گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
تفسیر / آداب و شرایط تفسیر


اشاره

تفسیر / آداب و شرایط تفسیر
آداب و شرایط تفسیر اموری اند که مراعات آن ها خطای مفسّر را به حداقل می رسانند. دانشمندان و مفسّران بر این بحث مهم تأکید کرده اند. اشتباهات و اختلافات در تفسیر نوعاً بر

اثر غفلت از آن است.[1] البته آداب و شرایط مورد بحث بیشتر در تفسیر اجتهادی مطرح می باشد و گرنه تفسیر روایی محض آداب و شرایط چندانی ندارد.

پیشینه:

پیشینه:
طرح این بحث به صورت مبسوط سابقه ای طولانی ندارد؛ ولی ریشه آن را می توان در روایاتی جستوجو کرد که از تفسیر قرآن بدون علم[2] و بدون آگاهی از ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقیّد[3] و مراجعه به روایات[4] نهی می کنند؛ همچنین بنا به اعتقاد جمعی مقصود از تفسیر به رأی در روایاتی که از تفسیر به رأی قرآن نهی می کنند، تفسیر قرآن بدون داشتن شرایط و علوم مورد نیاز است.[5]صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و پس از آن تابعان با وجود کوشش فراوان برای فهم قرآن، به گونه ای که به همراه فراگیری تلاوت، معانی آن را نیز می آموختند[6]، در تفسیر قرآن شدیداً احتیاط می کردند و تفسیر قرآن را بدون داشتن علوم و شرایط مورد نیاز مذموم می دانستند.[7]
راغب اصفهانی در مقدمه تفسیرش شرایطی را برای مفسر ذکر کرده است که با وجود آن ها از تفسیر به رأی دور است. وی آگاهی از دانش های لغت، اشتقاق (صرف)، نحو، قرائات، سیره، حدیث، اصول فقه، فقه، کلام و علم الموهبة را که برای تفسیر جنبه ابزاری دارند از شرایط تفسیر صحیح می داند.[8]
سمرقندی[9] و ابن عطیه[10] نیز آگاهی از برخی دانش ها نظیر لغت و اسباب نزول را از شرایط تفسیر بیان می کنند. ابوحیّان نیز از 7 دانش لغت، نحو، بیان و بدیع، اصول فقه، حدیث، کلام و قرائات به عنوان دانش هایی یاد می کند که مفسّر در تفسیر قرآن به آن ها نیاز دارد.[11] به باور زرکشی قرآن دریایی عمیق است که فهم آن دقیق است و تنها کسانی به فهم آن دست می یابند که در دانش هایی مهارت داشته باشند و در نهان و آشکار با خدا به پرهیزگاری رفتار کنند و از نزدیک شدن به شبهات بپرهیزند.[12]
وی پس از ذکر مهم ترین منابع تفسیر که به جهت ارتباط محتوایی و تأثیر مستقیم آن ها در روشن ساختن مفاد آیات مورد بهره برداری قرار

می گیرند (=> منابع و ابزار تفسیر)، دانش های لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع را از مهم ترین علوم ابزاری می داند که مفسّر باید در آن تبحّر داشته باشد[13]؛ همچنین وی شناخت قواعد اصول فقه را لازم ترین راه برای برداشت احکام از آیات می داند.[14] نامبرده در نوع چهل و یکم البرهان نکاتی دقیق و ارزشمند را که در تفسیر قرآن کاربرد دارند یادآوری می کند.[15]
سیوطی در الاتقان، تفسیر قرآن را برای کسانی روا می شمارد که دارای علوم لغت، نحو، صرف، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، اصول فقه، کلام، اسباب نزول، قصص، ناسخ و منسوخ، فقه، حدیث و علم موهبت باشند. وی در پایان علم موهبت را تبیین می کند.[16] آلوسی نیز از دانش های لغت، نحو، معانی و بیان و بدیع، علم الحدیث، اصول فقه، کلام و قرائات به عنوان نیازهای دانش تفسیر یاد می کند.[17]رشیدرضا به تبع استادش عبده برای دستیابی به مرتبه اعلای تفسیر فهم معانی حقیقی الفاظ در زمان نزول قرآن، توجه به زبان و اسلوب های قرآن (معانی و بیان)، علم به احوال بشر، آگاهی از کیفیت هدایت بشر به وسیله قرآن و علم به سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یارانش را ضروری می داند[18]، به هر روی این بحث امروزه اهمیت ویژه ای یافته است و در پژوهش های مقدماتی تفسیر با عناوینی چون شرایط مفسر[19]، صفات لازم برای مفسر[20]، آداب تفسیر[21]، شرایط و آداب تفسیر[22] و صفات و آداب مفسر[23] به آن ها توجه شده است.

شرایط و صلاحیت های مفسّر:

اشاره

شرایط و صلاحیت های مفسّر:
دانشمندان شرایط و صلاحیت های لازم برای مفسر قرآن را در دو بخش ارائه کرده اند[24]:

1. شرایط نفسی:

1. شرایط نفسی:
شرایط نفسی و روحی مفسّر برخی ذاتی و غیر اکتسابی اند؛ مانند برخورداری از سرعت انتقال، هرچند این ویژگی به طور ارادی و با تمرین و آموزش تقویت و تضعیف پذیر است. برخی نیز اکتسابی اند؛ مانند ملکه استنباط، نیت نیکو، تقوا، صداقت در نقل قول ها، بی طرفی علمی و دخالت ندادن آرا و اندیشه های فردی و گروهی، روی آوردن به تفسیر قرآن همراه با اخلاص و توکل بر خداوند و تدبّر و تفکّر، برخورداری از عقیده درست، اعتقاد به

وحیانی بودن قرآن، پرهیز از هواهای نفسانی و تعصّب و پیشداوری در امر تفسیر، اجتناب از تحمیل آرای شخصی بر قرآن و جز این ها.[25] برخی توانمندی فکری، صفای باطن و فعّال بودن ذهن مفسّر را از شرایط کمال تفسیر برشمرده اند.[26] راغب علم الموهبة را نیز از شرایط تفسیر دانسته است.[27] وی این سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که «هر کس به آنچه می داند عمل کند خداوند علم آنچه را نمی داند به او می دهد» ناظر به علم موهبت می داند.[28] علم موهبت هرچند اکتسابی نیست، مقدمات آن یعنی تقوا و عمل صالح در حیطه توان انسان است[29]، ازاین رو بدعتگذار، متکبّر، خودخواه، اصرار کننده بر گناهان کبیره یا کسی که ایمان در دلش راه نیافته یا در تحقیق ضعیف است یا به هر سخنی اعتماد می کند به معانی و اسرار قرآن راه نمی یابد[30] و خداوند در قرآن تصریح می کند که متکبران را از فهم آیات قرآن باز می دارد[31]: «سَاَصرِفُ عَن ءایـتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ».(اعراف/ 7، 146) برخی معتقدند معنای صرف آیات این است که توان فهم قرآن را از آنان (متکبران) باز می گیرد[32]، افزون بر این حقایق و معارف عالی قرآن را جز پاکان ادراک نمی کنند: «لا یَمَسُّهُ اِلاَّالمُطَهَّرون».[33] (واقعه/56،79) آلوسی معتقد است علم موهبت فقط برای فهم اسرار قرآن لازم است نه فهم معانی آن.[34] امام علی(علیه السلام)می فرماید: «خداوند کلامش را سه بخش کرده است: أ. آنچه همه مردم آن را می فهمند؛ ب. آنچه فقط کسانی آن را ادراک می کنند که خداوند به آن ها شرح صدر عنایت فرموده و ذهنی باصفا و احساسی لطیف و قوّه تشخیص صحیح دارند؛ ج. آنچه فقط خدا و امینان وحی و راسخان در علم آن را می دانند».[35] برخی محققان آنچه را امروزه شرایط نفسی مفسّر می نامند اشاره به علم موهبت و مقدمات تحصیل آن می دانند.[36]

2. شرایط علمی:

اشاره

2. شرایط علمی:
از دیرباز مفسران بر این نکته تأکید کرده اند که مفسر پیش از ورود به تفسیر باید علوم پیش نیاز تفسیر را بیاموزد.[37] برخی

تفسیر قرآن بدون کسب این علوم را تفسیر به رأی دانسته اند. مهم ترین علوم مورد نیاز در تفسیر قرآن عبارت اند از[38]:

أ. لغت:

أ. لغت:
راغب شناخت معانی واژه های قرآن را نخستین مددکار در فهم معانی قرآن می داند[39]، بر این اساس مفسر باید با معانی مفردات قرآن اعم از حقیقت، مجاز، منقول، حقیقت شرعی و عرفی با مراجعه به منابع لغوی کهن و معتبر و کتاب های وجوه و نظایر و فروق لغویه آشنا باشد.[40] ناگفته نماند که زبان در میان همه ملت ها در حال تحول و تطور است و چه بسا یک لغت با گذشت زمان به طور کلی معنای جدیدی می یابد. بر مفسر لازم است با زبان و فرهنگ عربی حجاز و پیرامون آن در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آشنا باشد، زیرا قرآن به زبان عربی آن زمان نازل شده است.[41]

ب. علم صرف:

ب. علم صرف:
آشنا بودن با اصل و ریشه کلمات قرآنی و اشتقاقات آن ها نیز از علوم مورد نیاز مفسر است؛ برای نمونه زهری گفته است: واژه «دکر» در زبان عربی نیست؛ ولی تاج کندی بر او خرده گرفته است که «وَادَّکَرَ بَعدَ اُمَّة»(یوسف/ 12، 45) و «فَهَل مِن مُدَّکِر»(قمر/54، 15) در قرآن آمده است، در حالی که اشکال تاج ناشی از غفلت از ریشه این کلمات (ذکر) است.[42]

ج. علم نحو:

ج. علم نحو:
این دانش در فهم قرآن نقشی کلیدی دارد و آگاهی از آن برای پی بردن به ساخت های ترکیبی کلمات و جملات برای دریافت معنای صحیح آن ها در آیات قرآن ضروری است و فهم آیات قرآن بدون این علم ممکن نیست، لذا بسیاری از مفسران در تفسیر آیات به تبیین اعراب کلمات آن می پردازند و مفسّر باید آن را بداند.[43] (=> اعراب قرآن)

د. علوم بلاغی شامل معانی، بیان و بدیع:[44]

د. علوم بلاغی شامل معانی، بیان و بدیع:[44]
مفسر با این علوم فصاحت و بلاغت، مطابقت کلام با مقتضای حال و موارد تشبیه، استعاره، حقیقت، مجاز و محسّنات و زیبایی های کلام وحی را باز می شناسد. زمخشری به اهمیت فوق العاده این علوم در تفسیر توجه داده است.[45] سیوطی نیز آن ها را از مهم ترین ارکان تفسیر دانسته است.[46]

هـ . علوم قرآنی:

هـ . علوم قرآنی:
بسیاری از مباحث علوم

قرآنی نظیر ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مکی و مدنی، اسباب نزول و قرائات[47] تأثیر زیادی در فهم قرآن دارند و آگاهی مفسر از آن ها از شرایط اساسی تفسیر است و بعضاً در روایات نیز بر این نکته تأکید شده است.[48] برخی افزون بر آگاهی از اسباب نزول آیات آگاهی از فضای نزول هر سوره و جوّ نزول قرآن را نیز در فهم قرآن دخیل دانسته اند.[49]

و. علوم حدیث:

و. علوم حدیث:
در قرآن مجملات، عمومات و مطلقاتی هستند که مبیّن، مخصّص و مقیّد آن ها در احادیث رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت آن حضرت وارد شده اند، ازاین رو بر مفسّر لازم است برای تفسیر آیات به روایات تفسیری نیز مراجعه کند[50] و با توجه به اینکه روایات تفسیری از ارزش یکسانی برخوردار نیستند، لازم است مفسّر قرآن برای تمییز روایات صحیح از ناصحیح قادر به شناسایی متون احادیث (درایة الحدیث) و راویان آن (روایة الحدیث) باشد.[51]

ز. اصول فقه:

ز. اصول فقه:
این علم انواع دلالت های کلام و شرایط حجیّت آن ها را بیان می کند.[52] شناخت بسیاری از قواعد مباحث الفاظ و بخشی از مباحث حجّت آن به ویژه در تفسیر آیات فقهی قرآن بسیار ضروری است.[53]

ح. فقه:

ح. فقه:
با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از آیات قرآن آیات الاحکام است مفسر باید با دانش فقه آشنا باشد.[54]

ط. کلام:

ط. کلام:
برای شناخت مباحث اعتقادی قرآن آگاهی به این علم برای مفسر ضروری است.[55]
رشید رضا[56] و برخی دیگر افزون بر شرایط یاد شده، شناخت احوال بشر در دوران های مختلف به ویژه فرهنگ و تمدن عرب در دوران جاهلیت و کیفیت هدایت آن ها به وسیله قرآن، همچنین آشنایی با سنت و سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و صحابه آن حضرت را برای مراتب عالی تفسیر لازم می دانند.[57]
افزون بر آنچه گذشت استفاده از منابع معتبر (=> منابع تفسیر) و مراعات قواعد تفسیر (=> قواعد تفسیر)[58] از دیگر شرایط ضروری برای تفسیر است.



تفسیر / منابع و ابزارهای تفسیر

اشاره

تفسیر / منابع و ابزارهای تفسیر: منابع و ابزارهای مورد استفاده و استناد مفسر در فرایند تفسیر قرآن

منابع جمع منبع است، و سرچشمه و منشأ هر چیزی را منبع آن گویند[1]، چنان که محل جوشش و خارج شدن آب از زمین را منبع آن می نامند.[2]
مقصود از منابع تفسیر، معلوماتی عقلی یا نقلی یا تجربی است که با آیات قرآن کریم مرتبط بوده و دلیل فهم مراد خداوند از آیات قرآن قرار می گیرند.
مقصود از ابزارها نیز در این بحث، دانش ها و فنونی است که برای بهره گیری از منابع و به کارگیری قواعد تفسیر ضروری اند، زیرا مفسر در فهم و تبیین مراد خداوند با الفاظ و عبارات قرآن سر و کار دارد و کالبدشکافی و فهم و تبیین آن ها بدون بهره گیری از ابزار لازم میسر نمی گردد.
در باب ابزارهای تفسیر و تمایز آن با منابع این نکته شایان توجه است که آنچه مفسر را با زبان عربی به عنوان زبان قرآن آشنا می کند منبع تفسیر نیست، بلکه ابزار است، چون أولا دانستن زبان متن، پیش نیاز خود مفسر است تا بتواند با متن ارتباط برقرار کند. ثانیاً دانستن لغت و ادبیات عرب پیش نیاز مشترک همه متونی است که به زبان عربی اند، با این حال در منابع تفسیر پژوهی این دو اصطلاح به جای یکدیگر به کار می روند.
مؤلفان علوم قرآنی از دیرباز درباره منابع تفسیر به اختصار نکاتی را باز گفته اند؛ زرکشی با عنوان «مآخذ تفسیر»[3] مهم ترین منابع تفسیر را به اختصار معرفی کرده و سیوطی مطالب وی را در نوع 78 الاتقان گزارش کرده است.[4] بسیاری از مفسران نیز در مقدمه[5] یا در خاتمه تفسیر خود به این بحث اشاره کرده اند.[6] راغب اصفهانی در مقدمه جامع التفاسیر با عنوان «فی بیان الآلات التی یحتاج إلیها المفسر» به بیان شرایط تفسیر و معرفی علوم و ابزارهای مورد نیاز مفسر پرداخته است.[7] ابن کثیر نیز در مقدمه تفسیر خود به بیان مصادر تفسیر در دوران صحابه اشاره کرده، آن را شامل قرآن، سنت نبوی و گفته های صحابه و تابعان می داند.[8] قرآن پژوهان معاصر نیز با عنوان مصادر تفسیر[9] و اصول تفسیر[10] به این بحث پرداخته اند.

منابع تفسیر

اشاره

منابع تفسیر:
منابع تفسیر در یک نگاه به سه دسته نقلی، عقلی و علمی قسمت می شوند. منابع نقلی عبارت اند از: قرآن کریم، روایات معصومان(علیهم السلام)، لغت و تاریخ. منابع عقلی هم شامل بدیهیات و مقدمات عقلی قطعی است.

منابع علمی نیز شامل علوم تجربی و انسانی است.

1. منابع نقلی

أ. آیات قرآن:

أ. آیات قرآن:
اصلی ترین و فراگیرترین منبع تفسیر، آیات قرآن کریم اند، چنان که عقلا در محاوراتشان، بخشی از سخنان خود را با بخش های دیگر آن تخصیص، تقیید یا تبیین می کنند.[11] برخی از آیات قرآن بر مرجع و منبع بودن قرآن در تفسیر دلالت دارند؛ مانند تصریح به «اُمّ الکتاب» بودن آیات محکم در آیه 7 آل عمران/3 که لازمه آن لزوم بازگرداندن آیات متشابه به محکمات قرآنی است تا تشابه آن ها زدوده شود. این آیه دست کم بر منبع بودن آیات محکم در تفسیر آیات متشابه دلالت دارد[12]، گرچه برخی مفسران با استناد به این آیه، منبع بودن آیات در تفسیر را ویژه متشابهات ندانسته، در همه جا روا می دانند.[13] روایات معصومان(علیهم السلام) نیز بر منبع بودن قرآن در تفسیر دلالت دارند؛ مانند سخن حضرت علی(علیه السلام): «یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْض و یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلی بَعْض[14]؛ برخی از آیات قرآن با بعضی دیگر از آن گویا می شود و برخی از آن گواه بعضی دیگر از آن می شود». برخی از روایات هم مشتمل بر شیوه تفسیر قرآن به قرآن است.[15]
مفسران از آیات قرآن در تفسیر بهره برده اند؛ ابن عباس، عکرمه، ابن زید، مقاتل، حسن بصری[16] و مفسران پیشین مانند طبری[17]، شریف رضی[18]، شیخ طوسی[19]، شیخ طبرسی[20]، زمخشری[21]، قرطبی[22]، ابن تیمیه[23] و مفسران معاصر مانند عبده و رشیدرضا در المنار، شنقیطی در اضواء البیان، صادقی در الفرقان و از همه بیشتر علامه طباطبایی در المیزان از آیات دیگر در تفسیر بهره برده و قرآن را از منابع مهم تفسیر به شمار آورده اند.

ب. روایات معصومان:

اشاره
ب. روایات معصومان:
بعد از قرآن، روایات معصومان(علیهم السلام) مهم ترین منبع تفسیر قرآن اند. مقصود از «روایت» در این مبحث گزارش سخن، رفتار یا تقریر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و دیگر معصومان(علیهم السلام) است.
ادله منبع بودن روایات معصومان(علیهم السلام) در تفسیر عبارت اند از:


یک. ادله قرآنی:
یک. ادله قرآنی:
خدای متعالی در آیاتی از قرآن کریم مانند 44 نحل/ 16 رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را مبیّن و معلم قرآن (الذکر) معرفی می کند: «واَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ولَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون». با توجه به سیاق آیه و نیز روایات متعدد، مقصود از «الذِّکرَ»قرآن است[24]، بنابراین مرجعیت رسمی در تفسیر از آن رسول خداست و دیگران باید بیان ایشان را معیار فهم مقصود خداوند از آیات قرار دهند. در برخی آیات مانند آیه 2 جمعه/ 62 نیز رسول خدا معلم قرآن معرفی شده است: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَبَ وَالحِْکْمَة».(نیز نک: آیات 129 و 151 بقره/2 و 164 آل عمران/3)

دو. ادله روایی:
دو. ادله روایی:
در برخی از روایات صحیح، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) داناترین افراد به ظاهر و باطن قرآن به شمار آمده اند[25]؛ همچنین بر اساس روایت متواتر ثقلین: «أَیُّهَا النّاس! إِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ، ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا: کِتابَ اللّهِ، وعِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی، فَإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ»[26] اهل بیت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) همواره با قرآن همراه و همگام اند و لازم این معیّت و همراهی، علم جامع و اشراف کامل آنان به قرآن کریم است. به این ترتیب آنان به معانی و مقاصد عالی قرآن آگاه اند و هرگز خطا نمی کنند، زیرا لازم مصونیت مطلق و همیشگی انسان ها در صورت تمسک به قرآن و عترت(علیهم السلام) این است که عترت(علیهم السلام) هرگز خطا نکرده، همواره در قول و عمل راه صواب می پویند. نتیجه آنکه اگر سخنی در تفسیر قرآن بگویند یا کاری به عنوان عمل به قرآن انجام دهند برای مردم حجت خواهد بود، چنان که سخن و عمل رسول الله(صلی الله علیه وآله) حجت بوده است. شایان ذکر است که روایات تفسیری معصومان(علیهم السلام) پس از عرضه بر قرآن و احراز عدم مخالفت آن ها با قرآن، به عنوان منبع و مستند تفسیر پذیرفته می شوند.

ج. منابع لغوی:
ج. منابع لغوی:
از دیگر منابع یا ابزارهای تفسیر، متون بیانگر معانی واژگان قرآن در عصر نزول اند. مهم ترین منابع این بخش افزون بر روایات معصومان(علیهم السلام)، سخنان صحابه و فرهنگ های واژه شناسی و متون دربردارنده سخنان معاصران دوران نزول اند.
قرآن به زبان مردم عربی زبان معاصر نزول فرود آمده و افزون بر تعلیم معارف الهی، عناصر نادرست فرهنگشان را مردود شمرده است، از همین رو یکی از راه های فهم معانی واژگان قرآن بررسی کاربرد این واژه ها در سخنان عربی زبانان عصر نزول است.[27] این سخنان در دو قالب نثر و

نظم یافت می شوند. در زمینه نثر جز گزارش رخدادهای تاریخی یا ضرب المثل ها و گفتوگوهایی که صحابیان شاهد آن بوده اند چیز دیگری وجود ندارد؛ ولی در برابر، شعرهای فراوانی از شاعران آن دوران نقل شده که شواهد روشنی برای معانی واژگان یاد شده در زبان عربی آن روزگاراند. ابن عباس در این باره می گوید که هرگاه درباره واژگان دشوار قرآن از من بپرسید، در شعر عرب وارسی کنید، زیرا شعر، دیوان عرب است.[28] گفتنی است که کاربرد واژگان در نثر یا نظم آن دوران گرچه مفسر را در راه رسیدن به معنای مقصود کمک می کند و از منابع تفسیر به شمار می آید؛ لیکن به تنهایی بیانگر مقصود قرآن از آن واژه نیست، بلکه به قراین کلام نیز باید توجه کرد.
گفته های صحابه درباره معانی واژگان قرآن نیز با توجه به آگاهی آنان به زبان قرآن از منابع لغوی و راهنمای مفسر در دستیابی به معنای رایج این واژه ها در زمان نزول قرآن اند.[29] روشن است که گفتار صحابی از جهت صحابی بودن در تفسیر حجیت ندارد، مگر آنکه کشف شود آنان سخن رسول خدا را نقل می کنند یا از این جهت که متخصص در زبان اند و سخن آنان راهگشای در تفسیر است مورد استناد قرار گیرد.[30]
از دیگر راه های دستیابی به معانی واژگان قرآنی مراجعه به فرهنگ های واژه شناسی است. فرهنگ های واژه شناسی عربی، پس از دوران نزول قرآن تدوین شده و به طور طبیعی از فرهنگ قرآن متأثرند، تا آنجا که برخی از لغت شناسان همچون خلیل برای تبیین معنای کلمات به آیه های قرآن نیز اشاره یا استناد و استشهاد کرده یا کاربرد قرآنی برخی واژه ها را یادآور شده اند.[31] افزون بر اینکه برخی از این فرهنگ ها ویژه قرآن، و به تفسیر غریب القرآن، مجاز القرآن و معانی القرآن نامبردارند. گفتنی است که به سبب اجتهادی و استنباطی بودن کار فرهنگ نویسان به ویژه نگارندگان غریب القرآن ها نمی توان سخنانشان را بدون بررسی کافی پذیرفت و بدان ها اعتماد کرد، بنابراین نه کتاب های واژه شناسی و نه غریب القرآن ها هیچ یک سخن نهایی را نگفته اند و همه جا گزارشگر نیستند و در بیان معانی کلمات، گاه معانی حقیقی و مجازی را به هم آمیخته اند.[32]

د. منابع تاریخی:

اشاره
د. منابع تاریخی:
راز کارآمدی منابع تاریخی در فهم قرآن این است که بسیاری از آیات، رخدادهای گذشته و به ویژه تحولات عصر نزول را بیان می کنند یا به گونه ای با آن ارتباط دارند.[33]
با نگاهی گذرا به مطالب تاریخی قرآن در

می یابیم که بسیاری از آیات به بیان دعوت، مبارزه، زمامداری، قضاوت، عبادت، صنعت و معجزات انبیای پیشین و عکس العمل مردم در برابر آنان و فرجام کارشان پرداخته اند. قرآن افزون بر پیامبرانی که نامشان را مطرح کرده، از برجستگان دیگری نیز یاد می کند؛ چه خوبان با ایمان و چه بدان سرکش؛خوبانی چون لقمان، ذوالقرنین، اصحاب کهف، مؤمن آل فرعون، ملکه سبا و آسیه همسر فرعون و بدانی همانند فرعون، همسر نوح(علیه السلام)، اصحاب فیل و قارون. برخی از داستان های این شخصیت ها نیاز به شرح و توضیح دارند و گاه با بهره گیری از منابع تاریخی، مقصود قرآن روشنی بیشتری یابد. اگرچه نقل های تاریخی در فهم آیات تاریخی قرآن تکیه گاه اصلی نیستند، ولی این نقل ها افق جدیدی در برابر مفسر می گشایند و از این رهگذر فهم بهتری از این آیات به دست می آید.
گفتنی است که برای بهره گیری از منابع تاریخی، معیارهایی است، زیرا همه منابع تاریخی معتبر نیستند و در متون معتبر تاریخی نیز مطالب نادرستی وجود دارد. مهم ترین معیارها عبارت اند از:

یک. عدم تعارض با قرآن:
یک. عدم تعارض با قرآن:
ناسازگاری با آموزه های قرآن، نشانه نادرستی نقل تاریخی است. باید توجه داشت که برخی گزارش ها به مرور زمان دچار تحریف هایی خواسته و ناخواسته شده که رهزن فهم صحیح اند، چنان که گزارش های تاریخی ازدواج حضرت داود(علیه السلام) با همسر اوریا و ازدواج حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) با زینب بنت جَحْش با دیدگاه قرآن در باب عصمت انبیای الهی به کلی ناسازگارند و مفسرانی که به این گونه نقل ها اعتماد کرده اند از تفسیر درست آیات مربوط به آن ها بازمانده اند.[34]

دو. عدم تعارض با معلومات عقلی قطعی:
دو. عدم تعارض با معلومات عقلی قطعی:
نقل ناسازگار با داده های بدیهی عقلی و لوازم بیواسطه عقلی نباید منبع تفسیر قرار گیرد، زیرا خدای متعالی هرگز بر خلاف اصول مسلم عقلی سخن نمی گوید، بنابراین، نقل مخالف عقل چنانچه توجیه پذیر نباشد، معتبر نیست؛ مانند روایات اسرائیلی مربوط به عمالقه و رفتار آنان با نخبگان بنی اسرائیل که در کتب تفسیر راه یافته و با عصمت انبیا(علیهم السلام) ناسازگار و به کلی نامعقول و از این رو مردودند.[35]
معیارهای دیگری که برای ارزیابی مطلق روایات وجود دارند مانند سازگاری درونی، سازگاری با گزارش های قطعی و معتبر، درستی سند و توجه به تأثیر گرایش های سیاسی راویان، درباره روایات تاریخی نیز جاری اند، بنابراین گزارش های تاریخی مخالف با روایات قطعی یا متأثر از گرایش سیاسی راوی قابل اعتنا نیستند؛

مثلاً برخی از روایات مربوط به داستان افک در آیات 11 - 23 نور/24 هیچ یک از معیارهای یادشده را ندارند؛ یعنی افزون بر ضعف سند، تناقض درونی، ناسازگاری با روایات دیگر و ناسازگاری با قرآن، از افرادی نقل شده اند که دارای گرایش سیاسی خاصی بوده اند و گزارش آنان پیراسته از اغراض سیاسی نیست.[36]
یادکرد این نکته بجاست که منابع تاریخی تنها در تفسیر آیات قرآنی بیانگر تاریخ، راهگشایند و در فهم و تفسیر آیات بیانگر توحید و مانند آن سودمند نیستند.

2. عقل:

أ. نقش سلبی:

أ. نقش سلبی:
ظاهر برخی از آیات قرآن بر خلاف بدیهیات عقلی است و صرف نظر از منابع دیگر که مفسر را در فهم صحیح آن ها کمک می کند، عقل به تنهایی می تواند معنای ظاهر را نفی کند، چنان که ظاهر آیه «اِلی رَبِّها ناظِرَة»(قیامت/75،23) نگاه با چشم مادی را می رساند؛ لیکن با توجه به برهان های قطعی و روشن عقل که چنین نگاهی را غیر ممکن می داند، مراد از نگریستن، نگاه حسی با چشم مادی نیست.[38]

ب. نقش ایجابی:

ب. نقش ایجابی:
گاهی صرف نظر از ادله و منابع دیگر، عقل به تنهایی ظاهر آیه را تأیید کرده، توجیه و مخالفت با آن را ناروا می شمارد، چنان که ظاهر آیه «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا ...»(اسراء/17،1) دلالت دارد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فاصله طولانی مسجد الحرام در مکه را تا مسجد الاقصی در بیت المقدس در شبی پیموده است. برخی بدون توجه به قدرت بیکران خداوند داستان معراج را که بخشی از آن در این آیه آمده است، به خواب دیدن توجیه کرده اند و به این ترتیب اعجاز خداوند در این رخداد را نادیده گرفته اند[39]، در حالی که عقل، چنین رخدادی را ممکن و رؤیا دانستن آن را ناروا می داند، زیرا خواب دیدن سفر به مسجد اقصی یا مکانی دورتر از آن برای رسول خدا حادثه شگفت آوری نیست که در قرآن از آن با چنین عظمتی یاد شود، افزون بر اینکه چنین خواب هایی برای دیگران نیز فراوان رخ می دهد و امتیازی برای آنان نیست.[40]


ج. نقش توضیحی:

ج. نقش توضیحی:
با توجه به محدود بودن دریافت های قطعی عقل، عمده ترین نقش عقل در تفسیر را باید در تحلیل و بررسی معلومات به دست آمده از منابع دیگر دانست. به تعبیر برخی، عقل در این نقش، متمم منابع دیگر و مصباح است[41]؛ یعنی با استفاده از مقدماتی که از منابع دیگر می گیرد، به کشف مجهولات در تفسیر قرآن دست می یابد و در این سیر فقط مقدمات بدیهی یا مستند به تجربه قطعی را معیار قرار می دهد.

د. کشف لوازم عقلی:

د. کشف لوازم عقلی:
بر اساس مبانی پذیرفته شده در حد دلالت آیات، افزون بر مفاد ظاهری و مدلول مطابقی، لوازم عقلی آیات نیز مقصود خدای متعالی اند و می توان به او نسبت داد. در استخراج و تبیین این لوازم، عقل نقش اساسی دارد. نمونه این استفاده در آیه 42 زمر/39: «اَللّهُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها»و آیه 11 سجده/32 قابل مشاهده است که عقل لوازم زیر را از آن استفاده می کند: یک. همه حقیقت آدمی روح و جان اوست.[42] دو. این حقیقت جسمانیة الحدوث اما مجرد است، زیرا درست به هنگامی که جسم با مرگ متلاشی می شود، روح را فرشتگان دریافت می کنند. سه. این حقیقت، پس از مرگ باقی است و زوالی برای آن نخواهد بود.[43]

3. علوم تجربی

3. علوم تجربی:
قرآن در بخشی از آیات خود از آفرینش آفریدگان طبیعی چون ماه و خورشید و ستارگان، ابر و باد و باران، زمین و دریا و گیاه و حیوان سخن گفته است. انسان نیز به عنوان موجودی که از کرامت و خلافت الهی برخوردار است، به لحاظ ابعاد جسمی مورد توجه قرار گرفته و معارف فراوانی درباره او در قرآن آمده است. دانش های معتبر تجربی اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی از منابع تفسیر به شمار می آیند. گفتنی است که اعتبار و قطعیت علوم اجتماعی از دیگر علوم تجربی کمتر است و در بهره گیری از آن ها باید رفتاری احتیاط آمیز داشت. با این همه باید توجه داشت که دایره مطالب قطعی در علوم تجربی گسترده نیست و ابطال برخی از نظریات علمی، محتمل است، بنابراین بهره گیری از این منبع به معنای قبول مطلق آن نیست و بیشتر به عنوان مؤید می توان از آن استفاده کرد.[44]

ابزارهای تفسیر قرآن:

اشاره

1. علوم ادبی:
مقصود از علوم ادبی در اینجا، علومی است که به نوعی درباره زبان عربی بحث می کنند؛ چه درباره واژه ها و چه درباره قواعد دستوری و ساختار جمله ها و نیز ویژگی های بلاغی.

1. علوم ادبی:

اشاره

1. علوم ادبی:
مقصود از علوم ادبی در اینجا، علومی است که به نوعی درباره زبان عربی بحث می کنند؛ چه درباره واژه ها و چه درباره قواعد دستوری و ساختار جمله ها و نیز ویژگی های بلاغی.

أ. لغت شناسی:

أ. لغت شناسی:
نخستین دانش ادبی لغت شناسی است که از معنای واژگان بحث می کند و ابزار فهم الفاظ قرآن است. راز تأثیر لغت شناسی در تفسیر آن است که آیات قرآن متشکل از واژه های گسترده موجود در زبان عربی است که افزون بر لزوم آشنایی با مفاد اولیه آن ها، به سبب وجود ترادف و اشتراک و کاربردهای مجازی و استعاری و کنایی گونه گون، تشخیص معنای مراد از آن ها در آیات قرآن تبحر و دقت خاصی می طلبد و افزون بر مراجعه به کتاب های واژه شناسی، غریب القرآن و متون نثر و نظم

منسوب به دوران نزول قرآن، باید به تأثیر ساختارهای مختلف واژه توجه داشت و در کاربردهای قرآنی آن نیز دقت کرد، از این رو افزون بر دانش لغت شناسی به طور عام، مفسر باید از مفردات قرآنی و غریب القرآن نیز آگاهی داشته باشد.

ب. صرف:

ب. صرف:
دانش صرف در ادبیات عرب جایگاهی مهم دارد و از ساختارهای متنوع واژه ها و چگونگی تبدیل و تغییر آن ها از ریشه اصلی به هیئت های گوناگون سخن می گوید. این اهمیت از آن روست که واژه ها در عین ارتباط با ریشه اصلی، در هر ساختاری معنایی خاص دارند، بنابراین افزون بر دانش لغت شناسی، مفسر به دانشی نیاز دارد که از چگونگی تشکیل ساختارهای مختلف واژه ها و تفاوت معنایی آن ها بحث می کند، اگرچه برخی از مفسران چندان ضرورتی برای آگاهی از دانش صرف در تفسیر ندیده اند.[55] شاید از آن رو که لغت شناسی پاسخگوی چنین نیازی است؛ ولی باید توجه داشت که علم صرف افزون بر نشان دادن ساخت های مختلف واژه ها، از تأثیر معنایی این ساخت ها نیز بحث می کند.[56]

ج. نحو:

ج. نحو:
نحو یا دستور زبان عربی در فهم ترکیب های مختلف جمله های قرآن نقش منحصر به فرد دارد و با آن می توان احوال مختلف کلمات را از جهت اعراب و بنا در ترکیب جمله ها مشخص کرد و در نتیجه به معنای صحیح جمله ها و عبارت ها پی برد؛ همچنین در جایی که عبارتی ترکیب هایی متنوع را برمی تابد، باید شکل های ترکیبی گزینش شده یا قرائت آیات به گونه ای باشد که سخن خداوند را از اوج استواری اعجازآمیزش فرود نیاورد، زیرا از میان وجوه گوناگون اعرابی، ساختاری ترجیح دارد که با اعجاز قرآن سازگار بوده، مفاد فاخر قرآن در آن محفوظ بماند.

2. علوم بلاغی:

2. علوم بلاغی:
دانش های بلاغی عبارت اند از معانی، بیان و بدیع. علم معانی اصول و قواعدی است که با رعایت آن ها، کلام به اقتضای حال و متناسب با هدفی که برای آن بیان شده شکل می گیرد.[57] علم بیان نیز قواعدی است که با آن ها، شکل ها و اسلوب های بیان یک معنا باز شناخته می شوند. زمخشری دو علم معانی و بیان را ویژه قرآن دانسته، شرط راهیابی به فهم قرآن را تبحر در این دو دانش می داند.[58]

3. علم کلام:

3. علم کلام:
کلام دانشی است که با بیانی استدلالی از عقاید اسلامی دفاع می کند و با دامنه گسترده ای از آیات قرآن ارتباط دارد.[59] اکنون کلام وارد عرصه هایی نوپدید شده و شاخه ای تازه به نام «کلام جدید» شکل گرفته است. مفسر باید به این افق های نو و تازه ترین موضوعات مطرح در آن

آگاه و به ویژه در برابر شبهاتی که از این ناحیه پدید آمده اند هوشیاری کافی داشته باشد.
بسیاری از دانشمندان، آگاهی از علم کلام را که گاه از آن با عنوان علم اصول دین یاد می شود[60]، برای مفسر ضروری می دانند.[61] در بسیاری از آیات قرآن از توحید ربوبی و اوصاف پیامبران و معجزات آن ها و دیگر محورهای اساسی عقیدتی سخن به میان آمده است. فهم این آیات بر پیش فرض هایی مبتنی است که علم کلام عهده دار بررسی و مستدل کردن آن هاست. چنانچه مفسری پیش فرض های فهم صحیح این آیات را نداند یا به آن ها توجه نکند دچار تفسیر به رأی خواهد شد و ره به مقصود نخواهد برد.
در پاره ای موارد نیز آگاهی از مباحث کلامی به فهم و تبیین بهتر از آیه مورد تفسیر می انجامد؛ مثلا در آیه 22 انبیاء/21: «لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا» که برای اثبات توحید برهان اقامه کرده و در آن، ملازمه ای میان تعدد معبود (آلهه) و فساد جهان برقرار شده است، آشنایی با مباحث کلامی می تواند در تبیین این ملازمه نقشی اساسی داشته باشد و با روشن شدن ملازمه مزبور مقصود خداوند از این آیه دقیق تر فهمیده می شود.

4. علم منطق:

4. علم منطق:
دانش منطق، ابزاری برای جلوگیری از خطا در تفکر است که فراگیری آن برای آگاهی از روش های درستِ استدلال و استنتاج و پرهیز از انواع مغالطه های رهزن، لازم است[62]، بر این اساس آگاهی از دانش منطق، پیش نیاز هر دانشی مانند تفسیر است که در آن حرکت از معلوم برای کشف مجهول صورت می گیرد و جز آنچه گفته شد تفسیر نیازی به دانش منطق ندارد و چنانچه مفسر به جزئیات آن آشنا نباشد زیانی نخواهد دید.
از این بیان بی نیازی تفسیر از فلسفه نیز روشن می شود. اگرچه آشنایی با مباحث فلسفی و سروکار داشتن با برهان های عقلی ورزیدگی ذهنی خوبی برای مفسر به بار می آورد و در نتیجه در نقد و بررسی آرای تفسیری توانایی بیشتری خواهد یافت؛ ولی با این همه نمی توان از برهان های پیچیده عقلی که مقدمات بدیهی یا قریب به بدیهی ندارند در تفسیر قرآن بهره برد و کشف مراد خداوند را از آن ها انتظار داشت.

5. علم فقه:

5. علم فقه:
صدها آیه از قرآن کریم بیانگر کلیات احکام فرعی اند و از آن ها به «آیات الاحکام» یاد می شود. بررسی تفصیلی این آیات و استنباط حکم فقهی از آن ها نیازمند بررسی ادله و قراین دیگر از جمله روایات فقهی مربوط است. فقه که تلاشی فکری برای دستیابی به احکام فروع دین بر اساس ادله و منابع دینی است[63] زمینه

بهره گیری از این آیات را فراهم می آورد[64]، زیرا دانش فقه خود بر اساس قرآن و سنت تنظیم شده و تفسیر آیات نمی تواند با مبانی حتمی فقه متناقض باشد. بازگشت چنین تناقضی به تباین قرآن با قرآن یا قرآن با سنت است که هیچ یک پذیرفتنی نیست، با این حال برخی مفسران، علم فقه را از دایره علوم مورد نیاز تفسیر خارج دانسته اند، به این دلیل که فهم قرآن بر مسائل علم فقه متوقف نبوده، اساساً علم فقه متأخر از تفسیر و از فروع آن است.[65]

6. علم اصول فقه:

6. علم اصول فقه:
دانش اصول فقه از قواعدی بحث می کند که نتایج آن ها در راه استنباط حکم شرعی قرار می گیرند.[66] بخشی از این قواعد نیز برای دستیابی به فهم و تفسیر متون از جمله کتاب و سنت اند و از این رو می توان حاصل آن ها را در تفسیر قرآن به کار بست، زیرا قرآن متنی است دارای ویژگی هایی مانند ظاهر و نص، مطلق و عام، مقیِّد و مخصِّص، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و سیاق و برای فهم آن باید به انواع دلالت ها توجه داشت و اموری مانند عام و خاص و ناسخ و منسوخ را از هم بازشناخت. راه دستیابی به مفاد واژگان متن، آشنایی با قراین پیوسته و ناپیوسته و حجیت آن ها و میزان تأثیرشان همگی در دانش اصول فقه بررسی می شوند. از طرفی علم اصول فقه درباره قواعد استنباط بحث می کند و این از ابزارهای مورد نیاز مفسر در استنباط معانی شرعی از آیات قرآن است.[67]

7. علوم تجربی:

7. علوم تجربی:
علوم تجربی اعم از طبیعی و انسانی از دیگر ابزارهای تفسیر قرآن کریم اند. مقصود از علوم تجربی طبیعی دانش هایی است که از پدیده های طبیعی و تحولات آن ها بحث می کنند و بر مشاهده و آزمون تکیه دارند. آگاهی از این گونه دانش ها در شرح و تفسیر آیاتی سودمندند که پدیده های مختلف جهان هستی را به عنوان نشانه های قدرت خداوند مطرح ساخته، به پرورش عقیده و اخلاق مردم پرداخته اند. به کارگیری علوم تجربی در فهم این آیات به معنای بی نیازی از دیگر علوم نیست، بلکه افزون بر علوم دیگری که در ابزارهای تفسیر مطرح شدند، دانش های تجربی نیز در تبیین روشن تر مفاد این گونه آیات سهمی خواهند داشت.[68] آگاهی از این دانش ها و از جمله علوم تجربی، ظرفیت فکری مفسر را در کشف اشارات قرآنی توسعه می دهد؛ یعنی سؤال های فراوانی پیش روی او قرار می دهد که مفسر با آن پرسش ها به خدمت قرآن می رود و در قرآن تصریحی یا اشاره ای به پاسخ آن ها خواهد یافت؛ نیز راز طرح برخی تعبیرهای خاص قرآنی روشن می شود؛ مثلاً

درباره ابر تعبیرهای مختلف در قرآن هست که دانش تجربی می تواند راز و رمز برخی از آن ها را نشان دهد.

8. علوم انسانی:

8. علوم انسانی:
علوم تجربی انسانی که «علوم اجتماعی» نیز نامیده می شوند، بخش دیگری از علوم تجربی اند که با روش تجربی از شئون گوناگون آدمی سخن می گویند. اهمیت این علوم از آن روست که مقصد قرآن تربیت انسان بوده، در آن از زوایای مختلف به او نگریسته می شود؛ به عبارت دیگر آیات فراوانی درباره مسائل فردی و اجتماعی و شخصیت و استعداد و گرایش ها و دیگر ابعاد وجودی انسان سخن گفته اند. دستاوردهای علوم تجربی به طور عام و علوم انسانی به طور خاص چنانچه از حد فرضیه گذشته و به مرحله جزم و قطعیت رسیده باشند می توانند در تفسیر به کار آیند و گرنه نباید بر آن ها اعتماد کرد. به نظر بعضی مفسران، ثابت را که قرآن کریم است نمی توان با متغیر که فرضیه های زودگذر علمی اند تفسیر کرد یا بر آن تطبیق داد.[69] هرچند رهاورد قطعی علوم انسانی نسبت به دیگر علوم تجربی کم تر است، ولی افزون بر استفاده از قطعیات، می توان از مباحث غیر قطعی نیز برای طرح مسئله بهره برد و با پرسش هایی نو به سراغ آیات قرآن رفت و از این رهگذر به نکات بیشتری دست یافت.[70]

9. علوم حدیث:

9. علوم حدیث:
چنان که در بحث از منابع تفسیر گذشت، حدیث معصومان(علیهم السلام) از منابع مهم تفسیر است. بهره گیری از این منبع بدون ابزار شناخت آن یعنی دانش های درایه، رجال و فقه الحدیث، میسر نیست، بنابراین مفسر باید هم نسبت به انواع و اقسام حدیث آگاه باشد و هم راه اثبات صدور آن از معصومان(علیهم السلام) را بشناسد؛ همچنین با ادبیات کلام معصومان(علیهم السلام) انس داشته و بر قراین فهم آن اشراف داشته باشد. در غیر این صورت ممکن است حدیث ضعیف یا موضوع را در فهم قرآن قرینه قرار دهد یا با فهم نادرست از آن، آیه قرآن را نیز نادرست تفسیر کند.