گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
تفسیر تطبیقی


اشاره

تفسیر / تفسیر تطبیقی: تفسیر کاربردی، مطالعه مقایسه ای تفاسیر مختلف یا قرآن و عهدین
تطبیق در زبان عربی و فارسی دو معنای متفاوت دارد. به تبع آن، عنوان تفسیر تطبیقی نیز در زبان فارسی معنایی متفاوت از معنای تفسیر تطبیقی در زبان عربی دارد، در عربی تطبیق از ماده «ط ـ ب ـ ق» به معنای اجرا، عملی کردن و منطبق ساختن است، بر این اساس تطبیقی یعنی کاربردی، عملی و اجرایی و تطبیق القانون یعنی عملی کردن قانون.[1] این ماده در اصل به معنای نهادن شیء گسترده ای بر چیزی مانند خودش است، به طوری که آن را کاملا بپوشاند[2]، چنان که گویند: «طبّق السّحابُ الجَو» یعنی ابر تمام فضا را پوشاند و «طبّق الغَیمُ السماء» یعنی ابر آسمان را پوشاند و «طبّق الماءُ وجهَ الارضِ» آب همه روی زمین را فراگرفت.[3]
بر همین اساس تطبیق به معنای مسائل و قضایا را تحت یک قاعده یا قانون کلی درآوردن است[4]، زیرا وقتی قانون یا قاعده ای کلی بر مصادیق آن تطبیق می شود، در واقع همه آن ها را فراگرفته، زیر چتر خود می پوشاند؛ اما در فارسی تطبیق به معنای برابر کردن دو چیز با هم، و با هم مطابق ساختن به کار می رود.[5]
هریک از این دو معنا (در فارسی و عربی) نوعی تفسیر تطبیقی متفاوت با دیگری را موجب

گشته است:
1. در حوزه زبان و فرهنگ عربی مراد از تفسیر تطبیقی، کاربردی کردن تعالیم قرآن و تطبیق و اجرای تعالیم و دستورات کلی آن در زندگی و منطبق ساختن آن ها بر قاعده های جزئی تر و مصادیق عینی است، چنان که غالب حسن، در کتاب مداخل جدیدة للتفسیر، نخستین فصل کتاب را به تفسیر تطبیقی قرآن کریم اختصاص داده و در آن به تطبیق 7 قاعده کلی از قواعد قرآنی بر قواعد جزئی تر بحث کرده است.[6]
بعضی از تفسیرپژوهان فارسی زبان نیز تفسیر تطبیقی را در همین معنا به کار برده، آن را روشی برای بیان پیام قرآن می دانند. اینان فایده تفسیر تطبیقی به این معنا را آماده کردن مخاطبان برای دریافت آن بخش از پیام های قرآن دانسته اند که مناسب با شرایط زمانی و مکانی خاص نوشته شده و تفسیر راهنما اثر اکبر هاشمی رفسنجانی و تفسیر نور اثر محسن قرائتی را از نمونه های بارز تفسیر تطبیقی معرفی کرده اند.[7] مهم ترین اصول و مبانی این نوع تفسیر تطبیقی عبارت اند از:
أ. اصول و مبانی عملی حاکم بر عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و صحابه در همه عصرها جاری اند. ب. با وجود تحولات فزاینده در زندگی انسان و دگرگونی نیازها، رهنمودهای قرآن از بعد تربیتی، هدایتی و عمل، برای همه عصرها می توانند سازنده و برانگیزاننده باشند. شایان ذکر است که دسته بندی مطالب استنباط شده و نتیجه گیری از آن ها، به کار گرفتن جدول های موضوعی درباره آیات مربوط و تحلیل خصوصیات آیات و مضامین قصه ها، استفاده از نقشه های جغرافیایی و به کارگیری مثال برای جذابیت بیشتر از کارهای لازمی هستند که باید انجام شوند.[8] تفسیر تطبیقی به تفسیر جهت داده، قرآن را در متن زندگی مسلمان قرار می دهد، تا همواره از هر آیه، پیام و رهنمود مناسب را دریابند.[9]
این نوع تفسیر تطبیقی یعنی کاربردی و اجرایی کردن تفسیر در میان پیروان کتب مقدس نیز سابقه دارد؛ به گفته ماسترمیدیا در کتابی که با عنوان التفسیر التطبیقی لکتاب المقدس به زبان عربی ترجمه شده گروهی از کشیشان و معلمان طوایف مختلف مسیحی به تهیه تفسیر تطبیقی کتاب مقدس مبادرت کردند. در این تفسیر تطبیقی همه آنچه را که به فهم شرایط و ظروف زمانی و فضای عمومی حاکم مربوط می شود که فقره ای از کتاب مقدس در آن نوشته شده تقدیم مخاطب کرده و در کنار شرح کلمات و عبارات دشوار، معلومات و اطلاعات تاریخی فراوانی به مخاطب داده شده است؛ همچنین مخاطب را در کشف ارتباط بخشی از فقرات کتاب مقدس با بخش دیگر آن مدد می رساند. در عین حال تفسیر

تطبیقی تنها به تقدیم اطلاعات ادبی و تفسیر آن ها بسنده نمی کند، بلکه مخاطب را به سمت تطبیق عملی و اجرا و پیاده کردن آن ها سوق می دهد.[10]
2. اما در حوزه زبان و فرهنگ فارسی مقصود از تفسیر تطبیقی، مطالعه ای مقایسه ای در حوزه تفسیر است. این مقایسه می تواند در حوزه هایی متنوع از تفسیر آیات قرآن و نیز میان تفاسیر متنوع و مختلف اسلامی از قرآن کریم انجام گیرد.
به نظر می رسد تفسیر تطبیقی به این معنا ـ که با معنای تطبیق در کاربرد فارسیش قرابت دارد ـ متأثر از رواج اصطلاح تطبیق در ادبیات فارسی است که امروزه رشته مستقلی با نام ادبیات تطبیقی پدید آمده است. ادبیات تطبیقی برگردان (Litteratur Comparee) در زبان فرانسه است. این مبحث در اواسط قرن نوزدهم میلادی در فرانسه پدید آمد و از آن پس در حوزه ادبیات برای خود جایی باز کرد.[11] ادبیات تطبیقی درباره ادبیات ملی و روابط تاریخی آن با ادبیات ملت های دیگر و بررسی چگونگی این ارتباط و اثرپذیری آن ها از یکدیگر بحث می کند.[12] قلمرو ادبیات تطبیقی شامل بررسی موارد مشابه در کشورهای مختلف است و اختلاف در زبان، نخستین شرط مطالعه تطبیقی میان دو اثر است.[13] پس از ادبیات، مطالعه و پژوهش تطبیقی در حوزه های دیگر علوم همچون فقه، اصول فقه و تفسیر نیز جای باز کرد. البته مفهوم تطبیق در تفسیر یا فقه تطبیقی عام تر از ادبیات تطبیقی است و به مطالعه تطبیقی میان دو زبان مختلف محدود نمی شود. (=> ادامه مقاله)
امروزه در فرهنگ فارسی همین معنا از «تفسیر تطبیقی» مقصود است نه معنای نخست. در زبان و فرهنگ عربی از این نوع تفسیر تطبیقی گاه به تفسیر مقارَن یا مقارنه ای و گاه به تفسیر موازَن یا موازنه ای تعبیر می شود.[14] البته تعبیر به موازنه صحیح تر و دقیق تر از مقارنه و حتی مقایسه است.[15]

گستره تفسیر تطبیقی:

گستره تفسیر تطبیقی:
بعضی تفسیر تطبیقی را چنین تعریف کرده اند که مفسر آیاتی از قرآن را محور قرار داده، سپس به جست و جوی آرای مفسران ـ اعم از قدما و متأخران و اعم از اینکه روش تفسیری آن ها عقلی یا نقلی باشد ـ همراه با ذکر وجوه و احتمالات مطرح شده از سوی آنان برآمده، به مقایسه و ارزیابی میان آن ها بپردازد.[16] بعضی دیگر تفسیر تطبیقی یا مقارَن را به بررسی مقایسه ای میان دیدگاه های شیعه و اهل سنت درباره مفاهیم قرآن محدود کرده، می گویند: مراد از این تطبیق، مقایسه میان دو مکتب از مکاتب تفسیری و روش های گوناگون

تفسیری چون روش ادبی، روایی و کلامی نیست، بلکه بررسی تطبیقی تفسیر آیات، فارغ از روش ها و مکاتب تنها بر اساس دو منظر شیعی و اهل سنت است.[17]
اما هر دو تعریف به ویژه تعریف دوم به صورت جزئی تنها به بعضی از ابعاد تفسیر تطبیقی نظر دارند، زیرا دامنه تفسیر تطبیقی می تواند بسیار فراتر از مطالعه تطبیقی آرای مفسران شیعه درباره مفاهیم قرآن یا حتی در محدوده بررسی آرای مفسران قدیم و جدید و ارزیابی آن بوده و به حوزه مطالعات تطبیقی میان قرآن و عهدین یا میان دو مکتب تفسیری یا دو روش تفسیری و ... تعمیم داده شود.
دیگری می گوید: تفسیر تطبیقی (مقارَن) آن است که مفسر آیه یا آیاتی را برگزیند و همه نصوص مرتبط با موضوع آن آیه، اعم از سایر آیات قرآنی، احادیث نبوی، اقوال صحابه و تابعان و سایر مفسران و نصوص سایر کتاب های آسمانی مرتبط با آیه را گرد آورد و میان آن ها مقایسه کند و آرا را با یکدیگر سنجیده، ادله هریک را بیان و با ترجیح دیدگاه برتر سایر دیدگاه ها را نقد کند.[18]
این تعریف نیز مانعیت ندارد، زیرا در هر تفسیر تطبیقی ای لازم نیست از مطالب سایر کتب آسمانی نیز بحث شود یا گردآوری آیات قرآن و احادیث معصومان در تفسیر یک آیه و مقایسه میان آن ها شرط تفسیر موضوعی است نه تفسیر تطبیقی، بنابراین به نظر می رسد همان گونه که بعضی در تعریف مطالعه تطبیقی آورده اند[19] کافی است که در تعریف تفسیر تطبیقی گفته شود که آن عبارت است از بررسی مقایسه ای دیدگاه های مفسران با اختلاف منهج یا مذهب در تفسیر یک یا چند آیه یا سوره ای یا موضوعی قرآنی و سپس عرضه آن دیدگاه ها بر میزان و روش صحیح تفسیر[20]، برای دستیابی به شناخت صحیح آن آیه یا موضوع، همراه با فهم و تبیین مواضع وفاق و خلاف. در این مقایسه کشف اختلاف ها و شباهت ها هدف تفسیر تطبیقی نیست، بلکه ابزاری است برای رسیدن به هدف تفسیر یعنی فهم و شناخت صحیح. البته این تعریف نیز همه گونه های تفسیر تطبیقی را دربرنمی گیرد. شرط لازم تفسیر تطبیقی آن است که حتماً مقایسه میان دیدگاه های دو مذهب یا دو مکتب تفسیری یا دو مفسر مختلف یا میان معارف قرآن با آموزه های کتب مقدس یا سایر معارف بشری مانند مقایسه حقوق زن در قرآن و عصر جاهلیت یا حقوق زن در غرب باشد.
شایان ذکر است بر پایه تعریفی که ارائه شد تفسیر تطبیقی در حقیقت مطالعه تطبیقی تفاسیر قرآن درباره یک موضوع یا مکتب و روش دو مفسر است؛ نه تفسیر کردن تطبیقی قرآن؛ یعنی

محقق در این مقام نیست که به تفسیر آیه ای از قرآن به صورت تطبیقی بپردازد، بلکه در پی آن است که تفسیر دو مفسر از آیه یا موضوعی قرآنی را که هریک به گرایش فکری خاصی وابسته اند، به صورت تطبیقی مطالعه کند تا از طریق این مقایسه به اختلاف های دو مذهب و دو اندیشه یا دو دین دست یافته، دیدگاه صحیح را در آن موضوع برگزیند. به همین صورت است مطالعات تطبیقی میان قرآن و عهدین که در این مطالعه موضوع مشترکی از آن دو انتخاب و همه مطالب مربوط به آن از قرآن و عهدین استخراج شده، با یکدیگر مقایسه می شوند تا در پرتو این مقایسه ویژگی های هر یک و برتری یکی بر دیگری آشکار گردد.

مطالعات تطبیقی انجام شده در حوزه تفسیر:

مطالعات تطبیقی انجام شده در حوزه تفسیر:
در طول تاریخ تفسیر درایتی و اجتهادی کم و بیش مقایسه هایی میان آرای تفسیری گذشتگان و نقد و بررسی هایی درباره آن ها انجام گرفته است. این مقایسه ها در تفاسیر با گرایش کلامی و فقهی برجسته تر بوده است؛ اما در هیچ یک از آن آثار، مقایسه در چارچوب اصول و قواعدی روشن و شیوه ای منظم و از پیش معرفی شده انجام نگرفته است. تفسیر طبری از کهن ترین این آثار است.[21] در دوره معاصر و پس از گسترش مطالعات تطبیقی در حوزه ادبیات و سایر رشته ها و شاخه های علمی، در حوزه تفسیر قرآن نیز مطالعات تطبیقی با روش های جدید رو به گسترش نهاد. مطالعات تطبیقی در این آثار عمدتاً بر محور موضوعی قرآنی یا آیه ای بحث برانگیز انجام گرفته است. از جمله این مطالعات در حوزه تطبیقی میان قرآن و عهدین، کتاب القرآن الکریم والتورات والانجیل والعلم اثر نویسنده مسیحی، موریس بوکای و کتاب محمد فی التورات والانجیل والقرآن اثر ابراهیم خلیل، نگرشی تطبیقی به زن در آینه قرآن و آیین های زرتشت، یهود و مسیح اثر الهه وکیلی و بررسی مسایل وحی و نبوت از دیدگاه قرآن و عهدین از اعظم پرچم است. در حوزه قصه های قرآنی نیز آثار فراوان دیگری به صورت تطبیقی میان قرآن و عهدین تدوین شده اند؛ از جمله بررسی قصه یوسف(علیه السلام) به صورت تطبیقی میان قرآن و تورات در کتاب الظاهرة القرآنیة تألیف مالک بن نبی.[22] شمار زیادی پایان نامه دانشجویی نیز به بررسی تطبیقی قصه هایی از قرآن به ویژه قصه پیامبران پرداخته اند.
در حوزه مباحث کلامی مورد اختلاف میان شیعه و اهل تسنن به ویژه در مسائل مربوط به امامت و ولایت نیز آثار قرآنی چندی در قالب مطالعه تطبیقی تدوین شده اند؛ مانند تفسیر تطبیقی اثر فتح الله نجارزادگان. بخشی از این آثار نیز در قالب پایان نامه های دانشجویی صورت پذیرفته است؛ مانند خدا و صفات خدا در مکتب

امامیه و ماتُریدیّه از حیات الله ناطقی، تفسیر تطبیقی آیه مودت از فداحسین عابدی و بررسی تطبیقی آیه تطهیر از دیدگاه مذهب اهل بیت(علیهم السلام) واهل سنت از ایلقمار اسماعیل زاده.
مباحث فقهی و آیات الاحکام قرآن نیز از دیگر موضوعاتی اند که گاه آثاری به صورت پراکنده به مطالعه تطبیقی آن ها پرداخته اند؛ از جمله آیات الاحکام تطبیقی از محمد فاکر میبدی و بررسی تطبیقی آیات حدود از علی رضا جمشیدی و سید جعفر حسینی.[23]
عمده این آثار از روشمندی صحیح همراه با اصول و معیارهای لازم برای یک اثر تطبیقی مطلوب برخوردار نیستند.

اهمیت و فواید تفسیر تطبیقی:

اهمیت و فواید تفسیر تطبیقی:
یکی از روش های قرآن در ایجاد تحول بینشی و اعطای بصیرت نافذ به مخاطبان خود، جهت دادن آن ها به سمت مقایسه است. استفهام معرفتزای موجود در آیاتی چون «قُل هَل یَستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لا یَعلَمونَ» (زمر/39، 9) و «قُل هَل یَستَوِی الاَعمی والبَصیرُ اَم هَل تَستَوِی الظُّـلُمـتُ والنّورُ» (رعد/13،16 و نیز انعام/6،50؛ فاطر/ 35، 12) و مقایسه اهل آتش و اهل بهشت (حشر/59،20)، خبیث و طیّب (مائده/5،100)، مؤمن و فاسق (سجده/32،18)، بدکار و نیکوکار (جاثیه/ 45، 21) و اهل ایمان و عمل صالح با فساد کنندگان در زمین (ص/ 38، 28) و بیان نابرابری و تفاوت میان آن ها نمونه هایی از این شیوه بصیرت آفرین اند[24]، همچنان که از اطلاق آیات 17 - 18 زمر/39: «فَبَشِّر عِباد * اَلَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَهُ» می توان تشویق به مطالعه تطبیقی تفسیر استفاده کرد.
محققان فواید فراوانی برای تفسیر تطبیقی برشمرده اند که ضمن آن اهمیت مطالعه تطبیقی در حوزه تفسیر قرآن نیز روشن می شود. برخی از این فواید بدین قرارند:
1. ایجاد بصیرت نافذ و همه جانبه نگر در ذهن و ضمیر مفسر، به ویژه برای آگاهی از نقاط قوت و ضعف دو مذهب یا مکتب و روش تفسیری یا دو مفسر.
2. کشف اضلاع ناپیدای آیات و موضوعات از طریق تأمل در اختلاف ها و شباهت های آرای تفسیری درباره یک آیه یا موضوع و جست و جو برای تبیین آن ها.
3. خارج کردن مفسر از حصرگرایی و فراهم سازی امکان وقوف بر ابعاد ناپیدای آیات و موضوعات مورد تفسیر.[25]
4. شناخت واقع و حقیقت از طریق مقایسه آرا و اندیشه ها و ادله مفسران.
5. شناخت مفسرانی که متأثر از اختلاف

مذهبی به تفسیر قرآن پرداخته اند و نیز مفسرانی که آرای آن ها نشان دهنده آرای فرقه مذهبی خاص اند.[26]
6. شناخت نقاط اشتراک و افتراق دو طرف مطالعه تطبیقی در مبانی و مفاهیم تفسیری.
7. مرزبندی دقیق از اختلاف های مبنایی با تفاوت های بنایی و بررسی و نقد هریک در جای خود.
8. کشف اختلاف های صوری و نزاع های لفظی که حجم زیادی از اختلافات را به خود اختصاص داده اند و خارج کردن آن ها از دایره بحث.[27]
9. بهره گیری از نتایج پیوند فکری در وسیع ترین حد خود و بالاترین ظرفیت در تفسیر آیات شریف[28]
10. کاستن از تعصب های نابجا و بی مورد.
11. آشکار شدن برتری، هیمنه و چیرگی قرآن بر کتب آسمانی پیشین و مشخص شدن مواضع تحریف در آن ها با مطالعه تطبیقی میان موضوعات قرآن کریم و آن کتاب ها.
12. زمینه سازی برای تقریب مذاهب اسلامی در حوزه عقاید و فقه و اتحاد بیشتر اسلامی.