گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
تفسیر صحابه:

اشاره

تفسیر / تفسیر صحابه: صحابیان مفسر و ویژگی ها و اعتبار تفسیر آنان
صحابه در لغت جمع «صاحب»، و صاحب از ریشه «ص ـ ح ـ ب» و به معنای ملازم و

همنشین است.[1] درباره تعریف اصطلاحی صحابه اختلاف است؛ ولی تعریف ابن حجر را بیشتر متأخران از او، پذیرفته اند.[2] از دیدگاه وی صحابی کسی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کرده، به او ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته باشد.[3] گرچه در این تعریف نیز مناقشه جدّی شده[4]؛ ولی همین تعریف ملاک بحث حاضر است.

جایگاه و گستره تفسیر صحابه:

جایگاه و گستره تفسیر صحابه:
بی تردید مهم ترین مرجع مسلمانان در تفسیر و تبیین احکام پس از پیامبر، صحابه ای بودند که سال ها از نزدیک با آن حضرت بوده و با معانی آیات قرآن آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از آیات را بیواسطه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی نزول آیات، ادبیات عرب در عصر نزول و سیره عملی و علمی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، تفسیر صحابه* را چون گنجینه ای عظیم در برابر دیدگان مفسران در طول تاریخ تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و تابعین بودند و علم به بسیاری از معارف قرآنی از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است.
گذشته از ضرورت تفسیر به جهت شناخت احکام اسلام و آموزه های قرآنی برای عمل بدان ها و اجرای آن ها در حوزه های حکومتی، اجتماعی و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از ملت ها و پیروان ادیان دیگر به اسلام در نتیجه فتوحات اسلامی که در عین ناآشنایی به زبان عربی خواستار شناخت قرآن و معارف قرآنی بودند، در کنار ظهور نسل جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آن ها به فراگیری اصول اسلام و احکام شریعت را باید مهم ترین انگیزه های صحابه در تفسیر قرآن کریم دانست؛ اما اینکه مسسئله امامت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) در شمار انگیزه های صحابه در تفسیر ذکر شود سخنی سست و غیر محققانه است، زیرا تفسیر صحابه عمدتاً از مجادلات سیاسی و کلامی خالی بوده است، حتی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) زمانی که ابن عباس را برای ارشاد و اتمام حجّت نزد خوارج فرستاد او را از احتجاج به آیات قرآن باز داشت.[5]
البته همه صحابه درک یکسانی از معانی و مفاهیم قرآن نداشتند[6]، بلکه فهم برخی از آنان به سبب تفاوت آن ها در استعداد عقلی، میزان حضور علمی نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)، شناخت زمان نزول آیات و آگاهی آنان به شعر و زبان، متفاوت بوده است[7]، بنابراین، نظر ابن خلدون که گفته است: چون قرآن

به زبان عرب و بنابر اسلوب بلاغت آن ها نازل شده است، همه اصحاب، معانی مفردات و ترکیبات قرآنی را می فهمیدند[8] تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است.[9] شواهد تاریخی چون فهم نادرست عدی از آیه «وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ» (بقره/2،187)[10] و نیز عایشه از آیه «والَّذینَ یُؤتونَ ما ءاتَوا وقُلوبُهُم وجِلَةٌ...» (مؤمنون/23،60)[11]، پوشیده ماندن معنای «أبّ» در آیه «وفـکِهَةً واَبـًّا» (عبس/80،31) بر ابوبکر[12]، عاجز ماندن عمر از بیان معنای «أبّ» در آیه مذکور[13] و «تخوّف» در آیه «اَو یَأخُذَهُم عَلی تَخَوُّف ...» (نحل/16،47)[14] و آرزوی فهمیدن معنای «کلاله» در آیه «یَستَفتونَکَ قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فِی الکَلــلَةِ» (نساء/4،176)[15] و اعتراف ابن عباس به اینکه معنای «فاطر» را در آیه «فاطِرِ السَّمـوت...» (فاطر/35،1) از نزاع دو اعرابی بر سر چاه آبی فهمیده است[16]، به خوبی بیانگر این واقعیت اند.

صحابه مفسر:

اشاره

صحابه مفسر:
به نقل سیوطی 10 تن از صحابه به تفسیر قرآن کریم مشهور گشته اند که عبارت اند از: خلفای اربعه، عبدالله بن مسعود، ابیّ ابن کعب، عبدالله بن عباس، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر.[17] ذهبی جز این 10 تن، انس بن مالک، ابوهریره، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن عمرو بن عاص و عایشه را نیز در شمار صحابیان مفسر ذکر کرده است[18]؛ اما در این میان، علی بن ابی طالب، ابن مسعود، ابن عباس و ابی بن کعب از شهرت بیشتری برخوردارند و از دیگر مفسران صحابی روایات تفسیری اندکی نقل شده است.[19]
بزرگ ترین مفسر قرآن کریم پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. وی که

نخستین مؤمن به پیامبر(صلی الله علیه وآله)[20] و برترین صحابی رسول خداست[21] همواره ملازم پیامبر بود[22] و در همه غزوه های پیامبر(صلی الله علیه وآله) جز تبوک ـ که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) او را جانشین خود در مدینه و در میان خانواده اش قرار داد ـ حضور داشت.[23]
بی شک مطابق اسناد موجود و روایات معتبر شیعه و اهل سنّت، پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) داناترین مردم به دین و احکام الهی و قرآن کریم امام علی(علیه السلام) است. به دلالت آیه تطهیر خدای متعالی او را از هرگونه پلیدی در عقیده و رفتار و گفتار پاک و منزّه فرموده است.[24]او صاحب علم الکتاب (علم به همه کتاب)[25] و از اهل الذکر است که خداوند به پرسش از ایشان امر فرموده است.[26] پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را داناترین امّت[27] و دروازه شهر دانش خویش دانسته[28] و فرموده: علی با قرآن و قرآن با علی است؛ این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.[29]
او خود می فرماید: آیه ای بر پیامبر نازل نشد، مگر اینکه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آن را بر من املا کرد و من با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص آن ها را به من آموخت؛ آن گاه از خداوند خواست تا فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید ...[30]، به خدا سوگند هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر اینکه می دانم درباره چه و در کجا و در شأن چه کسی نازل شده است.[31] ملازمت پیوسته با پیامبر(صلی الله علیه وآله)، فضایل بی نظیر و دانش بی کرانی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آموخته بود او را از جایگاهی رفیع در میان صحابه برخوردار ساخته بود[32] و صحابه در بسیاری از امور و مشکلات به او مراجعه می کردند.[33] عبدالله بن مسعود او را بهترین و داناترین شخص پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) [34] و عالم به ظاهر و باطن تمام قرآن[35]

دانسته است. ابن عباس دانش تفسیر خود را از علی(علیه السلام) دانسته[36]، می گوید: دانش پیامبر(صلی الله علیه وآله) از خدا و دانش علی(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دانش من از دانش علی(علیه السلام) است و اندوخته های علمی من و اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) جملگی در برابر دانش علی(علیه السلام) به سان قطره ای در برابر 7 دریاست[37]؛ نیز می گوید اگر در موضوعی سخنی از علی(علیه السلام) ثابت می شد به آن بسنده می کردیم و سراغ دیگری نمی رفتیم.[38]
اعلمیت علی(علیه السلام) به اسباب نزول و تفسیر و تأویل قرآن و موضوعات دیگر نزد فریقین محرز و مسلمّ بود[39] و از همین رو به «کلام الله ناطق» ملقب گردید.[40] زرکشی[41] و قرطبی[42] او را سرآمد مفسران از صحابه دانسته اند. زرقانی ضمن اشاره به اشراق درونی، سعه وجودی و پیوند محکم علی(علیه السلام) با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) او را صاحب فطرتی ناب، هوشمندی ای بی نظیر و عقلی توانا می داند که خدای متعالی به وی عطا فرموده است و این همه را از علل کثرت آموزه های تفسیری وی معرفی می کند.[43] ذهبی نیز با ستایش علم، عقل، بصیرت و فصاحت علی(علیه السلام) او را تربیت یافته بیت نبوی و داناترین افراد به موقعیت نزول آیات و شناخت تأویل آن ها دانسته است.[44] ابن ابی الحدید معتقد است همه علوم اسلامی و از جمله علم تفسیر به امام علی(علیه السلام) باز می گردد، زیرا بیشتر دستمایه های برجای مانده در تفسیر یا مستقیماً از اوست یا از ابن عباس که همراهی و ملازمت و شاگردی او نزد علی(علیه السلام) بر همگان آشکار است.[45]
صحابه مفسر عبارت اند از:

1. علی بن ابی طالب:

1. علی بن ابی طالب:
امام علی(علیه السلام) نخستین کسی است که به جمع و تدوین قرآن پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) همت گماشت.[46] کمّ و کیف قرآنِ جمع آوری شده توسط وی که به مصحف امام علی*(علیه السلام) معروف گشته همواره مورد بحث دانشمندان علوم قرآن و تفسیر بوده است. هرچند بر اثر در دسترس نبودن، اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست[47]؛ ولی مسلماً از نظر متن قرآن چیزی بیش از قرآن کنونی نداشته است.[48] (=> تفسیر اهل بیت)

2. عبدالله بن مسعود:

2. عبدالله بن مسعود:
دیگر صحابی مفسر، عبدالله بن مسعود (م. 32 ق.)[49] است. وی

ششمین ایمان آورنده به پیامبر(صلی الله علیه وآله)[50] و نخستین کسی است که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آشکارا و با صدای بلند در مکه قرآن تلاوت کرد.[51] وی در هر دو هجرت شرکت جست و در همه غزوه ها همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله) حضور داشت[52] و در ملازمت و همراهی پیامبر(صلی الله علیه وآله) کم نظیر بود و در بیشتر کارها به آن حضرت خدمت می کرد.[53] پیامبر(صلی الله علیه وآله) خوش می داشت که قرآن را با تلاوت او بشنود.[54]
ابن مسعود به کسب دانش به ویژه معارف قرآن بسیار اهتمام میورزید و به گفته خود، آموختن آیات قرآن را با شناخت مفاهیم آن ها و نحوه عمل بدان ها همراه می کرد[55]، از همین رو از داناترین صحابه به معانی قرآن بود. همه صحابه به فضیلت و دانش او به کتاب و سنّت اعتراف کرده اند.[56] امام علی(علیه السلام) درباره او فرموده است: قرآن و سنت را آموخت و به پایان برد.[57]
ابن مسعود پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و به ویژه زمانی که خلیفه دوم او را برای تعلیم قرآن و احکام اسلام به کوفه فرستاد[58] به تفسیر قرآن برای مردم همت گماشت و شاگردان برجسته ای تربیت کرد.[59] او را باید پایه گذار مکتب تفسیری کوفه دانست، زیرا مفسران کوفه در زمان تابعان از تفسیر او پیروی می کردند.[60] از مفسران بزرگ تابعی علقمة بن قیس نخعی، اسود بن یزید نخعی، مسروق بن اجدع، ابووائل شقیق بن سلمه اسدی کوفی، عبیدة بن عمرو سلمانی، قیس بن ابی حازم و دیگران از اصحاب و شاگردان او هستند.[61] از او در تفسیر مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را قوی دانسته اند.[62]
ابن مسعود* از صحابه دوستدار علی(علیه السلام) بود که ابوبکر را برای سبقت بر امام علی(علیه السلام) در مسئله خلافت سرزنش کرد.[63] شأن نزول آیه تبلیغ (مائده/5،67) که درباره اعلام ولایت علی(علیه السلام) در روز غدیر است از او نقل شده است.[64] او از راویان 232
حدیث غدیر است[65] و همو بود که حدیث «الخلفاء إثنا عشر» را در کوفه و پیرامون آن رواج داد.[66] وی مطالب تفسیری بسیاری را نیز از امام علی(علیه السلام) فرا گرفته است.[67]
ابن مسعود مصحفی ویژه خود داشت که شامل 111 سوره بود و سوره های فاتحة الکتاب و معوّذتین (فلق و ناس) را نداشت.[68] وی فاتحه را جزء قرآن می دانست؛ ولی معتقد بود چون همواره در نمازهای یومیّه خوانده می شود حفظ خواهد شد؛ ولی دو سوره معوّذتین را از تعویذات پیامبر(صلی الله علیه وآله) می دانست و از قرآن به شمار نمی آورد.[69] مصحف او افزوده هایی نیز داشت که به عقیده بسیاری از دانشمندان و محققان علوم قرآنی نکات تفسیری بوده است و نه الفاظ قرآن.[70]

3. اُبیّ بن کعب انصاری:

3. اُبیّ بن کعب انصاری:
اُبَیّ دیگر مفسر برجسته از میان صحابه است که به سال 30 قمری در مدینه وفات یافت.[71] وی از اصحاب عقبه دوم بود و در همه جنگ های پیامبر(صلی الله علیه وآله) حضور داشت.[72] نخستین کاتب پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مدینه بود[73] و به سبب جایگاه ممتازش در دانش و کمال و فضل و شرف به «سید المسلمین» مشهور بود.[74] مسلمانان او را «سید القراء» نیز لقب داده بودند، زیرا پیامبر فرمود: برجسته ترین قاریان اُبیّ* بن کعب است.[75] وی همه وقت خود را صرف تعلیم قرائت قرآن کرد[76] و شاید به همین سبب بود که بنابر نقلی ریاست گروه یکسان سازی مصاحف در زمان عثمان به او واگذار شد.[77] در منابع و تفاسیر، روایات تفسیری زیادی از ابیّ نقل شده است که بیشتر آن ها را دارای سندهای معتبر دانسته اند.[78] او را پایه گذار مکتب تفسیری مدینه دانسته اند.[79]
بسیاری از مفسران از جمله ثعلبی، زمخشری و واحدی نیشابوری برای هریک از سوره های قرآن حدیثی در فضیلت آن سوره از ابیّ بن کعب نقل کرده اند که به حدیث فضایل سُوَر مشهور

است.[80] این حدیث با سه سند نقل شده است[81]؛ ولی بعضی از محققان این روایات را هم از نظر سند و هم از جهت متن، تضعیف کرده اند.[82]
اُبیّ بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود[83] و شامیان مطابق مصحف او قرائت می کردند؛ گویا مصحف او در دمشق رایج بوده یا ابو درداء که متولّی تعلیم قرآن به شامیان بوده، قرآن را بر قرائت ابیّ می خوانده است.[84] به نقلی مصحف وی حاوی دو سوره اضافی به نام های «خلع» و «حفد» یا «جیّد» بوده است[85] که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بوده اند که وی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آموخته بود و نه سوره ای از قرآن[86]؛ همچنین افزوده هایی تفسیری در مصحف او گزارش شده است.[87]ابوالصلاح حلبی، ابیّ بن کعب را نیز همچون ابن مسعود از صحابه دوستدار علی(علیه السلام) می شمارد.[88] ابیّ نیز یکی از 12 نفری بود که ابوبکر را به سبب پیشی گرفتن بر امام علی(علیه السلام) نکوهش کرده بود.[89]

4. عبدالله بن عباس:

4. عبدالله بن عباس:
ابن عباس (م. 68 ق.[90]) مشهورترین صحابی مفسر قرآن کریم است که به سبب دانش فراوانش به «بحر» و «حبر الأُمّه» لقب یافته[91]و در دانش تفسیر به پایه ای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی امت» می خواندند.[92]
پیامبر(صلی الله علیه وآله) بارها او را دعا کرده و از جمله فرموده اند: خدایا! او را فقیه در دین و عالم به تأویل قرآن گردان.[93] پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حالی که حدود 13 سال سن داشت[94] در پی جبران اموری برآمد که در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) به علت کمی سن از دست داده بود[95] و با کوششی تحسین برانگیز به کسب علوم و معارف اسلامی و

قرآنی از محضر صحابه بزرگ پرداخت[96]؛ اما بیشترین بهره علمی را از محضر امام علی(علیه السلام) برد و اساس و پایه های تفسیر را از آن حضرت آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را تربیت یافته مکتب علی(علیه السلام) دانست.[97] امام علی(علیه السلام) او را در تفسیر ستوده[98] و ابن مسعود او را «ترجمان القرآن» می خوانده است.[99] بسیاری از صحابه در تفسیر قرآن به او مراجعه می کردند[100] و حتی خلیفه دوم در مجالس خود با بزرگان از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را شرکت و گاهی نظرهای تفسیری وی را بر آرای دیگران ترجیح می داد.[101]
ابن عباس* پیوسته ملازم اهل بیت(علیهم السلام)[102] و در جنگ های جمل، صفین و نهروان در کنار امام علی(علیه السلام) بود.[103] وی از شیعیان برجسته و خاص آن حضرت شمرده می شد[104] و همواره با سخنان خویش از حریم ولایت دفاع می کرد.[105] پس از ماجرای صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه، به مکّه عزیمت کرد[106] و با تشکیل جلسات تفسیری، مکتب تفسیری مکّه را بنیان نهاد.[107] مفسران تابعی بزرگی چون سعید بن جبیر، مجاهد، طاوس، عکرمه، عطاء بن ابی رباح و ابوشعثاء اَزْدی، دست پروردگان مکتب تفسیری اویند.[108]
ابن عباس با استناد به روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، آیات قرآن را به 4 بخش قسمت می کند: 1. آیات مربوط به حلال و حرام که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛ 2. آیاتی که عرب به کمک زبان خود آن ها را درک می کند؛ 3. آیاتی که فقط دانشمندان توانایی تفسیر آن را دارند. 4. آیات متشابه که جز پروردگار کسی تفسیرشان را نمی داند.[109]
تفسیر قرآن به قرآن، توجه به اسباب نزول و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از مؤلّفه های روش ابن عباس در تفسیر به شمار آورده اند.[110] از دیگر شاخصه های مهم در روش تفسیری وی

استشهاد به اشعار فصیح دوران جاهلیت و سخنان بلند و بدیع عرب برای فهم معانی واژگان قرآن است.[111] او شعر را دیوان عرب و منبعی غنی برای آشنایی با زبان عربی می دانست[112] و به حفظ اشعار فصیح عرب و شناخت ادبیات قبایل مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت ادبیات عرب دست یافته بود. در روایات تفسیری منقول از ابن عباس موارد فراوانی از استشهاد به شعر عرب به چشم می خورد.[113] بزرگ ترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان می دهد، مجموعه پرسش های نافع بن ازرق (از خوارج) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است.[114]
ابن عباس برای تفسیر دقیق قرآن، اطلاعات جغرافیایی، شناخت تاریخ و آداب و رسوم عرب و آشنایی با واژه ها و آداب و رسوم ملت های دیگر را نیز به دانش خویش افزوده بود.[115] اجتهاد شخصی از دیگر ویژگی های روش تفسیری ابن عباس است.[116] آیة الله معرفت اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را ممدوح شمرده است.[117]
گلدزیهر و به تبع او احمد امین مصری مراجعه به اهل کتاب در تفسیر قرآن را از ویژگی های مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه مبالغه کرده اند. به اعتقاد آن ها عموم صحابه و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله کعب الاحبار و عبدالله بن سلام مراجعه می کردند.[118] در مقابل، ذهبی همچون ابن تیمیه با رد این اتهام، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت عقل و شرع دانسته و به بعضی قصص و تاریخ پیشینیان که در کتب تورات و انجیل به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است[119]؛ اما آیة الله معرفت با ذکر شواهد و ادله ای این اتهام را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابه ای چون ابن عباس به اهل کتاب را نفی کرده است.[120]
روایات تفسیری ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شده اند. کثرت روایات منقول از او به گونه ای است که کمتر آیه ای از قرآن یافت می شود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال

تفسیری منسوب به وی تناقض دیده می شود.[121] این مسئله دانشمندان علوم قرآنی و محدّثان را به این باور رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعول اند[122]، به طوری که بخاری در صحیح خود تنها 217 حدیث در زمینه تفسیر و غیر آن از ابن عباس نقل کرده[123] و به گفته شافعی، از ابن عباس بیش از حدود 100 حدیث در تفسیر ثابت نشده است.[124] به نظر می رسد خلافت عباسیان و تلاش برخی در نسبت دادن احادیث ساختگی به ابن عباس برای تقرّب به دستگاه خلافت[125] افزون بر بزرگواری و رواج علمی وی[126] در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آن ها واداشته است. سیوطی 9 طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آن ها را ضعیف دانسته است[127]؛ امّا از دیدگاه آیة الله معرفت همه طرق نُه گانه معتبرند و علت تضعیف بعضی از این طرق از جانب علمای اهل سنّت از جمله سیوطی، شیعی و کوفی بودن راویان آن هاست.[128]
با وجود کثرت روایات تفسیری ابن عباس، وجود تفسیری مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفته اند که پس از وفات وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کرده اند.[129] یکی از آن ها صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم است که به صورت صحیفه ای مدوّن در میان محدّثان مصری رواج داشته و چنان معتبر بوده که احمد بن حنبل سفر به مصر را برای به دست آوردن آن نیکو می شمرده است.[130] طریق روایات این تفسیر طریق معاویة بن صالح از علی بن ابی طلحه از ابن عباس است که از صحیح ترین طرق شمرده شده است.[131] برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را انکار کرده و گفته اند که وی این روایات را از مجاهد یا سعیدبن جبیر فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است.[132] با وجود این به نظر ابن حجر در صورت ثقه بودن راوی، ذکر نکردن واسطه به حجیّت سند زیان نمی رساند.[133] روایات تفسیری علی بن ابی طلحه از ابن عباس را اخیراً راشد عبدالمنعم رجّال

گرد آورده و چاپ شده است.[134]
برخی تفسیر مجاهد بن جبر را روایتی از تفسیر ابن عباس دانسته اند[135]؛ ولی با توجه به اختلافات موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر مجاهد آمده است، باید گفت که تفسیر مجاهد صرفاً گردآوری روایات ابن عباس نیست، اگرچه مرجع اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است.[136]
تفسیر مشهور دیگری به نام تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس موجود است که گردآوری آن را به محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م. 817 ق.) نسبت داده اند.[137] مؤلف تنویر المقباس روایات خود را با سلسله سندی منتهی به طریق محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از ابن عباس نقل کرده است[138] که همه افراد سند قبل از محمد بن مروان مجهول الحال اند.[139] به اعتقاد برخی، دقت در متن این تفسیر نشان می دهد که چنین تفسیری نمی تواند از ابن عباس باشد، بلکه مؤلف کتاب در پی نوشتن تفسیری ساده بوده و فقط برای تبرک، در ابتدای هر سوره روایتی از ابن عباس آورده است.[140] این کتاب تاکنون بارها چاپ شده است.[141]
غریب القرآن نام کتابی دیگر منسوب به ابن عباس است که 250 کلمه از مفردات قرآن کریم را دربردارد.[142] متن این کتاب با آنچه سیوطی با همین عنوان ضمن الاتقان آورده، مطابقت می کند.[143]
مسائل نافع بن الازرق دیگر اثر قرآنی ابن عباس است که در آن تبیین بیش از 190 کلمه قرآنی با شواهدی از شعر جاهلی آمده است.[144] این رساله افزون بر الاتقان[145] جداگانه نیز بارها چاپ شده و بنت الشاطی نیز در الاعجاز البیانی براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است.[146]
ابن ندیم از کتابی دیگر به نام تفسیر عکرمة عن ابن عباس یاد می کند.[147] نجاشی نیز از 5 کتاب به نام های تفسیر ابن عباس عن الصحابه، تفسیر الجلودی عن ابن عباس، التأویل، الناسخ والمنسوخ و التنزیل عن ابن عباس نام می برد که عبدالعزیز بن یحیی الجلودی آن ها را گرد آورده و

به ابن عباس نسبت داده است.[148]
ابوبکر، عمر و عثمان را نیز از صحابه مشهور به تفسیر به شمار آورده اند؛ ولی روایات تفسیری آن ها اندک است.[149] سیوطی علت کم شمار بودن تفسیر آن ها را مرگ زودهنگام آنان ذکر می کند.[150] برخی اشتغالشان به امور خلافت و وجودشان در میان صحابه آشنا به تفسیر قرآن را نیز بر آن افزوده اند[151]؛ ولی با توجه به روایات نقل شده می توان گفت که آنان از لحاظ علمی در جایگاهی نبوده اند که به تفسیر شهرت یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از قرآن می پرسیدند از پاسخ باز می ماندند[152] یا مخالف با قرآن حکم می کردند.[153]

5. زیدبن ثابت:

5. زیدبن ثابت:
زید (م. 45 ق.)[154] از کاتبان وحی در مدینه بود[155] و در زمان ابوبکر با اینکه جوانی 20 ساله بیش نبود[156] به فرمان ابوبکر مأمور جمع قرآن شد.[157] وی برای عمر کتابت می کرد و در زمان خلافت عثمان نیز در جمع قرآن شرکت داشت.[158] روایات تفسیری وی اندک است.[159]به نظر می رسد عمده دلیل شهرت وی به تفسیر مشارکت او در جمع قرآن در زمان خلافت ابوبکرو عثمان باشد.

6. ابوموسی اشعری:

6. ابوموسی اشعری:
به نقل صحیح تر وی در سال ششم یا هفتم هجرت پس از فتح خیبر اسلام آورد.[160] در زمان خلافت عمر به ولایت بصره گماشته شد و این منصب را تا چند سال پس از خلافت عثمان حفظ کرد.[161] او را مؤسس مکتب تفسیری بصره دانسته اند.[162] در مکتب تفسیری او انحراف شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه رشد بسیاری از بدعت ها و انحرافات فکری و عقیدتی به ویژه در مسائل اصول دین و امامت و عدل فراهم شد.[163] به نقل شهرستانی، سخنان ابوموسی کاملا مطابق مطالبی بود که سال ها بعد نواده وی ابوالحسن

اشعری (م. 324 ق.) در مذهبش ذکر می کرد،[164] به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است.[165]

7. جابربن عبدالله انصاری:

7. جابربن عبدالله انصاری:
جابر (م. 74 ق.)[166] به نقل ابوالخیر از مفسران طبقه اول به شمار می رود[167]، چنان که سیوطی نیز او را از مفسران عصر صحابه می داند.[168]وی جوان ترینِ 70 نفر از انصار بود که در عقبه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) بیعت کردند.[169] در 19 غزوه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) شرکت کرد[170] و در جنگ صفین نیز از یاران امام علی(علیه السلام) بود.[171] جابر* یکی از برجستگانِ حفّاظ حدیث و سنن بوده[172] و در کتب رجال شیعی از بزرگان شیعه و محدثان ثقه به شمار آمده است.[173] امیرمؤمنان علی(علیه السلام) از وی به سبب تفسیر دانی اش تجلیل کرده است.[174]
شایان ذکر است که افزون بر صحابه مشهور به تفسیر، صحابیانی نیز بوده اند که اگرچه در منابع به عنوان مفسر صحابی معرفی نشده اند؛ ولی نقش آن ها را در ترویج و تفسیر قرآن نمی توان نادیده گرفت. نمونه ای از این دست، ابودرداء (م. 32 ق.)[175] است که نام او را در شمار گردآورندگان قرآن در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورده اند.[176] وی در زمان خلافت خلیفه دوم برای تعلیم معلم قرآن به شام فرستاده شد[177] و در ترویج و تعلیم قرآن و تفسیر آیات آن نقش مؤثری داشت، به طوری که بیش از 1600 نفر در حلقه قرائت او شرکت می کردند.[178] او را می توان بنیانگذار مدرسه تفسیری شام دانست.[179] ابودرداء نیز از دوستداران امام علی(علیه السلام) بود و از وی دفاع می کرد.[180]

ویژگی های تفسیر صحابه:

ویژگی های تفسیر صحابه:
تفسیر صحابه، به سبب موقعیت خاص زمانی و اتصال به پیامبر ویژگی هایی دارد که آن را از تفسیر متأخران ممتاز می سازد. در عهد صحابه همه آیات قرآن به طور منظم تفسیر نشده، بلکه تنها آیاتی که درباره آن ها سؤال شده یا فهم آن ها

دشوار بوده تفسیر شده اند و بیشترین تفسیر هم درباره آیات الاحکام بوده است. صحابیان اغلب به معنای اجمالی آیه، توضیح معنای لغوی و ذکر سبب نزول آیات بسنده می کردند و استنباط فقهی یا تفسیر قرآن به قرآن نمود جدی و عمومی نداشت و از همین رو تفسیر صحابه ساده و روان بود و صریح، قاطع و با پرهیز از سخنان شک برانگیز بیان می شد. به طور کلی اختلاف در میان مفسران صحابه اندک بود. در این دوران تفسیر به صورت شفاهی نقل می شد و شعبه ای از علوم حدیث به شمار می رفت که بر اثر ممنوعیت نگارش حدیث از سوی خلفا هیچ تفسیری به طور رسمی تدوین نشد. تنها تفسیر مدون و مرفوعی که به صورت غیر رسمی در این دوره تدوین شد همان مصحف خاص امام علی(علیه السلام) است. تفسیر در عصر صحابه تا حد زیادی از اسرائیلیات پیراسته بود.[181]

میزان اعتبار تفسیر صحابه:

میزان اعتبار تفسیر صحابه:
مفسران و محدثان عامّه درباره حجیّت تفسیر مرفوع صحابه یعنی آنچه از پیامبر نقل کرده اند از یک سو و تفسیر موقوف ایشان یعنی سخنان خود صحابه در تفسیر قرآن از سوی دیگر به تفصیل بحث کرده و نظرهای مختلفی ارائه کرده اند؛ بعضی شدیداً دچار افراط شده و سنت صحابه اعم از قول و فعل و تقریر و مواضع آنان را یکسره حجّت و در حکم حدیث مرفوع دانسته اند.[182]
این دیدگاه مبتنی بر نظریّه مشهور «عدالت صحابه» است. این گروه با استناد به پاره ای آیات و روایات[183]، عدالت صحابه و در پی آن حجیّت سنت آنان را نتیجه گرفته اند. عدالت صحابه از دیدگاه ایشان نفی هرگونه دروغ، ناهنجاری و شک و تردید از صحابه و قرار نگرفتن آنان در معیارهای جرح و تعدیل است[184]؛ امّا این نظریّه از جهات مختلف مردود است؛ آیات مورد استناد آنان نه تنها بر عدالت صحابه دلالتی ندارد[185]، بلکه قرآن بسیاری از صحابیان را نکوهش کرده است.[186] نزول آیات فراوان در مذمّت و لعن منافقان (نک: سوره های منافقون و توبه) سندی خلل ناپذیر بر وجود جریان نفاق گسترده در میان صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، به طوری که ابن عباس علت نامیده شدن سوره توبه به «الفاضحه» را نزول آیات فراوان از این سوره در نکوهش بسیاری از صحابیان می داند.[187] روایات مورد استناد ایشان نیز

به اعتراف بسیاری از عالمان اهل سنت مجعول و غیر قابل استنادند.[188] گذشته از سست بودن ادله صاحبان این نظریه، واقعیّت زندگی بسیاری از صحابیان نیز آن را نفی می کند.[189]
این گونه است که برخی مراد ازعدالت صحابه را تنها عدم تعمّد آنان بر کذب بیان کرده و در پی آن به پذیرش روایات آنان بدون بحث درباره وثاقت و عدالتشان معتقد شده اند.[190] این نیز سخنی نادرست است، زیرا عدالت به معنای عدم تعمّد بر کذب هیچ دلالتی بر حجیّت سنت صحابه ندارد. افزون بر اینکه صدور روایت «من کذب علیّ متعمداً فلیتبوأ مقعده من النار» [191] که به تواتر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است نشان دهنده وجود کذب و نسبت دادن عمدی آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) در زمان آن حضرت است.[192]
گروهی دیگر آن دسته از روایات موقوف صحابه را که جز از طریق وحی به دست نمی آید و نشان دهنده اخذ آن روایات از پیامبر(صلی الله علیه وآله)است مانند اخبار قیامت و اسباب نزول، در حکم حدیث مرفوع دانسته اند؛ اما روایات موقوفی را که بیانگر اجتهاد شخصی صحابیان اند، متوقف بر خود صحابه دانسته[193] و در نهایت برخی بر این باورند که صحابه نیز همچون دیگران باید جرح و تعدیل شوند و روایاتشان بررسی شوند.[194]
اما دانشمندان شیعه با نفی نظریه عدالت صحابه معتقدند در کنار صحابیان عادل، بعضی از صحابه منافق و فاسق و بعضی نیز مجهول الحال اند.[195] از دیدگاه شیعه تفسیر منقول از صحابه هرچند والامقام و جلیل القدر باشند، موقوف است و اسناد آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا زمانی که خود صحابی اسناد نداده، روا نیست.[196] از معاصران، آیة الله معرفت، تفسیر صحابه را با دو شرطِ صحت اسناد به آنان و بلند مرتبه بودن ایشان، معتبر و از منابع اصلی در تفسیر می داند[197]؛ اما علامه طباطبایی با اشاره به این مطلب که دلیلی بر حجیت گفتار غیر معصوم نیست، در اعتبار تفسیر صحابه تردید کرده است.[198] آیة الله جوادی آملی نیز همچون سایر علما و مفسران شیعه معتقد است روایات تفسیری صحابه حتی اگر درباره اسباب نزول باشند حجیتی

ندارند و تنها می توانند زمینه ساز برداشت های تفسیری باشند