گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
تفسیر موضوعی


اشاره

تفسیر / تفسیر موضوعی: شیوه ای در تفسیر قرآن برای استنباط دیدگاه قرآن در موضوعی خاص
تفسیر موضوعی ترکیبی وصفی است که «موضوعی» بودن وصف تفسیر و ویژگی آن است، بنابراین در تفسیر موضوعی مفسر به تفسیر آیات قرآن راجع به موضوعی خاص می پردازد.[1]
تفسیر موضوعی در برابر تفسیر ترتیبی شیوه ای در تفسیر آیات قرآن کریم است که مفسر از طریق آن به استنباط دیدگاه قرآن درباره موضوعی مرتبط با انسان و جهان هستی می پردازد. شهید صدر از تفسیر موضوعی به عنوان اتجاهی در تفسیر در برابر اتجاه تجزیه ای (ترتیبی) یاد کرده است.[2] محمد ابراهیم شریف با این تلقی از منهج تفسیری که ظرفی است مشتمل بر اندیشه های یک گرایش تفسیری و وسیله ای است برای تحقق یک گرایش در تفسیر، تفسیر موضوعی را در شمار مناهج تفسیری قرار داده است؛ در کنار سه منهج سنتی کهن، موضوعیِ سنتی و گفتار تفسیری (المقال التفسیری).[3] بعضی هم از آن به عنوان اسلوبی در تفسیر در کنار سه اسلوب دیگر یعنی تفسیر اجمالی (خلاصه)، تفسیر تحلیلی (ترتیبی) و تفسیر مُقارَن (تطبیقی) یاد کرده اند.[4] البته روشن است که این 4 نوع یا اسلوب تفسیر قرآن در عرض هم نیستند و در واقع به دو نوع تفسیر ترتیبی و موضوعی بازمی گردند، زیرا تفسیر اجمالی زیرمجموعه تفسیر ترتیبی است و تفسیر تطبیقی نیز می تواند به یکی از دو شکل ترتیبی یا موضوعی انجام گیرد.

تعریف:

تعریف:
برای تفسیر موضوعی تعاریفی بیان کرده اند؛ بعضی گفته اند: عبارت است از بیان معارف مربوط به یک موضوع از لابه لای آیات موجود در یک یا چند سوره.[5] به گفته بعضی دیگر تفسیر موضوعی آن است که آیات مرتبط به هر موضوعی که در قرآن پراکنده اند گردآوری و یکجا بررسی شوند تا نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن به دست آید.[6] در تعریفی دیگر آمده است که

تفسیر موضوعی کوششی بشری است در فهم روشمند پاسخی از قرآن در سایه گردآوری ـ مبتنی بر تئوری ـ آیات، به مسائل و موضوعات زنده عملی و نظری ـ برخاسته از معارف بشری و احوال حیات جمعی ـ که انتظار می رود قرآن سخن حقی در آن باره داشته باشد.[7]
بعضی از تعاریف، تفسیر موضوعی را به عنوان یک علم و بعضی دیگر آن را به عنوان کاری از مفسر معرفی می کنند، چنان که بعضی گفته اند: تفسیر موضوعی علمی است که با گردآوری آیات پراکنده در سوره های قرآن درباره قضایای مختلف قرآن کریم ـ که دارای وحدت معنا یا وحدت غرض هستند ـ بحث می کند و با روش معین و شرایط خاص به بیان معنای آیات پرداخته، با ایجاد ارتباط میان آن ها به استخراج عناصر آن ها می پردازد.[8]
مقصود از موضوع در عنوان «تفسیر موضوعی» نیز واقعیت خارجی دانسته شده است. در این صورت تفسیر موضوعی آن است که مفسر ابتدا به یکی از موضوعات و مشکلات و پدیده های عینی زندگی اعم از عقیدتی، اجتماعی و پدیده های هستی، نظر افکنده، همه تجارب بشری درباره آن موضوع و مشکل عینی و راه حل های آن را فراهم می آورد. سپس از راه گفت و گو با قرآن و استنطاق و تدبر در آن، موضع قرآن را در باره آن کشف می کند[9]؛ اما سایر تعاریف، مقصود از موضوع را موضوعی برآمده از قرآن کریم می دانند که قرآن آشکارا درباره آن حکمی بیان داشته است، بنابراین در دیدگاه نخست موضوع از متن واقع و زندگی گرفته می شود و در دیدگاه دوم موضوع از خود قرآن استخراج می شود. شهید صدر تفسیر موضوعی را شامل هر دو نگاه و برداشت از موضوع می داند.[10]
این تعاریف و بعضی تعاریف دیگر تفسیر موضوعی[11] نشان دهنده برداشت های مختلف از تفسیر موضوعی اند، از این رو این تعاریف اولا در سعه و ضیق دایره تفسیر موضوعی اثرگذارند؛ برای مثال گردآوری آیات مشتمل بر ذکر نام حیوانات یا گیاهان یا نام شهرها و مناطق جغرافیایی ـ که به مناسبت در آیات آمده اند و قرآن کریم دیدگاهی درباره آن ها بیان نداشته ـ و معرفی این پدیده ها و اماکن مطابق تعریف نخست داخل در تفسیر موضوعی است، در حالی که مطابق تعریف دوم و سوم، به دلیل عدم ارتباط این گونه مباحث با دیدگاه قرآن درباره احوال اجتماعی بشر، تفسیر موضوعی به شمار نمی آید.

ثانیاً هریک از این تعاریف می تواند در روش تفسیر موضوعی اثرگذار بوده، به ایجاد روش های مختلف در تفسیر موضوعی بینجامد. (=> ادامه مقاله، گونه های تفسیر موضوعی، گونه 2) ثالثاً مطابق تعریف نخست پیشینه کهن تری برای تفسیر موضوعی می توان نشان داد؛ اما مطابق تعریف دوم پیشینه تفسیر موضوعی ریشه در دوران معاصر دارد و نمی توان یا به ندرت می توان اثری را به عنوان تفسیر موضوعی در گذشته نشان داد.
با مطالعه همه جوانب تفسیر موضوعی و مقایسه آن با تفاسیر ترتیبی عرضه شده در طول تاریخ تفاوت این دو شیوه تفسیر به روشنی آشکار می گردد. مهم ترین نکته در تمایز این دو شیوه آن است که در تفسیر ترتیبی مفسر می کوشد تا به معنا و مدلول الفاظ و عبارات قرآن دست یابد و اگر احیاناً به آیات دیگر قرآن یا روایات مراجعه می کند برای فهم روشن تر همان مدلول الفاظ است و به موضوعات قرآنی توجه کافی نمی شود، با این حال در تفاسیر ترتیبی گاهی نوعی گرایش به تفسیر موضوعی نیز مشهود است که این توجه عارضی و استطرادی است.[12] (=> ادامه مقاله، ویژگی های تفسیر موضوعی)

گونه های تفسیر موضوعی:

گونه های تفسیر موضوعی:
تفسیر موضوعی را از زوایای گوناگون می توان تقسیم کرد[13]:
1. برخی محققان برای آن سه گونه معرفی کرده اند:
أ. تفسیر موضوعی واژگانی. در این گونه، مفسر یکی از واژه های قرآنی را به صورت موضوعی بررسی می کند که کاربردی متعدد در قرآن کریم دارد و معمولا در سیاق های مختلف دارای معانی متفاوت است تا معنای دقیق آن واژه را کشف و معانی مختلف و کاربردهای متنوع آن را معرفی کند.[14] شکل ساده و غیر روشمند این گونه تفسیر موضوعی را در گذشته در کتاب های وجوه و نظائر مانند الاشباه والنظائر مقاتل (م. 150 ق.)، الوجوه والنظائر دامغانی (م. 478 ق.) و بصائر ذوی التمییز فیروزآبادی[15] (م. 817 ق.) می توان مشاهده کرد. کتاب مفردات راغب اصفهانی (م. 425 ق.) نمونه غنی و کامل تری از آثار کهن این شیوه است.
در دوره معاصر نیز نمونه هایی کامل تر و روشمند از این شیوه را در آثار وابسته به مکتب تفسیر ادبی امین خولی می توان مشاهده کرد[16] که اغلب تحولاتی را در تفسیر کلمات قرآن در پی داشته است؛ همچنین آثار مستقل و رساله های

دانشگاهی که امروزه با عنوان معناشناسی یکی از واژه ها و مصطلحات قرآنی نگاشته می شوند نمونه هایی روشمند از این گونه تفسیر موضوعی اند. ضرورت رویکرد به این گونه تفسیر موضوعی در روزگار ما و بهره گیری از آن برای تفسیر صحیح تر آیات قرآن و بازنگری و نواندیشی در آرای مفسران کهن، انکارناپذیراند.
ب. تفسیر موضوعی یک موضوع قرآنی. این گونه از تفسیر موضوعی خود به چند روش انجام می گیرد. (=> ادامه مقاله)
ج. تفسیر موضوعی سوره ای قرآن. این گونه از تفسیر موضوعی بر نظریه وحدت موضوعی سوره های قرآن مبتنی است. در این نظریه برای هر سوره تنها یک موضوع اصلی و محوری ثابت می شود و مفسر باید با تدبر فراوان در محتوای یک سوره به کشف موضوع اصلی و اهداف و مقاصد آن سوره دست یابد. سپس همه آیات آن سوره را در ارتباط با موضوع اصلی و در جهت اهداف و مقاصد سوره تفسیر کند.[17] معمولا در سوره های کوتاه و مکی قرآن که یکباره نازل شده اند کشف موضوع اصلی چندان دشوار نیست؛ اما سوره های بلند مشتمل بر موضوعات متنوع به ویژه سوره های مدنی کشف موضوع اصلی سوره به تدبری بیشتر نیازمند و گاه ممکن است نیازمند سال ها تدبر جدی مفسر باشد یا در برخی سوره ها مفسری نتواند به موضوع واحدی در آن سوره دست یابد؛ گویا نخستین تفسیر موضوعی از این گونه، تفسیر موضوعی سوره بقره به نام النباءُ العظیم از عبدالله درّاز است.[18] سید قطب در فی ظلال القرآن و بنت الشاطی در التفسیر البیانی با همین نگرش به تفسیر پرداخته اند؛ همچنین آثار موضوعی تک سوره ای فراوانی نیز تألیف شده اند.[19]
از آثار قابل توجه در این زمینه قبسٌ من نور القرآن الکریم از محمد علی صابونی است که به بیان اهداف و مقاصد سوره ها پرداخته و در سال 1405 قمری انتشار یافته و اخیراً محمد غزالی کتاب نحو تفسیر موضوعی لسور القرآن را در سال 1413 قمری منتشر کرده[20] که با عنوان گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره های قرآن کریم به فارسی نیز ترجمه شده است.
نظریه وحدت موضوعی سوره های قرآن به دلیل توقیفی بودن نظم آیات درون سوره ها، امروزه مورد پذیرش بسیاری از مفسران و قرآن پژوهان است.
در تفسیر موضوعی سوره ای مفسر همه آیات یک سوره را در ارتباط با موضوع محوری آن سوره می بیند. بدین ترتیب اگر تفسیر یک سوره از قرآن با محوریت بررسی موضوع آن سوره انجام گیرد تفسیر موضوعی و در غیر این صورت تفسیر

ترتیبی خواهد بود. این نگرش به آیات یک سوره از یک سو زمینه دریافت معارفی نو از آیات قرآن را فراهم می سازد و از دیگر سو نوآوری هایی در تفسیر آیات را سبب می شود.
از میان این سه گونه، دومین آن ها به تفسیر موضوعی مشهورتر و بیشتر مورد توجه مفسران است. رواج عنوان «تفسیر موضوعی» نیز ناظر به همین قسم بوده است، به گونه ای که اگر بدون قیدی خاص به کار رود به آن انصراف دارد و هنگامی که سخن از ضرورت تفسیر موضوعی یا اهمیت آن به میان می آید نیز همین گونه دوم از تفسیر موضوعی مراد است.
2. گونه دوم از سه گونه قبل که مقصود اصلی از تفسیر موضوعی است، خود دو قسم دارد و به عبارت دقیق تر به دو شیوه انجام می گیرد و هر یک از دو تعریف پیشین ناظر به یکی از این دو شیوه است: أ. آنکه مفسر یکایک مسائل و موضوعات مطرح شده در قرآن را بیرون آورد و سپس با استخراج و گردآوری آیات مربوط به هر موضوع، مجموعه آیات آن موضوع را بررسی کرده، نظر قرآن را درباره ابعاد گوناگون آن بیان کند.[21] به نظر معرفت این گونه تفسیر موضوعی پای سخن قرآن نشستن و گوش فرا دادن به آن است تا قرآن خود برای ما سخن گفته، پیام خود را به ما برساند و نقش مفسر در این قسم تنها ثبت پیام های دریافتی از قرآن است.[22]
ب. آنکه مفسر نیازهای واقع در متن زندگی را بررسی کند و سپس پاسخ آن ها را از قرآن جویا شود و با این باور که قرآن همواره پاسخگوی نیازهای روز بشر است، برای دریافت پاسخ قرآن، در آیات آن به تأمل و جست و جو بپردازد.[23]
شهید صدر با اطلاق نام «تفسیر توحیدی» بر تفسیر موضوعی، در برابر تفسیر تجزیه ای یا گسسته (ترتیبی)[24] همین تعریف را برای تفسیر موضوعی ارائه داده، آن را به سخن امیرمؤمنان علی(علیه السلام): «ذلک القرآنُ فَاسْتَنْطِقُوه» [25] گره می زند و مقصود حدیث را این می داند که در مراجعه به قرآن باید شرح و حل مشکلات خود را از آن بازجست.[26] وی تعبیر «استنطاق» (به سخن درآوردن) قرآن را شیواترین بیان در تأیید تفسیر موضوعی به معنای مذکور می داند.[27]
3. تفسیر موضوعی از جهت بهره گیری از روایات بر دو قسم است: أ. مفسر در کنار آیات، از روایات نیز استفاده می کند. این روایات ممکن است صرفاً تفسیری باشند یا اینکه برای جامعیت بحث و بیان دیدگاه جامع اسلام درباره موضوعی، افزون بر روایات تفسیری از دیگر روایات دینی منقول از معصومان(علیهم السلام) نیز بهره گرفته شود.

ب. مفسر بحث خود را به دایره معارف قابل استنباط از آیات محدود کرده، ابداً از روایات بهره نمی گیرد. طرفداران روش تفسیر ادبی معاصر با تأکید بر ناکارآمدی تفسیر ترتیبی وضرورت تفسیر موضوعی به بی نیازی تفسیر موضوعی از روایات معتقدند.[28]
4. تفسیر موضوعی از منظری دیگر می تواند به یکی از دو روش زیر انجام گیرد: أ. مفسر ابتدا مسئله یا موضوعی از موضوعات زندگی را مطرح کرده، براساس مبانی کلامی، فقهی، فلسفی، اجتماعی، سیاسی و ... آن را تحلیل می کند. سپس درصدد یافتن شواهدی از قرآن برای تأیید اندیشه خود یا تطبیق آیه بر دیدگاه خود برمی آید. ب. مفسر موضوع را انتخاب کرده، پیش از هرگونه پیش داوری و با کمترین پیش فرض های کلامی و فقهی و علمی به سراغ آیات قرآن می آید تا دیدگاه قرآن را درباره آن موضوع کشف کند.[29] عموم مفسران بر اتخاذ روش دوم تأکید کرده، روش نخست را ناروا و مجالی برای تحمیل رأی بر قرآن و گسترش تفسیر به رأی می شمارند که مفسر در چنین شیوه ای در پی اثبات اندیشه و باورهای خود به کمک آیات قرآن است.

ویژگی های تفسیر موضوعی:

ویژگی های تفسیر موضوعی:
برای تفسیر موضوعی در مقایسه با تفسیر ترتیبی ویژگی ها و امتیازاتی بیان شده که این امتیازات ناظر به دو قسم گونه دوم از تفسیر موضوعی اند. شایان ذکر است که برخی از موارد ذیل ناظر به تفاوت تفسیر ترتیبی با هر دو شیوه گونه سوم است و برخی ناظر به یکی از این دو شیوه است:
1. در تفسیر ترتیبی مفسر در مقابل قرآن می نشیند و به ترتیب سوره ها و آیات معارف آن را استنباط و دریافت می کند؛ اما در تفسیر موضوعی مفسر ابتدا به واقعیت زندگی خود می نگرد و نیازهای فکری، اعتقادی، رفتاری، اجتماعی، اقتصادی و... را در جوانب مختلف زندگی احساس و سپس برای برآورده ساختن آن ها به قرآن مراجعه و با استنطاق از آن پاسخ آن ها را دریافت می کند. در واقع در تفسیر موضوعی مفسر دائماً میان قرآن و واقعیت زندگی ارتباط و پیوندی محکم دیده، به آیات قرآن به عنوان مفسر و راهگشا و بیانگر نیازهای زندگی خود نظر می کند.
2. در تفسیر ترتیبی مفسر به تحلیل مفردات و جمله های آیات پرداخته، مدلول های آن ها را استخراج می کند؛ اما در تفسیر موضوعی مفسر افزون بر این می کوشد از مجموع مدلول های جزئیِ پراکنده در سوره ها و پیوند آن ها با یکدیگر دیدگاه قرآن را درباره موضوعی خاص به دست آورد.
3. در تفسیر ترتیبی مفسر معلومات تفسیری فراوانی را ـ برحسب مقدار قرآنی که به ترتیب تفسیر می کند ـ در حوزه های مختلف معرفتی و عملی به دست می دهد، در حالی که در تفسیر

موضوعی یک اندیشه را به مخاطب ارائه کرده، راه حل های گره گشایی را برای مشکلات واقعی ارائه می دهد.[30]
4. انجام یک دوره کامل تفسیر ترتیبی نیازمند صرف زمان درازی است که این توفیق برای دانشمندان انگشت شماری دست داده است؛ اما این زمان در تفسیر موضوعی کوتاه شده و هر مفسری به فراخور حال و فرصت خود به تفسیر یک یا چند موضوع قرآنی می پردازد.[31]
شایان گفتن است که وجود این امتیازها و تأکید بر ضرورت تفسیر موضوعی به معنای نبود پیوند میان این دو شیوه از تفسیر و بی نیازی تفسیر موضوعی از تفسیر ترتیبی نیست. تفسیر موضوعی به میزان زیادی مبتنی بر تفسیر ترتیبی است؛ به گونه ای که بعضی تفسیر ترتیبی را شرط لازم تفسیر موضوعی دانسته، این دو شیوه را دو مرحله متکامل در تفسیر می دانند.[32] افزون بر این باید توجه داشت که رسالت عام قرآن تربیت وهدایت بشر در دو حوزه فرد و جامعه است و بهترین و نزدیک ترین راه و نقطه آغاز تحقق این رسالت، و هدایت آحاد جامعه قرائت ترتیبی آیات توأم با تدبر در آن هاست و برای حصول تدبر در قرآن نیازمند تفسیر ترتیبی هستیم.

خاستگاه تفسیر موضوعی:

خاستگاه تفسیر موضوعی:
عنوان تفسیر موضوعی از مصطلحات نوپدید دوره معاصر و عصر بازگشت به قرآن و بیش از هر چیز وامدار تحولات فکری و فرهنگی بنیادین در قرن چهاردهم است[33] که برخی مفسران و مصلحان دینی بر ضرورت آن تأکید ورزیده اند. این شیوه تفسیر هنوز گام های آغازین خود را برمی دارد و تا رسیدن به بلوغ و پختگی فاصله زیادی دارد. علل گرایش به تفسیر موضوعی در دوره معاصر را در عوامل ذیل می توان جست و جو کرد:
1. مشاهده انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و جوامع اسلامی و در مقابل، رشد تمدنی غرب. مصلحان دینی راز این انحطاط را در جدایی از آموزه های قرآن نهفته دیدند و این، ضرورت بازگشت به قرآن را ایجاب می کرد.[34] از سوی دیگر ناکارآمدی تفسیر ترتیبی به شیوه سنتی در استنباطات روشمند و تفسیر صحیح تر قرآن کریم[35] و نیز پاسخگویی به نیازهای فکری و گرایشی مسلمانان روش دیگری در تفسیر را اقتضا می کرد تا مفسر بتواند پاسخگوی مسائل و معضلات جهان اسلام باشد.[36]
2. پیدایش مکاتب فکری و گرایش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در غرب و طرح

پرسش های جدید در عرصه زندگی انسان متجدد و هجوم شبهات به حریم و ساحت قرآن و مسائل مختلف اسلامی به ویژه در حوزه های اجتماعی، حقوق بشر، زن، حکومت و سیاست و جز این ها ضرورت رویکردی جدید را برای عرضه پرسش های فکری و گره های موجود در زندگی بر قرآن و دریافت پاسخ قرآن در قالب نظریه و نظام و مکتب و به صورت مجموعه ای منسجم ایجاب می کرد؛ همچنین ضرورت داشت در مقابل تحریف آموزه های قرآن و شبهه افکنی و تشکیک در کارآمدی آن، دیدگاه صحیح قرآن را تبیین کرده، از کیان آن دفاع کنند.[37]
3. غنی ترین قالب برای شناساندن پیام های قرآن و آموزه های اسلام به جهان در نظر دانشمندان مسلمان استفاده از شیوه تفسیر موضوعی می نمود.
4. برخی گرایش های انحرافی در تفسیر مانند افراط در گرایش تفسیر علمی و تأویل و باطنگرایی در تفسیر قرآن موجب شد بعضی دانشمندان تفسیر موضوعی را به ویژه در حوزه مفهوم شناسی واژه های قرآن راهی مطمئن برای دستیابی به دلالت های صحیح و دریافت مفاهیم عصر نزولی الفاظ دانسته، بر آن تأکید کنند.[38]
بدین ترتیب در حدود نیمه قرن چهاردهم موج گسترده ای از رویکرد به تفسیر موضوعی برخاست و به سرعت روبه گسترش نهاد.[39]

پیشینه:

پیشینه:
ریشه های تفسیر موضوعی در تفسیر شیخ محمد عبده نشان داده شده است.[40] پس از وی از پیشگامان تفسیر موضوعی در دوره معاصر در مغرب اسلامی یکی شیخ محمود شلتوت و از جمله آثار وی القرآن والقتال و القرآن والمرأةاند. رویکرد وی در این دو کتاب اغلب معرفی دیدگاه اسلام درباره جنگ و زن و دفاع از آن در برابر شبهات غرب است.
همزمان با وی امین خولی در طرح تفسیر ادبی اش بر ناکارآمدی تفسیر ترتیبی و ضرورت تفسیر موضوعی قرآن برای درک صحیح تر و جامع تر معارف قرآن تأکید کرد و پیرو آن خود وی و شاگردانش آثار تفسیری خود را به روش ادبی ـ موضوعی عرضه کردند. از امین خولی تعدادی اثر کم حجم با عنوان عام من هدی القرآن به نام های فی رمضان، فی اموالهم و القاده... الرسل منتشر شد.
از آثار شاگردانش نیز که به روش موضوعی و روشمند نگاشته شده اند این آثار قابل توجه اند: دراسات قرآنیة یوم الدین والحساب از شکری محمد عیّاد، الفن القصصی، القرآن والثورة الثقافیه، القرآن والدوله، القرآن ومشکلات

حیاتنا المعاصره از محمد احمد خلف الله. وی در کتاب اخیر پس از معرفی مبانی خود در تفسیر موضوعی به بیان دیدگاه قرآن درباره 8 مسئله مهم و مبتلا به در جامعه مصر پرداخته است، با عناوین: «التغییرات الجذریه»، «الحریات»، «الدیمقراطیه»، «المسؤلیه»، «المضامین الاشتراکیه»، «التعایش السلمی»، «زواج مختلفی الادیان» و «العلاقة الزوجیه» که تأثیر دستاوردهای علمی غرب بر روش و نتایج تفسیر وی انکارپذیر نیست.
اثر دیگر القرآن وقضایا الانسان از بنت الشاطی است که باز به همان شیوه، دیدگاه قرآن را درباره بعضی از مسائل مربوط به انسان به روش موضوعی بیان کرده است.
رویکرد این گروه از مفسران به تفسیر موضوعی اتکای صِرف به آیات شریفه و پرهیز از روایات به ویژه روایات تفسیری بوده است. از دیگر آثار قابل توجه مشاهدالقیامه سید قطب، دستور الاخلاق فی القرآن الکریم از محمد عبدالله درّاز و آثاری از محمد عزت دروزه و یوسف قرضاوی است.
همزمان در شرق جهان اسلام نیز آثاری برجسته در تفسیر موضوعی پدید آمدند. پیشگام تفسیر موضوعی در شرق را باید علامه طباطبایی معرفی کرد. وی در لابه لای تفسیر المیزان، به مناسبت، موضوعات فراوانی را با نگاه ادبی ـ قرآنی به صورت تفسیر موضوعی به بحث گذاشته است.[41] از قبیل توحید الله[42]، الامامه[43]، حیاة المرأة فی الامم غیر متمدنه[44]، کلامٌ فی معنی السکینه[45]، کلامٌ فی الشفاعه[46]؛ نیز شاگرد وی شهید مطهری با تدوین آثاری چون آشنایی با قرآن، انسان در قرآن، فطرت، مسأله حجاب، خاتمیت، جامعه و تاریخ، حقوق زن در اسلام و جز این ها از پیشتازان در تفسیر موضوعی به شمار می آید. باد و باران بازرگان و المدرسة القرآنیه شهید صدر نیز از دیگر تفاسیر موضوعی پیشتازند. شهید صدر که متعلق به مدرسه نجف اشرف است در دو درس نخست کتابش درباره ضرورت و اهمیت تفسیر موضوعی و برتری آن بر تفسیر ترتیبی سخن گفته و در ادامه درباره سنت های تاریخ در قرآن بحث کرده است.[47]
تفسیر موضوعی دیگری نیز از ابوالاعلی مودودی مصلح هندی است با عنوان المصطلحات الاربعة فی القرآن. مودودی در این اثر درباره 4 اصطلاح قرآنی اله، رب، دین و عبادت بحث کرده است که به نظر وی دعوت قرآن بر محور آن ها می گردد.[48]

در ایران پس از انقلاب اسلامی مباحث و آثار تفسیر موضوعی گسترش فراوانی یافت و مجموعه های تفسیر موضوعی متنوعی مشتمل بر مباحث متعدد پدید آمدند. به طور طبیعی اقتضای تفسیر موضوعی آن است که آیات متعلق به هر موضوع جداگانه مورد تفسیر قرار گیرند، بنابراین نباید انتظار داشت که یک تفسیر موضوعی جامع و کامل و مشتمل بر همه موضوعات قرآنی تدوین گردد؛ اما در مجموعه های تفسیری مذکور در مورد چندین موضوع همسو و گاه غیر همسو به صورت مستقل تفسیر موضوعی انجام گرفته و با در کنار هم قرار گرفتن این موضوعات مجموعه ای از معارف قرآنی عرضه شده است. از این مجموعه ها با تسامح می توان با عنوان تفسیر موضوعی جامع یا فراگیر[49] یاد کرد. بعضی از مشهورترین این آثار عبارت اند از:
1. منشور جاوید اثر آیة الله سبحانی که در 12 جلد انتشار یافته است. مؤلف از تفسیر خود به عنوان نخستین تفسیر موضوعی به زبان فارسی یاد کرده است که مراد از آن نخستین تفسیر موضوعی جامع است و گرنه چنان که یاد شد پیش از آن تک نگاشته های موضوعی متعددی تدوین شده اند. سبحانی حدود 8 سال پیش از تألیف منشور جاوید (تألیف در سال 1359 شمسی / 1393 قمری) به تألیف تفسیر موضوعی دیگری با عنوان مفاهیم القرآن دست زده بود که این تفسیر را نیز نخستین تفسیر موضوعی به زبان عربی خوانده است.[50] این دو تفسیر از نظر موضوعات بعضاً تفاوت ها و جابه جایی هایی با یکدیگر دارند. دو جلد نخست مفاهیم القرآن به قلم جعفر الهادی و بقیه به قلم مؤلف است.[51]
2. تفسیر موضوعی قرآن کریم از آیة الله جوادی آملی در 17 جلد با موضوعات فراوانی درباره مبدأ، معاد، وحی و نبوت، معرفت شناسی، سیره پیامبران و اخلاق. ایشان افزون بر این اثر جامع، موضوعات زیاد دیگری را در قالب اثر مستقل تفسیر کرده و دیدگاه قرآن را درباره آن موضوعات بیان داشته است. این موضوعات عمدتاً از مسائل مستحدث و مبتلا به و مطرح در جامعه معاصرند؛ مانند حقوق بشر و زن.
3. معارف قرآن از آیة الله مصباح. ایشان با ارائه طرحی متفاوت، معارف قرآن را در قالب نظامی منسجم و مترتب بر یکدیگر و بر اساس الله محوری در 10 محور عرضه داشته است[52]: خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، راه شناسی، راهنماشناسی، قرآن شناسی، اخلاق، برنامه های عبادی، احکام فردی و احکام اجتماعی.[53]
4. پیام قرآن از آیة الله مکارم و همکاران.

مؤلف پس از اتمام تفسیر ترتیبی نمونه در سال 1366 شمسی دست به کار تألیف تفسیر موضوعی پیام قرآن شد. این تفسیر در 10 مجلد مشتمل بر موضوعات فراوان عقایدی و معارفی و اخلاقی و دو جلد دیگر در موضوع اخلاق در قرآن منتشر شده است. مؤلف در مقدمه تفسیر بااشاره به دو نوع تفسیر موضوعی که در یکی از روایات نیز بهره گرفته می شود و در دیگری مفسر به بررسی موضوع فقط در محدوده آیات می پردازد تفسیر خود را از نوع دوم معرفی کرده است.[54] از ویژگی های این تفسیر گروهی بودن آن است.
5. دائرة المعارف قرآن کریم. این اثر را باید جامع ترین تفسیر موضوعی انتشار یافته قرآن به شمار آورد. البته تفاوت میان تألیفات دائرة المعارفی با تفاسیر موضوعی روشن است. در یک دائرة المعارف قرآنی، با توجه به رسالت دائرة المعارف ها کار مفسر به توصیف و گزارش معارف موجود در قرآن و نیز گزارش آرای مفسران درباره موضوعی خاص محدود می شود. کار تدوین آن به صورت گروهی با همکاری جمعی از محققان حوزه علمیه قم از سال 1375 شمسی آغاز شده و تاکنون 7 جلد آن از سوی مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم منتشر شده است. برای این دائرة المعارف حدود 3000 موضوع (مدخل) تعریف شده تا آیات مربوط به هر موضوع گردآوری شده و به صورت موضوعی در قالب مقاله ای مستقل تدوین گردد. البته بخشی از این موضوعات به مباحث علوم قرآنی و شأن نزول ها اختصاص یافته است. پیش بینی می شود شمار مجلدات این دائرة المعارف به حدود 30 جلد برسد.
به جز تفاسیر موضوعی یاد شده معجم های موضوعی متعددی با هدف تسهیل دسترسی به آیات هم موضوع و یاری رساندن به نگارندگان تفسیر موضوعی از سوی محققان تدوین شده اند. از جمله این معاجم، تفصیل الآیات از ژول بوم، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم از محمد فؤاد عبدالباقی، المدخل الی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم اثر سید محمد باقر ابطحی، فرهنگ موضوعی قرآن از محمود رامیار، فرهنگ موضوعی قرآن مجید از کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی و فروغ بی پایان از عبدالمجید معادیخواه است.
نمونه کامل تری از فرهنگ های موضوعی آیات، فرهنگ قرآن اثر اکبر هاشمی رفسنجانی با همکاری محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم است. ویژگی این فرهنگ موضوعی، جامعیت و گستردگی موضوعات معرفی شده، ذکر متن آیات شریفه، استخراج و دسته بندی موضوعات با تکیه بر تفاسیر معتبر و گروهی بودن تدوین آن است. تاکنون 23 جلد فرهنگ قرآن از سوی مرکز فرهنگ و معارف قرآن منتشر شده

است و تعداد مجلدات آن به 33 جلد خواهد رسید. افزون بر این فهرست هایی موضوعی برای تفاسیر نیز با هدف تسهیل مراجعه محققان به تفاسیر و دستیابی آسان به موضوعات مورد بحث در تفاسیر ترتیبی تدوین شده اند که از جامع ترین آن ها فرهنگ موضوعی تفاسیر است که بر اساس 20 دوره تفسیر قرآن توسط محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن تنظیم و منتشر شده است. از دیگر فهرست های مشابه راهنمای موضوعی المیزان، دلیل المیزان و فهرست موضوعی تفسیر نمونهاند که به معرفی موضوعات مورد بحث در دو تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تفسیر نمونه مکارم شیرازی اختصاص دارند.
از میان تفاسیر معرفی شده، در القرآن و مشکلات حیاتنا المعاصره خلف الله و بعضی آثار شهید مطهری و شهید صدر و جوادی آملی، مفسر در پی حل مشکلی از مشکلات اجتماعی است؛ یعنی روشی که شهید صدر در تفسیر موضوعی بر آن تأکید می کند؛ ولی در سایر آثار، مفسر با استخراج موضوع از خود قرآن و بررسی و تفسیر آیات مرتبط با آن، عمدتاً درصدد عرضه معارف قرآن و بیان دیدگاه قرآن در موضوعات معرفتی برآمده است. با این وصف هرچه تفسیر موضوعی به پیش رفته رویکرد روش نخست در تفسیر موضوعی گسترش یافته است.
با اینکه پیشینه تفسیر موضوعی به دوره معاصر بازمی گردد، بعضی مفسران تلاش کرده اند ریشه های این شیوه تفسیر را در تفاسیر کهن نشان دهند؛ بعضی نقطه آغاز آن را در خود قرآن دیده اند؛ آنجا که خدای متعالی آیات محکم را ام الکتاب و مرجع تفسیر آیات متشابه معرفی کرده است[55]؛ همچنین با معرفی نمونه هایی از تفسیر قرآن به قرآن منقول از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بنیادهای تفسیر موضوعی را در تفسیر رسول خدا نشان داده اند.[56] البته تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن به قرآن هم از نظر روش و هم از نظر هدف متفاوت است[57]، به علاوه اینکه تفسیر قرآن به قرآن هم با تفسیر موضوعی جمع می شود و هم با تفسیر ترتیبی، چنان که ارجاع آیات متشابه به آیات محکم که در آیه 7 آل عمران/3 آمده نیز با هر دو گونه تفسیر سازگاری دارد.
بعضی نویسندگان نیز آثار تفسیریِ ناظر به بخشی از معارف قرآن همچون تفاسیر آیات الاحکام، غریب القرآن ها، کتب وجوه و نظائر، قصص قرآن، و نیز بعضی مباحث علوم قرآنی چون آثار تألیف شده در موضوع ناسخ و منسوخ، آیات متشابه[58]، قرائات قرآن و آثاری که درباره

نزول آیات در شأن اهل بیت(علیهم السلام)، نگاشته شده[59] را گونه هایی از تفسیر موضوعی به شمار آورده اند؛ همچنین آثاری چون مفردات راغب، مجاز القرآن ابوعبیده و التبیان فی اقسام القرآن ابن قیم[60] را از تفاسیر موضوعی به شمار آورده اند که این نامگذاری با توسعه در تعریف تفسیر موضوعی و با مسامحه پذیرفته است؛ اما این آثار با مصطلح معاصر تفسیر موضوعی بیگانه است.
از میان آثار گذشته نزدیک ترین آثار به تفسیر موضوعی، مطابق تعریف نخست از تفسیر موضوعی که صِرف گردآوری آیات یک موضوع و توضیح معارف آن هاست آیات الاحکام های شیعی اند. برخلاف تفاسیر آیات الاحکام اهل سنت که به صورت ترتیبی آیات الاحکام قرآن را از سوره فاتحة الکتاب تا آخرین سوره تفسیر کرده اند، در آیات الاحکام های شیعی آیات مرتبط با هر موضوع در کنار هم تفسیر شده اند. از نخستین کتاب آیات الاحکام تألیف محمد بن سائب کلبی شیعی (م. 146 ق.) ـ که بر اثر مفقود بودن، شیوه آن نامعلوم است ـ که بگذریم نخستین اثر موجود در این موضوع فقه القرآن راوندی (م. 573 ق.) و مشهورترین اثر کنزالعرفان فی فقه القرآن فاضل مقداد (م. 826 ق.) و زبدة البیان مقدس اردبیلی (م. 993 ق.)اند که هر سه اثر آیات مربوط به هر موضوع فقهی را در باب مستقلی تفسیر کرده اند؛ همچنین آثاری که در موضوعاتی با محوریت اهل بیت(علیهم السلام) تألیف شده اند؛ همچون کتاب ما نزل من القرآن فی علی از حسین بن حکم مسلم حبری کوفی (م. 268 ق.) که از آن به تفسیر حبری نیز یاد می شود[61] و ما نزل من القرآن فی علی از هارون بن عمر بن عبدالعزیز مجاشعی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) و امامة امیرالمؤمنین فی القرآن از محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید (م. 413 ق.)[62] به معنای دقیق کلمه تفسیر موضوعی اند، با این حال بعضی محققان، علامه مجلسی را نخستین مفسری دانسته اند که اجمالا به شیوه تفسیر موضوعی به مفهوم امروزیش توجه داشته است. ایشان در بحارالانوار در آغاز هر باب و موضوع، آیات ناظر به آن موضوع را گرد آورده و به تفسیر اجمالی آن ها پرداخته است.[63] معرفت تفسیر موضوعی مجلسی را دقیق ترین و جامع ترین دسته بندی آیات قرآن در باب معارف گوناگون اسلامی دانسته که تاکنون بی نظیر است.[64]
درباره تفسیر موضوعی و بیان مسائل و مباحث نظری پیرامونی آن نیز آثاری تدوین شده اند که به جز مقدمات تفاسیر موضوعی بعضی از آن ها عبارت اند از:

1. المدرسة القرآنیه از شهید صدر. سلسله دروس این کتاب در سال 1399 قمری ارائه شده اند. این اثر با عنوان التفسیر الموضوعی والفلسفة الاجتماعیة فی المدرسة القرآنیه نیز منتشر شده است.
2. التفسیر الموضوعی للقرآن، (چ. 1980 م.) از احمد السید الکومی.[65]
3. البدایة فی التفسیر الموضوعی (چ. 1984 م.) اثر عبدالحی الفرماوی.
4. المدخل الی التفسیر الموضوعی (چ. 1986 م.) از عبدالستار فتح الله السعید.
5. دراسات فی التفسیر الموضوعی (چ. 1986 م.) اثر احمد العمری.
6. دراسات فی التفسیر الموضوعی (چ. 1428 ق.) از زاهربن عواض الالمعی.
7. مباحث فی التفسیر الموضوعی (چ. 1989 م.) اثر مصطفی مسلم.
8. التفسیر الموضوعی للقرآن فی کفتی المیزان (چ. 1991 م.) از عبدالجلیل عبدالرحیم.[66]
9. روش شناسی تفاسیر موضوعی (چ. 1372 ش.) اثر سید هدایت جلیلی.
10. التفسیر الموضوعی بین النظریة والتطبیق (چ. 1418 ق.) اثر عبدالفتاح الخالدی.
11. مبانی و سیر تاریخی تفسیر موضوعی (چ.1382ش.) از بهروز یدالله پور.
12. روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم (چ. 1385 ش.) اثر لسانی فشارکی و مرادی زنجانی.
13. محاضرات فی التفسیر الموضوعی (چ. 1428 ق.) از عباس عوض الله.

ضرورت تفسیر موضوعی:

ضرورت تفسیر موضوعی:
همه آنان که از تفسیر موضوعی سخن به میان آورده اند بر اهمیت و ضرورت آن تأکید کرده و وجوه فراوانی در این باره و درباره فواید این تفسیر بیان کرده اند[67]؛ خالدی در بیش از 16 محور اهمیت و فواید تفسیر موضوعی را بیان داشته است.[68] به نظر شهید صدر در عصر حاضر مسلمانان نیازمند استخراج و تنظیم نظر اسلام درباره همه رشته ها و شاخه های معرفت انسانی اند، تا در مواجهه با دیدگاه های فراوانی که دانشمندان مغرب زمین در زمینه های مختلف عرضه می کنند، از دیدگاه اسلام باخبر بوده، از آن دفاع کنند؛ همچنین نیازمند آن اند که دیدگاه و حکم اسلام را درباره موضوعات جدید و تجاربی بدانند که بشر در زندگی به آن ها رسیده است و تفسیر موضوعی تنها راهی است که ما را قادر می سازد در برابر موضوعات گوناگون زندگی بشر به نظریه های اساسی اسلام و قرآن دست

یابیم.[69] به نظر شهید صدر روش موضوعی در تفسیر برای نوآوری و تطور مناسب است و دائماً از تجربیات بشری ارتزاق و از معلومات هر قرن تغذیه و خود را روز به روز غنی تر کرده، ما را به حصول نظریات اساسی و استنباط قوانین کلی موفق می گرداند.[70] وی با اشاره به اینکه تفسیر ترتیبی هرگز از فهم مدلول الفاظ و آیات قرآن فراتر نرفته و در تاریخ خود در بسط و گسترش اندیشه های اساسی اسلام درباره موضوعات و زمینه های مختلف زندگی بشری چندان موفق نبوده است[71]، غنا و تعمیق دانش فقه را مرهون نگاه موضوعی فقها به این دانش می داند.
شهید صدر با مقایسه میان تفسیر ترتیبی و فقه، رشد و تعمیق و گسترش فقه و رکود نسبی تفسیر را مرهون رویکرد موضوعی به احادیث فقهی و عدم این رویکرد به تفسیر می داند. وی معتقد است که فقه در آغاز به تفسیر احادیث پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) محدود بود و به تدریج فقها به دسته بندی روایات بر حسب موضوعات روی آورده، به استخراج حکم شرعی از آن ها پرداختند. شیوه معهود فقها در مباحث فقهی چنین بود که با نظر به شئون مختلف زندگی و واقعیات اجتماعی نیازها را از واقعیات خارجی گرفته و با عرضه آن ها بر شریعت به استنباط احکام آن ها پرداختند. همین روش روز به روز موجب شکوفایی و تکامل علم فقه شد. حال به کارگیری همین روش در مواجهه با قرآن مفسر را در حصول نظریات اساسی و استنباط قوانین کلی برای پاسخگویی به نیازهای متنوع، گسترده و پیچیده روزگار ما مدد خواهد رساند.[72]
به نظر آیة الله مصباح در برابر نظام های فکری باطل هرگز نمی توان با تکیه بر تفسیر ترتیبی و بیان مطالب پراکنده، نظام فکری منسجمی ارائه کرد. از آنجا که همه مکتب های انحرافی کوشیده اند تا با ارتباط میان یک سلسله مسائل یک کل منظم و هماهنگ به وجود آورند و اندیشه های باطل خود را منسجم معرفی کنند باید معارف قرآن را به صورت سیستماتیک و منظم عرضه کرد، بنابراین ناگزیر باید معارف قرآن را دسته بندی کرد تا از یک سو آموزش آن برای فراگیران آسان و از سوی دیگر در برابر سایر نظام های فکری قابل عرضه باشد.[73] آیة الله سبحانی با تأکید بر ضرورت رویکرد به تفسیر موضوعی و پرهیز از تکرار تفسیر ترتیبی، تفسیر موضوعی را مجالی برای گشوده شدن آفاق عظیمی در علوم و معارف قرآن دانسته[74] که هیچ گاه این معارف از تفسیر ترتیبی حاصل نمی شوند.

مبانی تفسیر موضوعی:

مبانی تفسیر موضوعی:
تفسیر

موضوعی نیز مانند سایر دانش ها دارای مبانی و پیش فرض های خاص خود است. بعضی محققان برای تفسیر موضوعی مبانی ای معرفی کرده اند که در واقع ناظر به اصل تفسیر قرآن اعم از موضوعی و ترتیبی اند؛ همچون توانمندی زبان قرآن در القای استنباط های علمی، حق بودن گزاره های قرآن، سازگاری و همسخنی میان آیات قرآن و سازگاری آیات قرآن با واقعیات عینی خارج از متن قرآن، جامعیت و کارآمدی قرآن و ذووجوه بودن آیات قرآن[75]، با این حال ممکن است ابعادی از این پیش فرض ها و مبانی فقط در تفسیر موضوعی مورد توجه بوده یا آنکه در تفسیر موضوعی از اهمیت ویژه ای برخوردار باشند؛ برای مثال ذووجوه بودن آیات قرآن در تفسیر موضوعی از این جهت قابل توجه است که ممکن است آیه ای از قرآن در تفسیر ترتیبی و در سیاق آیات یک سوره حامل پیامی باشد؛ اما همین آیه با خارج شدن از سیاق و انضمام آن به آیه ای دیگر حامل معنایی دیگر گردد. افزون بر مبانی ناظر به اصل تفسیر موضوعی بعضی از موضوعات از قبیل موضوعات ناظر به احکام تشریعی قرآن نیز ممکن است نیازمند مبانی خاصی باشند[76]؛ اما باید توجه داشت که لازم نیست این مبانی نیز مختص به تفسیر موضوعی باشند، بلکه با وجود اشتراک این مبانی میان تفسیر موضوعی و ترتیبی و ناظر بودن آن ها به استنباط احکام شرعی از قرآن، در تفسیر موضوعی به طور ویژه باید بر این مبانی تأکید شود. خلف الله در مقدمه القرآن و مشکلات حیاتنا المعاصر به این مبانی اشاره کرده است: اصل در اشیا اباحه است و تحریم تنها از طریق نص ثابت می شود، حلال و حرام گرداندن افعال و اعمال آدمی دو حق از حقوق الهی اند، احکام اجتهادی که نص صریحی درباره آن ها وارد نشده با تغییر زمان و مکان تغییر می کنند، مصالح عمومی در صورت تضاد و تعارض با نص، بر نص مقدم اند و قضایایی از این قبیل که اصل این مبانی یا حدود آن می توانند قابل گفت و گو باشند[77]؛ برای مثال قضیه اخیر که مصالح عمومی را مقدم بر نص معرفی می کند پذیرفته نیست، زیرا اگر حکیمانه بودن نص پذیرفته شود در این صورت یا هرگز مصالح عمومی با نص تعارض پیدا نمی کنند یا اگر تعارضی پیدا شود باید در تشخیص مصالح عمومی تجدید نظر شود

تفسیر واعظانه

اشاره

تفسیر / تفسیر واعظانه: گرایشی در تفسیر قرآن، مبتنی بر شیوه وعظ و خطابه
شیوه های تفسیری در یک تقسیم بندی کلی به دو گونه روایی و درایی قسمت می شوند که تفسیر واعظانه در گروه نخست جای می گیرد. روش، هدف و موضوعات این نوع تفسیر با دیگر تفاسیر متفاوت اند. مفسر در روش واعظانه همانند خطبا در پی تنوع بیشتر مطالب در هر موضوع است، از این رو در تفسیر هر آیه می کوشد به هر مناسبتی بر تنوع اطلاعات بیفزاید و از هر جا نکته و گفته ای نقل کند، گرچه بسیاری از آن ها به تفسیر آیه کمکی نکنند و حتی پیوند چندانی نیز با موضوع آیه نداشته باشند.
هدف تفسیر واعظانه، برانگیختن مخاطب و اثرگذاری بر او و ارشاد و تربیت و تزکیه و تهذیب وی و بازداشتن او از اعمال ناشایست است. در این تفسیر مفسّر می کوشد آموزه های مطلوب را به مخاطبان بباوراند و نیز احساسات و عواطف آن ها را برانگیخته، با خود همراه کند، برای همین ناگزیر به استفاده از مشهورات، مسلمات و مقبولاتی است که عموم مردم در درستی آن ها تردید نمی کنند؛ همچنین برای افزایش اثرگذاری از امثال، اشعار و قصه ها فراوان استفاده می کند.
پیشینه این شیوه تفسیری به نیمه اول سده نخست باز می گردد. جریان قُصّاص را می توان پیشینه تفسیر واعظانه به شمار آورد؛ قُصاص (به ضم قاف) جمع قاصّ به معنای قصه گو و موعظه گر[1] است و قَصّاص (به فتح قاف) به معنای

کسی است که زیاد قصه می گوید.[2] سنت قصه گویی در موضوعات دینی از دوره خلفا رواج یافت و در عهد معاویه گسترش یافت.[3]گروهی از صحابه و تابعان که بعضی از آنان از اهل کتاب بودند، در مساجد و نیز اماکن عمومی به ذکر داستان های اقوام پیشین و رخدادهای زندگی آن ها به ویژه بخش های دینی مانند ماجراهای درگیری آن ها با پیامبران و هدایت برخی و نزول عذاب بر کافران و... پرداخته، در سخنان خود به آیاتی از قرآن استشهاد می کردند. آنان می کوشیدند با ذکر شگفتی ها شنوندگان را بیشتر به خود و مجلسشان جذب کنند؛ همچنین فراوان از اطلاعات کتاب های مقدس پیشینیان استفاده می کردند تا جزئیات داستان های قرآنی را برای مردم بازگو کرده، جذابیت آن ها را بیشتر کنند.
از نخستین کسانی که از آن ها به عنوان قاصّ یاد شده، تمیم داری و کعب الاحبار هستند.[4] در سال های بعد در سده نخست از افرادی چون محمد بن کعب قُرظی، ابوحَرْزَه یعقوب بن مجاهد، محمد بن عیسی، سعید بن حَسّان و عمربن ذَرّ مِرْهَبی در شمار قصاصان یاد شده است.[5] قُصّاص تأثیر فراوانی در جریان تدوین دانش های اسلامی به ویژه تفسیر و حدیث داشته اند.[6]

ویژگی های تفسیر واعظانه:

ویژگی های تفسیر واعظانه:
در نگاهی کلی به تفاسیر واعظانه می توان ویژگی های زیر را برای آن ها برشمرد: این تفاسیر توجه فراوانی به داستان ها و رخدادهای تاریخی داشته، به تفصیل به ذکر آن ها می پردازند. هدف اصلی این تفاسیر که جا به جا آن را دنبال می کنند، وعظ و اندرز مخاطبان است. این تفاسیر به ذکر اسناد توجه چندانی نداشته، معمولا روایات را بی سند و بدون بررسی سندی و رجالی نقل می کنند و حتی گاه مضامین روایات را بدون تصریح به روایت بودن آن ها نقل می کنند. زبان این تفاسیر ساده، روان و قابل فهم برای عموم مردم است. تنوع موضوعی فراوانی در آن ها دیده می شود و به هر مناسبتی به ذکر مطالب استطرادی می پردازند، در عین حال نظم و نَسَق جامعی همه مباحث را به هم دوخته و به هم پیوند می دهد. نویسندگان این تفاسیر معمولا تفاسیر خود را به زبان مخاطبان نگاشته اند و از این رو بیشتر آن ها به اقتضای محیط زندگی نویسندگانش به زبان فارسی نوشته شده اند. ناگفته نماند که تفاسیر واعظانه بیشتر به صورت گفتاری و شفاهی عرضه می شوند تا نوشتاری.

تفاسیر واعظانه:

تفاسیر واعظانه:
تفاسیر متعددی از قُصّاص و واعظان بر جای مانده است. گرچه تفسیر واعظانه به صورت شفاهی ریشه در سده نخست هجری دارد، نخستین نمونه های آثار

مکتوب این گرایش تفسیری از اوائل قرن چهارم قابل مشاهده و پیگیری اند. این تفاسیر بیشتر در خراسان و بغداد پدید آمده اند که از مراکز مهم حضور اصحاب حدیث بوده است. شاید علت این امر آن باشد که نگارش چنین تفاسیری به اطلاعات فراوان حدیثی و نقلی نیاز دارد و نیز واعظان خود به نوعی به جریان اصحاب حدیث وابسته و بازمانده آنان هستند.
از نخستین تفسیرهای مکتوب واعظانه، تفسیر ابولیث سمرقندی (م. 375 ق.) موسوم به بحرالعلوم است. وی در این تفسیر به روشنی درصدد بهره گیری از تفسیر قرآن برای تربیت دینی مخاطبان خود است و در جای جای آن با استفاده از سبک واعظانه به تبشیر و ترهیب مخاطبان می پردازد. کتاب وی بر جای مانده و منتشر نیز شده است. تألیفات متعددی نیز درباره آن در قرون بعدی پدید آمده اند که از جمله آن ها ترجمه به زبان ترکی است.[7]
تفسیر دیگر از ابوحفص بن شاهین واعظ (م. 385 ق.) در حدود 30 جلد است که به دست ما نرسیده است.[8] نقل قول هایی از این تفسیر در تفاسیر بعدی به چشم می خورد.[9] ابوالقاسم نیشابوری واعظ (م. 406 ق.) نیز تفسیری مشهور داشته که رواج فراوانی در گذشته داشته است.[10] او در ابتدا کرّامی مذهب بود و سپس شافعی گشت.[11] کرّامیان (پیروان محمد بن کَرّام (م. 255 ق.)، که در صفات الهی اهل تجسیم و تشبیه بودند)[12] به سبب گرایش به اهل حدیث و نیز توجه فراوان به وعظ و اندرز از بنیانگذاران تفسیر واعظانه به شمار می روند. از دیگر تفاسیر مشهور آنان تفسیر ابوبکر عتیق سورآبادی (در قرن ششم) مشهور به تفسیر سورآبادی است که اکنون در دسترس است.
از مبسوط ترین تفاسیر واعظانه موجود، سه تفسیر ثعلبی، ابن جوزی و ابوالفتوح رازی است. تفسیر الکشف والبیان ابواسحاق احمد بن محمد نیشابوری ثعلبی (م. 427 ق.) از مهم ترین نمونه های تفسیر واعظانه است که برخلاف بسیاری دیگر از این نوع تفاسیر از تعصبات مذهبی تهی است و از این رو برای شیعیان نیز جالب توجه بوده و به آن مراجعه می کرده اند.[13] تفسیر زادالمسیر ابن جوزی (م. 597 ق.) از نمونه های قابل توجه تفاسیر واعظانه است. وی با اینکه از ناقدان سرسخت احادیث موضوع و جعلی است، در زادالمسیر از منظر خطیب و واعظی تمام عیار ظاهر شده و روایات و داستان های فراوانی را

بدون بررسی چندانی آورده و گویا صرفاً به ارزش وعظی آن ها توجه داشته است. تفسیر روض الجنان ابوالفتوح رازی (م. 554 ق.) از نمونه های نادر تفاسیر واعظانه در میان شیعه است. فارسی بودن این تفسیر در آن دوره نیز قابل توجه بوده و نشان از اهمیت وعظی این تفسیر دارد. این تفسیر نیز مانند دیگر تفاسیر واعظانه به ذکر و بیان تفصیلی داستان ها توجه دارد و به اندک مناسبتی باب اندرز و موعظه را گشوده، روایات متناسب با موضوع را می آورد؛ همچنین به ذکر احکام فقهی و باورهای کلامی شیعه با زبانی ساده و در حد فهم مخاطبان منابر دینی توجه دارد.
نمونه های فراوان دیگری نیز از تفاسیر واعظانه در دست است یا اطلاعاتی درباره آن ها گزارش شده است؛ مانند جلاءالاذهان و جلاءالأحزان حسین بن حسن جرجانی (م. 722 ق.) معروف به تفسیر گازر، تفسیر منهج الصادقین ملاّ فتح الله کاشانی (م. 988 ق.)[14] و تفسیر جامع سید ابراهیم بروجردی که در دسترس و منتشر شده اند. این گرایش تفسیری در دوره معاصر نیز ادامه یافته که نیاز و اقبال عامه به این نوع تفسیر را نشان می دهد


تفسیر هدایتی و تربیتی

اشاره

تفسیر / تفسیر هدایتی و تربیتی: گرایشی در تفسیر قرآن کریم
هدایت انسان به سوی استوارترین روش اخلاق و زندگی و بهترین آیین عبودیّت و تعلیم و تربیت انسان در جهت رشد و کمال و سعادت دنیا و آخرت، هدف اساسی نزول قرآن کریم است، چنان که در آیات قرآنی (برای نمونه نک: اسراء/17، 9؛ جنّ/72، 2؛ احقاف/46،30) و رهنمودهای معصومان(علیهم السلام) و گفتارهای صحابه و

تابعین، فراوان بر آن تأکید شده است[1]؛ همچنین، شناساندن اسمای حُسنای الهی و توضیح و توجیه نقش اسماء و اوصاف خداوند متعالی در نظام آفرینش و رشد و بالندگی انسان و تبیین عوامل تعالی و سعادت انسان و موجبات انحطاط و شقاوت وی از مهم ترین جهتگیری های هدایتی و تربیتی قرآن کریم اند. این هدایت و تربیت از طریق تلاوت قرآن و تزکیه نفس در پرتو اُنس با قرآن و در نتیجه تربیت فرد و جامعه انسانی بر محور آموزه های قرآن تحقّق می یابد.[2]
به این ترتیب، از آنجا که سیره نبوی منبع قابل ملاحظه ای برای مطالعه و تحقیق در اصول و مبانی مکتب هدایتی و تربیتی قرآن و چگونگی اجرای آن ها در عرصه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان است، تفاسیر مأثور (: روایی یا اثری) را می توان نخستین تفاسیری دانست که در حوزه تفسیر هدایتی و تربیتی به نگارش درآمده اند. تفاسیر عرفانی و اشاری نیز، از آنجا که بیش از هر چیز بر تزکیه و تهذیب نفس و تحکیم مبانی اخلاقی بر پایه کشف و شهود و سیر و سلوک تکیه دارند[3]، به نحوی در این حوزه قرار می گیرند. (=> تفسیر اشاری، تفسیر عرفانی) برخی از کتب آیات الاحکام و فقه القرآن نیز عمدتاً به آموزه های هدایتی و تربیتی قرآن کریم در ارتباط با احکام فرعی شرعی (عبادات و معاملات) پرداخته اند.[4]
توجه به بُعد هدایتی و تربیتی قرآن کریم در آغاز سده چهاردهم هجری شکلی متفاوت به خود گرفت. با شکل گیری و پویایی نهضت بیداری مسلمانان و با مقایسه وضع نامطلوب جوامع اسلامی با گذشته درخشان و افتخارآمیز مسلمانان از یک سو و مطالعه تطبیقی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی و دیگر تمدن های بشری از سوی دیگر، مصلحان جهان اسلام راز سستی و انحطاط مسلمانان را دور شدن گفتارها و نوشتارهای تفسیری از اهداف و مقاصد نزول قرآن ارزیابی کردند، از این رو با نگرشی آسیب شناسانه به تفاسیر سنتی و نگاهی مسئولانه به نیازهای اساسی جوامع اسلامی گرایشی جدید را در تفسیر قرآن کریم بنیان نهادند که بر هدایتگری قرآن کریم تأکیدی ویژه داشت.[5]
پیشگام این گرایش تفسیری در دوره جدید، سید جمال الدین اسد آبادی (1217 - 1276 ش.) بود. هرچند وی به سبب اشتغالات سیاسی،

تفسیری مدون ندارد[6]؛ اما مقالات وی در نشریه العروة الوثقی نخستین تلاش برای استناد به نصوص قرآنی در تبیین اندیشه های سیاسی و اجتماعی است.[7] نوع نگاه او به قرآن، الهام بخش شاگرد وی محمد عبده (266 1- 1323 ق.) در پایه ریزی نخستین تفسیر با گرایش هدایتی و تربیتی گردید.[8] عبده غرض اصلی و مقصود نهایی تفسیر قرآن را هدایت مردم به سوی سعادت زندگی دنیا و آخرتشان می دانست و تأکید می کرد که همه مقاصد دیگر باید در خدمت این مقصد و غرض قرار گیرند وگرنه از تفسیر بیگانه خواهند بود.[9] پس از او مفسرانی دیگر همچون محمد رشید رضا، مراغی و سید قطب در تفاسیر المنار، تفسیر المراغی و فی ظلال القرآن راه آنان را ادامه دادند. در میان مفسّران شیعی در عصر حاضر نیز، علامه طباطبایی، فضل اللّه، مدرّسی، مَغنیّه، طالقانی، مکارم شیرازی و همکاران ایشان به ترتیب در المیزان، مِن وحی القرآن، مِن هُدَی القرآن، الکاشف، پرتوی از قرآن و تفسیر نمونه پیگیر این گرایش در تفسیر قرآن بوده اند.
پیشگامان این گرایش تفسیری با نکوهش شدید از تقلید در حوزه تفسیر قرآن کریم و تأکید بر ضرورت اجتهاد در تفسیر و کشف و استنباط آموزه های هدایتی قرآن کریم[10] به نقد تفاسیر پیشین پرداختند. عبده معتقد بود که آکنده شدن تفاسیر از مباحث ادبی، مناقشات کلامی، استنباط های فقهی، تأویلات صوفیانه، روایات اسرائیلی و... که مخاطب را از توجه به مقاصد عالی و هدایتگری قرآن کریم باز می دارد، از عوامل بدبختی مسلمانان است.[11] افزون بر وی مصطفی مراغی نیز پس از برشمردن گرایش های تفسیری پیشین، زیاده روی های صورت گرفته در این تفاسیر را موجب نقض غرض اصلی از تفسیر قرآن کریم یعنی هدایت مردم، معرفی کرده است.[12]بر اساس همین رویکرد، مغنیه بسیاری از مباحث مطرح شده در تفاسیر پیشین را به سبب بی فایده بودن و بازداشتن مخاطب از فهم هدف اصلی قرآن کریم، در تفسیر خود نیاورده است.[13]
مهم ترین ویژگی تفاسیر هدایتی و تربیتی در دو سده اخیر توجّه به ابعاد گوناگون هدایتگری قرآن کریم در عرصه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی است، به گونه ای که با اهداف و مقاصد نزول قرآن به ویژه تربیت انسان و اصلاح امور جامعه بشری سازگار باشد.[14] از دیدگاه برخی

حکمت اینکه قرآن کریم همچون کتب بشری در قالب فصول و ابواب تدوین نیافته است[15] و نیز علت ترتیب توقیفی و کنونی قرآن که مغایر با ترتیب نزول آن است، در این راستا ارزیابی می شود. ترتیب نزول قرآن کریم دربردارنده هدایتی مناسب برای دعوت به اسلام و از بین بردن الحاد و بت پرستی بوده است و ترتیب توقیفی قرآن مشتمل بر هدایتی متناسب با روش زندگی مؤمنان و بنای تمدن اسلامی است.[16]
برخی در مخالفت با تفاسیر هدایتی، این گرایش را متأثر از بحث تضاد و تعارض علم و دین در غرب دانسته اند. به نظر ایشان، حامیان این گرایش تفسیری برای رفع تعارض علم و دین، به جداسازی حوزه علم و دین پرداخته، قرآن را کتاب هدایت و ارشاد معرفی کرده اند که در مورد علوم مربوط به نظام هستی رسالتی ندارد و گزارش آن از اسرار جهان هستی نمی تواند حاوی مطالب دقیق علمی باشد[17]؛ اما با توجه به تأکید تفاسیر هدایتی بر بعد هدایتگری قرآن کریم در زندگی فردی و اجتماعی انسان در دنیا مخالفت با تعبیر هدایتی صحیح نمی نماید. شاید این تلقی ناشی از نهی تفاسیر هدایتی از تفسیر علمی قرآن و تطبیق بی ضابطه یافته های علوم تجربی جدید بر آیات قرآن کریم باشد.[18] با این وجود توجه به اکتشافات علوم تجربی جدید در تفاسیر هدایتی و ذیل آیاتی که به برخی حقایق علوم طبیعی اشاره دارند پررنگ است.[19] براین اساس می توان گفت که تفاسیر هدایتی به اسرار هستی از آن جهت که مقدمه ای برای شناخت خدا و هدایت قرآن اند توجه کرده اند[20] و در ضمن از تطبیق بی ضابطه یافته های علمی بر آیات قرآن منع کرده اند، به هر حال نظریه هدایت بر اذهان مفسران معاصر مستولی شده است و حتی گرایش های علمی و ادبی نیز در نهایت هدف تفسیر خود را محقق ساختن هدایت قرآن ذکر می کنند[21]، از این رو می توان مدعی شد که گرایش های ادبی و علمی در درون گرایش هدایتی رشد کرده اند، هرچند شیوه تفسیری شان متفاوت است، بر این اساس برخی محققان، تفاسیر ادبی و علمی را نیز در شکل گیری گرایش هدایتی و تربیتی در تفسیر قرآن کریم سهیم دانسته اند.[22]
گرایش هدایتی و تربیتی در تفسیر قرآن کریم پیوند تنگاتنگی با گرایش تفسیر اجتماعی دارد. در

واقع این دو گرایش برخاسته از یک جریان تفسیری اند که همزمان با نهضت بیداری مسلمانان و با پیشگامی سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده شکل گرفت. این جریان تفسیری از آن جهت که بر جنبه هدایتی و تربیتی قرآن به عنوان هدف اصلی در تفسیر قرآن تأکید می کرد، «گرایش هدایتی و تربیتی» نامیده شد و از این جهت که به آموزه های هدایتی قرآن برای اصلاح امور اجتماعی جوامع اسلامی توجه می داد، «گرایش تفسیر اجتماعی» نام گرفت.

ویژگی های تفاسیر هدایتی و تربیتی:

ویژگی های تفاسیر هدایتی و تربیتی:
تفاسیر هدایتی و تربیتی، مباحث ادبی و بلاغی را به اختصار می آورند و از طرح شقوق گوناگون مباحث کلامی و فروع متنوّع مسائل فقهی پرهیز دارند و بیشتر به ابعاد تربیتی، فلسفه احکام و راهبردهای هدایتی مباحث کلامی در پرتو قرآن کریم می پردازند.[23] در این نوع تفاسیر، حضور اسرائیلیات به ویژه در حوزه قصص قرآن رنگ می بازد و در پذیرش روایات اسباب نزول و همچنین روایات تفسیری معیارهای سختگیرانه تر و اصولی تر همچون هماهنگی روایات با اهداف و مقاصد نزول قرآن و سیاق قریب و بعید آیات مربوط، اتّخاذ می گردد.[24] برخی دیگر از ویژگی های تفاسیر هدایتی ـ تربیتی عبارت اند از تفهیم مخاطبان با زبانی ساده و روان و به دور از اصطلاحات پیچیده علمی و فنّی، ترغیب مخاطبان به تدبّر هرچه بیشتر در آیات قرآنی و حتّی ارائه شیوه هایی ساده و آسان برای تحقیق سوره ای و موضوعی در قرآن و طرح مباحث نظری و عملی مربوط به آن در جهت همگانی سازی و عمومیّت بخشیدن به فهم قرآن.[25]
در این نوع تفاسیر، شیوه های تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر موضوعی با محوریّت تلاوت آیات، تدبّر در آیات، بررسی سیاق آیات و توجه به تناسب آیات و سُوَر و روح حاکم بر آیات، کاربرد بیشتری دارد[26]، زیرا با تخصصی شدن علوم مختلف، روی کار آمدن نگرش های ساختارشناسانه به جامعه، رشد روزافزون مکاتب گوناگون فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و روشن شدن جایگاه مهمّ مدیریّت در رشد و توسعه جوامع بشری، ضرورت دستیابی به رهنمودها و راهبردهای قرآن کریم در موضوعات مختلف، به عنوان اصلی ترین منبع شناخت اسلام، شناخته و شناسانده شد و تفاسیر فراوان تربیتی،

موضوعی، سوره ای و حتّی آیه ای با گرایش هدایتی و تربیتی، در سده اخیر به کتابخانه بزرگ تفسیر راه یافتند.

قرآن شناخت ویژه تفاسیر هدایتی و تربیتی:

قرآن شناخت ویژه تفاسیر هدایتی و تربیتی:
زنده، پاینده و پویا بودن، فرازمانی، فرامکانی، و فرازبانی و فرافرهنگی بودن قرآن کریم در تفاسیر هدایتی و تربیتی به مراتب بیش از پیش مورد توجّه قرار گرفته اند[27]، زیرا مفسر در این گونه تفاسیر می کوشد تا از هر آیه و هر بخش قرآن برای مخاطبان معاصر پیامی هدایتی و آموزه ای تربیتی برگیرد، هرچند آن آیه یا آن بخش قرآنی به ظاهر در مقام صدور حکمی شرعی یا بیان رویدادی تاریخی، یا ترسیم و تصویر تمثیلی هنری و ادبی باشد[28]، به همین جهت، این گروه از مفسّران به ابعاد هدایتی و تربیتی قصص قرآن توجّه ویژه ای دارند[29]، به گونه ای که اصولاً هدف قرآن از قصّه پردازی را تصحیح افکار مسلمانان در ارتباط با واقعیّت های گذشته و پیراستن آن ها از افسانه ها و اسرائیلیات می دانند[30] و معتقدند که در اسلوب داستانسرایی قرآن موضوعات و قهرمان های داستان ها مصادیق و نمادهایی هستند که همواره انسان ها و جوامع بشری با آن ها درگیر و روبه رو بوده و هستند و چه بسا در بسیاری از موارد در جایگاه یک عنصر یا مجموعه ای از عناصر داستان قرار می گیرند[31]؛ همچنین بر این باورند که قرآن با بیان این قصّه ها درصدد ارائه تجربه های بشری برای جامعه اسلامی در جهت تأسیس جامعه ای نمادین بر محور اسلام و رشد و ارتقای انسانی و اخلاقی فرد مسلمان و جامعه اسلامی است.[32]
طرّاحان و نگارندگان تفاسیر هدایتی و تربیتی، بهترین راه تزکیه و تربیت انسان در پرتو قرآن و فهم قرآن را عرضه خویشتن انسان بر قرآن می دانند[33]، به گونه ای که با تفکر در هر آیه، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، نقصان خود را با آن مرتفع سازد و امراض خود را بدان شفا دهد.[34]
بعضی از این مفسّران بر این باورند که برای فهم کتاب خدا باید رخدادهای روزانه را بر آن عرضه کنیم تا از راه تطبیق آیات با واقعیّت های خارجی، حقایق نهفته آن ها بر ما مکشوف گردد.[35]

بعضی دیگر معتقدند که انسان های سست عنصر و بی تحرّک حتی با مطالعه و بررسی فراوان نمی توانند درک عمیق و درستی از دین داشته باشند. حقایق دینی بر کسی آشکار می شود که در صحنه جهاد و عمل پویا و تلاشگر باشد. آیات بدان هدف نازل شده اند که با حالات فردی و اجتماعی و حوادث جاری جامعه که دارای وجودی واقعی هستند روبه رو شوند و به انسان ها با توجّه به واقعیت ها و حوادث جاری زندگی به طور زنده و فعّال جهت دهند.[36]
مقدّمه تفاسیر هدایتی و تربیتی نوعاً به بررسی آسیب شناسانه روش های تفسیری پیشینیان و تبیین راه های دستیابی به یک روش تفسیری جامع تر مطابق با اهداف و مقاصد نزول قرآن و نیازهای مخاطبان عصر حاضر اختصاص یافته است. در مقدّمه بعضی از این تفاسیر، مقاصد اصلی قرآن کریم را اصلاح اعتقاد و تعلیم اعتقاد صحیح، تهذیب اخلاق، تشریع احکام، سیاست امّت، قصص و اخبار پیشینیان، تعلیم و تربیت، اعجاز، مواعظ و انذار و تبشیر برشمرده اند.[37] به گفته برخی دیگر، قرآن دارای دو هدف اساسی تزکیه و تعلیم است. تزکیه عبارت است از پرورش انسان در حال تکامل که نیروهای عقلی و جسمانی او به سوی خیر و نیکی و حقّ و راستی شکوفا شده اند. شالوده اصلی تزکیه، تقویت اراده انسان و آزادسازی وی از هوا و هوس های نفسانی و اصلاح و تصحیح خُلق و خوی انسان است. تعلیم نیز عبارت است از افزودن بر شناخت های تازه انسان با تکیه بر نیروی عقلی نهفته در نهاد آدمی. قرآن با خودِ حق، مردمان را به حق متوجّه می سازد و هرگز باطل را وسیله فراخواندن انسان به سوی حق قرار نمی دهد. انسان می تواند هر مَثَل قرآنی را بر خویشتن تطبیق کند و از این راه به تزکیه و تربیت خویش بپردازد.[38] برخی دیگر بر این باورند که تربیت الهی نسبت به انسان دو نوع است: 1. «خَلْقی» که با رشد اجسام تا رسیدن به مرحله رشد قُوای نفسانی و عقلانی شکل می گیرد؛ 2. «خُلْقی» یعنی تهذیبی که با وحی انجام می گیرد، تا عقول آنان تکمیل و نفوس آنان تصفیه گردد. عقوبت های خداوند در دنیا و عذاب دردناک او در آخرت، در ظاهر جلوه های خشم و قهر الهی؛ امّا در حقیقت مظاهر رحمت الهی اند، زیرا هدف از آن ها تربیت و تأدیب انسان ها و نجات آن ها از شقاوت ابدی است. هدایت انسان از سوی خداوند متعالی چند گونه است: 1. هدایت الهامی برای کودک از آغاز تولّد تا پایان کودکی؛ 2. هدایت حسّی که حیوان و انسان در آن مشترک اند؛ 3. هدایت عقلی که از درون، انسان را راهنمایی می کند؛ 4. هدایت دینی و شرعی که ادیان و شرایع و کتب آسمانی عهده دار آن اند؛

5. هدایت با مَدَد و توفیق الهی که همگان برای پیمودن مسیر عبودیّت الهی به آن نیازمندند