گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
تقلید (در حج)


تقلید (در حج) => اشعار و تقلید

تقوا

اشاره

تقوا : پرهیزگاری، خویشتن داری در برابر خواهش های نفسانی، پرهیز از موجبات خشم خداوند
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ـ ق ـ ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده[1] و در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محظورات است؛ اعم از محرمات و مکروهات.[2] برخی ترک بعضی از

مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانسته اند[3]، چنان که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) وجه نامگذاری پرهیزگار به متّقی را انجام ندادن برخی از مباحات به انگیزه پرهیز از حرام ها دانسته است.[4]
بر این اساس، عارفان افزون بر دوری از محرّمات، اجتناب از لذت های حلال دنیوی را در مراتبی از تقوا لازم شمرده اند[5]، پس می توان گفت تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف می گردند و قدر جامع آن ها پرهیز از محرمات شرعی و عقلی، توجه به حق و التفات به پاکسازی عمل* و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال حرکت کردن است، همان گونه که فجور، فاصله گرفتن از حالت اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست[6] و از آغاز پیدایش ایمان در دل مؤمن تا آخرین درجه کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحله ای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت نفس از عذاب و آتش، پرهیز از سخطِ خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و محجوبیّت از خداوند.[7]
واژه تقوا و دیگر مشتقات ریشه آن 258 بار در قرآن کریم آمده اند و مباحثی گوناگون را دربردارند؛ چون معنوی بودن تقوا (حجّ/22، 32؛ حجرات/ 49، 3)، تقوا بهترین پوشش معنوی (اعراف/7، 26)، تقوا ملاک برتری انسان ها (حجرات/49، 13)، تقوا بهترین توشه (بقره/2، 197)، علل تقوا (بقره/2، 183)، آثار تقوا (طلاق/65،2 ـ 4؛ انفال/ 8، 29) و ویژگی های متقیان. (بقره/2، 2 ـ4)
برخی مشتقات تقوا در قرآن تنها در معنای لغوی آن به کار رفته اند؛ مانند 17 مزمّل/73؛ 81 نحل/16 و 28 آل عمران/3.
در آیه ای نیز تقوا مضاف الیه واژه «کلمه» است: «اِذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجـهِلیَّةِ فَاَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنینَ و اَلزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقوی وکانوا اَحَقَّ بِها و اَهلَها و کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیء عَلیمـا».(فتح/48،26) بیشتر مفسران گفته اند: مراد از «کلمة التقوی»کلمه توحید یعنی قول «لا اله إلاّ الله» است[8] و نیز روایاتی کلمه تقوا را رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) دانسته اند.[9]
اطلاق کلمه تقوا بر امامان معصوم(علیهم السلام) یا از این روست که آن ها کلمات الهی اند و همان طور که کلمات از ضمیر خبر می دهند، آنان مراد خداوند را

بیان می کنند یا بدان جهت است که ولایت ایشان و پذیرفتن امامت آنان انسان را از آتش جهنم نگه می دارد[10]، چنان که در بعضی از روایات از ولایت امیرمؤمنان به «کلمة التقوی» یاد شده است.[11] در زیارت های زیادی همچون زیارت امام حسین(علیه السلام) در اربعین، عید فطر و قربان شهادت داده می شود که امامان از فرزندان او، کلمه تقوایند.[12]

قلبی بودن تقوا و فراگیری حوزه های آن

قلبی بودن تقوا و فراگیری حوزه های آن
تعبیر تقوای قلوب در آیه 32 حجّ/22: «فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب» می رساند که تقوا امری معنوی و مرتبط با روح و نفس انسان است[13] و همچون اعمال نیست که متشکل از حرکات و سکنات و از نظر ظاهری، مشترک بین طاعت و معصیت باشد و همچنین از عناوینی نیست که بتوان آن را قطعاً از افعالی چون احسان، طاعت و امثال این ها انتزاع کرد و به شکلی حتمی به تقوای عامل آن پی برد.[14]
آیه 3 حجرات/49 نیز می رساند که تقوا با قلب پیوند دارد: «اِنَّ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ عَظیم».
برپایه روایات معصومان(علیهم السلام) هم تقوا امری قلبی و نفسی است، چنان که به فرموده رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) هر چیزی معدنی دارد و معدن تقوا قلوب عاقلان است[15] یا این حدیث که تقوا ریشه ایمان* است.[16]
تقوا دارای حوزه های گوناگونی است و امور اعتقادی، اخلاقی و رفتاری را دربرمی گیرد، از این رو برخی به استناد نخستین آیات سوره بقره گفته اند که خداوند در آیات یاد شده اوصافی را برای متقیان ذکر می کند که هریک بیانگر شعبه ای از تقواست؛ از «یُؤمِنونَ بِالغَیب» تقوای اعتقادی و از «یُقیمونَ الصَّلوة» تقوای عبادی و از «مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» تقوای مالی و غیر مالی (همچون مقام و موقعیت) مراد است.[17]
شعبه ها و موارد تقوا در آیات فراوان نام برده شده اند و برخی از آن ها عبارت اند از توحید و پرستش خدا (اعراف/7،65؛ مؤمنون/23،23، 32؛ نحل/16،2؛ فتح/48،26)، ایمان به کتاب های آسمانی، آیات و احکام الهی، پیامبران و تسلیم محض بودن در برابر ایشان (حشر/59،7؛ آل عمران/3،50؛ بقره/2،41؛ شعراء/26، 107 - 108، 110، 126، 131 - 132، 144،0 15، 163، 179، 184؛ حجرات/49،1؛ نور /24، 52)، عدالت

در رفتار و گفتار (نساء/4،9؛ مائده/5،8)، امر به نماز (طه/20، 132)، اتمام حج و عمره (بقره/2، 196)، دستور دادن به یادآوری خدا در ایام خاص حج (بقره/2، 203)، اجتناب از صید خشکی در حال احرام (مائده/5، 2، 96)، پرهیز از ربا (بقره/2، 278، آل عمران/3، 130)، دوری از نجوا به قصد گناه و تجاوز (مجادله/58، 9)، لزوم وصیت (بقره/2، 180)، ادای امانت (بقره/2،283)، پاس داشتن حق در نوشتن دیون و ادای شهادات (بقره/2، 282 - 283؛ مائده/5، 106 - 108)، پرهیختن از استهزا، عیبجویی، لقب زشت دادن، گمان بد، تجسّس، غیبت و بدگویی. (حجرات /49، 11 - 13)

اهمیت و جایگاه تقوا:

اشاره

اهمیت و جایگاه تقوا:
از منظر قرآن فقط اعمال متقیان پذیرفته است: «... اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین» (مائده/5،27) و به کاری که بنیان آن براساس تقوا نباشد، هرگز اعتنایی نیست[18]، هرچند ساختن مسجد باشد: «والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا و کُفرًا ... * لاتَقُم فیهِ اَبَدًا لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَوم اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین * اَفَمَن اَسَّسَ بُنیـنَهُ عَلی تَقوی مِنَ اللّهِ ...» (توبه/9، 107 - 109)؛ نیز بر پایه روایات فراوانی شرط قبولی اعمال تقواست.[19]
تقوا دستور خداوند به خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله): «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّه ...» (احزاب/33،1) و نیز سفارش او به پیروان اسلام و دیگر ادیان الهی است و چنانچه ویژگی دیگری بیش از آن به صلاح بندگان و در خوبی، جامع تر و در ارزش عظیم تر و در عبودیت فراگیرتر می بود، خداوند مهربان به آن وصیّت می کرد[20]: «ولِلّهِ ما فِی السَّمـوتِ وما فِی الاَرضِ ولَقَد وصَّینَا الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم واِیّاکُم اَنِ اتَّقوا اللّهَ». (نساء/4،131)
پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز به رعایت تقوای الهی سفارش کرده[21]، آن را سرآمد کارها[22] و بزرگ ترین وصیت دانسته اند.[23]
در قرآن کریم از تقوا با اوصافی یاد شده که بیانگر اهمیت و جایگاه ویژه آن از دیدگاه قرآن اند:

1. تقوا بهترین پوشش معنوی:

1. تقوا بهترین پوشش معنوی:
تقوا بهترین پوشش معنوی است: «یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم و ریشـًا و لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون». (اعراف/7،26) خداوند متعالی در این آیه پس از یادآوری لباس ظاهری انسان که عورت وی را می پوشاند و مایه زیبایی اوست به ذکر لباس باطنی و معنوی می پردازد که بدی های باطنی انسان مانند شرک، گناهان، رذایل و جز

این ها را می پوشاند. این لباس همان تقواست که خداوند مردم را به آن امر کرده است و پیداست که ذلّت آشکار شدن بدی های باطنی، شدیدتر و تلخ تر و ماندگارتر است، از این رو لباس تقوا بهتر از لباس ظاهر است.
نیز به فرزندان آدم هشدار می دهد که شیطان* شما را نفریبد و لباس تقوایی را که بر اندام شما پوشاندیم و فطرت شما را بر آن سرشتیم از شما نگیرد، آن گونه که لباس پدر و مادر شما را با حیله از تن ایشان به درآورد، در نتیجه عورت آنان نمایان گشت: «یـبَنی ءادَمَ لا یَفتِنَنَّکُمُ الشَّیطـنُ کَما اَخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوءتِهِما...». (اعراف/7،27) برای لباس تقوا تفاسیر دیگری نیز هست؛ مانند لباس جنگ[24] (زره، خود و...)، آنچه انسان با آن عورت ظاهری خود را می پوشاند[25] و لباس متقیان در قیامت؛ لیکن هیچ یک از این تفاسیر با سیاق آیه هماهنگ نیستند.[26] روایات نیز تفاسیری برای لباس تقوا برمی شمارند[27] که در حقیقت بیان مصداق است[28] و با تفسیر ارائه شده تعارضی ندارد.

2. تقوا بهترین توشه معنوی:

2. تقوا بهترین توشه معنوی:
قرآن در ضمن بیان بعضی احکام حج به برگرفتن توشه از اعمال نیک[29] فرمان داده و از تقوا به عنوان بهترین توشه یاد می کند: «... تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یـأولِی الاَلبـب». (بقره/2،197) ذکر این مطلب در ضمن بیان اعمال حج، یا برای آن است که حج سزاوارترین عملی است که انسان باید در آن در پی انجام دادن هرچه بیشتر کارهای نیک باشد[30] یا از آن روست که همان گونه که انسان در سفر حج نیازمند توشه مادی کافی و مناسب است، در عزیمت به آخرت نیز محتاج اندوخته معنوی تقواست و چون انسان در سفر پرمخاطره حج به ضرورت زاد و نیاز مبرم به آن پی می برد، به خوبی می تواند دریابد سفر آخرت نیز بی توشه تقوا میسّر نیست و از آنجا که حرکت به سوی آخرت بسی پرمخاطره تر از سفرهای دنیایی و رحلتی جاودانه است، نیاز انسان به توشه آخرت بسیار بیشتر و اساسی تر است[31] و این از لطافت، ظرافت و حکمت کلام الهی و مصداق تشبیه معقول به محسوس است که موضوع توشه تقوا و نیز لباس تقوا را همراه مناسب ترین موضوع مرتبط با آن دو بیان کرده است؛ به گونه ای که مطلب کاملا حسّی می شود و

اثر شگرفی از خود به جا می گذارد.[32]
در روایات نیز به فراهم آوردن توشه آخرت سفارش شده است[33]، چنان که امام حسن مجتبی(علیه السلام) ضمن استشهاد به آیه یاد شده فرموده است: ای فرزند آدم! همانا تو از زمانی که از مادر زاییده شدی یکسره در نابودی عمرت به سر می بری، پس از آنچه در اختیار داری برای روزی که در پیش داری (آخرت) چیزی کسب و ذخیره کن. همانا مؤمن (برای آخرت) توشه برمی گیرد و کافر فقط مشغول لذت بردن و بهرهوری از دنیاست (و به فکر آخرت نیست).[34]

3. تقوا تنها ملاک کرامت، سعادت و امتیاز حقیقی:

3. تقوا تنها ملاک کرامت، سعادت و امتیاز حقیقی:
میان مرد و زن، عرب و عجم و گروه ها، قبائل مختلف و نژادهای گوناگون انسان فرقی نیست و همه از یک پدر و مادرند، پس از این جهت بر یکدیگر برتری ندارند و برتری فقط در رعایت تقواست و با تقواتر در پیشگاه خداوند گرامی تر است:[35] «یـاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر واُنثی و جَعَلنـکُم شُعوبـًا و قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر». (حجرات/49، 13)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده است: خداوند در قیامت به همه انسان ها خطاب می کند که من شما را به اموری فرمان دادم؛ ولی آن ها را ضایع ساختید و در مقابل، انساب خود را بالا بردید و امروز من منسوبان به خود را بالا می برم و نسب های شما را فرو می نهم. کجایند متقیان؟[36]برپایه این روایت پرهیزگاران به خدا منسوب اند.
حضرت عیسی(علیه السلام) در پاسخ کسی که پرسید: کدامین مردم برترند، دو مشت خاک برداشت و گفت که کدام یک از این دو برتر است؛ آن گاه فرمود که مردم همه از خاک آفریده شده اند و گرامی ترین آنها نزد خدا پرهیزگارترین ایشان است.[37]
آیه 32 احزاب/33 نیز می رساند زنان پیامبر در صورتی مقام و جایگاهشان از دیگر زنان بالاتر است که بیشتر از دیگران تقوا را رعایت کنند و درباره دین خداوند با احتیاط تر باشند: «یـنِساءَ النَّبیِّ لَستُنَّ کَاَحَد مِنَ النِّساءِ اِنِ اتَّقَیتُنَّ ...».[38] س

عوامل تقوا

1. پیروی از صراط مستقیم و دوری از راه های دیگر:

1. پیروی از صراط مستقیم و دوری از راه های دیگر:
تقوای دینی بدون تبعیت از صراط* مستقیم و اجتناب از راه های دیگر به دست نمی آید:[39] «واَنَّ هـذا صِرطی مُستَقیمـًا فَاتَّبِعوهُ ولا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ ذلِکُم

وصـّـکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» (انعام/6، 153)، همان گونه که در آیه 17 محمّد/47 بخشیدن تقوا بر تسلیم شدن در برابر فطرت پاک انسانی و پیروی از حق[40] مترتب گشته است: «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی وءاتـهُم تَقوهُم». خداوند طریق هدایت و کسب تقوا را به انسان الهام و برای وی بیان کرده است: «فَاَلهَمَها فُجورَها و تَقوها» (شمس/91،8)؛ «و ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَومـًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقون...». (توبه/9،115)

2. مراعات و اجرای حدود الهی:

2. مراعات و اجرای حدود الهی:
از آنجا که خداوند امور دشواری چون قصاص را به انگیزه پرهیز از آتش با اجتناب از معاصی واجب ساخته است، می توان اجرای حدود الهی و از جمله قصاص را از عوامل تقوا دانست: «ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوةٌ یـاُولِی الاَلبـبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» (بقره/2،179)، هرچند برخی احتمال داده اند مراد از «لَعَلَّکُم تَتَّقون» در این آیه تنها پرهیز از قتل باشد نه مطلق تقوی از هر جهت.[41]

3. روزه داری:

3. روزه داری:
روزه داری سبب تقویت اراده، مقاومت در برابر شهوات و فروکش کردن هواهای نفسانی و در نهایت، رسیدن به تقواست:[42]«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون». (بقره/2،183)

4. یادآوری پیام های آسمانی:

4. یادآوری پیام های آسمانی:
پذیرش جدّی کتاب های آسمانی و یادآوری پیام های آن ها می تواند انسان ها را به تقوا برساند: «و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم و رَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ خُذوا ما ءاتَینـکُم بِقُوَّة و اذکُروا ما فیهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون» (بقره/ 2،63 و نیز اعراف/ 7،171)، از این رو خداوند اصل نزول قرآن و وعیدهای آن را و نیز در آیه 187 بقره/2 بیان آیات خویش را به جهت حصول تقوا و تحرز از دشمنی و لجاجت با حق خوانده[43] است و نیز هدف تبیین آیات خویش را متقی شدن مردم معرفی کرده است.

5. پرستش خدا:

5. پرستش خدا:
در آغاز سوره بقره پس از بیان حال متقیان، کافران و منافقان مردم به عبادت پروردگار خویش فرا خوانده شده اند تا به متقیان پیوسته، از کافران و منافقان جدا شوند:[44]«یـاَیُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم والَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون». (بقره/2، 21)

مراتب و درجات تقوا:

مراتب و درجات تقوا:
برخی آیات تقوا و ایمان را با هم مرتبط می دانند؛ مانند «ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین * اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ ... * والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ...» (بقره/2،2 - 4)؛ «... ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»

(بقره/2،177)، بر این اساس می توان گفت متقیان همان مؤمنان هستند که طبقات و درجات مختلفی دارند، بنابراین تقوا همانند ایمان درجاتی دارد.[45]
برخی به عدد مراتب ده گانه ایمان درجاتی ده گانه برای تقوا برشمرده اند[46] و آیاتی از قرآن کریم نیز به گونه ای بیانگر درجات تقوا و بالاترین مرتبه آن یعنی تقوای خاص الخاص است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و لاتَموتُنَّ اِلاّ و اَنتُم مُسلِمون». (آل عمران/3،102) به فرموده امام صادق(علیه السلام) حق تقوا این است که خداوند به گونه ای اطاعت شود که هرگز معصیتی همراه آن نباشد و به شکلی از وی یاد شود که هیچ گاه فراموش نگردد و به طوری از او سپاسگزاری شود که هیچ کفرانی با آن صورت نپذیرد.[47]
حضرت علی(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: قسم به خدا کسی جز ما اهل بیت به آن عمل نکرده است؛ ما هستیم که خدا را یاد می کنیم و هیچ گاه او را فراموش نمی کنیم؛ ماییم که خدا را شاکریم و هرگز وی را ناسپاسی نمی کنیم و ما هستیم که او را اطاعت کرده و هرگز نافرمانی نخواهیم کرد؛ آن گاه حضرت فرمود: چون این آیه نازل شد، صحابه گفتند: ما توان عمل به آن را نداریم، پس خداوند آیه«فَاتَّقُوا اللّهَ مَااستَطَعتُم» (تغابن/64،16) را ـ به عقیده برخی ناسخ آیه یاد شده است[48] ـ نازل فرمود[49].
آیه 16 تغابن/64 تلویحاً به مراتب و درجات میانی تقوا یعنی تقوای خاص نیز اشاره دارد، زیرا بسته به اختلاف توانایی افراد و میزان درک و همت آنان در رعایت تقوای الهی، درجات و مراتب متفاوتی از آن پدید می آید.[50] آیه «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم» (حجرات/49،13) نیز به تفاوت تشکیکی تقوا اشاره دارد[51]؛ همچنین آیه «لَیسَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ جُناحٌ فیما طَعِموا اِذا مَا اتَّقَوا وءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ ثُمَّ اتَّقَوا وءامَنوا ثُمَّ اتَّقَوا واَحسَنوا واللّهُ یُحِبُّ المُحسِنین» (مائده/5،93) تدرّج در تقوا را می رساند.[52]
گفتنی است نازل ترین مرتبه تقوا، پرهیز از کیفر مانند آتش جهنم است که در آیه 131 آل عمران/3: «واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکـفِرین»[53]، 24 بقره/2: «... فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ اُعِدَّت لِلکـفِرین» و 6 تحریم/66: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ عَلَیها

مَلـئِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و یَفعَلونَ ما یُؤمَرون» یاد شده و تقوای عام نام گرفته است.

آثار تقوا:

آثار تقوا:
آثار تقوا به دنیوی و اخروی و آثار دنیوی به فردی و اجتماعی قسمت می شوند؛ برخی آثار فردی تقوا عبارت اند از هدایت: «هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین » (بقره/2، 2 ، 5؛ آل عمران/ 3، 138)، قدرت تشخیص حق از باطل: «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا» (انفال/8،29)، جلب دوستی پروردگار: «بَلی مَن اَوفی بِعَهدِهِ واتَّقی فَاِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» (آل عمران/3،76)؛ «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» (توبه/9،4)، برونرفت از تنگناها، نجات از سختی ها و شبهات و آسان شدن کارها و مشکلات[54]: «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـا» (طلاق/65،2)؛ «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا» (طلاق/65،4)؛ «فَاَمّا مَن اَعطی واتَّقی * وصَدَّقَ بِالحُسنی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری» (لیل/92،5 - 7)، روزی غیر مترقبه: «و مَن یَتَّقِ اللّهَ ... * و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» (طلاق/65، 2 - 3) که به فرموده امام صادق(علیه السلام) این روزی برکتی است که خداوند به مال انسان می دهد[55]، اصلاح کارها: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وقولوا قَولاً سَدیدا * یُصلِح لَکُم اَعمــلَکُم ویَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم...» (احزاب /33، 70 - 71) که به گفته برخی مفسران اصلاح عمل به این است که خداوند آن را بپذیرد یا از سر لطف انسان را به انجام دادن کار صالح موفق کند[56]، بشارت های الهی: «اَلَّذینَ ءامَنوا و کانوا یَتَّقون * لَهُمُ البُشری فِی الحَیوةِ الدُّنیا...». (یونس/10،63 - 64) این بشارت ها وعده های خداوند در قرآن مجید به متقیان است[57] و به گفته ای مراد بشارت ملائکه رحمت به پرهیزگاران هنگام مرگ[58] و بر اساس روایتی، رؤیای نیکوی خود مؤمن یا دیگران درباره وی است.[59] برپایه آیه 97 مریم/19: «فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ» که بیان می کند مفاهیم قرآن برای بشارت دادن به متقیان با بیان پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) ساده و فهم پذیر شده است، تفسیر نخست قوی تر است و بیشتر این بشارت ها به استناد آیات دیگر، بشارت هایی هدایتی و موعظه ای و تذکرگونه است که انسان را از ورطه سقوط و عذاب الهی می رهاند و به بهشت جاودان و نعیم ابدی رهنمون می گردد: «الـم * ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین» (بقره/2،2)؛ «هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین» (آل عمران/3،138)؛ «و اِنَّهُ لَتَذکِرَةٌ لِلمُتَّقین» (حاقّه/69،48 و نیز آیات 66 بقره/2؛ 46 مائده/5؛ 34 نور/24؛ 69 انعام/6)

بعضی آثار اجتماعی تقوا که گاهی در کنار صبر بر آن تأکید شده عبارت اند از بهره مندی از برکات آسمان و زمین:«ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون» (اعراف/7،96)، برخورداری از امداد الهی:«بَلی اِن تَصبِروا وتَتَّقوا و یَأتوکُم مِن فَورِهِم هـذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ ءالـف مِنَ المَلـئِکَةِ مُسَوِّمین * وما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشری لَکُم ولِتَطمَئِنَّ قُلوبُکُم بِهِ ومَا النَّصرُ اِلاّ مِن عِندِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیم» (آل عمران/3، 125 - 126 و نیز بقره/2،194؛ توبه/9،36 - 123؛ نحل/16،128)، حفظ و حراست الهی و خنثا شدن توطئه های دشمنان: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها واِن تَصبِروا وتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا اِنَّ اللّهَ بِما یَعمَلونَ مُحیط» (آل عمران/3،120 و ایمن بودن از عذاب الهی: «واَنجَینَا الَّذینَ ءامَنوا وکانوا یَتَّقون». (نمل/27،53 و نیز (فصّلت/41،18؛ اعراف/7، 96 - 98)
پاره ای از آثار اخروی تقوا عبارت اند از آخرت نیکو، فرجام پسندیده و رستگاری: «... والأخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقین»(زخرف/43،35)؛ «والعـقِبَةُ لِلمُتَّقین» (قصص/28،83)؛ «... واُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون» (بقره/2،5)؛ «... واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون» (بقره/2،189؛ آل عمران/3،130، 200 و نیز آیات 35، 100 مائده/5، 65 یونس/10؛ 52 نور/24؛ 31 نبأ/78؛ 61 زمر/39)، پاداش آخرتی عظیم: «لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقَوا اَجرٌ عَظیم» (آل عمران/3،172)؛ «واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا فَلَکُم اَجرٌ عَظیم» (آل عمران/3،179)؛ «واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا یُؤتِکُم اُجورَکُم» (محمّد/47،36)، زدوده شدن کینه از دل های متقیان و ایجاد برادری میان ایشان در آخرت و روز قیامت: «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون * و نَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا عَلی سُرُر مُتَقـبِلین» (حجر/15،45 - 47)؛ «الاَخِلاّءُ یَومَئِذ بَعضُهُم لِبَعض عَدُوٌّ اِلاَّ المُتَّقین» (زخرف/43،67)، نجات از آتش عذاب و جهنم سوزان، خوف و اندوه و بدی ها: «ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذَرُ الظّــلِمینَ فیها جِثیـّا» (مریم/19،72)؛ «و یُنَجّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوا بِمَفازَتِهِم لا یَمَسُّهُمُ السّوءُ ولا هُم یَحزَنون» (زمر/39، 61 و نیز دخان/44،51 - 57)، برتری بر کافران در روز قیامت: «والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب» (بقره/2،212)، بهره مندی از بهشت و نعمت های آن: «اِنَّ لِلمُتَّقینَ عِندَ رَبِّهِم جَنّـتِ النَّعیم» (قلم/68،34)؛ «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت ونَعیم * فـکِهینَ بِما ءاتـهُم رَبُّهُم». (طور/52،17 و نیز قمر/54،54؛ آل عمران/3،15؛ حجر/15،45؛ ذاریات/51،15؛ مرسلات/77،41؛ رعد/13،35؛ محمّد/47،15؛ فرقان/25،15 -16؛ ص/38، 49 -45؛ زمر/39، 20)
نعمت های ویژه ابرار در سوره انسان/76 به

استناد آیه 189 بقره/2: «و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی» برای پرهیزگاران نیز هست. آیات 5 - 22 انسان/76 به اتفاق مفسران شیعه[60] و بسیاری از مفسران اهل سنت[61] در شأن حضرت علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) فرود آمده اند و مراد از «ابرار» در این سوره ایشان اند که مصداق بارز پرواپیشگان اند.

ویژگی های متقیان

1. ایمان به غیب، روز بازپسین، ملائکه، پیامبران خدا، کتاب های آسمانی و...:

1. ایمان به غیب، روز بازپسین، ملائکه، پیامبران خدا، کتاب های آسمانی و...:
«... ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» (بقره/2،177)؛ «والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ و بِالأخِرَةِ هُم یوقِنون» (بقره/2،4)؛ «یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ...» (آل عمران/3،114)؛ «... هُدًی لِلمُتَّقین * اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ...» . (بقره/2،2 - 3). ایمان به غیب یعنی گرویدن به اموری که با حواس پنج گانه درک نمی شوند همچون اصول دین (توحید، نبوت، امامت، معاد و...) و ایمان به فرشتگان، بهشت و دوزخ، حساب، رجعت، قیام حجت الهی و... .[62]

2. ترس از خدا و نگرانی درباره قیامت:

2. ترس از خدا و نگرانی درباره قیامت:
«و لَقَد ءاتَینا موسی و هـرونَ الفُرقانَ وضِیاءً وذِکرًا لِلمُتَّقین * اَلَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ وهُم مِنَ السّاعَةِ مُشفِقون» . (انبیاء/21،48 - 49) غیب در این آیات، مکان های خلوت و دور از چشم مردم است.[63]

3. برپا داشتن حقیقت نماز:

3. برپا داشتن حقیقت نماز:
«... ویُقیمونَ الصَّلوةَ...» (بقره/2، 3)؛ «... واَقامَ الصَّلوةَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» (بقره/2،177)؛ «واَقیموا الصَّلوةَ واتَّقوهُ...». (انعام/6،72) پرهیزگاران نماز را از محدوده لفظ و مفهوم بیرون برده، وجود عینی آن را در محدوده جان خویش متمثل می سازند، به گونه ای که حقیقت نماز ناهی از فحشاء و منکر را درمی یابند و سپس در جامعه تجلّی می بخشند و با تبلیغ و تعلیم دیگران برای یافتن روح نماز، به اقامه آن در جامعه می پردازند.[64]

4. زکات دادن و انفاق مال در راه خدا:

4. زکات دادن و انفاق مال در راه خدا:
«... و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون». (بقره/2،3) متقیان از روزی های مادی (ثروت، غذا و ...) و معنوی خود (جاه و مقام و دانش و...) در راه خدا انفاق می کنند. آیه 177 بقره/2 نیز زکات دادن را از صفات آنان می شمارد: «... وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ... و ءاتَی الزَّکوةَ... و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون» و آیاتی نیز ایشان را در حال توانگری و تهیدستی، اهل انفاق

و گشاده دست می خوانند: «و سارِعوا اِلی مَغفِرَة مِن رَبِّکُم وجَنَّة عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین * اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ...».(آل عمران/3، 133 - 134)

5. آمرزش خواهی از خدا و عدم اصرار بر گناه:

5. آمرزش خواهی از خدا و عدم اصرار بر گناه:
پرهیزگاران در پی گناهشان خدا را یاد و استغفار می کنند و دانسته بر گناهانی که انجام داده اند اصرار نمیورزند: «والَّذینَ اِذا فَعَلوا فـحِشَةً اَوظَـلَموا اَنفُسَهُم ذَکَروا اللّهَ فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا وهُم یَعلَمون» . (آل عمران/3،135)
هرگاه فکر گناه* از ذهنشان بگذرد خدا و ثواب و عقاب او را به یاد می آورند و با روشن بینی آن گناه را ترک می کنند: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون». (اعراف/7،201) بر اساس روایتی، مراد از «اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ» گناهی است که بنده آهنگ آن می کند، پس در این هنگام خدا را به یاد می آورد و پس از آن به زشتی قصد خود بصیرت می یابد و با آگاهی آن را رها می کند[65]؛ همچنین از صفات پرواپیشگان، استغفار در سحرگاهان است: «و بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون». (ذاریات/51،18)

6 - 7. وفا به عهد و صبر در سختی ها و جنگ:

6 - 7. وفا به عهد و صبر در سختی ها و جنگ:
«... والموفونَ بِعَهدِهِم اِذا عـهَدوا والصّـبِرینَ فِی البَأساءِ والضَّرّاءِ و حینَ البَأسِ ... . و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون». (بقره/2،177 و نیز آل عمران/3،76؛ توبه/9،4)

8 - 11. پاکی، احسان، فرونشاندن خشم و گذشت از لغزش ها:

8 - 11. پاکی، احسان، فرونشاندن خشم و گذشت از لغزش ها:
«... کَذلِکَ یَجزِی اللّهُ المُتَّقین * اَلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِکَةُ طَیِّبینَ...». (نحل/16،31 - 32) «طیّبین» به طهارت از شرک تفسیر شده است[66] و آیه 73 زمر/39 به طهارت متقیان از گناهان: «و سیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ ... و قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلـمٌ عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلوها خــلِدین» ؛ همچنین آیات «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون * ءاخِذینَ ما ءاتـهُم رَبُّهُم اِنَّهُم کانوا قَبلَ ذلِکَ مُحسِنین» (ذاریات/51،15 - 16) و آیات 177 بقره/2، 133 - 134 آل عمران/3، 90 یوسف/12، 44 مرسلات /77 و 41 - 44 مائده/5 به نیکوکاری آنان و آیه 134 آل عمران/3 به فرو بردن خشم و گذشت ایشان از لغزش های مردم اشاره دارند: «... والکـظِمینَ الغَیظَ والعافینَ عَنِ النّاسِ». بر پایه آیه 237 بقره/2 عفو به تقوا نزدیک تر است: «واَن تَعفوا اَقرَبُ لِلتَّقوی».

12 - تعظیم شعائر الهی:

12 - تعظیم شعائر الهی:
«ذلِکَ و مَن یُعَظِّم شَعـئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب». (حجّ/22،32)

13 - رعایت عدالت:

13 - رعایت عدالت:
«اعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی». (مائده/5،8)

روایات نیز به پرهیزگاران و اوصاف آنان پرداخته اند؛ امیرمؤمنان حضرت علی ابن ابی طالب(علیهما السلام) در خطبه معروف به «همّام» در وصف آنان فضایلی را برشمرده است؛ همچون داشتن راه و روش نیکو، میانه روی در پوشش، فروتنی در رفتار، چشمپوشی از حرام، گوش سپردن به فراگیری علم سودمند، بزرگ جلوه کردن خدا و کوچک بودن غیر او در چشم آنان، یقین داشتن به بهشت به گونه ای که گویا آن را دیده و از نعمت های آن برخوردارند، یقین به جهنم به طوری که گویا آن را دیده و در آن معذّب اند، ایمن بودن مردم و دیگر آفریدگان از شر آنان، لاغر بودن بدن، کم و سبک بودن خواسته ها، عفّت نفس، صبر بر سختی ها، راضی نشدن به عمل کم، کم شمردن عمل زیاد خود، متهم کردن خود، هراس داشتن از تعریف های دیگران در حق آنان و ... .[67]
نیز آن حضرت(علیه السلام) برای اهل تقوا نشانه هایی برشمرده است که با آن ها شناخته می شوند؛ مانند راستی در گفتار، امانتداری، وفا به عهد، پراکندن نیکویی، خوش خلقی، زیادی حلم و پیروی از دانش[68] و همچنین عمل خالصانه، آرزوی کوتاه و غنیمت شمردن فرصت ها