گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
تناسب آیات و سُوَر


اشاره

تناسب آیات و سُوَر: از مباحث علوم قرآنی درباره مناسبت و ارتباط میان آیات و سوره ها
«مناسبت» در لغت به معنای پیوند و

اتصال دو چیز با یکدیگر[1]، همانندی، قرابت و نزدیکی است[2] و در اصطلاح به پیوند میان دو چیز به هر جهتی که باشد اطلاق می شود. مناسبت گاه در پدیده های عینی و خارجی و گاه در نوشته هاست؛ اما در علوم قرآنی، این اصطلاح محدودتر می شود و به پیوندِ میان بخش های یک آیه یا دو یا چند آیه* با هم و نیز ارتباط سوره ای با سوره های دیگر، اطلاق می شود. علم مناسبت، علمِ کشفِ ارتباط میانِ بخش هایی از قرآن است که در ظاهر گسسته و بی ارتباط می نمایند.[3] ناپیوستگی گاه میانِ دو بخش از یک آیه، گاه میان آیات همجوار و ... خود نمایی می کند.
«علم شناسایی عواملِ ترتیب و چینش آیات و سوره ها»، تعریفی است که بقاعی از علم مناسبات ارائه کرده است.[4] در نظر سیوطی، مقصود از علم مناسبت، یافتن معنایی است که میان بخش های قرآن، ارتباط برقرار می کند[5]؛ معنایی که گاه به صورت عام و خاص تحقق می یابد، گاه پیوند عقلی، حسی و خیالی است یا نوعی از علاقه و تلائم ذهنی مانند سبب و مسبب، علت و معلول یا حتی دو مخالف و ضدی که نوعی پیوستگی موضوعی را نشان می دهند.[6] در مکتوبات علوم قرآنی، هریک از واژگانِ «اتساق» و «تناسق»، به معنای تناسب به کار رفته است. موضوع علم مناسبات اجزا و عناصری است که زمینه پیوند مطالب به ظاهر گسسته را فراهم می آورد.[7]

اهمیت و ضرورت علم مناسبت و نقش آن در تفسیر قرآن:

اهمیت و ضرورت علم مناسبت و نقش آن در تفسیر قرآن:
سیوطی این علم را فنی ارزنده دانسته که به موجب آن، پیوند اجزای سخن همانند بنایی مستحکم قوت می یابد، هرچند مفسران به سبب دقتی که در آن هست، کمتر به آن اهتمام ورزیده اند.
از فخر رازی (م. 606 ق.) نقل شده کسی که در لطایف نظم و بدایع ترتیب سوره* بقره تأمّل کند، درمی یابد که قرآن همان گونه که از جهت فصاحت الفاظ و ظرافت معانی معجزه است، در نظم و ترتیب آیات نیز معجزه است.[8] وی بر این باور است که بسیاری از لطایف قرآنی در تناسب میان آیات به ودیعت نهاده شده اند و در پرتو علم مناسبات آشکار خواهند شد.[9] وی شواهد فراوانی از پیوند میان آیات را در تفسیر خود التفسیر الکبیر یادآور شده است.[10]

نیشابوری که به گفته زرکشی و سیوطی نخستین کسی است که به این علم توجه کرده، غفلت عالمان بغداد را از پیوستگی و تناسب آیات، مورد طعن قرار می داد و آنان را نکوهش می کرد.[11]
برخی معتقدند پیوستگی آیاتِ قرآنی تا آنجاست که گویی تمامی قرآن، تنها یک سخن بیش نیست.[12] اعجاز بلاغی قرآن، جز از رهگذرِ درکِ مناسباتِ پنهانِ آیات، آشکار نخواهد شد.
پیش از سیوطی، زرکشی از علم مناسبت تمجید کرده و آن را علمی شریف دانسته است که موجب تقویت عقل بوده، ارزش سخن هر گوینده ای با این علم روشن می گردد.[13]
ابن العربی مالکی (م. 543 ق.) بر این باور است که ارتباط آیات قرآن تا آنجاست که همچون یک کلمه، معنای آن منسجم و معانی آن منتظم بوده و علم بسیار ارزنده ای است.[14] وی می نویسد: سپس خداوند برای ما راهی به آن گشود و چون افراد لایقی را برای آن نیافتیم و مردم را به اوصاف بطالت پیشگان دیدیم بر آن مهر نهادیم و آن را میان خود و خدای خود قرار دادیم و آن را به او بازگرداندیم.[15]
براساس گزارشِ محی الدین بن عربی (م. 638 ق.) تا آن زمان، رمانی (م. 386 ق.) از عالمانِ نحو، تنها کسی است که به این علم توجه داشته. محی الدین معتقد است که فهم کامل قرآن تنها از رهگذرِ مناسبات امکان پذیر است و کسی که از منظر این علم به آیات قرآن بنگرد، به علمی بزرگ دست خواهد یافت.[16] علم مناسبات، پاره های هر کلام را با کلام دیگر، شناسایی می کند و به یکدیگر پیوند می زند و آن را به مجموعه ای بدل می کند که در حکم ساختمانی است، با اجزایی همخوان. این همخوانی به مفسر کمک می کند تا رابطه اجزای کلام را دریابد و به فهمی از پیوستگیِ مجموع کلام نزدیک تر شود.[17] بی توجه به این ارتباط و اتساق، فهمِ معارف و حقایق قرآن میسر نخواهد شد.[18]
سعید حوّی اثبات برخی نظریات علوم قرآنی، همچون توقیفی بودنِ ترتیب سوره ها را از فواید این علم دانسته است که برخی در آن تشکیک کرده اند.[19]
فخر رازی، پیوستگی آیات را جلوه ای از اعجاز

قرآن دانسته است.[20]
صبحی صالح معتقد است: علم مناسبت و کشف ارتباط آیات، در بسیاری موارد مفسر را از پرداختن به سبب نزول بی نیاز خواهد کرد.[21]
دستیابی به لطایف تفسیری و تبیینِ نادرستی برخی دیدگاه های خاورشناسان درباره قرآن، از دیگر کارکردهای علم مناسبات تلقی شده است؛ خاورشناسانی که در اسلوب قرآن تحقیقاتی داشته اند و بر پراکندگی آیات تأکید دارند. برخی خاورشناسان، نیز برای توجیه گسستگی آیات، ادله ای را بیان کرده اند. توجیهاتِ خاورشناسان، در مواردی متعارض اند، چنان که برخی اظهارات آنان به انکار وحیانی بودن قرآن می انجامد.[22]

دیدگاه خاورشناسان:

دیدگاه خاورشناسان:
گروهی از خاورشناسان همچون ریچاردبل (Richard_Beel)، آرتورجان آربری (Artur_Jhon_Arbery)[23]، گلدزیهر (Gold_Ziher)وگوستاولوبون (Gostave_Le_Bon)[24] بر ناپیوستگی آیات قرآن تأکید دارند؛ مثلا آرتور جان آربری در بخشی از مقدمه خود بر ترجمه قرآن می نویسد: قرآن از هر انسجامی که مربوط به ترتیب نزول باشد و نیز از انسجام منطقی بسی به دور است. خواننده قرآن به ویژه اگر ناچار باشد به یک ترجمه اکتفا کند، هرچند که آن ترجمه از نظر زبان شناختی دقیق باشد، بی شک از حالت ظاهراً بی نظمِ بسیاری از سوره ها حیرت زده می شود.[25]
عبدالله شحّاته توجیهات خاورشناسان را درباره گسیختگی و ناپیوستگی آیات این چنین یادآور می شود: عده ای این پریشانی و پراکندگی را عامل پیشگیری از ملال خاطر و دلزدگی می دانند. گروهی نیز معتقدند وحدت ادبی هر سوره از قرآن تنها برای جبران نقص عدم ارتباطِ آیات، ابتکار شده است. سومین گروه که بیشتر خاورشناسان را تشکیل می دهند معتقدند باید ریشه این عیب را در طرز کار صحابه پی جویی کرد؛ یعنی آن گاه که آنان به جمع و تألیف قرآن پرداختند و به ترتیب آیات و تنظیم آن در قالبِ سوره ها اقدام کردند، این پراکندگی و پریشانی را در قرآن پدید آوردند.[26]
اما با توجه به شیوه جمع قرآن کریم، که به اتفاق علمای اسلامی توقیفی بوده و به دست پیامبر(صلی الله علیه وآله) و به امر وحی صورت گرفته، باید گفت

که این توجیهات مستشرقان، سخنی عامیانه و از سر ناآگاهی است.[27] چنان که مناسباتِ حاکم بر آیات قرآن، که در علم تناسب به تفصیل بیان شده است، نشان می دهد پیوند اعجاب انگیزی در سراسر قرآن وجود دارد، هرچند این پیوند از نگاه ناآشنایان به اسلوب قرآن، دور بماند. عبدالله درّاز معتقد است یک طرح و نقشه پردازی واقعی و تعیین کننده حدود و مرزها، برای هر سوره وجود دارد.[28]

علوم قرآنی و علم مناسبات:

علوم قرآنی و علم مناسبات:
علم مناسبات با برخی دیگر از مباحث علوم قرآنی، همچون توقیفی بودن ترتیب آیات و سور، سیاق، اسباب نزول، اعجاز قرآن، قصص قرآن، مثل های قرآن، قسم های قرآن و مسئله هماهنگی لفظ و محتوا پیوند دارد.[29] این علم در مواردی راهگشا و مبینِ ابهاماتِ موجود در موضوعات یاد شده است، چنان که برخی معتقدند کشفِ پیوند و تناسب آیات در برخی موارد مفسر را از پرداختن به اسبابِ نزول بی نیاز می سازد.[30]

پیشینه علم مناسبت:

پیشینه علم مناسبت:
آغاز علم مناسبات، با نخستین مراحل تحقیق در اسلوب قرآن همراه بوده است. این علم در پی بیان پیوستگی و ارتباط دو آیه یا عبارت هایی از یک آیه است؛ ارتباط و پیوندی که در نگاه نخست، مخفی و دیریاب می نماید.
سیوطی آغاز توجه به علم مناسبات را به شیخ ابوبکر نیشابوری (م. 324 ق.) نسبت داده است.[31] عبدالقادر جرجانی (م. 471 ق.) بنیانگذار علم بلاغت، مباحث آغازین علم تناسب را در سایه نظم قرآن مطرح می کند.[32] ابن العربی مالکی (م. 543 ق.) پیوستگی میان آیات را در دو کتاب خود سراج المریدین و احکام القرآن نشان می دهد. وی پیوند و تناسب آیات قرآن را امری بدیهی و این علم را علمی عظیم دانسته است.[33]
فخررازی (م.606 ق.)، بیشترین توجه را در حوزه تناسب آیات داشته و موارد متعددی از ترتیب، پیوستگی و روابط آیات را در تفسیر مفاتیح الغیب به تصویر می کشد.[34] عبدالواحد بن عبدالکریم زملکانی (م. 651 ق.) از قرآن پژوهان قرن هفتم، تفسیر خود را با عنوان نهایة التأمیل فی اسرار التنزیل با توجه به علم مناسبت نگاشته است.[35] در همان قرن، ابن ابی الاصبع (م. 654 ق.) بدائع القرآن و الکواکب الدریة فی نظم القواعد الدینیه را می نویسد و پیوستگی

و نظم قرآن را بازگو می کند.[36] ابن نقیب بلخی (م 698 ق.) نیز در تفسیر بزرگ خود التحریر والتحبیر به پیوستگی آیات توجه می کند.[37]پس از وی در قرن هشتم ابن زبیر غرناطی (م. 708 ق.) البرهان فی مناسبة ترتیب سور القرآن را تألیف کرد. این کتاب مبنایی است برای قرآن پژوهانی که به علم مناسبات پرداخته اند.
گسترش علم مناسبات در اواخر قرن هشتم، زمینه گشایش فصلی مستقل در علوم قرآنی را فراهم ساخت. بدرالدین زرکشی (م. 794 ق.)، فصلی ویژه از کتاب البرهان را به این موضوع اختصاص داد.[38]
برهان الدین ابراهیم بن عمر بقاعی (م. 885 ق.) از مشهورترین دانشمندانی است که درباره علم مناسبات و استحکام آن سخن گفته است. وی در تفسیر خود نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور به تبیین رابطه آیات و سوره ها پرداخته و راهی اغراق آمیز پیموده و پیوندهای نامأنوس و تکلف آمیزی را باز می گوید که موجبِ انتقاد دانشمندان شده است.[39] بقاعی، پیش از تفسیر یاد شده کتابی را با عنوان نعم الرحمان فی تناسب آی القرآن نگاشته و سپس آن را تلخیص کرده و آن را دلالة البرهان القویم علی تناسب آی القرآن العظیم نام نهاده است.[40]
سیوطی افزون بر کتاب الاتقان از دو تألیف دیگر خود با نام های تناسق الدرر فی تناسب السور و مراصد المطالع فی تناسب المقاطع یاد می کند که کتاب نخست به تناسب و ارتباط سوره ها اختصاص یافته[41] و کتاب دوم از تناسب آغاز و پایان سوره ها بحث می کند.[42]
نهرالنجاة فی بیان مناسبات آیات ام الکتاب از ساجقلی زاده مرعشی (م. 1150 ق.) و جواهرالبیان فی تناسب سور القرآن از صدیقی غماری، دو تألیف مستقلی اند که در قرن دوازهم هجری به رشته تحریر درآمده اند. در نهرالنجاة پیوند آیات و در جواهرالبیان تناسب و ارتباط سوره ها، پی جویی شده است.[43]
در دوره معاصر نیز تفاسیر و کتب متعددی در این موضوع و در دفاع از تناسب میان آیات تألیف شده اند. برخی از کسانی که به طور گسترده بحث و بررسی تناسب را دنبال کردند و تألیفاتی در این زمینه ارائه داده اند عبارت اند

از: محمد محمود حجازی در التفسیر الواضح و الوحدة الموضوعیة فی القرآن الکریم، عبدالله درّاز در النبأ العظیم[44]، شحاته در اهداف کل سورة و مقاصدها فی القرآن الکریم، صبحی صالح در مباحث فی علوم القرآن[45]، شیخ محمد غزالی در نحوَ تفسیر موضوعی لسور القرآن الکریم، مناع القطان در مباحث فی علوم القرآن[46]، کمال الدین طائی در موجز البیان، مصطفی مسلم در مباحث فی التفسیر الموضوعی[47]، عبدالعلی بازرگان در نظم قرآن، سعید حوّی در الاساس فی التفسیر، معرفت در التمهید فی علوم القرآن[48]، عبدالهادی فقهی زاده در پژوهشی در نظم قرآن عباس همامی در چهره زیبای قرآن، سید محمد علی ایازی در چهره پیوسته قرآن و محمد خامه گر در ساختار هندسی سوره های قرآن.

گونه های ارتباط در آیات قرآن:

اشاره

گونه های ارتباط در آیات قرآن:
گونه های ارتباط، میان آیات می تواند از سنخِ سبب و تعلیل، تأکید، اعتراض و بدل، بیان نمونه و مصداق، تفسیر و بسط آیه پیشین، تخصیصِ عام و تقییدِ مطلق باشد؛ نیز ممکن است اصولا از این سنخ نبوده، در ظاهر، ناپیوسته به نظر آید. در این صورت، باید جنبه های دیگر پیوستگی، مانند عطف، تمثیل، تنظیر و تضاد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب را بررسی کنیم.
سیوطی تناسب و پیوند میان بخش های آیات را به دو شاخه، ارتباط آشکار و غیر آشکار قسمت می کند.

1. پیوند آشکار:

1. پیوند آشکار:
ارتباط آشکار بدین معناست که بخشی از کلام به گونه ای به بخش دیگر متعلق باشد که پیش از انضمام بخش دوم، سخن ناتمام باشد. در چنین فرضی پیوند اجزای سخن آشکار است؛ مانند ارتباط میان مُسْنَد و مسندٌالیه. در مواردی که جمله دوم علت و سبب، تأکید، تفسیر یا بدلِ جمله پیشین است و نیز آنجا که جمله دوم معترضه است، پیوند میان اجزای سخن آشکار و زودیاب بوده، مفسر با داشتنِ شروطِ لازمِ تفسیر، به سهولت پیوند و ارتباط را درمی یابد.[49] این نوع ارتباط و تناسب از موضوع بحث علم تناسب میان آیات خارج است.

2. پیوند ناآشکار و دیریاب:

اشاره

2. پیوند ناآشکار و دیریاب:
این پیوند در جایی است که جمله ها در کنار یکدیگر قرار گرفته و در ظاهر مستقل و گسسته از یکدیگر می نمایند و پی بردن به ارتباط میانِ آن ها نیازمندِ دقت و ژرفنگری است. این نوع ارتباط، گاه با حرف عطف و زمانی بدون آن برقرار می شود.[50] در مورد نخست

لازم است وجه جامعی همچون تضاد، میان دو جمله معطوف و معطوفٌ علیه باشد؛ مانند «واللّهُ یَقبِضُ ویَبصُـطُ واِلَیهِ تُرجَعون».(بقره/2،245) جهت جامع در این دو جمله تضاد است.[51] تضاد در دو صنعت «طباق» و «مقابله» تحقق می یابد.
تضاد یا از نوع طباق است؛ یعنی دو عنصر متضاد در کنار یکدیگر قرار می گیرند[52]؛ مانند اول و آخر و ظاهر و باطن در آیه «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّـهِرُ والباطِنُ وهُوَ بِکُلِّ شَیء عَلیم»(حدید/57،3) و «قَلیلا»و«کَثیراً»در آیه 82 توبه/9: «فَلیَضحَکوا قَلیلاً ولیَبکوا کَثیرًا جَزاءً بِما کانوا یَکسِبون».در آیات 15 ـ 16 یس/36 نیز طباق معنوی به کار رفته است: «قالوا ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا وما اَنزَلَ الرَّحمـنُ مِن شَیء اِن اَنتُم اِلاّ تَکذِبون * قالوا رَبُّنا یَعلَمُ اِنّا اِلَیکُم لَمُرسَلون».معنای آیه دوم این است: «ربنا یعلم إنا لصادقون».[53] یا از نوع مقابله است. در مقابله کلام از دو بخش تشکیل می شود و در هر بخش چند واژه متناسب به کار رفته اند و هریک از این دو بخش در تقابل با دیگری است[54]، چنان که در آیات 31 ـ 32 قیامت/75: «فَلا صَدَّقَ ولا صَلّی * ولـکِن کَذَّبَ وتَوَلّی»میان «صَدَّقَ»و «صَلّی»تناسب وجود دارد و این دو در تقابل با بخش دوم آیه یعنی «کَذَّبَ» و «تَوَلّی»قرار گرفته اند.[55] نمونه دیگر از این نوع در آیات 5 ـ 10 لیل/92 دیده می شود.
اما آنجا که ارتباطِ میانِ دو جمله، غیر ظاهر و دیریاب باشد، قراین معنوی همچون تنظیر، تضادّ، استطراد، حسن تخلص، انتقال، اقتضاب و حسن مطلب[56] موجبِ پیوند و ارتباط خواهند شد. برخی قراین معنوی ارتباط عبارت اند از:

أ. تنظیر:

أ. تنظیر:
مانند آیات آغازین سوره انفال که ابتدا سخن از تقسیم غنایم و واگذاری آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) است: «یَسـَلونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلّهِ والرَّسولِ...»که موجبِ ناخشنودی عده ای از اصحاب می شود. این ناخشنودی اصحاب در آیه 5 به ناخشنودی آنان جهت خروج از مدینه برای جنگ با مشرکان مکه تنظیر شده است: «کَما اَخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقِّ واِنَّ فَریقـًا مِنَ المُؤمِنینَ لَکـرِهون»؛ یعنی همان گونه که ناخشنودی مسلمانان در خروج از مدینه با فرجامی نیکو یعنی نصرت، غنیمت و عزت مسلمانان همراه بود، در تقسیم غنایم نیز چنین پایانی را باید انتظار داشت.[57]


ب. تمثیل:

ب. تمثیل:
در قرآن تمثیل های فراوانی مشاهده می شوند. در آیات 8 ـ 16 بقره/2: برخی از ویژگی منافقان بیان شده است«ومِنَ النّاسِ مَن یَقولُ ءامَنّا بِاللّهِ وبِالیَومِ الأخِرِ وما هُم بِمُؤمِنین * یُخـدِعونَ اللّهَ والَّذینَ ءامَنوا وما یَخدَعونَ اِلاّ اَنفُسَهُم وما یَشعُرون * فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضـًا ولَهُم عَذابٌ اَلیمٌ بِما کانوا یَکذِبون ...».سپس در آیات 17 ـ 20 همان ویژگی ها در قالب مثال های محسوسی تکرار می شوند: «مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم وتَرَکَهُم فی ظُـلُمـت لایُبصِرون ...».

ج. تضادّ:

ج. تضادّ:
نمونه های فراوانی از صنعت تضادّ در قرآن آمده است، چنان که در آیات آغازین سوره بقره سخن از هدایت تقواپیشگان و اوصاف آن هاست: «ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین».(بقره/2،2) سپس سخن از کافران و اوصاف آن ها به میان می آید: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون...» (بقره/2،6 ـ 7) و در ادامه به ذکر اوصاف منافقان می پردازد (آیات 8 ـ 20) که عامل پیوند میان این سه بخش از آیات، تضاد است.[58]

د. استطراد:

د. استطراد:
استطراد آن است که گوینده یا نویسنده، مطلبی را که درباره آن سخن می گفت به یکباره رها کرده، به بیان مطلبی دیگر بپردازد. سپس دوباره به موضوع اصلیِ سخن، باز گردد.[59]
برخی، رفع ملال و خستگی مخاطب را، از فوایدِ به کارگیری این صنعت دانسته اند. حسن خروج از کلام و تأکید سخن اصلی را از دیگر فوایدِ به کارگیری این اسلوب شمرده اند؛ برای نمونه وقتی گوینده از مفاخر قوم خویش سخن می گوید، هجو و بدگویی از دشمن به مثابه تأکیدی بر مفاخرِ بازگو شده است. گاهی نیز سخن استطرادی مقصود اصلی گوینده است و آنچه پیش تر بیان شده به مثابه بهانه و زمینه برای سخن استطرادی است.[60] زمخشری آیه 26 اعراف/7 را نمونه ای از صنعتِ استطراد دانسته است[61]: «یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم وریشـًا ولِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون». در این آیه، تقوا، لباس معنوی و به مناسبت ذکر لباس ظاهری معرفی شده است. در این بخش از آیات، ابتدا به لباس ظاهری اشاره شده است که از نعمت های الهی است و سبب پوشیدگی و زیبایی انسان می شود؛ گویی فرصتی فراهم

آمده تا از تقوا که به مثابهِ لباس و زینت بخش روحِ انسان است، سخن به میان آورد. پس از بیان استطرادی این نکته، به ادامه موضوع پیشین باز می گردد.

هـ . حسن تخلّص:

هـ . حسن تخلّص:
حسن تخلّص آن است که گوینده از موضوع کلام خود به مناسبتی به مطلب دیگری منتقل شود و موضوع جدید را دنبال کند، بی آنکه به موضوع نخست بازگردد.[62] در این صنعت، تناسب و پیوندهای فراوانی میان سخن نخست و سخنی که به آن تخلص شده وجود دارد و انتقال چنان به سهولت انجام می گیرد که شنونده هنگامی از این انتقال باخبر می شود که سخن دوم پایان یافته است.[63] هدف از به کارگیری این صنعت، کمک به شنونده در استماع و نشاط اوست.[64] نمونه هایی فراوان از این صنعت در قرآن به کار رفته اند[65] که برای نمونه در آیه 157 اعراف/7 که آیات پیشین آن حکایت موسی و قومش بودند این موضوع را رها کرده و به ذکر اوصاف پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان تخلص می جوید: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ ...».

و. انتقال:

و. انتقال:
انتقال از موضوعی به موضوعی دیگر، با قصد ایجاد نشاط در مخاطب[66]، از صنایع ادبی در علم بدیع است. برخی انتقال را از وجیه ترین نمونه های تناسب و ربط دانسته اند.[67] در این صنعت، هیچ گونه پیوندی میانِ سخن پیشین و سخنی که به آن انتقال یافته وجود ندارد و جمله پسین با کلمه «هذا» از جمله پیشین، جدا می شود؛ مانند آیه 55 ص/38: «هـذا واِنَّ لِلطّـغینَ لَشَرَّ مَـاب»که با کلمه «هذا» از ذکر جایگاه متقیان به ذکر اوصاف طاغیان در جهنم منتقل می شود.

ز. اقتضاب:

ز. اقتضاب:
اقتضاب در لغت به معنای ارتجال است؛ یعنی سخن گفتن زیاد، بی آنکه مقدمات و زمینه های لازم آن فراهم آید.[68] اقتضاب از صنایع نزدیک به حسن تخلص[69] و از آرایه های ادبی رایج در عصر نزول است که بیش از آرایه های دیگر مورد توجه اعراب جاهلی بوده است. اقتضاب در اصطلاح، ایجاد فصل میان دو بخش از سخن (با اسم اشاره) است، در حالی که هیچ پیوندی میان سخنِ پیش از اسم اشاره و پس از آن نیست.[70] برخی در به کارگیری این صنعت در قرآن تردید داشته، آن را مغایر با بلاغت می دانند. ابوالعلا محمد بن غانم، بر به کارگیری «اقتضاب» در قرآن تأکید دارد و

حسن تخلص را تکلف آمیز دانسته، آن را در قرآن جاری نمی داند.[71]
خطیب قزوینی در الایضاح فی علوم البلاغه[72]، سعدالدین تفتازانی در مختصرالمعانی[73]، ابن عاشور در التحریر والتنویر[74]، ابومحمد عبدالحق در المحرر الوجیز[75] و آلوسی در روح المعانی[76] ضمن اذعان به وجود صنعت اقتضاب در قرآن، شواهدی از آیات ارائه می کنند. آیات 49 ص/38:«هـذا ذِکرٌ واِنَّ لِلمُتَّقینَ لَحُسنَ مَـاب» ، آیه 55 ص/38: «هـذا واِنَّ لِلطّـغینَ لَشَرَّ مَـاب»، آیه 30 حجّ/22: «ذلِکَ ومَن یُعَظِّم حُرُمـتِ اللّهِ...» و آیه 84 واقعه/56: «واَنتُم حینَئِذ تَنظُرون»از آیاتی اند که، صنعت اقتضاب در آن ها به کار رفته است. گوینده ای که پس از حمد و سپاس الهی، با کلمه «امّا بعد» سخن خود را ادامه می دهد، صنعت اقتضاب را به کار گرفته است.[77]

ح. حسن مطلب:

ح. حسن مطلب:
حسن مطلب، آرایه ای است نزدیک به حسن تخلص. در این صنعت، گوینده مطلب پیشین را رها می کند و از موضوعی سخن می گوید که در اثنای سخن، زمینه و مقدمات آن را فراهم آورده است؛ گویی سخن پیشین هدف اصلی گوینده نبوده و تنها با انگیزه آماده شدن زمینه برای سخن بعدی بازگو شده است. جمله«اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین» (فاتحه/1،5) در سوره حمد، نسبت به «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» (فاتحه/1،6) از حسن مطلب برخوردار است.
آیات 68 ـ 83 شعراء/26 دو آرایه حسن تخلص و حسن مطلب را، در کنار یکدیگر جمع کرده اند.[78]

اقسام مناسبت در قرآن:

اشاره

اقسام مناسبت در قرآن:
درباره اقسام مناسبات در قرآن، آرای متفاوتی از سوی قرآن پژوهان، مطرح شده اند. جلال الدین سیوطی در کتاب تناسق الدرر فی تناسب السور، این مناسبات را 14 نوع می شمارد[79]، هرچند از این تعداد برخی در برخی دیگر ادغام پذیرند، چنان که برخی نیز از اقسام مناسبات محسوب نمی شوند.
مناسبات موجود در قرآن را به طور کلی می توان به یکی از شکل های زیر در نظر گرفت:

1. مناسبت جمله ای با جمله دیگر در یک آیه:

1. مناسبت جمله ای با جمله دیگر در یک آیه:
میان اجزای یک آیه معمولا ارتباطی وجود دارد، مگر در مواردی معدود که به ظاهر فاقد پیوستگی و ارتباط اند؛ برای

نمونه، بخش نخست آیه 26 رعد / 13: «اَللّهُ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ ...»در ظاهر با آیه قبل و بخش های دیگر همین آیه بی ارتباط می نماید و نیز بخش نخست آیه 114 طه/20: «فَتَعــلَی اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ ...» با ادامه آیه «ولا تَعجَل بِالقُرءانِ مِن قَبلِ اَن یُقضی اِلَیکَ وحیُهُ وقُل رَبِّ زِدنی عِلمـا»(طه/20،114) بیگانه و بی ارتباط به نظر می رسد.[80]ث

2. مناسبت آیات یک سوره با ابتدای آن:

2. مناسبت آیات یک سوره با ابتدای آن:
برای نمونه، در اواسط سوره نساء آیه «ویَستَفتونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فیهِنَّ...»(نساء/4، 127) و در انتهای همان سوره، آیه «یَستَفتونَکَ قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فِی الکَلــلَةِ اِنِ امرُؤٌا هَلَکَ لَیسَ لَهُ...»(نساء/4،176) به احکام زنان و ارث آنان اشاره دارند که ارتباط میان این دو آیه، و آیات آغازین سوره (آیات 1 ـ 13) مورد توجه و بررسی است.[81]

3. مناسبت یک آیه با آیه قبل و بعدِ خود (آیات همجوار):

3. مناسبت یک آیه با آیه قبل و بعدِ خود (آیات همجوار):
پس از مناسبات جمله ای، رایج ترین بحث در این علم، مناسبات آیه ای است؛ گویی برخی آیات، عاری از ارتباط و انسجام با آیات قبلی و بعدی خود هستند[82]؛ مانند آیه 67 مائده/5: «یـاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ واِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ ...».

4. مناسبت میان آیات غیر مجاور در یک سوره:

4. مناسبت میان آیات غیر مجاور در یک سوره:
برای نمونه می توان به آیات 47 و 122 بقره/2: «یـبَنِی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتِی اَنعَمتُ عَلَیکُم»که دارای الفاظ یکسان هستند و آیات 48 و 123 بقره/2: «واتَّقوا یَومـًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفس شَیــًا»که دارای کلمات نزدیک به هم اند اشاره کرد.[83]

5. مناسبت ابتدای یک سوره با انتهای سوره قبل:

5. مناسبت ابتدای یک سوره با انتهای سوره قبل:
مانند آیه نخست حدید / 57: «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمـوتِ والاَرضِ وهُوَ العَزیزُ الحَکیم» و آیه پایانی واقعه: «فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّکَ العَظیم» (واقعه/56،96) که در هر دو درباره تسبیح سخن به میان آمده است[84]؛ نیز آیات آغازین سوره احزاب و آیات پایانی سوره سجده.

6. مناسبت میان یک سوره با سوره بعدی:

6. مناسبت میان یک سوره با سوره بعدی:
سوره تکاثر که پیش از سوره عصر قرار گرفته، از تکاثر و فزون طلبی سخن می گوید، ویژگی شومی که تا پایان عمر انسان حریص را از بند خود رها نمی سازد. در سوره والعصر، این فزون طلبی، نکوهش و عامل زیان و خسارت معرفی شده است.[85]

7. مناسبت و ارتباط بخشی از سوره با ابتدای سوره بعد:

7. مناسبت و ارتباط بخشی از سوره با ابتدای سوره بعد:
مانند آیات 7 ـ 8 محمّد/47:

«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَنصُرُوا اللّهَ یَنصُرکُم ویُثَبِّت اَقدامَکُم * والَّذینَ کَفَروا فَتَعسـًا لَهُم واَضَلَّ اَعمــلَهُم»و آیات ابتدای سوره فتح: «اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحـًا مُبینـا»(فتح/48،1) که در هر دو بخش، از یاری خدا، پیروزی مسلمانان و سرانجام کافران سخن به میان آمده است.[86]

8. مناسبت بخشی از یک سوره با بخشی از سوره بعد:

8. مناسبت بخشی از یک سوره با بخشی از سوره بعد:
مانند تناسب آیات 7 ـ 14 نمل/27 با آیات 43 ـ 48 سوره قصص/28 ناظر به داستان موسی(علیه السلام).[87]

9. مناسبت بخشی از یک سوره با سوره بعد:

9. مناسبت بخشی از یک سوره با سوره بعد:
مانند آیه 2 عصر/103: «اِنَّ الاِنسـنَ لَفی خُسر» که خسران انسان غیر مؤمن را بیان می کند با همزة/104: «ویلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَه * اَلَّذی جَمَعَ مالاً وعَدَّدَه» که گروهی از انسان های زیانکار را معرفی می کند.[88]

10. مناسبت بخشی از یک سوره با سوره دیگر:

10. مناسبت بخشی از یک سوره با سوره دیگر:
مانند تناسب سوره نوح با آیات 25 ـ 48 هود/11 در ذکر قصه نوح.

11. مناسبت بخشی از یک سوره با بخشی از سوره دیگر:

11. مناسبت بخشی از یک سوره با بخشی از سوره دیگر:
مانند تناسب دو سوره هود و اعراف در ذکر قصه شماری از پیامبران(علیهم السلام).

12. مناسبت یک سوره با سوره دیگر:

12. مناسبت یک سوره با سوره دیگر:
آشکارترین نمونه این ارتباط، میان سوره های الضحی والانشراح و سوره های الفیل و قریش است. این ارتباط تا آنجاست که برخی دو سوره الضحی والانشراح را یک سوره و سوره های الفیل و قریش را یک سوره دانسته اند.[89]
دو سوره نخست دارای ارتباط معنایی بوده، هر دو یادآور نعمت های الهی به پیامبرند. درباره دو سوره دوم افزون بر ارتباط معنایی، بعضی مفسران به ارتباط لفظی آن دو نیز نظر داده اند. «لاِیلافِ»در ابتدای سوره قریش متعلق به «کَعَصف مَأکُول» در پایان سوره فیل است که موجب پیوند لفظی و معنایی شده است.[90]

13. مناسبت آغاز سوره با پایان همان سوره:

13. مناسبت آغاز سوره با پایان همان سوره:
مانند تناسب آغاز و انجام سوره کهف که در هر دو آیه، سخن از وحی و پیام الهی است و سوره مؤمنون که با رستگاری مؤمنان آغاز می شود: «قَد اَفلَحَ المُؤمِنون»و با نارستگاری کافران به پایان می رسد: «اِنَّهُ لا یُفلِحُ الکـفِرون» . در دو سوره فرقان و یوسف نیز، مناسبتِ آغاز و فرجام سوره نمایان است.[91]


14. مناسبت مضمون سوره با مضمون سوره پیشین:

14. مناسبت مضمون سوره با مضمون سوره پیشین:
مقصود از این نوع مناسبت آن است که مضمون دو سوره مشترک و هم افق باشند؛ مانند دو سوره فتح و حجرات که نقطه اشتراک آن دو انتقاد از بادیه نشینان تازه مسلمانی است که هنوز رسوم جاهلی را از خود دور نساخته اند.[92]

15. مناسبت میان مجموعه ای از سوره های قرآن:

15. مناسبت میان مجموعه ای از سوره های قرآن:
برخی بر این باورند که مشابهت های لفظی و ظاهری مجموعه هایی از سوره های قرآن، از مشابهت و تناسب محتوایی آن ها حکایت می کند.[93] این گونه از تناسب میان سوره ها به دو صورت بیان شده است: أ. گاهی تناسب مجموعه ای از سوره ها با توجه به مشابهت ظاهری و ویژگی های محتوایی آن ها آشکار می شود؛ مانند سوره های مؤمن، زخرف، فصّلت، شوری، دخان، جاثیه و احقاف که با حروف مقطعه «حم»آغاز می شوند. این سوره ها به «حوامیم» شهرت یافته اند. و سوره های حدید، حشر، صفّ، جمعه، تغابن و اعلی که به «مُسَبَّحات» مشهورند، زیرا در آغاز این سوره ها سخن از تسبیح و تنزیه الهی به میان آمده است و سوره های فتح، حشر، سجده، طلاق، قلم، حجرات، تبارک، تغابن، منافقون، جمعه، صفّ، جنّ، نوح، مجادله، ممتحنه و تحریم که «مُمْتَحَنات» نامیده شده اند و نیز سوره هایی که با حروف مقطعه «الر»آغاز شده اند: یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم و حجر و... .
سیاق مشترک و مضمون واحد برخی سوره ها می تواند راهگشای شناسایی چنین تناسبی میان آن ها باشد. از آنجا که سه سوره محمّد، فتح و حجرات، از وحدت سیاق و مضمون برخوردارند، مجموعه واحدی را فراهم می آورند[94] و در شمار مناسبت مجموعی قرار می گیرند.
ب. بر اساس حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرآن 4 بخش دارد[95]: یک. «سبع طِوال» یعنی سوره های طولانی، شامل 7 سوره بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و دو سوره انفال و توبه. دو. «مئین» و آن ها سوره هایی اند که بیش از 100 آیه دارند: یونس، هود، یوسف، نحل، اسراء، کهف، مریم، طه، انبیاء، مؤمنون، شعراء و صافّات. سه. «مثانی» یعنی سوره هایی که عدد آیات آن ها کمتر از 100 است و نزدیک به 20 سوره اند. چهار. «مُفَصّلات» و آن ها سوره های کوچک با آیه های کوتاه اند که شامل سوره الرحمن تا پایان قرآن می شوند.

برخی، معتقدند، این تقسیم، بر اساس پیوند معنوی میان هریک از گروه های چهارگانه، انجام گرفته و این سوره ها نظم و انسجام خاصی را در ارائه موضوعات و اهداف، پی می گیرند.[96]

16. مناسبت ترتیب و تعیین هر سوره در جایگاه خود:

16. مناسبت ترتیب و تعیین هر سوره در جایگاه خود:
در این نوع مناسبت، به حکمت چینش و ترتیب کنونی سوره های قرآن توجه می شود. سیوطی در کتاب تناسق الدرر به تبیین این حکمت در برخی سوره ها پرداخته[97] و علایم و شواهدی برای آن ذکر می کند.[98] وی می نویسد: برخی عالمان معتقدند برپایه برخی شواهد و قراین قرآنی، ترتیب و چینش سوره ها توقیفی بوده و به امر الهی صورت گرفته است.[99] وجود چنین مناسبتی در قرآن، به مثابه یکی از ادله توقیفی بودن ترتیب و چینش سوره ها و از جلوه های اعجاز قرآن[100] تلقی شده است.

17. مناسبت و پیوستگی همه آیات در یک سوره:

17. مناسبت و پیوستگی همه آیات در یک سوره:
در این مناسبت، هریک از سوره های قرآن به مثابه مقاله ای مستقل است، که از مقدمه، متن و نتیجه تشکیل شده است و موضوع و غرضی واحد را دنبال می کند. مطالب موجود در برخی سوره ها که به ظاهر پراکنده و گسسته می نمایند، با توجه به موضوع اصلی سوره، انسجام و ارتباط می یابند. این گونه از مناسبت، امروزه به نظریه «وحدت موضوعی سوره های قرآن» شهرت یافته است. (=> ادامه مقاله، وحدت موضوعی سوره های قرآن)

18. پیوستگی میان مجموع آیات و سوره های قرآن:

اشاره

18. پیوستگی میان مجموع آیات و سوره های قرآن:
براساس این نوع پیوستگی ادعا شده، حقایق قرآنی، نظامواره و در ساختار درختی و منسجمی صورت بندی شده است. این ساختار درختی بیانگر نظم و پیوستگی و تعیین جایگاه هریک از ریشه، تنه، ساقه، شاخه و برگ بوده و جغرافیای متفاوتی از موضوعات و مفاهیم را ترسیم می کند.[101] این پیوستگی به دو صورت سیستمی و میدانی مطرح شده است:

أ. پیوستگی سیستمی:

أ. پیوستگی سیستمی:
در این نظریه، پیوند و ارتباط مفاهیم قرآن همچون، نظام حاکم بر هستی تلقی شده است؛ همان گونه که مجموعه عناصر جهان آفرینش به صورت سیستماتیک در ارتباط با یکدیگر معنا و مفهوم می یابند، در قرآن نیز، همه عناصر و موضوعات در پیوند و ارتباط با یکدیگر معنایی خاص می یابند. از منظر طرفداران این ایده، موضوعات قرآن، هرچند به ظاهر پراکنده اند؛ اما اگر در شکل موضوعی و با نظم پایان آیات ترتیب یابند، مجموعه ای نظامدار و

سیستمی، پیش چشم ما خواهند گشود[102]؛ برای نمونه، تحقیقات نشان می دهند که تمامی آیاتی که با عبارت «واللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین»(آل عمران/3،76، توبه/9، 4، 7) پایان می یابند درباره وفای به عهد و آیاتی که با عبارت «مَعَ المُتَّقین» (بقره/2،194، توبه/9،36،123) پایان می یابند درباره جنگ برای رفع تجاوزند[103]، از این رو می توان گفت میان دو عنصر تقوا و عهد، رابطه ای مستمر و متمایز از دیگر موضوعات وجود دارد.[104]

ب. پیوستگی میدانی:

ب. پیوستگی میدانی:
این روش، معطوف به ساختار واژگان، و پیوند آن ها با دیگر واژگان قرآنی است. بر اساس این فرضیه، برای کشفِ جهان بینی قرآن تحقیقاتِ گسترده ای در باره واژگان کلیدی آن انجام گرفته است. کاوش های یاد شده بر این اصل استوارند که مفاهیم موجود در قرآن، پیوندی وثیق و انکار ناپذیر با جهان بینی این کتاب الهی داشته و از پشتوانه ای عقیدتی و فرهنگی برخوردارند و تنها از رهگذر کاوشی گسترده و معنا شناسانه در سراسر قرآن، چنین معرفتی حاصل می شود. ایزوتسو (م.1371 ش.) در کتاب خدا و انسان در قرآن در جست و جوی میدان هایِ معنا شناختی از واژه های اصلی قرآن و کشفِ پیوستگی میانِ مفاهیم کلیدی است. این کاوش، مبتنی بر نگرشی جامع و سازوار از کل مفاهیم قرآن است. وی نظریه خود را درباره واژگان، نتیجه تلاشی می داند که در بررسی ارتباطِ شبکه ای، پیچیده و چند جانبه میانِ کلماتِ قرآن، به دست آمده است.[105] او در دانش معنا شناختی، در پی درک مفاهیم و کلمات کلیدی است. ایزوتسو، این مفاهیم و کلمات کلیدی را به مثابه زبانی می داند که می توان در پرتو آن جهانی را که مخاطبانِ عصر نزول با آن روبه رو بودند ادراک کرد، از این رو اهمیت این زبان از منظر وی بیش از زبانی است که با آن سخن می گوییم.[106]
ایزوتسو واژگان کفر، شکر، کتاب و یوم را نمونه هایی از واژگان کلیدی می داند. این کلمات در دستگاهی منفرد و منعزل هریک معانی ویژه خود را دارند که بیرون از قرآن، همان معانی را برای خود حفظ می کنند؛ اما با ورود به دستگاه تصوری قرآن، با برخی کلمات مهم قرآنی ارتباطی خاص پیدا می کنند؛ برای مثال، کلمه کتاب، خواه در قرآن یا در خارج از آن، معنای واحدی دارد؛ اما هنگامی که در قرآن به کار می رود، همچون نشانه ای از یک مفهوم و تصور دینی خاص با هاله ای از قداست احاطه می گردد و اهمیتی ویژه می یابد. تحول یاد شده در معنای کتاب، نتیجه این واقعیت است که این واژه در دامان قرآن ارتباطی نزدیک

با تصورِ وحی الهی یا تصوراتِ گوناگونی دارد که دارای ارتباطی مستقیم با وحی هستند. به این ترتیب کلمه کتاب، در نظام و دستگاه تصوری اسلامی و در ارتباط با واژگانِ مهمی مانند وحی، تنزیل، نبی و اهل در ترکیبِ «اهل کتاب»، معنا می یابد.[107] ایزوتسو در تبیینِ فرایندِ تحققِ اخلاقِ قرآنی می نویسد: قرآن مفاهیم اخلاقی را از ساحت اجتماعی و انسانی به تَراز دینی می رساند؛ مثلاً در خصوص شکر، در ایام جاهلی هم می گفتند که هرگز در مقابل نعمت ناسپاسی مکن؛ ولی اکنون قرآن در تَرازی بالاتر و والاتر که رابطه خدا و انسان است، این مفاهیم را به کار می گیرد؛ اینجا دیگر نعمت الهی در کار است که در برابر آن یا شکر می گذارد یا کفران میورزد.[108] طرفدارانِ پیوستگی میدانی معتقدند، در سایه نگرشی جامع به مفاهیم و توجه به فرهنگ و فضای فکری حاکم بر واژگان، تفسیر واژه ها و اهدافِ پیام قرآن تغییر می یابند.[109]
با توجه به برخی مناسبات ادعا شده مانند مناسبت های عددی و کلمه ای یا حتی ساختار معنایی و ارتباط آن با وزن کلمات[110] اقسامِ مناسبات موجود در قرآن از 20 مورد بازگو شده فراتر خواهد رفت، چنان که احتمال وجودِ صورت های دیگری از تناسب در قرآن نیز منتفی نیست.

وحدت موضوعی سوره های قرآن:

اشاره

وحدت موضوعی سوره های قرآن:
نظریه وحدت موضوعی یا رابطه اُرگانیک و نظاموارِ آیات در هریک از سوره های قرآن و به تعبیری سیستمی شدن آیات الهی[111] بحثی بدیع و نوآمد است که قرآن پژوهان مسلمان در نیم قرن اخیر به آن توجه کرده اند. نظریه یاد شده در حقیقت، از اقسام مناسبات است.[112]مسئله همبستگی و تناسب میان آیات قرآن، رفته رفته توسعه یافته، از محدوده ارتباط برخی آیات و سوره ها فراتر می رود و به پیوستگی نظاموار که بیانگر نظمی منطقی میان تمامی آیات یک سوره است اطلاق می گردد.[113]
برخی پیشگامان نظریه وحدت موضوعی براین باورند که این نظریه مفسر را یاری می دهد تا در پرتو غرض اصلی سوره، تناسب میان آیات را نیز دریابد.[114]
بدیهی است که با کشف پیوند میان آیات می توان لطایف و نکات تفسیری بسیاری را دریافت و بر پندار ناروای گسیختگی قرآن خط بطلان کشید؛ اما وجود چنین پیوندی،

تنها یکی از مقدمات نظریه ساختار هندسی سوره ها خواهد بود و هرگز معادل آن نیست. در علم تناسب آیات، مفسر یا اصولا توجهی به هدف و غرض اصلی سوره ندارد یا حداکثر آن را مقدمه و ابزاری برای کشف روابط میان آیات می داند.[115] بقاعی کشف غرض سوره را ابزاری مطمئن برای شناخت مناسبات آیات می داند.[116]
هرچند نظریه وحدت موضوعی مبتنی بر پذیرش تناسب آیات است؛ اما لازمه اعتقاد به تناسب آیات، پذیرش نظریه وحدت موضوعی نخواهد بود.
درباره ارتباط و تناسبِ آیات هریک از سوره های قرآن، مجموعاً 6 نظریه وجود دارد:

1. ارتباط میان آیات یک واحد نزول:

1. ارتباط میان آیات یک واحد نزول:
عده ای براین باورند که تنها میان آیاتی که در یک مرحله نازل شده اند می توان در پی تناسب و ارتباط بود، زیرا شرایط نزول هریک با دیگری متفاوت اند، بنابراین اگر آیات یک سوره در 5 مرحله نازل شده باشند، 5 نوع ارتباط متفاوت بین آن ها برقرار است.[117] این گروه، هشدار می دهند که ارتباط مصنوعی میان آیاتی که هیچ گونه رابطه ای ندارند، انحراف در فهم قرآن را در پی خواهد داشت.[118]

2. ارتباط آیات همجوار:

2. ارتباط آیات همجوار:
این نظریه بر توقیفی بودن چینش آیات مبتنی است. در این دیدگاه، کوشش مفسر کشف پیوند آیات همجوار است. شیخ ولی الدین ملوی می گوید: کسانی که به دلیل نزول پراکنده قرآن بر حسب وقایع مختلف منکر وجود تناسب بین آیات هر سوره شده اند، دچار توهم اند. به نظر وی گرچه قرآن از لحاظ نزول برحسب وقایع و رویدادهاست؛ اما تنظیم و ترتیب آیات قرآن مطابق حکمت است، پس مصحف بر وفق لوح محفوظ ترتیب یافته و همه آیات و سوره هایش توقیفی اند.[119]

3. اشتمال برخی سوره ها بر موضوعات بی ارتباط:

3. اشتمال برخی سوره ها بر موضوعات بی ارتباط:
عده ای معتقدند که هر سوره مشتمل بر موضوعات جداگانه است و قرآن همچون فصول منظم یک کتاب نیست که حتماً با هم رابطه داشته باشند؛ هرچند آیه به مناسبتی در یک واقعه و براساس نیازی خاص نازل شده اند.[120] در تفسیر نمونه این نظریه پی گیری شده است، بر همین اساس پیش از تفسیر هریک از سوره ها مانند سوره بقره ابتدا موضوعات سوره شناسایی و بازگو شده اند.[121]

4. گفتاری بودن زبان قرآن:

4. گفتاری بودن زبان قرآن:
انکار اتساق و

اتصال سیاقی میان آیات در پاره ای از موارد و نفی وحدت موضوعی در سوره ها، نگاهی نو در سبک و اسلوب قرآن است. بعضی با تأکید بر عرفی بودن زبان قرآن، مناسبات طرح شده از سوی مفسران را انکار و آن را نشانه عدم شناخت اسلوب و شیوه قرآن دانسته، هرگونه تلاش برای کشف رابطه و تناسب آیات را بدون توجه به قراین حالی و مقامی، نافرجام و بی ثمر ارزیابی می کنند.[122]
برخی با ذکر شواهدی[123] زبان قرآن را گفتاری و نه نوشتاری دانسته و معتقدند که تفاوت اصلی این دو زبان در این است که در زبان گفتاری برخی از اطلاعات جانبی در متن زبان نمی آیند و به حال و مقام احاله می شوند؛ امّا در زبان نوشتاری آن اطلاعات در متن زبان ذکر می شوند.[124]
پذیرش این رأی افزون بر نفی نظریه وحدت موضوعی به انکار تناسب متنی میان آیات می انجامد، زیرا با فرض گفتاری بودن زبان قرآن، فهم صحیح آیات در گرو دستیابی به قراین حال و مقام است که بیرون از متن می بایست مورد کاوش قرار گیرند؛ بنابراین تناسب های یاد شده میان آیات به ظاهر نامتناسب که با تکیه بر متن توجیه و تفسیر شده ناصواب خواهند بود.[125]

5. نزول تدریجی مقتضی ناپیوستگی آیات:

5. نزول تدریجی مقتضی ناپیوستگی آیات:
برخی نیز نبود ارتباط میان پاره ای از آیات را امری طبیعی دانسته، راز این ناپیوستگی را در شیوه نزول و تدوین قرآن جست و جو می کنند. شیخ عزالدّین بن عبدالسلام با اشاره به این نکته ادعای ارتباط در چنین مجموعه ای را تکلفی بی ثمر معرفی کرده است.[126] برخی نیز ناپیوستگی آیات را از جلوه های اعجاز قرآن دانسته اند.

6. نظریه وحدت موضوعی سوره ها:

6. نظریه وحدت موضوعی سوره ها:
برخی دیگر معتقدند هریک از سوره های قرآن دارای وحدت موضوعی[127] است و تجزیه آیات هر سوره قرآن و تفسیر آیات جدا و بی ارتباط با تمامی سوره، بسیار زیانبار است.
در همین راستا آیة الله خویی آیات قرآن را مانند مرواریدهایی می داند که با رشته ای به یکدیگر مرتبط شده اند. عبدالله درّاز نیز، وحدت منطقی و ادبی میان آیات یک سوره را که به تدریج و به اقتضای رخدادهای خاص نازل شده اند، از نشانه های بزرگ اعجاز قرآن می خواند.[128]

مطالب یاد شده از سوی قائلان وحدت موضوعی، نشان می دهند که اعتقاد به تناسب آیات هرگز به معنای قبول این نظریه نیست و تقریباً در همه عبارات یاد شده در تعریف مناسبات، واژه هایی چون «اخیراً»، «امروزه» و ... حکایت از بدیع و نوظهور بودن نظریه وحدت موضوعی دارند.
آنچه موجب پیدایش علم مناسبات در حوزه قرآن پژوهی است، گسستگی و ناپیوستگی ظاهری در بخشی از آیات قرآن است. معیارهای ارائه شده در علم مناسبات، به خوبی شبهه تشتّت و ناپیوستگی در قرآن را برطرف می سازند و پاسخگویی به این شبهه مرهون پذیرش نظریه وحدت موضوعی نیست.