گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل هشتم : تلاش سرنوشت ساز در جنگ خیبر



فصل هشتم : تلاش سرنوشت ساز در جنگ خیبردر میان نبردهای پیامبر خدا ، نبرد «خیبر» از اهمّیت ویژه ای برخوردار است . در این نبرد ، پیامبر خدا ، یهودیان خیبر را در هم شکست و مرکز اصلی توطئه علیه آیین و حکومت نوبنیاد اسلام را متلاشی کرد . دژهای یهودیان ، در منطقه ای حاصلخیز در دویست کیلومتری شمال غربی مدینه که خیبر نام داشت قرار گرفته بودند . یهودیان ساکن این دژها که از آغازین روزهای گسترش رسالت پیامبر خدا کینه پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان به آیین او را به دل گرفته بودند ، از هیچ کوششی علیه ایشان باز نمی ایستادند و حتّی جنگ بزرگ احزاب با پشتیبانی نظامی و مالی آنان علیه اسلام ، شکل گرفت . بدین سان ، آنان دشمنان آشتی ناپذیر و توطئه گران بدسرشت این آیین الهی و پیامبر خدا بودند . پس از صلح حدیبیه که پیامبر خدا بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن ، از تجاوزات قریش مطمئن شد ، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه ، راهی خیبر شد . وجود ده هزار رزمجو ، دژهای استوار و ناگشودنی ، امکانات بسیارِ درون دژها ، کین ورزی یهودیان که آنان را در جنگ علیه پیامبر صلی الله علیه و آله استوارتر می ساخت و ... ، نشان دهنده اهمّیت ویژه این نبرد است . علی علیه السلام ، در این نبرد ، جلوه ای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این فتح عظیم ، بی بدیل است ؛ چرا که : 1 . مانند دیگر نبردها ، پرچم اسلام در دست های پُرتوان علی علیه السلام بود . 2 . پس از گشوده شدن بسیاری از دژها ، (1) دو دژ «وطیح» و «سلالم» که از استوارترین دژها بودند و دو یورش مسلمانان را به فرماندهی ابو بکر و عمر ، ناکام گذارده بودند ، با فرماندهی علی علیه السلام که تا آن زمان ، بیمار بود و توان نبرد نداشت و در آن هنگامه ، با دعای معجزه آسای پیامبر خدا از بستر بیماری برخاسته بود ، گشوده شدند و سپاه سرافراز اسلام ، آن دژها را که فتحشان به خیال کسی نمی آمد ، گشودند . 3 . حارث ، رزم آور مغرور یهودی که نعره هایش به هنگام نبرد ، لرزه بر اندام ها می افکند ، با ضربت سهمگین علی علیه السلام بر خاک افتاد و مرحَب ، که کسی توان رویارویی با او را نداشت ، با شمشیر وی ، دو نیم گشت . 4 . چون مسلمانان در گشودن دژهای یاد شده ناکام ماندند و نزدیک بود که رعب بر جان های آنان چیره شود ، پیامبر خدا ، جمله شکوهمندِ «فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و حمله کننده ای پی در پی است ، نه گریزنده» را درباره علی علیه السلام فرمود و بدین سان ، بر دل ها امید پیروزی نشاند . 5 . امام علیه السلام درِ دژ «قَموص» را به تنهایی از جا کَند که تکان دادنش تنها از عهده چهل مرد بر می آمد .

.

1- .از نقل های موجود در این زمینه چنین بر می آید که این سخن ، از گزارش ابن اثیر در الکامل گرفته شده است و با دقّت در نقل های دیگر روشن می شود که قلعه فتح شده به دست امام علی علیه السلام از مجموعه قلعه های «نطاه» و نخستین قلعه فتح شده به دست مسلمانان بوده است . تحقیق بیشتر در این باره ، در دانش نامه محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله خواهد آمد ، إن شاء اللّه . (م)

ص: 342

. .


ص: 343

. .


ص: 344

9852.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی یَومِ فَتحِ خَیبَرَ : لاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، کَرّارا غَیرَ فَرّارٍ ، لا یَرجِعُ حَتّی یَفتَحَ اللّهُ عَلی یَدَیهِ . (1)10039.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی فَتحِ خَیبَرَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَ أبا بَکرٍ ، فَسارَ بِالنّاسِ ، فَانهَزَمَ حَتّی رَجَعَ إلَیهِ . وبَعَثَ عُمَرَ ، فَانهَزَمَ بِالنّاسِ حَتَّی انتَهی إلَیهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ، یَفتَحُ اللّهُ لَهُ ، لَیسَ بِفَرّارٍ. فَأرسَلَ إلَیَّ فَدَعانی ، فَأَتَیتُهُ وأنَا أرمَدُ لا اُبصِرُ شَیئا ، فَتَفَلَ فی عَینی وقالَ : اللّهُمَّ اکفِهِ الحَرَّ وَالبَردَ . قالَ : فَما آذانی بَعدُ حَرٌّ ولا بَردٌ . (2) .

1- .الکافی : ج 8 ص 351 ح 548 عن عدّه من أبناء المهاجرین والأنصار ، الإرشاد : ج 1 ص 64 ، الإفصاح : ص 34 و132 ، الأمالی للطوسی : ص 380 ح 817 عن أبی هریره ، الاحتجاج : ج 2 ص25 ح 150 عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، شرح الأخبار: ج 1 ص 148 ح 86 عن بریده وفیه «یفتح خیبر عنوه» بدل «لا یرجع ...» ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 88 ح 111 ، إعلام الوری : ج 1 ص 207 عن الواقدی ، الفضائل لابن شاذان : ص 128 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 170 ح 203 کلاهما عن عمر .
2- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 497 ح 17 ، مسند البزّار : ج 2 ص 136 ح 496 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 54 ح 13 کلّها عن أبی لیلی ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 3 ص 349 ، البدایه والنهایه: ج 7 ص 337 و ج 4 ص 186 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 89 والأربعه الأخیره عن سلمه بن عمرو بن الأکوع ، المناقب لابن المغازلی : ص 181 ح 217 عن أبی هریره والخمسه الأخیره من دون إسناد إلیه علیه السلام ؛ الخصال : ص 555 ح 31 عن عامر بن واثله ، الأمالی للطوسی : ص 546 ح 168 عن أبی ذرّ ، شرح الأخبار : ج 1 ص 302 ح 283 والثمانیه الأخیره نحوه ، إعلام الوری : ج 1 ص 364 عن أبی لیلی وراجع مسند ابن حنبل : ج 9 ص 19 ح 23054 .

ص: 345

10040.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح خیبر : فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند . پیاپی حمله گر است و هیچ گاه گریزنده نیست . باز نمی گردد تا این که خداوند به دست او [قلعه را ]فتح کند .10041.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در فتح خیبر : پیامبر خدا ، ابو بکر را فرستاد و او مردم را حرکت داد ؛ امّا شکست خورد و به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشت . عمر را نیز فرستاد و او هم با افرادی در هم شکست و به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله باز آمد .

پس پیامبر خدا فرمود : «فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند . خداوند برایش پیروزی می آورَد و گریزنده نیست» . پس به سراغ من فرستاد و مرا فرا خوانْد .

نزدش رفتم ، در حالی که از چشمْ درد ، چیزی را نمی دیدم . پس آب دهان خود را بر چشمم نهاد و گفت : «خدایا ! او را از گرما و سرما حفظ کن» .

پس از آن ، [هیچ گاه] گرما و سرما آزارم نداد . .


ص: 346

10042.امام صادق علیه السلام :مجمع الزوائد عن ابن عبّاس :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی خَیبَرَ أحسِبُهُ قالَ : أبا بَکرٍ فَرَجَعَ مُنهَزِما ومَن مَعَهُ ، فَلَمّا کانَ مِن الغَدِ بَعَثَ عُمَرَ ، فَرَجَعَ مُنهَزِما یُجَبِّنُ أصحابَهُ ویُجَبِّنُهُ أصحابُهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، لا یَرجِعُ حَتّی یَفتَحَ اللّهُ عَلَیهِ .

فَثارَ النّاسُ ، فَقالَ : أینَ عَلِیٌّ ؟ فَإِذا هُوَ یَشتَکی عَینَیهِ ، فَتَفَلَ فی عَینَیهِ ، ثُمَّ دَفَعَ إلَیهِ الرّایَهَ ، فَهَزَّها ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ . (1)9855.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدریّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخَذَ الرّایَهَ فَهَزَّها ، ثُمَّ قالَ : مَن یَأخُذُها بِحَقِّها ؟ فَجاءَ فُلانٌ فَقالَ : أنَا ، قالَ : أمِط . ثُمَّ جاءَ رَجُلٌ فَقالَ : أمِط ، ثُمَّ قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : وَالَّذی کَرَّمَ وَجهَ مُحَمَّدٍ لَاُعطِیَنَّها رَجُلاً لا یَفِرُّ ، هاکَ یا عَلِیُّ . فَانطَلَقَ حَتّی فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ خَیبَرَ وفَدَکَ ، وجاءَ بِعَجوَتِهِما (2) وقَدیدِهِما (3) . (4) .

1- .مجمع الزوائد : ج 9 ص 165 ح 14717 وراجع الإفصاح : ص 86 والمناقب للکوفی : ج 2 ص 498 ح 1001 والخرائج والجرائح : ج 1 ص 159 ح 249 .
2- .العَجْوه : ضرب من أجود التمر بالمدینه (لسان العرب : ج 15 ص 31 «عجا») .
3- .القدید : اللحم المملوح المجفّف فی الشمس (النهایه : ج 4 ص 22 «قدد») .
4- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 34 ح 11122 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 583 ح 987 ولیس فیه «وفدک» ، مسند أبی یعلی : ج 2 ص 117 ح 1341 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 104 ح 8461 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 339 ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 321 ح 286 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 495 ح 995 وفیهما «فجاء الزبیر» بدل «فجاء فلان» وکلاهما نحوه .

ص: 347

9856.الکافی عن جابِرٍ عن أبی جعفَرٍ علیه السلام :مجمع الزوائد به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا ، ابو بکر را به خیبر فرستاد . پس با همراهانش شکست خورده ، بازگشت . چون فردا شد ، عمر را فرستاد و او هم در هم شکسته بازگشت ، در حالی که او یارانش را ترسو می خوانْد و یارانش هم او را .

پیامبر خدا فرمود : «فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند . باز نمی گردد تا خداوند ، پیروزش کند» .

مردم به جنب و جوش در آمدند و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «علی کجاست؟» .

در این میان ، او از دردِ چشمانش ناراحت بود . پیامبر خدا ، آب دهان خود را بر چشمان او مالید و پرچم را بدو سپرد . علی علیه السلام ، پرچم را به اهتزاز در آورد و خداوند ، پیروزش کرد .9857.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مسند ابن حنبل به نقل از ابو سعید خُدْری : پیامبر خدا ، پرچم را گرفت و آن را تکان داد و فرمود : «چه کسی حقّ آن را ادا می کند؟» .

پس فلانی آمد و گفت : من .

فرمود : «کنار برو !» .

سپس مردی [ دیگر] آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «کنار برو !» .

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «سوگند به آن که آبروی محمّد را نگاه داشته است ، آن را به مردی می سپارم که نمی گریزد . ای علی! آن را بگیر» .

پس علی علیه السلام حرکت کرد و خداوند ، خیبر و فَدَک (1) را بر او گشود و [ او ]خرما و گوشت آن دو [قلعه] را آورد . .

1- .فدک ، از آبادی های یهود است که به فاصله چند روز راه از مدینه واقع شده است و در تملّک پیامبرخدا بود ؛ زیرا او و امیرمؤمنان ، [ به تنهایی] آن را فتح کرده بودند و از این رو ، حکم غنیمت جنگی را نداشت ؛ بلکه از انفال [ و مختص به پیامبر صلی الله علیه و آله ] بود و چون آیه «و حقّ خویشان را بپرداز» ، نازل شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیها السلام داد و در دست او بود تا پیامبر خدا وفات کرد . سپس به زور از فاطمه علیها السلام گرفته شد (مجمع البحرین : ماده «فدک») .

ص: 348

9858.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الطبقات الکبری :سَرِیَّهُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ إلی بَنی سَعدِ بنِ بَکرٍ بِفَدَکَ (1) فی شَعبانَ سَنَهَ سِتٍّ مِن مُهاجَرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قالوا : بَلَغَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّ لَهُم جَمعا یُریدونَ أن یُمِدّوا یَهودَ خَیبَرَ ، فَبَعَثَ إلَیهِم عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ فی مِائَهِ رَجُلٍ ، فَسارَ اللَّیلُ وکَمَنَ النَّهارَ حَتَّی انتَهی إلَی الهَمَجِ ؛ وهُوَ ماءٌ بَینَ خَیبَرَ وفَدَکَ ، وبَینَ فَدَکَ وَالمَدینَهِ سِتُّ لَیالٍ ، فَوَجَدوا بِهِ رَجُلاً ، فَسَأَلوهُ عَنِ القَومِ فَقالَ : اُخبِرُکُم عَلی أنَّکُم تُؤمِنونی ، فَآمَنوهُ فَدَلَّهُم ، فَأَغاروا عَلَیهِم ، فَأَخَذوا خَمسَمِائَهِ بَعیرٍ وألفَی شاهٍ ، وهَرَبَت بَنو سَعدٍ بِالظُّعُنِ (2) ورَأسُهُم وَبرُ بنُ عُلَیمٍ .

فَعَزَلَ عَلِیٌّ صَفِیَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، لَقوحا (3) تُدعَی الحَفِدَهُ (4) ، ثُمَّ عَزَلَ الخُمُسَ ، وقَسَّمَ سائِرَ الغَنائِمِ عَلی أصحابِهِ ، وقَدِمَ المَدینَهَ ولَم یَلقَ کَیدا . (5) .

1- .فدک : قریه من قری الیهود بینها وبین المدینه یومان ، وکانت لرسول اللّه صلی الله علیه و آله لأنّه فتحها هو وأمیر المؤمنین علیه السلام وأعطاها رسول اللّه صلی الله علیه و آله لفاطمه ، وکانت فی یدها إلی أن توفّی رسول اللّه صلی الله علیه و آله فاُخذت من فاطمه بالقهر والغلبه (مجمع البحرین : ج 3 ص 1370 «فدک») .
2- .الظُّعُن : النساء ، وأصل الظَّعِینه : الراحله التی یُرحل ویُسار علیها (النهایه : ج 3 ص 157 «ظعن») .
3- .ناقه لَقُوح : إذا کانت غزیره اللبن (النهایه : ج 4 ص 262 «لقح») .
4- .فی المصدر: «الحفذه»؛ والصحیح ماأثبتناه کما فی سبل الهدی والرشاد: ج 6 ص 97. وحَفَدَ البعیرُ حَفدا: أسرَعَ فی سَیرهِ (أساس البلاغه: ص 88 «حفد») .
5- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 89 وراجع تاریخ الطبری : ج 2 ص 642 والکامل فی التاریخ : ج 1 ص 589 وتاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 355 وتاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 73 .

ص: 349

9855.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری:در شعبان سال ششم پس از هجرت پیامبر خدا ، علی بن ابی طالب علیه السلام در فَدَک به بنی سعد بن بکر ، حمله کرد .

[ راویان ] می گویند : به پیامبر خدا خبر رسید که گروهی از آنان (بنی سعد) ، قصد کمک به یهودیان خیبر را دارند . پس علی بن ابی طالب علیه السلام را با یکصد مرد به سوی آنان فرستاد . علی علیه السلام ، شب ها راه می رفت و روزها پنهان می شد تا به آبی میان خیبر و فدک به نام «هَمَج» رسید ، و میان فدک و مدینه ، شش شبْ راه بود .

آنان ، مردی را در هَمَج یافتند و درباره بنی سعد از او پرسیدند . گفت : به شما خبر می دهم ، به شرط آن که امانم دهید .

امانش دادند و او هم راهنمایی شان کرد . پس بر آنان تاختند و پانصد شتر و دو هزار گوسفند را به غنیمت گرفتند و بنی سعد ، با زنانشان و به رهبری وَبَر بن عُلَیم گریختند .

پس علی علیه السلام ، شتر بسیار شیردهی به نام «حَفِدَه» را به عنوان سهم پیامبر صلی الله علیه و آله کنار گذاشت و سپس ، خمس غنیمت را جدا و بقیّه غنیمت ها را میان سپاهیانش قسمت کرد و به مدینه باز آمد ، بی آن که با کسی درگیر شود . .


ص: 350

9856.الکافی ( به نقل از جابر از امام باقر علیه السلام ) المغازی عن یعقوب بن عتبه :بَعَثَ رسَولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام فی مِائَهِ رَجُلٍ إلی حَیِّ سَعدٍ بِفَدَکَ ، وبَلَغَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّ لَهُم جَمعا یُریدونَ أن یُمِدّوا یَهودَ خَیبَرَ ، فَسارَ اللَّیلَ وکَمَنَ النَّهارَ حَتَّی انتَهی إلَی الهَمَجِ ، فَأَصابَ عَینا فَقالَ : ما أنتَ ؟ هَل لَکَ عِلمٌ بِما وَراءَکَ مِن جَمعِ بَنی سَعدٍ ؟ قالَ : لا عِلمَ لی بِهِ .

فَشَدّوا عَلَیهِ فَأَقَرَّ أنَّهُ عَینٌ لَهُم بَعَثوهُ إلی خَیبَرَ یَعرِضُ عَلی یَهودِ خَیبَرَ نَصرَهُم عَلی أن یَجعَلوا لَهُم مِن تَمرِهِم کَما جَعَلوا لِغَیرِهِم ویَقدَمونَ عَلَیهِم ، فَقالوا لَهُ : فَأَینَ القَومُ ؟ قالَ : تَرکتُهُم وقَد تَجَمَّعَ مِنهُم مِائَتا رَجُلٍ ، ورَأسُهُم وَبرُ بنُ عُلَیمٍ . قالوا : فَسِر بِنا حَتّی تَدُلَّنا . قالَ : عَلی أن تُؤَمِّنونی . قالوا : إن دَلَلتَنا عَلَیهِم وعَلی سَرحِهِم (1) أمَّنّاکَ ، وإلّا فَلا أمانَ لَکَ . قالَ : فَذاکَ .

فَخَرَجَ بِهِم دَلیلاً لَهُم حَتّی ساءَ ظَنُّهُم بِهِ ، وأوفی بِهِم عَلی فَدافِدَ (2) وآکامٍ (3) ، ثُمَّ أفضی بِهِم إلی سُهولَهٍ فَإِذا نَعَمٌ کَثیرٌ وشاءٌ ، فَقال : هذا نَعَمُهُم وشاؤُهُم . فَأَغاروا عَلَیهِ فَضَمُّوا النَّعَمَ وَالشّاءَ . قالَ : أرسِلونی . قالوا : لا ، حَتّی نَأمَنَ الطَّلَبَ .

ونَذِرَ بِهِمُ الرّاعی رِعاءَ (4) الغَنَمِ وَالشّاءِ ، فَهَرَبوا إلی جَمعِهِم فَحَذَّروهُم ، فَتَفَرَّقوا وهَرَبوا ، فَقالَ الدَّلیلُ : عَلامَ تَحبِسُنی ؟ قَد تَفَرَّقَتِ الأَعرابُ وأنذَرَهُمُ الرِّعاءُ . قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لَم نَبلُغ مُعَسکَرَهُم . فَانتَهی بِهِم إلَیهِ فَلَم یَرَ أحَدا ، فَأَرسَلوه وساقُوا النَّعَمَ وَالشّاءَ ؛ النَّعَمُ خَمسُمِائَهِ بَعیرٍ ، وألفا شاهٍ . (5)9857.امام علی علیه السلام :المستدرک علی الصحیحین عن جابر بن عبد اللّه :لَمّا کانَ یَومُ خَیبَرَ بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلاً فَجَبُنَ ، فَجاءَ مُحَمَّدُ بنُ مَسلَمَهَ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، لَم أرَ کَالیَومِ قَطُّ ! ...

ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَأَبعَثَنَّ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحبّانِهِ لا یُوَلِّی الدُّبُرَ ، یَفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ ، فَتَشَرَّفَ لَهَا النّاسُ وعَلِیٌّ رضی الله عنه یَومَئِذٍ أرمَدُ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سِر . فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما اُبصِرُ مَوضِعا . فَتَفَلَ فی عَینَیهِ ، وعَقَدَ لَهُ ، ودَفَعَ إلَیهِ الرّایَهَ . (6) .

1- .السرح : الماشیه (النهایه : ج 2 ص 358 «سرح») .
2- .فَدافِد : جمع فَدْفَد ؛ الموضع الذی فیه غِلَظ وارتفاع (النهایه : ج 3 ص 420 «فدفد») .
3- .الأکَمَه:التلّ،وجمعها: أکَمٌ وإکام وآکام (المعجم الوسیط : ج 1 ص 23 «أکم») .
4- .الرِّعاءُ : جمع راعی الغنم (النهایه : ج 2 ص 235 «رعی») .
5- .المغازی : ج 2 ص 562 .
6- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 40 ح 4342 ، المعجم الصغیر : ج 2 ص 10 .

ص: 351

9858.امام صادق علیه السلام :المغازی به نقل از یعقوب بن عُتبه : پیامبر خدا ، علی علیه السلام را با یکصد مرد به عشیره سعد در فدک فرستاد ؛ چون به پیامبر خدا خبر رسیده بود که گروهی از آنان ، قصد کمک به یهودیان خیبر را دارند .

علی علیه السلام ، شب ها راه می رفت و روزها پنهان می شد تا به هَمَج رسید . پس به جاسوسی برخورد و از او پرسید : «تو کیستی؟ آیا از گروه بنی سعد که پشت سر گذاشته ای اطّلاعی داری؟» .

گفت : اطّلاعی ندارم .

بر او سخت گرفتند تا اقرار کرد که جاسوس آنهاست و وی را به سوی یهودیان خیبر فرستاده اند تا به آنان بگوید که بنی سعد ، آماده کمک کردن به آنها هستند و به آنان می پیوندند ، به شرط آن که مقداری خرما که به دیگران داده اند ، به آنان هم بدهند .

از او پرسیدند : این گروه ، کجا هستند؟

گفت : هنگامی که من آنان را ترک می کردم ، دویست نفر از آنان به رهبری وَبَر بن عُلَیم ، گِرد آمده بودند .

گفتند : ما را به آن جا ببر .

گفت : به شرط آن که امانم دهید .

گفتند : اگر ما را به آنان و دام هایشان راهنمایی کنی ، تو را امان می دهیم ؛ وگرنه ، امان نداری .

گفت : قبول است . او آنان را راهنمایی کرد و [آن قدر راه برد] که به او بدگمان شدند . آنان را از زمین های بلند و ناهموار ، عبور داد و سپس آنان را به دشت همواری رسانْد که با شتران و گوسفندان بسیاری مواجه شدند . گفت : این ، شتران و گوسفندان آنهاست .

بر آنها تاختند و شتران و گوسفندان را غنیمت گرفتند . آن جاسوس گفت : رهایم کنید .

گفتند : نه ، تا آن که از تعقیب ، در امان باشیم . [ آن جاسوس ،] چوپان های شتران و گوسفندان را از آنان ترساند و آنان به سوی بنی سعد گریختند و به آنها هشدار دادند . پس آنان نیز پراکنده شدند و گریختند .

آن راهنما گفت : برای چه مرا نگه داشته اید ؟ اعراب ، پراکنده شده اند و چوپان ها ، آنها را ترسانده اند .

علی علیه السلام فرمود : «ما به اردوگاهشان نرسیده ایم» .

پس [ جاسوس] ، آنان را به آن جا رساند . علی علیه السلام کسی را ندید . رهایش کردند و شتران و گوسفندان را [ به سوی مدینه ]راندند . پانصد شتر و دو هزار گوسفند بود .9859.تحف العقول :المستدرک علی الصحیحین به نقل از جابر بن عبد اللّه : چون جنگ خیبر شد ، پیامبر خدا ، مردی را فرستاد . پس بُزدلی کرد و محمّد بن مسلمه آمد و گفت : ای پیامبر خدا ، مانند امروز ، ندیده بودم!

پیامبر خدا فرمود : «فردا ، مردی را می فرستم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و آنان نیز دوستش دارند ، و پشت [ به جبهه] نمی کند ، و خداوند با دستان او فتح می کند» .

مردم، سَرَک می کشیدند وعلی علیه السلام آن روز، چشمْ درد داشت. پیامبر خدا به او فرمود: «حرکت کن!».

گفت: ای پیامبر خدا! من جایی را نمی بینم.

پیامبر خدا ، از آب دهان خود بر چشمان وی نهاد وفرماندهی را به وی داد و پرچم را بدو سپرد . .


ص: 352

9860.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السیره النبویّه لابن هشام عَن سُفیانَ بنِ فَروَهَ الأَسلَمِیِّ عَن سَلَمَهَ بنِ عَمرِو بنِ الأَکوَعِ :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبا بَکرٍ الصِّدّیقَ بِرایَتِهِ وکانَت بَیضاءَ ، فیما قالَ ابنُ هِشامٍ إلی بَعضِ حُصونِ خَیبَرَ ، فَقاتَلَ ، فَرَجَعَ ولَم یَکُ فَتحٌ ، وقَد جَهَدَ ؛ ثُمَّ بَعَثَ الغَدَ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ، فَقاتَلَ ، ثُمَّ رَجَعَ ولَم یَکُ فَتحٌ ، وقَد جَهَدَ ؛ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، یَفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ ، لَیسَ بِفَرّارٍ .

قالَ : یَقولُ سَلَمَهُ : فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ ، وهُوَ أرمَدُ ، فَتَفَلَ فی عَینِهِ ، ثُمَّ قالَ : خُذ هذِهِ الرّایَهَ ، فَامضِ بِها حَتّی یَفتَحَ اللّهُ عَلَیکَ .

قالَ : یَقولُ سَلَمَهُ : فَخَرَجَ وَاللّهِ بِها یَأنِحُ (1) ، یُهَروِلُ هَروَلَهً ، وإنّا لَخَلفَهُ نَتبَعُ أثَرَهُ ، حَتّی رَکَزَ رایَتَهُ فی رَضمٍ (2) مِن حِجارَهٍ تَحتَ الحِصنِ ، فَاطَّلَعَ إلَیهِ یَهودِیٌّ مِن رَأسِ الحِصْنِ ، فَقالَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . قالَ : یَقولُ الیَهودِیُّ : عَلَوتُم ، وما اُنزِلَ عَلی موسی ، أو کَما قالَ . قالَ : فَما رَجَعَ حَتّی فَتَحَ اللّهُ عَلی یَدَیهِ . (3) .

1- .مِن الاُنوح ؛ وهو صوت یسمع من الجوف معه نَفَس وبُهْر ونهیج یعتری السَّمین من الرجال (النهایه : ج 1 ص 74 «أنح») .
2- .الرَّضْم : هی دون الهضاب ، وقیل : صخور بعضُها علی بعض (النهایه : ج 2 ص 231 «رضم») .
3- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 3 ص 349 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 90 ح 8434، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 209 ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 302 ح 283 وراجع خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 56 ح 14 .

ص: 353

10043.امام علی علیه السلام :السیره النبویّه ، ابن هشام به نقل از سفیان بن فَروه اسلمی ، از سلمه بن عمرو بن اَکوع : پیامبر خدا ، ابو بکر صدّیق را با پرچم سفیدش به سوی برخی دژهای خیبر فرستاد . او جنگید و کوشید و بدون پیروزی بازگشت .

فردای آن روز ، عمر بن خطّاب را فرستاد . او هم جنگید و کوشید و بدون پیروزی بازگشت . پس پیامبر خدا فرمود : «فردا ، پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خداوند با دست او فتح می کند و گریزنده نیست» .

پس پیامبر خدا ، علی علیه السلام را فرا خواند و چون چشمْ درد داشت ، آب دهان خود را بر چشمان او نهاد و سپس فرمود : «این پرچم را بگیر و پیش ببر تا خداوند ، پیروزی را نصیب تو کند» .

به خدا سوگند ، [ علی علیه السلام ] نفس زنان ، هَروَله کنان و پرچم به دست ، حرکت کرد و ما از پشت سر ، دنبالش می کردیم تا آن که پرچم را بر سنگچین پایه قلعه فرو برد . مردی یهودی از بالای دژ ، سر برآورد و پرسید : تو کیستی؟

فرمود : «من ، علی بن ابی طالبم» .

یهودی گفت : سوگند به آنچه بر موسی نازل شد ، چیره شدید! یا جمله ای شبیه به این گفت . و علی علیه السلام بازنگشت تا آن که خداوند ، پیروزی را نصیبش کرد . .


ص: 354

10044.امام علی علیه السلام :الکامل فی التاریخ عن بریده الأسلمی :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رُبَّما أخَذَتهُ الشَّقیقَهُ (1) فَیَلبَثُ الیَومَ وَالیَومَینِ لا یَخرُجُ ، فَلَمّا نَزَلَ خَیبَرَ أخَذَتهُ فَلَم یَخرُج إلَی النّاسِ ، فَأَخَذَ أبو بَکرٍ الرّایَهَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ نَهَضَ فَقاتَلَ قِتالاً شَدیدا ، ثُمَّ رَجَعَ فَأَخَذَها عُمَرُ فَقاتَلَ قِتالاً شَدیدا هُوَ أشَدُّ مِنَ القِتالِ الأَوَّلِ ، ثُمَّ رَجَعَ فَاُخبِرَ بِذلِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فَقالَ : أما وَاللّهِ لَاُعطِیَنَّها غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ویِحُبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، یَأخُذُها عَنوَهً (2) . ولَیسَ ثَمَّ عَلِیٌّ ؛ کانَ قَد تَخَلَّفَ بِالمَدینَهِ لِرَمَدٍ لَحِقَهُ ، فَلَمّا قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَقالَتَهُ هذِهِ تَطاوَلَت لَها قُرَیشٌ ، فَأَصبَحَ فَجاءَ عَلِیٌّ عَلی بَعیرٍ لَهُ حَتّی أناخَ قَریبا مِن خِباءِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وهُوَ أرمَدُ قَد عَصَبَ عَینَیهِ .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما لَکَ ؟ قالَ : رَمِدتُ بَعدَکَ ، فَقالَ لَهُ : اُدنُ مِنّی . فَدَنا مِنهُ ، فَتَفَلَ فی عَینَیهِ ، فَما شَکا وَجَعا حَتّی مَضی لِسَبیلِهِ . ثُمَّ أعطاهُ الرّایَهَ ، فَنَهَضَ بِها وعَلَیَهِ حُلَّهُ حَمراءُ ، فَأَتی خَیبَرَ ، فَأشرَفَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِن یَهودٍ فَقالَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، فَقالَ الیَهودِیُّ : غُلِبتُم یا مَعشَرَ یَهودٍ ! !

وخَرَجَ مَرحَبٌ صاحِبُ الحِصنِ وعَلَیهِ مِغفَرٌ (3) یَمانِیٌّ قَد نَقَبَهُ مِثلَ البَیضَهِ عَلی رَأسِهِ وهُوَ یَقولُ :


قَد عَلِمَت خَیبَرُ أنّی مَرحَبٌ

شاکِی السِّلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبٌ


فَقالَ عَلِیٌّ :


أنَا الَّذی سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَهَ

أکیلُکُم بِالسَّیفِ کَیلَ السَّندَرَهِ (4)

لَیثٌ بِغاباتٍ شَدیدٌ قَسوَرَه

فَاختَلَفا ضَربَتَینِ ، فَبَدَرَهُ عَلِیٌّ فَضَرَبَهُ فَقَدَّ الحَجَفَهَ (5) وَالمِغفَرَ ورَأسَهُ حَتّی وَقَعَ فِی الأَرضِ . وأخَذَ المَدینَهَ. (6) .

1- .الشَّقیقهُ : نوع من صداع یعرض فی مقدّم الرأس وإلی أحد جانبیه (النهایه : ج 2 ص 492 «شقق») .
2- .العَنْوَه : القهر ، واُخِذت البلاد عنوهً بالقَهْر والإذلال (لسان العرب : ج 15 ص 101 «عنا») .
3- .زَرَد [أی حَلِق] ینسج من الدروع علی قدر الرأس یلبس تحت القلنسوه (لسان العرب : ج 5 ص 26 «غفر») .
4- .السَّنْدره : ضرب من الکیل غرّاف جرّاف واسع ، یقول : اُقاتلکم بالعَجَله ، واُبادرکم قبل الفِرار (تاج العروس : ج 6 ص 547 «سندر») .
5- .یقال للتُّرس إذا کان من جلود لیس فیه خشب ولا عقب : حَجَفه ودرقه (الصحاح : ج 4 ص 1341 «حجف») .
6- .الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 596 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 12 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 410 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 211 کلّها نحوه وفیها «الأضراس» بدل «الأرض» وراجع خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 58 ح 15 .

ص: 355

10045.امام باقر علیه السلام :الکامل فی التاریخ به نقل از بُرَیده اَسلَمی : گاه ، پیامبر خدا سردرد می گرفت و یکی دو روز بیرون نمی آمد ، و چون به خیبر رسید ، سردرد گرفت و به میان مردم نیامد .

ابو بکر ، پرچم را از پیامبر خدا گرفت و آماده شد و به جنگ سختی پرداخت . سپس ، بازگشت و عمر ، آن را گرفت و جنگ سختی کرد که از پیکار قبلی ، سخت تر بود . سپس بازگشت و خبر [ شکست خود ]را به پیامبر خدا داد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آگاه باشید ! به خدا سوگند ، فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و آن جا را با قدرت ، فتح می کند» و علی علیه السلام آن جا نبود و به دلیل چشمْ درد ، در مدینه مانده بود .

چون پیامبر خدا چنین فرمود ، قریش برای آن ، گردن کشیدند . صبحگاهان ، علی علیه السلام با همان چشمان بسته از شدّت درد ، بر پشت شترش تا نزدیک چادر پیامبر خدا آمد و آن را خوابانْد . پیامبر خدا فرمود : «چه شده؟» .

گفت : پس از شما چشمْ درد گرفتم .

فرمود : «نزدیک بیا !» .

نزدیک شد . پیامبر خدا ، آب دهان خود را بر چشمان وی نهاد و علی علیه السلام تا پایان زندگی اش از دردِ چشم ننالید .

سپس پیامبر خدا ، پرچم را به علی علیه السلام سپرد و او آن را بلند کرد و در حالی که ردای قرمزی بر دوش خود انداخته بود ، به سوی خیبر رفت . مردی یهودی سر برآورد و پرسید : تو کیستی؟

فرمود : «من ، علی بن ابی طالبم» .

یهودی گفت : ای گروه یهود ! مغلوب شدید .

و مَرحَب ، فرمانده قلعه ، با کلاهخود یمانی بر سر که چون تخم مرغ ، آن را سوراخ کرده بود ، پیش آمد و می گفت:


خیبر می داند که من مَرحبم


غرق سلاحم و پهلوان و کارآزموده ام .


پس علی علیه السلام فرمود:


«من آنم که مادرم مرا حیدر (شیر) نامید


شما را پیش از آن که بگریزید ، از دمِ تیغ می گذرانم . شیر بیشه ها و سخت نیرومندم» .


پس دو ضربه به هم زدند . علی علیه السلام پیش دستی کرد و چنان ضربه ای به او زد که سپر و کلاهخود و سرش را شکافت و به زمین (1) رسید و قلعه را فتح کرد . .

1- .در نقل دیگری به جای «زمین» ، «دندان» آمده است .

ص: 356

10046.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صحیح البخاری عن سهل بن سعد :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ یَومَ خَیبَرَ : لَاُعطِیَنَّ هذِهِ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یَفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ ، یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ .

قالَ : فَباتَ النّاسُ یَدوکونَ (1) لَیلَتَهُم أیُّهُم یُعطاها ، فَلَمّا أصبَحَ النّاسُ غَدَوا علی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّهُم یَرجو أن یُعطاها ، فَقالَ : أینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ؟ فَقیلَ : هُوَ یا رَسولَ اللّهِ یَشتَکی عَینَیهِ ، قالَ : فَأَرسِلوا إلَیهِ ، فَاُتِیَ بِهِ ، فَبَصَقَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی عَینَیهِ ودَعا لَهُ ، فَبَرَأَ حَتّی کَأَن لَم یَکُن بِهِ وَجَعٌ ، فَأَعطاهُ الرّایَهَ ، فَقالَ عَلِیٌّ : یا رَسولَ اللّهِ ، اُقاتِلُهُم حَتّی یَکونوا مِثلَنا ؟ فَقالَ : اُنفُذ عَلی رِسلِکَ حَتّی تَنزِلَ بِساحَتِهِم ، ثُمَّ ادعُهُم إلَی الإِسلامِ ، وأخبِرهُم بِما یَجِبُ عَلَیهِم مِن حَقِّ اللّهِ فیهِ ، فَوَاللّهِ لِأَن یَهِدیَ اللّهُ بِکَ رَجُلاً واحِدا خَیرٌ لَکَ مِن أن یَکونَ لَکَ حُمرُ النَّعَمِ . (2)10047.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم عن أبی هریره :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ یَومَ خَیبَرَ : لَاُعطِیَنَّ هذِهِ الرّایَهَ رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، یَفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ . قالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ : ما أحبَبتُ الإِمارَهَ إلّا یَومَئِذٍ . قالَ : فَتَساوَرتُ لَها (3) رَجاءَ أن اُدعی لَها . قالَ : فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ فَأَعطاهُ إیّاها ، وقالَ : اِمشِ ولا تَلتَفِت حَتّی یَفتَحَ اللّهُ عَلَیکَ . قالَ : فَسارَ عَلِیٌّ شَیئا ثُمَّ وَقَفَ ولَم یَلتَفِت ، فَصَرَخَ : یا رَسولَ اللّهِ ! عَلی ماذا اُقاتِلُ النّاسِ ؟ قالَ : قاتِلهُم حَتّی یَشهَدوا أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِکَ فَقَد مَنَعوا مِنکَ دِماءَهُم وأموالَهُم إلّا بِحَقِّها ، وحِسابُهُم عَلَی اللّهِ . (4) .

1- .أی یخوضون ویموجون فیمن یدفعها إلیه . یقال : وقع الناس فی دَوْکه : أی فی خوض واختلاط (النهایه : ج 2 ص 140 «دوک»).
2- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1542 ح 3973 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 1872 ح 2406 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 60 ح 16 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 85 ح 8428 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 406 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 205 .
3- .تساورتُ لها : أی رفعتُ لها شخصی (النهایه : ج 2 ص 420 «سور») .
4- .صحیح مسلم : ج 4 ص 1871 ح 33 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 331 ح 9000 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 64 ح 19 ، الطبقات الکبری : ج 2 ص 110 وزاد فیه «ویحبّه اللّه ورسوله» ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 407 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 206 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 82 ح 8423 .

ص: 357

10048.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :صحیح البخاری به نقل از سهل بن سعد : پیامبر خدا در جنگ خیبر فرمود: «فردا ، این پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا با دستان او فتح می کند . او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند» .

لشکر ، شب را در این گفتگو به سر بردند که [فردا ]پرچم به چه کسی داده می شود . چون صبح شد ، به نزد پیامبر خدا آمدند و هر کس امید داشت که [پرچم] به او داده شود . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «علی بن ابی طالب کجاست؟» .

گفته شد : ای پیامبر خدا ! او از چشمْ درد می نالد .

فرمود : «کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]» .

[ چون علی علیه السلام را آوردند ،] پیامبر صلی الله علیه و آله آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش دعا کرد . چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است .

پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را به او سپرد . علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا ! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [ مسلمان ]شوند؟

فرمود : «به نرمی و تأنّی برو تا به جایگاه آنان برسی . سپس ، آنان را به اسلام ، دعوت کن و آنان را از حقّ خدا در آن آگاه کن که به خدا سوگند ، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو هدایت کند ، برایت از شتران سرخ مو (1) بهتر است» .10049.عنه علیه السلام :صحیح مسلم به نقل از ابو هُرَیره : پیامبر خدا در جنگ خیبر فرمود : «این پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد . خداوند با دستان او پیروزی می آورَد» .

عمر بن خطّاب گفت : من فرماندهی را جز در آن روز ، دوست نداشتم و گردن می کشیدم ، به امید آن که خوانده شوم .

پیامبر خدا ، علی بن ابی طالب علیه السلام را فرا خواند و پرچم را به او سپرد و فرمود : «برو و باز مگرد تا خداوند ، پیروزت کند» .

علی علیه السلام ، اندکی رفت و ایستاد و بی آن که رویش را برگردانَد ، صدا زد : ای پیامبر خدا ! بر سر چه با مردم [قلعه ]بجنگم؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «با آنان بجنگ تا آن که گواهی دهند که خداوند ، یکتاست و محمّد ، پیامبر خداست . و چون این گواهی را دادند ، جان و مال خود را جز آن که حقّی در آن باشد حفظ کرده اند و حسابشان با خداست» . .

1- .شتر و بویژه شتر سرخ مو ، از نفیس ترین دارایی های عرب بود .

ص: 358

10046.امام صادق علیه السلام :صحیح البخاری عن سلمه :کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام تَخَلَّفَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی خَیبَرَ ، وکانَ رَمِدا ، فَقالَ : أنَا أتَخَلَّفُ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؟ ! فَلَحِقَ بِهِ ، فَلَمّا بِتنَا اللَّیلَهَ الَّتی فُتِحَت قالَ :

لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا أو : لَیَأخُذَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلٌ یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، یَفتَحُ اللّهُ عَلَیهِ . فَنَحنُ نَرجوها ، فَقیلَ : هذا عَلِیٌّ ، فَأَعطاهُ ، فَفُتِحَ عَلَیهِ . (1)10047.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم عن سلمه :أرسَلَنِی [النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ]إلی عَلِیٍّ وهُوَ أرمَدُ فَقالَ : لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ رَجُلاً یُحِب

اللّهَ ورَسولَهُ ، أو یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ (2) . قالَ : فَأَتَیتُ عَلِیّا فَجِئتُ بِهِ أقودُهُ وهُوَ أرمَدُ . حَتّی أتَیتُ بِهِ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَبَسَقَ (3) فی عَینَیهِ فَبَرَأَ ، وأعطاهُ الرّایَهَ . وخَرَجَ مَرحَبٌ فَقالَ :


قَد عَلِمَت خَیبَرُ أنّی مَرحَبٌ

شاکِی الِّسلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبٌ إذَا الحُروبُ أقبَلَت تَلَهَّبُ


فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام :


أنَا الَّذی سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَهَ

کَلَیثِ غاباتٍ کَریهِ المَنظَرَهِ اُوفیهِم بِالصّاعِ کَیلَ السَّندَرَهِ


قالَ : فَضَرَبَ رَأسَ مَرحَبٍ فَقَتَلَهُ . ثُمَّ کانَ الفَتحُ عَلی یَدَیهِ . (4) .

1- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1542 ح 3972 و ج3 ص 1086 ح 2812 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 1872 ح 35 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 206 .
2- .کذا فی المصدر ، والمناسب : «ویحبّه» کما ورد فی السنن الکبری والطبقات والمناقب .
3- .لغه فی بَزَق ، وبَصَق (النهایه : ج 1 ص 128 «بسق») .
4- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1441 ح 132 ، مسند ابن حنبل: ج 5 ص 557 ح 16538، السنن الکبری : ج 9 ص 222 ح 18346 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 520 ح 2 ، الطبقات الکبری : ج 2 ص 111 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 41 ح 4343 نحوه ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 500 ح 1002 وفیه «أکیلکم بالسیف» بدل «اُوفیهم بالصاع» .

ص: 359

10048.امام زین العابدین علیه السلام :صحیح البخاری به نقل از سلمه : علی بن ابی طالب علیه السلام در جنگ خیبر به جهت چشمْ درد ، از همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله بازمانْد . پس [ به خود ] گفت : آیا من جا بمانم؟! پس [ با همان درد ] خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند .

چون شب فتح در رسید ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فردا ، این پرچم را به دست کسی می سپارم (یا این پرچم را کسی می گیرد) که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و خداوند ، پیروزش می کند » .

ما امید آن را داشتیم ؛ ولی گفته شد که این [ شخص] ، علی علیه السلام است . پرچم را به او سپرد و با دست او فتح ، حاصل شد .10049.امام زین العابدین علیه السلام :صحیح مسلم به نقل از سلمه : [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] مرا به سوی علی علیه السلام که چشمْ درد داشت ، فرستاد و فرمود : «پرچم را به مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد (یا (1) خدا و پیامبرش او را دوست دارند)» .

نزد علی علیه السلام آمدم و چون چشمْ درد داشت، [ دست ]او را گرفتم و به نزد پیامبر خدا آوردم . ایشان از آب دهان خود بر چشمان او نهاد که بهبود یافت و پرچم را به او سپرد .

مرحب ، پیش آمد و گفت :


خیبر می داند که من مرحبم


غرق در سلاح و پهلوان و کارآزموده ام . پیکارها چون پیش آیند ، زبانه می کشند .


و علی علیه السلام گفت :


«من آنم که مادرم مرا حیدر (شیر) نامید


چونان شیر بیشه ها ، دهشتناکم . آنان را به سرعت از دم تیغ می گذرانم» .


پس به سرِ مرحب ، ضربه ای زد و او را کشت . و پیروزی به دست او حاصل شد . .

1- .در منابع دیگر ، مانند : السنن الکبری و طبقات ابن سعد و مناقب امیر المؤمنین ، کوفی به جای «یا» ، «و» آمده که مناسب تر است .

ص: 360

10050.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الاستیعاب :رَوی سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ وسَهلُ بنُ سَعدٍ وأبو هُرَیرَهَ وبُریدَهُ الأَسلَمِیُّ وأبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ وعَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ وعِمرانُ بنُ الحُصَینِ وسَلَمَهُ بنُ الأَکوَعِ ، کُلُّهُم بِمَعنیً واحِدٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ یَومَ خَیبَرَ :

لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یِحُبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، لَیسَ بِفَرّارٍ ، یَفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ ، ثُمَّ دَعا بِعَلِیٍّ وهُوَ أرمَدُ ، فَتَفَلَ فی عَینَیهِ وأعطاهُ الرّایَهَ ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ . وهذِهِ کُلُّها آثارٌ ثابِتَهٌ . (1)10051.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإرشاد عن عبد الملک بن هشام ومحمّد بن إسحاق وغیرهم من أصحاب الآثار :حاصَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ بِضعا وعِشرینَ لَیلَهً ، وکانَتِ الرّایَهُ یَومَئِذٍ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَلَحِقَهُ رَمَدٌ أعجَزَهُ عَنِ الحرَبِ ، وکانَ المُسلِمونَ یُناوِشونَ الیَهودَ مِن بَینِ أیدی حُصونِهِم وجَنَباتِها . فَلَمّا کانَ ذاتَ یَومٍ فَتَحُوا البابَ وقَد کانوا خَندَقوا عَلی أنفُسِهِم ، وخَرَجَ مَرحَبٌ بِرِجلِهِ یَتَعَرَّضُ لِلحَربِ .

فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبا بَکرٍ فَقالَ لَهُ : خُذِ الرّایَهَ ، فَأَخَذَها فی جَمعٍ مِنَ المُهاجِرینَ فَاجتَهَدَ ولَم یُغنِ شَیئا ، فَعادَ یُؤَنِّبُ القَومَ الَّذینَ اتَّبَعوهُ ویُؤَنِّبونَهُ !

فَلَمّا کانَ مِن الغَدِ تَعَرَّضَ لَها عُمَرُ ، فَسارَ بِها غَیرَ بَعیدٍ ، ثُمَّ رَجَعَ یُجَبِّنُ أصحابَهُ ویُجَبِّنونَهُ !

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَیسَت هذِهِ الرّایَهُ لِمَن حَمَلَها ، جیؤونی بِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ . فَقیلَ لَهُ : إنَّهُ أرمَدُ . قالَ : أرونیهِ تُرونی رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، یَأخُذُها بِحَقِّها لَیسَ بِفَرّارٍ .

فَجاؤوا بِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقودونَهُ إلَیهِ ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ما تَشتَکی یا عَلِیُّ ؟ قالَ : رَمَدٌ ما اُبصِرُ مَعَهُ ، وصُداعٌ بِرَأسی . فَقالَ لَهُ : اِجلِس وضَع رَأسَکَ عَلی فَخِذی . فَفَعَلَ عَلِیٌّ علیه السلام ذلِکَ ، فَدَعا لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وتَفَلَ فی یَدِهِ فَمَسَحَها عَلی عَینَیهِ ورَأسِهِ ، فَانفَتَحَت عَیناهُ وسَکَنَ ما کانَ یَجِدُهُ مِنَ الصُّداعِ . وقالَ فی دُعائِهِ لَهُ : اللّهُمَّ قِهِ الحَرَّ وَالبَردَ . وأعطاهُ الرّایَهَ وکانَت رایَهً بَیضاءَ وقالَ لَهُ : خُذِ الرّایَهَ وَامضِ بِها ، فَجَبرَئیلُ مَعَکَ ، وَالنَّصرُ أمامَکَ ، وَالرُّعبُ مَبثوثٌ فی صُدورِ القَومِ ، وَاعلَم یا عَلِیُّ أَنَّهُم یَجِدونَ فی کِتابِهِم : إنَّ الَّذی یُدَمِّرُ عَلَیهِمِ اسمُهُ آلِیا ، فَإِذا لَقیتَهُم فَقُل : أنَا عَلِیٌّ ، فَإِنَّهُم یُخذَلونَ إن شاءَ اللّهُ ... .

وجاءَ فَی الحَدیثِ : أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَمّا قالَ : أنَا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، قالَ حِبرٌ مِن أحبارِ القَومِ : غُلِبتُم وما اُنزِلَ عَلی موسی . فَدَخَلَ قُلوبَهُم مِنَ الرُّعبِ ما لَم یُمکِنهُم مَعَهُ الاِستیطانُ بِهِ . (2) .

1- .الاستیعاب : ج 3 ص 203 الرقم 1875 .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 125 وراجع تاریخ دمشق : ج 42 ص 107 .

ص: 361

10052.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الاستیعاب:سعد بن ابی وقّاص و سهل بن سعد و ابو هریره و بُرَیده اسلمی و ابو سعید خُدْری و عبد اللّه بن عمر و عمران بن حصین و سلمه بن اَکوَع ، همگی یک مضمون را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که در جنگ خیبر گفت: «فردا ، این پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند . گریزنده نیست و خداوند با دستان او فتح می کند» .

سپس علی علیه السلام را فرا خواند و او چشمْ درد داشت . پس ، از آب دهان خود بر چشمان او نهاد و پرچم را به او سپرد و خداوند ، پیروزش کرد .

و اینها همه روایت هایی استوارند .10053.عنه صلی الله علیه و آله :الإرشاد به نقل از عبد الملک بن هشام و محمّد بن اسحاق و دیگر راویان تاریخ : پیامبر خدا ، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها پرچم به دست امیر مؤمنان بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در جنگ ناتوانش کرد .

مسلمانان در جلوی در و کناره های دژهای یهودیان با آنها می جنگیدند تا این که یکی از روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب ، پیاده برای جنگ ، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کَنده بودند ، گذشت . پس پیامبر خدا ، ابو بکر را فرا خواند و به او فرمود : «پرچم را بگیر !» .

آن را گرفت و با گروهی از مهاجران کوشید و کاری از پیش نبرد و بازگشت ، در حالی که [ او] همراهانش را سرزنش می کرد و همراهانش او را ملامت می کردند .

فردای آن روز ، عمر پیش آمد و اندکی پیش نرفته ، بازگشت . او یارانش را بُزدل می خواند و یارانش او را بزدل می خواندند . در این جا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «این پرچم ، به دست آن که بایست می بود ، نبود . علی بن ابی طالب را نزدم بیاورید» .

گفته شد : او چشمْ درد دارد .

فرمود : «او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند . حقّ پرچم را ادا می کند و نمی گریزد» .

دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتندو پیش ایشان آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «از چه ناراحتی ، ای علی؟» .

گفت : چشمْ دردی که با آن ، جایی را نمی بینم و سردرد نیز دارم .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بنشین و سرت را روی پای من بگذار!» .

علی علیه السلام چنان کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد و با دستش از آب دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید .

چشمان علی علیه السلام گشوده شد و سرش آرام گرفت . و پیامبر صلی الله علیه و آله در دعایش چنین گفت : «خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن» و پرچم را که سفید رنگ بود ، به او سپرد و فرمود : «پرچم را بگیر و آن را پیش ببر که جبرئیل علیه السلام همراه توست و یاری الهی در پیش رویت ، و هراس در دل دشمنان افتاده است ، و بدان ای علی که آنان در کتابشان دیده اند که نام آن که نابودشان می کند آلیا ست. پس هنگامی که آنان را دیدی ، بگو : من علی هستم که إن شاء اللّه ، آنان به خذلان و بی پناهی یا بی یاوری دچار می شوند ...!» .

و در حدیث آمده است که چون امیر مؤمنان گفت : «من علی بن ابی طالبم» ، یکی از عالمان یهود گفت : سوگند به آنچه بر موسی نازل شد که شکست خوردید !

پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند . .


ص: 362

10054.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المغازی :کانَ أوَّلَ مَن خَرَجَ إلَیهِمُ الحارِثُ أخو مَرحَبٍ فی عادِیَتِهِ (1) ، فَانکَشَفَ المُسلِمونَ وثَبَتَ عَلِیٌّ علیه السلام ، فَاضطَرَبا ضَرَباتٍ ، فَقَتَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام ، ورَجَعَ أصحابُ الحارِثِ إلَی الحِصنِ ، فَدَخَلوهُ وأغلَقوا عَلَیهِم ، فَرَجَعَ المُسلِمونَ إلی مَوضِعِهِم . (2) .

1- .العادِیه : الخیل تعدو وقد تکون العادیه الرجال یعدون (النهایه : ج 3 ص 194 «عدا») .
2- .المغازی : ج 2 ص 654 .

ص: 363

10050.امام صادق علیه السلام :المغازی:نخستین کسی که به سوی مسلمانان پیش آمد ، حارث برادر مرحب بود که با همراهانش هجوم آورد و مسلمانان از هم گسیختند و علی علیه السلام استوار مانْد . پس با هم درگیر شدند و میانشان ضربه هایی ردّ و بدل شد و علی علیه السلام ، او را کشت و یاران حارث به دژ بازگشتند و داخل آن شدند و در را به روی مسلمانان بستند و آنان نیز به موضع خود بازگشتند . .


ص: 364

10051.امام علی علیه السلام :المغازی :بَرَزَ عامِرٌ وکانَ رَجُلاً طَویلاً جَسیما ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ طَلَعَ عامِرٌ : أَ تَرونَهُ خَمسَهَ أذرُعٍ ؟ وهُو یَدعو إلَی البِرازِ ، یَخطِرُ بِسَیفِهِ وعَلیَهِ دِرعانِ ، یُقَنَّعُ فِی الحَدیدِ یَصیحُ : مَن یُبارِزُ ؟ فَأَحجَمَ النّاسُ عَنهُ ، فَبَرَزَ إلَیهِ عَلیٌِّ علیه السلام فَضَرَبَهُ ضَرَباتٍ ، کُلُّ ذلِکَ لا یَصنَعُ شَیئا ، حَتّی ضَرَبَ ساقَیهِ فَبَرَکَ ، ثُمَّ ذَفَّفَ عَلَیهِ فَأَخَذَ سِلاحَهُ . (1)10052.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإرشاد :لَمّا قَتَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام مَرحَبا رَجَعَ مَن کانَ مَعَهُ وأغلَقوا بابَ الحِصنِ عَلَیهِم دونَهُ ، فَصارَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَیهِ فَعالَجَهُ حَتّی فَتَحَهُ ، وأکثَرُ النّاسِ مِن جانِبِ الخَندَقِ لَم یَعبُروا مَعَهُ ، فَأَخَذَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بابَ الحِصنِ فَجَعَلَهُ عَلَی الخَندَقِ جِسرا لَهُم حَتّی عَبَروا وظَفِروا بِالحِصنِ ونالُوا الغَنائِمَ . فَلَمَّا انصَرَفوا مِنَ الحُصونِ أخَذَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ بِیُمناهُ فَدَحا بِهِ أذرُعا مِنَ الأَرضِ ، وکانَ البابُ یُغلِقُهُ عِشرونَ رَجُلاً مِنهُم . (2)10053.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المصنّف لابن أبی شیبه عن جابر بن عبد اللّه :إنَّ عَلِیّا حَمَلَ البابَ یَومَ خَیبَرَ حَتّی صَعِدَ المُسلِمونَ فَفَتَحوها ، وأنَّهُ جُرِّبَ فَلَم یَحمِلهُ إلّا أربَعونَ رَجُلاً . (3)10054.امام علی علیه السلام :مسند ابن حنبل عن أبی رافع مولی رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی مَعرَکَهِ خَیبَرَ :خَرَجنا مَعَ عَلِیٍّ حینَ بَعَثَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِرایَتِهِ ، فَلَمّا دَنا مِنَ الحِصنِ خَرَجَ إلَیهِ أهلُهُ فَقاتَلَهُم ، فَضَرَبَهُ رَجُلٌ مِن یَهودٍ فَطَرَحَ تُرسَهُ مِن یَدِهِ ، فَتَناوَلَ عَلِیٌّ بابا کانَ عِندَ الحِصنِ فَتَرَّسَ بِهِ نَفسَهُ ، فَلَم یَزَل فی یَدِهِ وهُوَ یُقاتِلُ حَتّی فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ ، ثُمَّ ألقاهُ مِن یَدِهِ حینَ فَرَغَ ، فَلَقَد رَأَیتُنی فی نَفَرٍ مَعی سَبعَهٍ أنَا ثامِنُهُم نَجهَدُ عَلی أن نَقلِبَ ذلِکَ البابَ فَما نَقلِبُهُ ! (4) .

1- .المغازی : ج 2 ص 657 .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 127 ، کشف الیقین : ص 170 ح 177 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 215 .
3- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 507 ح 76 ، تاریخ بغداد : ج 11 ص 324 الرقم 6142 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 4 ص 212 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 412 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 225 و ج 4 ص 190 ، المناقب للخوارزمی : ص 172 ح 207 ؛ مجمع البیان : ج 9 ص 183 ولیس فیه «إلّا» وکلّها عن لیث بن أبی سلیم عن الإمام الباقر علیه السلام عنه ، روضه الواعظین : ص 142 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 294 وراجع الإرشاد : ج 1 ص 129 و 333 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 228 ح 23919 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 13 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 3 ص 349 ، تاریخ دمشق : ج42 ص110 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج2 ص411 ، الکامل فی التاریخ:ج1ص597، دلائل النبوّه للبیهقی:ج4ص212، المغازی: ج 2 ص 655 ولیس فیه «ثمّ ألقاه من یده ... » ، البدایه والنهایه : ج 4 ص 189 ، المناقبللخوارزمی : ص 172 ح 206 ؛ مجمع البیان:ج9ص182 عن رافع، شرح الأخبار: ج1 ص302 ح283.

ص: 365

10055.عنه علیه السلام :المغازی:عامر ، به مبارزه آمد . او به قدری بلند بالا و تنومند بود که پیامبر خدا پرسید: «آیا پنج ذراع هست؟» .

عامر ، هماورد می طلبید و شمشیرش را تکان می داد و دو زره به تن داشت و غرق در آهن و پولاد بود و فریاد می کشید: چه کسی به مبارزه می آید؟

همه از برابر او پا پس کشیدند . علی علیه السلام به مبارزه اش درآمد و چند ضربه بر او زد که هیچ یک کاری نبود تا آن که دو ساق او را زد که به زانو افتاد . پس کارش را تمام کرد و سلاحش را برداشت .10056.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإرشاد:چون امیر مؤمنان ، مرحب را کشت ، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی علی علیه السلام بستند . امیر مؤمنان به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود . افراد فراوانی در کنار خندق مانده و از آن ، عبور نکرده بودند که امیر مؤمنان ، درِ دژ را برداشت و بر خندق نهاد و آن را پلی ساخت تا مسلمانان از آن گذشتند و بر دژ ، مسلّط شدند و به غنیمت ها دست یافتند .

پس چون از دژها بازگشتند ، امیر مؤمنان ، آن [ در ]را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالی که آن در را بیست یهودی [ با کمک هم] می بستند.10057.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المصنّف ، ابن أبی شیبه به نقل از جابر بن عبد اللّه : علی علیه السلام در جنگ خیبر ، در را [ روی خندق ]برد تا مسلمانان بالا رفتند و [ دژهای ] خیبر را فتح کردند . آن در را آزموده بودند و تا چهل تن نشدند ، نتوانسته بودند که حرکت بدهند . (1)10058.عنه علیه السلام ( مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویهَ ) مسند ابن حنبل به نقل از ابو رافع ، آزاد شده پیامبر خدا ، درباره جنگِ خیبر :چون پیامبر خدا ، علی علیه السلام را با پرچم فرستاد ، با وی حرکت آمدیم . چون به دژْ نزدیک شد ، ساکنان آن بیرون آمدند و با او به نبرد پرداختند و مردی یهود ، ضربه ای به علی علیه السلام زد که سپرش را از دستش انداخت . علی علیه السلام هم دست بُرد و دری را که در نزدیکی دژ بود ، برداشت و سپر خود کرد و در دستش بود و می جنگید تا آن که خدا پیروزش کرد و چون فارغ شد ، آن را افکند .

و من ، بی تردید ، شاهد بودم که با هفت نفر دیگر کوشیدیم که آن در را برگردانیم ، ولی نتوانستیم . .

1- .در نقل مجمع البیان (ج 9 ص 183) آمده است: و چهل مرد ، نتوانستند آن را حرکت دهند .

ص: 366

10059.عنه علیه السلام :الأمالی للصدوق عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص :إنَّهُ لَمّا دَنا مِنَ القَموصِ (1) أقبَلَ أعداءُ اللّهِ مِنَ الیَهودِ یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَهِ ، فَحَمَلَ عَلَیهِم عَلِیٌّ علیه السلام حَتّی دَنا مِنَ البابِ ، فَثَنی رِجلَهُ ثُمَّ نَزَلَ مُغضِبا إلی أصلِ عَتَبَهِ البابِ فَاقتَلَعَهُ ، ثُمَّ رَمی بِهِ خَلفَ ظَهرِهِ أربَعینَ ذِراعا !

قالَ ابنُ عَمرٍو : وما عَجِبنا مِن فَتحِ اللّهِ خَیبَرَ عَلی یَدَی عَلِیٍّ علیه السلام ، ولکِنّا عَجِبنا مِن قَلعِهِ البابَ ورَمیِهِ خَلفَهُ أربَعینَ ذِراعا ، ولَقَد تَکَلَّفَ حَملَهُ أربَعونَ رَجُلاً فَما أطاقوهُ ! فَاُخبِرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِذلِکَ فَقالَ : وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَقَد أعانَهُ عَلَیهِ أربَعونَ مَلَکا . (2)10055.امام علی علیه السلام :الإرشاد عن أبی عبد اللّه الجدلی :سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ : لَمّا عالَجتُ بابَ خَیبَرَ جَعَلتُهُ مِجَنّا (3) لی وقاتَلتُ القَومَ ، فَلَمّا أخزاهُمُ اللّهُ وَضَعتُ البابَ عَلی حِصنِهِم طَریقا ، ثُمَّ رَمَیتُ بِهِ فی خَندَقِهِم ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : لَقدَ حَمَلتَ مِنهُ ثِقلاً ! فَقالَ : ما کانَ إلّا مِثلَ جُنَّتِی الَّتی فی یَدی فی غَیرِ ذلِکَ المُقامِ . (4) .

1- .القَمُوص : وهو جبل بخیبر علیه حصن أبی الحُقَیق الیهودیّ (معجم البلدان : ج 4 ص 398) .
2- .الأمالی للصدوق : ص604 ح839 ، روضه الواعظین : ص142، الدعوات : ص 64 ح 160 نحوه ، کلاهما عن عبد اللّه بن عمر .
3- .المِجَنّ : التُرس ، والمیم زائده ؛ لأ نّه من الجُنّه : السُّتره (النهایه : ج 4 ص 301 «مجن») .
4- .الإرشاد : ج 1 ص 128 ، الثاقب فی المناقب : ص 258 ح 224 .

ص: 367

10056.امام صادق علیه السلام :الأمالی ، صدوق به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن عاص : چون علی علیه السلام به دژ قموص (1) نزدیک شد ، یهودیانِ دشمن خدا پیش آمدند و تیر و سنگ به او پرتاب کردند . علی علیه السلام به آنان یورش بُرد تا آن که به در [قلعه] ، نزدیک شد . پس پایش را خم کرد و [نشست ]و با خشم کُنده در را گرفت و آن را از جا کَند و به چهل ذراع پشت سرش پرتاب کرد .

ما از این که خداوندْ خیبر را به دست علی علیه السلام گشود ، تعجّب نکردیم ؛ بلکه از کَندن در و پرتاب کردن آن به چهل ذراع پشت سر ، تعجّب کردیم و چهل مرد کوشیدند آن را حرکت دهند ؛ امّا نتوانستند . جز این حادثه به پیامبر صلی الله علیه و آله اطّلاع داده شد . فرمود: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست ، چهل فرشته ، او را در این کار یاری کردند» .10057.امام علی علیه السلام :الإرشاد به نقل از ابو عبد اللّه جدلی : شنیدم امیر مؤمنان می فرماید: «چون درِ خیبر را کَندم ، آن را سپرم کردم و با یهودیان جنگیدم و چون خدا خوارشان کرد ، در را پُلی به سوی دژشان قرار دادم و سپس ، آن را در خندق افکندم» .

شخصی به او گفت: آیا احساس سنگینی هم کردی؟

فرمود: «سنگینی اش چون سنگینی سپری بود که در جنگ های دیگر به دست می گرفتم» . .

1- .قموص ، نام کوهی در خیبر است که دژ ابو حقیق یهودی بر فراز آن قرار داشته است (معجم البلدان: ج 4 ص 398) .

ص: 368

10058.امام علی علیه السلام ( در نامه خود به معاویه ) الإمام علیّ علیه السلام :وَاللّهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ ، ودَکدَکتُ حِصنَ یَهودٍ بِقُوَّهٍ جِسمانِیَّهٍ ، بَل بِقُوَّهٍ إلهِیَّهٍ . (1)10059.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی رِسالَتِهِ إلی سَهلِ بنِ حُنَیفٍ : وَاللّهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ ورَمَیتُ بِها خَلفَ ظَهری أربَعینَ ذِراعا بِقُوَّهٍ جَسَدِیَّهٍ ولا حَرَکَهٍ غِذائِیَّهٍ ، لکِنّی اُیِّدتُ بِقُوَّهٍ مَلَکوتِیَّهٍ ، ونَفسٍ بِنورِ رَبِّها مُضیئَهٍ . (2)10060.عنه علیه السلام ( عند تشکیلِ الشوری لتعیین الخلیفه بعد عمر ) مشارق أنوار الیقین :فی ذلِکَ الیَومِ لَمّا سَأَلَهُ عُمَرُ فَقالَ : یا أبَا الحَسَنِ ، لَقَدِ اقتَلَعتَ مَنیعا ولَکَ ثَلاثَهُ أیّامٍ خَمیصا (3) ، فَهَل قَلَعتَها بِقُوَّهٍ بَشَرِیَّهٍ ؟ فَقالَ : ما قَلَعتُها بِقُوَّهٍ بَشَرِیَّهٍ ، ولکِن قَلَعتُها بِقُوَّهٍ إلهِیَّهٍ ، ونَفسٍ بِلِقاءِ رَبِّها مُطمَئِنَّهٍ رَضِیَّهٍ . (4)10061.بحار الأنوار : ( کانَ مِن شروطِ الإمام الحسن علیه السلام فی مُعا ) تفسیر الفخر الرازی :إنَّ کُلَّ مَن کانَأکثَرَ عِلما بِأَحوالِ عالَمِ الغَیبِ کانَ أقوی قَلبا وأقَلَّ ضَعفا ، ولِهذا قالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ کَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ :

وَاللّهِ ، ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ بِقُوَّهٍ جَسَدانِیَّهٍ ، ولکِنَّ بِقُوَّهٍ رَبّانِیَّهٍ ؛ ذلِکَ لِأَنَّ عَلِیّا کَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ فی ذلِکَ الوَقتِ انقَطَعَ نَظَرُهُ عَن عالَمِ الأَجسادِ ، وأشرَقَتِ المَلائِکَهُ بِأَنوارِ عالَمِ الکِبرِیاءِ ، فَتَقَوّی روحُهُ ، وتَشَبَّهَ بِجَواهِرِ الأَرواحِ المَلَکِیَّهِ ، وتَلَألَأَت فیهِ أضواءُ عالَمِ القُدُسِ وَالعَظَمَهِ ، فَلا جَرَمَ (5) حَصَلَ لَهُ مِنَ القُدرَهِ ما قَدَرَ بِها عَلی ما لَم یَقدِر عَلَیهِ غَیرُهُ .

وکَذلِکَ العَبدُ إذا واظَبَ عَلَی الطّاعاتِ بَلَغَ إلَی المَقامِ الَّذی یَقولُ اللّهُ : کُنتُ لَهُ سَمعا وبَصَرا . فَإِذا صارَ نورُ جَلالِ اللّهِ سَمعا لَهُ سَمِعَ القَریبَ وَالبَعیدَ ، وإذا صارَ ذلِکَ النّورُ بَصرا لَهُ رَأَی القَریبَ وَالبَعیدَ ، وإذا صارَ ذلِکَ النّورُ یَدا لَهُ قَدَرَ عَلَی التَّصَرُّفِ فِی الصَّعبِ وَالسَّهلِ وَالبَعیدِ وَالقَریبِ . (6) .

1- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 316 ح 626 و ج5 ص 7 ؛ الطرائف : ص 519 ولیس فیهما «دکدکت حصن یهود» .
2- .الأمالی للصدوق : ص 604 ح 840 عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بشاره المصطفی : ص 191 ، عیون المعجزات : ص 16 عن إبراهیم عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلاموفیه «غریزیّه بشریّه» بدل «غذائیّه» ، روضه الواعظین : ص 142 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 542 ح 2 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 239 ولیس فی الثلاثه الأخیره من «ورمیت» إلی «ذراعا» ، بحار الأنوار : ج 40 ص 318 ح 2 .
3- .یقال: رجل خمیص: إذا کان ضامر البطن (النهایه : ج2 ص80 «خمص»).
4- .مشارق أنوار الیقین : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 40 ح 37 .
5- .لا جرم : أی لابدّ ، ولا محاله ، وقیل معناه : حقّا(لسان العرب : ج 12 ص 93 «جرم») .
6- .تفسیر الفخر الرازی : ج 21 ص 92 .

ص: 369

10060.امام علی علیه السلام ( هنگام شورا برای تعیین خلیفه پس از مرگ عمر ) امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، کَندن درِ خیبر و ویران سازی دژ یهود را با توان انسانی انجام ندادم ؛ بلکه با قدرت الهی بود .10061.بحار الأنوار : ( از جمله شروطی که امام حسن علیه السلام در صلح نا ) امام علی علیه السلام در نامه اش به سهل بن حنیف : به خدا سوگند ، با نیروی بدنی و توان جسمی ، درِ خیبر را نکَندم و آن را چهل ذراع پشت سرم نیفکندم ؛ بلکه با قدرت ملکوتی و جانی برافروخته از نور الهی ، تقویت شدم .10062.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مشارق أنوار الیقین :در آن روز ، چون عمر از وی پرسید: ای ابو الحسن ! دری چنین استوار را از جا کَندی ، حال آن که سه روز بود که چیزی نخورده بودی . آیا با نیروی بشری آن را از جا کَندی؟

فرمود : «آن را با نیروی بشری از جا نکندم ؛ بلکه با قدرت الهی و جانی که به دیدار پروردگارش مطمئن و خشنود بود ، آن را برکَندم» .10063.عنه علیه السلام ( لِعبدِ اللّه ِ بنِ العبّاسِ و قد أشارَ علَیهِ ف ) تفسیر الفخر الرازی:هرکس که از عالم غیب ، آگاهی بیشتری داشته باشد ، دلِ نیرومندتر و ناتوانیِ کم تری دارد و از این رو ، علی بن ابی طالب خدا عزّتش را افزون گردانَد فرمود: «به خدا سوگند ، نه با قدرت جسمانی ، بلکه با قوّت الهی درِ خیبر را از جا کَندم» .

علی که خداوند ، رویش را گرامی بدارد در آن وقت ، نظر از عالم اجسام برگرفت و فرشتگان با پرتوهایی از عالم کبریا ، نورافشانی کردند و روحش قوّت گرفت و به جواهر ارواح ملکوتی همانند شد و انوار عالم قدس و عظمت در او درخشید . پس ناگزیر ، چنان قدرتی برای او حاصل آمد و بر کارهایی قادر شد که کسی جز او قدرت آن را نداشت .

و نیز چنین است که هر بنده ای چون بر طاعاتْ مواظبت ورزد ، به مقامی می رسد که خداوند می گوید: «من گوش و چشم او هستم» .

پس چون نور جلال الهی گوش او شود ، نزدیک و دور را می شنود ، و چون آن [ نور] ، نورِ چشم او گردد ، نزدیک و دور را می بیند ، و چون آن نور ، دست او شود ، قادر به تصرّف در سخت و نرم ، و دور و نزدیک می شود . .


ص: 370

10064.عنه علیه السلام ( لِطَلحهَ و الزُّبیرِ بَعد بَیعَتِهِ بالخِلافَهِ ) الإرشاد :لَمّا فَتَحَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الحِصنَ وقَتَلَ مَرحَبا ، وأغنَمَ اللّهُ المُسلِمینَ أموالَهُم ، اِستَأذَنَ حَسّانُ بنُ ثابِتٍ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقولَ شِعرا : فَقالَ لَهُ : قُل . فَأَنشَأَ یَقولُ :


وکانَ عَلِیٌّ أرمَدَ العَینِ یَبتَغی

دَواءً فَلَمّا لَم یُحِسَّ مُداوِیا شَفاهُ رَسولُ اللّهِ مِنهُ بِتَفلَهٍ

فَبورِکَ مَرقِیّا وبورِکَ راقِیا وقالَ سَاُعطِی الرّایَهَ الیَومَ صارِما

کَمِیّا (1) مُحِبّا لِلرَّسولِ مُوالِیا یُحِبُّ إلهی وَالإِلهُ یُحِبُّهُ

بِهِ یَفتَحُ اللّهُ الحُصونَ الأَوابِیا (2) فَأَصفی بِها دونَ البَرِیَّهِ کُلِّها

عَلِیّا وسَمّاهُ الوَزیرَ المُؤاخِیا (3)10062.امام علی علیه السلام :تذکره الخواصّ :ذَکَرَ أحمَدُ فِی الفَضائِلِ أنَّهُم سَمِعوا تَکبیرا مِنَ السَّماءِ فی ذلِکَ الیَومِ وقائِلاً یَقولُ :


لا سَیفَ إلّا ذُو الفَقا

رِ ولا فَتی إلّا عَلِیٌّ


فَاستَأذَنَ حَسّانُ بنُ ثابِتٍ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُنشِدَ شِعرا فَأَذِنَ لَهُ ، فَقالَ :


جِبریلُ نادی مُعلِنا

وَالنَّقعُ لَیسَ بِمُنجَلی وَالمُسلِمونَ قَدِ أحدَقوا

حَولَ النَّبِیِّ المُرسَلِ لا سَیفَ إلّا ذُو الفَقا

رِ ولا فَتی إلّا عَلِیٌّ


فَإِن قیلَ : قَد ضَعَّفوا لَفظَهَ لا سَیفَ إلّا ذُو الفَقارِ ، قُلنا : الَّذی ذَکَروهُ أنَّ الواقِعَهَ کانَت فی یَومِ اُحُدٍ ، ونَحنُ نَقولُ : إنَّها کانَت فی یَومِ خَیبَرَ ، وکَذا ذَکَرَ أحمَدُ بنُ حَنبَلٍ فِی الفَضائِلِ ولا کلامَ فی یَومِ اُحُدٍ ؛ فَإِنَّ ابنَ عَبّاسٍ قالَ : لَمّا قَتَلَ عَلِیٌّ علیه السلام طَلحَهَ بنَ أبی طَلحَهَ حامِلَ لِواءِ المُشرِکینَ صاحَ صائِحٌ مِنَ السَّماءِ : لا سَیفَ إلّا ذُو الفَقارِ .

قالوا : فی إسنادِ هذِهِ الرِّوایَهِ عیسَی بنُ مِهرانَ ، تُکُلِّمَ فیهِ ، وقالوا : کانَ شیعِیّا .

أمّا یَومُ خَیبَرَ فَلَم یَطعَن فیهِ أحَدٌ مِنَ العُلماءِ . وقیلَ : إنَّ ذلِکَ کانَ یَومَ بَدرٍ . وَالأَوَّلُ أصَحُّ . (4) .

1- .الکمی : اللابسُ السلاح ، وقیل : هو الشجاع المُقدِمُ الجریء (لسان العرب : ج 15 ص 232 «کمی») .
2- .من الإباء ؛ وهو أشدّ الامتناع (لسان العرب : ج 14 ص 4 «أبی») .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 128 ، روضه الواعظین : ص 146 وفیه «والرسول یحبّه» بدل «والإله یحبّه» ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 499 ح 1001 وفیه «النبیّ» بدل «إلهی» ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 130 عن خزیمه بن ثابت ؛ المناقب لابن المغازلی : ص 185 ح 220 وفی کلّها الأبیات فقط .
4- .تذکره الخواصّ : ص 26 ؛ الصراط المستقیم : ج 1 ص 258 نحوه .

ص: 371

10063.امام علی علیه السلام ( به عبد اللّه بن عباس که ایشان را به چیزی راهنما ) الإرشاد:چون امیر مؤمنان ، دژ را فتح کرد و مَرحَب را کشت و خداوند ، اموال آنان را غنیمت مسلمانان کرد ، حسّان بن ثابت ، از پیامبر خدا اجازه خواست که شعری بسراید . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «بگو» و او چنین سرود:


و علی ، چشمْ درد داشت و در پیِ


دوایی برای آن بود و چون درمانگری نجست . پیامبر خدا با آب دهانی شفایش داد


پس مبارک باد بهبود یافته و خجسته باد بهبود دهنده! و فرمود: «امروز ، پرچم را به دست دلاوری می سپارم


که شجاع است و دوستدار و یاریگر پیامبر . خدایم را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد


و با او خداوند ، دژهای ناگشوده را می گشاید» . و به جای دیگران علی را برای پرچمداری برگزید


همو که دستْ یار و برادرش خوانْد .10064.امام علی علیه السلام ( بعد از آن که با ایشان به خلافت بیعت شد و آنگاه ) تذکره الخواص :احمد [ بن حنبل ] در کتاب فضائل الصحابه گفته است که آنان در آن روز ، تکبیری از آسمان شنیدند و گوینده ای که می سرود:


شمشیری جز ذوالفقار


و جوان مردی جز علی نیست .


پس حسّان بن ثابت ، از پیامبر خدا اجازه خواست که شعری بسراید . اجازه فرمود ، و او سرود:


جبرئیل علیه السلام به آواز بلند ، ندا داد


و آوایش واضح نبود و مسلمانان ، حلقه زده بودند


به گِرد پیامبرِ فرستاده [و ندا این بود]: «شمشیری جز ذوالفقار


و جوان مردی جز علی نیست» .


پس اگر گفته شود: حدیث «شمشیری جز ذوالفقار نیست» را ضعیف دانسته اند ، می گوییم: آنچه ذکر کرده اند ، مربوط به واقعه ای است که در جنگ اُحد اتّفاق افتاده است و ما می گوییم که این ، در جنگ خیبر بوده و احمد بن حنبل هم در فضائل الصحابه ، این گونه نقل کرده است و سخنی در جنگ اُحد نیست ، که ابن عبّاس گفت: هنگامی که علی علیه السلام ، طلحه بن ابی طلحه ، پرچمدار مشرکان را کُشت ، فریادی از آسمان برخاست که : «شمشیری جز ذوالفقار نیست» .

و گفته اند که در سند این روایت ، عیسی بن مهران است که در او خدشه دارند و گفته اند شیعه است ؛ امّا آنچه مربوط به جنگ خیبر است ، هیچ یک از عالمان در آن خدشه نکرده اند . همچنین گفته شده که آن ، مربوط به جنگ بدر است ؛ ولی نظر نخست ، صحیح است . .


ص: 372

راجع : ص 446 (اللّهمّ أذهب عنه الحرّ والبرد) . ج 8 ص 172 (اللّه ورسوله وجبرئیل عنه راضون) . و ص 248 (لولا مخافه الغلوّ) . و ص 498 (سعد بن أبی وقّاص) . ج 12 ص 248 (محبوبیّته عند اللّه ورسوله وملائکته) .

.


ص: 373

ر . ک : ص 447 (خدایا! گرما و سرما را از او دور کن) . ج 8 ، ص 173 (خدا و پیامبرش و جبرئیل ، از او راضی اند) . و ص 249 (اگر از غلو نمی هراسیدم) . و ص 499 (سعد بن ابی وقّاص) . ج 12 ، ص 249 (محبوبیّت امام علی نزد خداوند ، پیامبر و فرشتگان).

.


ص: 374

الفصل التاسع : النشاطات فی فتح مکّهتمّ الاتّفاق فی صلح الحدیبیّه علی أن یکفّ کلّ من الطرفین عن شنّ الحرب ، وألّا یحرّضا حلفاءهما علی ذلک ، وألّا یدعماهم فی حرب من الحروب . لکنّ قریش نکثت مقرّرات ذلک الصلح بتجهیز بنی بکر حلفائهم علی قبیله خزاعه حلیفه المسلمین،أو بالاشتراک لیلاً فی قتالٍ ضدّها. (1) وتناهی إلی أسماع النبیّ صلی الله علیه و آله استشهاد عدد من المسلمین مظلومین ، واستنجاد عمرو بن سالم رئیس قبیله خزاعه بأبیات مؤثّره ، فأنجده . وهکذا عزم علی فتح مکّه ، ومحو معالم الشرک من مرکز التوحید ، إذ لا مانع یحول دون ذلک حینئذٍ . فسیطر رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی مکّه عبر خطّه عسکریّه عجیبه ، وفتحها بلا إراقه دمٍ ، ومعه أکثر من عشره آلاف مقاتل . (2) وشهد الإمام علیّ علیه السلام هذا النصر ، وکان حضوره فیه لافتا للنظر من وجوه : 1 . کان حاطب بن أبی بلتعه قد کتب إلی قریش کتابا یخبرهم فیه بعزم النبیّ صلی الله علیه و آله علی فتح مکّه ، وأرسله مع إحدی النساء . فاستدعی النبیّ صلی الله علیه و آله علیّا علیه السلام ، وبعثه مع اثنین للقبض علی تلک المرأه . ولمّا لقوها وطلبوا منها دفع الکتاب إلیهم أنکرت ذلک أشدّ إنکار ، ففتّشوها عدّه مرّات فلم یجدوا عندها شیئا ، ودلّ تفتیشهم علی صحّه ما تدّعیه . فقال لها الإمام علیه السلام : واللّه ما کَذَبنا رسولُ اللّه صلوات اللّه علیه ... واللّه لتُظهرنّ الکتاب أو لأردنّ رأسک إلی رسول اللّه ! فاستسلمت المرأه وأخرجته من ضفیرتها ، ودفعته إلیه . (3) 2 . کان سعد بن عباده یحمل رایه الإسلام ، وینادی : الیوم یوم الملحمه ... . فنادی رسول اللّه صلی الله علیه و آله نداء الرحمه والرأفه ، وقال : الیوم یوم المرحمه ... (4) ، ثمّ دعا علیّا علیه السلام وأمره أن یرفع الرایه مکان سعد . (5) 3 . أعطی النبیّ صلی الله علیه و آله الأمان للجمیع بعد فتح مکّه إلّا شرذمه من سود الضمائر المعاندین فقد أهدر دمهم ، منهم الحویرث الذی کان یؤذیه کثیرا یوم کان فی مکّه وامرأه مغنّیه کانت تهجوه صلی الله علیه و آله ، فقتلهما الإمام علیه السلام . (6)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 134 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 44 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 521 ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 609 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 36 ، أنساب الأشراف : ج 1 ص 449 .
2- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 135 و 139 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 50 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 42 ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 612 .
3- .صحیح البخاری: ج 4 ص 1557 ح 4025 ، صحیح مسلم : ج 4 ص1941ح161، مسند ابن حنبل:ج1ص173ح600، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 341 ح 5309 ، الطبقات الکبری : ج 2 ص 134 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 48، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 525 ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 611 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 40 ؛ تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 58 .
4- .اُسد الغابه : ج 2 ص 442 الرقم 2012 ، کنز العمّال : ج 10 ص 513 ح 30173 نقلاً عن ابن عساکر .
5- .تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 532 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 56 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 49 ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 614 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 135 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 305 ، إعلام الوری : ج 1 ص 385 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 207 و 208 .
6- .أنساب الأشراف : ج 1 ص 456 و457 ؛ الإرشاد : ج 1 ص136.

ص: 375
.