گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و هفتم
سوره طُور




سوره طُور
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَالطُّورِ
. « طور » سوگند به کوه
است ، ولی با توجه به اینکه این کلمه در 10 آیه از قرآن مجید مطرح شده ، که در 9 « کوه » در لغت به معنی « طُور »
همان کوهی که در آنجا وحی بر موسی نازل میشد ، به میان آمده ، معلوم میشود که در آیه مورد ، « طور سینا » مورد سخن از
بحث (مخصوصا باتوجهبه الف و لام عهد)( 1)، دراینجانیزهمان معنی است.
بنابراین خداوند در نخستین مرحله ، به یکی از
این است: که چون قبلًا این کلمه مطرح بوده ، شنونده نسبت به آن کلمه معهود است ، یعنی « الف و لام عهد » -1 منظور از
در ذهنش سابقه موضوع روشن است .
30 ) سوره طُور )
مکانهاي مقدس روي زمین که وحی الهی در آنجا نازل میگشت ، سوگند یاد کرده است .
2 وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ
و کتابیکه نوشته شده است .
نیز احتمالات گوناگونی دادهاند ، ولی به تناسب سوگندي که قبل از آن آمده ، این تعبیر یا اشاره به « کِتابٍ مَسطُور » در تفسیر
تورات است و یا همه کتب آسمانی .
3 فی رَقٍّ مَنْشُورٍ
در صفحهاي گسترده .
در اصل به معنی نازك و لطیف بودن است و به کاغذ یا پوست نازکی که مطلبی بر آن « رِقَّت » از ماده « رَقّ » واژه
به معنی گسترده است . « منشور » مینویسند ، نیز گفته میشود و
بنابراین سوگند به کتابی خورده شده که بر صفحهاي از بهترین صفحات نگاشته شده و در عین حال باز و
گستردهاست و نه پیچیده .
( جزء بیست و هفتم ( 31
4 وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ
و سوگند به بیت المعمور .
کعبه » تفسیرهاي گوناگونی شده است ، ولی با توجه به تعبیرات مختلفی که در قرآن ، از « بَیْتِ الْمَعْمُور » در مورد
آمده ، همین معنی از همه مناسبتر به نظر میرسد ، زیرا کعبه بهوسیله زوّار و حاجیان همواره معمور و آباد « بیت » به عنوان «
است و نخستین خانهاي است که براي عبادت ، در روي زمین ساخته و آباد شده است .
5 وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ
و سقف برافراشته .
صفحه 18 از 77
وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَ قْفا » : آسمان است ، چراکه در آیه 32 سوره انبیاء میخوانیم ،« اَلسَّقْفِ الْمَرْفُوع » اما منظور از
. « مَحْفُوظا : ما آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم
32 ) سوره طُور )
ممکن است از این نظر باشد که ستارگان و کرات آسمانی آنچنان سراسر آسمان را پوشاندهاند و به « سقف » تعبیر به
باشد که قشر فشردهاي از هوا همچون سقف محکمی اطراف آن « جو اطراف زمین » سقفی میمانند و نیز ممکن است اشاره به
را فراگرفته و آن را در برابر هجوم سنگهاي آسمانی و اشعه زیانبار کیهانی به خوبی حفظ میکند .
6 وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
و دریاي مملو و برافروخته .
. « مملو » و دیگري « برافروخته » دو معنی در لغت ذکر شده : یکی « مَسْجُور » براي
أَتَأِنُّ مِنْ حَدیدَةٍ اَحْماها » : به برادرش عقیل نیز میخوانیم که فرمود « حَدیدَةٌ مُحْماةٌ » در سخنان امیرمؤمنان علی در داستان
اِنْسانُها لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنی اِلی نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَ َ ض بِه : آیا از آهنی که انسانی به صورت بازیچه آن را گداخته است، ناله میکنی،
(1) ؟« ولی مرا بهسوي آتشی میکشانیکه پروردگار آنرا ازخشمش برافروخته
( جزء بیست و هفتم ( 33
و دریاي برافروخته کجاست ؟ بعضی گفتهاند همین اقیانوسهاي کره زمین ما است که در آستانه قیامت ، « بحر مسجور » اما این
وَ اِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ : هنگامیکه دریاها » : برافروخته میشود و سپس منفجر میگردد ، چنانکه در آیه 6 سوره تکویر آمده است
. « وَ اِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ: هنگامیکه دریاها منفجر و شکافته میشود » : و در آیه 3 سوره انفطار میخوانیم « برافروخته میشود
قابل توجه اینکه در چگونگی ارتباط مفهوم این پنج سوگند با یکدیگر ، مفسران چندان بحث نکردهاند ، ولی چنین به
نظر میرسد که سه سوگند نخست رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند ، چرا که همه از وحی و خصوصیات آن سخن میگویند ،
بیت المعمور » نیز اشاره به کتاب آسمانی است ، خواه تورات باشد یا قرآن و « کتاب مسطور » محل نزول وحی بود و « کوه طور »
محل رفت و آمد فرشتگان و پیک وحی خدا است . «
. با ترجمه فیضالاسلام، خطبه 215 ، صفحه 713 « نهج البلاغه » -1
34 ) سوره طُور )
سخن میگوید ( در برابر سه سوگند نخست که از آیات" تشریعی "سخن « تکوینی » و اما دو سوگند دیگر از آیات
میگفت ) این دو سوگند ، یکی اشاره به مهمترین نشانه توحید ، یعنی آسمان با عظمت است و دیگري به یکی از
( نشانههاي مهم معاد که در آستانه رستاخیز رخ میدهد .( 1
در این پنج سوگند جمعاست. « معاد » و « نبوت » و « توحید » بنابراین
7 اِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ
که عذاب پروردگارت واقع میشود.
-1 منظور از آیات تکوینی آیاتی است که با فرمان خداوند که به آنها میگوید" کُن "یعنی باش فَیَکُونُ پس
میباشد . و منظور از آیات تشریعی آیاتی است که خداوند دستور فرموده که بندگانش آن را انجام دهند که همان
دستورهاي شرع قلمداد میشود .
( جزء بیست و هفتم ( 35
8 مالَهُ مِنْ دافِعٍ
صفحه 19 از 77
و چیزي از آن مانع نخواهد بود .
نکتهاي که در اینجا باقی میماند این است که ارتباط این قسمها و موضوعی که براي آن سوگند یاد شده ، چگونه
است ؟
پاسخ این سؤال با توجه به مطالبی که در بالا گفته شد ، روشن میشود و آن اینکه سوگندهاي فوق که بر محور قدرت خداوند
دور میزند ، بیانگر این است که چنین کسی بهخوبی قادر است مردگان را بار دیگر به زندگی و حیات « تکوین و تشریع » درعالم
بازگرداند و قیامت را برپا کند ، این همان چیزي است که سوگندها به خاطر آن یاد شده ، همانگونهکه در این آیه اشاره
شده است .
فرزندان صالح با پدر و مادر مؤمن در بهشت به یکدیگر ملحق میشوند
21 وَالَّذینَ امَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِایمانٍ اَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِءٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ
36 ) سوره طُور )
و آنها که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروي از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را ( در بهشت ) به آنها ملحق
میکنیم و از عمل آنها چیزي نمیکاهیم و هر کس در گرو اعمال خویش است .
به معنی کم کردن است . « اَلْت » از ماده « اَلَتْناهُم »
این نیز خود یک نعمت بزرگ است که انسان ، فرزندان باایمان و مورد علاقهاش را در بهشت در کنار خود ببیند و از انس با
آنها لذت برد ، بیآنکه از اعمال او چیزي کاسته شود .
از تعبیرات آیه برمیآید که منظور ، فرزندان بالغی است که در مسیر مادران و پدران صالح گام برمیدارند ، در ایمان از آنها
پیروي میکنند و از نظر مکتبی به آنها ملحق میشوند .
اینگونه افراد اگر از نظر عمل کوتاهی و تقصیراتی داشته باشند ، خداوند به احترام پدران صالح ، آنها را
( جزء بیست و هفتم ( 37
میبخشد و ترفیع مقام میدهد و به درجه آنان میرساند و این موهبتی است بزرگ براي پدران و فرزندان .
به هر حال ، از آنجا که ارتقاء این فرزندان به درجه پدران ممکن است این توهم را به وجود آورد که از اعمال پدران
وَ ما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ : ما چیزي از اعمال » : برمیدارند و به فرزندان میدهند ، به دنبال آن آمده است
. « آنها نمیکاهیم
کُلُّ امْرِءٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ ) . ) « هر کس در گرو و همراه اعمال خویش است » : در پایان آیه میافزاید
عمل انسان در بهشت همراه اوست
در مقابل وام است، ولی « وثیقه » همان « رهن » در لغت ملازمت و همراه بودن چیزي است ، هرچند معنی معروف « رهن » یکیازمعانی
از کلمات اهل لغت چنین استفاده میشود که یکی از معانی آن نیز دوام و ملازمت است .
مفهومش این « کُلُّ امْرِءٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ » به این ترتیب جمله
38 ) سوره طُور )
متقین » است که اعمال هر کسی ملازم و همراه او است و هرگز از او جدا نمیشود ، خواه عمل نیک باشد یا بد ؟ و به همین دلیل
در بهشت با اعمال خویشند و اگر فرزندانشان در کنار آنها قرار میگیرند به این معنی نیست که از اعمال آنها «
صفحه 20 از 77
کاسته شود .
بههرحال اینجمله تأکیديبراین واقعیتاست که اعمال انسان هرگز از او جدا نشده و پیوسته در تمام مراحل و مواقف همراه او است
.
22 وَ اَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَۀٍ وَ لَحْمٍ مِمّا یَشْتَهُونَ
همواره از انواع میوهها و گوشتها از هر نوع تمایل داشته باشند در اختیار آنها میگذاریم.
بهمعنیادامه و افزایش و اعطاء است ، یعنی میوهها و غذاهاي بهشتی آنچناننیستکه با تناولکردن « اِمْداد » ازماده « اَمْدَدْناهُم »
کمبودي پیداکند و یامثلمیوههايدنیاکه درفصول سال نوسان زیادي دارد ، تغییري در آن حاصل شود ، بلکه همیشگی و جاودانی و
مستمر است .
از آنچه بخواهند ) نشان میدهد که بهشتیان در انتخاب نوع و کمیت و کیفیت این میوهها و غذاها ، ) « مِمّا یَشْتَهُون » تعبیر
کاملًا آزادند، هر آنچه بخواهند در اختیار دارند .
( جزء بیست و هفتم ( 39
البته غذاهاي بهشتی منحصر به این دو نیست ، ولی اینها دوغذايمهماند .
. « گوشتها » بر « میوهها » اشارهاي است به برتري « لَحْم » بر « فاکِهَۀ » مقدم داشتن
23 یَتَنازَعُونَ فیها کَأْسا لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ
آنهادربهشتجامهايپرازشرابطهورراکهنهبیهودهگویی در آن است و نه گناه ازیکدیگر میگیرند .
به معنی گرفتن از یکدیگر است . « تنازع » از ماده « یَتَنازَعُون »
جامی است که پر از شراب باشد و به ظرف خالی قَدَح میگویند . « کَأْس »
شرابهاي تخدیر کننده دنیا را احیانا تداعی میکند، میافزاید: در آن شراب نه لغو و « کَأْس » به هرحال از آنجا که تعبیر به
بیهودهگویی است و نه گناه، زیرا هرگز عقل و هوش انسان را نمیگیرد، بنابراین سخنان ناموزون و اعمال زشتی که از مستها سر
میزند ، هرگز از آنان سر نخواهد زد بلکه به حکم آنکه شراب طهور است آنها را پاكتر و خالصتر و هوشیارترمیکند .
40 ) سوره طُور )
در بهشت، نوجوانانی از جنس فرشتگان در خدمت نوجوانان صالح هستند
24 وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَاَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ
و پیوسته در گرد آنها نوجوانانیبراي خدمتآنان گردش میکنند که همچون مرواریدهاي در صدفند .
به قدري تازه و شفاف و زیبا است که حد ندارد ، هر چند در بیرون صدف نیز قسمت زیادي از « مروارید درون صدف »
زیبایی خود را حفظ میکند ، ولی گرد و غبار هوا و آلودگی دستها هر چه باشد از صفاي آن میکاهد ، خدمتگزاران بهشتی
آنقدر زیبا و سفید چهره و با صفا هستند که گویی مرواریدهایی در صدفند .
( جزء بیست و هفتم ( 41
بر آنها طواف میکنند ) اشاره به آمادگی دائمی آنها براي خدمت است . ) « یَطُوفُ عَلَیْهِم » تعبیر به
گرچه در بهشت نیازي به خدمتکار نیست و هر چه بخواهند در اختیار آنها قرار میگیرد ، ولی این خود احترام و
اکرامبیشتري براي بهشتیان است .
اگر خدمتگزار همچون مروارید در صدف باشد ، » : در حدیثی آمده است که از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله سؤال کردند
صفحه 21 از 77
برتري مخدوم بر خدمتگزار در آنجا همچون برتري ماه در شب چهارده بر » : مخدوم ، یعنی مؤمنان بهشتی چگونهاند ؟ فرمود
(1). « سایر کواکب است
نشان میدهد که هر یک از مؤمنان خدمتگزار مخصوص به خود دارند « لَهُم » تعبیر به
و از آنجا که بهشت جاي غم و اندوه نیست ، آن خدمتگزاران
. « قُرْطُبی » و « کَشّاف » ، « مَجْمَعُ الْبَیان » -1
42 ) سوره طُور )
نیز از خدمت مؤمنان نهایت لذت را میبرند .
آن روز ترسان بودیم و امروز در نهایت امنیت
25 وَ اَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ
در اینهنگام روبهیکدیگرکرده(ازگذشته)سؤالمینمایند .
26 قالُوا اِنّا کُنّا قَبْلُ فی اَهْلِنا مُشْفِقینَ
میگویند : ما در میان خانواده خود ترسان بودیم .
و آخرین نعمت در این سلسله همان نعمت آرامش کامل و اطمینان خاطر از هر گونه عذاب و کیفر است .
با اینکه در میان خانواده خود زندگی میکردیم و باید احساس امنیت کنیم ، باز ترسان بودیم ، از این بیم داشتیم که حوادث
ناگوار زندگی و عذاب الهی ، هر لحظه فرا رسد و دامن مارا فرا گیرد .
از این بیم داشتیم که فرزندان و خانواده ما راه خطا پیش گیرند و در وادي ضلالت گمراه و سرگردان شوند .
و از این بیم داشتیم که دشمنان سنگدل، ما را غافلگیر سازند
( جزء بیست و هفتم ( 43
و عرصه را بر ما تنگ کنند .
اثبات وجود خداوند
35 اَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ اَمْ هُمُ الْخالِقُونَ
آیا آنها (مشرکین) بیسبب آفریده شدهاند ؟ یا خود خالق خویشند .
است که براي اثبات وجود خداوند آمده است و آن « برهان معروف عِلِّیَّت » عبارت کوتاه و فشرده آیه بالا در حقیقت اشاره به
اینکه عالمی که در آن زندگی میکنیم ، بدون شک حادث است ( زیرا دائما در حال تغییر است و آنچه در حال تغییر و
دگرگونی است ، معرض حوادث است و چیزي که در معرض حوادث است ، محال است قدیم و ازلی باشد ) .
اکنون این سؤال پیش میآید که اگر حادث است از پنج حال بیرون نیست :
1 بدون علت بهوجود آمده است .
44 ) سوره طُور )
2 خود علت خویشتن است .
3 معلولات جهان علت وجودآنهستند .
4 این جهان معلول علتی است که آنهم به نوبه خود معلول علت دیگري است و تا بینهایت پیش میرود .
صفحه 22 از 77
5 این جهان مخلوق خداوند واجبالوجود است که هستیش از درون ذات پاك او است .
باطل بودن چهار احتمال نخست معلوم است ، زیرا : وجود معلول بدون علت محال است و گرنه هر چیز در هر شرایطی باید
بهوجود آید، در حالی که چنین نیست .
احتمال دوم که چیزي خودش را بهوجود آورد ، نیز محال است ، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود
باشد.
همچنین احتمال سوم که مخلوقات انسان ، خالق انسانباشد، نیز به عقل جور درنمیآید .
و نیز احتمال چهارم یعنی تسلسل علتها و کشیده شدن سلسله
( جزء بیست و هفتم ( 45
علل و معلول به بینهایت آن نیز غیر قابل قبول است ، چراکه بینهایت معلول و مخلوق ، بالاخره مخلوق است و نیاز به خالقی دارد
که آنرا ایجاد کند ، مگر بینهایت صفر عدد میشود ؟ یا از درون بینهایت ظلمتنوربرمیخیزد؟ یا ازبینهایتفقر و نیاز،
بینیازيبهوجودمیآید؟
بنابراینراهی جزقبولاحتمالپنجمیعنیخالقیتخدا باقینمیماند.
49 وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ اِدْبارَ النُّجُومِ
(همچنین) بههنگامشباوراتسبیحکنوبههنگامپشتکردن ستارگان و طلوع صبح.
را به دو رکعت نافله صبح که در « وَ اِدْبارَ النُّجُومِ » ، تفسیر کردهاند « نماز شب » را به « وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ » بسیاري از مفسران جمله
آغاز طلوع فجر و به هنگام پنهان شدن ستارگان در نور صبح انجام میشود . به هر حال ، عبادت و تسبیح و حمد خدا در دل شب و
در آغاز طلوع فجر ، لطف و صفاي دیگري دارد و از تظاهر و ریا دورتر است و آمادگی روحی براي آن بیشتر میباشد، چرا که
کارهاي مشغولکننده زندگی روزانه تعطیل است ، استراحت شبانه به انسان آرامش بخشیده و قال و غوغا فرو
نشسته است .
46 ) سوره طُور )
رَکْعَتَا الْفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها : دو رکعت نافله صبح براي تو » : و در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
1)پایان سوره طُور ). « بهتر است از دنیا و آنچه در دنیاست
جلد 9، صفحه 6251 ذیل آیات مورد بحث . ،« تفسیر قرطبی » -1
( جزء بیست و هفتم ( 47
سوره