گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل دهم : پایداری شگفت انگیز در جنگ حُنَین



فصل دهم : پایداری شگفت انگیز در جنگ حُنَینفتح مکّه دل ها را لرزاند و هول و هراس را در جان های مشرکان افکند . دو قبیله مهم طائف: «هَوازِن» و «ثقیف» ، پس از گفتگو و رایزنی با برخی قبیله های دیگر ، به این نتیجه رسیدند که پیش از آن که سپاه اسلام به سوی آنان روی آورد ، آنان [ برای نبرد ]به استقبال ارتش اسلام بروند . بدین سبب ، سپاهی گران گرد آوردند و به فرماندهی جوانی سلحشور و بی پروا به نام مالک بن عوف نصری ، به سوی سپاه اسلام ، حرکت کردند . پیامبر صلی الله علیه و آله با لشکر عظیم دوازده هزار نفری متشکّل از ده هزار تن از مردم یثرب و دو هزار نفر از تازه مسلمانان قریش ، به رویارویی با آنان شتافت . عظمت سپاه اسلام ، برخی را به غروری کاذب ، دچار ساخت و از این رو ، گفتند : «ما هرگز از کمی تعداد ، شکست نخواهیم خورد» . مالک ، دستور داد که سپاهش در انتهای درّه ای که گذرگاهی به سوی منطقه «حنین» بود ، در پشت سنگ ها و صخره ها و در شکاف کوه ها و نقاط مرتفع ، پنهان شوند و چون سپاه اسلام بدان جا رسید ، آن را تیرباران و سنگ باران کنند و سپاه اسلام را به هزیمت و شکست بکشانند . چنین شد و بسیاری از سپاه اسلام ، پا به فرار نهادند تا آن جا که ابو سفیان از سَرِ استهزا گفت : «مسلمانان تا لب دریا خواهند دوید!» . در این هنگامه دشوار ، تعدادی اندک (حدود ده نفر) در کنار پیامبر خدا ماندند و دفاع از آن بزرگوار را به جان خریدند که علی علیه السلام از آنان بود و پروانه وار بر گِرد شمع وجود پیامبر خدا می گشت و کسانی را که قصد جان پیامبر خدا را کرده بودند ، فراری می داد . پیامبر صلی الله علیه و آله با ندایی بلند در اوج دشواری ها و شکست ها فریاد زد : ای یاران خدا و یاران پیامبرش! من بنده خدا و پیامبر او هستم. و آن گاه ، استرش را به سوی دشمن راند . یارانِ همراه آن بزرگوار نیز در کنار وی حرکت کردند و عبّاس ، عموی پیامبر خدا ، به فرمان وی با فریادی بلند ، مسلمانان را به یاری فراخواند و بدین سان ، لشکر اسلام ، دوباره سامان یافت . استوارْ گامی و نبرد بی امان علی علیه السلام در این جنگ نیز چشمگیر بود . آن بزرگوار ، چهل نفر از هوازن را کشت که یکی از آنان ، ابو جرول ، از دلاوران هوازن بود و مرگ او مقدّمه فروپاشی سپاه هوازن شد . پیامبر صلی الله علیه و آله ، فراریان را تعقیب کرد و دژ آنان را در طائف ، محاصره کرد . در این محاصره ، علی علیه السلام با نافع بن غیلان جنگید و او را از پای درآورد . چون نافع کشته شد ، گروهی از مشرکان فرار کردند و برخی اسلام آوردند . افزون بر این ، علی علیه السلام در هنگام محاصره دژ ، مأموریت یافت تا بت های اطراف طائف را نابود کند که این مأموریت را نیز به گونه ای شایسته انجام داد . شیخ مفید رحمه الله ، درباره حضور مؤثّر علی علیه السلام در این نبرد ، نوشته است : به فضیلت های امیر مؤمنان در این پیکار بنگر و در حقیقت آن ، تأمّل و اندیشه کن. می یابی که در این [ پیکار] ، به همه فضیلت ها دست یافت و هیچ کس از امّت در آنها با وی شریک نیست. اکنون ، بر اساس وقایع تاریخی و آنچه آوردیم ، جلوه های والای علی علیه السلام را در این نبرد ، بدین گونه برمی شمریم : 1 . پرچمداری مهاجران ؛ 2 . حضور شکوهمند در اوج نبرد و در هنگامه هجوم بی امان دشمن ، و دفع خطر از جان پیامبر خدا در لحظاتی که بسیاری گریخته بودند ؛ 3 . کشتن ابو جرول ، که موجب فروپاشی سپاه هوازن شد ؛ 4 . کشتن چهل نفر از رزم آوران هوازن ؛ 5 . فرماندهی گروهی که برای از بین بردن بت های منطقه بسیج شده بودند ؛ 6 . هماوردی با «شهاب» از قبیله «خَثعَم» که هیچ کس از مسلمانان ، هماورد جویی او را در میدان نبرد ، پاسخ نگفت و علی علیه السلام او را از پای درآورد ؛ 7 . کشتن «نافع» که تسلیم شدن بسیاری را در پی داشت.

.


ص: 384

. .


ص: 385

. .


ص: 386

10075.عنه علیه السلام :تاریخ الیعقوبی :بَلَغَ رَسولَ اللّهِ وهُوَ بِمَکَّهَ أنَّ هَوازِنَ قَد جَمَعَت بِحُنَینٍ جَمعا کَثیرا ، ورَئیسُهُم مالِکُ بنُ عَوفٍ النَّصرِیُّ ، ومَعَهُم دُرَیدُ بنُ الصِّمَّهِ مِن بَنی جُشَمَ ؛ شَیخٌ کَبیرٌ یَتَبَرَّکونَ بِرَأیِهِ ، وساقَ مالِکٌ مَعَ هَوازِنَ أموالَهُم وحَرَمَهُم . فَخَرَجَ إَلیهِم رَسولُ اللّهِ فی جَیشٍ عَظیمٍ عِدَّتُهُم اثنا عَشَرَ ألفا ؛ عَشَرَهُ آلافٍ أصحابُهُ الَّذین فَتَحَ بِهِم مَکَّهَ ، وألفانِ مِن أهلِ مَکَّهَ مِمَّن أسلَمَ طَوعا وکَرها ، وأخَذَ مِن صَفوانَ بنِ اُمَیَّهَ مِائَهِ دِرعٍ وقالَ : «عارِیَهٌ مَضمونَهٌ» . فَأَعجَبَتِ المُسلِمینَ کَثرَتُهُم ، وقالَ بَعضُهُم : ما نُؤتی مِن قِلَّهٍ . فَکَرِهَ رَسولُ اللّهِ ذلِکَ مِن قَولِهِم .

وکانَت هَوازِنُ قَد کَمَنَت فِی الوادی ، فَخَرَجوا عَلَی المُسلِمینَ ؛ وکانَ یَوما عَظیمَ الخَطبِ ، وَانهَزَمَ المُسلِمونَ عَن رَسولِ اللّهِ ، حَتّی بَقِیَ فی عَشَرَهٍ مِن بَنی هاشِمٍ ، وقیلَ تِسعَهٍ ، وهُم : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، وَالعَبّاسُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وأبو سفیانَ بنُ الحارِثِ ، ونَوفَلُ بنُ الحارِثِ ، ورَبیعَهُ بنُ الحارِثِ ، وعُتبَهُ ومُعَتِّبٌ ابنا أبی لَهَبٍ ، وَالفَضلُ بنُ العَبّاسِ ، وعَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وقیلَ : أیمَنُ بنُ اُمِّ أیمَنَ . قالَ اللّهُ عزَّوجَلَّ : «وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ * ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا» (1) . (2) .

1- .التوبه : 25 و 26 .
2- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 62 ، الإرشاد : ج 1 ص 140 نحوه .

ص: 387

10076.عنه علیه السلام :تاریخ الیعقوبی:در مکّه به پیامبر خدا خبر رسید که [ قبیله ] هوازن ، گروه های فراوانی را در حُنین ، گِرد آورده و سرکرده آنان ، مالک بن عوف نصری است و دُرَید بن صمّه (پیرمردی از بنی جشم) هم با اوست که از فکر و نظرش استفاده می کنند و مالک ، هوازن را با دارایی ها و زنانشان آورده است .

پیامبر خدا با سپاه بزرگی که دوازده هزار نفر بودند ، به سوی آنان ، به راه افتاد . ده هزار تن از آنها یارانی بودند که با آنان مکّه را فتح کرده بود و دو هزار نفر [ نیز] از مکّیان بودند که از سرِ رغبت یا به اکراه، مسلمان شده بودند و پیامبر خدا ، صد زره از صفوان بن امیّه به عنوان عاریه ضمانت شده گرفت . فراوانی نفرات ، مسلمانان را دچار عُجب کرد و یکی از آنان گفت: «ما به جهت کمی افراد ، شکست نمی خوریم» و این گفته ، بر پیامبر صلی الله علیه و آله ناپسند آمد .

قبیله هوازن ، در درّه کمین کردند و بر مسلمانان ، حمله بردند . روزی بس سخت بود و مسلمانان از گِرد پیامبر خدا پراکنده شدند تا آن جا که تنها با ده تن (و گفته شده نُه تن) از بنی هاشم ، تنها ماند و آنان ، علی بن ابی طالب علیه السلام ، عبّاس بن عبد المطّلب ، ابو سفیان بن حارث ، نوفل بن حارث ، ربیعه بن حارث ، عتبه و معتّب (پسران ابو لهب) ، فضل بن عبّاس و عبد اللّه بن زبیر بن عبد المطّلب بودند ، و گفته شده ایمن بن امّ ایمن هم بود .

خداوند عز و جل ، نازل کرد: «[ خداوند در بسیاری دشواری ها شما را یاری داد ]و از جمله در جنگ حنین ، هنگامی که فراوانی افرادتان شما را دچار عُجْب کرد ، ولی هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با همه گستردگی اش بر شما تنگ آمد . سپس [ به دشمن ] پشت کردید . پس از آن ، خداوند ، آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهیانی را که شما ندیدید ، فرو فرستاد» . .


ص: 388

10077.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تاریخ الإسلام عن الواقدیّ :سارَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن مَکَّهَ لِسِتٍّ خَلَونَ مِن شَوّالٍ فِی اثنَی عَشَرَ ألفا ، فَقالَ أبو بَکرٍ : لا نُغلَبُ الیَومَ مِن قِلَّهٍ . فَانتَهَوا إلی حُنَینٍ لِعَشرٍ خَلَونَ مِن شَوّالٍ . وأمَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أصحابَهُ بِالتَّعبِئَهِ ، ووَضَعَ الأَلوِیَهَ وَالرّایاتِ فی أهلِها ، ورَکِبَ بَغلَتَهُ ، ولَبِسَ دِرعَینِ وَالمِغفَرَ وَالبَیضَهَ . فَاستَقبَلَهُم مِن هَوازِنَ شَیءٌ لَم یَرَوا مِثلَهُ مِنَ السَّوادِ وَالکَثرَهِ ، وذلِکَ فی غَبَشِ الصُّبحِ . وخَرَجَتِ الکَتائِبُ مِن مَضیقِ الوادی وشِعبِهِ ، فَحَمَلوا حَملَهً واحِدَهً ، فَانکَشَفَت خَیلُ بَنی سُلَیمٍ مُوَلِّیَهً ، وتَبِعَهُم أهلُ مَکَّهَ ، وتَبِعُهُم النّاسُ . (1) .

1- .تاریخ الإسلام للذهبی : ج 2 ص 574 وراجع المغازی : ج 3 ص 890 .

ص: 389

10078.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تاریخ الإسلام به نقل از واقدی : پیامبر خدا در ششم شوّال با دوازده هزار نفر از مکّه حرکت کرد . ابو بکر گفت: امروز به جهت کمیِ افراد ، مغلوب نمی شویم .

روز دهم شوّال به حنین رسیدند و پیامبر صلی الله علیه و آله ، یارانش را آماده کرد و درفش ها و پرچم ها را به شایستگانش سپرد و بر استر خویش سوار شد و دو زره و نقاب و کلاهخود به تن کرد . (1)

سپس با لشکری از هَوازِن روبه رو شدند که نظیرش را در تعداد و نفرات ، ندیده بودند و آن ، در تاریک و روشنِ صبح بود و گروه ها از تنگه و از شکاف های دره بیرون آمدند و به یکباره حمله کردند . پس سواران بنی سلیم از هم گسیختند و پشت کرده ، گریختند و مکّیان و سپس دیگر مردمان ، از پی آنان رفتند . .

1- .در متن ، «مِغفَر» و «بیضه» آمده است ؛ یعنی زره پیامبر خدا ، روی سر ایشان را گرفت و افزون بر آن ، کلاهخود را هم بر سر نهاد .

ص: 390

10079.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السیره النبویّه لابن هشام عن جابر بن عبد اللّه :لَمَّا استَقبَلنا وادِیَ حُنَینٍ انحَدَرنا فی وادٍ مِن أودِیَهِ تِهامَهَ أجوَفَ حَطوطٍ (1) ، إنَّما نَنحَدِرُ فیهِ انحِدارا ، قالَ : وفی عَمایَهِ الصُّبحِ (2) . وکانَ القَومُ قَد سَبَقونا إلَی الوادی ، فَکَمَنوا لَنا فی شِعابِهِ وأحنائِهِ ومَضایِقِهِ ، وقَد اجمَعوا وتَهَیَّؤوا وأعَدّوا . فَوَاللّهِ ما رَاعَنا ونَحنُ مُنحَطّونَ إلَا الکَتائِبُ قَد شَدُّوا عَلَینا شِدَّهَ رَجُلٍ واحِدٍ ، وَانشَمَرَ النّاسُ راجِعینَ لا یَلوی أحَدٌ عَلی أحَدٍ ، وَانحازَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ الیَمینِ ، ثُمَّ قالَ : أینَ ! ! أیُّهَا النّاسُ هَلُمّوا إلَیَّ ! أنَا رَسولُ اللّهِ ، أنَا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ . قالَ : فَلا شَیءَ ؛ حَمَلَتِ الاِءبِلُ بَعضُها عَلی بَعضٍ ، فَانطَلَقَ النّاسُ ، إلَا أنَّهُ قَد بَقِیَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَفَرٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ وأهلِ بَیتِهِ . وفیمَن ثَبَتَ مَعهُ ... مِن أهلِ بَیتِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . (3)10075.امام علی علیه السلام :مسند أبی یعلی عن جابر :کانَ أیّامَ هَوازِنَ رَجُلٌ جَسیمٌ ، عَلی جَمَلٍ أحمَرَ ، فی یَدِهِ رایَهٌ سَوداءُ ، إذا أدرَکَ طَعَنَ بِها ، وإذا فاتَهُ شَیءٌ مِن بَینِ یَدَیهِ دَفَعَها مِن خَلفِهِ فَأَبعَدَهُ . فَعَمَدَ لَهُ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ورَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ کِلاهُما یُریدُهُ قالَ : فَضَرَبَهُ عَلِیٌّ عَلی عُرقوبَیِ الجَمَلِ ، فَوَقَعَ عَلی عَجُزِهِ ، قالَ : وضَرَبَ الأَنصارِیُّ ساقَهُ قالَ : فَطَرَحَ قَدَمَهُ بِنِصفِ ساقِهِ ، فَوَقَعَ ، وَاقتَتَلَ النّاسُ . (4) .

1- .أجوف : واسع الجوف . والحَطُوط : الأکمه الصعبه الانحدار (لسان العرب : ج 9 ص 35 «جوف» و ج7 ص 274 «حطط») .
2- .عَمایه الصبح : بقیّه ظلمه اللیل (لسان العرب : ج 15 ص 98 «عمی») .
3- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 85 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 74 .
4- .مسند أبی یعلی : ج 2 ص 344 ح 1858 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 76 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 88 کلاهما نحوه .

ص: 391

9893.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :السیره النبویّه ، ابن هشام به نقل از جابر بن عبد اللّه : چون به درّه حُنین درآمدیم، از یکی از درّه های عمیق و صعب العبور تَهامه سرازیر شدیم و در تاریک و روشن صبح ، به سختی پایین رفتیم و دشمن ، پیش از ما به درّه رسیده بود و در شکاف ها و اطراف و اکناف و تنگه ها کمین کرده بود و گِرد آمده ، تدارک دیده و آماده بود . به خدا سوگند ، در حال سرازیر شدن ، چیزی جز حمله یکباره گروه های دشمن ، ما را نترساند .

سپاه ، باشتابْ عقب نشست ، بی آن که به یکدیگر توجّه کنند . پیامبر خدا به سمت راست رفت و سپس فرمود: «به کجا [ می روید ]؟! ای مردم! به سوی من بیایید . من پیامبر خدایم . من محمّد بن عبد اللّه ام» ؛ امّا کسی نیامد و شترها در هم آویختند . مردم گریختند و جز تنی چند از مهاجران و انصار و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ، کسی با او نماند و علی بن ابی طالب علیه السلام در میان کسانی از خاندانش بود که استوار ماندند .9894.عنه صلی الله علیه و آله :مسند أبی یعلی به نقل از جابر : در روزهای پیکار هوازن ، مرد تنومندی بر شتری سرخ مو سوار بود و در دستش پرچمی سیاه رنگ داشت و به هرکس می رسید ، او را با آن ، زخمی می زد و چون نمی رسید [ و کسی از جلویش می گریخت ، پرچم را ] به پشت سرش می بُرد و با آن ، [ شخص را] دور می کرد . (1)

پس علی بن ابی طالب علیه السلام و مردی از انصار ، هر دو آهنگ او کردند . علی علیه السلام پاهای شتر او را قطع کرد و شتر به زمین افتاد و مرد انصاری بر ساق او زد و پایش را از میان ساقش قطع کرد . آن مرد ، افتاد و جنگ ، مغلوبه شد . .

1- .متن مسند أبی یعلی اضطراب دارد و به احتمال فراوان ، در متن عربی ، «دفعها» تصحیف «رفعها» و «فأبعده» ، تصحیف «فأتبعوه» باشد ، همان گونه که از مراجعه به متون مشابه در دیگر مأخذها ، آشکار می گردد . گزارش صحیح تر در متن بعدی و از کتاب الإرشاد ، آمده است .

ص: 392

9895.عنه صلی الله علیه و آله :الإرشاد :أقبَلَ رَجُلٌ مِن هَوازِنَ عَلی جَمَلٍ لَهُ أحمَرَ ، بِیَدِهِ رایَهٌ سَوداءُ فی رَأسِ رُمحٍ طَویلٍ أمامَ القَومِ ، إذا أدرَکَ ظَفَرا مِنَ المُسلِمینَ أکَبَّ عَلَیهِم ، وإذا فاتَهُ النّاسُ رَفَعَهُ لِمَن وَراءَهُ مِنَ المُشرِکینَ فَاتَّبَعوهُ ، وهُوَ یَرتَجِزُ ویَقولُ :


أنَا أبو جَروَلٍ لا بَراحَ (1)

حَتّی نُبیحَ القَومَ أو نُباحَ


فَصَمَدَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَضَرَبَ عَجُزَ بَعیرِهِ فَصَرَعَهُ ، ثُمَّ ضَرَبَهُ فَقَطَرَهُ ، ثُمَّ قالَ :


قَد عَلِمَ القَومُ لَدَی الصَّباحِ

أنّی فِی الهَیجاءِ ذو نَصاحٍ


فَکانَت هَزیمَهُ المُشرِکینَ بِقَتلِ أبی جَروَلٍ لَعَنَهُ اللّهُ. (2)9896.عنه صلی الله علیه و آله :الإرشاد :لَمّا قَتَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أبا جَروَلٍ وخُذِلَ القَومُ لِقَتلِهِ ، وَضَعَ المُسلِمونَ سُیوفَهُم فیهِم ، وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقدُمُهُم حَتّی قَتَلَ أربَعینَ رَجُلاً مِنَ القَومِ ، ثُمَّ کانَتِ الهَزیمَهُ وَالأَسرُ حینَئِذٍ . (3)9897.عنه صلی الله علیه و آله :مسند أبی یعلی عن أنس:کانَ عَلِیُّ بنُ أبیطالِبٍ علیه السلام یَومَئِذٍ [أی یَومَ حُنَینٍ ]أشَدَّ النّاسِ قِتالاً بَینَ یَدَیهِ[ صلی الله علیه و آله ] . (4)9898.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قَتَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِیَدِهِ یَومَ حُنَینٍ أربَعینَ . (5) .

1- .برح بَراحا: زال. ولا بَراحَ: أی لاریبَ ولا تحوُّلَ (المعجم الوسیط: ج 1 ص 47 «برح») .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 142 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 222 .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 144 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 223 ، إعلام الوری : ج 1 ص 387 ، کشف الیقین : ص 175 نحوه .
4- .مسند أبی یعلی : ج 3 ص 443 ح 3594 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 148 ح 2758 وفیه «مِن أشدّ» بدل «أشدّ» .
5- .الکافی : ج 8 ص 376 ح 566 عن عجلان ، کشف الغمّه : ج 2 ص 83 من دون إسنادٍ إلی المعصوم .

ص: 393

10076.امام علی علیه السلام :الإرشاد:مردی از هوازن ، سوار بر شتر سرخ مویش پیش آمد . در دستش پرچم سیاهی آویخته بر سر نیزه بلندی داشت و پیشاپیش دشمن می آمد و چون به مسلمانان دست می یافت ، کار آنها را می ساخت و چون از جلویش می گریختند ، پرچم را برای مشرکانی که پشت سرش بودند ، می افراشت و آنان به دنبالش می آمدند ، و رَجَز می خواند و می گفت :


من ابو جرولم! استوار ایستاده ام


تا این قوم را شکست دهیم یا شکست بخوریم .


پس امیر مؤمنان ، آهنگ او کرد و ضربتی بر پشت شترش زد و او را به خاک افکند و سپس خودِ او را زد و سخت به زمین انداخت و فرمود:


مردم به هنگام صبح دانستند


که من در جنگ ، شکارچی ام.


پس مشرکان با کشته شدن ابو جرول که خداوندْ لعنتش کند ، پراکنده شدند .10077.امام باقر علیه السلام :الإرشاد:چون امیر مؤمنان ابو جرول را کُشت و دشمن با کشته شدن او بی یاور شد ، مسلمانان ، تیغ در میان آنان نهادند و امیر مؤمنان ، پیشاپیش آنان می رفت تا آن که چهل تن از آنان را کُشت و پس از آن بود که فرار کردن و به اسارت درآمدن دشمن ، آغاز شد .10078.امام علی علیه السلام :مسند أبی یعلی به نقل از انس : علی بن ابی طالب علیه السلام ، در جنگ حنین ، جنگاورترین مبارز میدان در پیشاپیش پیامبر صلی الله علیه و آله بود .9895.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام با دست خود ، چهل نفر را در جنگ حنین کُشت . .


ص: 394

9896.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإرشاد فی ذِکرِ وقایِعِ ما بَعدَ غَزوَهِ حُنَینٍ : ثُمَّ سارَ بِنَفسِهِ إلَی الطّائِفِ فَحاصَرَهُم أیّاما ....

ثُمَّ خَرَجَ مِن حِصنِ الطّائِفِ نافِعُ بنُ غَیلانَ بنِ مُعَتِّبٍ فیخیَلٍ مِن ثَقیفٍ ، فَلَقِیَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِبَطنِ وَجٍّ (1) فَقَتَلَهُ ، وَانهَزَمَ المُشرِکونَ ، ولَحِقَ القَومَ الرُّعبُ ، فَنَزَلَ مِنهُم جَماعَهٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَسلَموا . وکانَ حِصارُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله الطّائِفَ بِضعَهَ عَشَرَ یَوما . (2) .

1- .وَجٌّ : الطائف (معجم البلدان : ج 5 ص 361) .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 152 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 145 ، إعلام الوری : ج 1 ص 233 ولیس فیهما من «ولحق القوم ...» .

ص: 395

9897.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإرشاد در ذکر وقایع پس از جنگ حنین : سپس [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] ، خود به سوی طائف حرکت کرد و آنان را چندین روز محاصره کرد . . . سپس نافع بن غیلان بن معتب سوارانی از قبیله ثقیف ، از دژ طائف ، بیرون آمدند . امیر مؤمنان ، او را در دامنه «وَجّ» (1) دید و کُشت . مشرکان همراهش پراکنده شدند و به دل دشمن ، هراس افتاد . پس گروهی از آنان بر پیامبر صلی الله علیه و آله درآمدند و مسلمان شدند . و محاصره طائف ، ده روز و اندی بود . .

1- .وجّ ، همان طائف است (معجم البلدان : ج 5 ص 361) .

ص: 396

الفصل الحادی عشر : الاستخلاف عن النبیّ فی غزوه تبوکتبوک هی أقصی منطقه توجّه إلیها النبیّ صلی الله علیه و آله فی حروبه . وبدأت تحرّکات المنافقین فی المدینه فی وقت راح رسول اللّه صلی الله علیه و آله یعدّ جیشه للانطلاق إلی تبوک . والحوادث التی وقعت تدلّ بوضوح علی أنّ المنافقین فی المدینه کانوا یتحیّنون الفرصه لتوجیه ضربتهم للحکومه النبویّه الجدیده . وکانت هذه الغیبه الطویله للنبیّ فرصه مناسبه لهم . من هنا ، نلحظ أنّه صلی الله علیه و آله استخلف فی البدایه محمّد بن مسلمه علی المدینه ، ثمّ جعل علیّا علیه السلام علیها ، وقال : «أنَا لابُدَّ مِن أن اُقیمَ أو تُقیمَ» . (1) وقال : «إنَّ المَدینَهَ لا تَصلُحُ إلّا بی أو بِکَ» . (2) وهکذا أخفقت المؤامره ، فإنّ وجود علیّ علیه السلام ألقی الرعب فی قلوب المنافقین والمتآمرین ، وآیسهم من القیام بأیّ تحرّک فی المدینه ، فراحوا یعزفون علی وتر آخر ؛ فإنّ غزوه تبوک کانت الغزوه الوحیده التی لم یشهدها أمیر المؤمنین علیه السلام بقرار النبیّ صلی الله علیه و آله ، ولما طرأ من أحداث فی المدینه (3) . فأرجفوا أنّ علیّا تخلّی عن الحرب وخذل النبیّ ولم یرافقه مع رغبه النبیّ فی حضوره معه . فما کان من الإمام علیه السلام إلّا أن هرع إلیه صلی الله علیه و آله قبل مغادرته ، وأخبره بأراجیفهم ، فنطق النبیّ صلی الله علیه و آله عندئذٍ کلمته الخالده العظیمه فی حقّه : «أما تَرضی أن تَکونَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی» . (4) وهکذا اُحبطت هذه المؤامره فی مهدها ، وسجّل التاریخ لعلیٍّ علیه السلام أسطع المناقب أمام أنظار الناس .

.

1- .المعجم الکبیر: ج 5 ص 203 ح 5094 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص24.
2- .الإرشاد : ج1 ص155، کمال الدین : ص278 ح25 ، الاحتجاج: ج 1 ص 346 ح 56 ، کنز الفوائد : ج 2 ص 181 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 368 ح 3294 .
3- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 23 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 92 الرقم 3789.
4- .خصائص أمیرالمؤمنین للنسائی : ص 107 ح 45 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 562 ح 4 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 104 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 348 ، الاستیعاب : ج 3 ص 201 الرقم 1875 .

ص: 397