گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
واژه «مولا» در ادبیات عرب



البتّه روشن است که واژه «مولا» بار معنایی گسترده ای دارد؛ (1) امّا از معانی مختلف آن، جز آنچه را یاد شد، نمی توان در این مورد ، مراد دانست.

واژه «مولا» در ادبیات عربپژوهش در متون کهن ادبی، لغوی و تفسیری، نشانگر آن است که از معانی روشن «مولا» : سرپرست، شایسته تر برای تصرّف در امور، و اولی در زعامت و ولایت است. برخی از مواردی را که در آنها «مولا» بدین معنا به کار رفته، می آوریم : ابو عبیده مَعمَر بن مثنّی، در تفسیر کلمه «مولاکم» در آیه 15 از سوره حدید : « ...مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛ جایگاهتان آتش است. آن ، سزاوار شماست و چه بد فرجامی است!» نوشته است : به شما سزاوارتر است. (2) او این تفسیر را با شعری از ادب جاهلی استوار کرده است . شعر مورد استشهاد او از لبید ، صاحب یکی از «معلّقات سبع» است : فغدت کلا الفرجین تحسب أنّه مولی المخافه خلفها وأمامها . ماده گاو وحشی چنان بترسد که پندارد صاحبِ سگان شکاری، هم در پیش روی اوست و هم در پس او. شارحان معلّقات سبع ، در این بیت ، «مولی» را به معنای «اختیاردار» و «صاحب» گرفته اند و شعر را بر این اساس، معنا کرده اند. (3) ابو زکریّا یحیی بن زیاد بن عبد اللّه ، معروف به فرّاء، ادیب و مفسّر بزرگ کوفی،

.

1- .ر . ک : الغدیر : ج 1 ص 641 که معانی مختلف «مولا» را برشمرده است.
2- .مجاز القرآن : ج 2 ص 254 .
3- .شرح المعلّقات السبع ، ابو عبد اللّه حسین بن احمد زوزنی : ص 210 ، شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیّات ، ابو بکر محمّد بن قاسم الأنباری : ص 565566 .

ص: 541

در تفسیر همین آیه نوشته است: «او ، مولای شماست» یعنی : به شما سزاوارتر است . (1) و چنین اند ابو الحسن اَخفش، ابو اسحاق زَجّاج، محمّد بن قاسم انباری و... . (2) محمّد بن سائب کلبی، مؤلّف، مفسّر و تبارشناس بزرگ، در تفسیر آیه 51 از سوره توبه : «قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَنَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو جز آنچه خداوند برایمان مقدَّر کرده است، به ما نمی رسد. او مولای ماست، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند» ، نوشته است: أولی بنا من أنفسنا فی الموت والحیاه. (3) خدا اختیارش در زندگی و مرگ ما، از خودمان بیشتر است. چنان که پیش تر آوردیم، آمدن مولا به معنای «سرپرست» و «متولّی امور» نیز از جمله روشن ترین کاربردهای واژه «مولا» است و بسیاری بدان تصریح کرده اند که از آن جمله اند: ابو العبّاس محمّد بن یزید، معروف به مُبرَّد، در تفسیر آیه 11 از سوره محمّد : «ذَ لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ ؛ آن، بِدین سبب است که خداوند، مولای مؤمنان است» ، می نویسد : ولی و مولا، یک معنا دارند و آن یعنی : کسی که به خلقش سزاوار و متولّی امور آنان است. (4) فرّاء نیز نوشته است:

.

1- .معانی القرآن : ج 3 ص 124 ، تفسیر الفخر الرازی : ج 29 ص 228 .
2- .ر . ک : نفحات الأزهار : ج 8 ص 8616، الغدیر : ج 1 ص 615 به بعد .
3- .البحر المحیط : ج 5 ص 53 .
4- .الشافی : ج 2 ص 271 .

ص: 542

ولی و مولا در کلام عرب ، یک معنا دارند. (1) راغب اصفهانی، مفسّر و ادیب و قرآن پژوه بزرگ قرن چهارم نیز نوشته است: ولایت ، سرپرستی امر است. ولی و مولا، هر دو در این معنا استعمال می شوند و هر یک، هم به معنای فاعلی (مُوالی) و هم به معنای مفعولی (مُوالی) به کار می روند. (2) ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری، مفسّر و ادیب بزرگ قرن پنجم، در تفسیر آیه 62 از سوره انعام : «ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَهُمُ الْحَقِّ ؛ سپس به سوی خدا، مولای حقیقی شان ، باز گردانده می شوند» می نویسد: یعنی کسی که سرپرستی امورشان را به عهده دارد. (3) این گونه عالمان که بر این حقیقتْ تأکید کرده اند، بسیارند. از ادیب و مفسّر بزرگ معتزلی، جار اللّه زمخشری یاد می کنیم و می گذریم. وی در تفسیر آیه 286 از سوره بقره : «أَنتَ مَوْلَنَا فَانصُرْنَا . تو مولای مایی . پس ما را یاری کن!» می نویسد: سرور مایی و ما بندگان توییم؛ یا یاور مایی ؛ و یا سرپرست امور مایی . (4) ابن اثیر نیز در اثر بزرگ و ارجمند خود، النهایه ، که به شرح واژه های دشواریاب احادیث نبوی پرداخته، در تفسیر واژه «مولا» نوشته است: واژه «مولا» در حدیث، فراوان آمده است و آن ، اسمی است که بر معانی فراوان اطلاق می شود ... و هر کس که سرپرستی امری را به عهده گیرد یا بدان قیام کند، مولا و ولیّ آن می شود ... و از این معناست حدیث : «هر زنی که بدون اجازه مولایش ازدواج کند، ازدواجش باطل است» و در نقل دیگر [ از این

.

1- .معانی القرآن : ج 2 ص 161 ، الشافی : ج 2 ص 271 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ماده «ولی» .
3- .الوسیط فی تفسیر القرآن المجید : ج 2 ص 281 .
4- .الکشّاف : ج 1 ص 173 .

ص: 543

روایت ]«ولیّش» (به معنای متولّی امرش) آمده است. (1) بدین سان ، روشن گردید که «اولویّت در امور» و «سرپرستی امور» و «سیادت» و «ریاست» و «زعامت» ، در کلمه «مولا» مندرج است و نیز معنای «مولا» با «ولی» ، همسانی دارد. این دو مطلب ، حقایقی شناخته شده اند. بر این حقیقت، ادیبان، عالمان و مفسّران بزرگی تأکید ورزیده اند، چنان که آوردیم. (2) از این رو ، ما بر این باوریم چنان که حق مداران نحله ها و مذاهب دیگر نیز بر این باور رفته اند (3) که پیامبر خدا در آن هنگامه شگفت و عظیم و جاودانه، با آن جمله سرنوشت ساز، هیچ چیزی را جز «ولایت»، «امامت» و «زعامت» علی علیه السلام رقم نزد. ساماندهی آن اجتماع شکوهمند، فقط برای آن بود که مردمان ، یک بار دیگر، ولی بسی گویاتر، رساتر و کارآمدتر، در گستره ای بس عظیم، از ولایت علی علیه السلام بشنوند و فردا و فرداها کسانی همی نگویند که: ندانستیم، نفهمیدیم، نشنیدیم و... . برای همین بود که پیامبر صلی الله علیه و آله بارها اقرار گرفت و در پایان، با صدایی بس رسا فریاد زد : «ألا فَلیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ» . هان! حاضر به غایب برساند. اکنون بر سر آنیم که از یک سو ملازمات وارونه سازی این معنا را در پیش دید

.

1- .النهایه فی غریب الحدیث : ماده «ولی» .
2- .ر . ک : نفحات الأزهار : ج6 ص 16120، الغدیر : ج1 ص615 به بعد. این دو عالم نستوه و مرزبان بزرگ حق و حقیقت (میر حامد حسین هندی و عبد الحسین امینی) ، آنچه را یاد کردیم ، با تأکید بر ده ها منبع ادبی، لغوی و تفسیری گزارش کرده اند.
3- .از جمله، سزامند است یاد کنیم از محقّق سختکوش و باریک بین مصری، محمّد بیّومی مهران، استاد دانشگاه اسکندریه، که بدون هیچ تردیدی، این حقیقت را پذیرفته و بر این باور رفته است که قطعا «مولا» به معنای «اولی به تصرف» است و نه چیز دیگر (الإمامه وأهل البیت : ج 2 ص 120).

قرائن دلالت حدیث غدیر بر امامت و خلافت

الف قرائن عقلی
1 . پیامد آنچه گذشت

نهیم و از سر تذکّر بگوییم که اگر در این کلام پیامبر صلی الله علیه و آله سخن از ولایت و سرپرستی آینده امّت در میان نباشد، چنین تفسیری چه لازمه ای خواهد داشت و آیا خِرَد، آن پیامدها را می پذیرد ، و از سوی دیگر، با تأمّل در حادثه و چگونگی شکل گیری آن و مسائلی دیگر، تأکید کنیم که حق، همان است که در تحلیل واژگانی آن آمد و نه چیز و چیزهای دیگر... ؛ و اللّه من وراء القصد. قرائن دلالت حدیث غدیر بر امامت و خلافت

الف قرائن عقلی1 . پیامد آنچه گذشتبه اعتقاد ما، پیامد آنچه تا بدین جا آوردیم، تردیدی باقی نمی گذارد که پیامبرخدا در آن هنگامه عظیم، رهبری آینده را تعیین کرد و پیشوایی آینده امّت اسلامی را رقم زد. بر این بیفزاییم که اگر کسی بر این باور باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن اجتماع عظیم و با آن خطابه بسی شورانگیز و جاودانه و با آن همه تأکید، از خلافت و ولایت نگفت و آینده امّت را مسکوت گذاشت، بی گمان، آینده نگری و تعیین امام و رهبر آینده را از آنچه پیش تر آوردیم نیز نخواهد فهمید. بدین سان ، باید بگوییم که پیامبر صلی الله علیه و آله برای آینده امّت، طرحی نیفکنده و چگونگی پیشوایی پس از خود را تعیین نکرده و امّت را چونان رمه ای بی شبان ، رها کرده است ؛ چرا که در آغاز این درآمد ، دیدیم که گمانه های دیگر درباره آینده امّت، غیر از گمانه تصریح بر رهبر آینده، ناپذیرفتنی و به شدّت نااستوارند. نیز باید بپذیریم که پیامبر صلی الله علیه و آله حقیقت را وا نگفته و کار تشخیص آن را به عصرها و نسل ها سپرده است و... . آیا هیچ خِردی این بی توجّهی و سهل انگاری را از آن

.


ص: 545



2 . چگونگی شکل گیری مراسم و ابلاغ

طبیب (1) سختکوش بی تاب پُردغدغه و نگران از آینده امّت ، می پذیرد؟ حاشا به حکمت، استواراندیشی، آینده نگری و عظمت شخصیّت پیامبر خدا که چنین کند!

2 . چگونگی شکل گیری مراسم و ابلاغمردمان، همراه پیامبر خدا حج گزارده اند و اینک ، آهنگ خروج از مکّه دارند. حج گزاران، انبوه انبوه، در قالب قافله ها از مکّه بیرون می روند و راهیِ دیار خویش می شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین کرده است. پیامبر خدا به وادی «خُم» نزدیک می شود؛ سرزمینی ناهنجار و بسیار گرم . (2) پیک الهی بر ابلاغ پیام خداوند ، تأکید می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله در وادی «خُم» از حرکت باز می ایستد و دستور می دهد آنان که پیش رفته اند، باز آیند و بازماندگان فرا رسند. سرزمین، غیر مسکونی و ناهنجار، هوا بسی گرم و فضا آتشین است. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد که از جهاز شتران، جایگاهی بلند سامان دهند، بدان گونه که همه صدای او را بشنوند و به هنگام سخن ، او را ببینند. چنین می کنند. نماز ظهر گزارده می شود. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد که همگان گرد آیند. جمعیت ، فشرده می شود. حرارت به اوج خود رسیده است و از تابش آفتاب، سراسر بیابان، زبانه می کشد. مردمان از جامه ها، رداها و از هر آنچه امکان داشته است، سایه بانَکی دست و پا کرده اند تا مگر اندکی از حرارت آفتاب و سوزش آن کاسته شود. در چنین هنگامی سخت و فراموش ناشدنی ، پیامبر صلی الله علیه و آله در پیش دید ده ها هزار (3)

.

1- .اشاره است به سخن امام علی علیه السلام در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله : «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه ؛ طبیبی است در جستجوی بیماران» (ر . ک : نهج البلاغه : خطبه 108).
2- .وفیات الأعیان : ج 5 ص 231 : «و این درّه به ناهمواری و شدّت گرما توصیف شده است».
3- .درباره عدد حاضران در واقعه غدیر خم، اقوال ، گوناگون است، از جمله : یکهزار وسیصد و ده هزار نفر در المناقب ، ابن شهر آشوب (ج 3 ص 26)، ده هزار و دوازده هزار نفر در تفسیر العیّاشی (ج1 ص 333 ح 153 و ص 329 ح 143) ، هفده هزار نفر در جامع الأخبار (ص 47 ح 52)، چهل هزار و هفتاد هزار و نود هزار و 114 هزار و 124 هزار نفر در السیره الحلبیّه (ج 3 ص 257)، هفتاد نفر در الاحتجاج (ج 1 ص 134 ح 32) و 120 هزار نفر در تذکره الخواصّ (ص 30) (ر . ک : الغدیر : ج 1 ص 9 ، بحار الأنوار : ج 37 ص 139 و 158 و 165) .

ص: 546

مسلمان حج گزار، بر جهاز شتران بر می آید و سخن آغاز می کند و حمد و ثنای خداوند می گوید. سپس بارها از مردم بر سختکوشی، ابلاغ، اندرزگویی و کوتاهی نکردن خویش در ابلاغ حق، و... گواهی می گیرد و سرانجام ، در حالی که دست علی علیه السلام را گرفته و فراز آورده بدان سان که سپیدی زیر بغل آن دو نمایان است ، می فرماید: من کنت مولاه فعلیّ مولاه . هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست . اکنون باید بنگریم که پیامبر صلی الله علیه و آله با این همه تمهید، در فضایی بدان گونه، در میان جمعی بدان سان و با تأکید بر مطرح شدن سخن در همان جا و با همان حال و هوا، چه گفته و از آن، چه چیزی اراده کرده است . دوستی علی علیه السلام را؟ پیامبر صلی الله علیه و آله که در هنگامه عظیم این حج، بارها سخن گفته و از جمله بر «مودّت» اهل بیتش تأکید کرده بود،از نگه داشتن این همه انسان در آن جوّ آتشین و شنوانیدن این پیام به آنان و تأکید بر رساندن آن به دیگران ، چنین قصد داشت که : «علی را دوست بدارید»؟ مگر دوست داشتن علی علیه السلام ، نیازمند توصیه است؟! او سرآمد مؤمنان و برجسته ترین چهره این مکتب است و مؤمنان، همه مأمور به دوست داشتن یکدیگر و نهایتا مأمور به دوست داشتن علی علیه السلام هستند. آیا گفتن این موضوع، نیاز به این همه تمهید داشت؟! در بخش چهاردهم این دانش نامه ، احادیث درباره «مهرورزی به علی علیه السلام »

.


ص: 547



ب قرائن موجود در خود واقعه
1 . نزول دو آیه (اکمال و ابلاغ)

خواهد آمد ؛ امّا تأکید داریم که آنها نیز آهنگی بس فراتر و مقصودی بس عظیم تر از دوستی صوری و عادی دارند. با این که بارها بر دوستی علی علیه السلام تأکید و تصریح شده بود، چه نیازی به این همه رنج بردن و سختی دیدن مردمان بود که بمانند و حرارت بچشند تا بشنوند که : «علی را دوست بدارید»؟ این همه، نشانگر آن است که پیامبر خدا از آن کلام، پیامی فراتر، سخنی نقش آفرین تر و مقصودی فرازمندتر داشت و به همین دلیل نیز آن صحنه به یادماندنی را به امر الهی سامان داد و یک بار دیگر، ولی گویاتر، فراموش ناشدنی تر و بر جان ها جایگیرتر، پیامش را فریاد کرد. آیا هیچ خِردی از آن همه تمهید و تأکید، جز این می فهمد و هیچ خِردی، آن توجیه ناموجّه را برمی تابد؟! «إِنَّ فِی ذَ لِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ . (1) بی گمان، در آن برای کسی که صاحبْ دل باشد یا گوش شنوا داشته و شاهد باشد، پند است» .

ب قرائن موجود در خود واقعه1 . نزول دو آیه (اکمال و ابلاغ)بی گمان، آیات 3 و 67 از سوره مائده در جریان غدیر و پس از آن که پیامبر خدا علی علیه السلام را فراز آورد و نیز پیش از سامان یافتن آن مراسم شکوهمند، برای تأکید بر ابلاغِ حق در مشهد و منظر هزاران انسان و پس از بیان جمله : «هر که من مولای اویم ، علی مولای اوست» نازل شده است. گزارش ها و نقل های این حقیقت، بدان سان انبوه است که جای هیچ تردیدی را

.

1- .ق، آیه 37.

ص: 548



2 . محتوای خطبه

باقی نمی گذارد. اکنون باید پرسید آیا آهنگ آیه که نشانگر این واقعیّت است که در صورت ابلاغ نشدن امر الهی به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسالتمداری او یکسر تباه می شود و نیز بیانگر این است که محتوای پیام، بسی دلهره آفرین است و موضع خصمانه غوغاسالاران را به دنبال دارد، می تواند بخشی از شرایع و شماری از حلال ها و حرام ها شمرده شود، با این که ابلاغ حلال ها و حرام ها برای پیامبر خدا، نه هراسی دارد و نه مخالفتی و نه...؟! شگفتا که مفسّرانی، چون حقیقت را ندیدند، یا نخواستند ببینید ، ره افسانه زدند . به لحاظ اهمّیت این آیات و تعیین زمان نزول آنها، به گونه ای مستقل، بدان خواهیم پرداخت. (1)

2 . محتوای خطبهچگونگی آغاز خطبه، ادامه آن و طرح موضوع در آن به همراه آهنگ شورانگیز، تأثیرگذار و گدازنده کلام نبوی، تردیدی باقی نمی گذارد که موضوع، بسی مهم تر و حسّاس تر و دغدغه آمیزتر از آن چیزی است که برخی پنداشته اند. یکی از نقل ها را می آوریم: حذیفه بن اسید می گوید : چون پیامبر خدا از حجّه الوداع باز آمد، مانع از آن شد که اصحابش در پیرامون درختانِ نزدیک به همِ دشت، بار افکنند. سپس به دنبال آنان فرستاد و در زیر درختان، نماز [ را به جماعت ]گزارْد. سپس برخاست و فرمود: أیُّهَا النّاسُ ! قَد نَبَّأَنِی اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُ لَم یُعَمَّر نَبِیٌّ إلّا مِثلَ نِصفِ عُمُرِ الَّذی قَبلَهُ ، وإنّی لَأَظُنُّ أن یوشِکَ أن اُدعی فَاُجیبَ ، وإنّی مَسؤولٌ وأنتُم مَسؤولونَ ، فَمَاذا أنتُم قائِلونَ ؟

.

1- .ر . ک : ج 2 ص 242 (بحثی درباره آیه تبلیغ) و ص 260 (تحقیقی درباره روز کامل شدن دین) .

ص: 549

ای مردم! همانا خداوند ریزبینِ آگاه به من خبر داده است که هر پیامبری به اندازه نصف عمر پیامبر قبلی اش عمر می کند و من گمان دارم که دعوت حق و وفاتم نزدیک است و از من پرسیده می شود و از شما هم پرسیده می شود. شما چه خواهید گفت؟ قالوا : نَشهَدُ أنَّکَ قَد بَلَّغتَ ونَصَحتَ وجَهَدتَ ، فَجَزاکَ اللّهُ خَیراً . گفتند: گواهی می دهیم که تو ابلاغ کردی و کوشیدی و خیرخواهی نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد! فرمود: قالَ : أ لَستُم تَشهَدونَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ ، وأنَّ نارَهُ حَقٌّ ، وأنَّ المَوتَ حَقٌّ ، وأنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیبَ فیها ، وأنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ ؟ آیا به این که خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمّد، بنده و پیامبر اوست و بهشت او حق است و دوزخ او حق است و مرگْ حق است و قیامت ، بی تردید، آمدنی است و خداوند ، همه مردگان را برمی انگیزاند، گواهی نمی دهید؟ قالوا : بَلی نَشهَدُ بِذلِکَ . گفتند: چرا، بدان گواهی می دهیم. فرمود: قالَ : اللّهُمَّ اشهَد ، خدایا! گواه باش. سپس فرمود: ثُمَّ قال : یا أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ مَولایَ ، وأنَا مَولَی المُؤمِنینَ ، وأنَا أولی بِهِم من أنفُسِهِم ؛ مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ .

.


ص: 550

ای مردم! خداوند، مولای من است و من ، مولای مؤمنانم و من از خودِ آنان به آنان سزاوارترم. پس هر که من مولای اویم، این (یعنی : علی) مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار. سپس فرمود: ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ! إنّی فَرَطُکُم وإنَّکُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ ، حَوضٌ أعرَضُ مِمّا بَینَ بُصری وصَنعاءَ ، فیه آنِیَهٌ عَدَدَ النُّجومِ قِدحانٌ مِن فِضَّهٍ ، وإنّی سائِلُکُم حینَ تَرِدونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَینِ ، فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما ؛ الثَّقَلُ الأَکبَرُ کِتابُ اللّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللّهِ وطَرَفٌ بِأَیدیکُم ، فَاستَمسِکوا بِهِ لا تَضِلّوا ولا تُبَدِّلوا ، وعِترَتی أهلُ بَیتی ؛ فَإِنَّهُ قَد نَبَّأَنِی اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» . ای مردم! من پیش از شما می روم و شما در حوض [ کوثر] بر من درمی آیید؛ حوضی که عریض تر از فاصله بُصری تا صنعاست و در آن به تعداد ستارگان، جام های سیمین است و چون بر من در آیید، از شما درباره «ثقلین» (1) جویا می شوم. پس دقّت کنید که پس از من، چگونه با آن دو رفتار می کنید! ثقل بزرگ تر، کتاب خدای عز و جلاست ؛ رشته ای که یک سرش به دست خدا و سرِ دیگرش به دستان شماست. پس بدان چنگ زنید تا گم راه و دگرگون نشوید . و دیگری خاندان یا اهل بیت من اند . و خدای لطیف و خبیر به من خبر داد که آن دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من در آیند. (2) چگونگی بیان خطبه، نشانگر این است که پیامبر صلی الله علیه و آله بسی می کوشد تا دل ها را آماده سازد، اندیشه ها را به تأمّل وا دارد و گوش ها را شنوا سازد ، به گونه ای که سخن، چنان در اعماق قلب ها بنشیند که فردا و فرداها، کسی را توانِ انکار نباشد،

.

1- .ثقلین، یعنی : دو ثقل، دو چیز سنگین و یا گران بها ، از آن رو که اخذ و عمل به آن دو سنگین است و یا آن که ارزشمند و گران سنگ اند.
2- .البدایه والنهایه : ج 7 ص 349 . نیز ، ر . ک : ج 2 ص 217 (حدیث غدیر) .

ص: 551

مگر از سَرِ دلْ مردگی و خیره سری در مقابل حق. پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز، از این که به زودی از میان امّت خواهد رفت، سخن می گوید و بدین سان، ذهن ها را برای اندیشیدن در مسئله جانشینی و چگونگی تداوم رهبری به تأمّل وا می دارد و آن گاه با جمله : «من مسئولم و شما نیز مسئولید» بر مسئولیت همگانی تأکید می کند . گویی می گوید من مسئولم که حق را بگویم و واقعیّت را فریاد کنم و شما مسئولید که بشنوید، تأمّل کنید، دریابید و عمل کنید. سپس می فرماید: لقد مکثت فیکم سنوات مدیده اُبلّغ رسالات ربّی فماذا أنتم قائلون ؟ من، سالیانی در میان شما بودم. شما درباره رسالت گزاری من چه می گویید؟ جمعیّت، یک پارچه فریاد برمی آورَد که: از سرِ اخلاص و دلسوزی، با تلاشی طاقت فرسا ابلاغ کردی. خدایت جزای خیر ، عنایت کناد! آن گاه از آنها با پرسش های مکرّر، بر بنیادهای اعتقادی و بر «اولی» بودن خود بر آنها در تمام شئون زندگی، گواهی می گیرد و پس از آن، خداوند را بر این همه، که: اللّهُمَّ اشهد . خدایا! شاهد باش. اکنون، سخن به اوج رسیده است. جان ها تشنه اند و گوش ها آماده و سینه ها تپنده. پیامبر خدا با این همه تأکید و تنبّه و اصرار، چه می خواهد بگوید؟ او ادامه می دهد: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا مَولاهُ» . هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. آن گاه تأکید می کند که گرانْ جانی در برابر علی علیه السلام و نپذیرفتن ولایت او، اعلام

.


ص: 552



3 . تاج نهادن بر سر علی در روز غدیر

نبرد با من است. آیا می توان گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله این همه تمهید و تأکید را معمول می دارد تا بگوید : «علی را دوست داشته باشید»؟! پیامبر صلی الله علیه و آله می داند که کسانی این حقیقت را برنخواهند تابید و رویارویی خواهند کرد و کسانی نیز جبهه خواهند گرفت. این همه تأکید و تنبّه، برای همین است. آن گاه پس از ابلاغ، به گونه ای دیگر تأکید می کند : قیامت در پیش است و من به زودی خواهم رفت ؛ امّا نگران پس از خودم که چه خواهید کرد. هان! بر کنار حوض در انتظارم که چگونه بر من وارد خواهید شد. سلام خدا بر او که در نهایت استواری و کارآمدی و کارسازی، پیام الهی را بر مردمان خواند و حقّ «حق» را ادا کرد! سلام خدا بر او که با غمی بر سینه برخاسته از آنچه می دانست و با دغدغه ای از موضع ها و گفته ها و جریان سازی ها، پیام ولایتِ علوی را آورد و حرمت حق را پاس داشت! درود خدا بر او و بر کسانی که راه او را پیمودند و جان خود را فدای او نمودند!

3 . تاج نهادن بر سر علی در روز غدیراین ، پیامبر صلی الله علیه و آله است که عمامه اش را بر سر علی علیه السلام می نهد تا بر شکوه و جلال مراسم بیفزاید، که حقیقتا نوری بر نور است. پیامبر صلی الله علیه و آله از بلندای جایگاهی که برای ابلاغ حق، سامان داده بودند، فرود می آید و سبُک بال از این که پیامِ حق را گزارده است، در حلقه مردمان قرار می گیرد و مردمان، بر گرد او حلقه می زنند. بی گمان، آنچه بر دل ها می گذرد، گونه گون است : چه شد؟ چه بود؟ علی و جانشینی پیامبر خدا؟! کم نبودند کسانی که آن همه تأکید و تنبّه و تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله

.


ص: 553

را (از آغازین روزهای بعثت تا کنون) نادیده می گرفتند و بر مقتضای هواهای نفسانی خود پای می فشردند. پیامبر صلی الله علیه و آله احساس می کند که هنوز کار ، پایان نگرفته است و تأکیدها و تتمیم ها و تکمیل های دیگر، لازم است. علی علیه السلام را فرا می خوانَد و عمامه «سحاب» (1) خود را بر سر وی می نهد. بدان روزگاران ، آن کس که حاکمیت می یافت، «تاج» بر سر می نهاد و این، شیوه پادشاهان و امیران بود. اکنون پیامبر خدا که جایگاه حاکمیت را برای علی علیه السلام رقم زده است، چنان می کند و بر سر علی علیه السلام عمامه می نهد که عمامه «تاجِ» عرب است. (2) آورده اند که عرب، چون کسی را «سیادت» می داد و به «امارت» می نشانْد، بر سرِ او «عمامه» می نهاد که این، نشانه تثبیت جایگاه حاکمیت و ولایت بود. (3) علی علیه السلام خود از این افتخار ، چنین یاد کرده است: عَمَّمَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ غَدیرِ خُمٍّ بِعِمامَهٍ . پیامبر خدا مرا در روز غدیر خم، با عمامه ای ، مُعمَّم کرد . و محدّثان و مورّخان، چنین گزارش کرده اند که: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم، علی بن ابی طالب علیه السلام را فرا خواند و او را مُعمَّم کرد و انتهای عمامه را از پشت سرش آویخت. (4) نیز: پیامبر خدا، عمامه سحابش را بر سر علی بن ابی طالب علیه السلام بست. (5)

.

1- .سحاب ، به معنای «اَبْر» ، نام یکی از دستارهای پیامبر خدا بود.
2- .مسند الشهاب : ج 1 ص 75 ح 47 ، النهایه فی غریب الحدیث : ماده «توج» .
3- .تاج العروس : ماده «عمم» .
4- .فرائد السمطین : ج 1 ص 76 ح 42 .
5- .نظم درر السمطین : ص 112 .

ص: 554



4 . سلام رهبری

5 . تهنیت بر ولایت و امارت

بدین سان، پیامبر خدا نشان می دهد که با آن خطبه والا و کلمات ارجمند و جملات پرشُکوه، علی علیه السلام را بر ولایت، نصب نموده و زعامت و امامت وی را بر مردمان ، تثبیت کرده است و نه چیزی جز این. (1)

4 . سلام رهبریچون پیامبر صلی الله علیه و آله از بلندای جایگاه فرود می آید، هنگام نماز می شود. نماز می گزارَد و آن گاه به مؤمنان دستور می دهد که بر علی علیه السلام به عنوان «امیر مؤمنان» سلام گویند. بریده اسلمی می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به مردمان دستور داد که بر علی علیه السلام به عنوان «امیر مؤمنان» سلام گویند. مردم چنین کردند و من، آن روز ، خردسال ترین آنان بودم که به علی علیه السلام سلام گفتم. (2)

5 . تهنیت بر ولایت و امارتاین تصریح ها و تأکیدها، آن روز، حقیقت را آفتابی کرده بود. همگان، در آن روز، از این حادثه و ابلاغ، «نصب علی علیه السلام بر ولایت» را می فهمیدند و بدین سان، یکسر به سویش می شتافتند و ولایت را به او تبریک و تهنیت می گفتند. طُرفه آن که داعیه داران بعدی، اوّلین کسانی بودند که چنین کردند. از جمله، خلیفه دوم که گفت: مبارکت باد، ای پسر ابو طالب! امروز ولیّ هر مرد و زن مسلمان شدی . منابع بسیاری این سخن را با الفاظ گونه گون از خلیفه دوم گزارش کرده اند، چنان که از بسیاری دیگر. (3)

.

1- .در برخی نقل ها چنین است که اوّل، عمامه را بر سر علی علیه السلام نهاد و آن گاه فرمود : «هر که من مولای اویم، ...»؛ که ممکن است تکرار بوده و نه بار اوّل. ر . ک : ج 2 ص 269 (تاج گذاری در روز غدیر) .
2- .ر . ک : ج 2 ص 271 (سلام رهبری) .
3- .ر . ک : ج 2 ص 277 (تبریک رهبری) .

ص: 555



6 . شعر شاعران

6 . شعر شاعرانق فهم ادیبان و شاعران از واژگان، در تمامی فرهنگ ها از اعتبار ویژه برخوردار است. عالمان، هماره برای تعیین معنای واژه، آن گاه که معانی مُحتملی داشته باشد، به فهم ادیبان و شاعران استناد می کنند. شاعر بلند آوازه آن روزگار، حَسّان بن ثابت، بی درنگ پس از فرود آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاه، به پا می خیزد و از پیامبر خدا برای سرایش اشعار، رخصت می طلبد و آن گاه چکامه بلندش را با این مطلع می خواند که: ینادیهمُ یوم الغدیر نبیّهم بخمٍّ وأسمِع بالرسول منادیا . روز غدیر در خُم، پیامبرشان ندایشان داد اینک به ندای رسول، گوش فرا ده. و در ضمن آن، چنین می گوید: فقال له قم یا علیُّ فإنّنی رضیتک من بعدی إماماً وهادیا پس به او گفت : ای علی! برخیز که من تو را برای امامت و هدایتِ پس از خود پسندیدم. و در فرجام آن، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «لا تَزالُ یا حَسّانُ مُؤَیَّداً بِروحِ القُدُسِ ما نَصَرتَنا بِلِسانِکَ» . ای حَسّان! تو مادام که با زبانت ما را یاری می کنی، با روح القدس، تأیید می شوی. بدین سان می بینیم که حسّان از آن حادثه و از آن جمله پیامبر خدا ، امامت علی علیه السلام را درمی یابد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بر این دریافت، مهر تأیید می زند. (1)

.

1- .غدیریه حَسّان، مشهورترین و بلندآوازه ترین شعر اوست (الغدیر : ج 2 ص 65 به بعد) . شگفتا از آقای دکتر محمّد طاهر درویش که کتابی پربرگ درباره حَسّان ، فراهم آورده و درباره اشعار او از ابعاد مختلف ، سخن گفته ، ولی و هرگز از این شعر او یاد نکرده است (حسّان بن ثابت، قاهره : دار المعارف) .

ص: 556



7 . انکار ولایت و نزول عذاب

پس از وی نیز شاعران و چکامه سرایان، چنین کرده اند و در اشعار خود، امامت و ولایت علی علیه السلام را بر اساس این حادثه گسترده اند. علّامه عالی قدر، عبد الحسین امینی، کتاب عظیم الغدیر را، از جمله بر پایه این اشعار و تحلیل محتوای آنها برنهاده است. (1)

7 . انکار ولایت و نزول عذابچون نام علی علیه السلام فراز می آید و ولایت او رقم می خورَد، سینه های آکنده از حسد، حقد و کینه تاب نمی آورند و سخن ها می گویند و یاوه ها می پراکنند. وقیحانه تر از همه، رویارویی کسی است که در پیش دید پیامبر خدا، به نصب علی علیه السلام بر جایگاه امامت، با دیده تردید نگریسته، بر عمل پیامبر صلی الله علیه و آله طعن می زند و چگونگی این «نصب» را از پیامبر خدا بازخواست می نماید که : آیا این [ نصب]، از سویِ خداست و یا خود بدان همّت گماشتی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار با سوگند، تأکید می کند که بر اساس وحی الهی چنین می کنم ؛ امّا او تیره جانی پیشه می کند و از خداوند، عذاب می طلبد. خداوند، سنگی فرو می فرستد و او، بدان کشته می شود. پس آیات : «سَأَلَ سَآئِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ؛ (2) خواهنده ای عذابی واقع شدنی را خواست...» نازل می گردد. روشن است که او از جمله : «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، امامت و پیشوایی را می فهمید ؛ چرا که در اعتراضش به پیامبر خدا، از جمله گفت : سپس راضی نشدی، تا این که این جوان را بلند کردی و گفتی :

.

1- .ر . ک : ابیات حسّان بن ثابت . نیز : ج 2 ص 305 (اشعار حسّان بن ثابت) .
2- .معارج، آیه 1.

ص: 557



8 . اعتراف صحابیان

9 . گواه طلبیِ امام

«هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست». افزون بر این، تأکید بر دوستی علی علیه السلام و علنی نمودن لزوم مهرورزی به وی، این همه خشم و گردنکشی لازم نداشت. (1)

8 . اعتراف صحابیانگویا در آن روزگاران و به هنگامی که این سخن علنی شد، هیچ کس در مفهوم آن (امامت، پیشوایی و زعامت) تردید نکرده است . بیماردلان نیز از سَرِ سست باوری، در سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به تردید نگریسته اند، وگرنه در معنای جمله، هرگز تردید نکرده اند. در همان روزگاران و پس از آن واقعه و گاه حتّی سال های سال بعد از آن نیز کسانی با استناد بدان حادثه، علی علیه السلام را «مولا» نامیده اند و او را بدان ، مورد خطاب قرار می دهند. علی علیه السلام خود، چرایی این تعبیر را از آنها می خواهد. آنها می گویند: [ چون] روز غدیر خم، شنیدیم که پیامبر خدا می گوید : «هر که من مولای اویم، این [ علی ]مولای اوست». (2) عمر بن خطّاب نیز بارها بر این نکته تأکید کرده است، همانند صحابیان دیگر. آیا کسانی که علی علیه السلام را بر اساس حدیث غدیر و با استناد به جملات آن ، «مولا» نامیده اند، از این کلمه، «حبیب» و«نصیر» را برداشت کرده اند؟! آیا جز با سهل انگاری و تن زدن از ساده ترین مسائل زبانی و بیانی، چنین فهمی روا خواهد بود؟!

9 . گواه طلبیِ امامعلی علیه السلام جریان را بدان سان می دید که سیاستمداران ، با فرصت طلبی، خود را به

.

1- .برای روایات و نقل های بسیار دیگر، ر . ک : ج 2 ص 311 (درخواست عذاب) .
2- .ر . ک : ج 2 ص 137 (علی ، مولای هر کسی است که پیامبر ، مولای اوست) .

ص: 558

نادانی و فراموشیِ واقعه زدند، و چون اقدام عملی علیه آنان را به دلایل و عللی که در جای خود آمده است روا نمی دانست، از درگیری و رویارویی تشنّج آفرین تن زد ؛ امّا واگویی حق و عرضه حقیقتِ ماوقع را در موقعیّت های مناسب، هرگز از دست نمی هشت. اگر کسی از واقعِ امر سؤال می کرد، امام علیه السلام حق را به صراحت می نمود و اگر در مقامی در میان مردم، موقعیّتی مناسب می یافت، موضوع را طرح می کرد و از کسانی که شاهد جریان بودند، می خواست که آنچه را دیده اند، وا گویند و گاه نیز کسانی را که در جوّ «تهدید» و «تطمیع»، از بازگویی حقْ تن می زدند، سوگند می داد که حق را آشکار نمایند و از این که حقیقت به فراموشی سپرده شود، جلوگیری کنند. این گونه گواه طلبی ها که در قلم و بیان محدّثان و مورّخان به «مُناشده» شهره گشته است، بسیار است، چه به روزگار انزوا و چه به روزگار خلافت، تا نسل جدید نیز حق را بداند و حقایق را بفهمد. از جمله آورده اند که چون علی علیه السلام به کوفه وارد شد، در میان مردمان به پا خاست و فرمود : شما را سوگند می دهم هر آن کس که حدیث «هر که من مولای اویم، این [ علی ]مولای اوست» را در روز غدیر شنیده است، به پا خیزد و گواهی دهد. پس عدّه ای از صحابه برمی خیزند... . (1) علی علیه السلام جای در جای بر این حقیقت، پای می فشارَد و از آنان که در غدیر بوده اند، همی می خواهد که حقیقت را بگویند و از این که «حقْ» مکتوم بمانَد ، جلوگیری کنند. برای علی علیه السلام این وا گویی و اعتراف و گواهی دادنِ شاهدان ، بدان سان مهم است که چون کسانی از گواهی دادنْ تن می زنند کسانی که هرگز انتظار نمی رفت چنان

.

1- .ر . ک : ج 2 ص 329 (سوگند دادن های علی) .

ص: 559