گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و هفتم
سوره قَمَر




ماه شکافته شد
صفحه 27 از 77
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 اِقْتَرَبَتِ السّاعَۀُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ
قیامت نزدیک شد و ماه ازهم شکافت .
قیامت نزدیک است گرچه در مقیاس عمر دنیا ممکن است هزاران سال طول بکشد اما با توجه به مجموع عمر این جهان از
یکسو و با توجه به اینکه تمام عمر دنیا در برابر قیامت لحظه زودگذري بیش نیست ، منظور از این تعبیر روشن میشود .
ذکر این دو حادثه باهم ، به خاطر آن است که اصولاً ظهور پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله که آخرین پیامبر الهیاست ، خود از
بُعِثْتُ اَنَا وَ السّاعَۀُ » : نشانههاي نزدیکی قیامت است ، لذا در حدیثی از خود پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که فرمود
کَهاتَیْنِ : مبعوث شدن
( جزء بیست و هفتم ( 61
1) ( اشاره به دو انگشت مبارکش که در کنار هم قرار گرفته ) . ) « من و قیامت همچون این دو است
از سوي دیگر شکافتن ماه خود دلیلی است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکی است از حوادث عظیمی که در
آستانه رستاخیز در این جهان رخ میدهد ، چراکه تمامی کواکب و ستارگان و زمین درهم میریزند و عالَمی نو به جاي
آنها ایجاد میشود .
» : طبق برخی روایات مشهور که بعضی ادعاي تواتر آن را نیز کردهاند ، مشرکان نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمدند و گفتند
؟ « اگر این کار را کنم ، ایمان میآورید » : ایشان فرمود . « اگر راست میگویی و تو پیامبر خدایی ، ماه را براي ما دو پاره کن
و آن شب ، شب چهاردهم ماه بود پیامبر صلیاللهعلیهوآله از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را « آري » : عرض کردند
(1). « ببینید » : خواستهاند به او بدهد، ناگهان ماه بهدو پاره شد و رسولاللّه آنها را یکیک صدا میزد و میفرمود
. جلد 29 ، صفحه 29 ، « تفسیر فخر رازي » -1
62 ) سوره قَمَر )
شقّالقمر یک معجزه بزرگ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
گرچه بعضی از کوتهنظران اصرار دارند که این معجزه را طوري توجیه کنند که از صورت یک خارقالعاده خارج شود ،
یعنی حوادث قبل از قیامت است ولی قرائن متعددي « اَشْراط ساعَت » چنانکه گفتهاند : آیه فوق از آینده خبر میدهد و مربوط به
شَقُّ الْقَمَر » در آیه وجود دارد که تأکیدبر وقوع یک اعجاز میکند، ازجمله ذکر اینموضوعبه صورت فعل ماضی که نشان میدهد
واقع شده است ، همانگونه که نزدیکی رستاخیز با ظهور آخرین پیامبر نیز تحقق یافته است . «
بهعلاوه اگر سخناز معجزه نباشد، هیچ تناسبی با نسبت سِحر به پیامبر صلیاللهعلیهوآله کهدر آیهبعد آمدهاست، ندارد و
که خبر از تکذیب آنها میدهد ، هماهنگ نیست . « وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا اَهْوائَهُمْ » همچنینباجمله
و کتب تفسیر دیگر ، ذیل آیه مورد بحث . « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و هفتم ( 63
تاریخ وقوع معجزه بزرگ شقّ القمر
در اینکه شقّ القمر در مکه و قبل از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله واقع شده ، در میان مفسران و روات حدیث بحثی نیست .
صفحه 28 از 77
به پیامبر صلیاللهعلیهوآله این بود که میگفتند: سِحر در امور زمینی اثر « شقّ القمر » در برخی روایات آمده علت پیشنهاد
( میگذارد ، ما میخواهیم مطمئنشویمکهمعجزاتمحمد صلیاللهعلیهوآله سِحرنیست.( 1
حتی جمعیاز متعصبان لجوج بعداز دیدن اینمعجزه بزرگ ، گفتند : ما قبول نخواهیم کرد ، مگر اینکه کاروانهاي شام و یمن
فرارسند و از آنها سؤال کنیم : آیا آنها در مسیر خود چنین چیزيرا دیدهاند، اما هنگامیکه مسافران گفتند: دیدهایم، باز ایمان
( نیاوردند .( 2
2 وَ اِنْ یَرَوْا ایَۀً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ
و هرگاهنشانه و معجزهايراببینند ، اعراض کرده میگویند:
. جلد 17 ، صفحه 355 ، حدیث 10 ، « بحار الانوار » -1
. جلد 6 ، صفحه 133 ، « در المنثور » -2
64 ) سوره قَمَر )
این سِحري است مستمرّ .
اشاره به این است که آنها معجزات مکرري از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دیده بودند که شقّ القمر ادامه آن « مُسْتَمِرّ » تعبیر به
میپنداشتند، هر چند این تهمت بهانهاي بود براي « سِحري مستمر » بود ، آنها همه را بر تداوم سِحر حمل میکردند و آن را
عدم تسلیم در مقابل حق.
3 وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا اَهْوائَهُمْ وَ کُلُّ اَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ
آنها (آیاتخدا را) تکذیبکردند و ازهواي نفسشانپیروي نمودند و هر امري قرارگاهی دارد .
سرچشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله یا تکذیب معجزات و دلایل او و همچنین تکذیب رستاخیز و
قیامت ، پیروي از هواي نفس بود ، تعصبها و لجاجتها و خودخواهیها به آنها اجازه نمیداد که در برابر حق تسلیم شوند و از
سوي دیگر علاقه به بیبندوباري براي کامجویی از لذات بدون هیچ قید و شرط و آلودگی به گناه و ستم ، مانع از این بود که
دعوت حق را پذیرا شوند ،
( جزء بیست و هفتم ( 65
چراکه قبول این دعوت مسؤولیتآفرین بود .
است . « هواپرستی » آري همیشه چنین بوده و همواره چنان خواهد بود که مانع بزرگ در مسیر حق
این است که هرکس به سزاي عمل خویش میرسد ، قرارگاه ، « وَ کُلُّ اَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ : هر چیز قرارگاهی دارد » منظور از جمله
نیکی، نیکان و قرارگاه شر ، بدان هستند .
16 فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ
( اکنون بنگرید ) عذاب و انذارهاي من چگونه بود ؟
آیا آن عذابها واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود ؟
قرآن براي همه افراد ساده و قابل فهم است
17 وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ
ما قرآن را براي تذکر آسان ساختیم ، آیا کسی هست که متذکر شود ؟
، این آیه شریفه در همین سوره 4 بار تکرار شده است (آیات 17
صفحه 29 از 77
66 ) سوره قَمَر )
40 ) که بیانگر اهمیت توجه به سادگی و قابل فهم بودن قرآن براي همه مردم میباشد. آري این قرآن هیچ پیچیدگی ندارد ،32 ،22
و شرایط تأثیر در آن جمع است ، الفاظش شیرین و جذاب ، تعبیراتش زنده و پرمعنی ، انذارها و بشارتهایش صریح و گویا ،
داستانهایش واقعی و پرمحتوا، دلایلش قوي و محکم ، منطقش شیوا و متین ، خلاصه آنچه لازمه تأثیر گذاردن یک سخن است ،
در آن جمع است و به همین دلیل هر زمان دلهاي آماده با آن تماس یابد ، مجذوب آن میشود و در طول تاریخ اسلام نمونههاي
عجیب و شگفتانگیزي از تأثیر عمیق قرآن در دلهاي آماده دیده میشود که شاهد گویاي این امر است .
ولی چه میتوان کرد هنگامی که نطفه حیاتی یک بذر مرده باشد ، اگر در بهترین زمینها آن را جاي دهند و از آب
کوثر زیر نظر بهترین باغبانها آبیاري کنند ، هرگز نمو نخواهد کرد و گل و گیاهی از آن نمیروید .
18 کَذَّبَتْعادٌفَکَیْفَ کانَعَذابی وَ نُذُرِ
( جزء بیست و هفتم ( 67
قوم عاد ( نیز پیامبر خود ، هود را ) تکذیب کردند ، اکنون ( ببینید ) عذاب و انذارهاي من چگونه بود ؟
هرقدر پیامبر آنها هود بر تبلیغات خود میافزود و از راههاي مختلف براي بیدار ساختن آنها تلاش میکرد ، آنها بر خیرهسري و
لجاجت خود میافزودند و غرور ناشی از ثروت و امکانات مادي و غفلت ناشی از غرق بودن در شهوات ، گوش شنوا و چشم بینا را
از آنها گرفته بود . سرانجام خداوند آنها را با عذاب دردناکی مجازات کرد .
مبارکی یا شومی روزها
19 اِنّااَرْسَلْناعَلَیْهِمْریحاصَرْصَرافی یَوْمِنَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ
ما تندباد وحشتناك و سردي را در یک روز شوم مستمر بر آنها فرستادیم .
براي تأکید « صَ رْصَر » در اصل به معنی" بستن و محکم کردن "است و تکرار آن در واژه « صَ رْ » از ماده « صَ رْصَ ر »
است و از آنجا که این باد هم شدید بوده است و هم سرد ، هم پُرسوزش و هم پُر سر و صدا ، این واژه به آن اطلاق
شده است .
68 ) سوره قَمَر )
در اصل به معنی" سرخی شدیدي است که گاه در افق ظاهر میشود و همچون شعله آتش بیدودي است که عرب آن را « نَحْس »
میگوید ، سپس این واژه به هر چیز " شوم "در مقابل" سعد "اطلاق شده است . « نحاس »
در صورت اول مفهومش این است که حوادث آنروز همچنان استمرار یافت و ، « نَحْس » یا « یَوْم » صفتی است براي « مُسْتَمِر »
هفت شب و هشتروز این عذاب الهی به طور مداوم بر آنها مسلط بود، تا » ، چنانکه در آیه 7 سوره حاقه آمده است
و در صورت دوم معنایش این است که نحوست این روز ادامه یافت تا « همگی را درهمکوبید و کسی را زنده نگذاشت
همگی را هلاك کرد .
در میان مردم معمول است که بعضی از روزها را روز سعد و مبارك و بعضی را روز شوم و نحس میشمرند ، هرچند در تعیین آن
اختلاف بسیار است ، سخن اینجاست که این اعتقاد عمومی تا چه حد در اسلام پذیرفته شده و یا از اسلام گرفته شده
است ؟
( جزء بیست و هفتم ( 69
بنابراین اگر دلایل شرعی از طریق وحی که افقهاي وسیعتري را روشن میسازد ، در دست داشته باشیم ، قبول آن نه
صفحه 30 از 77
تنها بیمانع بلکه لازم است .
شده است: یکی در آیات مورد بحث و دیگري در آیه 16 سوره فصلت که « نحوست ایام » در آیاتقرآن تنها در دو مورد اشاره به
فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحا صَرْصَ را فی اَیّامٍ نَحِساتٍ : ما تندبادي » : درباره همین ماجراي قوم عاد سخن میگوید در آنجا میخوانیم
. « سخت و سرد در روزهاي شومی بر آنها مسلط ساختیم
اِنّا اَنْزَلْناهُ فیلَیْلَۀٍ » : نیز در بعضیاز آیات قرآن دیده میشود ، چنانکه درباره شب قدر میفرماید « مُبارَك » و درنقطه مقابل، تعبیر
3/دخان ). ) « مُبارَکَۀٍ: ما قرآن را در شبی پُر برکت نازل کردیم
در اصل به معنی « نَحس » ، همانطور که گفتیم
70 ) سوره قَمَر )
یعنی " شعله آتش خالی از دود "درمیآورد ، سپس به همین « نحاس » "سرخی فوقالعاده افق "است که آن را به صورت
مناسبت در معنی " شوم "به کار رفته است .
برخورد « سعد و نحس ایام » بهاینترتیبقرآناشارهسربستهايبهاینمسأله دارد، ولیدر روایات اسلامی بهروایات زیادي در زمینه
میکنیم .
آنچه به طور فشرده و خلاصه در اینجا میتوان گفت، چند مطلب است :
در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است ، تفسیر شده است ، براي مثال در « سعد و نحس ایام » الف در روایات متعددي
و فال بدي که به آن میزنند و سنگینی « روز چهارشنبه » روایتی از امیرمؤمنان میخوانیم : شخصی از امام درخواست کرد تا درباره
» چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز » : آن ، بیانی فرماید که منظور کدام چهارشنبه است ؟ امام فرمود
(1). « را کشت ... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد « هابیل » برادرش « قابیل
( جزء بیست و هفتم ( 71
لذا بسیاري از مفسران به پیروي بسیاري از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس میدانند .
، در بعضی دیگر از روایات میخوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکی است ، چراکه آدم درآن آفریده شد ، همچنین روز 26
( چراکه خداوند دریا را براي موسی شکافت .( 2
( یااینکه روز سوم ماه، روز نحسیاست، زیرا آدم و حوا درآنروز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی ازتنشان کندهشد .( 3
( یااینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است، چراکه نوح سوار بر کشتی شد (و از غرق شدن، نجات یافت) .( 4
. 58 و 61 ،105 ، جلد 5، صفحه 183 ، « نور الثقلین » - 1 و 2 و 3 و 4
72 ) سوره قَمَر )
روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودي قرار گرفت و » : یااینکه در موردنوروز در حدیثیاز امام صادق میخوانیم که فرمود
جبرئیل بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نازل شد و روزي است که علی بر دوش پیامبر صلیاللهعلیهوآله رفت ، بتهاي کعبه را
(1). « ... شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود
اینگونه تعبیرات ، در روایات فراوان است که سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند میدهد ،
مخصوصا در مورد روز عاشورا که بنیامیه به گمان پیروزي بر اهل بیت علیهمالسلام آن را روز مسعودي میشمردند و در روایات
شدیدا از تبرك به آنروز نهی شده و حتی دستور دادهاند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن نکنند ، بلکه کسب و
کار را در آنروز تعطیل کرده و عملًا از برنامه بنیامیه فاصله بگیرند ، مجموع این روایات سبب شده که بعضی مسأله سعد و نحس
ایام را طوري تفسیر کنند که مقصود اسلام ، توجه دادن مسلمین به این حوادث است تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاریخی
صفحه 31 از 77
سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیانگذاران آنها فاصله گیرند .
. جلد 59 ، صفحه 92 ، « بِحار الانوار » -1
( جزء بیست و هفتم ( 73
این تفسیر ممکن است در مورد قسمتی از این روایات صادق باشد ، ولی در مورد همه آنها مسلما صادق نیست ، چراکه از بعضی
از آنها استفاده میشود تأثیر مرموزي در بعضی ایام احیانا وجود دارد که ما از آن آگاهی نداریم .
ب این نکته نیز قابل دقت است که بعضی در مسأله سعد و نحس ایام به اندازهاي راه افراط را پوییدهاند که به هر کاري میخواهند
دست بزنند ، قبلًا به سراغ سعد و نحس ایام میروند و عملًا از بسیاري فعالیتها بازمیمانند و فرصتهاي طلایی را از دست
میدهند .
یا این که به جاي بررسی عوامل شکست و پیروزي خود و دیگران استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگی ،
گناه همه شکستها را به گردن شومی ایام میاندازند ، همانگونه که رمز پیروزيها را در نیکی ایام جستجو
میکنند .
74 ) سوره قَمَر )
این یک نوع فرار از حقیقت و افراط در مسأله و توضیح خرافی حوادث زندگی است که باید از آن به شدت پرهیز کرد و در این
مسایل نه گوش به شایعات میان مردم داد ، نه سخن منجمان و نه گفته فالگیران، اگر چیزي در حدیث معتبر در این زمینه ثابت
شود ، باید پذیرفت وگرنه بیاعتنا به گفته این و آن باید خط زندگی را ادامه داد و با تلاش و سعی و کوشش محکم به پیش گام
برداشت و از توکل بر خدا یاري جست و از لطف او استعانت خواست .
ج مسأله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالبا انسانرا به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون میشود ، عاملی
در » : است براي توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاك پروردگار و لذا در روایات متعددي میخوانیم
روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده ، میتوانید با دادن صدقه ، یا خواندن دعا و استمداد از لطف خداوند و همچنین قرائت
. « بعضی از آیات قرآن و توکل بر ذات پاك او ، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید
( جزء بیست و هفتم ( 75
دیروز تو را ندیدم » : از جمله در حدیثی میخوانیم که یکی از دوستان امام حسن عسکري روز سهشنبه خدمتش رسید ، امام فرمود
کسی که دوست دارد از شرّ روز دوشنبه در » : فرمود . « دوشنبه بود و من در این روز حرکت را ناخوش داشتم » : عرض کرد ، «
سپس امام این آیه از سوره" هلاتی "را (که تناسب با رفع شر ،« امان بماند، در اولین رکعت نماز صبح، سوره" هل اتی "بخواند
فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ ... : خداوند نیکانرا از شرّ روز رستاخیز نگاه میدارد، او به آنها خرمی و طراوت » : دارد) تلاوت فرمود
(1). « ظاهر و خوشحالی درون عطا میکند
. جلد 59 ، صفحه 39 ، حدیث 7 ، « بحار الانوار » -1
76 ) سوره قَمَر )
آیا در هیچ روزي ازروزهاي مکروه چهارشنبه و غیرآن » : در حدیث دیگري آمده ؛ یکیاز یاران امام ششم از ایشان پرسید
سفرت را با صدقه آغازکن و آیۀالکرسی را هنگامی که میخواهی حرکت » : امام در پاسخ فرمود ؟ « سفرکردن مناسب است
( و هر کجا میخواهی برو).( 1 ) « کنی، تلاوت کن
خدمت حضرت رسیدم ، » : در حدیث دیگري نیز آمده است که : یکی از یاران امام دهم علی بن محمد الهادي میگوید
درحالیکه در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود و سواري از کنارم گذشت و به شانهمن صدمه زد و در وسط جمعیت گرفتار شدم
صفحه 32 از 77
روزها چه ... » : امام فرمود . « و لباسم را پاره کردند ، گفتم : خداوند مرا از شرّ تو اي روز حفظ کند ، عجب روز شومی هستی
گناهی دارد که شما آنها را شوم میشمرید ، هنگامی که کیفر اَعمال شما در این روزها دامانتان را
. جلد 59 ، صفحه 28 ، « بحار الانوار » -1
( جزء بیست و هفتم ( 77
این حدیث پُرمعنی اشاره بهایناستکه اگر روزها همتأثیري داشته باشد، بهفرمان خدا است، هرگز نباید براي آنها تأثیر ؟ « میگیرد
مستقلی قائل شد و از لطف خداوند متعال خود را بینیاز دانست ، وانگهی نباید حوادثیرا که غالباجنبه کفاره اَعمالنادرست انسان
را دارد ، به تأثیر ایام ارتباط داد و خودرا تبرئهکرد و شاید اینبیان بهترینراه براي جمعمیان اخبار مختلف در این باب است .
20 تَنْزِعُ النّاسَ کَاَنَّهُمْ اَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ
کهمردمراهمچونتنههاينخلریشهکنشده،ازجابرمیکَنَد.
بر وزن رَجُل ) به معنی" قسمت عقب یا پایین چیزي است و تشبیه آن به قسمت پایین نخلها ، به ) « عَجُز » جمع « اَعْجاز » تعبیر به
خاطر آن است که به گفته بعضی باد به قدري شدید بود که نخست دست و سرهاي آنها را کند و با خود برد و بعد بقیه
بدنهایشان همچون نخل بیشاخ و برگ ، از زمینی کنده شده ، به هر گوشه و کنار پرتاب میگشت ، یا بهخاطرآناستکه باد
آنهارا باسر بهزمین میکوبید و گردنهامیشکست و سرهاجدا میشد.
78 ) سوره قَمَر )
به معنی" پایینترین نقطه چیزي "است و به همین جهت این واژه در معنی" ریشهکن ساختن "به کار « قعر » از ماده « مُنْقَعِر »
میرود .
این تعبیر یا به خاطر آن است که قوم عاد اندامی قوي و هیکلهایی درشت داشتند و چنانکه بعضی از مفسران گفتهاند ، براي حفظ
خود از تندباد ، گودالها و پناهگاههایی زیرزمینی ساخته بودند ، اما قدرت تندباد در آن روز به حدي بود که آنها را از
پناهگاههایشان ریشهکنمیکرد و بهاینطرف و آن طرف میافکند، حتی گفتهاند آنها را چنان با سر به زمین میکوبید که
سرهایشان از تن جدا میشد .
21 فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ
(اکنون ببینید) عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟
ما با اقوام دیگر که راه تکذیب و کبر و غرور و گناه و عصیان را پوییدند، چنین رفتار کردیم ، شما درباره خود چه میاندیشید
که راه آنها را ادامه میدهید ؟
( جزء بیست و هفتم ( 79
در مورد قوم عاد ، دو بار تکرارشدهاست؛ یکی درآغاز بیان اینسرگذشت و یکی هم در « فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُر » جمله
پایانآن، اینتفاوت شاید ازاینجهتاستکه عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناكتر بود ، هرچند عذابهاي الهی
همه شدید میباشد .
41 وَ لَقَدْ جاءَ الَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ
انذارها و هشدارها(یکی پسازدیگري)براي آلفرعون آمد.
گرچه غالبا در « آل » تنها خاندان و بستگان او نیست ، بلکه پیروان او را به طور عموم شامل میشود ، زیرا « آلَ فِرْعَوْن » منظور از
مورد " اهل بیت و خانواده "به کار میرود ، ولی احیانا در معنی وسیعی که گفتیم ، نیز استعمال میشود و قرائن مقام نشان میدهد
که در اینجا منظور همین معنی وسیع است .
صفحه 33 از 77
به معنی" بیمدهنده "است ، خواه انسانی باشد یا حادثهاي از حوادث که به انسانها هشدار میدهد و آنها را « نذیر » جمع « نُذُر »
از عاقبت کارشان برحذر میدارد ، در صورت اول ممکن است آیه فوق اشاره به موسی و هارون باشد و در صورت دوم اشاره
به معجزات نُهگانه موسی ، ولی آیه بعد نشانمیدهد که معنی دوم در اینجا مناسب است .
80 ) سوره قَمَر )
معجزات نهگانه حضرت موسی
42 کَذَّبُوا بِایاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ
اما آنها همهآیات ماراتکذیبکردند و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم ، گرفتن شخصی قدرتمند و توانا .
مفهوم وسیعی دارد که هم دلایل عقلی را شامل میشود ، هم معجزات و هم دلایل نقلیرا، اما به قرینه آیه 101 سوره « آیات »
معلوم میشود که در این جا اشاره به ،« وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ : ما به موسی نُهمعجزه روشن دادیم » : اسراء
همان معجزات نهگانه است .
با توجه به آیات مختلف قرآن عبارتنداز : « معجزات نهگانه موسی »
( جزء بیست و هفتم ( 81
20 / طه ) . ) « تبدیل شدن عصا به مار عظیم » 1
و درخشیدن دست موسی همچون یک منبع نور ( 22 / طه ) . « ید بیضاء » 2
133 / اعراف ) . ) « طوفانهاي کوبنده » 3
که قورباغههاییبودندکه « ضَ فادِع » ، که یک نوع از آفات نباتیاست « قُمَّل » ، که بر زراعتها مسلط شد « ملخ » 4 و 5 و 6 و 7
که در طی آن رود نیل ، رنگ خون گرفت ( « دَم » از رودنیل برخاستند و در مدتکوتاهی سطح زندگی آنها را پوشاندند و
133 / اعراف ) .
و کمبود انواع میوه ( 130 / اعراف ) . « خشکسالی » 8 و 9
که شرح هرکدام از آنها در ذیل آیات مربوطه داده شده است .
انسان اگر حقیقتجو باشد ، دیدن یکی از این معجزات با اخطار قبلی و سپس برطرف شدن بلا به وسیله دعاي پیامبر خدا براي او
کافی است ، ولی هنگامی که انسان به اصطلاح بر سر دنده لج قرار میگیرد ، اگر تمام آسمان و زمین آیت خدا شود ، مؤثر
نیست ، تنها عذاب
82 ) سوره قَمَر )
الهی باید فرارسد و مغزهایی را که پر از باد غرور است ، در هم بکوبد .
در اصل به معنی گرفتن است ، ولی از آنجا که مجرم را براي مجازات کردن ، قبلًا دستگیر میکنند ، این کلمه به « اَخْذ »
عنوان کنایه از مجازات به کار میرود .
تعبیري که در ذیل این داستان آمده است ، در سرگذشتهاي دیگر نظیر ندارد ، این بدان خاطر است که فرعونیان بیش از همه به
قدرت و عزت خود میبالیدند و همه جا سخن از نیروي حکومت آنها بود ، اما خداوند میگوید : ما آنها را گرفتیم ، گرفتن عزیز
مقتدر تا معلوم شود این قدرت و عزت پوشالی در مقابل قدرت و عزت خداوند ، هیچ و پوچ است و عجیب اینکه همان رود عظیم
نیل که سرچشمه تمام ثروت و قدرت و آبادي و تمدن آنها بود ، مأمور نابودي آنها شد و عجیبتر اینکه موجودات
کوچکی همچون ملخ ، قورباغه و قُمَّل ( یک نوع حشره ) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بیچاره
صفحه 34 از 77
کرد .
( جزء بیست و هفتم ( 83
43 اَکُفّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ اُولئِکُمْ اَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ
آیاکفار شما بهتراز اینها هستند؟ یا براي شما اماننامهاي در کتب آسمانی نازل شده است ؟
بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امتهاي سرکش و مجرم ، در این آیه مشرکان مکه را مخاطب میسازد .
میانشما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتی است ؟ اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و
زلزلهها و صاعقهها شدند، چه دلیلیدارد که شما به چنین سرنوشتی مبتلا نشوید ؟
آیا شما از آنها بهترید ؟ یا طغیان و عناد و کفر شما از آنهاکمتراست؟ پس چگونه خود را از عذاب الهی مصون
میشمرید؟ مگر اینکه اَماننامهاي در کتب آسمانی براي شما آمده باشد و مسلما چنین ادعایی دروغ است و هیچگونه
دلیلی بر آن ندارید .
44 اَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ
84 ) سوره قَمَر )
یا میگویند : ما جماعتی متحد و نیرومند و پیروزیم ؟
نیز « مُنْتَصِ ر » به معنی" مجموع "است و منظور در اینجا جماعتی است که هدف و قدرت عملدارند و تعبیربه « جَمیع »
و به معنی " انتقامگرفتن و پیروز شدن "است . « انتصار » تأکیدي بر این معنی است ، زیرا از ماده
به هر حال اگر آنها ادعاي چنین قدرتی کنند ، آن نیز ادعاي بیاساسی است ، چراکه آل فرعون و قوم عاد و ثمود و اَمثال آنان که
از اینها قويتر بودند ، در برابر عذاب الهی همچون پَر کاه در برابر یک طوفان عظیم کمترین مقاومتی از خود نشان ندادند تا
چه رسد به این گروه اندك و فاقد همه چیز .
45 سَیُهْزَمُالْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَالدُّبُرَ
( ولی بدانند ) جمعشان به زودي شکست میخوردو پابه فرارمیگذارند .
در اصل به معنی" فشار دادن جسم « هزم » از ماده « سَیُهْزَمُ »
( جزء بیست و هفتم ( 85
خشک "است به حدي که متلاشی شود و به همین مناسبت در متلاشی شدن لشکر و در هم شکستن آن به کار رفته
است.
این تعبیر ممکن است اشارهاي به این نکته باشد که اگرچه آنها ظاهرا متحد و منسجمند ، ولی چون موجوداتی خشک و فاقد
انعطافند ، در برابر یک فشار قوي در هم میشکنند ، برعکس مؤمنان که صلابتی توأم با انعطاف دارند که اگر تندباد حوادث کمر
آنها را خم کند ، به زودي قامت راست کرده و باز هم در برابر حادثه میایستند .
که به معنی" پیش رو "میباشد ، است و ذکر این کلمه در اینجا براي بیان پشت « قُبُل » به معنی" پشت "و در مقابل « دُبُر »
کردن به میدان جنگ به طور کامل است .
یک پیشگویی صریح و اعجازآمیز
بدون شک آن زمان که این آیات در مکه نازل شد ، مسلمانان در اقلیت شدید و دشمن در اوج قدرت بود و هرگز پیشبینی
پیروزي سریع مسلمانان بر آنها قابل باور نبود ، ولی مدت کوتاهی گذشت که
صفحه 35 از 77
86 ) سوره قَمَر )
مسلمانان هجرت نمودند و آنقدر قدرت پیدا کردند که در نخستین برخورد مسلحانه خود با دشمن در میدان بدر ، ضربه بسیار
سهمگینی بر آنان وارد ساختند ، آنچنان که هرگز انتظارش را نداشتند و چند سالی از ماجراي بدر بیشتر نگذشت که نه
فقط کفار مکه بلکه تمام شبه جزیره عربستان در مقابل آنان تسلیم شدند .
آیا خبر غیبی از آینده آن هم با این قاطعیت ، معجزه نیست ؟ میدانیم یکی از جنبههاي اعجاز قرآن، مشتملبودن بر خبرهاي
غیبی است که یک نمونهاش آیه مورد بحث میباشد .
46 بَلِ السّاعَۀُ مَوْعِدُهُمْ وَ السّاعَۀُ اَدْهی وَ اَمَرُّ
(علاوه براین) رستاخیز موعد آنها است و مجازات قیامت هولناكتر و تلختر است .
به معنی" مصیبت و حادثه بزرگ "است که راه خلاص و علاج و درمان ندارد . آري « دِهاء » و « دَهْو » از ماده « اَدْهی »
آنهادرقیامت گرچه گرفتار چنان سرنوشتی میشوند که راه فراري براي آن نیست.
( جزء بیست و هفتم ( 87
47 اِنَّ الْمُجْرِمینَ فی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ
مجرمان در گمراهی و شعلههاي آتشند .
بهمعنی " آتش برافروخته "و نیز بهمعنی جنون و هیجانزدگی و برافروختگی توأمبا از دستدادن اعتدال « سعیر » جمع « سُعُر »
مشرکان و » : فکرياست و در آیه مورد بحث ممکناست بهمعنی اول باشد ویا به معنی دوم ، در این صورت مفهوم آیه چنین است
روز قیامت میفهمند که » : و قرآن میگوید « مجرمان میگفتند : ما اگر از انسانی همانند خود پیروي کنیم ، گمراه و دیوانهایم
. « با انکار و تکذیب انبیاء در گمراهی و جنون بودهاند
48 یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِیالنّارِ عَلیوُجُوهِهِمْذوُقُوامَسَّ سَقَرَ
در آنروزکه در آتش دوزخ به صورتشان کشیده میشوند ( و به آنها گفته میشود : ) بچشید آتش دوزخ را .
بر وزن سفر ) و در اصل به معنی" تغییر رنگ بدن و متأذي شدن از تابش آفتاب و مانند آن "است و از آنجا که ) « سَقَر » واژه
جهنم
88 ) سوره قَمَر )
همان" تماس گرفتن و « مَسّ » است و مراد از « سَ قَر » این دگرگونی و آزار را به نحو شدید دارد ، یکی از نامهاي آن
بچشید حرارت سوزانی را که از لمس آتش دوزخ حاصل میشود ، » : لمسکردن "است ، بنابراین به دوزخیان گفته میشود
. « بچشید و نگویید اینها دروغ و خرافه و اسطوره است
نامی نیست که به تمامی دوزخ اطلاق شود ، بلکه بخش خاصی از دوزخ را گویند که « سَ قَر » بعضی از مفسران معتقدند که
درهاي است به نام سَقَر » : سوزندگی فوقالعاده عجیبی دارد ، چنانکه در روایتی از ششمینامام شیعیان، امامصادق نقلشدهاستکه
(1). « که جایگاه متکبران است و هرگاه نَفَس بکشد ، دوزخ را میسوزاند
همه چیز جهان روي حساب و کتاب است
49 اِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ
ذیل آیات مورد بحث . ، « تفسیر صافی » -1
( جزء بیست و هفتم ( 89
صفحه 36 از 77
ما هر چیزيرا بهاندازه آفریدیم .
در عین فشردگی، از حقیقت مهمی در عالَم خلقت پرده برمیدارد، حقیقتیکه بر سراسر جهان « اِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ » جمله
هستی حاکم است و آن اندازهگیري دقیق در همه کائنات جهان است .
هرچه علم و دانش بشري پیشرفت میکند، به این اندازهگیري دقیق آشناتر میشود، این اندازهگیري دقیق نهتنها در موجودات
ذرهبینی، بلکه در کُراتعظیم آسمانی نیز حاکم است .
مثلًا میشنویم فضانوردان بامحاسبات دقیق علمی که توسط صدها نفر کارشناس متخصص و به وسیله مغزهاي الکترونیکی انجام
میگیرد ، موفق میشوند ، درست در همان منطقهاي از کُره ماه که میخواستند ، بنشینند با اینکه ظرف چند روزي که سفینه
فضایی فاصله زمین و ماه را میپیماید ، همه چیز دگرگون میشود ، ماه هم به دور خود میگردد و هم به دور زمین و جاي آن به
کلی عوض میشود و حتی در لحظه پرتاب سفینه نیز زمین هم به دور خود و هم به دور
90 ) سوره قَمَر )
خورشید با سرعت فوقالعادهاي در حرکت است ، ولی از آنجا که تمام این حرکات گوناگون حساب و اندازه دقیقی دارد که
مطلقا از آن تخلف نمیکند ، فضانوردان موفق میشوند که با محاسبات پیچیده درست در منطقه مورد نظر فرود آیند .
ستارهشناسان میتوانند از دهها سال قبل ، خسوف و کسوفهاي جزئی و کلی را که در نقاط مختلف زمین روي میدهد
، دقیقا پیشبینی کنند ، اینها همه نشانه دقت در اندازهگیريهاي جهان بزرگ است .
در موجودات کوچک مثلًا مورچگان ریز با آن اندامهاي پیچیده و متنوع و رگها و اعصاب ، ظرافت این اندازهگیري خیرهکننده
است و هنگامی که به موجودات کوچکتر یعنی جانداران ذرهبینی ، میکروبها، ویروسها و آمیبها میرسیم ، ظرافت این
اندازهگیري اوج میگیرد و در آنجا حتی یکهزارم میلیمتر و کوچکتر از آن تحتحساب است و از آن فراتر هنگامی که به
داخل اتم وارد میشویم،
( جزء بیست و هفتم ( 91
تمام این مقیاسهاي اندازهگیري را باید دور بریزیم و اندازهها به قدري کوچک میشود که به فکر هیچ انسانی نمیگنجد .
در عالَم طبیعت موجوداتی هستند که آفت یکدیگرند و هر کدام ترمزي در برابر دیگري محسوب میشود .
پرندگان شکاري از گوشت پرندگان کوچک تغذیه میکنند و از اینکه آنها از حد بگذرند و بهتمام محصولات آسیب برسانند
، جلوگیري مینمایند و لذا عمر طولانی دارند. ولی همین پرندگان شکاري ، بسیار کم تخم میگذارند و کم جوجه میآورند و
تنها در شرایط خاصی زندگی میکنند ، اگر بنا بود با این عمر طولانی ، جوجههاي فراوان هم بیاورند ، فاتحه تمام
پرندگان کوچک خوانده میشد .
تقدیر الهی و آزادي اراده انسان
ممکن است از آیه مورد بحث و شبیه آن ، این توهم یا سوءاستفاده پیش آید که اگر همه چیز را خداوند روي اندازه و حسابی
آفریده است ، پس اعمال و افعال ما نیز مخلوق او است و بنابراین از خود اختیاري نداریم .
92 ) سوره قَمَر )
گرچه اعمال ما به تقدیر و مشیت الهی است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نیست ، ولی او مقدر ساخته که ما در اعمال
خود مختار باشیم و لذا براي ما تکلیف و مسؤولیت قائل شده است که اگر اختیار نداشتیم ، تکلیف و مسؤولیت نامفهوم و بیمعنی
بود، بنابراین اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشیم، این برخلاف تقدیر الهی است .پایان سوره قَمَر
صفحه 37 از 77
( جزء بیست و هفتم ( 93
سوره