گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل دهم : حدیث غدیر



10 / 1 واقعه غدیر

اشاره

فصل دهم : حدیث غدیر10 / 1واقعه غدیر (1)قرآن«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان ، که اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم حفظ می کند. خداوند، کافران را هدایت نمی کند» .

حدیث9168.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغدیر :در سال دهم هجرت، پیامبر خدا تصمیم به حج گزاردن گرفت و آن را به مردم اعلام کرد. مردم فراوانی به مدینه آمدند تا در حج به او اقتدا کنند؛ حجّی که حجّه الوداع، حَجّه الاسلام، حَجّه البلاغ، حَجّه الکمال و حَجّه التمام خوانده می شود و پیامبر صلی الله علیه و آله پس از هجرت تا زمان وفاتش ، بجز آن، حجّی نگزارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله غسل کرد و به خود ، روغن مالید و موهایش را شانه زد و تنها با دو لباس صُحاری ، (2) یعنی : پیراهن و لُنگ، در روز شنبه، پنج یا شش روز مانده به آخر ذی قعده، از مدینه بیرون آمد و همه زنان خود را در کجاوه ها با خود برد. اهل بیتش و نیز عموم مهاجر و انصار و هر کس از قبیله های عرب و توده مردم که خواست، هم با او آمدند.

هنگام خروجش از مدینه، آبله یا حصبه ای آمد که بسیاری از مردم را از حج گزاردن با او باز داشت و با این همه، همراه او آن قدر جمعیت بود که شمار [ دقیق ]آن را جز خدای متعال نمی داند. گاه گفته می شود که نود هزار نفر با او حرکت کردند. گاه ، صد و چهارده هزار نفر و گاه ، صد و بیست هزار ؛ حتّی صد و بیست و چهار هزار و بیشتر از این هم گفته شده است و این ، تنها تعداد کسانی است که با او (از مدینه) حرکت کردند ؛ امّا تعداد کسانی که با او حج گزاردند، بیش از آن است، مانند کسانی که در مکّه ساکن بودند و یا کسانی که با علی (امیر مؤمنان) و ابو موسی از یمن آمدند.

پیامبر صلی الله علیه و آله شب یک شنبه را در مَلَل (3) به صبح آورد و سپس حرکت کرد و هنگام غروب به شَرَف السیّاله (4) رسید و نماز مغرب و عشا را در آن جا خواند. نماز صبح را در عِرْق الظُبْیه گزارد و در رَوحاء (5) توقف کرد. سپس از روحاء، حرکت کرد و نماز عصر را در مُنصرَف (6) و نماز مغرب و عشا را در متعشّی گزارد و همان جا هم خوابید و نماز صبح را در اَثایه گزارد و صبح روز سه شنبه در عَرْج (7) بود. آن حضرت صلی الله علیه و آله در لَحْی جَمَل (گردنه جحفه) حجامت کرد و روز چهارشنبه در سُقیاء (8) توقف کرد و صبح را در ابواء (9) به سر برد و همان جا نماز خواند. سپس از ابواء حرکت کرد و روز جمعه در جُحفه (10) توقف کرد و از آن جا به قُدَید (11) رفت و شنبه در آن جا بود و روز یک شنبه در عُسفان . (12)

سپس حرکت کرد و چون به غمیم (13) رسید، پیادگان به او برخوردند و صف و از پیاده روی شکایت کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «از پویه ، راه رفتنی سریع، امّا نه چون دویدن ، کمک بگیرید». پس همین گونه راه رفتند و آسوده شدند.

[ پیامبر صلی الله علیه و آله ] روز دوشنبه در مَرُّ الظَهران (14) بود و تا نزدیکی شب از آن جا نرفت و غروب آفتاب را در سَرِف (15) بود ؛ امّا نماز مغرب را تا وارد مکّه (حرم) نشد، نخواند و چون به میان دو گردنه رسید، شب را ماند و روز سه شنبه داخل شهر مکّه شد.

[ پیامبر صلی الله علیه و آله ] چون مناسک حج را به پایان برد، با همان جمعیّت انبوه به سوی مدینه بازگشت و چون در روز پنج شنبه ، هجدهم ذی حجّه ، به غدیر خم (16) در جُحفه ، جایی که راه های مدینه و مصر و عراق از هم جدا می شدند ، رسید، جبرئیل امین با این آیه از سوی خدا بر او فرود آمد که : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان...» را آورد و به او فرمان داد که علی علیه السلام را برای مردم به عنوان رهبر معرّفی کند و آنچه را درباره ولایت او و وجوب اطاعت از او بر همه، نازل شده است ، به آنان برساند.

جلوی جمعیّت،نزدیک جُحفه بود.از این رو پیامبر خدا فرمان داد کسانی که جلو رفته اند، باز آیند و حاضران نیز در همان جا به انتظار آنان که هنوز نیامده اند، بنشینند. نیز از نشستن در سایه پنج درخت بزرگ طَلْح (خارِ) نزدیک به هم منع کرد و آن گاه که مردمْ جای گرفتند، زیر آنها روفته شد و چون اذان ظهر گفته شد، [ پیامبر صلی الله علیه و آله ]به سوی آنها رفت و در زیر آنها با مردم نماز گزارد. روزی به شدّت گرم بود و هر کس، گوشه ای از ردایش را بر سر می کشید و گوشه ای دیگر را از شدّت گرما زیر پاهایش می نهاد.

بر روی درخت های طلح سایبانی پارچه ای در برابر خورشید برای پیامبر خدا آماده ساختند و چون نمازش را به پایان برد، در میان مردم و بر روی کجاوه های شتران، به سخنرانی برخاست و صدایش را بلند کرد و به همه رساند و گفت : «سپاس ، از آنِ خداست و از او کمک می گیریم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم و از شرارت های نفْس و کارهای زشتمان، به او پناه می بریم ؛ همو که چون کسی را گم راه گذارد، هدایتگری نخواهد داشت و چون کسی را هدایت کند، گم راه کننده ای ندارد و گواهی می دهم به یکتایی خدا و بندگی و رسالت محمّد.

امّا بعد ؛ ای مردم! خدای ریزبینِ آگاه به من خبر داد که عمر هر پیامبر، نصف عمر پیامبر پیش از اوست و از این رو، من به زودی دعوت حق را اجابت می کنم. [ درباره رسالت] از من بازخواست می شود و همچنین از شما. چه پاسخی دارید؟».

گفتند : گواهی می دهیم که تو رساندی و خیرخواهی کردی و کوشش نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد!

گفت : «آیا به این که خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمّد، بنده و فرستاده اوست و بهشت و دوزخش حقیقت دارد و مرگ حق است، گواهی نمی دهید و به این که قیامت، بی هیچ تردیدی آمدنی است و خداوند ، همه آرمیدگان قبرها را برمی انگیزد؟». گفتند : چرا، به این گواهی می دهیم.

گفت : «خدایا! تو گواه باش». سپس گفت : «ای مردم! آیا نمی شنوید؟». گفتند : چرا .

گفت : «من پیش از شما، به حوض [ کوثر] وارد می شوم و شما، در کنار آن نزد من می آیید. پهنای آن حوض به اندازه [ فاصله ]میان صنعا (17) و بُصری (18) است و جام های آن، سیمین و به عدد ستارگان. پس بنگرید که درباره ثقلین (دو چیز گران سنگ) ، بعد از من ، چگونه رفتار می کنید».

کسی ندا داد : ای پیامبر خدا! این دو چه هستند؟

گفت : «ثقل بزرگ تر، کتاب خداست که یک سرش در دست خدای عز و جل و سر دیگرش در دستان شماست. پس به آن ، چنگ درزنید تا گم راه نگردید ؛ و دیگری کوچک تر است : [ یعنی ]خاندانم. و خدای ریزبینِ آگاه به من خبر داده است که هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [ کوثر] من می آیند ، و من، این را از پروردگارم برای آن دو خواستم. پس بر آنها پیشی مگیرید، که هلاک می شوید و از آنها عقب نمانید، که هلاک می شوید».

سپس دست علی علیه السلام را گرفت و آن را تا آن جا بالا برد ، که سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد ، و همه مردم ، او را شناختند.

آن گاه گفت : «ای مردم! چه کسی به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر است؟». گفتند : خدا و پیامبرش داناترند.

گفت : «خدا، مولای من است و من مولای مؤمنانم و به آنان از خودشان سزاوارتر. پس، هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست». سه بارْ این را گفت (و در نقل احمد، پیشوای حنبلیان، «چهار بار» آمده است).

آن گاه گفت : «خدایا! با هرکه با او دوستی می ورزد، دوستی کن و با هرکه با او دشمنی می ورزد، دشمنی کن و هر که او را دوست می دارد، دوست بدار و هر که دشمنش می دارد، دشمن بدار و هرکه یاری اش می کند، یاری اش کن و هرکه رهایش می کند، رهایش کن و حق را بر مدار او بچرخان. هان! حاضران به غایبان برسانند».

هنوز متفرّق نشده بودند که [ جبرئیل،] امین وحی الهی، آیه : «امروز دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم» تا آخر آیه، را آورد.

پیامبر خدا گفت : «اللّه اکبر بر کمال یافتن دین و کامل شدن نعمت و رضایت پروردگار به رسالتم و ولایت علی پس از من!».

سپس جمعیّت، تهنیت گویی بر امیر مؤمنان درودهای خدا بر او باد! را آغاز کردند و از جمله کسانی که پیشاپیش دیگر صحابه بر او تهنیت گفتند، ابو بکر و عمر بودند که هر یک می گفتند : به به! ای پسر ابو طالب! تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی.

ابن عبّاس نیز گفت : به خدا سوگند، [ ولایت علی علیه السلام ] در گردن مردم، تثبیت شد.

حَسّان گفت : ای پیامبر خدا! به من اجازه بده تا اشعاری را درباره علی برایت بسرایم تا آنها را بشنوی . گفت : «با برکت خدا بگو».

حسّان برخاست و گفت : ای گروه مشایخ قریش! شعرم را در دنباله گواهی پیامبر خدا بر ولایت که گذشت ، می سرایم . و سرود:


در روز غدیر و در خم، پیامبرشان ندایشان می دهد


پس به ندای رسول ، گوش فرا ده! (19)


این، سخنی به اجمال در واقعه غدیر است و تفصیل نقل های آن به زودی می آید. امّت بر این واقعه، اتّفاق دارند و در جهان و بر روی زمین، واقعه اسلامی دیگری به نام «غدیر» وجود ندارد و چنانچه گفته شود، «روز غدیر»، جز به همین واقعه باز نمی گردد و اگر نام مکانش برده شود، منظور ، همین محلّ معروف نزدیک به جحفه است و هیچ یک از کاوشگران و پژوهشگران، جز آن را نمی شناسند.

.

1- .برای آشنایی و آگاهی بیشتر با این واقعه ، به نقشه ها و تصاویر پایان کتاب مراجعه شود .
2- .صُحار ، جایی در یمن است که لباس هایی را بدان جا منسوب می دارند (النهایه : ج 3 ص 12) .
3- .ملل ، صحیح است و نه «یَلَمْلَم» که در متن الغدیر آمده است . از عایشه نقل شده است که پیامبر خدا شب یک شنبه را در مَلَل، به فاصله یک شب راه از مدینه، به سر برد. سپس حرکت کرد و در «شَرَف السیّاله» ، شام خورد و نماز صبح را در «عِرق الظُّبیه» گزارد (معجم البلدان : ج 3 ص 336).
4- .شَرَف السَیّاله، جایی میان ملل و روحاست (معجم البلدان : ج 3 ص 336) .
5- .رَوْحاء، جایی میان مکّه و مدینه، به فاصله سی یا چهل میلی مدینه است و به این خاطر «روحاء» نامیده شده است که وسیع و باز است (معجم البلدان : ج 3 ص 76) .
6- .مُنصرَف، جایی میان مکّه و بدر است که میان آن دو، چهار برید (شانزده فرسنگ) فاصله است (معجم البلدان : ج 5 ص 211) .
7- .عَرْج، گردنه ای در جاده میان مکّه و مدینه است (تقویم البلدان : ص 79) .
8- .سُقیاء، بخش مرکز دهستان «فُرع» است که میان آن دو از سوی جُحفه ، نوزده میل فاصله است (معجم البلدان : ج 3 ص 228) .
9- .ابواء، روستایی در شمال مدینه و نزدیک به آن است که تا جُحفه هشت فرسنگ فاصله دارد. قبر مادر مکرّم رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جا قرار دارد (ر . ک : معجم البلدان : ج 1 ص 79) .
10- .جحفه، نزدیک به رابُغ ، و میقات حاجیان مصر و شام است (تقویم البلدان : ص 80) .
11- .قُدَید، نام جایی در نزدیکی مکّه است (معجم البلدان : ج 4 ص 241) ، نیز ، ر . ک : ج 1 ص 595 (وصایت علی از سوی خداست).
12- .عُسفان، جایی برای فرود آمدن حاجیان است، به فاصله یک روز راه پیاده از خلیص در جنوب (تقویم البلدان : ص 82) .
13- .همان کُراع الغمیم است، دره جلوی عُسفان به فاصله هشت میلی (معجم البلدان : ج 4 ص 443) .
14- .ظَهران، دره ای نزدیک به مکّه است که روستایی به نام «مرّ» در کنار آن قرار دارد. برای همین «مرّالظهران» نامیده می شود (معجم البلدان : ج 4 ص 63) .
15- .سَرِف، جایی در شش میلی مکّه است. پیامبر خدا در آن جا با میمونه، دختر حارث ، ازدواج کرد. محلّ درگذشت میمونه نیز همان جاست (معجم البلدان : ج 3 ص 212) .
16- .خم، دره ای در کنار جحفه در میان راه مکّه و مدینه است که برکه ای (غدیری) در آن قرار دارد. پیامبر خدا در آن جا خطبه خواند (معجم البلدان : ج 2 ص 389) .
17- .صنعا، پایتخت یمن که در جنوب حجاز و شمال شهر عَدَن واقع است و از مهم ترین شهرهای یمن و جزیره العرب در آن روزگار بوده است.
18- .بُصری، شهری در نود کیلومتری جنوب شرقی دمشق است. این شهر در روزگار رومیان اهمیتی بسزا داشت و در سال سیزدهم هجری به دست خالد بن ولید ، فتح گردید.
19- .ر . ک : ص 305 (اشعار حسّان بن ثابت) .

ص: 218

. .


ص: 219

. .


ص: 220

. .


ص: 221

. .


ص: 222

. .


ص: 223

. .


ص: 224

. .


ص: 225

. .


ص: 226

9169.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق عن أبی سعید الخدری :نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ غَدیرِ خُمٍّ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ . (1)9162.امام علی علیه السلام :الإمام الحسین علیه السلام :لَمَّا انصَرَفَ رسَولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن حِجَّهِ الوِداعِ ، نَزَلَ أرضا یُقالُ لَها : ضَوجانُ (2) ، فَنَزَلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» .

فَلَمّا نَزَلَت عِصمَتُهُ مِنَ النّاسِ نادی : الصَّلاهَ جامِعَهً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ ، وقالَ علیه السلام : مَن أولی مِنکُم بِأَنفُسِکُم ؟ فَضَجّوا بِأَجمَعِهِم وقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ . فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنّی ، وأنَا مِنهُ ، وهُوَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی .

وکانَت آخِرُ فَریضَهٍ فَرَضَهَا اللّهُ تَعالی عَلی اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ أنزَلَ اللّهُ تَعالی عَلی نَبِیِّهِ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» . (3) .

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 237 ، أسباب نزول القرآن : ص 204 ح 403 ولیس فیه «علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله » ، النور المشتعل : ص 86 ح 16 ولیس فیه «یوم غدیر خمّ» ، شواهد التنزیل : ج 1 ص 250 ح 244 ولیس فیه «علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله یوم غدیر خمّ» ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 117 نقلاً عن ابن مردویه عن ابن مسعود وفیه : «کنّا نقرأ علی عهد رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» أنّ علیّا مولی المؤمنین ، «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» » ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 21 عن ابن عبّاس ولیس فیه «علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله » .
2- .الظاهر تصحیف : «الضَّجَنان» أو «الضَّجْنان» . قال الواقدی : بین ضجنان ومکّه خمسه وعشرون میلاً . وعن البکری : بینه وبین قُدَید لیله (راجع معجم البلدان : ج 3 ص 453 ومعجم ما استعجم : ج 3 ص 856) .
3- .البرهان فی تفسیر القرآن : ج 2 ص 226 ح 2909 عن محمّد بن إسحاق عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام وراجع تفسیر القمّی : ج 1 ص 173 .

ص: 227

9163.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از ابو سعید خُدْری : آیه «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده ، برسان» ، در روز غدیر خم و در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد.9164.امام حسن علیه السلام :امام حسین علیه السلام :چون پیامبر خدا از حجّه الوداع بازگشت، در سرزمینی به نام «ضوجان» (1) پیاده شد و این آیه نازل شد : «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم حفظ می کند» .

پس چون حفظش از [ گزند] مردم نازل شد، ندا داد : «نماز جماعتِ همگانی!». پس مردم به گرد او جمع شدند و حضرت گفت : «چه کس به شما از شما سزاوارتر است؟». همه فریادزنان گفتند : خدا و پیامبرش.

پس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و گفت : «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر کس با او دوستی می کند، دوستش بدار و هر کس با او دشمنی می ورزد، دشمنش بدار و هر کس یاری اش می دهد، یاری اش کن و هر کس وا می گذاردش، واگذارش، که او از من است و من از اویم و او برای من ، به منزله هارون است برای موسی علیه السلام ، جز آن که پس از من پیامبری نیست».

و آن [ ولایت]، آخرین فریضه ای بود که خدای متعال بر امّت محمّد صلی الله علیه و آله واجب ساخت. سپس خدای متعال بر پیامبرش نازل کرد : «امروز ، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» . .

1- .ظاهرا «ضَوجانْ» تصحیف «ضَجَنان» یا «ضَجْنان» باشد که به گفته واقدی در 25 میلی مکّه است و به گفته بکری، یک شب تا «قُدَیْد» راه دارد (ر . ک : معجم البلدان : ج 3 ص 453 ، معجم ما استعجم : ج 3 ص 856) .

ص: 228

9165.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» : هِیَ الوِلایَهُ . (1)9166.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :حَجَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المَدینَهِ وقَد بَلَّغَ جمَیعَ الشَّرائِعِ قَومَهُ ، غَیرَ الحَجِّ وَالوِلایَهِ فَأَتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ جَلَّ اسمُهُ یُقرِئُکَ السَّلامَ ، ویَقولُ لَکَ : إنّی لَم أقبِض نَبِیّا مِن أنبِیائی ولا رَسولاً مِن رُسُلی إلّا بَعدَ إکمالِ دینی ، وتَأکیدِ حُجَّتی ، وقَد بَقِیَ عَلَیکَ مِن ذاکَ فرَیضَتانِ مِمّا تَحتاجُ أن تُبَلِّغَهُما قَومَکَ : فَریضَهُ الحَجِّ ، وفَریضَهُ الوِلایَهِ وَالخِلافَهِ مِن بَعدِکَ ؛ فَإِنّی لَم اُخلِ أرضی مِن حُجَّهٍ ، ولَن اُخلِیَها أبَدا . فَإِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَأمُرُکَ أن تُبَلِّغَ قَومَکَ الحَجَّ ، وتَحُجَّ ، ویَحُجَّ مَعَکَ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً مِن أهلِ الحَضَرِ وَالأَطرافِ وَالأَعرابِ ، وتُعَلِّمَهُم مِن مَعالِمِ حَجِّهِم مِثلَ ما عَلَّمتَهُم مِن صَلاتِهِم وزَکاتِهِم وصِیامِهِم ، وتوقِفَهُم مِن ذلِکَ عَلی مِثالِ الَّذی أوقَفتَهُم عَلَیهِ مِن جَمیعِ ما بَلَّغتَهُم مِنَ الشَّرائِعِ .

فَنادی مُنادی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی النّاسِ : ألا إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ الحَجَّ ، وأن یُعَلِّمَکُم مِن ذلِکَ مِثلَ الَّذی عَلَّمَکُم مِن شَرائِعِ دینِکُم ، ویوقِفَکُم مِن ذلِکَ عَلی ما أوقَفَکُم عَلَیهِ مِن غَیرِهِ .

فَخَرَجَ صلی الله علیه و آله ، وخَرَجَ مَعَهُ النّاسُ ، وأصغَوا إلَیهِ ؛ لِیَنظُروا ما یَصنَعُ فَیَصنَعوا مِثلَهُ . فَحَجَّ بِهِم ، وبَلَغَ مَن حَجَّ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن أهلِ المَدینَهِ وأهلِ الأَطرافِ وَالأَعرابِ سَبعینَ ألفَ إنسانٍ ، أو یَزیدونَ ، عَلی نَحوِ عَدَدِ أصحابِ موسَی السَّبعینَ ألفا ...

فَلَمّا وَقَفَ بِالمَوقِفِ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام عَنِ اللّهِ عزّوجلّ ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ عزّوجلّ یُقرِئُکَ السَّلامَ ویَقولُ لَکَ : إنَّهُ قَد دَنا أجَلُکَ ومُدَّتُکَ ، وأنَا مُستَقدِمُکَ عَلی ما لابُدَّ مِنهُ ولا عَنهُ مَحیصٌ ، فَاعهَد عَهدَکَ ، وقَدِّمُ وَصِیَّتَکَ ، وَاعمِد إلی ما عِندَکَ ؛ مِنَ العِلمِ ، ومیراثِ عُلومِ الأَنبِیاءِ مِن قَبلِکَ ، وَالسِّلاحِ ، وَالتّابوتِ ، وجَمیعِ ما عِندَکَ مِن آیاتِ الأَنبِیاءِ ، فَسَلِّمهُ إلی وَصِیِّکَ وخَلیفَتِکَ مِن بَعدِکَ ؛ حُجَّتِی البالِغهِ عَلی خَلقی ؛ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، فَأَقِمهُ لَلنّاسِ عَلَما ، وجَدِّد عَهدَهُ ومیثاقَهُ وبَیعَتَهُ ، وذَکِّرهُم ما أخَذتَ عَلَیهِم مِن بَیعَتی ومیثاقِی الَّذی واثَقتَهُم بِهِ ، وعَهدِی الَّذی عَهِدتَ إلَیهِم ؛ مِن وِلایَهِ وَلِیّی ومَولاهُم ومَولی کُلِّ مَؤمِنٍ ومَؤمِنَهٍ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؛ فَإِنّی لَم أقبِض نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ إلّا مِن بَعدِ إکمالِ دینی وحُجَّتی ، وإتمامِ نِعمَتی ؛ بِوِلایَهِ أولِیائی ، ومُعاداهِ أعدائی ، وذلِکَ کَمالُ تَوحیدی ودینی .

وإتمامُ نِعمَتی عَلی خَلقی بِاتِّباعِ وَلِیّی وطاعَتِهِ ؛ وذلِکَ أنّی لا أترُکُ أرضی بِغَیرِ وَلِیٍّ ولا قَیِّمٍ ؛ لِیَکونَ حُجَّهً لی عَلی خَلقی فَ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» بِوِلایَهِ وَلِیّی ومَولی کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَهٍ ؛ عَلِیٍّ عَبدی ، ووَصِیِّ نَبِیّی ، وَالخَلیفَهِ مِن بَعدِهِ ، وحُجَّتِی البالِغَهِ عَلی خَلقی ، مَقرونَهٌ طاعَتُهُ بِطاعَهِ مُحَمَّدٍ نَبِیّی ، ومَقرونَهٌ طاعَتُهُ مَعَ طاعَهِ مُحَمَّدٍ بِطاعَتی ، مَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَنی ، ومَن عَصاهُ فَقَد عَصانی ، جَعَلتُهُ عَلَما بَینی وبَینَ خَلقی ... .

فَلَمّا بَلَغَ غَدیرَ خُمِّ قَبلَ الجُحفَهٍ بِثَلاثَهِ أمیالٍ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلی خَمسِ ساعاتٍ مَضَت مِنَ النَّهارِ بِالزَّجرِ وَالاِنتِهارِ ، وَالعِصمَهِ مِنَ النّاسِ ! فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ عزّوجلّ یُقرِئُکَ السَّلامَ ، ویَقولُ لَکَ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» فی عَلِیٍّ ، «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» . وکانَ أوائِلُهُم قَریبا مِنَ الجُحفَهِ ، فَأَمَرَهُ بِأَن یَرُدَّ مَن تَقَدَّمَ مِنهُم ، ویَحبِسَ منَ تَأَخَّرَ عَنهُم ، فی ذلِکَ المَکانِ ؛ لِیُقیمَ عَلِیّا لِلنّاسِ عَلَما ، ویُبَلِّغَهُم ما أنزَلَ اللّهُ تَعالی فی عَلِیٍّ علیه السلام ، وأخبَرَهُ بِأَنَّ اللّهَ عزّوجلّ قَد عَصَمَهُ مِن النّاسِ . (2) .

1- .مختصر بصائر الدرجات : ص 64 ، بصائر الدرجات : ص 516 ح 40 کلاهما عن الفضیل بن یسار .
2- .الاحتجاج : ج 1 ص 133 ح 32 ، الیقین : ص 343 ح 127 کلاهما عن علقمه بن محمّد الحضرمی ، روضه الواعظین : ص 100 ، بحار الأنوار : ج 37 ص 201 ح 86 وراجع الکافی : ج 1 ص 293 ح 3 وجامع الأخبار : ص 47 ح 52 .

ص: 229

9167.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای» : آن ، ولایت است.9168.امام صادق علیه السلام :امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا از مدینه حج گزارْد، در حالی که پیش از آن، همه فرمان های دینی را، جز حج و ولایت ، به امّتش ابلاغ کرده بود. پس، جبرئیل علیه السلام به نزدش آمد و گفت :

ای محمّد! خداوند نامش بزرگ باد! به تو سلام می رساند و می گوید : «من هیچ یک از پیامبران و فرستادگانم را جز پس از تکمیل دین و استوار کردن حجّتم، قبض روح نکرده ام و از این دین، دو فریضه به عهده تو مانده که نیاز است به قومت برسانی. فریضه حج و فریضه ولایت و خلافت پس از خودت ؛ چرا که من زمینم را از حجّت، تهی ننهادم و هرگز آن را تهی نمی نهم». خداوند ستایشش شکوهمند باد! به تو فرمان می دهد که حج را به قومت ابلاغ کنی و خود ، حج بگزاری و نیز هر کس از شهرنشینان و اطراف و اکناف و بادیه نشینان که می توانند ، با تو حج بگزارند. دانستنی های حج را به آنان بیاموز، همچنان که نماز و زکات و روزه شان را به آنان آموختی و همان گونه که آنان را از همه آیین ها و فریضه ها آگاه کردی، از آن هم آگاهشان کن.

منادیِ پیامبر خدا در میان مردم ، ندا در داد : هان! پیامبر خدا آهنگ حج دارد و همان گونه که آیین های دینتان را به شما آموخته، آن را هم به شما بیاموزد و همان گونه که شما را از احکام دیگر آگاه کرده بود ، از آن هم آگاهتان کند .

پیامبر صلی الله علیه و آله [ از مدینه] حرکت کرد و مردم هم با او حرکت کردند و به او توجه داشتند تا ببینند او چه می کند تا آنها هم همان کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان حج گزارد . حاجیانِ همراه پیامبر خدا از اهل مدینه و اطراف و بادیه نشینان، هفتاد هزار نفر یا بیشتر بودند، همانند اصحاب موسی که هفتاد هزار تن بودند ... .

پس چون در مَوقِف (1) وقوف کرد، جبرئیل از سوی خدای عز و جل به نزدش آمد و گفت : ای محمّد! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و می گوید : «اجلت فرا رسیده و مدّتت پایان یافته است و به زودی تو را به جایی خواهم بُرد که چاره و گریزی از آن نیست. پس سفارشت را بکن و وصیّتت را جلو انداز و آنچه را از علم و میراث علمی پیامبران پیشینت و سلاح و صندوق و همه آیات پیامبران که نزد توست، گرد آر و به وصی و جانشین پس از خودت، یعنی : حجّت رسای من بر خلقم، علی بن ابی طالب ، بسپار.

پس، او را رهبر مردم معرّفی و عهد و پیمان و بیعتش را تجدید کن و هر آنچه از بیعت و پیمان من که با آنان بسته ای و هر تعهّدی که به من داده اند، به آنان یادآوری کن، از جمله : ولایت ولیّ من و مولای آنان و مولای هر مرد و زن با ایمان، علی بن ابی طالب را چرا که من هیچ یک از پیامبران را قبض روح نکردم، جز آن که دین و حجّتم را با ولایتِ اولیایم و دشمنی دشمنانم به کمال رساندم ونعمتم را کامل کردم. این است کمال توحید و آیین من.

و تکمیل شدن نعمت من بر خلقم، با پیروی از ولیّ من و اطاعت از اوست و از این روست که زمینم را بی ولیّ و سرپرست ، رها نمی کنم، تا حجّت من بر خلقم باشد. پس با ولایت ولیّم، علی ، که مولای هر مرد و زن با ایمان است و بنده ام، وصیّ پیامبرم، جانشین پس از پیامبرم و حُجّت رسایم بر خلقم، «امروز ، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» .

اطاعت از او با اطاعت از پیامبرم محمّد و اطاعت از او و محمّد، با اطاعت از من همراه است. هر کس از او اطاعت کند، از من اطاعت کرده و هر کس از او سرپیچد، از من سرپیچی کرده است. او را نشانِ میان خود و خلقم کرده ام...».

چون پیامبر صلی الله علیه و آله به غدیر خم در سه میلی جحفه ، رسید، جبرئیل علیه السلام ، پنج ساعتْ گذشته از روز ، نزدش آمد و او را از محفوظ ماندنش از [ گزند] مردم و باز داشتن آنان از آزار رساندن به وی خبر داد و گفت : ای محمّد! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و درباره علی علیه السلام می گوید : «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند ]مردم ، حفظ می کند» .

جلوی جمعیّت به نزدیک جحفه رسیده بود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان داد که هر که جلو رفته، باز گردد و منتظر کسانی بماند که عقب مانده اند، تا علی را برای مردم به عنوان «رهبر» معرّفی نماید و آنچه را خدای متعال درباره علی علیه السلام نازل کرده بود، به آنان برساند ؛ زیرا جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که خدای عز و جل او را از [ گزند] مردم ، حفظ کرده است. .

1- .مَوقِف (توقّفگاه) ، در اصطلاح فقهی به «عرفات» و یا «مشعر الحرام» گفته می شود . (م)

ص: 230

. .


ص: 231

. .


ص: 232

9169.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ عَلی نَبِیِّهِ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ» ، قالَ : فَأَخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عَلِیٍّ فَقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ لَم یَکُن نَبِیٌّ مِنَ الأَنبِیاءِ مِمَّن کانَ قَبلی إلّا وقَد عُمِّرَ ثُمَّ دَعاهُ اللّهُ فَأَجابَهُ ، واُوشِکُ أن اُدعی فَاُجیبَ ، وأنَا مَسؤولٌ وأنتُم مَسؤولونَ ، فَما أنتُم قائِلونَ ؟

قالوا : نَشهَدُ أنَّکَ قَد بَلَّغتَ ، ونَصَحتَ ، وأدَّیتَ ما عَلَیکَ ؛ فَجَزاکَ اللّهُ أفضَلَ ما جَزَی المُرسَلینَ . فَقالَ : اللّهُمَّ اشهَد .

ثُمَّ قالَ : یا مَعشَرَ المُسلِمینَ ، لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ : اُوصی مَن آمَنَ بی وصَدَّقَنی بِوِلایَهِ عَلِیٍّ ، ألا إنَّ وِلایَهَ عَلِیٍّ وِلایَتی، ووِلایَتی وِلایَهُ رَبّی (1) عَهدا عَهِدَهُ إلَیَّ رَبّی وأمَرَنی أن اُبَلِّغَکُموهُ .

ثُمَّ قالَ : هَل سَمِعتُم ثَلاثَ مَرّاتٍ یَقولُها ؟ فَقالَ قائِلٌ : قَد سَمِعنا یا رَسولَ اللّهِ . (2) .

1- .توجد فی المصدر هنا عباره «ولا یدری»، وقد حذفناها طبقا لطبعه مؤسّسه البعثه وبحار الأنوار.
2- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 334 ح 155 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 37 ص 141 ح 35 .

ص: 233

9170.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام باقر علیه السلام :چون خداوند بر پیامبرش [ آیه: ] «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم ، حفظ می کند. خداوند ، کافران را هدایت نمی کند» را نازل کرد، پیامبر خدا دست علی علیه السلام را گرفت و گفت : «ای مردم! هیچ یک از پیامبران پیش از من نبوده، جز آن که دعوت حق را در پایان عمر لبیک گفته است . نزدیک است که من هم فرا خوانده شوم و دعوت حق را اجابت کنم. [ درباره رسالت ]هم از من سؤال می شود و هم از شما . چه پاسخ می گویید؟».

گفتند : گواهی می دهیم که تو [ پیام رسالت را ]ابلاغ نمودی و خیرخواهی کردی و آنچه بر گردنت بود، رساندی. پس ، خدا برترین پاداشی را که به فرستادگانش داده، به تو بدهد!

پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «خدایا! گواه باش». سپس گفت : «ای گروه مسلمانان! حاضر باید [ این سخن را] به غایب برساند که : همه آنانی را که به من ایمان آورده و تصدیقم کرده اند، به ولایت علی سفارش می کنم. بدانید که ولایت علی ولایت من و ولایت من ولایت پروردگارم است و این ، عهدی است که پروردگارم به عهده ام نهاده و فرمان داده است که آن را به شما برسانم». سپس سه بار گفت : «آیا شنیدید؟».

گوینده ای گفت : ای پیامبر خدا! شنیدیم. .


ص: 234

9171.عنه علیه السلام :شواهد التنزیل عن زیاد بن المنذر :کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وهُوَ یُحَدِّثُ النّاسَ ، إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَهِ یُقالُ لَهُ : عُثمانُ الأَعشی کانَ یَروی عَنِ الحَسَنِ البَصرِیِّ فَقالَ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ ، إنَّ الحَسَنَ یُخبِرُنا أنَّ هذِهِ الآیَهَ نَزَلَت بِسَبَبِ رَجُلٍ ، ولا یُخبِرُنا مَنِ الرَّجُلُ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» ! !

فَقالَ : لَو أرادَ أن یُخبِرَ بِهِ لَأَخبَرَ بِهِ ، ولکِنَّهُ یَخافُ . إنَّ جَبرَئیلَ هَبَطَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ : إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَدُلَّ اُمَّتَکَ عَلی صَلاتِهِم ، فَدَلَّهُم عَلَیها . ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ : إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَدُلَّ اُمَّتَکَ عَلی زَکاتِهِم ، فَدَلَّهُم عَلَیها . ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ : إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَدُلَّ اُمَّتَکَ عَلی صِیامِهِم ، فَدَلَّهُم . ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ : إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَدُلَّ اُمَّتَکَ عَلی حَجِّهِم ، فَفَعَلَ .

ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ : إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَدُلَّ اُمَّتَکَ عَلی وَلِیِّهِم عَلی مِثلِ ما دَلَلتَهُم عَلَیهِ ؛ مِن صَلاتِهِم ، وزَکاتِهِم ، وصِیامِهِم ، وحَجِّهِم لِیُلزِمَهُمُ الحُجَّهَ فی جَمیعِ ذلِکَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ : یا رَبِّ ، إنَّ قَومی قَریبو عَهدٍ بِالجاهِلِیَّهِ ، وفیهِم تَنافُسٌ وفَخرٌ ، وما مِنهُم رَجُلٌ إلّا وقَد وَتَرَهُ وَلِیُّهُم ، وإنّی أخافُ ! ! فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» ؛ یُریدُ فَما بَلَّغتَها تامَّهً ، «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» .

فَلَمّا ضَمِنَ اللّهُ لَهُ بِالعِصمَهِ (1) وخَوَّفَهُ أخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ قالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ، وأحِبَّ مَن أحَبَّهُ ، وأبغِض مَن أبغَضَهُ .

قالَ زِیادٌ : فقالَ عُثمانُ : مَا انصَرَفتُ إلی بَلَدی بِشَیءٍ أحَبَّ إلَیَّ مِن هذَا الحَدیثِ . (2) .

1- .کذا ، وفی نسخه اُخری : «ضمن اللّه له العصمه» .
2- .شواهد التنزیل : ج 1 ص 254 ح 248 ؛ تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 333 ح 154 نحوه .

ص: 235

9172.عنه علیه السلام :شواهد التنزیل به نقل از زیاد بن منذر : نزد امام باقر علیه السلام بودم و او با مردم سخن می گفت که مردی از اهالی بصره به نام عثمان اَعشی که از حسن بصری، حدیث نقل می کرد به سوی او آمد و گفت : ای زاده پیامبر خدا ، خدایم فدایت کند! حسن به ما می گوید که آیه : «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» ، در حقّ مردی نازل شده است ؛ ولی نمی گوید درباره چه کسی است!

امام علیه السلام گفت : «اگر می خواست، می توانست بگوید ؛ امّا می ترسد! جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت : خداوند به تو فرمان می دهد که امّتت را به نمازشان راهنمایی کنی. او هم چنین کرد.

بار دیگر آمد و گفت : خداوند به تو فرمان می دهد که امّتت را به زکاتشان راهنمایی کنی. او هم چنین کرد.

سپس فرود آمد و گفت : خداوند به تو فرمان می دهد که امّتت را به روزه شان راهنمایی کنی. او هم کرد.

سپس فرود آمد و گفت : خداوند به تو فرمان می دهد که امّتت را به حجّشان راهنمایی کنی. او هم کرد.

سپس فرود آمد و گفت : خداوند به تو فرمان می دهد که امّتت را به ولیّشان راهنمایی کنی، همان گونه که به نماز و زکات و روزه و حجّشان راهنمایی کردی تا حجّت، در همه آنها بر ایشان تمام شود.

پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : پروردگارا! قوم من، تازه از جاهلیّت به در آمده اند و هنوز گرفتار چشم و همچشمی و فخرفروشی اند و هیچ یک از مردانشان نیست، جز آن که ولیّشان، خونی از او ریخته است و من بیمناکم! .

پس، خدای متعال نازل کرد : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان ، که اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای» . مراد خدا این بود که : به تمامی نگزارده ای . «و خداوند، تو را از [ گزند ]مردم ، حفظ می کند» .

پس چون خداوند حفظش را ضمانت کرد و او را [ از ناتمام ماندن رسالتش] بیم داد، آن حضرت دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و گفت : ای مردم! هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار. هر کس یاری اش دهد، یاری اش ده و هر کس او را واگذارَد، وابگذارش و با هر که به او محبّت می کند، محبّت کن و از هرکه از او نفرت دارد، نفرت داشته باش ».

عثمان [ اَعشی] گفت : با چیزی دوست داشتنی تر از این حدیث، به شهرم بازنگشتم. .


ص: 236

9173.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا نَزَلَ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی حِجَّهِ الوَداعِ بِإِعلانِ أمرِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» إلی آخِرِ الآیَهِ قالَ : فَمَکَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثَلاثا حَتّی أتَی الجُحفَهَ ، فَلَم یَأخُذ بِیَدِهِ ؛ فَرَقا (1) مِنَ النّاسِ .

فَلَمّا نَزَلَ الجُحفَهَ یَومَ الغَدیرِ فی مَکانٍ یُقالُ لَهُ : مَهیَعَهُ ، فنادی (2) : الصَّلاهَ جامِعَهً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَن أولی بِکُم مِن أنفُسِکُم ؟ قالَ : فَجَهَروا فَقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ . ثُمَّ قالَ لَهُمُ الثّانِیَهَ ، فَقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ . ثُمَّ قالَ لَهُمُ الثّالِثَهَ ، فَقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ .

فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٍّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنّی ، وأنَا مِنهُ ، وهُوَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی . (3) .

1- .الفَرَق : الخوف والفزع (النهایه : ج 3 ص 438 «فرق») .
2- .کذا ، والظاهر أنّها «نادی» .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 332 ح 153 عن سدیر ، بحار الأنوار : ج 37 ص 139 ح 32 .

ص: 237

9174.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :چون جبرئیل علیه السلام در حَجّه الوداع برای علنی ساختن امر (ولایت) علی بن ابی طالب علیه السلام آیه : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» (تا آخر آن) را برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز درنگ کرد تا به جُحفه رسید ؛ امّا از بیم مردم، دست او را نگرفت [ و اعلان نکرد].

چون [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] روز غدیر در جحفه و در جایی به نام «مَهْیَعه» پیاده شد، ندا داد : «نماز همگانی!» و مردم گرد آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟».

مردم با صدای بلند گفتند : خدا و پیامبرش.

سپس بار دوم پرسید. گفتند : خدا و پیامبرش.

سپس بار سوم گفت. گفتند : خدا و پیامبرش. پس دست علی علیه السلام را گرفت و گفت : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست خدایا! دوستدار او را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار و یاری دهنده اش را یار باش و واگذارنده اش را واگذار . او از من است و من از اویم و او برای من به منزله ، هارون برای موسی علیه السلام است ، جز این که پیامبری پس از من نیست». .


ص: 238

9175.عنه علیه السلام :مشکل الآثار عن عمر بن علیّ عن الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حَضَرَ الشَّجَرَهَ بِخُمٍّ ، فَخَرَجَ آخِذا بِیَدِ عَلِیٍّ ، فَقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، أ لَستُم تَشهَدونَ أنَّ اللّهَ رَبُّکُم ؟ ! قالوا : بَلی . قالَ : أ لَستُم تَشهَدونَ أنَّ اللّهَ ورَسولَهُ أولی بِکُم مِن أنفُسِکُم ، وأنَّ اللّهَ ورَسولَهُ مَولاکُم ؟ ! ! قالوا : بَلی . قالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ . إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن أخَذتُم لَن تَضِلّوا بَعدی ؛ کِتابَ اللّهِ بِأَیدیکُم ، وأهلَ بَیتی . (1)9176.عنه علیه السلام :إثبات الوصیّه :لَمّا صارَ [ صلی الله علیه و آله ] بِوادی خُمٍّ نَزَلَ عَلَیهِ الوَحیُ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام آیَهُ العِصمَهِ مِنَ النّاسِ ، وقَد کانَ الأَمرُ قَبلَ ذلِکَ یَأتیهِ فَیَتَوَقَّفُ ؛ اِنتِظارا لِقَولِ اللّهِ عزّوجلّ : «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» .

فَلَمّا نَزَلَت قامَ خَطیبا ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ کَثیرا ، ثُمَّ نَصَبَ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلَما وقَیِّما مَقامَهُ بَعدَهُ . وکانَ مِن حَدیثِ غَدیرِ خُمٍّ ما رَواهُ النّاسُ ، ثُمَّ انصَرَفَ فی آخِرِ ذِی الحِجَّهِ . (2)9177.عنه علیه السلام :بشاره المصطفی عن ابن عبّاس فی قَولِهِ عز و جل : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ» : نَزَلَت فی عَلِیٍّ علیه السلام ؛ اُمِرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُبَلِّغَ فیهِ ، فَأَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ . (3) .

1- .مشکل الآثار : ج 2 ص 307 ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 591 ح 1361 وفیه إلی «فعلیّ مولاه » ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 213 ح 8693 نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 140 ح 36441 .
2- .إثبات الوصیّه : ص 132 .
3- .بشاره المصطفی : ص 243 ، الأمالی للشجری : ج 1 ص 145 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 21 ؛ شواهد التنزیل : ج 1 ص 251 ح 245 .

ص: 239

9170.امام علی علیه السلام :مشکل الآثار به نقل از عمر بن علی، از پدرش امام علی علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله در خم، پیش درخت، حضور یافت و در حالی که دست علی علیه السلام را گرفته بود، بیرون آمد و گفت : «ای مردم! آیا گواهی نمی دهید که خدای یکتا، پروردگار شماست؟».

گفتند : چرا.

گفت : «آیا گواهی نمی دهید که خدا و پیامبرش به شما از خودتان سزاوارترند و خداوند و پیامبرش مولای شمایند؟».

گفتند : چرا.

گفت : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. من دو چیز در میان شما بر جای نهادم که اگر آنها را بگیرید، پس از من هیچ گاه گم راه نمی شوید : کتاب خدا که در دستان شماست و اهل بیتم».9171.امام علی علیه السلام :إثبات الوصیّه :چون پیامبر صلی الله علیه و آله به وادی خُم رسید، آیه نگهداری اش از [ گزند ]مردم در [ ابلاغ ولایت ]امیر مؤمنان، بر او وحی شد. پیش از آن هم فرمان ابلاغ می رسید ؛ امّا او به انتظار گفته خدای عز و جل : «خدا تو را از مردمْ حفظ می کند» باز می ایستاد.

چون آیه نازل شد، به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای فراوان خداوند، امیر مؤمنان علیه السلام را به رهبری [ آینده امّت] و قائم مقامی خود منصوب کرد ... ، همان گونه کرد که راویان حدیث غدیر خم، روایت کرده اند . سپس در آخر ذی حجّه [ به مدینه] بازگشت .9172.امام علی علیه السلام :بشاره المصطفی به نقل از ابن عبّاس، درباره سخن خدای عز و جل : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، [ حق ]رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند] مردم حفظ می کند. خداوند، کافران را هدایت نمی کند» : درباره علی علیه السلام نازل شد. پیامبر خدا فرمان یافت که آن را ابلاغ کند. پس پیامبر صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و گفت : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر که او را دوست دارد، دوستش بدار و هر که دشمنش می دارد، دشمنش بدار». .


ص: 240

9173.امام علی علیه السلام :تفسیر العیّاشی عن ابن عبّاس وجابر بن عبد اللّه :أمَرَ اللّهُ تَعالی نَبِیَّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله أن یَنصِبَ عَلِیّا علیه السلام عَلَما لِلنّاسِ ؛ لِیُخبِرَهُم بِوِلایَتِهِ . فَتَخَوَّفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقولوا : حامَی ابنَ عَمِّهِ ، وأن یَطغَوا فی ذلِکَ عَلَیهِ . فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» ، فَقامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِوِلایَتِهِ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ . (1)9174.امام علی علیه السلام :تفسیر الفخر الرازی فی ذَیلِ قَولِهِ تَعالی : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : ذَکَرَ المُفَسِّرونَ فی سَبَبِ نُزولِ الآیَهِ وُجوها : ... العاشِرُ : نَزَلَتِ الآیَهُ فی فَضلِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، ولَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ أخَذَ [ صلی الله علیه و آله ] بِیَدِهِ وقالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ . فَلَقِیَهُ عُمَرُ فَقالَ : هَنیئا لَکَ یَا بنَ أبی طالِبٍ ؛ أصبَحتَ مَولایَ ومَولی کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَهٍ . وهُوَ قَولُ ابنِ عَبّاسٍ ، وَالبَراءِ بنِ عازبٍ ، ومَحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ . (2) .

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 331 ح 152 .
2- .تفسیر الفخر الرازی : ج 12 ص 52 .

ص: 241

9175.امام علی علیه السلام :تفسیر العیّاشی به نقل از ابن عبّاس و جابر بن عبد اللّه : خدای متعال، پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله را فرمان داد که علی علیه السلام را پیش چشم مردم، [ بر سر دست] بلند کند تا از ولایتش آگاهشان سازد. پیامبر خدا بیم آن داشت که مردم بگویند او از پسر عمویش حمایت کرده است و در این ماجرا بر او طغیان کنند. خداوند به او وحی کرد : «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، [ حق ]رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند ]مردم حفظ می کند» . پس، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم به عزم [ ابلاغ ]ولایت او برخاست.9176.امام علی علیه السلام :تفسیر الفخر الرازی در ذیل گفته خدای متعال : «ای پیامبر! ابلاغ کن...» : مفسّران در شأن نزول آیه وجوهی را ذکر کرده اند : ... وجه دهم : آیه در فضل علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد و چون این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله دست او را گرفت و گفت : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر که دوستش می دارد، دوست بدار و هر که دشمنش می دارد، دشمن بدار».

عمر، او را دید و گفت : «ای پسر ابو طالب! مبارکت باد! تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی».

این وجه، نظر ابن عبّاس و بَراء بن عازب و محمّد بن علی [ امام باقر علیه السلام ] است. .


ص: 242



بحثی درباره آیه تبلیغ

بحثی درباره آیه تبلیغ «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند] مردم حفظ می کند. خداوند، کافران را هدایت نمی کند» . (1) پیامبر خدا به سال دهم هجری حج گزارْد. او پیش از حرکت به سوی حرم الهی، دستور داده بود که همگان را از قصد حجگزاری اش در آن سال، آگاه کنند. بدین سان، مسلمانان از راه های دور و نزدیک، آهنگ حج کرده بودند و از این روی، جمعیت عظیمی به هم آمده بود. در آن هنگامه عظیم، پیامبر صلی الله علیه و آله بارها با مردم، سخن گفت و در خطبه بلند روز «عَرَفه» بر بقایای فرهنگ و معیارهای جاهلی خط بطلان کشید و مردمان را به استوارگامی در راه حق و بنا نهادن زندگی بر اساس معیارها و ارزش های الهی فرا خوانْد و بر چنگ زدن به کتاب الهی و سنّتِ عترت خویش تأکید کرد. او در آن سفر، گاه با اشاره و گاه به صراحت، بر این که آخرین سال حضور او در میان امّت است ، تأکید کرد . بدین سان، مسلمانان از یک سوی، التهاب از دست دادن پیشوا را داشتند و از سوی دیگر، اشتیاق بهره گرفتنِ هر چه بیشتر و آموختن و راه جُستن را. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز یکسره شور بود و التهاب؛ شورِ حضور در چنین

.

1- .مائده ، آیه 67 .

ص: 243

هنگامه ای عظیم در میان انبوهی از مسلمانان و التهابِ رساندن پیام ها و از جمله، مهم ترین و برترین و پر دغدغه ترین پیام! مسلمانان از حج بازگشته اند و راهی آبادی ها و شهرهای خویش اند. در آستانه وادی «خُم»، فرمان الهی، رسول امین را با قاطعیت تمام، خطاب می کند که : «ای پیامبر! برسان». آهنگ آیه، تأکید و تنبّه های آن، و نیز تهدید و پافشاری جدّی بر رساندن پیام ها، همه و همه نشانگر آن است که پیام، بسی مهم است و از دیگر سوی، ابلاغ آن، به لحاظ چگونگی محتوا و جوانب آن، سخت دلهره آفرین. اکنون بنگریم پیامی که پیامبر خدا باید ابلاغ می کرد، چه بوده است؛ پیامی که او با آن همه سختکوشی در راه تبلیغ آموزه های الهی و تلاش مستمر در راه گسترش حق و رویارویی با شرک و شکن ناپذیری و استوارگامی، از ابلاغ آن می هراسید. عالمان شیعه (مفسّران، محدّثان، مورّخان و متکلّمان)، یکسر و بی هیچ گونه تردیدی آیه را به واقعه «غدیر» مرتبط دانسته اند و محتوای پیام را «ولایت و امامت علی علیه السلام » تلقّی کرده اند. بدین سان و بر اساس این دیدگاه، آیه در روز هجدهم ذی حجّه نازل شده است و برای تأکید بر ولایت علی علیه السلام برای آخرین بار و به گونه ای تأثیرگذار و به یادماندنی در میان انبوه مردمان مسلمان ؛ امّا عالمان اهل سنّت، نه در زمان نزول، یک داستان اند و نه در محتوای پیام، یک رأی. فخر الدین رازی، تقریبا همه اقوال را در میان ده قولی که نقل می کند، آورده است که آخرین آنها، همسو با دیدگاه شیعه است. نااستواری آنچه را فخر رازی آورده، با اندک تأمّلی می توان دریافت . گو این که در آثار دیگران، گاه، مستند و یا مستنداتی از اقوال صحابیان و یا تابعیان برای تأیید آنها گزارش شده است. اکنون سزامند است پیش از آن که برخی از آن دیدگاه ها را بیاوریم، مفاد و مفهوم آیه را اندکی بکاویم: الف «بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ؛ آنچه را نازل شده،ابلاغ کن» .

.


ص: 244

این جمله نشانگر آن است که محتوای پیام، پیش تر به پیامبر صلی الله علیه و آله القا شده بوده است و سپس ، آن بزرگوار، مأمور به ابلاغ گشته است ؛ امّا دغدغه و دلهره ای او را از این که پیام را آشکار نماید، باز داشته است. این حقیقت را همه روایات شیعی و برخی از روایات اهل سنّت، تأیید می کنند. (1) ب «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ؛ و اگر نکنی، رسالتش را نگزارده ای» . این عبارت ، نشانگر آن است که آیه به روزگاری نازل شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ رسالت کرده، حقّ آیین الهی را گزارده و آموزه های الهی را به مردمان رسانده بوده است و اکنون، تأکید می کند که این پیام، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر رسانده نشود، تمام رسالت ابلاغ شده تباه خواهد شد ، چنان که گویی «رسالت»، یکسر ابلاغ نشده است. بدین سان، روایاتی که نزول آیه را در ضمن سوره مائده و از جمله آخرین آیات مدنی می دانند، استوار است، نه روایات مستثنا بودن و مکّی بودن آن. ج «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ ؛ و خداوند، تو را حفظ می کند» . پیامبر صلی الله علیه و آله از چه می هراسید؟ از قتل؟ از آزار و شکنجه؟ از غوغاسالاری مشرکان و یهودیان؟ و یا از...؟ سیره پیامبر صلی الله علیه و آله نشانگر آن است که او از آنچه مرتبط به خود او بوده، هرگز هراسی به دلْ راه نمی داده است، به همان گونه که خداوند متعال، چگونگی مبلّغان حق و رسولان الهی را توصیف می کند : «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَا اللَّهَ وَ کَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا ؛ (2) آنان که پیام های خداوند را ابلاغ می کنند و تنها از او، و نه هیچ کس دیگری، می هراسند و خدا برای حسابرسی کفایت می کند» . چگونه می توان درباره برترین رسول الهی و پایان بخش سلسله رسولان و حق

.

1- .ر . ک : ص 234 ، ح 769 .
2- .احزاب، آیه 39.

ص: 245



دیدگاه ها درباره این آیه

1 . نزول آیه در اوّل بعثت و هراس پیامبر از ابلاغ دین!

مداران، چنین تصوّری را روا داشت و ترس از شکنجه و قتل و آزار در راه ابلاغ حق را بدو نسبت داد؟! بدین سان و بدون هیچ تردیدی، این ترس باید رنگی دیگر داشته باشد و ترس از سِتروَنْ شدن خودِ ابلاغ باشد و ترس از جو و فضایی که گسترش حق و تأثیرگذاری ابلاغ را متزلزل می کند. د «مِنَ النَّاسِ ؛ از مردم» . بی گمان، «ناس»، اطلاق دارد و نشانگر حراست خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله است ؛ حراست از او در برابر آنان که به گونه ای در به شکست کشاندن این ابلاغ و جلوگیری از رساندن این پیام، تلاش خواهند کرد. بدین سان، روشن است که در دنباله آیه ، مراد از «کفر»، کفر ورزیدن به برخی از آیات الهی و مقصود از «عدم هدایت خداوند» ، توفیق نیافتن آن کفرورزان در خدعه و برنامه ریزی و جوآفرینی شان برای خنثی سازی ابلاغ پیامبر خدا (ابلاغ «ما اُنزل» ) است ؛ چرا که اگر مراد از «عدم هدایت»، عدم هدایت به ایمان باشد، با اصل تبلیغ و ابلاغ و فلسفه دعوت، ناسازگار است ؛ مثل آن که خداوند بگوید: آنان را به حکم الهی بخوان ؛ امّا من آنان را هدایت نمی کنم! از این رو، بدون هیچ تردیدی، مراد، این است که آنان در خاموش کردن این نور، در طعن زدن به نبوّت، در به شکست کشاندن این ابلاغ، در متّهم کردن پیامبر خدا به «خاندان گرایی» و در تلاش برای جلوگیری از گسترش پیام، طَرْفی برنخواهند بست. نکات و ظرایف این آیه شکوهمند و کارساز، بسی بیشتر از آن چیزی است که به خامه آمد ؛ امّا آنچه را در نقدِ دیدگاه ها آوردیم، بسنده است؛ دیدگاه هایی که بیشتر و پیش تر از آن که در جهت تبیین معنای آیه باشند، در جهت استوارسازی واقعیّت موجود در تاریخ اند. اکنون به برخی از آن اقوال بنگریم.

دیدگاه ها درباره این آیه1 . نزول آیه در اوّل بعثت و هراس پیامبر صلی الله علیه و آله از ابلاغ دین!گویا اوّلین کسی که چنین باوری را پراکنده است، وگرچه نه با قاطعیت، محمّد بن

.


ص: 246

ادریس شافعی است. بر اساس آنچه وی گزارش کرده است، پیامبر صلی الله علیه و آله پس از دریافت پیام وحی و سوره علق و... از این که مشرکان او را تکذیب کنند، هراس به دل داشت. آیتِ الهیِ : «ای پیامبر! برسان» نازل شد تا او را در ابلاغ حق، استوار بدارد و «عصمت» (حفاظت) الهی را در ابلاغ وحی بدو برساند. (1) بر این پایه، از حسن بصری نیز گزارشی آورده اند که : پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: لمّا بعثنی اللّه تعالی برسالته ضِقتُ بها ذرعاً ، وعرفت أنّ من الناس من یکذّبنی ؛ خداوند، چون مرا برانگیخت، بر من بسیار سخت و سنگین آمد و دانستم که مرا تکذیب خواهند کرد . پس چندی دست نگه داشت، تا خداوند، این آیه را بر او فرو فرستاد. (2) پاسخ این سخن ، آن است که : 1 . دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد و گزارش منسوب به حسن بَصری مستند نیست ؛ 2 . ادلّه ای که اثبات می کنند سوره مائده آخرین سوره (3) و یا از آخرین سوره های (4) نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و آله است ، این ادّعا را رد می کنند . 3 . محدّثان ، مفسّران ، مورّخان و متکلّمان پیرو مکتب اهل بیت علیهم السلام اتّفاق دارند که آیه تبلیغ ، در ارتباط با جریان غدیر خم و ابلاغ امامت امیر مؤمنان است . این شأن نزول ، در بسیاری از مصادر اهل سنّت نیز آمده است و علّامه امینی از سی مصدر حدیثی و تفسیری اهل سنّت ، آن را روایت کرده است. 4 . متن آیه به روشنی نشان می دهد که ابلاغ موضوع ویژه ای مورد نظر خداوند متعال بوده و نه مطلق رسالت ؛ موضوع ویژه ای که هموزن همه رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است ، و آن ، چیزی جز مسئله ولایت و رهبری امّت پس از آن حضرت نمی تواند

.

1- .الاُمّ : ج 4 ص 168 . متن ، طولانی است و تنها بخش مورد نیاز را آورده ایم .
2- .أسباب نزول القرآن : ص 204، الدرّ المنثور : ج 3 ص 116.
3- .ر . ک : ص 258 ، ح 784 . نیز ، ر . ک : تفسیر ابن کثیر : ج 3 ص 3 ، التحریر والتنویر : ج 4 ص 255 .
4- .أسباب نزول القرآن : ص 204 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 116 .

ص: 247



2 . نزول آیه در ارتباط با نگهبانی ابو طالب از پیامبر!

3 . تأخیر پیامبر در ابلاغ برخی آیات از ترس مشرکان!

باشد . افزون بر این همه ، چگونه می توان باور کرد که پیامبر خدا با آن عظمت و روح بلند و اراده استوار ، در آغاز راه به دلیل ترس از تکذیب و آزار مردم ، از به انجام رساندن رسالت خویش ، سرباز زده باشد تا خداوند متعال ، تضمین کند که مشکلی پیش نخواهد آمد و کسی به او آزاری نمی رساند؟!

2 . نزول آیه در ارتباط با نگهبانی ابو طالب از پیامبر صلی الله علیه و آله !دیدگاهی دیگر ، سبب نزول آیه را «نگهبانی و حراست ابو طالب (عموی پیامبر خدا) از وی» می داند و چنین معتقد است که پس از نزول این آیه، پیامبرخدا از عمویش خواست که به سبب وعده خداوند به حراست ، دیگر از وی نگاهبانی نکند. ردّ این دیدگاه، افزون بر نقد دیدگاه اوّل (که بر این یکی نیز وارد است)، واقعیّت تاریخ است که پیامبر خدا برای سالیانی، بویژه در مدینه، همچنان نگهبانانی داشته است و وجود «اُسطوانه الحَرَس» (1) بهترین گواه بر آن است.

3 . تأخیر پیامبر صلی الله علیه و آله در ابلاغ برخی آیات از ترس مشرکان!شگفتا! برخی بر این باورند که پیامبر خدا برخی از آیات مرتبط با مشرکان و یا یهودیان را آشکار نمی کرد و از این که به او آزاری برسد، می هراسید. (2) اَسفا که گاه، کسانی گرفتار چه ناهنجاری ها و ملزم به چه نارواگویی هایی می شوند! آیا می شود به پیامبر خدا چنین گمانی برد؟! آیا با توجّه به آن زندگانی یکسر شور و حماسه و درگیری با مظاهر شرک و جاهلیّت، می توان چنین پنداری درباره پیامبر خدا به ذهن و زبان آورد؟! آرا و دیدگاه های دیگری که فخر رازی برشمرده است و در تفاسیر اهل سنّت و مجموعه های روایی آنان هم بیشتر از آن نیست، تباه تر از آن چیزی است که آوردیم.

.

1- .ستونی بوده است در مسجد مدینه که نگهبانان پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار آن می ایستاده اند .
2- .الوسیط : ج 2 ص 208، تفسیر الفخر الرازی : ج 12 ص 53 .

ص: 248



نزول آیه در واقعه غدیر برای ابلاغ ولایت

فخر رازی، آخرین قول را بدین سان آورده است: آیه در فضل علی بن ابی طالب نازل شد و چون این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله دست او را گرفت و گفت : «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر که را دوستش می دارد، دوست بدار و هر که را دشمنش می دارد، دشمن بدار!». پس عمر، او را دید و گفت : «ای پسر ابو طالب! بر تو مبارک باد! مولای من و مولای هر مرد و زن باایمان شدی». این وجه، نظر ابن عبّاس و براء بن عازب و محمّد بن علی [ باقر] علیه السلام است. (1) فخر رازی تصریح می کند که : روایت های نشانگر این حقیقت، بسیارند ؛ امّا بهتر است بگوییم که این آیه، برای اطمینان بخشی به پیامبر خدا در برابر نیرنگ ها و برخوردهای یهودیان و نصرانیان است، تا پیامبر خدا نهراسد و در ابلاغ حق، کوتاهی نکند. 2 آنچه فخر رازی در این دیدگاه آخر بدان تصریح کرده و روایات مربوط به آن نیز بسی فراوان است، استوار و درست است و شگفتا از مفسّران، محدّثان و متکلّمانی که در برابر آن همه روایات، سر تسلیم فرود نمی آورند و به توجیه ها و تفسیرهایی روی می آورند که نه با واقعیت تاریخْ سازگاری دارد، نه با شخصیت پیامبر خدا و نه با سیره نورانی و استوارگامی های او در جهت ابلاغ حق.

نزول آیه در واقعه غدیر برای ابلاغ ولایتبر پایه آنچه گذشت و بر اساس روایات و گزارش های بسیار که متون آنها را آوردیم ، آیه «ابلاغ»، روز هجدهم ذی حجّه سال دهم هجری با تأکید بر آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله بارها بدان پرداخته و به آن تصریح نموده و خداوند در وحی بر او (وحی قرآنی و بیانی) بارها آن را نازل کرده بود «مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ» ، در غدیر خم نازل شده

.

1- .الوسیط : ج 2 ص 208، تفسیر الفخر الرازی : ج 12 ص 53 .

ص: 249

است. تأکید می کنیم که «مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ» اشاره به هر آن چیزی است که در این زمینه در درازنای رسالت نبوی، بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، چه با وحی قرآنی و چه با وحی بیانی، در مناسبت های مختلف، در جمع های بزرگ یا در منظر کسانی اندک. اکنون پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شده است که در آخرین سال عمر، در آخرین حجّ خویش و در پیش دید ده ها هزار مسلمان که از آبادی ها و شهرهای جوامع اسلامی آن روز به مکّه آمده اند، با صراحتی تمام و تأکید و دقّتی تام که هیچ گونه تأویلی را برنتابد و هیچ توجیهی را نپذیرد، ولایت علی علیه السلام و استمرار پیشوایی و امامت و زعامت وی را علنی کند. در این جا پیامبر صلی الله علیه و آله می هراسد، امّا نه بر جان خود، که او از آغازین روزها، جان را در راه ابلاغ حق بر کف نهاده است ، و نه از مشرکان، که دیگر هیمنه و شکوه دروغینشان در هم شکسته است ، و نه از یهود و نصارا، که اکنون در برابر شکوه و عظمت مسلمانان، دم فرو بسته اند؛ بلکه از درون امّت خود می هراسد، از نفاق نهفته در میان مسلمانان، از تردیدها و تشکیک های مؤمن نمایان . شاید که در اصل رسالت نیز تردید روا دارند و به کلام نبوی یکسر بتازند و او را به خاندانگرایی، تحمیل خویشان نزدیک خود بر مردم و... متهم کنند! لحن آیه و روایاتی که متن آنها گزارش شد، نشان می دهد که در این واپسین روزها نیز امین وحی ، جبرئیل علیه السلام ، بارها ضرورت این ابلاغ را از سوی خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده است و رسول الهی، از دغدغه خود، سخن گفته است و اکنون این ، آخرین ابلاغ است که : «یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ؛ ای رسول! ابلاغ کن ...» (1) .

.

1- .و به خاطر این پیام بلند و سرنوشت ساز و خیره کننده و عظیم بود که این حج، «حَجّه البلاغ» نام گرفت. چه نام زیبا و خاطره انگیزی! و شگفتا که مورّخان کوشیده اند این نام ارجمند خاطره آفرین را از یادها ببرند! ابن اسحاق می گوید : «فکانت حَجّه البلاغ وحَجّه الوداع، وذلک أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله لم یحجّ بعدها...» (السیره النبویّه ، ابن هشام : ج 2 ص 606) .

ص: 250

خطاب شدن پیامبر خدا با عنوان «رسالت»، سازگارترین صفت با «تبلیغ» است. هان! دغدغه داری؟ دلهره، هراس؟ مگر تو جز رساندن، فروخواندن و آشکار نمودن، مسئولیّت دیگری داری؟! بخوان، آشکار کن، ابلاغ کن با نهایت دقّت ، با مقدّمه چینی، تأثیر گذارانه و استوار ؛ «و بر پیامبر، جز ابلاغ نیست» . «مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ؛ آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده» . آنچه به پیامبر خدا نازل شده ، چیست و چرا به آن، تصریح نشده است؟ عدم تصریح به آن، می تواند برای نشان دادن جایگاه والای آن، برای «تجلیل» و «تعظیم» آن و یا با هدف نشان دادن نبودِ هیچ گونه تصمیم و اختیاری برای پیامبر صلی الله علیه و آله در چگونگی آن و تنها نقش داشتن او در ابلاغ، باشد. از سوی دیگر، نشانگر آن است که زیرکی وی در برابر واکنش های هراس آفرین مردمان، هوشمندانه و بجاست، که خداوند نیز آن پیام را در پرده ای از ابهام می نهد و تا لحظه ابلاغ، از چگونگی آن، پرده برنمی گیرد. «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ؛ و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده ای» . شگفتا از آنان که در تفسیر آیه، سخنی دیگر آورده اند و چون نخواسته اند «حقیقت» را بنگرند، ره «افسانه» پوییده اند! این جمله را چه سان معنا می کنند، با این که «نهی از کتمان»، بخشی از آموزه های وحیانی است؟ از آنچه بر پیامبر خدا نازل شد، کدام بخش است که چون آشکار نشود و بدان تأکید نشود، از خاطره ها پاک نمی شود؟ و اگر رسالتْ ستیزان، توان ستردن آن را از عینیت جامعه داشته باشند، چنان خواهد بود که گویا اساس دین و بنیاد رسالت و همه مکتب، ابلاغ نشده است؟

.


ص: 251

این جمله شکوهمند و شگرف، نشانگر جایگاه والای آن پیام است و از سوی دیگر، رساننده این حقیقت که پیامبر خدا از رساندن و علنی کردن آن، ناچار و معذور است؛ چرا که خداوند تهدید کرده است، آن هم تهدید به تباه شدن تمام تلاش های بیست و سه ساله و سختکوشی ها و رنج ها و سوختن ها و ساختن ها و رزم ها و... . «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ؛ و خداوند، تو را از[ گزند] مردم، حفظ می کند» . حراست و حفاظت از تو، به عهده خداوند است ؛ گو این که تو از فرایند آن، دغدغه داری و از واکنش های کسانی تیره جان، می هراسی و از جوآفرینی غوغاسالاران، بیم بر جان نشان داده ای ؛ امّا بدان که خداوندِ سبب ساز و سبب سوز، همه را یکسر تباه خواهد ساخت، تمام نقشه ها را، از همه «مردم». خداوند، عظمت ابلاغ را باز می گوید و نیز وجود غوغاسالاران تیره جان را ؛ امّا به این که اینها چه کسانی هستند، تصریح نمی کند؛ چرا که همه حیله ها ، نقش بر آب است و شیطنت ها بر باد ، از سوی هر کسی که باشد. کلمه کلمه آیه، نشانگر عظمت و والایی محتوای پیام است و نشانگر دغدغه آفرینی، کین زایی و خشم گرفتن کسانی ... . ای کاش، مفسّران و قرآن پژوهانی که سخن دیگر گفته اند، اندکی از سر تأمّل درمی نگریستند که ابلاغِ چه بخشی از «ما اُنزل» این همه دغدغه داشت و با آشکار شدن، خشم می آفرید و کسانی را به موضعگیری می کشانْد و ای کاش، دست کم در واقعیّت های تاریخ اسلام می نگریستند که چه چیزی جبهه گیری ها را موجب شد و جنجال ها به پا کرد!

.


ص: 252

10 / 2إکمالُ الدّینِالکتاب«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» . (1)

الحدیث9184.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق عن أبی سعید الخدری :لَمّا نَصَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا بِغَدیرِ خُمٍّ فَنادی لَهُ بِالوِلایَهِ ، هَبَطَ جِبریلُ علیه السلام عَلَیهِ بِهذِهِ الآیَهِ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» . (2)9185.امام علی علیه السلام :الدرّ المنثور عن أبی هریره :لَمّا کانَ یَومُ غَدیرِ خُمٍّ وهُوَ یَومُ ثَمانِیَهَ (3) عَشَرَ مِن ذِی الحِجَّهِ قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ . فَأَنزَلَ اللّهُ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» . (4)9186.امام علی علیه السلام :تاریخ بغداد عن أبی هریره :مَن صامَ یَومَ ثَمانِیَهَ (5) عَشَرَ مِن ذِی الحِجَّهِ کُتِبَ لَهُ صِیامُ سِتّینَ شَهرا ، وهُوَ یَومُ غَدیرِ خُمٍّ ؛ لَمّا أخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ فَقالَ : أ لَستُ وَلِیَّ المُؤمِنینَ ؟ ! قالوا : بَلی یا رَسولَ اللّهِ ! قالَ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ . فَقالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ : بَخٍ بَخٍ لَکَ یَا بنَ أبی طالِبٍ ؛ أصبَحتَ مَولایَ ومَولی کُلِّ مُسلِمٍ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» . (6) .

1- .المائده : 3 .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 237 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 19 .
3- .فی المصدر : «ثمانی» ، والصحیح ما أثبتناه .
4- .الدرّ المنثور : ج 3 ص 19 نقلاً عن ابن مردویه والخطیب وابن عساکر ، تذکره الخواصّ : ص 30 وفیه من «من کنت مولاه ...» .
5- .فی المصدر : «ثمان عشره» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی تاریخ دمشق .
6- .تاریخ بغداد : ج 8 ص 290 الرقم 4392 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 233 و 234 ح 8739 وفیه «مولی» بدل «ولی» ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 350 ، المناقب لابن المغازلی : ص 19 ح 24 وفیه «أ لست أولی بالمؤمنین من أنفسهم»بدل «أ لست ولیّ المؤمنین» ، شواهد التنزیل : ج 1 ص 200 ح 210 نحوه إلی «یا بن أبی طالب» ، فرائد السمطین : ج 1 ص 77 ح 44 ، المناقب للخوارزمی : ص 156 ح 184 کلاهما نحوه وفیهما إلی «مولی کلّ مسلم» ؛ الأمالی للصدوق : ص 50 ح 2 ، روضه الواعظین : ص 384 وفیهما «أولی بالمؤمنین» بدل «ولیّ المؤمنین» ، الأمالی للشجری : ج 1 ص 42 و ص 259 .

ص: 253



10 / 2 کامل کردن دین

اشاره

10 / 2کامل کردن دینحدیث غدیرقرآن«امروز، کافران از [ شکست دادن ]دین شما ناامید شدند. از این رو از آنان نترسید و از من بترسید. امروز، دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» .

حدیث9192.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از ابو سعید خُدْری : چون پیامبر خدا علی علیه السلام را در غدیر خُم منصوب کرد و به ولایت او ندا داد، جبرئیل علیه السلام با این آیه بر او فرود آمد : «امروز، دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» .9193.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدرّ المنثور به نقل از ابو هریره : چون روز غدیر خُم شد که همان هجدهم ذی حجّه است ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست» و خداوند، نازل کرد : «امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم» .9194.عنه علیه السلام :تاریخ بغداد به نقل از ابو هریره : هر کس روز هجدهم ذی حجّه را روزه بگیرد، روزه شصت ماه برایش نوشته می شود و آن، همان روز غدیر خُم است، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود : «آیا من ولیّ مؤمنان نیستم؟».

گفتند : چرا، ای پیامبر خدا!

فرمود : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست». عمر بن خطّاب گفت : به به [مبارکت باد] ، ای پسر ابو طالب! تو مولای من و هر مسلمان گشتی. خدا هم نازل کرد : «امروز دینتان را برایتان به کمال رساندم» .

.


ص: 254

9195.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ بِوِلایَتی أکمَلَ اللّهُ لِهذِهِ الاُمَّهِ دینَهُم ، وأتَمَّ عَلَیهِمُ النِّعَمَ ، ورَضِیَ إسلامَهُم ؛ إذ یَقولُ یَومَ الوِلایَهِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله : یا مُحَمَّدُ ، أخبِرهُم أنّی أکمَلتُ لَهُمُ الیَومَ دینَهُم ، ورَضیتُ لَهُمُ الإِسلامَ دینا ، وأتمَمتُ عَلَیهِم نِعمَتی ، کُلُّ ذلِکَ مَنٌّ مِنَ اللّهِ عَلَیَّ ؛ فَلَهُ الحَمدُ . (1)9187.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : بُنِیَ الإِسلامُ عَلی خَمسِ خِصالٍ : عَلَی الشَّهادَتَینِ ، وَالقَرینَتَینِ قیلَ لَهُ : أمَّا الشَّهادَتانِ فَقَد عَرَفناهُما ، فَمَا القَرینَتانِ ؟ ! قالَ : الصَّلاهُ وَالزَّکاهُ ؛ فَإِنَّهُ لا یُقبَلُ إحداهُما (2) إلّا بِالاُخری وَالصِّیامُ ، وحَجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً ، وخَتَمَ ذلِکَ بِالوِلایَهِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عزّوجلّ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» . (3)9188.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ اسمُهُ امتَحَنَ بی عِبادَهُ ، وقَتَلَ بِیَدی أضدادَهُ ، وأفنی بِسَیفی جُحّادَهُ ، وجَعَلَنی زُلفَهً لِلمُؤمِنینَ ، وحِیاضَ مَوتٍ عَلَی الجَبّارینَ ، وسَیفَهُ عَلَی المُجرِمینَ ، وشَدَّ بی أزرَ رَسولِهِ ، وأکرَمَنی بِنَصرِهِ ، وشَرَّفَنی بِعِلمِهِ ، وحَبانی بِأحکامِهِ ، وَاختَصَّنی بِوَصِیَّتِهِ ، وَاصطَفانی بِخِلافَتِهِ فی اُمَّتِهِ .

فَقالَ صلی الله علیه و آله وقَد حَشَدَهُ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ وَانغَصَّت بِهِمُ المَحافِلُ : أیَّهَا النّاسُ! إنَّ عَلِیّاً مِنّی کَهارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لا نَبِیِّ بَعدی . فَعَقَلَ المُؤمِنونَ عَنِ اللّهِ نُطقَ الرَّسولِ إذ عَرَفونی أنّی لَستُ بِأَخیهِ لِأَبیهِ واُمِّهِ کَما کانَ هارونُ أخا موسی لِأَبیهِ واُمِّهِ ، ولا کُنتُ نَبِیّاً فَاقتَضی نُبُوَّهً ، ولکِن کانَ ذلِکَ مِنهُ استِخلافاً لی کَمَا استَخلَفَ موسی هارونَ علیهما السلام حَیثُ یَقولُ : «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» (4) .

وقَولُهُ صلی الله علیه و آله حینَ تَکَلَّمَت طائِفَهٌ فَقالَت : نَحنُ مَوالی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی حِجَّهِ الوَداعِ ثُمَّ صارَ إلی غَدیرِ خُمٍّ ، فَأَمَرَ فَاُصلِحَ لَه شِبهُ المِنبَرِ ، ثُمَّ عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتّی رُئِیَ بَیاضُ إبطَیهِ ، رافِعاً صَوتَهُ قائِلاً فی مَحفِلِهِ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ،اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. فَکانَت عَلی وِلایَتی وِلایَهُ اللّهِ وعَلی عَداوتی عَداوَهُ اللّهِ .

وأنزَلَ اللّهُ عزَّ وجَلَّ فی ذلِکَ الیَومِ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» (5) فَکانَت وِلایَتی کمالَ الدّینِ ورِضَا الرَّبِّ جَلَّ ذِکرُهُ ، وأنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالَی اختِصاصا لی وتَکَرُّماً . (6) .

1- .الخصال : ص 415 ح 4 ، الأمالی للطوسی : ص 205 ح 351 عن المفضّل بن عمر ، بصائر الدرجات : ص 201 ح 4 وکلّها عن الإمام الصادق علیه السلام .
2- .فی المصدر : «أحدهما» وهو تصحیف .
3- .الأمالی للطوسی : ص 518 ح 1134 عن المجاشعی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام وعن محمّد بن جعفر عن أبیه الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 68 ص 379 ح 29 .
4- .الأعراف : 142 .
5- .المائده : 3 .
6- .الکافی : ج8 ص26 ح4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام .

ص: 255

9189.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوند با ولایت من ، دین این امّت را به کمال رساند و نعمت ها را بر ایشان کامل کرد و اسلام را برایِشان پسندید ، آن گاه که در روز ولایت [ علی علیه السلام ]به محمّد صلی الله علیه و آله گفت : «ای محمّد! به آنان خبر بده که امروز دینشان را برایشان به کمال رساندم و دین اسلام را برایِشان پسندیدم و نعمتم را بر ایشان کامل کردم». همه اینها، منّتی از سوی خداوند بر من است. پس سپاس، ویژه اوست.9190.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :شنیدم پیامبر خدا می فرماید : «اسلام بر پنج پایه بنیاد شده است : شهادتین و قَرینتین».

به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد : مقصود از «شهادتین (دو گواهی)» را می دانیم ؛ امّا «قرینتین (دو چیز قرینه)» کدام اند؟

فرمود : «نماز و زکات، که هیچ یک بی دیگری پذیرفته نیست ، و روزه و حجّ خانه خدا برای هر کس که بدان، راهی دارد؛ و پایان بخش آنها ولایت است، که خداوند عز و جل نازل کرد : «امروز، دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» .9191.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوند که نامش خجسته باد با من، بندگانش را آزمود و به دست من دشمنانش را کشت و با شمشیر من مُنکرانش را نابود کرد و مرا مایه قرب مؤمنان و گرداب مرگ جبّاران و شمشیر خویش بر سر مجرمان قرار داد و با من پشت پیامبرش را محکم ساخت و با نصرت او گرامی ام داشت و با دانش او شرافتم داد و احکامش را به من بخشید و وصایتش را ویژه من ساخت و مرا به جانشینی او بر امّتش برگزید.

پیامبر صلی الله علیه و آله درحالی که گِرداگردش را مهاجر و انصار گرفته بودند و مجلس از آنها پر بود، فرمود : «ای مردم! علی برای من، مانند هارون برای موسی علیه السلام است، جز آن که پیامبری پس از من نیست».

پس مؤمنان با درایت الهی، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را فهمیدند ؛ چون می دانستند که من، برادر خونی او چنان که هارون برای موسی علیه السلام بود نیستم و همچنین پیامبر هم نبودم که پیامبری ام چنین اقتضا کند ؛ بلکه این کار او، جانشین کردن من بود، همان گونه که موسی علیه السلام هارون را جانشین کرد، آن جا که گفت : «در میان قومم، جانشین من باش و اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی مکن» .

و گفته او ، هنگامی که گروهی گفتند : «ما آزادشدگان پیامبر خدا هستیم». پیامبر خدا برای حجّه الوداع [ از مدینه ]بیرون آمد و سپس [ در بازگشت، ]به غدیر خُم رسید و فرمان داد چیزی شبیه منبر برای او بسازند. سپس از آن، بالا رفت و بازوی مرا گرفت [ و چنان بالا برد] که سفیدی زیر بغل هایش دیده شد و در همان مجلس با صدای بلند فرمود : «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر که را دوستش می دارد، دوست بدار و هر که را دشمنش می دارد، دشمن بدار!». پس با ولایت من، ولایت خدا تحقّق می یابد و با دشمنی من، دشمنی خدا.

و خداوند عز و جل در آن روز، نازل کرد : «امروز، دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم» . پس ولایت من، مایه کمال دین و رضایت پروردگار که یادش بلند باد است و خداوند تبارک و تعالی آن [ آیه] را ویژه من و برای بزرگداشت من نازل کرد. .


ص: 256

9192.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» : نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام خاصَهً ، دونَ النّاسِ . (1) .

1- .تفسیر فرات : ص 119 ح 124 عن یقطین الجوالیقی عن الإمام الصادق علیه السلام .

ص: 257

9193.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :آیه «امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم» ، تنها درباره علی علیه السلام و نه دیگران، نازل شد. .


ص: 258

9194.امام علی علیه السلام :علل الشرائع عن إسحاق بن إسماعیل النیسابوری:أنَّ العالِمَ یَعنِی الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام کَتَبَ إلَیهِ : إنَّ اللّهَ تَعالی بِمَنِّهِ ورَحمَتِهِ لَمّا فَرَضَ عَلَیکُمُ الفَرائِضَ لَم یَفرِض ذلِکَ عَلَیکُم لِحاجَهٍ مِنهُ إلَیهِ ، بَل رَحمَهً مِنهُ إلَیکُم ، لا إلهَ إلّا هُوَ ؛ لِیَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ، ولِیَبتَلِیَ ما فی صُدورِکُم ، ولِیُمَحِّصَ ما فی قُلوبِکُم ، ولِتَتَسابَقوا إلی رَحمَتِهِ ، ولَتَتَفاضَلَ مَنازِلُکُم فی جَنَّتِهِ . فَفَرَضَ (1) عَلَیکُمُ الحَجَّ وَالعُمرَهَ ، وإقامَ الصَّلاهِ ، وإیتاءَ الزَّکاهِ ، وَالصَّومَ ، وَالوِلایَهَ .

وجَعَلَ لَکُم بابا لِتَفتَحوا بِهِ أبوابَ الفَرائِضِ ، ومِفتاحا إلی سَبیلِهِ . ولَولا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَالأَوصِیاءُ مِن وُلدِهِ کُنتُم حَیاری کَالبَهائِمِ ؛ لا تَعرِفونَ فَرضا مِنَ الفَرائِضِ ، وهَل تُدخَلُ قَریَهٌ إلّا مِن بابِها ! !

فَلَمّا مَنَّ اللّهُ عَلَیکُم بِإِقامَهِ الأَولِیاءِ بَعدَ نَبِیِّکُم صلی الله علیه و آله ، قالَ اللّهُ عزّوجلّ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» وفَرَضَ عَلَیکُم لِأَولِیائِهِ حُقوقا ، فَأَمَرَکُم بِأَدائِها إلَیهِم . (2)9195.امام علی علیه السلام :تاریخ الیعقوبی :قَد قیلَ إنَّ آخِرَ ما نَزَلَ عَلَیهِ [النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ]: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» ، وهِیَ الرِّوایَهُ الصَّحیحَهُ الثّابِتَهُ الصَّریحَهُ . وکانَ نُزولُها یَومَ النَّصِّ عَلی أمیرِالمُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبیطالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ بِغَدیرِ خُمٍّ. (3) .