گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و هفتم
سوره حَدید




آیات ژرف اندیشان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
لارْضِوَ هُوَالْعَزیزُ الْحَکیمُ 􀂒 1 سَبَّحَلِلّهِمافِیالسَّمواتِوَا
آنچهدرآسمانهاو زمین است، برايخداتسبیح میگویند و او عزیز و حکیم است .
از اوصاف الهی است ، آغاز میشود . اوصافی که شناخت آنها « بیست وصف » این سوره با یک بخش توحیدي که جامع حدود
سطح معرفت انسان را بالا میبرد و به ذات مقدس خدا آشنا میکند ، اوصافی که هر کدام به گوشهاي از صفات جلال و جمال او
اشاره دارد و هرقدر اندیشمندان بیشتر در آن بیندیشند ، به حقایق تازهاي دست مییابند .
وقتی درباره توحید از حضرتش سؤال کردند، در پاسخ فرمود: خداوند » : چنانکه در حدیثی از امام علی بن الحسین میخوانیم
172 ) سوره حَدید )
متعالمیدانستکه در آخر زمان اقوامی میآیند که در مسایل تعمق و دقت میکنند،لذاسورهاخلاص و آیاتآغازسوره حدید تا
(1). « را نازل فرمود ، پس هرکس طالب ماوراي آن باشد ، هلاك میشود « عَلیمٌبِذاتِالصُّدوُر »
از این حدیث استفاده میشود که این آیات حداکثر معرفت ممکن را به تشنهکامان میدهد .
نخستین آیه این سوره با تسبیح و تنزیه خدا شروع شده است .
نیز حرکت سریع در « تسبیح » ، بر وزن مَسْح ) به معنی حرکت سریع در آب و هوا است ) « سَبْح » در اصل از ماده « تَسْبیح »
مسیر عبادت پروردگار است .
حقیقت تسبیح ، عبارت است از نفی هرگونه عیب و نقص و گواهی همه موجودات جهان بهپاکی ذات مقدس او از هرگونه عیب و
نقص یا به خاطر این است که آنچنان نظم و حساب و حکمت و
. جلد 5 ، صفحه 231 ، « نور الثقلین » -1
( جزء بیست و هفتم ( 173
صفحه 63 از 77
عجایب و شگفتیها در نظام همه آنها به کار رفته که همگی با زبان حال ذکر حق میگویند و تسبیح و ثناي او میخوانند و فریاد
میکشند که آفریدگار ما قدرتش بیانتها و حکمتش بیپایان است یا اینکه تمامی ذرات جهان از نوعی درك و شعور
برخوردارند بهطوري که در عالَم خود تسبیح و حمد خدا میگویند هرچند ما بر اثر محدود بودن اطلاعات از آن بیخبریم .
( شرح بیشتر درباره حمد و تسبیح عمومی موجودات جهان را در جلد 12 تفسیر نمونه ذیل آیه 44 سوره اسراء ( صفحه 133 تا 136
مطالعه فرمایید .
معنی وسیع و گستردهاي دارد که همه « سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ » در جمله « ما » این نکته نیز لازم به یادآوري است که
موجودات جهان را اعم از صاحبان عقل و جاندار و بیجان را شامل میشود .
لارْضِ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ 􀂒 2 لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَ ا
174 ) سوره حَدید )
عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
مالکیت ( و حاکمیت ) آسمانها و زمین از آنِ او است ، زنده میکند و میمیراند و او بر هر چیز قادر است .
مالکیت خداوند نسبت به عالم هستی ، مالکیت اعتباري و تشریعی نیست ، بلکه مالکیت حقیقی و تکوینی است ، یعنی او به همهچیز
احاطه دارد و همه جهان در قبضه قدرت او و تحت اراده و فرمان او است ، لذا به دنبال آن سخن از زنده کردن و میراندن و
توانایی بر هرچیز به میان آمده است .
در این است که عزت ، بیشتر توجه به" درهم شکستنمدافع "دارد و قدرت " ، توجه به ایجاد اسباب" « قدرت » و « عزت » تفاوت
، بنابراین دووصفمختلفمحسوبمیشوند،هرچنددرریشهتواناییباهممشترکند.
بهصورت فعلمضارع دلیل بر استمرار مسأله حیات و مرگ در طول همه زمانها است و اطلاق این دو ، نه « یُحْیی وَ یُمیتُ » جمله
تنها شامل حیات و مرگ انسان در این جهان میشود ، که شامل هرگونه حیات و مرگ از عالَم فرشتگان گرفته تا موجودات زنده
دیگر و حیوانات و گیاهان ، نه تنها حیات دنیا که حیات برزخی و رستاخیز را نیز دربرمیگیرد ، آري حیات و مرگ در
تمام اشکالش بهدست قدرت او است .
( جزء بیست و هفتم ( 175
لاوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ 􀂒 3 هُوَ ا
اول و آخر و ظاهر و باطناو است و از هر چیز آگاه است .
بودن ، تعبیر لطیفی است از ازلیت و ابدیت او ، زیرا میدانیم او وجودي است بیانتها و واجبالوجود ، « آخِر » و « اَوَّل » توصیف به
یعنی هستیش از درون ذات او است نه از بیرون ، تا پایان گیرد یا آغازي داشته باشد و بنابراین از ازل بوده و تا ابد خواهد
بود .
او سرآغاز و ابتداي عالَم هستی است و او است که بعد از فناي جهان نیز خواهد بود .
هرگز زمان خاصی را ، « آخِر » و « اَوَّل » بنابراین تعبیر به
176 ) سوره حَدید )
دربرندارد و اشاره بهمدتمعینی نیست .
نیز تعبیر دیگري از احاطه وجودي او نسبت به همهچیز است، از همهچیز ظاهرتر است، زیرا « باطِن » و « ظاهِر » توصیف به
آثارش همهجا را فرا گرفته و از همهچیز مخفیتر است، چون کُنه ذاتش بر کسی روشن نیست .
زیرا کسی که از آغاز بوده و تا پایان باقی « وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ » : یکیاز نتایج این امور همان است که در پایان آیه آمده است
صفحه 64 از 77
است و در ظاهر و باطن جهان است ، قطعا از همه چیز آگاه و مطلع میباشد .
جمع اضداد در صفات خدا
بسیاري از صفات است که در ما انسانها و موجودات دیگر غیرقابل جمع است و به صورت صفات متضاد جلوه میکند ، مثلًا اگر
من اولین نفر در میان جمعیت باشم ، قطعا آخرین نفر نخواهم بود ، اگر ظاهر باشم ، پنهان نیستم و اگر پنهان باشم ، ظاهر نخواهم
بود ، همه اینها به خاطر آن است که وجود ما محدود است و یک وجود محدود
( جزء بیست و هفتم ( 177
جز این نمیتواند باشد ، اما هنگامی که سخن به صفات خداوند میرسد ، اوصاف دگرگون میشوند و تغییر شکل میدهند ، در
آنجا ظاهر و باطن باهم جمع میشود و همچنین آغاز و انجام و با توجه به لایتناهی بودن ذات مقدسش جاي تعجب
نیست .
غفلت و بی خبري تا کی ؟
لامَدُ 􀂒 16 اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ امَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ اوُتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ ا
فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاي مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچهاز حق نازلشده است ، خاشع گردد ؟ و مانند کسانی نباشند
که قبلاً به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهاي آنها قساوت پیدا کرد و بسیاري از
آنها گنهکارند .
178 ) سوره حَدید )
به معنی نزدیک شدن و حضور وقت چیزي است . « اَنا » و از ماده « اِنا » و از ماده « اَنْی » از ماده « یَأْنِ »
بهمعنی حالتتواضع و ادب جسمی و روحیاستکهدربرابرحقیقتمهم یا « خشوع » ازماده « تَخْشَ عَ »
شخصبزرگیبهانساندستمیدهد.
روشناست یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد و نیز شنیدن آیاتی که بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است ، هرگاه به
درستی تدبر شود ، باید مایه خشوع گردد ، ولی قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت میکند که چرا در برابر این
امور خاشع نمیشوند ؟ و چرا همچون بسیاري از امتهاي پیشین گرفتار غفلت و بیخبري شدهاند ؟ همانغفلتی که نتیجه آن
قساوت دل است که ثمرهاش فسق و گناه است.
آیا تنها به ادعاي ایمان قناعت کردن و از کنار این مسائل مهم به سادگی گذشتن و تن به زندگی مرفه سپردن، در ناز و نعمت
زیستن و دایم مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان، سازگار است ؟
زمان بر آنها طولانی شد ) ) « لامَدُ 􀂒 طالَ عَلَیْهِمُ ا » جمله
( جزء بیست و هفتم ( 179
ممکن است اشاره به فاصله زمانی میان آنها و پیامبرانشان باشد و یا طول عمر و درازي آرزوها و یا عدم نزول عذاب الهی در
زمان طولانی و یا همه اینها ، چراکه هریک میتواند عاملی براي غفلت و قساوت و آنهم سببی براي فسق و گناه
گردد .
لامَدُ فَتَقْسُوا قُلُوبُکُمْ : در هیچ 􀂒 لامْرَ قَبْلَ بُلُوغِهِ فَتَنْدَمُوا وَ لا یَطُولَنَّ عَلَیْکُمُ ا 􀂒 لا تُعاجِلُوا ا » : در حدیثی از امیر مؤمنان علی آمده است
صفحه 65 از 77
کاري قبل از فرا رسیدن زمان آن عجله نکنید که پشیمان میشوید و فاصله میان شما و حق ، نباید طولانی گردد که
(1). « قلوب شما قساوت مییابد
لا تُکْثِروُا الْکَلامَ بِغَیْرِ ذِکْرِ اللّهِ فَتَقْسُوا قُلُوبُکُمْ ، فَاِنَّ الْقَلْبَ الْقاسی بَعیدٌ » : در حدیث دیگري از زبان حضرت عیسی مسیح میخوانیم
مِنَ اللّهِ وَ لا تَنْظُروُا فی ذُنُوبِ الْعِبادِ کَاَنَّکُمْ اَرْبابٌ
. جلد 78 ، صفحه 83 ، حدیث 85 ، « بحار الانوار » -1
180 ) سوره حَدید )
وَ انْظُروُا فی ذُنُوبِکُمْ کَاَنَّکُمْ عَبیدٌ وَ النّاسُ رَجُلانِ : مُبْتَلی وَ مُعافی ، فَارْحَمُوا اَهْلَ الْبَلاءِ وَ احْمَدوُا اللّهَ عَلَی الْعافِیَۀِ : بدون ذکر خداوند
زیاد سخن مگویید که موجب قساوت قلب است و قلبقساوتمند از خدا دور است و به گناهان بندگان همچون ارباب نسبت به
بندهاش نگاه نکنید ، بلکه به گناهان خویش بنگرید همچون بندهاي در برابر مولی، مردم دو دستهاند: گروهی مبتلا و گروهی اهل
(1). « عافیت، نسبت به مبتلایان ترحم کنید و خدا را بر عافیت سپاس گویید
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الاْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 􀂒 17 اِعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ یُحْیِی ا
بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده میکند ، ما آیات ( خود ) را براي شما بیان کردیم شاید اندیشه کنید .
زنده شدن قلبهاي مرده با ذکر الهی و پیدا کردن حیات
. جلد 9، صفحه 238 ،« مجمع البیان » -1
( جزء بیست و هفتم ( 181
معنوي در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن ، شباهت زیادي به زنده شدن زمینهاي مرده به برکت قطرات حیاتبخش
باران دارد .
در حقیقت این آیه هم اشارهاي است به زندهشدن زمینهاي مرده بهوسیله باران و هم زندهشدن دلهاي مرده بهوسیله ذکراللّه و
قرآن مجید که از آسمان وحی بر قلب پاك محمد صلیاللهعلیهوآله نازل شده است و هر دو شایستهتدبّر و تعقّل
است .
خداوند دلهاي مرده را به نور حکمت زنده میکند ، همانگونه که زمینهاي » : در حدیثی از امام کاظم آمده است
(1). « مرده را به بارانهاي پربرکت
توبه کردند ، «... اَلَمْ یَأْنِ » افراد گنهکاري که با شنیدن آیه
از آیات تکاندهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار میدهد ، پردههاي « ... اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ امَنُوا » آیه
. جلد 78 ، صفحه 308 ، « بحار الانوار » -1
182 ) سوره حَدید )
غفلت را میدَرَد و فریاد میزند آیا موقع آن نرسیده است ك قلبهاي باایمان در برابر ذکر خدا و از آنچه از حق نازل شده ،
خاشع گردد ؟ و همانند کسانی نباشند که قبل از آنها آیات کتاب آسمانی را دریافت داشتند ، اما بر اثر طول زمان ، قلبهاي
آنها به قساوت گرایید ؟
لذا در طول تاریخ ، افراد بسیار آلودهاي را میبینیم که با شنیدن این آیه ، چنان تکانی خوردند که در یک لحظه با تمام گناهان
« فُضَیْل بن عَیاض » خود وداع گفتند و حتی بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند ، از جمله سرگذشت معروف
است .
صفحه 66 از 77
که در کتب رجال ، بهعنوان یکیاز راویان موثق از امام صادق و از زهاد معروف ، معرفی شده و در پایان عمر در جوار « فضیل »
کعبه میزیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت ، در آغاز ، راهزن خطرناکی بود که مردم از او وحشت
داشتند .
روزي از نزدیکی یک آبادي میگذشت ، دخترکی را دید و به او علاقهمند شد . عشق سوزان دخترك ، فضیل را وادار کرد که
شب هنگام
( جزء بیست و هفتم ( 183
از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتی که شده ، به وصال او نایل گردد ، در این هنگام بود که در یکیاز خانههاي
« ... اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ امَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ » : اطراف ، شخص بیداردلی مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود
این آیه همچون تیري بر قلب آلوده فضیل نشست ، درد و سوزي در درون دل احساس کرد ، تکان عجیبی خورد ، اندکی در فکر
اي فضیل ! آیا وقت آن نرسیده » : فرورفت ، این کیست که سخن میگوید ؟ و به چه کسی این پیام را میدهد ؟ به من میگوید
ناگهان صداي فضیل ؟ « است که بیدار شوي ، از این راه خطا برگردي ، از این آلودگی خود را بشویی و دست به دامن توبه زنی
بَلی وَ اللّهِ قَدْ آنَ ، بَلی وَاللّهِ قَدْ آنَ : به خدا سوگند وقت آن رسیده است ، به خدا سوگند وقت آن » : بلند شد و پیوسته میگفت
. « رسیده است
او تصمیم نهایی خود را گرفته بود و با یک جهش برقآسا ، از صف اَشقیا بیرون پرید و در صفوف سُعَدا جاي گرفت ، به عقب
برگشت
184 ) سوره حَدید )
و از دیوار بام فرود آمد و به خرابهاي وارد شد که جمعی از کاروانیان آنجا بودند و براي حرکت به سوي مقصدي با یکدیگر
مشورت میکردند ، میگفتند : فضیل و دار و دسته او در راهند ، اگر برویم ، راه را بر ما میبندند و ثروت ما را به غارت خواهند
چه بد مردي هستم ، این چه شقاوت است که به من رو آورده ؟ » : برد . فضیل تکانی خورد و خود را سخت ملامت کرد و گفت
روي به سوي آسمان کرد . « در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمدهام و قومی مسلمان از بیم من به کنج این خرابه گریختهاند
اَللّهُمَّ اِنّی تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوْبَتی اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ : خداوندا ! » : و با دلی توبهکار این سخنان را بر زبان جاري ساخت
من به سوي تو بازگشتم و توبه خود را این قرار میدهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم ، خدایا ! از بدکاري خود در رنجم و از
ناکسی در فغانم ، درد مرا درمان کن ، اي درمان کننده همه دردها و اي پاك و منزه از همه عیبها ! اي بینیاز از خدمت من و اي
! « بینقصان از خیانت من ! مرا به رحمتت ببخشاي و مرا که اسیر بند هواي خویشم ، از این بند رهایی بخش
( جزء بیست و هفتم ( 185
خداوند دعاياو را مستجابکرد و بهاوعنایتهافرمود و ازآنجابازگشت و به سوي مکه آمد ، سالها در آنجا مجاور بود و از
( جمله اولیاء گشت .( 1
19 وَ الَّذینَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ اوُلئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَالَّذینَ کَفَروُا وَ کَ ذَّبُوا بِایاتِنا
اوُلئِکَ اَصْحابُ الْجَحیمِ
کسانیکه بهخدا و رسولانش ایمان آوردند، آنها صدیقین و شهداء نزد پروردگارشان هستند، بر آنها است پاداش
(اعمال)شانونور(ایمان)شان وکسانیکهکافرشدند و آیات ما را تکذیب کردند ، اصحاب دوزخند .
و به معنی کسی است که « صدق » صیغه مبالغه از « صِدّیق »
. جلد 9 ، صفحه 365 ، « روح البیان » -1
صفحه 67 از 77
186 ) سوره حَدید )
سرتاپا راستی است ، کسی که عملش ، گفتارش را تصدیق میکند و نمونهکامل صداقت است .
به معنی حضور توأم با مشاهده است ، خواه با چشم ظاهر باشد یا چشم دل و اگر به « شهود » و از ماده « شهید » جمع « شُهَداء »
شهیدان راه » گواه ، شاهد یا شهید اطلاق میشود ، به خاطر حضور و مشاهده صحنه است ، همانگونه که اطلاق این واژه بر
به خاطر حضورشان در میدان جهاد است . ، « خدا
اما در آیه مورد بحث، ممکن است به معنی شهادت بر اعمال بوده باشد ، همانگونه که از آیات دیگر قرآن استفاده میشود که
پیامبران، گواه اعمال امتهاي خود هستند و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله گواه بر آنها و بر امت اسلامی است و مسلمانان نیز
( شاهد و گواه بر اعمال مردمند .( 1
گواهان بر اعمال ) مقام ) « شُهَداء » بنابراین مقام
-1 براي کسب اطلاعات بیشتر به جلد 14 تفسیر نمونه ، ذیل آیه 78 سوره حج و نیز جلد 3 ، ذیل آیه 41 سوره نساء مراجعه
نمایید .
( جزء بیست و هفتم ( 187
والایی است که براي افراد باایمان است .
در اینجا به همان معنی شهیدان راه خدا است ، یعنی افراد مؤمن ، اجر و پاداش شهیدان را « شهداء » بعضی نیز احتمال دادهاند که
اُدْعُ اللّهَ » : دارند و به منزله شهداء محسوب میشوند ، لذا در روایتی آمده است : کسی خدمت امام صادق آمد و عرض کرد
اِنَّ الْمُؤْمِنَ شَ هیدٌ وَ قَرَأَ هذِهِ الاْآیَۀَ : » : امام فرمود . « اَنْ یَرْزُقَنِی الشَّهادَةَ : از خدا بخواه که شهادت را به من روزي کند
(1). « مؤمن ، شهید است ، سپس همین آیه را قرائت فرمود
و این « شهید » و دیگري « صدّیق » بههرحال خداوند مؤمنان راستین را در اینجا به دو وصف ، توصیف میکند ؛ نخست وصف
نشان میدهد که منظور از مؤمنان در آیه مورد بحث ، مقام بالایی از ایمان است وگرنه یک مؤمن عادي چگونه میتواند
این دو
. جلد 5 ، صفحه 244 ، « نور الثقلین » -1
188 ) سوره حَدید )
وصف را به خود اختصاص دهد ؟
دوران پنجگانه عمر انسان
لاوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ اَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ 􀂒 مْوالِ وَ ا 􀂒 20 اِعْلَمُوا اَنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَۀٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الا
یَهیجُ فَتَریهُ مُصْفَرّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاما وَ فِی الاْخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَاللّهِوَرِضْوانٌ وَ مَا الْحَیوةُالدُّنْیااِلاّمَتاعُ الْغُروُرِ
بدانید زندگی دنیا، تنها بازي و سرگرمی و تجملپرستی و تفاخردر میانشما و افزونطلبی دراموال و فرزندان است،
مانندبارانیکهمحصولشکشاورزانرادرشگفتیفرومیبرد، سپس خشک میشود ، به گونهاي که آن را زرد رنگ میبینی، سپس
تبدیل بهکاه میشود و در آخرت، یا عذاب شدید است یا مغفرت و رضاي الهی و ( به هر حال ) زندگیدنیا چیزيجز متاع
غرورنیست .
( جزء بیست و هفتم ( 189
دورانهاي پنجگانه عمر انسان را به شرح زیر تشکیل میدهند : « تکاثر » و « تفاخر » ، « تجمل » ، « سرگرمی » ، « غفلت »
صفحه 68 از 77
است که زندگی در هالهاي از غفلت و بیخبري و لعب و بازي فرو میرود ( لَعِبٌ ) . « کودکی » 1 مرحله
که در آن سرگرمی جاي بازي را میگیرد و در این مرحله ، انسان بهدنبال مسائلی است که او را به خود « نوجوانی » 2 مرحله
سرگرم سازد و از مسائل جدي دور دارد ( لَهْوٌ ) .
و شور و عشق و تجملپرستی ( زینَۀٌ ) . « جوانی » 3 مرحله
تَفاخُرٌ ) . ) « توجه به کسب مقام و فخر » 4 مرحله
تَکاثُرٌ ) . ) « توجه به افزایش مال و نفرات و جمعآوري ثروت » 5 مرحله
مراحل نخستین ، تقریبا بر حسب سنین عمر مشخص است ولی مراحل بعد در افراد ، کاملًا متفاوت میباشد و بعضی از آنها مانند
مرحله تکاثر اموال ، تا پایان عمر ادامه دارد ، هرچند بعضی معتقدند که
190 ) سوره حَدید )
هر دورهاي از این دورههاي پنجگانه ، هشت سالاز عمر انسانرا میگیرد و مجموعا به چهل سال بالغ میگردد و هنگامیکه به این
سن رسید ، شخصیت انسان ، تثبیت میگردد .
این امر نیز کاملاً ممکناست که بعضیاز انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد و تا پیري در فکر بازي و
سرگرمی و معرکه گیري باشند و یا در دوران تجملپرستی متوقف گردد و فکر و ذکرشان تا دم مرگ ، فراهم کردن خانه و مرکب
و لباس زینتی باشد ، اینها کودکانی هستند در سن کهولت و پیرانی هستند با روحیه کودك .
کَمَثَلِ غَیْثٍ اَعْجَبَ » : سپس باذکر یکمثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، میفرماید
. « الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَریهُ مُصْفَرّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاما
در اینجا به معنی افراد بیایمان نیست ، بلکه به معنی کشاورزان است ، زیرا کفر در اصل به معنی پوشاندن « کُفّار »
است و چون کشاورز ، بذرافشانی کرده و آن را زیر
( جزء بیست و هفتم ( 191
میگویند . « کافر » خاك میپوشاند ، از اینرو به او
در لغت به دو معنی آمده است ؛ یکی خشک شدن گیاه و دیگري به حرکت درآمدن و جوش « هیجان » از ماده « یَهیجُ »
و خروش . ممکن است این دو معنی به یک ریشه بازگردد ، زیرا هنگامی که گیاه خشک شد ، آماده جدایی و
پراکندگی و حرکت و جوش و خروش میشود .
گفتهمیشودکه همراهتندباد به هرسو « حُطام » ، به معنی شکستن و خرد کردن است و به اجزايپراکنده کاه « حَطْم » از ماده « حُطام »
میدود .
آري مراحلی را که انسان در طی هفتاد سال یا بیشتر طی میکند، در چند ماه در گیاهان ظاهر میشود و انسان میتواند بر لب
کشتزار بنشیند و گذشت عمر و آغاز و پایان آن را در دیداري کوتاه بنگرد .
. « وَ فِی الاْآخِرَةِ ... اِلاّ مَتاعُ الْغُروُرِ » : سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهایی آن پرداخته و میافزاید
به معنی هرگونه وسایل بهرهگیري است ، بنابراین جمله « مَتاع »
192 ) سوره حَدید )
مفهومش این است که وسیله و ابزاري است براي فریبکاري ، فریب دادن خویشتن و فریب دادن دیگران ، « دنیا ، متاع غرور است »
و البته این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهایی قرار میدهند و به آن دل میبندند و بر آن تکیه میکنند و آخرین
آرزویشان وصول به آن است ، اما اگر مواهب این جهان مادي، وسیلهاي براي وصول به ارزشهاي والاي انسانی و سعادت جاودان
صفحه 69 از 77
باشد، هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت و پلی براي رسیدن به آن هدفهاي بزرگ است .
اما اگر اینمواهب مادي، تغییر جهتدهند و نردبانیبراي رسیدن به اهدافالهی گردند، سرمایههاییمیشوندکه خداآنهاراازمؤمنان
111 ) « ... اِنَّ اللّهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّۀَ » : میخرد و بهشت جاویدان و سعادت ابدي به آنها میبخشد
/ توبه ) .
دو جهتگیري مختلف به انسان میدهد که در ، « قرارگاه » یا یک « گذرگاه » بدیهیاست توجه به دنیا و مواهب آن بهعنوان یک
یکی وسیله بیداري و آگاهی و ایثار و فداکاري و برادري و گذشت و در دیگري مایهنزاع و فساد و تجاوز و بیدادگري و طغیان و
غفلت است .
( جزء بیست و هفتم ( 193
به معنی اثر ظاهري چیزي است ، سپس به حالت غفلت ، اطلاق شده است که در « غُر » در اصل از ماده « غُروُر »
ظاهر، انسان هوشیار است اما در حقیقت بیخبر است و به معنی فریب و نیرنگ نیز استعمال میشود .
مصیبتهاي دوگانهاي که گریبانگیر انسانها میشود
لارْضِ وَ لا فی اَنْفُسِکُمْ اِلاّ فیکِتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَاَها اِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ 􀂒 22 ما اَصابَ مِنْمُصیبَۀٍ فِی ا
هیچمصیبتی درزمین و نهدر وجودشماروي نمیدهد، مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم، در لوح محفوظ، ثبت
است و این امر براي خداوند آسان است.
مصائبی که در زمین رخ میدهد همچون زلزلهها، سیلها، طوفانها و آفات مختلف و همچنین مصائبیکه در نفوس انسانها واقع
میشود ،
194 ) سوره حَدید )
( مانند مرگ و میرها و انواع حوادث دردناکی که دامانانسانرا میگیرد، همه آنها از قبل مقدر شده است و در لوح محفوظ ( 1
، ثبت است .
ولی باید توجه داشت که مصائبی که در این آیه به آن اشاره شده ، تنها مصائبی است که به هیچ وجه قابل اجتناب
نیست و مولود اعمال انسانها نمیباشد .
وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَۀٍ فَبِما کَسَ بَتْ اَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَ ثیرٍ : هر » : شاهد این سخن آنکه در آیه 30 سوره شوري میخوانیم
. « مصیبتی به شما رسد ، به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید و بسیاري را نیز عفو میکند
با توجه به اینکه آیات ، یکدیگر را تفسیر میکنند ، هنگامی که این دو آیه در برابر هم قرار گیرد ، نشان میدهد مصائبی که
دامنگیر انسان میشود ، بر دو گونه است : مصائبی که مجازات و کفاره گناهانش است و بسیارند ، ظلمها ، بیدادگريها ، خیانتها
، انحرافات و ندانم کاريها و امثال آن ، سرچشمه بسیاري از مصائب خود ساخته ما است .
علم بیپایان خدا و یا صفحه جهان خلقت است . ، « لوح محفوظ » -1
( جزء بیست و هفتم ( 195
ولی بخشی از مصائب است که ما هیچگونه نقشی در آنها نداریم و بهصورت یک امر حتمی و اجتنابناپذیر ، دامان فرد یا
جامعهايرا میگیرد . حساب ایندو از هم جدا است و لذابسیاريازانبیاء، اولیاء و صلحاء گرفتار اینگونه مصائب میشدند.
این مصائب فلسفه دقیقی دارد که در بحثهاي خداشناسی و عدل الهی و مسأله آفات و بلاها به آن اشاره کردهایم .
بحث مشروحتري در این زمینه ذیل آیه 30 سوره شوري ( جلد 20 تفسیر نمونه صفحه 440 ) مطرح شده است .
صفحه 70 از 77
دلیل بروز مصیبتهاي حتمی
23 لِکَیْلاتَأْسَوْا عَلیمافاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوابِمااتیکُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ
این به خاطر آن است که براي آنچه از شما فوت شده،
196 ) سوره حَدید )
تأسفنخوریدوبهآنچهبهشمادادهاست،دلبستهو شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
این دو جمله کوتاه در حقیقت یکی از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل میکند ، چراکه انسان همیشه در جهان هستی با
مشکلات و گرفتاريها و حوادث ناگواري روبرو است و غالبا از خود سؤال میکند : با اینکه خداوند مهربان و کریم و رحیم است
، این حوادث دردناك براي چیست ؟
. « هدف این بوده که شما دلبسته و اسیر زرق و برق این جهان نباشید » : قرآن میگوید
منظور اینبودهکه موقعیت اینگذرگاه و پلیکه نامشدنیااست و نیز موقعیتخودتان در اینجهان را گم نکنید ، دلباخته و دلداده
آن نشوید و آنراجاودانهنپنداریدکهایندلبستگیفوقالعاده،بزرگتریندشمن سعادت شما است، شما را از یاد خدا غافل میکند و از
مسیر تکامل بازمیدارد .
این مصائب زنگ بیدارباشی است براي غافلان و شلاقی است
( جزء بیست و هفتم ( 197
بر ارواح خفته ، رمزي است از ناپایداري جهان و اشارهاي است به کوتاه بودن عمر این زندگی .
این بدان معنی نیست که انسان به مواهب الهی در این دنیا ، پشت پا بزند و یا از آنها بهره نگیرد ، مهم این است که اسیر آن
نگردد و آن را هدف و بهرهاصلی خود نشمرد .
« فَخُور » گرفتهشده و بهمعنیمتکبراست، زیرا تکبر ازخیالفضیلت و پنداربرتري بردیگران، پیدا میشود و « خیال » از ماده « مُخْتال »
بهمعنیکسیاستکهبسیاربردیگرانفخرفروشیمیکند. « فخر » صیغه مبالغهازماده
تنها کسی گرفتار این حالات میشود که مست ناز و نعمت گردد، ولی وجود آفات و مصائب براي آنها که قابل بیداري و
هدایتند ، این مستی و آثار آن را از بین میبرد .
افراد باایمان باتوجه به اصل فوق ، هنگامی که به نعمتی از سوي خدا میرسند ، خود را امانتدار او میدانند ، نه از رفتن آن غمگین
میشوند ، نه از داشتن آن مست و مغرور ، در حقیقت آنها خودرا مانند مسؤولان بیت المال میدانند که یک روز اموال
زیادي را دریافت و روز دیگر هزاران هزار پرداخت میکنند ، نه از دریافتش ذوقزده میشوند و نه از پرداختش غمگین .
198 ) سوره حَدید )
تمامزهد در میان دوجمله از قرآناست، آنجاکه » : و چه تعبیر جالبی دارد امیرمؤمنان علی درباره همین آیه ، آنجا که میگوید
خداوند متعال میفرماید ": این براي آن است که براي آنچه از دست دادهاید ، غمگین نشوید و به آنچه خدا به شما داده ، دلبسته
و مغرور نباشید ، "بنابراین هرکس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دستدارد، دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف
(1). « در اختیار گرفته است
نکته دیگر اینکه توجه به این اصل که ناکامیها با زندگی انسان از آغاز عجین بوده است و طبق سنت حکیمانهاي مقدر شده است
و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد ، انسان را براي تحمل شدائد ، شجاع و در برابر حوادث سخت ، صبور و مقاوم میسازد ، به او
آرامش خاطر میدهد و از بیتابیها و جزع ، مانع میگردد .
صفحه 71 از 77
. کلمات قصار ، کلمه 439 ، « نهج البلاغه » -1
( جزء بیست و هفتم ( 199
ولی باز تأکید میکنیم این تنها در مورد مصائب غیر قابل اجتناب است وگرنه مصیبتها و ناکامیهایی که تنها معلول گناهان و
سهلانگاري خود انسان است ، از این بحث خارج میباشد و راه مقابله با آنها ، موضعگیريهاي صحیح در برنامههاي زندگی
است .
24 اَلَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُروُنَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ
همانها که بخل میکنند و مردم را نیز دعوت به بخل مینمایند و هرکس (از این فرمان) رويگردان شود (به خدا
زیانینمیرساند)زیرا خداوند بینیازوشایسته ستایشاست.
لازمه دلبستگی شدید به مواهب دنیا ، تکبر و غرور است و لازمه تکبر و غرور ، بخل ورزیدن و دعوت دیگران به بخل است ، اما
بخل ورزیدن به این دلیل که سرمایه کبر و غرور خود را ، این اموال میداند و هرگز نمیخواهد آن را از دست دهد و اما دعوت
دیگران به بخل ، براي این است که اولاً اگر دیگران سخاوتمند باشند ، او رسوا میشود و ثانیا چون بخل را دوست دارد ، مبلّغ
چیزي است که به آن عشق میورزد .
200 ) سوره حَدید )
در آیه فوق ، بیشتر ناظر به بخل در انفاق مالی است ، ولی این واژه مفهوم گستردهاي دارد که بخل در علم و « بُخل » گرچه
اداي حقوق و مانند آن را نیز شامل میشود .
اهداف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی بعثت انییاء
25 لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ اَنْزَلْنَاالْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ
وَلِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ اِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزیزٌ
مارسولانخود را با دلایلروشن فرستادیم و باآنها کتاب (آسمانی)و میزان(شناساییحق و قوانینعادلانه)نازل کردیم تا مردم قیام به
عدالت کنند و آهن را خلق کردیم که در آن قوت شدیدي است و منافعی براي مردم ، تا خداوند بداند چهکسیاو و رسولانش را
یاري میکند ، بی آنکه او را ببیند ، خداوند قوي و شکستناپذیر است .
( جزء بیست و هفتم ( 201
دلایل روشن ) معنی گستردهاي دارد که شامل معجزات و دلایل عقلی میشود که انبیاء با آن مجهز بودند . ) « بَیِّنات »
به صورت مفرد ،« کِتاب » همان کتب آسمانی است و از آنجا که روح و حقیقت همه، یک چیز است، تعبیر به « کِتاب » منظور از
میکند ، هرچند با گذشت زمان و تکامل انسانها ، محتواي آن کاملتر میشود .
بهمعنی وسیله وزنکردن و سنجشاستکهمصداق حسی آن،ترازوهاییاستکهوزناجناسراباآنمیسنجند، ولیمسلمادر « میزان »
اینجا منظور، مصداق معنوي آن است ، یعنی چیزي که تمام اعمال انسانها را میتوان با آن سنجید و آن احکام و قوانین الهی و یا
آیین او بهطور کلی استکه معیار سنجش نیکیها و بديها و ارزشها و ضدارزشهااست.
در لغت بهمعنی شدت و قوت و قدرت است و به مبارزه و جنگ نیز گفته میشود . « بَأْس »
202 ) سوره حَدید )
به این ترتیب پیامبران با سه وسیله مجهز بودند ؛ دلایل روشن ، کتب آسمانی و معیار سنجش حق از باطل و خوب از بد و مانعی
معجزه ) باشد و هم کتاب آسمانی و هم بیانکننده احکام و قوانین ، یعنی سه بعد ) « بیّنه » ندارد که مثلًا قرآن مجید هم
صفحه 72 از 77
در یک محتوا .
است . « اجراي قسط و عدل » هدف سیاسی از اعزام این مردان بزرگ با این تجهیزات کامل ، همان
او کسی است که از میان » : دومین هدف که فرهنگی میباشد، تعلیم و تربیت است، چنانکه در آیه 2 سوره جمعه آمده است
. « مردم درس نخوانده، رسولی فرستاد تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنهارا تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد
پیامبر » : هدف دیگر که اجتماعی میباشد، شکستن غُل و زنجیرهاي اسارت است ، چنانکه در آیه 157 سوره اعراف میخوانیم
. « اسلام ، بارهاي سنگین را از دوش آنها برمیدارد و غل و زنجیرهایی را که بر دست و پا و گردنشان بود، میشکند
( جزء بیست و هفتم ( 203
لاخْلاقِ : من براي 􀂒 بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ ا » : هدف چهارم ، تکمیل ارزشهاي اخلاقی است ، چنانکه در حدیث معروفی آمدهاست
(1). « تکمیل فضایل اخلاقی مبعوث شدهام
این است که از خود جوشی مردم ، سخن میگوید . نمیفرماید : هدف ، این « لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ » نکته جالب در جمله
بوده که انبیاء ، انسانها را وادار به اقامه قسط کنند ، بلکه میگوید : هدف این بوده که مردم مجري قسط و عدل
باشند .
آري مهم این است که مردم چنان ساخته شوند که خود مجري عدالت گردند و این راه را با پاي خویش بپویند .
ولی از آنجا که به هر حال در یک جامعه انسانی ، هرقدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد ، باز افرادي پیدا میشوند که سر به
ما آهن را نازل کردیم که در » : طغیان و گردنکشی برمیدارند و مانع اجراي قسط و عدل خواهند بود ، لذا در ادامه آیه میفرماید
وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ ) . ) « آن قوت شدیدي است و نیز منافعی براي مردم
. جلد 71 ، صفحه 373 ، « بحار الانوار » -1
204 ) سوره حَدید )
آري تجهیزات سهگانه انبیاء الهی ، براي اجراي عدالت ، وقتی میتواند به هدف نهایی برسد که از ضمانت اجرایی
آن برخوردار باشد . « بَأْس شَدید » آهن و
هرگونه بهرهاي است که انسان از آهن میبرد و میدانیماهمیت آهن در زندگیانسانها بهاندازهايزیاد است که ، « مَنافِع » منظور از
با کشف آن ، دوران تازهاي در تاریخ زندگی بشر شروع شد که به" دوران آهن "معروف است ، زیرا با این کشف ، چهره زندگی
در آیه فوق است . « مَنافِع » انسان در تمام زمینهها دگرگون گشت و این خود بیانگر ابعاد واژه
سپس به یکی دیگر از اهداف ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و همچنین آفرینش وسایلی همچون آهن اشاره کرده ،
میفرماید :
( جزء بیست و هفتم ( 205
(وَ لِیَعْلَمَاللّهُ مَنْیَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ) .
منظور از علم خداوند در اینجا ، تحقق عینی علم او است ، یعنی تا آشکار شود چه کسانی به یاري خدا و مکتب او به پا میخیزند
و قیام به قسط میکنند و چه کسانی از این وظیفه بزرگ ، سر باز میزنند .
به این ترتیب مسأله آزمون و امتحان انسانها و جداسازي صفوف و تصفیه ، یکی دیگر از اهداف بزرگ این برنامه بوده
است .
براي او ممکن است با یک اشاره همه جهان را زیر و رو کند و تمامی دشمنان را نابود و اولیائش را پیروز گرداند ، ولی
هدف اصلی که تربیت و تکامل انسانها است ، از این طریق حاصل نمیگردد ، لذا آنها را دعوت به یاري آیین حق
صفحه 73 از 77
کرده است .
« زور » و « منطق » قلمرو
آیه فوق ترسیم گویاییاز چهره اسلام در زمینه تعلیم و تربیت و گسترش عدل و داد و اجراي قسط در جامعه انسانی است .
معیار » و « کتب آسمانی » و دلایل روشن و « بیّنات » نخستاز
206 ) سوره حَدید )
کمکمیگیرد یعنیپایهرا بر انقلابفکري و فرهنگیمیگذارد و از عقل و منطق، استمداد « سنجش ارزشها و بیاناحکام و قوانین
میجوید .
سر تسلیم فرود « بیّنات » اما اگر اینها مؤثر نیفتاد و کار به بنبست کشید ، یعنی زورمندان قلدري پیدا شوند که نه در برابر
است ، میرسد و با « بأس شدید » که در آن « حدید » میآورند و نه براي کتاب و میزان ، ارزشی قائلند ، در اینجا نوبت به
سلاح بر مغز این گردنکشان میکوبند تا در برابر قسط و عدل ، تسلیم شوند و البته از یاري مردم باایمان در این مسیر ، کمک
گرفته میشود .
اَلْخَیْرُ کُلُّهُ فِیالسَّیْفِ وَ تَحْتَالسَّیْفِ وَ فیظِلِالسَّیْفِ: خوبیها تمام در شمشیر است و زیر » : در حدیثی از امام باقر میخوانیم
1)پایان سوره حَدید ). « شمشیر و در سایه شمشیر
. جلد 5 ، صفحه 8، حدیث 11 ،« فروعکافی » -1
درباره