گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
بخش پنجم : سیاست امام علی در ایّام حکومت



اشاره

بخش پنجم : سیاست امام علی در ایّام حکومتفصل یکم : بیعت نورفصل دوم : اصلاحات علویفصل سوم : سیاست های اداریفصل چهارم : سیاست های فرهنگیفصل پنجم : سیاست های اقتصادیفصل ششم : سیاست های اجتماعیفصل هفتم : سیاست های قضاییفصل هشتم : سیاست های امنیتیفصل نهم : سیاست های جنگیفصل دهم : سیاست های حکومتی

.


ص: 380

. .


ص: 381



(1) سیاست در دو مکتب

اشاره

(1)سیاست در دو مکتبامام علی علیه السلام در هیجدهم ذی حجه سال سی و پنجم هجری ، زمام امور مسلمانان را به دست گرفت و در 21 رمضان سال چهلم هجری در محراب عبادت ، شهد شهادت نوشید . بنا بر این ، روزگار زمامداری آن بزرگوار ، چهار سال و نُه ماه و سه روز بوده است . مباحث مرتبط با این دوران از زندگی آن امام ، از این قرار است : 1 . چگونگیِ به قدرت رسیدن امام علیه السلام ، ابعاد اصلاحات علوی و مبانی آن ؛ 2 . مقاومت هایِ گونه گون در برابر سیاست های علوی ، جنگ ها و درگیری های دوران کوتاه حکومت آن بزرگوار ؛ 3 . نافرمانی سپاه امام ، تن زدن آنها از نبرد ، سستی در برابر دشمن ، یورش های ستمگرانه و شبیخون های جبّارانه و غارتگرانه معاویه به مرزهای حکومت علی علیه السلام ؛ 4 . توطئه ترور امام علی علیه السلام و شهادت آن حضرت ؛ 5 . کارگزاران حکومت علی علیه السلام و صحابیان آن بزرگوار . از میان عناوین یاد شده ، «سیاست های علوی در حکومت» ، به لحاظ آموزنده بودن و کاربردی بودن آن در عصر حاضر ، و راه گشایی آموزه های آن برای حاکمان ، بویژه دولت مردان جمهوری اسلامی ایران ، از اهمّیت ویژه و موقعیتی خاص ، برخوردار است .

.


ص: 382



سیاست اموی

بر این باوریم که اگر «سیاست» در مکتب های علوی و اموی ، به درستی تعریف شود و مبانی سیاسی امام در کشورداری ، گرچه به اجمال ، روشن شود ، ایرادهایی که بر بینش سیاسی ایشان می گرفته اند و شاید هنوز هم در بیان و بنان کسانی جلوه گر باشد ، پاسخ می یابد و از سیاست وی ، به درستی و با استواری ، می توان دفاع کرد . از نگاه امام علی علیه السلام ، بینش سیاسی ، از استوارترین شرایط رهبری است . امام ، سیاست فهمی و درک درست از سیاست را نه تنها رمز تداوم حکومت می داند ؛ بلکه بر این نکته دقیق ، تأکید می ورزیده است که «کشورداری ، عین سیاست است» . (1) او تصریح می کند که ناتوانی سیاسی ، آفتی است که زمامداری زمامداران را به زوال ، تهدید می کند و حاکمانی که از بینش سیاسی قوی و کارآمدی برخوردار نیستند، حاکمیتِ درازی نخواهند داشت ، و در نهایت، بر اساس آموزه های علوی ، سیاست های غلط ، نشانه سقوط دولت ها و زوال حکومت هاست . (2) بدین سان ، اداره جامعه بر اساس مبانی اسلام ، در مکتب علوی ، تنها با سیاست مداری درست حاکمان ، امکان پذیر است . به دیگر سخن ، سیاست مداری ، یکی از اصول عامّ مدیریتی است و در این نکته ، تفاوتی میان مکتب ها نیست . آنچه اسلام را در این زمینه از سایر مکتب ها جدا می کند و سیاست علوی را در برابر دیگر سیاست ها جلو می اندازد و رویاروی سیاست اموی می سازد ، نوع نگرش و نحوه تلقّی و چگونگی فهم و برداشت از سیاست است .

سیاست امویسیاست در مکتب اموی ، عبارت است از «تشخیص هدف و به دست آوردن آن از

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 341 (اسباب ماندگاری دولت ها) .
2- .ر. ک : ج 4 ص 353 (اسباب زوال دولت ها) .

ص: 383

هر راه ممکن» . سیاست مداران جهان نیز در گذشته و حال ، از واژه «سیاست» ، گویا چیزی جز این نمی فهمیده اند . به واقع ، سیاست در مکتب اموی ، همان معنای رایج آن در عرف سیاسی حکومت هایی است که بر مبانی ارزشی استوار نیستند و معیار حق و باطل ، جهت دهنده آنها در رفتار و تعاملْ نخواهد بود . اُسوالد اِشپنکلر ، در وصفی از چهره سیاست مدار ، می گوید : «سیاست مدار فطری ، کاری به حق یا باطل بودن اُمور ندارد» . (1) برتراند راسل نیز انگیزه های سیاسی و سرچشمه رفتارهای انسانی در سیاست را چنین چیزی تلقّی کرده ، نوشته است : انگیزه سیاسی در اکثر مردمان،عبارت از نفع پرستی، خودبینی، رقابت و عشق به قدرت می باشد . به عنوان مثال، در سیاست ، سرچشمه های اعمال انسانی ، همگی از عوامل فوق الذکر می باشد . رهبر سیاسی ای که بتواند مردم را متقاعد نماید که او می تواند این خواسته ها را ارضا نماید ، قادر است توده مردم را چنان به زیر سلطه خود در آورد که معتقد شوند دو به علاوه دو،پنج خواهد شد،یا این که اختیارات او از جانب خداوند،تفویض شده است! رهبر سیاسی ای که این انگیزه های اساسی را نادیده انگارد ، معمولاً از حمایت توده ، محروم خواهد بود . روان شناسی نیروهای محرّک توده ها ،از اساسی ترین قسمت[های] تعلیم و تربیت رهبران سیاسی موفّق می باشد. اکثر رهبران سیاسی ، با معتقد نمودن گروه کثیری از مردم به این که ایشان خواسته های بشردوستانه دارند ، مناصب خود را به دست می آورند . به خوبی فهمیده شده که چنین اعتقادی در اثر وجود هیجان ، خیلی زودتر قبول می شود . غل و زنجیر کردن افراد ، نطق و خطابه های عمومی ، مجازات های بی قانون و جنگ ، مراحلی در تشکیل و توسعه هیجان اند.فکر می کنم برای طرفداران فکر غیرمنطقی ، با در هیجان نگه داشتن

.

1- .سیاست : ص 6 .

ص: 384



سیاست علوی

افراد ، شانس بهتری جهت گول زدن و منفعت بردن از ایشان ، وجود دارد . (1) آنچه در این تحلیل ، درباره رهبران سیاسی جامعه آمده است ، همگون است با تفسیری که سیاست مداران اموی ، از سیاست به دست می دادند . معاویه ، بنیادگذار این نگرش به سیاست در تاریخ اسلام است . او بر این پایه و با تکیه بر شعار «الملک عقیم ؛ (2) سیاست ، نازاست» ، برای چنگ انداختن به قدرت و حراست از قدرتِ به دست آمده ، حاضر بود دست به هر کاری بزند و هر کار ناشایستی را انجام دهد و هر نوع ابزار زشتی را به کار گیرد .

سیاست علویسیاست در نگاه علی علیه السلام ، اداره استوار جامعه بر اساس معیارهای الهی ، و حرکتی حق مدارانه است . او که می گوید : المُلکُ سیاسَهٌ . (3) کشورداری ، سیاست است . و هرگز برای رسیدن به قدرت و حراست از قدرتِ به دست آمده ، هر کاری را روا نمی داند ؛ بلکه به عکس ، او توسّل به ابزار نامشروع را حتی به بهای از دست دادن قدرت صحیح نیز جایز نمی داند . بر پایه آموزه های علوی ، سیاست ، شناخت و بهره وری از ابزارهای مشروع در اداره جامعه و تأمین رفاه مادّی و معنوی مردم است . به دیگر سخن ، در آموزه های علوی ، به کارگیری شیوه های نامشروع و ابزارِ به ظاهر کارآمد ، امّا به واقع ناصحیح ،

.

1- .برگزیده افکار راسل : ص 222 .
2- .الأمالی ، صدوق : ص 132 ح 125 .
3- .غرر الحکم : ح 17 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 18 ح 45 .

ص: 385



اصلاحات علوی

سیاست نیست ؛ بلکه خدعه ، نیرنگ ، فریب و به تعبیر امام صادق علیه السلام ، «نکراء» است . (1) از نگاه علی علیه السلام ، حکومت ، چیرگی بر دل ها و تسخیر خردها و عاطفه هاست ، نه رام سازی «تن»ها و سلطه بر افراد و چیرگی بر گُرده ها . چنان تفسیری از حکومت ، چه نیازی به توسّل به ابزار نامشروع سیاسی دارد . قدرت در نگاه او جز برای احقاق حق ، قداستی ندارد تا برای حفظ آن ، به شیوه های باطلْ چنگ بیفکند . تصرّف دل ها راهی جز استفاده صحیح از شیوه ها و راه سپردن بر اساس ارزش ها ندارد . سیاست های نامشروع و باطل گرایانه ، شاید روزگاری کوتاه ، با جست و خیزْ سلطه بیافرینند و آن را ادامه دهند ؛ امّا هرگز دوام نخواهند آورد و برای مردم ، جز زیان ، چیزی نخواهند داشت که : لِلحَقِّ دَولَهٌ ولِلباطِلِ جَولَهٌ . (2) حقّ را دولتی است ، و باطل را جولانی .

اصلاحات علویبا این نگرش به حکومت و حاکمیت ، و با این تفسیر از سیاست ، علی علیه السلام زمام امور را به دست می گیرد و بر این اساس ، پس از دست یافتن به قدرت سیاسی ، بی درنگ ، اصلاحات حکومتی را با شعار «عدالت اجتماعی و اقتصادی» آغاز می کند . او هدف از پذیرش حکومت را «ایجاد اصلاحات و احقاق حقوق پایمال شده» اعلام کرده بود . علی علیه السلام بر این باور بود که آنچه در روزگار پیش از وی و پس از پیامبر خدا روی داده ، جامعه را یکسر دیگرگون کرده است و ارزش ها دیگرسان

.

1- .امام صادق علیه السلام درباره هوش سیاسی معاویه می فرماید : «تلک النکراء تلک الشیطنه وهی شبیهه بالعقل و لیست بالعقل ؛ این ، نیرنگ و شیطنت است و به عقل مانَد ؛ اما عقل نیست» (الکافی : ج 1 ص 11) .
2- .الکافی : ج 2 ص 447 .

ص: 386



سیاست علوی در رویارویی با انحراف ها

شده و آنچه نام «حکومت اسلامی» را یدک می کشد ، با آنچه پیامبر خدا آن را پی نهاده بود ، بس ناهمگون است و فاصله بسیاری دارد . علی علیه السلام در آغازین بیان رسمی خود در مسند خلافت ، تصریح می کند که آنچه انجام می شده است ، با سیره و سنّت پیامبر خدا ، ناسازگار بوده ، وضع موجود ، قابل تحمّل نیست و ارائه راهی نو و شیوه ای استوار ، ضروری است ، و آن ، نه «سنّت شیخین» که «سنّت علوی و اصلاحات علوی» است ؛ همگون با «سنّت نبوی و اصلاحات محمّدی» . شگفتا که مولا با نگاه سیاسی ژرف خود ، دریافته است که چنین شیوه و اصلاحی را مردمانی که روزگارانی دراز ، به ارزش های وارونه خو کرده اند ، برنخواهند تابید : لا تَقومُ لَهُ القُلوبُ ولا تَثبُتُ لَهُ العُقولُ . (1) دل ها بر آن ، استوار نخواهند گشت و خردها ، بدان پایدار نخواهند شد . امّا او سیاست مداری است حق مدار ، و افزون بر حق مداری ، صداقت در سخن و موضع شفّاف را «سیاست» می داند ، نه جز آن . چنین است که در همان سخن نخستین ، مبارزه بی امان با دگرگونی ها ، تحریف ها ، دگرسانی ها ، و فراز و فرودهای نا به جا را به صراحتْ اعلام می کند ، بدون این که از پیامدهای سیاسی و تنش های اجتماعی آن ، هراسی به دل راه دهد . البته همه اینها را با حزم و دوراندیشی ، سیاست گذاری و برنامه ریزی دقیق و استوارْ آغاز کرد .

سیاست علوی در رویارویی با انحراف هاامام علی علیه السلام ، با آنچه در جامعه گذشته است ، آشنایی ژرف و دقیقی دارد ، از چگونگی آنچه بر مردم رفته است ، دقیقاً آگاه است ، و چه سانیِ خوگرفتن مردم با

.

1- .ر. ک : ص 462 ح 1282 و ص 464 ح 1283 .

ص: 387



سیاست اصلاح اداری و اقتصادی

انحراف ها را می داند ، و اکنون ، آهنگ اصلاح دارد ؛ هم عمق فاجعه را می داند و هم دشواری زدودن آن را از زوایای جامعه . از این رو ، علی علیه السلام ، نه شتاب زده عمل کرد و نه بی برنامه . او اصلاحاتی را که باید انجام می داد ، دو دسته کرد : 1 . مبارزه با فساد اداری و اقتصادی ؛ 2 . مبارزه با انحراف های فرهنگی .

سیاست اصلاح اداری و اقتصادیعلی علیه السلام ، برخورد با انحراف های اداری و اقتصادی و مبارزه با مفاسد اداری و اقتصادی را از نخستین روزهای حکومت ، آغاز کرد . کارگزاران ناشایسته ، فسادآفرین و زشت کردار را از کار برکنار کرد و اموال به یغما رفته از بیت المال را باز گرداند . امام ، در آغازین روز خلافت ، با اشارتی تأمّل برانگیز ، آهنگ سیاست اصلاحی خود را باز گفت : وَ اعلَموا أنّی إن أجَبتُکُم رَکِبتُ بِکُم ما أعلَم ، ولَم اُصغِ إلی قَولِ القائِلِ وعَتبِ العاتِبِ . (1) بدانید که اگر به درخواست شما جواب مثبت دهم ، با شما آن گونه که می دانم ، رفتار خواهم کرد و در این راه ، سخنِ سخن سرایان و سرزنش ملامتگران را نخواهم شنید . یعنی شما باید با من همراه شوید ، نه من با شما . همراهی شما با من ، بدان سان است که من می دانم . علی علیه السلام ، مردی است حق مدار ، سنّت شناس و ذوب در خدا . نکته تأمّل برانگیز ، این است که امام ، نشان می دهد که می داند این همراه سازی ،

.

1- .ر. ک : ص 464 ح 1283 .

ص: 388

سختی ها درپی خواهد داشت ؛ بلکه فراتر از آن ، سرزنش ها ، بهانه جویی ها و جوسازی ها به دنبال دارد ؛ ولی شعار او این است که من ، حق مدارم و حق را پاس می دارم نه چیز دیگر را . آن گاه ، روز دوم خلافت ، از جایگاه والای رهبری جامعه ، و با توجّه به مسئولیت عظیم رهبری ، با صراحت فرمود : ألا إنَّ کُلَّ قَطیعَهٍ أقطَعَها عُثمانُ ، وکُلَّ مالٍ أعطاهُ مِن مالِ اللّهِ فَهُوَ مَردودٌ فی بَیتِ المالِ ، فَإِنَّ الحَقَّ القَدیمَ لا یُبطِلُهُ شَیءٌ ، وَلَو وَجَدتُهُ وقَد تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ وفُرِّقَ فِی البُلدانِ ، لَرَدَدتُهُ إلی حالِهِ ، فَإِنَّ فِی العَدلِ سَعَهٌ ، ومَن ضاقَ عَنهُ العَدلُ فَالجَورُ عَنهُ أضیَقُ . (1) بدانید هر زمینی که عثمان آن را بخشید و هر ثروتی که آن را از اموال خداوندی هدیه کرد ، به بیت المال باز می گردد ؛ چرا که حقوق گذشته را چیزی از میان نمی برَد و اگر این ثروت ها را بیابم در حالی که مهریه زنان شده یا در شهرها توزیع شده است ، به جایگاهش باز می گردانم ؛ چرا که عدالت را گشایشی است و هر آن کس که عدالت برایش تنگ باشد ، ستم بر او تنگ تر خواهد بود . امام ، در خطابه ای شورانگیز ، بیدارگر و تأمّل آفرین ، در همین روز ، به گستردگی درباره مسئولیت زمامداران جامعه در تحقّق بخشیدن به عدالت اجتماعی ، سخن گفت و تأکید کرد که در بهره برداری از اموال عمومی ، به هیچ کس امتیاز ویژه ای نخواهد داد ؛ و آنان که از طریق غصب اموال عمومی ، مِلک و آب و اسب های عالی و کنیزکان زیبا فراهم آورده اند ، بدانند که علی ، همه آنها را مصادره خواهد کرد و به بیت المال ، باز خواهد گردانْد . این سخنان ، چونان صاعقه ای فرود می آمد و به سانِ پتکی سنگین ، بر سر کسانی که بُرده بودند و خورده بودند و اکنون نگران بودند ، می نشست و بسی سنگین بود و

.

1- .ر. ک : ص 570 ح 1347 .

ص: 389

دلهره آفرین ؛ و چنین بود که بازتاب فریاد عدالت خواهی علی علیه السلام ، پیش از هر جا در میان چهره های سرشناس بود ، و آنان ، آغازین مخالفان حکومت علوی شدند . این شعارها فراز آمد و مردمان ، با آهنگی جز آنچه تاکنون می شنیدند ، آشنا شدند . در سومین روز حکومت علی علیه السلام ، مردم برای دریافت حقوق خود از بیت المالْ مراجعه کردند . امام ، به عبیداللّه بن ابی رافع ، کاتب خود ، فرمود : از مهاجران آغاز کن . آنان را فراخوان و به هر کدامْ سه دینار بده . آن گاه انصار را بخواه و همان گونه با آنان رفتار کن . هر کس که آمد ، سیاه و قرمز و ... ، با وی همان گونه رفتار کن که با مهاجران و انصار و ... . (1) بزرگان قوم ، دیدند که طرح عدالت اقتصادی علی علیه السلام ، شعار نیست ؛ عمل است و بسی جدّی . در محضر کاتب امام ، اشکال تراشی ها آغاز شد . او رویدادها را گزارش کرد . امام ، نه تنها از آغاز مخالفت ها ، آن هم از سوی چهره های پر طَمطُراق ، تکان نخورد و در ادامه راه ، تردید نکرد ؛ بلکه با قاطعیت ، بر ادامه یافتن اصلاحاتْ تأکید کرد و فرمود : وَاللّهِ إن بَقیتُ و سُلِّمتُ لَهُم لَأُقیمَنَّهُم عَلَی المَحَجَّهِ البَیضاء . (2) به خدای سوگند ، اگر بمانم و سالم باشم ، آنان را بر راه روشن ، استوار خواهم داشت . خونخواهی عثمان ، از همین جا آغاز شد! آیا تأمّل برانگیز نیست که برخی از زراندوزان ، بیعت خود را با امام ، به دو شرط ، مشروط ساخته بودند : 1 . علی علیه السلام به ثروت هایی که آنان در دوران حکومت عثمان به چنگ آورده

.

1- .ر. ک : ص 544 ح 1337 .
2- .ر. ک : ص 544 ح 1337.

ص: 390



سیاست اصلاح فرهنگی

بودند ، کار نداشته باشد ؛ 2 . قاتلان عثمان را شناسایی کند ، دستگیر کرده ، بکشد . امّا امام می دانست که خونخواهی عثمان ، بهانه ای بیش نیست . آنچه برای آنان مهم است ، جلوگیری از بازپس گیری ثروت های نامشروع و اموال برهم هشته برجای مانده از روزگار عثمان است . امام ، در این باره ، پیشنهادهای گونه گونی را شنیده بود و همه پیشنهادهای سازشکارانه و متضاد با احقاق حقوق و مبتنی بر پایمال شدن بیت المال را با قاطعیت ، رد کرده بود .

سیاست اصلاح فرهنگیدر بخش هایی از دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام ، چرایی و چگونگی قیام مردم علیه حکومت عثمان ، گزارش شده است که از جمله مهم ترین آنها ، خیزش در هدفگیری و حرکت علیه فساد اداری و مفاسد اقتصادی بود . (1) مردم ، از گشاده دستی ها و خودی نوازی های بی مبنا ، به ستوه آمده بودند و حاکمیت های ناشایسته و زمامداران نالایق و بی کفایتی را که فقط وابستگی به خلیفه ، باعث نصب آنها شده بود ، بر نمی تابیدند . از این روی ، دگرگونی های اداری و مبارزه با فساد اقتصادی ، زمینه ای کاملاً مساعد داشت . بدین سان ، علی علیه السلام اصلاحات اداری و اقتصادی را با همه مشکلاتی که در پی داشت ، از آغازین روزهای حکومتْ شروع کرد . امّا به انجام رساندن اصلاحات فرهنگی و فکری و مبارزه با دگرسانی هایِ ارزشی و تحریف هایی که در ابعاد مختلف در حکومت اسلامی روی داده بود ، زمینه مساعدی نداشت . علی علیه السلام باید درنگ می کرد ، زمینه را آماده می ساخت و مبارزه را آغاز می کرد . به دیگر سخن ، آن حرکت ، نیازمند ثبات بیشتر و استقرار فزون تر در حکومت بود . چنین بود که علی علیه السلام فرمود :

.

1- .ر. ک : ص 99 (موجبات شورش بر عثمان) .

ص: 391

لَو قَدِ استَوَت قَدَمایَ مِن هذِهِ المَداحِضِ لَغَیَّرتُ أشیاءَ . (1) اگر گام هایم از این فتنه ها استوار آید ، اموری را دگرگون خواهم کرد . امام ، به آسانی و بدون درنگ ، نمی توانست به آنچه در طول 25 سال ریشه دوانده بود و ذهن ها و زبان ها ، جان ها و منش ها بدان خو گرفته بودند و برای مردم ، فرهنگی دیگر ساخته بود ، مبارزه کند . این پیکار ، بی گمان ، نارضایتی های گسترده ای را در پی می داشت و گرهی بر گره ها می افزود و فرصت را برای اصلاحات دیگر نیز از دستْ می گرفت . باید شکیبایی پیشه می شد ، تا روزگاری که زمان برچیدن میوه فرا می رسید . باری ، علی علیه السلام اصلاحات را بر اساس برنامه ای دقیق و چشم اندازی روشن و اهدافی مشخّص ، در جهت برگرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوی آغاز کرد و گام اوّل را در جهت ایجاد و گسترش عدالت اجتماعی و جاری ساختن اصلاحات اداری و اقتصادی برداشت و تا آخرین لحظه های زندگی ادامه داد ، تا جامعه ای به تمام معنا «اسلامی» و مبتنی بر ارزش های قرآنی و آموزه های الهی پی افکند . افسوس که کج اندیشی ها ، زشت خویی ها ، نامردمی ها و ستمگری ها ، آن مرد عدالت و ایمان را از رسیدن به تمامی آن اهدافْ باز داشت . آنچه اکنون بدان می پردازیم ، گزارشی است از اصولی ترین اصلاحات علوی در زمینه های اداری ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، قضایی ، امنیتی ، نظامی و بین المللی ، بر اساس نصوص حدیثی و تاریخی ، و نیز تبیین مبانی اصلاحات . بی گمان ، شرح کامل مبانی سیاسی امام و توضیح و تفسیر چگونگی اصلاحات او ، مجالی فراخ تر می طلبد .

.

1- .ر. ک : ص 572 ح 1348 .

ص: 392

. .


ص: 393



(2) مبانی حکومت بر دل ها

اشاره

(2)مبانی حکومت بر دل هااسلام ، دین حکومت است . آموزه های این آیین الهی ، به روشنی بر این مدّعا دلالت دارند ؛ امّا بررسی دقیق متون (نصوص) اسلامی در ریشه یابی مبنای حکومت اسلام ، نشان می دهد که اسلام ، بیشتر از آن که بر «تن»ها حکومت کند و سلطه بر مردمان را با اقتدار سیاسی پیشه سازد ، در پی حکومت بر دل هاست . اصول این نوع حکومت و کشورداری ، همان مبانی سیاسی حکومتیِ اسلام است و مبانی سیاسی نظام علوی ، چیزی جز مبانی مدیریت اسلامی نیست . اسلام ، آیین نامه تکامل مادّی و معنوی انسان است . بنیادی ترین عنصر این آیین نامه ، محبّت است . نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامی و برنامه هایی که دین الهی برای پیشرفت جامعه انسانی رقم زده است ، به حدّی است که امام باقر علیه السلام ، دین اسلام را جز محبّت نمی داند و تصریح می کند که : هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ ؟ (1) آیا دینداری ، جز دوستی و مهرورزی است ؟ از نگاه علی علیه السلام ، ستون های اصلی اسلام و اصول برنامه های تکامل آفرین آن ، بر

.

1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 71 نیز ، ر . ک : دوستی در قرآن و حدیث : بخش یکم/ فصل نهم : نقش دوستی در سرنوشت انسان .

ص: 394

پایه محبّت خداوند ، استوار است . او در این زمینه می فرماید : إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللّهِ الَّذِی اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ ، وَ اصطَنَعَهُ عَلی عَینِهِ وأصفاهُ خِیَرَهَ خَلقِهِ ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلی مَحَبَّتِهِ . (1) اسلام ، دین خداوند است که آن را برای خود برگزید و به دیده عنایت خویش ، آن را بپرورید ، و بهترین آفریدگان خود را ویژه آن ساخت و ستون هایِ آن را بر دوستی خود ، استوار داشت . پیشوایان دینی و رهبران راستین سیاسی امّت اسلامی ، جلوه های محبّت مردم به آفریدگارند و مهرورزی مردم به آنان ، مهرورزی به خداست . بر این اساس ، پایگاه اصلی حکومت اسلامی ، فراتر از بیعت و رأی مردم است . حکومت اسلامی ، ریشه در عشق و محبّت مردم دارد ؛ و این است راز آن همه تأکید قرآن و احادیث اسلامی بر محبّت اهل بیت علیهم السلام . از سوی دیگر ، روشن است که محبّت ، امری دستوری نیست . چنین نیست که بتوان انسان را با بخش نامه ای ، بر خلاف کشش درونی او ، به مهرورزی به کسی یا چیزی وا داشت . انسان ، عاشق زیبایی هاست . عشق به زیبایی ، در اعماق جان انسان است . او به گونه ای فطری ، همه زیبایی های مادّی و معنوی را دوست دارد . بدین سان ، اگر بینش ، منش و کردار کسی را زیبا دید ، به او عشق می ورزد ، و اگر نازیبا دید ، از او روی بر می تابد . این ، مقتضای فطرت اوست ، مگر این که فطرت او دیگرسان شود . از این جا در می یابیم که راز تأکید بر محبّت اهل بیت ، و فلسفه وجوب دوستی با آن بزرگواران ، ترغیب به شناخت واقعی آنهاست ؛ چرا که منش ، رفتار و تعامل آنان با مردمان ، آن سان زیبا و کشش آفرین است که شناخت بی پیرایه و واقعیْ همان ، و

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 198 نیز ، ر . ک : دوستی در قرآن و حدیث : بخش دوم / فصل دوم : اسباب خدا دوستی .

ص: 395



یک سیاست های اداری

اشاره

دل بستگی و سپس وابستگی ، همان . نمی شود آن همه زیباییِ نهفته در رفتار علی علیه السلام را دید و شناخت ، ولی بدو عشق نورزید ؛ مگر آن که وجدان انسانی ، از دست رفته باشد و فطرت پاک و پیراسته ، آلوده شده باشد . راز آن همه شیدایی و شیفتگی و دل دادگیِ مردمان به علی علیه السلام ، در همین است . روشن است که این عاشقان ، در گستره تاریخ ، از همه گونه ای هستند و فراتر از مرزهای عقیده و باورها ، این شیفتگان ، از همه مکتب ها هستند ؛ چون زیبایی و عشق بدان ، و نیز عشق به علی علیه السلام که برترین جلوه آن زیبایی است ، مرز ندارد . کردار علی علیه السلام در دوران زندگی ، سرشار از حق گرایی ، حق مداری و حق گستری است ؛ بویژه که در روزگار کوتاه حکومتش ، زیباترین چهره انسانیِ حکومتِ مبتنی بر ارزش های انسانی را به نمایش گذاشت . مگر می توان جمالِ جمیل علی علیه السلام و جلوه آن جمال را در حکومت او نگریست و بدان عشق نورزید؟! اکنون و پیش تر از آن که متون حدیثی و تاریخیِ سیاست علوی را گزارش کنیم ، آهنگ آن داریم تا مبانی سیاسی امام را در کشورداری ، مرور کنیم . این نگاه ، بس گذراست ، در حدّ توان و مجال . واگویی این مبانی ، به واقع ، بَر نمودن راز آفرینش زیبایی ها و جاذبه های علی علیه السلام است و نشان دهنده اصول سیاسی حکومت بر دل ها . بدان امید که مسئولان جوامع اسلامی ، در هر چه بیشتر شناختن ، شناساندن و نزدیک شدن به این زیبایی ها تلاش کنند و در نزدیک کردن واقعِ زندگانی سیاسی و اداری و مسئولیتِ گذرای خویش به او بکوشند ، و بدین سان ، دورنمایی از چهره زیبایِ حکومت علوی را برای ارائه به جهانیان ، رقم بزنند .

یک سیاست های اداریسیاست های مدیریتی امام علی علیه السلام را در اداره امور ، در اصول زیر می توان گزارش کرد :

.


ص: 396



1 . صداقت در سیاست

1 . صداقت در سیاستصداقت را بنیادی ترین اصل سیاست های مدیریتی علی علیه السلام می توان شمرد . سیاست مداران ، در گذرگاه تاریخ ، غالبا با مردمان رو راست نبوده اند و آنچه با مردم درمیان نهاده اند ، آن چیزی نبوده که بدان اندیشیده و عمل کرده اند . علی علیه السلام صداقت و رو راستی با مردمان را اصل قویم حاکمیتش قرار داده بود و از آغازین روزها تا لحظه های شهادت ، بر آن استوار مانْد . بی گمان ، صداقت ، از مهم ترین عوامل جاذبه های جاودانی حکومت علی علیه السلام بر دل ها و بر رواق تاریخ بوده ، و نیز مرز روشن و فرقِ فارق سیاست علوی و اموی است . در فرهنگ امویان ، صداقتْ بی معناست ، و وارونه گویی ، دروغ پردازی و تزویر ، درونْ مایه سیاست آنان است . چنان که اشاره کردیم و برای کسانی که اندکی با تاریخ سیاستْ آشنا باشند ، روشن است ، اکثرسیاست مداران گذشته ، از سیاست ، جز واژگون سازی واقعیت و دروغ پردازی در برخوردها ، تلقّی دیگری نداشتند . گزارش خاطره ای در این زمینه از علوی اندیشِ عرصه سیاست در تاریخ معاصر ، حضرت امام خمینی رحمه الله، بس گویا و جالب است . آن بزرگوار ، پس از اوّلین حرکت توفنده اش علیه حاکمیت ستم ، دستگیر شده بود . یکی از سرانِ حکومت ، با ایشان ملاقات می کند و در مورد سیاست ، با وی سخن می گوید . گزارش امام رحمه الله از سخنان او چنین است : [ او گفت :] سیاست ، عبارت از بد ذاتی ، دروغگویی و ... خلاصه ، پدرسوختگی است ، و این را بگذارید برای ما ! امام خمینی رحمه الله در ادامه می فرماید : راست هم می گفت . اگر سیاست از اینهاست ، مخصوص آنها می باشد . (1)

.

1- .ولایت فقیه : ص 192 193 .

ص: 397



2 . حق مداری

چنین است کار و بار سیاست مداران حرفه ای ، که اگر دروغگویی و فریب و دو رویی ، از دایره سیاست آنان حذف شود ، چیزی از آن باقی نخواهد ماند . سیاستِ علوی ، دقیقا در تضاد با این شیوه است . در نگاه او ، صداقت ، نخستین شرط سیاست مداری است . اگر صداقت از مجموعه کُنش ها و رویارویی های سیاست مداران با مردم حذف شود ، حق مداری ، قانون گرایی ، حقوق بشر ، عدالت اجتماعی و . .. بی معنا خواهد بود و پوچ . به دیگر سخن ، همه اینها در نبود صداقت ، شعارهایی خواهند بود به قصد فریب مردم و ابزاری برای تجاوز بیشتر به حقوق آنان . در سیاست علوی ، بهره گیری از شیوه وارونه سازی ، تنها در جنگ ، مجاز خواهد بود ؛ با قیدها ، ویژگی ها و چارچوب هایی که بدان اشاره خواهد شد و به هنگام سخن گفتن از «سیاست نظامی امام» ، چگونگی آن را بیان خواهیم کرد .

2 . حق مداریحق محوری ، مظهر صداقت سیاسی در حکومت علوی است . حق مداری ، جلوه والای استوارْ گامی آن بزرگوار در صداقت سیاسی است . حق گرایی و حق مداری ، در جایْ جایِ حکومت کوتاه آن بزرگوار ، به روشنی پیداست . علی علیه السلام جز به حق نمی اندیشد و آهنگی جز احقاق حق ندارد . فریاد او برای احقاق حق است ، و سکوتش برای ایجاد زمینه هایی در جهت پاسداری از حق . آموزه هایِ آن بزرگوار در این زمینه ، بسی تأمّل برانگیز و تنبّه آفرین است . کم نبودند کسانی که از حقّ و حق مداری سخن می گفتند ؛ امّا چون منافع شخصی ، گروهی و مسلکی آنان با شعارهایشان رویاروی می شد ، تأویل ها و توجیه ها ، حق را به مسلخ می برد ؛ و شگفتا از استواری علی علیه السلام بر حق مداری . در نگاه او اجرای حق ، «اصل» است . پس باید بر همگان روا شود : دوستان ، نزدیکان ، خودی ها و غیرخودی ها و ... .

.


ص: 398



3 . قانون گرایی

4 . انضباط اداری

3 . قانون گراییقانون ، رشته استوار پیوندآفرین لایه های مختلف جامعه است . سخن از بی قانونی نیست که جامعه ای چنین ، جنگل است ، نه جامعه انسانی . سخن از جایگاه قانون است و چگونگی نگاه حاکمان و مردمان به آن . حرمت قانون ، در نگاه امام علی علیه السلام بی بدیل است . این حقیقت والا را از متون بسیاری که در دانش نامه امیر المؤمنین نیز آمده و تعامل امام علیه السلام را با مردم در مسائل مالی ، اجرای حدود ، داوری ها و . .. گزارش کرده است ، می توان دریافت . تأمّل در این مجموعه ، نشان می دهد که در نگاه علی علیه السلام ، هیچ کس فراتر از قانون نیست ، و هیچ کس و هیچ مقامی نمی تواند مانع اجرای قانون الهی گردد . موضع علی علیه السلام ، به روشنی ، نشان دهنده آن است که او خود را در برابر قانون ، صاحب اختیار نمی داند . (1) چنین بود که سازشکاری را برنمی تابید و با «مداهنه» در سیاست ، مبارزه می کرد و با باطل گرایی و حق نمایی و سازشکاری و توجیه ها و تأویل ها که سرفصل سیاست اموی بود ، به شدّتْ مخالفت می کرد .

4 . انضباط ادارینظم در امور و انضباط در رفتار ، سفارش مکرّر و مؤکّد امام علی علیه السلام است . این آموزه بدان حد مهم است که امام ، در بستر شهادت که طبیعی است در آن هنگامه ، مهم ترین و ضروری ترین و کارآمدترین سفارش های خویش را فرموده باشد ، بر نظم در امورْ تأکید می کند . (2) او از جمله اهداف بلند نزول کتاب الهی را ایجاد نظم در زندگی و انضباط در عمل می داند :

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 12 ح 1364 .
2- .ر. ک : ج 4 ص 18 ح 1377 .

ص: 399



5 . گزینش کارگزاران شایسته و توانمند

ألا إِنَّ فیهِ عِلمَ ما یَأتی وَالحَدیثَ عَنِ الماضی ودَواءَ دائِکُم ونَظمَ ما بَینَکُم ... (1) بدانید که در آن (قرآن) ، دانش آینده و گزارش گذشته است ؛ درمان دردها و [ برقرارکننده ]نظم میان شماست . و مکرّر به کارگزاران ، توصیه می کرد که در انضباط اداری بکوشند و نظم در امور را فراموش نکنند و آنچه را باید انجام دهند ، در زمان های مقرّر سامان دهند و لحظه ها را با بی نظمی و به هم ریختگی تباه نسازند .

5 . گزینش کارگزاران شایسته و توانمندکارگزاران ، بازوان اجرایی حاکمان ، و عاملان اقامه عدل و بسط قانون در جامعه هستند . شایستگی ، توانمندی ، استوارگامی و سلامت رفتاری آنان ، بی گمان ، مهم ترین نقش را در سامان یابی جامعه در ابعاد مختلف خواهد داشت . از این رو ، در نگاه علی علیه السلام ، در گزینش کارگزاران ، فقط شایستگی ها باید حاکم باشد ، و نه وابستگی ها . «شایسته سالاری» ، اصلِ اساسی گزینش در سیاست علوی است . صلاحیت اخلاقی ، اصالت خانوادگی ، تخصّص و توانایی ، باید معیار گزینش باشد ، نه وابستگی های سببی ، نَسَبی ، جناحی و مسلکی ، آن هم با پیرایه سیاسی اش . بر اساس آموزه های امام ، مدیران و مسئولان ، در نظام اسلامی حق ندارند مناصب دولتی را بر اساس وابستگی های خانوادگی و یا سیاسی تقسیم کنند . آنها حق ندارند کارهای مردم را به کسانی بسپُرند که اصالت خانوادگی ندارند ؛ حق ندارند کسانی را بر کار بگمارند که از مکرمت هایِ اخلاقی و خوی نیکو به دورند ؛ حق ندارند از کسانی که توانایی لازم را ندارند و از تخصّص بایسته و نشاط مطلوب

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 18 ح 1376 .

ص: 400



6 . تأمین نیازهای اقتصادی کارگزاران

7 . توجه ویژه به نیروهای مسلّح

8 . لزوم تشکیلات ناظر بر عملکرد کارگزاران

برخوردار نیستند ، در امور اجرایی بهره گیرند . کارگزاری ، امانت است و جز به امین نباید سپرده شود .

6 . تأمین نیازهای اقتصادی کارگزارانامام بر این باور بوده که کارگزاران ، باید از حقوق مادّی کافی برخوردار باشند . از نگاه امام علی علیه السلام ، برای پیشگیری از فساد و ایجاد زمینه های اصلاح ، بهره مندی کارگزاران از درآمدی بایسته ، ضروری است . در این صورت ، آنان از یک سو از چنگ اندازی بر بیت المال خودداری خواهند کرد و از سوی دیگر ، مسئولان در تنبیه سرکشان و خائنان و اصلاح فاسدان ، توانمند خواهند بود و متخلّفان ، بهانه ای برای تخلّف نخواهند داشت .

7 . توجه ویژه به نیروهای مسلّحنیروهای مسلّح ، دژهای استوارِ حراست از کیان جامعه هستند . توانمندی نظامی جامعه ، بی گمان ، در امنیت آن و جلوگیری از دست اندازی دشمنان و فراتر از آن ، اندیشه هجوم سرکشان ، بسی مؤثّر خواهد بود . از دیدگاه امام ، نیروهای مسلّح ، باید از توجّه ویژه مسئولان ، برخوردار باشند . مسئولان باید با نیروهای نظامی ، تعاملی چونان تعامل پدر با فرزند داشته باشند .

8 . لزوم تشکیلات ناظر بر عملکرد کارگزاراندنیا ، لغزشگاه است و جاذبه ها و کشش های دنیوی ، لغزش آفرین . مسئولان ، در گزینش کارگزاران ، باید نهایت دقّت را به کار گیرند تا مردمانی پیراسته جان ، نیک خوی و استوارْ گام را برای کارگزاری برگزینند . اگر بر چنین هدفی نایل آمدند نیز نباید از امکان فساد اداری و به وجود آمدن تخلّف از قانون و ناهنجاری در رفتار ، آسوده خاطر باشند . از این رو ، تشکیلاتی که ناظر بر رفتار کارگزاران ، و

.


ص: 401



9 . پذیرش هدیه ، هرگز!

نگرانِ لغزش ها ، تخلّف ها و ناهنجاری های اداری باشد ، ضروری است . امام علی علیه السلام ، تجسّس در احوال شخصی را در نظام حکومتی ، به شدّت ممنوع کرد ؛ (1) اما بر مراقبت از کارمندان نظام اسلامی و نظارت بر رفتار کارگزاران از طریق تشکیلاتی اطّلاعاتی ، تأکید ورزید ، تا این که مبادا کارگزاران ، در انجام دادن وظایفْ کوتاهی کنند و با تکیه بر قدرت و مسندی که در اختیار دارند ، به حقوق مردم ، تجاوز روا دارند . بخش نامه های امام در این زمینه و نامه های آن بزرگوار به کارگزاران متخلّف ، مانند : اشعث بن قیس ، زیاد بن ابیه ، عبداللّه بن عباس ، قدامه بن عجلان ، مصقله بن هبیره و منذر بن جارود ، نشان دهنده آن است که آن حضرت ، در حکومت ، از تشکیلات اطّلاعاتی بس نیرومندِ ناظر بر رفتار کارگزاران ، برخوردار بوده است . امّا آنچه در این زمینه فوق العاده مهم است ، اهل صدق و وفا بودن گزارشگران است ، تا از یک سو به دقت بنگرند ، به استواری پی گیرند ، از سرِ صدق ، تحقیق کنند و در گزارش و واگویی ، صداقت و وفا را پیشه سازند و ... . کسانی را که علی علیه السلام برای این عمل بس مهم گزینش کرده بود ، از آن چنان عدالت ، صداقت و وثاقتی برخوردار بودند که گزارش آنان ، مبنای تشویق و تنبیه اداری اش بود . نیکوکاران ، با آن گزارش ها تشویق می شدند و خیانتکاران را پس از اثبات جرم ، تنبیه می کرد ، و فاسدان را برای عبرت دیگران ، از کارْ بر کنار می نمود .

9 . پذیرش هدیه ، هرگز!امام علی علیه السلام برای این که جلو رشوه خواری را در نظام اداری بگیرد و این پدیده پلید و فسادآفرین را از صحنه اجتماع پاک کند ، گرفتن هدیه را نیز ممنوع کرد .

.

1- .ر. ک : نهج البلاغه : نامه 53 .

ص: 402



10 . قاطعیت توأم با مدارا

دو سیاست های فرهنگی

1 . توسعه آموزش و پرورش

باری ، شیّادان ، برای نفوذ در بدنه کارگزاری حکومت و بهره گیری از امکانات حکومتی ، از هر راه ممکن ، آهنگ نفوذ خواهند کرد . امام ، برای کارگزاران ، پذیرفتن هدیه را «غلول» ، و گرفتن رشوه را «شرک» دانسته است .

10 . قاطعیت توأم با مدارارفتار علی علیه السلام ، نمود والای قاطعیت و مدارا بود . از دیدگاه او کارگزاران ، باید در عین قاطعیت ، از مدارا و رفق برخوردار باشند . ایشان ، خشونتِ مطلق را آفت مدیریت می داند ، همان گونه که نرمش بی حساب و سهل انگاری در حقگزاری در اداره امور مردم را زیانبار تلقّی می کند . از نگاه امام ، مدیری موفّق خواهد بود که به تعبیر آن بزرگوار ، میان قاطعیت و رأفت ، و نرمش و شدّت ، جمع کند . هر جا نیاز به قاطعیت و شدّت است ، آن را اعمال کند و کوتاه نیاید ، و اگر موقعیت ، نرمش می طلبید و نرمش ، کارساز بود ، از به کارگیری آن ، تن نزند . قاطعیت در عین مدارا ، و شدّت در عین نرمش ، سیاست علوی است ، تا نه سرکشانْ سرکش تر شوند و نه امیدوارانْ مبتلا به یأس گردند . در نگریستن به نمونه های عینی ، آنچه یاد شد و در این کتابْ عرضه شده است ، بسی درس آموز است .

دو سیاست های فرهنگیسخن از ابعاد گسترده سیاست های فرهنگی ، در این مجال نمی گنجد . اکنون و در حدّ درآمدی بر متون حدیثی و تاریخی ، به اشارت هایی بسنده می کنیم :

1 . توسعه آموزش و پرورشدر نظام علوی ، توسعه فرهنگی بر توسعه اقتصادی ، تقدّم دارد ؛ زیرا افزون بر این که توسعه اقتصادی بدون توسعه فرهنگی ممکن نیست ، جامعه خفته و در جهل فرو رفته ، نه از امکانات و زمینه ها و بایسته های اقتصادی برخوردار است ، و

.


ص: 403

نه بر چگونگی بهره وری از آن ، چیره ، و نه بر ضرورت بهره وری و استفاده از آن ، آگاه . توسعه فرهنگی و آموزش و پرورش ، نیاز جان و خرد انسانی است و توسعه اقتصادی ، خواست تن ؛ و روشن است که نیاز جان و خرد ، بر نیاز جسم و تن ، مقدّم است . امام علی علیه السلام ، دانش را پایه و اساس همه خوبی ها و کامیابی های مادّی و معنوی ، و معیار ارزشیابی انسان می دانست و معتقد بود که جهل ، ریشه همه بدی ها وناکامی هاست : قیمَهُ کُلِّ امرِئٍ ما یَعلَمُهُ . (1) ارزش هر انسان به اندازه چیزی است که می داند . العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ . الجَهلُ أصلُ کُلِّ شَرٍّ . (2) دانش ، پایه هر خوبی ، و نادانی پایه هر بدی است . همچنین تأکید داشت که نیاز مردم به دانش و تحصیل اخلاق شایسته ، بیش از نیازهای اقتصادی آنهاست : إنَّ النّاسَ إلی صالِحِ الأَدَبِ أحوَجُ مِنهُم إلَی الفِضَّهِ وَالذَّهَبِ . (3) به درستی که مردم ، به فرهنگ نیکو نیازمندترند از طلا و نقره . إنَّکُم إلَی اکْتِسابِ الأَدَبِ أحوَجُ مِنکُم إلَی اکْتِسابِ الفِضَّهِ وَالذَّهَبِ . (4) به درستی که شما به کسب ادب و فرهنگ ، نیازمندترید از کسب طلا و نقره .

.

1- .ر. ک : علم و حکمت در قرآن و حدیث : ج 1 ص 34 ح 15 .
2- .ر . ک : علم و حکمت در قرآن و حدیث : ج1 ص 38 ح30 . برای آگاهی بیشتر با متونی که دلالت بر تقدّم توسعه فرهنگی بر توسعه اقتصادی دارند ، به فصل دوم از بخش اوّل آن کتاب نگاه کنید .
3- .غرر الحکم : ح 3590 .
4- .غرر الحکم : ح 3835 .

ص: 404



2 . تصحیح فرهنگ عمومی

3 . نقد ، آری! چاپلوسی ، هرگز!

اگر مسئله را از زاویه دیگر بنگریم ، در آموزه های الهی به این نکته تصریح شده است که فلسفه وحی و راز نبوّت و چرایی حکومت در مکتب رسولان ، آموزش و پرورش انسان ها ، جهل زدایی و برانگیختن خِرَدهاست و علی علیه السلام که بیشتر از هر کسی ذهن ، زبان و کردارش ، مبیّن و مفسّر فرهنگ نبوی بوده است ، این حقیقت را به گونه ای بس زیبا در خطابه هایش برنموده است (1) و ضرورت پرداختن به فرهنگ و ادب مردمان ، و تقدّم آموزش و پرورش بر آب و نان انسان ، و تأکید بر گسترش فرهنگ را در کنار ابعاد دیگر زندگی ، در سیره عملی خود نیز به روشنی عرضه کرده است . چه زیباست کلام او که جامعه جاهلی را نماد جهل گستری و دانش کُشی می داند ، که بی گمان ، جامعه نبوی ، علوی و الهی باید جز آن باشد . (2)

2 . تصحیح فرهنگ عمومیاز جمله سیاست های والا ، برجسته و ارجمند علوی ، مبارزه با سنّت های باطل ، شیوه های ناهنجار ، روش هایِ ناشایسته ، و تأکید بر شیوه های پسندیده و روش های بایسته و در یک جمله ، تصحیح فرهنگ عمومی است . علی علیه السلام به کارگزاران نیز سفارش می کرد که هر چیزی را به بهانه وامانده از گذشته بودن ، از جامعه نزدایند ، به دقّت بنگرند و از سنّت های سازنده و انسانی حمایت کنند و با شیوه ها و سنّت های غلط ، مبارزه کنند و هرگز استمرار و گسترش آن را برنتابند .

3 . نقد ، آری! چاپلوسی ، هرگز!انتقاد ، حقّی است که بدان وسیله ، سایر حقوق احیا می گردد و از استبداد که خطرناک ترین آفت حکومت هاست ، پیشگیری کند .

.

1- .ر .ک : نهج البلاغه : خطبه 1 و 2 .
2- .ر . ک : نهج البلاغه : خطبه 2 .

ص: 405

در جامعه ای که انتقاد ، آزاد است و مردم می توانند ضعف ها و کاستی های مدیریت حاکم را بازگو کنند ، دولت مردان ، بهتر می توانند نقاط ضعف کارهای خود را مشاهده کنند و با فساد و بی عدالّتی ، مبارزه نمایند و خدمات ارزنده ای ارائه دهند . از سوی دیگر ، با نبودن انتقاد ، زمینه برای رشد چاپلوسان و تملّق گویان ، باز می شود ؛ نقاط ضعف سیاست ها و برنامه ها و اقدامات دولت مردان ، پنهان می ماند و در نتیجه ، فساد و تباهی و بی عدالتی در دستگاه های دولتی رشد می نماید و به سقوط حکومت ها می انجامد . هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام ، زمام حکومت را به دست گرفت ، ستایش های بی مورد و گزافه گویی ها درباره زمامداران ، بخشی از فرهنگ عمومی بود . حاکمان نه تنها از آن جلوگیری نمی کردند که بدان دامن می زدند . بدین سان ، فرهنگ چاپلوسی و تملّق گسترش یافته بود و زیرکان حقیقت ستیز ، با چاپلوسی امرا و سردمداران ، بدون شایستگی های لازم ، به موفقیت های سیاسی و اجتماعی دست می یافتند . از سوی دیگر ، زمامداران ، چون هرگز نقد نمی شدند ، رفته رفته خود را پیراسته از هر کاستی تلقّی می کردند و در ادامه این روند ، انتقادها و نقدهای از سرِ دلسوزی و سازنده را اهانت تلقّی می کردند و برخورد با آن را فرض می دانستند . از جمله زیباترین و هیجانبارترین اقدامات علوی در تصحیح فرهنگ عمومی ، مبارزه با چاپلوسی و تملّق گویی و تأکید بر لزوم نقد و انتقاد سازنده است . امام ، از کارگزاران خود می خواست تا نزدیکان ، مشاوران و همراهان خود را از کسانی برگزینند که در حقگویی ، صراحت بیشتری داشته باشند و با آنان ، به گونه ای رفتار کنند که هرگز به تملّق روی نیاورند و از نقد و انتقاد ، تن نزنند و در ستایش ،

.


ص: 406

افزونگویی نکنند . خود نیز با هر گونه مدیحه سرایی ، به شدّت و با قاطعیت و علنی مبارزه می کرد و بر ثناگویان ، طعن می زد و از مردم می خواست به پاس آنچه به عنوان وظایف الهی انجام داده است ، از او ستایش نکنند ، تملّق نپراکنند ، و به جای این همه ، اگر به برنامه های او انتقادی دارند و رفتار او را قابل نقد می دانند ، خیرخواهانه بگویند و با او چونان جبّاران ، سخن نگویند . جالب توجه و قابل تأمّل آن که امیرمؤمنان علیه السلام ، اجازه انتقاد به خود را نه در شرایط عادی حکمرانی ، بلکه در بحرانی ترین ایّام زمامداری ، یعنی در بحبوحه جنگ صفّین ، مطرح کرده است . داستان بدین سان بود که امام ، ضمن یک سخنرانی هیجان انگیز ، مطالبی را درباره حقوق متقابل رهبری و مردم ، بیان کرد . یکی از یاران وی که از این سخنان ، سختْ هیجان زده شده بود ، ضمن اظهار فرمانبرداری ، به شیوه معمول ستایشگران ، به تفصیل ، از امام تمجید و تعریف کرد . امام علی علیه السلام ، بی آن که تحت تأثیر ستایش های او قرار گیرد و یا حتی شرایط حسّاس و بحرانی جاری را مدّ نظر قرار دهد ، در پاسخ آن همه ستایش ها می فرماید : وإنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاهِ عِندَ صالِحِ النّاسِ أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ ، ویُوضَعَ أمرُهُم عَلَی الکِبْرِ . وقَد کَرِهتُ أن یَکونَ جَالَ فی ظَنِّکُم أنّی اُحِبُّ الإطراءَ وَاستِماعَ الثَّناءِ ، ولَستُ بِحَمدِاللّهِ کَذلِکَ ، وَلَو کُنتُ اُحِبُّ أن یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکتُهُ انحِطاطاً للّهِِ سُبحانَهُ ... . فَلا تُکَلِّمونی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الجَبابِرَهُ ، ولاتتَحَفَّظوا منّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِندَ أهلِ البادِرَهِ ، ولاتُخالِطونی بِالمُصانَعَهِ ، ولاتَظُنُّوا بِی استِثقالاً فی حَقٍّ قیلَ لی ، ولَاالتِماسَ إعظامٍ لِنَفسی ، فَإِنَّهُ مَنِ استَثْقَلَ الحَقَّ أن یُقالَ لَهُ أوِ العَدلَ أن یُعرَضَ عَلَیهِ کانَ العَمَلُ بِهِما أثقَلَ عَلَیهِ . (1)

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 72 ح 1439 .

ص: 407

در دیده مردم پارسا ، زشت ترین خوی زمامداران این است که بخواهند مردم ، آنان را دوستدار بزرگ منشی شمارند وکارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند ، و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن . سپاس خدای را که چنین نیستم ، و اگر ستایش خواه بودم ، آن را به خاطر فروتنی در پیشگاه خدا وا می گذاردم ... . پس به زبانی که باگردنکشان سخن می گویند ، با من سخن مگویید ، و چنان که از حاکمان تندخو ، کناره می جویند ، از من کناره مجویید ، و برای من ، ظاهرسازی و خودنمایی نکنید ، و بر من گمان مبرید که اگر حرف حقّی بگویید ، پذیرفتنش بر من سنگین و دشوار است ، و خیال نکنید که من می خواهم که بزرگم شمارید ؛ چه ، آن کسی که شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید ، اجرای حق و عدل ، بر وی سنگین تر می نماید . و سرانجام ، از سخنان خود چنین نتیجه می گیرد که : فَلا تَکُفّوا عَنّی مَقالَهً بِحَقٍّ أو مَشورَهً بِعَدلٍ ، فَإِنّی لَستُ فی نَفسی بِفَوقِ أن اُخطِئَ و لا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی إلّا أن یَکفِیَ اللّهُ مِن نَفسی ما هُوَ أملَکُ بِهِ مِنّی . (1) پس از گفتن حق یا رایزنی در عدالت ، خودداری نکنید که من ، نه برتر از آنم که خطا کنم ، و نه در کار خویش از خطا ایمنم ، مگر آن که خداوند ، مرا کفایت کند که از من بر آن تواناتر است . امام علی علیه السلام در این کلام ، تصریح می کند که اگر کفایت خدایی و عصمت الهی نبود ، خطاکردن وی نیز ممکن می نمود ، و با این که از مصونیت الهی برخوردار است ، از مردم می خواهد که شخصیت سیاسی و معنوی اش مانع از انتقادکردن آنان نباشد و تأکید می کند که اگر در حکومت او کاری را نادرستْ تشخیص دادند ، حتماً به او تذکّر دهند .

.
4 . برخورد امام علی با انتقادهای ویرانگر

5 . حق گرایی ، نه شخصیت گرایی

به سخن دیگر ، امام در پاسخ به آن ستایشگر ، از یک سو ، عادت زشت ثناگویی و مدّاحی امرا و رجال سیاسی را در جامعه اسلامی ، قاطعانه محکوم می کند ، و از سوی دیگر ، می خواهد روح انتقادکردن و ژرفنگری در اعمال مسئولان نظام اسلامی را در مردم پرورش دهد ، حتی اگر در بالاترین سطح نظام ، یعنی امام معصوم باشد ، و در عمل نیز پذیرش انتقادسازنده را در مدیریت عالی جامعه اسلامی رایج گرداند .

4 . برخورد امام علی علیه السلام با انتقادهای ویرانگرنکته ای که در پایان این بحثْ باید بدان توجه کرد ، برخورد هوشمندانه امام با انواع انتقادهاست . ملاحظه سیره وی در برخورد با انتقادها و اعتراضات سه جریان عمده سیاسی مخالف خود «ناکثین ، قاسطین و مارقین» ، نشان می دهد که اگر او به صورت رسمی و عملی از مردم می خواهد تا انتقاد خود را با صراحتْ بیان کنند ، لیکن به افراد قدرت طلب و کینه توز و توطئه گر ، اجازه نمی دهد برای رسیدن به مقاصد سیاسی و به بهانه نقد و انتقاد ، هر آنچه می خواهند ، بگویند و بنویسند . (1)

5 . حق گرایی ، نه شخصیت گراییانسان ها هر اندازه در مسیر حقْ اوج بگیرند ، امکان کژروی در آنان ، منتفی نیست . از این رو ، شایسته است تا مردمان در پیروی از شخصیت ها به این نکته توجّه کنند و هرگز انسان ها را «مطلق» ندانند . توجّه به این نکته و دیگر آموزه های بیدارگر امام علی علیه السلام در این باره را باید اساسی ترین رهنمودهای آن بزرگوار در تصحیح فرهنگ عمومی تلقّی کرد . روشن است که در جریان های اجتماعی و سیاسی ، بیشترین انحراف های سیاسی و اجتماعی ، ناشی از مطلق گرایی درباره

.

1- .بنگرید به : رهبری در اسلام ، محمد محمدی ری شهری : ص 391 418 .

ص: 409



سه سیاست های اقتصادی

1 . ترویج فرهنگ کار

چهره ها و شخصیت گرایی در موضعگیری هاست . امام علی علیه السلام به مردم هشدار می داد که شخصیت ها هر چند بزرگ و ارجمند و محبوب و معتمَد باشند ، نمی توانند معیار حق و باطل قرار گیرند . امام می کوشید جامعه را به لحاظ آگاهی و شناخت موضع ها و معیارها و آگاهی های فرهنگی ، به سطحی برساند که شخصیت ها و مواضع آنان را هر اندازه بزرگ باشند ، با حق بسنجند ، نه حق را با شخصیت ها ؛ حق را معیار شناخت شخصیت بدانند ، نه شخصیت را معیار شناخت حق .

سه سیاست های اقتصادیمردمانی که علیه سیاست های عثمان قیام کردند ، از جمله دلایل قیام خود را نابسامانی هایِ اقتصادی ، گشاده دستی های خلیفه ، بذل و بخشش های بی رویه ، بی توجّهی به معیشت مردم ، و ناهنجاری در اموال عمومی برمی شمردند . در چنین فضایی ، امام علی علیه السلام از یک سو بر تولید تأکید می ورزد ، و از سویِ دیگر ، تنظیم بازار را در اولویت قرار می دهد ، و در نهایت ، در تقسیم بیت المال ، نهایت دقّت را معمول داشته ، هرگونه تبعیض را در آن ، رد می کند و شاید این ، دشوارترین موضع امام بوده است . اصول سیاست های علوی در اقتصاد را می توان در عناوین ذیل برشمرد :

1 . ترویج فرهنگ کاردر آموزه های علوی ، توجّه به تلاش و کار ، جایگاه بلندی دارد . از دیدگاه علی علیه السلام ، فقر اقتصادی ، معلول پیوند فرهنگ کسالت ، بی تحرّکی ، تنبلی و ناتوانی است . جامعه سرشار از نشاط و آکنده از تحرّک ، که فرهنگ کار بر آن حاکم باشد ، به بیماری فقر که زمینه بسیاری از بیماری های مادّی و معنوی ، و فردی و اجتماعی

.


ص: 410



2 . توسعه کشاورزی

3 . توسعه صنعت

است ، مبتلا نخواهد شد . از این رو ، امام بر لزوم کار و تلاش ، بسی تأکید می کند و کار را عبادت تلقّی کرده ، تلاش در جهت سامانبخشی زندگی را گام زدن در راه خدا می داند .

2 . توسعه کشاورزیزمین ، منبع «حیات» است . از نگاه امام علی علیه السلام ، مردمانی که زمین و آب دارند و فقر بر آنها سایه افکنده است ، از رحمت الهی به دور ، و از عنایت خداوند ، جدا هستند . علی علیه السلام ، بر احیایِ زمین ، تأکید می ورزید و برای فقرزدایی از جامعه ، به توسعه کشاورزی توصیه می کرد و مردمان را به آبادانی زمین و بهره وری از آن ، فرا می خوانْد ؛ و فراتر از آن ، یکی از ملاک های ارزشیابی حکومت ها و چندی و چونی آنها در حکومتداری را حدّ و حدود توجّه به کشاورزی می دانست ، و توسعه کشاورزی را از جمله وظایف اصلی کارگزاران می دانست و فرماندهان سپاه را مأمور دفاع از حقوق کشاورزان می کرد .

3 . توسعه صنعتبه لحاظ شرایط اقلیمی ، جامعه ای که علی علیه السلام حکومت را در آن به پا داشته بود ، زمینه «توسعه صنعتی» را نداشت . با این همه ، حضرت با توجّه به نصوصی که از آن بزرگوار گزارش کرده اند ، اهمیّت زیادی برای صنعتْ قائل بود و به صنعت و حرفه ، صفت «گنج» می داد . امام علیه السلام به کارگزارانش سفارش می کرد تا از صنعتگران ، به جد حمایت کنند و از صنعتگران می خواست که در به وجود آوردن صنایع ، دقّت کنند و در استواری و جودت صنایع بکوشند و هرگز «اتقان» و «احسان» کالا را فدای «سرعت» نسازند .

.


ص: 411



4 . توسعه تجارت

5 . نظارت مستقیم بر بازار

4 . توسعه تجارتدر صدر اسلام و نیز در اقتصاد دوران حکومت امام علی علیه السلام ، تجارت ، بیشترین نقش را داشت . از این رو ، ایشان از یک سو بر نشاط تجاری سفارش می کرد و از سوی دیگر ، بر لزوم حمایت از بازرگانان در ساختار حکومتی تأکید می ورزید و در نهایت ، چگونگی تجارت و چه سانی حضور بازرگانان در صحنه مبادلات را تبیین می کرد و آداب تجارت را بیان می نمود .

5 . نظارت مستقیم بر بازاربازار ، تلاش های اقتصادی جامعه را عرضه می کند . داد و ستد ، در بازار شکل می گیرد و بازاریان ، به گونه ای مستقیم ، با مردم در پیوندند . سلامت بازار ، سلامت داد و ستد را درپی خواهد داشت و بهره وری درست مردم از فرایند تلاش های اقتصادی و معیشتی را . بی گمان ، اوّلین ضرر ناهنجاری در روابط نادرست در داد و ستد بازار ، متوجّه مردم خواهد بود . علی علیه السلام به لحاظ اهمیّت بازار و نقش آفرینی شگرف آن در اقتصاد و معیشت مردم ، به گونه ای مستقیم ، بر بازار و چگونگی داد و ستد در آن ، نظارت می کرد . آن بزرگوار ، هر روز صبح به بازارهای کوفه می رفت و به تعبیر راوی ، چونان «معلّم کودکان» ، بازاریان را به تقوا و دوری از کم فروشی ، دروغ ، خیانت و ظلم ، سفارش می کرد . متونی که این نظارت مستقیم را گزارش کرده اند ، بسی خواندنی و درس آموز است . امام ، درمیان مسلمانان فریاد برمی آورد که در معامله «غِش» نکنند ، احتکار روا ندارند ، انصاف را پیشه سازند و کالا را بدان گونه که هست ، عرضه کنند ، نیک نمایی نکنند ، با مراجعه کنندگان ، با خُلق و خوی انسانی برخورد کنند ، به هنگام خرید کالا ، فروشنده را کم ارزش نسازند ، و چون آهنگ فروش چیزی داشتند ، کالای خود را چنان و چنین ، وا ننمایند و ... .

.


ص: 412



6 . اخذ منصفانه مالیات

همه این گفتارها و هشدارها و توصیه های امام به بازاریان در رعایت انصاف ، عدالت و خلق و خوی انسانی و کرامت و رادمردی ، شایان توجّه اند .

6 . اخذ منصفانه مالیاتحکومت ، در نگاه امام علی علیه السلام ، برای مردم و در جهت احقاق حقوق مردم است . چنین است که بخشی از نیازهای مالی حکومت را باید مردم بپردازند ؛ همان ها که از وجود حکومت ، بهره می گیرند و در سایه آن ، به تولید و تجارت و ... می پردازند . وضعِ مالیات در تمام نظام ها با چنین آهنگی شکل می گیرد ، گو این که چگونگی فراگیری و وصول آن در نظام های مختلف ، متفاوت است . در سیاست علوی ، ضمن تأکید بر وضعِ مالیات و مسئولیت دولت در فراگیری گرفتن آن از مردم ، نوعِ نگاه به مالیات و چرایی و چگونگی گرفتن آن از مردم ، شایان توجّه است . اعتماد به مردم ، تأکید بر عدم مشکل آفرینی برای مردم ، توجّه دادن مردم به جایگاه مالیات و اهمیّت آن و ... شایان توجه است . امام علی علیه السلام در دستورالعملی به یکی از کارگزاران خود می فرماید : «هرگز در وصول مالیات ، تازیانه برنکشید و در گرفتن آن ، مردم را در تنگنا قرار ندهید» ؛ و کارگزار ، می گوید که اگر چنین شود ، باید بدان گونه که رفته ام ، بازگردم ، یعنی مردمْ خود ، چیزی نخواهند داد . امام می فرماید : «گرچه چنین شود» . (1) نگریستن در آموزه های علوی در این زمینه ، نشان دهنده آن است که سازمان و مأموران مالیات ، موظف اند ضمن هوشیاری و دقّت لازم در جهت تأمین بیت المال و فراگیری دقیق مسائل مربوط به مالیات ، بکوشند تا اعتماد مردم را جلب کنند و اخلاق اسلامی و رفتار دینی را مراعات کنند .

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 106 ح 1483 .

ص: 413



7 . عدم تأخیر در توزیع اموال عمومی

8 . لزوم بهره وری همسان مردم از اموال عمومی

9 . تأمین نیازهای اوّلیه زندگی برای همه

7 . عدم تأخیر در توزیع اموال عمومیامام علی علیه السلام ، حبس اموال عمومی را در خزانه دولت ، روا نمی دانست ومی کوشید تا هرچه زودتر ، به دست نیازمندان برساند . سیره امام ، نشان دهنده آن است که ایشان حتّی تأخیر یک شب را نیز در این امر برنمی تابید . او بر این باور بود که آنچه برای مردم و از آنِ مردم است ، در اوّلین فرصتْ باید در اختیار آنان قرار گیرد .

8 . لزوم بهره وری همسان مردم از اموال عمومیتقسیم اموال عمومی ، به طور یکسان و مساوی در میان همه مسلمانان ، از جمله سیاست هایِ حکومت علی علیه السلام بود . این حرکت ، با آنچه در سال هایِ پیش از او بر مردم روا شده بود ، تضاد داشت . از این رو ، برای بهره وران و متمتّعان از حکومت و به اصطلاحْ «دانه درشت ها» ، بسی گران تمام شد . در نگاه امام ، رنگ چهره مسلمان ، تبار و نیایِ او ، و وابستگی گروهی و اجتماعی او ، در بهره وری اش از اموال عمومی ، تفاوتی ایجاد نمی کرد . عرب و عجم ، مهاجر و انصاری ، سفید و سیاه ، و حتّی بردگان آزاد شده ، با اربابان گذشته خود ، در این جهتْ یکسان بودند و همه ، از درآمدهای عمومی به طور مساوی بهره می گرفتند .

9 . تأمین نیازهای اوّلیه زندگی برای همهآهنگ کلّی سیاست اقتصادی علی علیه السلام ، مبارزه با فقر و ریشه کن ساختن آن از صحنه جامعه اسلامی است . رهنمودهای حضرت در این زمینه ، بسی قابل تأمّل است . او تأکید می کند که گرسنگی و تنگ دستی عدّه ای ، معلول بهره وری های بدون مرز عدّه ای دیگر و گشاده دستی های توانگران است :

.


ص: 414

ما جاعَ فَقیرٌ إلّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌ . (1) تنگ دستی گرسنه نمانْد ، مگر از آن رو که توانگری بهره مند شد . دولت اسلامی ، موظّف است که از انباشته شدن بی رویّه ثروت در دست توانگران ، جلوگیری کند و زمینه های تمتّع استثمارگرانه اغنیا را از بین ببرد و با تلاش مستمر و برنامه ریزی دقیق ، فرودستان را در جهت دستیابی به نیازهای ضروری زندگی ، یاری رساند . امّا در این جهت ، در همان روزگار کوتاه حکومت و با آن همه درگیری ها و توطئه ها و کارشکنی ها ، دستِ کم ، کوفه را به جایی رساند که می فرمود : ما أصبَحَ بِالکوفَهِ أحَدٌ إلّا ناعِما ؛ إنَّ أدناهُم مَنزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ ولَیَجلِسُ فِی الظِّلِّ و یَشرَبُ مِن ماءِ الفُراتِ . (2) اکنون در کوفه ، همگان از زندگی بهره مندند و فرودست ترینِ آنها ، نان و سایبان دارد و از آبِ فرات ، بهره می گیرد . سفارش های امام علیه السلام به کارگزاران در توجّه به طبقات فرودست جامعه و به اصطلاح امروزی «قشرِ کم درآمد» ، تکان دهنده است . امام ، تنگ دستی فردی نصرانی را که روزگاری توانگران ، از توانِ او بهره گرفته اند و به هنگام پیری و ناتوانی ، او را رها کرده اند ، بر نمی تابد (3) و به تأمین زندگانی او از بیت المال ، فرمان می دهد و حاکمان را به جستجو در زوایایِ اجتماع ، امر می کند تا زمینگیران و مستمندان را دریابند و آنان را از چنگال فقر برَهانند .

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 142 ح 1522 .
2- .ر. ک : ج 4 ص 142 ح 1524 .
3- .ر . ک : ج 4 ص 142 ح 1525 .

ص: 415



10 . ممنوعیت بخشش از اموال عمومی

11 . امتیازدادن به نزدیکان ، هرگز!

12 . صرفه جویی در اموال عمومی

10 . ممنوعیت بخشش از اموال عمومیحاکمان ، امین مردم اند و آنچه در اختیار دارند ، امانت است . کارگزاران دولت ، حق ندارند به مناسبت های مختلف و به بهانه هایِ گونه گون ، از اموال دولتی بذل و بخشش کنند . علی علیه السلام برخوردهایی از این دست با اموال عمومی را ستمگری تلقّی می کرد : جودُ الوُلاهِ بِفَیءِ المُسلِمینَ جَورٌ و خَترٌ . (1) دست و دل بازی زمامداران در ثروت های عمومی ، ستم و خیانت است .

11 . امتیازدادن به نزدیکان ، هرگز!گفتیم که در نگاه امام علی علیه السلام ، آنچه در اختیار حاکمان و کارگزاران است ، «امانت» است و حاکمان ، تنها در جهت کارگزاری و خدمتْ می توانند از امکاناتِ دراختیار خود ، بهره گیرند . آنان ، حق ندارند تا برای کسانِ خاصّی بهره وری ویژه ای را قائل شوند . فرزندان و نزدیکان شخصیت های برجسته سیاسی و اجتماعی در حکومت علی علیه السلام و نزدیکان و فرزندان آن بزرگوار نیز از هیچ امتیاز ویژه ای برخوردار نبودند . فراتر از این ، امام نسبت به دوستان و نزدیکان خود ، حسّاسیت بیشتری داشت و بر آنها در استفاده از اموال عمومی ، بیشتر سخت می گرفت تا دیگران را درس عبرت باشد .

12 . صرفه جویی در اموال عمومیبر پایه آنچه گذشت ، سیاست امام در مصرف اموال عمومی و چگونگی بهره گیری کارگزاران از آن و چه سانی هزینه کردن بیت المال ، فوق العاده جالب و

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 154 ح 1537 .

ص: 416

آموزنده است . امام برای این که کارگزاران را به نهایت صرفه جویی از درآمدهای عمومی توجّه دهد و آنان را به جلوگیری از اسراف وا دارد ، در بخش نامه ای از آنان خواست تا حتی در نوشتن نامه به او صرفه جویی کنند و چنین تأکید کرد : أدِقّوا أقلامَکُم ، و قارِبوا بَینَ سُطورِکُم ، وَاحذِفوا عَنّی فُضولَکُم وَاقصِدوا قَصدَ المَعانی وإیّاکُم وَالإکثارَ ، فَإِنَّ أموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِلُ الإضرارَ . (1) قلم هایتان را تیز کنید و سطرها را به هم نزدیک سازید . [ در نگارش] برای من ، زیادی ها را حذف کنید و به معنا بنگرید ، و بپرهیزید از زیاده نویسی ؛ چرا که بیت المال مسلمانان ، زیان را بر نمی تابد . روشن است که کارگزارْ چون این همه دقّت را در نگارش نامه ای بشنود ، دیگر از اموال عمومی ، سفره های آن چنانی نمی آراید ، بر مَرکب های آن چنانی سوار نمی شود و در جهت آسایش هرچه بیشتر خویش نمی کوشد . صرفه جویی شخصی امام در مصرف بیت المال نیز بسی شگفت انگیز است . او حاضر نبود حتی برای پاسخگویی به کسانی که برای کار شخصی در شب به او مراجعه می کردند ، از نور چراغی که به درآمدهای عمومی تعلّق داشت ، استفاده کند . داستان تأمّل برانگیز و عبرت آموز طلحه و زبیر که در هنگام رسیدگی حضرت به امور بیت المال ، برای بازگویی مسائل شخصی خدمت علی علیه السلام رسیدند و ایشان ، چراغ بیت المال را خاموش کرد و فرمود تا از خانه اش چراغی دیگر بیاورند وحاضر نشد حتی دقایقی از پرتو نور چراغی که از درآمدهای عمومی بود ، برای مسائل شخصی بهره گیرد ، در همین راستاست . (2)

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 174 ح 1557 .
2- .ر . ک : ج 4 ص174 ح 1558 .

ص: 417



چهار سیاست های اجتماعی

1 . عدالت اجتماعی

چهار سیاست های اجتماعیدر مسائل اجتماعی نیز حکومت علی علیه السلام پایه ها ، شیوه ها و مواضع اصولی و استواری دارد . متونی که ابعاد سیاست های اجتماعی ایشان را گزارش می کند ، شایان توجّه و تأمّل است . بر پایه آن متون ، اصول سیاست های اجتماعی امام را چنین می توان گزارش کرد :

1 . عدالت اجتماعیعدالت ، محوری ترین ، استوارترین ، بنیادی ترین و شامل ترین مسئله سیاست و حکومت علوی است . نام مقدس امام علی علیه السلام ، آن چنان با عدالت در آمیخته که علی ، عدالت را تداعی می کند و عدالت ، علی را . عدالت ، آمیزه هماره زندگی علی علیه السلام بود و او در راه اجرای عدالت و گسترش قسط ، شهد شهادت نوشید . تأکید بر این نکته ، از آن روست که بگوییم و تأکید کنیم که حکومتی می تواند ادّعا کند از حکومت علی علیه السلام الگو گرفته و سنّت شناسانه بر سیره آن بزرگوارْ اقتدا می کند که سردمداران آن ، به عدالتْ بیش از هر چیز ، اهمیّت دهند و برای گسترش عدل و توسعه قسط و همه گیر ساختن داد ، از هیچ کوششی دریغ نورزند ؛ نه در بیان و کلام که امروز سرفصل شعار بسیاری از مدّعیان است ؛ بلکه در عمل ، کردار و تعامل با مردم و در تمام لایه های اجتماع ، که همچون کیمیا نایاب است . حکومتی می تواند مدّعی عدالت گستری باشد که عدالت را با تأویل و توجیه ، به مسلخ نبرد و عدالت را به پای مصلحت ، قربانی نکند . در نظام علوی و در آموزه های آن «عدالت مجسّم»، هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت اقامه عدل نیست . حکومتی می تواند مقتدای خود را علی علیه السلام معرّفی کند و رهرو علی علیه السلام باشد که با مقدّم داشتن عدالت بر مصلحت و پای فشردن بر اجرای

.


ص: 418



2 . پاسداری از حقوق مردم

عدالت ، علی رغم جوسازی ها و غوغاسالاری ها ، آهنگ حکومت جاودانه بر دل ها را داشته باشد ، نه با ترجیح مصالح بی بنیاد ، قصد حاکمیت زودگذر بر «تن»ها را .

2 . پاسداری از حقوق مردمعوامل روانی حمایت مردم از حکومت ها ، به تعداد نیازهای گوناگون معنوی آنان است . یکی از مهم ترین عوامل حمایت های مردمی ، پاس داشتن حقوق مردم توسط حکومت است . یکی از چیزهایی که رضایت عمومْ بدان بستگی دارد ، این است که : حکومت ، با چه دیده ای به توده مردم و به خودش نگاه می کند؟ با این چشم که آنها برده و مملوک اند ، و او خود ، مالک و صاحب اختیار است؟ ویا با این چشم که آنها صاحب حقّ اند و او خود ، تنها وکیل و امین و نماینده است؟ در صورت اوّل ، هر خدمتی انجام دهد ، از نوع تیماری است که مالک یک حیوان ، برای حیوان خویش انجام می دهد ، و در صورت دوم ، از نوع خدمتی است که یک امین صالحْ انجام می دهد . اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حاکمیت آنها باشد ، از شرایط اوّلیه جلب رضا و اطمینان آنان است . (1) استاد شهید مطهری رحمه الله در تحلیلی عالمانه ، یکی از علل عمده گرایش به مادّیگری را در قرون جدید ، این اندیشه خطرناک و گم راه کننده می داند که مسئولیت در برابر خدا ، مستلزم عدم مسئولیت در برابر خلق است ، و «حق اللّه » ، جانشین «حق النّاس» است ، و حقّ حاکمیت ملّی ، مساوی است با بی خدایی : در قرون جدید ، چنان که می دانیم ، نهضتی بر ضدّ مذهب در اروپا برپا شد و کم و بیش ، دامنه اش به بیرون دنیای مسیحیت ، کشیده شد . گرایش این نهضت ، به طرف مادّیگری بود . وقتی که علل و ریشه های این امر را جستجو می کنیم ،

.

1- .سیری در نهج البلاغه : ص 118 .

ص: 419

می بینیم یکی از آنها ، نارسایی مفاهیم کلیسایی ، از نظر حقوق سیاسی است . ارباب کلیسا و همچنین برخی فیلسوفان اروپایی ، نوعی پیوند تصنّعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف ، و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومت های استبدادی ، از طرف دیگر ، برقرار کردند . طبعاً نوعی ارتباط مثبت میان دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و بی خدایی فرض شد . چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حقّ حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معیّنی که هیچ نوعی امتیاز روشنی ندارند ، تلقّی کنیم ، و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم . از نظر روانشناسی مذهبی ، یکی از موجبات عقبگرد مذهبی ، این است که اولیای مذهب ، میان مذهب و یک نیاز طبیعی ، تضاد برقرار کنند ؛ مخصوصاً هنگامی که آن نیاز ، در سطح افکار عمومی ظاهر شود . درست در مرحله ای که استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم ، تشنه این اندیشه بودند که حقّ حاکمیت ، از آنِ مردم است ، توسط کلیسا یا طرفداران کلیسا و یا با اتّکا به افکار کلیسا ، این فکر عرضه شد که مردم ، در زمینه حکومت ، فقط تکلیف و وظیفه دارند ، نه حق . همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را بر ضد کلیسا ، بلکه بر ضد دین و خدا به طور کلّی برانگیزد . این طرز تفکّر ، هم در غرب و هم در شرق ، ریشه ای بسیار قدیمی دارد ... (1) . براساس این تفکّر خطرناک ، مردم هیچ گونه حقّی بر امام و رهبر ندارند و ولایت و رهبری دینی ، مساوی است با سلب حقوق سیاسی و اجتماعی مردم ، و در یک جمله ، رهبرْ مخدوم است و مردم ، همگی خادم! بدیهی است حکومتی که بر مبنای این فلسفه حرکت کند ، فاقد پشتوانه مردمی است و رهبری که درباره حقوق مردم ، دارای چنین اعتقادی باشد ، از رضایت و حمایت مردمْ برخوردار نخواهد بود .

.

1- .سیری در نهج البلاغه : ص 119 .

ص: 420



حقوق متقابل مردم و رهبری

حقوق متقابل مردم و رهبریاز نگاه علی علیه السلام ، نه تنها حقّ رهبر سیاسی جامعه در چارچوب این آیین ، منافاتی با حقوق مردم ندارد ، بلکه حقّ رهبر سیاسی ، در گرو ادای حقوق آنان از سوی رهبر است و مردم ، در صورتی موظّف به اطاعت و حمایت از رهبر هستند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود . امام علی علیه السلام در این زمینه ، چنین فرموده است : أمّا بَعدُ ، فَقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ لی عَلَیکُم حَقّاً بِوِلایَهِ أمرِکُم ، ولَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم ، فَالحَقُّ أوسَعُ الأَشیاءِ فی التَّواصُفِ وأضیَقُها فی التَّناصُفِ ، لایَجری لِأَحَدٍ إلّا جَری عَلَیهِ ، و لایَجری عَلَیهِ إلّا جَری لَهُ . (1) بعد از حمد و ستایش خدا ؛ همانا خداوندِ سبحان ، با سرپرستی و ولایت در کارهایتان ، حقی برای من بر عهده شما گذاشته است و در مقابل ، برای شما نیز همانند آن ، حقّی برگردن من نهاده است . پس حق در مقام توصیف ، از همه چیزها فراخ تر ، و در مقام انصاف در عملْ تنگ و باریک تر است . حق به سود کسی نیست ، مگر آن که به زیان او نیز هست ، و بر زیان کسی نیست ، مگر این که به سود او نیز خواهد بود . آن حضرت ، در سخنی دیگر ، حقوق متقابل مردم و رهبری را چنین بیان می کند : حَقٌّ عَلَی الإمامِ أن یَحکُمَ بِما أنزَلَ اللّهُ و أن یُؤَدِّیَ الأَمانَهَ ، فَإِذا فَعَلَ فَحَقٌّ عَلَی الناسِ أن یَسمَعوا لَهُ وأن یُطیعوا ، وأن یُجیبوا إذا دُعوا . (2) بر امام لازم است که طبق آنچه خداوند مقرّر کرده است ، حکومت کند و امانتی را

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 190 ح 1580 .
2- .کنزالعمّال : ج 5 ص 764 ح 14313 .

ص: 421

که خداوند به او سپرده ، ادا نماید . هرگاه چنین کرد ، بر مردم واجب است که سخنش را بپذیرند و فرمانش را اطاعت کنند و هنگامی که فراخوانده می شوند ، اجابت نمایند . در این سخن ، نه تنها حقّ رهبر در گرو ادای حقوق مردم گذاشته شده است ؛ بلکه حقّ امامت و ولایت و رهبری نیز به عنوان حقّ امانتداری ، مطرح گردیده است . در گذرگاه تاریخ ، پاسداری از حقوق مردم ، غالباً از مرز شعار فراتر نرفته ؛ بلکه در طول تاریخ ، این شعار ، هماره ابزاری شده است برای تجاوز به حقوق انسان ها و زدودن حق مداری ها . در درازنای تاریخ اسلام ، پس از دوران پیامبر خدا ، روزگار علی علیه السلام ، استثنایی بود برای استقرار عدالت اجتماعی و بسط قسط و احقاق حقوق مردم که متأسفانه ، مردم در کشاکش غوغاسالاری های فتنه جویان ، فرصت بهره وری از این موقعیت را از دست دادند و به واقع ، بر حکومت او ستم روا داشتند . به فرموده علی علیه السلام : إن کانَتِ الرَّعایا قَبلی لَتَشکو حَیفَ رُعاتِها وإنَّنی الیَومَ لَأَشکو حَیفَ رَعِیَّتی . (1) اگر در گذشته ، مردم از ستم والیان شکوه می کردند ، من امروز از ستم مردمان خود ، شکوه دارم . چنین شد که علی علیه السلام ، با دلی آکنده از غم ، به دیدار معبود شتافت . عدالت نیز با رفتن او دامن برچید و بار دیگر ، حکومت ها بودند و مظلومیت فرودستان و تجاوز به حقوق انسان ها! و اینک بر ماست که از آنچه گذشته ، پند بگیریم و با عبرت آموزی از آنچه در آن روزگاران اتّفاق افتاد ، زمینه را برای استقرار عدالت اجتماعی آماده سازیم .

.

1- .ر ک : ج 5 ص 375 ح 4750 و4751 .

ص: 422



3 . توسعه آزادی های مشروع و سازنده

3 . توسعه آزادی های مشروع و سازندهآزادی ، نخستین گام در راه تحقّق عدالت و گسترش احترام به حقوق مردم است ؛ امّا آزادی سازنده ، نه ویرانگر ؛ آزادی از بندهای درونی و برونی و به تعبیر قرآن کریم ، رهایی از «إصْر» : «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ . (1) و از [ دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است ، بر می دارد» . رسولان الهی ، مبشّران آزادی بودند و داعیه داران آزادگی . علی علیه السلام ، فلسفه بعثت را رهاسازی انسان از کمند بندگان و رساندن آنان به اوج عزّت ، و عبادت الهی دانسته است : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تعالی بَعَثَ مُحَمّداً صلی الله علیه و آله لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ عِبادِهِ إلی عِبادَتِهِ ... و مِن وِلایَهِ عِبادِهِ إلی وِلایَتِهِ . (2) خداوند تبارک و تعالی محمد صلی الله علیه و آله را بر انگیخت تا بندگانش را از بندگی بندگان ، به سوی بندگی خود ، بیرون بَرَد ... و آنان را از ولایت بندگان ، به سوی بندگی خود بکشاند . براساس آموزه های مکتب علوی ، همه انسان ها آزادند و هرگز نباید در کمند برده داری و برده آفرینی دیگران ، قرار گیرند . روشن است که آنچه انسان را به بردگی ابرقدرت ها می افکند و او را در کمند بندگی دیگران وا می نهد ، اسارت درونی او در کمند هواها و هوس هاست . آن که از درون آزاد شده و کمند هوس را بریده و بندگی خداوند را پذیرفته است و شأن خود را فراتر از آن یافته که در چنبر اطاعت کسی چون خودش قرار گیرد ، هرگز استقلالش را وا نمی نهد و بردگی را نمی پذیرد . تنها

.

1- .اعراف ، آیه 157 .
2- .ر . ک : ج 4 ص 194 ح 1583 .

ص: 423



4 . مردمداری

چنین کسی شایستگی آزادی را دارد . به گفته امام علی علیه السلام : مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبودِیَّهِ أهلٌ لِلعِتقِ . (1) آن که به شرایط بندگی [ خدا] قیام کند ، شایسته آزادی است . شرایط عبودیت ، گردن نهادن به بندگی خداوند و پذیرفتن قوانین الهی است که هیچ فرایندی جز استقلال ، آزادی و حریّت واقعی نخواهد داشت و سر باز زدن از آن ، بازگشت به «رقّیت» و «بردگی» است ، گرچه با ظاهری آزادی نما .

4 . مردمداریمردمداری ، ارج نهادن به مردم ، و توجّه به عموم آنان ، از جلوه های والای سیاست های اجتماعی حکومت علوی است . در نگاه علی علیه السلام ، تعامل مردم ، باید از سرِ مهر و شفقت باشد و حاکمان ، باید به مردم ، دیدگاه های آنها و آرمان هایشان ارج بگزارند . سیاست مداران ، در حکومت ها غالباً می کوشند تا «ملأ» و قدرت مآب ها و به دیگر سخن ، خواصّ عرصه سیاست را راضی نگه دارند ، گرچه به بهای نارضایتی مردم . امام علی علیه السلام ، در جهت عکس این سیاست فرموده است : فَإِنَّ سُخطَ العامَّهِ یُجحِفُ بِرِضَی الخاصَّهِ وإنّ سُخطَ الخاصَّهِ ، یُغتَفَرُ مَعَ رِضَی العامَّهِ . (2) به درستی که خشم عمومی ، به خشنودی خواص ، زیان رساند ، و خشم خواص ، با رضایت عمومی قابل گذشت است . امام علی علیه السلام ، به کارگزاران سفارش می کرد که با مردم ، مهربان باشند و با آنها

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 194 ح 1585 .
2- .ر. ک : ج 4 ص 196 ح 1592 .

ص: 424



5 . حمایت از ستم دیدگان

ارتباط مستقیم داشته باشند ؛ شخصاً با آنها دیدار کنند و از مشکلاتشان ، آگاه شوند . امام می فرماید : مردم ، غالباً رنج کشیده اند ، درد دیده اند و بر آنها ستم روا شده است . بدین جهت ، اگر فرصتی برای واگویی دردها و رنج ها پیدا کنند ، شاید به درشتی سخن بگویند . لذا به کارگزاران خویش سفارش می کند تا لحن درشت و گاه کَج خُلقی ها و تلخی ها و برخوردهای ناصواب مردم را تحمّل کنند ، هرگز در برخورد با آنان ، خشم نگیرند ، با چهره ای خندان و کلامی مهربان با مردم برخورد کنند ، و اگر بر لغزش هایی از مردمانْ آگاه شدند که در پنهان و به دور از دیده مردمْ انجام داده اند ، در مورد آنها تفحّص نکنند . امام علی علیه السلام می کوشید که پیوند مردم با حکومت ، روشن ، شفّاف و به دور از ابهام باشد . از این رو ، به کارگزاران سفارش می کرد تا با تلاش و صداقت ، زمینه هایِ سوءظن مردم به حکومت را بزدایند ، و اگر غوغاسالارانی با جوسازی ، کارگزاران را به تجاوز به حقوق مردمْ متّهم کردند ، سعی کنند که با برخورد رویاروی و صادقانه و توضیح و تشریح های شفّاف ، دلایل اقدامات خود را روشن کنند و هرگز در ذهن مردمان ، درباره حکومت ، ابهامی باقی نگذارند ، و این همه ، نشانِ ارج و عظمت مردم است در دیدگاه علی علیه السلام .

5 . حمایت از ستم دیدگانامام علی علیه السلام ، ستاندن داد مظلوم از ظالم را «پیمان الهی» می داند . پس بر یاری مظلوم ، تأکید می کند و بر ستیز با ظالم ، پای می فشارد . یاری رسانی مظلومان و ستیزندگی با ظالمان ، از جمله آخرین وصیّت های او به امام حسن و امام حسین علیهما السلام و تمام کسانی است که در گذرگاه زمان ، وصیّت امام را می شنوند . علی علیه السلام ، از هر فرصتی برای گسترش فرهنگ ستم ستیزی و حمایت از ستمدیدگان ، بهره می گرفت و از مردم ، برای اصلاح اجتماع و پیوندهای اجتماعی و

.


ص: 425



6 . تأسیس «بیت القصص (صندوق شکایات)»

روابط اجتماعی ، یاری می خواست و می فرمود : أیُّهَا النّاسُ! أعینونی عَلی أنفُسِکُم وایمُ اللّهِ لِأُنصِفَنَّ المَظلومَ مِن ظالِمِهِ ، و لَأَقودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ . (1) به خدا سوگند ، که دادِ ستمدیده را از آن که بر او ستم شده بستانم و مهار ستمکار را بگیرم . داستان های حمایت عملی آن اسوه عدالت از ستمدیدگان ، بسیار خواندنی ، و برای داعیه داران پیروی از آن بزرگوار ، بسی آموزنده است .

6 . تأسیس «بیت القصص (صندوق شکایات)»پیشوایِ ستم ستیزان که می کوشید که به هر گونه ممکن ، ستمدیده یاری شود و داد او ستانده شود ، بی گمان ، از هیچ کوششی در این راه برای دریافت پژواک ندای مظلوم ، دریغ نمی کرد . مظلومان چگونه باید ندایِ خود را به حاکمان برسانند؟ روشن است که گاهی فرودستان ، یارای نزدیک شدن به دستگاه حاکمی را ندارند ، تا چه رسد به طرح سخن و گزارش و شِکوه و . .. و چه بسیار که ناله مظلومْ چون انعکاس یافته ، نتیجه عکس داده است و مسئولی که باید مؤاخذه شود ، ارتقا یافته و شاکیِ شکوه کننده از خود شده است . حضرت علی علیه السلام برای این که این دشواری را چاره کند و در حدّ ممکن ، مشکل عدم طرح مستقیم مظلومیت ها و دادخواهی ها حل شود ، جایگاهی به نام «بیت القصص» تأسیس کرده بود تا مردمان ، مظلومان و هر آن که مسئله ای دارد و از طرح رویاروی آن ناتوان است ، دادخواهی خود را بنویسد و بدان جا بیفکند تا علی علیه السلام از آن مطّلع شود . امام ، خود در میان مردمان ندا در داد که هر کس را نیازی

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 210 ح 1624 .

ص: 426



7 . تلاش برای همدلی و وحدت جامعه

است و نمی خواهد واگویی اش را کسی بداند تا از شناخته شدن ، مصون بماند ، خواستِ خود را در نوشتاری بنویسد و در «بیت القصص (صندوق شکایات)» بیفکند . گویا این کار در تاریخ ، اوّلین گام در جهت مرتبط ساختن مردم با هیئت حاکم است .

7 . تلاش برای همدلی و وحدت جامعهپیشوا ، نقطه اتصال جریان هایِ موجود در جامعه است ورهبری ، محور تلاش ها ، حرکت ها و نشاط ها . وجود اندیشه ها ، گرایش ها و جریان های مختلف در جامعه ، امری طبیعی است و تصوّر وحدت در اندیشه ها و آرمان ها ، در همه قشرهای جامعه و همه لایه های اجتماع ، تصوّری بس نادرست و غیر واقعی است . از این رو ، جریان ها ، گروه ها و دارندگان اندیشه های مختلف ، برای رهانیدن جامعه از تفرقه ، باید راه های وحدت آفرینی را بجویند و در ضمن تأکید بر تکثّر اندیشه ، همسویی در آرمان های والا را از دست ندهند . رهبری ، بزرگ ترین نقش را در این زمینه بازی می کند . علی علیه السلام ، بر لزوم اتّحاد و همدلی در جامعه ، بسی تأکید کرده است . آن بزرگوار ، اتّحاد را ضامن بقای حکومت ها ، و اختلاف را عامل سقوط دولت ها می داند و از این رو ، بسیار بر آن ، تأکید می ورزد . بخش هایی از «خطبه قاصعه» ، از جمله موارد درس آموز و تنبّه آفرین آموزه های حکومت علوی است . در شناخت ریشه های اختلاف ها و چگونگی دست یافتن به وحدت و همدلی ، او خود نیز در این جهت ، بیشترین تلاش را می کرد و از حقوق مسلّم خود ، چشم می پوشید تا جامعه در آتش اختلاف نسوزد و می فرمود : لَیسَ رَجُلٌ فَاعلَم أحرَصَ عَلی جَماعَهِ اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و أُلفَتِها مِنّی . (1)

.

1- .ر .
1