گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
پنج سیاست های قضایی



1 . گزینش بهترین ها برای تصدّی داوری

هیچ کس بر اجتماع (و الفت) امّت محمّد ، از من حریص تر نیست . امام تا بدان جا بر وحدت کلمه تأکید می ورزید و همدلی و تشنّج زدایی را ضروری می دانست که دستگاه قضایی خود را موظّف کرده بود که اگر اجرای حکمی رشته های الفت جامعه را به هم می ریزد ، از اجرای آن ، چشم بپوشد و از اختلاف انگیزی جلوگیری کند . امام ، بارها هشدار داده بود که اگر مؤمنان ، متفرّق شوند و وحدت و تشکّل را از دست بدهند ، چیرگی باطل بر آنها قطعی است .

پنج سیاست های قضاییداوری ، رکن اساسی نظام هاست . داوری هایِ درست و قانونمند ، در حراست از سلامت جامعه و استواری پایه های اجتماع ، بیشترین نقش را بازی می کند . آموزه های حکومت علی علیه السلام ، نشان دهنده آن است که حضرت ، توجّه و عنایتی ویژه به داوری و دستگاه قضایی داشته است . متونی که چگونگی داوری های علی علیه السلام و توجه او به داوری و سفارش و تأکید امام علیه السلام را در این زمینه گزارش کرده ، بسی فراوان و تأمّل برانگیز است . آنچه در این مجموعه آمده نیز می تواند برای قاضیان و نیز متصدیان امر قضا ، بسی روشنگر باشد . اصول سیاست های امام علی علیه السلام را در داوری ، بدین گونه می توان گزارش کرد :

1 . گزینش بهترین ها برای تصدّی داوریبی گمان قاضی ، عنصر اصلی داوری و نقش آفرین تشکیلات قضایی است و نقش بسزایی در احقاق حقوق مردم و مبارزه با ستمگری ها و ناهنجاری ها دارد . قاضی در کار داوری ، هر اندازه استوارگام تر ، و به لحاظ اخلاقی ، هر قدر پاک تر و سالم تر ، و به لحاظ عملی ، هر اندازه قوی تر و انعطاف ناپذیرتر باشد ، کارآیی داوری و قضاوت او بسامان تر و استوارتر خواهد بود . از این رو ، علی علیه السلام به مالک توصیه

.


ص: 428



2 . تأمین نیازهای اقتصادی قضات

3 . امنیت شغلی قضات

می کند تا برای داوری ، بهترین کسان را برگزیند ؛ کسانی که نه مردمان را در تنگنا افکنند و نه در داوری ، سرِ لجاج داشته باشند ، و نه با اندک چیزی بلغزند ؛ کسانی که هوشمند و ژرفنگر باشند و در شبهه ها گرفتار نیایند ؛ صبور باشند و شکیبا که معرکه ها و جوآفرینی ها دگرگونشان نکند .

2 . تأمین نیازهای اقتصادی قضاتواقعِ زندگی و نیازمندی هایِ آن ، نه فراموش کردنی است و نه می توان از سرِ سهل انگاری ، از کنار آن گذشت . اگر کسانی زاهد باشند و دنیا گریز ، باید دانست که چون زندگی را رقم زنند و دارای مسئولیت اداره زندگانی باشند ، با مجموعه ای در داخل زندگی رویاروی اند . نیازمندی های معقول زن و فرزند ، نه فراموش کردنی است و نه شایسته است که فراموش شود . امام علی علیه السلام با توجّه به این نکته است که به مالک اشتر سفارش می کند تا برای داوری ، بهترین ها برگزیده شوند و زندگانی این بهترین ها ، به درستی و شایستگی تأمین شود ، تا هرگز داور در داوری ، به دست مردمان دیده ندوزد و برای دستیابی به دنیا ، در جهت رفع نیازمندی هایش به فساد کشیده نشود و فرد و دستگاهی که ضامن سلامت جامعه و ستُردن فساد از جامعه است ، خود به فسادْ دچار نگردد .

3 . امنیت شغلی قضاتقاضی حکم می کند و روشن است که با حکم قاطعش ، عدّه ای را می رنجاند . بسیار کم اند کسانی که چون حکم علیه آنها صادر شد ، به مقتضایِ حکمْ گردن نهند و در درون خود ، دغدغه ای نداشته باشند . نیز روشن است که هماره متخلّفان و قانون شکنان ، طبقات فرودست جامعه نیستند و درگیری و جدال ها ، همیشه در لایه های زیرین اجتماعْ شکل نمی گیرد ؛ بلکه توان گفت که فرادستان ، هم بیشترین

.


ص: 429



4 . رعایت آداب قضا

قانون شکنی را دارند و هم جدال ها و درگیری ها بیشتر در میان آنان شکل می گیرد و آنان اند که اهل نفوذند و در گردونه سیاست و کشاکش جریان ها قرار دارند . اگر قاضی در داوری درباره اینان احساس آرامش نکند و دستگاه حکومت و داوری را پشتوانه خود نداند ، ممکن است به هنگام صدور حکم ، دستش بلرزد و در احقاق حق ، کوتاه بیاید . در نظام علوی ، قاضیان واجد شرایط ، از جایگاهی بس بلند برخوردارند . امام علی علیه السلام در دستورالعمل بس ارجمندش به مالک ، پس از آن که به او سفارش می کند برای داوری ، برترین ها را برگزیند ، سفارش می کند که قاضیان را در پیش خود و نظام ، در مکانتی قرار دهد که هرگز ، حتی نزدیکانش سعایت علیه آنان را در پیش او در سر نپرورانند . شایان تأمّل است که او پس از آن ، به شرآفرینی بدنهادان توجّه می دهد ، تا نشان دهد که هواپرستان ، چه بسا در چنگ اندازی به دنیا علیه قاضیان ، از نزدیکی به او سوء استفاده کنند و از چنگ عدالت ، به در روند .

4 . رعایت آداب قضاقاضی در مسندی بس ارجمند نشسته است و احقاق حق و داوری استوار ، وظیفه اوست . قاضی ، یک سوی دعوا نیست و سخنش «فصل الخطاب» دعواهاست . او باید آداب داوری را به دقّت مراعات کند . آموزه های امام علی علیه السلام در این زمینه ، بسی تنبّه آور است . آن بزرگوار ، به قاضیان هشدار می دهد که هرگز بین مراجعه کنندگان ، تفاوت قائل نشوند ؛ به طرفین مخاصمه ، به دیده تردید ننگرند ؛ در مجلس داوری ، با درشتگویی و تکیه کلام های مقتدرانه ، مخاصمان را نیازارند ؛ به هنگام خشم ، تصمیم نگیرند ؛ آزمندی را به یک سو ننهند و از سر هوس ، سخن نگویند ؛ در

.


ص: 430



5 . نظارت دقیق بر عملکرد داوران

6 . وحدت رویّه قضایی

مجلس قضا ، شکوه و وقار را حفظ کنند و جایگاه داوری را خُرد نینگارند ؛ با مرافعه کنندگان ، از سرِ مهر ، سخن بگویند ، و همگان را یکسان بنگرند و چنان نروند که فرودستان ، از این که از سرِ عدل ، به حقّ خود دست یابند ، مأیوس گردند . حضرت ، یکی از اصحاب را از منصب داوری عزل می کند ، و چون او از چرایی عزلش سؤال می کند ، در پاسخ وی می فرماید : إنّی رَأَیتُ کَلامَکَ یَعلو عَلی کَلامِ الخَصمِ . (1) من دیدم سخن تو در داوری ، بلندتر از خصم بود .

5 . نظارت دقیق بر عملکرد داورانقاضیان ، عامل سلامت جامعه اند و دستگاه قضایی ، مسئول امنیت جامعه است . صلاح جامعه ، بیشتر از هر چیز ، در گرو سلامت دستگاه قضایی است . از این رو ، علی علیه السلام در مقام ولایت امر مسلمانان ، خود را مسئول عملکرد دستگاه قضایی می دانست و تنها به پند و وعظ قاضیان ، بسنده نمی کرد و به هشدار و تحذیر ، اکتفا نمی کرد ؛ بلکه شخصاً بر عملکرد قاضیان ، و حتی گاه بر چگونگی احکام قضات ، نظارت می کرد و به لحاظ نقش شگرفی که دستگاه قضایی در سلامت جامعه و اصلاح امور داشت ، با همه مسئولیت های سنگین و کارهای فراوانی که بر عهده آن بزرگوار بود ، در فرصتی که پیش می آمد ، به «دکّه القضاء» می رفت و خود داوری می کرد ، تا الگویی درست از داوری را در پیش چشم مردم و قاضیان نهد .

6 . وحدت رویّه قضاییاز جمله اموری که امیر مؤمنان در داوری بر آن تأکید داشت ، همگونی

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 238 ح 1656 .

ص: 431



7 . تساوی همگان در برابر قانون

داوری ها و به دیگر سخن ، وجود «وحدت رویه» در قضا بوده است . اگر مردمان بنگرند که داوران در قضایای همگون ، داوری های گونه گون می کنند ، بی گمان ، اوّلین عکس العمل آن ، بی اعتمادی مردم به دستگاه قضایی و باور نداشتن به پشتوانه قانونی درست داوری هاست . امام ، تأکید می کند که گونه گونی داوری ها و اختلاف در قضاوت ، زمینه های اجرای عدالت را می زداید و در جامعه ، تفرقه می آفریند . امام توصیه می کند که قاضیان ، در اموری که اختلافی است ، با هم سخن بگویند و با بحث و بررسی ، به وحدت نظر برسند ، و اگر چنین نشد ، مسئله را به رهبر ارائه دهند و بر حکم او گردن نهند ؛ یعنی مسئولیت ایجاد وحدت رویه در داوری ، به واقع ، به عهده پیشوای جامعه است .

7 . تساوی همگان در برابر قانونامام علی علیه السلام ، بر برابری همگان در اجرای احکامْ تأکید می کند . در نظام علوی ، همه مردم ، در برابر قانونْ یکسان هستند و دستگاه قضایی ، از چنان مکانت و جایگاهی استوارْ برخوردار است که می تواند قانون را درباره همگان اجرا کند و مردم نیز ، در تمام لایه های اجتماع ، حتی در سطح حاکمان ، به حکم قاضیان و دستگاه قضایی تن دهند . امام ، در آموزه هایش بر این برابری تأکید می کرد و با آن همه عظمت و جلالت و جایگاه والا در علم و عمل ، در برابر دستگاه قضایی حکومت خود ، فروتنانه می ایستاد و به پرسش های قاضی منصوب خود ، پاسخ می گفت و بدین سان ، هم اهمّیت دستگاه قضایی را نشان می داد و هم از جایگاه داوری حراست می کرد و هم عملاً ، پاسداری از حقوق مردم را نشان می داد ؛ تا مگر درسی باشد برای همگان و آیندگان .

.


ص: 432



8 . جایگاه مصالح نظام اسلامی در صدور حکم

شش سیاست های امنیتی

اشاره

8 . جایگاه مصالح نظام اسلامی در صدور حکمپیش تر آوردیم که علی علیه السلام ، «حقیقت» را هرگز به مسلخ «مصلحت» نمی بُرد و با تکیه بر مصالح مشخّص ، موضع نمی گرفت ؛ ولی او پیشوا بود ، پیشوای مردم و حافظ نظامِ در خدمت مردم . بدین سان ، برای برترین مصلحت ، که حفظ نظام بود نظامی که در خدمت مردم و برای آنان است ، جایگاه و ارزشی والا قائل بود . امام ، در داوری ها اذعان می دارد که به مصالح نظامْ توجه شود . در نظام علوی که هیچ چیز نمی تواند مانع اجرای قوانین اصیل اسلامی در دستگاه قضایی شود ، مصالح نظام ، در چگونگی اجرای احکامْ جایگاهی ویژه دارد . ایشان در جایی به دلیل شرایط خاصّ اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ، و برداشت ویژه مردم از قانون الهی ، داوری بر اساس قوانین اصیل و استوار اسلامی را تفرقه آفرین تشخیص داده است و با اجرای آن ، اساس حکومت را متزلزل دیده ، داوری را روا ندانسته است تا جامعه دچار تفرقه نشود . چنین است که امام به شریح می فرماید : إِقضِ بِما کُنتَ تَقضی ، حَتّی یَجتَمِعَ أمرُ النّاسِ . (1) همان گونه که در گذشته داوری می کردی ، داوری کن ، تا کار جامعه سامان (انسجام) گیرد .

شش سیاست های امنیتیجامعه ناامن و آکنده از هرج و مرج ، به جنگلی بی قانون و آشفته ، مانندتر است تا به جامعه انسانی . در نگاه علی علیه السلام ، جامعه تهی از آرامش و امنیت ، بدترین سرزمین هاست . امام ، از جمله مهم ترین دلایل پذیرش حکومت را بازگرداندن آرامش و امنیت به جامعه دانست . بدین سان ، آن بزرگوار ، توجّهی بلیغ به امنیت

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 252 ح 1674 .

ص: 433



1 . تأسیس نظام اطّلاعاتی کارآمد

2 . تشنّج زدایی

داشت . اصول و شیوه های سیاست های امنیتی امام و تلاش آن بزرگوار در ایجاد امنیت را بدین گونه می توان برشمرد :

1 . تأسیس نظام اطّلاعاتی کارآمدگو این که در سیره امام علی علیه السلام ، از تشکیلاتی با عنوان «نظام اطّلاعاتی» سخن نرفته است ، امّا نصوص مختلف و پراکنده ای که در زمینه مأموریت های اطّلاعاتی وجود دارد ، و اقداماتی که آن بزرگوار ، به روزگار حکومتش بر اساس جمع آوری گزارش های پنهانی انجام می داده است ، همه و همه ، نشان دهنده این است که حکومت امام ، از وجود تشکیلاتی کارآمد و دقیقْ برخوردار بوده است . جستجوی پنهانی و جمع آوری گزارش های گونه گون مرتبط با امنیت داخلی ، اطّلاعات نظامی و عملکرد کارگزاران ، وظیفه اساسی این تشکیلات است . متأسفانه از جزئیات تشکیلات یاد شده ، اطّلاعی در دست نیست ؛ امّا از آثار و چگونگی تصمیم های امام ، کاملاً می توان به وجود آن پی برد . این تشکیلات را می توان یک یا چند دستگاه اطّلاعاتی تلقّی کرد .

2 . تشنّج زداییاز جمله آموزه های ارجمند علوی ، توجّه به دگرگونی اندیشه وموضع مخاصمان است . خصومت بسیاری از مخاصمان،از ناآگاهی به مواضع و عدم اطّلاع آنها از شیوه و روش ها و چرایی آنها سرچشمه گرفته است. امام ، تأکید می کند که باید در جهت تصحیح اندیشه و آن گاه تغییر موضع مخالفان کوشید و به تعبیر آن بزرگوار ، «استصلاح الأعداء» و«استصلاح الأضداد» را چونان شیوه ای در سیاست حکومت ، اعمال کرد . امام ، جذب مخاصمان و سالم سازی ذهنی و استوار سازی موضع آنان را «کمال

.


ص: 434



3 . هوشیاری و زمان شناسی

4 . پرهیز از رعب آفرینی و وحشت گستری

دوراندیشی و ژرفنگری» می داند وتأکید می کند که دگرگون سازی اندیشه و موضع دشمن ، با نیک گفتاری و زیبا کرداری ، بسی سهل تر و کارآمدتر است تا به آوردگاه کشاندن دشمن ، و چونان شیوه ای از جمله در جهت «استصلاح» و به نیکی وا داشتن مخاصمانی که بد کرده اند ، اثر می گذارد . این همه ، نشان آن است که امام ، با حرکت در جهت تبدیل دشمن به دوست و مصالحه هوشیارانه با دشمن ، سیاست تشنّج زدایی را پیشه کرده است و برای استقرار امنیت داخلی ، بر سیاست تشنج زدایی تأکید می کرده است .

3 . هوشیاری و زمان شناسیامام علی علیه السلام ، در کنار تأکید بر سیاست تشنج زدایی و حرکت به سوی حیاتی مسالمت آمیز و مصالحه با دشمن ، به هوشیاری و حزم اندیشی در برابر دشمن نیز تأکید می کرد . امام ، بر این نکته پای می فشرد که مؤمنان ، نباید دشمن را خُرد بشمارند و بویژه در برابر دشمنانی که دشمنی خود را اظهار نمی کنند ، باید نهایت هوشیاری را معمول دارند و آمادگی لازم را برای برخورد و رویارویی در زمانِ مناسب ، و هنگام بروز و ظهور حوادث ، هرگز از دست ندهند و بدانند که اگر آنها در خواب فراموشی فرو روند ، دشمن ، هرگز غافل نخواهد ماند .

4 . پرهیز از رعب آفرینی و وحشت گستریامام علی علیه السلام در حکومت خود ، در برابر متخلّفان ومخالفان ، هرگز به رعب آفرینی و وحشت گستری توسّل نمی جست . آن بزرگوار ، حتی در برخورد با عوامل ضدّ امنیتی نیز از سیاست رعب و وحشت و خشونت های غیر قانونی بهره نمی گرفت . امام ، هرگز بر اساس گمان و تخمین و احتمال با مردمان برخورد نمی کرد و هرگز پیش از وقوع جُرم،متّهمان و مظنونان به اقدامات ضد امنیتی را عقوبت نمی کرد.

.


ص: 435



5 . قانون گرایی در برخورد با مجرمان

6 . مدارا با مخالفان سیاسی

5 . قانون گرایی در برخورد با مجرماننظام حکومت علی علیه السلام ، متّکی به قانونْ بود و در همه جوانب ، قانون بود که حکومت می کرد ، نه اراده فرد . بدین سان ، او درآموزه هایش ، به قانون گرایی و محوریت قانون ، بسی تأکید می کرد . چنین بود که در نظام حکومت او نه تنها شکنجه متّهمان و مظنونان به اقدامات ناروا ممنوع بود ، که مجرمان نیز شکنجه نمی شدند و به مجرم نیز هرگز اهانت نمی شد و اگر کسی مجرم شناخته می شد ، تنها و تنها به مقتضای قانون ، مجازات می گشت ، و اگر مجری قانون ، عمداً و یا سهواً ، در اجرای حکم از مرز قانونْ تجاوز می کرد ، قصاص می شد . چنین بود که چون دریافت قنبر ، سه تازیانه بیشتر به مجرمی نواخته است ، او را با سه تازیانه قصاص کرد . (1)

6 . مدارا با مخالفان سیاسیامام ، با مخالفان سیاسی نیز هرگز با خشونت رفتار نمی کرد . مدارا در سیاست علوی ، اصلی بود خدشه ناپذیر . این مدارا تا مرز توطئه آفرینی مخالفان ، پیش می رفت . علی علیه السلام بر این باور بود که مدارا با مخالفان ، از تندی آنان می کاهد و زمینه های صحنه آفرینی و جوسازی را از آنان می ستاند . بر این اساس بود که تا خوارج به قتلْ دست نیازیدند و امنیت جامعه را به جد به خطر نیفکندند ، با آنان برخورد نکرد ، دشنام های آنان را تحمّل کرد و حتی حقوق آنان را از بیت المال ، قطع نکرد . برخورد امام ، با توطئه گران علیه امنیت داخلی ، به تناسب حدّ و حدود توطئه آنان و نقشی بود که در توطئه داشتند . گاه آنان را تبعید می کرد و دیگر گاه ، به زندان می افکند و در نهایت ، چون هیچ گونه چاره اندیشی ای کارساز نبود ، با برخورد

.

1- .ر . ک : ج 4 ص 248 ح 1669 .

ص: 436



هفت سیاست های نظامی

1 . اهتمام به آموزش هایِ رزمی و سازماندهی سپاه

نظامی ، مشکل را حل می کرد .

هفت سیاست های نظامیامام علی علیه السلام ، رزم آوری شجاع بود و بی باک . هماوردجویی او در میدان های نبرد ، و فرازمندی او در نبردها ، شهره تاریخ است . افزون بر این ، او فرماندهی بود تیزنگر ، مدبّر و حزم اندیش . این که حکومت امام علی علیه السلام با وجود کوتاهی ، یکسر به جنگ و نبرد داخلی با توطئه گران گذشت ، بسی تأسّف آور است ؛ امّا سیره او در این نبردها سرشار است از آموزه های نظامی و نگرش انسانی ، و آکنده از کرامت در جنگ و نبرد ، و بسی درس آموز و بیدارگر . سیاست های علی علیه السلام را در نبرد ، بدین سان می توان گزارش کرد :

1 . اهتمام به آموزش هایِ رزمی و سازماندهی سپاهگفتیم که امام علی علیه السلام ، رزم آورترینِ رزم آوران صحنه های نبرد بود . او که عمری دراز را در صحنه های جهاد سپری کرده بود ، بی گمان ، بیشترین و کارآمدترین تجربه ها را در اختیار داشت . افزون بر این ، او به لحاظ شجاعت ، دلیری و بُرنادلی و آگاهی به گونه های نبرد ، بی نظیر بود . امام ، شخصا سپاهیان خود را آموزش می داد و پیش از آغاز نبرد ، ضمن سازماندهی نیروها و آرایش رزم آوران ، نکات مهم آموزشی را تکرار می کرد . هنگامی که شبیخون های معاویه فزونی گرفت و مخالفان ، او را به ناآشنایی با فنون جنگی متّهم کردند ، امام ، ضمن گلایه از برخی یارانش فرمود : وأفسَدتُم عَلَیَّ رَأیی بِالعِصیانِ وَالخِذلانِ حَتّی لَقَد قالَت قُرَیشٌ إنَّ ابنَ أبی طالِبٍ رَجُلٌ شُجاعٌ ولکِن لاعِلمَ لَهُ بِالحَربِ . للّهِِ أبو هُم! وهَل أحَدٌ مِنهُم أشَدُّ لَها مِراساً

.


ص: 437



2 . تشکیل نیروی مخصوص

وأقدَمُ فیها مَقاماً مِنّی؟ لَقَد نَهَضتُ فیها وما بَلَغتُ العِشرینَ ، وها أنَا ذا قَد ذَرَّفتُ عَلَی السِّتّینَ . ولکِن لارَأیَ لِمَن لایُطاعُ . (1) با نافرمانی و سستی ، کار را بر من تباه کردید تا آن جا که قریش می گوید پسر ابوطالب ، دلیر است ، امّا دانش جنگ ندارد . خدا پدرانشان را مزد دهد! کدام یک از آنان ، بیشتر از من در میدان جنگ بوده و بیشتر از من ، نبرد و میدان را آزموده؟ هنوز بیست سال نداشتم که پا در معرکه گذاشتم و اکنون ، سالیان عمرم از شصت ، فزون است ؛ اما آن را که فرمان نبرند ، سررشته کار از دستش بیرون است . علی علیه السلام ، در آموزش هایِ نظامی رزمندگان ، از تأکید بر ریزترین نکات آموزشی نیز غفلت نمی ورزید ، مانند این که : نیروها از اسلحه خود جدا نشوند ؛ از فرصت های مناسب در ضربه زدن به دشمن ، بیشترین بهره را برگیرند ؛ به چهره دشمن ، خیره نشوند ؛ کثرت نیروهایِ دشمن ، در دل هایشان هراس نیافریند ؛ و این که اگر شکست خوردند ، چه کنند و چگونه عقب نشینی تاکتیکی را معمول دارند ؛ و ...

2 . تشکیل نیروی مخصوصنیروها گرچه در یک جبهه و با یک آهنگ باشند ، لیکن به لحاظ روحی و سطح آگاهی و حدّ و حدود توانایی و فداکاری ، یکسان نخواهند بود . صحنه های رویارویی نیز یکسان نیست وهر صحنه ای را مردانی و رزم آورانی مناسب و شایسته ، لازم است و بر این اساس ، یکی از برجسته ترین نکات در سیاست های جنگی علی علیه السلام ، تشکیل سپاه مخصوص است (2) که امام ، به آنان عنوان «شُرطَه الخمیس (نیروهای ویژه)» داده بود .

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 27 . نیز ، ر. ک : ج 6 ص 537 (ترساندن از چیرگی شامیان) .
2- .ر. ک : ج 4 ص 301 (تشکیل نیروهای ویژه) .

ص: 438

پیراسته ترین ، فداکارترین و رزم آورترین نیروهای علی علیه السلام ، در «شرطه الخمیس» سازماندهی شده بودند . این نیرو ، کارآیی شگفت و شگرفی داشت و امام ، هماره از آنان ، برای اهداف ویژه و صحنه های خاص ، بهره می گرفت . امام علی علیه السلام در خطبه ای خطاب به آنان فرموده است : أنتُمُ الأَنصارُ عَلَی الحَقِّ ، وَ الإخوانُ فی الدِّینِ ، وَالجُنَنُ یَومَ البَأسِ ، وَالبِطانَهُ دونَ النّاسِ ، بِکُم أضرِبُ المُدبِرَ ، و أرجو طاعَهَ المُقبِلِ ، فَأَعینونی بِمُناصَحَهٍ خَلِیَّهٍ مِنَ الغَشِّ ، سَلیمَهٍ مِنَ الرَّیبِ فَوَاللّهِ إنّی لَأَولَی النّاسِ بِالنّاسِ . (1) شمایید یارانِ حق ، و برادران دینی ، و سپرها در روزگار بلا و سختی ، و مَحرم هایی جدای از دیگر مردمان . به کمک شما پشت کننده ها را می زنم و پیروی روی آوردگان را امید دارم . پس مرا یاری کنید با خیرخواهیِ تهی از دغلی و سالم از دوری جویی که به خدا سوگند ، من از مردمان بر آنها سزاوارترم . شرطه الخمیس ، به تعبیر امروز ، «اصولگرایان» و «حزب اللهی ها»ی خردمند و کاردانِ کنار امام بودند که هم به موقع ، انتقاد می کردند و دیدگاه هایِ خود را درباره سیاست های او بیان می کردند ، و هم در سخت ترین شرایط حکومتی امام ، به او وفادار بودند . گویا اینان را به لحاظ نشانه های ویژه ای که داشتند و یا چون با پیمان ویژه ای در محضر امام بودند ، «شُرطه الخمیس» (2) می نامیدند . از اصبغ بن نباته پرسیدند : چگونه شرطه الخمیس نامیده شدید ، ای اصبغ ؟

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 118 .
2- .النهایه : ج 2 ص 460 .

ص: 439



3 . تقویت روحیه سپاه

گفت : ما جانفشانی را برای او تضمین کردیم ، و او پیروزی را برای ما . (1)

3 . تقویت روحیه سپاهتردیدی نیست که نیروهای معنوی وتوانِ روحی ، در حرکت ها وصحنه آفرینی ها نقشی تعیین کننده و شگرف دارد . از این رو ، امام برای قدرت روانی و بنیه معنوی و روح سلحشوری نیروهای رزمی ، اهمیّت ویژه ای قائل بود و از هر راه ممکن ، تلاش می کرد تا روحیه نیروهای مسلّح را در برخورد با دشمن ، تقویت کند و استوارگامی آنان را در برابر دشمن ، از طریق افزون سازی روحیه سلحشوری ، ارتقا بخشد . سخنرانی هایِ امام در این زمینه ، بسی قابل تأمّل و خواندنی است . سخنرانی های آتشین ، گفتارهای هیجانبار ، خطابه های شورانگیز و شعارهای هیجان آفرینِ امام ، ترسیم صحنه های دل انگیز فرجام زندگی ، تبیین جایگاه نهایی رزم آوران در فراسوی زندگی ، و همه و همه از سوی او ، در جهت فراهم آوردن و گستراندن چنین حالت هایی بوده است . امام ، چون نیروهای نبردکننده را سامان می داد ، با خطابه هایی در اوج بلاغت و ستیغ فصاحت ، چنان زودگذری و ناهنجاری زندگی دنیوی را تصویر می کرد و در برابر آن ، والایی و عظمت آخرت را بیان می کرد که گاه ، تأثیر آن در نیروها تا زمان هایی طولانی بر جای می ماند ؛ و چنین است که در بسیاری از آنان ، سر از پا نشناختن ، ایثارگری ، رزم آوری ، بُرنادلی و شورآفرینی ، آمیزه زندگی شان ، و استوار گامی ، شکن ناپذیری و رویارویی دلیرانه با دشمن ، آمیخته حرکتشان بود . ایجاد روحیه «شهادت طلبی» در یاران علی علیه السلام که بی گمان ، در اثر خطابه ها و آموزه های والایِ حضرت بود ، شگفت آور است .

.

1- .مجمع البحرین : ج 2 ص 942 .

ص: 440

از جمله شیوه های شایان توجّه علی علیه السلام در نبرد ، توجّه به نقش «تلقین» است که امام ، برای افزون سازی نیروی معنوی مجاهدان ، از آن بهره می گرفت و آن را بدانها توصیه می کرد . امام ، درباره تجربه شخصی خود به فرزندش محمّد بن حنفیه می گوید : إنَّنی لَم ألقِ أحَدا إلّا حَدَّثَتنی نَفسی بِقَتلِهِ ، فَحَدِّث نَفسَکَ بِعَونِ اللّهِ بِظُهورکَ عَلَیهِم . (1) من با کسی [ در جنگ] رو در رو نشدم ، جز آن که به خودم کُشتن او را تلقین می کردم . پس پیروزی بر آنان را با کمک الهی ، به خود تلقین کن . از سوی دیگر ، امام نشان می دهد که تلقین ضعف و هراس و توانمندی حریف ، از جمله موجبات درهم ریختگی صفوف و شکست از حریف است . از امام سؤال کردند : بِأَیِّ شَیءٍ غَلَبتَ الأَقرانَ؟ چگونه بر هماوردان ، پیروز گشتی؟ در پاسخ فرمود : ما لَقیتُ رَجُلاً إلّا أعانَنی عَلی نَفسِهِ . (2) کسی را ندیدم ، جز آن که مرا بر خود ، یاری داد . یکی دیگر از راه های تقویت بنیه معنوی ، ترسیم بس گویای فرجام شوم دنیوی و اخروی تن زدن از نبرد با دشمن و فرار از صحنه جنگ ، توسط علی علیه السلام بود ، که از جمله روش های مقاوم سازی روانی مجاهدان در سیاست های نظامی علوی است . افزون بر آنچه یاد شد ، امام بر این نکته تأکید می کرد که فرماندهان ، هرگز آنچه از واقعیت وضع حاکم را که تأثیر سوء در روح و روان رزم آوران دارد ، افشا نکنند .

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 316 ح 1774 .
2- .نهج البلاغه : حکمت 318 .

ص: 441



4 . چاره اندیشی نیرنگ آمیز در جنگ

امام در هنگامه صفّین و در دشوارترین حالت های رویارویی ، برای یکی از فرماندهان ، وضع آینده درگیری و فرجام آن را ترسیم می کند و نشان می دهد که رویارویی آینده ، چه سان سنگین ، دشوار و از بین برنده نیروهاست ؛ امّا تأکید می کند که این حقیقت ، باید در گنجینه سینه ات بماند و به گوش سپاه نرسد .

4 . چاره اندیشی نیرنگ آمیز در جنگامام در دستیابی به پیروزی ، تمام چاره اندیشی هایِ خردمندانه را معمول می داشت . او که پیش تر گفتیم در سیاست کشورداری ، هرگز به «خدعه و نیرنگ» وَقعی نمی نهاد و در سیاست مدیریتی ، هرگز از آن بهره نمی جست ، در نبردها از آن بهره می گرفت و در این باره تأکید می کرد که : کُن فِی الحَربِ بِحیلَتِکَ أوثَقَ مِنک بِشِدَّتِکَ . (1) در نبرد ، بر نیرنگ و حیله ات بیشتر اعتماد کن تا بر توان و نیرویت . و این ، از جمله تفاوت های سیاست های علوی و اُموی است . آموزه های امام علیه السلام و موارد عینی این موضوع نیز نشان دهنده آن است که «خدعه» در سیاست جنگی ، چاره اندیشه خردمندانه است برای دستیابی به پیروزی و تا حدّ امکان ، تن زدن از چنگ زدن به خلافِ واقع . عدی بن حاتم می گوید که در هنگامه رویارویی نیروها در صفّین ، علی علیه السلام با صدایی رسا ، آن گونه که یارانش می شنیدند ، فرمود : وَاللّهِ لَأقتُلَنَّ مُعاوِیَهَ و أصحابَهُ . به خدا سوگند ، معاویه و یارانش را خواهم کشت . آن گاه در پایان کلام ، در حالی که صدایش را کوتاه کرده بود ، فرمود :

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 320 ح 1783 .

ص: 442



5 . اخلاق جنگ

الف آغاز به جنگ ، هرگز!

إن شاء اللّه ! راوی می گوید،گفتم: «ای امیر مؤمنان! شما سوگند یاد کردی و آن گاه، استثنا کردی. چرا؟» .امام فرمود: الحَربُ خُدعَهٌ . (1) جنگ ، نیرنگ است . امام در برخورد با عمرو بن عبدود نیز از این شیوه بهره گرفت و با استفاده از فرصتی که با این شیوه فراچنگ آمده بود ، او را از پای درآورد . بدین سان ، بهره گیری مولا از خدعه نیز همسوی با ارزش ها و کرامت های انسانی است و از سوی دیگر ، روشی کارآمد و دقیق در رزم آوری .

5 . اخلاق جنگدر فرهنگ علوی ، جنگ ، برای دفاع از کیان مکتب و در جهت دفع ظلم و رفع ستم و زدودن دشواری های راه حکومت است . او که «شمشیر از پی حق می زد» ، نمی توانست در دشوارترین لحظات نبرد و در سخت ترین لحظات جنگ ، از اصول اخلاقی و بنیادهای انسانی غافل بماند . نگرشِ این خلق و خوی جنگی و آیین اخلاقی نبرد در سیره علوی ، درس آموز است و بیدارکننده . برخی از عناوین این موضوع را بدین قرار می توان گزارش کرد :

الف آغاز به جنگ ، هرگز!امام ، هرگز آغاز به جنگ نکرد و تا دشمن ، در نهایت خیره سری ، عرصه را بر گفتگو و رویارویی مسالمت آمیزْ تنگ نکرد ، دست به شمشیر نبرد و به همراهان و یاران

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 320 ح 1782 و 1784 .

ص: 443



ب دعوت نکردن به جنگ

خود نیز تأکید کرد که هرگز آغازِ به نبرد نکنند . به واقع ، این سیاست امام ، تأکیدی است بر صلح دوستی اسلام علوی و ارزش های انسانی ، و مخالفت با ستیزه جویی . امام ، این سیاست را هماره معمول داشت و بر آن پای فشرد . جندب ازدی می گوید : إنَّ عَلِیّا کانَ یَأمُرُنا فی کُلِّ مَوطِنٍ لَقینا فیهِ مَعَهُ عَدُوّا فَیَقولُ : لا تُقاتِلُوا القَومَ حَتّی یَبدَؤُوکُم فَأَنتُم بِحَمدِاللّهِ عز و جل عَلی حُجَّهٍ وتَرکُکُم إیّاهُم حَتّی یَبدَؤُوکُم حُجَّهٌ أُخری لَکُم . (1) هرگاه همراه علی علیه السلام با دشمن رو به رو می شدیم ، به ما فرمان می داد : «با آنان ، نبرد نکنید تا آنان ، آغاز کنند ؛ چرا که شما بحمداللّه عز و جل برهان دارید و رها کردن آنان تا نبرد را آغاز کنند ، برهانی دیگر است برای شما» . بدین سان ، او نشان می داد که در فرهنگ او ستیزه گری اصل نیست و صلح و آرامش ، اصل است . چنین بود که امام ، به نیروهای رزم آورش سفارش کرده بود تا آغاز به جنگ نکنند و چون آتش جنگ با شروع دشمن ، شعله ور شد و به یاری خداوند ، دشمنْ شکست خورد ، فراریان را نکُشند ، بر مجروحان یورش نبرند ، بدن ها را عریان نسازند ، اجساد را مُثله نکنند و ... اینها و جز اینها در سیره جنگی علوی ، نشان دهنده این است که جنگاوری در سیاست آن بزرگوار ، استثناست و تأکید بر ارزش های انسانی و گسترش آن قاعده .

ب دعوت نکردن به جنگعلی علیه السلام بر رزم آوری ، استوار گامی ، میدانداری ، شورآفرینی و دشمن شکنی نیروهایش تأکید می کرد و از هر جهت ، آنان را برای رزم ، آماده می ساخت ؛ امّا

.

1- .ر. ک : ج 4 ص 326 ح 1786 .

ص: 444



ج مصونیت سیاسی فرستادگان دشمن

د اقامه حجّت ، قبل از شروع جنگ

ه نیایش در هنگام جنگ

بدانها تأکید می کرد که هرگز در برابر دشمن ، هماوردجویی نکنند و صلای «هل مِن مبارز؟» که شیوه ای بود برای رعب آفرینی ، در ندهند . به واقع ، این نیز ادامه همان سیاست مخالفت با ستیزه جویی است . امام ، تنها سفارش می کرد که چون دشمن هماورد جُست و همرزم طلبید ، برای جلوگیری از خیره سری خصم ، میدان را خالی نکنند .

ج مصونیت سیاسی فرستادگان دشمناسلام، آیینی است جهانی و آموزه های آن، جهان شمول و زمان شمول ، و بدین سان ، سیاست هایی جهانی و بین المللی را نیز رقم زده است . در اسلام ، در رویارویی های نظامی و سیاسی ، نمایندگان سیاسی کشورهای بیگانه و فرستادگان دشمن (گرچه در اوج هنگامه نبرد) ، مصونیت دارند . علی علیه السلام ، این آموزه ارجمند را به سپاهیان آموخته بود و از آنها خواسته بود که این سیاست را جدّی بگیرند و حتّی اگر کسانی مدّعی پیام آوری از سویِ دشمن بودند، بدون بررسی های لازم و کشف حقیقت ، با او برخورد نکنند .

د اقامه حجّت ، قبل از شروع جنگگفتیم که جنگ در نگاه امام علی علیه السلام ، برای رفع موانع گسترش حق و هدایت انسان است . از این رو ، او هرگز روشنگری دشمن را فرو نمی گذاشت و برای هدایت آنان ، هیچ فرصتی را از دست نمی داد . امام ، در اوج شعله وری آتش جنگ و رویارویی نیروها نیز به هدایت دشمن می پرداخت و مکرّر ، اقامه حجّت می کرد تا جنگ درنگیرد . باری ، جنگ در سیره علوی ، جز در هنگام ضرورتْ شکل نمی گرفت .

ه نیایش در هنگام جنگدر سیره علوی ، ابعاد معنوی و گسترش روح معنویت در انسان و جامعه انسانی ، بر

.


ص: 445



و شروع کردن جنگ در بعد از ظهر

ز رفتار نیک با بازماندگانِ دشمن

هر چیز دیگر ، مقدّم است . امام ، ایجاد و گسترش این حالت را در اوج نبرد نیز فراموش نمی کرد . چون صف ها آراسته می شد و نیروها آماده درگیری می شدند ، امام سخن می گفت و با سخنانی روشنگر ، می کوشید تا فتنه را خاموش کند ؛ امّا سود نمی بخشید و خیره سری دشمن ، جنگ را ناگزیر می ساخت . امام ، در هنگام جنگ ، به نیایش می پرداخت ، یاد خدا را در دل ها زنده می کرد و با زمزمه های عارفانه ، فضای سپاه خود را عطرآگین می ساخت و از خدا استمداد می جست . بدین سان ، جهاد و نبردش نیز مقدمه حبّ الهی بود و زمینه نزدیک شدن به خدا ، و گامی در جهت تحقّق آرمان های الهی و ارزش های انسانی . محتوای دعاهای امام در نبرد و مضمون نیایش هایِ آن بزرگوار ، بر آنچه آمد ، دلیلی است روشن و بسی قابل تأمّل .

و شروع کردن جنگ در بعد از ظهرامام ، از هر راهی و با هر تمهیدی می کوشید تا جنگ ، کم ترین ضایعه را داشته باشد و تا آن جا که ممکن است ، پس از ناگزیری از نبرد ، کسانِ اندکی کشته شوند . بدین سان ، امام می کوشید تا نبرد ، بعد از ظهر آغاز شود ، تا با فرا رسیدن شب ، جنگْ دامن برچیند و در نتیجه ، خونِ کم تری ریخته شود و جنگجویان ، زودتر باز گردند و فراریان از صحنه ، بتوانند بگریزند .

ز رفتار نیک با بازماندگانِ دشمنچون آتش جنگ فروکش می کرد ، علی علیه السلام دستور می داد که با سپاه شکست خورده ، مجروحان ، اسیران و بازماندگانِ سپاه دشمن ، بویژه با زنان ، نهایت خوش رفتاری انجام شود . امام چنان که پیش تر نیز آوردیم ، دستور می داد تا فراریان را دنبال نکنند ، مجروحان را نکشند ، به خانه های مردم وارد نشوند ، از اموال مناطقِ فراچنگ آمده جز آنچه در اردوگاه دشمن می یابند چیزی برندارند ، هرگز به زنان آزار نرسانند و متعرّض آنان نشوند ، گرچه به آنان و فرماندهان نبرد ، ناسزا بگویند .

.


ص: 446



هشت سیاست های بین المللی

1 . سیاست هایِ تداوم بخش حکومت

هشت سیاست های بین المللیآنچه تا بدین جا آمد ، نگاهی بود به سیاست های علوی در زمینه های گونه گون کشور داری . اکنون ، بر آنیم که گوشه هایی از سیاست هایِ جهانی امام علی علیه السلام را برشماریم . از سیاست هایِ جهانی امام ، رهنمودهایی را برگزیده ایم که برای کشورداری در هر جا و با هر فرهنگی ، سودمند و کارآمد خواهد بود . رهنمودهایی که اکنون بر می شماریم و متون نشان دهنده آنها را در متن کتاب آورده ایم ، رهنمودهایی است سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و حکومتی که فطرت سالم و عقل سلیم ، بر استواری و کارآمدی آنها گواهی می دهد و تجربه تاریخی ، بر درستی و شایستگی آنها ، شاهدی صادق خواهد بود . این حقایق را هر کس با هر گونه باوری ، با مراجعه به وجدان و تاریخ ، به سادگی می تواند دریابد و بر استواری آنها در کشورداری گواهی دهد . در فصل دهم همین کتاب ، این اصول و رهنمودها به سه دسته تقسیم شده اند ، بدین سان :

1 . سیاست هایِ تداوم بخش حکومتامام علی علیه السلام ، سیاست هایی را برای بقای دولت ها ضروری شمرده است . از درْ نگریستن به آموزه های علوی و سیره آن بزرگوار ، می توان دریافت که امام ، بسط و قسط ، برقراری عدالت اجتماعی ، گسترش دادگری و حسن تدبیر در اداره امور مردم ، نیک رفتاری با مردم و اهمیّت دادن به آنان ، هوشیاری در برابر جریان های سیاسی و پاسداری از آزادی ، استقلال ، عزّت و هر آنچه را که به حقوق فردی و اجتماعی مردمْ مرتبط می شود ، از ضرورت های حکومت ها تلقّی کرده و برای استواری و ماندگاری حکومت ها ، آنها را ضروری می داند . تعابیر امام از عدل ، بسی جالب و تأمّل برانگیز است . علی علیه السلام ، عدل را به دژ ، سپر ، استوانه استوار ، رشته پیوند آفرین و ... مانند کرده

.


ص: 447



2 . سیاست های سقوط آفرین

و اجرایِ عدل را برترین شیوه و کارآمدترین سیاست در حکمرانی دانسته و فرموده است : «عدالت ، آرایه سیاست است» و با عدالت است که حاکم ، دل ها را تسخیر می کند و رحمت الهی را فراچنگ می آورد . نیز فرموده است که حکومت ها چون برپایه های عدلْ استوار آمدند و بر استوانه های خِرَد ایستادند ، خداوند ، یارانش را یاری می رساند و دشمنانش را درهم می شکند . در کنار دادگستری ، امام ، برای استواری و تداوم حکومت ها ، حسن تدبیر را نیز لازم شمرده است و نیکْ سیرتی را جمال قدرتْ تلقّی کرده و بیداری و هوشیاری را نشانه هوشمندی و دولتمداری برشمرده است .

2 . سیاست های سقوط آفرینامام علی علیه السلام ، سیاست هایی را باعث تباهی و دگرگون کننده دانسته است . این گونه سیاست ها ، گو این که روزگاری کوتاه ، سودمند افتند و زمانی نه چندان طولانی ، حکومت را استوار بدارند ، در نهایت ، به سقوط و تباهی آن منجر خواهند شد . آنچه را که آموزه های علی علیه السلام دگرسان کننده و باعث تباهی نشان داده ، عبارت اند از : تجاوز به حقوق مردم ، خونریزی به ناحق ، سوء تدبیر در اداره امور ، خودخواهی و استئثار ، مقدّم دانستن حاکمان و سران و اطرافیان حکومت بر دیگران ، بی توجّهی به حرکت ها و امور بنیادین ، و پرداختن به مسائل کوچک و بی ثمر و کم اهمیّت ، واگذاری کارها به افراد ناکارآمد ، و بهره نگرفتن از انسان های کارآمد . امام ، تأکید می کند که ظلم و ستمگری ، با هر عنوان و با هر شکلی ، زوال آفرین است و چون در جامعه ای ستمْ روا داشته شد ، در نتیجه ، شمشیر در میان نهاده می شود و قدرت و ابهّت حکومت ، زدوده می شود . چنین است که او ظلم را بدترین شیوه سیاست دانسته و تأکید کرده است که ستم و ستمگری ، گام ها را نااستوار ، نعمت ها را دگرگون ، و امّت ها و دولت ها را هلاک می کند .

.


ص: 448



3 . سیاست هایِ کارآمد بین المللی

علی علیه السلام ، در عهد نامه خویش به مالک می نویسد : هرگز در برخورد با دگراندیشان ، خونریزی را معمول مدار که خونریزی ناحق ، نقمت الهی را باعث می شود و نعمت را می زداید و هرگز هیچ حاکمیت و سُلطه ای ، با خونریزی استوار نمی شود ؛ بلکه وهن می آورد و سستی می آفریند . او تأکید می کند که اگر حکومتی به سوء تدبیر دچار شد و سیاستی خردمندانه و دقیق نداشت ، رو به تباهی می نهد و در نتیجه ، سقوط می کند . حکومتی که بهترین امکانات را برای حاکم و سلطه حاکم ، جلب می کند و به جای از خود گذشتگی (ایثار) ، به خودگرایی و جلب و جذب امکانات برای خود و دانه درشت ها (استئثار) می پردازد ، بی گمان ، در سراشیبی سقوط قرار می گیرد . امام می فرماید : حاکمانی که به جای کارهای بنیادی و سیاست های اساسی و برنامه ریزی هایِ اصولی ، به مسائل جزئی ، بی اساس و زودگذر می پردازند ، به زوالْ دچار خواهند شد . آنان که بلندی ها و سرافرازی ها را به یک سو می نهند و به کارهای خُرد و پست می پردازند ، حکومت را رو به سقوط می برند . تأمّل در این گونه آموزه هایِ او ، برای حاکمان ، مسئولان و سر رشته داران حکومت ، بسی لازم و کارآمد است .

3 . سیاست هایِ کارآمد بین المللیافزون بر آنچه آمد ، امام ، سیاست هایی را در پیش گرفته و شیوه هایی از تعامل را بر شمرده است که باید حاکمان ، در برخورد با دولت ها ، ملّت ها و دیگر کشورها ، بدان توجّه کنند . این حقایق را از لا به لای سخنان زرّین امام و نیز با تأمّل در سیره آن بزرگوار ، می توان به دست آورد : رعایت حقوق انسان ها با هر اندیشه و تفکّری و برای آنها حقوق انسانی قائل شدن ، در برخوردها و رویارویی با دیگران ، عزّت مداری را پیشه خود ساختن ، و در برقراری پیوند با دولت ها و ارتباط با ملّت ها از هر گونه پیوند و ارتباط عزّت سوز ، تن زدن و هرگز تن به ذلّت ندادن ، بر سیاست تشنج زدایی در برخورد با

.


ص: 449



جمع بندی سیاست های امام علی علیه السلام

دولت ها تأکید کردن ، و در جهت گسترش صلح راستین و زندگی مسالمت آمیز آمیخته به عزّتْ حرکت کردن ، جلوگیری از دشمن تراشی ، و برای تصحیح اندیشه و رفتار دشمن ، مایه گذاشتن (استصلاح العدو) ، به پیمان هایِ گونه گونْ وفادار ماندن ، و در حفظ حقوق دیگران ، امانتداری را پاس داشتن ، در حوزه فرهنگ ، از دانش و علوم دیگرانْ بهره گرفتن و از فرایند دانش بشری بهره جستن ، و با این همه ، بر سیاست استقلال فرهنگی تأکید کردن ، و هشدار دادن در جهت هضم نشدن در فرهنگ هایِ شرک آلود و ناشایسته ، و سرانجام ، در فرهنگ ها در نگریستن و بِه گزینی کردن و ... افزون بر اینها حقایقی در سخنان مختلف علی علیه السلام آمده است که در زمینه ارتباط های جهانی ، حقایقی بس روشنگر دارد و آموزه هایی از این دست را ذیل عنوان «گوناگون» آورده ایم .

جمع بندی سیاست های امام علی علیه السلامآنچه تا بدین جا آوردیم ، نگاهی بود گذرا به محتوای فصولی که در جهت تبیین سیاست های مختلف علی علیه السلام ، تدوین شده است . تأمّل در آنچه آمد ، نشان دهنده آن است که سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام ، ابزار حکومت بر مبنای حقوق انسانی و نیازهای واقعی مردم است ، نه ابزار سلطه زورمداران و متجاوزان به حقوق مردم . اکنون با توجه به آنچه آوردیم ، می توانیم با نگاهی کلّی و جمع بندی دقیق ، به پرسش ها و انتقادهای طرح شده درباره سیاست های امام علی علیه السلام پاسخ بگوییم و چند و چون آنچه را درباره سیاست مداری امام گفته اند ، تحلیل کنیم و استواری و نااستواری آنها را واگوییم .

.


ص: 450



(3) دفاع کلّی از سیاست مداری امام علی

(3)دفاع کلّی از سیاست مداری امام علیعلی علیه السلام با خواست عمومی و اصرار مردم ، زمام خلافت را به دست گرفت و در روز 21 رمضان سال چهلم هجری ، با شهادت آن بزرگوار ، طومار خلافت او درهم پیچیده شد . مردم 25 سال با حاکمیتِ سه خلیفه ، خو گرفته بودند که به روزگار خلافت آنان ، سیاست هایی معمول شده بود و شیوه هایی در حکومت بر مردمْ روا شده بود که امام ، بسیاری از آن سیاست ها را استوار نمی دانست ؛ و سختی تغییر خُلق و خوی مردم را در حدّ «بازگرداندن آب بر جوی» می دانست ، که بسی مشکل بود و گاه در مواردی محال . بدین سان ، با نهایت احتیاط و حزم اندیشی و پس از تن زدن فراوان از پذیرش تا چنان نپندارند که او را در حکومتْ طمعی است ، خلافت را پذیرفت . امّا از همان آغاز ، هم برنامه های آینده را به صراحت گفت ، و هم دشواری های راه را برشمرد . بخش هایی از سیاست امام علی علیه السلام و برخی از مواضع سیاسی آن بزرگوار ، از دیربازْ زمینه گفتگوهایی را به وجود آورده است و باعث نقدها و انتقادهایی شده است . چگونگی نگاه به سیاست و حکومت ، زمینه بسیاری از این نقدها و انتقادهاست . آنان که سیاست را ابزار قدرت می انگارند و از موقعِ حکومت ، سلطه بر مردم را هدف گرفته اند ، برخی از مواضع سیاسی امام را بر نتابیده اند . پیش از هر

.


ص: 451

چیز باید دانسته شود که علی علیه السلام ، حکومت را برای احقاق حقْ پذیرفته بود ، و سیاست را به عنوان ابزار حکومت ، بر مبنای حقوق انسانی و برآوردن نیازهای واقعی انسان ، قبول کرده بود . اگر از این زاویه بنگریم و با این ملاکْ حکومت و حاکمیت او را ارزیابی کنیم ، خواهیم دید که آنچه امامْ بدان دست یازیده ، دقیقا در جهت اهداف بلند او ، و استوار و به سامان بوده است . اما کسانی که از این زاویه نگاه نمی کنند ، موضع امام را در شورای شش نفری عمر برای تعیین خلیفه نمی پذیرند و تأکید بر عزل معاویه را در آغاز حکومت و در هنگامه ای که هنوز پایه های حاکمیت او استوار نشده بود ، از شیوه های سیاست مدارانه ، به دور می دانند و می گویند که علی علیه السلام ، رزم آوری دلیر و بی باک بود ؛ امّا سیاست مداری حکومتگر ، نه! می گویند اگر علی علیه السلام ، مرد سیاست بود ، چرا هنگامی که عبدالرحمان در شورای شش نفری که عمر برای تعیین خلیفه پس از خود تشکیل داده بود ، به او پیشنهاد کرد که با وی بیعت کند ، مشروط به آن که به سیره ابوبکر و عمر عمل کند ، شرط او را نپذیرفت؟! سیاست مدارانه آن بود که می پذیرفت و پس از استوار سازی پایه هایِ حکومت ، به شیوه خودْ عمل می کرد و به راه خود می رفت . مگر عثمان که شرط را پذیرفت ، به شیوه آنها رفت؟! اگر امام با سیاستْ عمل می کرد ، نباید در آغاز حکومت ، با عناصر مخالف ، بویژه طلحه و زبیر که چهره های موجّهی بودند ، و معاویه که در شامْ سلطه و نفوذ داشت ، بدان سان برخورد می کرد . باید موقّتا می ساخت و خواسته های آنان را تأمین کرد و پس از استقرار حکومت ، به قلع و قمع آنان می پرداخت . این گونه موضع گیری ها و برخوردهای سؤال انگیز ، در زندگی سیاسی علی علیه السلام ، کم نیست .

.


ص: 452

پافشاری امام بر ارزش های اخلاقی و اسلامی ، در استواری قدرت و سلطه وی ، مشکل آفرید و او را با دشواری های جدّی روبه رو کرد . اکنون پیش از هر چیز ، سخن ابن ابی الحدید را بیاوریم که می گوید : وَاعلَم أنَّ قَوماً مِمَّن لَم یَعرِف حَقیقَهَ فَضلِ أمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام زَعَموا أنَّ عُمَرَ کانَ أسوَسَ مِنهُ ، وإن کانَ هُوَ أعلَمَ مِن عُمَرَ . (1) بدان، گروهی از کسانی که برتری امیرمؤمنان را نمی شناسند ، عمر را سیاست مدارتر از او می پندارند ، گرچه او را داناتر از عمر دانسته اند . سپس ابن ابی الحدید می افزاید : ابو علی سینا در کتاب الشفاء ، بدین امر تصریح کرده و استاد ما نیز بدین سخن ، تمایل داشت و در کتاب الغرر بدان پرداخت . همچنین دشمنان و مخالفانش گمان برده اند که معاویه از او سیاست مدارتر و تدبیرش درست تر بود . 2 آنچه در این جا برای پرهیز از طولانی شدن مطلب می آید ، پاسخی کلّی است به همه انتقادهایی که به سیاست های حضرت علی علیه السلام وارد می شود و پاسخ های تفصیلی ، در جای مناسب هر پرسش ، ارائه خواهد شد . مهم ترین نکته در پاسخ به این موضوع ، تأکید بر نوع نگاه به سیاست و حکومت است . اگر سیاست را ابزار حکومت بر دل ها بدانیم،و یا سیاست را حکومت بر اساس حقوق مردم و نیازهای واقعی جامعه تفسیر کنیم و با این نگاه به مواضع علی علیه السلام بنگریم ، خواهیم یافت که علی علیه السلام ، بزرگ ترین سیاستمدارِ تاریخ پس از پیامبر خداست ؛ امّا اگر سیاست و سیاست مداری را ابزاری برای رسیدن به قدرت و زورمداری و سلطه جویی بدانیم و یا آن را بهره کشی از مردم و تسلّط استثماری

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 10 ص 212 .

ص: 453

بر مردم تفسیر کنیم ، مواضع حضرت ، به عنوان سیاست مدار ، قابل دفاع نیست . روشن است که امام ، به این مسائل توجه دارد و شیوه بهره گیری از آن را نیز می داند ؛ ولی به لحاظ تقیّد به قوانین الهی و ارزش های اخلاقی و تأکید بر حقوق مردم ، بهره گیری از آن را روا نمی داند . این کلام او به روشنی ، نشان دهنده حقیقت یاد شده است که فرمود : لَولا إنَّ المَکرَ وَ الخَدیعَهَ فِی النّارِ لَکُنتُ أمکَرَ النّاسِ . (1) اگر نبود که نیرنگ و حیله ، جایش در آتش است ، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم . هَیهاتَ! لَولَا التُّقی لَکُنتُ أدهَی العَرَبِ . (2) هرگز! اگر پارسایی نبود ، من زیرک ترینِ مردمانِ عرب بودم . و نیز می فرماید : به خدا سوگند، معاویه از من زیرک تر نیست؛ لیکن او حیله می کند و به فجور دست می زند؛ و اگر نبود زشتیِ حیله ، من از زیرک ترینِ مردمان بودم ، امّا هر نیرنگی ، معصیت است ، و هر معصیتی سرپوشی است ، و برای هر نیرنگبازی ، پرچمی است در روز قیامت که بدان شناخته گردد . (3) بدین سان ، امام به خوبی می داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند ، و چه سان ، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ ، کسان را فریب دهد و با زورمداری ، در دل ها هراس افکنَد ، و با تطمیع ، آزمندانِ سرکش را رام کند ، و تجاوز به حقوق مردم و از کشته ، پُشته ساختن ، و مخالفت ها و شورش هایِ داخلی را از بیخ و بُن برکَنَد ؛ امّا او علی است و حق مدار و خدا بین و معاد باور ، که تقیّدش به حق و

.

1- .الکافی : ج 2 ص 336 .
2- .ر. ک : ج 4 ص 4 ح 1350 .
3- .ر. ک : ج 4 ص 6 ح 1352 .

ص: 454

پایبندی اش به ارزش هایِ اخلاقی و تأکیدش بر آموزه های الهی ، او را از این که به سیاست های نامشروعْ دست یازد ، باز می دارد . امام ، بارها به این حقایق ، اشاره کرده و از جمله می فرماید : إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُصلِحُ أوَدَکُم ولکِنّی لا أری إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی . (1) به خدا سوگند که دانایم به چیزی که شما را رام گرداند و کجی تان را راست کند ؛ ولیکن نمی خواهم با رام کردن شما خود را تباه سازم . امام ، به روشنی می فرماید که او نیز شیوه رام کردن مردم را می داند و سیاست های زورمدارانه ای را که در کوتاه مدّت ، صداها را خفه می کند ، می شناسد ، امّا به کار نمی برد و آنها را عامل فساد مصلح می داند . شگفتا! در نگاه علی علیه السلام ، این گونه کردارها ، بیش از هر چیز ، سیاست مدار را به وادی هولناک زورمداری ، سلطه جویی و به تعبیر آن بزرگ ، به فساد می کشاند و همین است که صَلا در می دهد : اصلاح به بهای فسادِ مصلح ، هرگز! سخن بلند امام ، نشان دهنده آن است که اصلاحاتِ پنداری ، بهایی جز فساد مصلح ندارد . روشن است که مراد امام ، اصلاحات نامشروع است ؛ مانند انجام دادن اصلاحات اقتصادی به بهای قربانی شدن عدالت اجتماعی در جهان امروز . امام ، چنین اصلاحاتی را بر نمی تابید . او خوب می دانست که چگونه از یک سو مخالفان و سرکشانِ پرنفوذ سیاسی خود را فریب دهد و آنان را با وعده دادن به تأمین آزمندی هایشان ساکت کند ، و اندک اندک ، آنان را از میان بردارد ، و از سویِ دیگر ، به مردم ، وعده برآوردن حقوق واقعی را بدهد ، و در پیش دید مردم ، بر گسترش ارزش های الهی و انسانی تأکید کند و چون پایه های حکومت را استوار کرد ، به آنچه

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 69 . نیز ، ر. ک : ج 6 ص 575 (اصلاح شما با خراب کردن خودم؟ هرگز!) .

ص: 455

که بخواهد ، عمل کند و همه وعده ها را دگرسان کند ، چنان که سیاست مداران ، هماره چنان کرده اند . اگر چنین می کرد ، دیگر او علی بن ابی طالب نبود . سیاست مداری بود چون دیگر سیاست مدارها . این همه شیدایی در تاریخ و شیفتگی انسان ها به علی علیه السلام ، معلول حق مداری اوست . اکنون نیک بنگریم که کجایند سالوسان و تزویرگران زورمدار؟ و از سوی دیگر ، ببینیم علّت ماندگاری علی علیه السلام بر رواق تاریخ و بلندای زمان ، چیست؟ سینه ها چرا آن همه عشق به علی علیه السلام را بر خود نهاده اند؟ گفتیم و باز هم می گوییم که علی علیه السلام ، سیاست را ابزار اقامه حق و تأمین حقوق مردم می داند ، نه ابزار سلطه بر آنان . اصلاحات علوی،هدفی جز زنده گرداندن سیره و سنّت و شیوه حکومت نبوی نداشت . امام علی علیه السلام ، نمی توانست سیاست های ضد ارزشی ، ضد دینی و ضد انسانی را معمول بدارد . چنین بود که علی علیه السلام با همان دشواری هایی رو به رو بود که پیامبر خدا نیز با آنها درگیر بود . (1) علی علیه السلام می کوشید تا با تحمّل دشواری ها و شکیبایی در برابر تلخی ها و مشکلات ، یک بار دیگر ، سیمای نورانی حکومت نبوی و شیوه پیامبر خدا را در تاریخ اسلام ، تکرار کند و سیره ای کارآمد و عدالت گستر و زیبا را در پیش دید نسل ها و عصرها بگذارد .

M2731_T1_File_2142684

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 10 ص 214 و 222 .

ص: 456

M2731_T1_File_2142685

الفصل الأوّل: بیعه النور1 / 1تاریخُ بَیعَهِ الإِمامِاختلف المؤرّخون وکُتّاب السِّیره فی تعیین التاریخ الدقیق لبیعه النّاس للإمام علیه السلام ، فقال البعض : إنّها حصلت فی الیوم الَّذی قُتل فیه عثمان . (1) وقال آخرون : إنّها وقعت بعد قتل عثمان بفتره ؛ واختلفوا فی تحدیدها بین الیوم الواحد والخمسه أیّام . 2 فورد فی بعض المصادر التاریخیّه : «بویِعَ عَلِیٌّ یَومَ الجُمُعَهِ لِخَمسٍ بَقینَ مِن ذِی الحِجَّهِ وَالنّاسُ یَحسَبونَ مِنْ یَوْمِ قَتْلِ عُثمانَ . (2) لکن نقل الطبری عن أبی الملیح (3) ونقل ابن أبی الحدید عن أبی جعفر الإسکافی ، (4) کما جاء فی تاریخ دمشق وتذکره الخواصّ ، (5) أنّ بیعه النّاس کانت یوم الثامن عشر من ذی الحجّه سنه (35 ه ) . والَّذی نراه هو أنّ القول الثانی أقرب إلی الواقع ؛ حیث أنّه یلائم القول باتّحاد تاریخ قتل عثمان الَّذی هو 18 ذی الحجّه علی أصحّ الأقوال (6) مع تاریخ بیعه الإمام ، مضافا إلی تصریح المصادر السابقه بذلک . ومن جههٍ اُخری إذا لاحظنا الشرائط السیاسیّه الحاکمه علی المجتمع الإسلامی آنذاک ، ولاحظنا شخصیّه الإمام العدیمه النظیر ، فإنّه یبعد غایه البُعد وقوع فاصل زمانی بین قتل عثمان وتعیین القائد الجدید للاُمّه .

.

1- .الاستیعاب: ج 3 ص 217 الرقم 1875 ، مروج الذهب : ج2 ص358، تاریخ الطبری : ج 4 ص 436 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 305 وفیهما «والنّاس یحسبون بیعته من یوم قتل عثمان» ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 123 ح 4594 وفیه «وقیل : بویع عقیب قتل عثمان» .
2- .تاریخ الطبری: ج 4 ص 436، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 305، المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 123 ح 4594.
3- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 428 .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 7 ص 36 .
5- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 437 ، تذکره الخواصّ : ص 56 .
6- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 480 ح 778 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 7 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 77 ، تاریخ الطبری : ج 4 ص 415 ، تاریخ خلیفه بن خیّاط : ص 132 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 294 ، الاستیعاب : ج 3 ص 159 الرقم 1797 .