گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
فصل چهارم : سیاست های فرهنگی



4 / 1 توسعه آموزش و پرورش

فصل چهارم : سیاست های فرهنگی4 / 1توسعه آموزش و پرورش6644.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بر پیشواست که به مردمان تحت حکومتش ، حدود اسلام و ایمان را بیاموزد .6643.امام زین العابدین علیه السلام ( در دعا ) امام علی علیه السلام :به درستی که مردمان ، به ادبِ شایسته ، نیازمندترند از طلا و نقره .6645.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :ای مردم! به درستی که مرا بر شما حقّی است و شما را نیز بر من حقّی است . امّا حقّ شما بر من ، خیرخواهی برای شما ، زیادکردن ثروت هایتان و آموزش دادنتان است تا در نادانی نمانید ، و پرورش شما ، تا آگاه شوید .6644.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :هنگامی که علی علیه السلام نماز صبح به جا می آورد ، در حال تعقیب نماز بود تا خورشید طلوع می کرد . هنگام طلوع خورشید ، تهی دستان و مستمندان و دیگر قشرهای مردم ، نزد او جمع می شدند و او به آنان ، دین شناسی و قرآن می آموخت و در ساعتی خاص ، از این جلسه برمی خاست .6643.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام ( فی الدعاءِ ) إرشاد القلوب :گزارش شده که هر گاه علی علیه السلام از نبردْ فراغت پیدا می کرد، به آموزش مردم و داوری در میان آنان می پرداخت .

.


ص: 64

6642.امام علی علیه السلام :الطبقات الکبری عن عِلباء بن أحمَرَ :إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ خَطَبَ النّاسَ فَقالَ : مَن یَشتَری عِلما بِدِرهَمٍ ؟ فَاشتَرَی الحارِثُ الأَعوَرُ صُحُفا بِدِرهَمٍ ، ثُمَّ جاءَ بِها عَلِیّا ، فَکَتَبَ لَهُ عِلما کَثیرا ، ثُمَّ إنَّ عَلِیّا علیه السلام خَطَبَ النّاسَ بَعدُ ، فَقالَ : یا أهلَ الکوفَهِ ! غَلَبَکُم نِصفُ رَجُلٍ . (1)6641.امام علی علیه السلام :الغارات عن سالِم بن أبِی الجَعد :فَرَضَ عَلیٌّ علیه السلام لِمَن قَرَأَ القُرآنَ ألفَینِ ألفَینِ . قالَ : وکانَ أبی مِمَّن قَرَأَ القُرآنَ . (2)6640.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :وَفَدَ غالِبُ بنُ صَعصَعَهَ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام ومَعَهُ ابنُهُ الفَرَزدَقُ 3 ، فَقالَ لَهُ : مَن أنتَ ؟ فَقالَ : غالِبُ بنُ صَعصَعَهَ المُجاشِعِیُّ ... قالَ : یا أبَا الأَخطَلِ ، مَن هذَا الغُلامُ مَعَکَ ؟ قالَ : اِبنی ، وهُوَ شاعِرٌ . قالَ : عَلِّمهُ القُرآنَ ؛ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ مِنَ الشِّعرِ . (3)6639.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام مِن کِتابٍ لَهُ علیه السلام إلی قُثَمِ بنِ العَبّاسِ ، وهوَ عامِلُهُ عَلی مَکَّهَ : أمّا بَعدُ ، فَأَقِم لِلنّاسِ الحَجَّ ، وذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللّهِ ، وَاجلِس لَهُمُ العَصرَینِ ، فَأَفتِ المُستَفِتیَ ، وعَلِّمِ الجاهِلَ ، وذاکِرِ العالِمَ . (4) .

1- .الطبقات الکبری : ج 6 ص 168 وراجع تاریخ بغداد : ج 8 ص 357 .
2- .الغارات : ج 1 ص 131 ؛ کنز العمّال : ج 2 ص 339 ح 4186 نقلاً عن شعب الإیمان ولیس فیه «وکان أبی ...» .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 10 ص 21 ، کنز العمّال : ج 2 ص 288 ح 4026 نقلاً عن ابن الأنباری فی المصاحف والدینوری عن الفرزدق نحوه .
4- .نهج البلاغه : الکتاب 67 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 497 ح 702 .

ص: 65

6638.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری به نقل از علباء بن احمر : علی بن ابی طالب علیه السلام ، سخنرانی کرد و فرمود : «چه کسی دانشی را به یک درهم می خرد؟» .

حارث اَعوَر (یک چشم) چند صفحه را به یک درهم خرید و آن را نزد علی علیه السلام آورد و ایشان ، برایش دانش های بسیاری نوشت .

پس از آن ، علی سخنرانی کرد و فرمود : «ای مردم کوفه! نیمه مردی بر شما پیروز گشت» .6637.امام علی علیه السلام :الغارات به نقل از سالم بن ابی جعد : علی علیه السلام برای کسانی که قرآن قرائت می کردند ، دو هزار دو هزار ، مقرّری تعیین کرد ؛ و پدرم از قاریان قرآن بود .6636.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :غالب بن صعصعه ، بر علی علیه السلام وارد شد و فرزندش فَرَزدَق 1 با او بود . علی علیه السلام به وی فرمود : «کیستی؟» .

گفت : غالب ، فرزند صعصعه مجاشعی ...

فرمود : « ... ای ابو اخطل! این جوانِ همراهت کیست؟» .

گفت : فرزندم ، و او شاعر است .

فرمود : «به وی قرآن بیاموز که برایش از شعر ، بهتر است» .6642.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام از نامه وی به قُثَم بن عباس که کارگزار وی در مکّه بود : پس از حمد خدا؛ حج را برای مردم به پا دار و به آنان روزهای خداوند را یادآوری کن، و بامداد و شامگاه برایشان بنشین ، به استفتاکنندگان فتوا ده ، نادان را تعلیم کن ، و با دانشمند ، مذاکره نما . .


ص: 66

6641.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام لِسائِلٍ سَأَلَهُ عَن مُعضِلَهٍ : سَل تَفَقُّها ولا تَسأَل تَعَنُّتا ؛ فَإِنَّ الجاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبیهٌ بِالعالِمِ ، وإنَّ العالِمَ المُتَّعَسِّفَ شَبیهٌ بِالجاهِلِ المُتَعَنِّتِ . (1)6640.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ رَجُلٌ أن یُعَرِّفَهُ الإِیمانَ : إذا کانَ الغَدُ فَأتِنی حَتّی اُخبِرَکَ عَلی أسماعِ النّاسِ ، فَإِن نَسیتَ مَقالَتی حَفِظَها عَلَیکَ غَیرُکَ ؛ فَإِنَّ الکَلامَ کَالشّارِدَهِ یَنقُفُها هذا ویُخطِئُها هذا . (2)4 / 2النَّهیُ عَن نَقضِ السُّنَنِ الصّالِحَهِ6637.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : لا تَنقُض سُنَّهً صالِحَهً عَمِلَ بِها صُدورُ هذِهِ الاُمَّهِ ، وَاجتَمَعَت بِهَا الاُلفَهُ ، وصَلَحَت عَلَیهَا الرَّعِیَّهُ ، ولا تُحدِثَنَّ سُنَّهً تَضُرُّ بِشَیءٍ مِن ماضی تِلکَ السُّنَنِ ؛ فَیَکونَ الأَجرُ لِمَن سَنَّها ، وَالوِزرُ عَلَیکَ بِما نَقَضتَ مِنها ... وَالواجِبُ عَلَیکَ أن تَتَذَکَّرَ مامَضی لِمَن تَقَدَّمَکَ مِن حُکومَهٍ عادِلَهٍ ، أو سُنَّهٍ فاضِلَهٍ ، أو أثَرٍ عَن نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله ، أو فَریضَهٍ فی کِتابِ اللّهِ . (3)6636.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ (فی روایَهِ تُحَفِ العُقولِ) : وأکثِر مُدارَسَهَ العُلَماءِ ، ومُثافَنَهَ (4) الحُکَماءِ ، فی تَثبیتِ ما صَلَحَ عَلَیهِ أهلُ بِلادِکَ ، وإقامَهِ مَا استَقامَ بِهِ النّاسُ مِن قَبلِکَ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ یَحِقُّ الحَقَّ ، ویَدفَعُ الباطِلَ ، ویُکتَفی بِهِ دَلیلاً ومِثالاً لِأَنَّ السُّنَنَ الصّالِحَهَ هِیَ السَّبیلُ إلی طاعَهِ اللّهِ . (5) .

1- .نهج البلاغه : الحکمه 320 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 132 ح 2980 نحوه ، بحار الأنوار : ج 1 ص 222 ح 7 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 266 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 160 ح 8 .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 130 و ص 148 نحوه وراجع دعائم الإسلام : ج 1 ص 356 و 357 .
4- .المُثافِن : المواظِب ، ویقال : ثافَنتُ فلاناً إذا حابَبته تحادِثُه وتلازِمه وتکَلّمه (لسان العرب : ج 13 ص 79 «ثفن») .
5- .تحف العقول : ص 131 .

ص: 67



4 / 2 بازداشتن از برهم زدن سنّت های پسندیده

6635.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در پاسخ پرسش کننده ای که از مشکلی پرسیده بود : برای فهمیدن بپرس ، نه برای چون و چرا کردن ، که نادانِ آموزنده ، همانند داناست ، و دانای بیرون از انصاف ، همانند نادانِ پُر چون و چراست .6634.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در پاسخ مردی که از او خواست تا ایمان را برایش معرّفی کند : چون فردا شود ، نزد من آی تا در حضور مردم ، برایت بازگویم که اگر سخنم را فراموش کردی ، دیگری آن را به خاطر بسپارد ؛ زیرا که سخن ، چون شکارِ رَمَنده است . یکی آن را به دست آرَد و دیگری از دست دهد .4 / 2بازداشتن از برهم زدن سنّت های پسندیده6631.امام علی علیه السلام ( در دعا ) امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : و آیین پسندیده ای را بر هم مزن که بزرگان این امّت ، بدان رفتار نموده اند و بدان وسیله ، الفت و پیوستگی به هم آمده است و شهروندان ، بر آن پایه ، سازش کرده اند ؛ و آیینی را مَنِه که به چیزی از سنّت های نیک گذشته ، زیان رسانَد ، تا پاداش ، از آنِ سنّت گذار باشد و گناهش بر تو مانَد که آن را شکسته ای ... و بر تو واجب است به خاطر داشته باشی که آنچه بر پیشینیان گذشته ، از حکومتی عادلانه است ، یا سنّتی نیکو ، یا اثری که از پیامبر ما به جا مانده ، یا از واجبی که در کتاب خداست .6630.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر (طبق گزارش تحف العقول) : در تثبیت آنچه همشهریانت بدان صالح بودند و استوار نگه داشتن آنان بر آنچه بدان استوار بودند ، درس آموزی از عالمان و هم نشینی با حکیمان را بسیار گردان ؛ چرا که این کار ، حق را به کُرسی بنشانَد و باطل را برچیند و بدان ، به عنوان نمونه و راهنما ، بسنده گردد ؛ چرا که سنّت های نیکو ، تنها راه برای اطاعت از خداوند است .

.


ص: 68

4 / 3الأَمرُ بِمُکافَحَهِ السُّنَنِ الطّالِحَهِ6635.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :اِعلَم أنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ ، هُدِیَ وهَدی ، فَأَقامَ سُنَّهً مَعلومَهً ، وأماتَ بِدعَهً مَجهولَهً ، وإنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَهٌ لَها أعلَامٌ ، وإنَّ البِدَعَ لَظاهِرَهٌ لَها أعلامٌ . (1)6634.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أتَتِ المَوالی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالوا : نَشکو إلَیکَ هؤُلاءِ العَرَبَ ؛ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یُعطینا مَعَهُمُ العَطایا بِالسَّوِیَّهِ ، وزَوَّجَ سَلمانَ وبِلالاً وصُهَیبا ، وأبَوا عَلَینا هؤُلاءِ وقالوا : لا نَفعَلُ ! فَذَهَبَ إلَیهِم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَکَلَّمَهُم فیهِم ، فَصاحَ الأَعاریبُ : أبَینا ذلِکَ یا أبَا الحَسَنِ ، أبَینا ذلِکَ ! فَخَرَجَ وهُوَ مُغضَبٌ یُجَرُّ رِداءُهُ وهُوَ یَقولُ : یا مَعشَرَ المَوالی ! إنَّ هؤُلاءِ قَد صَیَّروکُم بِمَنزِلَهِ الیَهودِ وَالنَّصاری ؛ یَتَزَوَّجونَ إلَیکُم ولا یُزَوِّجونَکُم ، ولا یُعطونَکُم مِثلَ ما یَأخُذونَ ؛ فَاتَّجِروا بارَکَ اللّهُ لَکُم ، فَإِنّی قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : الرِّزقُ عَشَرَهُ أجزاءٍ ؛ تِسعَهُ أجزاءٍ فِی التِّجارَهِ ، وَواحِدَهٌ فی غَیرِها . (2) .

1- .نهج البلاغه : الخطبه 164 ، الجمل : ص 187 عن ابن دأب ؛ تاریخ الطبری : ج 4 ص 337 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 168 کلاهما عن عبد اللّه بن محمّد عن أبیه ، العقد الفرید : ج 3 ص 310 عن ابن دأب ولیس فیه «وإنّ السنن لنیّره ...» ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 276 کلّها نحوه .
2- .الکافی : ج 5 ص 318 ح 59 عن الفضل بن أبی قرّه .

ص: 69



4 / 3 ستیز با سنّت های ناپسند

4 / 3ستیز با سنّت های ناپسند6631.عنه علیه السلام ( فی الدُّعاءِ ) امام علی علیه السلام :بدان که برترینِ بندگان خداوند نزد او ، پیشوای عادل است که راه یابد و راهنمایی کند تا سنّت های شناخته شده را بر پا دارد و بدعت های ناشناخته را بمیراند . به درستی که سنّت ها پرتوافشانی هستند که نشانه هایی دارند و بدعت ها نیز پدیده ای آشکارند که نشانه هایی دارند .6630.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :مسلمانان غیر عرب ، نزد امیر مؤمنان آمدند و گفتند : از این عرب ها به تو شِکوه می کنیم . به درستی که پیامبر خدا ما را سهمی برابر آنان می بخشید و برای سلمان و بلال و صهیب ، زن گرفت و اینان ، از این کارْ سر باز می زنند و می گویند : چنین نخواهیم کرد .

امیرمؤمنان نزد آنان رفت و در این باره با آنها صحبت نمود . عرب ها فریاد برآوردند که : ای ابوالحسن! این را نمی پذیریم ؛ این را نمی پذیریم!

علی علیه السلام بیرون آمد ، در حالی که خشمگین بود و ردایش بر زمین کشیده می شد . و می گفت : «ای گروه غیر عرب! به درستی که اینان ، شما را در جایگاه یهود و نصارا قرار داده اند . از شما زن می گیرند و به شما زن نمی دهند و به اندازه ای که از شما می گیرند، به شما نمی دهند. پس تجارت کنید ؛ خداوند به شما برکت خواهد داد . به درستی که از پیامبر خدا شنیدم که روزی ، ده قسمت است : نُه قسمت آن در تجارت است و یک قسمت آن در امور دیگر .

.


ص: 70

4 / 4التَّجَنُّبُ مِن مَراسِمِ الاِستِقبالِ6627.امام علی علیه السلام :نهج البلاغه :قالَ [عَلِیٌّ] علیه السلام وقَد لَقِیَهُ عِندَ مَسیرِهِ إلَی الشّامِ دَهاقینُ الأَنبارِ ، فَتَرَجَّلوا لَهُ واشتَدّوا بَینَ یَدَیهِ فَقالَ : ما هذَا الَّذی صَنَعتُموهُ ؟ فَقالوا : خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَراءَنا . فَقالَ : وَاللّهِ ما یَنتَفِعُ بِهذا اُمَراؤُکُم ، وإنَّکُم لَتَشُقّونَ عَلی أنفُسِکُم فی دُنیاکُم ، وتَشقَونَ بِهِ فی آخِرَتِکُم . وما أخسَرَ المَشَقَّهَ وَراءَهَا العِقابُ ، وأربَحَ الدَّعَهَ مَعَهَا الأَمانُ مِنَ النّارِ ! (1)6626.امام علی علیه السلام :نهج البلاغه :رُوِیَ أنَّهُ [عَلیّاً] علیه السلام لَمّا وَرَدَ الکوفَهَ قادِما مِن صِفّینَ مَرَّ بِالشَّبامِیّینَ (2) فَسَمَعَ بُکاءَ النِّساءِ عَلَی قَتلَی صِفّین ، وخَرَجَ إلَیهِ حَربُ بنُ شَرَحبیلِ الشَّبامیّ ... یَمشی مَعَهُ وهوَ علیه السلام راکِبٌ ، فَقالَ علیه السلام : ارجَع ؛ فإِنَّ مَشیَ مِثلِکَ مَعَ مِثلی فِتنَهٌ لِلوالی ، ومَذَلَّهٌ لِلمُؤمِنِ . (3)6625.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :خَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلی أصحابِهِ وهُوَ راکِبٌ ، فَمَشَوا خَلفَهُ ، فَالتَفَتَ إلَیهِم ، فَقالَ : لَکُم حاجَهٌ ؟ فَقالوا : لا ، یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ولکِنّا نُحِبُّ أن نَمشِیَ مَعَکَ ، فَقالَ لَهُم : اِنصَرِفوا ؛ فَإِنَّ مَشیَ الماشی مَعَ الرّاکِبِ مَفسَدَهٌ لِلرّاکِبِ ، ومَذَلَّهٌ لِلماشی .

قالَ : ورَکِبَ مَرَّهً اُخری فَمَشَوا خَلفَهُ ، فَقالَ : اِنصَرِفوا ؛ فَإِنَّ خَفقَ النِّعالِ خَلفَ أعقابِ الرِّجالِ مَفسَدَهٌ لِقُلوبِ النَّوکی (4) . (5) .

1- .نهج البلاغه : الحکمه 37 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 104 عن النوکی ، بحار الأنوار : ج 41 ص 55 ح 3 وراجع وقعه صفّین : ص 144 .
2- .الشبام : حیّ من الیمن من همدان (لسان العرب : ج 12 ص 317 «شبم») .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 322 ، وقعه صفّین : ص 531 عن عبد اللّه بن عاصم الفائشی ؛ المعیار والموازنه : ص 193 کلاهما نحوه .
4- .النَّوکی : الحمقی (النهایه : ج 5 ص 129 «نوک») .
5- .المحاسن : ج 2 ص 470 ح 2632 ، الکافی : ج 6 ص 540 ح 16 ولیس فیه ذیله وکلاهما عن هشام بن سالم ، تحف العقول : ص 209 نحوه ، مشکاه الأنوار : ص 364 ح 1189 عن هشام بن سالم رفعه إلی الإمام علیّ علیه السلام ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 104 وفیه «وارجعوا ، النعال خلف أعقاب الرجال مفسده القلوب» بدل «فإنّ خفق ...» .

ص: 71



4 / 4 پرهیز از مراسم استقبال

4 / 4پرهیز از مراسم استقبال6622.امام علی علیه السلام :نهج البلاغه :دهقانان شهر انبار ، هنگام رفتن امام به شام او را دیدند . برای وی پیاده شدند و پیشاپیشش دویدند .

فرمود : «این چه کاری است که انجام می دهید؟» .

گفتند : عادتی است که بدان ، امیران خود را احترام می کنیم .

فرمود : «به خدا سوگند که امیران شما از این کار ، سودی نمی برند و شما در دنیا خود را به رنج می افکنید و در آخرت نیز هلاک می شوید . چه زیانبار است رنجی که به دنبالش کیفر باشد ، و چه سودمند است آسایشی که بدان ، امان بودن از آتش است!» .6621.امام علی علیه السلام :نهج البلاغه :گزارش شده آن گاه که علی علیه السلام پس از جنگ صفّین ، وارد کوفه شد ، از ناحیه شبامیان (1) گذشت و [ صدای ]گریه زنان را بر کُشتگان صفّین شنید . حرب بن شُرَحْبیل شبامی بیرون آمد و در حالی که علی علیه السلام سواره بود ، او همراهش پیاده حرکت می کرد .

علی علیه السلام فرمود : «برگرد! چرا که پیاده رفتن چون تویی با من ، برای زمامدار ، فتنه است و برای مؤمن ، خواری» .6620.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، سواره بیرون شد و یارانش پیاده به دنبالش راه افتادند . به سوی آنان برگشت و فرمود : «کاری دارید؟» .

گفتند : نه ای امیرمؤمنان! ولی دوست می داریم با تو پیاده حرکت کنیم .

پس به آنان فرمود : «بازگردید ؛ زیرا پیاده رفتن پیاده به همراه سواره ، برای سواره فسادانگیز است و برای پیاده ، خواری است» .

[ امام صادق علیه السلام ] گفت : امام علی علیه السلام بار دیگر سوار شد وآنان به دنبالش پیاده ، راه افتادند . سپس فرمود : «بازگردید ؛ زیرا صدای کفشْ پشت سرِ مردان ، برای دل های نابخردان، فسادانگیز است» .

.

1- .شبامیان ، تیره ای از همْدانیان که از یمن بودند .

ص: 72

4 / 5النَّقدُ بَدَل الإِطراءِ6625.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ بَعدَ ذِکرِ خَصائِصِ البِطانَهِ الصّالِحَهِ : فَاتَّخِذ اُولئِکَ خاصَّهً لِخَلَواتِکَ وحَفَلاتِکَ ، ثُمَّ لیَکُن آثَرُهُم عِندَکَ أقوَلَهُم بِمُرِّ الحَقِّ لَکَ ، وأقَلَّهُم مُساعَدَهً فیما یَکونُ مِنکَ مِمّا کَرِهَ اللّهُ لأَِولیائِهِ ، واقِعا ذلِکَ مِن هَواکَ حَیثُ وَقَعَ . وَالصَق بِأَهلِ الوَرَعِ وَالصِّدقِ ، ثُمَّ رُضهُم عَلی ألّا یُطروکَ ولا یَبجَحوکَ (1) بِباطِلٍ لَم تَفعَلهُ ؛ فَإِنَّ کَثرَهَ الإِطراءِ تُحدِثُ الزَّهوَ ، وتُدنی مِنَ العِزَّهِ . (2)6608.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فی جَوابِ مَن قالَ : أنتَ أمیرُنا ونَحنُ رَعِیَّتُکَ ، بِکَ أخرَجَنَا اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الذُّلِّ ، وبِإِعزازِکَ أطلَقَ عِبادَهُ مِنَ الغُلِّ ، فَاختَر عَلَینا وأمضِ اختِیارَکَ ، وَائتَمِر فَأَمضِ ائتِمارَکَ ؛ فَإِنَّکَ القائِلُ المُصَدَّقُ ، وَالحاکِمُ المُوَفَّقُ والمَلِکُ المُخَوَّلُ ، لا نَستَحِلُّ فی شَیءٍ مَعصِیَتَکَ ، ولا نَقیسُ عِلما بِعِلمِکَ ، یَعظُمُ عِندَنا فی ذلِکَ خَطَرُکَ ویَجِلُّ عَنهُ فی أنفُسِنا فَضلُکَ : إنَّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلالُ اللّهِ فی نَفسِهِ ، وَجَلَّ مَوضِعُهُ مِن قَلبِهِ أن یَصغُرَ عِندَهُ لِعِظَمِ ذلِکَ کُلُّ ما سِواهُ ، وإنَّ أحَقَّ مَن کانَ کَذلِکَ لَمَن عَظُمَت نِعمَهُ اللّهِ عَلَیهِ ، ولَطُفَ إحسانُهُ إلَیهِ ، فَإِنَّهُ لَم تَعظُم نِعمَهُ اللّهِ عَلی أحَدٍ إلّا زادَ حَقُّ اللّهِ عَلَیهِ عِظَما .

وإنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاهِ عِندَ صالِحِ النّاسِ أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ ، ویوضَعَ أمرُهُم عَلَی الکِبرِ ، وقَد کَرِهتُ أن یَکونَ جالَ فی ظَنَّکُم أنّی اُحِبُّ الإِطراءَ ، وَاستِماعَ الثَّناءِ ، ولَستُ بِحَمدِ اللّهِ کَذلِکَ ، ولَو کُنتُ اُحِبُّ أن یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکتُهُ انحِطاطا للّهِِ سُبحانَهُ عَن تَناوُلِ ما هُوَ أحَقُّ بِهِ مِنَ العَظَمَهِ وَالکِبرِیاءِ . ورُبَّمَا استَحلَی النّاسُ الثَّناءَ بَعدَ البَلاءِ .

فَلا تُثنوا عَلَیَّ بِجَمیلِ ثَناءٍ ، لِاءِخراجی نَفسی إلَی اللّهِ وإلَیکُم مِنَ البَقِیَّهِ فی حُقوقٍ لَم أفرُغ مِن أدائِها ، وفَرائِضَ لابُدَّ مِن إمضائِها ؛ فَلا تُکَلِّمونی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الجَبابِرَهُ ، ولا تَتَحَفَّظوا مِنّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِندَ أهلِ البادِرَهِ (3) ، ولا تُخالِطونی بِالمُصانَعَهِ ، ولا تَظُنّوا بِی استِثقالاً فی حَقٍّ قیلَ لی ، ولَا التِماسَ إعظامٍ لِنَفسی لِما لا یَصلُحُ لی ؛ فَإِنَّهُ مَنِ استَثقَلَ الحَقَّ أن یُقالَ لَهُ ، أو العَدلَ أن یُعرَضَ عَلَیهِ ، کانَ العَمَلُ بِهِما أثقَلَ عَلَیهِ .

فَلا تَکُفّوا عَنّی مَقالَهٍ بِحَقٍّ ، أو مَشورَهٍ بِعَدلٍ ؛ فَإِنّی لَستُ فی نَفسی بِفَوقِ ما أن اُخطِئَ ، ولا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی ، إلّا أن یَکفِیَ اللّهُ مِن نَفسی ما هُوَ أملَکُ بِهِ مِنّی ، فَإِنَّما أنَا وأنتُم عَبیدٌ مَملوکونَ لِرَبٍّ لا رَبَّ غَیرُهُ ، یَملِکُ مِنّا ما لا نَملِکُ مِن أنفُسِنا ، وأخرَجَنا مِمّا کُنّا فیهِ إلی ما صَلَحنا عَلَیهِ ، فَأَبدَلَنا بَعدَ الضَّلالَهِ بِالهُدی ، وأعطانَا البَصیرَهَ بَعدَ العَمی . (4) .

1- .یَبْجَحوک أو کما فی شرح النهج : یُبَجِّحوک : أی لا یجعلوک ممّن یبجَح أی یفخر بباطل لم یفعله کما یبجِّح أصحابُ الاُمراء الاُمراء (شرح نهج البلاغه : ج 17 ص 45) .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 129 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 602 ح 744 .
3- .البادِره : الحِدّه ؛ وهو ما یَبدر من حِدّه الرجل عند غضبه من قول أو فعل (لسان العرب : ج 4 ص 48 «بدر») .
4- .الکافی : ج 8 ص 355 ح 550 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 216 وفیه «التقیّه» بدل «البقیّه» .

ص: 73



4 / 5 انتقاد ، نه ستایش!

4 / 5انتقاد ، نه ستایش!6603.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر ، پس از بازگویی ویژگی های محرمان شایسته : اینان را خاصّ خلوت ها و مجلس هایت کن . سپس آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخِ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه خداوند از دوستانش نمی پسندد و به گونه ای از تو سر می زند، کم تر یاری ات دهد ؛ و به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند ، و با ستودن کار بیهوده ای که نکرده ای ، خاطرت را شاد ننمایند که ستودنِ فراوان ، خودپسندی آرَد و به خودخواهی وا دارد .6601.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام در پاسخ کسی که گفت : تو امیر مایی و ما فرمانبران تو . به واسطه تو خداوند ما را از خواری بیرون آورد و با عزّت بخشیدن به تو ، بندگانش را از بند رهانید . تو برای ما انتخاب کن و انتخابت را به اجرا گذار و هرگونه می خواهی فرمان ده و آن را به اجرا درآور ؛ چرا که تو گوینده ای هستی که سخنش را باور کنند ، و حکمرانی کامیاب ، و فرمانروایی بهره مند از نعمت های الهی هستی . نافرمانی ات را در هیچ زمینه ای روا نمی دانیم و هیچ دانشی را با دانش تو نمی سنجیم که جایگاهت نزد ما بس بزرگ است و فضیلتت در جان ما بس والا : کسی که جلال خدا در جانش بزرگ است و منزلتش در دلِ او ستُرگ ، سزاست که به سبب این بزرگی ، هر چه جز خداست ، نزد او خُرد باشد ، و سزاوارترین کس بدین آن بُود که نعمت های الهی بر او بزرگ باشد و احسانش نیکو ؛ زیرا نعمت خداوند ، بر کسی فزونی نیابد ، جز آن که حقّ خداوند ، بر او بزرگ گردد .

به درستی که پست ترین خوی زمامداران ، نزد مردمان نیک ، آن است که گمان رود که آنان ، فخرفروشی را دوست می دارند ، و کارِ آنان را بر پایه خودبینی نَهند . برایم ناگوار است که در خاطرِ شما بگذرد که من ستایش [ از جانب شما ]و شنیدن ثناگویی را دوست دارم . سپاسْ خدا را که چنین نیستم و حتّی اگر هم ستایشْ دوست بودم ، آن را وا می نهادم ، به سبب فروتنی در پیشگاه خدایِ سبحان ، از بزرگی و بزرگواری ای که تنها او بدان سزاوار است ؛ و چه بسا مردم ، ستایش پس از سختی را شیرین بدانند .

مرا به نیکی نستایید تا خود را نزدِ خداوند و شما ، از عهده حقوقی که تاکنون ادا نکرده ام و واجب هایی که بر من است ، بیرون سازم . پس با من چنان که با سرکشان سخن گویند ، سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند ، از من کناره مگیرید . با ظاهرسازی و سازش با من رفتار مکنید و گمان مبرید که شنیدن حق ، بر من گران است ؛ و نمی خواهم که مرا بزرگ انگارید ، در آنچه که شایسته من نیست . همانا که آن که سخن حق بر او گران آید ، یا عرضه عدالت بر او دشوار بُود ، عمل به حق و عدالت ، بر او دشوارتر باشد .

پس،از گفتن حق و رایزنی در عدالت،خودداری مکنید، که من نه برتر از آنم که خطا کنم ، و نه در کار خویش از خطا ایمنم ، مگر که خدا مرا در کارِ خویش ، کفایت کند که از من بر آن ، تواناتر است . (1) جز این نیست که ما و شما ، بندگان و مملوک پروردگاری هستیم که جز او پروردگاری نیست . او از ما چیزی را مالک است که ما اختیارش را نداریم . ما را از آنچه در آن بودیم ، بیرون کرد و بدانچه صلاح ما بود ، درآورد . به جای گمراهی، رستگاری نصیبمان کرد و پس از کوری ، بینایی مان عطا فرمود .

.

1- .از جمله های بعد ، معلوم می شود که امام علی علیه السلام ، عصمت خود را موهبتی الهی می داند و لذا می گوید که اگر خداوند ، او را حفظ نکند ، خطاکار خواهد بود . بنا بر این ، این جمله با مقام عصمت امام ، مخالفتی ندارد .

ص: 74

. .


ص: 75

. .


ص: 76

4 / 6الاِلتِزامُ بِالحَقِّ فی مَعرِفَهِ الرِّجالِ6604.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فیما أوصَی بهِ ابنَهُ الحسنَ علیه السلام ) الأمالی للمفید عن الأَصبغَ بن نُباته :دَخَلَ الحارِثُ الهَمدانِیُّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فی نَفَرٍ مِنَ الشّیعَهِ وکُنتُ فیهِم ، فَجَعَلَ الحارِثُ یَتَأَوَّدُ فی مِشیَتِهِ ، ویَخبِطُ (1) الأَرضَ بِمِحجَنِهِ (2) ، وکانَ مَریضا ، فَأَقبَلَ عَلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وکانَت لَهُ مِنهُ مَنزِلَهٌ فَقالَ : کَیفَ تَجِدُکَ یا حارِثُ ؟ فَقالَ : نالَ الدَّهرُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ مِنّی ، وزادَنی اُوارا (3) وغَلیلاً اِختِصامُ أصحابِکَ بِبابِکَ ، قالَ : وفیمَ خُصومَتُهُم ؟ قالَ : فیکَ وفِی الثَّلاثَهِ مِن قَبلِکَ ، فَمِن مُفرِطٍ مِنهُم غالٍ ، ومُقتَصِدٍ تالٍ ومِن مُتَرَدِّدٍ مُرتابٍ ، لا یَدری أ یُقدِمُ أم یُحجِمُ ؟ فَقالَ : حَسبُکَ یا أخا هَمدانَ ، ألا إنَّ خَیرَ شیعَتِی النَّمَطُ الأَوسَطُ ، إلَیهِم یَرجِعُ الغالی ، وبِهِم یَلحَقُ التّالی .

فَقالَ لَهُ الحارِثُ : لَو کَشَفتَ فِداکَ أبی واُمّی الرَّینَ عَن قُلوبِنا ، وجَعَلتَنا فی ذلِکَ عَلی بَصیرَهٍ مِن أمرِنا . قالَ علیه السلام : قَدکَ (4) فَإِنَّکَ امرُؤٌ مُلبوسٌ عَلَیکَ . إنَّ دینَ اللّهِ لا یُعرَفُ بِالرِّجالِ ، بَل بِآیَهِ الحَقِّ ؛ فَاعرِفِ الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ .

یا حارِثُ ، إنَّ الحَقَّ أحسَنُ الحَدیث ، وَالصّادِعُ بِهِ مُجاهِدٌ. (5) .

1- .الخبط : الضرب (المصباح المنیر : ص 163 «خبط») .
2- .المِحْجَن : عصا مُعقّفه الرأس کالصولجان ، والمیم زائده (النهایه : ج 1 ص 347 «حجن») .
3- .الاُوار بالضمّ : حراره النار والشمس والعطش (النهایه : ج 1 ص 80 «أور») . وهو هنا کنایه عن الإیلام .
4- .قَدْ : بمعنی حَسْب ، ویقال للمخاطب : قَدْک : أی حَسْبک (النهایه : ج 4 ص 19 «قد») .
5- .الأمالی للمفید : ص 3 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 625 ح 1292 وفیه «فی شأنک والبلیّه من قبلک» بدل «فیک وفی الثلاثه من قبلک» و«قالٍ» بدل «تالٍ» ، بشاره المصطفی : ص 4 وفیه «والٍ» بدل «تالٍ» ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 649 ح 11 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 37 کلاهما نحوه و راجع : ج 9 ص 240 (السیّد الحمیری) .

ص: 77



4 / 6 حق مداری در شناخت مردان

4 / 6حق مداری در شناخت مردان6718.المناقب لابن شهرآشوب :الأمالی ، مفید به نقل از اصبغ بن نباته : حارث همْدانی با گروهی از شیعیان که من نیز جزوِ آنان بودم ، بر امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد . حارث که بیمار بود ، خمیده گام برمی داشت و عصا به زمین می کوبید . امیر مؤمنان به سویش آمد ؛ چرا که حارث ، نزد وی منزلتی داشت ، و فرمود : «چگونه ای حارث؟» .

گفت : ای امیرمؤمنان! روزگار از من خواسته هایش را گرفته و درگیری یارانت در آستان تو ، مرا می سوزاند و به خشم آورده است .

فرمود : «نزاع آنان ، درباره چیست؟» .

گفت : درباره تو و سه خلیفه پیشین . گروهی افراطی و غلوکننده اند ، گروهی میانه و دنباله رواند ، و گروهی مردّد و شک کننده که نمی دانند به پیش بروند یا بازگردند .

فرمود : «کافی است برادرِ همدانی! بدانیدکه بهترین پیروِ من ، گروه میانه اند که اهل غلو ، به آنان برمی گردند و عقب ماندگان ، به آنها می رسند» .

حارث به ایشان گفت : پدر و مادرم فدایت ، ای کاش زنگار از دل های ما برچینی و ما را در کارمان روشن سازی!

فرمود : «کافی است! به درستی که کارها بر تو مشتبه شده است . دین خدا با مردان شناخته نگردد ؛ بلکه با نشانه های حقیقتْ [ به شناخت درآید] . حق را بشناس تا پیروان حقیقت را بشناسی .

ای حارث! زیباترین سخن ، سخنِ حقّ است و فریاد کننده حقّ ، مجاهد[ در راه خدا] است» .

.


ص: 78

6712.امام علی علیه السلام :البیان والتبیین :نَهَضَ الحارِثُ بنُ حَوطٍ اللَّیثِیُّ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، وهُوَ عَلَی المِنبَرِ ، فَقالَ : أ تَظُنُّ أنّا نَظُنُّ أنَّ طَلحَهَ وَالزُّبَیرَ کانا عَلی ضَلالٍ ؟ قالَ : یا حارِ ، إنَّهُ مَلبوسٌ عَلَیکَ ؛ إنَّ الحَقَّ لا یُعرَفُ بِالرِّجالِ ؛ فَاعرِفِ الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ ! . (1)راجع : ج 5 ص 6 (التباس الأمر علی من لا بصیره له) .

.

1- .البیان والتبیین : ج 3 ص 211 ؛ نثر الدرّ : ج 1 ص 273 ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 210 نحوه وراجع نهج البلاغه : الحکمه 262 وروضه الواعظین : ص 39 .

ص: 79

6610.عنه علیه السلام :البیان والتبیین :هنگامی که علی بن ابی طالب علیه السلام بر منبر بود ، حارث بن حوط لیثی برخاست و گفت : آیا گمان می بری که ما طلحه و زبیر را بر گمراهی می بینیم؟

فرمود : «ای حارث! کار بر تو مشتبه شده است . به درستی که حقیقت ، با مردان شناخته نگردد . پس حق را بشناس تا پیروانش را بشناسی» .ر . ک : ج 5 ص 7 (مشتبه شدن امور بر کسانی که چشم بصیرت نداشتند) .

.


ص: 80

الفصل الخامس : السیاسه الاقتصادیّه5 / 1الحَثُّ عَلَی العَمَلِ6607.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ الأَشیاءَ لَمَّا ازدَوَجَتِ ازدَوَجَ الکَسَلُ وَالعَجزُ ، فَنُتِجا (1) بَینَهُما الفَقرَ . (2)6608.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إنّی لَأُبغِضُ الرَّجُلَ یَکونُ کَسلانَ مِن أمرِ دُنیاهُ ؛ لأَِنَّهُ إذا کانَ کَسلانَ مِن أمرِ دُنیاهُ فَهوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أکسَلُ . (3)6609.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :ما غُدوَهُ أحَدِکُم فی سَبیلِ اللّهِ بِأَعظَمَ مِن غُدوَتِهِ یَطلُبُ لِوُلدِهِ وعِیالِهِ ما یُصلِحُهُم. (4)6610.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ الدُّنیا حَلالاً ؛ تَعَطُّفا عَلی والِدٍ أو وَلَدٍ أو زَوجَهٍ ، بَعَثَهُ اللّهُ تَعالی ووَجهُهُ عَلی صورَهِ القَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ . (5)6611.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :اُوصیکُم بِالخَشیَهِ مِنَ اللّهِ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ ، وَالعَدلِ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ ، وَالاِکتِسابِ فِی الفَقرِ وَالغِنی . (6) .

1- .کذا فی المصدر ، وفی تحف العقول : «فنُتِج منهما» ، ولعلّه أصوب .
2- .الکافی : ج 5 ص 86 ح 8 عن علیّ بن محمّد رفعه ، تحف العقول : ص 220 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 14 ح 2 .
4- .السرائر : ج 2 ص 228 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 15 ح 9 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 194 ح 6 .
5- .مسند زید : ص 255 .
6- .تحف العقول : ص 390 عن هشام بن الحکم عن الإمام الکاظم علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 304 ح 1 .

ص: 81

5- .قرب الإسناد : ص 115 ح 404 عن الحسین بن علوان عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 103 ص 65 ح 10 .