گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
5 / 7 جلوگیری از احتکار



6823.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری به نقل از یزید بن عدی بن عثمان : علی علیه السلام را دیدم که از [ محلّه ]همْدان می گذشت . دو گروه را دید که با هم می جنگیدند . آنها را از هم جدا کرد و از آن جا رد شد که صدایی شنید : شما را به خدا ، به دادم برسید!

به سرعت به سوی او حرکت کرد ، [ به طوری] که صدای کفش هایش را شنیدم ، و می فرمود : «فریادرس آمد» .

در این هنگام ، به مردی رسید که مردی را چسبیده بود [ و رها نمی کرد] . سپس گفت : ای امیر مؤمنان! من به این مرد ، لباسی را به نُه درهم فروختم و با او شرط کردم که درهم معیوب و شکسته به من ندهد (این ، قرار آن روزشان بود) . [ اینک ]این درهم اوست که آورده ام تا برایم تعویض کند ؛ ولی امتناع ورزید . به او چسبیدم که مرا سیلی زد .

علی علیه السلام فرمود : «آن را تعویض کن» .

سپس فرمود : «بیّنه تو بر سیلی خوردن چیست؟» .

مرد ، بیّنه آورد . پس مرد را نشانید و فرمود : «از او قصاص بگیر» .

مرد گفت : ای امیر مؤمنان ! او را بخشیدم .

فرمود: «خواستم در مورد حقّ تو احتیاط کنم». آن گاه، مرد را نُه تازیانه زد و فرمود : «این ، حقّ حاکم است» .5 / 7جلوگیری از احتکار6826.الإمامُ الباقرُ علیه السلام ( فی قولِهِ تعالی : {Q} «...و لَم یُصِرُّوا ...» ) امام علی علیه السلام از نامه اش به رفاعه : از احتکار ، بازدار ، و آن کس را که احتکار کند ، تأدیب کن ، و با آشکار ساختن آنچه احتکار شده ، او را کیفر ده .6821.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : در حق بازرگانان و پیشه وران ، سفارش به نیکی کن ... و بدان که با این همه ، در میان بسیاری از آنان ، سختگیریِ رسوا ، بُخلِ زشت ، و احتکار اموال ، و زورگویی در داد و ستد ، وجود دارد و این ، زیانی است برای همگان ، و عیبی است بر زمامداران . پس ، از احتکار باز دار که پیامبر خدا از آن منع کرد . داد و ستدها باید آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد و با نرخ هایی که به فروشنده و خریدار ، ضرر نرسانَد ؛ و هر کس که پس از منع تو ، دست به احتکار زد ، او را کیفر بده و بدون زیاده روی ، مجازات کن .

.


ص: 104

5 / 8سِیاسَهُ أخذِ الخَراجِ6824.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی اُمَراءِ الخَراجِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . مِن عَبدِ اللّهِ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ إلی اُمَراءِ الخَراجِ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنَّهُ مَن لَم یَحذَر ما هُوَ صائِرٌ إلَیهِ لَم یُقَدِّم لِنَفسِهِ ولَم یُحرِزها ، ومَنِ اتَّبَعَ هَواهُ وَانقادَ لَهُ عَلی ما یَعرِفُ نَفعَ عاقِبَتِهِ عَمّا قَلیلٍ لَیُصبِحَنَّ مِنَ النّادِمینَ .

ألا وإنَّ أسعَدَ النّاسِ فِی الدُّنیا مَن عَدَلَ عَمّا یَعرِفُ ضَرَّهُ ، وإنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ . فَاعتَبِروا .

وَاعلَموا أنَّ لَکُم ما قَدَّمتُم مِن خَیرٍ ، وما سِوی ذلِکَ وَدِدتُم لَو أنَّ بَینَکُم وبَینَهُ أمَدا بَعیدا ، ویُحَذِّرُکُم اللّهُ نَفسَهُ ، وَاللّهُ رَؤوفٌ ورَحیمٌ بِالعِبادِ . وأنَّ عَلَیکُم ما فَرَّطتُم فیهِ . وإنَّ الَّذی طَلَبتُم لَیَسیرٌ ، وإنَّ ثَوابَهُ لَکَبیرٌ .

ولَو لَم یَکُن فیما نُهِیَ عَنهُ مِنَ الظُّلمِ وَالعُدوانِ عِقابٌ یُخافُ ، کانَ فی ثَوابِهِ ما لا عُذرَ لِأَحَدٍ بِتَرکِ طَلِبَتِهِ ، فَارحَموا تُرحَموا ، ولا تُعَذِّبوا خَلقَ اللّهِ ، ولا تُکَلِّفوهُم فَوقَ طاقَتِهِم ، وأنصِفُوا النّاسَ مِن أنفُسِکُم ، وَاصبِروا لِحَوائِجِهِم ؛ فَإِنَّکُم خُزّانُ الرَّعِیَّهِ . لا تَتَّخِذُنّ حُجّابا ، ولا تَحجُبُنَّ أحَدا عَن حاجَتِهِ حَتّی یُنهِیَها إلَیکُم ، ولا تَأخُذوا أحَدا بِأَحَدٍ ، إلّا کَفیلاً عَمَّن کَفَلَ عَنهُ ، وَاصبِروا أنفُسَکُم عَلی ما فیهِ الاِغتِباطُ ، وإیّاکُم وتَأخیرَ العَمَلِ ، ودَفعَ الخَیرِ ؛ فَإِنَّ فی ذلِکَ النَّدمَ . وَالسَّلامُ . (1) .

1- .وقعه صفّین : ص 108 ؛ المعیار والموازنه : ص 122 نحوه وراجع نهج البلاغه : الکتاب 51 .

ص: 105



5 / 8 سیاست مالیاتی

5 / 8سیاست مالیاتی6827.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه اش به مأموران مالیات : به نام خداوند بخشنده مهربان . از بنده خدا علی ، امیر مؤمنان ، به متولّیان خراج . پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به درستی آن که از سرایی که به سویش می رود ، پروا نکند ، برای خودْ چیزی نفرستد و خود نگهدار نباشد ؛ و آن که از هواها پیروی کند و برای سود عاجل رام آن گردد ، به زودی از پشیمانان خواهد بود .

بدانید که خوش بخت ترین انسان در دنیا ، کسی است که از آنچه زیانش را می شناسد ، کناره گیرد ؛ و بدبخت ترین انسان ها کسی است که از هوا پیروی کند. پس عبرت گیرید.

بدانید که تنها آنچه از خوبی ها پیش فرستید ، از آنِ شماست ؛ و جز آن ، هر چه فرستید ، دوست می دارید که میان شما و آن ، فاصله ای دراز باشد . خداوند ، شما را از خود پروا می دهد و او نسبت به بندگانش ، کریم و مهربان است . به درستی که در آنچه کوتاهی کردید ، زیانش بر شماست ، و آنچه از شما خواسته شده ، اندک است ، و پاداش خداوند ، بزرگ .

و اگر در ستم و تجاوز که از آن نهی شده ، کیفری که از آن ترسیده شود ، نبود ، در پرهیز از آن ، آن قدر ثواب هست که بهانه ای برای کنارگذاردن نباشد . مهربانی کنید تا با شما مهربانی شود ، بندگان خدا را شکنجه مکنید و بر آنان ، بیش از توان ، تکلیف روا مدارید . برای مردم ، از خود انصاف به خرج دهید ، و نسبت به برآوردن نیازمندی های مردم ، شکیبایی کنید ؛ چرا که شما گنجینه داران شهروندان هستید . برای خود ، دربان مگیرید و کسی را از دستیابی به نیازمندی هایش ، باز مدارید تا حاجتش را به سوی شما آورد . کسی را جای کسی دیگر ، مگیرید ، مگر ضامن را به جای آن که ضمانت کرده ؛ و در رفاه و آسایش [زندگی ]خود را ، به شکیبایی وا دارید ؛ و از عقب انداختن کارها و کنار نهادن خوبی ها بپرهیزید که در آن ، پشیمانی است . والسلام!

.


ص: 106

6828.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکافی عن مهاجر عَن رَجُلٍ مِن ثَقیفٍ :اِستَعمَلَنی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام عَلی بانِقیا (1) وسَوادٍ مِن سَوادِ الکوفَهِ ، فَقالَ لی وَالنّاسُ حُضورٌ : اُنظُر خَراجَکَ فَجُدَّ فیهِ ، ولا تَترُک مِنهُ دِرهَما ، فَإِذا أرَدتَ أن تَتَوَجَّهَ إلی عَمَلِکَ فَمُرَّ بی .

قالَ : فَأَتَیتُهُ ، فَقالَ لی : إنَّ الَّذی سَمِعتَ مِنّی خُدعَهٌ ، إیّاکَ أن تَضرِبَ مُسلِما أو یَهودِیّا أو نَصرانِیّا فی دِرهَمِ خَراجٍ ، أو تَبیعَ دَابَّهَ عَمَلٍ فی دِرهَمٍ ، فَإِنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمْ العَفوَ . (2)6829.عنه علیه السلام :السنن الکبری عن عبد الملک بن عمیر :أخبَرَنی رَجُلٌ مِن ثَقیفٍ قالَ : اِستَعمَلَنی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام عَلی بُزُرجَسابورَ (3) ، فَقالَ : لا تَضرِبَنَّ رَجُلاً سَوطا فی جِبایَهِ دِرهَمٍ ، ولا تَبیعَنَّ لَهُم رِزقا ، ولا کِسوَهَ شِتاءٍ ولا صَیفٍ ، ولا دَابَّهً یَعتَمِلونَ عَلَیها ، ولا تُقِم رَجُلاً قائِما فی طَلَبِ دِرهَمٍ .

قالَ : قُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إذا أرجِعُ إلَیکَ کَما ذَهَبتُ مِن عِندِکَ ! قالَ : وإن رَجَعتَ کَما ذَهَبتَ ، وَیحَکَ إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُم العَفوَ یَعِنی الفَضلَ . (4) .

1- .بانقیا : ناحیه من نواحی الکوفه (معجم البلدان : ج 1 ص 331) .
2- .الکافی : ج 3 ص 540 ح 8 ، تهذیب الأحکام : ج 4 ص 98 ح 275 عن إسماعیل بن إبراهیم بن مهاجر عن رجل من ثقیف ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 24 ح 1605 .
3- .بُزُرْجَسابور : من طساسیج بغداد (معجم البلدان : ج 1 ص 410) .
4- .السنن الکبری : ج 9 ص 345 ح 18736 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 98 الرقم 3789 وفیه «مدرج سابور» بدل «بُزُرْجسابور» ، کنز العمّال : ج 4 ص 501 ح 11488 نقلاً عن سنن سعید بن منصور وفیه «برج سابور» .

ص: 107

6830.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از مهاجر ، از مردی از قبیله ثقیف : علی بن ابی طالب علیه السلام ، مرا بر [ مالیات ]منطقه بانقِیا (1) و آبادی ای در منطقه کوفه ، به کار گرفت و در برابر مردم ، به من گفت : «به مالیات ها بنگر و در آن ، تلاش کن . درهمی را فرو مگذار و هرگاه خواستی به سوی مأموریتت بروی ، نزد من بیا» .

نزد او رفتم . به من گفت : «به درستی که آنچه از من شنیدی ، نقشه بود . مبادا مسلمان یا یهودی و یا مسیحی را برای درهمی مالیات ، کتک بزنی یا آن که چارپایانِ کار را برای [گرفتن] مالیات ، به فروش رسانی ؛ چرا که ما مأموریم که زیادی را از آنها بستانیم» .6831.عنه علیه السلام :السنن الکبری به نقل از عبدالملک بن عمیر : مردی از قبیله ثقیف به من گفت : علی بن ابی طالب علیه السلام ، مرا در [ مالیات ]منطقه بزرگ شاپور (2) ، به کار گرفت و فرمود : «مبادا کسی را برای گردآوری درهمی ، تازیانه زنی و یا روزی یا لباس تابستانی و زمستانی و یا چارپایانِ کار آنها را به فروش گذاری ؛ و برای گرفتن درهم ، شخصی را مگُمار» .

آن مرد گفت که گفتم : ای امیر مؤمنان! اگر چنین باشد ، دست خالی نزد تو برگردم ، چنان که دست خالی از نزد تو رفتم!

فرمود : «گرچه همان گونه که رفته ای ، بازگردی . وای بر تو! همانا ما مأموریم که زیادی را از مردم ، بستانیم» . .

1- .ناحیه ای از منطقه کوفه بوده است .
2- .از توابع بغداد .

ص: 108

6832.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق عن عبد المَلِک بن عُمَیر :حَدَّثَنی رَجُلٌ مِن ثَقیفٍ أنَّ عَلِیّا اِستَعمَلَهُ عَلی عُکبَرا قالَ : ولَم یَکُنِ السَّوادُ یَسکُنُهُ المُصَلّونَ فَقالَ لی بَینَ أیدیهِم : لَتَستَوفی خَراجَهُم ، ولا یَجِدونَ فیکَ رُخصَهً ، ولا یَجِدونَ فیکَ ضَعفا . ثُمَّ قالَ لی : إذا کانَ عِندَ الظُّهرِ فَرُح إلَیَّ . فَرُحتُ إلَیهِ ، فَلَم أجِد عَلَیهِ حاجِبا یَحجُبُنی دونَهُ ، وَجَدتُهُ جالِسا وعِندَهُ قَدَحٌ وکوزٌ فیهِ ماءٌ ، فَدَعا مطیّبه (1) ، فَقُلتُ فی نَفسی : لَقَد أمَنَنی حَتّی یُخرِجَ إلَیَّ جَوهَرا (2) إذ لا أدری ما فیها ، فَإِذا عَلَیها خاتَمٌ ، فَکَسَرَ الخاتَمَ فَإِذا فیها سَویقٌ ، فَأَخرَجَ مِنهُ وصَبَّ فی القَدَحِ ، فَصَبَّ عَلَیهِ ماءً ، فَشَرِبَ وسَقانی .

فَلَم أصبِر أن قُلتُ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ تَصنَعُ هذَا بِالعِراقِ ؟ ! ! طَعامُ العِراقِ أکثَرُ مِن ذلِکَ ! !

قالَ : أما وَاللّهِ ما أختِم عَلَیهِ بُخلاً عَلَیهِ ، ولکِنّی أبتاعُ قَدرَ ما یَکفینی ، فَأَخافُ إن نمی (3) فَیَصنَعُ فیهِ مِن غَیرِهِ ، فَإِنَّما حِفظی لِذلِکَ ، وأکرَهُ أن اُدخِلَ بَطنی إلّا طَیِّبا . وإنّی لَم أستَطِع أن أقولَ لَکَ إلَا الَّذی قُلتُ لَکَ بَینَ أیدیهِم ، إنَّهُم قَومٌ خُدَّعٌ ، ولکِنّی آمُرُکَ الآنَ بِما تَأخُذُهُم بِهِ ، فَإِن أنتَ فَعَلتَ وإلّا أخَذَکَ اللّهُ بِهِ دونی ، فَإن یَبلُغنی عَنکَ خِلافَ ما أمَرتُکَ عَزَلتُکَ ! فَلا تَبیعَنَّ (4) لَهُم رِزقا یَأکُلونَهُ ، ولا کِسوَهَ شِتاءٍ ولا صَیفٍ ، ولا تَضرِبَنَّ رَجُلاً مِنهُم سَوطا فی طَلَبِ دِرهَمٍ ، ولا تُقَبِّحُهُ فی طَلَبِ دِرهَمٍ ؛ فَإِنّا لَم نُؤمَر بِذلِکَ ، ولا تَبیعَنَّ لَهُم دابَّهً یَعمَلونَ عَلَیها ، إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ .

قالَ : قُلتُ : إذا أجیؤُکَ کَما ذَهَبتُ ! قالَ : وإن فَعَلتَ .

قالَ : فَذَهَبتُ فَتَتَبَّعتُ ما أمَرَنی بِهِ ، فَرَجَعتُ وَاللّهِ ما بَقِیَ عَلَیَّ دِرهَمٌ واحدٌ إلّا وَفَیتُهُ . (5) .

1- .کذا ، وفی حلیه الأولیاء : «بطینه» وفی هامشه : «کذا فی «ز» وفی «ج» بظبیه ، ولعلّه الصحیح ، والظبیه : جراب صغیر أو هی شبه الخریطه والکیس» .
2- .فی المصدر : «جوهر» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی حلیه الأولیاء .
3- .کذا فی المصدر ، وفی حلیه الأولیاء : «فأخاف أن یغنی فیُصنع من غیره» وهی أظهر .
4- .فی الطبعه المعتمده : «یتبعنّ» وهو تصحیف ، والتصحیح من تاریخ دمشق «ترجمه الإمام علیّ علیه السلام » تحقیق محمّد باقر المحمودی (ج 3 ص 199 ح 1249) .
5- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 487 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 82 وفیه إلی «طیّبا» وراجع المعیار والموازنه : ص 248 وکنز العمّال : ج 5 ص 773 ح 14346 وشرح الأخبار : ج 2 ص 364 ح 726 .

ص: 109

6833.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از عبدالملک بن عمیر : مردی از ثقیف ، به من خبر داد که علی علیه السلام او را بر نواحی عُکْبَرا (1) به کار گماشت (در آن منطقه ، نمازگزار ، ساکن نبود) و به من در حضور آنان فرمود : «مالیات را کامل از آنان بستان . مبادا در تو نرمش (و سستی) ببینند» . سپس فرمود : «هنگامی که ظهر شد ، نزد من آی» .

نزد او رفتم . در آن جا دربانی که جلوی مرا بگیرد ، نیافتم . دیدم او نشسته و جلویش ظرفی است و کوزه آب . کیسه اش را خواست . پیش خود گفتم : می خواهد بر من ، منّت گذارد و گوهری برایم بیرون آورد ، چرا که نمی دانستم در آن چیست . آن گاه دیدم که کیسه ، مُهر شده است . مُهر را شکست . در آن ، سویق (2) بود . آن را بیرون آورد و در ظرف ریخت و بر آن ، آب ریخت . سپس خود از آن نوشید و به من هم نوشانید .

تاب نیاوردم . بدو گفتم : ای امیر مؤمنان ! در عراق ، چنین رفتار می کنی؟! خوراک عراقیان ، بیش از این است .

فرمود : «بدان ، به خداوند سوگند که از روی بخل ، بر آن [کیسه] مُهر نمی زنم ؛ بلکه به اندازه ای که مرا بی نیاز کند ، خریداری می کنم و می ترسم اگر زیاد باشد ، چیز دیگری در آن ، داخل گردد . از این رو ، از آن مراقبت می کنم (3) ، و ناخوش دارم که به معده ام ، جز غذای پاکیزه وارد کنم . به درستی که در حضور مردم ، چاره ای نداشتم جز این که آنچه گفتم ، به تو گویم . آنان ، مردمی حیله گرند ؛ ولی اینک به تو فرمان می دهم که چگونه با آنان رفتار کنی ، که اگر بدان شیوه رفتار کنی [ رهایی یابی] ؛ وگرنه ، جز من ، خداوند تو را مؤاخذه خواهد کرد . اگر به من خبر رسد که خلاف آنچه به تو فرمان داده ام ، رفتار کرده ای ، تو را برکنار کنم . خوراکی هایی که روزمرّه می خورند ،و پوشاک زمستان و تابستان آنها را مفروش (مَسِتان) و برای گرفتن درهمی ، کسی را تازیانه مزن و او را رسوا مساز که ما بدین امر ، مأمور نیستیم ، و چارپایی را که بدان کار کنند ، مفروش ؛ چرا که ما مأموریم تا زیادی را از آنها بستانیم» .

گوید که گفتم : در این صورت ، همان گونه که رفته ام ، بازگردم!

فرمود : «گرچه چنین کنی» .

گوید : رفتم و بدان گونه که فرمان داده بود ، در پی جمع آوری مالیات بودم . سوگند به خداوند که بازگشتم و آنچه نزدم بود ، حتی یک درهم را ، به وی دادم . .

1- .حمزه اصفهانی گوید : عُکْبَرا نام سریانی منطقه بزرگ شاپور است که در اطراف «دُجیل» و نزدیک صریفین و اَوانا قرار دارد . فاصله عکبرا تا بغداد ده فرسخ می باشد (معجم البلدان : ج 4 ص 142) .
2- .غذایی که از آرد گندم و جو تهیّه می شود .
3- .ظاهرا مراد ، آن است که اگر این غذا زیادتر باشد ، ممکن است دوستان و بستگان ، غذای بهتری بر آن بیفزایند . از این رو ، به اندازه می خرم و درِ ظرف را مُهر می نمایم . (م)

ص: 110

6827.امام صادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام مِن عَهدِهِ إلی بَعضِ عُمّالِهِ وقَد بَعَثَهُ عَلَی الصَّدَقَهِ : أمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ فی سَرائِرِ أمرِهِ ، وخَفِیّاتِ عَمَلِهِ ، حَیثُ لا شَهیدَ غَیرُهُ ، ولا وَکیلَ دونَهُ . وأمَرَهُ ألّا یَعمَلَ بِشَیءٍ مِن طاعَهِ اللّهِ فیما ظَهَرَ ، فَیُخالِفَ إلی غَیرِهِ فِیما أسَرَّ ، ومَن لَم یَختَلِف سِرُّهُ وعَلانِیَتُهُ وفِعلُهُ ومَقالَتُهُ ، فَقَد أدَّی الأَمانَهَ ، وأخلَصَ العِبادَهَ .

وأمَرَهُ أن لا یَجبَهَهُم ، ولا یَعضَهَهُم (1) ، ولا یَرغَبَ عَنهُم ، تَفَضُّلاً بِالإِمارَهِ عَلَیهِم ؛ فَإِنَّهُمُ الإِخوانُ فِی الدّینِ ، وَالأَعوانُ عَلَی استِخراجِ الحُقوقِ .

وإنَّ لَکَ فی هذِهِ الصَّدَقَهِ نَصیبا مَفروضا ، وحَقّا مَعلوما ، وشُرَکاءَ أهلَ مَسکنَهٍ ، وضُعَفاءَ ذَوی فاقَهٍ ، وإنّا مُوَفّوکَ حَقَّکَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ، وإلّا تَفعَل فَإِنَّکَ مِن أکثَرِ النّاسِ خُصوما یَومَ القِیامَهِ ، وبُؤسی لِمَن خَصمُهُ عِندَ اللّهِ الفُقَراءُ والمَساکِینُ وَالسّائِلونَ وَالمَدفوعونَ وَالغارِمونَ وَابنُ السَّبیلِ .

ومَنِ استَهانَ بِالأَمانَهِ ، ورَتَعَ فِی الخِیانَهِ ، ولَم یُنَزِّه نَفسَهُ ودینَهُ عَنها ، فَقَد أحَلَّ بِنَفسِهِ الذُّلَّ وَالخِزیَ فی الدُّنیا ، وهُوَ فِی الآخِرَهِ أذَلُّ وأخزی . وإنَّ أعظَمَ الخِیانَهِ خِیانَهُ الاُمَّهِ ، وأفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأَئِمَّهِ . وَالسَّلامُ . (2)6828.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام مِن وَصِیَّهٍ لَهُ کانَ یَکتُبُها لِمَن یَستَعمِلُهُ عَلَی الصَّدَقاتِ (3) : اِنطَلِق عَلی تَقوَی اللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، ولا تُرَوِّعَنَّ مُسلِما ، ولا تَجتازَنَّ عَلَیهِ کارِها ، ولا تَأخُذَنَّ مِنهُ أکثَرَ مِن حَقِّ اللّهِ فی مالِهِ ، فَإِذا قَدِمتَ عَلَی الحَیِّ فَانزِل بِمائِهِم مِن غَیرِ أن تُخالِطَ أبیاتَهُم ، ثُمَّ امضِ إلَیهِم بِالسَّکینَهِ وَالوقَارِ حَتّی تَقومَ بَینَهُم فَتُسَلِّمَ عَلَیهِم ، ولا تُخدِج (4) بِالتَّحِیَّهِ لَهُم ، ثُمَّ تَقولَ : عِبادَ اللّهِ ، أرسَلَنی إلَیکُم وَلِیُّ اللّهِ وخَلیفَتُهُ لِاخُذَ مِنکُم حَقَّ اللّهِ فی أموالِکُم ، فَهَل للّهِِ فی أموالِکُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدّوهُ إلی وَلِیِّهِ ؟ فَإِن قالَ قائِلٌ : لا ، فَلا تُراجِعهُ . وإن أنعَمَ لَکَ مُنعِمٌ فَانطَلِق مَعَهُ مِن غَیرِ أن تُخیفَهُ أو توعِدَهُ أو تَعسِفَهُ أو تُرهِقَهُ ، فَخُذ ما أعطاک مِن ذَهَبٍ أو فِضَّهٍ . فَإِنَ کانَ لَهُ ماشِیَهٌ أو إبِلٌ فَلا تَدخُلها إلّا بِإِذنِهِ ، فَإِنَّ أکثَرَها لَهُ ، فَإِذا أتَیتَها فَلا تَدخُل عَلَیها دُخولَ مُتَسَلِّط عَلَیهِ ولا عَنیفٍ بِهِ .

ولا تُنَفِّرَنَّ بَهیمَهً ولا تُفزِعَنَّها ، ولا تَسوءَنَّ صاحِبَها فیها . وَاصدَعِ المالَ صَدعَینِ ، ثُمَّ خَیِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِما اختارَهُ . ثُمَّ اصدَعِ الباقِیَ صَدعَینِ ، ثُمَّ خَیِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِمَا اختارَهُ . فَلا تَزالُ کَذلِکَ حَتّی یَبقَی ما فیهِ وَفاءٌ لِحَقِّ اللّهِ فی مالِهِ ، فَاقبِض حَقَّ اللّهِ مِنهُ . فَإِن استَقالَکَ فَأَقِلهُ ، ثُمَّ اخلِطهُما ، ثُمَّ اصنَع مِثلَ الَّذی صَنَعتَ أوَّلاً حَتّی تَأخُذَ حَقَّ اللّهِ فی مالِهِ .

ولا تَأخُذَنَّ عَودا (5) ، ولا هَرِمَهً ، ولا مَکسورَهً ، ولا مَهلوسَهً ، ولا ذاتَ عَوارٍ ، ولا تَأمَنَنَّ عَلَیها إلّا مَن تَثِقُ بِدینِهِ ، رافِقا بِمالِ المُسلِمینَ حَتّی یُوَصِّلَهُ إلی وَلِیِّهِم فَیَقسِمَهُ بَینَهُم ، ولا تُوکِّل بِها إلّا ناصِحا شَفیقا ، وأمینا حَفیظا ، غَیرَ مُعنِفٍ ولا مُجحِفٍ (6) ، ولا مُلغِبٍ (7) ولا مُتعِبٍ . ثُمَّ احدُر إلَینا مَا اجتَمَعَ عِندَکَ نُصَیِّرهُ حَیثُ أمَرَ اللّهُ بِهِ .

فَإِذا أخَذَها أمینُکَ فَأَوعِز إلَیهِ ألّا یَحولَ بَینَ ناقَهٍ وبَینَ فَصیلِها ، ولا یَمصُرَ (8) لَبَنَها فَیَضُرَّ ذلِکَ بِوَلَدِها ، ولا یَجهَدَنَّها رُکوبا ، وَلیَعدِل بَینَ صَواحِباتِها فی ذلِکَ وبَینَها ، وَلیُرَفِّه عَلَی اللّاغِبِ .

وَلیَستَأنِ بِالنَّقِبِ (9) وَالظّالِعِ (10) ، وَلیُورِدها ما تَمُرُّ بِهِ مِنَ الغُدُرِ ، ولا یَعدِل بِها عَن نَبتِ الأَرضِ إلی جَوادِّ الطُّرُقِ ، وَلیُرَوِّحها فِی السّاعاتِ ، وَلیُمهِلها عِندَ النِّطافِ (11) وَالأَعشابِ ؛ حَتّی تَأتِیَنا بِإِذنِ اللّهِ بُدَّناً مُنقِیاتٍ غَیرَ مُتعَباتٍ ولا مَجهوداتٍ ، لِنَقسِمَها عَلی کِتابِ اللّهِ وسُنَّهِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ؛ فَإِنَّ ذلِکَ أعظَمُ لِأَجرِکَ ، وأقرَبُ لِرُشدِکَ ، إن شاءَ اللّهُ . (12) .

1- .العَضَهُ والعِضَهُ والعَضیههُ : القاله القبیحه ، وهی الإفک والبهتان والنمیمه (لسان العرب : ج 13 ص 515 «عضه») .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 26 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 528 ح 719 وراجع دعائم الإسلام : ج 1 ص 252 .
3- .قال الشریف الرضی : وإنّما ذکرنا هنا جملاً لیعلم بها أنّه علیه السلام کان یقیم عماد الحقّ ویشرع أمثله العدل فی صغیر الاُمور وکبیرها ودقیقها وجلیلها .
4- .الخداج : النقصان (لسان العرب : ج 2 ص 248 «خدج») .
5- .العَوْد : الجمل المُسِنّ وفیه بقیّه (لسان العرب : ج 3 ص 321 «عود») .
6- .العُنف : ضدّ الرفق ، والعنیف : مَن لا رِفق له برکوب الخیل ، وقیل : هو الَّذی لایُحسن الرکوب ، والعنیف أیضا : الشدید من السَّیر . وأجحف بهم فلان : کلّفهم ما لایطیقون (تاج العروس : ج 12 ص 399 و 400 «عنف» و ص 107 «جحف») .
7- .اللغوب : التعب والإعیاء (لسان العرب : ج 1 ص 742 «لغب») .
8- .المَصْر : حلبُ کلّ ما فی الضرع ، وفی حدیث علیّ علیه السلام «ولا یمصر لبنها» یرید : لایکثر من أخذ لبنها (لسان العرب : ج 5 ص 175 «مصر») .
9- .النَّقَب : رقّه الأخفاف ، نَقِبَ البعیرُ ینقَبُ فهو نَقِبٌ ، وفی حدیث علی علیه السلام : «ولیستأنِ بالنَّقِب والظالِع» أی یَرفُق بهما ، ویجوز أن یکون من الجَرَب (لسان العرب : ج 1 ص 766 «نقب») .
10- .الظالِع : المائل ، والظَّالَع : الاعوجاج خِلقه یکون فی المشی مع المَیل (لسان العرب : ج 8 ص 227 «ضلع») .
11- .النُّطفه والنُّطافه : القلیل من الماء (لسان العرب : ج 9 ص 335 «نطف») .
12- .نهج البلاغه : الکتاب 25 ، الکافی : ج 3 ص 536 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 4 ص 96 ح 274 کلاهما عن برید بن معاویه ، المقنعه : ص 255 عن برید العجلی ، الغارات : ج 1 ص 126 عن عبد الرحمن بن سلیمان وکلّها عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلامنحوه .

ص: 111

6829.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام از نامه اش به یکی از کارگزاران که او را برای مالیاتْ فرستاده بود : فرمان می دهم او را به تقوای الهی در امور پنهانی و کارهای ناپیدا ، آن جا که گواهی جز خداوند ، و نماینده ای جز او حضور ندارد .

و فرمان می دهم او را که در آشکار به کاری از اطاعت خدا نپردازد که در پنهان ، با آن مخالفت می ورزد ؛ و هر آن کس که پنهان و آشکار ، و رفتار و گفتارش تفاوت نکند ، امانت را ادا کرده و بندگی را خالص گردانیده است .

و فرمان می دهم او را که آنان را نرنجاند و دروغگوشان نداند ، و به خاطر امیر بودن ، از ایشان ، روی نگرداند ؛ چرا که آنان ، برادران دینی اند و در به دست آوردن حقوق مسلمانان ، مددکار .

و برای تو در این زکات ، بهره ای معیّن و حقّی معلوم است ، و شریکانی داری ناتوان و تهی دست . ما حقّ تو را به تمام ، می پردازیم . پس تو هم حقوق آنان را به تمام ، به آنها برسان ؛ و گرنه ، روز رستاخیز ، بیشترین دشمنان را داری ، و بدا به حال آن که نزد خداوند ، دشمنش مستمندان و تهی دستان و نیازمندان و رانده شدگان و بدهکاران و در راه ماندگان باشند .

و آن که امانت را سبُک شمارد و در خیانت ، چَرا کند و جان و دین خود را از خیانتْ پاک ننماید ، در دنیا خود را در خواریِ رسوایی افکنَد و در آخرت ، خوارتر و رسواتر باشد ؛ و بزرگ ترین خیانت ، خیانت به جامعه [ی مسلمانان] است ، و زشت ترین دغلکاری ، دغلکاری با پیشوایان است . والسلام!6830.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام از سفارشی که برای کارگزاران مالیات ها می نگاشت (1) : برو با پروای از خدا که یگانه است و بی همتا . مسلمانی را مترسان و با ناخوشی ، بر او عبور مکن و بیش از حقِّ خدا از مال او مَسِتان . چون به قبیله ای رسی ، بر سرِ آب آنان ، فرود آی ، بی آن که به خانه شان درآیی . آن گاه ، آهسته و آرام ، به سویشان حرکت کن تا به میان آنان رسی . پس بر آنان ، سلام کن و در درود گفتن بر آنان ، کوتاهی مکن .

سپس بگو : ای بندگان خدا ! مرا ولیّ خدا و خلیفه او نزد شما فرستاد تا حقّی را که خدا در مال هاتان نهاده ، بگیرم . آیا خدا را در مال های شما حقّی است تا آن را به ولیّ او بپردازید؟ اگر کسی گفت : نه ؛ متعرّض او مشو ، و اگر کسی گفت : آری ؛ با او برو ، بی آن که او را بترسانی ، یا بیمش دهی ، یا بر او سخت گیری ، یا کار را بر او سخت گردانی . آنچه از زر یا سیم به تو دهد ، بگیر ؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شتر است،بی اجازه او میان آنها داخل مشو؛ چرا که بیشترِ آنها از آنِ اوست ، و وقتی به گلّه رسیدی ، چونان چیره شدگان و آزاردهندگان به میانشان مرو .

چارپا را از جای مگریزان و مترسان ، و با صاحب آن ، بدرفتاری مکن . پس مال را دو بخش کن و او را مخیّر گردان و هر بخش را برگزید ، متعرّض او مشو . آن گاه باقی مانده را دو بخش کن و او را مخیّر گردان ، و هرچه را برگزید ، متعرّض او مشو . پس پیوسته چنین کن ، تا آنچه ادا کننده حقّ خدا باشد ، باقی مانَد . پس حقّ خدا را از او بگیر . اگر خواست که تقسیم را برهم زنی ، بپذیر . سپس آنها را به هم بیامیز و آنچه را که بارِ نخست انجام دادی ، انجام ده تا حقّ خدا را از مالش بستانی ، و آن را که کهن سال است یا پیر و فرسوده ، و یا شکسته پا و پشت ، و یا بیمار و معیوب ، مگیر ، و بر این اموال ، امین مگیر ، مگر آن را که به دینداری اش اطمینان داری ؛ آن که با مال مسلمانان ،مدارا کند تا آن را به ولیّ مسلمانان برساند و او آن را میان آنان ، تقسیم کند ؛ و بر آنْ مگمار ، جز خیرخواهی مهربان و درستکاری نگاهبان را که نه بر آنان درشتی کند و نه زیانشان رسانَد و نه مانده شان سازد و نه خسته شان گردانَد . سپس آنچه را نزد تو فراهم آمده ، شتابان به سوی ما بفرست ، تا چنان که خدا فرموده ، به مصرف رسانیم .

سپس آن گاه که امین تو آنها را گرفت ، بدو سفارش کن که میان ماده شتر و بچه شیرخوارش جدایی نیفکند ، و ماده را چندان ندوشاند که شیرش اندک مانَد و بچه اش را زیان رساند ، و در سوار شدن ، او را به خستگی نیندازد و میان آن [ شتر ]و دیگر شتران ، عدالت را برقرار سازد و باید ، شتر خسته را آسوده گردانَد و آن را که لاغر است یا آسیب دیده ، آرام براند ، و چون بر آبگیرها گذرد ، بدان جا واردشان سازد ، و راهشان را از زمین های علفزار ، به جاده ها تغییر ندهد و در ساعت هایی ، آنها را آسوده گذارد ؛ و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه ، مهلتشان ده تا آنها را به اذن خدا ، فربه و تناور ، و نه لاغر وخسته ، نزد ماآوری ، و ما بر پایه کتاب خدا و سنّت پیامبر او آن را تقسیم کنیم که این کار ، پاداش تو را بسیار گردانَد و به رستگاری ات نزدیک تر سازد . إن شاء اللّه ! .

1- .سید رضی گفته است : در این جا جمله هایی را آوردیم تا دانسته شود که امام علی علیه السلام ستون حق را به پا داشت و نشانه های عدالت را در کارهای بزرگ و کوچک و باریک و ستُرگ ، به جای گذاشت .

ص: 112

. .


ص: 113

. .


ص: 114

6831.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرٍ : وتَفَقَّد أمرَ الخَراجِ بِما یُصلِحُ أهلَهُ ؛ فَإِنَّ فی صَلاحِهِ وصَلاحِهِم صَلاحا لِمَن سِواهُم ، ولا صَلاحَ لِمَن سِواهُم إلّا بِهِم ؛ لِأَنَّ النّاسَ کُلَّهُم عِیالٌ عَلَی الخَراجِ وأهلِهِ . وَلیَکُن نَظَرُکَ فی عِمارَهِ الأَرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فِی استِجلابِ الخَراجِ ، لِأَنَّ ذلِکَ لا یُدرَکُ إلّا بِالعِمارَهِ ؛ ومَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَیرِ عِمارَهٍ أخرَبَ البِلادَ ، وأهلَکَ العِبادَ ، ولَم یَستَقِم أمرُهُ إلّا قَلیلاً . فَإِن شَکَوا ثِقَلاً أو عِلّهً ، أوِ انقِطاعَ شِربٍ أو بالَّهٍ ، أو إحالَهَ أرضٍ اِغتَمَرَها غَرَقٌ ، أو أجحَفَ بِها عَطَشٌ ، خَفَّفتَ عَنهُم بِما تَرجُو أن یَصلُحَ بِهِ أمرُهُم ؛ ولا یَثقُلَنَّ عَلَیکَ شَیءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤونَهَ عَنهُم ، فَإِنَّهُ ذُخرٌ یَعودونَ بِهِ عَلَیکَ فی عِمارَهِ بِلادِکَ ، وتَزیینِ وِلایَتِکَ ، مَعَ استِجلابِکَ حُسنَ ثَنائِهِم وتَبَجُّحِکَ بِاستِفاضَهِ العَدلِ فیهِم ، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إجمامِکَ لَهُم ، وَالثِّقَهَ مِنهُم بِماعَوَّدتَهُم مِن عَدلِکَ عَلَیهِم وَرِفقِکَ بِهِم ، فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاُمورِ ما إذا عَوَّلتَ فیهِ عَلَیهِم مِن بَعدُ احتَمَلُوهُ طَیِّبَهً أنفُسُهُم بِهِ ؛ فَإِنَّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ، وإنَّما یُؤتی خَرابُ الأَرضِ مِن إعوازِ أهلِها ، وإنَّما یُعوِزُ أهلُها لإِِشرافِ أنفُسِ الوُلاهِ عَلَی الجَمعِ وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّهِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (1) .

1- .نهج البلاغه : الکتاب 53 وراجع دعائم الإسلام : ج 1 ص 362 .

ص: 115

6832.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : و در کار خراج ، چنان بنگر که صلاح خراج دهندگان در آن است ؛ چرا که صلاح خراج و خراج دهندگان ، به صلاحِ دیگران است و کار دیگران ، سامان نگیرد تا کار خراج دهندگان ، سامان نپذیرد ؛ چرا که مردمان ، همه ، هزینه خوار خراج و خراج دهندگان اند . باید نگاه تو به آبادانی زمین ، بیشتر از گرفتن خراج باشد ؛ چرا که خراج ، بدون آبادانی به دست نیاید ؛ و آن کس که خراج را بدون آبادانی زمین ، جستجو کند ، شهرها را ویران سازد و بندگان را هلاک کند و کارش جز اندکی استوار نگردد .

و اگر از سنگینی [ مالیات] شکایت کردند ، یا از آفتی [ که به کشتشان رسیده] ، یا از قطع آب یا از خشک سالی یا تباهی زمین بر اثر غرق شدن ، یا از بی آبی ، بار آنان را سبُک گردان ، بدان اندازه که امید داری کارشان بدان ، سامان گیرد و بر تو سنگین نیاید ، آنچه بر آنان سبُک گردانیدی ؛ چرا که آن ، اندوخته ای است که به تو بازش دهند با آبادانی شهرها و آرایش ولایت ها ، جز آن که ستایش آنان را به خود جلب کرده ای و شادمانی شان را از گسترش عدالت در میان آنان . در حالی که بر زیادی قوّت آنان تکیه خواهی داشت ، بر اثر آنچه نزد آنان ذخیره ساخته ای ، از آسایشی که برایشان فراهم ساختی و اطمینان به آنها که با عادت دادن آنها به عدالت و مدارا [ به دست آورده ای] ، چه بسا در آینده ، کاری پدید آید که چون آن را بر عهده آنان گذاری ، با خاطر آسوده بپذیرند ؛ چرا که آبادانی شهرها [ باعث می شود] آنچه بر آنان روا داری ، بر دوش کشند .

و خرابی سرزمین ها از تنگ دستی صاحبان آنهاست ، وتنگ دستی صاحبان زمین ، زمانی است که زمامداران ، به گردآوری اموال ، خو کنند و به ماندن ، بدبین باشند ، و بهره گیری شان از عبرت ها اندک باشد . .


ص: 116

6833.امام زین العابدین علیه السلام :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکِ الأَشتَرِ (فی رِوایَهِ تُحَفِ العُقولِ) : فَاجمَع إلَیکَ أهلَ الخَراجِ مِن کُلِّ بُلدانِکَ ، ومُرهُم فَلیُعلِموکَ حالَ بِلادِهِم وما فیهِ صَلاحُهُم ورَخاءُ جِبایَتِهِم ، ثُمَّ سَل عَمّا یَرفَعُ إلَیکَ أهلُ العِلمِ بِهِ مِن غَیرِهِم ؛ فَإِن کانوا شَکَوا ثِقَلاً أو عِلَّهً مِن انقِطاعِ شِربٍ أو إحالَهِ أرضٍ اغتَمَرَها غَرَقٌ أو أجحَفَ بِهِمُ العَطَشُ أو آفَهٌ خَفَّفتَ عَنهُم ما تَرجو أن یُصلِحَ اللّهُ بِهِ أمرَهُم ، وإن سَأَلوا مَعونَهً عَلی إصلاحِ ما یَقدِرونَ عَلَیهِ بِأَموالِهِم فَاکفِهِم مَؤونَتَهُ ؛ فإِنَّ فی عاقِبَهِ کِفایَتِکَ إیّاهُم صَلاحاً ، فَلا یَثقُلَنَّ عَلَیکَ شَیءٌ خَفَّفتَ بِهِ عَنهُمُ المَؤوناتِ ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ یَعودونَ بِهِ عَلَیکَ لِعِمارَهِ بِلادِکَ ، وتَزیِینِ ولایَتِکَ ، مَعَ اقتِنائِکَ مَوَدَّتَهُم وحُسنَ نِیّاتِهِم ، وَاستِفاضَهَ الخَیرِ ، وما یُسَهِّلُ اللّهَ بِهِ مِن جَلبِهِم ، فَإِنَّ الخَراجَ لا یُستَخرَجُ بِالکَدِّ وَالأَتعابِ ، مَعَ أنَّها عَقدٌ (1) تَعتَمِدُ عَلَیها إن حَدَثَ حَدَثٌ کُنتَ عَلَیهِم مُعتَمِداً ؛ لِفَضلِ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عَنهُم مِنَ الجَمامِ (2) ، وَالثِّقَهِ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِکَ ورِفقِکَ ، ومَعرِفَتِهِم بِعُذرِکَ فیما حَدَثَ مِنَ الأَمرِ الَّذِی اتَّکَلتَ بِهِ عَلَیهِم ، فَاحتَمَلوهُ بِطیبِ أنفُسِهِم ، فَإِنَّ العِمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ، وإنَّما یُؤتی خَرابُ الأَرضِ لِاءِعوازِ أهلِها ، وإنَّما یُعوِزُ أهلُها لِاءِسرافِ الوُلاهِ وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ وقِلَّهِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (3) .

1- .العُقده : کلّ شیء یستوثق الرجل به لنفسه ویعتمد علیه (لسان العرب : ج 3 ص 299 «عقد») .
2- .الجَمام : الراحه (لسان العرب : ج 12 ص 105 «جمم») .
3- .تحف العقول : ص 137 .

ص: 117

6834.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر (بر پایه گزارش تحف العقول) : خراج دهندگان را از همه شهرها نزد خود ، گِرد آور و به آنان دستور ده که از وضعیت شهرهایشان و آنچه صلاحشان در آن است و آسانی گردآوری خراج ، به تو گزارش دهند . آن گاه ، دیدگاه صاحب نظران غیر از خراج دهندگان را جویا شو . پس اگر از سنگینی مالیات یا آفت هایی چون قطع آب یا تباهی زمین بر اثر آب گرفتگی یا کم آبی یا آفتی دیگر به تو شِکوه کردند ، مالیات را بر آنان سبُک گیر ، به اندازه ای که امید داری خداوند ، بدان [ مقدار ]کارشان را اصلاح کند ، و اگر از تو درخواست کمک کردند ، بر اصلاح (و تقویت) آنچه با ثروت هایشان بر آن توانایی دارند،پس هزینه آن را بر عهده گیر؛ چرا که فرجام کمک هایت به خیر و صلاح آنان است.

پس بر تو آنچه از هزینه ها بر آنان تخفیف دادی ، گران نیاید ؛ چرا که ذخیره ای است که آن را در آبادانی شهرها و تزیین ولایت ها به تو برگردانند ، جز آن که دوستی و حُسن نیّت آنان و بهره دهی آنان را همراه با موجباتی که خدا جلب [محبّتشان ]را آسان کند ، به دست آورده ای . چرا که خراج ، با تلاش و سختی به دست نیاید ، با آن که تکیه گاهی است که بدان اعتماد می کنی و اگر پیشامدی رُخ دهد ، بر آنان تکیه می کنی ، به جهت زیادی نیروی آنان که با آسایش آنان ، ذخیره ساختی و اطمینانی که از آنان [ کسب کردی] ، بدان سبب که آنان را به عدالت و مدارا عادت دادی و شناخت آنان از عذرهایت ، در پیشامدهایی که در آن بر آنها تکیه کردی و آنان با طیب خاطر ، آن را بر دوش کشیدند؛ چرا که آبادانی شهرها [ باعث می شود] آنچه بر آنان نهی، بر دوش کشند. به درستی که خرابی شهرها از تنگ دستی مردمان آنهاست و همانا مردمان شهرها ، در اثر زیاده روی زمامداران و بدبینی آنان به ماندن و کمی بهره گیری شان از عبرت ها ، تنگ دست شوند . .


ص: 118

5 / 9عَدَمُ التَّأخیرِ فی تَوزیعِ أموالِ العامَّهِ6834.امام علی علیه السلام :أنساب الأشراف عن أبی صالح السَّمّان :رَأَیتُ عَلِیّا دَخَلَ بَیتَ المالِ ، فَرَأی فیهِ مالاً ، فَقالَ : هذا هاهُنا وَالنّاسُ یَحتاجونَ ! ! فَأَمَرَ بِهِ فَقُسِمَ بَینَ النّاسِ ، فَأَمَرَ بِالبَیتِ فَکُنِسَ ، فَنُضِحَ ، وصَلّی فیهِ . (1)6835.امام باقر علیه السلام :الغارات عن بکر بن عیسی فی ذِکرِ سِیرَهِ الإِمامِ عَلیِّ علیه السلام : إنَّهُ کانَ یَقسِمُ ما فی بَیتِ المالِ ، فَلا تَأتِی الجُمُعَهُ وفی بَیتِ المالِ شَیءٌ . ویَأمُرُ بِبَیتِ المالِ فی کُلِّ عَشِیَّهِ خَمیسٍ فَیُنضَحُ بِالماءِ ، ثُمَّ یُصَلّی فیهِ رَکعَتَینِ . (2)6836.امام صادق علیه السلام :الغارات عن مُجَمِّعٍ التَّیمیّ :إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ یَنضَحُ بَیتَ المالِ ، ثُمَّ یَتَنَفَّلُ فیهِ ویَقولُ : اِشهَد لی یَومَ القِیامَهِ أنّی لَم أحبِس فیکَ المالَ عَلَی المُسلِمینَ . (3)6837.عنه علیه السلام :فضائل الصحابه لابن حنبل عن مُجَمِّعٍ التَّیمیّ :إنَّ عَلِیّا کانَ یَأمُرُ بِبَیتِ المالِ فَیُکنَسُ ، ثُمَّ یُنضَحُ ، ثُمَّ یُصَلّی ؛ رَجاءَ أن یَشهَدَ لَهُ یَومَ القِیامَهِ أنَّهُ لَم یَحبِس فیهِ المالَ عَنِ المُسلِمینَ . (4)6838.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق عن أبی حکیم صاحب الحفاء عن أبیه :إنَّ عَلِیّا أعطَی العَطاءَ فی سَنَهٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ أتاهُ مالٌ مِن أصبَهانَ ، فَقالَ : اُغدوا إلَی العَطاءِ الرّابِعِ ؛ إنّی لَستُ لَکُم بِخازِنٍ . قالَ : وقَسَم الحِبالَ ، فَأَخَذَها قَومٌ ، ورَدَّها قَومٌ . (5) .

1- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 371 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 476 .
2- .الغارات : ج 1 ص 69 وراجع حلیه الأولیاء : ج 7 ص 300 .
3- .الغارات : ج 1 ص 49 ؛ تاریخ الخلفاء : ص 213 نحوه وراجع المناقب للکوفی : ج 2 ص 32 ح 517 .
4- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 533 ح 886 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 643 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 478 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 81 ، الاستیعاب : ج 3 ص 211 الرقم 1875 کلّها نحوه وراجع الغارات : ج 1 ص 46 .
5- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 477 ، الأموال : ص 284 ح 673 ، کنز العمّال : ج 4 ص 584 ح 11703 .

ص: 119



5 / 9 به تأخیر نینداختن تقسیم ثروت های عمومی

5 / 9به تأخیر نینداختن تقسیم ثروت های عمومی6841.عنه علیه السلام :أنساب الأشراف به نقل از ابو صالح سمّان : علی علیه السلام را دیدم که وارد بیت المال شد و در آن اموالی دید . فرمود : «اینها این جاست و مردم ، نیازمندند؟!» . پس دستور داد آن را میان مردم ، تقسیم کردند و دستور داد تا بیت المال ، جاروب و آبپاشی شد و در آن ، نماز گزارد .6837.امام صادق علیه السلام :الغارات به نقل از بکربن عیسی ، در یادکرد سیره امام علی علیه السلام : به درستی که او آنچه در بیت المال بود ، تقسیم می کرد . پس جمعه ای نمی آمد که در بیت المال ، ثروتی باشد . در هر شامگاه پنج شنبه ، دستور می داد تا بیت المال ، آبپاشی شود . سپس در آن دو رکعت نماز می گزارد .6838.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الغارات به نقل از مجمّع التیمی : به درستی که علی علیه السلام ، بیت المال را آبپاشی می کرد و در آن ، نماز نافله می گزارد و می گفت : «در روز رستاخیز ، گواهی ده که ثروت ها را بر مسلمانان ، در درون تو حبس نکردم» .6839.امام علی علیه السلام :فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از مجمّع التیمی : به درستی که علی علیه السلام ، دستور می داد تا بیت المال جاروب شود ، سپس آبپاشی گردد . آن گاه [ آن جا] نماز می گزارد ، بدان امید که روز رستاخیز ، برایش گواهی دهد که ثروت را در درون آن ، بر مسلمانان ، حبس نکرده است .6840.امام صادق علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از ابو حکیم صاحب الحفاء ، از پدرش : به درستی که علی علیه السلام در یک سال ، سه مرتبه اموال گردآوری شده را [ میان مسلمانان ]تقسیم کرد . سپس ثروتی را از اصفهان برایش آوردند . فرمود : «صبحگاهان ، چهارمین تقسیمی است . به درستی که من برای شما جمع کننده نیستم» .

[ راوی] گوید : ریسمان ها را قسمت کرد . پس گروهی آن را گرفتند و گروهی بازگرداندند .

.


ص: 120

6841.امام صادق علیه السلام :مروج الذهب فی حَوادِثِ سَنَهِ 38 ه : قَبَضَ أصحابُهُ [عَلِیٍّ] عَن عَلِیٍّ فی هذهِ السَّنَهِ ثَلاثَهَ أرزاقٍ عَلی حَسَبِ ما کانَ یُحمَلُ إلَیهِ مِنَ المالِ مِن أعمالِهِ ، ثُمَّ وَرَدَ عَلَیهِ مالٌ مِن أصبَهانَ ، فَخَطَبَ النّاسَ ، وقالَ : اُغدوا إلی عَطاءٍ رابِعٍ ؛ فَواللّهِ ما أنَا لَکُم بِخازِنٍ .

وکانَ فی عَطائِهِ اُسوَهٌ لِلنّاسِ ؛ یَأخُذُ کَما یَأخُذُ الواحِدُ مِنهُم . (1)6842.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الأمالی للطوسی عن هلال بن مسلم الجَحدَریّ :سَمِعتُ جَدّی جَرَّهَ أو جَوَّهَ قالَ : شَهِدتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام اُتِیَ بِمالٍ عِندَ المَساءِ ، فَقالَ : اِقسِموا هذَا المالَ . فَقالوا : قَد أمسَینا یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! فَأَخِّرهُ إلی غَدٍ . فَقالَ لَهُم : تَقبَلونَ (2) لی أن أعیشَ إلی غَدٍ ؟ قالوا : ماذا بِأَیدینا ! قالَ : فَلا تُؤَخِّروهُ حَتّی تَقسِموهُ ، فَاُتِیَ بِشَمعٍ ، فَقَسَموا ذلِکَ المالَ مِن تَحتِ لَیلَتِهِم . (3)6843.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغارات عن الضحّاک بن مزاحم عن الإمام علیّ علیه السلام :کانَ خَلیلی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَحبِسُ شَیئا لِغَدٍ ، وکانَ أبو بَکرٍ یَفعَلُ ، وقَد رَأی عُمَرُ بن الخَطّابِ فی ذلِکَ أن دَوَّنَ الدَّواوینَ وأخَّرَ المالَ مِن سَنَهٍ إلی سَنَهٍ ، وأمّا أنَا فَأَصنَعُ کَما صَنَعَ خَلیلی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قالَ : وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یُعطیهِم مِنَ الجُمُعَهِ إلَی الجُمُعَهِ وکانَ یَقولُ :


هذا جَنایَ وخِیارُهُ فِیه

إذ کُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فیه (4) . (5) .

1- .مروج الذهب : ج 2 ص 421 .
2- .القَباله : الکفاله ، وقَبُل بالضم : إذا صار قَبیلاً ؛ أی کفیلاً (لسان العرب : ج 11 ص 544 «قبل») .
3- .الأمالی للطوسی : ص 404 ح 904 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 173 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 95 عن سالم الجحدری وفیه إلی «حَتّی تقسموه» .
4- .قال ابن الأثیر : هذا مَثلٌ ، أوّل من قاله عَمْرو ابن اُخت جَذِیمه الأبْرش ؛ کان یجنی الکَمْأه مع أصحابٍ له ، فکانوا إذا وَجَدوا خِیارَ الکَمْأه أکلوها ، وإذا وجدها عمروٌ جعلها فی کُمِّه حَتّی یأتی بها خالَه . وقال هذه الکلمه فسارت مثلاً . وأراد علیٌّ علیه السلام بقَوْلها أنّه لم یَتَلطّخ بشیء من فَیء المسلمین بل وَضَعه مَواضِعَه (النهایه : ج 1 ص 309 «جنی») .
5- .الغارات : ج 1 ص 47 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 60 ح 9 .

ص: 121

6844.تحف العقول عنه علیه السلام :مروج الذهب در ذکر حوادث سال 38 هجری : یاران علی علیه السلام ، در این سال ، سه مرتبه از وی تقسیمی دریافت کردند ، بر حسب آنچه ثروت به دستش می رسید . پس ثروتی از اصفهان به وی رسید . برای مردم ، سخنرانی کرد و فرمود : «صبحگاهان ، چهارمین تقسیمی است . سوگند به خداوند که من ، برای شما جمع کننده نیستم» .

او در تقسیم اموال ، برای مردمان ، نمونه بود و خود او مانند یکی از مردم ، سهم بر می داشت .6842.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الأمالی ، طوسی به نقل از هلال بن مسلم جحدری : از جدّم جرّه (جوّه) شنیدم که گفت : من حضور داشتم که شبانگاه ، مالی برای علی بن ابی طالب علیه السلام آورده شد . فرمود : «این را تقسیم کنید» .

گفتند : ای امیر مؤمنان! شب است . آن را به فردا واگذار .

به آنان فرمود : «آیا ضمانت می کنید که تا فردا زنده باشم؟» .

گفتند : در اختیار ما نیست .

فرمود : «پس تقسیم کنید و آن را به تأخیر میندازید» .

شمعی فراهم شد و شبانه ، مال ها را تقسیم کردند .6843.امام علی علیه السلام :الغارات به نقل از ضحاک بن مزاحم : [ علی علیه السلام فرمود : ]«دوستم پیامبر خدا چیزی را برای فردا نگه نمی داشت ، ولی ابوبکر نگه می داشت و عمر بن خطّاب هم تصمیم گرفت دیوان ها فراهم کند و ثروت ها را از سالی برای سال دیگر بگذارَد ؛ ولی من چنان می کنم که دوستم پیامبر خدا انجام می داد» .

[ راوی] می گوید : علی علیه السلام جمعه تا جمعه ، مال ها را تقسیم می کرد و می فرمود :

این ، دستچین من و بهترین آن است

در حالی که هر میوه چین ، دستش به دهان خودش است [و خود می خورد] (1) . .

1- .ابن اثیر گوید : این ، مَثَلی است که نخستین بار بر زبان عمرو ، خواهرزاده جذیمه آمد . او و دوستانش قارچ می چیدند و دوستانش هرگاه قارچ خوب می دیدند ، به دهان می گذاشتند و او در آستین می گذاشت ، تا برای دایی اش بیاورد و علی علیه السلام ، از این مَثَل ، اراده کرده که ثروت مسلمانان را تباه نمی کند ، بلکه آن را در جایش قرار می دهد (النهایه : ج 1 ص 309) .

ص: 122

6844.تحف العقول :شرح نهج البلاغه عن عبد الرحمن بن عَجلان :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقسِمُ بَینَ النّاسِ الأَبزارَ (1) وَالحُرفَ (2) وَالکَمُّونَ ، وکَذا وکَذا . (3)6845.عنه علیه السلام :شرح نهج البلاغه عن الشَّعبی :دَخَلتُ الرَّحبَهَ بِالکوفَهِ وأنَا غُلامٌ فی غِلمانٍ ، فَإِذا أنَا بِعَلِیٍّ علیه السلام قائِما عَلی صُبرَتَینِ (4) مِن ذَهَبٍ وفِضَّهٍ ، ومَعَهُ مِخفَقَهٌ ، وهوَ یطرُدُ النّاسَ بِمِخفَقَتِهِ ، ثُمَّ یَرجِعُ إلَی المالِ فَیَقسِمُهُ بَینَ النّاسِ ، حَتّی لَم یَبقَ مِنهُ شَیءٌ .

ثُمَّ انصَرَفَ ولَم یَحمِل إلی بَیتِهِ قَلیلاً ولا کَثیرا ، فَرَجَعتُ إلی أبی ، فَقُلتُ لَهُ : لَقَد رَأَیتُ الیَومَ خَیرَ النّاسِ أو أحمَقَ النّاسِ ! قالَ : مَن هوَ یا بُنَیَّ ؟ قُلتُ : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ ، رَأَیتُهُ یَصنَعُ کَذا ، فَقَصَصتُ عَلَیهِ ، فَبَکی ، وقالَ : یابُنَیَّ ، بَل رَأَیتَ خَیرَ النّاسِ . (5)6846.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عَلِیّا اُتِیَ بِالمالِ فَأَقعَدَ بَینَ یَدیهِ الوُزّانَ وَالنُقّادَ ، فَکَوَّمَ کومَهً مِن ذَهَبٍ ، وکومَهً مِن فِضَّهٍ ، فَقالَ : یا حَمراءُ ویا بَیضاءُ ، احمَرّی وابیَضّی وغُرّی غَیری .


هذا جَنایَ وخِیارُهُ فیه

وکُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فیه (6) .

1- .البِزْر : التابَل ، وجمعه : أبزار ، وأبازیر جمع الجمع (لسان العرب : ج 4 ص 56 «بزر») .
2- .الحُرف : حَبُّ الرَّشاد ، واحدته حُرفه . وقال الأزهری : حَبّ کالخردل (لسان العرب : ج 9 ص 45 «حرف») .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 199 ؛ الغارات : ج 1 ص 60 عن عبد الرحمن بن عجلان عن جدّته وزاد فیه «یصرّه صررا» بعد «الأبزار» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 136 .
4- .الصُّبره : الکُدْس (لسان العرب : ج 4 ص 441 «صبر») .
5- .شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 198 ؛ الغارات : ج 1 ص 54 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 135 .
6- .الأموال : ص 285 ح 675 عن عبد العزیز بن محمّد عن الإمام الصادق علیه السلام ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 81 عن علیّ بن ربیعه الوالبی ، شرح نهج البلاغه : ج 19 ص 126 من دون إسنادٍ إلی المعصوم وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 182 ح 36545 ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 53 ح 541 عن سلیمان بن بلال عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلاموفیه «واُخری من ورق» بدل «وکومه من فضّه» .