گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
5 / 13 اهتمام ویژه به یتیمان



5 / 13اهتمام ویژه به یتیمان6892.امام رضا علیه السلام :الکافی به نقل از حبیب بن ابی ثابت : برای امیر مؤمنان ، از منطقه هَمِدان و حُلوان ، (1) عسل و انجیر آوردند . پس به سرشناسان قبایل دستور داد که یتیمان را بیاورند . آنان را بالای ظرف های عسل ، جای داد تا عسل بخورند ، و خود ، عسل ها را قدح قدح ، میان مسلمانان تقسیم می کرد .

گفته شد : ای امیر مؤمنان! چرا عسل می خورند؟

فرمود : «امام ، پدر یتیمان است و همانا آنان را به خوردن عسل وا داشتم ، به جای پدرانشان» .6893.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :ربیع الأبرار به نقل از ابوطفیل : علی علیه السلام را دیدم که یتیمان را فرا می خواند و به آنان، عسل می خورانْد تا آن جا که یکی از یارانش گفت : دوست داشتم من هم یتیمی بودم!

.

1- .حُلوان ، از شهرهای آباد ایران قدیم (در حوالی «سَرپُل ذهاب» امروز ، در استان کرمانشاه) که بر اثر حمله ها و زلزله های مکرّر در قرن های پنجم و ششم هجری ، آبادی و رونق خود را از دست داد . انجیر آن ، شهرت داشت (ر . ک : دائره المعارف فارسی : ذیل «حُلوان» ؛ فرهنگ معین : ذیل «طاق گرا») .

ص: 150

6894.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنساب الأشراف عن الحَکَم :شَهِدتُ عَلِیّا واُتِیَ بِزِقاقٍ مِن عَسَلٍ ، فَدَعَا الیَتامی وقالَ : دِبّوا (1) وَالعَقوا ، حَتّی تَمَنَّیتُ أنّی یَتیمٌ ، فَقَسَمَهُ بَینَ النّاسِ وبَقِیَ مِنهُ زِقٌّ (2) ، فَأَمَرَ أن یُسقاهُ أهلَ المَسجِدِ . (3)6895.عنه علیه السلام :المناقب لابن شهر آشوب :نَظَرَ عَلِیٌّ إلَی امرَأَهٍ عَلی کَتِفِها قِربَهُ ماءٍ ، فَأَخَذَ مِنهَا القِربَهَ فَحَمَلَها إلی مَوضِعِها ، وسَأَلَها عَن حالِها فَقالَت : بَعَثَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ صاحِبی إلی بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ ، وتَرَکَ عَلَیَّ صِبیانا یَتامی ولَیسَ عِندی شَیءٌ ، فَقَد ألجَأَتنِی الضَّرورَهُ إلی خِدمَهِ النّاسِ . فَانصَرَفَ وباتَ لَیلَتَهُ قَلِقا .

فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبِیلاً فیهِ طَعامٌ ، فَقالَ بَعضُهُم : أعطِنی أحمِلهُ عَنکَ . فَقالَ : مَن یَحمِلُ وِزری عَنّی یَومَ القِیامَهِ ! فَأَتی وقَرَعَ البابَ ، فَقالَت : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا ذلِکَ العَبدُ الَّذی حَمَلَ مَعَکِ القِربَهَ،فَافتَحی فَإِنَّ مَعی شَیئا لِلصِّبیانِ . فَقالَت : رَضِیَ اللّهُ عَنکَ وحَکَمَ بَینی وبَینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ! فَدَخَلَ وقالَ : إنّی أحبَبتُ اکتِسابَ الثَّوابِ فَاختاری بَینَ أن تَعجِنینَ (4) وتَخبِزینَ ، وبَینَ أن تُعَلِّلینَ (5) الصِّبیانَ لأَِخبِزَ أنَا . فَقالَت : أنَا بِالخُبزِ أبصَرُ وعَلَیهِ أقدَرُ ، ولکِن شَأنَکَ وَالصِّبیانَ ؛ فَعَلِّلهُم حَتّی أفرُغَ مِنَ الخُبزِ . فَعَمَدَت إلَی الدَّقیقِ فَعَجَنَتهُ ، وعَمَدَ عَلِیٌّ علیه السلام إلَی اللَّحمِ فَطَبَخَهُ ، وجَعَلَ یُلقِمُ الصِّبیانَ مِنَ اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَیرِهِ ، فَکُلَّما ناوَلَ الصِّبیانَ مِن ذلِکَ شَیئا قالَ لَهُ : یا بُنَیَّ ، اجعَل عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ فی حِلٍّ مِمّا مَرَّ فی أمرِکَ . فَلَمَّا اختَمَرَ العَجینُ قالَت : یا عَبدَ اللّهِ ، سَجِّرِ التَّنّورَ . فَبادَرَ لِسَجرِهِ ، فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفحَ فی وَجهِهِ جَعَلَ یَقولُ : ذُق یا عَلِیُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَیَّعَ الأَرامِلَ وَالیَتامی . فَرَأَتهُ امرَأَهٌ تَعرِفهُ فَقالَت : وَیحَکِ ! هذا أمیرُ المُؤمِنینَ . قالَ : فَبادَرَتِ المَرأَهُ وهِیَ تَقولُ : وا حَیایَ مِنکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! فَقالَ : بَل وا حَیایَ مِنکِ یا أمَهَ اللّهِ فیما قَصَّرتُ فی أمرِکِ ! (6) .

1- .الدبیب : حرکه علی الأرض أخفّ من المشی (معجم مقاییس اللغه : ج 2 ص 263 «دبّ») .
2- .فی المصدر : «زقّاً» ، وهو تصحیف .
3- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 373 .
4- .کذا فی المصدر وبحار الأنوار ، ومقتضی القواعد النحویه المعمول بها الیوم أن یقال : «أن تعجنی وتخبزی ... وتعلّلی» ؛ لمکان «أنْ» الناصبه للفعل المضارع . لکن ذکر صاحب النحو الوافی أنّ بعض القبائل العربیّه یهملها ، فلا ینصب بها المضارع برغم استیفائها شروط نصْبه ؛ کقراءه من قرأ قوله تعالی : «وَالْوَ لِدَ تُ یُرْضِعْنَ أَوْلَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ» برفع المضارع «یتمُّ» علی اعتبار «أنْ» مصدریّه مهمله . والأنسب الیوم ترک هذه اللغه لأهلها ، والاقتصار علی الإعمال ؛ حرصاً علی الإبانه ، وبُعداً عن الإلباس (النحو الوافی : ج 4 ص 267) .
5- .عَلَّلَهُ بطعامٍ وحدیثٍ ونحوهما : شَغَلَهُ بهما (لسان العرب : ج 11 ص 469 «علل») .
6- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 115 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 52 و راجع : ج 10 ص 292 (إمام المستضعفین) .

ص: 151

6896.الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلامأنساب الأشراف به نقل از حَکَم : علی علیه السلام را دیدم که برایش چند ظرف عسل آوردند . پس یتیمان را فرا خواند و فرمود : «آهسته حرکت کنید و عسل بخورید» ، تا آن جا که آرزو کردم یتیمی بودم . آن گاه ، عسل ها را میان مردم ، قسمت کرد و ظرفی باقی ماند . سپس دستور داد که به اهل مسجد ، خورانده شود .6893.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المناقب ، ابن شهر آشوب :علی علیه السلام ، زنی را دید که مشک آبی بر دوش دارد . مشک را از او گرفت و تا خانه اش بُرد . آن گاه از احوالش پرسید .

زن گفت : علی بن ابی طالب ، شوهرم را به یکی از مناطق مرزی فرستاد . او کشته شد و کودکانی یتیم برایم به جای گذاشت . چیزی ندارم و نیاز ، مرا به کلفتی مردم ، وا داشته است .

علی علیه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح ، مضطرب بود .

هنگامی که صبح شد ، زنبیلی غذا به دوش گرفت . برخی گفتند : بگذار به جای تو بر دوش کشیم .

فرمود : «چه کسی روز قیامت ، گناه مرا بر دوش می کشد؟» .

سپس به درِ خانه آمد و در را کوبید .

زن گفت : کیستی؟

فرمود : «بنده ای که دیروز ، مشک آبت را به دوش کشید . در را باز کن . غذایی برای کودکان ، همراه من است» .

زن گفت : خدا از تو خشنود باشد و میان من و علی بن ابی طالب ، داوری کند!

سپس داخل خانه شد و فرمود : «دوست می دارم ثوابی به دست آورم . تو خمیر می کنی و نان می پزی یا کودکان را سرگرم می کنی تا من نان بپزم؟» .

زن گفت : من به پختن نان ، آگاه تر و بر آن ، توانمندترم . تو با کودکان باش و آنان را سرگرم کن ، تا از پختن نان ، فارغ شوم .

زن به سوی آردها رفت و آنها را خمیر کرد و علی علیه السلام به سوی گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و دیگر خوراکی ها ، لقمه به دهان کودکان می گذاشت ، و هرگاه کودکان ، لقمه ای می خوردند ، به آنها می گفت : «فرزندم! علی بن ابی طالب را حلال کن به خاطر آنچه بر تو گذشته است» .

وقتی زن ، آرد را خمیر کرد ، گفت : ای بنده خدا! تنور را روشن کن . علی علیه السلام ، شتابان ، برای روشن کردنش حرکت کرد . وقتی شعله ورش ساخت و به صورتش برخورد کرد ، گفت : «ای علی! بچش . این است کیفر کسی که بیوه زنان و یتیمان را رها سازد» .

زنی [ دیگر] که علی علیه السلام را می شناخت ، او را دید و گفت : وای بر تو ای زن! این ، امیر مؤمنان است .

راوی گوید : زن ، با شتاب می گفت : شرمنده ات هستم ، ای امیر مؤمنان!

فرمود : «من شرمنده تو هستم ، ای بنده خدا! از آن رو که درباره ات کوتاهی کرده ام» . (1) .

1- .ر . ک : ج 10 ص 293 (پیشوای مستضعفان) .

ص: 152

6894.امام علی علیه السلام :کشف الیقین :رُوِیَ أنَّهُ [عَلِیّاً علیه السلام ] اجتازَ لَیلَهً عَلَی امرَأَهٍ مِسکینَهٍ لَها أطفالٌ صِغارٌ یَبکونَ مِنَ الجوعِ ، وهِیَ تُشاغِلُهُم وتُلهیهِم حَتّی یَناموا ، وکانَت قَد أشعَلَت نارا تَحتَ قِدرٍ فیها ماءٌ لا غَیرَ ، وأوهَمَتهُم أنَّ فیها طَعاما تَطبَخُهُ لَهُم ، فَعَرَفَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام حالَها ، فَمَشی علیه السلام ومَعَهُ قَنبَرٌ إلی مَنزِلِهِ ، فَأَخرَجَ قَوصَرَهَ (1) تَمرٍ وجِرابَ (2) دَقیقٍ وشَیئا مِنَ الشَّحمِ وَالأَرُزِّ وَالخُبزِ ، وحَمَلَهُ عَلی کَتِفِهِ الشَّریفِ ، فَطَلَبَ قَنبَرٌ حَملَهُ فَلَم یَفعَل .

فَلَمّا وَصَلَ إلی بابِ المَرأَهِ استَأذَنَ عَلَیها ، فَأَذِنَت لَهُ فِی الدُّخولِ ، فَأَرمی شَیئا مِنَ الأَرُزِّ فِی القِدرِ ومَعَهُ شَیءٌ مِنَ الشَّحِمِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن نَضجِهِ عَرَّفَهُ لِلصِّغارِ (3) وأمَرَهُم بِأَکلِهِ ، فَلَمّا شَبِعوا أخَذَ یَطوفُ بِالبَیتِ ویُبَعبِعُ لَهُم ، فَأَخَذوا فِی الضِّحکِ .

فَلَمّا خَرَجَ علیه السلام قالَ لَهُ قَنبَرٌ : یا مَولایَ ، رَأَیتُ اللَّیلَهَ شَیئا عَجیبا قَد عَلِمتُ سَبَبَ بَعضِهِ وهُوَ حَملُکَ لِلزّادِ طَلَبا لِلثَّوابِ ، أمّا طَوافُکَ بِالبَیتِ عَلی یَدَیکَ ورِجلَیکَ وَالبَعبَعَهُ فَما أدری سَبَبَ ذلِکَ !

فَقالَ علیه السلام : یا قَنبَرُ ، إنّی دَخَلتُ عَلی هؤلُاءِ الأَطفالِ وهُم یَبکونَ مِن شِدَّهِ الجوعِ ، فَأَحبَبتُ أن أخرُجَ عَنهُم وهُم یَضحَکونَ مَعَ الشِّبَعِ ، فَلَم أجِد سَبَبا سِوی ما فَعَلتُ . (4) .

1- .هی وعاءٌ من قَصَب یُعمَل للتمر ، ویُشَدَّد ویُخفَّف (النهایه : ج 4 ص 121 «قوصر») .
2- .هو وِعاءٌ من إهاب [جلد] الشاء لا یُوعَی فیه إلّا یابس (لسان العرب : ج 1 ص 261 «جرب») .
3- .هکذا فی المصدر ، وفی هامشه ما یلی: فی نسخه : « فلمّا فرغ من طبخه قرّبه للصغار » .
4- .کشف الیقین : ص 136 ح 129 .

ص: 153

6895.امام علی علیه السلام :کشف الیقین :گزارش شده که علی علیه السلام ، شبی بر زنی تهی دستْ عبور کرد که کودکانی خردسال داشت و از گرسنگی گریه می کردند . آن زن ، کودکان را مشغول و سرگرم می کرد تا بخوابند ، و آتشی زیر دیگی که فقط آب داشت ، برافروخته بود ، تا کودکان گمان برند که در دیگ ، غذایی است که برایشان می پَزَد .

امیر مؤمنان ، از حال زن آگاه شد . به سوی خانه اش راه افتاد ، در حالی که قنبر نیز با او بود . سپس زنبیلی خرما و کیسه ای آرد و مقداری چربی ، برنج و نان برداشت و بر دوشش نهاد . قنبر خواست آن را بر دوش کشد ، نگذاشت .

وقتی به خانه زن رسید ، اجازه ورود خواست .

زن ، اجازه داخل شدن داد .

سپس مقداری برنج در دیگ ریخت با مقداری چربی . وقتی که از پختن آن فارغ شد ، آن را در اختیار کودکان گذاشت و از آنها خواست که بخورند .

وقتی سیر شدند ، شروع کرد به دور اتاق گشتن و صدای «بَع بَع» در آوردن ، و آنها می خندیدند .

وقتی از خانه بیرون آمد ، قنبر به وی گفت : سرورم! دیشب امری شگفت دیدم که علّت بعضی از آن را دانستم و آن ، بر دوش کشیدن توشه برای کسب ثواب بود ؛ امّا علّت گشتن دور خانه بر دست و پا و صدای «بع بع» درآوردن را ندانستم!

فرمود : «ای قنبر! من بر این کودکان ، وارد شدم ، حال آن که از شدّت گرسنگی گریه می کردند . دوست داشتم از نزد آنان بیرون روم،در حالی که با سیری می خندند و راهی [ برای خنداندن کودکان] جز آنچه انجام دادم ، نیافتم» . .


ص: 154

5 / 14النَّهیُ عَنِ الجودِ بِأَموالِ العامَّهِ6898.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :جودُ الوُلاهِ بِفَیءِ المُسلِمینَ جَورٌ وخَترٌ (1) . (2)6899.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام مِن کَلامٍ لَهُ کَلَّمَ بِهِ عَبدَ اللّهِ بن زَمعَهَ ، وهُوَ مِن شیعَتِهِ ، وذلِکَ أنَّهُ قَدِمَ عَلَیهِ فی خِلافَتِهِ یَطلُبُ مِنهُ مالاً : إنَّ هذَا المالَ لَیسَ لی ولا لَکَ ، وإنَّما هُوَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وجَلبُ أسیافِهِم ؛ فَإِن شَرِکتَهُم فی حَربِهِم کانَ لَکَ مِثلُ حَظِّهِم ، وإلّا فَجَناهُ (3) أیدیهِم لا تَکونُ لِغَیرِ أفواهِهِم . (4)6897.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعائم الإسلام :إنَّهُ [عَلِیّاً علیه السلام ] جَلَسَ یَقسِمُ مالاً بَینَ المُسلِمینَ ، فَوَقَفَ بِهِ شَیخٌ کَبیرٌ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی شَیخٌ کَبیرٌ کَما تَری ، وأنَا مُکاتَبٌ ، فَأَعِنّی مِن هذَا المالِ . فَقالَ : وَاللّهِ ، ما هُوَ بِکَدِّ یَدی ولا تُراثی مِنَ الوالِدِ ، ولکِنَّها أمانَهٌ اُرعیتُها فَأَنَا اُؤَدّیها إلی أهلِها ، ولکِنِ اجلِس . فَجَلَسَ وَالنّاسُ حَولَ أمیرِ المُؤمِنینَ ، فَنَظَرَ إلَیهِم فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ شَیخا کَبیرا مُثقَلاً ! فَجَعَلَ النّاسُ یُعطونَهُ . (5) .

1- .الخَتْر : الغَدْر (النهایه : ج 2 ص 9 «ختر») .
2- .غرر الحکم : ح 4725 .
3- .جَنَی الثَمَرهَ ونحوها وتَجَنّاها : تناولها من شجرتها . والجَنَی : ما یُجْنَی من الشجر ، واحدته جَناه ، وقیل : الجَناهُ کالجَنَی (لسان العرب : ج 14 ص 155 «جنی») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 232 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 110 ، غرر الحکم : ح 3702 نحوه .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 310 ح 1171 ، المناقب لابن شهرآشوب: ج 2 ص 110 نحوه وفیه «عاصم بن میثم» بدل «شیخ کبیر» .

ص: 155



5 / 14 جلوگیری از دست و دل بازی در اموال عمومی

5 / 14جلوگیری از دست و دل بازی در اموال عمومی6900.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :سخاوتمندی زمامداران در اموال عمومی مسلمانان ، ستم و عهدشکنی است .6901.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام از سخن وی با عبداللّه بن زمعه که از پیروان او بود و در دوران خلافتش بر وی وارد شد و از او درخواست مالی کرد : این مال ، نه از آنِ من است و نه از آنِ تو ؛ بلکه غنیمتِ مسلمانان است که در سایه شمشیرها به دست آمده است . اگر در جنگ با آنان شریک بودی ، تو نیز به اندازه آنها سهم داری ؛ وگرنه ، دستاورد آنان ، برای غیر دهان هایشان نیست .6902.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :دعائم الإسلام :[ علی علیه السلام ] نشسته بود و مالی را میان مسلمانان قسمت می کرد . پیرمردی کهن سال ، کنارش ایستاد و گفت : ای امیرمؤمنان! من پیرمردی کهن سالم ، چنان که می بینی ، و برده ای مُکاتَب (1) هستم . از این مال به من کمک کن . فرمود : «به خدا سوگند ، این ثروت ، دست رنج من نیست . ارث پدرم هم نیست ؛ لیک ، امانتی است که برای نگهداری به من سپرده شده و من به صاحبانش بر می گردانم ؛ امّا بنشین» .

پیرمرد نشست و مردم ، گرداگرد امیر مؤمنان بودند . به آنان نظر افکند و فرمود : «خدای بیامرزد کسی که پیرمرد کهن سال سنگین بار [بدهکار بابت مکاتب بودن] را یاری رساند!»

مردم ، شروع به کمک کردن کردند .

.

1- .مُکاتَب ، برده ای را گویند که با مالک خود ، قراردادی بسته که اگر بهای خویش را بپردازد ، آزاد باشد (النهایه : ج 4 ص 148) .

ص: 156

5 / 15عَدَمُ استِئثارِ الأَولادِ وَالأَقرِباءِ6901.امام صادق علیه السلام :الاستیعاب :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام ... لا یَترُکُ فی بَیتِ المالِ مِنُه إلّا ما یَعجِزُ عَن قِسمَتِهِ فی یَومِهِ ذلِکَ ، ویَقولُ : یا دُنیا غُرّی غَیری ! ولَم یَکُن یَستَأثِرُ مِنَ الفَیءِ بِشَیءٍ ، ولا یَخُصُّ بِهِ حَمیما ولا قَریبا . (1)6902.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الاختصاص فی ذِکرِ مَناقِبِ الإِمامِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : دَخَلَ النّاسُ عَلَیهِ قَبلَ أن یُستَشهَدَ بِیَومٍ ، فَشَهِدوا جَمیعا أنَّهُ قَد وَفَّرَ فَیئَهُم ، وظَلَفَ (2) عن دُنیاهُم ، ولَم یَرتَشِ (3) فی إجراءِ أحکامِهِم ، ولَم یَتَناوَل مِن بَیتِ مالِ المُسلِمینَ ما یُساوی عِقالاً ، ولَم یَأکُل مِن مالِ نَفسِهِ إلّا قَدرَ البُلغَهِ ؛ وشَهِدوا جَمیعا أنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنهُم بِمَنزِلَهِ أقرَبِهِم مِنهُ ! (4)5 / 15 1الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام6905.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أنساب الأشراف عن داوودَ بنِ أبی عَوفٍ عَن رَجُلٍ مِن خَثعَمٍ:رَأَیتُ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلامیَأکُلانِ خُبزا وخَلّاً وبَقلاً ، فَقُلتُ : أ تَأکُلانِ هذا وفِی الرَّحَبَهِ (5) ما فیها ! فَقالا : ما أغفَلَکَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ ! (6) .

1- .الاستیعاب : ج 3 ص 210 الرقم 1875 .
2- .رجلٌ ظلیفُ النَّفس : أی نَزِهُها ، وهو من قولهم : ظَلَفهُ عن کذا : إذا مَنَعهُ (تاج العروس : ج 12 ص 367 «ظلف») .
3- .فی المصدر : «یرتشی» ، وهو تصحیف .
4- .الاختصاص : ص 160 .
5- .رَحَبَه المکان کالمسجد والدار : ساحته ومتّسعه (تاج العروس : ج 2 ص 18 «رحب») . والمراد به هنا رحبه بیت المال .
6- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 375 ، الورع لابن أبی الدنیا : ص 90 ح 129 نحوه ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 108.

ص: 157



5 / 15 برتر نداشتن فرزندان و خویشان

5 / 15 1 حسن و حسین علیهماالسلام

5 / 15برتر نداشتن فرزندان و خویشان6905.امام رضا علیه السلام :الاستیعاب :علی علیه السلام ... چیزی از اموال را در بیت المالْ نگه نمی داشت ، مگر چیزی را که از قسمت کردنش در همان روز ناتوان بود و می فرمود : «ای دنیا ، غیر مرا بفریب!» ، و چیزی از غنیمت ها را ویژه خود نمی ساخت و نیز چیزی را به بستگان و نزدیکان ، اختصاص نمی داد .6906.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الاختصاص در گزارش مناقب امیر مؤمنان علیه السلام : یک روز پیش از آن که به شهادت برسد ، مردم بر او وارد شدند و تمامشان گواهی دادند که ثروت های عمومی را فراوان ساخت و خود ، از دنیای آنان پاک بود و در اجرای احکام و قوانین ، رشوه نگرفت و از بیت المال مسلمانان ، به اندازه زانوبند شتری استفاده نکرد ، و از مال خود ، جز به اندازه نیاز نخورد ، و تمامی آنان گواهی دادند که دورترینِ مردم به آنان ، در جایگاهِ نزدیک ترین آنان به وی قرار داشت .5 / 15 1حسن و حسین علیهماالسلام6909.عنه علیه السلام :أنساب الأشراف به نقل از داوود بن ابی عوف ، از مردی از قبیله خثعم : حسن و حسین علیهماالسلام را دیدم که نان و سرکه و سبزی می خوردند . پس گفتم : این چنین غذایی می خورید ، حال آن که در حیاط [ دار الحکومه] ، (1) همه گونه خوردنی ای پیدا می شود ؟

گفتند : از امیر مؤمنان غافلی!

.

1- .ظاهرا مقصود ، میدانی است که اموال بیت المال (زکات ، خراج ، خمس و . . .) ، قبل از توزیع ، در آن انباشته می شد ؛ حیاط بیت المال .

ص: 158

6910.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شرح نهج البلاغه عن خالد بن مُعَمَّر السَّدوسیّ لِعِلباء بنِ الهَیثَمِ : ماذا تُؤَمِّلُ عِندَ رَجُلٍ أرَدتُهُ عَلی أن یَزیدَ فی عَطاءِ الحَسَنِ والحُسینِ دُرَیهِماتٍ یَسیرَهً رَیثَما یَرأَبانِ (1) بِها ظَلَفَ (2) عَیشِهِما ، فَأَبی وغَضِبَ فَلَم یَفعَل ! (3)6911.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی صالح :دَخَلتُ عَلی اُمِّ کُلثومٍ بِنتِ عَلِیٍّ فَإِذا هِیَ تَمَشَّطُ فی سِترٍ بَینی وبَینَها ، فَجاءَ حَسَنٌ وحُسَینٌ فَدَخَلا عَلَیها وهِیَ جالِسَهٌ تَمتَشِطُ فَقالا : أ لا تُطعِمونَ أبا صالِحٍ شَیئا ؟ قالَ : فَأَخرَجوا لی قَصعَهً فیها مُرَقٌ بِحُبوبٍ ، قالَ : فَقُلتُ : تُطعِمونی (4) هذا وأنتُم اُمَراءُ ! فَقالَت اُمُّ کُلثومٍ : یا أبا صالِحٍ ، کَیفَ لَو رَأَیتَ أمیرَ المُؤمِنینَ یَعنی عَلِیّا . (5)6907.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن أبی سفیان :أهدی إلَیَّ دِهقانٌ (6) مِن دَهاقینِ السَّوادِ بُردا ، وإلَی الحَسَنِ أو الحُسَینِ بُردا مِثلَهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ یَخطُبُ بِالمَدائِنِ یَومَ الجُمُعَهِ ، فَرَآهُ عَلَیهِما ، فَبَعَثَ إلَیَّ وإلَی الحُسَینِ فَقالَ : ما هذانِ البُردانِ ؟ قالَ : بَعَثَ إلَیَّ وإلَی الحُسَینِ دِهقانٌ مِن دَهاقینِ السَّوادِ . قالَ : فَأَخَذَهُما فَجَعَلَهُما فی بَیتِ المالِ . (7) .

1- .رَأَبَ : أصْلَحَ وجَبَرَ (النهایه : ج 2 ص 176 «رأب») .
2- .ظَلَفُ العَیْش : بُؤْسُه وشدَّتُه وخُشُونَتُه (النهایه : ج 3 ص 159 «ظلف») .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 10 ص 250 .
4- .کذا فی المصدر ، وفی ذخائر العقبی والریاض النضره : «تطعمون» ، ولعلّه أنسب .
5- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 540 ح 901 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 156 ح 7 نحوه ، ذخائر العقبی : ص 191 ، الریاض النضره : ج 3 ص 221 .
6- .الدهْقان : رئیس القریه ومُقَدَّم التُّنّاء وأصحاب الزراعه . وهو معرَّب (النهایه : ج 2 ص 145 «دهقن») .
7- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 478 ، ترجمه الإمام علیّ علیه السلام من تاریخ دمشق : ج 3 ص 182 ح 1223 .

ص: 159

6908.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه به نقل از خالد بن معمر سدوسی، خطاب به علباء بن هیثم [ که قصد داشت از امام علی علیه السلام جدا شود و به معاویه ملحق گردد] : چه توقّع داری از مردی که خواستم تا در سهم حسن و حسین علیهماالسلام ، چند درهم اندک بیفزاید،شاید بدان وسیله،کاستی های زندگی را جبران کنند، ولی امتناع ورزید و خشمگین شد و انجام نداد.6909.امام علی علیه السلام :فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابو صالح : بر اُمّ کلثوم ، دختر علی علیه السلام وارد شدم . او پشت پرده ای که میان من و او بود ، موهایش را شانه می کرد . حسن و حسین علیهماالسلامآمدند و بر او وارد گشتند ، و او همچنان نشسته بود و موهایش را شانه می کرد .

گفتند : «به ابوصالح غذا نمی دهی؟» .

ابو صالح گفت : کاسه ای که در آن مقداری آب گوشت ، به همراه حبوبات بود ، برایم آوردند .

گفتم : این گونه به من غذا می دهید ، حال آن که شما فرمانروائید؟!

امّ کلثوم گفت : ای ابو صالح! اگر امیر مؤمنان را ببینی ، چه می گویی؟6910.امام صادق علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از عبداللّه بن ابی سفیان : زمینداری از زمینداران منطقه سواد (عراق) ، بُردی (جامه ای کتانی) برایم هدیه آورد و مانند آن را به حسن یا حسین علیهماالسلامبخشید . سپس علی علیه السلام برخاست تا که در روز جمعه در شهر مدائن (1) خطبه بخواند که بُردها را بر تن حسن و حسین علیهماالسلام دید . فرستاده ای نزد من و حسین علیه السلام فرستاد و پرسید : «این بُردها چیست؟» .

عبد اللّه بن ابی سفیان گفت : [گفتم : اینها را] زمینداری از زمینداران منطقه سواد ، برای من و حسین علیه السلام فرستاده است .

می گوید : آنها را گرفت و در بیت المال گذاشت . .

1- .مدائن ، در اصل «مدائن هفتگانه» بود که در شرق دجله و نزدیکی بغداد قرار داشت . این شهر مرکز حکومت شاهان ایران بود و ایوان کسرا در آن واقع بود و در سال چهاردهم قمری به دست مسلمانان فتح شد (ر . ک : تقویم البلدان : ص 302) .

ص: 160

6911.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :کَسا عَلِیٌّ علیه السلام النّاسَ بِالکوفَهِ ، وکانَ فِی الکِسوَهِ بُرنُسُ (1) خَزٍّ ، فَسَأَلَهُ إیّاهُ الحَسَنُ ، فَأَبی أن یُعطِیَهُ إیّاهُ ، وأسهَمَ عَلَیهِ بَینَ المُسلِمینَ ، فَصارَ لِفَتیً مِن هَمدانَ ، فَانقَلَبَ بِهِ الهَمدانِیُّ ، فَقیلَ لَهُ : إنَّ حَسَنا کانَ سَأَلَهُ أباهُ فَمَنَعَهُ إیّاهُ ، فَأَرسَلَ بِهِ الهَمدانِیُّ إلَی الحَسَنِ علیه السلام فَقَبِلَهُ . (2)5 / 15 2اُمُّ کُلثومٍ6914.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاختصاص :بُعِثَ إلَیهِ [عَلِیٍّ علیه السلام ] مِنَ البَصرَهِ مِن غَوصِ البَحرِ بِتُحفَهٍ لا یُدری ما قِیمَتُها ، فَقالَت لَهُ ابنَتُهُ اُمُّ کُلثومٍ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أتَجَمَّلُ بِهِ ویَکونَ فی عُنُقی ؟ فَقالَ : یا أبا رافِعٍ ، أدخِلهُ إلی بَیتِ المالِ ؛ لَیسَ إلی ذلِکَ سَبیلٌ حَتّی لا تَبقَی امرَأَهٌ مِنَ المُسلِمینَ إلّا ولَها مِثلُ ذلِکَ ! (3)6915.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المصنَّف لابن أبی شیبه عن أبی رافع :کُنتُ خازِنا لِعَلیٍّ ، قالَ : زَیَّنتُ ابنَتَهُ بِلُؤلُؤَهٍ مِنَ المالِ قَد عَرَفَها ، فَرَآها عَلَیها ، فَقالَ : مِن أینَ لَها هذِهِ ؟ إنَّ للّهِِ عَلَیَّ أن أقطَعَ یَدَها . قالَ : فَلَمّا رَأَیتُ ذلِکَ قُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، زَیَّنتُ بِها بِنتَ أخی ، ومِن أینَ کانَت تَقدِرُ عَلَیها ! فَلَمّا رَأی ذلِکَ سَکَتَ . (4)6912.نهج البلاغه :تهذیب الأحکام عن علیّ بن أبی رافع :کُنتُ عَلی بَیتِ مالِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وکاتِبَهُ ، وکانَ فی بَیتِ مالِهِ عِقدُ لُؤلُؤٍ کانَ أصابَهُ یَومَ البَصرَهِ ، قالَ : فَأَرسَلَت إلَیَّ بِنتُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام .

فَقالَت لی : بَلَغَنی أنَّ فی بَیتِ مالِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام عِقدُ لُؤلُؤٍ وهُوَ فی یَدِکَ ، وأنَا اُحِبُّ أن تَعیرَنیهِ أتَجَمَّلُ بِهِ فی أیّامِ عیدِ الأَضحی ، فَأَرسَلتُ إلَیها : عارِیَّهً مَضمونَهً مَردودَهً یا بِنتَ أمیرِ المُؤمِنینَ ؟

فَقالَت : نَعَم ، عارِیَّهً مَضمونَهً مَردودَهً بَعدَ ثَلاثَهِ أیّامٍ ، فَدَفَعتُهُ إلَیها . وإنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام رَآه عَلَیها فَعَرَفَهُ .

فَقالَ لَها : مِن أینَ صارَ إلَیکِ هذَا العِقدُ ؟

فَقالَت : اِستَعَرتُهُ مِن عَلِیِّ بنِ أبی رافِعٍ خازِنِ بَیتِ مالِ أمیرِ المُؤمِنینَ لِأَتَزَیَّنَ بِهِ فِی العیدِ ثُمَّ أرُدَّهُ .

قالَ : فَبَعَثَ إلَیَّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَجِئتُهُ .

فَقالَ لی : أ تَخونُ المُسلِمینَ یَابنَ أبی رافِعٍ ؟ !

فَقلُتُ لَهُ : مَعاذَ اللّهِ أن أخونَ المُسلِمینَ !

فَقالَ : کَیفَ أعَرتَ بِنتَ أمیرِ المُؤمِنینَ العِقدَ الَّذی فی بَیتِ مالِ المُسلِمینَ بِغَیرِ إذنی ورِضاهُم ؟ !

فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّهَا ابنَتُکَ وسَأَلَتنی أن اُعیرَها إیّاهُ تَتَزَیَّنُ بِهِ ؛ فَأَعَرتُها إیّاهُ عارِیَّهً مَضمونَهً مَردودَهً ، فَضَمِنتُهُ فی مالی ، وعَلَیَّ أن أرُدَّهُ سَلیما إلی مَوضِعِهِ .

قالَ : فَرُدَّهُ مِن یَومِکَ ، وإیّاکَ أن تَعودَ لِمِثلِ هذا فَتَنالَکَ عُقوبَتی ! ثُمَّ قالَ : اُولی (5) لِابنَتی لَو کانَت أخَذَتِ العِقدَ عَلی غَیرِ عارِیَّهٍ مَضمونَهٍ مَردودَهٍ لَکانَت إذاً أوَّلَ هاشِمِیَّهٍ قُطِعَت یَدُها فی سَرِقَهٍ .

قالَ : فَبَلَغَ مَقالَتَهُ ابنَتَهُ ، فَقالَت لَهُ :

یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنَا ابنَتُکَ وبَضعَهٌ مِنکَ ، فَمَن أحَقُّ بِلُبسِهِ مِنّی !

فَقالَ لَها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : یا بَنتَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ! لا تَذهَبِنَّ بِنَفسِکِ عَنِ الحَقِّ ، أکُلُّ نِساءِ المُهاجِرینَ تَتَزَیَّنُ فی هذَا العیدِ بِمِثلِ هذا ؟ !

قالَ : فَقَبَضتُهُ مِنها ورَدَدتُهُ إلی مَوضِعِهِ . (6) .

1- .هو کلّ ثوب رأسُه منه مُلتَزِق به ؛ من دُرّاعه أو جُبّه أو مِمْطَر أو غیره (النهایه : ج 1 ص 122 «برنس») .
2- .قرب الإسناد : ص 148 ح 537 عن أبی البختری عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 104 ح 4 .
3- .الاختصاص : ص 151 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 106 نقلاً عن کتاب ابن دأب .
4- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 622 ح 6 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 156 نحوه .
5- .مضارعُ متکلِّمٍ من آلَی : أی حَلَف (اُنظر لسان العرب : ج 14 ص 40 «ألا») .
6- .تهذیب الأحکام : ج 10 ص 151 ح 606 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 3 وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 108 .

ص: 161



5 / 15 2 امّ کلثوم

6913.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام در کوفه ، لباس هایی را میان مردم تقسیم کرد و در میان آنها پالتویی کلاهدار از جنس ابریشم بود . حسن علیه السلام ، آن را درخواست کرد ، ولی [ علی علیه السلام ] امتناع ورزید که به وی بخشد و آن را میان مسلمانان ، به قرعه گذارد و به جوانی همْدانی افتاد . جوان همدانی ، [لباس را پوشید] و بازگشت .

به وی گفتند : حسن علیه السلام ، آن را از پدرش درخواست کرد ، ولی به وی نداد .

آن گاه همدانی آن را برای حسن علیه السلام فرستاد و او پذیرفت . 15 / 15 2امّ کلثوم6916.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاختصاص :برای علی علیه السلام از بصره ، از غوّاصی دریا هدیه ای آوردند که قیمت آن معلوم نبود . دخترش امّ کلثوم به وی گفت : ای امیر مؤمنان! آیا به عنوان زینت به من می دهی تا به گردن آویزم؟

فرمود : «ای ابو رافع! آن را در بیت المال قرار ده . چنین کاری ممکن نیست ، مگر آن که هیچ زن مسلمانی نماند ، جز آن که مانند آن را داشته باشد» .6917.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :المصنَّف ، ابن ابی شیبه به نقل از ابورافع : خزانه دار علی علیه السلام بودم . دختر علی علیه السلام را با مرواریدی از بیت المال که امیر مؤمنان آن را می شناخت ، بیاراستم . علی علیه السلام آن را دید و فرمود : «این را از کجا آورده؟ بر من است که برای حق خداوند دست او را قطع کنم» .

ابو رافع گوید : وقتی چنین دیدم ، گفتم : ای امیر مؤمنان! دختر برادر خود را بدان زینت کردم ؛ وگرنه از کجا می توانست آن را به دست آورد؟

وقتی چنین دید ، ساکت شد .6918.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تهذیب الأحکام به نقل از علی بن ابی رافع : من خزانه دار علی بن ابی طالب علیه السلام و نویسنده وی بودم و در بیت المالش ، گردنبندی مروارید بود که در جنگ بصره به دست آورده بود .

دختر علی بن ابی طالب علیه السلام ، نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده ام در بیت المالِ امیر مؤمنان، گردنبندی از مروارید است که در اختیار توست . من دوست دارم آن را به من عاریه دهی ، تا در ایّام عید قربان ، خود را بدان بیارایم .

پیغام دادم : ای دختر امیر مؤمنان! به عنوان عاریه ای ضمانت شده که باید برگردد؟

گفت : بلی ؛ عاریه ای ضمانت شده که پس از سه روز ، برمی گردد .

پس آن را به وی دادم .

امیر مؤمنان ، آن را نزد او یافت و شناخت و پرسید : «این گردنبند از کجا در اختیار تو قرار گرفته است؟» .

گفت : از علی بن ابی رافع ، خزانه دار بیت المال امیر مؤمنان ، عاریه گرفتم تا در ایّام عید ، به عنوان زینت ، از آن استفاده کنم و سپس آن را بازگردانم .

امیر مؤمنان ، به دنبال من فرستاد و نزد او رفتم . به من فرمود : «ای فرزند ابو رافع! به مسلمانان خیانت می کنی؟!» .

گفتم : به خداوند پناه می برم از این که به مسلمانان ، خیانت ورزم .

فرمود : «چگونه به دختر امیر مؤمنان ، گردنبندی را که در بیت المال مسلمانان بوده است ، بدون اجازه من و بدون رضایت آنان ، عاریه دادی؟» .

گفتم:ای امیر مؤمنان!او دختر شماست و از من خواست که آن را به وی عاریه دهم تا بدان ، خود را زینت کند . من هم آن را به وی دادم ، به عنوان عاریه ضمانت شده که باید برگردد و من ، آن را با اموال خود ، ضمانت کرده ام و بر عهده من است که آن را سالم به جایش برگردانم .

فرمود : «امروز ، آن را برگردان ، و مبادا چنین کاری از تو تکرار شود و گرفتار کیفر من شوی!» .

سپس فرمود : «سوگند می خورم که اگر دخترم آن گردنبند را به طریقی جز عاریه ضمانت شده که باید بازگردد ، گرفته بود ، نخستین زن هاشمی بود که دستش را به سبب سرقت ، قطع می کردم» .

گوید : این سخن به دخترش رسید و به پدر گفت : ای امیر مؤمنان! من دختر تو و پاره تن تو هستم . چه کسی از من سزاوارتر است به پوشیدن آن؟

امیرمؤمنان به وی فرمود : «ای دختر علی بن ابی طالب! از حق ، کناره مگیر . آیا همه زنان مهاجران ، در این عید ، با چنین گردنبندی خود را می آرایند؟» .

پسر ابو رافع گوید : گردنبند را از دختر علی علیه السلام گرفتم و به جایش برگرداندم .

.


ص: 162

. .


ص: 163

. .


ص: 164

M2732_T1_File_2154301

5 / 15 3عَقیل6917.امام باقر علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا وُلِّیَ عَلِیٌّ علیه السلام صَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : إنّی وَاللّهِ لا أرزَؤُکُم (1) مِن فَیئِکُم دِرهَما ما قامَ لی عَذقٌ (2) بِیَثرِبَ ، فَلیَصدُقکُم أنفُسُکُم (3) ، أ فَتَرَوُنّی مانِعا نَفسی ومُعطِیَکُم ؟

قالَ: فَقامَ إلَیهِ عَقیلٌ فَقالَ لَهُ: وَاللّهِ لَتَجعَلُنیوأسوَدَ بِالمَدینَهِ سَواءً! فَقالَ: اِجلِس، أ ما کانَ هاهُنا أحَدٌ یَتَکَلَّمُ غَیرُکَ ! وما فَضلُکَ عَلَیهِ إلّا بِسابِقَهٍ أو بِتَقویً ! (4)6918.امام صادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :وَاللّهِ لَأَن أبیتَ عَلی حَسَکِ السَّعدانِ مُسَهَّدا (5) ، أو اُجَرَّ فِی الأَغلالِ مُصَفَّدا ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن ألقَی اللّهَ ورَسولَهُ یَومَ القِیامَهِ ظالِما لِبَعضِ العِبادِ ، وغاصِبا لِشَیءٍ مِنَ الحُطامِ ! وکَیفَ أظلِمُ أحَدا لِنَفسٍ یُسرِعُ إلَی البِلَی قُفولُها (6) ، ویَطولُ فِی الثَّری حُلَولُها ؟ !

وَاللّهِ ، لَقَد رَأَیتُ عَقیلاً وقَد أملَقَ حَتَّی استَماحَنی مِن بُرِّکُم صاعا ، ورَأَیتُ صِبیانَهُ شُعثَ الشُّعورِ ، غُبرَ الأَلوانِ مِن فَقرِهِم ، کَأَنَّما سُوِّدَت وُجوهُهُم بِالعِظلِمِ (7) ، وعاوَدَنی مُؤَکِّدا ، وکَرَّرَ عَلَیَّ القَولَ مُرَدِّدا ، فَأَصغَیتُ إلَیهِ سَمعی ، فَظَنَّ أنّی أبیعُهُ دینی ، وأتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقا طَریقَتی .

فَأَحمَیتُ لَهُ حَدیدَهً ، ثُمَّ أدنَیتُها مِن جِسمِهِ لِیَعتَبِرَ بِها ، فَضَجَّ ضَجیجَ ذی دَنَفٍ (8) مِن ألَمِها ، وکادَ أن یَحتَرِقَ مِن میسَمِها (9) ، فَقُلتُ لَهُ : ثَکَلَتکَ الثَّواکِلُ یا عَقیلُ ! أتَئِنُّ مِن حَدیدَهٍ أحماها إنسانُها لِلَعِبِهِ ، وتَجُرُّنی إلی نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ ؟ ! أتَئِنُّ مِنَ الأَذی ولا أئِنُّ مِن لَظیً ؟ ! (10) .

1- .ما رَزَأَ فلاناً شیئاً : أی ما أصاب من ماله شیئاً ولا نَقَص منه (لسان العرب : ج 1 ص 85 «رزأ») .
2- .العَذْق : النخله (النهایه : ج 3 ص 199) .
3- .أی ارجعوا إلی أنفسکم وأنصِفوا ، ولیَقُلْ أنفسُکم لکم صِدْقاً فی ذلک (مرآه العقول : ج 26 ص 72) .
4- .الکافی : ج 8 ص 182 ح 204 عن محمّد بن مسلم ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 151 ، الاختصاص : ص 151 نحوه .
5- .السَّعْدان : نبتٌ ذو شوک ، ومَنْبَتُه سُهول الأرض ، وهو من أطیب مَراعی الإبل مادام رَطْباً . ولهذا النبْت شوکٌ یقال له حَسَکَهُ السَّعْدان . والسُّهاد : نقیض الرُّقاد ، وفُلان یُسَهَّد : لا یُترَک أن ینام (لسان العرب : ج 3 ص 215 «سعد» و ص 224 «سهد») .
6- .أی رجوعها . یقال : قَفَلَ من سَفره : أی رجع (اُنظر : المصباح المنیر : ص 511 «قفل») .
7- .العِظْلِم : عصاره بعض الشجر وقیل : هو الوسمه (لسان العرب : ج 12 ص 412 «عظلم») .
8- .الدَّنَف : المرض اللازِم المُخامِر (لسان العرب : ج 9 ص 107 «دنف») .
9- .المِیْسَم : المِکواه (لسان العرب : ج 12 ص 636 «وسم») .
10- .نهج البلاغه : الخطبه 224 وراجع الأمالی للصدوق : ص 719 ح 988 .

ص: 165



5 / 15 3 عقیل

5 / 15 3عقیل6921.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هنگامی که علی علیه السلام به حکومت رسید ، بر منبر رفت و خدا را حمد و سپاس گفت . آن گاه فرمود : «به خداوند سوگند که از ثروت های عمومی شما ، درهمی بر ندارم تا زمانی که درخت خرمایی در مدینه دارم . به خود باز گردید و انصاف دهید . آیا گمان می برید که خود را محروم می سازم و به شما می بخشم؟» .

راوی گوید : [ در این هنگام] عقیل بلند شد و گفت : به خدا سوگند ، مرا و سیاهی در مدینه را یکسان قرار می دهی؟!

فرمود : «بنشین! آیا کسی دیگر جز تو نبود که سخن بگوید؟ تو بر آن سیاه ، برتری نداری ، جز به سبقت در دین یا پارسایی» .6922.الإمامُ الرِّضا علیه السلام ( بعد ما ذَکَرَ الإمامُ علیه السلام رجُلاً و قالَ ) امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، اگر شب را روی گیاه خاردار به سر برم یا در طوق های آهنین کشیده شوم ، برایم خوش تر است که در روز رستاخیز ، خدا و رسولش را ملاقات کنم ، در حالی که ستمکار بر برخی بندگان باشم ، و به ناحق ، چیزی را به دست آورده باشم ؛ و چگونه ستم روا دارم بر کسی به خاطر جانی که به سرعت به سوی نابودی روان است و ماندنش در خاک ، طولانی است؟ به خدا سوگند ، عقیل را دیدم که سخت نیازمند است و از من ، یک من از گندم شما را تقاضا کرد و کودکانش را دیدم که از تنگ دستی ، ژولیده موی و تیره رنگ بودند ؛ گویی چهره هایشان با نیلْ سیاه و کبود شده است ، و عقیل ، پی در پی به من مراجعه کرد و خواسته اش را تکرار کرد . به گفته هایش گوش دادم . پنداشت که دینم را به او می فروشم و از او پیروی می کنم و راه خودم را ترک می کنم .

پس آهنی برایش گداختم . آن گاه ، آن را به تنش نزدیک ساختم تا از آن عبرت گیرد . پس فریاد برآورد ، مانند بیمار از درد . نزدیک بود از حرارتش بگدازد . سپس به وی گفتم : نوحه گرانِ کودک از دست داده ، بر تو بگِریند ای عقیل! تو از آهنی می نالی که انسانی به بازیچه ، آن را گرم ساخته و مرا به سوی آتشی می کشانی که خدای جبّار ، از روی خشم ، آن را برافروخته؟ تو از آزار آهن داغ بنالی و من از آتش دوزخ ننالم؟

.


ص: 166

6923.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :المناقب لابن شهر آشوب :قَدِمَ عَلَیهِ [عَلِیٍّ علیه السلام ]عَقیلٌ فَقالَ لِلحَسَنِ : اُکسُ عَمَّکَ ، فَکَساهُ قَمیصا مِن قُمُصِهِ (1) ورِداءً مِن أردِیَتِهِ . فَلَمّا حَضَرَ العِشاءَ فَإِذا هُوَ خُبزٌ وملِحٌ ، فَقالَ عَقیلٌ : لَیسَ [إلّا] (2) ما أری ؟

فَقالَ : أ وَلَیسَ هذا مِن نِعمَهِ اللّهِ ؟ ! فَلَهُ الحَمدُ کَثیرا .

فَقالَ : أعطِنی ما أقضی بِهِ دَینی وعَجِّل سِراحی حَتّی أرحَلَ عَنکَ .

قالَ : فَکَم دَینُکَ یا أبا یَزیدَ ؟

قالَ : مِئَهُ ألفِ دِرهَمٍ .

قالَ : وَاللّهِ ما هِیَ عِندی ولا أملِکُها ، ولکِنِ اصبرِ حَتّی یَخرُجَ عَطائی فَاُواسِیَکَهُ ، ولَولا أنَّهُ لابُدَّ لِلعِیالِ مِن شَیءٍ لَأَعطَیتُکَ کُلَّهُ .

فَقالَ عَقیلٌ : بَیتُ المالِ فی یَدِکَ وأنتَ تُسَوِّفُنی إلی عَطائِکَ ؟ وکَم عَطاؤُکَ وما عَسی یَکونُ ولَو أعطَیتَنیهِ کُلَّهُ !

فَقالَ : ما أنَا وأنتَ فیهِ إلّا بِمَنزِلَهِ رَجُلٍ مِنَ المُسلِمینَ وکانا یَتَکَلَّمانِ فَوقَ قَصرِ الإِمارَهِ مُشرِفَینِ عَلی صَنادیقِ أهلِ السّوقِ فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : إن أبَیتَ یا أبا یَزیدَ ما أقولُ فَانزِل إلی بَعضِ هذِهِ الصَّنادیقِ فَاکسِر أقفالَهُ وخُذ ما فیهِ .

فَقالَ : وما فی هذِهِ الصَّنادیقِ ؟

قالَ : فیها أموالُ التُّجّارِ .

قالَ : أ تَأمُرُنی أن أکسِرَ صَنادیقَ قَومٍ قَد تَوَکَّلوا عَلَی اللّهِ وجَعَلوا فیها أموالَهُم ؟ !

فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ : أ تَأمُرُنی أن أفتَحَ بَیتَ مالِ المُسلِمینَ فَاُعطِیَکَ أموالَهُم وقَد تَوَکَّلوا عَلَی اللّهِ وأقفَلوا عَلَیها ؟ ! وإن شِئتَ أخَذتَ سَیفَکَ وأخَذتُ سَیفی وخَرَجنا جَمیعا إلی الحیرَهِ (3) ؛ فَإِنَّ بِها تُجّارا مَیاسِیرَ (4) ، فَدَخَلنا عَلی بَعضِهِم فَأَخَذنا مالَهُ !

فَقالَ : أ وَسارِقا جِئتُ ؟ !

قالَ : تَسرِقُ مِن واحدٍ خَیرٌ من أن تَسرِقَ مِنَ المُسلِمینَ جَمیعا !

قالَ لَهُ : أ فَتَأذَنُ لی أن أخرُجَ إلی مُعاوِیَهَ ؟

فَقالَ لَهُ : قَد أذِنتُ لَکَ .

قالَ : فَأَعِنّی علی سَفَری هذا .

قالَ : یا حَسَنُ ، أعطِ عَمَّکَ أربَعَمِئَهِ دِرهَمٍ .

فَخَرَجَ عَقیلٌ وهُوَ یَقولُ :


سَیُغْنینِی الَّذی أغناکَ عَنّی

ویَقضی دَینَنا رَبٌّ قَریبُ (5) .

1- .فی المصدر : «قمیصه» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
2- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
3- .الحِیْرَه : مدینه جاهلیه ، کثیره الأنهار ، وهی عن الکوفه علی نحو فرسخ، وکانت منازل آل النعمان بن المنذر (تقویم البلدان : ص 299).
4- .جمع مُوسِر . وأیْسَرَ الرجلُ : صار ذا غِنیً (تاج العروس : ج 7 ص 634 «یسر») .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 108 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 113 ح 23 . والظاهر أنّ عقیل بن أبی طالب لم یأتِ معاویه قبل استشهاد الإمام علیّ علیه السلام .

ص: 167

6921.امام باقر علیه السلام :المناقب ، ابن شهر آشوب :عقیل بر او (علی علیه السلام ) وارد شد و به حسن علیه السلام گفت : عمویت را بپوشان .

حسن علیه السلام با لباسی از لباس هایش و ردایی از رداهای خود ، او را پوشانید . چون هنگام شام شد ، [ غذا ]نان و نمک بود .

عقیل گفت : چیزی جز آنچه می بینم ، نیست؟

[ علی علیه السلام ] فرمود : «مگر این ، نعمت خدا نیست؟ او را بسیار سپاسگزاریم» .

عقیل گفت : مالی به من ده تا بدهی ام را بپردازم و زود ، خواسته ام را برآور تا از نزدت بروم .

فرمود : «ای ابویزید! بدهی ات چه مقدار است؟» .

گفت : صدهزار درهم .

فرمود : «به خدا سوگند ، این مقدار نزد من نیست و من ، مالک چنین مقداری نیستم ؛ امّا شکیبایی کن تا سهم من [ از بیت المال ]برسد و با تو نصف کنم ، و اگر نبود که برای اهل و عیالْ نیاز است ، همه را به تو می بخشیدم» .

عقیل گفت : بیت المال در اختیار توست و تو وعده هنگام تقسیم اموال می دهی؟ حال ، سهم تو چه قدر است و اگر همه را به من دهی چه قدر می شود؟

فرمود : «من و تو در این اموال ، مانند یکی از مسلمانان هستیم» .

در بالای بام دارالحکومه با یکدیگر صحبت می کردند و بر صندوق های بازاریان ، اِشراف داشتند . علی علیه السلام به وی گفت : «ای ابو یزید! اگر سخنم را نمی پذیری ، پس فرود آی و قفل آن صندوق ها را بشکن و آنچه درون آنهاست ، بردار!» .

عقیل گفت : درون این صندوق ها چیست؟

فرمود : «ثروت بازرگانان» .

عقیل گفت : آیا مرا فرمان می دهی که صندوق های مردمانی که بر خدا توکّل کرده و ثروت خود را در آن گذارده اند ، بشکنم؟!

امیر مؤمنان فرمود : «آیا به من فرمان می دهی که بیت المال مسلمانان را بگشایم و اموال آنان را به تو بخشم ، حال آن که بر خدا توکّل کرده اند و بر آن قفل زده اند؟! اگر مایلی ، شمشیرت را بردار و من هم شمشیرم را بر می دارم و به سوی حیره (1) می رویم ؛ چرا که در آن جا بازرگانانی ثروتمند ، سکونت دارند . بر آنان شبیخون می زنیم و اموالشان را می گیریم!» .

عقیل گفت : مگر به عنوان دزد این جا آمده ام؟

فرمود : «از یکی بدزدی ، بهتر است که از همه مسلمانان بدزدی!» .

عقیل گفت : اجازه می دهی به سوی معاویه بروم؟

فرمود : «به تو اجازه دادم» .

عقیل گفت : برای این سفر ، یاری ام کن .

فرمود : «ای حسن! به عمویت چهارصد درهم بپرداز» .

عقیل بیرون رفت ، در حالی که می گفت :


به زودی بی نیازم کند ، آن که تو را از من بی نیاز کرد


و پروردگارِ نزدیک ، بدهی ما را ادا کند . .

1- .حیره : شهری است از دوره جاهلیت در یک فرسخی کوفه که در آن منزل آل نعمان منذر قرار داشت و دارای نهرهای فراوان است و هوایش از کوفه بهتر است .

ص: 168

. .


ص: 169

. .


ص: 170

5 / 15 4عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ6924.عنه صلی الله علیه و آله :الغارات عن حبیب بن أبی ثابت :قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَو أمَرتَ لی بِمَعونَهٍ أو نَفَقَهٍ ، فَوَاللّهِ ما عِندی إلّا أن أبیعَ بَعضَ عُلوفَتی .

قالَ لَهُ : لا وَاللّهِ ، ما أجِدُ لَکَ شَیئا إلّا أن تَأمُرَ عَمَّکَ أن یَسرِقَ فَیُعطِیَکَ ! (1)5 / 15 5حَفیدَهُ الإِمامِ6927.عنه علیه السلام :أنساب الأشراف عن مسلم صاحب الحناء :لَمّا فَرَغَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ مِن أهلِ الجَمَلِ أتَی الکوفَهَ فَدَخَلَ بَیتَ مالِها... ثُمَّ جاءَتِ ابنَهٌ لِلحَسَنِ أو لِلحُسَینِ فَتَناوَلَت مِنهُ شَیئا، فَسَعی وَراءَها فَفَکَّ یَدَها ونَزَعَهُ مِنها . قالَ : فَقُلنا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّ لَها فیهِ حَقّا ! قالَ : إذا أخَذَ أبوها حَقَّهُ فَلیُعطِها ما شاءَ . (2) .

1- .الغارات : ج 1 ص 66 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 200 عن هارون بن سعید وفیه «دابّتی» بدل «بعض علوفتی» .
2- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 370 .

ص: 171



5 / 15 4 عبد اللّه بن جعفر

5 / 15 5 نوه امام

5 / 15 4عبد اللّه بن جعفر6930.عنه علیه السلام :الغارات به نقل از حبیب بن ابی ثابت : عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب ، به علی علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! کاش دستور می دادی به من کمک شود ، یا خرجی دهند . به خدا سوگند ، چیزی ندارم ، مگر آن که برخی از حیواناتی را که در خانه نگهداری می کنم ، بفروشم .

به او فرمود : «نه ؛ به خدا سوگند ، چیزی (سهمی) برایت [ در بیت المال] نمی بینم ، مگر آن که دستور دهی عمویت دزدی کند و به تو ببخشد!» .5 / 15 5نوه امام6926.امام صادق علیه السلام :أنساب الأشراف به نقل از مسلم صاحب الحناء : وقتی علی بن ابی طالب علیه السلام از جنگ جمل فارغ شد ، به کوفه آمد و وارد بیت المال شد ... آن گاه ، دختر حسن یا حسین علیهماالسلام آمد . پس چیزی از آن جا برداشت . [ علی علیه السلام ] به دنبالش رفت ، دستش را باز کرد و آن را از او گرفت .

گفتیم:ای امیر مؤمنان! او را در بیت المال، حقّی است!

فرمود : «وقتی پدرش سهمش را گرفت . هرچه قدر خواست ، به او ببخشد» .

.


ص: 172

5 / 15 6اُختُ الإِمامِ6929.امام صادق علیه السلام :الاختصاص :دَخَلَت عَلَیهِ [الإمام علیّ علیه السلام ] اُختُهُ اُمُّ هانی بِنتُ أبی طالِبٍ ، فَدَفَعَ إلَیها عِشرینَ دِرهَما ، فَسَأَلَت اُمُّ هانی مَولاتَهَا العَجَمِیَّهَ فَقالَت : کَم دَفَعَ إلَیکِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ؟ فَقالَت : عِشرینَ دِرهَما ، فَانصَرَفَت مُسخَطَهً ، فَقالَ لَها : اِنصَرِفی رَحِمَکِ اللّهُ ! ما وَجَدنا فی کِتابِ اللّهِ فَضلاً لِاءِسماعیلَ عَلی إسحاقَ ! ! (1)5 / 15 7اُمُّ وَلَدِ الإِمامِ6932.معانی الأخبار عن سُفیان بن خالدٍ :المصنّف لابن أبی شیبه عن اُمّ عثمان اُمّ ولد لعلِیٍّ علیه السلام :جئتُ عَلِیّا علیه السلام وبَینَ یَدَیهِ قَرَنفُلٌ (2) مَکبوبٌ فِی الرَّحَبَهِ (3) ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، هَب لِابنَتی مِن هذَا القَرَنفُلِ قِلادَهً ، فَقالَ هکَذا ونَقَرَ بِیَدَیهِ : أرِنّی (4) دِرهَما جَیِّدا ؛ فَإِنَّما هذا مالُ المُسلِمینَ ، وإلّا فَاصبِری حَتّی یَأتِیَنا حَظُّنا مِنهُ فَنَهَبَ لِابنَتِکِ مِنهُ قِلادَهً . (5) .

1- .الاختصاص : ص 151 .
2- .القَرَنْفُل: ثَمَره شجره بِسُفاله الهِند. وهو أفضل الأفاوِیه الحارّه وأذکاها(تاج العروس: ج 15 ص 614و615 «قرفل»).
3- .رَحبَه المکان کالمسجد والدار : ساحته ومتّسعه (تاج العروس : ج 2 ص 18 «رحب») . والمراد به ظاهرا رحبه بیت المال .
4- .أرَنَّ : صَوَّت (تاج العروس : ج 18 ص 246 «رنن») .
5- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 157 ح 18 و ج 7 ص 622 ح 2 وفیه «اُمّ عفّان» بدل «اُمّ عثمان» و«ارمی درهم» بدل «أرنی درهماً جیّداً» ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 109 وفیه «هاکِ ذا ونفذ بیده إلیّ درهماً » بدل « هکذا ونقَر بیدیه أرنی درهما جیّدا» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 115 .

ص: 173



5 / 15 6 خواهر امام

5 / 15 7 کنیز امام

5 / 15 6خواهر امام6932.معانی الأخبار ( به نقل از سفیان بن خالد ) الاختصاص:خواهر علی علیه السلام اُمّ هانی،دختر ابوطالب، بر او وارد شد . به وی بیست درهم بخشید .

امّ هانی ، از برده غیر عربِ آزاد شده اش پرسید : امیر مؤمنان چه قدر به تو داد؟

گفت : بیست درهم .

امّ هانی ، خشمناک بازگشت .

علی علیه السلام به وی گفت : «بازگرد . خداوند ، تو را رحمت کند! ما در کتاب خداوند ، برتری ای برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم» .5 / 15 7کنیز امام6935.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المصنَّف ، ابن ابی شیبه به نقل از اُمّ عثمان که کنیزی صاحب فرزندْ از علی علیه السلام بود : بر علی علیه السلام وارد شدم و در برابرش گُل های میخکی دیدم که در حیاط پاشیده بودند . گفتم : ای امیر مؤمنان! دسته ای از این گل ها برای دخترم بده .

فرمود : «این چنین (و با دستانش اشاره کرد که درهم خوبی بده) ؛ زیرا که این ، مال مسلمانان است ؛ وگرنه شکیبا باش تا سهم ما از آن برسد و برای دخترت دسته ای ببخشیم» .

.


ص: 174

5 / 16التَّقَشُّفُ وَالِاحتِیاطُ فِی النَّفَقَهِ مِن بَیتِ المالِ6938.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی عُمّالِهِ : أدِقّوا أقلامَکُم ، وقارِبوا بَینَ سُطورِکُم ، وَاحذِفوا عَنّی فُضولَکُم ، وَاقصِدوا قَصدَ المَعانی ، وإیّاکُم وَالإِکثارَ ؛ فإِنَّ أموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِلُ الإِضرارُ . (1)6939.عنه علیه السلام :إحقاق الحقّ :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ دَخَلَ لَیلَهً فی بَیتِ المالِ یَکتُبُ قِسمَهَ الأَموالِ ، فَوَرَدَ عَلَیهِ طَلحَهُ وَالزُّبَیرُ ، فَأَطفَأ علیه السلام السِّراجَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ ، وأمَرَ بِإحضارِ سِراجٍ آخَرَ مِن بَیتِهِ ، فَسَأَلاهُ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : کانَ زَیتُهُ مِن بَیتِ المالِ ، لا یَنبَغی أن نُصاحِبَکُم فی ضَوئِهِ . (2)6940.عنه علیه السلام :مکارم الأخلاق عن عقیل بن عبد الرحمن الخَولانیّ :کانَت عَمَّتی تَحتَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ ، فَدَخَلَت عَلی عَلِیٍّ علیه السلام بِالکوفَهِ وهُوَ جالِسٌ عَلی بَرذَعَهِ (3) حِمارٍ مُبَتَّلَهً (4) ، قالَت : فَدَخَلَت عَلی عَلِیٍّ علیه السلام اِمرَأَهٌ لَهُ مِن بَنی تَمیمٍ فَقُلتُ لَها : وَیحَکِ ! إنَّ بَیتَکِ مُمتَلِئٌ مَتاعا وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام جالِسٌ عَلی بَرذَعَهِ حِمارٍ مُبَتَّلَهً !

فَقالَت : لا تَلومینی ، فَوَاللّهِ ما یَری شَیئا یَنکُرُهُ إلّا أخَذَهُ فَطَرَحَهُ فی بَیتِ المالِ . (5)6934.امام علی علیه السلام :فضائل الصحابه لابن حنبل عن الأعمش :کانَ عَلِیٌّ یُغَدّی ویُعَشّی ، ویَأکُلُ هُوَ مِن شَیءٍ یَجیؤُهُ مِنَ المَدینَهِ . (6) .

1- .الخصال : ص 310 ح 85 عن محمّد بن إبراهیم النوفلی رفعه إلی الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 105 ح 6 .
2- .إحقاق الحقّ : ج 8 ص 539 ، المناقب المرتضویّه : ص 289 .
3- .البَرْذَعه والبردعه : ما یوضع علی الحمار أو البغل لیرکب علیه ، کالسرج للفرس (المعجم الوسیط : ج1 ص48 «برد») .
4- .أی مُقَطَّعه . یقال : بَتَلَهُ : قَطَعَهُ ، کبَتَّلَهُ (اُنظر تاج العروس : ج 14 ص 40 «بتل») .
5- .مکارم الأخلاق: ج1ص286 ح894، المناقب لابن شهرآشوب: ج 2 ص 97 نحوه .
6- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 536 ح 892 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 82 ، الریاض النضره : ج 3 ص 221 .

ص: 175



5 / 16 پارسایی و احتیاط در هزینه کردن از بیت المال

5 / 16پارسایی و احتیاط در هزینه کردن از بیت المال6937.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه اش به کارگزارانش : قلم هاتان را تیز کنید ، سطرها را به هم نزدیک سازید ، [ در نگارش ]برای من ، زیادی ها را حذف کنید و به معنا بنگرید ، و بپرهیزید از زیاده نویسی ؛ چرا که بیت المال مسلمانان ، زیان بر نمی تابد .6938.امام علی علیه السلام :إحقاق الحق :امیر مؤمنان ، شبی وارد بیت المال شد و تقسیم اموال را می نوشت . طلحه و زبیر بر او وارد شدند . چراغی را که در برابرش بود ، خاموش کرد و فرمود تا چراغی از خانه اش آوردند .

طلحه و زبیر ، سبب را پرسیدند . فرمود : «روغنِ چراغ ، از بیت المال بود . سزاوار نیست با شما در روشنایی اش هم نشینی کنم» .6939.امام علی علیه السلام :مکارم الأخلاق به نقل از عقیل بن عبد الرحمان خولانی : عمّه ام همسر عقیل پسر ابو طالب بود . بر علی علیه السلام در کوفه وارد شد و او بر پالان پاره الاغی نشسته بود . گوید : در این هنگام ، همسر علی علیه السلام از قبیله بنی تمیم ، داخل شد . به وی گفتم : وای بر تو! خانه ات پُر است از وسایل و امیر مؤمنان ، بر پالان پاره الاغی نشسته است؟!

زن گفت : مرا سرزنش منما . به خدا سوگند ، هر چه را می بیند و به چشمش ناآشناست ، می گیرد و در بیت المال قرار می دهد .6943.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( درباره آیه «بشارت است ایشان را . . .» ) فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از اَعمش : علی علیه السلام [ به دیگران] صبحانه و شام می داد و خود از آنچه از مدینه برایش می آوردند ، مصرف می کرد .

.


ص: 176

6944.عنه صلی الله علیه و آله ( أیضا ) الغارات عن بکر بن عیسی :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ : یا أهلَ الکوفَهِ ! إذا أنَا خَرَجتُ مِن عِندِکُم بِغَیرِ رَحلی وراحِلَتی وغُلامی فَأَنَا خائِنٌ . وکانَت نَفَقَتُهُ تَأتیهِ مِن غَلَّتِهِ بِالمَدینَهِ مِن یَنبُعَ. (1)6943.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( فی قولِهِ تعالی : {Q} «لَهُمُ البُشْری ...» {/Q ) الجمل عن أبی مِخنَف لوط بن یَحیی عن رِجاله :لَمَّا أرادَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام التَّوَجُّهَ إلَی الکوفَهِ قامَ فی أهلِ البَصرَهِ فَقالَ : ما تَنقِمونَ عَلَیَّ یا أهلَ البَصرَهِ ؟ وأشارَ إلی قَمیصِهِ وَرِدائِهِ فَقالَ : وَاللّهِ إنَّهُما لَمِن غَزلِ أهلی .

ما تَنقِمونَ مِنّی یا أهلَ البَصرَهِ ؟ وأشارَ إلی صُرَّهٍ فی یَدِهِ فیها نَفَقَتُهُ فَقالَ : وَاللّهِ ما هِیَ إلّا مِن غَلَّتی بِالمَدینَهِ ؛ فَإِن أنَا خَرَجتُ مِن عِندِکُم بِأَکثَرَ مِمّا تَرَونَ فَأَنَا عِندَ اللّهِ مِنَ الخائِنینَ . (2)6942.امام صادق علیه السلام :تاریخ دمشق عن عَنتَرَه :دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ بِالخَوَرنَقِ (3) وعَلَیهِ سَمَلُ (4) قَطیفَهٍ وهُوَ یُرعَدُ فیها ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّ اللّهَ قَد جَعَلَ لَکَ ولِأَهلِ بَیتِکَ فی هذَا المالِ نَصیبا وأنتَ تَفعَلُ هذا بِنَفسِکَ ! قالَ : فَقالَ : إنّی وَاللّهِ ما أرزُؤُکُم شَیئا ، وما هِیَ إلّا قَطیفَتِی الَّتی أخرَجتُها (5) مِن بَیتی أو قالَ : مِنَ المَدینَهِ . (6)6941.امام علی علیه السلام :الغارات عن زاذان :اِنطَلَقتُ مَعَ قَنبَرٍ إلی عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ : قُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، فَقَد خَبَّأتُ لَکَ خَبیئَهً . قالَ : فَما هُوَ (7) ؟ قالَ : قُم مَعی . فَقامَ وَانطَلَقَ إلی بَیتِهِ ، فَإِذا باسِنَهٌ (8) مَملوءَهٌ جاماتٍ (9) مِن ذَهَبٍ وفِضَّهٍ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّکَ لا تَترُکُ شَیئا إلّا قَسَمتَهُ ، فَادَّخَرتُ هذا لَکَ .

قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لَقَد أحبَبتَ أن تُدخِلَ بَیتی نارا کَثیرَهً ! فَسَلَّ سَیفَهُ فَضَرَبَها ، فانتَثَرَت مِن بَینِ إناءٍ مَقطوعٍ نِصفُهُ أو ثُلُثُهُ . ثُمَّ قالَ : اِقسِموهُ بِالحِصَصِ . فَفَعَلوا ، فَجَعَلَ یَقولُ :


هذا جَنایَ وخِیارُهُ فیه

إذ کُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فیه (10)

یا بَیضاءُ غُرّی غَیری ، ویا صَفراءُ غُرّی غَیری ! (11) .

1- .الغارات : ج 1 ص 68 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 200 وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 .
2- .الجمل : ص 422 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 وفیه «یا أهل البصره ما تنقمون منّی إنّ هذا لمن غزل أهلی . وأشار إلی قمیصه» .
3- .الخَوَرْنَق : موضع بالکوفه . وقیل : الخورنق : قصر کان بظهر الحیره (معجم البلدان : ج 2 ص 401) .
4- .سَمَل الثوب : أخلق ، فهو سَمَلٌ (لسان العرب : ج 11 ص 345 «سمل») .
5- .فی الطبعه المعتمده : «اللتین أخرجتهما» ، والتصحیح من تاریخ دمشق «ترجمه الإمام علیّ علیه السلام » تحقیق محمّد باقر المحمودی (ج 3 ص 181) .
6- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 477 و ص 481 ، الأموال : ص 284 ح 671 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 82 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 3 .
7- .کذا فی المصدر ، وفی تاریخ دمشق والأموال : «فما هی» ، وهو أنسب .
8- .البَاسِنَه : کالجُوالِق [ وهو وعاء معروف] غلیظٌ یُتّخذ من مُشاقَه الکَتّان أغْلَظُ ما یکون ، ومنهم من یهمزها . وقال الفرّاء : البَأْسِنه : کِساء مخیطٌ یُجعَل فیه طعام (لسان العرب : ج 13 ص 52 «بسن») .
9- .جَمْع جام والواحده جامه : من الآنیه (المحیط فی اللغه : ج 7 ص 206 «جوم») .
10- .هذا مَثلٌ ، أوّل من قاله عَمْرو ابن اُخت جَذِیمه الأبْرش ؛ کان یجنی الکَمْأه مع أصحابٍ له ، فکانوا إذا وَجَدوا خِیارَ الکَمْأه أکلوها ، وإذا وجدها عمروٌ جعلها فی کُمِّه حَتّی یأتی بها خالَه . وقال هذه الکلمه فسارت مثلاً . وأراد علیٌّ رضی الله عنهبقَوْلها أنّه لم یَتَلطّخ بشیء من فَیء المسلمین بل وَضَعه مَواضِعَه (النهایه : ج 1 ص 309 «جنی») .
11- .الغارات : ج 1 ص 55 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 33 ح 519 نحوه وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 108 وتاریخ دمشق : ج 42 ص 477 و 478 والأموال : ص 284 ح 674 .

ص: 177

6942.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغارات به نقل از بکر بن عیسی : علی علیه السلام می فرمود : «ای کوفیان! اگر از پیش شما بیرون رفتم بجز با مرکب ، بار سفر و غلامم ، پس من خیانت پیشه ام!» . هزینه زندگی اش را از محصولات او در مدینه از منطقه یَنْبُع می آوردند .6941.عنه علیه السلام :الجمل به نقل از ابو مِخْنَف لوط بن یحیی ، از استادانش : هنگامی که امیر مؤمنان ، تصمیم گرفت به سوی کوفه برود ، در میان بصریان به پا خاست و فرمود : «ای مردمان بصره! از چه می خواهید بر من خُرده گیرید؟» . به لباس و ردایش اشاره کرد و فرمود : «به خدا سوگند ، این دو از نخ ریسی همسرم است . از چه می خواهید بر من خُرده گیرید ای بصریان؟» ، و اشاره کرد به کیسه ای که در دستش بود و خرجی اش در آن قرار داشت . آن گاه فرمود : «به خدا سوگند ، این ، از محصولات من در مدینه است . پس اگر از نزد شما بیرون روم و بیش از آنچه می بینید با من باشد ، پس نزد خداوند ، از خیانتکارانم» .6940.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از عنتره : بر علی علیه السلام در منطقه خُوَرْنَق (1) وارد شدم و جامه کهنه حاشیه داری بر تن داشت ... گفتم : ای امیرمؤمنان! خداوند برای تو و خانواده ات ، در این مال ، بهره ای قرار داده و تو با خود ، چنین می کنی؟ فرمود : «به خدا سوگند ، من چیزی از مال شما برندارم ، و این نیست ، مگر همان جامه ای که از خانه ام برداشتم» یا گفت : «از مدینه» .6978.امام علی علیه السلام :الغارات به نقل از زاذان : به همراه قنبر ، نزد علی علیه السلام رفتم . پس قنبر گفت : ای امیر مؤمنان! به پاخیز که برایت چیز گران بهایی پنهان کرده ام .

فرمود : «آن چیست؟» .

گفت : به همراهم برخیز .

علی علیه السلام به پاخاست و به سوی خانه اش رفت . در این هنگام ، کیسه هایی پُر از جام های طلا و نقره دید . قنبر گفت : ای امیر مؤمنان! تو چیزی را وا نمی گذاری ، مگر آن که آن را تقسیم کنی . از این رو ، اینها را برای شما ذخیره کردم .

علی علیه السلام فرمود : «دوست داشتی به خانه ام آتش بسیار وارد سازی؟!» . سپس شمشیر کشید و بر جام ها فرود آورد و جام ها دو قسمت یا سه قسمت شدند . آن گاه فرمود : «اینها را قسمت قسمت کنید» . انجام دادند .

آن گاه ، این سروده را بر زبان آورد :

«این ، دستچین من و بهترین آن است

در حالی که هر میوه چین ، دستش به دهان خودش است [و خود می خورد]» .

ای سفید (نقره) ، دیگری را فریب ده! ای زرد (طلا) ، دیگری را بفریب!» . .

1- .مکانی در اطراف کوفه .

ص: 178

6982.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الاختصاص فی ذِکرِ طعامِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : سَمِعَ مِقلیً فی بَیتِهِ ، فَنَهَضَ وهُوَ یَقولُ : فی ذِمَّهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ مِقلَی الکَراکِرِ (1) ؟ ! قالَ : فَفَزِعَ عِیالُهُ وقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّهَا امرَأَتُکَ فُلانَهُ نَحَرَت جَزورا فی حَیِّها ، فَاُخِذَ لَها نَصیبٌ مِنها ، فَأَهدی أهلُها إلَیها . قالَ : فَکُلوا هَنیئا مَریئا . (2) .

1- .قوله علیه السلام : «فی ذمّه علیّ بن أبی طالب مَقْلی الکَراکِر» استفهام استنکاری حُذفت منه أداه الاستفهام ؛ وکأنّ مفاده : أنّ ما یُقلی فی بیته علیه السلام من لحم فی ذمّته ومحاسَب علیه إن کان دخوله بیتَه من غیر ما أحلّه اللّه له . وکأنّه علیه السلام عبّر بالکراکر کنایه عن اللحم الطیّب ؛ فإنّ الکَراکِر کما عن ابن الأثیر : جمع کِرْکِره : زَوْر [ :صدر ]البعیر الَّذی إذا بَرَک أصاب الأرض ، وهی ناتئه عن جسمه کالقُرْصَه . ومنه حدیث عمر : «ما أجهَلُ عن کَراکِر وأسْنِمه» ؛ فإنّها من أطایب ما یؤکَل من الإبل (النهایه : ج 4 ص 166 «کرکر») .
2- .الاختصاص : ص 152 .

ص: 179

6981.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الاختصاص در گزارش غذای امام علی علیه السلام : صدای بریان کردن گوشت را در خانه اش شنید . پس به پا خاست و می گفت : «بر گردن علی بن ابی طالب است بریانی گوشت لذیذ؟!» . (1)

راوی گوید : خانواده اش برآشفتند و گفتند : ای امیرمؤمنان! در قبیله همسرت [ فلانی] شتری کشته شده و از آن سهمی را برای او گذاشتند و خانواده اش برایش هدیه آورده اند . فرمود : «بخورید ، گوارا و پاکیزه!» . .

1- .مراد از این جمله آن است که گوشتی که در خانه علی بریان شود ، اگر از غیر راه حلال به خانه اش آمده باشد ، بدان مؤاخذه شود ، و منظور از واژه «کَراکِر» در متن روایت ، گوشت لذیذ است ؛ زیرا کَراکِر ، به سینه شتر می گویند که هرگاه بدن شتر بخوابد به زمین اصابت کند ، از بدن شتر بیرون زده است و لذیذترین قسمت گوشت شتر است (النهایه : ج 4 ص 166) .

ص: 180

6980.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق عن عبد الرحمن بن أبی بَکرَه :لَم یَرزَأ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ مِن بَیتِ مالِنا یَعنی بِالبَصرَهِ حَتّی فارَقَنا غَیرَ جُبَّهٍ مَحشُّوّهٍ أو خَمیصَهٍ دَرابجِردِیَّهٍ (1) . (2)6979.عنه علیه السلام :الغارات عن أبی رجاء :إنَّ عَلِیّا علیه السلام أخرَجَ سَیفا لَهُ إلَی السّوقِ فَقالَ : مَن یَشتَری مِنّی هذا ؟ فَلَو کانَ مَعی ثَمَنُ إزارٍ ما بِعتُهُ . فَقُلتُ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنَا أبیعُکَ إزارا واُنسِئُکَ ثَمَنَهُ إلی عَطائِکَ ، فَبِعتُهُ إزارا إلی عَطائِهِ ، فَلَمّا قَبَضَ عَطاءَهُ أعطانی حَقّی . (3) .

1- .الخَمِیصَه : ثوبُ خَزٍّ أو صُوف مُعْلَم . وقیل : لا تُسمّی خَمِیصهً إلّا أن تکون سوداء مُعْلَمه (النهایه : ج2 ص 81 «خمس») . والدِّرابْجِرْدِیّه : نسبه إلی دِرابْجِرْد : کوره بفارس (معجم البلدان : ج 2 ص 446) .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 476 ، الأموال : ص 283 ح 670 .
3- .الغارات : ج 1 ص 63 ؛ حلیه الأولیاء : ج 1 ص 83 ، شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 200 کلاهما نحوه .

ص: 181

6978.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از عبدالرحمان بن ابی بکره : علی بن ابی طالب علیه السلام از بیت المال ما (بصره) ، چیزی برنداشت تا زمانی که از ما جدا شد ، جز پوستینی پست ، یا لباسی سیاه از منطقه دارابْگِرد [ در شیراز] .6977.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الغارات به نقل از ابو رجاء : علی علیه السلام شمشیری را به بازار آورد و فرمود : «چه کسی این را از من می خرد؟ اگر بهای لباسی را داشتم ، این را نمی فروختم» .

به وی گفتم : ای امیرمؤمنان! من به شما لباسی می فروشم و نسیه می دهم تا زمانی که سهمت [ از بیت المال] بیاید .

پس به وی فروختم تا هنگام تقسیم بیت المال شد . وقتی سهمش را گرفت ، حقّ مرا پرداخت . .


ص: 182

الفصل السادس : السیاسه الاجتماعیّه6 / 1إقامَهُ العَدلِ6975.امام عسکری علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ لِابنِ عَبّاسٍ : فَقَد قَدِمَ عَلَیَّ رَسولُکَ ، وذَکَرتَ ما رَأَیتَ وبَلَغَکَ عَن أهلِ البَصرَهِ بَعدَ انصِرافی ، وسَاُخبِرُکَ عَنِ القَومِ : هُم بَینَ مُقیمٍ لِرَغبَهٍ یَرجوها ، أو عُقوبَهٍ یَخشاها ، فَأَرغِب راغِبَهُم بِالعَدلِ عَلَیهِ ، وَالإِنصافِ لَهُ ، والإِحسانِ إلَیهِ . (1)6974.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : وَلیَکُن أحَبُّ الاُمورِ إلَیکَ أوسَطَها فِی الحَقِّ ، وأعَمَّها فِی العَدلِ ، وأجمَعَها لِرِضَی الرَّعِیَّهِ ... إنَّ أفضَلَ قُرَّهِ عَینِ الوُلاهِ استِقامَهُ العَدلِ فِی البِلادِ ، وظُهورُ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ . (2)6973.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام فی کِتابِهِ إلَی الأَسوَدِ بنِ قُطبَهَ صاحِبِ جُندِ حُلوان : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الوالی إذا اختَلَفَ هَواهُ مَنَعَهُ ذلِکَ کَثیرا مِنَ العَدلِ ، فَلیَکُن أمرُ النّاسِ عِندَکَ فِی الحَقِّ سَواءً ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ فی الجَورِ عِوَضٌ مِنَ العَدلِ ، فَاجتَنِب ما تُنکِرُ أمثالَهُ . (3) .

1- .وقعه صفّین : ص 105 ، نثر الدرّ : ج 1 ص 322 نحوه .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 128 و133 نحوه وراجع دعائم الإسلام: ج 1 ص 355 و358.
3- .نهج البلاغه : الکتاب 59 ، بحار الأنوار : ج 33 ص