گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
6 / 8 دوری از خشم



6 / 9 پرهیز از پی جویی عیب ها

7078.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بر تو باد نرم خویی ؛ چرا که کلید رسیدن به درستی است و منش خردمندان .7077.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :مدارا و نرمی ، سخت ها را آسان سازد و اسباب دشوار را ساده کند .7076.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که نرم خویی پیشه سازد ، سخت ها برایش آسان گردد .6 / 8دوری از خشم7079.کنز العمّال :امام علی علیه السلام از سفارشش به ابن عباس ، هنگامی که او را در بصره به جای خود گمارد : با مردم ، در برخوردها و در مجالس و در حکم راندن گشاده رو باش ، و از خشم بپرهیز که نشانه سبکْ سری است و شیطان ، آن را راهبر است .6 / 9پرهیز از پی جویی عیب ها7076.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :به درستی که برای مردم ، عیب هایی است . پس پرده برمدار از آنچه از تو پنهان است که خدای سبحان ، بر آن حکم راند ، و تا آن جا که می توانی ، امور شرم آور را بپوشان ، تا خدای سبحان ، بپوشاند آنچه پوشیدنش را دوست می داری .7075.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : دورترینِ شهروندان به تو و بدترین آنها نزد تو ، کسی باشد که بیشتر در جستجوی عیب های مردم است ؛ چرا که در مردم ، عیب هایی هست که زمامدار ، به پوشیدن آنها سزاوارتر است . پس آنچه را از آن عیب ها که از تو پنهان است ، برملا مساز . همانا بر توست که تطهیر کنی آنچه را که برایت آشکار شد ، و خداوند ، بر آنچه از تو پنهان مانَد ، حکم رانَد . امور شرم آور را تا آن جا که می توانی ، بپوشان . خداوند نیز می پوشاند از تو آنچه را دوست می داری که از شهروندان پوشیده مانَد .

.


ص: 208

7074.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : الأَشرارُ یَتَّبِعونَ مَساوِئَ النّاسِ ، ویَترُکونَ مَحاسِنَهُم ، کَما یَتَتَبَّعُ الذُّبابُ المواضِعَ الفاسِدَهَ . (1)7073.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا سُئِلَتِ الفاجِرَهُ مَن فَجَرَ بِکِ ؟ فَقالَت : فُلانٌ ، فَإِنَّ عَلَیها حَدَّینِ : حَدّا لِفُجورِها ، وحَدّا لِفِریَتِها عَلَی الرَّجُلِ المُسلِمِ . (2)7072.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :تَتَبُّعُ العَوراتِ مِن أعظَمِ السَّوءاتِ . (3)6 / 10الإِصحارُ بِالعُذرِ لِدَفعِ سوءِ الظَّنِّ7069.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : إن ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیفا فَأَصحِر لَهُم بِعُذرِکَ (4) ، وَاعدِل عَنکَ ظُنونَهُمِ بِإِصحارِکَ ؛ فَإِنَّ فی ذلِکَ رِیاضَهً مِنکَ لِنَفسِکَ ، وَرِفقا بِرَعِیَّتِکَ ، وإعذارا تَبلُغُ بِهِ حاجَتَکَ مِن تَقویمِهِم عَلَی الحَقِّ . (5)6 / 11إعانَهُ المَظلومِ7073.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :مَن لَم یُنصِفِ المَظلومَ مِنَ الظّالِمِ سَلَبَهُ اللّهُ قُدرَتَهُ . (6) .

1- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 269 ح 113 .
2- .الکافی : ج 7 ص 209 ح 20 ، تهذیب الأحکام : ج 10 ص 48 ح 178 کلاهما عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 39 ح 118 عن داوود بن سلیمان عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام ، الجعفریّات : ص 138 وفیهما «لما أقرّت علی نفسها» بدل «لفجورها» .
3- .غرر الحکم : ح 4580 .
4- .أی کن من أمرهم علی أمرٍ واضح منکشف، من أصحر الرجل: إذا خرج إلی الصحراء (النهایه: ج 3 ص 12 «صحر») .
5- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 145 وزاد فی آخره «فی خَفْضٍ وإجمالٍ» .
6- .غرر الحکم : ح 8966 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 428 ح 7261 .

ص: 209



6 / 10 آشکار ساختن عذرها برای دفع بدگمانی

6 / 11 کمک به ستمدیدگان

7072.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : پلیدان ، بدی های مردم را جستجو می کنند و خوبی های آنان را رها می کنند ، همان گونه که مگس ، جاهای فاسد را می جوید .7071.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :هرگاه از زنِ بدکاری پرسیدی چه کسی با تو فسق و فجور انجام داد و زن ، در جواب گفت : «فلانی» ، بر آن زن ، دو حدّ است : حدّی برای کار زشتش ، و حدّی برای نسبت دادن فسق و فجور به مرد مسلمان .7070.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :جستجوی امور شرم آور و پنهان ، از بدترینِ بدی هاست .6 / 10آشکار ساختن عذرها برای دفع بدگمانی7067.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : اگر شهروندان [ در کاری ]به تو گمان ستم بردند ، عذرت (دلیلت) را برایشان آشکار ساز و با این کار ، سوء ظنّ آنان را از خود ، برطرف کن ؛ چرا که با این رفتار ، نفس خود را رام کرده ، با شهروندانْ مدارا کرده ای ، و به سبب عذرخواهی ، به حاجت خویش در استوار داشتن آنان بر مسیر حق ، دست یافته ای .6 / 11کمک به ستمدیدگان7064.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که حقّ ستمدیده را از ستمگر نستاند ، خداوند ، قدرتش را از او بستاند .

.


ص: 210

7063.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :أما والَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، لَولا حُضورُ الحاضِرِ ، وقِیامُ الحُجَّهِ بِوُجودِ النّاصِرِ ، وما أخَذَ اللّهُ عَلَی العُلَماءِ ألّا یُقارّوا عَلی کِظَّهِ (1) ظالِمٍ ، ولا سَغَبِ مَظلومٍ ، لَأَلَقیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها ، وَلَسَقَیتُ آخِرَها بِکَأسِ أوَّلِها ، ولَأَلفَیتُم دُنیاکُم هذِهِ أزهَدَ عِندی مِن عَفطَهِ عَنزٍ ! (2)7062.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ! أعینونی عَلی أنفُسِکُم ، وایمُ اللّهِ لَاُنصِفَنَّ المَظلومَ مِن ظالِمِهِ ، ولَأَقودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ ، حَتّی اُورِدَهُ مَنهَلَ الحَقِّ وإن کانَ کارِها . (3)7061.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :الذَّلیلُ عِندی عَزیزٌ حَتّی آخُذَ الحَقَّ لَهُ ، وَالقَوِیُّ عِندی ضَعیفٌ حَتّی آخُذَ الحَقَّ مِنهُ . (4)7060.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : ثُمَّ انظُر فی أمرِ الأَحکامِ بَینَ النّاسِ بِنِیَّهٍ صالِحَهٍ ؛ فَإِنَّ الحُکمَ فی إنصافِ المَظلومِ مِنَ الظّالِمِ والأَخذِ لِلضَّعیفِ مِنَ القَوِیِّ وإقامَهِ حُدودِ اللّهِ عَلی سُنَّتِها ومِنهاجِها مِمّا یُصلِحُ عِبادَ اللّهِ وبِلادَهُ . (5)7059.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :رَجَعَ عَلِیٌّ علیه السلام إلی دارِهِ فی وَقتِ القَیظِ فَإِذَا امرَأَهٌ قائِمَهٌ تَقولُ : إنَّ زَوجی ظَلَمَنی وأخافَنی وتَعَدّی عَلَیَّ وحَلَفَ لَیَضرِبُنی ، فَقالَ علیه السلام : یا أمَهَ اللّهِ ! اصبِری حَتّی یَبرُدَ النَّهارُ ، ثُمَّ أذهَبُ مَعَکِ إن شاءَ اللّهُ ، فَقالَت : یَشتَدُّ غَضَبُهُ وحَردُهُ عَلَیَّ ، فَطَأطَأَ رَأسَهُ ثُمَّ رَفَعَهُ وهوَ یَقولُ : لا وَاللّهِ أو یُؤخَذُ لِلمَظلومِ حَقُّهُ غَیرَ مُتَعتَعٍ ، أینَ مَنزِلُکِ ؟ فَمَضی إلی بابِهِ فَوَقَفَ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکُم . فَخَرَجَ شابٌّ ، فَقالَ عَلِیٌّ : یا عَبدَ اللّهِ ! اتَّقِ اللّهَ فَإنَّکَ قَد أخَفتَها وأخرَجتَها . فَقالَ الفَتی : وما أنتَ وذاکَ ؟ وَاللّهِ لَاُحرِقَنَّها لِکَلامِکَ !

فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ : آمُرُکَ بِالمَعروفِ وأنهاکَ عَنِ المُنکَرِ تَستَقبِلُنی بِالمُنکَرِ ، وتُنِکرُ المَعروفَ ؟ قالَ : فَأَقبَلَ النّاسُ مِنَ الطُّرُقِ ویَقولونَ : سَلامٌ عَلَیکُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، فَسَقَطَ الرَّجُلُ فی یَدَیهِ (6) فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ أقلِنی عَثرَتی ، فَوَاللّهِ لَأَکونَنَّ لَها أرضا تَطَأُنی ، فأَغمَدَ عَلِیٌّ سَیفَهُ وقالَ : یا أمَهَ اللّهِ ادخُلی مَنزِلَکِ ، ولا تُلجِئی زَوجَکِ إلی مِثلِ هذا وشِبهِهِ . (7) .

1- .الکِظّه : ما یعتری الممتلئ من الطعام (النهایه : ج 4 ص 177 «کظظ») .
2- .نهج البلاغه: الخطبه 3، معانی الأخبار: ص 362 ح 1، الإرشاد: ج 1 ص 289 نحوه وفیهما «حضور الناصر» بدل «حضور الحاضر» ، علل الشرائع : ص 151 ح 12 ، الاحتجاج : ج 1 ص 458 ح 105 وفیه «أولیاء الأمر» بدل «العلماء» وفیها «یقرّوا» بدل «یقارّوا» وکلّها عن ابن عبّاس ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 205 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 136 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 49 ح 33 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 37 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 351 ح 25 .
5- .تحف العقول : ص 135 .
6- .یقال لکلّ من ندم وعجز عن الشیء: قد سُقِط فی یده، واُسقِط فی یده، لغتان (مجمع البحرین: ج 2 ص 854 «سقط»).
7- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 106 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 57 ح 7 .

ص: 211

7058.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :بدانید سوگند به کسی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید ، اگر نبودند این بیعت کنندگان و حجّت ، با وجود یاورْ تمام نمی شد ، و این که خداوند از دانشمندان پیمان گرفته که شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده را بر نتابند ، افسار آن را بر دوشش می انداختم و پایانش را به کاسه آغازش سیراب می کردم و می دیدید که دنیای شما نزد من ، ناچیزتر است از نخامه بزِ ماده .7066.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :ای مردم! مرا بر کارتان یاری رسانید . به خدا سوگند که داد ستمدیده را از آن که ستم کرده ، بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و او را به آبشخور حق کشانم ، گرچه ناخشنود باشد .7065.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :خوار ، نزد من گرامی است تا زمانی که حقّ او را بستانم ، و قوی نزد من ، ناتوان است تا آن گاه که حق را از او بستانم .7064.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در سفارش نامه اش به مالک اشتر : آن گاه با انگیزه ای درست در حکم های میان مردم بنگر ؛ چرا که حکم در ستاندن دادِ ستمدیده از ستمگر ، و گرفتن حقّ ناتوان از توانمند ، و برپایی حدود خداوند بر سنّت و روش [ درست] ، از اموری است که بندگان خدا و شهرها را به صلاح کشانَد .7063.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام به هنگام گرمی هوا به خانه برگشت که در این هنگام ، زنی را ایستاده دید که می گفت : همسرم به من ستم کرده و مرا ترسانده و بر من تعدّی روا داشته است و سوگند یاد کرده که مرا کتک زند .

علی علیه السلام فرمود : «ای بنده خدا! صبر کن تا هوا خُنک شود ، آن گاه با تو می رویم ، اگر خدا بخواهد» .

زن گفت : خشم و عصبانیتش بر من بسیار خواهد شد .

[ علی علیه السلام ] سپس سرش را پایین انداخت . آن گاه ، سر بلند کرد ، در حالی که می گفت : «نه ؛ به خدا سوگند ، تا حقّ ستمدیده ، بدون درماندگی (لُکنت) درگفتار ، گرفته شود . خانه ات کجاست؟» .

به درِ خانه مرد رفت و ایستاد و گفت : «السلام علیکم!» .

جوانی بیرون آمد . علی علیه السلام فرمود : «ای بنده خدا! از خدا پروا کن . تو زنت را ترسانده ای و بیرون رانده ای» .

جوان گفت : تو را به او چه کار؟ به خدا سوگند ، به سبب این سخن تو او را می سوزانم!

آن گاه امیر مؤمنان فرمود : «تو را به نیکی امر می کنم و از زشتی ، باز می دارم . با زشتی به استقبالم می آیی و نیکی را نادیده می انگاری؟» .

مردم از گوشه و کنار می آمدند و می گفتند : سلام بر تو ای امیر مؤمنان!

مرد ، پشیمان و سرگشته گفت : ای امیر مؤمنان! از لغزشم درگذر . به خدا سوگند ، [ از این پس] در برابرش زمینی خواهم بود که بر من پا گذارد .

علی علیه السلام شمشیرش را غلاف نمود و گفت:«ای بنده خدا! وارد خانه ات شو و همسرت را به چنین کارهایی وا مدار». .


ص: 212

7062.عنه علیه السلام :الاختصاص :إنَّ سَعیدَ بنَ القَیسِ الهَمدانِیَّ رَآهُ [عَلیّا علیه السلام ] یَوما فی شِدَّهِ الحَرِّ فی فِناءِ حائِطٍ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! بِهذِهِ السّاعَهِ ؟ قالَ : ما خَرَجتُ إلّا لِاُعینَ مَظلوما أو اُغیثَ مَلهوفا . فَبَینا هوَ کَذلِکَ إذ أتَتهُ امرَأَهٌ قَد خَلَعَ قَلبَها ، لا تَدری أینَ تَأخُذُ مِنَ الدُّنیا حَتّی وَقَفَت عَلَیهِ ، فَقالَت : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! ظَلَمَنی زَوجی وتَعَدّی عَلَیَّ وحَلَفَ لَیَضرِبُنی فَاذهَب مَعی إلَیهِ ، فَطَأطَأَ رَأسَهُ ثُمَّ رَفَعَهُ وهُوَ یَقولُ : لا وَاللّهِ ، حَتّی یُؤخَذَ لِلمَظلومِ حَقُّهُ غَیرَ مُتَعتَعٍ ، وأینَ مَنزِلُکِ ؟ قالَت : فی مَوضِعِ کَذا وکَذا .

فَانطَلَقَ مَعَها حَتَّی انتَهَت إلی مَنزِلِها ، فَقالَت : هذا مَنزِلی ، قالَ : فَسَلَّمَ ، فَخَرَجَ شابٌّ عَلَیهِ إزارٌ مُلَوَّنَهٌ ، فَقالَ: اِتَّقِ اللّهَ فَقَد أخَفتَ زَوجَتَکَ ، فَقالَ : وما أنتَ وذاکَ ؟ وَاللّهِ لَاُحرِقَنَّها بِالنّارِ لِکَلامِکَ .

قالَ : وکانَ إذا ذَهَبَ إلی مَکانٍ أخَذَ الدِّرَّهَ بِیَدِهِ ، والسَّیفُ مُعَلَّقٌ تَحتَ یَدِهِ ، فَمَن حَلَّ عَلَیهِ حُکمٌ بِالدِّرَّهِ ضَرَبَهُ ، ومَن حَلَّ عَلَیهِ حُکمٌ بِالسَّیفِ عاجَلَهُ ، فَلَم یَعلَمِ الشّابُّ إلّا وقَد أصلَتَ السَّیفَ وقالَ لَهُ : آمُرُکَ بِالمَعروفِ وأنهاکَ عَنِ المُنکَرِ ، وتَرُدُّ المُعروفَ ! تُب وإلّا قَتَلتُکَ .

قالَ : وأقبَلَ النّاسُ مِنَ السِّکَکِ یَسأَلونَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام حَتّی وَقَفوا عَلَیهِ ، قالَ : فَاُسقِطَ فی یَدِهِ (1) الشابُّ ، وقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، اعفُ عَنّی عَفا اللّهُ عَنکَ ، وَاللّهِ لَأَکونَنَّ أرضا تَطَأُنی ، فَأَمَرَها بِالدُّخولِ إلی مَنزِلِها وَانکَفَأَ وهوَ یَقولُ : «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحٍ بَیْنَ النَّاسِ» .

الحَمدُ للّهِِ الَّذی أصلَحَ بی بَینَ مَرأَهٍ وزَوجِها ، یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَمَن یَفْعَلْ ذَ لِکَ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا» (2) . (3) .

1- .ما أثبتناه هو الصحیح کما فی بحار الأنوار ، وما فی المصدر: «فی ید الشابّ».
2- .النساء : 114 .
3- .الاختصاص : ص 157 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 113 .

ص: 213

7061.عنه علیه السلام :الاختصاص :سعید بن قیس همدانی ، در روزی گرم ، علی علیه السلام را در آستانه دیواری دید . پس گفت : ای امیر مؤمنان! در این ساعت [ این جا چه می کنی]؟

فرمود : «بیرون نیامدم ، جز آن که ستمدیده ای را یاری دهم یا دادخواهی را کمک رسانم» .

در این هنگام ، زنی نزد او آمد که دلْ تهی کرده بود و نمی دانست کجا پناه گیرد . نزد او ایستاد و گفت : ای امیر مؤمنان! همسرم به من ستم کرده و بر من تعدّی روا داشته است و سوگند یاد کرده که مرا کتک زند . با من نزد او درآی .

پس [ علی علیه السلام ] سرش را پایین افکند . سپس سر بلند کرد ، در حالی که می گفت : «نه ؛ به خدا سوگند ، تا آن که حق ستمدیده ، بدون درماندگی (لُکنت) در گفتار ، ستانده شود . خانه ات کجاست؟» .

گفت : در فلان مکان .

با زن راه افتاد تا به خانه اش رسید . زن گفت : این است خانه من .

راوی گوید : [ علی علیه السلام ] سلام کرد . پس جوانی بیرون آمد که لباسی بلند و رنگی بر تن داشت . سپس علی علیه السلام فرمود : «از خدا پروا کن! همسرت را ترسانده ای» .

جوان گفت : تو را با او چه کار؟ به خدا سوگند ، به خاطر سخنت او را در آتش می سوزانم .

راوی گوید : هرگاه [ علی علیه السلام ] جایی می رفت ، تازیانه اش به دستش بود و شمشیر به کمرش آویزان . آن که بر او حکم تازیانه روا می شد ، او را می زد و آن کس که حکم شمشیر بر او بار می شد ، به سرعت به اجرا می گذارد .

ناگاه ، جوان متوجّه شد که امیر مؤمنان شمشیرش را کشیده و می گوید : «تو را به نیکی فرمان می دهم و از زشتی باز می دارم . معروف را رد می کنی؟ توبه کن ، وگرنه تو را می کشم» .

راوی گوید : مردم ، از کوچه های اطرافْ رو آوردند و سراغ امیر مؤمنان را می گرفتند تا در برابرش ایستادند. [در این هنگام ]جوان پشیمان شد و گفت : ای امیر مؤمنان! از من درگذر . خداوند از تو درگذرد! به خدا سوگند ، [ از این پس ]زمینی خواهم بود که بر من پا گذارد .

پس زن را فرمان داد که به خانه اش رود و خود بازگشت ، در حالی که می گفت : «در بسیاری از رازگویی ایشان ، خیری نیست ، مگر کسی که [ بدین وسیله ]به صدقه یا کارپسندیده یا سازشی میان مردم ، فرمان دهد» .

سپاسْ خدای را که به واسطه من ، میان زن و شوهری صلح برقرار ساخت . خداوند تبارک و تعالی می فرماید : «در بسیاری از رازگویی ایشان ، خیری نیست ، مگر کسی که [ بدین وسیله ]به صدقه یا کارپسندیده یا سازشی میان مردم ، فرمان دهد ؛ و هرکس برای طلب خشنودی خدا چنین کند ، به زودی او را پاداش بزرگی خواهیم داد » . .


ص: 214

7060.عنه علیه السلام :الکافی عن أسید بن صَفوانَ صاحبِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله :لَمّا کانَ الیَومُ الَّذی قُبِضَ فیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ارتَجَّ المَوضِعُ بِالبُکاءِ ، ودَهِشَ النّاسُ کَیَومَ قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، وجاءَ رَجُلٌ باکِیا وهوَ مُسرِعٌ مُستَرجِعٌ وهوَ یَقولُ : الیَومَ انقَطَعَت خِلافَهُ النُّبُوَّهِ ، حَتّی وقَفَ عَلی بابِ البَیتِ الَّذی فیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ یا أبَا الحَسَنِ ، کُنتَ أوَّلَ القَومِ إسلاما وأخلَصَهُم إیمانا ... الضَّعیفُ الذَّلیلُ عِندَکَ قَوِیٌّ عَزیزٌ حَتّی تَأخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ ، وَالقَوِیُّ العَزیزُ عِندَکَ ضَعیفٌ ذَلیلٌ حَتّی تَأخُذَ مِنهُ الحَقَّ ، والقَریبُ والبَعیدُ عِندَکَ فی ذلِکَ سَواءٌ . (1)راجع : ص 200 (الإتّصال المباشر بالنّاس) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 454 ح 4 ، کمال الدین : ص 388 390 ح 3 ، الأمالی للصدوق : ص 312 ح 363 .

ص: 215

7058.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکافی به نقل از اُسید بن صفوان ، صحابی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : چون روز رحلت امیرمؤمنان فرا رسید ، شهر کوفه از گریه[ ی مردم] به لرزه درآمد و مردم ، مانند روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله متحیّر ماندند .

[ در این میان ]مردی گریان و شتابان در حالی که کلمه استرجاع ( إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون ) بر زبان داشت ، آمد و گفت : امروز رشته جانشینی نبوت گسست ؛ تا درِ خانه ای که امیر مؤمنان در آن بود ، ایستاد و گفت : ای ابوالحسن ، خدای تو را رحمت کند! تو نخستین کسِ این قوم بودی در اسلام ، و خالص ترینِ آنان در ایمان ... ناتوانِ خوار ، نزد تو توانمند و گران مایه بود ، تا حقّش را بستانی ، و توانمند گران مایه ، نزدِ تو ناتوان و خوار بود تا از او حق را بستانی ، و نزدیک و دور نزد تو در این جهت ، برابر بودند .ر . ک : ص 201 (ارتباط مستقیم با مردم) .

.


ص: 216

6 / 12تَأسیسُ بَیتِ القِصَصِ7054.امام علی علیه السلام :صبح الأعشی :أوَّلُ مَن اتَّخَذَ بَیتا تُرمی فیهِ قِصَصُ أهلِ الظُّلاماتِ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام . (1)7053.امام علی علیه السلام :الأوائل لأبی هلال عن محمّد بنِ سیرینَ :اِتَّخَذَ عَلِیٌّ بَیتا یُلقِی النّاسُ فیهِ القِصَصَ ، حَتّی کَتَبوا شَتمَهُ فَأَلقَوهُ فیهِ ، فَتَرَکَهُ . (2)7052.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :کانَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام بَیتٌ سَمّاهُ : بَیتَ القِصَصِ ، یُلقِی النّاسُ فیهِ رِقاعَهُم . (3)7051.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام لِأَصحابِهِ : مَن کانَت لَهُ إلَیَّ مِنکُم حاجَهٌ ، فَلیَرفَعها فی کِتابٍ ؛ لِأَصونَ وُجوهَکُم عَنِ المَسأَلَهِ . (4)6 / 13المُراقَبَهُ لِدَفعِ مَظالِمِ الجُنودِ7055.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :مِن عَبدِ اللّهِ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ إلی مَن مَرَّ بِهِ الجَیشُ مِن جُباهِ الخَراجِ وعُمّالِ البِلادِ :

أمّا بَعدُ ، فَإِنّی قَد سَیَّرتُ جُنودا هی مَارَّهٌ بِکُم إن شاءَ اللّهُ ، وقَد أوصَیتُهُم بِما یَجِبُ للّهِِ عَلَیهِم مِن کَفِّ الأَذی ، وصَرفِ الشَّذی (5) ، وأنَا أبرَأُ إلَیکُم وإلی ذِمَّتِکُم مِن مَعَرَّهِ (6) الجَیشِ ، إلّا مِن جَوعَهِ المُضطَرِّ ، لا یَجِدُ عَنها مَذهَبا إلی شِبَعِهِ ، فَنَکِّلوا مَن تَناوَلَ مِنهُم شَیئا ظُلما عَن ظُلمِهِم ، وکُفّوا أیدِیَ سُفَهائِکُم عَن مُضارَّتِهِم ، والتَّعَرُّضِ لَهُم فیما استَثنَیناهُ مِنهُم ، وأنَا بَینَ أظهُرِ الجَیشِ ، فَارفَعوا إلَیَّ مَظالِمَکُم ، وما عَراکُم مِمّا یَغلِبُکُم مِن أمرِهِم ، وما لا تُطیقونَ دَفعَهُ إلّا بِاللّهِ وبی ، فَأَنَا اُغَیِّرُهُ بِمَعونَهِ اللّهِ إن شاءَ اللّهُ . (7) .

1- .صبح الأعشی : ج 1 ص 414 .
2- .الأوائل لأبی هلال : ص 142 .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 17 ص 87 .
4- .العقد الفرید : ج 1 ص 203 .
5- .الشَّذی : الشرّ والأذی (النهایه : ج 2 ص 454 «شذا») .
6- .المَعَرّه : الأمر القبیح المکروه والأذی (النهایه : ج 3 ص 205 «عرر») .
7- .نهج البلاغه : الکتاب 60 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 486 ح 691 .

ص: 217



6 / 12 بنیاد نهادن صندوق شکایات

6 / 13 بازرسی برای برچیدن ستم لشکریان

6 / 12بنیاد نهادن صندوق شکایات7052.عنه علیه السلام :صبح الأعشی :نخستین کسی که مکانی را بنیاد کرد که در آن ، شِکوه داد خواهان افکنده می شد ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بود .7051.عنه علیه السلام :الأوائل ، ابو هلال به نقل از محمد بن سیرین : علی علیه السلام ، خانه ای بنیاد کرد که مردم ، عرضِ حال خود را در آن می افکندند ، تا آن که برایش دشنام نوشتند و در آن افکندند . آن گاه ، آن را کنار گذارد .7050.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :برای امیر مؤمنان ، خانه ای بود . آن را بیت القصص (صندوق گزارش ها و شکایات) نامید و مردم ، نامه های خود را در آن می افکندند .7049.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام به یارانش : هرکس از شما از من خواسته ای دارد ، آن را در کاغذی بنگارد تا چهره هاتان را از خواستن ، مصون دارم .6 / 13بازرسی برای برچیدن ستم لشکریان7046.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :از بنده خدا ، علی امیر مؤمنان ، به هرکس که ارتش بر او گذرد ، از گردآورندگان خراج و کارگزاران شهرها :

پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به درستی که لشکری روانه ساختم که به خواست خدا ، از کنار شما عبور می کنند و به آنان سفارش کردم بدانچه از سوی خداوند بر آنان واجب است ، از خودداری کردن از آزار و کنار نهادن اذیّت و بدی ؛ و من نزد شما و پیمان شما ، از آزار سپاهیان بیزاری جویم ، مگر آن که گرسنگی ، سربازی را ناچار گردانَد و راهی برای سیر کردن خود ، جز آن نیابد . پس کسی را که دست ستم گشاید ، از ستمگری باز دارید و دست بی خردان خود را از زیان رساندن به لشکریان و متعرّض آنان شدن در آنچه استثنا کردم ، باز دارید . من پشتِ سر سپاه هستم . پس شکایت های خود را به من رسانید ، و آنچه به شما رسد به سبب غلبه آنان و توان برطرف کردن آن را ندارید ، جز به وسیله خدا و من ، به یاری خدا آن را تغییر دهم . إن شاء اللّه !

.


ص: 218

6 / 14الحِرصُ عَلی جَماعَهِ الاُمَّهِ7049.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام مِن کتابٍ لَهُ إلی أبی موسَی الأَشعَرِیِّ جَوابا فی أمرِ الحَکَمَینِ : فَإِنَّ النّاسَ قَد تَغَیَّرَ کَثیرٌ مِنهُم عَن کَثیرٍ مِن حَظِّهِم ، فَمالوا مَعَ الدُّنیا ، ونَطَقوا بِالهَوی ، وإنّی نَزَلتُ مِن هذا الأَمرِ مَنزِلاً مُعجِبا ، اِجتَمَعَ بِهِ أقوامٌ أعجَبَتهُم أنفُسُهُم ، وأنَا اُداوی مِنهُم قَرحا أخافُ أن یَکونَ عَلَقا ، ولَیسَ رَجُلٌ فَاعلَم أحرَصَ عَلی جَماعَهِ اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله واُلفَتِها مِنّی ، أبتَغی بِذلِکَ حُسنَ الثَّوابِ ، وکَرَمَ المَآبِ ، وسَأَفی بِالَّذی وَأَیتُ (1) عَلی نَفسی . (2)7048.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عنه علیه السلام فی التَّحذیرِ مِنَ الفِتَنِ : لا تَکونوا أنصابَ الفِتَنِ ، وأعلامَ البِدَعِ ، وَالزَموا ما عُقِدَ عَلَیهِ حَبلُ الجَماعَهِ ، وبُنِیَت عَلَیهِ أرکانُ الطّاعَهِ . (3)7047.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام ( فی المناجاهِ ) عنه علیه السلام مِن کَلامِهِ مَعَ الخَوارِجِ : اِلزَموا السَّوادَ الأَعظَمَ ؛ فَإِنَّ یَدَ اللّهُ مَعَ الجَماعَهِ ، وإیّاکُم والفُرقَهَ ! فَإِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّیطانِ ، کَما أنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئبِ . (4) .

1- .الوَأْی : الوعد الَّذی یوثّقه الرجل علی نفسه ، ویعزم علی الوفاء به (النهایه : ج 5 ص 144 «وأی») .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 78 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 304 ح 554 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 151 ؛ ینابیع المودّه : ج 3 ص 372 ح 4 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 127 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 101 ح 2312 وفیه من «إیّاکم والفُرقه ...» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 373 ح 604 .

ص: 219



6 / 14 کوشش در جهت اتّحاد جامعه اسلامی

6 / 14کوشش در جهت اتّحاد جامعه اسلامی7044.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام از نامه اش به ابو موسی اشعری ، در پاسخ به مسئله حکمیت : همانا بسیاری مردم ، از بسیاری از بهره هایشان ، بی نصیب ماندند . پس به دنیا رو آوردند و از روی هوا سخن گفتند . من در این کار ، به جایگاهی شگفت رسیدم . مردمی خودپسند بر آن گِرد آمدند . و من اکنون دُمَلی را درمان می کنم که می ترسم سرنگشاید ؛ و بدان که در یکپارچه کردن امّت پیامبر و الفت آنان ، کسی از من حریص تر نیست . من بدین کار ، پاداش نیکو و بازگشتی کریمانه بجویم ، و بدانچه با خود عهد کردم ، وفا کنم .7043.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در پرهیز دادن از فتنه ها : پس نمودارهای فتنه و نشانه های بدعت مباشید و آن را که پیوند جماعت مسلمانان ، بدان استوار است و ارکان اطاعت بر آن پایدار ، بر خودْ لازم شمارید .7042.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام از سخنش با خوارج : با اکثریت ، هم داستان شوید ، که دست خدا همراه جماعت است ؛ و از تفرقه بپرهیزید ، که آن که از مردم جدا افتد ، بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گلّه ، نصیب گرگ است .

.


ص: 220

7041.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :لِیَردَعکُمُ الإِسلامُ ووَقارُهُ عَنِ التَّباغی والتَّهاذی ، وَلتَجتَمِع کَلِمَتُکُم ، وَالزَموا دِینَ اللّهِ الَّذی لا یُقبَلُ مِن أحَدٍ غَیرُهُ ، وکَلِمَهَ الإِخلاصِ الَّتی هی قِوامُ الدّینِ . (1)7040.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إیّاکُم وَالتَّلَوُّنَ فی دینِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ جَماعَهً فیما تَکرَهونَ مِنَ الحَقِّ خَیرٌ مِن فُرقَهٍ فیما تُحِبّونَ مِنَ الباطِلِ ، و إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یُعطِ أحَدا بِفُرقَهٍ خَیرا ، مِمَّن مَضَی ولا مِمَّن بَقِیَ . (2)7039.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ الشَّیطانَ یُسَنّی (3) لَکُم طُرُقَهُ ، ویُریدُ أن یَحُلَّ دینَکُم عُقدَهً عُقدَهً ، ویُعطِیَکُم بِالجَماعَهِ الفُرقَهَ ، وبِالفُرقَهِ الفِتنَهَ ، فَاصدِفوا عَن نَزَغاتِهِ ونَفَثاتِهِ . (4)7038.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :وایمُ اللّهِ ، ما اختَلَفَت اُمَّهٌ بَعدَ نَبِیِّها إلّا ظَهَرَ باطِلُها عَلی حَقِّها ، إلّا ما شاءَ اللّهُ . (5)7044.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :وإنّی ، وَاللّهِ ، لَأَظُنُّ أنَّ هؤلاءِ القَومَ سَیُدالونَ (6) مِنکُم بِاجتِماعِهِم عَلی باطِلِهِم ، وتَفَرُّقِکُم عَن حَقِّکُم . (7) .

1- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 45 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 176 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 313 ح 76 ؛ ینابیع المودّه : ج 3 ص 437 ح 9 ولیس فیه من «فإنّ جماعه» إلی «الباطل» .
3- .یقال : سنَّیتُ الشیء : إذا فتحته وسهّلته . وتسنّی لی کذا : أی تیسّر وتأتّی (النهایه : ج 2 ص 415 «سنا») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 121 .
5- .الأمالی للمفید : ص 235 ح 5 ، الأمالی للطوسی : ص 11 ح 13 کلاهما عن الأصبغ بن نباته ، وقعه صفّین : ص 224 عن أبی سنان الأسلمی ؛ شرح نهج البلاغه : ج 5 ص 181 وفیهما «أهل باطلها علی أهل حقّها» .
6- .الإداله : الغلبه (النهایه : ج 2 ص 141 «دول») .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 25 .

ص: 221

7043.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :می باید اسلام و متانتش شما را از یاغیگری و یاوه گویی باز دارد و کلامتان یکی شود . بچسبید به دین خدا که جز آن ، از کسی پذیرفته نیست ، و [ بچسبید ]به کلمه اخلاص که سبب استواری دین است .7042.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :بپرهیزید از دگرگونی در دین خدا ، که همراه جماعت بودن در حقّی که آن را خوش نمی انگارید ، بهتر است از پراکنده شدن به خاطر باطلی که آن را دوست می دارید! و همانا خداوند سبحان ، به کسی به خاطر جدایی خیری نبخشید ، نه از گذشتگان و نه از باقی ماندگان .7041.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :به درستی که شیطان ، راه هایش را بر شما هموار می گردانَد و می خواهد دینتان را بند بند ، بگسلد و پراکندگی را جایگزین پیوند سازد و با تفرقه ، فتنه و بحران را به شما بخشد . پس از دمدمه و وسوسه او روی برگردانید .7040.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، امّتی پس از پیامبرش اختلاف نکرد ، جز آن که باطل ها بر حق هایش غالب گشت ، مگر آنچه خدا خواست .7039.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که من گمان دارم این گروه ، به زودی بر شما پیروز گردند ، به سبب اجتماعشان بر باطل خود و پراکندگی شما از حقّتان . .


ص: 222

7038.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام فی تَحذیرِ الاُمَّهِ مِنَ الفُرقَهِ : اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَکُم مِنَ المَثُلاتِ بِسوءِ الأَفعالِ وذَمیمِ الأَعمالِ ! فَتَذَکَّروا فِی الخَیرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم ، وَاحذَروا أن تَکونوا أمثالَهُم .

فَإِذا تَفَکَّرتُم فی تَفاوُتِ حالَیهِم فَالزَموا کُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّهُ بِهِ شَأنَهُم ، وزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم ، ومُدَّتِ العافِیَهُ بِهِ عَلَیهِم ، وَانقادَتِ النِّعمَهُ لَهُ مَعَهُم ، ووَصَلَتِ الکَرامَهُ عَلَیهِ حَبلَهُم مِنَ الِاجتِنابِ لِلفُرقَهِ ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَهِ ، وَالتَّحاضِّ عَلَیها وَالتَّواصی بِها ، وَاجتَنِبوا کُلَّ أمرٍ کَسَرَ فِقرَتَهُم ، وأوهَنَ مُنَّتَهُم . مِن تَضاغُنِ القُلوبِ ، وتَشاحُنِ الصُّدورِ ، وتَدابُرِ النُّفوسِ ، وتَخاذُلِ الأَیدی ، وتَدَبَّروا أحوالَ الماضینَ مِنَ المُؤمِنینَ قَبلَکُم ، کَیفَ کانوا فی حالِ التَّمحیصِ وَالبَلاءِ ، أ لَم یَکونوا أثقَلَ الخَلائِقِ أعباءً ، وأجهَدَ العِبادِ بَلاءً ، وأضیَقَ أهلِ الدُّنیا حالاً ؟ اِتَّخَذَتهُمُ الفَراعِنَهُ عَبیدا ؛ فَساموهُم سوءَ العَذابِ ، وجَرَّعوهُمُ المُرارَ ؛ فَلَم تَبرَحِ الحالُ بِهِم فی ذُلِّ الهَلَکَهِ وقَهرِ الغَلَبَهِ . لا یَجِدونَ حیلَهً فی امتِناعٍ ، ولا سَبیلاً إلی دِفاعٍ .

حَتّی إِذا رَأَی اللّهُ سُبحانَهُ جِدَّ الصَّبرِ مِنهُم عَلَی الأَذی فی مَحَبَّتِهِ ، وَالِاحتِمالَ لِلمَکروهِ مِن خَوفِهِ جَعَلَ لَهُم مِن مَضایِقِ البَلاءِ فَرَجا ، فَأَبدَلَهُمُ العِزَّ مَکانَ الذُّلِّ ، وَالأَمنَ مَکانَ الخَوفِ ، فَصاروا مُلوکاً حُکّاماً ، وأئِمَّهً أعلاماً ، وقَد بَلَغَتِ الکَرامَهُ مِنَ اللّهِ لَهُم ما لَم تَذهَبِ الآمالُ إلَیهِ بِهِم .

فَانظُروا کَیفَ کانوا حَیثُ کانَتِ الأَملاءُ (1) مُجتَمِعَهً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَهً ، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَهً ، وَالأَیدی مُتَرادِفَهً ، والسُّیوفُ مُتَناصِرَهً ، وَالبَصائِرُ نافِذَهً ، وَالعَزائِمُ واحِدَهً . أَ لَم یَکونوا أرباباً فی أقطارِ الأَرَضینَ ، ومُلوکاً عَلی رِقابِ العالَمینَ ؟ فَانظُروا إلی ما صاروا إلَیهِ فی آخِرِ اُمورِهِم حینَ وَقَعَتِ الفُرقَهُ ، وتَشَ الاُلفَهُ ، وَاختَلَفَتِ الکَلِمَهُ وَالأَفئِدَهُ ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفینَ ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبینَ ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ کَرامَتِهِ ، وسَلَبَهُم غَضارَهَ نِعمَتِهِ . وَبقِیَ قَصَصُ أخبارِهِم فیکُم عِبَرا لِلمُعتَبِرینَ .

فَاعتَبِروا بِحالِ وَلَدِ إسماعیلَ وبَنی إسحاقَ وبَنی إسرائیلَ علیهم السلام ؛ فَما أشَدَّ اعتِدالَ الأَحوالِ ، وأقرَبَ اشتِباهَ الأَمثالِ . تَأَمَّلوا أمرَهُم فی حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم لَیالِیَ کانَتِ الأَکاسِرَهُ وَالقَیاصِرَهُ أرباباً لَهُم ، یَحتازونَهُم عَن ریفِ الآفاقِ ، وبَحرِ العِراقِ وخُضرَهِ الدُّنیا إلی مَنابِتِ الشّیحِ ، ومَهافِی الرّیحِ ، ونَکَدِ المَعاشِ . فَتَرَکوهُم عالَهً مَساکینَ ، إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ ، أذَلَّ الاُمَمِ داراً ، وأجدَبَهُم قَراراً . لا یَأوونَ إلی جَناحِ دَعوَهٍ یَعتَصِمونَ بِها ، ولا إلی ظِلِّ اُلفَهٍ یَعتَمِدونَ علَی عِزِّها . فَالأَحوالُ مُضطَرِبَهٌ ، وَالأَیدی مُختَلِفَهٌ ، وَالکَثرَهُ مُتَفَرِّقَهٌ . فی بَلاءِ أزلٍ ، وأَطباقِ جَهلٍ ! مِن بَناتٍ مَوؤُودَهٍ ، وأصنامٍ مَعبودَهٍ ، وأرحامٍ مَقطوعَهٍ ، وغاراتٍ مَشنونَهٍ .

فَانظُروا إلی مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَیهِم حینَ بَعَثَ إلَیهمِ رَسولاً ، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلی دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم . کَیفَ نَشَرَتِ النِّعمَهُ عَلَیهِم جَناحَ کَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعیمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّهُ بِهِم فی عَوائِدِ بَرَکَتِها . فَأَصبَحوا فی نِعمَتِها غَرِقینَ ، وفی خُضرَهِ عَیشِها فَکِهینَ . قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم ، فی ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلی کَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ . وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَیهِم فی ذُری مُلکٍ ثابِتٍ . فَهُم حُکّامٌ عَلَی العالَمینَ ، ومُلوکٌ فی أطرافِ الأَرَضینَ . یَملِکونَ الاُمورَ عَلی مَن کانَ یَملِکُها عَلَیهِم . ویُمضونَ الأَحکامَ فیمَن کانَ یُمضیها فیهِم . لا تُغمَزُ لَهُم قَناهٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاهٌ (2) .

ألَا وإنَّکُم قَد نَفَضتُم أیدِیَکُم مِن حَبلِ الطّاعَهِ . وثَلَمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَیکُم بِأَحکامِ الجاهِلِیَّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدِ امتَنَّ عَلی جَماعَهِ هذِهِ الاُمَّهِ فیما عَقَدَ بَینَهُم مِن حَبلِ هذِهِ الاُلفَهِ التَّی یَنتَقِلونَ فی ظِلِّها ، ویَأوونَ إلی کَنَفِها ، بِنعمَهٍ لایَعرِفُ أحَدٌ مِنَ المَخلوقینَ لَها قیمَهً ؛ لِأَنَّها أرجَحُ مِن کُلِّ ثَمَنٍ ، وأجَلُّ مِن کُلِّ خَطَرٍ . (3) .

1- .جمع ملأ ؛ أشراف النّاس ورؤساؤهم ومقدّموهم الَّذی یُرجَع إلی قولهم (النهایه : ج 4 ص 351 «ملأ») .
2- .الصَّفاه : الصخره والحجر الأملَس ، والمراد أنّه لا ینالُهم أحد بسوء (النهایه : ج 3 ص 41 «صفا») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 472 ح 37 .

ص: 223

7037.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام در پرهیز دادن امّت از پراکندگی : بپرهیزید از آنچه بر امّت های پیشین فرود آمد ، از کیفر بر کردار ناشایست و رفتار پست! پس نیک و بد احوالشان را به یاد آرید ، و برحذر باشید از این که مانند آنان شوید!

و چون در خوش بختی و بدبختی شان اندیشیدید ، به چیزی بچسبید که آنان را عزیز گردانْد و دشمنان را از آنان ، دور ساخت و سلامتی بدان سبب بر ایشان ، طولانی گشت و نعمت ، در برابرشان تسلیم شد ، و رشته بزرگواری ، با آن استوار شد ، و آن ، دوری از پراکندگی و چسبیدن به الفت و یکدیگر را بدان واداشتن و سفارش کردن است ؛ و بپرهیزید از هر کاری که پشت آنان را شکست و نیروشان را سست کرد ، از کینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه کاشتن و به یکدیگر پشت کردن و دست از یاری یکدیگر کشیدن!

و در احوال گذشتگانِ مؤمن پیش از خود بنگرید که در آزمون و بلا چگونه بودند؟ آیا سنگین ترین بندگان از جهت بار ، و گرفتارترین در بلا ، و در تنگناترین مردم دنیا از جهت احوال نبودند؟ فرعون ها آنان را به بندگی گرفتند و در عذاب سخت کشیدند و تلخی را جرعه جرعه ، بدانان نوشاندند . پس پیوسته در خواریِ هلاکت و مقهور چیرگی بودند ؛ نه چاره ای می یافتند تا سر باز زنند ، و نه راهی که عذاب را از خود دور کنند ، تا این که خداوند ، شکیبایی آنان را بر آزار در دوستیِ خویش و بردباری آنان را در ناخوشایندی از بیم خود دید . گشایشی از تنگناهای بلا برایشان پدید آورد و از پسِ خواری ، ارجمندشان کرد و آرامش را جایگزین بیم کرد . پس پادشاهانِ حکمران و پیشوایانِ شاخص گشتند و کرامتِ خدا درباره شان بدان جا رسید که در عالم آرزو و خیال هم دست یافتنی نبود .

پس بنگرید چه سان بودند هنگامی که گروه ها اجتماع داشتند ، و آرزوها هماهنگ بود ، و دل ها راست ، و دست ها مددکار ، و شمشیرها به یاری آخته ، و دیده ها نافذ ، و تصمیم ها یکی بود . آیا مهترانِ سراسر زمین نبودند و بر جهانیان ، پادشاهی نمی کردند؟ پس بنگرید که پایانِ کارشان به کجا انجامید؟ چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراکندگی انجامید و سخن ها و دل ها ، گونه گون گشت و شاخه شاخه شده ، با هم اختلاف کردند و پراکنده شده ، با یکدیگر نبرد کردند ، در این هنگام ، خداوند ، لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در کرد و داستان آنان ، میان شما مانْد تا عبرتی برای پندگیرنده باشد .

پس ، از حال فرزندان اسماعیل و بنی اسحاق و بنی اسرائیل ، پند گیرید که چه قدر حالت ها با هم متناسب است و نمونه ها به هم نزدیک! در کار آنان به هنگام تشتّت و پراکندگی بنگرید . روزگاری که کسراها و قیصرها بر آنان پادشاهی می کردند ، آنان را از مَرغزارهای پُر نعمت و دریای عراق و سرزمین های سرسبز دنیا می ربودند و به زمین هایی که روییدنی اش دِرَمْنه (1) بود و محلّ وزیدن باد و سختی زندگی ، روانه می داشتند . آنان را مستمند و تهی دستْ واگذاشتند ، هم نشینان بیابان و شتر ، خوارترین امّت ها از جهت خانه ، و خشک ترینشان از جهت کاشانه و محلّ قرار . به دعوتی روی نیاوردند تا بدان چنگ زنند و به سایه الفتی رو نکردند تا به عزّتش اعتماد کنند . حالت ها[ شان ]ناپایدار بود ، دست ها[ شان ]گوناگون ، جمعیتْ پراکنده ، در بلای سخت و وادی نادانی از دختران زنده به گور شده و بت های پرستیده شده ، و پیوندهای بریده شده ، و غارت های پی در پی .

پس بنگرید به نعمت های خدا بر آنان ، هنگامی که پیامبری برایشان برانگیخت . با آیینش ، طاعتشان را گره زد و بر محور دعوتش ، الفت آنان را بازسازی کرد . چگونه نعمت ها را با کرامت بر آنان ، گسترانْد و جویبارهای رفاه و آسایش را برایشان روان ساخت . آیین اسلام ، آنان را بر سفره برکت ها نشانید . پس در نعمت آن آیین ، غرق گردیدند و در خرّمی زندگی ، خرامان .

در سایه دولتی قاهر ، زندگی شان به سامان شد و نیکو حالی،آنان را به عزّتی ارجمند کشانید،و در سایه حکومتی پایدار ، کارهاشان استوار گردید . پس آنان ، حکمرانانِ جهانیان شدند و پادشاهانِ سراسر زمین . کار کسانی را به دست گرفتند که بر آنان حکومت می کردند و بر کسانی فرمان می راندند که بر آنان ، حکم می راندند . نه قناتی بر آنان چشمه می بست، و نه سنگی برایشان صدا می کرد .

بدانید که شما رشته فرمانبرداری را پاره کردید و با دستورات دوران جاهلیت ، در دژ خداوند که بر شما نهاده بود ، رخنه کردید . همانا خدای سبحان ، بر جماعت این امّت ، منّت نهاد که با ریسمان الفت ، آنان را به یکدیگر پیوند داد ؛ پیوندی که در سایه اش بخرامَند و در پناهش بیارامند ؛ در نعمتی که هیچ یک از آفریده ها قیمت آن را نداند ؛ چرا که آن نعمت ، از هر قیمتی برتر است ، و از هر شرفی گران قدرتر . .

1- .گیاهی است تلخ که خاصیت دارویی دارد و جانورِ روده و معده را می کَند .

ص: 224

. .


ص: 225

. .


ص: 226

راجع : ص 252 (موقع مصالح النظام الإسلامی فی صدور الأحکام) . ج 2 ص 552 (مخافه الفرقه) .

.


ص: 227

ر . ک : ص 253 (جایگاه مصلحت نظام اسلامی در صدور حکم) . ج 2 ص 553 (بیم از اختلاف) .

.


ص: 228

الفصل السابع : السیاسه القضائیه7 / 1اِختِیارُ الأَفاضِلِ لِلقَضاءِ7035.عنه علیه السلام ( لَمّا قیلَ لَهُ : أیُّ الخَلقِ أعمی ؟ ) الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : ثُمَّ اختَر لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ أفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِکَ ، مِمَّن لا تَضیقُ بِهِ الاُمورُ ، ولا تُمَحِّکُهُ (1) الخُصومُ ، ولا یَتَمادی فِی الزَّلَّهِ ، ولا یَحصَرُ مِنَ الفَیءِ إلَی الحَقِّ إذا عَرَفَهُ ، ولا تُشرِفُ نَفسُهُ عَلی طَمَعٍ ، ولا یَکتَفی بِأَدنی فَهمٍ دونَ أقصاهُ ، وأوقَفَهُم فِی الشُّبهاتِ ، وآخَذَهُم بِالحُجَجِ ، وأقَلَّهُم تَبَرُّما بِمُراجَعَهِ الخَصمِ ، وأصبَرَهُم عَلی تَکَشُّفِ الاُمورِ ، وأصرَمَهُم عِندَ اتِّضاحِ الحُکمِ ، مِمَّن لا یَزدَهیهِ إطراءٌ ولا یَستَمیلُهُ إغراءٌ ، واُولئِکَ قَلیلٌ . (2)7 / 2التَّأمینُ الاِقتِصادیُّ لِلقُضاهِ7032.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ : ثُمَّ اختَر لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ أفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِکَ ... وَافسَح لَهُ فِی البَذلِ ما یُزیلُ عِلَّتَهُ وتَقِلُّ مَعَهُ حاجَتُهُ إلَی النّاسِ . (3) .

1- .المَحْک: اللجاج (النهایه: ج 4 ص 303 «محک»).
2- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ،تحف العقول : ص 135 .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 135 و 136 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 605 ح 744 .