گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
8 / 8 موقعیت شناسی در برخورد با دشمنان



8 / 9 کیفر ندادن بر پایه گمان و اتّهام

7176.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که از دشمنش بر [ رفع ]نیازمندی اش کمک جوید ، از خواسته خود ، دورتر شود .8 / 8موقعیت شناسی در برخورد با دشمنان7171.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :به کارگیر با دشمنت انتظار توانایی و زمان شناسی را ، تا پیروز گردی .7172.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :پیش از توانمندی ، بر دشمن یورش مَبَر .7173.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :با کسی که بر او قدرت نداری ، دشمنی را آشکار مساز .7174.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :به هنگام روی کردنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا که روی کردنش او را بر تو یاری دهد ، و به هنگام روی گرداندنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا که روی گرداندنش تو را از کار او کفایت کند .7175.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :نابود کننده ترینِ چیزها برای دشمنت آن است که به وی اعلام نکنی که او را دشمن گرفته ای .7176.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : کُشنده ترین چیز برای دشمنت آن است که به وی نفهمانی که او را دشمن گرفته ای .8 / 9کیفر ندادن بر پایه گمان و اتّهام7179.عنه صلی الله علیه و آله :الجمل :ابن عباس بر امیر مؤمنان وارد شد و علی علیه السلام آغاز [ به سخن ]کرد و فرمود : «ای ابن عباس! آیا نزد تو خبری است؟» .

گفت : طلحه و زبیر را دیدم .

به وی فرمود : «آن دو از من برای عمره اجازه خواستند و من هم ، پس از آن که با سوگندهایی از آنان پیمان گرفتم که حیله نکنند و بیعت نشکنند و فسادی ایجاد نکنند ، اجازه دادم .

ای ابن عباس! به خدا سوگند ، آنان ، جز فتنه قصدی ندارند . گویا می بینم که به مکّه رفته اند تا برای نبرد با من مدد جویند ؛ چرا که یعلی بن منیه خیانت پیشه تبهکار ، ثروت های عراق و فارس را با خود بُرده تا در این راه هزینه کند ، و به زودی این دو مرد ، کارم را تباه می کنند و خون پیروان و یارانم را می ریزند» .

عبد اللّه بن عباس گفت : اگر چنین نظری داری ، چرا به آنان اجازه دادی و چرا آنان را زندان نکردی و با آهن به بند نکشیدی تا مسلمانان را از شرّشان آسوده داری؟

فرمود : «ای ابن عباس! آیا مرا وا می داری که ستمْ آغاز کنم و بدی را پیش از نیکی به کار گیرم و آنان را بر پایه گمان و اتهام ، کیفر دهم و پیش از انجام دادن کار ، مؤاخذه کنم؟ هرگز! به خدا سوگند ، از آنچه خداوند از من پیمان گرفته از داوری بر پایه عدل و سخن حق عدول نمی کنم .

ای ابن عباس! من بدانان اجازه دادم و آنچه را از آنان سر می زنَد ، می دانم ؛ لیک در برابر آنان ، از خداوند کمک خواستم و به خدا سوگند ، آنان را خواهم کشت و امیدشان را ناامید خواهم ساخت ، و آن دو به خواسته شان نخواهند رسید ؛ چرا که خداوند ، آنان را بر ستمشان بر من و بیعت شکنی با من و تعدّی بر من ، مجازات خواهد کرد .

.


ص: 272

7180.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری عن جُندَب :لَمّا بَلَغَ عَلِیّا مُصابُ بَنی ناجِیَهَ وقَتلُ صاحِبِهِم ، قالَ : هَوَت اُمُّهُ ! ما کانَ أنقَصَ عَقلَهُ ، وأَجرَأَهُ عَلی رَبِّهِ ! فإِنَّ جائِیا جاءَنی مَرّهً فَقالَ لی : فی أصحابِکَ رِجالٌ قَد خَشیتُ أن یُفارِقوکَ ، فَما تَری فیهِم ؟

فَقُلتُ لَهُ : إنّی لا آخُذُ عَلَی التُّهَمَهِ ، ولا اُعاقِبُ عَلَی الظَّنِّ ، ولا اُقاتِلُ إلّا مَن خالَفَنی وناصَبَنی وأظهَرَ لِیَ العَداوَهَ ، ولَستُ مُقاتِلَهُ حَتّی أدعُوَهُ وأعذِرَ إلَیهِ ، فَإِن تابَ ورَجَعَ إلَینا قَبِلنا مِنهُ ، وهُوَ أخونا ، وإن أبی إلَا الاِعتِزامَ عَلی حَربِنَا استَعَنّا عَلَیهِ اللّهَ ، وناجَزناهُ ، فَکَفَّ عَنّی ما شاءَ اللّهُ .

ثُمَّ جاءَنیمَرَّهً اُخری فَقالَ لی: قَد خَشیتُ أن یُفسِدَ عَلَیکَ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ الراسِبِیُّ وزَیدُ بنُ حُصَینٍ ، إنّی سَمِعتُهُما یَذکُرانِکَ بِأَشیاءَ لَو سَمِعتَها لَم تُفارِقهُما عَلَیها حَتّی تَقتُلَهُما أو تُوبِقَهُما ، فَلا تُفارِقهُما مِن حَبسِکَ أبَدا .

فَقُلتُ : إنّی مُستَشیرُکَ فیهِما ، فَماذا تَأمُرُنی بِهِ ؟

قالَ : فَإِنّی آمُرُکَ أن تَدعُوَ بِهِما ، فَتَضرِبَ رِقابَهُما ، فَعَلِمتُ أنَّهُ لا وَرِعٌ ولا عاقِلٌ ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ما أظُنُّکَ وَرِعا ، ولا عاقِلاً نافِعا ، وَاللّهِ لَقَد کانَ یَنبَغی لَکَ لَو أرَدتُ قَتلَهُم أن تَقولَ : اِتَّقِ اللّهَ ، لِمَ تَستَحِلُّ قَتلَهُم ولَم یَقتُلوا أحَدا ، ولَم یُنابِذوکَ ، ولَم یَخرُجوا مِن طاعَتِکَ ؟ ! (1) .

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 131 ، شرح نهج البلاغه : ج 3 ص 148 عن حبیب ؛ الغارات : ج 1 ص 371 وفیهما «توثقهما» بدل «توبقهما» وکلاهما نحوه .

ص: 273

7181.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از جندب : وقتی گزارش سبُک سری بنی ناجیه و کشته شدن بزرگشان به علی علیه السلام رسید ، فرمود : «مادرش بمیرد! چه قدر کم خِرَد و جسور بر خداوند بود! یک بار کسی نزد من آمد و به من گفت : در میان یارانت مردانی هستند که می ترسم از تو کناره گیرند . درباره آنان چه نظری داری؟

به وی گفتم : من بر پایه اتّهام ، مجازات نمی کنم و بر پایه گمان ، کیفر نمی دهم ، و جز با کسی که با من مخالفت ورزیده و دشمنی کرده و عداوتش را آشکار ساخته است ، نبرد نمی کنم ، و تا او را دعوت نکنم و برایش عذر (دلیل) نیاورم ، نبرد کننده با او نخواهم بود . پس اگر توبه کرد و به سوی ما بازگشت ، از او می پذیریم و او برادر ماست ، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست ، از خداوند بر او مدد جوییم و با او پیکار کنیم . پس آنچه را خدا خواسته از ما دور سازد؟

بار دیگر نزد من آمد و گفت : می ترسم که عبد اللّه بن وهب راسبی و زید بن حصین ، کار را بر تو تباه کنند . شنیدم که نسبت به تو چیزهایی می گویند که اگر بشنوی ، رهاشان نمی کنی ، مگر آن که آنها را بکشی یا کیفر دهی . پس هیچ گاه آنان را از زندان ، رها مساز .

گفتم : درباره آنان با تو مشورت می کنم . تو چه پیشنهاد می کنی؟ گفت : من پیشنهاد می کنم آنها را فرا خوانی و گردنشان را بزنی .

در این هنگام ، دانستم که او نه پرهیزگار است و نه خردمند . گفتم : به خدا سوگند ، گمان نبرم پارسا و خردمندی سودرسان باشی . به خدا سوگند ، سزاوار بود که اگر می خواستم آنان را بکُشم ، بگویی : از خدا پروا کن ؛ چرا خونشان را حلال می دانی با آن که کسی را نکشته اند و با تو به جنگ برنخاسته اند و از طاعتت بیرون نرفته اند؟» . .


ص: 274

7182.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّه عَلَیهِ یَقولُ لِلنّاسِ بِالکوفَهِ : یا أهلَ الکوفَهِ ، أ تَرَوُنّی لا أعلَمُ ما یُصلِحُکُم ؟ ! بَلی ، ولَکِنّی أکرَهُ أن اُصلِحُکُم بِفَسادِ نَفسی . (1)7183.عنه علیه السلام :الغارات فی خَبرِ مُفارَقَهِ الخِرّیتِ بنِ راشِدٍ (وهوَ مِنَ الخَوارِجِ) أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام : قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ قَعینٍ : ... أتَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ... فَأَخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِنَ الخِرّیتِ وما قُلتُ لِابنِ عَمِّهِ وما رَدَّ عَلَیَّ .

فَقالَ علیه السلام : دَعهُ ، فإِن قَبِلَ الحَقَّ ورَجَعَ عَرَفنا ذلِکَ لَهُ وقَبِلناهُ مِنهُ ؛ وإن أبی طَلَبناهُ .

فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ فَلِمَ لا تَأخُذُهُ الآنَ فَتَستَوثِقَ مِنهُ ؟

فَقالَ: إنّا لَو فَعَلنا هذا لِکُلِّ مَن نَتَّهِمُهُ مِنَ النّاسِ مَلَأنَا السُّجونَ مِنهُم ، ولا أرانی یَسَعُنِی الوُثوبُ عَلَی النّاسِ وَالحَبسُ لَهُم وعُقوبَتُهُم حَتّی یُظهِروا لَنَا الخِلافَ . (2) .

1- .الأمالی للمفید : ص 207 ح 40 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 110 ح 18 .
2- .الغارات : ج 1 ص 333 و ص 335 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 407 ح 628 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 3 ص 129 .

ص: 275

7184.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علی بن ابی طالب که درود خدا بر او باد ، در کوفه به مردم می فرمود : «ای مردم کوفه! آیا گمان می کنید نمی دانم چگونه شما را به راه آورم؟ چرا ؛ ولیکن خوش ندارم که شما را با بهای تباه کردن خویش ، به راه آورم» .7185.عنه علیه السلام :الغارات در گزارش کناره گیری خرّیت بن راشد ، یکی از خوارج از امیر مؤمنان :عبد اللّه بن قعین گوید : ... نزد امیر مؤمنان آمدم و آنچه درباره خرّیت شنیده بودم و آنچه به پسرعمویش گفته بودم و آنچه را وی پاسخ داده بود ، به علی گزارش دادم .

فرمود : «او را رها کن . اگر حق را پذیرفت و بازگشت ، او را بدین امر بشناسیم و از او بپذیریم ، و اگر سر باز زد ، او را بخواهیم» .

گفتم : ای امیر مؤمنان! چرا الان او را نمی گیری تا از او وثیقه بستانی [و از شرّ او اطمینان حاصل کنی]؟

فرمود : «اگر با هر کسی که او را متّهم می کنیم ، چنین رفتار کنیم ، باید زندان ها را از آنان پُر سازیم و معتقد نیستم که حمله به مردم و زندان کردن و کیفر دادن آنها روا باشد ، مگر آن که مخالفت با ما را آشکار سازند . .


ص: 276

راجع : ج 6 ص 508 (خروج الخرّیت بن راشد) .

8 / 10التَّحذیرُ مِنَ التَّعذیبِ7182.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :مَن ضَرَبَ رَجُلاً سَوطا ظُلما ، ضَرَبَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِسَوطٍ مِن نارٍ . (1)7183.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :أبغَضُ الخَلقِ إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مَن جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بِغَیرِ حَقٍّ ، ومَن ضَرَبَ فی غَیرِ حَقٍّ مَن لَم یَضرِبهُ أو قَتَلَ مَن لَم یَقتُلهُ . (2)7184.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام مِن کِتابِهِ إلی اُمَراءِ الخَراجِ : لَو لَم یَکُن فیما نُهِیَ عَنُه مِنَ الظُّلمِ وَالعُدوانِ عِقابٌ یُخافُ ، کانَ فی ثَوابِهِ ما لا عُذرَ لِأحَدٍ بِتَرکِ طَلِبَتِهِ ، فَارحَموا تُرحَموا ، ولا تُعذِّبوا خَلقَ اللّهِ ولاتُکَلِّفوهُم فَوقَ طاقَتِهُم . (3)7185.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :أیُّهَا النَّاسُ ! إنّی دَعَوتُکُم إلَی الحَقِّ فَتَوَلَّیتُم عَنّی ، وضَرَبتُکُم بِالدِّرَّهِ فَأَعیَیتُمونی . أما إنَّهُ سَیَلیکُم بَعدی وُلاهٌ لا یَرضَونَ مِنکُم بِهذا حَتّی یُعَذِّبوکُم بِالسِّیاطِ وبِالحَدیدِ ، فَأَمّا أنا فلا اُعَذِّبُکُم بِهِما ؛ إنّهُ مَن عَذَّبَ النّاسَ فی الدُّنیا عَذَّبَهُ اللّهُ فِی الآخِرَهِ . (4)7186.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مسند زید عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام أنَّهُ قالَ لِعُمَرَ فِی امرَأَهٍ حامِلٍ اِعتَرَفَت بِالفُجورِ فَأَمَرَ بِها أن تُرجَمَ : فَلَعَلَّکَ انتَهَرتَها أو أخَفتَها ؟ قالَ : قَد کانَ ذلِکَ ، فَقالَ : أ وَما سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا حَدَّ عَلی مُعتَرِفٍ بَعدَ بَلاءٍ ، إنَّهُ مَن قَیَّدتَ أو حَبَستَ أو تَهَدَّدتَ فلا إقرارَ لَهُ . قالَ : فَخَلّی عُمَرُ سَبیلَها ، ثُمَّ قالَ : عَجَزَتِ النِّساءُ أن تَلِدَ مِثلَ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، لَولا عَلیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ . (5) .

1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 541 ح 1927 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 444 ح 1551 ، تهذیب الأحکام : ج 10 ص 148 ح 588 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ولیس فیه «ومن ضرب فی غیر ...» .
3- .وقعه صفّین : ص 108 ، نهج البلاغه : الکتاب 51 نحوه ؛ المعیار والموازنه : ص 122 .
4- .الغارات : ج 2 ص 458 عن زید بن علیّ بن أبی طالب ، الإرشاد : ج 1 ص 322 ولیس فیه «فأمّا أنا فلا اُعذّبکم بهما» ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 306 عن زید بن علیّ .
5- .مسند زید : ص 335 ، کشف الیقین : ص 73 ح 55 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 113 ؛ ذخائر العقبی : ص 146 ولیس فیه «ثمّ قال ...» ، المناقب للخوارزمی : ص 81 ح 65 .

ص: 277



8 / 10 پرهیزاندن از شکنجه

ر . ک : ج 6 ص 509 (شورش خرّیت بن راشد) .

8 / 10پرهیزاندن از شکنجه7189.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که به شخصی از روی ستم تازیانه زند ، خداوند تبارک و تعالی او را به تازیانه آتشین خواهد زد .7187.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :دشمن ترینِ بنده نزد خداوند عز و جل ، کسی است که پشتِ مسلمانی را به ناحقْ برهنه کند ، و کسی را که او را نزده است ، به ناحق کتک زند ، و کسی را که قصد کشتن او را نداشته است ، بکشد .7188.کنز العمّال :امام علی علیه السلام از نامه اش به مأموران خراج (مالیات) : اگر خداوند برای ستم و بیداد که از آن نهی فرمود ، کیفری که از آن ترسند ، نمی نهاد ، پاداشی که در پرهیز از ستم است ، عذری برای رها کردن [ خواسته او ]نمی گذارْد . پس رحم کنید تا به شما رحم شود ، بندگان خدا را شکنجه نکنید و بیش از توانشان بر آنان تکلیف مکنید .7189.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :ای مردم! شما را به حق فرا خواندم ، از من رو گرداندید ، و با تازیانه شما را زدم ، خسته ام کردید . بدانید که پس از من زمامدارانی بر شما حکم رانند که از شما بدین کار ، خشنود نشوند ، مگر آن که با تازیانه و آهن ، شما را شکنجه کنند ؛ و امّا من ، شما را با تازیانه و آهن شکنجه نمی کنم ؛ چرا که هرکس مردم را در دنیا شکنجه کند ، خداوند او را در آخرت ، شکنجه خواهد کرد .7190.عنه علیه السلام ( یَصفُ خِلقَهَ آدَمَ علیه السلام ) مسند زید به نقل از زید بن علی ، از پدرش ، از جدّش درباره امام علی علیه السلام : به درستی که او (علی علیه السلام ) به عمر درباره زنِ حامله ای که اعتراف به زنا کرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود ، گفت : «شاید بر سرش فریاد کشیده ای یا او را ترسانده ای؟» .

گفت : چنین بود .

فرمود : «آیا از پیامبر خدا نشنیدی که می فرمود : بر اعتراف کننده ، پس از شکنجه حدّی نیست . به درستی که آن که را دربند کشی یا زندان کنی ، یا تهدید کنی ، اقرارش [ ارزش] ندارد؟ » .

گوید : عمر ، زن را آزاد کرد . سپس گفت : زنان ، ناتوان اند که فرزندی مانند علی بن ابی طالب بزایند . اگر علی نبود ، عمر هلاک می شد .

.


ص: 278

7191.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ فی أوائِلِ خِلافَتِهِ : إنَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراما غَیرَ مَجهولٍ ، وأحَلَّ حَلالاً غَیرَ مَدخولٍ ، وفَضَّلَ حُرمَهَ المُسلِمِ عَلَی الحُرَمِ کُلِّها ، وَشَدَّ بِالإِخلاصِ والتَّوحیدِ حُقوقَ المُسلِمینَ فی مَعاقِدِها ، «فَالمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ ویَدِهِ» إلّا بِالحَقِّ ، ولا یَحِلُّ أذَی المُسلِمِ إلّا بِما یَجِبُ . (1)8 / 11النَّهیُ عَنِ السَّبِّ7192.عنه صلی الله علیه و آله :وقعه صفّین عن عبد اللّه بن شریک :خَرَجَ حُجرُ بنُ عَدِیٍّ وعَمرُو بنُ الحَمِقِ یُظهِرانِ البَراءَهَ وَاللَّعنَ مِن أهلِ الشّامِ ، فَأَرسَلَ إلَیهِما عَلِیٌّ : أن کُفّا عَمّا یَبلُغُنی عَنکُما .

فَأَتَیاهُ فَقالا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ لَسنا مُحِقّینَ ؟

قالَ : بَلی .

قالا : أ وَلَیسوا مُبطِلینَ ؟

قالَ : بَلی .

قالا : فَلِمَ مَنَعتَنا مِن شَتمِهِم ؟

قالَ : کَرِهتُ لَکُم أن تَکونوا لَعّانینَ شَتّامینَ ، تَشتِمونَ وتَتَبَرَّؤونَ ، ولکِن لَو وَصَفتُم مَساوِئَ أعمالِهِم فَقُلتُم : مِن سیرَتِهِم کَذا وکَذا ، ومِن عَمَلِهِم کَذا وکَذا ، کانَ أصوَبَ فِی القَولِ ، وأبلَغَ فی العُذرِ . ولَو قُلتُم مَکانَ لَعنِکُم إیّاهُم وبَراءَتِکُم مِنهُمُ : اللّهُمَّ احقِن دِماءَنا ودِماءَهُم ، وأصلِح ذاتَ بَینِنا وبَینِهِم ، وَاهدِهِم مِن ضَلالَتِهِم ، حَتّی یَعرِفَ الحَقَّ مِنهُم من جَهِلَهُ ، ویَرعَوِیَ عَنِ الغَیِّ وَالعُدوانِ مَن لَهِجَ بِهِ ، کانَ هذا أحَبَّ إلَیَّ وخَیرا لَکُم .

فَقالا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، نَقبَلُ عِظَتَکَ ، ونَتَأَدَّبُ بِأَدَبِکَ. (2) .

1- .نهج البلاغه : الخطبه 167 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 40 ح 26 .
2- .وقعه صفّین : ص 103 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 399 ح 369 373 وراجع نهج البلاغه : الخطبه 206 والأخبار الطوال : ص 165 .

ص: 279



8 / 11 پرهیزاندن از دشنام

7193.کنز العمّال عن عمر :امام علی علیه السلام از سخنرانی اش در آغاز خلافت : خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست ، و حلالی را حلال کرده که از عیبْ خالی است ، و حرمت مسلمان را بر دیگر حرمت ها برتری داده است ، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده است . پس مسلمان ، کسی است که مسلمانان ، از دست و زبان او آزاری نبینند ، جز آن که برای حق باشد ؛ و آزار مسلمانان روا نیست ، مگر آن جا که واجب شود .8 / 11پرهیزاندن از دشنام7196.عنه علیه السلام ( لمّا قیلَ لَهُ: إنّ الحسنَ البصریَّ قالَ : لَیس ) وقعه صفین به نقل از عبد اللّه بن شریک : حجربن عدی و عمرو بن حمق بیرون شدند ، در حالی که برائت و لعن بر شامیان را آشکار می کردند . علی علیه السلام به آنان پیغام داد که از آنچه به من خبر رسیده ، خودداری کنید .

آن دو نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند : ای امیرمؤمنان! مگر ما برحق نیستیم؟

فرمود : «چرا» .

گفتند : مگر آنان بر باطل نیستند؟

فرمود : «چرا» .

گفتند : پس چرا ما را از دشنام دادن آنان ، باز داشتی؟

فرمود : «دوست نداشتم شما جزو لعن کننده ها و دشنام دهنده ها باشید که دشنام بدهید و برائت بجویید ؛ امّا اگر بدی های رفتاری آنان را بازگو می کردید ومی گفتید : روش آنان چنین است و رفتارشان چنان است ، به سخن حق ، نزدیک تر بود و در عذرآوری ، رساتر ؛ و اگر به جای لعن آنان و برائت جُستن از آنها می گفتید : بار خدایا! خون ما و آنان را حفظ کن ، میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی برَهان ، تا آن که حق را نمی داند ، بشناسد و آن که به گمراهی و دشمنی آزمند است ، از آن باز ایستد ، این ، نزد من دوست داشتنی تر بود و برای شما بهتر» .

آن دو گفتند : ای امیر مؤمنان! پندت را می پذیریم و به ادب تو مؤدّب می شویم .

.


ص: 280

7192.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لا تَشِن (1) عَدُوَّکَ وإن شانَکَ . (2)8 / 12الرِّفقُ ما لَم یَکُن تَآمُرا7195.امام زین العابدین علیه السلام ( در مناجاتش ) الإمام علیّ علیه السلام :الرِّفقُ یَفِلُّ حَدَّ المُخالَفَهِ . (3)7196.امام زین العابدین علیه السلام ( آنگاه که به ایشان عرض شد : حسن بصری می گوید : ا ) عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : قارِب عَدُوَّکَ بَعضَ المُقارَبَهِ تَنَل حاجَتَکَ ، ولا تُفرِطُ فی مُقارَبَتِهِ فَتُذِلَّ نَفسَکَ وناصِرَکَ ، وتَأمَّل حالَ الخَشَبَهِ المَنصوبَهِ فی الشَّمسِ الَّتی إن أمَلتَها زادَ ظِلُّها ، وإن أفرَطتَ فی الإِمالَهِ نَقَصَ الظِّلُّ . (4)7197.عنه علیه السلام :تاریخ الطبری عن عبد المَلِک بن أبی حُرّهَ الحَنَفیّ :أنّ عَلیّا خَرَجَ ذاتَ یَومٍ یَخطُبُ ، فَإِنَّهُ لَفی خُطبَتِهِ إذ حَکَّمَتِ المُحَکِّمَهُ فی جَوانِبِ المَسجِدِ .

فَقالَ عَلیٌّ : اللّهُ أکبَرُ ! کَلِمَهُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ ! إن سَکَتوا عَمَمناهُم (5) ، وإن تَکَلَّموا حَجَجناهُم ، وإن خَرَجوا عَلَینا قاتَلناهُم . (6) .

1- .الشَّیْن : العَیْب (لسان العرب : ج 13 ص 244 «شین») .
2- .غرر الحکم : ح 10418 .
3- .غرر الحکم : ح 560 .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 342 ح 923 .
5- .لعلّه من قولهم : عمّمناه أمرنا ؛ أی ألزمناه (اُنظر لسان العرب : ج 12 ص 427 «عمم») .
6- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 72 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 398 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 135 ولیس فیه «وإن خرجوا ...» وفیهما «غممناهم» بدل «عممناهم» .

ص: 281



8 / 12 نرم خویی تا زمانی که توطئه در کار نباشد

7198.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :از دشمنت عیبجویی مکن ، گرچه او از تو عیبجویی کند .8 / 12نرم خویی تا زمانی که توطئه در کار نباشد7199.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :نرم خویی ، تیزیِ مخالفت را کُند سازد .7200.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : به دشمنت ، اندازه ای نزدیک شو که به خواسته ات برسی ، و در نزدیکی به او زیاده روی منما تا خود و یاورت را خوار سازی . در چوبی که در برابر خورشید نصب شده ، بنگر . اگر آن را مایل کنی ، سایه اش بسیار شود و اگر در مایل کردن زیاده روی کنی ، سایه کم گردد .7199.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری به نقل از عبد الملک بن ابی حرّه حنفی : علی علیه السلام روزی برای ایراد سخنرانی بیرون رفت . او در حال سخنرانی بود که خوارج ، در گوشه های مسجد ، شعار «لا حکم الّا للّه ؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست!» ، سر دادند .

علی علیه السلام فرمود : «اللّه اکبر! سخن حقّی است که از آن ، باطلْ اراده می شود . اگر ساکت شوند ، با آنان مانند دیگران برخورد می کنیم ، و اگر سخن گویند ، با آنان احتجاج می ورزیم، و اگر بر ما خروج کنند ، با آنان پیکار خواهیم کرد» .

.


ص: 282

7200.امام باقر علیه السلام :السنن الکبری عن کثیر بن نَمِر :بَینا أنَا فی الجُمُعَهِ وعَلیٌّ علیه السلام عَلَی المِنبَرِ ، إذ قامَ رَجُلٌ فَقالَ : لا حُکمَ إلّا للّهِِ . ثُمَّ قامَ آخَرُ فَقالَ : لا حُکمَ إلّا للّهِِ ، ثُمَّ قاموا مِن نَواحِی المَسجِدِ ، فَأَشارَ إلَیهِم عَلیٌّ علیه السلام بِیَدِهِ : اِجلِسوا ، نَعَم لا حُکمَ إلّا للّهِِ ، کَلِمَهٌ یُبتَغی بِها باطِلٌ ، حُکمَ اللّهِ نَنظُرُ فیکُم ، ألا إنَّ لَکُم عِندی ثَلاثَ خِصالٍ : ما کُنتُم مَعَنا لا نَمنَعُکُم مَساجِدَ اللّهِ أن تَذکُرُوا فیهَا اسمَ اللّهِ ، ولا نَمنَعُکُم فَیئا ما کانَت أیدیکُم مَعَ أیدینا ، ولا نُقاتِلُکُم حَتّی تُقاتِلوا . ثُمَّ أخَذَ فی خُطبَتِهِ . (1)7201.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : ( لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ : اُحِبُّ أن یَرحَمَنی رَ ) الأموال عن کثیر بن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرَجُلٍ (2) مِنَ الخَوارِجِ إلی عَلیٍّ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی وَجَدتُ هذا یَسُبُّکَ ، قالَ : فَسُبَّهُ کَما سَبَّنی . قالَ : ویَتَوَعَّدُکَ ؟ فَقالَ : لا أقتُلُ مَن لَم یَقتُلنی ، قالَ عَلیٌّ : لَهُم عَلَینا ثَلاثٌ : أن لا نَمنَعَهُمُ المَساجِدَ أن یَذکُرُوا اللّهَ فیها ، وأن لا نَمنَعَهُمُ الفَیءَ ما دامَت أیدیهِم مَعَ أیدینا ، وأن لا نُقاتِلَهُم حَتّی یُقاتِلونا . (3)7202.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی وصفِ آخِرِ الزمانِ ) المصنّف لابن أبی شیبه عن کثیر بن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرِجالٍ إلی عَلیٍّ فَقالَ : إنّی رَأَیتُ هؤلاءِ یَتَوَعَّدونَکَ ، فَفَرّوا وأخَذتُ هذا ، قالَ : أفَأَقتُلُ مَن لَم یَقتُلنی ؟ قالَ : إنَّهُ سَبَّکَ ! قالَ : سُبَّهُ أو دَع . (4) .

1- .السنن الکبری : ج 8 ص 319 ح 16763 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 73 عن کثیر بن بهز الحضرمی ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 398 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 285 کلّها نحوه .
2- .فی المصدر : «لرجل» وهو تصحیف.
3- .الأموال : ص 245 ح 567 ، کنز العمّال : ج 11 ص 300 ح 31569 .
4- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 614 ح 147 ، کنز العمّال : ج 11 ص 319 ح 31616 .

ص: 283

7201.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ به مردی که عرض کرد : دوست دارم پروردگار ) السنن الکبری به نقل از کثیر بن نمر : در حالی که در نماز جمعه بودم و علی علیه السلام بر منبر بود ، مردی به پا خاست و گفت : «لا حکم الّا للّه ؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست!» .

مردی دیگر هم به پا خاست و گفت : «لا حکم الّا للّه !» . آن گاه خوارج از گوشه های مسجد ، به پا خاستند . علی علیه السلام با دست به آنان اشاره کرد که بنشینند [ و فرمود : ]«آری ؛ لا حکم الّا للّه ! سخنی که از آن ، باطلْ طلب می شود . بر پایه حکم خداوند به شما می نگریم . بدانید که برای شما نزد من، سه ویژگی است : تا زمانی که با ما هستید ، شما را از مساجد خداوند باز نداریم که در آن ، نام خدا را بر زبان آورید ؛ و تا زمانی که دستان شما با دستان ماست ، شما را از ثروت های عمومی محروم نسازیم؛و با شما پیکار نکنیم، مگر آن که نبرد کنید» . آن گاه به ادامه خطبه پرداخت .7202.امام علی علیه السلام ( در وصف آخر الزمان ) الأموال به نقل از کثیر بن نمر : مردی ، مردی از خوارج را نزد علی علیه السلام آورد و گفت ای امیر مؤمنان! دیدم که این مرد ، تو را دشنام می دهد .

فرمود: «به او دشنام ده،همان گونه که به من دشنام داد».

گفت : تو را دوزخی می انگاشت!

فرمود : «آن را که با من پیکار نکند ، نمی کُشم» .

[ سپس ]فرمود : «آنها بر ما سه حق دارند : آنان را از مساجد ، باز نداریم ، که در آن یاد خدا کنند ؛ و آنان را از ثروت های عمومی باز نداریم ، تا زمانی که دستان آنان با دست های ماست ؛ و با آنان پیکار نکنیم ، تا زمانی که با ما پیکار نکنند» .7203.عنه علیه السلام :المصنَّف ، ابن ابی شیبه به نقل از کثیر بن نمر : مردی ، مردی [ دیگر ] را نزد علی علیه السلام آورد و گفت : اینان ، تو را دوزخی می انگاشتند! سپس فرار کردند . و این [ مرد ]را گرفتم .

فرمود : «آیا بکُشم آن که را با من پیکار نکرده است؟» .

گفت : تو را دشنام داد!

فرمود : «او را دشنام ده یا رها کن» . .


ص: 284

راجع : ج 6 ص 418 (صبر الإمام علی أذاهم ورفقه بهم) .

8 / 13إجلاءُ المُتَآمِرینَ أو حَبسُهُم7207.عنه علیه السلام :شرح نهج البلاغه :قَد رُوِیَ أنَّ عِمرانَ بنَ الحُصَینِ کانَ مِنَ المُنحَرِفینَ عَنهُ علیه السلام ، وأنَّ عَلیّا سَیَّرَهُ إلَی المَدائِنِ ، وذلِکَ أنَّهُ کانَ یَقولُ : إن ماتَ عَلیٌّ فَلا أدری ما مَوتُهُ ، وإن قُتِلَ فَعَسی أنّی إن قُتِلَ رَجَوتُ لَهُ . (1)7208.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الغارات عن سعید الأَشعریّ :اِستَخلَفَ عَلیٌّ علیه السلام حینَ سارَ إلَی النَّهرَوانِ رَجُلاً مِنَ النَّخَعِ یُقالُ لَهُ : هانِی بنُ هَوذَهَ ، فَکَتَبَ إلی عَلیٍّ علیه السلام : إنَّ غَنیّا وباهِلَهَ فَتَنوا ، فَدَعَوُا اللّهَ عَلَیکَ أن یَظفِرَ بِکَ عَدُوُّکَ ، قالَ : فَکَتَبَ إلَیهِ عَلیٌّ علیه السلام : أجلِهِم مِنَ الکوفَهِ ولا تَدَع مِنهُم أحَدا . (2)7209.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تاریخ الطبری عن المُحِلّ بن خَلیفَه :إنَّ رَجُلاً مِنهُم مِن بَنی سَدوسٍ یُقالُ لَهُ العَیزارُ بنُ الأَخنَسِ کانَ یَری رَأیَ الخَوارِجِ ، خَرَجَ إلَیهِم ، فَاستَقبَلَ ورَاءَ المَدائِنِ عَدِیَّ بنَ حاتِمٍ ومَعَهُ الأَسوَدُ بنُ قَیسٍ والأَسوَدُ بنُ یَزیدَ المُرادِیّانِ ، فَقالَ لَهُ العَیزارُ حینَ استَقبَلَهُ: أسالِمٌ غانِم ، أم ظالِمٌ آثِمٌ ؟ فَقالَ عَدِیٌّ : لا ، بَل سالِمٌ غانِمٌ ، فَقالَ لَهُ المُرادِیّانِ: ما قُلتَ هذا إلّا لِشَرٍّ فی نَفسِکَ ، وإنَّکَ لَنَعرِفُکَ یا عَیزارُ بِرَأیِ القَومِ ، فَلا تُفارِقنا حَتّی نَذهَبَ بِکَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ فَنُخبِرَهُ خَبَرَکَ . فَلَم یَکُن بِأَوشَکَ أن جاءَ عَلیٌّ فَأَخبَراهُ خَبَرَهُ ، وقالا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّهُ یَری رَأیَ القَومِ ، قَد عَرَفناهُ بِذلِکَ .

فَقالَ : ما یَحِلُّ لَنا دَمُهُ ، ولکِنّا نَحبِسُهُ .

فَقالَ عَدِیُّ بنُ حاتِمٍ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ادفَعهُ إلَیَّ وأنَا أضمِنُ ألّا یَأتِیَکَ مِن قِبَلِهِ مَکروهٌ . فَدَفَعَهُ إلَیهِ . (3) .

1- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 77 .
2- .الغارات : ج 1 ص 18 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 356 ح 588 .
3- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 89 .

ص: 285



8 / 13 تبعید یا زندانی کردن توطئه گران

ر . ک : ج 6 ص 419 (شکیبایی امام بر آزارِ خوارج و مدارا با ایشان) .

8 / 13تبعید یا زندانی کردن توطئه گران7206.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :گزارش شده که عمران بن حُصَین ، از کناره گیران از علی علیه السلام بود و علی علیه السلام او را به مدائن تبعید کرد ؛ چرا که می گفت : اگر علی بمیرد ، نمی دانم مرگش چگونه است!؟ و اگر کشته شود که امید داریم کشته شود ، برایش امیدوارم [که اهل نجات باشد] !7207.امام علی علیه السلام :الغارات به نقل از سعید اشعری : علی علیه السلام هنگام حرکت به سوی نهروان ، مردی از قبیله نخع را جانشین کرد که نامش هانی بن هوذه بود . وی به علی علیه السلام نامه نوشت که [دو گروهِ] غنی و باهله ، فتنه کرده اند و دعا کرده اند که دشمنت پیروز گردد .

علی علیه السلام به او نوشت : «آنان را از کوفه بیرون کن و هیچ یک از آنان را رها مکن» .7208.امام باقر علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از محلّ بن خلیفه : مردی از قبیله بنی سدوس که نامش عَیْزار بن اخنس بود و به باورهای خوارج اعتقاد داشت ، به سمت آنان حرکت کرد . در بیرون مدائن،با عدی بن حاتم رو به رو شد که همراهش اسود بن قیس مرادی و اسود بن یزید مرادی بودند .

عیزار ، وقتی با عدی روبه رو شد ، گفت : آیا سالمِ بهره بَری یا ستمگرِ گنهکار؟

عدی گفت : سالمِ بهره بَر .

آن دو مرادی گفتند : این سخن را نگفتی ، مگر به جهت شرّی که در باطن داری . به درستی که ما می دانیم که عقیده خوارج را داری . ای عیزار! از ما جدا نمی شوی تا تو را نزد امیر مؤمنان ببریم و اخبارت را به وی گزارش دهیم .

زمانی نگذشت که علی علیه السلام آمد و آن دو خبر را به وی گزارش کردند و گفتند : ای امیرمؤمنان! او بر اعتقاد خوارج است . ما او را می شناسیم .

فرمود : «خونش بر ما حلال نیست ؛ امّا او را زندان می کنیم» .

عدی بن حاتم گفت : ای امیر مؤمنان! او را به من سپار و من ضمانت می کنم که از ناحیه او به شما آسیبی نرسد .

علی علیه السلام او را به عدی سپرد .

.


ص: 286

. .


ص: 287

. .


ص: 288

الفصل التاسع : السیاسه الحربیه9 / 1الاِهتِمامُ بِالتَّدریبِ العَسکَرِیِّأ : تَعلیمُ الجَیشِ7213.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام مِن وَصِیَّتِهِ لِزیادِ بنِ النَّضرِ حینَ أنفَذَهُ عَلی مُقَدِّمَتِهِ إلی صِفّینَ : اِعلَم أنَّ مُقَدِّمَهَ القَومِ عُیونُهُم ، وعُیونُ المُقَدِّمَهِ طَلائِعُهُم ، فَإِذا أنتَ خَرَجتَ مِن بِلادِکِ ودَنَوتَ مِن عَدُوِّکَ فَلا تَسأَم (1) مِن تَوجیهِ الطَّلائِعِ فی کُلِّ ناحِیَهٍ ، وفی بَعضِ الشِّعابِ وَالشَّجَرِ وَالخَمَرِ (2) ، وفی کُلِّ جانِبٍ ، حَتّی لا یُغیرَکُم عَدُوُّکُم ، ویَکونَ لَکُم کَمینٌ .

ولا تُسَیِّرِ الکَتائِبَ وَالقَبائِلَ مِن لَدُنِ الصَّباحِ إلَی المَساءِ إلّا تَعبِیَهً ، فَإِن دَهَمَکُم أمرٌ أو غَشِیَکُم مَکروهٌ کُنتُم قَد تَقَدَّمتُم فِی التَّعبِیَهِ .

وإذا نَزَلتُم بِعَدُوٍّ أو نَزَلَ بِکُم فَلیَکُن مُعَسکَرُکُم فی أقبالِ الأَشرافِ ، أو فی سِفاحِ الجِبالِ ، أو أثناءِ الأَنهارِ ؛ کَیما تَکونَ لَکُم رِدءا ودُونَکُم مَرَدّا . وَلتَکُن مُقاتَلَتُکُم مِن وَجهٍ واحِدٍ وَاثنَینِ .

وَاجعَلوا رُقَباءَکُم فی صَیاصِی (3) الجِبالِ ، وبِأَعلی الأَشرافِ ، وبِمَناکِبِ الأَنهارِ ؛ یُریئونَ لَکُم ؛ لِئَلّا یَأتِیَکُم عَدُوٌّ مِن مَکانِ مَخافَهٍ أو أمنٍ .

وإذا نَزَلتُم فَانزِلوا جَمیعا ، وإذا رَحَلتُم فَارحَلوا جَمیعا ، وإذا غَشِیَکُمُ اللَّیلُ فَنَزَلتُم فَحُفّوا عَسکَرَکُم بِالرِّماحِ وَالتِّرَسَهِ ، وَاجعَلوا رُماتَکُم یَلوونَ تِرَسَتَکُم ؛ کَیلا تُصابَ لَکُم غِرَّهٌ ، ولا تُلقی لَکُم غَفلَهٌ .

وَاحرُس عَسکَرَکَ بِنَفسِکَ، وإیّاکَ أن تَرقُدَ أو تُصبِحَ إلّا غِرارا (4) أو مَضمَضَهً (5) . ثُمَّ لیَکُن ذلِکَ شَأنَکَ ودَأبَکَ حَتّی تَنتَهِیَ إلی عَدُوِّکَ .

وعَلَیکَ بِالتَّأَنّی فی حَربِکَ ، وإیّاکَ والعَجَلَهَ إلّا أن تُمکِنَکَ فُرصَهٌ . وإیّاکَ أن تُقاتِلَ إلّا أن یَبدَؤوکَ ، أو یَأتِیَکَ أمری . وَالسَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَهُ اللّهِ . (6) .

1- .سَئِمَ منه : مَلّ (لسان العرب : ج 12 ص 280 «سأم») .
2- .الخَمَر : ما واراک من الشجر والجبال ونحوها (لسان العرب : ج 4 ص 256 «خمر») .
3- .صَیاصی الجبال : أطرافُها العالیه (مجمع البحرین : ج 2 ص 1063 «صیص») .
4- .الغِرار : النوم القلیل ، وقیل : هو القلیل من النوم وغیره (لسان العرب : ج 5 ص 17 «غرر») .
5- .أی ینام ثمّ یستیقظ ثمّ ینام ؛ تشبیها بمضمضه الماء فی الفم یأخذه ثمّ یمجّه ، وهو أدقّ التشبیه وأجمله (صبحی الصالح) .
6- .تحف العقول : ص 191 ، نهج البلاغه : الکتاب 11 ، وقعه صفّین : ص 123 عن یزید بن خالد بن قَطَن ؛ الأخبار الطوال : ص 166 کلّها نحوه .