گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
10 / 11 ورود امام به بیت المال بصره



10 / 12 سخنرانی امام پس از تقسیم بیت المال

10 / 11ورود امام به بیت المال بصره6099.عنه علیه السلام :الجمل:چون عثمان بن حُنَیف از بصره بیرون رفت و طلحه و زبیر به بیت المال برگشتند و در برابر آنچه در آن بود ، درنگ کردند، همین که میزان طلا و نقره اش را دیدند ، گفتند: اینها ، همان غنیمت هایی است که خداوند ، ما را به آنها وعده داده است و به ما خبر داده است که آن را به زودی در اختیارمان می نهد.

ابو الأسود می گوید: این سخن را از آنان شنیدم و پس از آن ماجرا ، علی علیه السلام را دیدم که وارد بیت المال بصره شد . وقتی ثروت های آن را دید ، فرمود: «ای [ طلاهای ]زرد! ای [ نقره های ]سفید! دیگری را بفریبید. ثروت ، مقتدای ستمگران است و من ، پیشوای مؤمنان».

به خدا سوگند ، نه بدانچه در آن جا بود ، توجّهی کرد و نه در آنچه دیده بود ، اندیشید ؛ بلکه ثروت ها را نزد او چون خاکی بی ارزش یافتم . از آنان (طلحه و زبیر) و از وی شگفت زده شدم! از این رو با خود گفتم: «آنان از کسانی اند که دنیا را می خواهند ، و این از کسانی است که آخرت را می جویند» و آگاهی ام نسبت به وی افزون شد.10 / 12سخنرانی امام پس از تقسیم بیت المال6096.امام علی علیه السلام :الجمل به نقل از واقدی : به راستی که امیرمؤمنان، چون از تقسیم ثروت[ های به جا مانده از سپاه جملْ ]فراغت یافت ، برای سخنرانی برخاست و خداوند را سپاس گفت و بر او درود فرستاد و فرمود:

«ای مردم! خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم. طلحه و زبیر کشته شدند و عایشه،شکست خورد. به خدا سوگند، اگر عایشه در جستجوی حق و خوار ساختن باطل بود،باید در خانه اش مسکن می گزید که خداوند ، جهاد را بر او واجب نساخته است. نخستین خطای او درباره خودش بود.

به خدا سوگند ، او برای جملیان ، شوم تر از ماده شتر سرزمین حِجْر (1) بود. دشمن شما با آنچه خداوند انجام داد ، جز بر کینه اش افزوده نشد و شیطان ، جز بر طغیانشان نیفزود . آنان برای [ بر پا داشتن] باطل آمدند و ستمگرانه بازگشتند. به راستی که برادران مؤمن شما در راه خدا پیکار کردند و به خداوند ، ایمان داشتند و آمرزش الهی را آرزو می کردند و ما بر حقّیم و آنان (دشمنان) بر باطل اند ، و خداوند به زودی ما و آنها را در روز قیامت ، جمع می کند. پس اینک برای خودم و شما طلب آمرزش می کنم».

.

1- .اشاره به ناقه صالح دارد و حِجر ، نام منطقه ثمود است که در میان راه مدینه و شام قرار دارد (معجم البلدان : ج 2 ص 221) .

ص: 264

10 / 13تَوبیخُ الإِمامِ أهلَ البَصرَهِ6099.امام علی علیه السلام :الجمل :لَمّا کَتَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الکُتُبَ بِالفَتحِ قامَ فِی النّاسِ خَطیباً ، فَحَمِدَ اللّهَ تَعالی وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ثُمَّ قالَ :

أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیمٌ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ ، جَعَلَ عَفوَهُ ومَغفِرَتَهُ لِأَهلِ طاعَتِهِ ، وجَعَلَ عَذابَهُ وعِقابَهُ لِمَن عَصاهُ وخالَفَ أمرَهُ ، وَابتَدَعَ فی دینِهِ ما لَیسَ مِنهُ ، وبِرَحمَتِهِ نالَ الصّالِحونَ العَونَ ، وقَد أمکَنَنِیَ اللّهُ مِنکُم یا أهلَ البَصرَهِ ، وأسلَمَکُم بِأَعمالِکُم ؛ فَإِیّاکُم أن تَعودوا إلی مِثلِها ؛ فَإِنَّکُم أوَّلُ مَن شَرَعَ القِتالَ وَالشِّقاقَ ، وتَرَکَ الحَقَّ وَالإِنصافَ . (1)6100.امام علی علیه السلام :الجمل عن الحارث بن سریع :لَمّا ظَهَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلی أهلِ البَصرَهِ وقَسَّمَ ما حَواهُ العَسکَرُ ، قامَ فیهِم خَطیبا ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلی رَسولِهِ وقالَ :

أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ذو رَحمَهٍ واسِعَهٍ ومَغفِرَهٍ دائِمَهٍ لِأَهلِ طاعَتِهِ ، وقَضی أنَّ نِقمَتَهُ وعِقابَهُ عَلی أهلِ مَعصِیَتِهِ .

یا أهلَ البَصرَهِ ! یا أهلَ المُؤتَفِکَهِ ، ویا جُندَ المَرأَهِ ، وأتباعَ البَهیمَهِ ! رَغا فَأَجَبتُم ، وعُقِرَ فَانهَزَمتُم ، أحلامُکُم دِقاقٌ ، وعَهدُکُم شِقاقٌ ، ودینُکُم نِفاقٌ ، وأنتُم فَسَقَهٌ مُرّاقٌ .

یا أهلَ البَصرَهِ ! أنتُم شَرُّ خَلقِ اللّهِ ؛ أرضُکُم قَریبَهٌ مِنَ الماءِ ، بَعیدَهٌ مِنَ السَّماءِ . خَفَّت عُقولُکُم ، وسَفِهَت أحلامُکُم . شَهَرتُم سُیوفَکُم ، وسَفَکتُم دِماءَکُم ، وخالَفتُم إمامَکُم ؛ فَأَنتُم اُکلَهُ الآکِلِ ، وفَریسَهُ الظّافِرِ ، فَالنّارُ لَکُم مُدَّخَرٌ ، وَالعارُ لَکُم مَفَخَرٌ ، یا أهلَ البَصرَهِ ! نَکَثتُم بَیعَتی ، وظاهَرتُم عَلَیَّ ذوی عَداوَتی ، فَما ظَنُّکُم یا أهلَ البَصرَهِ الآنَ . (2) .

1- .الجمل : ص 400 وراجع الإرشاد : ج 1 ص 257 وبحار الأنوار : ج 32 ص 230 ح 182 .
2- .الجمل : ص 407 وراجع تفسیر القمّی : ج 2 ص 339 والاحتجاج : ج 1 ص 250 ونثر الدرّ : ج 1 ص 315 ومروج الذهب : ج 2 ص 377 .

ص: 265



10 / 13 سرزنش اهل بصره از سوی امام

10 / 13سرزنش اهل بصره از سوی امام6103.عنه علیه السلام :الجمل:چون امیرمؤمنان، نامه های پیروزی را نوشت ، در میان مردم به سخنرانی برخاست و خداوند متعال را حمد کرد و بر او ثنا گفت و بر محمّد و خاندانش درود فرستاد. سپس فرمود:

«امّا بعد؛ به راستی که خداوند ، بخشنده مهربان و عزیزِ صاحب انتقام است. گذشت و آمرزش خود را برای اهل طاعت نهاده ، و عذاب و کیفرش را برای کسی که نافرمانی کند و دستورش را مخالفت نماید و در دین ، بدعت گذارَد. صالحان با رحمت او مدد یافتند.

ای اهل بصره! خداوند ، مرا بر شما قدرت بخشید و شما را به خاطر رفتارتان تسلیم کرد. پس مبادا به کارهایی مانند کارهای گذشته باز گردید ؛ چرا که شما نخستین کسانی بودید که پیکار و اختلاف را آغاز کردید و حق و انصاف را کنار نهادید».6104.عنه علیه السلام :الجمل به نقل از حارث بن سریع : چون امیرمؤمنان بر مردم بصره پیروز شد و آنچه را در لشکرگاه دشمن بود ، تقسیم کرد، به سخنرانی در میان آنان ایستاد و خداوند را ستود و ثنا گفت و بر پیامبر او درود فرستاد و فرمود:

«ای مردم! به راستی که خداوند عز و جل دارای رحمت گسترده و آمرزش همیشگی برای اهل طاعت است و چنین مقدّر کرده که کیفر و عِقابش برای گناهکاران باشد.

ای مردم بصره! ای اهالی شهرِ زیر و رو شده! و ای سربازان زن! و ای پیروان چارپا! [ همین که آن حیوانْ ]صدا کرد ، پاسخ گفتید و چون پِی شد ، عقب نشستید. مغزتان کوچک است و پیمانتان تفرقه ، و دینتان دورویی است ، و شما فاسقانی از دین به در رفته اید.

ای اهل بصره! شما بدترینِ آفریدگانِ خداوندید. زمین شما به آب ، نزدیک است و از آسمان ، دور . سبُک مغزید و پست آرزو . شمشیرهایتان را بیرون کشیدید و خونتان را ریختید و با پیشوایتان مخالفت کردید . پس شما خوراکِ خورنده هایید و شکار درندگان، که آتش برای شما ذخیره شده و ننگ برای شما فخر گشته است .

ای مردم بصره! بیعت مرا شکستید و دشمنانم را علیه من پشتیبانی کردید . اینک ای بصریان! چه گمان دارید؟».

.


ص: 266

6105.عنه علیه السلام :الأخبار الطوال :دَخَلَ عَلِیٌّ رضی الله عنه البَصرَهَ ، فَأَتی مَسجِدَها الأَعظَمَ ، وَاجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ :

أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ ذو رَحمَهٍ واسِعَهٍ وعِقابٍ ألیمٍ ، فَما ظَنُّکُم بی یا أهلَ البَصرَهِ ؛ جُندَ المَرأهِ ، وأتباعَ البَهیمَهِ ؟ رَغا فَقاتَلتُم ، وعُقِرَ فَانهَزَمتُم ، أخلاقُکُم دِقاقٌ ، وعَهدُکُم شِقاقٌ ، وماؤُکُم زُعاقٌ . (1) أرضُکُم قَریبَهٌ مِنَ الماءِ ، بَعیدَهٌ مِنَ السَّماءِ ، وَایمُ اللّهِ لَیَأتِیَنَّ عَلَیها زَمانٌ لا یُری مِنها إلّا شُرُفاتُ مَسجِدِها فِی البَحرِ ، مِثلُ جُؤجُؤِ (2) السَّفینَهِ . اِنصَرِفوا إلی مَنازِلِکُم .

ثُمَّ نَزَلَ ، وَانصَرَفَ إلی مُعَسکَرِهِ . (3)6106.عنه علیه السلام ( فی صِفهِ الدنیا ) الإمام علیّ علیه السلام فی ذَمِّ أهلِ البَصرَهِ بَعدَ وَقعَهِ الجَمَلِ : کُنتُم جُندَ المَرأَهِ ، وأتباعَ البَهیمَهِ ؛ رَغا فَأَجَبتُم ، وعُقِرَ فَهَرَبتُم . أخلاقُکُم دِقاقٌ ، وعَهدُکُم شِقاقٌ ، ودینُکُم نِفاقٌ ، وماؤُکُم زُعاقٌ ، وَالمُقیمُ بَینَ أظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بِذَنبِهِ ، وَالشّاخِصُ عَنکُم مُتدارَکٌ بِرَحمَهٍ مِن رَبِّهِ . کَأَنّی بِمَسجِدِکُم کَجُؤجُؤِ سَفینَهٍ قَد بَعَثَ اللّهُ عَلَیهَا العَذابَ مِن فَوقِها ومِن تَحتِها ، وغَرِقَ مَن فی ضِمنِها . (4) .

1- .ماءٌ زُعاق : مرٌّ غلیظ لا یطاق شربه من اُجوجته (لسان العرب : ج 10 ص 141 «زعق») .
2- .الجؤجؤ : الصدر (النهایه : ج 1 ص 232 «جؤجؤ») .
3- .الأخبار الطوال : ص 151 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 13 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 189 .

ص: 267

6101.امام علی علیه السلام :الأخبار الطوال:علی علیه السلام وارد بصره شد و به مسجد بزرگ شهر ، در آمد . مردم ، نزد او گِرد آمدند. بر فراز منبر شد ، خداوند را ستود و ثنا گفت و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد . سپس فرمود:

«امّا بعد؛ به راستی که خداوند ، دارای رحمتی گسترده و کیفری دردناک است . ای بصریان! نسبت به من ، چه گمان دارید؟ ای لشکریان زن! و ای پیروان چارپا! [ آن حیوانْ ]صدا کرد و شما پیکار کردید ، و [ چون ]پِی شد ، گریختید . خُلق و خوی شما سبُک [و بی مایه] است ، و پیمان شما تفرقه ، و آبتان تلخ. زمینتان به آبْ ، نزدیک است و از آسمان ، دور . به خدا سوگند ، روزی بر این [ شهر] خواهد گذشت که از آن جز کنگره مسجدها مانند سینه کشتی در دریا چیزِ دیگری دیده نشود. به خانه های خود بازگردید».

آن گاه از منبر ، پایین آمد و به لشکرگاه خود بازگشت.6102.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در نکوهش مردم بصره ، پس از جنگ جمل : شما سربازان زن و پیروان چارپا بودید . صدا کرد ، پاسخ گفتید ، و پِی شد ، پس فرار کردید. خلق و خوی شما سبُک است ، و پیمان شما تفرقه ، و دینتان دورویی ، و آب شما تلخ. آن که در میان شما به سر بَرَد، به کیفر گناهش گرفتار آید ، و آن که شما را ترک گوید ، مشمول آمرزش پروردگار شود . گویی مسجد شما را می بینم که چون سینه کشتی ای است که خداوند ، بر آن از هر سو عذاب فرستاده، و هرکه در آن است ، غرق شده است. .


ص: 268

6103.امام علی علیه السلام :معجم البلدان :فی رِوایَهٍ أنَّ عَلِیّا رضی الله عنه لَمّا فَرَغَ مِن وَقعَهِ الجَمَلِ دَخَلَ البَصرَهَ فَأَتی مَسجِدَهَا الجامِعَ ، فَاجتَمَعَ النّاسُ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ :

أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ ذو رَحمَهٍ واسِعَهٍ ، فَما ظَنُّکُم یا أهلَ البَصرَهِ ؟ یا أهلَ السَّبخَهِ ، یا أهلَ المُؤتَفِکَهِ ؛ اِئتَفَکَت (1) بِأَهلِها ثَلاثا وعَلَی اللّهِ الرابِعَهُ ، یاجُندَ المَرأَهِ ... ثُمَّ قالَ : انصَرِفوا إلی مَنازِلِکُم وأطیعُوا اللّهَ وسُلطانَکُم .

وخَرَجَ حَتّی صارَ إلَی المَربَدِ ، وَالتَفَتَ وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی أخرَجَنی مِن شَرِّ البِقاعِ تُرابا ، وأسرَعِها خَرابا . (2)10 / 14اِستِخلافُ ابنِ عَبّاسٍ عَلَی البَصرَهِ6106.امام علی علیه السلام ( در وصف دنیا ) الجمل عن الواقدی عن رجاله :لَمّا أرادَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الخُروجَ مِنَ البَصرَهِ استَخلَفَ عَلَیها عَبدُ اللّهِ بنُ العَبّاسِ وأوصاهُ ، فَکانَ فی وَصِیَّتِهِ لَهُ أن قالَ :

یَا بنَ عَبّاسٍ ، عَلَیکَ بِتَقوَی اللّهِ وَالعَدلِ بِمَن وُلّیتَ عَلَیهِ ، وأن تَبسُطَ لِلنّاسِ وَجهَکَ ، وتُوَسِّعَ عَلَیهِم مَجلِسَکَ وتَسَعَهُم بِحِلمِکَ . وإیّاکَ وَالغَضَبَ ؛ فَإِنَّهُ طِیَرَهٌ مِنَ الشَّیطانِ ، وإیّاکَ وَالهَوی ؛ فَإِنَّهُ یَصُدُّکَ عَن سَبیلِ اللّهِ .

وَاعلَم أنَّ ما قَرَّبَکَ مِنَ اللّهِ فَهُوَ مُباعِدُکَ مِنَ النّارِ ، وما باعَدَکَ مِنَ اللّهِ فَهُوَ مُقَرِّبُکَ مِنَ النّارِ . وَاذُکرِ اللّهَ کَثیرا ولا تَکُن مِنَ الغافِلینَ .

ورَوی أبو مِخنَفٍ لوطُ بنُ یَحیی قالَ : لَمَّا استَعمَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَبدَ اللّهِ بنَ العَبّاسِ عَلَی البَصرَهِ خَطَبَ النّاسَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلی رَسولِهِ ، ثُمَّ قالَ :

یا مَعاشِرَ النّاسِ ، قَدِ استَخلَفتُ عَلَیکُم عَبدَ اللّهِ بنَ العَبّاسِ ، فَاسمَعوا لَهُ وأطیعوا أمرَهُ ما أطاعَ اللّهَ ورَسولَهُ ؛ فَإِن أحدَثَ فیکُم أو زاغَ عَنِ الحَقِّ فَأَعلِمونی أعزِلهُ عَنکُم ؛ فَإِنّی أرجو أن أجِدَهُ عَفیفاً تَقِیّاً وَرِعاً ، وإنّی لَم اُوَلِّهِ عَلَیکُم إلّا وأنَا أظُنُّ ذلِکَ بِهِ ، غَفَرَ اللّهُ لَنا ولَکُم .

فَأَقامَ عَبدُ اللّهِ بِالبَصرَهِ حَتّی عَمِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَلَی التَّوَجُّهِ إلَی الشّامِ ، فَاستَخلَفَ عَلَیها زیادَ بنَ أبیهِ ، وضَمَّ إلَیهِ أبَا الأَسوَدِ الدُّؤَلِیَّ ، ولَحِقَ بِأَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ، فَسارَ مَعَهُ إلی صِفّینَ . (3) .

1- .أی غرقت ، فشبّه غرقها بانقلابها (النهایه : ج 1 ص 56 «أفک») .
2- .معجم البلدان : ج 1 ص 436 .
3- .الجمل : ص 420 وراجع نهج البلاغه : الکتاب 76 .

ص: 269



10 / 14 جانشین گذاردن ابن عبّاس در بصره

6107.عنه علیه السلام :معجم البلدان:در گزارشی آمده است که که چون علی علیه السلام از جنگ جملْ فراغت یافت ، وارد بصره شد و به مسجد جامع در آمد. سپس بر منبر رفت و خداوند را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد . آن گاه فرمود:

«امّا بعد ؛ به راستی که خداوند ، دارای رحمت گسترده است. گمان شما چیست ، ای بصریان؟ ای اهل شوره زار و ای اهل شهر غرق شده، که سه بار با مردمش در آب فرو رفته است و بار چهارم آن نیز با خداست!ای لشکریان زن!».

آن گاه ، حوادث پیشین آن را بر شمرد و فرمود: «به خانه های خود بازگردید و از خداوند و پیشوای خویش ، اطاعت کنید».

علی علیه السلام از بصره بیرون رفت تا به سرزمین «مربد» رسید . نگاهی به آن انداخت و فرمود: «سپاسْ خداوندی را که مرا از بدْ خاک ترینِ سرزمین ها و زود آوارشونده ترینِ آنها بیرون بُرد».10 / 14جانشین گذاردن ابن عبّاس در بصره6107.امام علی علیه السلام :الجمل به نقل از واقِدی ، از رجال خودش : چون امیرمؤمنان تصمیم گرفت از بصره بیرون رود ، عبد اللّه بن عبّاس را بر آن [ شهر] گمارد و به او سفارش کرد. از جمله سفارش هایش این بود که فرمود:

«ای ابن عبّاس ! بر تو باد پروای الهی و [برقراریِ ]عدالت در میان کسانی که بر آنان گمارده شده ای و این که برای مردم ، چهره بگشایی و مجلست را عمومی سازی و مردم را با بردباری خود ، پذیرا باشی. بپرهیز از خشم که آن ، انگیزه ای شیطانی است ، و بپرهیز از هوا و هوس که از راه خداوند ، بازت می دارد!

بدان که آنچه تو را به خداوندْ نزدیک می سازد ، همان ، دورکننده تو از آتش است، و آنچه تو را از خداوندْ دور می سازد ، همان ، نزدیک کننده تو به آتش است . خدا را بسیار یاد کن و از غافلان مباش.

و ابومِخْنَفْ لوط بن یحیی گزارش کرده است که: چون امیرمؤمنان ، عبد اللّه بن عبّاس را به بصره گمارْد ، برای مردمْ سخنرانی کرد، خداوند را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبرش درود فرستاد . سپس فرمود:

«ای مردم! عبد اللّه بن عبّاس را بر شما گماردم . از او بشنوید و دستورهایش را تا وقتی از خداوند و پیامبرش اطاعت می کند اطاعت کنید و اگر بدعتی گذاشت یا از حق کناره گرفت ، به من خبر دهید تا او را از حکومت بر شما عزل کنم . به راستی که امیدوارم او را پاکْ دامن ، پارسا و خودنگهدار بیابم. من او را بدین کار نگماردم،جز آن که می دانم این خصلت ها در وی وجود دارد. خداوند بر من و شما ببخشد!».

عبد اللّه در بصره ماند ، تا زمانی که امیرمؤمنان به سوی شام ، حرکت کرد . در آن هنگام، زیاد بن ابیه را به جای خود بر بصره گمارد و ابو الأسود دُئلی را نیز معاون او نهاد و خود به امیرمؤمنان پیوست و با او به سوی صِفّینْ حرکت نمود.

.


ص: 270

10 / 15کِتابُ الإِمامِ إلی أهلِ الکوفَهِ6110.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی أهلِ الکوفَهِ :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، مِن عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ إلی أهلِ الکوفَهِ : سَلامٌ عَلَیکُم ، فَإِنّی أحمَدُ اللّهَ إلَیکُمُ الَّذی لا إلهَ إلّا هُوَ ، أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ حَکَمٌ عَدلٌ «لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» . (1)

وإنّی اُخبِرُکُم عَنّا ، وعَمَّن سِرنا إلَیهِ مِن جُموعِ أهلِ البَصرَهِ ، ومَن سارَ إلَیهِ مِن قُرَیشٍ وغَیرِهِم مَعَ طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ بَعدَ نَکِثِهما صَفقَهَ أیمانِهِما .

فَنَهَضتُ مِنَ المَدینَهِ حینَ انتَهی إلَیَّ خَبَرُهُم ، وما صَنَعوهُ بِعامِلی عُثمانَ بنِ حُنیَفٍ حَتّی قَدِمتُ ذا قارٍ ، فَبَعَثتُ إلَیکُمُ ابنِیَ الحَسَنَ وعَمّارا وقَیسا فَاستَنفَروکُم لِحَقِّ اللّهِ وحَقِّ رَسولِهِ وحَقِّنا ، فَأَجابَنی إخوانُکُم سِراعا حَتّی قَدِموا عَلَیَّ .

فَسِرتُ بِهِم وبِالمُسارِعینَ مِنهُم إلی طاعَهِ اللّهِ حَتّی نَزَلتُ ظَهرَ البَصرَهِ ، فَأَعذَرتُ بِالدُّعاءِ ، وأقَمتُ الحُجَّهَ ، وأقَلتُ العَثرَهَ وَالزَّلَّهَ مِن أهلِ الرَّدَّهِ مِن قُرَیشٍ وغَیرِهِم ، وَاستَتَبتُهُم عَن نَکثِهِم بَیعَتی ، وعَهدِ اللّهِ لی عَلَیهِم ، فَأَبَوا إلّا قِتالی ، وقِتالَ مَن مَعی ، وَالتَّمادِیَ فِی الغَیِّ ، فَناهَضتُهُم بِالجِهادِ .

فَقُتِلَ مَن قُتِلَ مِنهُم ، ووَلّی مَن وَلّی إلی مِصرِهِم ، فَسَأَلونی ما دَعَوتُهُم إلَیهِ مِن کَفِّ القِتالِ ، فَقَبِلتُ مِنهُم ، وغَمَدتُ السُّیوفَ عَنهُم ، وأخَذتُ بِالعَفوِ فیهِم ، وأجرَیتُ الحَقَّ وَالسُّنَّهَ بَینَهُم ، وَاستَعمَلتُ عَبدَ اللّهِ بنَ العَبّاسِ عَلَی البَصرَهِ ، وأنَا سائِرٌ إلَی الکوفَهِ إن شاءَ اللّهُ تَعالی .

وقَد بَعَثتُ إلَیکُم زَحرَ بنَ قَیسٍ الجُعفِیَّ لِتَسأَلوهُ فَیُخبِرَکُم عَنّا وعَنهُم ، ورَدِّهِمُ الحَقَّ عَلَینا ، ورَدِّ اللّهِ لَهُم (2) وهُم کارِهونَ . وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَهُ اللّهِ وبَرکاتُهُ . وکَتَبَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ أبی رافِعٍ فی جُمادَی الاُولی مِن سَنَهِ سِتٍّ وثَلاثینَ مِنَ الهِجرَهِ . (3) .

1- .الرعد : 11 .
2- .فی المصدر: «وردّهم اللّه »، والتصویب من الإرشاد.
3- .الجمل : ص 398 ، الإرشاد : ج 1 ص 258 ، الشافی : ج 4 ص 329 ، معادن الحکمه : ج 1 ص 447 ح 85 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 231 ح 182 .

ص: 271



10 / 15 نامه امام به کوفیان

10 / 15نامه امام به کوفیان6113.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه اش به کوفیان : «به نام خداوند بخشنده مهربان . از علی امیرمؤمنان به مردم کوفه . سلام علیکم! همانا خداوندی را سپاس می گویم که جز او خدایی نیست . امّا بعد ؛ به راستی که خداوند ، حاکم عادل است . «[خداوند ]سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد ، مگر آن که آنان ، آنچه را در خودشان است ، تغییر دهند و چون خدا برای قومی [ به خاطر اعمالشان ]اراده بدی کند ، هیچ چیز مانع آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود» .

همانا شما را از خودمان خبر می دهم و نیز از کسانی که به سوی آنان رفتیم ، یعنی جمعیّت بصریان و کسانی از قریش و سایر قبیله ها که به همراه طلحه و زبیر به بصره آمدند ، پس از آن که آن دو عهد خود را شکستند.

هنگامی که اخبار آنان و رفتاری که با کارگزارم عثمان بن حُنَیف داشتند ، به من رسید ، از مدینه حرکت کردم تا وارد ذو قار شدم . آن گاه ، فرزندم حسن و عمّار و قیس را به سوی شما فرستادم تا شما را برای [ گرفتن] حقّ خدا و حقّ پیامبرش و حقّ ما، بسیج کنند . برادران شما به سرعتْ مرا پاسخ گفتند و بر من وارد شدند . با آنان و با پیشی گیرندگانشان به سوی طاعت خدا ، حرکت کردم تا در پشت بصره اُتراق نمودم.

با فراخواندنِ آنان ، راه عذرشان را بستم و دلیلْ اقامه کردم و از لغزش های مرتدّان قریش و دیگران درگذشتم و از آنان خواستم به خاطر بیعت شکنی و شکستن عهد خداوند با من، توبه کنند ؛ ولی آنان سر باز زدند و جز به پیکار با من و همراهان من و فرو رفتن در گم راهی ، رضایت ندادند. پس به جهاد با آنان برخاستم.

پس ، از آنان جمعی کشته شدند و جمعی به شهرشان گریختند . آن گاه ، آنان چیزی را از من درخواست کردند که من ، آنان را به همان فرا می خواندم ؛ یعنی کنار نهادن جنگ. من هم پذیرفتم و شمشیر از [ تعقیب] آنان برگرفتم و در نیام کردم و راه گذشت را در میان آنان در پیش گرفتم ، و حق و سنّت را در میانشان به اجرا گذاردم و عبد اللّه بن عباس را به [ حکومت] بصره گماردم و اینک اگر خدا بخواهد به سوی کوفه روانم.

زَحْر بن قیس جُعفی را به سوی شما فرستادم تا از او درباره ما و جملیان سؤال کنید و او آگاهتان سازد که چگونه حقّ ما را نپذیرفتند و خداوند [با شکست آنها در جنگ] ، آنان را که اکراه داشتند به پذیرش حقّ ما بازگردانْد . والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته!».

این نامه را عبید اللّه بن ابی رافع در جمادی اوّل از سال سی و ششم هجری نوشت.

.


ص: 272

. .


ص: 273

. .


ص: 274

10 / 16قُدومُ الإِمامِ إلَی الکوفَهِ6116.عنه علیه السلام :وقعه صفّین عن عبد الرحمن بن عبید بن أبی الکنود وغیره :لَمّا قَدِمَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ مِنَ البَصرَهِ إلَی الکوفَهِ یَومَ الِاثنَینِ لِثِنتَی عَشرَهَ لَیلَهً مَضَت مِن رَجَبٍ سَنَهَ سِتٍّ وثَلاثینَ ، وقَد أعَزَّ اللّهُ نَصرَهُ ، وأظهَرَهُ عَلی عَدُوِّهِ ، ومَعَهُ أشرافُ النّاسِ وأهلُ البَصرَهِ ، استَقبَلَهُ أهلُ الکوفَهِ وفیهِم قُرّاؤُهُم وأشرافُهُم ، فَدَعَوا لَهُ بِالبَرَکَهِ وقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أینَ تَنزِلُ ؟ أ تَنزِلُ القَصرَ ؟ فَقالَ : لا ، ولکِنّی أنزِلُ الرُّحبَهَ . فَنَزَلَها وأقبَلَ حَتّی دَخَلَ المَسجِدَ الأَعظَمَ فَصَلّی فیهِ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وصَلّی عَلی رَسولِهِ وقالَ :

أمّا بَعدُ ؛ یا أهلَ الکوفَهِ ! فَإِنَّ لَکُم فِی الإِسلامِ فَضلاً ما لَم تُبَدِّلوا وتُغَیِّروا . دَعَوتُکُم إلَی الحَقِّ فَأَجَبتُم ، وبَدَأتُم بِالمُنکَرِ فَغَیَّرتُم . ألا إنَّ فَضلَکُم فیما بَینَکُم وبَینَ اللّهِ فِی الأَحکامِ وَالقَسمِ ، فَأَنتُم اُسوَهُ مَن أجابَکُم ودَخَلَ فیما دَخَلتُم فیهِ . ألا إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَیکُمُ اتِّباعُ الهَوی ، وطولُ الأَمَلِ ؛ فَأَمَّا اتِّباعُ الهَوی فَیَصُدُّ عَنِ الحَقِّ ، وأمّا طولُ الأَمَلِ فَیُنسِی الآخِرَهَ . ألا إنَّ الدُّنیا قَد تَرَحَّلَت مُدبِرَهً ، وَالآخِرَهَ تَرَحَّلتَ مُقبِلَهً ، ولِکُلِّ واحِدَهٍ مِنهُما بَنونَ ؛ فَکونوا مِن أبناءِ الآخِرَهِ . اَلیَومَ عَمَلٌ ولا حِسابٌ ، وغَدا حِسابٌ ولا عَمَلٌ . الحَمدُ للّهِِ الَّذی نَصَرَ وَلِیَّهُ ، وخَذَلَ عَدُوَّهُ ، وأعَزَّ الصّادِقَ المُحِقَّ ، وأذَلَّ النّاکِثَ المُبطِلَ .

عَلَیکُم بِتَقوَی اللّهِ وطاعَهِ مَن أطاعَ اللّهَ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم ، الَّذینَ هُم أولی بِطاعَتِکُم فیما أطاعُوا اللّهَ فیهِ مِنَ المُنتَحِلینَ المُدَّعینَ المُقابِلینَ إلَینا ، یَتَفَضَّلونَ بِفَضلِنا ، ویُجاحِدونّا أمرَنا ، ویُنازِعونّا حَقَّنا ، ویُدافِعونّا عَنهُ . فَقَد ذاقوا وَبالَ مَا اجتَرَحوا فَسوفَ یَلقَونَ غَیّاً . ألا إنَّهُ قَد قَعَدَ عَن نُصرَتی مِنکُم رِجالٌ فَأَنَا عَلَیهِم عاتِبٌ زارٍ . فَاهجُروهُم وأسمِعوهُم ما یَکرَهونَ حَتّی یُعتِبوا ، لِیُعرَفَ بِذلِکَ حِزبُ اللّهِ عِندَ الفُرقَهِ .

فَقامَ إلَیهِ مالِکُ بنُ حَبیبٍ الیَربوعِیُّ وکانَ صاحِبَ شَرَطَتِهِ فَقالَ : وَاللّهِ إنّی لَأَرَی الهُجرَ وإسماعَ المَکروهِ لَهُم قَلیلاً . وَاللّهِ لَئِن أمَرتَنا لَنَقتُلَنَّهُم .

فَقالَ عَلِیٌّ : سُبحانَ اللّهِ یا مالِ ! جُزتَ المَدی ، وعَدَوتَ الحَدَّ ، وأغرَقتَ فِی النَّزعِ !

فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! لَبَعضُ الغَشمِ (1) أبلَغُ فی اُمورٍ تَنوبُکَ مِن مُهادَنَهِ الأَعادی .

فَقالَ عَلِیٌّ : لَیسَ هکَذا قَضَی اللّهُ یا مالِ ، قَتلُ النَّفسِ بِالنَّفسِ ، فَما بالُ الغَشمِ وقالَ : «وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَنًا فَلَا یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُورًا» (2) وَالإِسرافُ فِی القَتلِ أن تَقتُلَ غَیرَ قاتِلِکَ ؛ فَقَد نَهَی اللّهُ عَنهُ ، وذلِکَ هُوَ الغَشمُ . (3) .

1- .الغشم : الظلم والغصب (لسان العرب : ج 12 ص 437 «غشم») .
2- .الإسراء : 33 .
3- .وقعه صفّین : ص 3 ، الأمالی للمفید : ص 127 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 354 ح 337 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 3 ص 102 نحوه وراجع المعیار والموازنه : ص 97 .

ص: 275



10 / 16 ورود امام به کوفه

10 / 16ورود امام به کوفه6110.امام علی علیه السلام :وقعه صفین به نقل از عبد الرحمان بن عبید بن ابی کنود و دیگران : چون علی بن ابی طالب علیه السلام از بصره به کوفه رسید ، روز دوشنبه ، دوازدهم رجب سال سی و ششم هجری بود و خداوند ، پیروزی اش را گرامی داشت و او را بر دشمنش پیروز گردانید و به همراه او ، بزرگان مردم و اهل بصره بودند . کوفیان به استقبال آمدند و در میان آنها قاریان و بزرگان کوفه حضور داشتند. سپس برای او به خیر و برکت ، دعا کردند و گفتند: ای امیرمؤمنان! کجا اقامت می کنی؟ آیا به قصر [ حکومتی ]می روی؟

فرمود: «نه ؛ ولی در رُحبه ، (1) توقّفی خواهم داشت» .

پس در رُحبه ، توقّف کرد و سپس وارد مسجد بزرگ شهر شد و در آن ، دو رکعت نماز گزارْد و بر منبر رفت و حمد و ثنای خداوند گفت و بر پیامبرش درود فرستاد و فرمود:

«امّا بعد ؛ ای مردم کوفه! همانا برای شما در اسلام ، فضیلتی است تا زمانی که آن را دگرگون نسازید و تغییر ندهید. شما را به سوی حق فرا خواندم و شما اجابت کردید. و آغاز کردید به مبارزه با مُنکَر و آن را دگرگون ساختید .

بدانید که فضیلت میان شما و خداوند ، در احکام و تقسیم هاست. شما الگوی کسانی هستید که شما را پاسخ می گویند و در آنچه شما داخل گشتید، داخل می گردند.بدانید که بیشترین هراس من بر شما ، پیروی از هوا و هوس و آرزوهای طولانی است ؛ زیرا که پیروی هوا و هوس ، از حق باز می دارد و آرزوی دراز ، آخرت را از یاد می بَرَد.

بدانید که دنیا پشت می کند و می رود و آخرت روی می آورد و می آید و هریک را فرزندانی است . شما از فرزندان آخرت باشید. امروز ، [ روز] عمل است و حسابی نیست و فردا [ روز ]حساب است و جای عمل نیست. سپاسْ خدایی را که ولیّ خود را یاری کرد و دشمنش را بی یاور گذاشت و راستگویِ حق مدار را عزیز گردانید و بیعت شکنِ باطل مَدار را خوار ساخت.

بر شما باد پروای الهی و پیرویِ اهل بیت پیامبرتان که از خداوند ، اطاعت می کنند؛ آنان که در آنچه خدا را اطاعت می کنند ، از دیگر فرقه هایی که خود را به دین می بندند و ادّعا دارند و با ما به مقابله می پردازند، سزاوارتر به پیروی شدن اند، در حالی که آن دیگران ، از فضیلت ما فضیلت یافته اند؛ ولی امر (حکومت) ما را انکار می کنند ، و در حقّ ما با ما کشمکش می کنند و ما را از آن ، دور می سازند. آنان ، نتیجه رفتار خود را چشیدند و به زودی [ سزای] گم راهی [ خود ]را خواهند دید.

بدانید که مردانی از شما از یاری من سر باز زدند و من ، آنان را نکوهش و توبیخ می کنم. از آنان کناره جویید و آنچه را خوش نمی دارند ، به گوششان برسانید تا بازگردند ، و از این طریق ، به هنگام جدا شدن ها ، حزب خدا شناخته می شود».

مالک بن حبیب یَربوعی که از سرداران سپاه او بود برخاست و گفت: به خدا سوگند که قهر و دوری و سخنان درشت به گوششان رساندن را برای آنانْ کم می دانم . به خدا سوگند،اگر به ما دستور دهی ، آنان را خواهیم کُشت.

علی علیه السلام فرمود: «سبحان اللّه ، ای مالک! از اندازه گذشتی و از حد ، تجاوز کردی و در دشمنی فرو رفتی».

مالک گفت: ای امیرمؤمنان! کمیِ ستم، در کارهایی که برای تو پیش می آید ، از سازش با دشمنان ، کارسازتر است.

علی علیه السلام فرمود: «ای مالک! خداوند ، چنین حکم نکرده است. کشتن نفْس در برابر نفْس است. ستمْ چرا؟ خداوند فرموده است: «و هرکس به ستمْ کشته شود، به سرپرست وی قدرتی داده ایم . پس [ او] نباید در قتل ، زیاده روی کند ؛ زیرا او [ از طرف شرع ، ]یاری شده است» و زیاده روی در کشتن، آن است که جز قاتل را بکشی که خداوند ، از آن ، نهی کرده است و این ، همان ستم است».

.

1- .رُحْبه در این جا به معنای میدان و توقّفگاه عمومی شهر است . (م)

ص: 276

6111.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وقعه صفّین عن الأصبغ بن نباته :إنَّ عَلِیّا لَمّا دَخَلَ الکوفَهَ قیلَ لَهُ : أیَّ القَصرَینِ نُنزِلُکَ ؟ قالَ : قَصرُ الخَبالِ لا تُنزِلونیهِ . فَنَزَلَ عَلی جَعدَهَ بنِ هُبَیرَهَ المَخزومِیِّ . (1) .

1- .وقعه صفّین : ص 5 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 355 ح 337 .

ص: 277

6112.امام علی علیه السلام :وقعه صِفّین به نقل از اَصبغ بن نباته : علی علیه السلام وقتی وارد کوفه شد ، به وی گفتند: در کدام یک از دو قصر[ حکومتی ]شما را اقامت دهیم؟

فرمود: «در قصر خِبال ، اقامتم مدهید». (1)

سپس در خانه جَعده بن هُبَیره مخزومی منزل گزید. .

1- .خِبال ، یعنی فساد و تباهی . یعنی در کاخ هایی که بر فساد و تباهی بنا شده ، مرا جای مدهید . (م)