گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
3 / 7 وقت کُشی معاویه به قصد آماده شدن برای نبرد



ر . ک : نهج البلاغه، نامه 6 و 37 .

3 / 7وقت کُشی معاویه به قصد آماده شدن برای نبرد6298.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وقعه صفّین به نقل از جرجانی : معاویه به خانه جریر آمد و گفت : به درستی که من به نظری رسیدم.

گفت : بیان کن.

گفت : به مولایت بنویس که درآمد مالیات شام و مصر را در اختیار من نهد و هرگاه مرگ او در رسید، بیعت کسی را بر گردن من ننهد. من نیز کار را به او وا می گذارم و خلافت را به نام او می نویسم.

جریر گفت : هر چه می خواهی خود بنویس و من نیز هم زمان با تو می نویسم.

معاویه ، این مطلب را برای علی علیه السلام نوشت.

علی علیه السلام [ در پاسخ آن نامه] به جریر ، چنین نوشت: «پس از حمد و سپاس خداوند؛ همانا معاویه می خواهد بیعت من بر گردنش نباشد و آنچه خود دوست می دارد ، برگزیند و نیز می خواهد تو را سر بگردانَد تا آمادگی مردم شام را ارزیابی کند. به راستی مغیره بن شعبه پیش از این به من گوشزد کرد که معاویه را در شام بگمارم و خود در مدینه باشم؛ ولی من از این کار ، خودداری ورزیدم ، مبادا که خداوند ببیند که من گم راهان را کمک کار خود گرفته ام. اگر آن مردْ بیعت کرد ، [ چه نیکو! ]وگرنه باز گرد».

.


ص: 410

3 / 8أصحاب الإِمامِ یُشیرونَ عَلَیهِ بِالاِستِعدادِ لِلحَربِ6301.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام مِن کَلامٍ لَهُ وقَد أشارَ عَلَیهِ أصحابُهُ بِالِاستعدادِ لِلحَربِ بَعدَ إرسالِهِ جَریرَ بنَ عَبدِ اللّهِ البَجَلیَّ إلی مُعاوِیَهَ : إنَّ استِعدادی لِحَربِ أهلِ الشّامِ وجَریرٌ عِندَهُم إغلاقٌ لِلشّامِ وصَرفٌ لِأَهلِهِ عَن خَیرٍ إن أرادوهُ . ولکِن قَد وَقَّتُّ لِجرَیرٍ وَقتاً لا یُقیمُ بَعدَهُ إلّا مَخدوعاً أو عاصِیاً . وَالرَّأیُ عِندی مَعَ الأَناهِ ، فَأَروِدوا (1) ولا أکرَهُ لَکُمُ الإِعدادَ.

ولَقَد ضَرَبتُ أنفَ هذَا الأَمرِ وعَینَهُ ، وقَلَّبتُ ظَهرَهُ وبَطنَهُ ، فَلَم أرَ لی فیهِ إلَا القِتالَ أوِ الکُفرَ بِما جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله . إنَّهُ قَد کانَ عَلَی الاُمَّهِ والٍ أحدَثَ أحداثاً وأوجَدَ النّاسَ مَقالاً ، فَقالوا ثُمَّ نَقَموا فَغَیَّروا . (2)6302.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق عن الکلبی :کانَ عَلِیٌّ استَشارَ النّاسَ ، فَأَشاروا عَلَیهِ بِالقِیامِ بِالکوفَهِ غَیرَ الأَشتَرِ ، وعَدِیِّ بنِ حاتِمٍ ، وشُرَیحِ بنِ هانِئِ الحارِثِیِّ ، وهانِئِ بنِ عُروَهَ المُرادِیِّ ، فَاءِنَّهُم قالوا لِعَلِیٍّ : إنَّ الَّذینَ أشاروا عَلَیکَ بِالمَقامِ بِالکوفَهِ إنَّما خَوَّفوکَ حَربَ الشّامِ ، ولَیسَ فی حَربِهِم شَیءٌ أخوَفُ مِنَ المَوتِ ، وإیّاهُ نُریدُ . فَدَعا عَلِیٌّ الأَشتَرَ وعَدِیّاً وشُرَیحاً وهانِئاً فَقالَ :

إنَّ استِعدادی لِحَربِ الشّامِ وجَریرُ بنُ عَبدِ اللّهِ عِندَ القَومِ صَرفٌ لَهُم عَن غَیٍّ إن أرادوهُ ، ولکِنّی قَد أرسَلتُ رَسولاً ، فَوَقَّتُّ لِرَسولی وَقتاً لا یُقیمُ بَعدَهُ ، وَالرَّأیُ مَعَ الأَناهِ فَاتَّئِدوا ولا أکرَهُ لَکُمُ الإِعذارَ . (3) .

1- .أروِد : أمهل (مجمع البحرین : ج 2 ص 753 «رود») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 43 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 393 ح 364 .
3- .تاریخ دمشق : ج 59 ص 130 ، الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 114 نحوه وراجع الفتوح : ج 2 ص 505 .

ص: 411



3 / 8 اعلام آمادگی یاران امام برای جنگ

3 / 8اعلام آمادگی یاران امام برای جنگ6305.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :امام علی علیه السلام هنگامی که یارانش به وی برای جنگْ اعلام آمادگی کردند، پس از فرستادن جریر بن عبد اللّه بجلی به سوی معاویه : آماده شدن من برای جنگ با شامیان ، به هنگامی که [ هنوز ]جریر نزد آنان است، در بستن بر روی شام و بازداشتن شامیان از کار خیر است ، اگر آن را بخواهند ؛ لیکن برای جریر، مدّتی را تعیین کرده ام که پس از آن در آن جا نمانَد ، مگر آن که فریب بخورد یا نافرمانی کند. رأی من با درنگ خواهد بود. پس مهلت دهید. البته از آمادگی شما ناخشنود نیستم.

من این کار را نیک سنجیدم و درون و برون آن را ژرف نگریستم و جز جنگیدن یا کفر ورزیدن به آنچه محمّد صلی الله علیه و آله آورده، چاره ای ندیدم. او (عثمان) بر مردمْ حاکم بود و بدعت ها پدید آورد و زبان طعن مردم را دراز کرد. پس بر او خُرده گرفتند،سپس به خشم آمدند و واژگونش ساختند.6300.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از کلبی : علی علیه السلام با مردم ، مشورت کرد. آنان جز [ مالک ]اَشتر، عَدی بن حاتم، شُرَیح بن هانی حارثی و هانی بن عُروه مرادی ، رأی دادند که وی در کوفه بماند؛ ولی این چند نفر به علی علیه السلام گفتند : آنها که پیشنهاد ماندن در کوفه را دادند ، تو را از جنگ با شامیان ترسانده اند و در جنگیدن با آنان، چیزی ترسناک تر از مرگ نیست و ما طالب مرگیم.

پس علی علیه السلام اشتر، عدی ، شریح و هانی را فرا خواند و فرمود : «آماده شدن من برای نبرد با شام ، در حالی که جریر بن عبد اللّه نزدشان است ، بازداشتن آنان از خیر است، (1) اگر قصد آن را داشته باشند؛ لیکن من نماینده ای فرستاده ام و برای وی ، وقتی تعیین کرده ام که پس از آن نمانَد. تصمیم گیری [ درست] ، با درنگ ، همراه است. پس شتاب مکنید و اگر عذری به جا داشتید،از شما می پذیرم» (2) .

.

1- .در متن تاریخ دمشق ، «صرف لهم عن غیّ» آمده که ظاهرا خطاست و در نهج السعاده (ج2 ص 89) «عن خیر» آمده است . ترجمه هم بر اساس این متن انجام گرفته است . (م)
2- .ظاهرا «الأعذار» که در متن عربی آمده ، تصحیف «الإعداد» است که در حدیث قبل نیز آمده بود و معنای سخن این است : البته از آمادگی شما ناخشنود نیستم . (م)

ص: 412

3 / 9اِستِعدادُ الإِمامِ لِحَربِ مُعاوِیَهَ قَبلَ حَربِ الجَمَلِ6303.امام زین العابدین علیه السلام :تاریخ الطبری عن محمّد وطلحه :اِستَأذَنَ طَلحَهُ وَالزُّبَیرُ عَلِیّا فِی العُمرَهِ فَأَذِنَ لَهُما فَلَحِقا بِمَکَّهَ وأَحَبَّ أهلُ المَدینَهِ أن یَعلَموا ما رَأیُ عَلِیٍّ فی مُعاوِیَهَ وَانتِقاضِهِ ، لِیَعرِفوا بِذلِکَ رَأیَهُ فی قِتال أهلِ القِبلَهِ أ یَجسُرُ عَلَیهِ أو یَنکُلُ عَنهُ . . . . فَدَسّوا إلَیهِ زِیادَ بنَ حنَظَلَهَ التَّمیمِیَّ وکانَ مُنقَطِعاً إلی عَلِیٍّ فَدَخَلَ عَلَیهِ فَجَلَسَ إلَیهِ ساعَهً ثُمَّ قالَ لَهُ عَلِیٌّ : یا زیادُ تَیَسَّر .

فَقالَ : لِأَیِّ شَیءٍ ؟

فَقالَ : تَغزُو الشّامَ .

فَقالَ زِیادٌ : الأَناهُ وَالرِّفقُ أمثَلُ . فَقالَ :


ومَن لا یُصانِع فی اُمورِ کَثیرَهِ

یُضَرَّس بِأَنیابٍ ویوطَأ بِمَنسِمِ


فَتَمَثَّلَ عَلِیٌّ وکَأَنَّهُ لا یُرِیدُهُ :


مَتی تَجمَعِ القَلبَ الذَّکِیَّ وصارِماً

وأنفاً حَمِیّاً تَجتَنِبکَ المَظالِمُ


فَخَرَجَ زِیادٌ عَلَی النّاسِ وَالنّاسُ یَنتَظِرونَهُ فَقالوا : ما وَراؤَکَ ؟ فَقالَ : السَّیفُ یاقومُ ، فَعَرَفوا ما هُوَ فاعِلٌ .

ودَعا عَلِیٌّ مُحَمَّدَ ابنَ الحَنَفِیَّهِ فَدَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ ، ووَلّی عَبدَ اللّهِ بنَ عَبّاسٍ مَیمَنَتَهُ ، وعُمَرُ بنُ أبی سَلَمَهَ أو عَمرُو بنُ سُفیانَ بنِ عَبدِ الأَسَدِ وَلّاهُ مَیسَرَتَهُ ، ودَعا أبا لَیلَی بنَ عُمَرَ بنِ الجَرّاحِ ابنَ أخی أبی عُبَیدَهَ بنِ الجَرّاحِ فَجَعَلَهُ عَلی مُقَدِّمَتِهِ ، وَاستَخلَفَ عَلَی المَدینَهِ قُثَمَ بنَ عَبّاسٍ ، ولَم یُوَلِّ مِمَّن خَرَجَ عَلی عُثمانَ أحَداً ، وکَتَبَ إلی قَیسِ بنِ سَعدٍ أن یَندُبَ النّاسَ إلَی الشّامِ ، وإلی عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ وإلی أبی موسی مثلَ ذلِکَ ، وأقبَلَ عَلَی التَّهَیُّؤِ وَالتَّجَهُّزِ ، وخَطَبَ أهلَ المَدینَهِ فَدَعاهُم إلَی النُّهوضِ فی قِتالِ أهلِ الفُرقَهِ وقالَ :

إنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ بَعَثَ رَسولاً هادِیاً مَهدِیّاً بِکِتابٍ ناطِقٍ وأمَرٍ قائِمٍ واضِحٍ لا یَهلِکُ عَنهُ إلّا هالِکٌ ، وإنَّ المُبتَدَعاتِ وَالشُّبُهاتِ هُنَّ المُهلِکاتُ إلّا مَن حَفِظَ اللّهُ ، وإنَّ فی سُلطانِ اللّهِ عِصمَهَ أمرِکُم ، فَأَعطوهُ طاعَتَکُم غَیرَ مَلوِیَّهٍ ولا مُستَکرَهٍ بِها ، وَاللّهِ لتَفعَلُنَّ أو لَیَنَقَلَنَّ اللّهُ عَنکُم سُلطانَ الإِسلامِ ثُمَّ لا یَنقُلُهُ إلَیکم أبَداً حَتّی یَأرِزَ الأَمرُ إلَیها ، اِنهَضوا إلی هؤُلاءِ القَومِ الَّذینَ یُریدونَ یُفَرِّقونَ جَماعَتَکُم ، لَعَلَّ اللّهَ یُصلِحُ بِکُم ما أفسَدَ أهلُ الآفاقِ وتَقضونَ الَّذی عَلَیکُم .

فَبَینا هُم کَذلِکَ إذ جاءَ الخَبَرُ عَن أهلِ مَکَّهَ بِنَحوٍ آخَرَ وتَمامٍ عَلی خِلافٍ ، فَقامَ فیهِم بِذلِکَ فَقالَ :

إنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ جَعَلَ لِظالِمِ هذِهِ الأُمَّهِ العَفوَ وَالمَغفِرَهَ ، وجَعَلَ لِمَن لَزِمَ الأَمرَ وَاستَقامَ الفَوزَ وَالنَّجاهَ ، فَمَن لَم یَسَعهُ الحَقُّ أخَذَ بِالباطِلِ ، ألا وإنَّ طَلحَهَ وَالزُّبَیرَ واُمَّ المُؤمِنینَ قَد تَمالَؤوا عَلی سُخطِ إمارَتی ، ودَعَوُا النّاسَ إلَی الإِصلاحِ ، وسَأَصبِرُ ما لَم أخَف عَلی جَماعَتِکُم ، وأکُفُّ إن کَفّوا ، وأقتَصِرُ عَلی ما بَلَغَنی عَنهُم .

ثُمَّ أتاهُ أنَّهُم یُریدونَ البَصرَهَ لِمُشاهَدَهِ النّاسِ وِالإِصلاحِ ، فَتَعَبّی لِلخُروجِ إلَیهِم وقالَ :

إن فَعَلوا هذا فَقَدِ انقَطَعَ نِظامُ المُسلِمینَ ، وما کانَ عَلَیهِم فِی المُقامِ فینا مَؤونَهٌ ولا إکراهٌ . فَاشتَدَّ عَلی أهلِ المَدینَهِ الأَمرُ فَتَثاقَلوا . (1) .

1- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 444 .

ص: 413



3 / 9 آمادگی امام برای نبرد با معاویه پیش از جنگ جمل

3 / 9آمادگی امام برای نبرد با معاویه پیش از جنگ جمل6306.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از محمّد و طلحه : طلحه و زبیر برای انجام دادن عمره از علی علیه السلام اجازه خواستند . به آنان اجازه داد و آنها به سوی مکّه رفتند. مردم مدینه می خواستند بدانند که رأی علی علیه السلام درباره معاویه و مخالفت ورزیدن وی چیست، تا بدین وسیله ، نظر وی را درباره جنگ با اهل قبله بدانند که آیا بر این کار ، جرئت دارد یا از آن ، سر باز می زند.

مَدَنیان ، بدین منظور ، زیاد بن حنظله تمیمی را که از یاران خاصّ علی علیه السلام بود نزد او فرستادند. وی نزد علی علیه السلام رفت و لَختی نزد وی نشست. آن گاه علی علیه السلام بدو فرمود : «ای زیاد! آماده شو».

زیاد گفت : برای چه کاری؟

فرمود : «که با شامیان ، پیکار کنی».

زیاد گفت : درنگ کردن و نرمش به خرج دادن ، بهتر است ، و شعری خواند :


هر که در بسیاری از کارها مدارا نمی کند

با دندان ها دریده شود و با سُم ها کوبیده گردد .


علی علیه السلام نیز به شعری تمثل جُست:


«هرگاه دلی هوشیار و شمشیری بُرنده و روحی غیرتمند

فراهم آیند ، تو را از تحمّل ستم ها دور می دارند» .


زیاد ، نزد مردم [ مدینه] بازگشت. آنان در انتظار وی بودند . از او پرسیدند : چه خبر؟

زیاد گفت : ای قوم، شمشیر !

پس دانستند که علی علیه السلام [ با معاویه] چه خواهد کرد.

آن گاه علی علیه السلام ، محمّد بن حنفیه را فرا خواند و پرچم را به وی داد و عبد اللّه بن عبّاس را به سمت راست سپاه و عمر بن ابی سَلَمه یا عمرو بن سفیان بن عبد الأسد را در سمت چپ آن گماشت و ابو لیلی بن عمر بن جرّاح (برادر ابو عبیده جرّاح) را فرا خواند و به فرماندهی پیش قراولان سپاه گماشت و قُثَم بن عبّاس را در مدینه به جای خود گمارد و هیچ یک از کسانی را که بر عثمانْ شوریده بودند ، به کار نگرفت.

[علی علیه السلام همچنین] به قیس بن سعد نوشت که مردم را به سوی شامْ روانه کند [ تا در آن جا به وی بپیوندند ]و به عثمان بن حنیف و ابو موسی نیز چنین نوشت و خود به تجهیز و آماده کردن [ سپاه ]پرداخت و برای مردم مدینه ، سخنرانی کرد و آنان را به پیکار با جدایی طلبانْ فرا خواند و فرمود:

«به راستی که خداوند عز و جل ، پیامبری هدایتگر و هدایت شده را با کتابی گویا و فرمانی استوار و روشن فرستاد که جز اهل هلاکت ، از آن ، منحرف نمی شوند.

بدعت ها و شبههها ، مایه هلاکت اند ، مگر آن که خداوندْ محفوظ بدارد و به راستی که مصونیت کارهای شما در [ سایه ]حکومت الهی است . بی هیچ تردید و اکراه به اطاعت خداوند تَن در دهید . به خدا سوگند ، باید چنین کنید [ و اگر چنین نکنید] ، خداوند ، قدرت اسلام را از میان شما می بَرد و هرگز به سوی شما بازنمی گردانَد تا امر [ ولایت] به وقتش باز گردد.

به سوی این گروهی که می خواهند اتّحاد شما را پراکنده سازند ، به پا خیزید . باشد که خداوند به واسطه شما آنچه را مردمان نواحی دیگر به تباهی کشاندند ، اصلاح کند و تکلیفی را که بر عهده دارید ، انجام دهید».

در این حال بودند که خبر به گونه ای دیگر از مردم مکّه آمد که همه ، دل به مخالفت داده اند . [ امام علی علیه السلام ]باز به سخن گفتن ایستاد و فرمود:

«به راستی که خداوند عز و جل برای ستمگر این امّت ، عفو و بخشش قرار داده است و برای کسی که منحرف نشود و استقامت ورزد ، رستگاری و نجات را نهاده است. هر که از حق به تنگ آید ، به باطل گراید.

بدانید که طلحه و زبیر و اُمّ المؤمنین (عایشه) به نارضایتی از خلافت من همدل شده اند و مردم را به اصلاح خوانده اند و من هم صبوری می کنم مادام که بر اتّحاد شما بر حق ، بیمناک نباشم و اگر دست بردارند و بدانچه شنیده ام ، اکتفا کنند ، من هم دست بر می دارم».

سپس خبر رسید که آنان [ به بهانه] دیدارِ مردم و اصلاح امور ، قصد بصره کرده اند. پس از آن ، برای حرکت و مقابله با آنان آماده شد و فرمود :

«اگر چنین فتنه ای کنند ، نظام مسلمانان از هم می گسلد. اقامتشان در میان ما ، نه خرجی داشت و نه ناگوار بود».

این کار (1) بر مردم مدینه گران آمد و از آن ، طفره رفتند.

.

1- .مقصود ، لشکرکشی برای جنگ با گروهی از اهل قبله است ، چنان که در صدر حدیث آمده است . (م)

ص: 414

. .


ص: 415

. .


ص: 416

. .


ص: 417

. .


ص: 418

الفصل الرابع : حرب الدعایه4 / 1کِتابُ الإِمامِ إلی مُعاوِیَهَ یَعِظُهُ فیهِ6451.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه فی ذِکرِ بَعضِ ما دارَ بَینَ عَلِیٍّ علیه السلام ومُعاوِیَهَ مِنَ الکُتُبِ ، وأوَّلُ هذَا الکِتابِ : مِن عَبدِ اللّهِ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ إلی مُعاوِیَهَ بنِ أبی سُفیانَ :

أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ الدُّنیا دارُ تِجارَهٍ ، ورِبحُها أو خُسرُهَا الآخِرَهُ ؛ فَالسَّعیدُ مَن کانَت بِضاعَتُهُ فیهَا الأَعمالَ الصّالِحَهَ ، ومَن رَأَی الدُّنیا بِعَینِها وقَدَّرَها بِقَدرِها . وإنّی لَأَعِظُکَ مَعَ عِلمی بِسابِقِ العِلمِ فیکَ مِمّا لا مَرَدَّ لَهُ دونَ نَفاذِهِ ؛ ولکِنَّ اللّهَ تَعالی أخَذَ عَلَی العُلَماءِ أن یُؤَدُّوا الأَمانَهَ وأن یَنصَحُوا الغَوِیَّ وَالرَّشیدَ ، فَاتَّقِ اللّهَ ولا تَکُن مِمَّن لا یَرجو للّهِِ وَقاراً ، ومَن حَقَّت عَلَیهِ کَلِمَهُ العَذابِ فَإِنَّ اللّهَ بِالمِرصادِ . وإنَّ دُنیاکَ سَتُدبِرُ عَنکَ وسَتَعودُ حَسرَهً عَلیکَ ، فَأَقلِع عَمّا أنتَ عَلَیهِ مِنَ الغَیِّ وَالضَّلالِ عَلی کِبَرِ سِنِّکَ وفَناءِ عُمُرِکَ ؛ فَإِنَّ حالَکَ الیَومَ کَحالِ الثَّوبِ المَهیلِ الَّذی لا یَصلُحُ مِن جانِبٍ إلّا فَسَدَ مِن آخَرَ ، وأردَیتَ جیلاً مِنَ النّاسِ کَثیراً خَدَعتَهُم بِغَیِّکَ ، وألقَیتَهُم فی مَوجِ بَحرِکَ تَغشاهُمُ الظُّلُماتُ وتَتَلاطَمُ بِهِمُ الشُّبُهاتُ ، فَجاروا عَن وِجهَتِهِم ، ونَکَصوا عَلی أعقابِهِم ، وتَوَلَّوا عَلی أدبارِهِم ، وعَوَّلوا عَلی أحسابِهِم ، إلّا مَن فاءَ مِن أهلِ البَصائِرِ فَإِنَّهُم فارَقوکَ بَعدَ مَعرِفَتِکَ ، وهَرَبوا إلَی اللّهِ مِن مُوازَرَتِکَ إذ حَمَلتَهُم عَلَی الصَّعبِ وعَدَلتَ بِهِم عَنِ القَصدِ . فَاتَّقِ اللّهَ یا مُعاوِیَهُ فی نَفسِکَ ، وجاذِبِ الشَّیطانَ قِیادَکَ ، فَإِنَّ الدُّنیا مُنقَطِعَهٌ عَنکَ وَالآخِرَهَ قَریبَهٌ مِنکَ ، وَالسَّلامُ . (1) .

1- .شرح نهج البلاغه : ج 16 ص 133 ؛ نهج البلاغه : الکتاب 32 وفیه من «أردیت جیلاً . . .» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 85 ح 400 .

ص: 41
: