گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
فصل هشتم : شورشِ باقی مانده خوارج



فصل هشتم : شورشِ باقیمانده خوارجالکامل فی التّاریخ :آن گاه که نهروانیان کشته شدند ، اشرس بن عوف شیبانی در دَسْکره ، با دویست تن بر علی علیه السلام شورید و به انبار روانه شد . علی علیه السلام ، ابرش بن حسّان را با سیصد تن به سوی وی فرستاد و او با ایشان به نبرد پرداخت و اشرس در ربیع ثانی سال 38 [ هجری] کشته شد . سپس هلال بن عُلّفه از [ قبیله] تَیْم الرّباب ، همراه برادرش مُجالد ، بر آشوبید و به ماسَبَذان (1) درآمد . علی علیه السلام ، معقل بن قیس ریاحی را به جانبش روانه ساخت و معقل ، او و یارانش را که بیش از دویست تن بودند ، بکشت . قتل اینان در جمادی اوّل به سال 38 [ هجری] رخ داد . آن گاه ، اَشهب بن بِشْر (وگفته شده : اشعث بن بشر) از [ قبیله] بُجَلیه ، با یکصد و هشتاد تن شورش کرد و به همان عرصه درآمد که هلال [ بن عُلّفه] و یارانش از پای درآمده بودند . پس بر ایشان نماز گزارْد و به قدر توان ، آنان را دفن کرد . پس علی علیه السلام ، جاریه بن قُدامه سعدی (و گفته شده : حُجْر بن عَدی) را به سوی ایشان روانه کرد . پس اشهب به جانب آنان برون شد و در جَرجَرایا (2) از منطقه جوخا (3) به نبرد پرداختند و اشهب و یارانش در جمادی ثانی سال 38 [ هجری] از پای درآمدند . آن گاه ، سعید بن قفل تیمی ، از [ قبیله] تیم اللّه بن ثعلبه ، در ماه رجب ، همراه دویست مرد در بندنیجین شورش کرد و به درزنجان ، (4) در دو فرسنگی مدائن ، درآمد . سعد بن مسعود به جانب ایشان روان شد و در رجب سال 38 هجری ، هلاکشان ساخت . سپس ابو مریم سعدی تمیمی خروج کرد و به شهرزور (5) درآمد . بیشینه همراهان وی ، از عجم بودند و گفته شده که همراه وی جز شش تن عرب نبودند که او ، خود ، یکی از ایشان بود . با وی دویست و به نقلی چهارصد تن ، گرد آمدند . سپس حرکت کرد تا به پنج فرسنگی کوفه رسید . پس علی علیه السلام سفیری نزد وی فرستاد و او را به بیعت و داخل شدن در کوفه فرا خواند . او نپذیرفت و گفت : میان ما ، جز جنگ نیست . آن گاه ، علی علیه السلام ، شُرَیح بن هانی را با هفتصد تن به سوی او فرستاد . خوارج بر شُرَیح و یارانش هجوم آوردند و اینان از هم گسیختند و شریح با دویست تن باقی ماند و به روستایی روی آورْد . سپس برخی از یارانش به سوی وی بازگشتند و باقی مانده آنان به کوفه درآمدند . پس علی علیه السلام ، خود ، حرکت کرد و پیشاپیش ، جاریه بن قُدامه سعدی را فرستاد . جاریه ، خوارج را به فرمانبرداری از علی علیه السلام فرا خواند و از کشته شدن بیمشان داد ؛ امّا اجابت نکردند . علی علیه السلام هم به آنان پیوست و دعوتشان کرد ؛ امّا ایشان از او و یارانش سرپیچیدند . پس یاران علی علیه السلام ، آنها را کشتند و از آنان جز پنجاه تن زنده نماندند که امان خواستند و علی علیه السلام امانشان داد . در میان خوارج چهل مجروح افتاده بودند که علی علیه السلام فرمان داد تا ایشان را به کوفه آوردند و مداوا کردند تا بهبود یافتند . قتل آن گروه از خوارج در ماه رمضان سال 38 [ هجری] رخ داد و آنان ، دلیرترین رزمندگانِ خوارج بودند و از سر بی باکی شان ، به کوفه نزدیک شده بودند .

.

1- .ماسَبَذان ، از شهرهای پیشکوه در استان لرستان از ایران است که به آن سیروان گویند و شهری است کهن میان کوه ها و درّه ها ، با چشمه هایی که درون شهر جاری است (تقویم البلدان : ص 415) .
2- .جَرجَرایا ، سرزمینی است نزدیک دجله میان بغداد و واسط ، از توابع نهروانِ پایین (تقویم البلدان : ص 305) .
3- .جوخا ، نام رودخانه ای است در اطراف بغداد ، که آبادی بزرگی بر کناره آن است . این رود میان خانقین و خوزستان جاری است (معجم البلدان : ج 2 ص 179) .
4- .در مأخذ چنین آمده ، امّا درستِ آن ، چنان که در أنساب الاشراف و معجم البلدان آمده ، درزیجان است که روستایِ بزرگی در غرب دجله و پایین بغداد ، در فاصله سه فرسنگی آن است و از شهرهای هفتگانه و شهر کَسراها به شمار می رفته و نام اصلی اش درزبندان بوده است (معجم البلدان : ج 2 ص 450) .
5- .شهری میان موصل و همدان است که زور بن ضحاک آن را ساخته و اکنون به نام زور شناخته می شود و در جنوب شرقی سلیمانیه ، در نزدیکی مرزهای ایران و عراق قرار دارد (ر. ک : تقویم البلدان : ص 413) .

ص: 506

. .


ص: 507

. .


ص: 508

الفصل التاسع : خروج الخِرّیت بن راشداُسد الغابه عن الزبیر :کانَ الخِرّیتُ عَلی مُضَرَ یَومَ الجَمَلِ مَعَ طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ ، وکانَ عَبدُ اللّهِ بنُ عامِرٍ قَد استَعمَلِ الخِرّیتَ بنَ راشِدٍ عَلی کورَهٍ مِن کُوَرِ فارِسٍ ، ثُمَّ کانَ مَعَ عَلِیٍّ ، فَلَمّا وَقَعَتِ الحُکومَهُ فارَقَ عَلِیّا إلی بِلادِ فارسٍ مُخالِفا ، فَأَرسَلَ عَلِیٌّ إلَیهِ جَیشا ، وَاستَعمَلَ عَلَی الجَیشِ مَعقِلَ بنَ قَیسٍ وزِیادَ بنَ خَصَفَهَ ، فَاجتَمَعَ مَعَ الخِرّیتِ کَثیرٌ مِنَ العَرَبِ ونَصاری کانوا تَحتَ الجِزیَهِ ، فَأَمَرَ العَرَبَ بِإِمساکِ صَدَقاتِهِم وَالنَّصاری بِإِمساکِ الجِزیَهِ ، وکانَ هُناکَ نَصاری أسلَموا ، فَلَمّا رَأَوُا الاِختِلافَ ارتَدّوا وأعانوهُ ، فَلَقوا أصحابَ عَلِیٍّ وقاتَلَهُم ، فَنَصَبَ زِیادُ بنُ خَصَفَهَ رایَهَ أمانٍ ، وأمَرَ مُنادِیا فَنادی : مَن لَحِقَ بِهذِهِ الرّایَهِ فَلَهُ الأَمانُ ، فَانصَرَفَ إلَیها کَثیرٌ مِن أصحابِ الخِرّیتِ ، فَانهَزَمَ الخِرّیتُ فَقُتِلَ . (1)

تاریخ الیعقوبی :خَرَجَ الخِرّیتُ بنُ راشِدٍ النّاجِیُّ فی جَماعَهٍ مِن أصحابِهِ ، فَجَرَّدُوا السُّیوفَ بِالکوفَهِ ، فَقَتَلوا جَماعَهً ، وطَلَبَهُمُ النّاسُ ، فَخَرَجَ الخِرّیتُ وأصحابُهُ مِنَ الکوفَهِ ، فَجَعَلوا لا یَمُرّونَ بِبَلَدٍ إلَا انتَهَبوا بَیتَ مالِهِ حَتّی صاروا إلی سِیفِ عُمانَ . وکانَ عَلِیٌّ قَد وَجَّهَ الحُلوَ بنَ عَوفٍ الأَزدِیَّ عامِلاً عَلی عُمانَ ، فَوَثَبَت بِهِ بَنو ناجِیَهَ فَقَتَلوهُ ، وَارتَدّوا عَنِ الإِسلامِ ، فَوَجَّهَ عَلِیٌّ مَعقِلَ بنَ قَیسٍ الرِّیاحِیَّ إلَی البَلَدِ [عُمانَ] ، فَقَتَلَ الخِرّیتَ بنَ راشِدٍ وأصحابُهُ ، وسَبی بَنی ناجِیَهَ . (2)

.

1- .اُسد الغابه : ج 2 ص 165 الرقم 1437 ، الإصابه : ج 2 ص 235 الرقم 2249 وفیه إلی «مع علیّ» عن سیف بن عمر ومن «فلمّا وقعت . . .» عن الزبیر بن بکّار .
2- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 194 ؛ مروج الذهب : ج 2 ص 418 نحوه وفیه «الحارث بن راشد الناجی» بدل «الخرّیت بن راشد الناجی» .