گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
فصل سوم : شِکوه امام از نافرمانی یارانش



3 / 1 گرفتار نافرمانان

فصل سوم : شکوه امام از نافرمانی یارانش3 / 1گرفتار نافرمانانامام علی علیه السلام از خطبه اش ، وقتی که خبر یافت نعمان بن بشیر به «عین التَّمْر» شبیخون زده است : گرفتار کسانی شده ام که چون فرمان می دهم ، پیروی نمی کنند و آن گاه که فرا می خوانم ، پاسخ نمی دهند. ای ناکَسان! برای یاری کردن پروردگارتان منتظر چیستید؟ آیا آیینی نیست که شما را گرد آورد؟ و غیرتی نیست که شما را به خروش آورد؟ من در میان شما به کمک خواهی ایستاده ام و با فریاد، از شما یاری می طلبم . نه سخنم را می شنوید، نه فرمانم را گردن می نهید، تا آن جا که کارها سرانجام شومی را نشان می دهد. با شما نه می توان خونخواهی کرد و نه به خواسته ای رسید. شما را به یاری برادرانتان فرا خواندم، همچون شتر بیمار نالیدید و چون شتر لاغر و زخمی سستی کردید. آن سپاه اندک و آشفته و ناتوان هم که از سوی شما نزد من آمدند، چنان بودند که «گویا به سوی مرگ فرستاده می شوند و آنان نگران اند» .

.


ص: 558

عنه علیه السلام فی ذَمِّ العاصینَ مِن أصحابِهِ : أحمَدُ اللّهَ عَلی ما قَضی مِن أمرٍ ، وقَدَّرَ مِن فِعلٍ ، وعَلَی ابتِلائی بِکُم أیَّتُهَا الفِرقَهُ الَّتی إذا أمَرتُ لَم تُطِع ، وإذا دَعَوتُ لَم تُجِب . إن اُمهِلتُم خُضتُم ، وإن حورِبتُم خُرتُم . وإنِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلی إمامٍ طَعَنتُم . وإن اُجِئتُم إلی مُشاقَّهٍ نَکَصتُم . لا أبا لِغَیرِکُم ! ما تَنتَظِرونَ بِنَصرِکُم وَالجِهادِ عَلی حَقِّکُم ؟ المَوتَ أوِ الذُّلَّ لَکُم ؟ فَوَاللّهِ لَئِن جاءَ یَومی ولَیَأتِیَنّی لَیُفَرِّقَنَّ بَینی وبَینَکُم وأنَا لِصُحبَتِکُم قالٍ ، وبِکُم غَیرُ کَثیرٍ . للّهِِ أنتُم ! أ ما دینٌ یَجمَعُکُم ؟ ولا حَمِیَّهٌ تَشحَذُکُم (1) ؟ أ وَلَیسَ عَجَباً أنَّ مُعاوِیَهَ یَدعُو الجُفاهَ الطَّغامَ (2) فَیَتَّبِعونَهُ عَلی غَیرِ مَعونَهٍ ولا عَطاءٍ . وأنَا أدعوکُم وأنتُم تَریکَهُ الإِسلامِ وبَقِیَّهُ النّاسِ إلَی المَعونَهِ أو طائِفَهٍ مِنَ العَطاءِ فَتَفَرَّقونَ عَنّی ، وتَختَلِفونَ عَلَیَّ ؟ ! إنَّهُ لا یَخرُجُ إلَیکُم مِن أمری رِضیً فَتَرضَونَهُ ، ولا سُخطٌ فَتَجتَمِعونَ عَلَیهِ ، وإنَّ أحَبَّ ما أنَا لاقٍ إلَیَّ المَوتُ . قَد دارَستُکُم الکِتابَ ، وفاتَحتُکُمُ الحِجاجَ ، وعَرَّفتُکُم ما أنکَرتُم ، وسَوَّغتُکُم ما مَجَجتُم ، لَو کانَ الأَعمی یَلحَظُ ، أوِ النّائِمُ یَستَیقِظُ . وأقرِب بِقَومٍ مِنَ الجَهلِ بِاللّهِ قائِدُهُم مُعاوِیَهُ ، ومُؤَدِّبُهُمُ ابنُ النّابِغَهِ ! (3)

3 / 2مُنیتُ بِشِرارِ خَلقِ اللّهِالإمام علیّ علیه السلام لَمّا تَثاقَلَ النّاسُ عَنِ المَسیرِ إلی جَیشِ مُعاوِیَهَ : یا أهلَ الکوفَهِ ! کُلَّما سَمِعتُم بِمَنسِرٍ (4) مِن مَناسِرِ أهلِ الشّامِ أظَلَّکُم وأغلَقَ بابَهُ انجَحَرَ کُلُّ امرِئٍ مِنکُم فی بَیتِهِ انجِحارَ الضَّبِّ فی جُحرِهِ ، وَالضَّبُعِ فی وِجارِها ! المَغرورُ مَن غَرَرتُموهُ ، ولَمَن فازَ بِکُم فازَ بِالسَّهمِ الأَخیَبِ . لا أحرارٌ عِندَ النِّداءِ ، ولا إخوانٌ ثِقَهٌ عِندَ النَّجاءِ (5) ، إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ . ماذا مُنِیتُ بِهِ مِنکُم ! عُمیٌ لا تُبصِرونَ ، وبُکمٌ لا تَنطِقونَ ، وصُمٌّ لا تَستَمِعونَ ، إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ . (6)

.

1- .الشَّحْذ : السَّوق الشدید (تاج العروس : ج 5 ص 372 «شحذ») .
2- .الطَّغام : من لا عقل له ولا معرفه ، وقیل : هم أوغاد الناس وأراذلهم (النهایه : ج 3 ص 128 «طغم») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 180 ، الغارات : ج 1 ص 291 نحوه إلی «ولا عطاء» .
4- .المَنسِر : القِطعه من الجیش تَمُرّ قُدّام الجیش الکبیر (النهایه : ج 5 ص 47 «نسر») .
5- .النَّجوی : السِّر ، وناجَی الرجلَ مناجاهً ونِجاءً : سارّه (لسان العرب : ج 15 ص 308 «نجا») .
6- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 134 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 425 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 320 کلاهما نحوه .

ص: 559



3 / 2 گرفتار بدترینِ مردم

امام علی علیه السلام در نکوهش یاران نافرمان خویش : خدا را سپاس بر امری که فرمان داد و بر کاری که مقدّر کرد و بر این که مرا گرفتار قومی چون شما کرد . ای گروهی که هرگاه فرمان دادم، پیروی نکردید و آن گاه که خواندم، پاسخ ندادید. اگر شما را مهلت دهند، به یاوه ها می پردازید و اگر جنگ پیش آید، سست می شوید. اگر مردم بر گِرد پیشوایی فراهم آیند، طعنه می زنید و اگر گرفتار سختی شوید، بازپس می گردید. دشمنتان بی پدر باد! در یاری کردنتان و جهاد در راه حقّتان منتظر چیستید؟ مرگ یا ذلّت؟ به خدا سوگند، اگر روز مرگم فرارسد که حتما خواهد آمد ، میان من و شما جدایی خواهد افکند، در حالی که از هم نشینی تان بیزارم و با وجود شما اندک و تنهایم. خدا خیرتان دهد! آیا آیینی نیست که شما را گِرد آورد؟ و آیا غیرتی نیست که شما را برانگیزد؟ آیا شگفت نیست که معاویه، جفاکاران فرومایه را فرامی خوانَد و بی آن که به آنان کمک و بخششی کند، پیروی اش می کنند، ولی شما را که یادگار اسلام و بازمانده مردمید با کمک مالی و بخشش فرا می خوانم و لیکن از گِرد من پراکنده می شوید و با من ناسازگاری می کنید؟! نه فرمانی خشنود کننده از سوی من شما را می رسد، تا از آن راضی شوید و نه خشمی که بر محور آن گرد آیید. همانا محبوب ترین چیزی که دیدارش کنم، مرگ است. به یقین، کتاب الهی را به شما آموختم و با حجّت و برهان در میانتان داوری کردم و آنچه را نمی شناختید، به شما شناساندم و آنچه را ناگوارانه بیرون می افکندید، برایتان گوارا ساختم. کاش کور می دید و خفته بیدار می گشت! چه بسیار به خدا نشناسی نزدیک اند قومی که پیشوایشان معاویه و آموزگارشان پسر نابغه (عمرو عاص) است!

3 / 2گرفتار بدترینِ مردمامام علی علیه السلام از خطبه اش ، آن گاه که مردم از رفتن به جنگ با سپاه معاویه سستی کردند : ای مردم کوفه! هرگاه شنیدید که طلیعه ای از طلایه های سپاه شامیان بر شما سایه افکنده، هر کدام از شما به خانه خود خزید و در به روی خود بست، آن گونه که سوسمار به لانه اش می خزد و کفتار به آشیانه اش! فریب خورده کسی است که شما فریبش داده باشید. آن کس که با شما پیروز شود، با تیر شکسته پیروز شده است! نه هنگام فراخوان برای یاری، آزاد مردانید و نه در هنگامه رازگویی، برادرانی قابل اطمینان. إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون! از سوی شما گرفتار چه چیزهایی شده ام! کورانی هستید که نمی بینید، لال هایی که سخن نمی گویید، کرهایی که نمی شنوید. إنّا للّه وإنا إلیه راجعون!

.


ص: 560

عنه علیه السلام :أمّا بَعدُ یا أهلَ الکوفَهِ ! أکُلَّما أقبَلَ مَنسِرٌ مِن مَناسِرِ أهلِ الشّامِ أغلَقَ کُلُّ امرِئٍ بابَهُ ، وَانجَحَرَ فی بَیتِهِ انجِحارَ الضَّبِّ ، وَالضَّبُعِ الذَّلیلِ فی وِجارِه ؟ اُفٍّ لَکُم ! لَقَد لَقیتُ مِنکُم ، یَوما اُناجیکُم ، ویوما اُنادیکُم ؛ فَلا إخوانٌ عِندَ النَّجاءِ ، وَلا أحرارٌ عِندَ النِّداءِ . (1)

عنه علیه السلام لَمّا بَلَغَهُ إغارَهُ أصحابِ مُعاوِیَهٍ عَلَی الأَنبارِ ، فَخَرَجَ بِنَفسِهِ ماشِیا حَتّی أتَی النُّخَیلَهَ فَأَدرَکَهُ النّاسُ ، وقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، نَحنُ نَکفیکَهُم فَقالَ : ما تَکفونَنی أنفُسَکُم ، فَکَیفَ تَکفونَنی غَیرَکُم ؟ إن کانَتِ الرَّعایا قَبلی لَتَشکو حَیفَ رُعاتِها ، وإنَّنِی الیَومَ لَأَشکو حَیفَ رَعِیَّتی ، کَأَنَّنِی المَقودُ وهُمُ القادَهُ ، أوِ المَوزوعُ وهُمُ الوَزَعَهُ (2) . (3)

.

1- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 195 ، نهج البلاغه : الخطبه 69 وفیه إلی «وجاره» ؛ أنساب الأشراف : ج 3 ص 207 ، النهایه فی غریب الحدیث : ج 5 ص 47 وفیه إلی «بابه» وکلاهما نحوه .
2- .الوَزَعه : جمع وازِع ؛ وهو الذی یکفّ الناس ویحبس أوّلهم علی آخرهم (النهایه : ج 5 ص 180 «وزع») .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 261 .

ص: 561

امام علی علیه السلام :امّا بعد؛ ای کوفیان! آیا هرگاه طلیعه ای از طلایه های سپاه شامْ روی آوَرَد، هر کس در به روی خود می بندد و به خانه اش می خزد، آن گونه که سوسمار به لانه اش و کفتار ذلیل به کُنامش می خزد؟ اُف بر شما که از شما چه ها دیدم! روزی نجوا کنان و روزی دیگر فریادزنان صدایتان کردم، نه برادرانِ روز نجوا بودید، نه یاورانِ هنگام فراخوانی!

امام علی علیه السلام آن هنگام که خبر یافت یاران معاویه بر شهر انبار شبیخون زده اند و خود حضرتش پیاده بیرون شد تا به نُخَیله رسید و مردم هم به وی رسیدند و گفتند: ای امیر مؤمنان! ما به جای تو دشمن را می رانیم : شما مرا از [زیانِ ]خودتان نمی توانید کفایت کنید ، چگونه می خواهید از [زیانِ] دیگران مرا کفایت کنید؟! اگر مردمْ پیش از من از ستم زمامداران شکایت داشتند، من اکنون چنانم که از ظلم مردم شکایت دارم. گویا من پیروم و آنان پیشوا، من فرمانبرم و آنان فرمانده!

.


ص: 562

3 / 3لا غَناءَ فی کَثرَهِ عَدَدِکُمنهج البلاغه :مِن کَلامٍ لَهُ علیه السلام وقَد جَمَعَ النّاسُ وحَضَّهُم عَلَی الجِهادِ فَسَکَتوا مَلِیّا ، فَقالَ : ما بالُکُم أمُخرَسونَ أنتُم ؟ فَقالَ قَومٌ مِنهُم : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إن سِرتَ سِرنا مَعَکَ . فَقالَ علیه السلام : ما بالُکُم ! لا سُدِّدتُم لِرُشدٍ ، ولا هُدیتُم لِقَصدٍ ! أفی مِثلِ هذا یَنبَغی لی أن أخرُجَ ؟ ! وإنّما یَخرُجُ فی مِثلِ هذا رَجُلٌ مِمَّن أرضاهُ مِن شُجعانِکُم وذَوی بَأسِکُم ، ولا یَنبَغی لی أن أدَعَ الجُندَ ، وَالمِصرَ ، وبَیتَ المالِ ، وجِبایَهَ الأَرضِ ، وَالقَضاءَ بَینَ المُسلِمینَ ، وَالنَّظَرَ فی حُقوقِ المُطالِبینَ ، ثُمَّ أخرُجُ فی کَتیبَهٍ أتبَعُ اُخری ، أتَقَلقَلُ تَقَلقُلَ القِدحِ فِی الجَفیرِ (1) الفارِغِ ، وإنَّما أنَا قُطبُ الرَّحا ؛ تَدورُ عَلَیَّ وأنا بِمَکانی ، فَإِذا فارَقتُهُ استَحارَ مَدارُها ، وَاضطَرَبَ ثِفالُها (2) . هذا لَعَمرُ اللّهِ الرَّأیُ السّوءُ . وَاللّهِ لَولا رَجائِیَ الشَّهادَهَ عِندَ لِقائِیَ العَدُوَّ ولَو قَد حُمَّ (3) لی لِقاؤُهُ لَقَرَّبتُ رِکابی ثُمَّ شَخَصتُ عَنکُم ، فَلا أطلُبُکُم ما اختَلَفَ جُنوبٌ وشَمالٌ ، طَعّانینَ عَیّابینَ حَیّادینَ رَوّاغینَ . إنَّهُ لا غَناءَ فی کَثرَهِ عَدَدِکُم مَعَ قِلَّهِ اجتِماعِ قلُوبِکُم ، لَقَد حَمَلتُکُم عَلَی الطَّریقِ الواضِحِ الَّتی لا یَهلِکُ عَلَیها إلّا هالِکٌ ؛ مَنِ استَقامَ فَإِلَی الجَنَّهِ ، ومَن زَلَّ فَإِلَی النّارِ ! (4)

.

1- .الجفیر : الکنانه والجَعبه التی تُجعل فیها السهام (النهایه : ج 1 ص 278 «جفر»).
2- .الثِّفال : جِلده تبسط تحت رحا الید لیقع علیها الدقیق (النهایه : ج 1 ص 215 «ثفل») .
3- .حُمّ له ذلک : قُدِّر (لسان العرب : ج 12 ص 151 «حمم») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 119 .

ص: 563



3 / 3 سپاه فراوان، امّا بی ثمر

3 / 3سپاه فراوان، امّا بی ثمرنهج البلاغه از سخنان اوست، وقتی که مردم را جمع کرد و آنان را بر جهاد برانگیخت، ولی آنان ساکت ماندند : «شما را چه می شود؟ مگر لالید؟». عده ای گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر حرکت کنی در رکابت هستیم. فرمود: «شما را چه می شود؟ نه به حق، ارشاد شده اید، ونه به راه راست ، هدایت گشته اید! آیا در چنین وضعی سزاوار است که من [ برای جنگ] بیرون شوم؟ در چنین موردی باید کسی از شجاعان و قدرتمندان شما به جنگ رود که او را بپسندم. برای من سزاوار نیست که سپاه و شهر و بیت المال و جمع آوری خراج زمین و داوری میان مسلمانان و رسیدگی به حقوق دادخواهان را رها کنم و همراه با گُردانی از سپاه در پی گُردان دیگر بیرون شوم و همچون تیر در تیردانِ خالی آشفته و نگران باشم . همانا من محور سنگ آسیابم که در همین جا که هستم، کارها باید بر گرد من بچرخد. اگر از این محور جدا شوم، چرخش آسیاب به هم می خورد و بساط آن آشفته می شود. به خدا سوگند، این اندیشه [ شما ]، اندیشه نادرستی است! به خدا سوگند ، اگر امید به شهادت در هنگام رویارویی با دشمن نبود که شهادت برای من حتمی است ، پا در رکاب می نهادم و از شما دوری می جستم و تا آن گاه که باد شمال و جنوب می وزد، شما را نمی طلبیدم ؛ شمایی که طعنه زنان، عیبجویان، حق گریزان و حیله گرانید . با این پراکندگیِ دل هایتان ، هرگز افزونی شمارتان به کار نمی آید. من شما را به راه روشن رهنمون شدم؛ راهی که جز گم راه ، در آن راه تباه نمی شود. هرکس استوار بماند، به بهشت می رود و هر کس بلغزد، به دوزخ».

.


ص: 564

3 / 4لَبِئسَ حُشّاشُ الحَربِ أنتُمالإمام علیّ علیه السلام بَعدَ سَماعِهِ لِأَمرِ الحَکَمَینِ : لَبِئسَ حُشّاشُ نارِ الحَربِ أنتُم ! اُفٍّ لَکُم ! لَقَد لَقَیتُ مِنکُم بَرحا ، یَوما اُنادیکُم ، ویَوما اُناجیکُم ؛ فَلا أحرارٌ صَدقٌ عِندَ النِّداءِ ، ولا إخوانٌ ثِقَهٌ عِندَ النَّجاءِ . (1)

عنه علیه السلام :لَعَمرُ اللّهِ ، لَبِئسَ حُشّاشُ الحَربِ أنتُم ! إنَّکُم تُکادونَ ولا تَکیدونَ ، ویُتَنَقَّصُ أطرافُکُم ولا تَتَحاشونَ ، ولا یُنامُ عَنکُم وأنتُم فی غَفلهٍ ساهونَ ، إنَّ أخَا الحَربِ الیَقظانَ ذو عَقلٍ ، وباتَ لِذُلٍّ مَن وادَعَ ، وغُلِبَ المُتَجادِلونَ ، وَالمَغلوبُ مَقهورٌ ومَسلوبٌ . (2)

3 / 5هَیهاتَ أن أطلَعَ بِکُم سَرارَ العَدلِالإمام علیّ علیه السلام :أیَّتُهَا النُّفوسُ المُختَلِفَهُ وَالقُلوبُ المُتَشَتِّتَهُ ، الشّاهِدَهُ أبدانُهُم ، وَالغائِبَهُ عَنهُم عُقولُهُم ، أظأَرُکُم (3) عَلَی الحَقِّ وأنتُم تَنفِرونَ عَنهُ نُفورَ المِعزی مِن وَعوَعَهِ الأَسَدِ ، هَیهاتَ أن أطلَعَ بِکُم سَرارَ (4) العَدلِ ، أو اُقیمَ اعوِجاجَ الحَقِّ . اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنافَسَهً فی سُلطانٍ ، ولَا التِماسَ شَیءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ ، ولکِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ ؛ فَیَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ ، وتُقامَ المُعَطَّلَهُ منِ حُدودِکَ . اللّهُمَّ إنّی أوَّلُ مَن أنابَ ، وسَمِعَ وأجابَ ، لَم یَسبِقنی إلّا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالصَّلاهِ ، وقَد عَلِمتُم أنَّهُ لا یَنبَغی أن یَکونَ الوالی عَلَی الفُروجِ ، وَالدِّماءِ ، وَالمَغانِمِ ، وَالأَحکامِ ، وإمامَهِ المُسلِمینَ البَخیلَ ؛ فَتَکونَ فی أموالِهِم نَهمَتُهُ ، ولَا الجاهِلُ ؛ فَیُضِلَّهُم بِجَهلِهِ ، ولَا الجافی ؛ فَیَقطَعَهُم بِجَفائِهِ ، ولَا الحائِفُ لِلدُّوَلِ (5) ؛ فَیَتَّخِذَ قَوماً دونَ قَومٍ ، ولَا المُرتَشی فِی الحُکمِ ؛ فَیَذهَبَ بِالحُقوقِ ویَقِفَ بِها دونَ المَقاطِعِ ، ولَا المُعَطِّلُ لِلسُّنَّهِ ؛ فَیُهلِکَ الاُمَّهَ . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 125 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 371 ح 602 .
2- .تاریخ الطبری : ج5 ص90 عن زید بن وهب، أنساب الأشراف: ج3 ص 154 وفیه من «یتنقّص» إلی «ساهون» ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 408 وفیه إلی «ساهون» ، الإمامه والسیاسه: ج1 ص 170 ؛ الغارات : ج 1 ص 36 کلّها نحوه .
3- .أی أعطفکم (النهایه : ج 3 ص 154 «ظأر») .
4- .سَرار الشهر : آخر لیله یستسرّ الهلال بنور الشمس (النهایه : ج 2 ص 359 «سرر») .
5- .الحیف : الجَور والظلم (لسان العرب : ج 9 ص 60 «حیف») . والدُّوَل جمع الدوله : وهو ما یتداول من المال فیکون لقوم دون قوم (لسان العرب : ج 11 ص 252 «دول») .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 131 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 167 ح 36 .

ص: 565



3 / 4 مردانی نه مرد جنگ!

3 / 5 هیهات که بامداد عدل، بر شما آشکار شود!

3 / 4مردانی نه مرد جنگ!امام علی علیه السلام پس از شنیدن سخنان مردم درباره حَکمین : شما برای شعله ور ساختن آتش جنگ و نبرد با دشمن، بد آتش افروزانی هستید. اُف بر شما ! از دست شما گرفتار سختی شدم. روزی با نجوا و روز دیگر با ندا شما را [ برای نبرد ]فرا می خوانم. نه آزادگان راستین برای هنگام ندایید، نه مردان مورد اعتماد هنگام رازگویی.

امام علی علیه السلام :به خدا شما بد آتش افروزانی برای جنگ هستید! به شما نیرنگ می زنند ، شما تدبیر به کار نمی برید. به اطراف شما هجوم آورده ، غارت می کنند، باکتان نیست . دشمن از شما غافل نیست ؛ ولی شما در غفلت و فراموشی به سر می برید. مرد جنگی باید بیدار و هوشیار باشد. هر که وا گذارد، به ذلّت می افتد و آنان که به جان هم بیفتند، شکست می خورند و هر که مغلوب شود، شکسته و غارت می شود.

3 / 5هیهات که بامداد عدل، با شما آشکار شود!امام علی علیه السلام در نکوهش یاران خود : ای صاحبان دل های پراکنده و جان های ناهماهنگ که جسم هایتان حاضر، ولی خِردهایتان غایب است! من شما را به حق باز می گردانم و شما همچون رمیدن بز از آوای شیر، از آن می گریزید. هیهات که بتوانم به یاری شما بامداد عدل را آشکار سازم، یا کجی حق را استوار دارم! خدایا! خودت می دانی آنچه [ از جنگ و نبرد] از ما سر زد، نه برای کشمکش قدرت بود، نه برای به چنگ آوردن متاع دنیا، بلکه برای آن بود که آثار و نشانه های دین را به جای خود برگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را آشکار سازیم، تا بندگان مظلوم تو ایمن شوند و حدود تعطیل شده تو برپا و اجرا گردد. خداوندا ! من نخستین کسم که به حق روی آورد، آن را شنید و پاسخ داد . جز پیامبر خدا هیچ کس در نماز، بر من پیشی نگرفته است. شما می دانید که روا نیست عهده دار نوامیس مردم و خون ها و غنایم و احکام و پیشوایی مسلمانان، بخیل باشد تا به مال مردم چشم طمع داشته باشد ، و نه نادان باشد، که با جهل خویش مردم را به گم راهی کشد، و نه جفاکار، که با جفایش ره بر مردمان ببندد و نه در چرخش دولت ها اهل ستم باشد، که گروهی را بگیرد و گروهی را وا نهد، و نه رشوه گیرنده در داوری، که حقوق مردم را از بین ببرد و در برابر حدود الهی بایستد، و نه رها سازنده سنّت پیامبر، که امّت را به تباهی افکند.

.


ص: 566

3 / 6ما لی أراکُم عَنِ اللّهِ ذاهِبینَ ؟الإمام علیّ علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ! غَیرُ المَغفولِ عَنهُم ، وَالتّارِکونَ ، المَأخوذُ مِنهُم . ما لی أراکُم عَنِ اللّهِ ذاهبِینَ ، وإلی غَیرِهِ راغِبینَ ؟ کَأَنَّکُم نَعَمٌ أراحَ بِها سائِمٌ إلی مَرعیً وَبِیٍّ ومَشرَبٍ دَوِیٍّ . وإنَّما هِیَ کَالمَعلوفَهِ لِلمُدی لا تَعرِفُ ماذا یُرادُ بِها ! إذا اُحسِنَ إلَیها تَحسَبُ یَومَها دَهرَها ، وشِبعَها أمرَها . وَاللّهِ لَو شِئتُ أن اُخبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنکُم بِمَخرَجِهِ ومَولِجِهِ وجَمیعِ شَأنِهِ لَفَعَلتُ ، ولکِن أخافُ أن تَکفُروا فِیَّ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . ألا وإنّی مُفضیهِ إلَی الخاصَّهِ مِمَّن یُؤمَنُ ذلِکَ مِنهُ . وَالَّذی بَعَثَهُ بِالحَقِّ وَاصطَفاهُ عَلَی الخَلقِ ما أنطِقُ إلّا صادِقاً . وقَد عَهِدَ إلَیَّ بِذلِکَ کُلِّهِ ، وبِمَهلِکِ مَن یَهلِکُ ، ومَنجی مَن یَنجو ، ومَآلِ هذَا الأَمرِ . وما أبقی شَیئاً یَمُرُّ عَلی رَأسی إلّا أفرَغَهُ فی أُذُنَیَّ وأفضی بِهِ إلَیَّ . أیُّهَا النّاسُ ! إنّی وَاللّهِ ما أحُثُّکُم عَلی طاعَهٍ إلّا وأسبِقُکُم إلَیها ، ولا أنهاکُم عَن مَعصِیَهٍ إلّا وأتَناهی قَبلَکُم عَنها (1) . (2)

.

1- .قال ابن أبی الحدید: التارکون:أی یترکون الواجبات. المأخوذ منهم : معنی الأخذ منهم : انتقاص أعمارهم وانتقاض قواهم . المرعی الوبیّ : ذو الوباء والمرض . الدویّ : ذوالداء . المُدی : جمع مُدْیه ؛ وهی السکّین . ومعنی تکفروا فیّ برسول اللّه أی تفضّلونی علیه (شرح نهج البلاغه : ج 10 ص 11 و 12) .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 175 .

ص: 567



3 / 6 چرا گریز از خدا؟

3 / 6چرا گریز از خدا؟امام علی علیه السلام :ای مردم [غافل] که از شما غافل نیستند! ای وا گذارندگان [تکلیف]، که از شما مؤاخذه خواهد شد! چرا شما را می بینم که از خدا گسسته به غیر او پیوسته اید؟ گویا چارپایانی هستید که چوپان آنها را در چراگاهی وباخیز و آبشخوری دردانگیز رها ساخته است، در حالی که همچون گوسفندان پروار برای کشتارید که نمی دانید با شما چه خواهند کرد؛ گوسفندانی که وقتی به آنها نیکی می شود، روزش را روزگار پایدار می پندارد و کارش را سیر شدن! به خدا سوگند، اگر بخواهم به هر یک از شما خبر دهم که از کجا آمده و به کجا می رود و کارهایش چیست، می توانم؛ ولی بیم آن دارم که درباره من به پیامبر خدا کافر شوید. امّا آگاه باشید که این اخبار را به افراد ویژه که ایمن از کفر و غلوّند، باز خواهم گفت. به خدایی که او را به حق برانگیخت و بر مردمان برگزید سوگند، جز راست نمی گویم . همه اینها را با من درمیان نهاده است و این که چه کس در کجا هلاک می گردد و چه کس در کجا نجات می یابد و این کار [خلافت] به کجا خواهد انجامید ، و مطلبی باقی نگذاشت که از خاطرم بگذرد ، مگر آن که بر گوشم خوانده و آن را برایم بیان کرده است . ای مردم! به خدا سوگند ، من هرگز شما را به طاعتی فرا نمی خوانم، مگر آن که پیش از شما خود بر آن می شتابم و از گناهی نهی نمی کنم، جز آن که پیش از شما خودم از آن دست می کشم.

.


ص: 568

3 / 7ما بالُکُم ؟ ما دَواؤُکُم ؟أنساب الأشراف :لَمَّا استَنفَرَ عَلِیٌّ أهلَ الکوفَهِ فَتَثاقَلوا وتَباطَؤوا ، عاتَبَهُم ووَبَّخَهُم ، فَلَمّا تَبَیَّنَ مِنهُمُ العَجزُ ، وخَشِیَ مِنهُمُ التِمامَ عَلَی الخِذلانِ ، جَمَعَ أشرافَ أهلِ الکوفَهِ ودَعا شیعَتَهُ الَّذینَ یَثِقُ بِمُناصَحَتِهِم وَطاعَتِهِم فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلّا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أمّا بَعدُ ؛ أیُّهَا النّاسُ ! فَإِنَّکُم دَعَوتُمونی إلی هذِهِ البَیعَهِ فَلَم أرُدَّکُم عَنها ، ثُمَّ بایَعتُمونی عَلَی الإِمارَهِ ولَم أسأَلُکُم إیّاها ، فَتَوَثَّبَ عَلَیَّ مُتَوَثِّبونَ ، کَفَی اللّهُ مَؤونَتَهُم ، وصَرَعَهُم لِخُدودِهِم ، وأتعَسَ جُدودَهُم ، وجَعَلَ دائِرَهَ السَّوءِ عَلَیهِم . وبَقِیَت طائِفَهٌ تُحدِثُ فِی الإِسلامِ أحداثا ؛ تَعمَلُ بِالهَوی ، وتَحکُمُ بِغَیرِ الحَقِّ ، لَیسَت بِأهلٍ لِمَا ادَّعَت، وهُم إذا قیلَ لَهُم: تُقَدِّموا قَدَما، تَقَدَّموا، وإذا قیلَ لَهُم: أقبِلوا أقبَلوا ، لا یَعرِفونَ الحَقَّ کَمَعرِفَتِهِمُ الباطِلَ ، وَلا یُبطِلونَ کَإِبطالِهِمُ الحَقَّ . أما إنّی قَد سَئِمتُ مِن عِتابِکُم وخِطابِکُم ، فَبَیِّنوا لی ما أنتُم فاعِلونَ ؛ فَإِن کُنتُم شاخِصینَ مَعی إلی عَدُوّی فَهُوَ ما أطلُبُ وأُحِبُّ ، وإن کُنتُم غَیرَ فاعِلینَ فَاکشِفوا لی عَن أمرِکُم أری رَأیی . فَوَاللّهِ لَئِن لَم تَخرُجوا مَعی بأَجمَعِکُم إلی عَدُوِّکُم فَتُقاتِلوهُم حَتّی یَحکُمَ اللّهُ بَیننَا وبَینَهُم وهُوَ خَیرُ الحاکِمینَ لَأَدعُوَنَّ اللّهَ عَلَیکُم ، ثُمَّ لَأَسیرَنَّ إلی عَدُوِّکُم ولَو لَم یَکُن مَعی إلّا عَشَرَهٌ . أ أَجلافُ أهلِ الشّامِ وأعرابُها أصبَرُ عَلی نُصرَهِ الضَّلالِ ، وأشَدُّ اجتِماعا عَلَی الباطِلِ مِنکُم عَلی هُداکُم وحَقِّکُم ؟ ما بالُکُم ؟ ما دَواؤُکُم ؟ إنَّ القَومَ أمثالُکُم لا یُنشَرونَ إن قُتِلوا إلی یَومِ القِیامَهِ . (1)

.

1- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 235 .

ص: 569



3 / 7 دردتان چیست و درمانتان کدام است؟

3 / 7دردتان چیست و درمانتان کدام است؟أنساب الأشراف:چون علی علیه السلام کوفیان را به جنگ فراخواند و آنان سستی و کُندی کردند، عتاب و سرزنششان کرد و چون ناتوانی آنان آشکار شد و بیم آن داشت که کار آنان به ترک جنگ و یاری بینجامد، بزرگان کوفه و پیروانش را که به خیرخواهی و اطاعتشان اعتماد داشت ، فراخواند و فرمود: «حمد خدای راست. گواهی می دهم که جز خدا معبودی نیست و محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست . اما بعد؛ ای مردم! شما مرا به این بیعت فرا خواندید و من آن را بر شما رد نکردم . سپس بر زمامداری با من بیعت کردید، در حالی که از شما نخواسته بودم. عدّه ای بر من شوریدند، که خداوند زحمت آنان را کفایت کرد و به خاکشان افکند و ناکامشان کرد و بدخواهی را به خودشان بازگرداند. عدّه ای مانده اند که در اسلام ، پدیده های تازه و بدعت می آفرینند، به دلخواه عمل می کنند و به ناحق داوری می کنند. شایسته آنچه ادّعا می کنند ، نیستند. کسانی اند که وقتی به آنان گفته می شود گامی به جلو بردارید، جلو می روند و چون گفته می شود روی آورید، می آیند . آن گونه که باطل را می شناسند حق را نمی شناسند و آن گونه که حق را باطل می شمرند، باطل را باطل نمی دانند. آگاه باشید که من از عتاب و خطاب شما به ستوه آمدم. روشن بگویید که چه خواهید کرد؟ اگر با من به نبرد دشمنم بیرون می آیید، این خواسته و محبوب من است و اگر آمدنی نیستید، وضع خود را برایم روشن کنید تا ببینم چه خواهم کرد. به خدا سوگند ، اگر همگان همراه من به جهاد دشمنتان بیرون نیایید و با آنان پیکار نکنید تا آن که خداوند که بهترین داور است، میان ما و آنان داوری کند، نفرینتان خواهم کرد، آن گاه خود به سوی نبرد با دشمن خواهم شتافت، هرچند جز ده نفر همراه من نباشند. آیا بادیه نشینانِ خشن شامیان بر یاری کردن گم راهی از شما شکیباتر و بر اجتماعشان بر باطل از شما بر حمایت از هدایت و حق، استوارترند؟ شما را چه می شود؟ درمان شما چیست؟ آن قوم نیز مثل شمایند که اگر کشته شوند، تا روز قیامتْ دیگر زنده نخواهند شد».

.


ص: 570

3 / 8لَو کانَ لی بِعَدَدِ أهلِ بَدرٍالإمام علیّ علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وتَحاثّوا عَلَی الجِهادِ مَعَ إمامِکُم ؛ فَلَو کانَ لی مِنکُم عِصابَهٌ بِعَدَدِ أهلِ بَدرٍ ؛ إذا أمَرتُهُم أطاعونی ، وإذَا استَنهَضتُهُم نَهَضوا مَعی ، لَاستَغنَیتُ بِهِم عَن کَثیرٍ مِنکُم ، وأسرَعتُ النُّهوضَ إلی حَربِ مُعاوِیَهَ وأصحابِهِ ؛ فَإِنَّهُ الجِهادُ المَفروضُ . (1)

3 / 9وَدِدتُ أنَّ لی بِکُلِّ عَشَرَهٍ مِنکُم رَجُلاً مِن أهلِ الشّامِالإمام علیّ علیه السلام :وَدِدتُ وَاللّهِ أنَّ لی بِکُلِّ عَشَرَهٍ مِنکُم رَجُلاً مِن أهلِ الشّامِ وأنّی صَرَفتُکُم کَما یُصرَفُ الذَّهَبُ ، ولَوَدِدتُ أنّی لَقیتُهُم عَلی بَصیرَتی فَأراحَنِیَ اللّهُ مِن مُقاساتِکُم ومُداراتِکُم کَما یُدارَی البِکارُ العَمِدَهُ (2) وَالثِّیابُ المُنهَرِئَهُ کُلَّما خِیطَت مِن جانِبٍ تَهَتَّکَت مِن جانِبٍ . (3)

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 263 ، الاحتجاج : ج 1 ص 408 ح 88 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 390 ح 360 .
2- .البکار : جمع بَکْر ؛ وهو الفتیّ من الإبل . العَمِده : من العَمَد : الورم والدَّبَر . وقیل : العَمِده : التی کسرها ثقل حملِها (النهایه : ج 3 ص 297 «عمد») .
3- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 198 وراجع تاریخ دمشق : ج 1 ص 321 وکنز العمّال : ج 11 ص 356 ح 31727 .

ص: 571



3 / 8 آرزوی یارانی به تعداد اهل بدر

3 / 9 ده نفر از شما به جای یکی از شامیان

3 / 8آرزوی یارانی به تعداد اهل بدرامام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید و یکدیگر را بر جهاد همراه پیشوایتان برانگیزید. اگر از شما یارانی به شمار اهل بدر داشتم که هرگاه فرمان می دادم ، اطاعتم می کردند و آن گاه که از آنان خواستار قیام می شدم ، قیام می کردند، با آنان از انبوهی از شما بی نیاز می شدم و به نبرد با معاویه و یاران او می شتافتم، که این همان جهاد واجب است.

3 / 9ده نفر از شما به جای یکی از شامیانامام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، دوست داشتم کاش به جای ده نفر از شما یکی از شامیان را داشتم و مثل مبادله طلا، شما را عوض می کردم. کاش با بصیرتم آنان را دیدار می کردم و خداوند مرا از رنج شما و مدارا کردن با شما آسوده ام می کرد ؛ مدارایی به سان مدارا کردن با شتران جوان و باردار و زخمی، و لباس های مندرس که از هر طرف می دوزند، از سوی دیگر پاره می شود.

.


ص: 572

عنه علیه السلام مِن کَلامٍ لَهُ فی أصحابِهِ : أیُّهَا القَومُ الشّاهِدَهُ أبدانُهُم ، الغائِبَهُ عَنهُم عُقولُهُم ، المُختَلِفَهُ أهواؤُهُم ، المُبتَلی بِهِم اُمَراؤُهُم . صاحِبُکُم یُطیعُ اللّهَ وأنتُم تَعصونَهُ ، وصاحِبُ أهلِ الشّامِ یَعصِی اللّهَ وهُم یُطیعونَهُ ، لَوَدِدتُ وَاللّهِ أنَّ مُعاوِیَهَ صارَفَنی بِکُم صَرفَ الدّینارِ بِالدِّرهَمِ ؛ فَأَخَذَ مِنّی عَشَرَهً مِنکُم ، وأعطانی رَجُلاً مِنهُم ! (1)

3 / 10بَلَغَنی أنَّکُم تَقولونَ : «عَلِیٌّ یَکذِبُ»الإمام علیّ علیه السلام :أمّا بَعدُ یا أهلَ العِراقِ ، فَإِنَّما أنتُم کَالمَرأَهِ الحامِلِ ؛ حَمَلَت ، فَلَمّا أتَمَّت أملَصَت وماتَ قَیِّمُها ، وطالَ تَأَیُّمُها ، ووَرِثَها أبعَدُها ، أما وَاللّهِ ما أتَیتُکُمُ اختِیارا ، ولکِن جِئتُ إلَیکُم سَوقا . ولَقَد بَلَغَنی أنَّکُم تَقولونَ : عَلِیٌّ یَکذِبُ ! قاتَلَکُمُ اللّهُ تَعالی ! فَعَلی مَن أکذِبُ ؟ أ عَلَی اللّهِ ؟ فَأَنَا أوَّلُ مَن آمَنَ بِهِ ، أم عَلی نَبِیِّهِ ؟ فَأَنَا أوَّلُ مَن صَدَّقَهُ ، کَلّا وَاللّهِ ، لکِنَّها لَهجَهٌ غِبتُم عَنها ، ولَم تَکونوا مِن أهلِها ، وَیلُمِّهِ (2) کَیلاً بِغَیرِ ثَمَنٍ ! لَو کانَ لَهُ وِعاءٌ ، «ولَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ» (3) . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 97 ، الاحتجاج : ج 1 ص 411 و 412 ح 89 نحوه .
2- .رجلٌ وَیْلُمِّه : أی داهٍ . ویقال للمستجاد : ویلُمِّه ؛ أی ویلٌ لأمّه کقولهم : لابَ لک یریدون : لا أبَ لک (تاج العروس : ج 15 ص 789 «ویل») .
3- .ص : 88 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 71 ، الإرشاد : ج 1 ص 279 ، الاختصاص : ص155 کلاهما نحوه وفیهما من«ولقد بلغنی ...»، بحار الأنوار: ج 40 ص 111 ؛ النهایه فی غریب الحدیث : ج 5 ص 236 ، الفائق فی غریب الحدیث : ج 3 ص 384 وفیهما «أن له دعاء» بدل «کان له وعاء» ، جواهر المطالب : ج 1 ص 320 ، ینابیع المودّه : ج 3 ص 435 ح 7 وفیه من «ولقد بلغنی . ..» وکلاهما نحوه .

ص: 573



3 / 10 می گویید: «علی دروغگوست»!

امام علی علیه السلام در سخنی در جمع یاران خویش : ای گروهی که جسم هایتان حاضر است، ولی اندیشه هایتان غایب و خواسته هایتان ناهمگون! ای گروهی که پیشوایانتان گرفتار شما شده اند! پیشوای شما مطیع خداست و شما نافرمانی اش می کنید و پیشوای شامیان خدا را نافرمان است ، ولی آنان اطاعتش می کنند. به خدا سوگند، دوست داشتم معاویه، مثل مبادله درهم به دینار، حاضر به مبادله با من می شد، ده نفر از شما را از من می گرفت و یکی از آنان را می داد!

3 / 10می گویید: «علی دروغگوست»!امام علی علیه السلام :امّا بعد؛ ای اهل عراق! شما همچون آن زن باردارید که چون بارداری اش به پایان برسد، سقط جنین کند و شوهرش بمیرد و بیوگی اش به درازا کشد و دورترین بستگانش از او ارث برند. به خدا سوگند ، به اختیار خود به سوی شما نیامدم . مرا به سمت شما کشاندند. به من خبر رسیده که می گویید: «علی دروغ می گوید»! خدا مرگتان بدهد! بر چه کسی دروغ بندم؟ بر خدا؟! من که نخستین ایمان آورنده به اویم. یا بر پیامبرش؟! من که اوّلین کسم که او را تصدیق کردم. نه به خدا سوگند، این ، سخنی است که شما از آن غافلید و شایستگیِ آن را هم ندارید . وای بر مادرش! بی بها پیمانه می کنم، اگر ظرف و ظرفیّتی باشد ، «و خبر آن را پس از مدّتی خواهید دانست» .

.


ص: 574

3 / 11لا أری إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسیالإمام علیّ علیه السلام فی تَوبیخِ بَعضِ أصحابِهِ : إنَّکُم وَاللّهِ لَکَثیرٌ فِی الباحاتِ ، قَلیلٌ تَحتَ الرّایاتِ ، وإنّی لَعالِمٌ بما یُصلِحُکُم ویُقیمُ أوَدَکُم (1) ، ولکِنّی لا أری إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ لِلنّاسِ بِالکوفَهِ : یا أهلَ الکوفَهِ ، أ تَرَونی لا أعلَمُ ما یُصلِحُکُم ؟ ! بَلی ، ولکِنّی أکرَهُ أن اُصلِحَکُم بِفَسادِ نَفسی . (3)

الإمام علیّ علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ بُسرِ بنِ أرطاهَ : إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم ویُقیمُ أوَدَکُم ، ولکِنّی وَاللّهِ لا أری إصلاحَکُم بِفَسادِ نَفسی ، إنَّ مِن ذُلِّ المُسلِمینَ وهَلاکِ هذَا الدّینِ أنَّ ابنَ أبی سُفیانَ یَدعُو الأَشرارَ فَیُجابُ ، وأدعوکُم وأنتُمُ الأَفضَلونَ الأَخیارُ فَتُراوِغونَ وتُدافِعونَ . (4)

.

1- .الأوَد : العِوَج (النهایه : ج 1 ص 79 «أود») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 69 ، الإرشاد : ج 1 ص 272 ، الغارات : ج 2 ص 625 کلاهما نحوه .
3- .الأمالی للمفید : ص 207 ح 40 عن هشام .
4- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 215 .

ص: 575



3 / 11 اصلاح شما با خراب کردن خودم؟ هرگز!

3 / 11اصلاح شما با خراب کردن خودم؟ هرگز!امام علی علیه السلام در سرزنش بعضی از یاران خود : به خدا سوگند ، شما در خانه ها بسیارید و زیر پرچم ها اندک ، و من به یقین می دانم که چه چیزی شما را اصلاح می کند و کژی شما را استوار می سازد؛ ولی نمی خواهم با اصلاح شما خودم را خراب کنم.

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، علی علیه السلام در کوفه به مردم می فرمود: «ای کوفیان! آیا می پندارید که نمی دانم چه چیزی شما را اصلاح می کند؟ آری ، می دانم؛ ولی خوش ندارم که به قیمت خراب کردن خودم ، شما را درست کنم».

امام علی علیه السلام پس از شنیدن خبر غارتگری های بسر بن ارطات : من به آنچه که موجب اصلاح شما و راست شدن کجی های شما می شود آگاهم امّا سوگند به خدا که اصلاح شما را به قیمت فاسد کردن خویش روا نمی بینم . از خواری مسلمانان و نابودی این دین است که کسی چون فرزند ابو سفیان ، شروران را فرا می خواند و پاسخ می شنود و من شما را که بهترینان و برگزیدگانید فرا می خوانم و سستی می ورزید ، امروز و فردا می کنید .

.


ص: 576

عنه علیه السلام :ولَقَد عَلِمتُ أنَّ الَّذی یُصلِحُکُم هُوَ السَّیفُ ، وما کُنتُ مُتَحَرِّیا صَلاحَکُم بِفَسادِ نَفسی ، ولکِن سَیُسَلَّطُ عَلَیکُم مِن بَعدی سُلطانٌ صَعبٌ . (1)

عنه علیه السلام :قَد عاتَبتُکُم بِدِرَّتِیَ الَّتی اُعاتِبُ بِها أهلی فَلَم تُبالوا ، وضَرَبتُکُم بِسَوطِی الَّذی اُقیمَ بِهِ حُدودُ رَبِّی فَلَم تَرعَووا (2) ، أ تُریدونَ أن أضرِبَکُم بِسَیفی ؟ ! أما إنّی أعلَمُ الَّذی تُریدونَ ویُقیمُ أوَدَکُم ، ولکِن لا أشتَری صَلاحَکُم بِفَسادِ نَفسی ، بَل یُسَلِّطُ اللّهُ عَلَیکُم قَوما فَیَنتَقِمُ لی مِنکُم ! فَلا دُنیَا استَمتَعتُم بِها ، ولا آخِرَهَ صِرتُم إلَیها ، فَبُعدا وسُحقا لِأَصحابِ السَّعیرِ ! (3)

عیون الحکم والمواعظ :قیلَ لَهُ [عَلِیٍّ] علیه السلام : إنَّ أهلَ العِراقِ لا یُصلِحُهُم إلّا السَّیفُ! فَقالَ : إن لَم یُصلِحهُم إلّا فَسادی فَلا أصلَحَهُمُ اللّهُ ! (4)

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 281 ، الاحتجاج : ج 1 ص 414 ح 89 .
2- .الإرعواء : الکفّ والانزجار ، وقیل : هو الندم والانصراف عن الشیء (النهایه : ج 2 ص 236 «رعی») .
3- .الکافی : ج 8 ص 361 ح 551 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 364 ح 33 .
4- .عیون الحکم والمواعظ : ص 164 ح 3488 ، غرر الحکم : ح 3758 .

ص: 577

امام علی علیه السلام :یقینا می دانم که تنها شمشیر است که شما را درست می کند، ولی هرگز شما را با خراب کردن خود اصلاح نخواهم کرد؛ امّا پس از من حاکمی سختگیر بر شما مسلّط خواهد شد.

امام علی علیه السلام :شما را با شلاّقی که خانواده ام را با آن سرزنش می کنم، عتاب کردم، پروا نکردید ، با تازیانه ای که حدود الهی را با آن اجرا می کنم ، شما را زدم، بازهم به راه نیامدید. آیا می خواهید با زبان شمشیر حرف بزنم؟ البته من بهتر می دانم که چه می خواهید و چه چیز، کژی شما را درست می کند؛ ولی من هرگز صلاح شما را به بهای تباهی خویش نمی خرم ؛ بلکه خداوند عز و جل کسانی را بر شما خواهد گماشت و انتقام مرا از شما خواهد گرفت . نه دنیایی خواهید داشت که از آن بهره ببرید و نه آخرتی که به سوی آن بروید. دور باد ، دور باد [رحمت خدا ، ]از دوزخیان!

عیون الحکم والمواعظ:به علی علیه السلام گفتند: عراقیان را جز دمِ شمشیر درست نمی کند. فرمود: «اگر جز تباه شدن من، چیزی آنان را اصلاح نمی کند، پس هرگز خدا اصلاحشان نکناد!».

.


ص: 578

الفصل الرابع: هرب عدّه من أصحاب الإمام إلی معاویه4 / 1النَّجاشِیُّمقیس بن عمرو بن مالک المشهور بالنجاشی : من شعراء صدر الإسلام ، وأحد أصحاب الإمام علیه السلام . کان النجاشی من الدعاه لجیش الإمام علیّ علیه السلام بأشعاره ؛ فکان یُحمِّس الناس للقتال من جهه ، ویفضح معاویه وأصحابه ، ویُبدی مخازیهم من جهه اُخری . فلمّا کان منه ما کان من إفطاره فی شهر رمضان وشربه للخمر حدّه الإمام علیه السلام کغیره من العصاه ، ولم یمنع الإمام علیه السلام عن إقامه حدّ اللّه تعالی ما قدّمه من خدمات . فلمّا رأی النجاشی شدّه الإمام وجزمه فی إقامه الحدود الإلهیّه ، وعدم منع شیء عن إقامتها ولم یکن یتصوّر شدّه الإمام بهذا الحدّ اعتزل عن الإمام والتجأ إلی معاویه .

الغارات عن عوانه :خَرَجَ النَّجاشِیُّ فی أوَّلِ یَومٍ مِن رَمَضانَ ، فَمَرَّ بِأَبی سَمّالِ الأَسَدیِّ وهُوَ قاعِدٌ بِفِناءِ دارِهِ ، فَقالَ لَهُ : أینَ تُریدُ ؟ قالَ : اُریدُ الکُناسَهَ (1) ، قالَ : هَل لَکَ فی رُؤوسٍ وألیاتٍ قَد وُضِعَت فی التَّنّورِ مِن أوَّلِ اللَّیلِ فَأصبَحَت قَد أینَعَت وتَهَرَّأَت ؟ قالَ : وَیحَکَ ! فی أوَّلِ یَومٍ مِن رَمَضانَ ؟ ! قالَ : دَعنا مِمّا لا نَعرفُ ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : ثُمَّ أسقیکَ مِن شَرابٍ کَالوَرسِ (2) ، یُطَیِّبُ النَّفسَ ، ویَجری فِی العِرقِ ، ویَزیدُ فِی الطَّرقِ ، یَهضِمُ الطَّعامَ ، ویُسَهِّلُ لِلفَدمِ (3) الکَلامَ . فَنَزَلَ فَتَغَدَّیا ثُمَّ أتاهُ بِنَبیذٍ فَشَرِباهُ ، فَلَمّا کانَ مِن آخِرِ النَّهارِ عَلَت أصواتُهُما ، ولَهُما جارٌ یَتَشَیَّعُ مِن أصحابِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَأَتی عَلِیّا علیه السلام فَأَخبَرَهُ بِقِصَّتِهِما ، فَأَرسَلَ إلَیهِما قَوما فَأَحاطوا بِالدّارِ ، فَأَمّا أبو سَمّالٍ فَوَثَبَ إلی دورِ بَنی أسَدٍ فَأَفَلَت ، وأمَّا النَّجاشِیُّ فَاُتِیَ بِهِ عَلِیّا علیه السلام ، فَلَمّا أصبَحَ أقامَهُ فی سَراویلَ فَضَرَبَهُ ثَمانینَ ، ثُمَّ زادَهُ عِشرینَ سَوطا ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! أمَّا الحَدُّ فَقَد عَرَفتُهُ ، فَما هذِهِ العِلاوَهُ الَّتی لا تُعرَفُ ؟ قالَ : لِجُرأَتِکَ عَلی رَبِّکَ ، وإفطارِکَ فی شَهرِ رَمَضانَ . ثُمَّ أقامَهُ فی سَراویلِهِ لِلنّاسِ ، فَجَعَلَ الصِّبیانُ یَصیحونَ بِهِ : خَرِئَ النَّجاشِیُّ ، فَجعَلَ یَقولُ : کَلّا وَاللّهِ إنَّها یَمانِیَّهٌ وِکاؤُها شَعرٌ ... ثُمَّ لَحِقَ بِمُعاوِیَهَ وهَجا عَلِیّا علیه السلام . (4)

.

1- .الکُنَاسَه : محلّه بالکوفه ، عندها واقع یوسف بن عمر الثقفی زید بن علی بن الحسین (معجم البلدان : ج 4 ص 481) .
2- .الوَرْس : نبت أصفر یُصبَغ به (النهایه : ج 5 ص 173 «ورس») .
3- .الفَدْم من الناس : العییُّ عن الحجّه والکلام مع ثقل ورخاوه وقلّه فَهْم (لسان العرب : ج 12 ص 450 «فدم») .
4- .الغارات : ج 2 ص 533 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 88 وراجع ج 10 ص 250 والإصابه : ج 6 ص 387 الرقم 8876 .