گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
بخش هشتم : شهادت امام علی



اشاره

بخش هشتم : شهادت امام علیفصل یکم : خبر دادن پیامبر از شهادت علیفصل دوم : پیشگویی امام درباره شهادت خویشفصل سوم : توطئه برای ترور امامفصل چهارم : ترور امامفصل پنجم : از ترور تا شهادتفصل ششم : پس از شهادتفصل هفتم : زیارت امام

.


ص: 252

الفصل الأوّل: إخبار النبیّ باستشهاده1 / 1الشَّهادَهُ مِن وَرائِکَالإمام علیّ علیه السلام :إنَّهُ لَمّا أنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ قَولَهُ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» (1) عَلِمتُ أنَّ الفِتنَهَ لا تَنزِلُ بِنا ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أظهُرِنا ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الفِتنَهُ الَّتی أخبَرَکَ اللّهُ تَعالی بِها ؟ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّ اُمَّتی سَیُفتَنونَ مِن بَعدی . فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أَ وَلَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حَیثُ استُشهِدَ مَن استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ ، وحیزَت عَنِّی الشَّهادَهُ ، فَشُقَّ ذلِکَ عَلَیَّ ، فَقُلتَ لی : أبشِر ، فَإِنَّ الشَّهادَهَ مِن وَرائِکَ ؟ فَقالَ لی : إنَّ ذلِکَ لَکَذلِکَ ، فَکَیفَ صَبرُکَ إذَن ؟ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، لَیسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ، ولکِن مِن مَواطِنِ البُشری وَالشُّکرِ . (2)

.

1- .العنکبوت : 1 و2 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 156 ، نهج السعاده : ج 1 ص 381 نحوه ، بحار الأنوار : ج 41 ص 7 ح 8 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 193 ح 44216 نقلاً عن وکیع وزاد فی آخره «فقال لی : أجل» .

ص: 253



فصل یکم : خبر دادن پیامبر از شهادت علی

1 / 1 شهادت در پیِ توست

فصل یکم : خبر دادن پیامبر از شهادت علی1 / 1شهادت در پیِ توستامام علی علیه السلام :چون خدای سبحان این آیه را نازل کرد: «الم * آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند وآزمایش نمی شوند؟» ، دانستم که تا پیامبر خدا میان ماست، فتنه و آزمونی بر ما نازل نمی شود. گفتم : ای پیامبر خدا! این فتنه ای که خداوندْ تو را از آن آگاهانیده چیست؟ فرمود: «ای علی! امّت من پس از من امتحان می شوند». گفتم: ای پیامبر خدا! مگر روز اُحد که برخی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من دشوار بود، به من نفرمودی که: «مژده باد بر تو، که شهادت از پی توست»؟ به من فرمود: «آری ، چنین است، و آن گاه صبر تو چگونه خواهد بود؟». گفتم: ای پیامبر خدا! این از جاهای صبر نیست، بلکه از موارد مژده و سپاس است.

.


ص: 254

اُسد الغابه عن ابن عبّاس :قالَ عَلِیٌّ یَعنی لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : إنَّکَ قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ ، حینَ اُخِّرَت عَنِّی الشَّهادَهُ ، وَاستُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ : إنَّ الشَّهادَهَ مِن وَرائِکَ ، فَکَیفَ صَبرُکَ إذا خُضِبَت هذِهِ مِن هذِهِ بِدَمٍ ، وأهوی بِیَدِهِ إلی لِحیَتِهِ ورَأسِهِ ؟ فَقالَ عَلِیٌّ : یا رَسولَ اللّهِ ، أمّا أن تُثبِتَ لی ما أثبَتَّ ، فَلَیسَ ذلِکَ مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ، ولکِن مِن مَواطِنِ البُشری وَالکَرامَهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :خَطَبَنا رَسولُ اللّهُ ذاتَ یَومٍ : ... ثُمَّ بَکی ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما یُبکیکَ ؟ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، أبکی لِما یُستَحَلُّ مِنکَ فی هذَا الشَّهرِ ، کَأَنّی بِکَ وأنتَ تُصَلّی لِرَبِّکَ ، وقَدِ انبَعَثَ أشقَی الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ ، شَقیقُ عاقِرِ ناقَهِ ثَمودَ ، فَضَرَبَکَ ضَربَهً عَلی قَرنِکَ فَخَضَّبَ مِنها لِحیَتَکَ» . قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، وذلِکَ فی سَلامَهٍ مِن دینی ؟ فَقالَ : فی سَلامَهٍ مِن دینِکَ . ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، مَن قَتَلَکَ فَقَد قَتَلَنی ، ومَن أبغَضَکَ فَقَد أبغَضَنی ، ومَن سَبَّکَ فَقَد سَبَّنی ، لِأَنَّکَ مِنّی کَنَفسی ، روحُکَ مِن روحی ، وطینَتُکَ مِن طینَتی ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی خَلَقَنی وإیّاکَ ، وَاصطَفانی وإیّاکَ ، فَاختارَنی لِنُبُوَّهٍ ، وَاختارَکَ لِلإِمامَهِ ، فَمَن أنکَرَ إمامَتَکَ فَقَد أنکَرَ نُبُوَّتی . یا عَلِیُّ ، أنتَ وَصِیّی ، وأبو وُلدی ، وزَوجُ ابنَتی ، وخَلیفَتی عَلی اُمَّتی فی حَیاتی وبَعدَ مَماتی ، أمرُکَ أمری ، ونَهیُکَ نَهیی ، اُقسِمُ بِالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّهِ وجَعَلَنی خَیرَ البَرِیَّهِ ، إنَّکَ لَحُجَّهُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ، وأمینُهُ عَلی سِرِّهِ ، وخَلیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ» . (2)

.

1- .اُسد الغابه : ج 4 ص 110 الرقم 3789 ، المعجم الکبیر : ج 11 ص 295 ح 12043 وفیه «فقال علیّ : أما بیّنت ما بیّنت» بدل «یا رسول اللّه ، إمّا أن تثبت لی ما أثبتّ» .
2- .الأمالی للصدوق : ص 155 ح 149 .

ص: 255

اُسد الغابه به نقل از ابن عبّاس : علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: روز اُحد که شهادت من به تأخیر افتاد و شهیدان به شهادت رسیدند، به من فرمودی که : «شهادت از پی توست، پس آن گاه که این از خون آن (اشاره به سر و محاسن خویش) رنگین شود ، شکیبایی ات چگونه خواهد بود؟». علی علیه السلام گفت: ای پیامبر خدا! اگر آنچه را که برایم فرمودی ، محقَّق شود ، این از موارد صبر نیست، بلکه از موارد بشارت و کرامت است.

امام علی علیه السلام :روزی پیامبر خدا [ در آستانه ماه رمضان] برای ما خطبه خواند... سپس گریست . گفتم : ای پیامبر خدا! چه چیزی تو را می گریانَد؟ فرمود : «ای علی! برای آن می گریم که در این ماه، حرمت تو را می شکنند . گویا می بینم که تو در حال نماز خواندن برای پروردگار خویشی که شقی ترینِ اوّلین و آخرین، همزاد پی کننده ناقه قوم ثمود ، بر می خیزد و بر فرق سرت ضربتی می زند که مَحاسن تو با آن رنگین می گردد». گفتم : ای پیامبر خدا! آیا این حادثه، در حالت سلامتِ دین من است؟ فرمود: «در سلامتِ دین توست». سپس فرمود: «ای علی! هرکس تو را بکشد ، مرا کشته است . هر کس تو را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته است . هر که تو را دشنام دهد ، مرا دشنام داده است ؛ چرا که تو همچون جان من برای منی . روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند متعالْ من و تو را آفرید ، و من و تو را برگزید؛ مرا برای نبوّت برگزید و تو را برای امامت. هر کس امامت تو را انکار کند، نبوّت مرا انکار کرده است. ای علی! تو وصیّ من ، پدر فرزندان من ، همسر دختر من و جانشین من بر امّت منی ، در حیاتم و پس از مرگم . فرمان تو فرمان من است و نهی تو نهی من . به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریده ها قرار داد ، سوگند می خورم که تو حجّت خدا بر آفریدگان و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگان اویی» .

.


ص: 256

1 / 2إنَّکَ مَقتولٌالمعجم الکبیر عن جابر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : إنَّکَ امرُؤٌ مُستَخلَفٌ ، وإنَّکَ مَقتولٌ ، وهذِهِ مَخضوبَهٌ مِن هذِهِ [یَعنی] لِحیَتَهُ مِن رَأسِهِ . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن أنس بن مالک :دَخَلتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یَعودُهُ وهُوَ مَریضٌ وعِندَهُ أبو بَکرٍ وعُمَرُ ، فَتَحَوَّلا حَتّی جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ أحَدُهُما لِصاحِبِهِ : ما أراهُ إلّا هالِکٌ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّهُ لَن یَموتَ إلّا مَقتولاً ، ولَن یَموتَ حَتّی یَملَأَ غَیظا . (2)

مسند ابن حنبل عن فضاله بن أبی فضاله الأنصاری :خَرَجتُ مَعَ أبی عائِدا لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ مِن مَرَضٍ أصابَهُ ثَقُلَ مِنهُ ، قالَ : فَقالَ لَهُ أبی : ما یُقیمُکَ فی مَنزِلِکَ هذا ؟ لَو أصابَکَ أجَلُکَ لَم یَلِکَ إلّا أعرابُ جُهَینَهُ ، تُحمَلُ إلَی المَدینَهِ ، فَإِن أصابَکَ أجَلُکَ وَلِیَکَ أصحابُکَ وصَلّوا عَلَیکَ . فَقالَ عَلِیٌّ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَهِدَ إلَیَّ أن لا أموتَ حَتّی اُؤَمِّرَ ثُمَّ تُخضَبُ هذِهِ یَعنی لِحیَتَهُ مِن دَمِ هذِهِ یَعنی هامَتَهُ فَقُتِلَ ، وقُتِلَ أبو فَضالَهَ مَعَ عَلِیٍّ یَومَ صِفّینَ . (3)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 2 ص 247 ح 2038 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 218 ح 7318 ، دلائل النبوّه لأبی نعیم : ص 553 ح 491 وفیهما «مؤمّر» بدل «امرؤ» ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 536 کلّها عن جابر بن سمره .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 150 ح 4673 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 536 ح 9050 و ح 9051 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 433 ، الفصول المهمّه : ص 129 کلّها نحوه .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 219 ح 802 ، فضائل الصحابه لابن حنبل: ج2 ص694 ح1187 ، تاریخ دمشق : ج42 ص547 ح 9060 و ص 548 ، الاستیعاب : ج 4 ص 293 الرقم 3156 ، اُسد الغابه : ج 6 ص 241 الرقم 6166 ، الإصابه : ج 7 ص 267 الرقم 10394 ، الفصول المهمّه : ص 129 والأربعه الأخیره نحوه ، البدایه والنهایه : ج 6 ص 218 .

ص: 257



1 / 2 تو کشته خواهی شد

1 / 2تو کشته خواهی شدالمعجم الکبیر به نقل از جابر : پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود: «تو مردی هستی که خلافت خواهی یافت و تو کشته خواهی شد و این از خون آن (اشاره به محاسن و سر وی) رنگین خواهد شد».

المستدرک علی الصحیحین به نقل از انس بن مالک : همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بر علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام عیادت می کرد. وی بیمار بود و ابو بکر و عمر نیز پیش او بودند. کنار رفتند تا پیامبر خدا نشست. یکی به دیگری گفت: چنین می بینم که او خواهد مُرد. پیامبر خدا فرمود: «او نخواهد مُرد ، مگر به صورت قتل . او نخواهد مُرد ، مگر آن که پُر از خشم شود».

مسند ابن حنبل به نقل از فضاله بن ابی فضاله انصاری : همراه پدرم به عیادت علی بن ابی طالب علیه السلام رفتیم، در بیماری ای که به او رسیده بود و از آن سنگین شده بود. پدرم به او گفت: چه چیزْ تو را در این منزلْ نگه داشته است؟ اگر اجلت فرا رسد، جز بادیه نشینان جُهَینه کسی به تو نخواهد رسید . [ بهتر است ]تو را به مدینه ببرند، که اگر مرگت فرا رسد، یاران تو عهده دار کار تو گردند و بر تو نماز بخوانند. علی علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا به من فرموده است که من نمی میرم تا آن که به حکومت برسم . آن گاه مَحاسنم از خون سرم رنگین می شود». پس کشته شد. ابو فضاله در روز صفّین در رکاب علی علیه السلام کشته شد.

.


ص: 258

1 / 3بِأَبِیَ الوَحیدُ الشَّهیدُمسند أبی یعلی عن عائشه :رَأَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله التَزَمَ عَلِیّا وقَبَّلَهُ ویَقولُ : بِأَبِیَ الوَحیدُ الشَّهیدُ ، بِأَبِیَ الوَحیدُ الشَّهیدُ . (1)

الأمالی للمفید عن عائشه :جاءَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یَستَأذِنُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَلَم یَأذَن لَهُ ، فَاستَأذَنَ دَفعَهً اُخری ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اُدخُل یا عَلِیُّ . فَلَمّا دَخَلَ قامَ إلَیهِ رَسولُاللّهِ صلی الله علیه و آله فَاعتَنَقَهُ وقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ وقالَ : بِأَبِیَ الشَّهیدُ ، بَأَبِیَ الوَحیدُ الشَّهیدُ . (2)

.

1- .مسند أبی یعلی : ج 4 ص 318 ح 4558 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 549 ح 9061 ، المناقب للخوارزمی : ص 65 ح 34 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 397 ح 32 وفیه «یا أبا الوحید الشهید» ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 220 .
2- .الأمالی للمفید : ص 72 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 306 ح 7 .

ص: 259



1 / 3 پدرم فدای شهید تنها!

1 / 3پدرم فدای شهید تنها!مسند أبی یعلی به نقل از عایشه : پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که علی را در بر گرفت و بوسید، در حالی که می گفت: «پدرم فدای تنهایِ شهید! پدرم فدای تنهایِ شهید!».

الأمالی ، مفید به نقل از عایشه : علی بن ابی طالب علیه السلام خدمت پیامبر آمد و اجازه ورود خواست . پیامبر صلی الله علیه و آله اذن نداد. بار دیگر اجازه خواست . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای علی! داخل شو». چون وارد شد، پیامبر خدا به سوی او بلند شد، او را در آغوش گرفت و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: «پدرم فدای شهید! پدرم فدای تنهایِ شهید!».

.


ص: 260

1 / 4قاتِلُهُ أشقَی الآخِرینَالطبقات الکبری عن عبید اللّه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا عَلِیُّ ، مَن أشقَی الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ ؟ قالَ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ . قال : أشقَی الأَوَّلینَ عاقِرُ النّاقَهِ ، وأشقَی الآخِرینَ الَّذی یَطعَنُکَ یا عَلِیُّ . وأشارَ إلی حَیثُ یُطعَنُ . (1)

المعجم الکبیر عن صهیب :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ یَوما لِعَلِیٍّ علیه السلام : مَن أشقَی الأَوَّلینَ ؟ قالَ : الَّذی عَقَرَ النّاقَهَ یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : صَدَقتَ ، فَمَن أشقَی الآخِرینَ ؟ قالَ : لا عِلمَ لی یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : الَّذی یَضرِبُکَ عَلی هذِهِ ، وأشارَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ إلی یافوخِهِ . فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ لِأَهلِ العِراقِ : أما وَاللّهِ لَوَدِدتُ أنَّهُ قَدِ ابتَعَثَ أشقاکُم فَخَضَبَ هذِهِ یَعنی لِحیَتَهُ مِن هذِهِ ، ووَضَعَ یَدَهُ عَلی مُقَدَّمِ رَأسِهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، تَدری مَن أشقَی الأَوَّلینَ ؟ قُلتُ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : عاقِرُ النّاقَهِ . قالَ : تَدری مَن شَرُّ ، وقالَ مَرَّهً : مَن أشقَی الآخِرینَ ؟ قُلتُ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : قاتِلُکَ . (3)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 35 ، الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 182 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 259 عن أبی بکر بن عبد اللّه بن أنس أو أیّوب بن خالد وفیه من «أشقی الأوّلین عاقر الناقه . ..» ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 117 نحوه .
2- .المعجم الکبیر : ج 8 ص 38 ح 7311 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 546 ح 9056 9059 ، مسند أبی یعلی : ج 1 ص 257 ح 481 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 110 الرقم 3789 کلاهما عنه عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، وفیها «انبعث» بدل «ابتعث» ، الاستیعاب : ج 3 ص 219 الرقم 1875 ؛ مجمع البیان : ج 10 ص 756 کلاهما نحوه إلی «یافوخه» .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 566 ح 953 عن الضحّاک بن مزاحم ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 135 ح 1 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 551 ح 9064 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 326 ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 444 ح 796 والأربعه الأخیره عن جابر بن سمره و ص429 ح777 عن أیّوب بن خالد والأربعه الأخیره نحوه.

ص: 261



1 / 4 قاتل او بدبخت ترینِ پَسینیان است

1 / 4قاتل او بدبخت ترینِ پَسینیان استالطبقات الکبری به نقل از عبید اللّه : پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «ای علی! بدبخت ترینِ اوّلین و آخرین کیست؟». گفت: خداوند و پیامبرش داناترند. فرمود: «بدبخت ترینِ پیشینیانْ پی کننده ناقه صالح است و بدبخت ترینِ آخرین ها ای علی کسی است که تو را ضربت می زند» و به محلّ خوردن ضربت بر سرش اشاره کرد .

المعجم الکبیر به نقل از صهیب : روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «بدبخت ترینِ پیشینیان کیست؟» . گفت: آن کس که ناقه صالح را پی کرد ، ای پیامبر خدا! فرمود: «درست گفتی . پس بدبخت ترین آخرین (آیندگان) کیست؟». گفت: نمی دانم ، ای پیامبر خدا! فرمود: «آن که به این جای تو ضربت می زند» و با دستش به فرق سر علی علیه السلام اشاره کرد . علی علیه السلام پیوسته به اهل عراق می گفت: «به خدا سوگند ، دوست داشتم شقی ترینِ شما انگیخته شود و این را با خون این رنگین کند» و دست بر جلوی سر خود می گذاشت و سپس به محاسن خود اشاره می کرد.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا فرمود: «ای علی! می دانی بدبخت ترین پیشینیان کیست؟» . گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: «پیْ کننده شتر صالح». [ سپس] فرمود: «می دانی بدتر از او کیست؟» و یک بار فرمود: «بدبخت ترینِ آخرین (آیندگان) کیست؟». گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: «کُشنده تو».

.


ص: 262

1 / 5قاتِلُهُ أشقی هذِهِ الاُمَّهِالمعجم الکبیر عن جابر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : مَن أشقی ثَمودَ ؟ قالَ : مَن عَقَرَ النّاقَهَ . قالَ : فَمَن أشقی هذِهِ الاُمَّهِ ؟ قالَ : اللّهُ أعلَمُ . قالَ : قاتِلُکَ . (1)

مسند أبی یعلی عن أبی سنان :مَرِضَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ مَرَضا شَدیدا حَتّی أدنَفَ (2) ، وخِفنا عَلَیهِ ، ثُمَّ إنَّهُ بَرَأَ ونَقِهَ ، فَقُلنا : هَنیئا لَکَ أبَا الحَسَنِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذی عافاکَ ، قَد کُنّا نَخافُ عَلَیکَ . قالَ : لکِنّی لَم أخَف عَلی نَفسی ، أخبَرَنِیَ الصّادِقُ المَصدوقُ أنّی لا أموتُ حَتّی اُضرَبَ عَلی هذِهِ وأشارَ إلی مُقَدَّمِ رَأسِهِ الأَیسَرِ فَتُخَضِّبَ هذِهِ مِنها بِدَمٍ وأخَذَ بِلِحیَتِهِ وقالَ لی : یَقتُلُکَ أشقی هذِهِ الاُمَّهِ ، کَما عَقَرَ ناقَهَ اللّهِ أشقی بَنی فُلانٍ مِن ثَمودَ . (3)

الإصابه :عَبدُ الرَّحمنِ بنُ مُلجَمٍ المُرادِیُّ أدرَکَ الجاهِلِیَّهَ وهاجَرَ فی خِلافَهِ عُمَرَ وقَرَأَ عَلی مُعاذِ بنِ جَبَلٍ ، ذَکَرَ ذلِکَ أبو سَعیدِ بنُ یونُسَ ، ثُمَّ صارَ مِن کِبارِ الخَوارِجِ ، وهُوَ أشقی هذِهِ الاُمَّهِ بِالنَّصِّ الثّابِتِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِقَتلِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ . (4)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 2 ص 247 ح 2037 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 550 ح 9063 ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 451 ح 809 عن عبد اللّه بن محمّد بن عقیل عن الإمام علیّ علیه السلام وکلاهما نحوه.
2- .دَنِفَ المریض : أی ثَقُلَ ، وأدْنَفَ مثله (لسان العرب : ج 9 ص 107 «دنف») .
3- .مسند أبی یعلی : ج 1 ص 286 ح 565 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 542 .
4- .الإصابه : ج 5 ص 85 الرقم 6396 .

ص: 263



1 / 5 قاتل او بدبخت ترینِ این امّت است

1 / 5قاتل او بدبخت ترینِ این امّت استالمعجم الکبیر به نقل از جابر : پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود: «شقی ترین فرد قوم ثمود کیست؟». گفت: آن که ناقه را پی کرد. فرمود: «بدبخت ترین فرد این امّت کیست؟». گفت: خداوند ، داناتر است. فرمود: «قاتل تو».

مسند أبی یعلی به نقل از ابی سنان : علی بن ابی طالب علیه السلام به سختی بیمار شد به نحوی که بستری و سنگین شد. بر او بیمناک شدیم. بعد خوب شد و بهبود یافت. گفتیم: عافیت بر تو گوارا باد ، ای ابا الحسن! خدا را شکر که سلامتی ات داد . بر جان تو بیمناک بودیم. فرمود: «ولی من بر خودم بیمناک نبودم . راستگوی تصدیق شده (پیامبر صلی الله علیه و آله ) به من خبر داده است که من نمی میرم ، مگر آن که بر این جایم (اشاره به سمت چپِ جلوی سرش) ضربت فرود آید و این از خون سرم رنگین شود (و محاسنش را گرفت) ، و همو به من فرموده است: شقی ترین فردِ این امّتْ تو را می کشد، آن گونه که ناقه صالح را شقی ترین فرد بنی فلان از قوم ثمود پی کرد ».

الإصابه :عبدالرحمان بن ملجم مرادی، دوره جاهلیت را درک کرد، در دوره خلافت عمر هجرت کرد و نزد معاذ بن جبل ، قرآن خواند. این را ابو سعید بن یونس گفته است. سپس از بزرگان خوارج شد. او طبق حدیثِ ثابت شده از پیامبر خدا ، با کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام شقی ترین فرد این امّت است.

.


ص: 264

1 / 6قاتِلُهُ أشقَی النّاسِمسند ابن حنبل عن عمّار بن یاسر :کُنتُ أنَا وعَلِیٌّ رَفیقَینِ فی غَزوَهِ ذاتِ العَشیرَهِ ، فَلَمّا نَزَلَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأقامَ بِها رَأَینا ناسا مِن بَنی مُدلِجٍ یَعمَلونَ فی عَینٍ لَهُم فی نَخلٍ فَقالَ لی عَلِیٌّ : یا أبَا الیَقظانِ ، هَل لَکَ أن نَأتِیَ هؤُلاءِ فَنَنظُرَ کَیفَ یَعمَلونَ ؟ . فَجِئناهُم فَنَظَرنا إلی عَمَلِهِم ساعَهً ثُمَّ غَشِیَنَا النَّومُ فَانطَلَقتُ أنَا وعَلِیٌّ فَاضطَجَعنا فی صَورٍ (1) مِنَ النَّخلِ فی دَقعاءَ (2) مِنَ التُّرابِ فَنُمنا ، فَوَاللّهِ ما أهَبنا إلّا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُحَرِّکُنا بِرِجلِهِ وقَد تَتَرَّبنا مِن تِلکَ الدَّقعاءِ ، فَیَومَئِذٍ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ : «یا أبا تُرابٍ» لِما یَری عَلَیهِ مِنَ التُّرابِ . قالَ : أ لا اُحَدِّثُکُما بِأشقَی النّاسِ رَجُلَینِ ؟ قُلنا : بَلی یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : اُحَیمِرُ ثَمودَ الَّذی عَقَرَ النّاقَهَ ، وَالَّذی یَضرِبُکَ یا عَلِیُّ عَلی هذِهِ یَعنی قَرنَهُ حَتّی تُبَلَّ مِنهُ هذِهِ یَعنی لِحیَتَهُ . (3)

المستدرک علی الصحیحین عن سعید بن أبی هلال عن زید بن أسلم :إنَّ أبا سِنانِ الدُّؤَلِیَّ حَدَّثَهُ أنَّهُ عادَ عَلِیّا علیه السلام فی شَکویً لَهُ أشکاها ، قالَ : فَقُلتُ لَهُ : لَقَد تَخَوَّفنا عَلَیکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ فی شَکواکَ هذِهِ . فَقالَ : لکِنّی وَاللّهِ ما تَخَوَّفتُ عَلی نَفسی مِنهُ ؛ لِأَنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله الصّادِقَ المَصدوقَ یَقولُ : إنَّکَ سَتُضرَبُ ضَربَهً هاهُنا وضَربَهً هاهُنا وأشارَ إلی صُدغَیهِ فَیَسیلُ دَمُها حَتّی تَختَضِبَ لِحیَتُکَ ، ویَکونُ صاحِبُها أشقاها ، کَما کانَ عاقِرُ النّاقَهِ أشقی ثَمودَ . (4)

.

1- .الصَّوْر : الجماعهُ من النَّخْلِ ، ولا واحدَ له من لفظه (النهایه : ج 3 ص 59 «صور») .
2- .الدَّقْعاء : عامَّهُ الترابِ ، وقیل : التراب الدَّقِیق علی وجه الأرض (لسان العرب : ج 8 ص 89 «دقع») .
3- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 365 ح 18349 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 687 ح 1172 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 151 ح 4679 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 280 ح 152 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 2 ص 249 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 549 ح 9062 و ص 550 ، دلائل النبوّه لأبی نعیم : ص 552 ح 490 ، الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1166 ؛ مجمع البیان : ج 10 ص 756 والأربعه الأخیره نحوه .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 122 ح 4590 ، السنن الکبری : ج 8 ص 104 ح 16069 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 106 ح 173 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 543 ح 9053 ، المناقب للخوارزمی : ص 380 ح 400 ، التاریخ الکبیر : ج 8 ص 320 الرقم 3167 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 109 الرقم 3789 وفیهما من «لأنّی سمعت ...» ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 445 ح 799 والثلاثه الأخیره نحوه .

ص: 265



1 / 6 قاتل او بدبخت ترینِ مردم است

1 / 6قاتل او بدبخت ترینِ مردم استمسند ابن حنبل به نقل از عمّار یاسر : من و علی علیه السلام در غزوه ذات العشیره همراه بودیم. چون پیامبر خدا در آن جا فرود آمد و اقامت گزید، مردمی از بنی مدلج را دیدیم که در چشمه ای که در نخلستان داشتند ، کار می کردند. علی علیه السلام به من گفت: «ای ابو یقظان! می خواهی نزد آنان برویم و ببینیم چگونه کار می کنند؟». پیش آنان رفتیم و ساعتی به تماشای کارشان پرداختیم. خوابْ ما را فرا گرفت. من و علی علیه السلام رفتیم و در بین توده ای از درخت های خرما روی خاک خوابیدیم. به خدا سوگند ، از خواب بیدار نشدیم تا آن که پیامبر خدا با پایش ما را تکان داد. ما هم از آن زمین خاکی، خاک آلود شده بودیم. آن روز بود که چون پیامبر خدا، علی علیه السلام را خاک آلود دید، او را «ابو تراب» صدا زد و فرمود : «آیا به شما دو تن خبر دهم از دو مردی که بدبخت ترین مردم اند؟». گفتیم: آری ، ای پیامبر خدا! فرمود: «سرخْ روی قوم ثمود که ناقه را پی کرد و آن که ای علی بر فرق تو ضربت می زند تا این که محاسنت از خون آن تَر می شود».

المستدرک علی الصحیحین به نقل از سعید بن ابی هلال ، از زید بن اسلم : ابو سنانِ دئلی به من خبر داد که علی علیه السلام را در بیماری وی که او را آزار می داد عیادت کرد. گوید: به او گفتم: در این بیماری ات بر جان تو بیمناکیم ، ای امیر مؤمنان! فرمود: «ولی به خدا سوگند ، من از این بیماری بر جان خویش نمی ترسم، چرا که از پیامبر خدا که صادق و تصدیق شده است شنیدم که می فرمود: به یقینْ تو ضربتی این جا و ضربتی آن جا خواهی خورد (و به دو طرف سرش اشاره کرد) و خون آن جاری خواهد شد تا آن که محاسن تو رنگین شود. صاحب آن ضربتْ شقی ترین فرد امّت است، آن گونه که پی کننده ناقه صالح، شقی ترین فرد قوم ثمود بود».

.


ص: 266

. .


ص: 267

. .


ص: 268

الفصل الثانی: إخبار الإمام باستشهاده2 / 1إنّی مَقتولٌمسند ابن حنبل عن زید بن وهب :قَدِمَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلی قَومٍ مِن أهلِ البَصرَهِ مِنَ الخَوارِجِ ، فیهم رَجُلٌ یُقالُ لَهُ : الجَعدُ بنُ بَعجَهَ ، فَقالَ لَهُ : اِتَّقِ اللّهَ یا عَلِیُّ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : بَل مَقتولٌ ، ضَربَهٌ عَلی هذا تَخضِبُ هذِهِ یَعنی لِحیَتَهُ مِن رَأسِهِ عَهدٌ مَعهودٌ ، وقَضاءٌ مَقضِیٌّ ، وقَد خابَ مَنِ افتَری . (1)

مسند أبی یعلی عن أبی الأسود الدُّئَلی عن الإمام علیّ علیه السلام :أتانی عَبدُ اللّهِ بنُ سَلامٍ ، وقَد وَضَعتُ قَدَمی فِی الغَرزِ (2) فَقالَ لی : لا تَقدَمِ العِراقَ ، فَإِنّی أخشی أن یُصیبَکَ بِها ذُبابُ السَّیفِ (3) . قالَ عَلِیٌّ : وَایمُ اللّهِ ، لَقَد أخبَرَنی بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ أبُو الأَسوَدِ : فَما رَأَیتُ کَالیَومِ قَطُّ مُحارِبا یُخبِرُ بِذا عَن نَفسِهِ . (4)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 197 ح 703 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 543 ح 909 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 544 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 154 ح 4687 وفیه «نعجه» بدل «بعجه» ، الزهد لابن حنبل : ص 165 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 324 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 320 ، الغارات : ج1 ص 108 وفیه «نعجه» بدل «بعجه» والخمسه الأخیره نحوه .
2- .الغَرْز : رِکاب کُورِ الجَمل ، مِثل الرِّکاب للسَّرْج (النهایه : ج 3 ص 359 «غرز») .
3- .ذبابُ السیف : حدّ طرفه الذی بین شفرتیه (لسان العرب : ج 1 ص 383 «ذبب») .
4- .مسند أبی یعلی : ج 1 ص 259 ح 487 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 151 ح 4678 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 545 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 109 الرقم 3789 ، الصواعق المحرقه : ص124 ، البدایه والنهایه : ج7 ص325 کلاهما نحوه.

ص: 2