گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
5 / 6 سخنان امام در آستانه مرگ



5 / 6سخنان امام در آستانه مرگامام علی علیه السلام در سخنانش در آستانه وفاتش : به خدا سوگند، از مرگْ چیزی ناگهان بر من فرود نیامد که از آن بدم آید و چیزی برایم آشکار نشد که آن را نشناسم. من نبودم ، مگر مثل جویای آبی که به آب برسد ، و جوینده ای که گمشده اش را بیابد «و آنچه نزد خداوند است، برای نیکان بهتر است» .

العدد القویّه به نقل از واقدی : آخرین سخنی که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود ، چنین بود: «فرزندانم! اگر مُردم، ابن ملجم ملعون را به من ملحق کنید، تا نزد پروردگار جهانیان با او مخاصمه کنم. سپس این آیه را خواند: «پس هرکس همسنگ ذرّه ای کار نیک کند، آن را می بیند و هر کس همسنگ ذرّه ای کار بد کند، آن را می بیند» ».

امام کاظم علیه السلام در یاد کردِ شهادت امام علی علیه السلام : سپس پیوسته آن حضرت می فرمود : «لا إله إلّا اللّه ، لا إله إلّا اللّه !» تا آن که جان داد . درودها ورحمت خدا بر او باد !

.


ص: 374

5 / 7لِقاءُ المَحبوبِالأمالی للصدوق عن حبیب بن عمرو :دَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فی مَرَضِهِ الَّذی قُبِضَ فیهِ فَحَلَّ عَن جِراحَتِهِ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ما جُرحُکَ هذا بِشَیءٍ وما بِکَ مِن بَأسٍ ، فَقالَ لی : یا حَبیبُ ، أنَا وَاللّهِ مُفارِقُکُمُ السّاعَهَ . قالَ : فَبَکَیتُ عِندَ ذلِکَ وبَکَت اُمُّ کُلثومٍ وکانَت قاعِدَهً عِندَهُ ، فَقالَ لَها : ما یُبکیکِ یا بُنَیَّهُ ؟ فَقالَت : ذَکَرتَ یا أبَهِ إنَّکَ تُفارِقُنَا السّاعَهَ فَبَکَیتُ ، فَقالَ لَها : یا بُنَیَّهُ لا تَبکینَ ، فَوَاللّهِ لَو تَرَینَ ما یَری أبوک ما بَکَیتِ . قالَ حَبیبٌ : فَقُلتُ لَهُ : ومَا الَّذی تَری یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ فَقالَ : یا حَبیبُ ، أری مَلائِکَهَ السَّماواتِ وَالنَّبِیّینَ بَعضُهُم فی أثَرِ بَعضٍ وُقوفا إلی أن یَتَلَقَّونی ، وهذا أخی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسٌ عِندی یَقولُ : اِقدَم ؛ فَإِنَّ أمامَکَ خَیرٌ لَکَ مِمّا أنتَ فیهِ . قالَ : فَما خَرَجتُ مِن عِندَهُ حَتّی تُوُفِّیَ علیه السلام . (1)

ربیع الأبرار عن أسماء بنت عُمیس :أنَا لَعِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام بَعدَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ ، إذ شَهَقَ شَهقَهً ، ثُمَّ اُغمِیَ عَلَیهِ ، ثُمَّ أفاقَ فَقالَ : مَرحَبا ، مَرحَبا ، الحَمدُ للّهِِ الَّذی صَدَقَنا وَعدَهُ ، وأورَثَنَا الجَنَّهَ ، فَقیلَ لَهُ : ما تَری ؟ قالَ : هذا رَسولُ اللّهِ ، وأخی جَعفَرٌ ، وعَمّی حَمزَهُ ، وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَهٌ ، وَالمَلائِکَهُ یَنزِلونَ یُسَلِّمونَ عَلَیَّ ویُبَشِّرونَ ، وهذِهِ فاطِمَهُ قَد طافَ بِها وَصائِفُها مِنَ الحورِ ، وهذِهِ مَنازِلی فِیالجَنَّهِ ، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَمِلُونَ» (2) . (3)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 396 ح 510 ، روضه الواعظین : ص 154 وراجع إثبات الوصیّه : ص 164 .
2- .الصافّات : 61 .
3- .ربیع الأبرار : ج 4 ص 208 .

ص: 375



5 / 7 دیدار محبوب

5 / 7دیدار محبوبالأمالی ، صدوق به نقل از حبیب بن عمرو : در آن بیماری ای که به جان باختن امیر مؤمنان انجامید، خدمت او رسیدم. زخم خویش را گشود. گفتم: «ای امیر مؤمنان! این زخم شما چیزی نیست و خطری برای شما ندارد». به من فرمود: «ای حبیب! به خدا سوگند ، همین ساعت از شما جدا خواهم شد». آن گاه بود که گریستم . امّ کلثوم هم که کنار حضرت نشسته بود ، گریست. به او فرمود: «دخترم! چرا گریه می کنی؟». گفت: به یاد این افتادم که هم اکنون از ما جدا می شوی . این بود که گریستم. به او فرمود: «دخترم! گریه مکن . به خدا سوگند ، اگر آنچه را پدرت می بیند ، می دیدی ، گریه نمی کردی». حبیب گوید: به حضرت گفتم: ای امیر مؤمنان! چه می بینی؟ فرمود: «ای حبیب! فرشتگان آسمان ها و پیامبران را می بینم که پشتِ سر هم برای ایستاده اند تا با من دیدار کنند و این برادرم محمّد، پیامبر خداست که کنارم نشسته، می گوید: بیا . همانا آنچه پیش روی توست، برایت بهتر از آن وضعی است که در آنی ». [ حبیب] گوید: همین که از پیش او بیرون آمدم ، وفات کرد.

ربیع الأبرار به نقل از اسماء بنت عُمیس : پس از ضربت ابن ملجم بر علی بن ابی طالب علیه السلام نزد او بودم که صیحه ای زد و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود : «خوش آمدید، خوش آمدید! حمدْ خدایی را که به وعده اش وفا کرد و بهشتمان داد». به او گفتند: چه می بینی؟ فرمود: «این پیامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمویم حمزه . درهای آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود می آیند و بر من سلام و بشارت می دهند و این ، فاطمه است که حوریان زیبا روی بر گِرد اویند و اینها منزل های من در بهشت است. «برای چنین پاداشی عمل کنندگانْ عمل کنند» » .

.


ص: 376

بحار الأنوار عن محمّد ابن الحنفیّه :لَمّا کانَت لَیلَهُ إحدی وعِشرینَ وأظلَمَ اللَّیلُ وهِیَ اللَّیلَهُ الثّانِیَهُ مِنَ الکائِنَهِ جَمَعَ أبی أولادَهُ وأهلَ بَیتِهِ ووَدَّعَهُم ... ثُمَّ عَرَضنا عَلَیهِ المَأکولَ وَالمَشروبَ فَأَبی أن یَشرَبَ فَنَظَرنا إلی شَفَتَیهِ وهُما یَختَلِجانِ بِذِکرِ اللّهِ تَعالی ، وجَعَلَ جَبینُهُ یَرشَحُ عَرَقاً وهُوَ یَمسَحُهُ بِیَدِهِ ، قُلتُ : یا أبَتِ أراکَ تَمسَحُ جَبینَکَ فَقالَ : یا بُنَیَّ ، إنّی سَمِعتُ جَدَّکَ (1) رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّ المُؤمِنَ إذا نَزَلَ بِهِ المَوتُ ودَنَت وَفاتُهُ عَرِقَ جَبینُهُ وصارَ کَاللُّؤلُؤِ الرَّطبِ وسَکَنَ أنینُهُ ، ثُمَّ قالَ : یا أبا عَبدِ اللّهِ ویا عَونُ ، ثُمَّ نادی أولادَهُ کُلَّهُم بِأَسمائِهِم صَغیراً وکَبیراً واحِداً بَعدَ واحِدٍ ، وجَعَلَ یُوَدِّعُهُم ویَقولُ : اللّهُ خَلیفَتی عَلَیکُم ، أستَودِعُکُمُ اللّهَ وهُم یَبکونَ ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام : یا أبَه ، ما دَعاکَ إلی هذا ؟ فَقالَ لَهُ : یا بُنَیَّ إنّی رَأَیتُ جَدَّکَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی قَبلَ هذِهِ الکائِنَهِ بِلَیلَهٍ ، فَشَکَوتُ إلَیهِ ما أنَا فیهِ مِنَ التَّذَلُّلِ وَالأَذی مِن هذِهِ الاُمَّهِ ، فَقالَ لی : اُدعُ عَلَیهِم ، فَقُلتُ : اللّهُمَّ أبدِلهُم بی شَرّاً مِنّی وأبدِلنی بِهِم خَیراً مِنهُم ، فَقالَ لی : قَدِ استَجابَ اللّهُ دُعاکَ ، سَیَنقُلُکَ إلَینا بَعدَ ثَلاثٍ ، وقَد مَضَتِ الثَّلاثُ ، یا أبا مُحَمَّدٍ اُوصیکَ ویا أبا عَبدِ اللّهِ خَیراً ، فَأَنتُما مِنّی وأنَا مِنکُما ... ثُمَّ قالَ : یا أبا مُحَمَّدٍ ویا أبا عَبدِ اللّهِ کَأَنّی بِکُما وقَد خَرَجَت عَلَیکُما مِن بَعدی الفِتَنُ مِن ههُنا ، فَاصبِرا حَتّی یَحکُمَ اللّهُ وهُوَ خَیرُ الحاکِمینَ . ثُمَّ قالَ : یا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهیدُ هذِهِ الاُمَّهِ ؛ فَعَلَیکَ بِتَقوَی اللّهِ وَالصَّبرِ عَلی بَلائِهِ ، ثُمَّ اُغمِیَ عَلَیهِ ساعَهً ، وأفاقَ وقالَ : هذا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَمّی حَمزَهُ وأخی جَعفَرُ وأصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وکُلُّهُم یَقولونَ : عَجِّل قُدومَکَ عَلَینا فَإِنّا إلَیکَ مُشتاقونَ ، ثُمَّ أدارَ عَینَیهِ فی أهلِ بَیتِهِ کُلِّهِم وقالَ : أستَودِعُکُم اللّهُ جَمیعاً سَدَّدَکُمُ اللّهُ جَمیعاً حَفِظَکُمُ اللّهُ جَمیعاً ، خَلیفَتی عَلَیکُمُ اللّهُ وکَفی بِاللّهِ خَلیفَهً . ثُمَّ قالَ : وعَلَیکُمُ السَّلامُ یا رُسُلَ رَبّی . ثُمَّ قالَ : «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَمِلُونَ» (2) «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ الَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ» (3) وعَرِقَ جَبینُهُ وهُوَ یَذکُرُ اللّهَ کَثیراً ، وما زالَ یَذکُرُ اللّهَ کَثیراً ویَتَشَهَّدُ الشَّهادَتَینِ . ثُمَّ استَقبَلَ القِبلَهَ وغَمَّضَ عَینَیهِ ومَدَّ رِجلَیهِ ویَدَیهِ وقالَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، ثُمَّ قَضی نَحبَهُ علیه السلام . و کانَت وَفاتُهُ فی لَیلَهِ إحدی وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، وکانَت لَیلَهُ الجُمُعَهِ سَنَهَ أربَعینَ مِنَ الهِجرَهِ . (4)

.

1- .کذا فی المصدر .
2- .الصافّات : 61 .
3- .النحل : 128 .
4- .بحار الأنوار : ج 42 ص 290293 .

ص: 377

بحار الأنوار به نقل از محمّد بن حنفیّه : چون شب بیست ویکم شد و شب تاریک گشت آن شب، دومین شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع کرد و با آنان خداحافظی نمود... سپس آب و غذا آوردیم. چیزی ننوشید. به لب هایش نگاه کردیم ، به ذکر خدا مشغول بود. پیشانی اش عرق می کرد و او با دست خود آن را پاک می کرد. گفتم: پدر! می بینم که دست بر پیشانی می کشی. فرمود: «پسرم! از جدّت پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزدیک شود، پیشانی اش عرق می کند و مثل لؤلؤ تَر و تازه می شود و ناله اش آرام می گیرد ». سپس فرمود: «ای ابو عبد اللّه ! ای عون!». سپس همه فرزندانش ، کوچک و بزرگ را به اسم ، یکی پس از دیگری صدا کرد . با همه خداحافظی می کرد و می فرمود: «خداوند، جانشین من بر شما خواهد بود . از شما خداحافظی می کنم». و آنان می گریستند. حسن علیه السلام گفت: پدر! چه چیزْ تو را به گفتن این سخنان وا داشت؟ فرمود: «پسرم! یک شب پیش از این حادثه، جدّت پیامبر خدا را در خواب دیدم. به او از این خواری و آزاری که از امّتش کشیدم ، شکایت کردم. فرمود: نفرینشان کن . گفتم: خداوندا ! بدتر از مرا جایگزین من در میان آنان کن و بهتر از اینان را برای من برگزین. به من فرمود: خداوندْ دعایت را پذیرفت . سه روز دیگر تو را پیش ما می آورد . سه روز گذشته است. ای ابو محمّد ! و ای ابو عبد اللّه ! سفارش به نیکی می کنم . شما از منید و من از شمایم». سپس فرمود: «ای ابو محمّد! ای ابو عبد اللّه ! گویا می بینم که از همین جا فتنه ها بر شما سر برمی آورد . پس صبر کنید تا خدا داوری کند، که او بهترین داوران است». سپس فرمود: «ای ابو عبد اللّه ! تو شهید این امّتی . بر تو باد تقوای الهی و صبر بر آزمون خدا». سپس ساعتی از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «این پیامبر خداست و عمویم حمزه و برادرم جعفر و یاران پیامبر خدا ، و همه می گویند: برای آمدن نزد ما بشتاب . ما مشتاق توایم ». سپس چشمانش را به چهره همه خانواده اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظی می کنم . خدا همه شما را پشتیبانی و نگهداری کند . خداوند، جانشین من در میان شماست و در جانشین بودن، خداوند برایتان بس است». سپس فرمود : «و علیکم السلام، ای فرستادگان الهی!» . سپس این آیات را خواند: «پس برای چنین پاداشی، عمل کنندگانْ عمل کنند» و «خداوند با کسانی است که پرهیزگاری داشتند و آنان که نیکوکارند» و پیشانی اش عرق کرد، در حالی که بسیار ذکر خدا می گفت و پیوسته و بسیار خدا را یاد می کرد و شهادتین می گفت. سپس رو به قبله شد ، چشمانش را بست ، دست ها و پاهایش را دراز کرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، وحده لا شریک له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. وفاتش شب 21 رمضان، شب جمعه بود، به سال چهلم هجری.

.


ص: 378

5 / 8بُکاءُ الأَرضِالمستدرک علی الصحیحین عن أسماء الأنصاریّه :ما رُفِع حَجَرٌ بِإیلِیاءَ لَیلَهَ قَتلِ عَلِیٍّ إلّا ووُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن ابن شهاب :قَدِمتُ دِمَشقَ وأنَا اُریدُ الغَزوَ ، فَأَتَیتُ عَبدَ المَلِکِ لِاُسَلِّمَ عَلَیهِ ، فَوَجَدتُهُ فی قُبَّهٍ عَلی فَرشٍ بِقُربِ القائِمِ وتَحتَهُ سِماطانِ ، فَسَلَّمتُ ثُمَّ جَلَستُ ، فَقالَ لی : یَابنَ شَهابٍ ، أ تَعلَمُ ما کانَ فی بَیتِ المَقدِسِ صَباحَ قَتلِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، فَقالَ : هَلُمَّ ، فَقُمتُ مِن وَراءِ النّاسِ حَتّی أتَیتُ خَلفَ القُبَّهِ ، فَحَوَّلَ إلَیَّ وَجهَهُ فَأَحنا عَلَیَّ فَقالَ ما کانَ ؟ فَقُلتُ لَم یُرفَع حَجَرٌ مِن بَیتِ المَقدِسِ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ ، فَقالَ : لَم یَبقَ أحَدٌ یَعلَمُ هذا غَیری وغَیرُکَ ، لا یَسمَعَنَّ مِنکَ أحَدٌ ، فَما حَدَّثتُ بِهِ حَتّی تُوُفِّیَ . (2)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 155 ح 4694 ، فرائد السمطین : ج 1 ص 389 ح 326 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 346 عن أبی حمزه عن الإمام الصادق علیه السلام وعن سعید بن المسیّب نحوه .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 122 ح 4591 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 567 ، فرائد السمطین : ج 1 ص 389 ح 325 ، الریاض النضره : ج 3 ص 237 وراجع مقتل أمیر المؤمنین : ص 113 ح 107 والمناقب للخوارزمی : ص 388 ح 404 والفصول المهمّه : ص 138 .

ص: 379



5 / 8 گریستن زمین

5 / 8گریستن زمینالمستدرک علی الصحیحین به نقل از اسماء انصاریه : شبی که علی علیه السلام کشته شد، در «ایلیاء» (1) هیچ سنگی را برنداشتند، مگر آن که زیر آن خون تازه دیده شد.

المستدرک علی الصحیحین به نقل از ابن شهاب : به دمشق رفتم . آهنگ نبرد داشتم . پیش عبد الملک رفتم تا بر او سلام کنم. او را در قُبّه ای بر روی بساطی یافتم، نزدیک ستون که زیر او دو فرش گسترده بود . سلام دادم و نشستم. به من گفت: ای ابن شهاب! آیا می دانی صبح روز کشته شدن علی بن ابی طالب در بیت المقدس چه رخ داد؟ گفتم: آری. گفت: پس بیا. از پشت مردم رفتم تا به پشت قُبّه رسیدم . صورتش را به طرف من گرفت و خم شد و پرسید: چه اتّفاق افتاد؟ گفتم: هیچ سنگی را در بیت المقدّس برنداشتند ، مگر آن که زیر آن خون تازه بود. گفت: کسی جز من و تو این را نمی داند. مبادا کسی از تو بشنود! من با کسی در میان نگذاشتم تا او درگذشت.

.

1- .نام شهر بیت المقدس و معنای آن ، بیت اللّه (خانه خدا) است (معجم البلدان : ص 293) .

ص: 380

5 / 9تاریخُ شَهادَتِهِکان اغتیال الإمام علیه السلام علی ید ابن ملجم علی المشهور فی فجر الیوم التاسع عشر (1) من شهر رمضان . وکانت شهادته علیه السلام فی لیله الجمعه 2 الحادی والعشرین (2) من شهر رمضان سنه (40 ه ) ، والذی یصادف لیله نزول القرآن . (3) وهناک أقوال اُخر حول تاریخ اغتیاله وهی : الیوم السابع عشر ، (4) والحادی والعشرون (5) من شهر رمضان . کما ذُکرت أقوال اُخر حول تاریخ شهادته وهی : الیوم الثالث والعشرون ، (6) والتاسع عشر ، (7) والسابع عشر ، (8) والسابع والعشرون (9) من شهر رمضان سنه (40 ه ) . وهناک اختلاف أیضا بین المؤرّخین حول سنّ الإمام علیه السلام حین شهادته ؛ فقد ذکر أکثر المؤرّخین والمحدّثین من الفریقین أنّ عمره الشریف کان (63 سنه) (10) بید أنّ هناک أقوال اُخر فی هذا المضمار ، وهی : (58 سنه) (11) و(65 سنه) (12) و(64 سنه) . (13)

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 9 و ص 19 ، الغیبه للطوسی : ص 195 ح158، إعلام الوری : ج1 ص309 ، روضه الواعظین : ص147؛ مقتل أمیر المؤمنین:ص59 ح40 ، المناقب للخوارزمی: ص396 ح 416 وفیه «ضربه قبل دخول العشر الأواخر بلیلتین» .
2- .الکافی : ج 1 ص 452 ، تهذیب الأحکام : ج9 ص178 ح714، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 191 ح 5433 ، الإرشاد : ج1 ص 9 ، إثبات الوصیّه : ص 165 ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص212 ، إعلام الوری : ج 1 ص 309 ، روضه الواعظین : ص 147 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 154 ح 4688 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 557 ح 939 ، مروج الذهب : ج 2 ص 426 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 59 ح 40 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 587 ، مقاتل الطالبیّین : ص 54 ، المناقب للخوارزمی : ص 396 ح 416 .
3- .الکافی : ج 1 ص 457 ح 8 ، الأمالی للصدوق : ص 397 ح 510 ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 213 ، روضه الواعظین : ص 154 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 154 ح 4688 ، التاریخ الکبیر : ج 2 ص 363 الرقم 2760 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 157 ، الأخبار الطوال : ص 216 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 95 ح 88 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 586 .
4- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 253 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 584 و 585 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 151 و 152 ، مروج الذهب : ج 2 ص 426 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 112 الرقم 3789 ، شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 15 .
5- .الکافی : ج 7 ص 52 ح 7 ، الغیبه للطوسی : ص 195 ح 157 ، إثبات الوصیّه : ص 164 ؛ تاریخ دمشق : ج 42 ص 586 و 587 ، الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1118 ، المناقب للخوارزمی : ص 392 ح 411 .
6- .الکافی : ج 7 ص 52 ح 7 ، الغیبه للطوسی : ص 195 ح 157 ؛ الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1118 1120 ، المناقب للخوارزمی : ص 392 ح 411 .
7- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 559 ح 942 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 37 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 257 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 152 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 113 الرقم 3789 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 331 .
8- .المعجم الکبیر : ج 1 ص 95 ح 164 ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 136 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 584 ، المناقب للخوارزمی : ص 396 ح 416 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 331 .
9- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 39 ، الفتوح : ج 3 ص 281 .
10- .الکافی : ج 1 ص 452 ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 212 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 156 ح 4696 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 96 ح 165 ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 136 ، التاریخ الصغیر : ج 1 ص 107 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 258 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 151 ، مروج الذهب : ج 2 ص 358 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 10 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 64 ح 50 ، الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 181 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 331 .
11- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 156 ح 4695 ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 136 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 96 ح 166 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 11 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 63 ح 47 و 48 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 151 .
12- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 151 ؛ إثبات الوصیّه : ص 165 .
13- .مقاتل الطالبیّین : ص 54 ، التاریخ الصغیر : ج 1 ص 107 .

ص: 381



5 / 9 تاریخ شهادتش

5 / 9تاریخ شهادتشترور امام علیه السلام به دست ابن ملجم، طبق مشهور، در سپیده دم نوزدهم ماه رمضان بود و شهادتش در شب جمعه (1) بیست و یکم از ماه رمضان سال چهلم هجری (2) و مصادف با شب نزول قرآن بود. در تاریخ ترور آن حضرت، گفته های دیگری نیز هست، مانند هفدهم و بیست و یکم ماه رمضان. در باره تاریخ شهادتش نیز اقوال دیگری هست: بیست و سوم، نوزدهم، هفدهم و بیست و هفتم ماه رمضان سال چهلم هجری . میان مورّخان درباره سنّ امام علیه السلام در هنگام شهادت نیز اختلاف دیده می شود. بیشتر محدّثان و مورّخان شیعه و اهل سنّت، عمر او را 63 سال ذکر کرده اند و البته در این مورد اقوال دیگری هم هست که عبارت است از 58 سال، 65 سال و 64 سال.

.

1- .زمان شهادت او را شب یکشنبه نیز گفته اند (الکافی : ج 1 ص 452) و نیز روز یکشنبه (مقتل أمیر المؤمنین : ص 61 ح 44 ، المناقب ، خوارزمی : ص 392 ح 411) .
2- .این مسئله مورد اتّفاق است و در همه منابع موجود ، آمده است .

ص: 382

. .


ص: 383

. .


ص: 384

الکافی :قُتِلَ علیه السلام فی شَهرِ رَمَضانَ لِتِسعٍ بَقینَ مِنهُ لَیلَهَ الأَحَدِ سَنَهَ أربَعینَ مِنَ الهِجرَهِ ، وهُوَ ابنُ ثَلاثٍ وسِتّینَ سَنَهً . (1)

الإرشاد :کانَت وَفاهُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام قُبَیلَ الفَجرِ مِن لَیلَهِ الجُمُعَهِ لَیلَهَ إحدی وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ سَنَهَ أربَعینَ مِنَ الهِجرَهِ قَتیلاً بِالسَّیفِ ، قَتَلَهُ ابنُ مُلجَمٍ المُرادِیُّ لَعَنَهُ اللّهُ فی مَسجِدِ الکوفَهِ ، وقَد خَرَجَ علیه السلام یوقِظُ النّاسَ لِصَلاهِ الصُّبحِ لَیلَهَ تِسعَ عَشَرَهَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، وقَد کانَ ارتَصَدَهُ مِن أوَّلِ اللَّیلِ لِذلِکَ ، فَلَمّا مَرَّ بِهِ فِی المَسجِدِ وهُوَ مُستَخفٍ بِأَمرِهِ مُماکِرٌ بِإِظهارِ النَّومِ فی جُملَهِ النِّیامِ ثارَ إلَیهِ فَضَرَبَهُ عَلی اُمِّ رَأسِهِ بِالسَّیفِ وکانَ مَسموما ، فَمَکَثَ یَومَ تِسعَهَ عَشَرَ ولَیلَهَ عِشرینَ ویَومَها ولَیلَهَ إحدی وعِشرینَ إلی نَحوِ الثُّلثِ الأَوَّلِ مِنَ اللَّیلِ ، ثُمَّ قَضی نَحبَهُ علیه السلام شَهیدا ، ولَقِیَ رَبَّهُ تَعالی مَظلوما . (2)

تاریخ الیعقوبی بَعدَ ذِکرِ إصابَهِ الإِمامِ علیه السلام بِالسَّیفِ فی خَبَرٍ : أقامَ یَومَینِ وماتَ لَیلَهَ الجُمُعَهِ أوَّلَ لَیلَهٍ مِنَ العَشرِ الأَواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ سَنَهَ (40) ، ومِن شُهورِ العَجَمِ فی کانونِ الآخِرِ ، وهُوَ ابنُ ثَلاثٍ وسِتّینَ سَنَهً ، وغَسَّلَهُ الحَسَنُ ابنُهُ بِیَدِهِ ، وصَلّی عَلَیهِ وکَبَّرَ عَلَیهِ سَبعا ، وقالَ : أما إنَّهُ لا یُکَبِّرُ عَلی أحَدٍ بَعدَهُ ، ودُفِنَ بِالکوفَهِ فی مَوضِعٍ یُقالُ لَهُ الغَرِیُّ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 452 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 19 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 39 وفیهما «لیله الجمعه» .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 9 .
3- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 212 .

ص: 385

الکافی:امام علیه السلام در بیست و یکم ماه رمضان ، شب یکشنبه ، سال چهلم هجری کشته شد، در حالی که 63 سال داشت.

الإرشاد:درگذشت امیر مؤمنان، پیش از فجر شب جمعه، شب بیست و یکم از ماه رمضان سال چهلم هجری بود که با شمشیر کشته شد. ابن ملجم مرادی که لعنت خدا بر او باد او را در مسجد کوفه شهید کرد، در حالی که وی برای بیدار کردن مردم برای نماز صبح در شب نوزدهم ماه رمضان بیرون شده بود. ابن ملجم از اوّل شب در کمین کشتن امام علیه السلام بود. چون حضرت در مسجد بر او گذشت و او هدف خود را پنهان می کرد و حیله گرانه وانمود می کرد که درمیان خفتگان به خواب رفته است ، به سوی حضرت پرید و با شمشیر زهرآلود بر فرق سر او زد. امام علیه السلام روز نوزدهم، شب بیستم، روز بیستم و شب بیست و یکم را تا حدود ثلث اوّل شب ، زنده بود . سپس شهید شد و مظلومانه به دیدار پروردگارش شتافت.

تاریخ الیعقوبی پس از یادکرد ضربت خوردن امام علیه السلام با شمشیر :امام علیه السلام دو روز زنده بود و شب جمعه، اولین شب از دهه آخر ماه رمضان سال چهلم هجری در گذشت، که از ماه های عجم در ماه کانون دوم (ژانویه) بود، در حالی که 63 سال داشت. فرزندش امام حسن علیه السلام او را غسل داد و بر او نماز خواند و هفت تکبیر بر او گفت و فرمود: «آگاه باشید که پس از او بر احدی این گونه تکبیر گفته نمی شود». در کوفه، در جایی که به آن «غَریّ» گفته می شود ، دفن شد.

.


ص: 386

المستدرک علی الصحیحین عن الحریث بن مخشی :إنَّ عَلِیّا قُتِلَ صَبیحَهَ إحدی وعِشرینَ مِن رَمَضانَ ، قالَ : فَسَمِعتُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ یَقولُ وهُوَ یَخطُبُ وذَکَرَ مَناقِبَ عَلِیٍّ فَقالَ : قُتِلَ لَیلَهً اُنزِلَ القُرآنُ ، ولَیلَهً اُسرِیَ بِعیسی ، ولَیلَهً قُبِضَ موسی . قالَ : وصَلّی عَلَیهِ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا قُبِضَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام قامَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام فی مَسجِدِ الکوفَهِ ، فَحَمِدَ اللّهُ وأثنی عَلَیهِ وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ إنَّهُ قَد قُبِضَ فی هذِهِ اللَّیلَهِ رَجُلٌ ما سَبَقَهُ الأَوَّلونَ ، ولا یُدرِکُهُ الآخِرونَ ، إنَّهُ کانَ لَصاحِبَ رایَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ عَن یَمینِهِ جَبرَئیلُ وعَن یَسارِهِ میکائیلُ ، لا یَنثَنی حَتّی یَفتَحَ اللّهُ لَهُ . وَاللّهِ ما تَرَکَ بَیضاءَ ولا حَمراءَ إلّا سَبعُمِئهِ دِرهَمٍ فَضَلَت عَن عَطائِهِ ، أرادَ أن یَشتَرِیَ بِها خادِما لِأَهلِهِ . وَاللّهِ لَقَد قُبِضَ فِی اللَّیلَهِ الَّتی فیها قُبِضَ وَصِیُّ موسی یوشَعُ بنُ نونٍ ، وَاللَّیلَهِ الَّتی عُرِجَ فیها بِعیسَی ابنِ مَریَمَ ، وَاللَّیلَهِ الَّتی نَزَلَ فیها القُرآنُ . (2)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 154 ح 4688 ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 226 عن الحریث بن مخشبی ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 587 ح 1098 عن حریث بن المخش وفیهما إلی «موسی» .
2- .الکافی : ج 1 ص 457 ح 8 عن أبی حمزه ، الإرشاد : ج 2 ص 7 عن أبی إسحاق السبیعی وغیره ، بشاره المصطفی : ص 240 عن أبی الطفیل ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 213 ؛ المعجم الکبیر : ج 3 ص 80 ح 2725 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 38 کلاهما عن هبیره بن یریم ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 333 عن أبی خالد بن جابر ، مجمع الزوائد : ج 9 ص 202 ح 14798 عن أبی الطفیل وکلّها نحوه .

ص: 387

المستدرک علی الصحیحین به نقل از حریث بن مخشی : علی علیه السلام صبحدم بیست و یکم رمضان کشته شد. شنیدم که حسن علیه السلام در خطبه ای در مناقب علی علیه السلام می گفت: «شب نزول قرآن کشته شد، شبی که عیسی علیه السلام را به معراج بردند، شبی که موسی علیه السلام جان باخت». [ راوی ] گوید: حسن بن علی علیهماالسلام بر وی نماز گزارد.

امام باقر علیه السلام :چون امیر مؤمنان وفات یافت، حسن بن علی علیهماالسلام در مسجد کوفه به خطبه ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس فرمود: «ای مردم! امشب، مردی از دنیا رفت که نه پیشینیان از او سبقت گرفتند و نه آیندگان به مقام او می رسند . او صاحب پرچم پیامبر خدا بود . از سمت راستش جبرئیل و از سوی چپ او میکائیل حرکت می کرد . باز نمی گشت تا آن که خداوند برایش فتح آورَد. به خدا سوگند، درهم و دیناری از خود بر جای نگذاشت، مگر هفتصد درهم که اضافه سهمش از بیت المال بود و می خواست با آن خدمتکاری برای خانواده اش بخرد. به خدا سوگند ، در شبی درگذشت که یوشع بن نون ، وصیّ موسی علیه السلام درگذشته بود، شبی که عیسی بن مریم علیهماالسلام به آسمانْ عروج داده شد، شبی که در آن قرآن نازل شد».

.


ص: 388

الإمام الحسن علیه السلام :قُتِلَ عَلِیٌّ لَیلَهً نَزَلَ القُرآنُ . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :قُبِضَ [عَلِیٌّ علیه السلام ] قَتیلاً فی مَسجِدِ الکوفَهِ وَقتَ التَّنویرِ لَیلَهَ الجُمُعَهِ ، لِتِسعَهَ عَشَرَ مَضَینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، عَلی یَدَی عَبدِ الرَّحمنِ بنِ مُلجَمٍ المُرادِیِّ ، وقَد عاوَنَهُ وَردانُ بنُ مُجالِدٍ مِن تَیمِ الرُّبابِ ، وشَبیبُ بنُ بَجرَهَ ، وَالأَشعَثُ بنُ قَیسٍ ، وقُطامُ بِنتُ الأَخضَرِ ، فَضَرَبَهُ سَیفاً عَلی رَأسِهِ مَسموماً . (2)

.

1- .التاریخ الکبیر : ج 2 ص 363 الرقم 2760 ، تعجیل المنفعه : ص 117 ح 215 کلاهما عن خالد بن جابر عن أبیه .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 307 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 199 ح 1 .

ص: 389

امام حسن علیه السلام :علی علیه السلام شب نزول قرآن کشته شد.

المناقب ، ابن شهرآشوب :علی علیه السلام در مسجد کوفه ، هنگام سحرگاهِ شب جمعه نوزدهم ماه رمضان، به دست عبدالرحمان بن ملجم مرادی کشته شد ، در حالی که وردان بن مجالد از قبیله تَیْم الرَّباب و شبیب بن بجره و اشعث بن قیس و قُطام دختر اخضر با او همدستی کرده بودند. ابن ملجم ، شمشیری زهرآلود بر سر آن حضرت زد.

.


ص: 390

الفصل السادس: بعد الاستشهاد6 / 1التَّجهیزُ وَالدَّفنُفرحه الغری عن اُمّ کلثوم بنت علیّ علیه السلام :آخِرُ عَهدِ أبی إلی أخَوَیَّ علیهماالسلام أن قالَ : یا بَنِیَّ إن أنَا مُتُّ فَغَسِّلانی ، ثُمَّ نَشِّفانی بِالبُردَهِ الَّتی نَشَّفتُم بِها رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفاطِمَهَ علیهاالسلام ، ثُمَّ حَنِّطانی وسَجِّیانی عَلی سَریری ، ثُمَّ انتَظِرا حَتّی إذَا ارتَفَعَ لَکُما مُقَدَّمُ السَّریرِ فَاحمِلا مُؤَخَّرَهُ ، قالَت : فَخَرَجتُ اُشَیِّعُ جِنازَهَ أبی ، حَتّی إذا کُنّا بِظَهرِ الغَرِیِّ رَکَزَ (1) المُقَدَّمُ فَوَضَعنَا المُؤَخَّرَ ، ثُمَّ بَرَزَ الحَسَنُ بِالبُردَهِ الَّتی نُشِّفَ بِها رَسولُ اللّهِ وفاطِمَهُ فَنَشَّفَ بِها أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ثُمَّ أخَذَ المِعوَلَ فَضَرَبَ ضَربَهً فَانشَقَّ القَبرُ عَن ضَریحٍ ، فَإِذا هُوَ بِساجَهٍ مَکتوبٍ عَلَیها : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ هذا قَبرٌ ادَّخَرَهُ نوحُ النَّبِیُّ لِعَلِیٍّ وَصِیِّ مُحَمَّدٍ قَبلَ الطّوفانِ بِسَبعِمِئَهِ عامٍ . قالَت اُمُّ کُلثومٍ : فَانشَقَّ القَبرُ ، فَلا أدری أغارَ سَیِّدی فِی الأَرضِ أم اُسرِیَ بِهِ إلَی السَّماءِ ؟ إذ سَمِعتُ ناطِقاً لَنا بِالتَّعزِیَهِ : أحسَنَ اللّهُ لَکُمُ العَزاءَ فی سَیِّدِکُم وحُجَّهِ اللّهِ عَلی خَلقِهِ . (2)

.

1- .رَکزَ : ثبت بالأرض (اُنظر مجمع البحرین : ج 2 ص 728 «رکز») .
2- .فرحه الغری : ص 34 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 216 ح 17 وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 348 .