گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و نهم
سوره قَلَم




صفحه 19 از 78
سوره قَلَم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 نآ وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُروُنَ
ن ، سوگند به قلم و آنچه را با قلم مینویسند .
چه سوگند عجیبی ؟ درواقع آنچه که در اینجا به آن سوگند یاد شده است ، ظاهرا موضوع کوچکی است : یک قطعه نی و یا
چیزي شبیه به آن و کمی مادّه سیاه رنگ و سپس سطوري که بر صفحه کاغذ ناچیز رقم زده میشود .
اما در واقع این چیزي است که منشأ پیدایش تمام تمدنهاي انسانی ، پیشرفت و تکامل علوم ، بیداري اندیشهها و افکار ،
» ؛ شکلگیري مذهبها و سرچشمه هدایت و آگاهی بشر است ، تا آنجاکه دوران زندگی بشر را به دو دوران تقسیم میکنند
دوران تاریخ از زمانی شروع میشود که خط اختراع شد .« دوران قبل از تاریخ » و « دوران تاریخ
( جزء بیست و نهم ( 33
و انسان توانست ماجراي زندگی خودرا بر صفحات نقش کند و یا به تعبیر دیگر دورانی است که انسان دست به قلم گردید و از او
به یادگار ماند . « ما یَسْطُروُن »
عظمت این سوگند هنگامی آشکارتر میگردد ، که توجه داشته باشیم آن روزي که این آیات نازل گشت ، نویسنده و ارباب قلمی
در آن محیط وجود نداشت و اگر کسانی مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند ، تعداد آنها در کلّ سرزمین مکّه که مرکز
عبادي و سیاسی و اقتصادي حجاز بود ، به بیست نفر نمیرسید ، آري سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطی
عظمت خاصی دارد .
نقش قلم در حیات انسانها
پیشوایان ما در احادیث بسیاري به یاران خود تأکید میکردند که به حافظهخود قناعتنکنند و احادیثاسلامی و علومالهیرا بهرشته
( تحریر درآورده و برايآیندگان به یادگارگذارند .( 1
. جلد 18 ، صفحه 56 ، « وسائل الشیعه » -1
34 ) سوره قَلَم )
لایّامِ: بیان، 􀂛 لاقْلامِ باقٍ عَلی مَرِّ ا 􀂛 لاعْوامِ وَ بَیانُ ا 􀂛 اَلْبَیانُ بَیانانِ : بَیانُ اللِّسانِ وَ بَیانُالْبَنانِ، بَیانُاللِّسانِ تَدْرُسُهُ ا » : برخی دانشمندان گفتهاند
(1). « دو گونه است: بیان زبان و بیان قلم، بیان زبان با گذشت زمان کهنه میشود و از بین میرود ولی بیان قلمها تا ابد باقی است
اِنَّ قِوامَ اُمُورِ الدّینِ وَ الدُّنْیا بِشَ یْئَیْنِ الْقَلَمُ وَ السَّیْفُ وَ السَّیْفُ تَحْتَالْقَلَمِ : پایه امور دین و دنیا بر دو چیز » : و نیز گفتهاند
(2). « است " : قلم "و " شمشیر "و شمشیر زیر پوشش قلم قرار دارد
( براي قلم نویسندگان این افتخار در تمام دوران جهان بس که خداوند سوگند به قلم یاد کرده است ( و نه به شمشیر ) .( 3
و راستی چنین است چراکه پیروزيهاي نظامی اگر از ناحیه فرهنگ نیرومندي تضمین نگردد ، هرگز پایدار نخواهد بود ، مغولها
در
. جلد 10 ، صفحه 332 ، « مجمع البیان » -1
. جلد 10 ، صفحه 332 ، « مجمع البیان » -2
صفحه 20 از 78
. جلد 10 ، صفحه 102 ، « روح البیان » -3
( جزء بیست و نهم ( 35
تاریخ ایران بزرگترین پیروزي را کسب کردند ، ولی چون ملّت بیفرهنگی بودند ، به زودي در فرهنگ اسلام و ایران حل شدند
و مسیر خود را تغییر دادند .
گرچه این بحث بسیار دامنهدار است ، ولی براي اینکه از روش تفسیري خارج نشویم ، سخن را با حدیث بسیار پُرمعنایی از پیغمبر
ثَلاثٌ تَخْرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهی اِلی ما بَیْنَ یَدَيِ اللّه : صَ ریرُ اَقْلامِ الْعُلَماءِ ، وَ » : اسلام صلیاللهعلیهوآله در این زمینه پایان میدهیم
وَطْیُ اَقْدامِ الْمُجاهِدینَ وَ صَوْتُ مَغازِلِ الْمُحْ َ ص ناتِ : سه صدا است که حجابها را پاره میکند و به پیشگاه باعظمت خدا میرسد :
صداي گردش قلمهاي دانشمندان به هنگام نوشتن و صداي قدمهاي مجاهدان در میدان جهاد و صداي چرخ نخریسی
(1). « زنان پاکدامن
البته تمام آنچه گفته شد ، درباره قلمهایی است که در مسیر حق و
. صفحه 22 ،« الشهاب فی الحکم و الآداب » -1
36 ) سوره قَلَم )
عدالت و در صراط مستقیم گردش میکند. اما قلمهاي مسموم و گمراهکننده بزرگترین بلا و عظیمترین خطر براي جوامع انسانی
محسوب میشود .
2 ما اَنْتَ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ
به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی .
آنها که این نسبت ناروا را به تو میزنند ، کوردلانی هستند که اینهمه نعمت الهی را درباره تو نمینگرند ، نعمت عقل
و درایت سرشار ، نعمت امانت و صدق و راستی ، نعمت علم و دانش آشکار و نبوّت و مقام عصمت .
دیوانه آنها هستند که مظهر عقل کل را متّهم به جنون میکنند و رهبر و راهنماي انسانها را با این نسبت ناروا از خود دور
میسازند .
تحسین اخلاق برجسته پیامبر صلیاللهعلیهوآله
4 وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ
و تو اخلاق عظیم و برجستهاي داري .
( جزء بیست و نهم ( 37
و به معنی صفاتی است که از انسان جدا نمیشود و همچون خلقت و آفرینش انسان میگردد « خلقت » از مادّه « خُلُق »
.
اگر مردم را به بندگی خدا دعوت میکنی ، تو خود بیش از همه عبادت مینمایی و اگر از کار بد بازمیداري ، تو خود قبل از همه
خودداري میکنی ، آزارت میکنند و تو اندرز میدهی ، ناسزایت میگویند و برايآنها دعا میکنی، بر بدنت سنگ میزنند و
خاکستر داغ بر سرتمیریزند و تو برايهدایت آنها دست به درگاه خدا برمیداري.
آري تو کانون مهر و محبّت و عواطف و سرچشمه رحمتی .
نمونهاي از اخلاق پیامبر صلیاللهعلیهوآله
صفحه 21 از 78
پیروزي پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله هرچند با تأیید و امداد الهی بود، ولی عوامل زیادي از نظر ظاهر داشت که یکی از مهمترین
آنها جاذبه اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود . آنچنان صفات عالی انسانی و مکارم اخلاق در او جمع بود، که دشمنان سرسخت
را تحتتأثیر قرار میداد و به تسلیم وادار میکرد و دوستان را سخت مجذوب میساخت .
38 ) سوره قَلَم )
بلکه اگر این را معجزه اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بنامیم ، اِغراق نکردهایم ، چنانکه نمونهاي از این معجزه اخلاقی در فتح مکه
نمایان گشت ؛ هنگامیکه مشرکان خونخوار و جنایتپیشه که سالیان دراز هر چه در توان داشتند ، بر ضدّ اسلام و شخص پیامبر
صلیاللهعلیهوآله به کار گرفتند ، در چنگال مسلمین گرفتارشدند، پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر خلاف تمام محاسبات دوستان و
» دشمنان فرمان عفو عمومی آنها را صادر کرد و تمام جنایات آنها را به دست فراموشی سپرد و همین سبب شد که به مصداق
فوج فوج مسلمان شوند . « یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجا
در حدیثی از حسین بن علی آمده است که میگوید : از پدرم علی درباره ویژگیهاي زندگی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اخلاق او
رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله با همنشینانش » : سؤالکردم و پدرم مشروحا به من پاسخ فرمود ، در بخشی از این حدیث آمده است
چنین بود که دائما خوشرو و خندان و سهلالخلق و ملایم بود ، هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیبجو و مدیحهگر
نبود ، هیچکس از او مأیوس نمیشد و هرکس به درِ خانه او میآمد ، نومید بازنمیگشت ، سه چیز را از خود رها کرده بود :
( جزء بیست و نهم ( 39
مجادله در سخن ، پُرگویی و دخالتدر کاري که بهاو مربوطنبود و سهچیز را در مورد مردم رها کرده بود : کسی را مذمّت
نمیکرد ، سرزنش نمیفرمود و از لغزشها و عیوب پنهانی مردم جستجو نمیکرد . هرگز سخن نمیگفت مگر در مورد اموري که
ثواب الهی را امید داشت ، در موقع سخن گفتن به قدري نافذ الکلمه بود ، که همهسکوت اختیار میکردند و تکان نمیخوردند و
بههنگامی که ساکت میشد ، آنها به سخن درمیآمدند ، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمیکردند... هرگاه فرد غریب و ناآگاهی
با خشونت سخن میگفت و درخواستی میکرد ، تحمل مینمود و به یارانش میفرمود: هرگاه کسی را دیدید که حاجتی دارد ، به
(1).« او اعطاء کنید و هرگز کلامکسی را قطع نمیکرد تا سخنش پایان گیرد
آري اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود ، آن ملّت عقب مانده جاهلی و آن جمع خَشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام
همه پراکنده میشدند . « لَا انْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک » قرار نمیگرفتند و به مصداق
. صفحه 83 ، « معانی الاخبار » -1
40 ) سوره قَلَم )
و چه خوب است که این اخلاق اسلامی امروز زنده شود و در هر مسلمانی پرتوي از خُلق و خوي پیامبر
صلیاللهعلیهوآله باشد .
روایاتاسلامینیز در اینزمینهچهدرباره شخص پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و چه درباره وظیفه همه مسلمین فراوان است که به ذکر
چند روایت اکتفا میکنیم :
1) به ) . « من براي این مبعوث شدهام که فضایل اخلاقی را تکمیل کنم »: 1 در حدیثی آمدهاستکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
این ترتیب یکیازاهدافاصلیبعثتپیامبر صلیاللهعلیهوآله همین تکمیلاخلاق فضیلهاست .
2 در حدیث دیگري از آن حضرت آمده است :
. جلد 10 ، صفحه 333 ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و نهم ( 41
صفحه 22 از 78
(1).« مؤمن با حُسن خُلق خود به درجه کسی میرسد که شبها به عبادت میایستد و روزها روزهدار است »
ما مِنْ شَیْءٍ اَثْقَلُ فِیالْمیزانِ مِنْ خُلْقٍ حَسَ نٍ : چیزي در میزان » : 3 و باز از همان حضرت آمده است که فرمود
(2). « عمل در روز قیامت سنگینتر از خُلق خوب نیست
بر شما لازم است به سراغ حُسن خُلق » : 4 در حدیثی از امام علی بن موسی الرّضا آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
« بروید ، زیرا حُسن خُلق سرانجام در بهشت است و از سوء خُلق بپرهیزید که سوء خُلق سرانجام در آتش است
(3).
از مجموع اخبار فوق استفاده میکنیم که حُسن خُلق کلید بهشت ، وسیله جلب رضاي خدا، نشانه قدرت ایمان و همطراز
. جلد 10 ، صفحه 333 ، « مجمع البیان » -1
. جلد 10 ، صفحه 333 ، « مجمع البیان » -2
. جلد 10 ، صفحه 108 ، « روح البیان » -3
42 ) سوره قَلَم )
عبادات شبانه و روزانه است و حدیث در این زمینه فراوان است .
گروههاي 9گانهاي که شایستگی رفاقت ندارند
10 وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ
و اطاعت از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پَست است ، نکن !
بار دیگر از اطاعت آنها نهی کرده و صفات نهگانه مذمومی را که هریک به تنهایی میتواند مانع اطاعت و تبعیت گردد،
برمیشمرد.
به کسی میگویند که بسیار قَسم میخورد و براي هر کار کوچک و بزرگی سوگند یاد میکند و معمولًا اینگونه « حَلّاف »
افراد در سوگندهاي خویش صادق نیستند .
به معنی" حقارت و پَستی "است و برخی آن را به معنی افراد کمفکر یا دروغگو یا شرور میدانند . « مهانت » از « مَهین »
11 هَمّازٍ مَشّآءٍ بِنَمیمٍ
کسی که بسیار عیبجو و سخنچین است .
( جزء بیست و نهم ( 43
بر وزن طَنْز ) به معنی" غیبتکردن و عیبجویینمودن "است . ) « هَمْز » از مادّه « هَمّاز »
کسی است که براي برهمزدن و افساد در میان مردم و ایجاد خصومت و دشمنی رفت و آمد میکند . « مَشّآءٍ بِنَمیم »
12 مَنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ اَثیمٍ
و بسیار مانع کار خیر و تجاوزگر و گناهکار است .
نه تنها خود کار خیري نمیکند و راه خیري ارائه نمیدهد ، بلکه سدي است در مقابل خیر و برکت دیگران ، به علاوه انسانی
است متجاوز از حدود الهی و حقوقی که خدا براي هر انسانی تعیین کرده و اضافه بر این صفات ، آلوده هرگونه گناهی
نیز هست ، به طوري که گناه جزء طبیعت او شده است .
13 عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ
علاوه بر اینها کینهتوز و پُرخور و خَشِن و بدنام است .
صفحه 23 از 78
و سرانجام به هشتمین و نهمین صفات این افراد اشاره میکند :
44 ) سوره قَلَم )
میگوید ، به کسی میگویند که بسیار غذا میخورد و همه چیز را به سوي خود « مفردات » در « راغب » به طوري که « عُتُلّ »
میکشد و دیگران را از آن بازمیدارد . بعضی دیگر آن را به معنی انسان بدخوي کینهتوز خَشِن ، یا انسان بیحیاي
بدخُلق تفسیر کردهاند .
« زَنَمَۀ » کسی است که اصل و نَسَب روشنی ندارد و او را به قومی نسبت میدهند درحالیکه از آنها نیست و در اصل از « زَنیم »
( بر وزن قَلَمَۀ ) به قسمتی از گوش گوسفند میگویند که آویزان است ، گویی جُزء گوش نیست و به آن وابسته
است .
خلاصه اینکه خداوند در اینجا چنان ترسیمی از مکذّبان و صفات زشت و اخلاق رذیله آنها فرموده که شاید در سراسر قرآن
شبیه و نظیر نداشته باشد و به این ترتیب روشن میسازد که مخالفان اسلام و قرآن و مخالفان شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله
چگونه افرادي بودهاند ، افرادي:
1 دروغگو 2 حقیروپَست 3 غیبتکننده عیبجو
4 اختلافافکنبینمردم 5 مانع خیر 6 متجاوز
( جزء بیست و نهم ( 45
7 گنهکار 8 کینهايوخشن 9 بی اصل و نَسَب
14 اَنْ کانَ ذامالٍ وَ بَنینَ
مبادا به خاطر اینکه صاحبمال و فرزندان فراوان است ، از او پیروي کنی .
بدون شک پیامبر صلیاللهعلیهوآله هرگز تسلیم نمیشد و این آیات در حقیقت تأکیدي است بر این معنی ، تا خطّ مکتبی و روش
عملی او بر همه آشکار گردد و هیچکس از دوست و دشمنچنین انتظاري نداشته باشد.
لاوَّلینَ 􀂛 15 اِذا تُتْلی عَلَیْهِ ایاتُنا قالَ اَساطیرُ ا
هنگامیکه آیات ما براو خوانده میشود، میگوید: اینها افسانههاي خُرافی پیشینیان است.
در این آیه عکسالعمل اینگونه افراد را که داراي چنین صفات پَست هستند ، در برابر آیات الهی نشان میدهد ، با این بهانه و
برچسب زشت از آیات خداوند فاصله میگیرد و آنها را به دست فراموشی میسپرد و دیگران را نیز اغواء میکند و به همین دلیل
نباید از چنین افرادي اطاعت و پیروي کرد و این تکمیلی است بر نهی از اطاعت اینگونه افراد .
46 ) سوره قَلَم )
16 سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ
به زودي ما بر بینی او علامت و داغ ننگ مینهیم .
به معناي" بینی ، "که تنها در مورد خوك و « خُرْطُوم » این تعبیري است گویا و رسا بر نهایت ذلیل ساختن آنها ، زیرا اولًا تعبیر
فیل گفته میشود ، تحقیر روشنی براي آنهاست و ثانیا بینی در لغت عرب معمولًا کنایه از بزرگی و عزّت است ، همانگونه که در
فارسی نیز وقتی میگوییم بینی او را به خاك بمالید ، دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید ، ثالثا علامتگذاردن مخصوص
حیوانات است ، حتی در حیوانات در صورت آنها مخصوصا بر بینی آنها علامتگذاري نمیشود و در اسلام نیز این کار
نهی شده است ، همه اینها با بیانی رسا میگوید : خداوند اینچنین افراد طغیانگر خودخواه متجاوز سرکش را چنان
ذلیل میکند و کوس رسوایی آنها را در همهجا به صدا درمیآورد که عبرت همگان گردند .
صفحه 24 از 78
( جزء بیست و نهم ( 47
و تاریخاسلام نیز گواه بر این معنیاست که ایندستهاز مخالفان لجوج با پیشرفت اسلام چنان خواروذلیل شدند، که نظیر و مانند
نداشت و رسوایی در آخرت از آن هم بیشتر است .
51 وَ اِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروُا لَیُزْلِقُونَکَ بِاَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را میشنوند، تو را باچشمانخود هلاك کنند و میگوینداو دیوانهاست.
به معنی " لغزیدن و بر زمین افتادن "است و کنایه از هلاکت و نابودي میباشد . « زَلْق » از ماده « لَیُزْلِقُونَکَ »
قرآن میخواهد تضاد عجیبی را که در میان گفتههاي دشمنان اسلام وجود داشت ، با این بیان ظاهر سازد و آن اینکه آنها وقتی
آیات قرآن را میشنوند ، آنقدر مجذوب میشوند و در برابر آن اعجاب میکنند که میخواهند تو را با چشم بزنند ( زیرا چشم
زدن معمولًا در برابر اموري است که بسیار اعجابانگیز میباشد ) اما در عین حال میگویند : تو دیوانهاي و این راستی شگفتآور
است ، دیوانگی و پریشانگویی کجا و این آیات اعجابانگیز جذاب و پرنفوذ کجا ؟
48 ) سوره قَلَم )
این سبکمغزان نمیدانند چه میگویند و چه نسبتهاي ضد و نقیضی به تو میدهند .
آیاچشمزدنواقعیتدارد ؟
بسیاري مردم معتقدند در بعضی چشمها اثرمخصوصی است که وقتیاز روي اعجاب به چیزي بنگرند، ممکن است آن را از بین
ببرد یا در هم بشکند و اگر انسان است ، او را بیمار یا دیوانه کند .
این مسأله از نظر عقلی امر محالی نیست ، چراکه بسیاري از دانشمندان امروز معتقدند در بعضی از چشمها نیروي مغناطیسی خاصی
نهفته شده که کارایی زیادي دارد ، حتی با تمرین و ممارست میتوان آن را پرورش داد ، خواب مغناطیسی از طریق همین نیروي
مغناطیسی چشمها است .
( جزء بیست و نهم ( 49
که شعاعی نامریی است ، میتواند کاري کند که از هیچ سلاح مخرّبی ساخته نیست ، « اشعه لیزر » در دنیایی که
پذیرش وجود نیرویی در بعضی از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد ، چیز عجیبی نخواهد
بود .
بسیاري نقل میکنند که با چشم خود افرادي را دیدهاند که داراي این نیروي مرموز چشم بودهاند و افراد یا حیوانات یا اشیایی را از
طریق چشم زدن ، از کار انداختهاند .
لذا نه تنها نباید اصراري در انکار این امور داشت ، بلکه باید امکان وجود آن از نظر عقل و علم را نیز پذیرفت. در
روایات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده میشود که وجود چنین امري را اجمالًا تأیید میکند .
رُقْیِه » گاه به فرزندان جعفر چشم میزنند ، آیا » : خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد « اسماء بنت عمیس » در حدیثی آمده
دعاهایی است که مینویسند و افراد براي جلوگیري از چشم زخم با خود نگه « رقیۀ » منظور از ) ؟ « اي براي آنها بگیرم «
نَعَمْ ، فَلَوْ کانَ شَیْءٌ یَسْبِقُ الْقَدَرَ لَسَبَقَهُ الْعَیْنُ : آري » : میدارند و آن را تعویذ نیز میگویند ) . پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
(1). « ، مانعی ندارد اگر چیزي میتوانست بر قضا و قَدَر پیشی گیرد ، چشم زدن بود
50 ) سوره قَلَم )
گرفت و این « رُقْیۀ » و در حدیث دیگري آمده است که امیرمؤمنان فرمود : پیامبر صلیاللهعلیهوآله براي امام حسن و امام حسین
صفحه 25 از 78
اُعیذُکُما بِکَلِماتِ التّامَّۀِ وَ اَسْماءِ اللّهِ الْحُسْنی کُلُّها عامَّۀٌ ، مِنْ شَرِّ السّامَّۀِ وَ الْهامَّۀِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لامَّۀٍ وَ مِنْ شَرِّ » : دعارا خواند
حاسِدٍ اِذا حَسَ دَ : شما را به تمام کلمات و اسماء حُسناي خداوند از شرّ مرگ و حیوانات موذي و هر چشم بد و حسود آنگاه که
اینچنین » : سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآله نگاهی به ما کرد و فرمود « حسد ورزد ، میسپارم
. جلد 10 ، صفحه 341 ، « مجمع البیان » -1
( جزء بیست و نهم ( 51
(1). « حضرت ابراهیم براي اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود
(2). « اَلْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرَّقْیُ حَقٌّ : چشم زخم حق است و توسل به دعا براي رفع آن نیز حق است » : در نهجالبلاغه نیز آمده است
ذکر این نکته لازم است که هیچ مانعی ندارد این دعاها و توسلها به فرمان خداوند جلوي تأثیر نیروي مرموز مغناطیسی
چشمها را بگیرد ، همانگونه که دعاها در بسیاري از عوامل مخرب دیگر اثرمیگذارد و آنهارا به فرمانخدا خنثی
میکند .
این نیز لازم به یادآوري است که قبول چشم زخم به طور اجمال به این معنی نیست که به کارهاي خرافی و اعمال عوامانه در
اینگونه موارد پناه برده شود که هم برخلاف دستورهاي شرع است و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع است،
همانگونه که آلوده شدن بسیاريازحقایق با خرافات اینتأثیر نامطلوب را در اَذهان گذارده است.
. جلد 5 ، صفحه 400 ، « نور الثقلین » -1
. کلمات قصار ، جمله 400 ، « نهج البلاغه » -2
52 ) سوره قَلَم )
52 وَ ما هُوَ اِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ
درحالیکه این(قرآن)جز مایهبیداري براي جهانیان نیست.
در اینجا به معنی" یادآوري "است . « ذِکْر »
معارف قرآن ، روشنگر ، انذارهایش آگاه کننده ، مثالهایش پُرمعنی ، تشویقها و بشارتهایش روحپرور و در مجموع مایه بیداري
خفتگان و یادآوري غافلان است ، با این حال چگونه میتوان نسبت جنون به آورنده آن داد ؟
پایان سوره قَلَم
( جزء بیست و نهم ( 53
سوره