گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
3 / 1 7 آخرین وداع کننده



امام علی علیه السلام :تبار من، تبار پیامبر صلی الله علیه و آله و دین من، دین پیامبر صلی الله علیه و آله است. هر آن که از من چیزی به او رسید، آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله به دست آورده است.

امام علی علیه السلام :تبار من، تبار پیامبر صلی الله علیه و آله و آبروی من آبروی او و خون من خون اوست. هرکس چیزی از من به دست آورَد، آن را از پیامبر خدا به دست آورده است.

3 / 1 7آخرین وداع کنندهامام علی علیه السلام :من آخرینِ مردم در وداع با پیامبر خدا بودم و او را در گورش نهادم.

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله ، در حالی که سرش در دامن من بود، درگذشت . با دست های خود ، غسلش دادم و فرشتگان مقرّب ، همراه من ، جسد او را بر می گرداندند.

امام علی علیه السلام :سرِ پیامبر خدا در دامن من بود و همواره «نماز، نماز...» می گفت تا درگذشت.

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که سرش روی سینه من بود، درگذشت و جانش از میان دو دست من گذشت و من، دست هایم را بر صورتم کشیدم. متصدّی غسل دادن او شدم و فرشتگان، یاری ام می کردند. خانه و حیاط خانه، پُر ناله شد. گروهی فرود می آمدند و گروهی صعود می کردند و همواره ، همهمه آنان در گوشم بود که تا هنگامی که او را در آرامگاهش پنهان کردیم، بر وی درود می فرستادند. چه در زندگی و چه [ پس از] مرگش ، چه کسی از من به او سزاوارتر است؟! با آگاهی به پیش روید و نیّت هایتان باید در پیکار با دشمنانتان راست باشد. سوگند به آن که جز او خدایی نیست، من بر راه درستم و آنان در لغزشگاه باطل اند. آنچه را که می شنوید، می گویم و برای خود و شما، درخواست آمرزش از خداوند دارم.

.


ص: 276

3 / 1 8أنَا أولی بِهِ حَیّا ومَیِّتاالإمام علیّ علیه السلام :أنَا أولی بِرَسولِ اللّهِ حَیّا ومَیِّتا ، وأنَا وَصِیُّهُ ، ووَزیرُهُ ، ومُستَودَعُ سِرِّهِ وعِلمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :نَحنُ أولی بِرَسولِ اللّهِ حَیّا ومَیِّتا . (2)

عنه علیه السلام :وَاللّهِ ، إنّی لَأَخوهُ ، ووَلِیُّهُ ، ووارِثُهُ ، وَابنُ عَمِّهِ ، فَمَن أحَقُّ بِهِ مِنّی ؟ ! (3)

راجع : ص 56 (المنزله عند النبیّ) .

.

1- .الاحتجاج : ج 1 ص 182 ح 36 عن أبی المفضّل محمّد بن عبد اللّه الشیبانی بإسناده عن رجاله .
2- .الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 29 .
3- .خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 130 ح 65 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 653 ح 1110 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 136 ح 4635 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 107 ح 176 ، تفسیر ابن أبی حاتم : ج 2 ص 581 ح 1553 ؛ الأمالی للطوسی : ص 502 ح 1099 ، الاحتجاج : ج 1 ص 466 ح 110 ولیس فیهما «وولیّه» ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 339 ح 265 کلّها عن ابن عبّاس .

ص: 277



3 / 1 8 سزاوارترینِ به او در زندگی و مرگ

3 / 1 8سزاوارترینِ به او در زندگی و مرگامام علی علیه السلام :من در زندگی و [ پس از] مرگ پیامبر خدا، سزاوارترین [ فرد ]به او هستم. من وصیّ او ، وزیر او و امانتگاه رازها و دانش اویم.

امام علی علیه السلام :من سزاوارترین [ فرد] به پیامبر خدا در زندگی و مرگ او هستم.

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که من برادر او، ولیّ او، وارث او، و پسر عموی اویم. بنابراین، چه کسی از من به او سزاوارتر است؟!

ر . ک : ص 57 (جایگاهش در نزد پیامبر) .

.


ص: 278

3 / 2مُنتَهَی الخُضوعِ لِلنَّبِیِّ3 / 2 1أنَا عَبدٌ مِن عَبیدِ مُحَمَّدٍالإمام الصادق علیه السلام :جاءَ حِبرٌ مِنَ الأَحبارِ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، مَتی کانَ رَبُّکَ ؟ فَقالَ لَهُ : ثَکِلَتکَ اُمُّکَ ! ومَتی لَم یَکُن حَتّی یُقالَ : مَتی کانَ ؟ ! کانَ رَبّی قَبلَ القَبلِ بِلا قَبلٍ ، وبَعدَ البَعدِ بِلا بَعدٍ ، ولا غایَهَ ولا مُنتَهی لِغایَتِهِ ، انقَطَعَتِ الغایاتُ عِندَهُ ، فَهُوَ مُنتَهی کُلِّ غایَهٍ . فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ فَنَبِیٌّ أنتَ ؟ فَقالَ : وَیلَکَ ! إنَّما أنَا عَبدٌ مِن عَبیدِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (1)

3 / 2 2لَم اُخالِف رَسولَ اللّهِ قَطُّالإمام علیّ علیه السلام :إنّی وَاللّهِ لَم اُخالِف رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَطُّ ، ولَم أعصِهِ فی أمرٍ قَطُّ ، أقیهِ بِنَفسی فِی المَواطِنِ الَّتی تَنکُصُ فیهَا الأَبطالُ وتُرعَدُ مِنهَا الفَرائِصُ ، بِقُوَّهٍ أکرَمَنِی اللّهُ بِها ، فَلَهُ الحَمدُ . (2)

عنه علیه السلام :ما رَدَدتُ عَلَی اللّهِ کَلِمَهً قَطُّ ، ولا خالَفتُ النَّبِیَّ فی شَیءٍ ، أفدیهِ فِی المَواطِنِ کُلِّها بِنَفسی ، ولَقَد جَلَّیتُ الکَربَ العَظیمَ عَن وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، نَجدَهً أعطانیها رَبّی . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 89 ح 5 و ص 90 ح 8 نحوه ، التوحید : ص 174 ح 3 کلّها عن أبی الحسن الموصلی ، الاحتجاج : ج 1 ص 496 ح 126 .
2- .الأمالی للمفید : ص 235 ح 5 ، الأمالی للطوسی : ص 111 ح 13 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 5 کلّها عن الأصبغ بن نباته ، وقعه صفّین : ص 224 عن أبی سنان الأسلمی ؛ شرح نهج البلاغه : ج 5 ص 181 عن أبی سنان عن أبیه .
3- .المناقب للکوفی : ج 2 ص 556 ح 1069 عن ابن عبّاس .

ص: 279



3 / 2 نهایت فروتنی به پیامبر

اشاره

3 / 2 1 من بنده ای از بندگان محمّدم

3 / 2 2 هرگز با پیامبر خدا مخالفت نکردم

3 / 2نهایت فروتنی به پیامبر3 / 2 1من بنده ای از بندگان محمّدمامام صادق علیه السلام :یکی از عالمان یهود، نزد امیر مؤمنان آمد و گفت : ای امیر مؤمنان! پروردگارت از کِی بود؟ امام به وی فرمود : «مادرت به سوگت نشیند! کِی نبود تا گفته شود کی بود؟! پروردگارم پیش از پیش ، از هنگامی که پیشی وجود نداشت، بود و پس از پس، هنگامی که پسی وجود ندارد، خواهد بود. بی نهایت است و برای نهایتش پایانی نیست. در پیشگاه او پایان ها پایان می پذیرند. او نهایتِ هر نهایت است». وی گفت : ای امیر مؤمنان! آیا تو پیامبری؟ فرمود : «ای وای بر تو! من تنها بنده ای از بندگان محمّدم».

3 / 2 2هرگز با پیامبر خدا مخالفت نکردمامام علی علیه السلام :سوگند به خدا که من هیچ گاه با پیامبر خدا مخالفت نکردم و در هیچ کاری او را نافرمانی نکردم. به قدرتی که خداوند به من داده، در جایگاه هایی که قهرمانان در آن جا می شکنند و از ترس می لرزند، جانم را سپر او کردم. سپاس، خدا را!

امام علی علیه السلام :هرگز هیچ سخنی از خدا را رد نکردم و در هیچ چیز با پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت نکردم . در همه موارد، جانم را فدایش ساختم وغم های بزرگ را از چهره پیامبر خدا زدودم. این دلیری ای است که پروردگارم به من عنایت کرده است.

.


ص: 280

عنه علیه السلام :لَقَد عَلِمَ المُستَحفَظونَ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أنّی لَم أرُدَّ عَلَی اللّهِ ولا عَلی رَسولِهِ ساعَهً قَطُّ ، ولَقَد واسَیتُهُ بِنَفسی فِی المَواطِنِ الَّتی تَنکُصُ فیهَا الأَبطالُ وتَتَأَخَّرُ فیهَا الأَقدامُ ، نَجدَهً أکرَمَنِی اللّهُ بِها . (1)

3 / 3التَّقَدُّمُ عَلَی الأَقرانِ3 / 3 1لا یَتَقَدَّمُنی أحَدٌ إلّا أحمَدُ صلی الله علیه و آلهالإمام علیّ علیه السلام :لا یَتَقَدَّمُنی أحَدٌ إلّا أحمَدُ صلی الله علیه و آله ، وإنّی وإیّاهُ لَعَلی سَبیلٍ واحِدٍ ، إلّا أنَّهُ هُوَ المَدعُوُّ بِاسمِهِ . (2)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّی أوَّلُ مَن أنابَ ، وسَمِعَ فَأَجابَ ، لَم یَسبِقنی إلّا رَسولُکَ . (3)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّیأوَّلُ مَن أنابَ ، وسَمِعَ وأجابَ ، لَم یَسبِقنی إلّا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالصَّلاهِ . (4)

عنه علیه السلام :أنَا الصِّدّیقُ الأَکبَرُ ، وأنَا الفاروقُ الأَوَّلُ ، أسلَمتُ قَبلَ إسلامِ النّاسِ ، وصَلَّیتُ قَبلَ صَلاتِهِم . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 197 ، غرر الحکم : ح 10145 .
2- .الکافی : ج 1 ص 198 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 41 ، بصائر الدرجات : ص 199 ح 1 کلّها عن أبی الصامت الحلوانی عن الإمام الباقر علیه السلام .
3- .تذکره الخواصّ : ص 120 عن عبد اللّه بن صالح العجلی ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 295 ح 3 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 131 .
5- .شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 30 .

ص: 281



3 / 3 پیشی گرفتن بر همانندان

اشاره

3 / 3 1 جز احمد صلی الله علیه و آله ، کسی بر من پیشی نمی گیرد

امام علی علیه السلام :یاران حافظ و رازدار محمّد صلی الله علیه و آله می دانند که من هیچ گاه با خدا و پیامبر او مخالفت نکردم و در موقعیّت هایی که قهرمانان در آنها می شکنند و گام ها به عقب کشیده می شوند، با جانم از او دفاع کردم. این، دلیری ای است که خداوند به من کرامت کرده است.

3 / 3پیشی گرفتن بر همانندان3 / 3 1جز احمد صلی الله علیه و آله ، کسی بر من پیشی نمی گیردامام علی علیه السلام :جز احمد صلی الله علیه و آله کسی بر من پیشی نمی گیرد. من و او بر یک سیاقیم، جز آن که او به نام ، فراخوانده شده [ و به پیامبری منصوب شده ]است.

امام علی علیه السلام :پروردگارا! تو می دانی من اوّلین کسی هستم که روی آورْد و شنید و اجابت کرد. و جز پیامبر تو، کسی بر من پیشی نگرفت.

امام علی علیه السلام :پروردگارا! من اوّلین کسی هستم که روی آورْد، شنید و اجابت کرد، و به نمازگزاری، جز پیامبر خدا، کسی بر من پیشی نگرفت.

امام علی علیه السلام :من صدّیق اکبرم. من فاروق اوّلم . پیش از اسلام آوردن مردم، اسلام آوردم و پیش از آنان، نماز گزاردم.

.


ص: 282

عنه علیه السلام :وَاللّهِ لَأَنَا أوَّلُ مَن صَدَّقَهُ . (1)

راجع : ج 9 ص 398 (لم یکفر باللّه طرفه عین) و ص 402 (أول من أسلم) . ج 10 ص 6 (أوّل من صلّی مع النبیّ) . و ص 22 (أوّل من عَبَد اللّه من الاُمّه) .

3 / 3 2لَن یُسرِعَ أحَدٌ قَبلی إلی دَعوَهِ حَقٍّالإمام علیّ علیه السلام فی قَضِیَّهِ الشّوری : لَن یُسرِعَ أحَدٌ قَبلی إلی دَعوَهِ حَقٍّ ، وصِلَهِ رَحِمٍ ، وعائِدَهِ کَرَمٍ ، فَاسمَعوا قَولی ، وعوا مَنطِقی . (2)

عنه علیه السلام فی قَضِیَّهِ الشّوری : لَن یُسرِعَ أحَدٌ قَبلی إلی دَعوَهِ حَقٍّ ، وصِلَهِ رَحِمٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ ، اِسمَعوا کَلامی ، وعوا مَنطِقی . (3)

3 / 3 3کُنتُ أخفَضَهُم صَوتا وأعلاهُم فَوتاالإمام علیّ علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ بَعدَ وَقعَهِ النَّهرَوانِ : فَقُمتُ بِالأَمرِ حینَ فَشِلوا ، وتَطَلَّعتُ حینَ تَقَبَّعوا ، ونَطَقتُ حینَ تَعتَعوا ، ومَضَیتُ بِنورِ اللّهِ حینَ وَقَفوا . وکُنتُ أخفَضَهُم صَوتا ، وأعلاهُم فَوتا (4) ، فَطِرتُ بِعِنانِها ، وَاستَبدَدتُ بِرِهانِها ، کَالجَبَلِ لا تُحَرِّکُهُ القَواصِفُ ، ولا تُزیلُهُ العَواصِفُ ، لَم یَکُن لِأَحَدٍ فِیَّ مَهمَزٌ ، ولا لِقائِلٍ فِیَّ مَغمَزٌ . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 37 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 99 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 139 .
3- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 236 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 225 .
4- .فاتنی کذا : سبقنی (تاج العروس : ج 3 ص 104 «فوت») .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 37 وراجع کمال الدین : ص 388 والأمالی للصدوق : ص 312 ح 363 .

ص: 283



3 / 3 2 در فراخوانی به حق، هیچ کس بر من پیشی نگرفت

3 / 3 3 خاموش ترین و پیش قدم ترین بودم

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا، من اوّلین کسی هستم که او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) را تصدیق کرد.

ر . ک : ج 9 ص 399 (لحظه ای به خدا کفر نورزید) و ص 403 (نخستین مسلمان) . ج 10 ص 7 (نخستین نمازگزار با پیامبر) . و ص 23 (نخستین عبادت کننده از بین امّت) .

3 / 3 2در فراخوانی به حق، هیچ کس بر من پیشی نگرفتامام علی علیه السلام در ماجرای شورا : در دعوت به حق و صله رحم و به کَرَم بهره رسانی، هیچ کس بر من پیشی نگرفت. پس سخن مرا گوش کنید و کلامم را بفهمید.

امام علی علیه السلام در ماجرای شورا : به دعوت حق و صله رحم، هیچ کس بر من پیشی نگرفت. نیرو و قوّتی جز از خدا نیست. سخنم را گوش کنید و حرفم را بفهمید.

3 / 3 3خاموش ترین و پیش قدم ترین بودمامام علی علیه السلام ضمن خطبه ای که بعد از حادثه نهروان ایراد کرد : برای یاری دین قیام کردم ، هنگامی که [همه ]سستی ورزیدند . گام پیش نهادم ، وقتی که سر در گریبان بودند. گویا شدم ، وقتی که واماندند. به نور خدا گذشتم ، هنگامی که درماندند. از همه خاموش تر بودم و در پیشی گرفتن، از همه برتر بودم. زمام فضایل را گرفتم و پرواز کردم و جایزه آن را بردم؛ چون کوه که بادهای تند، آن را حرکت نمی دهد و توفان ها آن را از بین نمی برد. هیچ کس نمی توانست در من نقصی بجوید و هیچ گوینده ای در من، عیبی نمی یافت.

.


ص: 284

3 / 3 4أنَا خَیرٌ مِنکَ ومِنهُماشرح نهج البلاغه :قالَ لَهُ [لِعَلِیٍّ علیه السلام ]عُثمانُ فی کَلامٍ تَلاحَیا فیهِ حَتّی جَری ذِکرُ أبی بَکرٍ وعُمَرَ : أبو بَکرٍ وعُمَرُ خَیرٌ مِنکَ . فَقالَ : أنَا خَیرٌ مِنکَ ومِنهُما ، عَبَدتُ اللّهَ قَبلَهُما ، وعَبَدتُهُ بَعدهُما . (1)

الإحتجاج :رُوِیَ أنَّ یَوما مِنَ الأَیّامِ قالَ عُثمانُ بنُ عَفّانَ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : إن تَرَبَّصتَ بی فَقَد تَرَبَّصتَ بِمَن هُوَ خَیرٌ مِنّی ومِنکَ . قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : ومَن هُوَ خَیرٌ مِنّی ؟ ! قالَ : أبو بَکرٍ وعُمَرُ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : کَذَبتَ ، أنَا خَیرٌ مِنکَ ومِنهُما ؛ عَبَدتُ اللّهَ قَبلَکُم ، وعَبَدتُهُ بعَدَکُم . (2)

راجع : ص 472 (أبو الهیثم مالک بن التیِّهان) . ج 9 ص 124 (الجاحظ) .

3 / 3 5فَیا عَجَبا لِلدَّهرِ !الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی مُعاوِیَهَ : فَیا عَجَبا لِلدَّهرِ ؛ إذ صِرتُ یُقرَنُ بی مَن لَم یَسعَ بِقَدَمی ، ولَم تَکُن لَهُ کَسابِقَتِیَ الَّتی لا یُدلی أحَدٌ بِمِثلِها ، إلّا أن یَدَّعِیَ مُدَّعٍ ما لا أعرِفُهُ ، ولا أظُنُّ اللّهَ یَعرِفُهُ . وَالحَمدُ للّهِِ عَلی کُلِّ حالٍ. (3)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 262 ح 66 و ص 25 ؛ الفصول المختاره : ص 168 و ص 279 ، الإیضاح : ص 519 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 265 ، المسترشد : ص 227 ح 65 کلّها نحوه .
2- .الاحتجاج : ج 1 ص 362 ح 59 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 5 .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 9 .

ص: 285



3 / 3 4 من بهتر از تو و آن دواَم

3 / 3 5 شگفتا از روزگار !

3 / 3 4من بهتر از تو و آن دواَمشرح نهج البلاغه :عثمان ضمن سخنی که بین او و امام علیه السلام رد و بدل شد و گفتگو به یاد کردِ ابوبکر و عمر کشید ، به علی علیه السلام گفت : ابوبکر و عمر، بهتر از تو بودند. امام علیه السلام فرمود : «من بهتر از تو و آن دواَم. پیش از آن دو، خدا را پرستش کردم و پس از آن دو او را پرستش کردم».

الإحتجاج :روزی از روزها، عثمان بن عفّان به علی بن ابی طالب علیه السلام گفت : اگر اینک [مرگ و سرآمدنِ خلافتِ] مرا انتظار می کشی ، پیش از این هم [مرگِ ]کسانی را انتظار می بردی که از من و تو بهتر بودند. علی علیه السلام فرمود : «چه کسی بهتر از من بود؟». عثمان گفت : ابوبکر و عمر. علی علیه السلام فرمود : «دروغ گفتی. من از تو و از آن دو بهترم. پیش از شما و بعد از شما خدا را پرستش کردم».

ر . ک : ص 473 (ابو هیثم مالک بن تیهان) . ج 9 ص 125 (جاحظ) .

3 / 3 5شگفتا از روزگار !امام علی علیه السلام در نامه اش به معاویه : شگفتا از روزگار! که کسی همتای من شمرده می شود که در حدّ من کوشش نکرده ، و سابقه مرا در اسلام نداشته است؛ سابقه ای که کسی به مانند آن، دسترس ندارد، مگر آن که ادّعا کننده ای چیزی ادّعا کند که من از آن بی خبرم، و گمان ندارم خداوند هم آن را بشناسد. در هر حال، حمد و سپاس، مخصوص خداست.

.


ص: 286

عنه علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ تَشتَمِلُ عَلَی الشَّکوی مِن أمرِ الخِلافَهِ : أما وَاللّهِ لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ ، وإنَّهُ لَیَعلَمُ أنَّ مَحَلّی مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحا ، یَنحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ ، ولا یَرقی إلَیَّ الطَّیرُ ... حَتّی مَضَی الأَوَّلُ لِسَبیلِهِ ، فَأَدلی بِها إلی فُلانٍ بَعدَهُ ... حَتّی إذا مَضی لِسَبیلِهِ جَعَلَها فی جَماعَهٍ زَعَمَ أنّی أحَدُهُم ، فَیا لَلّهِ ولِلشّوری ! مَتَی اعتَرَضَ الرَّیبُ فِیَّ مَعَ الأَوَّلِ مِنهُم حَتّی صِرتُ اُقرَنُ إلی هذِهِ النَّظائِرِ ! (1)

راجع : ص 286 (کنت کجزء منه) .

3 / 4الفَضائِلُ الباهِرَهُ3 / 4 1الآیَهُ الکُبریالإمام علیّ علیه السلام :أنَا الحُجَّهُ العُظمی ، وَالآیَهُ الکُبری ، وَالمَثَلُ الأَعلی . (2)

عنه علیه السلام :ما للّهِِ نَبَأٌ أعظَمُ مِنّی ، وما للّهِِ آیَهٌ أکبَرُ مِنّی . (3)

الإمام الباقر علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ : ما للّهِِ عَزَّ وجَلَّ آیَهٌ هِیَ أکبَرُ مِنّی ، ولا للّهِِ مِن نَبَأٍ أعظَمُ مِنّی . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 3 ، معانی الأخبار : ص 361 ح 1 ، الإرشاد : ج 1 ص 287 ، علل الشرائع : ص 150 ح 12 ، الجمل : ص 126 ، الاحتجاج : ج 1 ص 452 ح 105 کلّها عن ابن عبّاس ، الأمالی للطوسی : ص 372 ح 803 عن زراره عن الإمام الباقر علیه السلام عن ابن عبّاس وعن الإمام الباقر عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ، نثر الدرّ : ج 1 ص 274 کلّها نحوه .
2- .الأمالی للصدوق : ص 92 ح 67 عن الأصبغ بن نباته .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 401 عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا علیه السلام ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 758 ح 2 عن محمّد بن الفضیل عن الإمام الصادق علیه السلام وفیه صدره .
4- .الکافی : ج 1 ص 207 ح 3 ، بصائر الدرجات : ص 77 ح 3 ، تفسیر فرات : ص 533 ح 685 نحوه وفیه «أعظم» بدل «أکبر» وکلّها عن أبی حمزه .

ص: 287



3 / 4 فضیلت های درخشان

اشاره

3 / 4 1 بزرگ ترین نشانه

امام علی علیه السلام در خطبه ای که در بر دارنده شکایت از جریان خلافت است : سوگند به خدا که فلانی، پیراهن خلافت را پوشید، حال آن که می دانست من برای خلافت، چون محورِ میانه آسیا هستم. [ فضایل، ]چون سیل از من سرازیر می شود و هیچ پرنده ای به بلندای من نمی رسد ... تا آن که اوّلی ، راه خود را به پایان بُرد و خلافت را به آغوش فلانی انداخت... تا آن که او هم راه خود را به پایان بُرد و آن را در بین گروهی قرار داد و پنداشت که من هم یکی از آنانم. پناه بر خدا از این شورا ! کِی [در سنجشِ من] با اوّلی از آنان ، تردیدی درباره من بود که اکنون با اینان هم ردیف شده ام؟!

ر . ک : ص 269 (من همچون جزئی از او بودم) .

3 / 4فضیلت های درخشان3 / 4 1بزرگ ترین نشانهامام علی علیه السلام :من بزرگ ترین حجّت و بزرگ ترین نشانه و برترین نمونه ام.

امام علی علیه السلام :خداوند را خبری بزرگ تر از من نیست، و خدا را نشانه ای بزرگ تر از من نیست.

امام باقر علیه السلام :امیر مؤمنان که درودهای خدا بر او باد می فرمود: «برای خداوند عز و جل ، نشانی که بزرگ تر از من باشد، نیست و خداوند را خبری بزرگ تر از من نیست».

.


ص: 288

3 / 4 2الصِّدّیقُ الأَکبَرُالإمام علیّ علیه السلام :أنَا الصِّدّیقُ الأَکبَرُ . (1)

عنه علیه السلام :أنَا الصِّدّیقُ الأَکبَرُ ، وأنَا الفاروقُ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ . (2)

عنه علیه السلام :ألا وإنّی فیکُم أیُّهَا النّاسُ کَهارونَ فی آلِ فِرعَونَ ، وکَبابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ ، وکَسَفینَهِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ ، إنِّی النَّبَأُ العَظیمُ ، وَالصِّدّیقُ الأَکبَرُ . (3)

راجع : ص 148 (الصدّیق الأکبر والفاروق الاعظم) .

3 / 4 3الفاروقُ الأَکبَرُالإمام علیّ علیه السلام :أنَا الفاروقُ الأَکبَرُ . (4)

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 44 ح 120 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 121 ح 4584 ، خصائص أمیرالمؤمنین للنسائی : ص 38 ح 6 کلّها عن عبّاد بن عبد اللّه ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 379 ، المعارف لابن قتیبه : ص 169 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 33 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 31 والأربعه الأخیره عن معاذه العدویّه ، الخصال : ص 402 ح 110 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 260 ح 172 کلاهما عن عبّاد بن عبد اللّه .
2- .کنز الفوائد : ج 1 ص 265 عن معاده بنت عبد الرحمن العدویّه ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 712 ح 17 وفیه «والفاروق الذی أفرق . ..» .
3- .الکافی : ج 8 ص 30 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ؛ شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 122 وفیه «وقد قال علیه السلام غیر مرّه : أنا الصدّیق الأکبر والفاروق الأوّل» فقط .
4- .الکافی : ج 1 ص 197 ح 2 عن سعید الأعرج و ص 196 ح 1 ، علل الشرائع : ص 164 ح 3 کلاهما عن المفضّل بن عمر ، الأمالی للطوسی : ص 206 ح 352 عن سعید الأعرج ، بحار الأنوار : ج 26 ص 317 ح 85 نقلاً من کتاب القائم للفضل بن شاذان عن صالح بن حمزه عن الحسن بن عبد اللّه وکلّها عن الإمام الصادق علیه السلام ، بصائر الدرجات : ص 202 ح 5 عن سلمان الفارسی .

ص: 289



3 / 4 2 صدّیق اکبر

3 / 4 3 فاروقِ اکبر

3 / 4 2صدّیقِ اکبرامام علی علیه السلام :من صدّیق اکبرم.

امام علی علیه السلام :من صدّیق اکبرم (1) و من، فاروق 2 بین حق و باطلم.

امام علی علیه السلام :ای مردم! بدانید که من در بین شما، چون هارون علیه السلام در میان آل فرعون، و چون باب توبه در بین بنی اسرائیل، و چون کشتی نوح علیه السلام در بین قوم نوح هستم. من آن خبر عظیم و صدّیق اکبرم.

ر . ک : ص 149 (صدّیق اکبر و فاروق اعظم) .

3 / 4 3فاروقِ اکبرامام علی علیه السلام :من فاروق اکبرم.

.

1- .. صدّیق ، به معنای «راستْ مرد» و فاروق به معنای «جدا کننده» است. (م)

ص: 290

عنه علیه السلام :إنِّی الفاروقُ الأَکبَرُ . (1)

عنه علیه السلام :أنَا الفاروقُ الأَکبَرُ ، وأنَا الإِمامُ لِمَن بَعدی ، وَالمُؤدّی عَمَّن کانَ قَبلی . (2)

راجع : ج 2 ص 202 (علی فاروق الاُمّه) .

3 / 4 4القُرآنُ النّاطِقُالإمام علیّ علیه السلام لَمّا أرادَ أهلُ الشّامِ أن یَجعَلُوا القُرآنَ حَکَماً بِصِفّینَ :أنَا القُرآنُ النّاطِقُ . (3)

عنه علیه السلام :أنَا کَلامُ اللّهِ النّاطِقُ . (4)

عنه علیه السلام :هذا کِتابُ اللّهِ الصّامِتُ ، وأنَا المُعَبِّرُ عَنهُ ، فَخُذوا بِکتابِ اللّهِ النّاطِقِ ، وذَرُوا الحُکمَ بِکتابِ اللّهِ الصّامِتِ ؛ إذ لا مُعَبِّرَ عَنهُ غَیری . (5)

عنه علیه السلام :یَابنَ أبی سُفیانَ ، أنتَ تَدعونی إلَی العَمَلِ بِکِتابِ اللّهِ وأنَا کِتابُهُ النّاطِقُ إنَّ هذا لَهُوَ العَجَبُ العَجیبُ وَالأَمرُ الغَریبُ . (6)

راجع : ج 10 ص 546 (علم الکتاب) .

.

1- .تفسیر فرات : ص 178 ح 230 عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ، بصائر الدرجات : ص 200 ح 2 عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن بعض رفعه إلی الإمام الصادق عنه علیهماالسلام .
2- .الکافی : ج 1 ص 198 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 41 ، بصائر الدرجات : ص 199 ح 1 کلّها عن أبی الصامت الحلوانی عن الإمام الباقر علیه السلام .
3- .ینابیع المودّه : ج 1 ص 214 ح 20 .
4- .بحار الأنوار : ج 82 ص 199 .
5- .العمده : ص 330 ح 550 .
6- .إرشاد القلوب : ص 249 وراجع العمده : ص 330 ووسائل الشیعه : ج 27 ص 34 ح 33147 وفیه «هذا کتاب اللّه الصامت ، وأنا کتاب اللّه الناطق» .

ص: 291



3 / 4 4 قرآنِ گویا

امام علی علیه السلام :هر آینه من فاروق اکبرم.

امام علی علیه السلام :من فاروق اکبرم. من امام آیندگان خویش و رساننده از پیشینیانم هستم .

ر . ک : ج 2 ص 203 (علی فاروق امّت است) .

3 / 4 4قرآنِ گویاامام علی علیه السلام هنگامی که شامیان در صفّین تصمیم گرفتند که قرآن را حَکَم قرار دهند : من، قرآن گویایم.

امام علی علیه السلام :من کلام گویای خدایم.

امام علی علیه السلام با اشاره به قرآن : این، کتابِ خاموش خداست و من، سخنگوی اویم. پس به کتاب گویای خداوندی دست آویزید و حکم کردن به کتاب صامت خدا را وانهید؛ چرا که جز من سخنگویی برای آن نیست.

امام علی علیه السلام :ای معاویه! تو مرا به عمل به کتاب خدا فرا می خوانی ، حال آن که من خود ، کتاب گویای اویم؟! به راستی که این ، شگفت است و شگفت انگیز ، و داستانی غریب است .

ر . ک : ج 10 ص 547 (دانش کتاب) .

.


ص: 292

3 / 4 5أعرَفُ النّاسِ بِالکِتابِ وَالسُّنَّهِالإمام علیّ علیه السلام :أنَا ... أعرَفُکُم بِالکِتابِ وَالسُّنَّهِ ، وأفقَهُکُم فِی الدّینِ ، وأعلَمُکُم بِعَواقِبِ الاُمورِ . (1)

راجع : ج 10 ص 546 (أنواع علومه) .

3 / 4 6یَعسوبُ المُؤمِنینَالإمام علیّ علیه السلام :أنَا یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وأنَا أوَّلُ السّابِقینَ . (2)

عنه علیه السلام :أنَا یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وَالمالُ یَعسوبُ الفُجّارِ . (3)

عنه علیه السلام :أنَا یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وَالمالُ یَعسوبُ الظَّلَمَهِ . (4)

عنه علیه السلام :أنَا أمیرُ المُؤمِنینَ ، ویَعسوبُ المُتَّقینَ . (5)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عَلِیّا أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام کانَ یَقولُ: أنَا یَعسوبُ الدّینِ ، وأمیرُالمُؤمنِینَ، وإنَّ کِثرَهَ المالِ عَدُوٌّ لِلمُؤمِنینَ ، ویَعسوبُ المُنافِقینَ . (6)

.

1- .الاحتجاج : ج 1 ص 182 ح 36 عن محمّد بن عبد اللّه الشیبانی بإسناده عن رجاله .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 18 ح 42 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 712 ح 17 .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 316 ، غرر الحکم : ح 3764 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 14 ح 503 عن عبایه وفیه «أنا یعسوب المتّقین ، والمال یعسوب الکفّار» ؛ ربیع الأبرار : ج 4 ص 149 .
4- .کنز العمّال : ج 13 ص 119 ح 36381 نقلاً عن أبی نعیم ؛ الخصال : ص 633 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام ، معانی الأخبار : ص 314 ، الاختصاص : ص 151 ، الجمل : ص 286 عن أبی الأسود .
5- .مختصر بصائر الدرجات : ص 34 عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام ، المسترشد : ص 269 ح 80 وفیه «الدین» بدل «المتّقین» .
6- .التمحیص : ص 48 ح 78 عن محمّد بن مسلم .

ص: 293



3 / 4 5 آشناترینِ مردم به قرآن و سنّت

3 / 4 6 رئیس مؤمنان

3 / 4 5آشناترینِ مردم به قرآن و سنّتامام علی علیه السلام :من... آشناترینِ شما به قرآن و سنّتم؛ داناترینِ شما در دین و عالم ترینِ شما به پایان کارها هستم.

ر . ک : ج 10 ص 547 (انواع دانش های امام) .

3 / 4 6رئیس مؤمنانامام علی علیه السلام :من رئیس مؤمنانم و من، نَخُستینِ پیشتازانم.

امام علی علیه السلام :من رئیس مؤمنانم و ثروت، رئیس بدکاران است.

امام علی علیه السلام :من رئیس مؤمنانم و مال، رئیس ستمکاران است.

امام علی علیه السلام :من امیر مؤمنان و رئیس پرهیزگارانم.

امام باقر علیه السلام :امیر مؤمنان علی علیه السلام می گفت : «من رئیس دین و امیر مؤمنانم ، و مالِ فراوان، دشمن مؤمنان و رئیس منافقان است» .

.


ص: 294

کنز العمّال عن أبی مسعر :دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ وبَینَ یَدَیهِ ذَهَبٌ ، فَقالَ : أنَا یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وهذا یَعسوبُ المُنافِقینَ ، وقالَ : بی یَلوذُ المُؤمِنونَ ، وبِهذا یَلوذُ المُنافِقونَ . (1)

راجع : ص 140 (یعسوب المؤمنین) .

3 / 4 7أوَّلُ مَن یَجثو لِلخُصومَهِ یَومَ القِیامَهِالإمام علیّ علیه السلام :أنَا أوَّلُ مَن یَجثو بَینَ یَدَیِ الرَّحمنِ لِلخُصومَهِ یَومَ القِیامَهِ . (2)

عنه علیه السلام :أنَا أوَّلُ مَن یَجثو بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ یَومَ القِیامَهِ لِلخُصومَهِ . (3)

3 / 4 8قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِالإمام علیّ علیه السلام :أنَا قَسیمُ اللّهِ بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ ، لا یَدخُلُها داخِلٌ إلّا عَلی حَدِّ قَسمی . (4)

.

1- .کنز العمّال : ج 13 ص 119 ح 36382 نقلاً عن أبی نعیم ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 226 ح 212 و ج2 ص 278 ح 588 کلاهما عن أبی معشر نحوه .
2- .صحیح البخاری: ج4 ص1458 ح3747 و ص1769 ح4467، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 419 ح 3456 ؛ تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 334 ح 3 کلاهما نحوه وکلّها عن قیس بن عبّاد .
3- .الأمالی للطوسی : ص 85 ح 128 ، بشاره المصطفی : ص263 کلاهما عن قیس بن سعد بن عباده ، المسترشد : ص 265 ح 77 ؛ دلائل النبوّه للبیهقی : ج 3 ص 73 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 475 کلاهما عن قیس بن عباد ، تفسیر الطبری : ج 10 الجزء 17 ص 131 عن قیس بن عباده .
4- .الکافی : ج 1 ص 198 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 41 ، بصائر الدرجات : ص 415 ح 3 کلّها عن أبی الصامت الحلوانی عن الإمام الباقر علیه السلام و ص 200 ح 2 عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن بعض من رفعه إلی الإمام الصادق عنه علیهماالسلام وکلّها نحوه .

ص: 295



3 / 4 7 اوّلین کسی که روز قیامت برای اقامه دعوا برمی خیزد

3 / 4 8 تقسیم کننده بهشت و جهنّم

کنز العُمّال به نقل از ابو مسعر : وارد خانه علی علیه السلام شدم و نزد ایشان طلا بود. امام علی علیه السلام فرمود : «من، رئیس مؤمنانم و این (طلا)، رئیس منافقان است» و فرمود : «مؤمنان به من پناه می جویند و منافقان به این، پناه می جویند».

ر . ک : ص 141 (رئیس مؤمنان) .

3 / 4 7اوّلین کسی که روز قیامت برای اقامه دعوا برمی خیزدامام علی علیه السلام :من، اوّلین کسی هستم که در پیشگاه رحمان، برای اقامه دعوا در روز قیامت به پا می خیزم.

امام علی علیه السلام :من اوّلین کسی هستم که در روز قیامت، در پیشگاه خداوند عز و جل برای اقامه دعوا به پا می خیزم.

3 / 4 8تقسیم کننده بهشت و جهنّمامام علی علیه السلام :من تقسیم کننده بهشت و جهنّمم . هیچ کس جز بر پایه تقسیم من ، در آنها وارد نمی شود.

.


ص: 296

عنه علیه السلام :أنَا قَسیمُ الجَنَّهِ وَالّنارِ ؛ اُدخِلُ أولِیائِیَ الجَنَّهَ ، واُدخِلُ أعدائِیَ النّارَ . (1)

عنه علیه السلام :أنَا قَسیمُ النّارِ یَومَ القِیامَهِ ، أقولُ : هذا لی ، وهذا لَکِ . (2)

عنه علیه السلام :أنَا قَسیمُ النّارِ یَومَ القِیامَهِ ، أقولُ : خُذی ذا ، وذَری ذا . (3)

عنه علیه السلام :أنَا قَسیمُ النّارِ ، فَمَن تَبِعَنی فَهُوَ مِنّی ، ومَن عَصانی فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ . (4)

عنه علیه السلام :أنَا صِراطُ اللّهِ الَّذی مَن لَم یَسلُکهُ بِطاعَهِ اللّهِ فیهِ هُوِیَ بِهِ إلَی النّارِ ، وأنَا سَبیلُهُ الَّذی نَصَبَنی لِلاِتِّباعِ بَعدَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، أنَا قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِ ، وأنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَی الفُجّارِ ، ونورُ الأَنوارِ . (5)

عنه علیه السلام :أنَا قَسیمُ النّارِ ، وخازِنُ الجِنانِ ، وصاحِبُ الحَوضِ ، وصاحِبُ الأَعرافِ . (6)

راجع : ص 214 (قسیم الجنّه والنار) . ج 12 ص 254 (أحبّ الخلق إلی اللّه ) .

.

1- .بصائر الدرجات : ص 415 ح 2 و ص 416 ح 8 کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 298 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 356 ، شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 260 نحوه ؛ رجال الکشّی : ج 2 ص 488 الرقم 396 کلّها عن عبایه ، إعلام الوری : ج 1 ص 367 عن عبد اللّه بن عمر ، المسترشد : ص 264 ح 76 .
3- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 298 عن عبایه ؛ الغدیر : ج 3 ص 299 نقلاً عن ابن دیزیل .
4- .بصائر الدرجات : ص 191 ح 3 عن عبایه ، بحار الأنوار : ج 26 ص 126 ح 22 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 757 ح 843 ، مصباح الزائر : ص 159 ، الإقبال : ج 2 ص 259 کلّها عن الفیّاض بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام .
6- .مختصر بصائر الدرجات : ص 198 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، غرر الحکم : ح 3760 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 17 ح 42 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ولیس فیه «خازن الجنان وصاحب الحوض» ، بحار الأنوار : ج 52 ص 272 ح 167 نقلاً عن کتاب سرور أهل الإیمان عن الأصبغ بن نباته وفیه «قاسم» بدل «قسیم» .

ص: 297

امام علی علیه السلام :من تقسیم کننده بهشت و جهنّمم. دوستدارانم را وارد بهشت می کنم و دشمنانم را وارد جهنّم می کنم.

امام علی علیه السلام :من تقسیم کننده آتش در روز قیامتم. [به آتش] خواهم گفت : این، مال من و این، مال تو.

امام علی علیه السلام :من تقسیم کننده آتش در روز قیامتم و خواهم گفت : این را بگیر و آن را وا گذار!

امام علی علیه السلام :من تقسیم کننده آتشم. هر که مرا پیروی کند، از من است و هر که مرا نافرمانی کند، اهل آتش است.

امام علی علیه السلام :من راه خدایم؛ راهی که اگر کسی با پیرویِ خدا آن را نپیماید، به آتش افکنده خواهد شد، و من راه اویم که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله برای پیروی قرار داده است. من تقسیم کننده بهشت و جهنّمم و من حجّت خدا بر بدکاران و نورِ نورهایم.

امام علی علیه السلام :من تقسیم کننده آتش و نگهبان بهشت و صاحب حوض [ کوثر] و صاحب اَعرافم.

ر . ک : ص 215 (تقسیم کننده بهشت و دوزخ) . ج 12 ص 255 (محبوب ترینِ خلق خدا) .

.


ص: 298

3 / 5المَناقِبُ المَعدودَهُ3 / 5 1لَقَد اُعطیتُ السِّتَّالإمام علیّ علیه السلام :لَقَد اُعطیتُ السِّتَّ ؛ عِلمَ المَنایا وَالبَلایا وَالوَصایا ، وفَصلَ الخِطابِ ، وإنّی لَصاحِبُ الکَرّاتِ ، ودَولَهِ الدُّوَلِ ، وإنّی لَصاحِبُ العَصا وَالمیسَمِ ، وَالدّابَهُ الَّتی تُکَلِّمُ النّاسَ. (1)

3 / 5 2لَقَد اُعطیتُ السَّبعَالإمام علیّ علیه السلام :لَقَد اُعطیتُ السَّبعَ الَّتی لَم یَسبِقنی إلَیها أحَدٌ ؛ عُلِّمتُ الأَسماءَ ، وَالحُکومَهَ بَینَ العِبادِ ، وتَفسیرَ الکِتابِ ، وقِسمَهَ الحَقِّ مِنَ المَغانِمِ بَینَ بَنی آدَمَ ، فَما شَذَّ عَنّی مِنَ العِلمِ شَیءٌ إلّا وقَد عَلَّمَنیهِ المُبارَکُ . ولَقَد اُعطیتُ حَرفا یَفتَحُ ألفَ حَرفٍ ، ولَقَد اُعطِیَت زَوجَتی مُصحَفا فیهِ مِنَ العِلمِ ما لَم یَسبِقها إلَیهِ أحَدٌ خاصَّهً مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ . (2)

3 / 5 3اُعطیتُ تِسعاالإمام علیّ علیه السلام :اُعطیتُ تِسعا لَم یُعطَ أحَدٌ قَبلی سِوَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؛ لَقَد فُتِحَت لِیَ السُّبُلُ ، وعُلِّمتُ المَنایا ، وَالبَلایا ، وَالأَنسابَ ، وفَصلَ الخِطابِ ، ولَقَد نَظَرتُ فِی المَلَکوتِ بِإِذنِ رَبّی فَما غابَ عَنّی ما کانَ قَبلی ولا ما یَأتی بَعدی ، وإنَّ بِوِلایَتی أکمَلَ اللّهُ لِهذِهِ الاُمَّهِ دینَهُم، وأتَمَّ عَلَیهِمُ النِّعَمَ ، ورَضِیَ لَهُم إسلامَهُم ؛ إذ یَقولُ یَومَ الوِلایَهِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله : یا مُحَمَّدُ ! أخبِرهُم أنّی أکمَلتُ لَهُمُ الیَومَ دینَهُم ، وأتمَمتُ عَلَیهِمُ النِّعَمَ ، ورَضیتُ إسلامَهُم . کُلُّ ذلِکَ مَنَّ اللّهُ بِهِ عَلَیَّ ، فَلَهُ الحَمدُ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 198 ح 3 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 41 ولیس فیه «والبلایا» ، بصائر الدرجات : ص199 ح1 کلّها عن أبی الصامت الحلوانی عن الإمام الباقر علیه السلام . راجع: ج10 ص572 (علم المنایا والبلایا).
2- .بصائر الدرجات : ص 200 ح 2 عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن بعضٍ رفعه إلی الإمام الصادق علیه السلام .
3- .الأمالی للطوسی : ص 205 ح 351 عن المفضّل بن عمر ، الخصال : ص 414 ح 4 عن یزداد بن إبراهیم ، بصائر الدرجات : ص 201 ح 4 عن یزدان بن إبراهیم وکلاهما عمّن حدّثه من أصحابه وکلّها عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 26 ص 141 ح 14 .

ص: 299



3 / 5 فضیلت های شماره دار

اشاره

3 / 5 1 شش چیز به من داده شده

3 / 5 2 هفت چیز به من داده شده

3 / 5 3 نُه چیز به من داده شده

3 / 5فضیلت های شماره دار3 / 5 1شش چیز به من داده شدهامام علی علیه السلام :شش چیز به من داده شده است : دانش مرگ و میرها و حوادث و وصیّت ها ؛ کلام پایانی (فیصله دهنده حق و باطل)؛و [این که ]منم آگاه به جنگ ها؛ و [آگاه به] دست به دست شدن حکومت ها؛ و منم صاحب عصا و داغ؛ و همان جنبنده ام (1) که با مردم سخن می گوید. (2)

3 / 5 2هفت چیز به من داده شدهامام علی علیه السلام :هفت چیز به من داده شده که به کسی داده نشده است : نام ها؛ قضاوت بین مردم ؛ تفسیر کتاب؛ و تقسیم درست غنیمت ها در بین مردم، به من آموزش داده شده است؛ و چیزی از دانش نمانده، جز آن که آن را [ فرشته ]«مبارک» به من آموزش داده است؛ و حرفی به من داده شده که هزار حرف را می گشاید ؛ و به همسرم مصحف ویژه ای از سوی خدا و پیامبرش داده شده که در آن، دانشی است که به کسی جز او داده نشده است.

3 / 5 3نُه چیز به من داده شدهامام علی علیه السلام :نُه چیز به من داده شده که پیش از من ، به کسی جز پیامبر صلی الله علیه و آله داده نشده است : راه ها بر من گشوده شده؛ دانش مرگ و میرها ، حوادث، نَسَب ها و کلام پایانی (فیصله دهنده حق و باطل) به من داده شده است؛ به اذن پروردگارم به ملکوت نگریستم و همه آنچه را که پیش از من بود و آنچه را که بعد از من خواهد آمد، دیدم؛ به ولایت من، خداوند، دین این امّت را تکمیل کرد ، و نعمت را بر آنان تمام ساخت ، و به اسلامشان خشنود شد؛ چون خداوند در روز ولایت (غدیر) به محمّد صلی الله علیه و آله می گوید : «ای محمّد! به اینان خبر ده که امروز دینشان را برای آنان کامل ساختم و نعمت ها را بر آنان تمام کردم و به اسلامشان رضایت دادم» . به همه اینها خداوند بر من منّت نهاد ، پس او را شکر!

.

1- .اشاره به «دابَّهُ الأرض» در آیه 82 از سوره نمل است و بر پایه روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله ، طول دابّه الأرض ، شصت ذراع است که قبل از روز حشر ، ظهور می کند و با وی ، عصای موسی علیه السلام و مهر سلیمان علیه السلام خواهد بود که با آن ، بر چهره مؤمنان و کافران ، علامت گذاری خواهد کرد. (مجمع البیان : ج 7 ص 347 ، الکشّاف : ج 2 ص 370) و مراد از عصا و داغ در این روایت ، عصای موسی علیه السلام و مُهر سلیمان علیه السلام است . (م)
2- .ر . ک : ج 10 ص 573 (دانش بلاها و مرگ و میرها) .

ص: 300

عنه علیه السلام :اُحاجُّ النّاسَ یَومَ القِیامَهِ بِتِسعٍ ؛ بِإِقامِ الصَّلاهِ ، وإیتاءِ الزَّکاهِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ، وَالعَدلِ فِی الرَّعِیَّهِ ، وَالقَسمِ بِالسَّوِیَّهِ ، وَالجِهادِ فی سَبیلِ اللّهِ ، وإقامَهِ الحُدودِ وأشباهِهِ . (1)

3 / 5 4کانَ لی مِن رَسولِ اللّهِ عَشرُ خِصالٍالإمام علیّ علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ کانَ لی مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرُ خِصالٍ ، هُنَّ أحَبُّ إلَیَّ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ ؛ قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ ، وأنتَ أقرَبُ الخَلائِقِ إلَیَّ یَومَ القِیامَهِ فِی المَوقِفِ بَینَ یَدَیِ الجَبّارِ ، ومَنزِلُکَ فِی الجَنَّهِ مُواجِهُ مَنزِلی کَما یَتَواجَهُ مَنازِلُ الإِخوانِ فِی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وأنتَ الوارِثُ مِنّی ، وأنتَ الوَصِیُّ مِن بَعدی فی عِداتی وأمری ، وأنتَ الحافِظُ لی فی أهلی عِندَ غَیبَتی ، وأنتَ الإِمامُ لِاُمَّتی ، وَالقائِمُ بِالقِسطِ فی رَعِیَّتی ، وأنتَ وَلِیّی ، ووَلِیّی وَلِیُّ اللّهِ ، وعَدُوُّکَ عَدُوّی ، وعَدُوّی عَدُوُّ اللّهِ . (2)

.

1- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 538 ح 898 عن عبایه ، کنز العمّال : ج 13 ص 168 ح 36509 ؛ الخصال : ص 363 ح 53 عن عبایه بن ربعی وفیه «بسبع» بدل «بتسع» ولیس فیه «الجهاد فی سبیل اللّه » و«أشباهه» .
2- .الأمالی للمفید : ص 174 ح 4 ، الأمالی للطوسی : ص 193 ح 329 وفیه «اُسرتی» بدل «أمری» وکلاهما عن عمرو بن میمون ، بشاره المصطفی : ص 104 عن عمر بن میمون وکلّها عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام .

ص: 301



3 / 5 4 ده ویژگی از طرف پیامبر خدا دارم

امام علی علیه السلام :در روز قیامت، به نُه چیز با مردم، مُحاجّه خواهم کرد : به بر پا داشتن نماز، دادن زکات، امر به معروف، نهی از منکر، عدالت در بین شهروندان، تقسیم به تساوی، مبارزه در راه خدا، اقامه حدود، و [ اقامه ]امثال آن.

3 / 5 4ده ویژگی از طرف پیامبر خدا دارمامام علی علیه السلام :ای مردم! از پیامبر خدا، ده ویژگی برای من است که از هر آنچه آفتاب بر آن می تابد، نزد من عزیزتر است. پیامبر خدا به من فرمود : «ای علی! تو در دنیا و آخرت، برادر منی؛ تو در روز قیامت، در پیشگاه خدای جبّار، نزدیک ترینِ خلایق به منی؛ در بهشت، منزل تو رو به روی منزل من است، چنان که [ در دنیا] منزل برادران دینی رو به روی هم است؛ تو پس از من وارث منی؛ تو وصیّ من در تعهّدات و کارهایم هستی؛ و تو در نبودِ من، نگهبان خانواده ام هستی؛ تو پیشوای امّتم هستی؛ به پا دارنده قسط در بین رعیّتم هستی؛ تو دوست منی و دوست من، دوست خداست؛ دشمن تو دشمنِ من و دشمن من ، دشمن خداست».

.


ص: 302

عنه علیه السلام :کانَ لی عَشرٌ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یُعطَهُنَّ أحَدٌ قَبلی ، ولا یُعطاهُنَّ أحَدٌ بَعدی ؛ قالَ لی : یا عَلِیُّ ، أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ ، وأنتَ أقرَبُ النّاسِ مِنّی مَوقِفا یَومَ القِیامَهِ ، ومَنزلی ومَنزِلُکَ فِی الجَنَّهِ مُتَواجِهَینِ (1) کَمَنزِلِ الأَخَوَینِ ، وأنتَ الوَصِیُّ ، وأنتَ الوَلِیُّ ، وأنتَ الوَزیرُ ، عَدُوُّکَ عَدُوّی ، وعَدُوّیَعُدوُّ اللّهِ ، ووَلِیُّکَ وَلِیّی ، ووَلِیّی وَلِیُّ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :کانَت لی مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرُ خِصالٍ ، ما یَسُرُّنی بِإِحداهُنَّ ما طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ ، وما غَرَبَت . فَقیلَ لَهُ : بَیِّنها لَنا یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، أنتَ الأَخُ ، وأنتَ الخَلیلُ ، وأنتَ الوَصِیُّ ، وأنتَ الوَزیرُ ، وأنتَ الخَلیفَهُ فِی الأَهلِ وَالمالِ وفی کُلِّ غَیبَهٍ أغیبُها ، ومَنزِلَتُکَ مِنّی کَمَنزِلَتی مِن رَبّی ، وأنتَ الخَلیفَهُ فی اُمَّتی ، وَلِیُّکَ وَلِیّی ، وعَدُوُّکَ عَدُوّی ، وأنتَ أمیرُ المُؤمِنینَ وسَیِّدُ المُسلِمینَ مِن بَعدی . (3)

3 / 5 5قَد وَفَّیتُ سَبعا وسَبعا وبَقِیَتِ الاُخریالإمام الباقر علیه السلام :أتی رَأسُ الیَهودِ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام عِنَد مُنصَرَفِهِ عَن وَقعَهِ النَّهرَوانِ وهُوَ جالِسٌ فی مَسجِدِ الکوفَهِ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنی اُریدُ أن أسأَلَکَ عَن أشیاءَ لا یَعلَمُها إلّا نَبِیٌّ أو وَصِیُّ نَبِیٍّ . قالَ : سَل عَمّا بَدا لَکَ یا أخَا الیَهودِ . قالَ : إنّا نَجِدُ فِی الکِتابِ أنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ إذا بَعَثَ نَبِیّا أوحی إلَیهِ أن یَتَّخِذَ مِن أهلِ بَیتِهِ مَن یَقومُ بِأَمرِ اُمَّتِهِ مِن بَعدِهِ ، وأن یَعهَدَ إلَیهِم فیهِ عَهدا یُحتَذی عَلَیهِ ویُعمَلُ بِهِ فی اُمَّتِهِ مِن بَعدِهِ ، وأنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یَمتَحِنُ الأَوصِیاءَ فی حَیاهِ الأَنبِیاءِ ، ویَمتَحِنُهُم بَعدَ وَفاتِهِم ، فَأَخبِرنی کَم یَمتَحِنُ اللّهُ الأَوصِیاءَ فی حَیاهِ الأَنبِیاءِ ؟ وکَم یَمتَحِنُهُم بَعدَ وَفاتِهِم مِن مَرَّهٍ ؟ وإلی ما یَصیرُ آخِرُ أمرِ الأَوصِیاءِ إذا رَضِیَ مِحنَتَهُم ؟ فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ غَیرُهُ ، الَّذی فَلَقَ البَحرَ لِبَنی إسرائیلَ ، وأنزَلَ التَّوراهَ عَلی موسی علیه السلام ، لَئِن أخبَرتُکَ بِحَقٍّ عَمّا تَسأَلُ عَنهُ لَتُقِرَّنَّ بِهِ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : وَالَّذی فَلَقَ البَحرَ لِبَنی إسرائیلَ ، وأنزَلَ التَّوراهَ عَلی موسی علیه السلام ، لَئِن أجَبتُکَ لَتُسلِمَنَّ ؟ قالَ : نَعَم . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یَمتَحِنُ الأَوصِیاءَ فی حَیاهِ الأَنبِیاءِ فی سَبعَهِ مَواطِنَ ؛ لِیَبتَلِیَ طاعَتَهُم ، فَإِذا رَضِیَ طاعَتَهُم ومِحنَتَهُم أمَرَ الأَنبِیاءَ أنَ یَتَّخِذوهُم أولِیاءَ فی حَیاتِهِم ، وأوصِیاءَ بَعدَ وَفاتِهِم ، ویَصیرُ طاعَهُ الأَوصِیاءِ فی أعناقِ الاُمَمِ مِمَّن یَقولُ بِطاعَهِ الأَنبِیاءِ . ثُمَّ یَمتَحِنُ الأَوصِیاءَ بَعدَ وَفاهِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام فی سَبعَهِ مَواطِنَ ؛ لِیَبلُوَ صَبرَهُم ، فَإِذا رَضِیَ مِحنَتَهُم خَتَمَ لَهُم بِالسَّعادَهِ لِیُلحِقَهُم بِالأَنبِیاءِ ، وقَد أکمَلَ لَهُمُ السَّعادَهَ . قالَ لَهُ رَأسُ الیَهودِ : صَدَقتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَأَخبِرنی کَمِ امتَحَنَکَ اللّهُ فی حَیاهِ مُحَمَّدٍ مِن مَرَّهٍ ؟ وکَمِ امتَحَنَکَ بَعدَ وَفاتِهِ مِن مَرَّهٍ؟ وإلی ما یَصیرُ آخِرُ أمرِکَ؟ فَأَخَذَ عَلِیٌّ علیه السلام بِیَدِهِ، وقالَ : اِنهَض بِنا اُنبِئکَ بِذلِکَ . فَقامَ إلَیهِ جَماعَهٌ مِن أصحابِهِ فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنبِئنا بِذلِکَ مَعَهُ، فَقالَ:إنّی أخافُ أن لا تَحتَمِلَهُ قُلوبُکُم. قالوا: ولِمَ ذاکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : لِاُمورٍ بَدَت لی مِن کَثیرٍ مِنکُم . فَقامَ إلَیهِ الأَشتَرُ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنبِئنا بِذلِکَ،فَوَاللّهِ إنّا لَنَعلَمُ أنَّهُ ما عَلی ظَهرِ الأَرضِ وَصِیُّ نَبِیٍّ سِواکَ ، وإنّا لَنَعلَمُ أنَّ اللّهَ لا یَبعَثُ بَعدَ نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله نَبِیّا سِواهُ ، وأنَّ طاعَتَکَ لَفی أعناقِنا ، مَوصولَهً بِطاعَهِ نَِبیِّنا . فَجَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام وأقبَلَ عَلَی الیَهودِیِّ فَقالَ : یا أخَا الیَهودِ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ امتَحَنَنی فی حَیاهِ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فی سَبعَهِ مَواطِنَ ، فَوَجَدَنی فیهِنَّ مِن غَیرِ تَزکِیَهٍ لِنَفسی بِنِعمَهِ اللّهِ لَهُ مُطیعا . قالَ : وفیمَ وفیمَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : أمّا أوَّلُهُنَّ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أوحی إلی نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله وحَمَّلَهُ الرِّسالَهَ ، وأنَا أحدَثُ أهلِ بَیتی سِنّا ، أخدِمُهُ فی بَیتِهِ ، وأسعی فی قَضاءٍ بَینَ یَدَیهِ فی أمرِهِ (4) ، فَدَعا صَغیرَ بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ وکَبیرَهُم إلی شَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وأنَّهُ رَسولُ اللّهِ، فَامتَنَعوا مِن ذلِکَ ، وأنکَروهُ عَلَیهِ، وهَجَروهُ ، ونابَذوهُ ، وَاعتَزَلوهُ ، وَاجتَنَبوهُ ، وسائِرُ النّاسِ مُقصینَ لَهُ ومُخالِفینَ عَلَیهِ ، قَد استَعظَموا ما أورَدَهُ عَلَیهِم مِمّا لَم تَحتَمِلهُ قُلوبُهُم وتُدرِکهُ عُقولُهُم ، فَأَجَبتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَحدی إلی ما دَعا إلَیهِ مُسرِعاً مُطیعاً موقِناً ، لَم یَتَخالَجنی فی ذلِکَ شَکٌّ ، فَمَکَثنا بِذلِکَ ثَلاثَ حِجَجٍ وما عَلی وَجهِ الأَرضِ خَلقٌ یُصَلّی أو یُشهَدُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِما آتاهُ اللّهُ غَیری وغَیرُ ابنَهِ خُوَیلِدٍ رَحِمَهَا اللّهُ ، وقَد فَعَلَ . ثُمَّ أقبَلَ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الثّانِیَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ قُرَیشاً لَم تَزَل تَخَیَّلُ الآراءَ وتَعمَلُ الحِیَلَ فی قَتلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حَتّی کانَ آخِرُ مَا اجتَمَعَت فی ذلِکَ یَومَ الدّارِ دارِالنَّدوَهِ وإبلیسُ المَلعونُ حاضِرٌ فی صورَهِ أعوَرِ ثَقیفٍ ، فَلَم تَزَل تَضرِبُ أمرَها ظَهرا لِبَطنٍ حَتَّی اجتَمَعَت آراؤُها عَلی أن یَنتَدِبَ مِن کُلِّ فَخِذٍ مِن قُرَیشٍ رَجُلٌ ، ثُمَّ یَأخُذَ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم سَیفَهُ ، ثُمَّ یَأتِیَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وهُوَ نائِمٌ عَلی فِراشِهِ فَیَضرِبونَهُ جَمیعاً بِأَسیافِهِم ضَربَهَ رَجُلٍ واحِدٍ فَیَقتُلوهُ ، وإذا قَتَلوهُ مَنَعَت قُرَیشٌ رِجالَها ولَم تُسَلِّمها ، فَیَمضی دَمُهُ هَدَراً . فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَأَنبَأَهُ بِذلِکَ وأخبَرَهُ بِاللَّیلَهِ الَّتی یَجتَمِعونَ فیها ، وَالسّاعَهِ الَّتی یَأتونَ فِراشَهُ فیها ، وأمَرَهُ بِالخُروجِ فِی الوَقتِ الَّذی خَرَجَ فیهِ إلَی الغارِ . فَأَخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالخَبَرِ ، وأمَرَنی أن أضطَجِعَ فی مَضجَعِهِ ، وأقِیَهُ بِنَفسی ، فَأَسرَعتُ إلی ذلِکَ مُطیعاً لَهُ ، مَسروراً لِنَفسی بِأَن اُقتَلَ دونَهُ ، فَمَضی علیه السلام لَوَجهِهِ ، وَاضطَجَعتُ فی مَضجَعِهِ ، وأقبَلَت رَجّالاتُ قُرَیشٍ موقِنَهً فی أنفُسِها أن تَقتُلَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَلَمَّا استَوی بی وبِهِمُ البَیتُ الَّذی أنَا فیهِ ناهَضتُهُم بِسَیفی ، فَدَفَعتُهُم عَن نَفسی بِما قَد عَلِمَهُ اللّهُ وَالنّاسُ . ثُمَّ أقبَلَ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الثّالِثَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ ابنَی رَبیعَهَ وَابنَ عُتبَهَ کانوا فُرسانَ قُرَیشٍ دَعَوا إلَی البِرازِ یَومَ بَدرٍ ، فَلَم یَبرُز لَهُم خَلقٌ مِن قُرَیشٍ ، فَأَنهَضَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَعَ صاحِبَیَّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما وقَد فَعَلَ وأنَا أحدَثُ أصحابی سِنّاً ، وأقَلُّهُم لِلحَربِ تَجرِبَهً ، فَقَتَلَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِیَدی وَلیداً وشَیبَهَ سِوی مَن قَتَلتُ مِن جَحاجِحَهِ قُرَیشٍ فی ذلِکَ الیَومِ ، وسِوی مَن أسَرتُ ، وکانَ مِنّی أکثَرُ مِمّا کانَ مِن أصحابی ، وَاستُشهِدَ ابنُ عَمّی (5) فی ذلِکَ رَحمَهُ اللّهِ عَلَیهِ . ثُمَّ التَفَتَ إلی أصحابِهِ فَقالَ : ألَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : وأمَّا الرّابِعَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ أهلَ مَکَّهَ أقبَلوا إلَینا عَلی بَکرَهِ أبیهِم قَدِ استَحاشوا مَن یَلیهِم مِن قَبائِلِ العَرَبِ وقُرَیشٍ ؛ طالِبینَ بِثَأرِ مُشرِکی قُرَیشٍ فی یَومِ بَدرٍ ، فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَنبَأَهُ بِذلِکَ ، فَذَهَبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وعَسکَرَ بِأَصحابِهِ فی سَدِّ اُحُدٍ ، وأقبَلَ المُشرِکونَ إلَینا فَحَمَلوا إلَینا (6) حَملَهَ رَجُلٍ واحِدٍ ، وَاستُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ مَنِ استُشهِدَ ، وکانَ مِمَّن بَقِیَ [ماکانَ] (7) مِنَ الهَزیمَهِ ، وبَقیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ومَضَی المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ إلی مَنازِلِهِم مِنَ المَدینَهِ، کُلٌّ یَقولُ : قُتِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وقُتِلَ أصحابُهُ . ثُمَّ ضَرَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ وُجوهَ المُشرِکینَ ، وقَد جُرِحتُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَیِّفاً وسَبعینَ جِراحَهً ، مِنها هذِهِ وهذِهِ ثُمَّ ألقی علیه السلام رِداءَهُ وأمَرَّ یَدَهُ عَلی جِراحاتِهِ وکانَ مِنّی فی ذلِکَ ما عَلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ثَوابُهُ ، إن شاءَ اللّهُ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الخامِسَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ قُرَیشاً وَالعَرَبُ تَجَمَّعَت وعَقَدَت بَینَها عَقداً ومیثاقاً لا تَرجِعُ مِن وَجهِها حَتّی تَقتُلَ رَسولَ اللّهِ وتَقتُلَنا مَعَهُ مَعاشِرَ بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، ثُمَّ أقبَلَت بِحَدِّها وحَدیدِها حَتّی أناخَت عَلَینا بِالمَدینَهِ واثِقَهً بِأَنفُسِها فیما تَوَجَّهَت لَهُ ، فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَنبَأَهُ بِذلِکَ ، فَخَندَقَ عَلی نَفسِهِ ومَن مَعَهُ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ . فَقَدِمَت قُرَیشٌ فَأَقامَت عَلَی الخَندَقِ مُحاصِرَهً لَنا ، تَری فی أنفُسِهَا القُوَّهَ وفینَا الضَّعفَ ، تُرعِدُ وتُبرِقُ ، ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعوها إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ویُناشِدُها بِالقَرابَهِ وَالرَّحِمِ فَتَأبی ، ولا یَزیدُها ذلِکَ إلّا عُتُوّاً ، وفارِسُها وفارِسُ العَرَبِ یَومَئِذٍ عَمرُو بنُ عَبدِ وَدٍّ یَهدِرُ کَالبَعیرِ المُغتَلِمِ ، یَدعو إلَی البِرازِ ، ویَرتَجِزُ ، ویَخطِرُ بِرُمحِهِ مَرَّهً وبِسَیفِهِ مَرَّهً ، لا یُقدِمُ عَلَیهِ مُقدِمٌ ، ولا یَطمَعُ فیهِ طامِعٌ، ولا حَمِیَّهٌ تُهَیِّجُهُ ، ولا بَصیرَهٌ تُشَجِّعُهُ ، فَأَنهَضَنی إلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وعَمَّمَنی بِیَدِهِ ، وأعطانی سَیفَهُ هذا و ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی ذِی الفَقارِ فَخَرَجتُ إلَیهِ ونِساءُ أهلِ المَدینَهِ بَواکٍ ؛ إشفاقاً عَلَیَّ مِن ابنِ عَبدِ وَدٍّ ، فَقَتَلَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِیَدی ، وَالعَرَبُ لا تَعُدُّ لَها فارِساً غَیرَهُ ، وضَرَبَنی هذِهِ الضَّربَهَ وأومَأَ بِیَدِهِ إلی هامَتِهِ فَهَزَمَ اللّهُ قُرَیشاً وَالعَرَبَ بِذلِکَ ، وبِما کان مِنّی فیهِم مِنَ النِّکایَهِ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا السّادِسَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنّا وَرَدنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَدینَهَ أصحابِکَ خَیبَرَ عَلی رِجالٍ مِنَ الیَهودِ وفُرسانِها مِن قُرَیشٍ وغَیرِها ، فَتَلَقَّونا بِأَمثالِ الجِبالِ مِنَ الخَیلِ وَالرِّجالِ وَالسِّلاحِ ، وهُمَ فی أمنَعِ دارٍ وأکثَرِ عَدَدٍ ، کُلٌّ یُنادی ویَدعو ویُبادِرُ إلَی القِتالِ ، فَلَم یَبرُز إلَیهِم مِن أصحابی أحَدٌ إلّا قَتَلوهُ ، حَتّی إذَا احمَرَّتِ الحَدَقُ ، ودُعیتُ إلَی النِّزالِ ، وأهَمَّت کُلَّ امرِیٍ نَفسُهُ . وَالتَفَتَ بَعضُ أصحابی إلی بَعضٍ وکُلٌّ یَقولُ : یا أبَا الحَسَنِ انهَض . فَأَنهَضَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی دارِهِم ، فَلَم یَبرُز إلَیَّ مِنهُم أحَدٌ إلّا قَتَلتُهُ ، ولا یَثبُتُ لی فارِسٌ إلّا طَحَنتُهُ ، ثُمَّ شَدَدتُ عَلَیهِم شِدَّهَ اللَّیثِ عَلی فَریسَتِهِ ، حَتّی أدخَلتُهُم جَوفَ مَدینَتِهِم مُسَدَّداً عَلَیهِم ، فَاقتَلَعتُ بابَ حِصنِهِم بِیَدی ، حَتّی دَخَلتُ عَلَیهِم مَدینَتَهُم وَحدی أقتُلُ مَن یَظهَرُ فیها مِن رِجالها ، وأسبی مَن أجِدُ مِن نِسائِها حَتَّی افتَتَحتُها (8) وَحدی ، ولَم یَکُن لی فیها مُعاوِنٌ إلَا اللّهُ وَحدَهُ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا السّابِعَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا تَوَجَّهَ لِفَتحِ مَکَّهَ أحَبَّ أن یُعذِرَ إلَیهِم ویَدعُوَهُم إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ آخِراً کَما دَعاهُم أوَّلاً ، فَکَتَبَ إلَیهِم کِتاباً یُحَذِّرُهُم فیهِ ویُنذِرُهُم عَذابَ اللّهِ ، ویَعِدُهُمُ الصَّفحَ ، ویُمَنّیهِم مَغفِرَهَ رَبِّهِم ، ونَسَخَ لَهُم فی آخِرِهِ سورَهَ بَراءَهٌ لِیَقرَأَها عَلَیهِم . ثُمَّ عَرَضَ عَلی جَمیعِ أصحابِهِ المُضِیَّ بِهِ ، فُکُلُّهُم یَرَی التَّثاقُلَ فیهِ ، فَلَمّا رَأی ذلِکَ نَدَبَ مِنهُم رَجُلاً فَوَجَّهَهُ بِهِ ، فَأَتاهُ جَبرَئیلُ فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، لا یُؤَدّی عَنکَ إلّا أنتَ أو رَجُلٌ مِنکَ . فَأَنبَأَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِذلِکَ ، ووَجَّهَنی بِکِتابِهِ ورِسالَتِهِ إلی أهلِ مَکَّهَ ، فَأَتَیتُ مَکَّهَ وأهلُها مَن قَد عَرَفتُم ؛ لَیسَ مِنهُم أحَدٌ إلّا ولَو قَدَرَ أن یَضَعَ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنّی إرباً لَفَعَلَ ، ولَو أن یَبذُلَ فی ذلِکَ نَفسَهُ وأهلَهُ ووُلدَهُ ومالَهُ ، فَبَلَّغتُهُم رِسالَهَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وقَرَأتُ عَلَیهِم کِتابَهُ ، فَکُلُّهُم یَلقانی بِالتَّهَدُّدِ وَالوَعیدِ ، ویُبدی لِیَ البَغضاءَ ، ویُظهِرُ الشَّحناءَ مِن رِجالِهِم ونِسائِهِم ، فَکانَ مِنّی فی ذلِکَ ما قَد رَأَیتُم . ثُمَّ التَفَتَ إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : یا أخَا الیَهودَ ، هذِهَ المَواطِنُ الَّتِی امتَحَنَنی فیهِ رَبّی عَزَّ وجَلَّ مَعَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَوَجَدَنی فیها کُلِّها بِمَنِّهِ مُطیعاً ، لَیسَ لِأَحَدٍ فیها مِثلُ الَّذی لی ، ولَو شِئتُ لَوَصَفتُ ذلِکَ ، ولکِنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ نَهی عَنِ التَّزکِیَهِ . فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، صَدَقتَ وَاللّهِ ، ولَقَد أعطاکَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ الفَضیلَهَ بِالقَرابَهِ مِن نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله ، وأسعَدَکَ بِأَن جَعَلَکَ أخاهُ ، تَنزِلُ مِنهُ بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، وفَضَّلَکَ بِالمَواقِفِ الَّتی باشَرتَها ، وَالأَهوالِ الَّتی رَکِبتَها ، وذَخَرَ لَکَ الَّذی ذَکَرتَ وأکثَرَ مِنهُ مِمّا لَم تَذکُرهُ ، ومِمّا لَیسَ لِأَحَدٍ مِنَ المُسلِمینَ مِثلُهُ ، یَقولُ ذلِکَ مَن شَهِدَکَ مِنّا مَعَ نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله ومَن شَهِدَکَ بَعدَهُ ، فَأَخبِرنا یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، مَا امتَحَنَکَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ بَعدَ نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله فَاحتَمَلتَهُ وصَبَرتَ ؟ فَلَو شِئنا أن نَصِفَ ذلِکَ لَوَصَفناهُ ، عِلماً مِنّا بِهِ ، وظُهوراً مِنّا عَلَیهِ ، إلّا أنّا نُحِبُّ أن نَسمَعَ مِنکَ ذلِکَ کَما سَمِعنا مِنکَ مَا امتَحَنَکَ اللّهُ بِهِ فی حَیاتِهِ فَأَطَعتَهُ فیهِ . فَقالَ علیه السلام : یا أخَا الیَهودِ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ امتَحَنَنی بَعدَ وَفاهِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فی سَبعَهِ مَواطِنَ ، فَوَجَدَنی فیهِنَّ مِن غَیرِ تَزکِیَهٍ لِنَفسی بِمَنِّهِ ونِعمَتِهِ صَبوراً . أمّا أوَّلُهُنَّ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّهُ لَم یَکُن لی خاصَّهً دونَ المُسلِمینَ عامَّهً أحَدٌ آنَسُ بِهِ أو أعتَمِدُ عَلَیهِ أو أستَنیمُ (9) إلَیهِ أو أتَقَرَّبُ بِهِ غَیرُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، هُوَ رَبّانی صَغیراً ، وبَوَّأَنی (10) کَبیراً ، وکَفانِی العَیلَهَ ، وجَبَرَنی مِنَ الیُتمِ ، وأغنانی عَنِ الطَّلَبِ ، ووَقانِیَ المَکسَبَ ، وعالَ لِیَ النَّفسَ وَالوَلَدَ وَالأَهلَ . هذا فی تَصاریفِ أمرِ الدُّنیا ، مَعَ ما خَصَّنی بِهِ مِنَ الدَّرَجاتِ الَّتی قادَتنی إلی مَعالِی الحَقِّ (11) عِندَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، فَنَزَلَ بی مِن وَفاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما لَم أکُن أظُنُّ الجِبالَ لَو حُمَّلَتهُ عَنوَهً کانَت تَنهَضُ بِهِ ، فَرَأَیتُ النّاسَ مِن أهلِ بَیتی ما بَینَ جازِعٍ لا یَملِکُ جَزَعَهُ ، ولا یَضبِطُ نَفسَهُ ، ولا یَقوی عَلی حَملِ فادِحِ ما نَزَلَ بِهِ ؛ قَد أذهَبَ الجَزَعُ صَبرَهُ ، وأذهَلَ عَقلَهُ ، وحالَبَینَهُ وبَینَ الفَهمِ وَالإِفهامِ ، وَالقَولِ وَالإِسماعِ ، وسائِرُ النّاسِ مِن غَیرِ بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ بَینَ مُعَزٍّ یَأمُرُ بِالصَّبرِ ، وبَینَ مُساعِدٍ باکٍ لِبُکائِهِم ، جازِعٍ لِجَزَعِهِم ، وحَمَلتُ نَفسی عَلَی الصَّبرِ عِندَ وَفاتِهِ بِلُزومِ الصَّمتِ ، وَالاِشتِغالِ بِما أمَرَنی بِهِ مِن تَجهیزِهِ وتَغسیلِهِ وتَحنیطِهِ وتَکفینِهِ وَالصَّلاهِ عَلَیهِ ووَضعِهِ فی حُفرَتِهِ ، وجَمعِ کِتابِ اللّهِ وعَهدِهِ إلی خَلقِهِ ، لا یَشغَلُنی عَن ذلِکَ بادِرُ دَمعَهٍ ، ولا هائِجُ زَفرَهٍ ، ولا لاذِعُ حُرقَهٍ ، ولا جَزیلُ مُصیبَهٍ ، حَتّی أدَّیتُ فی ذلِکَ الحَقَّ الواجِبَ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ ولِرَسولِهِ صلی الله علیه و آله عَلَیَّ ، وبَلَّغتُ مِنهُ الَّذی أمَرَنی بِهِ ، وَاحتَمَلتُهُ صابِراً مُحتَسِباً . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الثّانِیَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَّرَنی فی حَیاتِهِ عَلی جَمیعِ اُمَّتِهِ ، وأخَذَ عَلی جَمیعِ مَن حَضَرَهُ مِنهُمُ البَیعَهَ وَالسَّمعَ وَالطّاعَهَ لاِمری ، وأمَرَهُم أن یُبَلِّغَ الشّاهِدُ الغائِبَ ذلِکَ ، فَکُنتُ المُؤَدِّیَ إلَیهِم عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمرَهُ إذا حَضَرتُهُ ، وَالأَمیرَ عَلی مَن حَضَرَنی مِنهُم إذا فارَقتُهُ ، لا تَختَلِجُ فی نَفسی مُنازَعَهُ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ لی فی شَیءٍ مِنَ الأَمرِ فی حَیاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ولا بَعدَ وَفاتِهِ . ثُمَّ أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِتَوجیهِ الجَیشِ الَّذی وَجَّهَهُ مَعَ اُسامَهَ بنِ زَیدٍ عِندَ الَّذی أحدَثَ اللّهُ بِهِ مِنَ المَرَضِ الَّذی تَوَفّاهُ فیهِ ، فَلَم یَدَعِ النَّبِیُّ أحَداً مِن أفناءِ العَرَبِ ولا مِنَ الأَوسِ وَالخَزرَجِ وغَیرِهِم مِن سائِرِ النّاسِ مِمَّن یَخافُ عَلی نَقضِهِ ومُنازَعَتِهِ ، ولا أحَداً مِمَّن یَرانی بِعَینِ البَغضاءِ مِمَّن قَد وَتَرتُهُ بِقَتلِ أبیهِ أو أخیهِ أو حَمیمِهِ إلّا وَجَّهَهُ فی ذلِکَ الجَیشِ ، ولا مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، وَالمُسلِمینَ وغَیرِهِم ، وَالمُؤَلَّفَهِ قُلوبُهُم ، وَالمُنافِقینَ ؛ لِتَصفُوَ قُلوبُ مَن یَبقی مَعی بِحَضرَتِهِ ، ولِئَلّا یَقولَ قائِلٌ شَیئاً مِمّا أکرَهُهُ ، ولا یَدفَعَنی دافِعٌ مِنَ الوِلایَهِ وَالقِیامِ بِأَمرِ رَعِیَّتِهِ مِن بَعدِهِ . ثُمَّ کانَ آخِرُ ما تَکَلَّمَ بِهِ فی شَیءٍ مِن أمرِ اُمَّتِهِ أن یَمضِیَ جَیشُ اُسامَهَ ولا یَتَخَلَّفَ عَنهُ أحَدٌ مِمّن أنهَضَ مَعَهُ ، وتَقَدَّمَ فی ذلِکَ أشَدَّ التَّقَدُّمِ ، وأوعَزَ فیهِ أبلَغَ الإِیعازِ ، وأکَّدَ فیهِ أکثَرَ التَّأکیدِ ، فَلَم أشعُر بَعدَ أن قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلّا بِرِجالٍ مِن بَعثِ اُسامَهَ بنِ زَیدٍ وأهلِ عَسکَرِهِ قَد تَرَکوا مَراکِزَهُم ، وأخَلّوا مَواضِعَهُم ، وخالَفوا أمرَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیما أنهَضَهُم لَهُ وأمَرَهُم بِهِ وتَقَدَّمَ إلَیهِم ؛ مِن مُلازَمَهِ أمیرِهِم ، وَالسَّیرِ مَعَهُ تَحتَ لِوائِهِ حَتّیَینفُذَ لِوَجهِهِ الَّذی أنفَذَهُ إلَیهِ ، فَخَلَّفوا أمیرَهُم مُقیماً فی عَسکَرِهِ ، وأقبَلوا یَتَبادَرونَ عَلَی الخَیلِ رَکضاً إلی حَلِّ عُقدَهٍ عَقَدَهَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لی ولِرَسولِهِ صلی الله علیه و آله فی أعناقِهِم فَحَلّوها ، وعَهدٍ عاهَدُوا اللّهَ ورَسولَهُ فَنَکَثوهُ ، وعَقَدوا لِأَنفُسِهِم عَقداً ضَجَّت بِهِ أصواتُهُم ، وَاختَصَّت بِهِ آراؤُهُم مِن غَیرِ مُناظَرَهٍ لِأَحَدٍ مِنّا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، أو مُشارَکَهٍ فی رَأیٍ ، أوِ استِقالَهٍ لِما فی أعناقِهِم مِن بَیعَتی ، فَعَلوا ذلِکَ وأنَا بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَشغولٌ ، وبِتَجهیزِهِ عَن سائِرِ الأَشیاءِ مَصدودٌ ، فَإِنَّهُ کانَ أهَمَّها ، وأحَقَّ ما بُدِئَ بِهِ مِنها . فَکانَ هذا یا أخَا الیَهودِ أقرَحَ ما وَرَدَ عَلی قَلبی مَعَ الَّذی أنَا فیهِ مِن عَظیمِ الرَّزِیَّهِ وفاجِعِ المُصیبَهِ ، وفَقِد مَن لا خَلَفَ مِنهُ إلَا اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی ، فَصَبَرتُ عَلَیها إذ (12) أتَت بَعدَ اُختِها عَلی تَقارُبِها وسُرعَهِ اتِّصالِها. ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ: أ لَیسَ کَذلِکَ؟ قالوا: بَلی یا أمیرَالمُؤمِنینَ. فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الثّالِثَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ القائِمَ بَعدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله کانَ یَلقانی مُعتَذِراً فی کُلِّ أیّامِهِ ، ویَلومُ غَیرَهُ مَا ارتَکَبَهُ مِن أخذِ حَقّی ، ونَقضِ بَیعَتی ، ویَسأَلُنی تَحلیلَهُ ، فَکُنتُ أقولُ : تَنقَضی أیّامُهُ ثُمَّ یَرجِعُ إلَیَّ حَقِّیَ الَّذی جَعَلَهُ اللّهُ لی عَفواً هَنیئاً مِن غَیرِ أن اُحدِثَ فِی الإِسلامِ مَعَ حُدوثِهِ وقُربِ عَهدِهِ بِالجاهِلِیَّهِ حَدَثاً فی طَلَبِ حَقّی بِمُنازَعَهٍ ، لَعَلَّ فُلاناً یَقولُ فیها : نَعَم ، وفُلاناً یَقولُ : لا ، فَیَؤولُ ذلِکَ مِنَ القَولِ إلَی الفِعلِ ، وجَماعَهٌ مِن خَواصِّ أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أعرِفُهُم بِالنُّصحِ للّهِِ ولِرَسولِهِ ولِکِتابِهِ ودینِهِ الإِسلامِ یَأتُونِّی عَوداً وبَدءاً وعَلانِیَهً وسِرّاً فَیَدعُونِّی إلی أخذِ حَقّی ، ویَبذُلونَ أنفُسَهُم فی نُصرَتی ، لِیُؤَدّوا إلَیَّ بِذلِکَ بَیعَتی فی أعناقِهِم ، فَأَقولُ : رُوَیداً وصَبراً قَلیلاً ؛ لَعَلَّ اللّهَ یَأتینی بِذلِکَ عَفواً بِلا مُنازَعَهٍ ، ولا إراقَهِ الدِّماءِ ، فَقَدِ ارتابَ کَثیرٌ مِنَ النّاسِ بَعدَ وَفاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وطَمِعَ فِی الأَمرِ بَعدَهُ مَن لَیسَ لَهُ بِأَهلٍ ، فَقالَ کُلُّ قَومٍ : مِنّا أمیرٌ ، وما طَمِعَ القائِلونَ فی ذلِکَ إلّا لِتَناوُلِ غَیرِی الأَمرَ . فَلَمّا دَنَت وَفاهُ القائِمِ وَانقَضَت أیّامُهُ صَیَّرَ الأَمرَ بَعدَهُ لِصاحِبِهِ ، فَکانَت هذِهِ اُختَ اُختِها ، ومَحَلُّها مِنّی مِثلُ مَحَلِّها ، وأخَذا مِنّی ما جَعَلَهُ اللّهُ لی ، فَاجتَمَعَ إلَیَّ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِمَّن مَضی ومِمَّن بَقِیَ مِمَّن أخَّرَهُ اللّهُ مَنِ اجتَمَعَ ، فَقالوا لی فیها مِثلَ الَّذی قالوا فی اُختِها ، فَلَم یَعدُ قولِیَ الثّانی قولِیَ الأَوَّلَ،صَبراً وَاحتِساباً ویَقیناً وإشفاقاً مِن أن تَفنی عُصبَهٌ تَأَلَّفَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِاللّینِ مَرَّهً وبِالشِّدَّهِ اُخری ، وبِالنُّذرِ مَرَّهً وبِالسَّیفِ اُخری ، حَتّی لَقَد کانَ مِن تَأَلُّفِهِ لَهُم أن کانَ النّاسُ فی الکَرِّ وَالفِرارِ وَالشَّبَعِ وَالرَّیِّ وَاللِّباسِ وَالوِطاءِ وَالدِّثارِ ، ونَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لا سُقوفَ لِبُیوتِنا ، ولا أبوابَ ولاسُتورَ إلَا الجَرائِدُ وما أشبَهَها ، ولا وِطاءَ لَنا ، ولا دِثار عَلَینا ، یَتَداوَلُ الثَّوبَ الواحِدَ فِی الصَّلاهِ أکثَرُنا ، ونَطوِی اللَّیالِیَ وَالأَیّامَ عامَّتُنا ، ورُبَّما أتانَا الشَّیءُ مِمّا أفاءَهُ اللّهُ عَلَینا وصَیَّرَهُ لَنا خاصَّهً دونَ غَیرِنا ونَحنُ عَلی ما وَصَفتُ مِن حالِنا فَیُؤثِرُ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أربابَ النِّعَمِ وَالأَموالِ تَأَلُّفاً مِنهُ لَهُم . فَکُنتُ أحَقَّ مَن لَم یُفَرِّق هذِهِ العُصبَهَ الَّتی أَلَّفَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ولَم یَحمِلها عَلَی الخُطَّهِ الَّتی لا خَلاصَ لَها مِنها دونَ بُلوغِها ، أو فَناءِ آجالِها ؛ لِأَنّی لَو نَصَبتُ نَفسی فَدَعَوتُهُم إلی نُصرَتی کانوا مِنّی وفی أمری عَلی إحدی مَنزِلَتَینِ ؛ إمّا مُتَّبِعٌ مُقاتِلٌ ، وإمّا مَقتولٌ إن لَم یَتَّبِعِ الجَمیعَ ، وإمّا خاذِلٌ یَکفُرُ بِخِذلانِهِ إن قَصَّرَ فی نُصرَتی أو أمسَکَ عَن طاعَتی ، وقَد عَلِمَ اللّهُ أنّی مِنهُ بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، یَحُلُّ بِهِ فی مُخالَفَتی وَالإِمساکِ عَن نُصرَتی ما أحَلَّ قَومُ موسی بِأَنفُسِهِم فی مُخالِفَهِ هارونَ وتَرکِ طاعَتِهِ . ورَأَیتُ تَجَرُّعَ الغُصَصِ ، ورَدَّ أنفاسِ الصُّعَداءِ ، ولُزومَ الصَّبرِ حَتّی یَفتَحَ اللّهُ أو یَقضِیَ بِما أحَبَّ أزیَدَ لی فی حَظّی ، وأرفَقَ بِالعِصابَهِ الَّتی وَصَفتُ أمرَهُم «وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا» (13) . ولَو لَم أتَّقِ هذِهِ الحالَهَ یا أخَا الیَهودِ ثُمَّ طَلَبتُ حَقّی لَکُنتُ أولی مِمَّن طَلَبَهُ ؛ لِعِلمِ مَن مَضی مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَن بِحَضرَتِکَ مِنهُ بِأَنّی کُنتُ أکثَرَ عَدَداً ، وأعَزَّ عَشیرَهً ، وأمنَعَ رِجالاً ، وأطوَعَ أمراً ، وأوضَحَ حُجَّهً ، وأکثَرَ فِی هذَا الدّینِ مَناقِبَ وآثاراً ؛ لِسَوابِقی وقَرابَتی ووِراثَتی ، فَضلاً عَنِ استِحقاقی ذلِکَ بِالوَصِیَّهِ الَّتی لا مَخرَجَ لِلعِبادِ مِنها ، وَالبَیعَهِ المُتَقَدِّمَهِ فی أعناقِهِم مِمَّن تَناوَلَها ، وقَد قُبِضَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وإنَّ وِلایَهَ الاُمَّهِ فی یَدِهِ وفی بَیتِهِ ، لا فی یَدِ الاُلی تَناوَلوها ولا فی بُیوتِهِم ، ولَأَهلُ بَیتِهِ الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیرا أولی بِالأَمرِ مِن بَعدِهِ مِن غَیرِهِم فی جَمیعِ الخِصالِ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الرّابِعَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ القائِمَ بَعدَ صاحِبِهِ کانَ یُشاوِرُنی فی مَوارِدِ الاُمورِ فَیُصدِرُها عَن أمری ، ویُناظِرُنی فی غَوامِضِها فَیُمضیها عَن رَأیی ، لا أعلَمُ أحَداً ولایَعلَمُهُ أصحابی یُناظِرُهُ فی ذلِکَ غَیری ، ولا یَطمَعُ فِی الأَمرِ بَعدَهُ سِوایَ ، فَلَمّا أن أتَتهُ مَنِیَّتُهُ عَلی فَجأَهٍ بِلا مَرَضٍ کان قَبلَهُ ، ولا أمرٍ کانَ أمضاهُ فی صِحَّهٍ مِن بَدَنِهِ ، لَم أشُکَّ أنّی قَدِ استَرجَعتُ حَقّی فی عافِیَهٍ بِالمَنزِلَهِ الَّتی کُنتُ أطلُبُها ، وَالعاقِبَهِ الَّتی کُنتُ ألتَمِسُها ، وإنَّ اللّهَ سَیَأتی بِذلِکَ عَلی أحسَنِ ما رَجَوتُ ، وأفضَلِ ما أمَّلتُ ، وکانَ مِن فِعلِهِ أن خَتَمَ أمرَهُ بِأَن سَمّی قَوماً أنَا سادِسُهُم ، ولَم یَستَوِنی (14) بِواحِدٍ مِنهُم ، ولا ذَکَرَ لی حالاً فی وِراثَهِ الرَّسولِ ، ولا قَرابَهٍ ، ولا صِهرٍ ، ولا نَسَبٍ ، ولا لِواحِدٍ مِنهُم مِثلُ سابِقَهٍ مِن سَوابِقی ، ولا أثَرٌ مِن آثاری ، وصَیَّرَها شوری بَینَنا ، وصَیَّرَ ابنَهُ فیها حاکِماً عَلَینا ، وأمَرَهُ أن یَضرِبَ أعناقَ النَّفَرِ السَّتَّهِ الَّذینَ صَیَّرَ الأَمرَ فیهم إن لَم یُنفِذوا أمرَهُ ، وکَفی بِالصَّبرِ عَلی هذا یا أخَا الیَهودِ صَبراً . فَمَکَثَ القَومُ أیّامَهُم کُلَّها کُلٌّ یَخطُبُ لِنَفسِهِ ، وأنَا مُمسِکٌ عَن أن سَأَلونی عَن أمری ، فَناظَرتُهُم فی أیّامی وأیّامِهِم ، وآثاری وآثارِهِم ، وأوضَحتُ لَهُم ما لَم یَجهَلوهُ مِن وُجوهِ استِحقاقی لَها دونَهُم ، وذَکَّرتُهُم عَهدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَیهِم ، وتأکیدَ ما أکَّدَهُ مِنَ البَیعَهِ لی فی أعناقِهِم . دَعاهُم حُبُّ الإِمارَهِ ، وبَسطُ الأَیدی وَالأَلسُنِ فِی الأَمرِ وَالنَّهیِ ، وَالرُّکونُ إلَی الدُّنیا ، وَالِاقتِداءُ بِالماضینَ قَبلَهُم إلی تَناوُلِ ما لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُم . فَإِذا خَلَوتُ بِالواحِدِ ذَکَّرتُهُ أیّامَ اللّهِ ، وحَذَّرتُهُ ما هُوَ قادِمٌ عَلَیهِ وصائِرٌ إلَیهِ ، التَمَسَ مِنّی شَرطاً أن اُصَیِّرَها لَهُ بَعدی ، فَلَمّا لَم یَجِدوا عِندی إلَا المَحَجَّهَ البَیضاءَ ، وَالحَملَ عَلی کِتابِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ووَصِیَّهِ الرَّسولِ ، وإعطاءَ کُلِّ امرِئٍ مِنهُم ماجَعَلَهُ اللّهُ لَهُ ، ومَنعَهُ ما لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ ، أزالَها عَنّی إلَی ابنِ عَفّانَ ؛ طَمَعاً فِی الشَّحیحِ مَعَهُ فیها ، وَابنُ عَفّانَ رَجُلٌ لَم یَستَوِ بِهِ وبِواحِدٍ مِمَّن حَضَرَهُ حالٌ قَطُّ ، فَضلاً عَمَّن دونَهُم ، لا بِبَدرٍ الَّتی هِیَ سَنامُ فَخرِهِم ولا غَیرِها مِنَ المَآثِرِ الَّتی أکرَمَ اللّهُ بِها رَسولَهُ ، ومَنِ اختَصَّهُ مَعَهُ مِن أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام . ثُمَّ لَم أعلَمِ القَومَ أمسَوا مِن یَومِهِم ذلِکَ حَتّی ظَهَرَت نَدامَتُهُم ، ونَکَصوا عَلی أعقابِهِم ، وأحالَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ ، کُلٌّ یَلومُ نَفسَهُ ویَلومُ أصحابَهُ ، ثُمَّ لَم تَطُلِ الأَیّامُ بِالمُستَبِدِّ بِالأَمرِ ؛ ابنِ عَفّانَ حَتّی أکفَروهُ وتَبَرَّؤوا مِنهُ ، ومَشی إلی أصحابِهِ خاصَّهً وسائِرَ أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عامَّهً یَستَقیلُهُم مِن بَیعَتِهِ ، ویَتوبُ إلَی اللّهِ مِن فَلتَتِهِ ، فَکانَت هذِهِ یا أخَا الیَهودِ أکبَرَ مِن اُختِها ، وأفظَعَ وأحری أن لا یُصبَرَ عَلَیها ، فَنالَنی مِنهَا الَّذی لا یُبلَغُ وَصفُهُ ، ولا یُحَدُّ وَقتُهُ ، ولَم یَکُن عِندی فیها إلَا الصَّبرُ عَلی ما أمَضُّ وأبلَغُ مِنها . ولَقَد أتانِیَ الباقونَ مِنَ السِّتَّهِ مِن یَومِهِم کُلٌّ راجِعٌ عَمّا کانَ رَکِبَ مِنّی یَسأَلُنی خَلعَ ابنِ عَفّانَ ، وَالوُثوبَ عَلَیهِ ، وأخذَ حَقّی ، ویُؤتینی صَفقَتَهُ وبَیعَتَهُ عَلَی المَوتِ تَحتَ رایَتی ، أو یَرُدَّ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عَلَیَّ حَقّی . فَوَاللّهِ یا أخَا الیَهودِ ما مَنَعَنی مِنها إلَا الَّذی مَنَعَنی مِن اُختَیها قَبلَها ، ورَأَیتُ الإِبقاءَ عَلی مَن بَقِیَ مِنَ الطّائِفَهِ أبهَجَ لی وآنَسَ لِقَلبی مِن فَنائِها ، وعَلِمتُ أنّی إن حَمَلتُها عَلی دَعوَهِ المَوتِ رَکِبتُهُ . فَأَمّا نَفسی فَقَد عَلِمَ مَن حَضَرَ مِمَّن تَری ومَن غابَ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أنَّ الموتَ عِندی بِمَنزِلَهِ الشَّربَهِ البارِدَهِ فِی الیَومِ الشَّدیدِ الحَرِّ مِن ذِی العَطَشِ الصَّدی (15) ، ولَقَد کُنتُ عاهَدتُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ورَسولَهُ صلی الله علیه و آله أنَا وعَمّیحَمزَهُ وأخی جَعفَرٌ وَابنُ عَمّی عُبَیدَهُ عَلی أمرٍ وَفَینا بِهِ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ ولِرَسولِهِ ، فَتَقَدَّمَنی أصحابی وتَخَلَّفتُ بَعدَهُم لِما أرادَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ ، فَأَنزَلَ اللّهُ فینا : «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلاً » (16) حَمزَهُ وجَعفَرٌ وعُبَیدَهُ ، وأنَا وَاللّهِ المُنتَظِرُ یا أخَا الیَهودِ وما بَدَّلتُ تَبدیلاً ، وما سَکَّتَنی عَنِ ابنِ عَفّانَ وحَثَّنی عَلَی الإِمساکِ عَنهُ إلّا أنّی عَرفتُ مِن أخلاقِهِ فیمَا اختَبَرتُ مِنهُ بِما لَن یَدَعَهُ حَتّی یَستَدعِیَ الأَباعِدَ إلی قَتلِهِ وخَلعِهِ ، فَضلاً عَنِ الأَقارِبِ ، وأنَا فی عُزلَهٍ ، فَصَبَرتُ حَتّی کانَ ذلِکَ ، لَم أنطِق فیهِ بِحَرفٍ مِن «لا» ولا «نَعَم» . ثُمَّ أتانِیَ القَومُ وأنَا عَلِمَ اللّهُ کارِهٌ ؛ لِمَعرِفَتی بِما تَطاعَموا بِهِ مِنِ اعتِقالِ الأَموالِ ، وَالمَرَحِ فِی الأَرضِ ، وعِلمِهِم بِأَنَّ تِلکَ لَیسَت لَهُم عِندی ، وشَدیدٌ عادَهٌ مُنتَزِعَهٌ ، فَلَمّا لَم یَجِدوا عِندی تَعَلَّلُوا الأَعالیلَ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ فَقالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا الخامِسَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإنَّ المُتابِعینَ لی لَمّا لَم یَطمَعوا فی تِلکَ مِنّی وَثَبوا بِالمَرأَهِ عَلَیَّ وأنَا وَلِیُّ أمرِها ، وَالوَصِیُّ عَلَیها ، فَحَمَلوها عَلَی الجَمَلِ ، وشَدّوها عَلَی الرِّحالِ ، وأقبَلوا بِها تَخبِطُ الفَیافِیَ (17) ، وتَقطَعُ البَرارِیَ ، وتَنبَحُ عَلَیها کِلابُ الحَوأَبِ ، وتُظهِرُ لَهُم عَلاماتِ النَّدَمِ فی کُلِّ ساعَهٍ وعِندَ کُلِّ حالٍ ، فی عُصبَهٍ قَد بایَعونی ثانِیَهً بَعدَ بَیعَتِهِمُ الاُولی فی حَیاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، حَتّی أتَت أهلَ بَلدَهٍ قَصیرَهٍ أیدیهِم ، طَویلَهٍ لِحاهُم ، قَلیلَهٍ عُقولُهُم ، عازِبَهٍ آراؤُهُم، وهُم جیرانُ بَدوٍ، ووُرّادُ بَحرٍ، فَأَخرَجَتهم یَخبِطونَ بِسُیوفِهِم مِن غَیرِ عِلمٍ ، ویَرمونَ بِسِهامِهِم بِغَیرِ فَهمٍ . فَوَقَفتُ مِن أمرِهِم عَلَی اثنَتَینِ کِلتاهُما فی مَحَلَّهِ المَکروهِ ؛ مِمَّن إن کَفَفتُ لَم یَرجِع ولمَ یَعقِل ، وإن أقَمتُ کُنتُ قَد صِرتُ إلَی الَّتی کَرِهتُ ، فَقَدَّمتُ الحُجَّهَ بِالإِعذارِ وَالإِنذارِ ، ودَعَوتُ المَرأَهَ إلَی الرُّجوعِ إلی بَیتِها ، وَالقَومَ الَّذینَ حَمَلوها عَلَی الوَفاءِ بِبَیعَتِهِم لی ، وَالتَّرکِ لِنَقضِهِم عَهدَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ فِیَّ ، وأعطَیتُهُم مِن نَفسی کُلَّ الَّذی قَدَرتُ عَلَیهِ ، وناظَرتُ بَعضَهُم فَرَجَعَ ، وذَکَّرتُ فَذَکَرَ . ثُمَّ أقبَلتُ عَلَی النّاسِ بِمِثلِ ذلِکَ فَلَم یَزدادوا إلّا جَهلاً وتَمادِیاً وغَیّاً ، فَلَمّا أبَوا إلّا هِیَ ، رَکِبتُها مِنهُم ، فَکانَت عَلَیهِمُ الدَّبرَهُ (18) ، وبِهِمُ الهَزیمَهُ ، ولَهُمُ الحَسرَهُ ، وفیهِمُ الفَناءُ وَالقَتلُ . وحَمَلتُ نَفسی عَلَی الَّتی لَم أجِد مِنها بُدّاً ، ولَم یَسَعنی إذ فَعَلتُ ذلِکَ وأظهَرتُهُ آخِراً مِثلُ الَّذی وَسَعَنی مِنهُ أوَّلاً ؛ مِنَ الإِغضاءِ وَالإِمساکِ ، ورَأَیتُنی إن أمسَکتُ کُنتُ مُعیناً لَهُم عَلَیَّ بِإِمساکی عَلی ما صاروا إلَیهِ ، وطَمِعُوا فیهِ مِن تَناوُلِ الأَطرافِ ، وسَفکِ الدِّماءِ ، وقَتلِ الرَّعِیَّهِ ، وتَحکیمِ النِّساءِ النَّواقِصِ العُقولِ وَالحُظوظِ عَلی کُلِّ حالٍ ، کَعادَهِ بَنی الأَصفَرِ ومَن مَضی مِن مُلوکِ سَبَاً وَالاُمَمِ الخالِیَهِ ، فَأَصیرُ إلی ما کَرِهتُ أوَّلاً وآخِراً . وقَد أهمَلتُ المَرأَهَ وجُندَها یَفعَلونَ ما وَصَفتُ بَینَ الفَریقَینِ مِنَ النّاسِ ، ولَم أهجُم عَلَی الأَمرِ إلّا بعَدَما قَدَّمتُ وأخَّرتُ ، وتَأَنَّیتُ وراجَعتُ ، وأرسَلتُ وسافَرتُ ، وأعذَرتُ وأنذَرتُ ، وأعطَیتُ القَومَ کُلَّ شَیءٍ التَمَسوهُ بَعدَ أن عَرَضتُ عَلَیهِم کُلَّ شَیءٍ لَم یَلتَمِسوهُ ، فَلَمّا أبَوا إلّا تِلکَ ، أقدَمتُ عَلَیها ، فَبَلَغَ اللّهُ بی وبِهِم ما أرادَ ، وکانَ لی عَلَیهِم بِما کانَ مِنّی إلَیهِم شَهیداً . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا السّادِسَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَتَحکیمُهُمُ الحَکَمَینِ وُمحارَبَهُ ابنِ آکِلَهِ الأَکبادِ وهُوَ طَلیقٌ مُعانِدٌ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ ولِرَسولِهِ وَالمُؤمِنینَ مُنذُ بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً إلی أن فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ مَکَّهَ عَنوَهً ، فَاُخِذَت بَیعَتُهُ وبَیعَهُ أبیهِ لی مَعَهُ فی ذلِکَ الیَومِ وفی ثَلاثَهِ مَواطِنَ بَعدَهُ ، وأبوهُ بِالأَمسِ أوَّلَ مَن سَلَّمَ عَلَیَّ بِإِمرَهِ المؤُمِنینَ ، وجَعَلَ یَحُثُّنی عَلَی النُّهوضِ فی أخَذِ حَقّی مِنَ الماضینَ قَبلی ، ویُجَدِّدُ لی بَیعَتَهُ کُلَّما أتانی . وأعجَبُ العَجَبِ أنَّهُ لَمّا رَأی رَبّی تَبارَکَ وتَعالی قَد رَدَّ إلَیَّ حَقّی وأقَرَّ فی مَعدِنِهِ ، وَانقَطَعَ طَمَعُهُ أن یَصیرَ فی دینِ اللّهِ رابِعاً ، وفی أمانَهٍ حُمِّلناها حاکِماً ، کَرَّ عَلَی العاصِی بنِ العاصِ فَاستَمالَهُ ، فَمالَ إلَیهِ ، ثُمَّ أقبَلَ بِهِ بَعدَ أن أطمَعَهُ مِصرَ ، وحَرامٌ عَلَیهِ أن یَأخُذَ مِنَ الفَیءِ دونَ قِسمِهِ دِرهَماً ، وحَرامٌ عَلَی الرّاعی إیصالُ دِرهَمٍ إلَیهِ فَوقَ حَقِّهِ ، فَأَقبَلَ یَخبِطُ البِلادَ بِالظُّلمِ ، ویَطَأُها بِالغَشمِ ، فَمَن بایَعَهُ أرضاهُ ، ومَن خالَفَهُ ناواهُ . ثُمَّ تَوَجَّهَ إلَیَّ ناکِثاً عَلَینا ، مُغیراً فِی البِلادِ شَرقاً وغَرباً ، ویَمیناً وشِمالاً ، وَالأَنباءُ تَأتینی وَالأَخبارُ تَرِدُ عَلَیَّ بِذلِکَ ، فَأَتانی أعوَرُ ثَقیفٍ فَأَشارَ عَلَیَّ أن اُوَلِّیَهُ البِلادَ الَّتی هُوَ بِها ؛ لِاُدارِیَهُ بِما اُوَلّیهِ مِنها ، وفِی الَّذی أشارَ بِهِ الرَّأیُ فی أمرِ الدُّنیا ، لَو وَجَدتُ عِندَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ فی تَولِیَتِهِ لی مَخرَجاً ، وأصَبتُ لِنَفسی فی ذلِکَ عُذراً ، فَأَعلَمتُ الرَّأیَ فی ذلِکَ ، وشاوَرتُ مَن أثِقُ بِنَصیحَتِهِ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ ولِرَسولِهِ صلی الله علیه و آله ولی ولِلمُؤمِنینَ ، فَکانَ رَأیُهُ فی ابنِ آکِلَهِ الأَکبادِ کَرَأیی ، یَنهانی عنَ تَولِیَتِهِ ، ویُحَذِّرُنی أن اُدخِلَ فی أمرِ المُسلِمینَ یَدَهُ ، ولَم یَکُنِ اللّهُ لِیَرانی أتَّخِذُ المُضِلّینَ عَضُداً (19) . فَوَجَّهتُ إلَیهِ أخا بَجیلَهَ مَرَّهً ، وأخَا الأَشعَرِیّینَ مَرَّهً ، کِلاهُما رَکَنَ إلَی الدُّنیا ، وتابَعَ هَواهُ فیما أرضاهُ ، فَلَمّا لَم أرَهُ أن یَزدادَ فیمَا انتَهَکَ مِن مَحارِمِ اللّهِ إلّا تَمادِیاً شاوَرتُ مَن مَعی مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله البَدرِیّینَ ، وَالَّذینَ ارتَضَی اللّهُ عَزَّ وجَلَّ أمرَهُم ورَضِیَ عَنهُم بَعدَ بَیعَتِهِم ، وغَیرِهِم مِن صُلَحاءِ المُسلِمینَ وَالتّابِعینَ ، فَکُلٌّ یُوافِقُ رَأیُهُ رَأیی ؛ فی غَزوِهِ ومُحارَبَتِهِ ومَنعِهِ مِمّا نالَت یَدُهُ . وإنّی نَهَضتُ إلَیهِ بِأَصحابی ، اُنفِذُ إلَیهِ مِن کُلِّ مَوضِعٍ کُتُبی ، واُوَجِّهُ إلَیهِ رُسُلی ، أدعوهُ إلَی الرُّجوعِ عَمّا هُوَ فیهِ ، وَالدُّخولِ فیما فیهِ النّاسُ مَعی ، فَکَتَبَ یَتَحَکَّمُ عَلَیَّ ، ویَتَمَنّی عَلَیَّ الأَمانِیَّ ، ویَشتَرِطُ عَلَیَّ شُروطاً لا یَرضاهَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ ورَسولُهُ ولَا المُسلِمونَ، ویَشتَرِطُ فی بَعضِها أن أدفَعَ إلَیهِ أقواماً مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أبراراً ، فیهِم عَمّارُ بنُ یاسِرٍ ، وأینَ مِثلُ عَمّارٍ ؟ ! وَاللّهِ لَقَدَرَأیتُنا مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وما یُعَدُّ مِنّا خَمسَهٌ إلّا کانَ سادِسَهُم ، ولا أربَعَهٌ إلّا کانَ خامِسَهُم ، اشتَرَطَ دَفعَهُم إلَیهِ لِیَقتُلَهُم ویُصَلِّبَهُم . وَانتَحَلَ دَمَ عُثمانَ ، ولَعَمرُو اللّهِ ما ألَّبَ (20) عَلی عُثمانَ ولا جَمَعَ النّاسَ عَلی قَتلِهِ إلّا هُوَ وأشباهُهُ مِن أهلِ بَیتِهِ ، أغصانُ الشَّجَرَهِ المَلعونَهِ فِی القُرآنِ . فَلَمّا لَم اُجِب إلی مَا اشتَرَطَ مِن ذلِکَ کَرَّ مُستَعلِیاً فی نَفسِهِ بِطُغیانِهِ وبَغیِهِ ، بِحَمیرٍ لا عُقولَ لَهُم ولا بَصائِرَ ، فَمَوَّهَ لَهُم أمراً فَاتَّبَعوهُ ، وأعطاهُم مِنَ الدُّنیا ما أمالَهُم بِهِ إلَیهِ ، فَناجَزناهُم وحاکَمناهُم إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ بَعدَ الإِعذارِ وَالإِنذارِ ، فَلَمّا لَم یَزِدهُ ذلِکَ إلّا تَمادِیاً وبَغیاً لَقیناهُ بِعادَهِ اللّهِ الَّتی عَوَّدَناهُ مِنَ النَّصرِ عَلی أعدائِهِ وعَدُوِّنا ، ورایَهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِأَیدینا ، لَم یَزَلِ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی یَفُلُّ حِزبَ الشَّیطانِ بِها حَتّی یَقضِیَ المَوتَ عَلَیهِ ، وهُوَ مُعلِمُ رایاتِ أبیهِ الَّتی لَم أزَل اُقاتِلُها مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی کُلِّ المَواطِنِ ، فَلَم یَجِد مِنَ المَوتِ مَنجی إلَا الهَرَبَ ، فَرَکَبَ فَرَسَهُ ، وقَلَبَ رایَتَهُ ، لا یَدری کَیفَ یَحتالُ . فَاستَعانَ بِرَأیِ ابنِ العاصِ ، فَأَشارَ عَلَیهِ بِإِظهارِ المَصاحِفِ ، ورَفعِها عَلَی الأَعلامِ وَالدُّعاءِ إلی ما فیها ، وقالَ : إنَّ ابنَ أبی طالِبٍ وحِزبَهُ أهلُ بَصائِرَ ورَحمَهٍ وتُقیا (21) ، وقَد دَعَوکَ إلی کِتابِ اللّهِ أوَّلاً وهُم مُجیبوکَ إلَیهِ آخِراً . فَأَطاعَهُ فیما أشارَ بِهِ عَلَیهِ ؛ إذ رَأی أنَّهُ لا مَنجی لَهُ مِنَ القَتلِ أوِ الهَرَبِ غَیرُهُ ، فَرَفَعَ المَصاحِفَ یَدعو إلی ما فیها بِزَعمِهِ . فَمالَت إلَی المَصاحِفِ قُلوبٌ ، ومَن بَقِیَ من أصحابی بَعدَ فَناءِ أخیارِهِم وجَهدِهِم فی جِهادِ أعداءِ اللّهِ وأعدائِهِم عَلی بَصائِرِهِم ، وظَنّوا أنَّ ابنَ آکِلَهِ الأَکبادِ لَهُ الوَفاءُ بِما دَعا إلَیهِ ، فَأَصغَوا إلی دَعوَتِهِ ، وأقبَلوا بِأَجمَعِهِم فی إجابَتِهِ ، فَأَعلَمتُهُم أنَّ ذلِکَ مِنهُ مَکرٌ ومِنِ ابنِ العاصِ مَعَهُ ، وأنَّهُما إلَی النَّکثِ أقرَبُ مِنهُما إلَی الوَفاءِ . فَلَم یَقبَلوا قَولی ، ولَم یُطیعوا أمری ، وأَبَوا إلّا إجابَتَهُ ، کَرِهتُ أم هَویتُ ، شِئتُ أو أبَیتُ، حَتّی أخَذَ بَعضُهُم یَقولُ لِبَعضٍ : إن لَم یَفعَل فَأَلحِقوهُ بِابنِ عَفّانَ ، أوِ ادفَعوهُ إلَی ابنِ هِندٍ بِرُمَّتِهِ . فَجَهَدتُ عَلِمَ اللّهُ جَهدی ولَم أدَع غُلّهً (22) فی نَفسی إلّا بَلَّغتُها فی أن یُخَلّونی ورَأیی ، فَلَم یَفعَلوا ، وراوَدتُهُم عَلَی الصَّبرِ عَلی مِقدارِ فُواقِ النّاقَهِ أو رَکضَهِ الفَرَسِ فَلَم یُجیبوا ، ما خَلا هذَا الشَّیخَ وأومَأَ بِیَدِهِ إلَی الأَشتَرِ وعُصبَهً مِن أهلِ بَیتی ، فَوَاللّهِ ما مَنَعَنی أن أمضِیَ عَلی بَصیرَتی إلّا مَخافَهَ أن یُقتَلَ هذانِ وأومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام فَیَنقَطِعَ نَسلُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وذُرِّیَّتُهُ مِن اُمَّتِهِ ، ومَخافَهَ أن یُقتَلَ هذا وهذا وأومَأَ بِیَدِهِ إلی عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ ومُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِیَّهِ فَإِنّی أعلَمُ لَولا مَکانی لَم یَقِفا ذلِکَ المَوقِفَ ، فَلِذلِکَ صَبَرتُ عَلی ما أرادَ القَومُ ، مَعَ ما سَبَقَ فیهِ مِن عَلمِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ . فَلَمّا رَفَعنا عَنِ القَومِ سُیوفَنا تَحَکَّموا فِی الاُمورِ ، وتَخَیَّروا الأَحکامَ وَالآراءَ ، وتَرَکُوا المَصاحِفَ وما دَعَوا إلَیهِ مِن حُکمِ القُرآنِ ، وما کُنتُ اُحَکِّمُ فی دینِ اللّهِ أحَداً ؛ إذ کانَ التَّحکیمُ فی ذلِکَ الخَطَأَ الَّذی لا شَکَّ فیهِ ولَا امتِراءَ ، فَلَمّا أبَوا إلّا ذلِکَ أرَدتُ أن اُحَکِّمَ رَجُلاً مِن أهلِ بَیتی أو رَجُلاً مِمَّن أرضی رَأیَهُ وعَقلَهُ وأثِقُ بِنَصیحَتِهِ ومَوَدَّتِهِ ودینِهِ ، وأقبَلتُ لا اُسَمّی أحَداً إلَا امتَنَعَ مِنهُ ابنُ هِندٍ ، ولا أدعوهُ إلی شَیءٍ مِنَ الحَقِّ إلّا أدبَرَ عَنهُ . وأقبَلَ ابنُ هِندٍ یَسومُنا (23) عَسفاً ، وما ذاکَ إلّا بِاتِّباعِ أصحابی لَهُ عَلی ذلِکَ . فَلَمّا أبَوا إلّا غَلَبَتی عَلَی التَّحَکُّمِ تَبَرَّأتُ إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِنهُم ، وفَوَّضتُ ذلِکَ إلَیهِم ، فَقَلَّدوهُ امرَءاً ، فَخَدَعَهُ ابنُ العاصِ خَدیعَهً ظَهَرَت فی شَرقِ الأَرضِ وغَربِها ، وأظهَرَ المَخدوعُ عَلَیها نَدَماً . ثُمَّ أقبَلَ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقال : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : وأمَّا السّابِعَهُ یا أخَا الیَهودِ ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ عَهِدَ إلَیَّ أن اُقاتِلَ فی آخِرِ الزَّمانِ مِن أیّامی قَوماً مِن أصحابی یَصومونَ النَّهارَ ویَقومونَ اللَّیلَ ویَتلونَ الکِتابَ ، یَمرُقونَ بِخِلافِهِم عَلَیَّ ومُحارَبَتِهِم إیّایَ مِنَ الدّینِ مُروقَ السَّهمِ مِنَ الرَّمِیَّهِ ، فیهِم ذُو الثُدَیَّهِ ، یُختَمُ لی بِقَتلِهِم بِالسَّعادَهِ . فَلَمَّا انصَرَفتُ إلی مَوضِعی هذا یَعنی بَعدَ الحَکَمَینِ أقبَلَ بَعضُ القَومِ عَلی بَعضٍ بِاللائِمَهِ فیما صاروا إلَیهِ مِن تَحکیمِ الحَکَمَینِ ، فَلَم یَجِدوا لِأَنفُسِهِم مِن ذلِکَ مَخرَجاً إلّا أن قالوا : کانَ یَنبَغی لِأَمیرِنا أن لا یُبایِعَ (24) مَن أخطَأَ ، وأن یَقضِیَ بِحَقیقَهِ رَأیِهِ عَلی قَتلِ نَفسِهِ وقَتلِ مَن خالَفَهُ مِنّا ، فَقَد کَفَرَ بِمُتابَعَتِهِ إیّانا وطاعَتِهِ لَنا فِی الخَطَأِ ، واُحِلَّ لَنا بِذلِکَ قَتلُهُ وسَفکُ دَمِهِ . فَتَجَمَّعوا عَلی ذلِکَ وخَرَجوا راکِبینَ رُؤوسَهُم ، یُنادونَ بِأَعلی أصواتِهِم : لا حُکمَ إلّا للّهِِ ، ثُمَّ تَفَرَّقوا ؛ فِرقَهٌ بِالنُّخَیلَهِ ، واُخری بِحَروراءَ ، واُخری راکِبَهٌ رَأسَها تَخبِطُ الأَرضَ شَرقاً حَتّی عَبَرَت دِجلَهَ ، فَلَم تَمُرَّ بِمُسلِمٍ إلَا امتَحَنَتهُ ؛ فَمَن تابَعَهَا استَحیَتهُ ، ومَن خالَفَها قَتَلَتهُ . فَخَرَجتُ إلَی الاُولَیَینِ واحِدَهً بَعدَ اُخری أدعوهُم إلی طاعَهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وَالرُّجوعِ إلَیهِ ، فَأَبَیا إلَا السَّیفَ ، لا یَقنَعُهُما غَیرُ ذلِکَ ، فَلَمّا أعیَتِ الحیلَهُ فیهِما حاکَمتُهُما إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، فَقَتَلَ اللّهُ هذِهِ وهذِهِ . وکانوا یا أخَا الیَهودِ لَولا ما فَعَلوا لَکانوا رُکناً قَوِیّاً وسَدّاً مَنیعاً ، فَأَبَی اللّهُ إلّا ما صاروا إلَیهِ . ثُمَّ کَتَبتُ إلَی الفِرقَهِ الثّالِثَهِ ، ووَجَّهتُ رَسُلی تَتری ، وکانوا مِن جِلَّهِ أصحابی ، وأهلِ التَّعَبُّدِ مِنهُم ، وَالزُّهدِ فِی الدُّنیا ، فَأَبَت إلَا اتِّباعَ اُختَیها ، وَالِاحتِذاءَ عَلی مِثالِهِما ، وأسرَعَت فی قَتلِ مَن خالَفَها مِنَ المُسلِمینَ ، وتَتابَعَت إلَیَّ الأَخبارُ بِفِعلِهِم . فَخَرَجتُ حَتّی قَطَعتُ إلَیهِم دِجلَهَ ، اُوَجِّهُ السُّفَراءَ وَالنُّصَحاءَ ، وأطلُبُ العُتبی بِجُهدی بِهذا مَرَّهً وبِهذا مَرَّهً وأومَأَ بِیَدِهِ إلَی الأَشتَرِ ، والأَحنَفِ بنِ قَیسٍ ، وسَعیدِ بنِ قَیسٍ الأَرحَبِیِّ ، وَالأَشعَثِ بنِ قَیسٍ الکِندِیِّ فَلَمّا أبَوا إلّا تِلکَ رَکِبتُها مِنهُم فَقَتَلَهُمُ اللّهُ یا أخَا الیَهودِ عَن آخِرِهِم ، وهُم أربَعَهُ آلافٍ أو یَزیدونَ ، حَتّی لَم یَفلِت مِنهُم مُخبِرٌ ، فَاستَخرَجتُ ذَا الثُّدَیَّهِ مِن قَتلاهُم بِحَضرَهِ مَن تَری ، لَهُ ثَدیٌ کَثَدیِ المَرأَهِ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلی أصحابِهِ فَقالَ : أ لَیسَ کَذلِکَ ؟ قالوا : بَلی یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ علیه السلام : قَد وَفَیتُ سَبعاً وسَبعاً یا أخَا الیَهودِ ، وبَقِیَتِ الاُخری ، وأوشِک بِها فَکَأَن قَد (25) . فَبَکی أصحابُ عَلِیٍّ علیه السلام ، وبَکی رَأسُ الیَهودِ ، وقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا بِالاُخری ؟ فَقالَ : الاُخری أن تُخضَبَ هذِهِ وأومَأَ بِیَدِهِ إلی لِحیَتِهِ مِن هذِهِ وأومَأَ بِیَدِهِ إلی هامَتِهِ . قالَ : وَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ فِی المَسجِدِ الجامِعِ بِالضَّجَّهِ وَالبُکاءِ ، حَتّی لَم یَبقَ بِالکوفَهِ دارٌ إلّا خَرَجَ أهلُها فَزِعاً ، وأسلَمَ رَأسُ الیَهودِ عَلی یَدَی عَلِیٍّ علیه السلام مِن ساعَتِهِ . ولَم یَزَل مُقیماً حَتّی قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، واُخِذَ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَأَقبَلَ رَأسُ الیَهودِ حَتّی وَقَفَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام وَالنّاسُ حَولَهُ وَابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ بَینَ یَدَیهِ ، فَقالَ لَهُ : یا أبَا مُحَمَّدٍ ، اقتُلهُ قَتَلَهُ اللّهُ ؛ فَإِنّی رَأَیتُ فِی الکُتُبِ الَّتی اُنزِلَت عَلی موسی علیه السلام أنَّ هذا أعظَمُ عِندَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ جُرماً مِن ابنِ آدَمَ قاتِلِ أخیهِ ، ومِنَ القُدارِ عاقِرِ ناقَهِ ثَمودَ . (26)

.

1- .فی المصادر الاُخری : «متواجهان» وهو الأنسب .
2- .الخصال : ص 429 ح 7 ، الأمالی للصدوق : ص 136 ح 135 ، الأمالی للطوسی : ص 137 ح 222 کلّها عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام .
3- .کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 830 ح 40 وراجع الخصال : ص 429 ح 6 و 8 و 9 .
4- .کذا ، وفی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «وأسعی بین یدیه فی أمره» .
5- .ومراده : عبیده بن الحارث بن المطّلب بن عبد مناف .
6- .کذا ، وفی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «علینا» .
7- .سقط ما بین المعقوفین من المصدر وأثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
8- .فی المصدر : «أفتتحها» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
9- .استنام فلان إلی فلان : إذا أنس به واطمأنّ إلیه وسکن (لسان العرب : ج 12 ص 598 «نوم») .
10- .الباءه والباء : النکاح والتزویج (لسان العرب : ج 1 ص 36 «بوأ») .
11- .کذا ، وفی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «معالی الحظوه» .
12- .فی المصدر : «إذا» وهو تصحیف ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
13- .الأحزاب : 38 .
14- .کذا فی المصدر ، وفی الاختصاص : «یُساوِنی» .
15- .الصدی : العطش الشدید (لسان العرب : ج 14 ص 455 «صدی») .
16- .الأحزاب : 23.
17- .الفیافی : البراری الواسعه ، جمع فیفاء (النهایه : ج 3 ص 485 «فیف») .
18- .الدَّبْرَه : نقیض الدوله ، والعاقبه ، والهزیمه فی القتال (القاموس المحیط : ج 2 ص 26 «دبر») .
19- .إشاره إلی الآیه 51 من سوره الکهف .
20- .ألبَ الإبل : جمعها وساقها ، وألبتُ الجیش ؛ إذا جمعته (لسان العرب : ج 1 ص 215 «ألب») .
21- .کذا ، وفی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «بقیا» وهو أنسب . والبُقیا : الإبقاء ، والعرب تقول للعدوّ إذا غلب : «البقیّه» ؛ أی أبقوا علینا ولا تستأصلونا (لسان العرب : ج 14 ص 80 «بقی») .
22- .کذا ، وفی بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «علّه» ، وفی الاختصاص : «غایه» .
23- .السَّوم : أن تُجشِّم إنسانا مشقّهً أو سوءا أو ظلما (لسان العرب : ج 12 ص 312 «سوم») .
24- .فی بحار الأنوار : «لایتابع» وهو الأنسب .
25- .أی فکأن قد وقعت (بحار الأنوار : ج 38 ص 186) .
26- .الخصال : ص 365 ح 58 عن جابر الجعفی ، الاختصاص : ص 164 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام عن محمّد بن الحنفیّه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 167