گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
3 / 6 فضیلت های پراکنده



3 / 6فضیلت های پراکندهامام علی علیه السلام :من ربّانیِ (1) این امّتم.

امام علی علیه السلام :من فراخواننده شما به اطاعت پروردگارتان، راهنمای شما به واجبات دینتان و هدایت کننده شمایم به آنچه که نجاتتان می دهد.

امام علی علیه السلام :من بینی و چشم هدایتم. پس، از راه هدایت، به خاطر کم بودن رهروان آن نهراسید.

امام علی علیه السلام :من گواه شمایم و از سوی شما در روز رستاخیز ، استدلال کننده ام.

امام علی علیه السلام :من به پیامبر خدا در زمان حیات و پس از مرگش نزدیک تر هستم. من وصی و وزیر و مخزن رازها و دانش اویم. من صِدّیق اکبر و فاروق اعظمم. من نخستین کسی هستم که به او ایمان آوردم و تصدیقش کردم و در مبارزه با مشرکان، بهترین آزمایش دهنده شمایم و به کتاب و سنّت، آگاه ترینِ شمایم و دین شناس ترینِ شما در دین ، و به پایان کارها آگاه ترینِ شما، و خوش بیان ترینِ شما و استوارترینِ شمایم.

.

1- .اشاره به آیه 146 از سوره آل عمران است و اینان ، کسانی هستند که همراه پیامبران شکیبایی می کنند و منسوب به عبادت و تألّه در شناخت ربوبیّت الهی اند. (م)

ص: 376

عنه علیه السلام :أنَا حَجیجُ المارِقینَ ، وخَصیمُ النّاکِثینَ المُرتابینَ . (1)

عنه علیه السلام :أنَا أخو رَسولِ اللّهِ ، وابنُ عَمِّهِ ، وسَیفُ نَقِمَتِهِ ، وعِمادُ نُصرَتِهِ وبَأسُهُ وشِدَّتُهُ . (2)

عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : أنَا قاتِلُ الأَقرانِ ، ومُجَدِّلُ الشُّجعانِ ، أنَا الَّذی فَقَأتُ عَینَ الشِّرکِ ، وثَلَلتُ (3) عَرشَهُ ، غَیرَ مُمتَنٍّ عَلَی اللّهِ بِجِهادی ، ولا مُدِلٍّ إلَیهِ بِطاعَتی ، ولکِن اُحَدِّثُ بِنِعمَهِ رَبّی . (4)

عنه علیه السلام :أنَا خَلیفَهُ رَسولِ اللّهِ فیکُم ، ومُقیمُکُم عَلی حُدودِ دینِکُم ، وداعیکُم إلی جَنَّهِ المَأوی . (5)

عنه علیه السلام :أنَا صِراطُ اللّهِ الَّذی مَن لا یَسلُکُهُ بِطاعَهِ اللّهِ فیهِ هَوی بِهِ إلَی النّارِ، أنَا سَبیلُهُ الّذی نَصَبَنی لِلاِتِّباعِ بَعدَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، أنَا قَسیمُ النّارِ ، أنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَی الفُجّارِ ، أنَا نورُ الأَنوارِ . (6)

عنه علیه السلام :أنَا حُجَّهُ اللّهِ ، وأنَا خَلیفَهُ اللّهِ ، وأنَا صِراطُ اللّهِ ، وأنَا بابُ اللّهِ ، وأنَا خازِنُ عِلمِ اللّهِ ، وأنَا المُؤتَمَنُ عَلی سِرِّ اللّهِ ، وأنَا إمامُ البَرِیَّهِ بَعدَ خَیرِ الخَلیقَهِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرحَّمَهِ صلی الله علیه و آله . (7)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 75 .
2- .معانی الأخبار : ص 58 ح 9 ، بشاره المصطفی : ص 12 کلاهما عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر علیه السلام .
3- .ثُلّ عرش فلان ثَلّاً : هُدم ، وزال أمر قومه (لسان العرب : ج 11 ص 90 «ثلل») .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 296 ح 384 .
5- .غرر الحکم : ح 3771 .
6- .مصباح المتهجّد : ص 757 ح 843 ، مصباح الزائر : ص 159 کلاهما عن الفیّاض بن محمّد الطرسوسی ، الإقبال : ج 2 ص 259 عن الفیّاض بن محمّد بن عمر الطوسی وکلّها عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام .
7- .الأمالی للصدوق : ص 88 ح 58 عن النعمان بن سعد ، روضه الواعظین : ص 114 .

ص: 377

امام علی علیه السلام :من با دینْ گریزان ، احتجاج می کنم و دشمنِ پیمان شکنانِ دو دلم.

امام علی علیه السلام :من، برادرِ پیامبر خدا، پسر عموی او، شمشیر انتقام او و تکیه گاه پیروزی و جنگاوری و نیرومندیِ اویم.

امام علی علیه السلام :من، کُشنده سرداران و ستیزنده با شجاعانم. درآورنده چشم شرک و نابود کننده تخت آنم و به خاطر جهادم، بر خدا منّت نمی گذارم و به فرمانبری ام ، برای او ناز نمی کنم؛ بلکه نعمت های پروردگارم را بازمی گویم.

امام علی علیه السلام :من جانشین پیامبر خدا در بین شمایم و به پا دارنده شما بر احکام دینتان، و فراخواننده شما به بهشت آرامشم.

امام علی علیه السلام :من همان راه خداوندم که اگر کسی با پیروی از خداوند، آن را نپیماید، به دوزخ خواهد غلتید. من راهی ام که خداوند برای پیروی پس از پیامبرش معیّن کرده است. من تقسیم کننده دوزخم. من حجّت خدا بر بدکارانم. من نورِ نورهایم.

امام علی علیه السلام :من، حجّت خدایم. من، جانشین خدایم. من راه خدایم. من باب خدایم. من خزانه دار دانش الهی ام. من امین بر رازهای خدایم. من پس از بهترینِ خلق، محمّد صلی الله علیه و آله ، پیامبر رحمت، پیشوای مردمم.

.


ص: 378

عنه علیه السلام :أنَا إمامُ البَرِیَّهِ ، ووَصِیُّ خَیرِ الخَلیقَهِ ، وزَوجُ سَیِّدَهِ نِساءِ الاُمَّهِ ، وأبُو العِترَهِ الطّاهِرَهِ وَالأَئِمَّهِ الهادِیَهِ . أنَا أخو رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ووَصِیُّهُ ، ووَلِیُّهُ ، ووَزیرُهُ ، وصاحِبُهُ ، وصَفِیُّهُ ، وحَبیبُهُ ، وخَلیلُهُ . أنَا أمیرُ المُؤمِنینَ ، وقائِدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ ، وسَیِّدُ الوَصِیّینَ . حَربی حَربُ اللّهِ ، وسِلمی سِلمُ اللّهِ ، وطاعَتی طاعَهُ اللّهِ ، ووِلایَتی وِلایَهُ اللّهِ ، وشیعَتی أولِیاءُ اللّهِ ، وأنصاری أنصارُ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :أنَا سَیِّدُ الوَصِیّینَ ، ووَصِیُّ سَیِّدِ النَّبِیّینَ ، أنَا إمامُ المُسلِمینَ ، وقائِدُ المُتَّقینَ ، ومَولَی المُؤمِنینَ ، وزَوجُ سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ . أنَا المُتَخَتِّمُ بِالیَمینِ ، وَالمُعَفِّرُ لِلجَبینِ . أنَا الَّذی هاجَرتُ الهِجرَتَینِ ، وبایَعتُ البَیعَتَینِ . أنا صاحِبُ بَدرٍ وحُنَینٍ ، أنَا الضّارِبُ بِالسَّیفَینِ ، وَالحامِلُ عَلی فَرَسَینِ . أنَا وارِثُ عِلمِ الأَوَّلینَ ، وحُجَّهُ اللّهِ عَلَی العالَمینَ بَعدَ الأَنبِیاءِ ومُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ صلی الله علیه و آله خاتَمِ النَّبِیّینَ ، أهلُ مَوالاتی مَرحومونَ ، وأهلُ عِداوتی مَلعونونَ . ولَقَد کانَ حَبیبی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَثیرا ما یَقولُ لی : یا عَلِیُّ حُبُّکَ تَقویً وإیمانٌ ، وبُغضُکُ کُفرٌ ونِفاقٌ ، وأنَا بَیتُ الحِکمَهِ ، وأنتَ مِفتاحُهُ ، وکَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُکَ . (2)

عنه علیه السلام :أنَا خَلیفَهُ رَسولِ اللّهِ ووَزیرُهُ ووارِثُهُ ، أنَا أخو رَسولِ اللّهِ ووَصِیُّهُ وحَبیبُهُ ، أنَا صَفِیُّ رَسولِ اللّهِ وصاحِبُهُ . أنَا ابنُ عَمِّ رَسولِ اللّهِ ، وزَوجُ ابنَتِهِ ، وأبو وُلدِهِ . أنَا سَیِّدُ الوَصِیّینَ ، ووَصِیُّ سَیِّدِ النَّبِیّینَ . أنَا الحُجَّهُ العُظمی ، والآیَهُ الکُبری ، وَالمَثَلُ الأَعلی ، وبابُ النَّبِیِّ المُصطَفی . أنَا العُروَهُ الوُثقی ، وکَلِمَهُ التَّقوی ، وأمینُ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ عَلی أهلِ الدُّنیا . (3)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 419 ح 5918 ، بشاره المصطفی : ص 191 وفیه «خیر» بدل «إمام» وکلاهما عن الأصبغ بن نباته .
2- .الأمالی للصدوق : ص 77 ح 44 ، بشاره المصطفی : ص 156 ، روضه الواعظین : ص 125 کلّها عن الأصبغ بن نباته .
3- .الأمالی للصدوق : ص 92 ح 67 عن الأصبغ بن نباته .

ص: 379

امام علی علیه السلام :من پیشوای مردم و وصیّ بهترینِ آفریدگانم و همسر سرورِ زنان امّت و پدر خاندان پاک امامانِ هدایتم. من، برادر پیامبر خدا، وصیّ او، ولیّ او، وزیر او، یار او، برگزیده او، دوست او و همراه اویم. من، امیر مؤمنان و رهبر سپیدرویان و سیّد اوصیایم. جنگ با من، جنگ با خدا، و صلح با من، صلح با خداست. پیروی از من، پیروی از خداست و ولایت من، ولایت خداست. پیروان من، اولیای خدا و یاران من، یاران خدایند.

امام علی علیه السلام :من سرور وصی ها، و وصیّ سرورِ پیامبرانم. من پیشوای مسلمانان، رهبر پرهیزگاران، مولای مؤمنان و شوهر سرور زنان جهانم. من انگشتریْ به دست راست کننده و جبین بر خاکْ ساینده ام. من همانم که دو بار هجرت و دو بار بیعت کردم. من صاحب بَدر و حُنینم. منم کسی که با دو شمشیر جنگید و سوار بر دو اسب، یورش برد. من وارث دانش پیشینیان، و بعد از انبیا و محمّد بن عبد اللّه (خاتم پیامبران)، حجّت خدا بر جهانیانم. دوستداران من، رحمت شده، و دشمنانم، نفرین شده اند. دوست من، پیامبر خدا، بسیار به من می فرمود : «ای علی! دوست داشتن تو، تقوا و ایمان است و دشمن داشتن تو، کفر و نفاق است. من خانه حکمتم و تو کلید آنی، و آن که می پندارد مرا دوست دارد، در حالی که تو را دشمن می دارد، دروغ می گوید».

امام علی علیه السلام :من جانشین پیامبر خدا، وزیر و وارث اویم. من، برادر پیامبرخدا، وصی و دوست اویم. من، برگزیده و همدم پیامبر خدایم. من، پسرعموی پیامبر خدا، شوهر دخترش و پدر فرزندان اویم. من سرور وصی ها و وصیّ سرور پیامبرانم . من بزرگ ترین حجّت و بزرگ ترین نشانه، و برترین نمونه و باب پیامبر مصطفایم. من ریسمان محکم، کلمه تقوا و امین خداوند متعال بر اهل دنیایم.

.


ص: 380

عنه علیه السلام :أنَا الهادی ، وأنَا المُهتَدی . وأنَا أبُو الیَتامی وَالمساکینِ ، وزَوجُ الأَرامِلِ ، وأنَا مَلجَأُ کُلِّ ضَعیفٍ ، ومَأمَنُ کُلِّ خائِفٍ . وأنَا قائِدُ المُؤمِنینَ إلَی الجَنَّهِ ، وأنَا حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، وأنَا عُروَهُ اللّهِ الوُثقی ، وکَلِمَهُ التَّقوی . وأنَا عَینُ اللّهِ ، ولِسانُهُ الصّادِقُ ، ویَدُهُ ، وأنَا جَنبُ اللّهِ الَّذی یَقولُ : «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَحَسْرَتَی عَلَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ» (1) . وأنَا یَدُ اللّهِ المَبسوطَهُ عَلی عِبادِهِ بِالرَّحمَهِ وَالمَغفِرَهِ ، وأنَا بابُ حِطَّهٍ . مَن عَرَفَنی وعَرَفَ حَقّی فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ ؛ لِأَنّی وَصِیُّ نَبِیِّهِ فی أرضِهِ ، وحُجَّتُهُ عَلی خَلقِهِ ، لا یُنکِرُ هذا إلّا رادٌّ عَلَی اللّهِ ورَسولِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أنَا قَلبُ اللّهِ الواعی ، ولِسانُهُ النّاطِقُ ، وأمینُهُ عَلی سِرِّهِ ، وحُجَّتُهُ عَلی خَلقِهِ ، وخَلیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ ، وعَینُهُ النّاظِرَهُ فی بَرِیَّتِهِ ، ویَدُهُ المَبسوطَهُ بِالرَّأفَهِ وَالرَّحمَهِ ، ودینُهُ الَّذی لا یُصَدِّقُنی إلّا مَن مَحَضَ الإِیمانَ مَحضا ، ولا یُکَذِّبُنی إلّا مَن مَحَضَ الکُفرَ مَحضا . (3)

عنه علیه السلام :أنَا عَینُ اللّهِ ، وأنَا یَدُ اللّهِ ، وأنَا جَنبُ اللّهِ ، وأنَا بابُ اللّهِ . (4)

.

1- .الزمر : 56 .
2- .التوحید : ص 164 ح 2 ، معانی الأخبار : ص 17 ح 14 ، الاختصاص : ص 248 ؛ ینابیع المودّه : ج 3 ص 401 ح 1 کلّها عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- .الاختصاص : ص 248 عن الحسن بن عبد اللّه عن الإمام الصادق علیه السلام .
4- .الکافی : ج 1 ص 145 ح 8 عن هاشم بن أبی عماره ، بصائر الدرجات : ص 61 ح 2 عن هاشم بن أبی عمّار .

ص: 381

امام علی علیه السلام :من راهبرم. من رهیافته ام. من، پدر یتیمان و بیچارگان، شوی بی شویان، پناهِ هر ناتوان و جایگاه امن هر هراسنده ام . من رهبر مؤمنان به سوی بهشتم. من، ریسمانِ استوار خداوندم. من، دستاویز محکم الهی و نمونه پرهیزگاری ام. من چشم خدایم و زبانِ صادق او و دستِ اویم. من همان فرمان خداوندم که می گوید : «تا آن که [ مبادا] کسی بگوید : دریغا بر آنچه در فرمان خدا کوتاهی ورزیدم!» . من دستِ گشاده رحمت و مغفرت خداوند بر بندگان اویم و من، باب بخشایشم. آن که مرا شناخت و حقّ مرا شناخت، خداوندش را شناخته است؛ چون من، وصیّ پیامبرش در روی زمینم، و حجّت او بر بندگان اویم. این موضوع را جز آن که رد کننده خدا و پیامبر اوست، منکر نمی شود.

امام علی علیه السلام :من، قلب فراگیر خدایم، زبان گویای او، امین او بر رازهایش، حجّت او بر مردمش، جانشین او بر بندگانش، چشم بینای او در بین مردمش، و دست گشوده لطف و رحمت او و دین اویم [و همانم ]که مرا تصدیق نمی کند، مگر آن که ایمان خالص داشته باشد و مرا تکذیب نمی کند، مگر آن که کفر محض داشته باشد.

امام علی علیه السلام :من چشم خدا، دست خدا، فرمان خدا و باب خدایم.

.


ص: 382

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «یَحَسْرَتَی عَلَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ» : قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أنَا جَنبُ اللّهِ ، وأنَا حَسرَهُ النّاسِ یَومَ القِیامَهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :أنَا عِلمُ اللّهِ ، وأنَا قَلبُ اللّهِ الواعی ، ولِسانُ اللّهِ النّاطِقُ ، وعَینُ اللّهِ ، وجَنبُ اللّهِ ، وأنَا یَدُ اللّهِ . (2)

الإرشاد عن حکیم بن جبیر عن الإمام علیّ علیه السلام :أنَا عَبدُ اللّهِ ، وأخو رَسولِ اللّهِ ، وَرِثتُ نَبِیَّ الرَّحمَهِ ، ونَکَحتُ سَیِّدَهَ نِساءِ أهلِ الجَنَّهِ . وأنَا سَیِّدُ الوَصِیّینَ ، وآخِرُ أوصِیاءِ النَّبِیّینَ ، لا یَدَّعی ذلِکَ غَیری إلّا أصابَهُ اللّهُ بِسوءٍ . فَقالَ رَجُلٌ مِن عَبسٍ کانَ جالِسا بَینَ القَومِ : مَن لا یُحسِنُ أن یَقولَ هذا : «أنَا عَبدُ اللّهِ ، وأخو رَسولِ اللّهِ» ! فَلَم یَبرَح مَکانَهُ حَتّی تَخَبَّطَهُ الشَّیطانُ (3) ، فَجُرَّ بِرِجلِهِ إلی بابِ المَسجِدِ . فَسَأَلنا قَومَهُ عَنهُ ، فَقُلنا : هَل تَعرِفونَ بِهِ عَرَضا قَبلَ هذا ؟ قالوا : اللّهُمَّ لا . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :إنّی مُستَوفٍ رِزقی ، ومُجاهِدٌ نَفسی ، ومُنتَهٍ إلی قِسمی . (5)

عنه علیه السلام :إنّی مُحارِبٌ أمَلی ، ومُنتَظِرٌ أجَلی . (6)

عنه علیه السلام :إنّی لَعَلی إقامَهِ حُجَجِ اللّهِ اُقاوِلُ ، وعَلی نُصرَهِ دینِهِ اُجاهِدُ واُقاتِلُ . (7)

.

1- .تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 520 ح 25 عن عطاء الهمدانی .
2- .التوحید : ص 164 ح 1 عن عبد الرحمن بن کثیر ، بصائر الدرجات : ص 64 ح 13 عن عبد المزاحم بن کثیر وکلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- .یَتَخَبَّطَنی الشیطان ، أی یَصرَعَنی ویَلعَبَ بی (النهایه : ج 2 ص 8 «خبط») .
4- .الإرشاد : ج 1 ص 352 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 287 نحوه .
5- .غرر الحکم : ح 3775 .
6- .غرر الحکم : ح 3774 .
7- .غرر الحکم : ح 3777 .

ص: 383

امام باقر علیه السلام درباره سخن خداوند عز و جل : «تا آن که [ مبادا] کسی بگوید : دریغا بر آنچه که در فرمان خدا کوتاهی کردم» : علی علیه السلام فرمود : «آن فرمان خدا منم و من، موجب حسرت مردم در روز رستاخیزم».

امام علی علیه السلام :من دانش خدا، قلب فراگیر خدا، زبان گویای خدا، چشم خدا، فرمان خدا و دست خدایم.

الإرشاد به نقل از حکیم بن جبیر، از امام علی علیه السلام : «من بنده خدا و برادر پیامبر خدایم . از پیامبر صلی الله علیه و آله ، رحمت به ارث بردم، و با بانوی زنانِ بهشت، ازدواج کردم. من سرورِ وصی ها و آخرین وصیّ پیامبرانم و این امر را هیچ کس جز من، ادّعا نخواهد کرد، جز آن که خداوند، او را مبتلا می سازد». مردی از اهل عَبْس که بین مردم نشسته بود، گفت : کیست که از گفتن این سخن خوشش نیاید : من بنده خدا و برادر پیامبر خدایم. از جایش تکان نخورده بود که به بیماریِ صرع گرفتار شد و پایش را گرفتند و نزدیک مسجد آوردند. از اقوامش درباره او پرسیدیم. گفتیم : آیا پیش از این، بیماری ای داشت؟ گفتند : هرگز!

امام علی علیه السلام :من استیفا کننده روزیِ خود، جنگ کننده با نفس خود، و دست یابنده به نصیب خودم.

امام علی علیه السلام :من جنگنده با آرزوی خویشم و منتظر اجل خود.

امام علی علیه السلام :من برای به پا داشتن حجّت های خدا سخن می گویم و برای یاری دینش مبارزه می کنم و می جنگم.

.


ص: 384

عنه علیه السلام :إنّی لَأَرفَعُ نَفسی أن تَکونَ حاجَهٌ لا یَسَعُها جودی ، أو جَهلٌ لا یَسَعُهُ حِلمی ، أو ذَنبٌ لا یَسَعُهُ عَفوی ، أو أن یَکونَ زَمانٌ أطوَلَ مِن زَمانی . (1)

عنه علیه السلام :إنّی لَأَرفَعُ نَفسی أن أنهَی النّاسَ عَمّا لَستُ أنتَهی عَنهُ ، أو آمُرَهُم بِما لا أسبِقُهُم إلَیهِ بِعَمَلی ، أو أرضی مِنهُم بِما لا یُرضی رَبّی . (2)

عنه علیه السلام :إنّی وَاللّهِ ما أحُثُّکُم عَلی طاعَهٍ إلّا وأسبِقُکُم إلَیها ، ولا أنهاکُم عَن مَعصِیَهٍ إلّا وأ تَناهی قَبلَکُم عَنها . (3)

عنه علیه السلام :إنّی لَمِن قَومٍ لا تَأخُذُهُم فِی اللّهِ لَومَهُ لائِمٍ ، سیماهُم سیمَا الصِّدّیقینَ ، وکَلامُهُم کَلامُ الأَبرارِ ، عُمّارُ اللَّیلِ ومَنارُ النَّهارِ ، مُتَمَسِّکونَ بِحَبلِ القُرآنِ ، یُحیونَ سُنَنَ اللّهِ وسُنَنَ رَسولِهِ ، لا یَستَکبِرونَ ولا یَعلونَ ، ولا یَغُلّونَ ، ولا یفُسِدونَ ، قُلوبُهُم فِی الجِنانِ ، وأجسادُهُم فِی العَمَلِ . (4)

المناقب لابن المغازلی عن ابن عبّاس :نَظَرَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام فی وُجوهِ النّاسِ فَقالَ : إنّی لَأَخو رَسولِ اللّهِ ووَزیرُهُ ، وقَد عَلِمتُم أنّی أوَّلُکُم إیمانا بِاللّهِ ورَسولِهِ ، ثُمَّ دَخَلتُم بَعدی فِی الإِسلامِ رَسَلاً (5) . وإنّی لَابنُ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأخوهُ ، وشَریکُهُ فی نَسَبِهِ ، وأبو وُلدِهِ ، وزَوجُ ابنَتِهِ سَیِّدَهِ وُلدِهِ وسَیِّدَهِ نِساءِ أهلِ الجَنَّهِ . ولَقَد عَرَفتُم أنّا ما خَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَخرَجا قَطُّ إلّا رَجَعنا وأنَا أحَبُّکُم إلَیهِ ، وأوثَقُکُم فی نَفسِهِ ، وأشَدُّکُم نِکایَهً لِلعَدُوِّ ، وأثَرا فِی العَدُوِّ . ولَقَد رَأَیتُم بِعثَتَهُ إیّایَ بِبَراءَهٌ . ولَقَد آخی بَینَ المُسلِمینَ ، فَمَا اختارَ لِنَفسِهِ أحَدا غَیری . ولَقَد قالَ لی : أنتَ أخی وأنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ . ولَقَد أخرَجَ النّاسَ مِنَ المَسجِدِ وتَرَکَنی . ولَقَد قالَ لی : أنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی . (6)

.

1- .غرر الحکم : ح 3778 .
2- .غرر الحکم : ح 3780 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 175 ، غرر الحکم : ح 3781 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 192 .
5- .رَسَلاً : أی أفواجا وفِرَقا متقطّعه (النهایه : ج 2 ص 222 «رسل») .
6- .المناقب لابن المغازلی : ص 111 ح 154 ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 80 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 330 ح 2 نقلاً عن کتاب الأربعین عن یحیی بن العلاء الرازی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام عن ابن عبّاس .

ص: 385

امام علی علیه السلام :من خویش را برتر از آن می شمارم که نیازی [ برای کسی ]باشد و بخشش من آن را شامل نشود، یا نادانی ای [ در کسی] باشد که بردباری ام آن را فرا نگیرد، یا گناهی اتّفاق افتد و گذشتم آن را شامل نشود، یا زمانی پر بهره تر از زمان من باشد.

امام علی علیه السلام :من خویش را برتر از آن می شمارم که مردم را از چیزی بازدارم که خود از آن سر باز نمی زنم و یا به چیزی فرمان دهم که با انجام دادن آن، بر آنان پیشی نگیرم، و یا از آنان به کاری خرسند باشم که پروردگارم از آن خرسند نیست.

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا، من شما را به اطاعتی تشویق نمی کنم، جز آن که در آن بر شما پیشی گرفته باشم، و از ناشایستی باز نمی دارم، جز آن که پیش از شما آن را ترک کرده باشم.

امام علی علیه السلام :من از کسانی ام که در راه خدا، سرزنش سرزنش کننده ای را به چیزی نمی گیرم؛ از آنانی ام که چهره شان، چهره راستینان، و سخنشان، سخنِ خوبان است، شب زنده داران و درخشندگان روزند، به ریسمان قرآن، چنگ زده، سنّت های خدایی و سنّت های پیامبر خدا را زنده نگه می دارند، کبر نمی ورزند و برتری نمی فروشند ، غُلو نمی ورزند و فساد نمی کنند، و دلشان در بهشت و تنشان مشغول کار است.

المناقب ، ابن مغازلی به نقل از ابن عبّاس : علی بن ابی طالب علیه السلام به چهره مردم نگریست و فرمود : «من برادر پیامبر خدا و وزیر اویم، و شما می دانید که من نخستینِ شما در ایمان آوردن به خدا و پیامبر خدایم و شما پس از من، گروه گروه به اسلام درآمدید. من پسر عموی پیامبر خدا و برادر او، هم نَسَب او، پدر فرزندان او و شوهر دخترش (سرور فرزندانش و سرور زنان بهشت) هستم. شما می دانید که ما هیچ گاه همراه پیامبر خدا برای کاری نرفتیم، جز آن که وقتی برگشتیم، من محبوب ترینِ شما پیش وی و استوارترینِ شما نزدش، چیره ترینِ شما بر دشمن، و مؤثّرترینِ شما در تأثیر گذاری بر دشمن بودم. شما دیدید [ ماجرایی را ]که وی مرا برای اعلان برائت فرستاد. بین مسلمانان، پیمان برادری بست و جز من، کسی را برای خود برنگزید و به من فرمود : تو برادر منی و من، برادر تو در دنیا و آخرتم . مردم را از مسجد، بیرون کرد و مرا وا گذاشت و به من فرمود : تو نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام هستی، جز آن که پس از من، پیامبری نیست ».

.


ص: 386

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّما مَثَلی بَینَکُم کَمَثَلِ السِّراجِ فِی الظُّلمَهِ ؛ یَستَضیءُ بِهِ مَن وَلَجَها ، فَاسمَعوا أیُّهَا النّاسُ وعوا ، وأحضِروا آذانَ قُلوبِکُم تَفهَموا . (1)

عنه علیه السلام :إنَّما هِیَ نَفسی أروضُها (2) بُالتَّقوی ؛ لِتَأتِیَ آمِنَهً یَومَ الخَوفِ الأَکبَرِ ، وتَثبُتَ عَلی جَوانِبِ المَزلَقِ ... وَایمُ اللّهِ یَمینا أستَثنی فیها بِمَشیئَهِ اللّهِ لَأَروضَنَّ نَفسی رِیاضَهً تَهِشُّ مَعَها إلَی القُرصِ إذا قَدَرتُ عَلَیهِ مَطعوما ، وتَقَنَعُ بِالمِلحِ مَأدوما ، ولَأَدَعَنَّ مُقلَتی کَعَینِ ماءٍ نَضَبَ مَعینَها ، مُستَفرِغَهً دُموعَها . أ تَمتَلِئُ السّائِمَهُ مِن رِعیِها فَتَبرُکَ ، وتَشبَعُ الرَّبیضَهُ مِن عُشبِها فَتَربِضَ ، ویَأکُلُ عَلِیٌّ مِن زادِهِ فَیَهجَعَ ؟ ! قَرَّت إذا عَینُهُ إذَا اقتَدی بَعدَ السِّنینَ المُتَطاوِلَهِ بِالبَهیمَهِ الهامِلَهِ ، وَالسّائِمَهِ المَرعِیَّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ اسمُهُ امتَحَنَ بی عِبادَهُ ، وقَتَلَ بِیَدی أضدَادَهُ ، وأفنی بِسَیفی جُحّادَهُ ، وجَعَلَنی زُلفَهً لِلمُؤمِنینَ ، وحِیاضَ مَوتٍ عَلَی الجَبّارینَ ، وسَیفَهُ عَلَی المُجرِمینَ ، وشَدَّ بی أزرَ (4) رَسولِهِ ، وأکرَمَنی بِنَصرِهِ ، وشَرَّفَنی بِعِلمِهِ ، وحَبانی بِأَحکامِهِ ، وَاختَصَّنی بِوَصِیَّتِهِ ، وَاصطَفانی بِخِلافَتِهِ فی اُمَّتِهِ ؛ فَقالَ صلی الله علیه و آله وقَد حَشَدَهُ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ وَانغَصَّت بِهِمُ المَحافِلُ : أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ عَلِیّا مِنّی کَهارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی . فَعَقَلَ المُؤمِنونَ عَنِ اللّهِ نُطقَ الرَّسولِ ، إذ عَرَفونی أنّی لَستُ بِأَخیهِ لِأَبیهِ واُمِّهِ کَما کانَ هارونُ أخا موسی لِأَبیهِ واُمِّهِ ، ولا کُنتُ نَبِیّا فَأقتَضِیَ نُبُوَّهً ، ولکِن کانَ ذلِکَ مِنهُ استِخلافا لی کَمَا استَخَلَفَ موسی هارونَ علیهماالسلام ، حَیثُ یَقولُ : «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» (5) . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله حینَ تَکَلَّمَت طائِفَهً فَقالَت : نَحنُ مَوالی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی حَجَّهِ الوِداعِ ثُمَّ صارَ إلی غَدیرِ خُمٍّ ، فَأَمَرَ فَاُصلِحَ لَهُ شِبهُ المِنبَرِ ، ثُمَّ عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتّی رُئِیَ بَیاضُ إبطَیهِ ، رافِعا صَوتَهُ قائِلاً فی مَحفِلِهِ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، فَکانَت عَلی وِلایَتی وِلایَهُ اللّهِ ، وعَلی عَداوَتی عَداوَهُ اللّهِ . وأنزَلَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ فی ذلِکَ الیَومِ : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَمَ دِینًا» (6) ، فَکانَت وِلایَتی کَمالَ الدّینِ ، ورِضَا الرَّبِّ جَلُّ ذِکرُهُ . وأنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالَی اختِصاصا لی ، وتَکَرُّما نَحَلَنیهِ ، وإعظاما وتَفضیلاً مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَنَحَنیهِ ، وهُوَ قَولُهُ تَعالی : «ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللَّهِ مَوْلَهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَسِبِینَ » (7) . فِیَّ مَناقِبُ لَو ذَکَرتُها لَعَظُمَ بِهَا الِارتِفاعُ ، فَطالَ لَهَا الِاستِماعُ . (8)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 187 ، غرر الحکم : ح 3883 وفیه صدره .
2- .راضَ الدابّه یروضُها : وطّأها وذلّلها (لسان العرب : ج 7 ص 164 «روض») .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 45 .
4- .الأزر : الظهر والقوّه (لسان العرب : ج 4 ص 18 «أزر») .
5- .الأعراف : 142 .
6- .المائده : 3 .
7- .الأنعام : 62 .
8- .الکافی : ج 8 ص 26 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام .

ص: 387

امام علی علیه السلام :مَثَل من در بین شما، چون چراغ در تاریکی است که هرکس در آن تاریکی درآید، از نورش بهره می گیرد. پس ای مردم! گوش دارید و فرا گیرید و گوش دلتان را شنوا کنید تا بفهمید.

امام علی علیه السلام :همّت و اندیشه من در این است که نفْس خود را با پرهیزگاری رام می کنم تا در روز خوف بزرگ، آسوده باشد و بر اطراف لغزشگاه، استوار مانَد... سوگند به خدا سوگندی که در آن، مشیّت خدا را استثنا می کنم ، خود را چنان به ریاضت وا می دارم که به قرص نانی اگر به آن دست یابم ، خوش حال گردد و به عنوان خورش، به نمک، قناعت کند. کاسه چشم را به حال خود گذاشتم که اشک هایش تهی شود، مانند چشمه ای که آبش فرو رفته باشد (آن قدر می گریم تا اشکی نماند). آیا همان گونه که گوسفندان در بیابان، شکم خود را پُر می کنند و می خوابند و یا دسته دیگری از آنها در آغُل ها از علف سیر می شوند و استراحت می کنند، علی هم از این زاد و توشه بخورَد و به استراحت بپردازد؟! چشمش روشن باد که پس از سال های طولانی، از چارپایی یَله و چرنده در گله پیروی نماید!

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ، بندگانش را به وسیله من آزمود، و به دست من، دشمنانش را کُشت، و مُنکِرانش را به شمشیر من نابود ساخت، و مرا زینت مؤمنان و گرداب مرگ برای ستمکاران، و شمشیر خویش علیه مجرمان قرار داد. به وسیله من، پشت پیامبرش را محکم ساخت و با یاری رسانی بر او، مرا گرامی داشت، و به دانش او مرا شرافت بخشید، به احکامش مرا بزرگی داد، و به وصیّتش مرا ویژه گردانْد و مرا به جانشینی در بین امّتش برگزید و در حالی که مهاجران و انصار، دور او را گرفته بودند و مجالس، انباشته از آنان بود ، می فرمود : «ای مردم! علی نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام است، جز آن که پس از من، پیامبری نیست». مؤمنان به خدا، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را فهم کردند؛ چون می دانستند که من، برادر تنیِ او، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام نیستم و پیامبر هم نیستم که پیامبری اش به من منتهی شود؛ بلکه این کلام و کار از جانب او، تعیین من به جانشینی بود؛ چنان که موسی علیه السلام هارون را جانشین خود قرار داد، وقتی که می فرماید : «در میان قوم من، جانشینم باش و [ کار آنان را ]اصلاح کن و از راه فسادگران، پیروی مکن» . و چون کلام آن حضرت هنگامی که گروهی گفتند : «ما مَوالیِ (ولایت پذیرانِ) پیامبر خداییم» و پیامبر خدا به حجّه الوداع رهسپار شد، آن گاه به غدیر خم رسید و فرمان داد تا برایش چیزی شبیه منبر بسازند و آن گاه بر آن برآمد و بازوی مرا گرفت، آن سان که سفیدیِ زیر دو بازویش پیدا شد و در اجتماع، صدایش را فراز آورد و فرمود : «هر که من مولای اویم، علی، مولای اوست. پروردگارا! دوست بدار آن را که دوست می داردش و دشمن بدار آن را که دشمن می داردش» . بنابراین، دوستی خدا بر پایه دوستی من، و دشمنی خدا بر پایه دشمنی من است، و خداوند در آن روز، این آیه را فرو فرستاد : «امروز، دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما [ به عنوان ]آیین برگزیدم» . بنابراین، ولایت من، کمال دین و خشنودی پروردگار است که یادش بزرگ باد . و خداوند تبارک و تعالی ، برای ویژه سازیِ من و بزرگداشتی که هدیه من ساخته و تعظیم و تفضیلی که پیامبر خدا به من بخشیده، این آیه را فرو فرستاد : «آن گاه به سوی خداوند، مولای حقیقی شان، برگردانیده شوند. آگاه باشید که داوری، از آنِ اوست و او سریع ترینِ حسابرسان است» . من فضایلی دارم که اگر یاد کنم، بسیار بلند خواهد بود و مشتاق شنیدنش بسیار.

.


ص: 388

. .


ص: 389

. .


ص: 390

کتاب سُلیم بن قیس :جاءَ رَجُلٌ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وأنَا أسمَعُ ، فَقالَ : أخبِرنی یا أمیرَ المُؤمِنینَ بِأَفضَلِ مَنقَبَهٍ لَکَ ؟ قالَ : ما أنزَلَ اللّهُ فِیَّ مِن کِتابِهِ . قالَ : وما أنزَلَ اللّهُ فیکَ ؟ قالَ : قَولُهُ : «أَفَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ» ، (1) أنَا الشّاهِدُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . وقَولُهُ «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ» (2) إیّایَ عَنی . ولَم یَدَع شَیئا مِمّا ذَکَرَ اللّهُ فیهِ إلّا ذَکَرَهُ . قالَ : فَأَخبِرنی بِأَفضَلِ مَنقَبَهٍ لَکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ علیه السلام : نَصبُهُ إیّایَ بِغَدیرِ خُمٍّ ، فَقامَ لی بِالوِلایَهِ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ بِأَمرِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی . وقَولُهُ : «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی» . (3)

الأمالی للمفید عن الأصبغ بن نباته :دَخَلَ الحارِثُ الهَمدانِیُّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فی نَفَرٍ مِنَ الشّیعَهِ وکُنتُ فیهِم ، فَجَعَلَ الحارِثُ یَتَأَوَّدُ فی مِشیَتِهِ ، ویَخبِطُ (4) الأَرضَ بِمِحجَنِهِ (5) ، وکانَ مَریضا ، فَأَقبَلَ عَلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وکانَت لَهُ مِنهُ مَنزِلَهٌ فَقالَ : کَیفَ تَجِدُکَ یا حارِثُ ؟ فَقالَ : نالَ الدَّهرُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ مِنّی ، وزَادَنی اُوارا (6) وغَلیلاً اختِصامُ أصحابِکَ بِبابِکَ . قالَ : وفیمَ خُصومَتُهُم ؟ قالَ : فیکَ وفِی الثَّلاثَهِ مِن قَبلِکَ ، فَمِن مُفرِطٍ مِنهُم غالٍ ، ومُقتَصِدٍ تالٍ ومِن مُتَرَدِّدٍ مُرتابٍ ، لا یَدری أ یُقدِمُ أم یُحجِمُ . فَقالَ : حَسبُکَ یا أخا هَمدانَ ، ألا إنَّ خَیرَ شیعَتی النَّمَطُ الأَوسَطُ ؛ إلَیهِم یَرجِعُ الغالی ، وبِهِم یَلحَقُ التّالی . فَقالَ لَهُ الحارِثُ : لَو کَشَفتَ فِداکَ أبی واُمّی الرَّینَ عَن قُلوبِنا ، وجَعَلتَنا فی ذلِکَ عَلی بَصیرَهٍ مِن أمرِنا . قالَ علیه السلام : قَدکَ (7) ، فَإِنَّکَ امرُؤٌ مَلبوسٌ عَلَیکَ . إنَّ دینَ اللّهِ لا یُعرَفُ بِالرِّجالِ ، بَل بِآیَهِ الحَقِّ ، فَاعرِف الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ . یا حارِثُ ، إنَّ الحَقَّ أحسَنُ الحَدیثِ ، وَالصّادِعَ بِهِ مُجاهِدٌ ، وبِالحَقِّ اُخبِرُکَ ، فَأَرعِنی سَمعَکَ ، ثُمَّ خَبِّر بِهِ مَن کانَ لَهُ حَصافَهٌ (8) مِن أصحابِکَ . ألا إنّی عَبدُ اللّهِ ، وأخو رَسولِهِ ، وصِدّیقُهُ الأَوَّلُ ، صَدَّقتُهُ وآدَمُ بَینَ الرّوحِ وَالجَسَدِ ، ثُمَّ إنّی صِدّیقُهُ الأَوَّلُ فی اُمَّتِکُم حَقّا ، فَنَحنُ الأَوَّلونَ ونَحنُ الآخِرونَ ، ونَحنُ خاصَّتُهُ یا حارِثُ وخالِصَتُهُ ، وأنَا صِنوُهُ ووَصِیُّهُ ووَلِیُّهُ وصاحِبُ نَجواهُ وسِرِّهِ . اُوتیتُ فَهمَ الکِتابِ ، وفَصلَ الخِطابِ ، وعِلمَ القُرونِ وَالأَسبابِ ، وَاستودِعتُ ألفَ مِفتاحٍ ، یَفتَحُ کُلُّ مِفتاحٍ ألفَ بابٍ ، یُفضی کُلُّ بابٍ إلی ألفِ ألفِ عَهدٍ ، واُیِّدتُ وَاتُّخِذتُ ، واُمدِدتُ بِلَیلَهِ القَدرِ نَفلاً ، وإنَّ ذلِکَ یَجری لی ولِمَنِ استُحفِظَ مِن ذُرِّیَّتی ما جَرَی اللَّیلُ وَالنَّهارُ حَتّی یَرِثَ اللّهُ الأَرضَ ومَن عَلَیها ، واُبَشِّرُکَ یا حارِثُ لَتَعرِفُنی عِندَ المَماتِ ، وعِندَ الصِّراطِ ، وعِندَ الحَوضِ ، وعِندَ المُقاسَمَهِ . قالَ الحارِثُ : ومَا المُقاسَمَهُ یا مَولایَ ؟ قالَ : مُقاسَمَهُ النّارِ ، اُقاسِمُها قِسمَهً صَحیحَهً ، أقولُ : هذا وَلِیّی فَاترُکیهِ ، وهذا عَدُوّی فَخُذیهِ ، ثُمَّ أخَذَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِیَدِ الحارِثِ فَقالَ : یا حارِثُ، أخَذتُ بِیَدِکَ کَما أخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدی فَقالَ لی وقَد شَکَوتُ إلَیهِ حَسَدَ قُرَیشِ وَالمُنافِقینَ لی : «إنَّهُ إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ أخَذتُ بِحَبلِ اللّهِ وبِحُجزَتِهِ یَعنی عِصمَتَهُ مِن ذِی العَرشِ تَعالی وأخَذتَ أنتَ یا عَلِیُّ بِحُجزَتی ، وأخَذَ ذُرِّیَّتُکَ بِحُجزَتِکَ ، وأخَذَ شیعَتُکُم بِحُجزَتِکُم » ، فَماذا یَصنَعُ اللّهُ بِنَبِیِّهِ ؟ وما یَصنَعُ نَبِیُّهُ بِوَصِیِّهِ ؟ خُذها إلَیکَ یا حارِثُ قَصیرَهً مِن طَویلَهٍ ، نَعَم أنتَ مَعَ [مَن] (9) أحبَبتَ ولَکَ مَا اکتَسَبتَ یَقولُها ثَلاثا فَقامَ الحارِثُ یَجُرُّ رِداءَهُ وهُوَ یَقولُ : ما اُبالی بَعدَها متَی لَقیتُ المَوتَ أو لَقِیَنی . (10)

.

1- .هود : 17 .
2- .الرعد : 43 .
3- .کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 903 ح 60 ، الاحتجاج : ج 1 ص 368 ح 65 ، بحار الأنوار : ج 37 ص 387 ح 3 و 4 و ج 40 ص 1 ح 2 .
4- .الخبط : الضرب (المصباح المنیر : ص 163 «خبط») .
5- .المحْجَن : عصا مُعقّفه الرأس کالصولجان ، والمیم زائده (النهایه : ج 1 ص 347 «حجن») .
6- .الاُوار : الحراره (النهایه : ج 1 ص 80 «أور») . وهو هنا کنایه عن الإیلام .
7- .قَدْ : بمعنی حسب ، ویقال للمخاطب : قَدْک ، أی حسبک (النهایه : ج 4 ص 19 «قد») .
8- .الحصیف : المحکم العقل ، وإحصاف الأمر : إحکامه (النهایه : ج 1 ص 396 «حصف») .
9- .سقط ما بین المعقوفین من المصدر ، وأثبتناه من المصادر الاُخری .
10- .الأمالی للمفید : ص 3 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 625 ح 1292 ، بشاره المصطفی : ص 4 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 649 ح 11 . راجع : ج 9 ص 228 (السیّد الحمیری) .

ص: 391

کتاب سُلَیم بن قیس :مردی نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و من سخن او را می شنیدم و گفت : ای امیر مؤمنان! از برترین فضیلتی که داری، به من خبر بده. فرمود: «آیه هایی که خدا درباره من فرو فرستاده است». گفت : خداوند، چه چیزی درباره تو نازل کرده است؟ فرمود : «سخن خدا که می فرماید «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و گواهی از [ خویشان] او پیرو آن است... » و من آن گواه از سوی پیامبر خدایم و منظور از سخن خدا که می فرماید : «کسی که نزد او علم کتاب است» ، منم». [ راوی می گوید] علی علیه السلام چیزی از آنچه که خدا درباره او گفته بود، فروگذار نکرد و همه را بیان کرد. مرد گفت : از برترین فضیلتی که از سوی پیامبر خدا داری ، مرا خبر ده . فرمود : «نصب من به دست او در روز غدیر خم که ولایت از سوی خدای عز و جل را به فرمان خدا ، برای من مقرّر کرد . و نیز سخن آن حضرت که فرمود : تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام هستی » .

الأمالی ، مفید به نقل از اصبغ بن نباته : حارث همْدانی با گروهی از شیعیان که من نیز از آن جمله بودم، نزد امیر مؤمنان آمد. حارث، بیمار بود و در راه رفتن، سنگین حرکت می کرد و با عصایش بر زمین می کوبید. امیر مؤمنان به حارث که نزد علی علیه السلام جایگاهی داشت رو کرد و فرمود : «ای حارث! چگونه ای؟». گفت : ای امیر مؤمنان! روزگار، پیرم ساخته و بگومگوی یارانت در نزدیک درِ خانه ات، بر تب و ناگواری ام افزوده است. فرمود : «در چه چیزی مجادله می کنند؟». گفت : درباره تو و سه نفرِ پیش از تو. پاره ای [ درباره تو] زیاده روی می کنند و غُلو می ورزند، گروهی کوتاهی می کنند و پا پس نگه می دارند، و گروهی دو دل و مشکوک اند و نمی دانند پا پیش بدارند و یا پس . فرمود : «ای برادر همْدانی! بدان که بهترین پیروان من، میانه روان اند. غالیان باید به آنان برگردند و کم گذاران، باید خود را به آنان برسانند». حارث گفت : پدر و مادرم فدایت! ای کاش تردید را از دل ما بیرون بَری و در این کار، ما را آگاه سازی. فرمود : «باشد! تو مردی هستی که مسئله برایت مشتبه شده است. دین خدا، توسط افراد، شناخته نمی شود؛ بلکه با نشانه حق، شناخته می گردد. حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. ای حارث! حق، بهترین سخن است و اقرارکننده به حق، مجاهد است. به حق، آگاهت می کنم. گوش خود را به من بسپار و آن گاه، به هرکدام از یارانت که وی را خردمند یافتی، خبر بده. بدان که من، بنده خدا، برادر پیامبر خدا و نخستین پذیرنده اویم. او را پذیرفتم، هنگامی که آدم علیه السلام در میان روح و جسد بود و در بین امّت شما، اوّلین پذیرنده حقیقی او بودم. ما اوّلین و آخرین هستیم. ای حارث! ما ویژه او و خالص اوییم و من، هم ریشه، وصی، ولی، صاحب نجوا و سرّ اویم. دانستنِ کتاب، داوری، دانش گذشته ها و اسباب، به من داده شده است. هزار کلید که هر کدام، هزار در را می گشایند و هر دری به هزار هزار عهد ختم می شود، پیش من نهاده شده است و اضافه بر آن، در شب قدر، تأیید شده و دستور داده شده و یاری شده ام و این، برای من و برای نسل من تا زمانی که شب و روزی وجود دارد، برقرار است تا خدا زمین را و آنچه را بر آن است، به ارث بَرد. ای حارث! تو را بشارت می دهم که در هنگام مردن، در پل صراط، در نزد حوض [ کوثر] و در زمان تقسیم ، مرا می شناسی». حارث گفت : ای مولای من! تقسیم کردن چیست؟ فرمود : «تقسیم آتش. آن را به طور صحیح، تقسیم خواهم کرد. می گویم : این، دوستدار من است، رهایش کن و این، دشمن من است، بگیرش!». آن گاه امیر مؤمنان، دست حارث را گرفت و فرمود : «ای حارث! همان گونه دست تو را گرفتم که پیامبر خدا دستم را گرفت آن هنگام که از حسد بردن قریش و منافقان بر خودم، پیش او شکایت کرده بودم و به من فرمود : روز واپسین که شد، من ریسمان و بند او (1) (بند او از عرش خداوندی) را خواهم گرفت و تو ای علی به کمربند من چنگ خواهی زد و نسل تو به کمربند تو و پیروان شما، کمربند شما را خواهند گرفت . خداوند، چگونه با پیامبرش معامله خواهد کرد و پیامبر با وصیّ خود؟ ای حارث! این را به عنوان قطره ای از دریا بگیر. بلی! تو با کسی هستی که دوست می داری و برای تو همان است که به دست آورده ای (این را سه بار تکرار کرد)». حارث برخاست و در حالی که ردایش را روی زمین می کشید، گفت : از این پس، باکم نیست که کِی مرگ را ملاقات کنم و یا مرگ، مرا ملاقات کند! (2)

.

1- .حُجزه که در متن روایت آمده، محل بستن کمربند است؛ ولی بعدا به کمربند اطلاق شده است و با چنگ زدن و پناه بردن استعمال می شود و برپایه سخن علی علیه السلام حجز در این جا به معنای فرمان و دستور الهی است (بحار الأنوار : ج4 ص24) .
2- .نیز ، ر . ک : ج 9 ص 229 (سید حمیری) .

ص: 392

. .


ص: 393

. .


ص: 394

3 / 7الإِمامُ یَصِفُ نَفسَهُ نَظماتاریخ دمشق عن أبی عبیده :کَتَبَ مُعاوِیَهُ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : یا أبَا الحَسَنِ ، إنَّ لی فَضائِلَ کَثیرَهً ، وکانَ أبی سَیِّدا فِی الجاهِلِیَّهِ ، وصِرتُ مَلِکا فِی الإِسلامِ ، وأنَا صِهرُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وخالُ المُؤمِنینَ ، وکاتِبُ الوَحیِ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أبِالفَضائِلِ یَفخَرُ عَلَیَّ ابنُ آکِلَهِ الأَکبادِ ؟ ! ثُمَّ قالَ علیه السلام : اُکتُب یا غُلامُ : مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ أخی وصِهری وحَمزَهُ سَیِّدُ الشُّهَداءِ عَمّی وجَعفَرٌ الَّذی یُمسی ویُضحی یَطیرُ مَعَ المَلائِکَهِ ابنُ اُمّی وبِنتُ مُحَمَّدٍ سَکَنی وعِرسی مَسوطٌ لَحمُها بِدَمی ولَحمی وسِبطا أحمَدَ وَلَدایَ مِنها فَأَیُّکُمُ لَهُ سَهمٌ کَسَهمی ؟ ! سَبَقتُکُمُ إلَی الإِسلامِ طُرّا صَغیرا ما بَلَغتُ أوانَ حُلمی فَقالَ مُعاوِیَهُ : أخفوا هذَا الکِتابَ ؛ لا یَقرَأهُ أهلُ الشّامِ فَیَمیلونَ إلَی ابنِ أبی طالِبٍ . (1)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 521 ، أنساب الأشراف : ج 5 ص 119 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 8 ، الصواعق المحرقه : ص 132 ، ینابیع المودّه : ج 3 ص 143 ؛ الفصول المختاره : ص 280 ، کنز الفوائد : ج1ص266،الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام :ص562 الرقم428وفی الخمسه الأخیره الأبیات فقط، الاحتجاج: ج1 ص429 ح93، روضه الواعظین : ص99، المناقب لابن شهر آشوب: ج2 ص 170 کلاهما عن أبی الحسن المداینی نحوه .

ص: 395



3 / 7 امام به شعر، خود را توصیف می کند

3 / 7امام به شعر، خود را توصیف می کندتاریخ دمشق به نقل از ابو عبیده : معاویه به علی بن ابی طالب علیه السلام ، نوشت : ای ابوالحسن! من فضایل فراوانی دارم. پدرم در دوران جاهلیّت، رئیس بود، و در اسلام، من پادشاه شدم، و من، برادر زنِ پیامبر خدا هستم و داییِ مؤمنان و کاتب وحی ام. علی علیه السلام فرمود : «آیا فرزندِ جگرخوار، به فضایل، بر من فخر می فروشد؟!». آن گاه فرمود : «ای غلام! بنویس : محمّدِ نبی، برادر و پدر زنم است حمزه سید الشهدا، عمویم است. و جعفر که پگاهان و شامگاهان با فرشتگان پرواز می کند، برادرم است. دختر محمّد، آرامش بخش و همسرم است که گوشتش به خون و گوشت من درهم آمیخته است. فرزندان احمد، فرزندان من از فاطمه هستند کدامینِ شما بهره ای چون بهره من دارید؟ بر همه شما در اسلام آوردن، پیشی گرفتم در کوچکی، آن گاه که هنوز بالغ نشده بودم». معاویه گفت : این نامه را مخفی کنید تا شامیان آن را نخوانند که به علی بن ابی طالب، روی خواهند آورد.

.


ص: 396

تاریخ دمشق عن زید بن علیّ :اِجتَمَعَت قُرَیشٌ فی حَلقَهٍ فَتَفاخَروا حَتَّی انتَهَوا إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقالوا لَهُ : یا أبَا الحَسَنِ قُل ، فَقَد قالَ أصحابُکَ . قالَ : فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : اللّهُ أکرَمَنا بِنَصرِ نَبِیِّهِ وبِنا أقامَ دَعائِمَ الإِسلامِ وبِنا أعَزَّ نَبِیَّهُ وکِتابَهُ وأعَزَّنا بِالنَّصرِ وَالإِقدامِ فی کُلِّ مَعرَکَهٍ تُطیرُ سُیوفُنا فیهَا الجَماجِمَ عَن قِراعِ الهامِ یَنتابُنا جِبریلُ فی أبیاتِنا بِفَرائضِ الإِسلامِ وَالأَحکامِ فَیَکونُ أوَّلَ مُستَحِلٍّ حِلَّهُ (1) ومُحَرِّمٍ للّهِِ کُلَّ حَرامِ نَحنُ الخِیارُ مِنَ البَرِیَّهِ کُلِّها ونِظامُها وزِمامُ کُلِّ زِمامِ الخائِضو غَمَراتِ کُلِّ کَریهَهِ وَالضّامِنونَ حَوادِثَ الأَیّامِ وَالمُبرِمونَ قِوَی الاُمورِ بِعِزِّهِم وَالنّاقِضونَ مَرائِرَ الإِبرامِ سائِل أبا کَرِبٍ وسائِل تُبَّعا وأهلَ الحَیرِ (2) وَالأَزلامِ إنّا لَنَمنَعُ مَن أرَدنا مَنعَهُ ونَجودُ بِالمَعروفِ وَالإِنعامِ وتَرُدُّ عادِیَهَ الجُیوشِ سُیوفُنا ونُقیمُ رَأسَ الأَصیَدِ (3) القَمقامِ فَقالوا : یا أبَا الحَسَنِ ، ما تَرَکتَ لَنا شَیئا ! ! (4)

.

1- .فیالمصدر:«حرمه»،والتصحیح منالمناقب لابن شهر آشوب والدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام .
2- .کذا فی الطبعتین ، ولم یذکر هذا البیت فی الدیوان المنسوب إلی الإمام علی علیه السلام .
3- .الأصْیَد : الذی لا یستطیع الالتفات (لسان العرب : ج 3 ص 261 «صید») .
4- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 522 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 170 نحوه وفی صدره وتذاکروا الفخر عند عمر فأنشأ علیه السلام الأبیات إلی «کلّ زمام» ، الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 544 الرقم 415 وفیه الأبیات فقط .

ص: 397

تاریخ دمشق به نقل از زید بن علی : قریشیان در نشستی گِرد آمدند و به بیان افتخارات خود پرداختند تا آن که به علی بن ابی طالب علیه السلام رسیدند و به وی گفتند : ای ابوالحسن! بگو ، که همه یارانت گفتند. علی علیه السلام فرمود : خداوند به یاری کردن پیامبرش ، ما را بزرگ داشت و به دست ما پایه های اسلام را برافراشت. به وسیله ما پیامبر و قرآنش را عزّت بخشید و به پیروزی و پیشتازی عزیزمان داشت. در هر رزمگاهی شمشیرهای ما جمجمه ها را از کلّه دلیران به پرواز درمی آورْد. جبرئیل، مکرّر به خانه های ما می آمد و فریضه های اسلام و احکام را می آورْد. پس ما اوّلین حلالْ شمارِ حلال او و حرامْ شمارِ همه حرام های خداوند بودیم. ما برگزیده همه ساکنان روی زمین و نظام آن و زمامدار هر کاریم. آنان که در هر ناخوشایندی فرو می روند و پاس دارنده حوادث ایّام هستند. کارها را به اراده شان استحکام می بخشند و چیزهای بسیار استوار را می شکنند. از قبیله ابو کَرْب و تُبَّع بپرس و از اهل کتاب و مشرکان. ما هر کس را که بخواهیم از او باز داریم، باز می داریم و به انجام دادن کارهای نیک و بخشش می پردازیم. شمشیرهای ما، یورش سپاهیان را برمی گردانَد و سرِ پادشاهی و بزرگی بر می افرازیم. گفتند : ای ابوالحسن! چیزی را برای ما برجا نگذاشتی.

.


ص: 398

تاریخ دمشق عن جابر بن عبد اللّه :سَمِعتُ عَلِیّا علیه السلام یُنشِدُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفی حَدیثِ أبی مسعودٍ : یُنشِدُ ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَسمَعُ : أنَا أخُو المُصطَفی لا شَکَّ فی نَسَبی مَعَهُ رُبیتُ وسِبطاهُ هُما وَلَدی جَدّی وجَدُّ رَسولِ اللّهِ مُنفَرِدُ وفاطِمٌ زَوجی لا قَولَ ذی فَنَدِ صَدَّقتُهُ وجَمیعُ النّاسِ فی بُهَمِ مِنَ الضَّلالَهِ وَالإِشراکِ وَالنَّکَدِ فَالحَمدُ للّهِ شُکرا لا شَریکَ لَهُ البَرِّ بِالعَبدِ وَالباقی بِلا أمَدِ زَادَ الحَدّادُ : فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقالَ : صَدَقتَ یا عَلِیُّ ! (1)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 521 ح 9047 ، تاریخ أصبهان : ج 2 ص 60 ح 1087 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 9 ، المناقب للخوارزمی : ص 157 ح 186 ؛ الفصول المختاره : ص 171 ، الأمالی للطوسی : ص 210 ح 364 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 265 ، الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 232 الرقم 151 .

ص: 399

تاریخ دمشق به نقل از جابر بن عبد اللّه : از علی علیه السلام شنیدم که برای پیامبر خدا می سرود و در حدیث ابو مسعود است که وی شعر می خواند و پیامبر خدا گوش می کرد : من، برادر مصطفی هستم و هیچ تردیدی در نَسَبم نیست و با او پرورش یافتم و نوه هایش فرزندان من اند. جدّ من و جدّ پیامبر خدا یکی است و فاطمه، همسر من است؛ سخنی که دروغ نیست. من او را تصدیق کردم، هنگامی که مردم در تاریکی گم راهی، شرک و تیره روزی بودند. سپاسْ خدایی راست که شریکی برای او نیست نیکی کننده به بنده و باقیِ جاودان. [حدّاد ، (1) راوی اشعار، افزوده است :] پیامبر خدا، لبخندی زد و فرمود : «راست گفتی، ای علی!».

.

1- .منظور از حدّاد ، ابو علی حسن بن احمد بن حسن حدّاد است که ابن عساکر ، مؤلف تاریخ دمشق ، مطلب را از وی نقل می کند .

ص: 400

الإمام علیّ علیه السلام : یُهَدِّدُنی بِالعَظیمِ الوَلیدُ فَقُلتُ : أنَا ابنُ أبی طالِبِ أنَا ابنُ المُبَجَّلِ بُالأَبطَحَینِ وبِالبَیتِ مِن سَلَفی غالِبِ فَلا تَحسَبَنّی أخافُ الوَلیدَ ولا أنَّنی عَنهُ بِالهائِبِ فَیَابنَ مُغیرَهَ إنِّی امرُؤٌ سَموحُ الأَنامِلِ بِالقاضِبِ طوَیلُ اللِّسانِ عَلَی الشّانِئینَ قَصیرُ اللِّسانِ عَلَی الصّاحِبِ خَسِرتُم بِتَکذیبِکُم لِلرَّسولِ تَعیبونَ ما لَیسَ بِالعائِبِ وکَذَّبتُموهُ بِوَحیِ السَّماءِ ألا لَعنَهُ اللّهِ عَلَی الکاذِبِ (1)(2)

عنه علیه السلام : لَقَد عَلِمَ الاُناسُ بِأَنَّ سَهمی مِنَ الإِسلامِ یَفضُلُ کُلَّ سَهمِ وأحمَدٌ النَّبِیُّ أخی وصِهری عَلَیهِ اللّهُ صَلَّی وَابنُ عَمّی وإنّی قائِدٌ لِلنّاسِ طُرّا إلَی الإِسلامِ مِن عُربٍ وعُجمِ وقاتِلُ کُلِّ صِندیدٍ رَئیسِ وجَبّارٍ مِنَ الإِسلامِ ضَخمِ وفِی القُرآنِ ألزَمَهُم وَلائی وأوجَبَ طاعَتی فَرضا بِعَزمِ کَما هارونُ مِن موسی أخوهُ کَذاکَ أنَا أخوهُ وذاکَ اِسمی لِذاکَ أقامَنی لَهُمُ إماما وأخبَرَهُم بِهِ بِغَدیرِ خُمِّ فَمَن مِنکُم یُعادِلُنی بِسَهمی وإسلامی وسابِقَتی ورَحمی فَوَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ ثُمَّ وَیلُ لِمَن یَلقَی الإِلهَ غَدا بِظُلمی ووَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ لِجاحِدِ طاعَتی ومُزیدِ هَضمی ووَیلٌ لِلَّذی یَشقی سَفاها یُریدُ عَداوتی مِن غَیرِ جُرمِ (3)

.

1- .فی الطبعه المعتمده : «للکاذب» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی طبعه منشورات نصایح : ص 92 .
2- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 104 الرقم 57 .
3- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 540 الرقم 414 ؛ ینابیع المودّه : ج 1 ص 212 وفیه «مرید» بدل «مُزید» .

ص: 401

امام علی علیه السلام : ولید، مرا به مرگ، تهدید می کند گفتم : من، فرزند ابوطالبم. من فرزند بزرگ مکّه و مدینه ام گذشتگان من بر خانه خدا سرپرستی داشتند. مپندار که من از ولید می ترسم و از او واهمه ای دارم. ای فرزند مُغَیره! من مردی ام که به آسانی دستش به شمشیر می رود. در برابر بدگویان، زبان گویا دارم و در برابر دوست، کوتاه می آیم. با تکذیبتان درباره پیامبر خدا، زیان بردید به آنچه که عیب نیست، عیب می گیرید. او را در نزول وحی از آسمان، تکذیب کردید نفرین خدا بر دروغگو باد!

امام علی علیه السلام : مردم می دانند که سهم من از اسلام بر همه سهم ها برتری دارد. و احمدِ پیامبر، برادر و پدر زن من است که خدا بر او درود فرستاده و پسرعموی من است. [ و می دانند] که من برای همه مردم، راهبر بودم به اسلام ، از عرب و عجم. و کُشنده هر بزرگ و رئیس و جبّاری که بزرگ می نمود ، در [ راه] اسلام. [ خدا] در قرآن، ولایت مرا بر آنان لازم کرده است و پیروی مرا در قرآن، واجب ساخته است. همان گونه که هارون نسبت به برادرش موسی بود من نیز برادر اویم و نام من همان است. از این رو، مرا امام آنان قرار داد و در روز غدیر خم، بدان خبر داد. کدام یک از شما در سهم داشتن، همسنگ من است و در اسلام آوردن، یا سابقه و نسبت؟! وای، آن گاه، وای و آن گاه، وای بر کسی که فردا، خدای را به گناه ستم کردن بر من، ملاقات کند! وای ، وای و باز هم وای بر منکر پیروی من و آن که بر ستم بر من افزود! وای بر آن که به نادانی شقاوت می ورزد و بدون سر زدن جرمی از من ، با من دشمنی می کند!

.


ص: 402

شرح نهج البلاغه :کانَ أبو طالِبٍ کَثیرا ما یَخافُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله البَیاتَ إذا عَرَفَ مَضجَعَهُ ، یُقیمُهُ لَیلاً مِن مَنامِهِ ، ویُضجِعُ ابنَهُ عَلِیّا مَکانَهُ ، فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ لَیلَهً : یا أبَتِ ، إنّی مَقتولٌ . فَقالَ لَهُ : اِصبِرَن یا بُنَیَّ فَالصَّبرُ أحجی کُلُّ حَیٍّ مَصیرُهُ لِشَعوبِ قَدَّرَ اللّهُ وَالبَلاءُ شَدیدُ لِفِداءِ الحَبیبِ وَابنِ الحَبیبِ لِفِداءِ الأَغَرِّ ذِی الحَسَبِ الثا قِبِ وَالباعِ وَالکریمِ النَّجیبِ إن تُصِبکَ المَنونُ فَالنَّبلُ تُبری فَمُصیبٌ مِنها وغَیرُ مُصیبِ کُلُّ حَیٍّ وإن تَمَلّی بِعُمرِ آخِذٌ مِن مَذاقِها بِنَصیبِ فَأَجابَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقالَ لَهُ : أتَأمُرُنی بِالصَّبرِ فی نَصرِ أحمَدِ ووَاللّهِ ما قُلتُ الَّذی قُلتُ جازِعا ولکِنَّنیأحبَبتُ أن تَری نُصرَتی وتَعلَمَ أنّی لَم أزَل لَکَ طائِعا سَأَسعی لِوَجهِ اللّهِ فی نَصرِ أحمَدِ نَبِیِّ الهُدَی المَحمودِ طِفلاً ویافِعا (1)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 14 ص 64 ؛ الفصول المختاره : ص 58 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 65 ، الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 358 الرقم 274 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 46 .

ص: 403

شرح نهج البلاغه :ابوطالب، هرگاه محلّ خواب پیامبر صلی الله علیه و آله معلوم بود، بسیاری وقت ها بر وی نگران می شد و او را از جایش بلند می کرد و پسرش علی علیه السلام را به جای او می خوابانْد. شبی علی علیه السلام به وی فرمود : «ای پدر! من کشته می شوم». ابوطالب گفت : پسرم شکیبایی کن که شکیبایی عاقلانه است راه هر موجود زنده ای به مرگ می انجامد. تقدیر در دست خداست و آزمایشی سنگین است فدا شدن در راه دوست و فرزندِ دوست. در راه بزرگْ برخوردار از حَسَب درخشان و سخاوت، و کریمی که نجیب است . اگر مرگ، تو را در رسید، تیری که رها شده است گاه به هدف می خورَد و گاه نمی خورَد. هر زنده ای، گرچه عمرش فراوان باشد از مزه مرگ، نصیب خود را خواهد چشید. علی علیه السلام پاسخ داد : «آیا مرا به شکیبایی در راه یاری احمد، فرمان می دهی؟ سوگند به خدا، آنچه که گفتم، از روی ناشکیبایی نبود. امّا من دوست دارم که یاری کردنم را ببینی و بدانی که همواره، فرمانبر توام. به خاطر خدا، در یاری احمد، تلاش خواهم کرد پیامبر هدایت و ستوده شده در کودکی و بزرگی».

.


ص: 404

. .


ص: 405

. .


ص: 406

الفصل الرابع: عَلِیٌّ عَنْ لِسانِ أهْلِ البَیْتِ4 / 1فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِفاطمه علیهاالسلام بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله منِ کَلامٍ لَها بَعدَ وَفاهِ أبیها صلی الله علیه و آله لَمّا دَخَلَت عَلی أبی بَکرٍ وهُوَ فی حَشدٍ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ وغَیرِهِم : أیُّهَا النّاسُ اعلَموا : أنّی فاطِمَهُ ، وأبی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله ، أقولُ عَودا وبَدءا ، ولا أقولُ ما أقولُ غَلَطا ، ولا أفعَلُ ما أفعَلُ شَطَطا (1) ، «لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» (2) ، فَإِن تَعزوهُ وتَعِرفوهُ تَجِدوهُ أبی دونَ نِسائِکُم ، وأخَا ابنِ عَمّی دونَ رِجالِکُم ... فَأَنقَذَکُمُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِأَبی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَعدَ اللَّتَیّا وَالَّتی (3) ، وبَعدَ أن مُنِیَ بِبُهَمِ (4) الرِّجالِ وذُؤبانِ العَرَبِ ومَرَدَهِ أهلِ الکِتابِ، «کُلَّمَآ أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» (5) ، أو نَجَمَ قَرنُ الشَّیطانِ،أو فَغَرَت (6) فاغِرَهٌ مِنَ المُشرِکینَ قَذَفَ أخاهُ فی لَهَواتِها (7) ، فَلا یَنکَفِئُ حَتّی یَطَأَ صِماخَها (8) بِأَخمَصِهِ (9) ، ویُخمِدَ لَهَبَها بِسَیفِهِ ، مَکدودا فی ذاتِ اللّهِ ، مُجتَهِدا فی أمرِ اللّهِ ، قَریبا مِن رَسولِ اللّهِ ، سَیِّدا فی أولِیاءِ اللّهِ ، مُشَمِّرا ، ناصِحا ، مُجِدّا ، کادِحا ، لا تَأخُذُهُ فی اللّهِ لَومَهُ لائِمٍ . (10)

.

1- .الشطط : مجاوزه القدر فی کلّ شیء (المحیط فی اللغه : ج 7 ص 250 «شط») .
2- .التوبه : 128 .
3- .بعد اللتیّا والتی : قیل : هما کنایتان عن الشدائد المتعاقبه یکنّی بها عنها ، فهی کالمَثَل (مجمع البحرین : ج 3 ص 1620 «لتی») .
4- .بُهَم : جمع البُهْمه وهوالشجاع ، وقیل : هوالفارس الذی لایُدری من أین یُؤتی له من شدّه بأسه (لسان العرب : ج 12 ص 58 «بهم») .
5- .المائده : 64.
6- .فَغَر فاهُ : فَتَحه وشَحاه (لسان العرب : ج 5 ص 59 «فغر») .
7- .اللهْوه : ما ألقیتَ فی فم الرحی من الحبوب للطحن (لسان العرب : ج 15 ص 261 «لها») .
8- .الصماخ : خرق الاُذن الذی یفضی إلی الرأس (مجمع البحرین : ج 2 ص 1049 «صمخ») .
9- .الأخمص : باطن القدم وما رقّ من أسفلها وتجافی عن الأرض (لسان العرب : ج 7 ص 30 «خمص») .
10- .الاحتجاج : ج 1 ص 259 ح 49 عن عبد اللّه بن الحسن بإسناده عن آبائه علیهم السلام ، شرح الأخبار : ج 3 ص