گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
فصل ششم : علی از زبان یاران پیامبر



6 / 1 ابو ایّوب انصاری

فصل ششم : علی از زبان یاران پیامبر6 / 1ابو ایّوب انصاریتاریخ بغداد به نقل از ابراهیم ، از علقمه و اسود : به هنگام بازگشت ابو ایّوب انصاری از صفّین ، به نزدش رفتیم و گفتیم : ای ابو ایّوب! خداوند با فرود آمدن محمد صلی الله علیه و آله به خانه تو و آمدن شترش (به خاطر لطف و اکرام خداوند به تو) به درِ خانه تو و نه دیگران ، تو را اکرام کرده است و امروز ، شمشیر بر شانه می نهی و با آن ، گویندگان «لا الا اِلّا اللّه » را می کشی؟ گفت : ای مرد! پیشوا به پیروانش دروغ نمی گوید. پیامبر صلی الله علیه و آله به ما دستور داده است که به همراه علی علیه السلام با سه گروه بجنگیم : با ناکثین (عهدشکنان) ، قاسطین (تجاوزکاران) و مارقین (از دین به در روندگان). ناکثین ، اهل جمل (طلحه و زبیر) بودند که جنگیدیم و اکنون از جنگ با قاسطین (یعنی معاویه و عمرو عاص) بر می گردیم؛ و امّا مارقین؛ آنان در حاشیه رودخانه ها، در نخلستان ها و حاشیه نخلستان ها ، و در کنار نهرها اقامت می گزینند . و سوگند به خدا که نمی دانم آنان کجایند ، ولی حتما باید با آنان ، به خواست خدا ، پیکار کنیم. از پیامبر خدا شنیدم که به عمّار فرمود : «ای عمّار! تو را گروه ستمکار می کشند و تو در این هنگام ، با حق هستی و حق با توست. ای عمّار بن یاسر! اگر دیدی علی در یک وادی گام بر می دارد و همه مردم ، در وادی ای غیر از وادی او گام می زنند ، با علی حرکت کن؛ چرا که او تو را به پستی رهنمون نیست و از هدایت، بیرونت نمی سازد. ای عمّار! کسی که شمشیری بر خود حمایل کند که با آن، علی را بر دشمنانش یاری رسانَد ، در روز قیامت، قیامت ، خداوند، دو حمایل از دُر بر گردنش می آویزد و آن که شمشیری بر خود ببندد که با آن ، دشمن علی را علیه او یاری رسانَد ، خداوند در روز قیامت ، دو حمایل از آتش بر گردنش می آویزد». گفتیم : ای مرد ، کافی است! خدا رحمتت کند! کافی است! خدا رحمتت کند!

.


ص: 472

راجع : ج 2 ص 136 (علیّ مولا من کان النبیّ مولاه) . ج 4 ص 464 (أبو أیّوب الأنصاری) .

6 / 2أبُو الهَیثَمِ مالِکُ بنُ التَّیِّهانِالأوائل لأبی هلال عن الهیثم بن عدیّ :قامَ أبُو الهَیثَمِ بنُ التَّیِّهانِ خَطیبا بَینَ یَدَی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فَقالَ : إنَّ حَسَدَ قُرَیشٍ إیّاکَ عَلی وَجهَینِ : أمّا خِیارُهُم فَتَمَنَّوا أن یَکونوا مِثلَکَ ؛ مُنافَسَهً فِی المَلَأِ وَارتِفاعِ الدَّرَجَهِ ، وأمّا شِرارُهُم فَحَسَدوکَ حَسَدا أثقَلَ القُلوبَ وأحبَطَ الأَعمالَ ؛ وذلِکَ أنَّهُم رَأَوا عَلَیکَ نِعمَهً قَدَّمَکَ إلیهَا الحَظُّ ، وأخَّرَهُم عَنهَا الحِرمانُ ، فَلَم یَرضَوا أن یَلحَقوکَ حَتّی طَلَبوا أن یَسبِقوکَ ، فَبَعُدَت عَلَیهِم وَاللّهِ الغایَهُ ، واُسقِطَ المِضمارُ (1) ! فَلَمّا تَقَدَّمتَهُم بِالسَّبقِ وعَجَزوا عَنِ اللِّحاقِ بَلَغوا مِنکَ ما رَأَیتَ . وکُنتَ وَاللّهِ أحَقَّ قُرَیشٍ بِشُکرِ قُرَیشٍ ؛ نَصَرتَ نَبِیَّهُم (2) حَیّا ، وقَضَیتَ عَنهُ الحُقوقَ مَیِّتا . وَاللّهِ ما بَغیُهُم إلّا عَلی أنفُسِهِم ، ولا نَکَثوا إلّا بَیعَهَ اللّهِ ، یَدُ اللّهِ فَوقَ أیدیهِم ! فَها نَحنُ مَعاشِرَ الأَنصارِ أیدینا وألسِنَتُنا لَکَ ؛ فَأَیدینا عَلی مَن شَهِدَ ، وألسِنَتُنا عَلی مَن غابَ . (3)

.

1- .یکون المِضمارُ وقتا للأیّام التی تضمَّر فیها الخیل للسِّباق أو للرَّکض إلی العدو . وتضمیرها : أن تُشَدّ علیها سُروجُها وتُجَلَّل بالأجِلَّه حتّی تَعْرَق تحتَها ؛ فیَذهبَ رَهَلُها ویشتدَّ لحمُها ، ویُحمَل علیها غِلمانٌ خِفاف یُجْرُونها ولا یَعنُفون بها ، فإذا فُعل ذلک بها اُمِن علیها البُهْرُ الشدید عند حُضْرِها ولم یقطعها الشَّدُّ . .. وتضمیر الفرس أیضا : أن تَعلِفه حتّی یَسْمَن ثمّ تردّه إلی القُوت ، وذلک فی أربعین یوما ، وهذه المدّه تُسمَّی المِضمار (لسان العرب : ج 4 ص 491 «ضمر») .
2- .فی المصدر : «بینهم» وهو تصحیف .
3- .الأوائل لأبی هلال : ص 150 ؛ الإقبال : ج 2 ص 253 ، الأمالی للمفید : ص 155 ح 6 عن الحسن بن سلمه نحوه .

ص: 473



6 / 2 ابو هیثم مالک بن تَیّهان

ر. ک : ج 2 ص 137 (علی ، مولای هر کسی است که پیامبر ، مولای او است) . ج 4 ص 465 (ابو ایّوب انصاری) .

6 / 2ابو هیثم مالک بن تَیّهانالأوائل ، أبو هلال به نقل از هیثم بن عَدی : ابو هیثم در نزد علی بن ابی طالب به پا خاست و گفت : حسادت قریش با تو دو گونه است. خوبانِ آنان ، به خاطر رقابت در بزرگی و بلند مرتبگی ، آرزو می کنند که چون تو باشند؛ و بَدان آنان ، به گونه ای با تو حسادت می کنند که بر دل ها سنگینی می کند و خوبی ها را از بین می برد؛ چون آنان وقتی که نعمتی در تو می بینند که از آن برخورداری و آنان محروم اند ، این که به تو برسند ، خشنودشان نمی کند و می خواهند از تو پیشی بگیرند ، و به خدا که این آرزوی آنان ، دور و دست نیافتنی است و از آمادگی مانده اند و هنگامی که تو بر آنان پیشی گرفتی و نتوانستند به تو برسند ، آنچه را می بینی ، انجام می دهند. سوگند به خدا که تو سزاوارترین فردی هستی که باید قریش ، سپاس گزار وی باشد. هنگامی که پیامبرشان زنده بود، یاری اش کردی و هنگامی که درگذشت ، حقوقی را که بر عهده اش بود ، ادا کردی. سوگند به خدا که تجاوز کاری شان ، جز بر خودشان نیست و جز بیعت خدا را نشکستند. قدرت خدا ، برتر از قدرت آنان است. دست و زبان ما انصاریان با توست ؛ دست هایمان برای کسانی که هستند و زبانمان برای کسانی که نیستند.

.


ص: 474

6 / 3أبو بَکرِ بنُ أبی قُحافَهَالسنن الکبری عن أبی بکر :عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ عِترَهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

تاریخ أصبهان عن جابر :کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وعِندَهُ أبو بَکرٍ وعُمَرُ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَاخذُل مَن خَذَلَهُ . فَقالَ أبو بَکرٍ لِعُمَرَ : هذِهِ وَاللّهِ الفَضیلَهُ ! (2)

تاریخ دمشق عن الشعبی :بَینا أبو بَکرٍ جالِسٌ ، إذ طَلَعَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام مِن بَعیدٍ ، فَلَمّا رَآهُ قالَ أبو بَکرٍ : مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلی أعظَمِ النّاسِ مَنزِلَهً ، وأقرَبِهِم قَرابَهً ، وأفضَلِهِم دالَّهً (3) ، وأعظَمِهِم غَناءً عَنِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلیَنظُر إلی هذَا الطّالِعِ . (4)

.

1- .السنن الکبری : ج 6 ص 274 ح 11927 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 411 عن یسار المزنی وفیه «سمعت أبابکر یقول لعلیّ بن أبی طالب : عُقدهُ رسول اللّه صلی الله علیه و آله » .
2- .تاریخ أصبهان : ج 2 ص 338 الرقم 1894 .
3- .الدَّلّ : عباره عن الحاله التی یکون علیها الإنسان من السکینه والوقار ، وحسنِ السِّیره والطریقه ، واستقامهِ المَنظر والهیئه (النهایه : ج 2 ص 131 «دلل») .
4- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 411 و ص 73 ، الإشراف : ص 46 ح 55 کلاهما نحوه .

ص: 475



6 / 3 ابو بکر بن ابی قُحافه

6 / 3ابو بکر بن ابی قُحافهالسنن الکبری به نقل از ابو بکر : علی بن ابی طالب ، عترتِ پیامبر خداست.

تاریخ اصفهان به نقل از جابر : نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و ابو بکر و عمر هم نزد وی بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : «پروردگارا! آن که وی را دوست می دارد ، دوست بدار ، و آن که او را دشمن می دارد ، دشمن بدار. آن که او را یاری می کند ، یاری کن ، و آن که وی را تنها می گذارد ، تنهایش بگذار». ابو بکر به عمر گفت : سوگند به خدا، این تمامت فضیلت است.

تاریخ دمشق به نقل از شعبی : ابو بکر ، نشسته بود که علی بن ابی طالب علیه السلام از دور پیدا شد. ابو بکر وقتی او را دید ، گفت : کسی که نگاه به بامنزلت ترینِ مردم ، نزدیک ترینِ آنان [ به پیامبر صلی الله علیه و آله ] ، با وقارترینِ آنان ، و پُر بهره ترین آنان از پیامبر خدا شادمانش می کند ، باید به این که می آید ، بنگرد.

.


ص: 476

المناقب للخوارزمی عن الشعبی :نَظَرَ أبو بَکرٍ الصِّدّیقُ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مُقبِلاً ، فَقالَ : مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلی أقرَبِ النّاسِ قَرابَهً مِن نَبِیِّهِم صلی الله علیه و آله ، وأجوَدِهِ مِنهُ مَنزِلَهً، وأعظَمِهِم عِندَ اللّهِ غَناءً، وأعظَمِهِم عَلَیهِ، فَلیَنظُر إلی عَلِیٍّ علیه السلام . (1)

الفصول المختاره عن الشعبی :مَرَّ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام عَلی أبی بَکرٍ ومَعَهُ أصحابُهُ ، فَسَلَّمَ عَلَیهِ ومَضی . فَقالَ أبو بَکرٍ : مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلی أوَّلِ النّاسِ فِی الإِسلامِ سَبقا ، وأقرَبِ النّاسِ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَرابَهً ، فَلیَنظُر إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام . (2)

6 / 4أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّتاریخ دمشق عن معاویه بن ثعلبه :أتی رَجُلٌ أبا ذَرٍّ وهُوَ جالِسٌ فی مَسجِدٍ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا أبا ذَرٍّ ، أ لا تُخبِرُنی بِأَحَبِّ النّاسِ إلَیکَ ؟ فَإِنّی أعرِفُ أنَّ أحَبَّهُم إلَیکَ أحَبُّهُم إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : إی ورَبِّ الکَعبَهِ ! إنَّ أحَبَّهُم إلَیَّ أحَبُّهُم إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ هُو ذاکَ الشَّیخُ وأشارَ إلی عَلِیٍّ وهُوَ یُصَلّی أمامَهُ . (3)

الیقین عن معاویه بن ثعلبه اللیثی لِأَبی ذَرٍّ : قُلتُ : یا أبا ذَرٍّ ، إنّا لَنَعلَمُ أنَّ أحَبَّهُم إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحَبُّهُم إلَیکَ . قالَ : أجَل . قُلنا : فَأَیُّهُم أحَبُّ إلَیکَ ؟ قالَ : هذَا الشَّیخُ المَظلومُ المُضطَهَدُ حَقُّهُ یَعنی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام . (4)

.

1- .المناقب للخوارزمی : ص 161 ح 193 ، الریاض النضره : ج 3 ص 119 نحوه وفیه «أحظّهم عنده» بدل «أجوده منه» .
2- .الفصول المختاره : ص 265 .
3- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 265 و 264، المناقب للخوارزمی: ص 69 ح 43 کلاهما نحوه ، ذخائر العقبی : ص 118 .
4- .الیقین : ص 144 ح 12 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 344 .

ص: 477



6 / 4 ابوذر غِفاری

المناقب ، خوارزمی به نقل از شعبی : ابو بکر صدّیق به علی بن ابی طالب علیه السلام که از روبه رو می آمد ، نگاه کرد و گفت : آن که نگاه به خویشاوندترینِ مردم به پیامبر خدا ، برخوردار از نیک ترین منزلت به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ، بهره مندترینِ آنان در نزد خداوند ، و والاترین آنان برای خدا ، شادمانش می کند ، به علی بنگرد.

الفصول المختاره به نقل از شعبی : علی بن ابی طالب علیه السلام ، از کنار ابو بکر و یارانش گذشت و سلام داد. ابو بکر گفت : آن که نگاه کردن به اوّلین مسلمان از بینِ مردم و خویشاوندترینِ آنان به پیامبر خدا شادمانش می کند ، باید به علی بن ابی طالب بنگرد.

6 / 4ابوذر غِفاریتاریخ دمشق به نقل از معاویه بن ثعلبه : مردی نزد ابوذر که در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود آمد و گفت : ای ابوذر! آیا از محبوب ترینِ مردم نزد خود ، مرا خبر می دهی؟ زیرا می دانم که محبوب ترینِ آنان نزد تو ، محبوب ترینِ آنان نزد پیامبر خداست. گفت : آری. سوگند به پروردگار کعبه که محبوب ترینِ آنان نزد پیامبر خدا ، محبوب ترینشان نزد من است و او این شیخ است (و به علی علیه السلام که جلویش نماز می خوانْد ، اشاره کرد).

الیقین به نقل از معاویه بن ثعلبه لیثی : به ابوذر گفتم : ای ابوذر! ما می دانیم که محبوب ترین فرد نزد پیامبر خدا ، محبوب ترینِ آنان نزد توست. گفت : آری. گفتیم : کدام یک نزد تو محبوب ترند؟ گفت : این شیخ مظلومِ محروم از حقّ خویش (اشاره اش به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بود).

.


ص: 478

أنساب الأشراف عن أبیسُخیله:مَرَرتُ أنَا وسَلمانُ بِالرَّبَذَهِ (1) عَلی أبی ذَرٍّ ، فَقالَ : إنَّهُ سَتَکونُ فِتنَهٌ ، فَإِن أدرَکتُموها فَعَلَیکُم بِکِتابِ اللّهِ وعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : عَلِیٌّ أوَّلُ مَن آمَنَ بی ، وأوَّلُ مَن یُصافِحُنی یَومَ القِیامَهِ ، وهُوَ یَعسوبُ المُؤمِنینَ . (2)

تاریخ دمشق عن أبی سخیله :حَجَجتُ أنَا وسَلمانُ ، فَنَزَلنا بِأَبی ذَرٍّ ، فَکُنّا عِندَهُ ما شاءَ اللّهُ ، فَلَمّا حانَ مِنّا حُفوفٌ (3) ، قُلتُ : یا أبا ذَرٍّ ، إنّی أری اُمورا قَد حَدَثتَ ، وإنّی خائِفٌ أن یَکونَ فِی النّاسِ اختِلافٌ ، فَإِن کانَ ذلِکَ فَما تَأمُرُنی ؟ قالَ: اِلزَم کِتابَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وعَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَأَشهَدُ أنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : عَلِیٌّ أوَّلُ مَن آمَنَ بی ، وأوَّلُ مَن یُصافِحُنی یَومَ القِیامَهِ ، وهُوَ الصِّدّیقُ الأَکبَرُ ، وهُوَ الفاروقُ ؛ یَفرُقُ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ . (4)

کنز الفوائد عن سهل بن سعید :بَینا أبو ذَرٍّ قاعِدٌ مَعَ جَماعَهٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وکُنتُ یَومَئِذٍ فیهِم ، إذ طَلَعَ عَلَینا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَرَماه أبو ذَرٍّ بِنَظَرِهِ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَی القَومِ بِوَجهِهِ ، فَقالَ : مَن لَکُم بِرَجُلٍ مَحَبَّتُهُ تُساقِطُ الذّنوبَ عَن مُحِبّیهِ کَما تُساقِطُ الرّیحُ العاصِفُ الهَشیمَ مِنَ الوَرَقِ عَنِ الشَّجَرِ ! سَمِعتُ نَبِیَّکُم صلی الله علیه و آله یَقولُ ذلِکَ لَهُ . قالوا : مَن هُوَ یا أبا ذَرٍّ ؟ قالَ : هُوَ الرَّجُلُ المُقبِلُ إلَیکُم ؛ ابنُ عَمِّ نَبِیِّکُم صلی الله علیه و آله ، یَحتاجُ أصحابُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إلَیهِ ، ولا یَحتاجُ إلَیهِم ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : عَلِیٌّ بابُ عِلمی ، ومُبَیِّنٌ لِاُمَّتی ما اُرسِلتُ بِهِ مِن بَعدی ؛ حُبُّهُ إیمانٌ ، وبُغضُهُ نِفاقٌ ، وَالنَّظَرُ إلَیهِ بِرَأفَهٍ ومَوَدَّهٍ عِبادَهٌ . وسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَبِیَّکُم یَقولُ : مَثَلُ أهلِ بَیتی فی اُمَّتی مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن رَغِبَ عَنها هَلَکَ ، ومَثَلُ بابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ ؛ مَن دَخَلَهُ کانَ آمِنا مُؤمِنا ، ومَن تَرَکَهُ کَفَرَ . ثُمَّ إنَّ عَلِیّا علیه السلام جاءَ فَوَقَفَ فَسَلَّمَ ، ثُمَّ قالَ : یا أبا ذَرٍّ ، مَن عَمِلَ لِاخِرَتِهِ کَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنیاهُ وآخِرَتِهِ ، ومَن أحسَنَ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ کَفاهُ اللّهُ الَّذی بَینَهُ وبَینَ عِبادِهِ ، ومَن أحسَنَ سَریرَتَهُ أحسَنَ اللّهُ عَلانِیَتَهُ .إنَّ لُقمانَ الحَکیمَ قالَ لِابنِهِ وهُوَ یَعِظُهُ : یا بُنَیَّ ، مَنِ الَّذِی ابتَغَی اللّهَ عَزَّ وجَلَّ فَلَم یَجِدهُ ؟ ! ومَن ذَا الَّذی لَجَأَ إلَی اللّهِ فَلَم یُدافِع عَنهُ ؟ ! أم مَن ذَا الَّذی تَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ فَلَم یَکفِهِ ؟ ! ثُمَّ مَضی یَعنی عَلِیّا علیه السلام فَقالَ أبو ذَرٍّ : وَالَّذی نَفسُ أبی ذَرٍّ بِیَدِهِ ، ما مِن اُمَّهٍ ائتَمَّت أو قالَ : اتَّبَعَت رَجُلاً وفیهِم مَن هُوَ أعلَمُ بِاللّهِ ودینِهِ مِنهُ ، إلّا ذَهَبَ أمرُهُم سَفالاً (5) . (6)

.

1- .الرَّبَذَه : من قری المدینه علی ثلاثه أیّام ، قریبه من ذات عرق ، علی طریق الحجاز إذا رحلت من فید ترید مکّه . وبهذا الموضع قبر أبی ذرّ الغفاری رضی الله عنه(معجم البلدان : ج 3 ص 24) .
2- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 361 ، شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 228 ؛ المسترشد : ص 290 ح 106 کلاهما عن أبی رافع و ص 214 ح 58 عن علیّ بن أبی رافع ، رجال الکشّی : ج1 ص 113 الرقم 51 ، الأمالی للطوسی : ص 147 ح 242 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 4 ح 4 ، بشاره المصطفی : ص 84 کلّها نحوه وراجع المناقب للکوفی : ج 1 ص 277 ح 191 .
3- .الحُفُوف: قِلّه مالٍ (تاج العروس : ج12 ص143 «حفف»). وفی المصادر الاُخری: «الخفوف» وهو الأنسب.
4- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 41 ح 8369 ؛ الأمالی للصدوق : ص 274 ح 304 ، الإرشاد : ج 1 ص 31 کلاهما نحوه .
5- .السَّفال : نقیض العَلاء (لسان العرب : ج 11 ص 337 «سفل») .
6- .کنز الفوائد : ج 2 ص 67 .

ص: 479

أنساب الأشراف به نقل از ابو سُخیله : من و سلمان در رَبَذه ، نزد ابوذر رفتیم. گفت : در آینده ، فتنه ای خواهد بود. اگر آن را درک کردید ، به کتاب خدا و علی بن ابی طالبْ پناه ببرید؛ چون من از پیامبر خدا شنیدم که فرمود : «علی، اوّلین کسی است که به من ایمان آورْد و اوّلین کسی است که در قیامت با من دست خواهد داد ، و او رئیس مؤمنان است».

تاریخ دمشق به نقل از ابو سخیله : من و سلمان ، به حج رفتیم و بر ابوذر وارد شدیم و مدّتی نزد وی بودیم. وقتی دچار کمبود مال شدیم ، گفتم : ای ابوذر! من اتفاقاتی را می بینم که پیش آمده و می ترسم که در بینِ مردم ، اختلاف به وجود آید. اگر چنین شود ، چه دستور می دهی؟ گفت : همراه کتاب خدا و علی بن ابی طالب باش. گواهی می دهم که از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : «علی، اوّلین کسی است که به من ایمان آورد و اوّلین کسی است که در روز قیامت با من دست خواهد داد. او صدّیق اکبر است. او فاروق است که بینِ حقّ و باطل ، جدایی می افکند».

کنز الفوائد به نقل از سهل بن سعید : روزی ابوذر با گروهی از یاران پیامبر خدا نشسته بود و من هم با آنان بودم که علی بن ابی طالب پیدایش شد. ابوذر به او چشم دوخت و سپس رو به جماعت کرد و گفت : چه کسی مردی را می جوید که دوستی او ، چون توفانی که برگ را از درختان می ریزد ، گناهان را از دوستدارانش بریزد. از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین چیزی را شنیدم. گفتند : آن شخص کیست؟ گفت : همین مردی که به سویتان می آید؛ پسر عموی پیامبرتان. آن که یاران محمد صلی الله علیه و آله به او نیازمندند و او به آنان نیاز ندارد. از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : «علی، درِ دانش من است و پس از من ، بیان کننده آن چیزی است که به آن برانگیخته شدم. دوستی اش ایمان و دشمنی اش نفاق و نگاه کردن با مهر و محبّت به او عبادت است». از پیامبرتان رسول خدا شنیدم که می فرمود : «مَثَل کسانِ من در بین امّتم، مَثَل کشتی نوح است که آن که بدان سوار شود ، نجات پیدا می کند ، و آن که از آن روی بگردانَد ، غرق می گردد؛ و همچون باب توبه بنی اسرائیل است. آن که بدان وارد شود ، آسوده و با ایمان است و آن که آن را ترک کند ، کافر است». آن گاه علی علیه السلام رسید ، ایستاد و سلام کرد . سپس فرمود : «ای ابوذر! آن که برای آخرت کار کند ، خداوند ، کار دنیا و آخرتش را برآورده می کند ، و آن که بین خود و خدایش را نیکو سازد ، خداوند بین او و بندگانش را نیکو می سازد ، و آن که پنهانش را نیکو سازد ، خداوند ، آشکارش را نیکو خواهد کرد. لقمان حکیم به پسرش از روی پنددهی گفت : ای پسرم! چه کسی خدای عز و جل را جُسته و نیافته است؟ چه کسی به خدا پناه آورده و خداوند از او حمایت نکرده است؟ چه کسی بر خدا توکّل کرده و خدا بسنده اش نبوده است؟!». آن گاه علی علیه السلام رفت و ابوذر گفت : سوگند به آن که جانم به دست اوست، هیچ امّتی کسی را به پیشوایی (یا گفت : به پیروی) نگرفته ، در حالی که در بین آنان ، داناتر از او به خدا و دین او بوده ، جز آن که کارشان به سقوط انجامیده است.

.


ص: 480

راجع : ج 13 ص 28 (أبو ذرّ الغِفاری) .

.


ص: 481

ر . ک : ج 13 ص 29 (ابوذر غِفاری) .

.


ص: 482

6 / 5أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّشرح نهج البلاغه عن أبی سعید الخدری :کُنّا بِنورِ إیمانِنا نُحِبُّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَمَن أحَبَّهُ عَرَفنا أنَّهُ مِنّا . (1)

الأمالی للطوسی عن أبی سعید الخدری لَمّا ذَکَروا عَلِیّا علیه السلام : إنَّهُ کانَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِمَنزِلَهٍ خاصَّهٍ ، ولَقَد کانَت لَهُ عَلَیهِ دِخلَهٌ لَم تَکُن لِأَحَدٍ مِنَ النّاسِ . (2)

راجع : ج 12 ص 366 (النفاق) .

6 / 6أنَسُ بنُ مالِکٍالأمالی للطوسی عن عبد المؤمن الأنصاری عن أبیه عن أنس بن مالک :سَأَلتُهُ : مَن کانَ آثَرَ النّاسِ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیما رَأَیتَ ؟ قالَ : ما رَأَیتُ أحَدا بِمَنزِلَهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ؛ کانَ یَبعَثُنی فی جَوفِ اللَّیلِ إلَیهِ ، فَیَستَخلی بِهِ حَتّی یُصبِحَ ، هذا کانَ لَهُ عِندَهُ حَتّی فارَقَ الدُّنیا . (3)

شرح نهج البلاغه :ذَکَرَ جَماعَهٌ مِن شُیوخِنا ... ناشَدَ عَلِیٌّ علیه السلام النّاسَ فی رَحَبَهِ القَصرِ (4) أو قالَ : رَحَبَهِ الجامِعِ بِالکوفَهِ : أیُّکُم سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ؟ فَقامَ اثنا عَشَرَ رَجُلاً فَشَهِدوا بِها ، وأنَسُ بنُ مالِکٍ فِی القَومِ لَم یَقُم . فَقالَ لَهُ علیه السلام : یا أنَسُ ، ما یَمنَعُکَ أن تَقومَ فَتَشهَدَ ، ولَقَد حَضَرتَها ؟ ! فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، کَبِرتُ ونَسیتُ . فَقالَ علیه السلام : اللّهُمَّ إن کانَ کاذِبا فَارمِهِ بِها بَیضاءَ لا تُواریهَا العِمامَهُ ! قالَ طَلحَهُ بنُ عُمَیرٍ : فَوَاللّهِ لَقَد رَأَیتُ الوَضَحَ (5) بِهِ بَعدَ ذلِکَ أبیضَ بَینَ عَینَیهِ . ورَوی عُثمانُ بنُ مُطَرِّفٍ أنَّ رَجُلاً سَأَلَ أنَسَ بنَ مالِکٍ فی آخِرِ عُمُرِهِ عَن عَلِیِّ ابنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقالَ : إنّی آلَیتُ ألّا أکتُمَ حَدیثا سُئِلتُ عَنهُ فی عَلِیٍّ علیه السلام بَعدَ یَومِ الرَّحَبَهِ ، ذاکَ رَأسُ المُتَّقینَ یَومَ القِیامَهِ ، سَمِعتُهُ وَاللّهِ مِن نَبِیِّکُم صلی الله علیه و آله . (6)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 110 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 608 ح 1255 ؛ أنساب الأشراف : ج 2 ص 351 ولیس فیه صدره ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 376 نحوه .
3- .الأمالی للطوسی : ص232 ح411 ، المناقب لابن شهر آشوب: ج 2 ص 227 .
4- .رَحَبَه المسجد والدار : ساحَتُهما ومُتَّسَعُهما (لسان العرب : ج 1 ص 414 «رحب») .
5- .الوَضَح : البَرَص (لسان العرب : ج 2 ص 634 «وضح») .
6- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 74 .

ص: 483



6 / 5 ابو سعید خُدْری

6 / 6 اَنَس بن مالک

6 / 5ابو سعید خُدْریشرح نهج البلاغه به نقل از ابو سعید خُدْری : ما به نور ایمانمان علی بن ابی طالب را دوست می داریم. هر کس که او را دوست داشته باشد ، می فهمیم که از ماست.

الأمالی ، طوسی به نقل از ابو سعید خدری ، هنگامی که از علی علیه السلام یاد کردند : او در نزد پیامبر خدا ، جایگاه ویژه ای داشت. برای علی در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضوری [ برای آموزش خصوصی] بود که برای هیچ کس دیگر نبود.

ر . ک : ج 12 ص 367 (نفاق) .

6 / 6اَنَس بن مالکالأمالی ، طوسی به نقل از عبد المؤمن انصاری ، از پدرش ، از انس بن مالک : از انس پرسیدم : به نظر تو چه کسی نزد پیامبر خدا پیش تر بود. گفت : هیچ کس را به اعتبار علی بن ابی طالب ندیدم. در نیمه های شب ، مرا می فرستاد که او را بیاورم و تا صبح با او خلوت می کرد و تا زمانی که از دنیا رفت ، علی نزد او چنین بود.

شرح نهج البلاغه :گروهی از اساتید ما آورده اند ... که علی علیه السلام ، مردم را در صحن دار الحکومه (و یا گفته اند صحن مسجد جامع کوفه) سوگند داد و فرمود : «کدام یک از شما شنیده است که پیامبر خدا می فرمود : هر که من مولای اویم ، علی مولای اوست ؟». دوازده نفر برخاستند و گواهی دادند و انس بن مالک در بینِ جمعیت بود و برنخاست. علی علیه السلام به وی فرمود : «ای انس! با آن که شاهد این [سخن پیامبر ]بودی ، چه چیزْ موجب شد که برنخیزی و گواهی ندهی؟». انس گفت : ای امیر مؤمنان! پیر شده ام و فراموش کرده ام. فرمود : «پروردگارا! اگر دروغگوست ، سفیدی ای بر چهره اش نِه که دستار ، آن را نپوشانَد». طلحه بن عمیر گفت : سوگند به خدا که پس از آن ، پیسی را بر پیشانی اش دیدم. و عثمان بن مطرّف گزارش داده که مردی در اواخر عمر انس بن مالک ، از وی درباره علی بن ابی طالب علیه السلام پرسید. انس گفت : من بعد از روز صحن [ و ماجرای استشهاد و نفرین علی علیه السلام ]تصمیم گرفتم که هرگاه از من درباره علی علیه السلام پرسیده شد ، هیچ حدیثی را کتمان نکنم. او در روز قیامت ، سردسته پرهیزگاران است. سوگند به خدا که این را از پیامبرتان شنیدم!

.


ص: 484

راجع : ج 2 ص 340 (الدعاء علی الکاتمین) .

6 / 7ثابِتُ بنُ قَیسٍ الأَنصارِیُّتاریخ الیعقوبی فی ذِکرِ بَیعَهِ النّاسِ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : وقامَ قَومٌ مِنَ الأَنصارِ فَتَکَلَّموا ، وکانَ أوَّلَ مَن تَکَلَّمَ ثابِتُ بنُ قَیسِ بنِ شَمّاسٍ الأَنصارِیُّ ، وکانَ خَطیبَ (1) الأَنصارَ ، فَقالَ : وَاللّهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَئِن کانوا تَقَدَّموکَ فِی الوِلایَهِ فَما تَقَدَّموکَ فِی الدّینِ ، ولَئِن کانوا سَبَقوکَ أمسِ لَقَد لَحِقتَهُمُ الیَومَ ! ولَقَد کانوا وکُنتَ لا یَخفی مَوضِعُکَ ، ولا یُجهَلُ مَکانُکَ ، یَحتاجونَ إلَیکَ فیما لا یَعلَمونَ ، ومَا احتَجتَ إلی أحَدٍ مَعَ عِلمِکَ ! . (2)

.

1- .فی المصدر : «یخطب» ، والتصویب من طبعه المکتبه المرتضویه فی النجف : ج 2 ص 155 .
2- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 179 .

ص: 485



6 / 7 ثابت بن قیس انصاری

ر. ک : ج 2 ص 341 (نفرین علی درباره پنهان کنندگان) .

6 / 7ثابت بن قیس انصاریتاریخ الیعقوبی در یاد کردِ ماجرای بیعت مردم با امیر مؤمنان : گروهی از انصار برخاستند و سخن گفتند و اوّلین کسی که سخن گفت ، ثابت بن قیس بن شمّاس انصاری (سخنگوی انصار) بود که گفت : سوگند به خدا، ای امیر مؤمنان! اگر در به دست گرفتن حاکمیت بر تو پیشی گرفتند ، در دینداری بر تو پیشی نگرفتند ، و اگر دیروز بر تو پیشی گرفتند ، امروز، تو به آنان پیوستی. آنان بودند و تو نیز بودی . جایگاه [ و برتری ]تو پوشیده نیست و موقعیّت تو ناشناخته نیست. در آنچه که نمی دانند ، به تو نیازمندند و با دانشی که داری ، به هیچ کس نیازمند نیستی.

.


ص: 486

6 / 8جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّالإمام الباقر علیه السلام :سُئِلَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ عَن عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : ذاکَ وَاللّهِ أمیرُ المُؤمِنینَ ، ومِحنَهُ المُنافِقینَ ، وبَوارُ سَیفِهِ عَلَی القاسِطینَ وَالنّاکِثینَ وَالمارِقینَ . (1)

عنه علیه السلام :سُئِلَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ عَن عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ : ذلِکَ وَاللّهِ أمیرُ المُؤمِنینَ ، ومُخزِی المُنافِقینَ ، وبَوارُ الکافِرینَ ، وسَیفُ اللّهِ عَلَی القاسِطینَ وَالنّاکِثینَ وَالمارِقینَ . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی الزبیر :قُلتُ لِجابِرٍ : کَیفَ کانَ عَلِیٌّ علیه السلام فیکُم ؟ قالَ : ذلِکَ مِن خَیرِ البَشَرِ ؛ ما کُنّا نَعرِفُ المُنافِقینَ إلّا بِبُغضِهِم إیّاهُ . (3)

المصنّف لابن أبی شیبه عن عطیّه بن سعد :دَخَلنا عَلی جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ وهُوَ شَیخٌ کَبیرٌ وقَد سَقَطَ حاجِباهُ عَلی عَینَیهِ فَقُلتُ : أخبِرنا عَن هذَا الرَّجُلِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ؟ فَرَفَعَ حاجِبَیهِ بِیَدَیهِ ، ثُمَّ قالَ : ذاکَ مِن خَیرِ البَشَرِ . (4)

تاریخ دمشق عن جابر بن عبد اللّه لَمّا سُئِلَ عَن عَلِیٍّ علیه السلام : ذاکَ خَیرُ البَرِیَّهِ ، لا یُبغِضُهُ إلّا کافِرٌ . (5)

.

1- .الیقین : ص 270 ح 94 .
2- .الفضائل لابن شاذان : ص 136 .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 672 ح 1146 ، تاریخ دمشق : ج42 ص374؛ رجال الکشّی : ج1 ص209 الرقم 86 نحوه.
4- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 504 ح 57 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 564 ح 949 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 374 ؛ الأمالی للطوسی : ص 335 ح 676 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 522 ح 1025 ولیس فیهما «مِن» .
5- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 373 ؛ الأمالی للمفید : ص 61 ح 7 وفیه « لایُبغضه إلّا منافق ولا یشکّ فیه إلّا کافر» .

ص: 487



6 / 8 جابر بن عبد اللّه انصاری

6 / 8جابر بن عبد اللّه انصاریامام باقر علیه السلام :از جابر بن عبد اللّه ، درباره علی علیه السلام پرسیده شد. گفت : سوگند به خدا که او امیر مؤمنان و محک آزمایش منافقان بود و مرگباریِ شمشیرش برای تجاوزکاران (قاسطین) ، پیمان شکنان (ناکثین) و از دین خارج شدگان (مارقین) بود.

امام باقر علیه السلام :از جابر بن عبد اللّه درباره علی علیه السلام پرسیده شد. گفت : سوگند به خدا، او امیر مؤمنان ، ذلیل کننده منافقان ، کشنده کافران ، و شمشیر خدا بر تجاوزکاران ، پیمان شکنان و از دین رَمندگان بود.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابو زبیر : به جابر گفتم : علی در بین شما چگونه بود؟ گفت : او بهترینِ انسان ها بود. منافقان را جز با کینه آنان بر علی نمی شناختیم.

المصنّف ، ابن ابی شیبه به نقل از عطیّه بن سعد ، در زمانی که جابر بن عبد اللّه ، پیرمردی بود که ابروانش روی چشمانش را گرفته بود : وارد خانه اش شدیم. گفتم : از این مرد ، علی بن ابی طالب ، به ما خبر ده . با دست ، ابروانش را بالا زد و گفت : او از بهترینِ انسان ها بود.

تاریخ دمشق به نقل از جابر بن عبد اللّه ، وقتی درباره علی علیه السلام پرسیده شد : او بهترینِ آفریدگان است. جز کافر ، کسی وی را دشمن نمی دارد.

.


ص: 488

تاریخ دمشق عن جابر بن عبد اللّه :عَلِیٌّ خَیرُ البَشَرِ ، لا یَشُکُّ فیهِ إلّا مُنافِقٌ . (1)

أنساب الأشراف عن محمّد بن عبد اللّه بن عطیّه العوفی :قُلتُ لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ : أیَّ رَجُلٍ کانَ فیکُم عَلِیٌّ علیه السلام ؟ قال : کانَ وَاللّهِ خَیرَ البَرِیَّهِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

تاریخ دمشق عن عبید بن أبی الجعد :سُئِلَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ عَن قِتالِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : ما یَشُکُّ فی قِتالِ عَلِیٍّ علیه السلام إلّا کافِرٌ . (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه :کانَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ یَدورُ فی سِکَکِ الأَنصارِ بِالمَدینَهِ وهُوَ یَقولُ : عَلِیٌّ خَیرُ البَشَرِ ، فَمَن أبی فَقَد کَفَرَ . یا مَعاشِرَ الأَنصارِ ، أدِّبوا أولادَکُم عَلی حُبِّ عَلِیٍّ ، فَمَن أبی فَانظُروا فی شَأنِ اُمِّهِ ! (4)

الخصال عن جابر بن عبد اللّه :لَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فی عَلِیٍّ علیه السلام خِصالاً لَو کانَت واحِدَهٌ مِنها فی جَمیعِ النّاسِ لَاکتَفَوا بِها فَضلاً : قَولُهُ صلی الله علیه و آله : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ موَلاهُ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ مِنّی کَهارونَ مِن موسی . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ مِنّی وأنَا مِنهُ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ مِنّی کَنَفسی ؛ طاعَتُهُ طاعَتی ومَعصِیَتُهُ مَعصِیَتی . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : حَربُ عَلِیٍّ حَربُ اللّهِ ، وسِلمُ عَلِیٍّ سِلمُ اللّهِ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : وَلِیُّ عَلِیٍّ وَلِیُّ اللّهِ ، وعَدُوُّ عَلِیٍّ عَدُوُّ اللّهِ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ حُجَّهُ اللّهِ . وخَلیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : حُبُّ عَلِیٍّ إیمانٌ وبُغضُهُ کُفرٌ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : حِزبُ عَلِیٍّ حِزبُ اللّهِ ، وحِزبُ أعدائِهِ حِزبُ الشَّیطانِ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ ، لا یَفتَرِقانِ حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : مَن فارَقَ عَلِیّا فَقَد فارَقَنی ، ومَن فارَقَنی فَقَد فارَقَ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ . وقَولُهُ صلی الله علیه و آله : شیعَهُ عَلِیٍّ هُمُ الفائِزونَ یَومَ القِیامَهِ . (5)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 373 .
2- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 358 .
3- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 444 .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 493 ح 4744 ، علل الشرائع : ص 142 ح 4 ، رجال الکشّی : ج 1 ص 237 ح 93 کلاهما عن أبی الزبیر .
5- .الخصال : ص 496 ح 5 ، الأمالی للصدوق : ص 149 ح 146 ، بشاره المصطفی : ص 19 ، جامع الأخبار : ص 51 ح 56 .

ص: 489

تاریخ دمشق به نقل از جابر بن عبد اللّه : علی علیه السلام بهترینِ انسان هاست و جز فرد منافق ، [ کسی ]درباره او شک نمی کند.

أنساب الأشراف به نقل از محمد بن عبد اللّه بن عطیّه عوفی : به جابر بن عبد اللّه گفتم : علی در بین شما چگونه مردی بود؟ گفت : سوگند به خدا، پس از پیامبر خدا ، بهترینِ آفریدگان بود.

تاریخ دمشق به نقل از عبید بن ابی جعد : از جابر بن عبد اللّه ، درباره جنگ های علی علیه السلام پرسیده شد. گفت : در [ درستیِ ] جنگ های علی ، جز کافر ، تردید نمی کند.

کتاب من لا یحضره الفقیه :جابر بن عبد اللّه در مدینه ، در محلّه های انصار می گشت و می گفت : علی، بهترینِ انسان هاست. هرکس نپذیرد ، کافر است. ای انصاریان! فرزندانتان را با مهر علی بپرورید . هر کدام که نپذیرفت ، در مورد مادرش تحقیق کنید.

الخصال به نقل از جابر بن عبد اللّه : از پیامبر خدا شنیدم که درباره علی ویژگی هایی می فرمود که اگر یکی از آنها در همه مردم باشد ، در فضیلت برایشان بسنده است : سخن او که فرمود : «هر که من مولای اویم ، علی مولای اوست». سخن او که فرمود : «علی نسبت به من ، مثل هارون نسبت به موسی علیه السلام است». سخن او که فرمود : «علی از من است و من از علی ام». سخن او که فرمود : «علی نسبت به من ، چون خودم است. پیروی از او ، پیروی از من ، و نافرمانی از او ، نافرمانی از من است». سخن او که فرمود : «جنگ با علی ، جنگ با خداست و صلح با علی ، صلح با خداست». سخن او که فرمود : «دوست علی ، دوستِ خداست و دشمنش ، دشمن خداست». سخن او که فرمود : «علی ، حجّت خداست و جانشین او در میان بندگانش». سخن او که فرمود : «دوستی علی ، ایمان و دشمنی اش کفر است». سخن او که فرمود : «حزب علی ، حزب خداست و حزب دشمنانش ، حزب شیطان است». سخن او که فرمود : «علی با حق است و حق با اوست. از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند». سخن او که فرمود : «علی ، تقسیم کننده بهشت و دوزخ است». سخن او که فرمود : «هر کس از علی جدا شد ، از من جدا شد و هر کس از من جدا شد ، از خدای عز و جل جدا شده است». سخن او که فرمود : «پیروان علی ، رستگاران روز قیامت اند».

.


ص: 490

راجع : ج 12 ص 358 (خبث الولاده) .

6 / 9حُذَیفَهُ بنُ الیَمانِشرح نهج البلاغه عن حذیفه بن الیمان :کُنّا نَعبُدُ الحِجارَهَ ونَشرَبُ الخَمرَ ، وعَلِیٌّ مِن أبناءِ أربَعَ عَشرَهَ سَنَهً قائِمٌ یُصَلّی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَیلاً ونَهارا ، وقُرَیشٌ یَومَئِذٍ تُسافِهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ما یَذُبُّ عَنهُ إلّا عَلِیٌّ علیه السلام . (1)

الأمالی للصدوق عن حذیفه بن الیمان فی وَصفِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : ذاکَ خَیرُ البَشَرِ ، ولا یَشُکُّ فیهِ إلّا مُنافِقٌ . (2)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 234 .
2- .الأمالی للصدوق : ص 135 ح 131 .

ص: 491