گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نهم
1 / 2 1 سنّ وی در زمان ایمان آوردن



ر . ک : ص 439 (سخنی درباره زمان اسلام آوردن امام) . ص 7 (نخستین نمازگزار با پیامبر) . ص 23 (نخستین عبادت کننده از بین امّت) . ج 7 ص 527 (پیشتاز) . و الغدیر : ج 3 ص 219 243 .

1 / 2 1سنّ وی در زمان ایمان آوردن الکافی به نقل از سعید بن مُسیَّب : از علی بن حسین علیهماالسلام پرسیدم : روزی که علی بن ابی طالب اسلام آورد ، چند سال داشت؟ فرمود : «مگر علی علیه السلام هرگز کافر بود؟! علی علیه السلام در روزی که خداوند عز و جل پیامبر خود را به پیامبری برگزید ، ده ساله بود و آن روز ، کافر نبود و به خداوند تبارک و تعالی و به پیامبر خدا ایمان آورد و نسبت به همه مردم ، سه سال زودتر به خدا و پیامبر خدا ایمان آورد و نماز خواند ، و اوّلین نمازی که همراه پیامبر خدا خواند ، دو رکعت ظهر بود» .

.


ص: 422

شرح نهج البلاغه : وَاختُلِفَ فی سِنِّهِ علیه السلام حینَ أظهَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الدَّعوَهَ ، إذ تَکامَلَ لَهُ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ أرَبعونَ سَنَهً ؛ فَالأَشهَرُ مِنَ الرِّوایاتِ أنَّهُ کانَ ابنَ عَشرٍ ، وکَثیرٌ مِن أصحابِنَا المُتَکَلِّمینَ ، یَقولونَ : إنَّهُ کانَ ابنَ ثَلاثَ عَشرَهَ سَنَهً ، ذَکَرَ ذلِکَ شَیخُنا أبُو القاسِمِ البَلخِیُّ وغَیرُهُ مِن شُیوخِنا . وَالأَوَّلونَ یَقولونَ : إنَّهُ علیه السلام قُتِلَ وهُوَ ابنُ ثَلاثٍ وسِتّینَ سَنَهً ، وهؤُلاءِ یَقولونَ : اِبنُ سِتٍّ وسِتّینَ ، وَالرِّوایاتُ فی ذلِکَ مُختَلِفَهٌ . ومِنَ النّاسِ مَن یَزعُمُ أنَّ سِنَّهُ کانَت دونَ العَشرِ ، وَالأَکثَرُ الأَظهَرُ خِلافُ ذلِکَ . وذَکَرَ أحمَدُ بنُ یَحیَی البَلاذُرِیُّ وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصفَهانِیُّ أنَّ قُرَیشا أصابَتها أزمَهٌ وقَحطٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لِعَمَّیهِ حَمزَهَ وَالعَبّاسِ : ألا نَحمِلُ ثِقلَ أبی طالِبٍ فی هذَا المَحلِ (1) ! فَجاؤا إلَیهِ ، وسَأَلوهُ أن یَدفَعَ إلَیهِم وُلدَهُ ؛ لِیَکفوهُ أمرَهُم . فَقالَ : دَعوا لی عَقیلاً ، وخُذوا مَن شِئتُم وکانَ شَدیدَ الحُبِّ لِعَقیلٍ . فَأَخَذَ العَبّاسُ طالِبا ، وأخَذَ حَمزَهُ جَعفَرا ، وأخَذَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام ، وقالَ لَهُم : قَدِ اختَرتُ مَنِ اختارَهُ اللّه ُ لی عَلَیکُم ؛ عَلِیّا . قالوا : فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام فی حِجرِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ، مُنذُ کانَ عُمُرُهُ سِتَّ سِنینَ . وکانَ ما یُسدی إلَیهِ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ مِن إحسانِهِ وشَفَقَتِهِ وبِرِّهِ وحُسنِ تَربِیَتِهِ کَالمُکافَأَهِ وَالمُعاوَضَهِ لِصَنیعِ أبی طالِبٍ بِهِ ؛ حَیثُ ماتَ عَبدُ المُطَّلِبِ وجَعَلَهُ فی حِجرِهِ . وهذا یُطابِقُ قَولَهُ علیه السلام : لَقَد عَبَدتُ اللّه َ قَبلَ أن یَعبُدَهُ أحَدٌ مِن هذِهِ الاُمَّهِ سَبعَ سِنینَ» ، وقَولَهُ علیه السلام : «کُنتُ أسمَعُ الصَّوتَ ، واُبصِرُ الضَّوءَ سِنینَ سَبعا ، ورَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله حینَئِذٍ صامِتٌ ، ما اُذِنَ لَهُ فِی الإِنذارِ وَالتَّبلیغِ» ؛ وذلِکَ لِأَ نَّهُ إذا کانَ عُمُرُهُ یَومَ إظهارِ الدَّعوَهِ ثَلاثَ عَشرَهَ سَنَهً ، وتَسلیمُهُ إلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مِن أبیهِ وهُوَ ابنُ سِتٍّ ، فَقَد صَحَّ أنَّهُ کانَ یَعبُدُ اللّه َ قَبلَ النّاسِ بِأَجمَعِهِم سَبعَ سِنینَ (2) . وَابنُ سِتٍّ تَصِحُّ مِنهُ العِبادَهُ إذا کانَ ذا تَمییزٍ ، عَلی أنَّ عِبادَهَ مِثلِهِ هِیَ التَّعظیمُ ، وَالإِجلالُ ، وخُشوعُ القَلبِ ، وَاستِخذاءُ الجَوارِحِ إذا شاهَدَ شَیئا مِن جَلالِ اللّه ِ سُبحانَهُ وآیاتِهِ الباهِرَهِ ، ومِثلُ هذا مَوجودٌ فی الصِّبیانِ . (3)

.

1- .المَحْل : الشِّدّه ، والجوع الشدید (لسان العرب : ج 11 ص 616 «محل») .
2- .ومن الممکن أن یکون عمره علیه السلام عند ظهور الإسلام عشر سنوات کما هو المشهور ولکن لم یسلم أحد بعدُ إلّا خدیجه علیهاالسلام إلی السنه الثالثه للهجره ونزول قوله تعالی : «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » ، فإنّه علی هذا الاحتمال یکون بین السادسه من عمره وبین السنه الثالثه من الهجره سبع سنین أیضا .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 14 .

ص: 423

شرح نهج البلاغه : در سنّ او (علی علیه السلام ) در زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت خود را اظهار کرد و چهل ساله بود ، اختلاف شده است . گزارش مشهور ، آن است که ایشان ده ساله بود و بسیاری از متکلّمان معتزلی می گویند که وی سیزده ساله بود و این موضوع را استاد ما شیخ ابو القاسم بلخی و سایر استادان ما یادآور شده اند. گروه اوّل می گویند : «او روزی که کشته شد ، 63 سال داشت» و گروه دوم می گویند : «66 سال داشت» و گزارش ها در این خصوص ، گوناگون است . بعضی مردم می پندارند که وی ، کم تر از ده سال داشت؛ ولی بیشترین و آشکارترین قول ، خلاف این است . احمد بن یحیی بَلاذُری و علی بن حسین اصفهانی یادآور شده اند که قریش ، گرفتار کمبود و قحطی شدند . پیامبر خدا به عموهایش حمزه و عباس فرمود : «آیا در این سختی ، بار ابو طالب را به دوش نکشیم؟» . همگی پیش ابوطالب آمدند و از وی خواستند که فرزندانش را به آنان بسپارد تا مخارج آنها را متکفّل شوند . گفت : عقیل را برای من بگذارید و هر کدام را می خواهید بردارید (او عقیل را بسیار دوست می داشت) . عبّاس ، طالب را گرفت وحمزه ، جعفر را برداشت و محمّد صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برگزید و به آنان گفت : «من آنی را برگزیدم که خداوند ، آن را برای من برگزیده است» . [راویان] گفته اند که علی علیه السلام از زمانی که شش ساله بود، در دامان پیامبر خدا بود و آنچه او را که درودهای خدا بر او باد در نیکی و مهربانی و خوبی و حُسن تربیت علی علیه السلام تشویق می کرد ، گویی پاسداشت و قدرشناسی ای بود از آنچه که ابوطالب در حقّ وی کرده بود، در زمانی که عبد المطّلب درگذشت و او را در دامان وی (ابو طالب) قرار داد . و این مطلب ، مطابق سخن اوست که می فرمود : «هفت سال پیش از آن که کسی از این امّت ، خدا را بپرستد ، او را می پرستیدم» و نیز کلام او که می فرمود : «من هفت سال ، صدا را می شنیدم و نور را می دیدم و پیامبر خدا ، در این هنگام ، ساکت بود و در انذار و تبلیغ ، به وی اذن داده نشده بود» . توضیحْ آن که اگر در روزی که دعوت آشکار شد ، سیزده سال می داشت و روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را از پدرش گرفته بود ، شش ساله بوده ، این سخن ، درست از کار در می آمد که وی ، هفت سال (1) پیش از همه ، خدا را عبادت می کرد و عبادت کودک شش ساله اگر اهل تمیز و تشخیص باشد صحیح است ، بویژه آن که عبادت او تعظیم ، تجلیل ، خشوع قلبی و پیروی کردن با قلب بوده ، در هنگامی که چیزی از جلال خداوندی و نشانه های شگفت او را می دیده است ، و چنین چیزی در کودکان وجود دارد .

.

1- .ممکن است چنان که مشهور است ، عمر آن حضرت در زمان ظهور اسلام ، همان ده سال باشد ، لیکن تا سال سوم بعثت ، یعنی روزی که آیه : «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ خویشان نزدیکت را بیم ده» نازل شد ، جز خدیجه ، کسی ایمان نیاورده بوده است. بنا بر این احتمال ، بین شش سالگی (یعنی سال چهارم پیش از بعثت) تا سال سوم بعثت ، هفت سال می شود .

ص: 424

1 / 2 2یَومُ إسلامِهِ الإمام علیّ علیه السلام : بُعِثَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَومَ الإِثنَینِ ، وأسلَمتُ یَومَ الثُّلاثاءِ . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن أنس : نُبِّئَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَومَ الإِثنَینِ ، وأسلَمَ عَلِیٌّ علیه السلام یَومَ الثُّلاثاءِ . (2)

.

1- .مسند أبی یعلی : ج 1 ص 238 ح 442 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 30 کلاهما عن حبّه ، کنز العمّال : ج 13 ص 128 ح 36407 نقلاً عن أبی القاسم الجرّاح فی أمالیه ؛ روضه الواعظین : ص 96 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 7 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 278 ح 192 والثلاثه الأخیره عن حبّه .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 121 ح 4587 ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 134 الرقم 1 ، شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 229 وفیهما «استنبئ» بدل «نُبّئ» ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 28 و 29 ، مجمع الزوائد : ج 9 ص 128 ح 14609 عن أبی رافع ، اُسد الغابه : ج 4 ص 89 الرقم 3789 ؛ المناقب للکوفی : ج 1 ص 259 ح 171 ، الفصول المختاره : ص 263 عن جابر وفی الثلاثه الأخیره «بعث» بدل «نُبّئ» ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 378 نحوه .

ص: 425



1 / 2 2 روز اسلام آوردنش

1 / 2 2روز اسلام آوردنش امام علی علیه السلام : پیامبر خدا ، روز دوشنبه مبعوث شد و من ، روز سه شنبه اسلام آوردم .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از اَنَس : پیامبر خدا روز دوشنبه به پیامبری رسید و روز سه شنبه ، علی علیه السلام ایمان آورد .

.


ص: 426

تاریخ دمشق عن أنس : اُنزِلَتِ النُّبُوَّهُ عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَومَ الإِثنَینِ ، وبُعِثَ یَومَ الإِثنَینِ ، وأسلَمَت خَدیجَهُ یَومَ الإِثنَینِ ، وأسلَمَ عَلِیٌّ علیه السلام یَومَ الثُّلاثاءِ ، لَیسَ بَینَهُما إلّا لَیلَهٌ . (1)

راجع : ج 10 ص 6 (أوّل من صلّی) .

1 / 3أفضَلُ الاُمَّهِ یَقینا رسول اللّه صلی الله علیه و آله : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أقدَمُ اُمَّتی سِلما ، وأکثَرُهُم عِلما ، وأصَحُّهُم دینا ، وأکثَرُهُم یَقینا ، وأکمَلُهُم حِلما ، وأسمَحُهُم کَفّا ، وأشجَعُهُم قَلبا ، وهُوَ الإِمامُ وَالخَلیفَهُ بَعدی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أقدَمُ اُمَّتی سِلما ، وأکثَرُهُم عِلما ، وأصَحُّهُم دینا ، وأفضَلُهُم یَقینا ، وأحلَمُهُم حِلما ، وأسمَحُهُم کَفّا ، وأشجَعُهُم قَلبا . (3)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 28 ؛ کنز الفوائد : ج 1 ص 263 نحوه وراجع شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 223 248 وفیه نقل کلام الشیخ أبی جعفر الإسکافی فی إثبات أوّلیّه علیّ علیه السلام فی الإسلام دون أبی بکر و ... .
2- .کنز الفوائد : ج 1 ص 263 عن جابر بن عبد اللّه .
3- .الأمالی للصدوق : ص 57 ح 13 ، مائه منقبه : ص 74 ح 25 کلاهما عن جابر بن عبد اللّه .

ص: 427



1 / 3 با یقین ترین امّت

تاریخ دمشق به نقل از انس : روز دوشنبه ، نبوّت به پیامبر خدا فرو فرستاده شد و روز دوشنبه ، مبعوث گشت و خدیجه علیهاالسلام روز دوشنبه اسلام آورد و علی علیه السلام روز سه شنبه اسلام آورد و بین [ اسلام آوردنِ ]آن دو ، جز یک شب ، فاصله نبود .

ر . ک : ج 10 ص 7 (نخستین نمازگزار با پیامبر) .

1 / 3با یقین ترین امّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : علی بن ابی طالب ، در اسلام آوردن ، پیش قدم ترینِ امّت من و در دانش ، پُر دانش ترین و در دینداری ، صحیح ترین و در یقین ، با یقین ترین ودر بردباری ، کامل ترین و در بخشش ، دست و دل بازترین ، و در دلیری پُر دل ترین آنان است ، و او پس از من امام و جانشین من است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : علی بن ابی طالب ، در اسلام آوردن ، پیش قدم ترینِ امّت من و در دانش ، پُر دانش ترین و در دینداری ، درست ترین و در یقین ، برترین و در بردباری ، بردبارترین و در بخشش ، دست و دل بازترین و در دلیری ، پُر دل ترینِ آنان است .

.


ص: 428

الإمام علیّ علیه السلام : لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقینا . (1)

عنه علیه السلام : إنّی لَعَلی یَقینٍ مِن رَبّی ، وغَیرِ شُبهَهٍ مِن دینی . (2)

عنه علیه السلام : ما أنکَرتُ اللّه َ تَعالی مُنذُ عَرَفتُهُ . (3)

عنه علیه السلام : ما شَکَکتُ فِی الحَقِّ مُذ اُریتُهُ . (4)

عنه علیه السلام : إنّی لَعَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبّی ، وبَصیرَهٍ مِن دینی ، ویَقینٍ مِن أمری . (5)

عنه علیه السلام : إنّی لَعَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبّی ، ومِنهاجٍ مِن نَبِیّی ، وإنّی لَعَلَی الطَّریقِ الواضِحِ ألقُطُهُ لَقطا . (6)

عنه علیه السلام : وإنّی لَعَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبّی ، بَیَّنَها لِنَبِیِّهِ علیه السلام ، فَبَیَّنَها لی ، و إنّی لَعَلَی الطَّریقِ الواضِحِ ألقُطُهُ لَقطا . (7)

عنه علیه السلام : إنَّ مَعی لَبَصیرَتی ، ما لَبَستُ عَلی نَفسی ، ولا لُبِسَ عَلَیَّ . (8)

.

1- .الصواعق المحرقه : ص 129 ، شرح نهج البلاغه : ج 7 ص 253 و ج 11 ص 179 و ص 202 ، المناقب للخوارزمی : ص 375 ح 395 ، تفصیل النشأتین : ص 46 ؛ الفضائل لابن شاذان : ص 116 عن حرّه بنت حلیمه السعدیّه ، کشف الغمّه : ج 1 ص 170 ، إرشاد القلوب : ص 212 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 38 ، غرر الحکم : ح 7569 ، مشارق أنوار الیقین : ص 178 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 22 ، الکافی : ج 5 ص 54 ح 4 عن ابن محبوب رفعه ، الأمالی للطوسی : ص 169 ح 284 عن إسماعیل بن رجاء الزبیدی وفیهما «أمری» بدل «دینی» ، غرر الحکم : ح 3773 .
3- .غرر الحکم : ح 9481 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 4 والحکمه 184 ، الإرشاد : ج 1 ص 254 وفیه «رأیته» بدل «اُریته» ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 107 ، غرر الحکم : ح 9482 .
5- .غرر الحکم: ح3772، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص61 وفیه صدره.
6- .نهج البلاغه : الخطبه 97 .
7- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 396 عن عبد اللّه بن یحیی ، شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 265 عن أبی مخنف نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 164 ح 36499 ؛ الأمالی للصدوق : ص 491 ح 668 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، المزار للشهید الأوّل : ص 74 وفیه «ألفظه لفظا» بدل «ألقطه لقطا» وراجع وقعه صفّین : ص 315 .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 10 .

ص: 429

امام علی علیه السلام : اگر پرده بر افتد ، چیزی بر یقین من افزوده نخواهد شد .

امام علی علیه السلام : من نسبت به پروردگارم بر یقین هستم و در دینم تردیدی ندارم .

امام علی علیه السلام : از زمانی که خدا را شناختم ، هرگز او را انکار نکردم .

امام علی علیه السلام : از زمانی که حق به من نمایان شده ، هرگز در آن ، تردید نکرده ام .

امام علی علیه السلام : من از طرف پروردگارم حجّتی روشن دارم و در دینم ، بینایم و در کارم بر یقین هستم .

امام علی علیه السلام : من از طرف پروردگارم حجّتی روشن دارم ، و بر روش پیامبر خدایم و بر راه روشنی هستم که آن را به درستی به دست می آورم [ و می پیمایم ] .

امام علی علیه السلام : من از طرف پروردگارم حجّتی روشن دارم که پرودگارم آن را برای پیامبرش ، و پیامبرش برای من تبیین کرده است ، و من بر راه روشنی هستم که آن را به درستی به دست می آورم [ و می پیمایم ] .

امام علی علیه السلام : بصیرت من با من است ؛ چیزی را بر خودم مشتبه نکرده ام و چیزی برای من مشتبه نشده است .

.


ص: 430

عنه علیه السلام فی شَأنِ طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ : إنَّ مَعی لَبَصیرَتی ، ما لَبَستُ ولا لُبِسَ عَلَیَّ ، وإنَّها لَلفِئَهُ الباغِیَهُ ، فیهَا الحَمَأُ وَالحُمَهُ (1) ، وَالشُّبهَهُ المُغدِفَهُ (2) ، وإنَّ الأَمرَ لَواضِحٌ ، وقَد زاحَ الباطِلُ عَن نِصابِهِ . (3)

الإمام الحسن علیه السلام لِعَمرِو بنِ العاصِ : وَاللّه ِ ، إنَّکَ لَتَعلَمُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام لَم یَتَرَیَّب فِی الأَمرِ ، ولَم یَشُکَّ فِی اللّه ِ طَرفَهَ عَینٍ . (4)

راجع : ج 2 ص 188 (أحادیث العصمه) .

1 / 4أخلَصُ المُؤمِنینَ إیمانا رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أوَّلُ المُؤمِنینَ إسلاما ، وأخلَصُهُم إیمانا ، وأسمَحُ النّاسِ کَفّا ، سَیِّدُ النّاسِ بَعدی ، قائِدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ ، إمامُ أهلِ الأَرضِ ، عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام فی زِیارَهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : کُنتَ أوَّلَ القَومِ إسلاما ، وأخلَصَهُم إیمانا ، وأشَدَّهُم یَقینا ، وأخوَفَهُمِللّه ِ ، وأعظَمَهُم عَناءً ، وأحوَطَهُم عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله . (6)

.

1- .الحَمَأ : الطین الأسود المُنتن . وقال الجوهری : حُمَه العقرب : سمّها وضرّها (تاج العروس : ج 1 ص 140 «حمأ» وج 19 ص 344 «حمی») . قال ابن أبی الحدید : أی فی هذه الفئه الباغیه الضلال والفساد والضرر (شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 34) .
2- .أغدف اللیل سُدُولَه ، إذا أظلم (النهایه : ج 3 ص 345 «غدف») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 137 .
4- .المحاسن والمساوئ : ص 86 .
5- .الأمالی للصدوق : ص 250 ح 275 عن الأعمش عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام .
6- .المزار الکبیر : ص 231 ح 6 عن معاویه بن عمّار ویوسف الکناسی ، الکافی : ج 1 ص 454 ح 4 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 592 ح 3199 ، المزار للشهید الأوّل : ص 102 والثلاثه الأخیره من دون إسنادٍ إلی المعصوم ، بحار الأنوار : ج 100 ص 338 ح 32 .

ص: 431



1 / 4 خالص ترین مؤمن

امام علی علیه السلام درباره طلحه و زبیر : بصیرت من با من است ؛ چیزی را مشتبه نکرده ام و چیزی برایم مشتبه نشده است . آنان ، گروه ستمکارند . در آنها گِل سیاه فتنه و نیش زهرآگین و شبهه تاریکِ نادانی وجود دارد و جریان ، واضح است و باطل ، از ریشه کَنده شده است .

امام حسن علیه السلام به عمرو بن عاص : به خدا سوگند ، تو می دانی که علی در کار ، لحظه ای تردید نکرد و در خدا ، لحظه ای تردید نکرد .

ر . ک : ج 2 ص 189 (احادیث عصمت) .

1 / 4خالص ترین مؤمن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : اوّلینِ مؤمنان در اسلام آوردن ، خالص ترین آنان در ایمان آوردن ، و دست و دل بازترین آنان در بخشش ، سرور مردم پس از من ، رهبر سپیدرویان ، امام زمینیان ، علی بن ابی طالب است .

امام صادق علیه السلام در زیارت امیر مؤمنان علیه السلام : تو در اسلام آوردن ، نخستینِ قوم بودی ، در ایمان آوردن ، خالص ترین ، و در یقین ، استوارترین ، و پُر ترس ترین از خدا ، پُر رنج ترین و متعهّدترینِ آنان نسبت به پیامبر خدا بودی .

.


ص: 432

1 / 5أرجَحُ أهلِ الأَرضِ إیمانا المناقب للخوارزمی عن عمر بن الخطّاب : أشهَدُ عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لَسَمِعتُهُ وهُوَ یَقولُ : لَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضینَ السَّبعَ وُضِعنَ فی کِفَّهِ میزانٍ ، ووُضِعَ إیمانُ عَلِیٍّ فی کِفَّهِ میزانٍ ، لَرَجَحَ إیمانُ عَلِیٍّ . (1)

تاریخ دمشق عن مصقله العبدی عن أبیه : أتی رَجُلانِ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ فی وِلایَتِهِ یَسأَلانِهِ عَن طَلاقِ الأَمَهِ ، فَقامَ مُعتَمِدا بِشَیءٍ بَینَهُما حَتّی أتی حَلقَهً فِی المَسجِدِ وفیها رَجُلٌ أصلَعُ ، فَوَقَفَ عَلَیهِ ، فَقالَ : یا أصلَعُ ، ما قَولُکَ فی طَلاقِ الأَمَهِ ؟ فَرَفَعَ رَأسَهُ إلَیهِ ، ثُمَّ أومَأَ إلَیهِ بِإِصبَعَیهِ . فَقالَ عُمَرُ لِلرَّجُلَینِ : تَطلیقَتانِ . فَقالَ أحَدُهُما : سُبحانَ اللّه ِ ! جِئنا لِنَسأَلَکَ وأنتَ أمیرُ المُؤمِنینَ ، فَمَشَیتَ مَعَنا حَتّی وَقَفتَ عَلی هذَا الرَّجُلِ ، فَسَأَلتَهُ ، فَرَضیتَ مِنهُ بِأَن أومَأَ إلَیکَ ! ! فَقالَ : أ وَتَدرِیانِ مَن هذا ؟ قالا : لا . قالَ : هذا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . أشهَدُ عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله سَمِعتُهُ وهُوَ یَقولُ : لَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وُضِعنَ فی کِفَّهِ میزانٍ ، ووُضِعَ إیمانُ عَلِیٍّ فی کِفَّهِ میزانٍ ، لَرَجَحَ بِها إیمانُ عَلِیٍّ . (2)

.

1- .المناقب للخوارزمی : ص 131 ح 146 ، الفردوس : ج 3 ص 363 ح 5100 نحوه ، ذخائر العقبی : ص 178 .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 340 ح 8911 و ص 341 ح 8912 عن ضبیعه العیدی عن أبیه ، المناقب لابن المغازلی : ص 289 ح 330 ، المناقب للخوارزمی : ص 131 ح 145 ، کفایه الطالب : ص 258 ؛ الأمالی للطوسی : ص 238 ح 422 و ص 575 ح 1188 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 321 ح 659 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 370 عن أبی صبره ومصقله بن عبد اللّه وکلّها نحوه .

ص: 433



1 / 5 برترین اهل زمین در ایمان

1 / 5برترین اهل زمین در ایمان المناقب ، خوارزمی به نقل از عمر بن خطّاب : گواهی می دهم که از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : «اگر آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه در یک کفه ترازو گذاشته شوند و ایمان علی در کفه دیگر ترازو گذاشته شود ، ایمان علی ، سنگین تر خواهد بود» .

تاریخ دمشق به نقل از مَصقله عبدی از پدرش : در زمان خلافت عمر، دو نفر نزد وی آمدند و درباره طلاق کنیز از وی پرسیدند . او با تکیه کردن بر چیزی که بین آن دو بود ، برخاست و به میان جمعی که در مسجد بودند ، آمد که در بین آنها مردی «اَصلَع» (1) بود . پیش او ایستاد و گفت : ای اصلع! نظر تو درباره طلاق کنیز چیست؟ سرش را بلند کرد و با دو انگشت ، به او اشاره کرد . عمر به آن دو مرد گفت : دو طلاق . یکی از آن دو گفت : پناه به خدا! پیش تو آمدیم که از تو بپرسیم و تو پیشوای مؤمنانی و تو با ما آمدی تا نزد این مرد رسیدی و از او پرسیدی و به اشاره ای که او کرد ، خشنود گشتی؟! گفت : می دانید این کیست؟ گفتند : نه . گفت : این ، علی بن ابی طالب است . گواهی می دهم که از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : «اگر آسمان های هفتگانه در یک کفه ترازو گذاشته شوند و ایمان علی در کفه دیگر ترازو، ایمان علی بر آنها سنگینی خواهد داشت».

.

1- .اَصلَع : زُلفْ ریخته ؛ کسی که موهای جلوی سرش ریخته باشد . (م)

ص: 434

شرح نهج البلاغه عن عمر بن الخطّاب : أمّا أنتَ یا عَلِیُّ ، فَوَاللّه ِ لَو وُزِنَ إیمانُکَ بِإِیمانِ أهلِ الأَرضِ لَرَجَحَهُم! (1)

1 / 6اِمتَحَنَ اللّه ُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ سنن الترمذی عن ربعی بن حراش عن الإمام علیّ علیه السلام بِالرَّحَبَهِ : لَمّا کانَ یَومُ الحُدَیبِیَهِ خَرَجَ إلَینا ناسٌ مِنَ المُشرِکینَ ، فیهِم : سُهَیلُ بنُ عَمرٍو ، واُناسٌ مِن رُؤَساءِ المُشرِکینَ ، فَقالوا : یا رَسولَ اللّه ِ ، خَرَجَ إلَیکَ ناسٌ مِن أبنائِنا وإخوانِنا وأرِقّائِنا ، ولَیسَ لَهُم فِقهٌ فِی الدّینِ ، وإنَّما خَرَجوا فِرارا مِن أموالِنا وضِیاعِنا ، فَاردُدهُم إلَینا . قالَ : فَإِن لَم یَکُن لَهُم فِقهٌ فِی الدّینِ سَنُفَقِّهُهُم . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا مَعشَرَ قُرَیشٍ ! لَتَنتَهُنَّ ، أو لَیَبعَثَنَّ اللّه ُ عَلَیکُم مَن یَضرِبُ رِقابَکُم بِالسَّیفِ عَلَی الدّینِ ، قَدِ امتَحَنَ اللّه ُ قَلبَهُ عَلَی الإِیمانِ . قالوا : مَن هُوَ یا رَسولَ اللّه ِ ؟ فَقالَ لَهُ أبو بَکرٍ : مَن هُوَ یا رَسولَ اللّه ِ ؟ وقالَ عُمَرُ : مَن هُوَ یا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : هُوَ خاصِفُ النَّعلِ وکانَ أعطی عَلِیّا علیه السلام نَعلَهُ یَخصِفُها . ثُمَّ التَفَتَ إلَینا عَلِیٌّ علیه السلام فَقالَ : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله قالَ : مَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدا فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام : لَمَّا افتَتَحَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مَکَّهَ أتاهُ ناسٌ مِن قُرَیشٍ ، فَقالوا : یا مُحَمَّدُ ، إنّا حُلَفاؤُکَ وقَومُکَ ، وإنَّهُ لَحِقَ بِکَ أرِقّاؤُنا ؛ لَیسَ لَهُم رَغبَهٌ فِی الإِسلامِ ، وإنَّما فَرّوا مِنَ العَمَلِ ، فَاردُدهُم عَلَینا . فَشاوَرَ أبا بَکرٍ فی أمرِهِم ، فَقالَ : صَدَقوا یا رَسولَ اللّه ِ . فَقالَ لِعُمَرَ : ما تری ؟ فَقالَ مِثلَ قَولِ أبی بَکرٍ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : یا مَعشَرَ قُرَیشٍ ! لَیَبعَثَنَّ اللّه ُ عَلَیکُم رَجُلاً مِنکُمُ ؛ امتَحَنَ اللّه ُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ ، فَیَضرِبُ رِقابَکُم عَلَی الدّینِ ! . فَقالَ أبو بَکرٍ : أنَا هُوَ یا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : لا . قالَ عُمَرُ : أنَا هُوَ یا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : لا ، ولکِنَّهُ خاصِفُ النَّعلِ فِی المَسجِدِ وقَد کانَ ألقی نَعلَهُ إلی عَلِیٍّ یَخصِفُها . (3)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 12 ص 259 .
2- .سنن الترمذی : ج 5 ص 634 ح 3715 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 649 ح 1105 نحوه ، اُسد الغابه : ج 4 ص 99 الرقم 3789 ، المناقب للخوارزمی : ص 128 ح 142 نحوه ، المناقب لابن المغازلی : ص 439 ح 24 نحوه ؛ إعلام الوری : ج 1 ص 372 نحوه .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 149 ح 2614 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 86 ح 31 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 497 ح 18 وفیه من «یا معشر ...» ، تاریخ بغداد : ج 1 ص 133 الرقم 1 و ج 8 ص 433 الرقم 4540 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 342 ح 8913 ، مسند البزّار : ج 3 ص 118 ح 905 ، المناقب لابن المغازلی : ص0 44 ح 25 کلّها عن ربعی ، کنز العمّال : ج 13 ص 127 ح 36402 نقلاً عن ابن حنبل وابن جریر وسنن سعید بن منصور ، المحاسن والمساوئ : ص 41 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 122 ، بشاره المصطفی : ص 216 عن ربعی وفیهما من «یا معشر ...» وکلّها نحوه . راجع : ج 8 ص 66 (نفسی) .

ص: 435



1 / 6 خداوند ، دل او را به ایمان آزمود

شرح نهج البلاغه به نقل از عمر بن خطّاب : امّا تو ، ای علی! به خدا سوگند ، اگر ایمان تو با ایمان مردم روی زمین سنجیده شود ، بر ایمان آنان برتری خواهد یافت .

1 / 6خداوند ، دل او را به ایمان آزمود سُنن التِّرمِذی به نقل از ربعی بن حراش ، از امام علی علیه السلام ، در رُحبه : در روز حدیبیّه ، گروهی از مشرکان که از جمله آنان سهیل بن عمرو و گروهی از پیشوایان مشرکان بودند ، به سوی ما آمدند و گفتند : ای پیامبر خدا! گروهی از فرزندان ، برادران و بردگان ما به سوی تو آمده اند . آنان نسبت به دین ، آگاهی ندارند ؛ بلکه به خاطر فرار از کار در اموال و مزارع ما فرار کرده اند . آنان را به سوی ما برگردان . فرمود : «اگر آنان به دین آگاهی ندارند ، آگاهشان خواهیم ساخت» . سپس پیامبر خدا فرمود : «ای قریشیان! دست بکشید ، وگرنه کسی را به سویتان گسیل می دارم که به خاطر دین ، گردنتان را با شمشیر بزند ؛ آن که خداوند ، دلش را به ایمان آزموده است» . [ یاران ] گفتند : او کیست ای پیامبر خدا؟ ابو بکر گفت : او کیست ، ای پیامبر خدا؟ عمر گفت : او کیست ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «آن ، وصله کننده کفش است» و ایشان کفش خود را به علی علیه السلام داده بود تا وصله کند . آن گاه ، علی علیه السلام به ما رو کرد و گفت : پیامبر خدا فرمود : «هر کس آگاهانه به من دروغ ببندد ، نشیمنگاهش آتش خواهد بود» .

امام علی علیه السلام : هنگامی که پیامبر خدا مکّه را فتح کرد ، گروهی از قریشیان نزد او آمدند و گفتند : ای محمّد! ما هم پیمانان و خویشان توایم . گروهی از بردگان ما به شما پیوسته اند . آنان گرایشی به اسلام ندارند ؛ بلکه از کار فرار کرده اند . آنان را به ما برگردان . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] درباره آنان (فراریان) با ابو بکر مشورت کرد . وی گفت : راست می گویند . به عمر گفت : تو چه می گویی؟ گفت : همان گونه که ابو بکر می گوید . پیامبر خدا فرمود : «ای قریشیان ! خداوند ، یکی از شما را به سویتان گسیل خواهد داشت که قلبش را به ایمان آزموده و گردن شما را برای دین ، خواهد زد» . ابو بکر گفت : آیا من همانم ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «نه» . عمر گفت : آن کس منم ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «نه ؛ بلکه او وصله کننده کفش در مسجد است» و ایشان ، کفشش را به علی علیه السلام داده بود تا وصله کند . (1)

.

1- .ر . ک : ج 8 ص 67 (جانِ من) .

ص: 436

1 / 7الإیمانُ مُخالِطٌ لَحمَهُ ودَمَهُ رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : الإِیمانُ مُخالِطٌ لَحمَکَ ودَمَکَ کَما خالَطَ لَحمی ودَمی . (1)

.

1- .المناقب لابن المغازلی : ص 238 ح 285 عن جابر بن عبد اللّه ، المناقب للخوارزمی : ص 129 ح 143 ، کفایه الطالب : ص 265 کلاهما عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهماالسلامعنه صلی الله علیه و آله ؛ الأمالی للصدوق : ص 157 ح 150 ، الإقبال : ج 1 ص 507 ، بشاره المصطفی : ص 155 ، کنز الفوائد : ج 2 ص 179 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 382 ح 740 ، المسترشد : ص 634 ح 298 ، إعلام الوری : ج 1 ص 366 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 251 ح 167 و ص 266 ح 178 کلّها عن جابر .

ص: 437



1 / 7 ایمان با گوشت و خونش عجین شده

1 / 7ایمان با گوشت و خونش عجین شده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام : ایمان با گوشت و خون تو درآمیخته است ، چنان که با گوشت و خون من عجین شده است .

.


ص: 438

. .


ص: 439



سخنی درباره زمان اسلام آوردن امام

سخنی درباره زمان اسلام آوردن امامامام علی علیه السلام برترین مؤمن تاریخ اسلام و در ستیغ ایمان است. ایمان او در میان مؤمنان از ویژگی های بی بدیلی برخوردار است. او اوّلین کسی است که به پیامبر خدا ایمان آورده (1) و ایمانش هرگز به شائبه شرک ، آلوده نشد (2) و در استوارْگامی در مسیر ایمان و نیرومندی باور ، بی نظیر بود . (3) امام علی علیه السلام چنان که پیش تر بدان اشاره کرده ایم از آغازین روزهای زندگی بر کنار بستر پیامبر خدا آرمید و با عنایت و سرپرستی پیامبر صلی الله علیه و آله بالید و همگام با خُلق و خوی و منش و روش نبی اکرم ، رشد کرد و همراه او مراحل تکوین نبوّت را نگریست . پیامبر خدا او را به خلوتگه حِرا می بُرد و بدین سان ، با راز و رمز ملکوت ، آشنا شد و به تصریح مولا علیه السلام در خطبه عظیم «قاصعه» ، نور وحی را می نگریست و ناله یأس آمیز شیطان را می شنید و در آستانه ابلاغ رسالت ، با اعلام همگامی و همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله عنوان «وصی» ، «وزیر» و «برادر» پیام آور وحی را یافت تصویر زیبا علوی را از این چگونگی ها بنگریم:

.

1- .ر . ک : ص 403 (نخستین مسلمان) .
2- .ر . ک : ص 399 (لحظه ای به خدا کفر نورزید) .
3- .ر . ک : ص 399 (ویژگی های اعتقادی) .

ص: 440

«وقَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله بِالقَرابَهِ القَریبَهِ ، وَالمَنزِلَهِ الخَصیصَهِ . وَضَعَنی فی حِجرِهِ وأنَا وَلَدٌ یَضُمُّنی إلی صَدرِهِ ، ویَکنُفُنی فی فِراشِهِ ، ویُمِسُّنی جَسَدَهُ ، ویُشِمُّنی عَرفَهُ (1) . وکانَ یَمضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یُلقِمُنیهِ . وما وَجَدَ لی کَذبَهً فی قَولٍ ، ولا خَطلَهً فی فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلی الله علیه و آله مِن لَدُن أن کانَ فَطیما أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَیلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمِّهِ ، یَرفَعُ لی فی کُلِّ یَومٍ مِن أخلاقِهِ عَلَما ، ویَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد کانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا یَراهُ غَیری . ولَم یَجمَع بَیتٌ واحِدٌ یَومَئِذٍ فِی الإِسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وخَدیجَهَ وأنَا ثالِثُهُما . أری نورَ الوَحی وَالرِّسالَهِ ، وأشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ صلی الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّهُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّیطانُ قَد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ . إنَّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَری ما أری ، إلّا أنَّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ ، ولکِنَّکَ لَوَزیرٌ وإنَّکَ لَعَلی خَیرٍ» . جایگاه خویشاوندی نزدیک مرا نسبت به پیامبر خدا و موقعیّت ویژه مرا می دانید. آن گاه که کودک بودم ، مرا در کنار خود می نهاد و بر سینه اش می فِشُرد و مرا در بستر خود می خوابانْد . تنم را به تنش می سود و بوی خویش را به من می بویانْد. گاه چیزی را می جَوید و آن را به من می خورانید و از من دروغی در گفتار و اشتباهی در کردار ندید. خداوند ، بزرگ ترین فرشته خود را از هنگام از شیر گرفته شدنش ، شب و روز هم نشینش ساخت تا راه های بزرگواری را بدو بنمایاند و خوی های نیکوی جهان را در او فراهم آورد. و من ، همواره چون بچّه شتری به دنبال مادر ، در پی او بودم. هر روز برای من از اخلاق خود ، نشانی بر پا می داشت و مرا به پیروی آن فرمان می داد. هر سال در حِرا خلوت می گُزید و من او را می دیدم و جز من ، کسی وی را نمی دید. در آن وقت ، جز

.

1- .العَرْف : الریح الطیّبه (النهایه : ج 3 ص 217 «عرف») .

ص: 441

خانه پیامبر خدا و خدیجه و من که سومین آنها بودم در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود؛ نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. هنگامی که وحی بر او فرود آمد ، ناله شیطان را شنیدم و پرسیدم: ای پیامبر خدا! این ناله چیست؟ فرمود: «این ، شیطان است که از پرستیده شدن نا امید گشته است. تو آنچه را که می شنوم ، می شنوی و آنچه را که می بینم ، می بینی ، جز آن که تو پیامبر نیستی امّا وزیر (دستْ یار) من و به [ مسیر] خیری». (1) ابن ابی الحدید در بیان این کلام حضرت که می فرماید: «من بر فطرت به دنیا آمدم و به ایمان و هجرت ، پیشی گرفتم» (2) ، می گوید: منظور ایشان از تولّد بر فطرت ، این است که وی در روزگار جاهلیت به دنیا نیامده است؛ چون وی سی سال پس از عام الفیل به دنیا آمده است و پیامبر خدا چهل سال پس از عام الفیل به پیامبری مبعوث شده است . و در اخبار صحیح آمده است که پیامبر اکرم ، ده سال پیش از رسالت ، صدا [ ی وحی ]را می شنید و نور را می دید؛ امّا کسی او را مخاطب قرار نمی داد و این ، دوران آمادگی برای رسالت آن حضرت بود. بنابر این ، ده سال یاد شده چون روزگار رسالت آن حضرت به شمار می آید و کسی که در این ده سال به دنیا آمده باشد ، اگر در دامن پیامبر باشد و او تربیت او را بر عهده گیرد ، چنین شخصی در روزگاری چون روزگار نبوّت به دنیا آمده است و در روزگار جاهلیت محض به دنیا نیامده است. از این روی ، حال وی نسبت به دیگر صحابیان که ادّعای همانندی آنان با او در فضل می شود ، متفاوت است. گزارش شده سالی که علی علیه السلام به دنیا آمد ، سالی بود که رسالت پیامبر خدا آغاز شد ، بانگ هایی را از سنگ ها و درختان می شنید،دیدگانش روشن گشته بود و نورها و

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 192 .
2- .نهج البلاغه : خطبه 57 .

ص: 442

اشخاصی را می دید،گرچه مورد خطاب قرار نمی گرفت. این سال ، سالی بود که آن حضرت به قطع ارتباط با دیگران و گوشه نشینی در غار حِرا دست یازید ، و همواره چنین بود تا آن که رسالت یافت و وحی بر او نازل شد و پیامبر خدا به این سال و به تولّد علی علیه السلام در آن ، تیمّن می جُست و آن را «سال خیر و برکت» می نامید و در شب ولادت آن حضرت که در آن کرامت ها و قدرت های الهی ای را مشاهده کرد که پیش از آن ندیده بود خطاب به خانواده اش فرمود: در این شب ، فرزندی برای ما به دنیا آمده که خداوند به وسیله او درهای بسیاری از نعمت و رحمت برای ما می گشاید. و همان گونه شد که پیامبر خدا فرمود؛ زیرا آن حضرت ، یاور پیامبر خدا و مدافع او بود و غم را از چهره ایشان می زدود. به شمشیر وی ، اسلام استوار گشت و پایه هایش محکم شد و پایگاه آن حضرت ، قوی شد. (1) جورج جورداق ، دانشمند مشهور مسیحی می گوید: پاره ای از بزرگان قریش به حکم خِرد و برای رهایی از بت پرستی اسلام آوردند و بسیاری از بندگان و بردگان و سرکوب شدگان ، به انگیزه عدالت خواهی که رسالت محمّد صلی الله علیه و آله بدان فرا می خوانْد و برای انکار ستمی که پشتشان از تازیانه آن می سوخت ، اسلام آوردند و گروهی پس از پیروزی پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر واقعیت گرایی و نزدیک شدن به شخص پیروز ، اسلام آوردند ، چنان که در مورد بیشتر امویان ، داستان چنین بود. همه اینها در شرایط گوناگون که از نظر ارزش و مفهوم انسانی متفاوت است اسلام آوردند و همه در یک مسئله ، یعنی پذیرش منطق و واقعیت موجود ، همگون اند؛ امّا علی بن ابی طالب علیه السلام ، مسلمان به دنیا آمده است ، چون او از نظر تولّد و رشد ، از معدن رسالت است و از نظر اخلاق و فطرت ، از خودِ اسلام است و شرایطی که در آن

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 114 .

ص: 443

آنچه را که در جان خود از روح و حقیقت اسلام پنهان داشته بود ، اعلام کرد ، شرایطی چون شرایط دیگران نبود و ربطی به انگیزه های زندگی نداشت. زیرا اسلام علی علیه السلام ژرف تر از آن بود که به شرایط روز ارتباط داشته باشد ، چون از روح وی سرچشمه می گرفت ، آن سان که اشیا از معدن های خود و آب ها از چشمه سار خویش می جوشند. چون کودک تا وقتی که بدون اجازه و مشورت بتواند نماز واجب را ادا کند و به خدا و پیامبرش گواهی دهد ، نمی تواند از آرزوهای درونی خویش ، تعبیر کند . اوّلین سجده های مسلمانان نخستین بر خدایان قریش بود و اوّلین سجده علی علیه السلام بر خدای محمّد صلی الله علیه و آله بود. آری! اسلام او اسلام کسی بود که مقرّر شده بود تا بر دوست داشتن خیر ، رشد کند و در سایه توجّه پیامبر صلی الله علیه و آله ببالد و پس از او پیشوای دادگران گردد و ناخدای کشتی در دریای گرداب ها و موج ها شود. (1) از مجموع آنچه آوردیم که اندکی بود از بسیار و حقایق تأییدکننده بسیاری را بر آنچه آوردیم ، در این مجموعه توان دید نکاتی دانسته می شود: 1 . ایمان علی علیه السلام و باور استوار او به سال ها قبل از رسالت رسمی پیامبر صلی الله علیه و آله و اعلام رسمی آن بزرگوار بر می گردد. بدین سان ، دلیل وجود روایات مشهوری که نشان دهنده آن اند که ایمان علی علیه السلام هفت سال قبل از ایمان دیگران بوده است ، روشن می شود . 2. عمر امام علیه السلام به هنگام اسلام آوردن، گونه گون نقل شده است و هفت (2) ، هشت (3) ،

.

1- .الإمام علی صوت العداله الإنسانیّه : ص 38 .
2- .تاریخ دمشق : ج 1 ص 134 .
3- .التاریخ الکبیر : ج 6 ص 259 ش 2343 ، السنن الکبری : ج 6 ص 339 ح 12160 ، تاریخ دمشق : ف ج 42 ص 25 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 95 ح 162 .

ص: 444

نُه (1) ، ده (2) ، یازده (3) ، دوازده (4) ، سیزده (5) ، چهارده (6) ، پانزده (7) ، شانزده سال (8) ذکر شده است. این گونه نقل ها بیان کننده سنّ کم امام علیه السلام در زمان رسالت رسمی پیامبر صلی الله علیه و آله است و گرنه جان مولا علیه السلام هرگز به شرک آلوده نشده (9) ، و چنین است که امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ کسی که از سنّ امام علیه السلام به هنگام ایمان آوردن پرسید ، فرمود: آیا او هرگز کافر بود؟! علی علیه السلام به هنگامی که پیامبر خدا به پیامبری مبعوث شد ، ده سال داشت و در آن روز هم کافر نبود . (10)این را نیز بیفزاییم که ده سال داشتن علی علیه السلام در هنگام رسالت یافتن پیامبر صلی الله علیه و آله که در این نقل آمده ، صحیح ترین و مشهورترین نقل است. 113 . بدین سان ، این که چه کسی از مردان ، اوّلین ایمان آورنده است ، جای گفتگو

.

1- .ر . ک : ص 399 (لحظه ای به خدا کفر نورزید) .
2- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 21 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 26 ، المعارف ، ابن قتیبه : ص 168 .
3- .الکافی: ج 8 ص 339 ح 536 ؛ الاستیعاب : ج 3 ص 199 ش 1875 ، المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 120 ح 4580 .
4- .الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 484 ، السنن الکبری : ج 6 ص 339 ح 12163 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 26 .
5- .الاستیعاب : ج 3 ص 199 ش 1875 .
6- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 26 ، شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 235 .
7- .تاریخ خلیفه : ص 150 ، الاستیعاب : ج 3 ص 199 ش 1875 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 27 .
8- .فضائل الصحابه ، ابن حنبل : ج 2 ص 589 ح 998 ، المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 5 ص 325 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 95 ح 163 .
9- .الکافی : ج 8 ص 339 ح 536 .
10- .چون بنابر مشهور ، آن حضرت سی سال پس از عام الفیل به دنیا آمد . ر . ک : ج 1 ص 51 (ولادت) . و نیز ، بنابر مشهور در زمان شهادت در سال 40 ق ، شصت و سه سال داشت . ر . ک : ج 7 ص 381 (تاریخ شهادتش) . مجموع این دو تاریخ دلالت دارد که آن حضرت در هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله ، ده سال داشته است .

ص: 445

ندارد. صحابیان ، برخی پس از اندکْ زمانی و برخی پس از روزگاری دراز با اسلام آشنا شدند و بدان گرویدند؛ امّا علی علیه السلام از آغازین روزها با شمیم وحی درآمیخت و با نشانه های آن ، پیش از بعثت آشنا شد و بدان خو گرفت ، و طبیعی است که با اوّلین پرتو نور آن ، بی درنگ ، همراه شد. اکنون چه جای پرداختن به سخن آنان که می کوشند ایمان مولا علیه السلام را به لحاظ اندکی سن ، کم سو جلوه دهند؟ ای کاش عنوان داران سالمند ، اندکی از این همه هوش ، نیکْ نهادی و پیراسته دلی را می داشتند و نور وحی را در می یافتند. 4 . درباره عبادت و نماز علی علیه السلام نیز روایات فراوان و گونه گون آمده است. این روایات ، نه تنها امام علیه السلام را اوّلین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله می شمرَد ، بلکه عبادت امام علیه السلام را چند سال پیش از دیگران نشان می دهد که سه ، پنج و هفت سال آمده است. این گونه روایات ، ممکن است اشاره به عبادت علی علیه السلام پیش از بعثت نیز داشته باشند. 1

.


ص: 446

الفصل الثانی : الخصائص الاخلاقیهُ2 / 1حُسنُ الخُلقِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : عَلِیٌّ ... أحسَنُ النّاسِ خُلُقا . (1)

مطالب السؤول فی ذِکرِ مَکارِمِ أخلاقِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : قَد بَلَغَ فی ذلِکَ إلَی الغایَهِ القُصوی ، حَتّی نُسِبَ مِن غَزارَهِ حُسنِ خُلُقِهِ إلَی الدُّعابَهِ ، وکانَ مَعَ هذِهِ الغایَهِ فی حُسنِ الخُلُقِ ، ولینِ الجانِبِ ، یَخُصُّ ذلِکَ بِذَوِی الدّینِ وَاللّینِ . وأمّا مَن لَم یَکُن کَذلِکَ فَکانَ یولیه غِلظَهً وفِظاظَهً ؛ لِلتَّأدیبِ ، حَتّی رُوِیَ عَنهُ علیه السلام أنَّهُ قالَ فی هذَا المَعنی : ألِینُ لِمَن لانَ لی جَنبُهُ وأنزو عَلی کُلِّ صَعبٍ شَدیدٍ کَذا الماسُ یَعمَلُ فیهِ الرَّصّاصُ عَلی أنَّهُ عامِلٌ فِی الحَدیدِ (2)

.

1- .المناقب لابن المغازلی : ص 151 ح 188 عن ابن عبّاس ، الریاض النضره : ج 3 ص 144 عن أنس نحوه ؛ الاحتجاج : ج 1 ص 363 ح 60 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 601 ح 6 ، الفضائل لابن شاذان : ص 123 والثلاثه الأخیره نحوه عن أبی ذرّ وسلمان والمقداد و ص 102 عن ابن عبّاس .
2- .مطالب السؤول : ص 29 .