گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
د شب جمعه



ر . ک : ص 31 (داستان هایی از عبادتش) .

د شب جمعه1555.مقتل الحسین :الإقبال :از جمله دعاها در این شب ، دعایی است که به سند خود ، از جدّم ابو جعفر طوسی روایت کرده ام که گفت : روایت شده کُمیل بن زیاد نَخَعی ، امیر مؤمنان را در نیمه شعبان ، در حال سجده دید که این دعا را می خواند.

در روایت دیگری این عبارت را دیدم که کُمیل بن زیاد گفت : با مولای خود ، امیر مؤمنان ، به همراه گروهی از یارانش در مسجد بصره نشسته بودیم که یکی از آنان ، از معنای سخن خداوند عز و جل پرسید که : «در آن [ شب ] هر [ گونه ] کاری [ به نحوی ] استوار ، فیصله می یابد» .

[ علی علیه السلام ] فرمود : «مقصود ، نیمه شعبان است . سوگند به آن که جان علی به دست اوست ، هیچ بنده ای نیست ، مگر آن که هر آنچه خوبی و بدی تا آخر سال بر وی می گذرد ، در نیمه شعبان بر او تقسیم می گردد ، و هیچ بنده ای این شب را زنده نمی دارد و دعای خضر علیه السلام را نمی خواند ، مگر آن که پاسخ گفته می شود».

هنگامی که از مسجد رفت ، شبْ هنگام ، درِ خانه اش را زدم .

فرمود : «چه کار داری کمیل؟» .

گفتم : دعای خضر را می خواهم.

فرمود : «بنشین ای کمیل! هرگاه این دعا را حفظ کردی ، هر شبِ جمعه آن را بخوان ، و یا ماهی یک بار بخوان ، و یا سالی یک بار بخوان ، و یا دستِ کم در عمرت یک بار بخوان که [ در این صورت] ، کفایت می شوی، یاری می گردی، روزی داده می شوی و بخشایش را از دست نمی دهی.

ای کمیل! هم صحبتی طولانی ما ، بر ما واجب کرده که خواست تو را برآورده کنیم».

آن گاه فرمود : «بنویس:

بار خدایا! من به [ حقّ ] رحمتت که همه چیز را در بر می گیرد ، از تو درخواست می کنم ، و به قدرتت که به وسیله آن بر همه چیزها چیره ای و همه چیزها در برابر آن فروتن اند و همه چیزْ در برابر آن خوار است، و به جبروتت که به وسیله آن ، بر همه چیزها غلبه پیدا کرده ای ، و به عزّتت که هیچ چیز در برابر آن ، تاب مقاومت ندارد ، و به عظمتت که ارکان همه چیزها را پُرکرده است ، و به سلطنتت که بر همه چیزها برتری دارد ، و به ذات خود که پس از فانی شدن همه چیزها باقی است ، و به نام هایت که به وسیله آنها بر ارکان همه چیزها غلبه پیدا کرده ای ، و به دانشت که به همه چیزْ احاطه دارد ، و به نور وجهت که همه چیز برایش روشن است ، ای نور! ای قدّوس! ای اوّلِ اوّلین ها و ای آخرِ آخرین ها!

بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که پیوندها را می دَرَند . بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که سبب فرود آمدن کیفر می شوند . بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که نعمت ها را دگرگون می کنند . بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که دعا را باز می دارند . بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که بلا را فرود می آورند . بار خدایا! بر من ببخش گناهانی را که امید را قطع می کنند . بار خدایا! بر من ببخش هر گناهی را که انجام داده ام و هر خطایی را که مرتکب شده ام.

بار خدایا! من به یاد تو به تو تقرّب می جویم، و به سوی تو از تو شفاعت می طلبم ، و به [ حقّ ]بخششت از تو می خواهم که مرا به خود نزدیک سازی ، و شکرت را روزی ام گردانی ، و یادت را به من الهام نمایی.

بار خدایا! از تو به سانِ انسانی فروتن، بی ارج و افتاده ، درخواست می کنم که بر من آسان گیری و رحم کنی ، و مرا به نصیب خود ، خشنود و قانع سازی ، و در همه احوال ، فروتنم گردانی.

بار خدایا! به سان کسی از تو درخواست می کنم که بینوایی اش شدّت یافته ، و به هنگام سختیِ نیاز به درگاهت آمده ، و اشتیاقش به آنچه که نزد توست ، بسیار است.

بار خدایا! پادشاهی ات عظیم، و مکانت والا ، و مکرت پوشیده، و فرمانت آشکار، و سپاهت چیره ، و قدرتت نافذ است و از قلمرو حکومت تو توانِ گریز نیست.

بار خدایا! برای گناهانم بخشاینده ای ، و برای زشتی هایم سرپوش گذارنده ای ، و برای هیچ یک از کارهای زشتم ، تغییر دهنده ای به کار نیک ، جز تو نمی یابم . خدایی جز تو که منزّهی و به سپاست مشغولم ، نیست . به خویش ستم کردم و بر پایه نادانی ام دلیری نمودم ، و به یادکردِ قدیم تو از من ، و لطفت به من ، دل خوش گردانیدم.

بار خدایا! مولای من! چه بسیار زشتی که بر آنها سرپوش گذاشتی ، و چه بسیار بلاهای سنگین که از من بازگرداندی ، و چه قدر لغزش که از آنها بازم داشتی ، و چه قدر ناخوشی که از من دفع کردی ، و چه بسیار ثناهای زیبا که شایسته آن نبودم و تو برایم نشر دادی.

بار خدایا! گرفتاری ام بزرگ، بدحالی ام گذشته از حد ، و عملم اندک است ، و دلبستگی هایم زمینگیرم ساخته اند ، و آرزوهای دراز ، از بهره گیری بازم داشته اند ، و دنیا با غرور خود ، و نَفْسم با خیانت ها و سهل انگاری هایش مرا فریفته است .

ای سرور من! به عزّتت از تو می خواهم که کارها و رفتارهای بدم ، دعایم را از رسیدن به تو باز ندارد و به خاطر آگاهی ات بر رفتارهای پوشیده ام ، رسوایم نسازی ، و بر آنچه که در تنهایی هایم از کارهای زشت و بی ادبی انجام داده ام و یا به خاطر ادامه کوتاه کاری و نادانی و فراوانی شهوت و غفلتم ، به مجازاتم شتاب مورزی .

بار خدایا! به عزّت خودت ، در همه حال بر من مهربان باش و در هر کاری مرا مورد مهر و توجّه قرار ده.

خدای من و پروردگار من! من جز تو چه کسی را دارم که از او رفع گرفتاری ها و توجّه به کارهایم را درخواست کنم؟

خدای من و مولای من! بر من فرمانی جاری ساختی که در آن ، از خواهش های نفسم پیروی کردم و از ظاهرسازی های دشمنم پرهیز ننمودم ، که بدین ترتیب ، با آنچه هوس کردم ، مرا فریب داد و تقدیر هم در این کار ، او را یاری کرد . من در آنچه بر من گذشت ، با زیر پا گذاشتن قوانین تو و مخالفت با بعضی فرمان هایت ، تجاوزکاری کردم . در همه این امور ، تو بر من حجّت داری ، و من در آنچه که قضای تو بر من رانده شده ، حجّتی ندارم و حکم و آزمایشت بر من الزامی است.

خدای من! اینک ، پس از کوتاهی هایم و زیاده روی هایم در حقّ خویش ، عذرخواهانه، پشیمان، شکسته، پوزش جو، آمرزش خواه، برگشته، اقرار کننده، قبول کننده و معترف ، به درگاهت آمده ام ، و از آنچه در آن هستم ، راه گریزی نمی یابم ، و در کارهایم پناهگاهی نیست که بدان روکنم ، جز آن که تو عذرم را بپذیری و مرا در گستره رحمت خویش وارد سازی.

خدای من! عذرم را بپذیر، و بر سختی گرفتاری ام رحم نما، و از بند محکم ، رهایم کن.

پروردگارا! بر ضعیفی بدنم و نرمی پوستم و نازکی استخوانم رحم کن . ای آن که خلقتم، یادکردم، تربیتم، احسانم، و تغذیه ام را آغاز کردی! به خاطر کرَم نخستین و خوبی های پیشینت در حقّ من، مرا ببخش.

خدای من و سرور من و پروردگار من! آیا ممکن است پس از اقرارم به توحیدت مرا عذاب کنی ؟ و پس از آن که قلبم معرفت تو را در بر دارد و زبانم به یاد تو می چرخد و درونم به مِهر تو گِره خورده است ؟ و پس از اعتراف صادقانه و دعای فروتنانه ام برای پروردگاری ات؟

هیهات! تو کریم تر از آنی که آن را که پروریدی ، تباه کنی و آن را که نزدیک ساختی ، دور گردانی و آن را که پناه دادی ، رها کنی و آن را که کفایت کردی و بر او رحم آوردی ، به گرفتاری ها تسلیم سازی.

ای سرور من و خدای من و مولای من! ای کاش می دانستم که آیا آتش بر چهره هایی که برای عظمت تو به سجده افتاده اند ، و بر زبان هایی که صادقانه به توحید تو گشوده شده و مدح شکرت را گفته اند ، و بر دل هایی که به راستی بر خداوندی ات اعتراف کرده اند ، و بر ضمیرهایی که به تو آگاهی پیدا کرده و فروتن گشته اند ، و بر اعضای پیکری که به سوی جایگاه های عبودیّت تو مطیعانه می شتابند و با اقرار [به گناه] ، طلب آمرزش می کنند ، تسلّط خواهد یافت؟! چنین گمانی بر تو نیست و درباره فضل تو چنین به ما خبر داده نشده است .

ای کریم! ای پروردگار! تو از ناتوانی من در برابر گرفتاری های ناچیز دنیا و کیفرهای آن و ناخشنودی هایی که در دنیا بر اهل آن وارد می شود ، آگاهی ، با آن که این بلاها و ناخشنودی ها ، زودگذر ، ناپایدار و کوتاه مدّت اند . پس چگونه بلای آخرت و بزرگی ناخشنودی های آن را تحمّل کنم ، در حالی که بلای آن ، طولانی و همیشگی است و از اهل آن، کاسته نمی شود؛ چون آن بلا جز بر پایه خشم و انتقام و ناخشنودی تو نیست و این ، چیزی است که آسمان ها و زمین ، تاب تحمّل آن را ندارند. ای سرور من! چگونه تحمّل کنم ، در حالی که من ، بنده ناتوان، خوار ، کوچک، بینوا و افتاده توام؟

ای خدای من و پروردگار من و سرور من و مولای من! از کدام کارها به تو شکایت آورم و از کدام یک ناله سر دهم و گریه کنم؟ از درد کیفر و شدّت آن یا از طول بلا و مدّت آن؟ اگر مرا با دشمنانت در کیفرها قرار دهی و بین من و اهل گرفتاری جمع کنی و بین من و دوستان و یارانت جدایی افکنی ، چنان گیر ای خدای من و سرور من و مولای من و پروردگار من که بر عذابت شکیبایی کنم ، بر جدایی ات چگونه تاب آورم؟ چنان گیر که بر سوز دوزخت شکیبا باشم ، چگونه از نظر کردن به کرامتت خودداری کنم؟ و یا چگونه در آتشْ منزل گزینم و امیدم بخشش تو باشد؟

پس به عزّت تو ای سرورم و مولایم صادقانه سوگند می خورم که اگر مرا گویا در بین اهل دوزخ رها کنی ، چون نالیدن امیدواران ، ناله خواهم کرد و چون فریاد فریادزنان ، فریاد خواهم زد ، و چون گریه کس از دست دادگان ، گریه خواهم کرد و تو را فریاد خواهم زد که : کجایی ، ای ولی مؤمنان ، ای نهایت آرزوی عارفان ، ای کمکِ کمک جویان، ای دوست دل راستگویان و ای خدای عالمیان؟!

آیا ممکن است تو که منزّهی و ستودنی ، ای خدای من که در دوزخ ، صدای بنده مسلمانی را که به خاطر مخالفت هایش در آن جا زندانی شده و به خاطر گناهکاری اش طعم عذاب تو را می چشد و به علّت جرم و جنایتش در بین طبقه های دوزخْ حبس شده، بشنوی و او چون امیدواران به رحمت تو ، به درگاهت ناله می کند و به زبان اهل توحیدت ، صدایت می کند و به [ حقّ ] ربوبیّتت به تو متوسل می شود؟

ای مولای من! چگونه چنین شخصی در کیفر بماند ، در حالی که امید بردباری گذشته تو را دارد؟ و چگونه آتشْ او را رنج دهد ، در حالی که آرزوی فضل و رحمت تو را دارد؟ و یا چگونه شعله های آن وی را بسوزاند ، حال آن که تو صدای او را می شنوی و جایگاهش را می بینی؟ و یا چگونه شعله های آن او را فرا گیرد ، حال آن که ناتوانی او را می دانی؟ و یا چگونه در بین طبقه های آن ، بالا و پایین برود ، حال آن که راستگویی او را می دانی؟ و چگونه زبانه های آن او را زجر دهد ، حال آن که او با خطاب : ای پروردگار! ، تو را فریاد می زند؟ و چگونه امید به تو برای رهایی از آن دارد و تو او را در آن جا رها می کنی؟

هرگز چنین گمانی به تو نمی رود و در کَرَم تو ، چنین چیزی ناشناخته است و این ، با خوبی و احسانی که درباره موحّدانت روا داشتی ، شبیه نیست!

به یقین ، قطع دارم که اگر حکم به شکنجه منکرانت نکرده بودی و به جاودانه بودنِ گرفتاری دشمنانت فرمان نرانده بودی ، همه دوزخ را سرد و آرامْ قرار می دادی و هیچ کس را در آن جا جایگزین و مقیم نمی ساختی؛ امّا تو نام هایت مقدّس باد سوگند خوردی که دوزخ را از کافرانِ جِن و اِنس پُر سازی و خیره سران را در آن ، گرفتار جاودان گردانی و تو ثنایت شکوهمند باد در آغاز گفتی و با نعمت های کریمانه ات منّت نهادی که : «آیا کسی که مؤمن است ، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند » .

خدای من و سرور من! به [ حقّ ] قدرتی که مقدَّر کردی و به سرنوشتی که آن را حتمی ساختی و استوار گردانیدی و با اجرای آن بر هر کس غلبه یافتی ، از تو درخواست می کنم که در این شب و در این ساعت ، هر جرمی را که مرتکب شده ام و هر گناهی را که انجام داده ام و هر زشتی ای را که مخفی داشته ام و هر کار جاهلانه ای را که انجام داده ام چه نهان کرده ام و چه آشکار ، و چه مخفی داشته ام و چه نمایان ، و هر بدی ای را که به فرشتگان نویسنده که آنان را بر صورت برداری کارهایم موکّل کرده ای فرمان به ثبت دادی و خود بر آنچه از آنان مخفی مانده ، گواهی و از روی رحمتتْ آنها را مخفی کرده ای و به کرمت پوشانیده ای ، بر من ببخش ، و نصیب مرا از هر خیری که فرو می فرستی، نعمتی که می بخشی، خوبی ای که می گسترانی، روزی ای که فراخ می کنی، گناهی که می بخشی و خطایی که می پوشانی، افزون فرما.

ای پروردگار من! ای پروردگار من! ای پروردگار من! ای خدای من و آقای من و مولای من و مالک من! ای آن که پیشانی ام (اختیارم) به دست اوست! ای دانا به بدحالی و درماندگی ام و آگاه از نیازمندی و حاجتم! ای پروردگارم! ای پروردگارم! ای پروردگارم! به حقّ تو و پاکی تو و بزرگ ترین صفت ها و نام هایت ، از تو درخواست می کنم که در شب و روز ، وقت های مرا به یاد خودت پُر بار ، و به خدمتت پیوسته و اعمالم را در پیشگاهت پذیرفته قرار دهی ، تا همه اعمال و وِردهایم (دعاهایم) یک وِرد باشند و حالم در خدمت تو جاودانه گردد.

ای سرور من! ای آن که بر او تکیه دارم! ای آن که احوالم را به او شکایت می برم! ای پروردگارم! ای پروردگارم! ای پروردگارم! اعضایم را بر خدمتت نیرو ده ، و دلم را به همّت و تصمیمْ استوار کن ، و در راه بیمناکی از خودت و تداوم پیوستگی به خدمتت ، توفیق تلاش به من عنایت فرما تا در میدان های پیشتازان ، به سوی تو پیشتازی کنم و در بین مسابقه دهندگان ، به سوی تو سرعت گیرم و در بین مشتاقان ، به جوار تو مشتاق شوم و چون مخلصان ، به تو نزدیک گردم و به سان یقین کنندگان ، از تو بترسم و با مؤمنان ، در کنارت قرار گیرم .

بار خدایا! هر کس اراده بد درباره من دارد ، درباره اش اراده [ ی بد] کن ، و هر کس به من نیرنگ می زند ، به او نیرنگ زن ، و در پیشگاه خود ، مرا از نیک بهره ترین بندگانت و مقرب ترین آنان به خود ، و خاص تر آنها در نزد خویش قرار ده؛ چون جز به فضل تو نمی توان به آن [ جایگاه ] دست یافت. با بخشندگی خود بر من ببخش ، و با بزرگواری خویش به من توجّه فرما ، و با رحمتت مرا حفظ کن و زبانم را به ذکرت گویا ، و دلم را به محبّتت شیدا کن ، و با پذیرش نیکویت بر من منّت نِه ، گرفتاری ام را کم کن ، و لغزشم را ببخش ؛ چرا که تو بر بندگانت فرمان عبادت داده ای و به آنان دستور دعا داده ای و پذیرش را برایشان ضمانت نموده ای.

پروردگارا! رویم را به سوی تو کرده ام . پروردگارا! دستم را به سوی تو دراز کرده ام . به [ حقّ ] عزّتت دعایم را مستجاب کن و مرا به آرزویم برسان ، و امیدم را از خود نبُر ، و شرّ دشمنان جِنّی و اِنسی ام را بسنده باش .

ای زود خشنود شونده! بر آن که جز دعا چیزی ندارد ، ببخش ؛ چرا که تو هر آنچه خواهی ، انجام خواهی داد.

ای آن که نامش دوا، و یادش شفا، و پیروی اش ثروت است! بر آن که سرمایه اش امید و ابزارش گریه است ، رحم کن . ای گسترنده نعمت و ای دفع کننده بدبختی! ای نور وحشت کنندگان در تاریکی ها! ای دانای آموزش ندیده!

بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و با من آن گونه که تو شایسته آنی، رفتار فرما ، و بر محمّد و امامان خجسته از خاندان او درود فرست و سلام نثار کن».

.


ص: 156

. .


ص: 157

. .


ص: 158

. .


ص: 159

. .


ص: 160

. .


ص: 161

. .


ص: 162

. .


ص: 163

. .


ص: 164

. .


ص: 165

. .


ص: 166

. .


ص: 167

. .


ص: 168

. .


ص: 169

. .


ص: 170

ه : یَومَ الجُمُعَهِ1557.المناقب لابن شهرآشوب:الإمام علیّ علیه السلام مِن دُعاءٍ لَهُ فی یَومِ الجُمُعَهِ وهُوَ دُعاءٌ عَظیمٌ : الحَمدُ لِلّهِ الَّذی لا مِن شَیءٍ کانَ ، ولا مِن شَیءٍ کَوَّنَ ما قَد کانَ ، مُستَشهَدٌ بِحُدوثِ الأَشیاءِ عَلی أزَلِیَّتِهِ ، وبِما وَسَمَها بِهِ مِنَ العَجزِ عَلی قُدرَتِهِ ، وبِمَا اضطَرَّها إلَیهِ مِنَ الفَناءِ عَلی دَوامِهِ .

لَم یَخلُ مِنهُ مَکانٌ فَیُدرَکَ بِأَینِیَّتِهِ ، ولا لَهُ شَبَحُ مِثالٍ فَیوصَفَ بِکَیفِیَّتِهِ ، ولَم یَغِب عَن شَیءٍ فیُعلَمَ بِحَیثِیَّتِهِ ، مُبائِنٌ لِجَمیعِ ما أحدَثَ فِی الصِّفاتِ ، ومُمتَنِعٌ عَنِ الإِدراکِ بِمَا ابتَدَعَ مِن تَصَرُّفِ الذَّواتِ ، وخارِجٌ بِالکِبرِیاءِ وَالعَظَمَهِ مِن جَمیعِ تَصَرُّفِ الحالاتِ .

مُحَرَّمٌ عَلی بَوارِعِ ثاقِباتِ الفِطَنِ تَجدیدُهُ ، وعَلی عَوامِقِ ثاقِباتِ الفِکرِ تَکییفُهُ ، وعَلی غَوائِصِ سابِحاتِ النَّظَرِ تَصویرُهُ ، ولا تَحویهِ الأَماکِنُ لِعَظَمَتِهِ ، ولا تَذرَعُهُ المَقادیرُ لِجَلالِهِ ، ولا تَقطَعُهُ المَقاییسُ لِکِبرِیائِهِ .

مُمتَنِعٌ عَنِ الأَوهامِ أن تَکتَنِهَهُ ، وعَنِ الأَفهامِ أن تَستَغرِقَهُ ، وعَنِ الأَذهانِ أن تُمَثِّلَهُ .

قَد یَئِسَت عَنِ استِنباطِ (1) الإِحاطَهِ بِهِ طَوامِحُ العُقولِ ، ونَضَبَت عَنِ الإِشارَهِ إلَیهِ بِالاِکتِناهِ بِحارُ العُلومِ ، ورَجَعَت بِالصِّغَرِ مِنَ السُّمُوِّ إلی وَصفِ قُدرَتِهِ لَطائِفُ الخُصومِ .

واحِدٌ لا مِن عَدَدٍ ، ودائِمٌ لا بِأَمَدٍ ، وقائِمٌ لا بِعَمَدٍ . لَیسَ بِجِنسٍ فَتُعادِلَهُ الأَجناسُ ، ولا بِشَبَحٍ فَتُضارِعَهُ الأَشباحُ ، ولا کَالأَشیاءِ فَتَقَعَ عَلَیهِ الصِّفاتُ .

قَد ضَلَّتِ العُقولُ فی أمواجِ تَیّارِ إدراکِهِ ، وتَحَیَّرَتِ الأَوهامُ عَن إحاطَهِ ذِکرِ أزَلِیَّتِهِ ، وحَصِرَتِ الأَفهامُ عَنِ استِشعارِ وَصفِ قُدرَتِهِ ، وغَرِقَتِ الأَذهانُ فی لُجَجِ أفلاکِ مَلَکوتِهِ .

مُقتَدِرٌ بِالآلاءِ ، مُمتَنِعٌ بِالکِبرِیاءِ ، ومُتَمَلِّکٌ عَلَی الأَشیاءِ ، فَلا دَهرٌ یُخلِقُهُ ، ولا وَصفٌ یُحیطُ بِهِ .

قَد خَضَعَت لَهُ رِقابُ الصِّعابِ فی مَحَلِّ تُخومِ قَرارِها ، وأذعَنَت لَهُ رَواصِنُ الأَسبابِ فی مُنتَهی شَواهِقِ أقطارِها .

مُستَشهَدٌ بِکُلِّیَّهِ الأَجناسِ عَلی رُبوبِیَّتِهِ ، وبِعَجزِها عَن قُدرَتِهِ ، وبِفُطورِها عَلی قِدمَتِهِ ، وبِزَوالِها عَلی بَقائِهِ ، فَلا لَها مَحیصٌ عَن إدراکِهِ إیّاها ، ولا خُروجٌ عَن إحاطَتِهِ بِها ، ولَا احتِجابٌ عَن إحصائِهِ لَها ، ولَا امتِناعٌ مِن قُدرَتِهِ عَلَیها .

کَفی بِإِتقانِ الصُّنعِ لَهُ آیَهً ، وبِتَرکیبِ الطَّبعِ عَلَیهِ دَلالَهً ، وبِحُدوثِ الفَطرِ عَلَیهِ قِدمَهً ، وبِإِحکامِ الصَّنعَهِ عَلَیهِ عِبرَهً ، فَلا إلَیهِ حَدٌّ مَنسوبٌ ، ولا لَهُ مَثَلٌ مَضروبٌ ، ولا شَیءٌ عَنهُ بِمَحجوبٍ ، تَعالی عَن ضَربِ الأَمثالِ لَهُ وَالصِّفاتِ المَخلوقَهِ عُلُوّا کَبیرا .

وسُبحانَ اللّهِ الَّذی خَلَقَ الدُّنیا لِلفَناءِ وَالبُیودِ ، وَالآخِرَهِ لِلبَقاءِ وَالخُلودِ ! وسُبحانَ اللّهِ الَّذی لا یَنقُصُهُ ما أعطی فَأَسنی ، وإن جازَ المَدی فِی المُنی ، وبَلَغَ الغایَهَ القُصوی ، ولا یَجورُ فی حُکمِهِ إذا قَضی ! وسُبحانَ اللّهِ الَّذی لا یُرَدُّ ما قَضی ، ولا یُصرَفُ ما أمضی ، ولا یُمنَعُ ما أعطی ، ولا یَهفو ولا یَنسی ، ولا یَعجَلُ بَل یُمهِلُ ویَعفو ، ویَغفِرُ ویَرحَمُ ویَصبِرُ ، ولا یُسأَلُ عَمّا یَفعَلُ وهُم یُسأَلونَ !

ولا إلهَ إلَا اللّهُ الشّاکِرُ لِلمُطیعِ لَهُ ، المُملی لِلمُشرِکِ بِهِ ، القَریبُ مِمَّن دَعاهُ عَلی حالِ بُعدِهِ ، وَالبَرُّ الرَّحیمُ بِمَن لَجَأَ إلی ظِلِّهِ وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ . ولا إلهَ إلَا اللّهُ المُجیبُ لِمَن ناداهُ بِأَخفَضِ صَوتِهِ ، السَّمیعُ لِمَن ناجاهُ لِأَغمَضِ سِرِّهِ ، الرَّؤوفُ بِمَن رَجاهُ لِتَفریجِ هَمِّه ، القَریبُ مِمَّن دَعاهُ لِتَنفیسِ کَربِهِ وغَمِّهِ . ولا إلهَ إلَا اللّهُ الحَلیمُ عَمَّن ألحَدَ فی آیاتِهِ ، وَانحَرَفَ عَن بَیِّناتِهِ ، ودانَ بِالجُحودِ فی کُلِّ حالاتِهِ .

وَاللّهُ أکبَرُ القاهِرُ لِلأَضدادِ ، المُتعالی عَنِ الأَندادِ ، المُتَفَرِّدُ بِالمِنَّهِ عَلی جَمیعِ العِبادِ . وَاللّهُ أکبَرُ المُحتَجِبُ بِالمَلَکوتِ وَالعِزَّهِ ، المُتَوَحِّدُ بِالجَبَروتِ وَالقُدرَهِ ، المُتَرَدِّی بِالکِبرِیاءِ وَالعَظَمَهِ . وَاللّهُ أکبَرُ المُتَقَدِّسُ بِدَوامِ السُّلطانِ وَالغالِبُ بِالحُجَّهِ وَالبُرهانِ ، ونَفاذِ المَشِیَّهِ فی کُلِّ حینٍ وأوانٍ .

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ ، وأعطِهِ الیَومَ أفضَلَ الوَسائِلِ وأشرَفَ العَطاءِ ، وأعظَمَ الحِباءِ وَالمَنازِلِ ، وأسعَدَ الجَدودِ (2) ، وأقَرَّ الأَعیُنِ (3) .

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الَّذین أمَرتَ بِطاعَتِهِم ، وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیرا .

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الَّذینَ ألهَمتَهُم عِلمَکَ ، وَاستَحفَظتَهُم کُتُبَکَ (4) وَاستَرعَیتَهُم عِبادَکَ .

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ وحَبیبِکَ وخَلیلِکَ ، وسَیِّدِ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ ، مِنَ الأَنبِیاءِ وَالمُرسَلینَ ، وَالخَلقِ أجمَعینَ ، وعَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ ، الَّذینَ أمَرتَ بِطاعَتِهِم ، وأوجَبتَ عَلَینا حَقَّهُم ومَوَدَّتَهُم (5) .

اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ سُؤالَ وَجِلٍ مِنَ انتِقامِکَ ، حاذِرٍ مِن نَقِمَتِکَ ، فَزِعٍ إلَیکَ مِنکَ ، لَم یَجِد لِفاقَتِهِ مُجیرا غَیرَکَ ، ولا آمِنا [لِخَوفِهِ] (6) غَیرَ فِنائِکَ ، وتَطَوُّلُکَ سَیِّدی ومَولایَ عَلی طولِ (7) مَعصِیَتی لَکَ ، أقصَدَنی إلَیکَ ، وإن کانَت سَبَقَتنِی الذُّنوبُ وحالَت بَینی وبَینَکَ ؛ لِأَ نَّکَ عِمادُ المُعتَمِدِ ، ورَصَدُ المُرتَصِدِ ، لا تَنقُصُکَ المَواهِبُ ، ولا تَغیضُکَ المَطالِبُ ، فَلَکَ المِنَنُ العِظامُ ، وَالنِّعَمُ الجِسامُ (8) .

یا مَن لا تَنقُصُ خَزائِنُهُ ، ولا یَبیدُ مُلکُهُ ، ولا تَراهُ العُیونُ ، ولا تَعزُبُ مِنهُ حَرَکَهٌ ولا سُکونٌ . لَم تَزَل ولا تَزالُ ، لا یَتَواری عَنکَ مُتَوارٍ فی کَنینِ (9) أرضٍ ولا سَماءٍ ولا تُخومٍ ، تَکَفَّلتَ بِالأَرزاقِ یا رَزّاقُ ، وتَقَدَّستَ عَن أن تَتَناوَلَکَ الصِّفاتُ ، وتَعَزَّزتَ عَن أن تُحیطَ بِکَ تَصاریفُ اللُّغاتِ ، ولَم تَکُن مُستَحدَثا فَتوجَدَ مُتَنَقِّلاً عَن حالَهٍ إلی حالَهٍ ، بَل أنتَ الفَردُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ ذُو العِزِّ القاهِرُ ، جَزیلُ العَطاءِ ، سابِغُ النَّعماءِ ، أحَقُّ مَن تَجاوَزَ وعَفا عَمَّن ظَلَمَ وأساءَ .

بِکُلِّ لِسانٍ إلهی تُمَجَّدُ ، وفِی الشَّدائِدِ عَلَیکَ یُعتَمَدُ ، فَلَکَ الحَمدُ وَالمَجدُ ؛ لِأَ نَّکَ المالِکُ الأَبَدُ ، وَالرَّبُّ السَّرمَدُ .

أتقَنتَ إنشاءَ البَرایا ، فَأَحکَمتَها بِلُطفِ التَّقدیرِ ، وتَعالَیتَ فِی ارتفاعِ شَأنِکَ عَن أن یَنفُذَ فیکَ حُکمُ التَّغییرِ ، أو یُحتالَ مِنکَ بِحالٍ یَصِفُکَ بِهِ المُلحِدُ إلی تَبدیلٍ ، أو یوجَدَ فِی الزِّیادَهِ وَالنُّقصانِ مَساغٌ فِی اختِلافِ التَّحویلِ ، أو تَلتَثِقَ (10) سَحائِبُ الإِحاطَهِ بِکَ فی بُحورِ هِمَمِ الأَحلامِ ، أو تَمتَثِلَ لَکَ مِنها جِبِلَّهٌ تَضِلُّ فیها رَوِیّاتُ الأَوهامِ .

فَلَکَ مَولایَ ، انقادَ الخَلقُ مُستَخذِئینَ بِإِقرارِ الرُّبوبِیَّهِ ، ومُعتَرِفینَ خاضِعینَ بِالعُبودِیَّهِ .

سُبحانَکَ ما أعظَمَ شَأنَکَ ، وأعلی مَکانَکَ ، وأنطَقَ بِالصِّدقِ بُرهانَکَ ، وأنفَذَ أمرَکَ ، وأحسَنَ تَقدیرَکَ ! سَمَکتَ السَّماءَ فَرَفَعتَها ، ومَهَّدتَ الأَرضَ فَفَرَشتَها ، وأخرَجتَ مِنها ماءا ثَجّاجا (11) ، ونَباتا رَجراجا (12) ، فَسَبَّحَکَ نَباتُها ، وجَرَت بِأَمرِکَ مِیاهُها وقاما عَلی مُستَقَرِّ المَشِیَّهِ کَما أمَرتَهُما .

فَیامَن تَعَزَّزَ بِالبَقاءِ ، وقَهَرَ عِبادَهُ بِالفَناءِ ، أکرِم مَثوایَ ، فَإِنَّکَ خَیرُ مُنتَجِعٍ (13) لِکَشفِ الضُّرِّ . یا مَن هُوَ مَأمولٌ فی کُلِّ عُسرٍ ، ومُرتَجیً لِکُلِّ یُسرٍ ، بِکَ أنزَلتُ الیَومَ حاجَتی ، وإلَیکَ أبتَهِلُ فَلا تَرُدَّنی خائِبا مِمّا رَجَوتُ ، ولا تَحجُب دُعائی عَنکَ إذ فَتَحتَهُ لی فَدَعَوتُ ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُقنی مِن فَضلِکَ الواسِعِ رِزقا واسِعا سائِغا حَلالاً طَیِّبا هَنیئا مَریئا لَذیذا فی عافِیَهٍ .

اللّهُمَّ اجعَل خَیرَ أیّامی یَومَ ألقاکَ ، وَاغفِر لی خَطایایَ فَقَد أوحَشَتنی ، وتَجاوَز عَن ذُنوبی فَقَد أوبَقَتنی (14) ، فَإِنَّکَ مُجیبٌ مُثیبٌ رَقیبٌ قَریبٌ قادِرٌ غافِرٌ قاهِرٌ رَحیمٌ کَریمٌ قَیّومٌ ، وذلِکَ عَلَیکَ یَسیرٌ وأنتَ أحسَنُ الخالِقینَ .

اللّهُمَّ افتَرَضتَ عَلَیَّ لِلآباءِ وَالاُمَّهاتِ حُقوقا فَعَظَّمتَهُنَّ ، وأنتَ أولی مَن حَطَّ الأَوزارَ وخَفَّفَها وأدَّی الحُقوقَ عَن عَبیدِهِ ، فَاحتَمِلهُنَّ عَنّی إلَیهِما وَاغفِر لَهُما کَما رَجاکَ کُلُّ مُوَحِّدٍ مَعَ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتَ وَالإِخوَهِ وَالأَخَواتِ ، وألحِقنا وإیّاهُم بِالأَبرارِ ، وأبِح لَنا ولَهُم جَنّاتِکَ مَعَ النُّجَباءِ الأَخیارِ ، إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ ، وصَلَّی اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وعِترَتِهِ الطَّیِّبینَ وسَلَّمَ تَسلیما . (15) .

1- .فی المصدر : «الاستنباط» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار .
2- .الجَدُّ : الحظُّ والسعاده والغِنَی (النهایه : ج 1 ص 244 «جدد») .
3- .زاد فی بحار الأنوار : «اللّهُمَّ صلّ علی محمّد وآل محمّد ، وأعطه الوسیله ، والفضیله ، والمکان الرفیع ، والغبطه ، وشرف المنتهی ، والنصیب الأوفی ، والغایه القصوی ، والرفیع الأعلی حتی یرضی ، وزده بعد الرضا» .
4- .فی بحار الأنوار : «کتابک» .
5- .زاد فی بحار الأنوار : «اللَّهمّ إنّی اُقدّمهم بین یدی مسألتی وحاجتی ، وأستشفع بهم عندک أمام طلبتی» .
6- .أثبتنا ما بین المعقوفین من بحار الأنوار .
7- .فی بحار الأنوار : «علیَّ مع طول ...» .
8- .زاد فی بحار الأنوار : «یا کثیر الخیر ، یا دائم المعروف» .
9- .الکِنُّ : ما یَرُدُّ الحَرَّ والبَرْدَ من الأبنِیَه والمساکن (النهایه : ج 4 ص 206 «کنن») .
10- .اللَّثَقُ : البَلَل (النهایه : ج 4 ص 231 «لثق») .
11- .الثَّجُّ : الصبُّ الکثیرُ(لسان العرب : ج 2 ص 221 «ثجج») .
12- .رَجراجَه : تموج من کثرتها (لسان العرب : ج 2 ص 282 «رجج») .
13- .المنتَجع : المَنزِلُ والمَرجِعُ (لسان العرب : ج 8 ص 347 «نجع») .
14- .أوبَقه : أهلکه (لسان العرب : ج 10 ص 370 «وبق») .
15- .البلد الأمین : ص92 ، بحار الأنوار : ج90 ص 138 ح 7 وراجع التوحید : ص69 ح 26 وعیون أخبار الرضا علیه السلام : ج1 ص 121 ح 15 .

ص: 171



ه روز جمعه

ه روز جمعه1559.المناقب :امام علی علیه السلام دعای آن حضرت در روز جمعه ، که دعای با عظمتی است : سپاسْ خدایی را که از چیزی به وجود نیامده، و آنچه را هست ، از چیزی به وجود نیاورده است . پیدایش چیزها را بر ازلیّت خود گواه گرفته ، و به ناتوانی ای که در چیزها افکنده ، بر قدرتش و به ضرورت فناپذیری آنها ، بر جاودانه بودن خویش [ گواه گرفته است] .

هیچ جایی از او تهی نیست تا به مکانداری شناخته شود ، و شبحِ نمونه ای ندارد تا به چگونگی توصیف شود، و از چیزی غایب نیست تا دانسته شود . در ویژگی با همه آنچه آفریده ، فرق دارد ، و با تحوّلی که در ذات ها ایجاد کرده ، غیر قابل درک گشته است ، و با شکوه و بزرگی ، از دایره هر نوع تغییر حالت ، برون است.

بر کارآمدی تیزْ درکان ، باز آفرینی ذهنی او ، و بر ژرف نگری تیزهوشان ، تبیین چگونگی او محال است ، و غوّاصان شناگر دریای اندیشه را راه نیست که او را ترسیم نمایند ، و به خاطر عظمتش مکان ها او را در بر نمی گیرند و به خاطر جلالتش اندازه ها به اندازه گیری او نمی رسند ، و به خاطر شکوهش مقیاس ها او را مشخّص نمی توانند کنند.

بر اندیشه ها دستیابی بر کُنه او ، و بر فهم ها ، فراگرفتن او ، و بر ذهن ها ، تمثّل او ناممکن است . خِرَدهای بلند پرواز ، از درک راه احاطه داشتن بر او ناامیدند و دریاهای دانش ، چنانچه به کُنه او اشاره کنند ، خشک می گردند ، و باریک بین ترینِ عالمان ، در وصف قدرت او از بلند پروازی به کوتاهی و حقارت برگشتند.

یکتاست ، امّا نه برپایه شمارش . جاودان است ؛ امّا نه در مقیاس مدّت و زمان . برپاست ، نه به ستون . جنس نیست تا جنس ها با او همانندی کنند . شخص نیست تا اشخاص با او همسانی کنند ، و همچون چیزها نیست که ویژگی ها بر او صدق کنند.

خِرَدها در امواج بی کران درک او درمانده اند ، و ذهن ها از احاطه بر چگونگی ازلی بودن او سرگشته شده اند ، و فهم ها از آگاهی بر اوصاف قدرت او محروم گشته اند ، و ذهن ها در ژرفای افلاک ملکوت او غرق گردیده اند.

به نعمت دادن ها توانمند است، در بزرگی دست نیافتنی است ، و مالک چیزهاست . نه روزگارْ او را فرسوده می کند و نه وصفی بر او شمول دارد.

گردنکشان در ژرفنای قرارگاه خود ، در برابرش فروتن اند ، و کوه های سر به فلک کشیده ، در منتها الیه ستیغ خود ، به فرمانش رام اند.

همه چیزها را بر پروردگاری خود ، و ناتوانی آنها را بر قدرت خویش ، و آفریده شدنشان را برقدیم بودن خویش ، و ناپایداری آنها را بر بقای خویش گواه گرفته است . هیچ چیزی از دید او راه گریز ندارد ، و از حیطه قدرت او راه خروج ندارد ، و از شمارش شدن به وسیله او راه پوشیده ماندن ندارد ، و از سُلطه او بر خویش راه امتناع ندارد.

استواری آفرینش برای نشانه بر او ، و ترکیب طبایع برای دلالت بر او ، و حدوث خلقت برای قدیم بودن او ، و استواری ساخته ها برای اعتبار او بسنده است . هیچ حدّی به او منسوب نیست ، و هیچ نمونه ای [ از او ] برای مَثَل زدن وجود ندارد ، و هیچ چیزی از او پوشیده نیست . او از این که به چیزی مثال زده شود و نیز از اوصاف آفریده ها ، بسی والاتر است.

منزّه است خدایی که دنیا را برای ناپایداری و نابودی آفریده است و آخرت را برای ماندگاری و جاودانگی.

منزّه است خدایی که هر چه می دهد ، او را کم نمی آید و بلکه درخشان تر می کند ، اگر چه در گستردگی از آرزو هم بگذرد و به نهایت برسد ، و هرگاه داوری کند ، در داوری اش ستم نمی ورزد.

منزّه است خدایی که آنچه حکم کرده ، رد نمی شود ، و آنچه مقرّر داشته ، تغییر نمی یابد ، و آنچه داده ، بازداشته نمی شود ، اشتباه نمی کند و فراموش نمی کند، شتاب نمی کند ، بلکه فرصت می دهد، می گذرد، می آمرزد، رحم می کند و صبر می کند ، و درباره آنچه انجام می دهد ، پرس و جو نمی شود ، حالْ آن که مردم ، مورد بازخواست قرار می گیرند .

خدایی جز اللّه نیست ؛ او که شاکر است نسبت به اطاعت کنندگانش ، و فرصت دهنده است به شرک ورزندگان به او، نزدیک است به آن که او را می خواند گرچه دور باشد و نیکوکار و مهربان است نسبت به آن که به سایه اش پناه می برد و به ریسمان او چنگ می زند.

خدایی جز اللّه نیست ؛ او که پاسخ دهنده است به آن که او را به آرام ترین صدا می خواند . شنونده [ نجوای ]کسی است که با پوشیده ترین راز با او مناجات می کند، مهربان است بر آن که برای گشایش غمش به او امید دارد ، و نزدیک است به آن که او را برای رهایی از غصّه و غمش می خواند.

خدایی جز اللّه نیست ؛ بردبار بر آن که به نشانه های او کفر می ورزد و از حجّت های او رویگردان است و با انکار در همه حالات مدیون است.

خدا بزرگ است ، آن توانمند بر ضدها، برتر از شبیه ها و تنها منّت گذار بر همه بندگان. خدا بزرگ است ؛ آن که به ملکوت و عزّتْ پوشیده است و به جبروت و قدرت ، یگانه است ، و لباس بزرگی و عظمت پوشیده است. خدا بزرگ است؛ آن که به پایداری سلطنت ، مقدّس ، و به حجّت و برهان ، پیروز است ، و در هر هنگام و آن ، اراده اش نافذ است .

بار خدایا! بر محمّد ، بنده ات و پیامبرت ، درود فرست و امروز ، بهترین وسیله ها و باشرافت ترین بخشش ها، و بزرگ ترین هدیه ها و منزل ها و فرخنده ترین نصیب ها و والاترین چشم روشنی ها را به او عطا فرما.

خداوندا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست؛ آنان که به پیروی شان فرمان دادی و از آنان ، پلیدی را دور ساختی و پاکشان گردانیدی.

بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ؛ آنان که دانشت را به آنان الهام کردی ، بر کتاب هایت نگهبانشان گماشتی و بندگانت را به مراعات حقّشان فرا خواندی.

بار خدایا! بر محمّد ، بنده و فرستاده و دوست و یارت درود فرست ؛ آن که سرور اوّلین ها و آخرین ها از پیامبران و فرستادگان و همه مردم است ، و بر خاندان پاک او که فرمان به اطاعتشان دادی و حقّ آنها و دوستی شان را بر ما واجب گردانیدی .

بارخدایا! از تو درخواست می کنم ؛ همچون کسی که از انتقامت بیم دارد و از کیفرت برحذر است ؛ همچون کسی که از تو به تو پناه می جوید و جز تو ، کسی را پناه برای نیازش نمی یابد ، و برای ترسش امانی جز آستان تو ندارد .

مهلت دادن تو بر من ، علی رغم درازای نافرمانی من نسبت به تو مرا به سویت روانه کرده است، و گرچه گناهان بر من پیشی گرفته اند و بین من و تو جدایی افکنده اند ، چون تو تکیه گاه هر تکیه جو و کمین هر کمین خواهی ، بخشش ها از تو چیزی کم نمی کند و درخواست ها تو را به خشم نمی آورد . بخشش های زیاد و نعمت های بزرگ ، از آنِ توست.

ای آن که گنجینه اش کم نمی شود ، فرمانروایی اش پایان نمی یابد، دیده ها او را نمی بینند و حرکت و سکونی از او دور نمی ماند! همیشه بوده ای و خواهی بود . هیچ پوشیده ای در دل زمین و آسمان و پنهان در ژرفنایِ چیزی ، از تو نهان نمی ماند، روزیِ همه را برعهده گرفته ای ای رزّاق و از این که صفت ها تو را در دسترس [اندیشه ها] قرار دهند ، مبرّایی ، و از این که دگرگونی کلمات بر تو احاطه پیدا کنند ، فراتری .

به وجود آمده نیستی تا از حالتی به حالت دیگر منتقل شوی ؛ بلکه تو فرد اوّل و آخر و دارای عزّت چیره ای . بسیارْ عطا و فراوانْ نعمتی و برای گذشت و بخشودن کسی که ستم کرده و بد نموده است ، شایسته ترینی. به هر زبانی تمجید می شوی و در سختی ها بر تو تکیه می شود . پس سپاس و مجد ، از آنِ توست ؛ چرا که تو مالک همیشگی و پروردگار سرمدی هستی.

آفرینش آفریده ها را استوار ساختی ، و به لطف تقدیرت ، آن را محکم کردی . تو در بلند مرتبگی ، برتر از آنی که آثار تغییر ، در تو کارآ باشد و یا به حالتی درآیی که فرد کافر ، به خاطر آن ، تو را به «تبدیل یافتن» وصف کند ، و یا در زیادی و نقصان ، مجوّزی برای دگرگونی باشد ، و یا آن که ابرهای احاطه بر تو در دریاهای همّتِ عقل ها نمناک گردد ، و یا طبیعتی از آن ، نمونه ای از تو گردد که در آن ، خِرَدورزی خِرَدها در آن گم راه گردد.

پس ای مولای من! فقط برای توست که آفریده ها فروتنانه و با اقرار ، به پروردگاری گردن نهاده اند و به عبودیّت ، معترف و خاضع گشته اند.

منزّهی خداوندا! چه قدر بزرگی ، و چه قدر جایگاهت والا ، و برهان هایت صادقانه گویا ، و فرمانت نافذ ، و تقدیرت نیکوست ! آسمان را برافراشتی و بلند ساختی، زمین را آماده کردی و گستراندی، و آب فراوان و گیاه انبوه ، از آن ، بیرون آوردی . گیاهان آن ، تسبیحگویت هستند و آب های آن ، به فرمانت جاری شده اند ، و بر پایه اراده ات ، آن گونه که فرمان دادی ، ایستاده اند.

ای آن که به دوام ، عزّتمندی و با فنای بندگان ، بر آنان چیره گشتی! جایگاهم را گرامی دار ؛ چرا که تو بهترین مرجع برای رفع بدبختی هایی . ای آن که در هر سختی ، چشم به وی دارند و در هر آسانی ، به وی امید می برند! امروز ، نیازم را به درگاه تو آورده ام و به پیشگاه تو زاری می کنم . مرا از امیدی که دارم ، ناامید برمگردان ، و چون راه دعا را برایم گشودی و دعا کردم ، دعایم را از خود ، باز مدار ، و بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و از فضل گسترده خود ، روزیِ فراوان، گسترده، حلال ، پاکیزه، دلپذیر، گوارا و لذیذ ، در سلامتِ کامل ، روزی ام کن.

بار خدایا! بهترین روزهایم را روز دیدار خودت گردان ، و خطاهایم را ببخش که مرا به وحشت انداخته اند ، و از گناهانم درگذر که مرا هلاک ساخته اند ؛ چرا که تو پاسخ دهنده، ثواب بخش، نگهبان، نزدیک، توانا، بخشنده، چیره، مهربان، بزرگوار و پا برجایی و این برای تو آسان است و تو بهترینِ آفریننده هایی .

بار خدایا! بر من حقوقی نسبت به پدران و مادرانم واجب کردی ، و من آن حقوق را بزرگ داشتم ، و تو سزاوارتری بر پاک کردن گناهان و سبک کردن بار آنها و ادای حقوق بندگانت.پس این مسئولیت را از جانب من برای آنان، خود برعهده بگیر، و پدران و مادران مرا آن گونه که هر موحّد مؤمن از تو امید دارد ، به همراه زنان و مردان مؤمن و برادران و خواهران ببخش،و ما و آنان را به نیکان ملحق کن، و به ما و آنان،همراه نجیبان و خوبان ، بهشتت را ببخش. به یقین، تو شنونده دعایی . و بر پیامبرت محمّد و عترت پاک او درود فرست و سلام نثار کن.

.


ص: 172

. .


ص: 173

. .


ص: 174

. .


ص: 175

. .


ص: 176

. .


ص: 177

. .


ص: 178

. .


ص: 179

. .


ص: 180

و : إذا نَظَرَ إلَی الهِلالِ1561.الإمام الباقر علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام إذا نَظَرَ إلَی الهِلالِ : اللّهُمَّ اجعَلنا أهدی مَن نَظَرَ إلَیهِ ، وأزکی مَن طَلَعَ عَلَیهِ . (1)1562.الإمام الباقر علیه السلام :عنه علیه السلام إذا نَظَرَ إلَی الهِلالِ : اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ خَیرَ هذَا الشَّهرِ ، فَتحَهُ ونَصرَهُ وبَرَکَتَهُ وطَهورَهُ ورِزقَهُ ونورَهُ . (2)1563.الإمام الباقر علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ إذا أهَلَّ هِلالَ شَهرِ رَمَضانَ أقبَلَ إلَی القِبلَهِ ، ثُمَّ قالَ :

اللّهُمَّ أهِلَّهُ عَلَینا بِالأَمنِ وَالإِیمانِ ، وَالسَّلامَهِ وَالإِسلامِ ، وَالعافِیَهِ المُجَلِّلَهِ ، اللّهُمَّ ارزُقنا صِیامَهُ وقِیامَهُ ، وتِلاوَهَ القُرآنِ فیهِ ، اللّهُمَّ سَلِّمهُ لَنا وتَسَلَّمهُ مِنّا وسَلِّمنا فیهِ . (3)1564.رجال الکشّی عن حنان بن سدیر :الإمام علیّ علیه السلام مِن قَولِهِ عِندَ رُؤیَهِ الهِلالِ : أیُّهَا الخَلقُ المُطیعُ ، الدّائِبُ السَّریعُ ، المُتَرَدِّدُ فی فَلَکِ التَّدبیرِ ، المُتَصَرِّفُ فی مَنازِلِ التَّقدیرِ ، آمَنتُ بِمَن نَوَّرَ بِکَ الظُّلَمَ ، وأضاءَ بِکَ البُهَمَ ، وجَعَلَکَ آیَهً مِن آیاتِ سُلطانِهِ ، وَامتَهَنَکَ بِالزِّیادَهِ وَالنُّقصانِ ، وَالطُّلوعِ وَالاُفولِ ، وَالإِنارَهِ وَالکُسوفِ ، فی کُلِّ ذلِکَ أنتَ لَهُ مُطیعٌ ، وإلی إرادَتِهِ سَریعٌ .

سُبحانَهُ ما أحسَنَ ما دَبَّرَ ، وأتقَنَ ما صَنَعَ فی مُلکِهِ ! وجَعَلَکَ اللّهُ هِلالَ شَهرٍ حادِثٍ لِأَمرٍ حادِثٍ ، جَعَلَکَ اللّهُ هِلالَ أمنٍ وإیمانٍ ، وسَلامَهٍ وإِسلامٍ ، هِلالَ أمنَهٍ مِنَ العاهاتِ ، وسَلامَهٍ مِنَ السَّیِّئاتِ ، اللّهُمَّ اجعَلنا أهدی مَن طَلَعَ عَلَیهِ ، وأزکی مَن نَظَرَ إلَیهِ ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، اللّهُمَّ افعَل بی کَذا وکَذا ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . (4) .

1- .نثر الدرّ : ج 1 ص 284 .
2- .الدعاء للطبرانی : ص284 ح 910 عن الحارث الأعور ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج7 ص 121 ح 4 عن أبی عبیده نحوه .
3- .الکافی : ج 4 ص 73 ح 4 ، تهذیب الأحکام : ج 4 ص 197 ح 563 کلاهما عن عمرو بن شمر ، مصباح المتهجّد : ص 541 ح 626 من دون إسنادٍ إلی المعصوم .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 101 ح 1847 .

ص: 181