گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
3 / 5 پیشوای مستضعفان



3 / 5 1 همسنگ کردن خویش با ناتوان ترین ها

3 / 5پیشوای مستضعفان3 / 5 1همسنگ کردن خویش با ناتوان ترین هاامام علی علیه السلام :خداوند ، مرا پیشوای بندگانش قرار داده است و بر من واجب کرده که خودم، خوردنم، نوشیدنم و پوششم را به قدر ناتوان ترینِ مردم قرار دهم تا ندار به ناداری ام اقتدا کند و ثروت ثروتمند ، او را سرکش نسازد.

الکافی به نقل از صالح بن ابی حمّاد و احمد بن محمّد و دیگران ، درباره امام علی علیه السلام در جریان انتقاد ایشان از عاصم بن زیاد ، که لباس درشت پوشیده و از اجتماع ، دوری گزیده بود و برادرش ربیع بن زیاد ، شکایت او را نزد علی علیه السلام برده بود که به خاطر این رفتار ، خانواده اش را غمگین و فرزندانش را محزون ساخته است : [ فرمود :] «عاصم بن زیاد را نزد من بیاورید». او را آوردند. هنگامی که او را دید ، با او ترش رویی کرد و به وی فرمود : «از خانواده ات شرم نمی کنی؟ به فرزندانت رحم نمی کنی؟ آیا می پنداری که خداوند ، پاکی ها را برای تو حلال شمرده ، ولی از این که از آنها استفاده کنی ، ناخشنود است؟! تو نزد خداوند ، کوچک تر از این هستی . آیا خداوند نمی گوید : «و زمین را برای مردم نهاد. در آن، میوه است و نخل ها با خوشه های غلاف دار» ؟ آیا خداوند نمی گوید : «دو دریا را [به گونه ای] روان کرد [که] با هم برخورد کنند . میان آن دو ، حدّ فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند» تا آن جا که می گوید : «از هر دو [ دریا ]مروارید و مرجان برآید» ؟ به خدا سوگند ، به کار بردن عملی نعمت های خداوند ، پیش او محبوب تر از به کار بردن زبانی آنها است و خداوند متعال می فرماید : «و از نعمت پروردگار خویش [ با مردم ] سخن گوی» ». عاصم گفت : ای امیر مؤمنان! پس چرا تو در غذا خوردنت ، به غذای دشوارخوار و در لباس پوشیدنت ، به لباس خشنْ بسنده کرده ای؟ فرمود : «وای بر تو! خداوند عز و جل بر پیشوایان حق ، واجب ساخته که خود را همسنگ ناتوان ترینِ مردم سازند تا فقرِ تهی دست ، وی را به هیجان نیاورد و به شورش وا ندارد».

.


ص: 294

تذکره الخواصّ عن الأحنف بن قیس :دَخَلتُ علَی مُعاوِیَهَ فَقَدَّمَ إلَیَّ مِنَ الحُلوِ وَالحامِضِ ما کَثُرَ تَعَجُّبی مِنهُ ، ثُمَّ قالَ : قَدِّموا ذاکَ اللَّونِ . فَقَدَّموا لَونا ما أدری ما هُوَ ، فَقُلتُ : ما هذا ؟ فَقالَ : مَصارینُ البَطِّ مَحشُوَّهٌ بِالمُخِّ ودُهنِ الفُستُقِ ، قَد ذُرَّ عَلَیهِ السُّکَّرُ . قالَ : فَبَکیتُ . فَقالَ : ما یُبکیکَ ؟ فَقُلتُ : لِلّهِ دَرُّ ابنِ أبی طالِبٍ ! لَقَد جادَ مِن نَفسِهِ بِما لَم تَسمَح بِهِ أنتَ ولا غَیرُکَ . فَقالَ : وکَیفَ ؟ قُلتُ : دَخَلتُ عَلَیهِ لَیلَهً عِندَ إفطارِهِ ، فَقالَ لی : قُم فَتَعَشَّ مَعَ الحَسَنِ وَالحُسَینِ . ثُمَّ قامَ إلَی الصَّلاهِ ، فَلَمّا فَرَغَ دَعی بِجِرابٍ مَختومٍ بِخاتَمِهِ ، فَأَخرَجَ مِنهُ شَعیرا مَطحونا ، ثُمَّ خَتَمَهُ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَم أعهَدکَ بَخیلاً ! فَکَیفَ خَتَمتَ عَلی هذَا الشَّعیرِ ؟ فَقالَ : لَم أختِمهُ بُخلاً ، ولکِن خِفتُ أن یَبُسَّهُ (1) الحَسَنُ وَالحُسَینُ بِسَمنٍ أو إهالَهٍ (2) . فَقُلتُ : أحَرامٌ هُوَ ؟ قالَ : لا ، ولکِن عَلی أئِمَّهِ الحَقِّ أن یَتَأَسَّوا بِأَضعَفِ رَعِیَّتِهِم حالاً فِی الأَکلِ وَاللِّباسِ ، ولا یَتَمَیَّزونَ عَلَیهِم بِشَیءٍ لا یَقدِرونَ عَلَیهِ ؛ لِیَراهُمُ الفَقیرُ فَیَرضی عَنِ اللّهِ تَعالی بِما هُوَ فیهِ ، ویَراهُمُ الغَنِیُّ فَیَزدادُ شُکرا وتَواضُعا . (3)

.

1- .بَسّ السَّویقَ : خلطه بسمن أو زیت (لسان العرب : ج 6 ص 26 «بسس») .
2- .الإهاله : کلّ شیء من الأدهان ممّا یُؤتدم به ، وقیل : هو ما اُذیب من الإلیه والشحم ، وقیل : الدَّسَم الجامد (النهایه : ج1 ص 84 «أهل») .
3- .تذکره الخواصّ : ص 110 .

ص: 295

تذکره الخواصّ به نقل از احنف بن قیس : بر معاویه وارد شدم . از شیرینی و ترشی ، آن قدر آورد که شگفتی مرا برانگیخت . آن گاه گفت : آن غذای رنگین را بیاورید. آن گاه ، غذایی آوردند که نفهمیدم چیست . گفتم : این چیست؟ گفت : روده مرغابی است که با مغز و روغن پسته ، انباشته شده و بر آن ، شکر پاشیده شده است. من گریه ام گرفت. گفت : چرا گریه می کنی؟ گفتم : آفرین بر علی بن ابی طالب! چنان از جان خود مایه گذاشت که نه تو و نه غیر تو نمی توانند چنین کنند. گفت : چگونه؟ گفتم : شبی هنگام افطارش بر وی وارد شدم . به من فرمود : «برخیز و با حسن و حسین ، شام بخور». آن گاه خود به نماز ایستاد. هنگامی که نمازش تمام شد ، کیسه ای مُهر شده را خواست و از آن ، مقداری آرد جو در آورد و بار دیگر ، آن را مُهر کرد. گفتم : ای امیرمؤمنان! تو را هیچ گاه بخیل ندیده ام . پس چرا بر این کیسه جو ، مُهر می زنی؟ فرمود : «از روی بُخل بر آن مهر نمی نهم ؛ بلکه می ترسم حسن یا حسین ، آن را به روغنی آغشته کنند و یا چرب کنند». گفتم : مگر حرام است؟ فرمود : «نه ؛ ولی بر پیشوایانِ حق ، واجب است که در خوردن و پوشیدن ، به ناتوان ترین افراد مردمشان تأسّی جویند و از مردم ، با چیزی که در توان آنان نیست ، متمایز نشوند تا تهی دستان، آنان را ببینند و از خدا برای شرایطی که در آن زندگی می کنند ، خشنود باشند و ثروتمندان ، آنان را ببینند و در شُکر و فروتنی بیشتر بکوشند.

.


ص: 296

نثر الدرّ :قالَ الأَحنَفُ : دَخَلتُ عَلی مُعاوِیَهَ ، فَقَدَّمَ لی مِنَ الحارِّ وَالبارِدِ وَالحُلوِ وَالحامِضِ ما کَثُرَ تَعَجُّبی مِنهُ ، ثُمَّ قَدَّمَ لی لَونا لَم أدرِ ما هُوَ ، فَقُلتُ : ما هذا ؟ قالَ : مَصارینُ البَطِّ مَحشُوَّهٌ بِالمُخِّ قَد قُلِیَ بِدُهنِ الفُستُقِ وذُرَّ عَلَیهِ الطَّبَرْزَدُ (1) . فَبَکَیتُ ، فَقالَ : ما یُبکیکَ ؟ قُلتُ : ذَکَرتُ عَلِیّا رضی الله عنه ، بَینا أنَا عِندَهُ وحَضَرَ وَقتُ إفطارِهِ فَسَأَلَنِی المُقامَ ، إذ دَعا بِجِرابٍ مَختومٍ ، قُلتُ : ما فِی الجِرابِ ؟ قالَ : سَویقُ شَعیرٍ . قُلتُ : خَتَمتَ عَلَیهِ أن یُؤخَذَ ، أو بَخِلتَ بِهِ ؟ قال : لا ، ولا أحَدَهُما ، ولکِنّی خِفتُ أن یَلُتَّهُ (2) الحَسَنُ أوِ الحُسَینُ بِسَمنٍ أو زَیتٍ . قُلتُ : مُحَرَّمٌ هُوَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ ! قالَ : لا ، ولکِن یَجِبُ عَلی أئِمَّهِ الحَقِّ أن یَعتَدّوا أنفُسَهُم مِن ضَعَفَهِ النّاسِ ؛ لِئَلّا یُطغِیَ الفَقیرَ فَقرُهُ . فَقالَ مُعاوِیَهُ : ذَکَرتَ مَن لا یُنکَرُ فَضلُهُ . (3)

.

1- .الطَّبَرْزَذُ : السُّکَّر ، فارسیّ معرّب (لسان العرب : ج 3 ص 497 «طبرزذ») .
2- .یَلُتّ السَّویق : أی یَخلِطُه (النهایه : ج 4 ص 230 «لتت») .
3- .نثر الدرّ : ج 1 ص 304 ، حلیه الأبرار : ج 2 ص 233 ح 20 وراجع ینابیع المودّه : ج1 ص 447 ح 16 .

ص: 297

نثر الدرّ :احنف گفت : بر معاویه وارد شدم و وی از غذاهای گرم و سرد ، و شیرین و ترش ، آن قدر آورد که شگفتی مرا برانگیخت . آن گاه ، غذای رنگینی آورد که نفهمیدم چیست . گفتم : این چیست؟ گفت : روده مرغابی است که با مغز ، انباشته شده و در روغن پسته ، سرخ شده و بر روی آن ، شکر پاشیده شده است. من گریستم. گفت : چرا می گریی؟ گفتم : یاد علی علیه السلام افتادم، هنگامی که نزد او بودم و وقت افطارش رسید و از من خواست که بمانم . آن گاه ، کیسه ای مُهر شده را خواست. گفتم : در کیسه چیست؟ فرمود : «آرد جو». گفتم : بر آن مُهر زده ای که برداشته نشود و یا بر آن بخل ورزیدی؟! فرمود : «هیچ کدام؛ بلکه ترسیدم که حسن یا حسین ، آن را با روغنْ مخلوط کرده ، چرب کنند». گفتم : ای امیر مؤمنان! مگر حرام است؟ فرمود : «نه؛ امّا بر پیشوایان حق ، واجب است که خویش را با ناتوان ترینِ مردمْ عادت دهند تا نداری ، تهی دستان را به سرکشی وا ندارد». معاویه گفت : از کسی یاد کردی که فضل او جای انکار ندارد.

.


ص: 298

تذکره الخواصّ عن سوید بن غفله :دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام یَوما ولَیسَ فی دارِهِ سِوی حَصیرٍ رَثٍّ وهُوَ جالِسُ عَلَیهِ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنتَ مَلِکُ المُسلِمینَ ، وَالحاکِمُ عَلَیهِم وعَلی بَیتِ المالِ ، وتَأتیکَ الوُفودُ ، ولَیسَ فی بَیتِکَ سِوی هذَا الحَصیرِ شَیءٌ ؟ فَقالَ : یا سُوَیدُ ، إنَّ اللَّبیبَ لا یَتَأَثَّثُ فی دارِ النُّقلَهِ وأمامَنا دارُ المُقامَهِ ، قَد نَقَلنا إلَیها مَتاعَنا ، ونَحنُ مُنقَلِبونَ إلَیها عَن قَریبٍ . قالَ : فَأَبکانی وَاللّهِ کَلامُهُ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :وَاللّهِ ، إن کانَ عَلِیٌّ علیه السلام لَیَأکُلُ أکلَ العَبدِ ، ویَجلِسُ جِلسَهَ العَبدِ ، وإن کانَ لَیَشتَرِی القَمیصَینِ السُّنُبلانِیَّینِ فَیُخَیِّرُ غُلامَهُ خَیرَهُما ، ثُمَّ یَلبَسُ الآخَرَ ، فَإِذا جاز أصابِعَهُ قَطَعَهُ ، وإذا جازَ کَعبَهُ حَذَفَهُ . ولَقَد وَلِیَ خَمسَ سِنینَ ما وَضَعَ آجُرَّهً عَلی آجُرَّهٍ ، ولا لَبِنَهً عَلی لَبِنَهٍ ، ولا أقطَعَ قَطیعا ، ولا أورَثَ بَیضاءَ ولا حَمراءَ ، وإن کانَ لَیُطعِمُ النّاسَ خُبزَ البُرِّ وَاللَّحمِ ، ویَنصَرِفُ إلی مَنزِلِهِ ویَأکُلُ خُبزَ الشَّعیرِ وَالزَّیتِ وَالخَلِّ ، وما وَرَدَ عَلَیهِ أمرانِ کِلاهُما لِلّهِ رِضیً إلّا أخَذَ بِأَشَدِّهِما عَلی بَدَنِهِ . (2)

أخلاق محتشمی :قَدِمَ عامِلُ آذَربیجانَ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام بِأَموالِها فی شَهرِ رَمَضانَ وهُوَ بِالکوفَهِ . فَلَمّا صَلّی بِالنّاسِ صَلاهَ المَغرِبِ تَوَلّی بِنَفسِهِ قِسمَهَ اللَّحمِ وَالثَّریدِ عَلَی الفُقَراءِ وسائِرِ أهلِ المَسجِدِ . وکانَ یَأمُرُ کُلَّ یَومٍ بِنَحرِ جَزورٍ لِذلِکَ ، ولا یَرجِعُ إلی مَنزِلِهِ إلّا بَعدَ الفَراغِ مِنَ الصَّلاتَینِ وقِسمَهِ جَمیعِ ذلِکَ بِیَدِهِ علیه السلام عَلَیهِم . قالَ : فَقالَ لِلعامِلِ : خُذ نَصیبا مِن هذَا اللَّحمِ وَالثَّریدِ وَأفطِر عَلَیهِ ! فَقالَ العامِلُ : أنَا اُفطِرُ عِندَ أمیرِ المُؤمِنینَ ، وکان فی نَفسِهِ أنَّه یُصیبُ طَعاما خَیرا مِن ذلِکَ . فَلَمّا فَرَغَ ورَجَعَ إلَی المَنزِلِ ومَعَهُ العامِلُ ، اُتِیَ بِقُرصٍ مِنَ الخُشکارِ (3) وشَیءٍ مِنَ السَّویقِ ووُزِّعَ ، فَقالَ علیه السلام لِلعامِلِ : کُل ! وأخَذَ هُوَ یَأکُلُ . فَقالَ العامِلُ : إنّی تَرَکتُ لَحمَ الجَزورِ وَالثَّریدَ طَمَعا فی شَیءٍ أجوَدَ مِنهُ ! فَقالَ علیه السلام : أ ما تَعلَمُ أنَّ المُتَوَلِّیَ لِاُمورِ النّاسِ لا یَنبَغی أن یَکونَ طَعامُهُ خَیرا مِن طَعامِهِم . ثُمَّ قالَ لِقَنبَرٍ : اِذهَب إلَی الحَسَنِ ، وَانظُر هَل تَجِدُ عِندَهُ طَعاما لِضَیفِنا هذا ! قالَ : فَذَهَبَ وأتی بِرَغیفَینِ وشَیءٍ مِنَ الثَّریدِ ، وقالَ : قالَ الحَسَنُ : ما بَقِیَ عِندَنا غَیرُ هذا . فَوَضَعَ وأکَلَ العامِلُ . (4)

.

1- .تذکره الخواصّ : ص115 ؛ عدّه الداعی : ص109 ، إرشاد القلوب : ص157 کلاهما نحوه .
2- .الأمالی للصدوق : ص 356 ح 437 عن محمّد بن قیس ، روضه الواعظین : ص 131 .
3- .قال المجلسی قدس سره : فی کتب الطبّ وبعض کتب اللغه : أنّه الخبز المأخوذ من الدقیق غیر المنخول (بحار الأنوار : ج 14 ص 70) .
4- .أخلاق محتشمی : ص 445 ح 10 .

ص: 299

تذکره الخواصّ به نقل از سُوَید بن غفله : روزی بر علی علیه السلام وارد شدم و در خانه اش جز حصیری کهنه نبود که بر روی آن ، نشسته بود. گفتم : ای امیر مؤمنان! تو زمامدار مسلمانان و حاکم بر آنان و بیت المال هستی و هیئت ها پیش تو می آیند و در خانه تو ، جز این حصیر ، چیز دیگری نیست؟ فرمود : «ای سوید! خردمند ، در سرای گذرا اثاث نمی چیند و در پیش روی ما ، خانه ماندگاری است که کالای خود را به آن جا منتقل کرده ایم و به زودی به آن جا منتقل خواهیم شد». به خدا سوگند ، سخنش مرا گریانْد.

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند، علی علیه السلام تا بود ، چون بندگان می خورد ، و چون بندگان می نشست ، و هرگاه دو پیراهن سنبلانی می خرید، غلامش را در انتخاب بهترینِ آن دو ، آزاد می گذاشت و آن دیگری را خود می پوشید ، و اگر آستین آن [ جامه ]از انگشتانش می گذشت ، آن را قطع می کرد ، و اگر دامن آن از مُچ پایش می گذشت ، آن را می بُرید . او ، پنج سال حکومت را به دست داشت و آجری بر آجری ننهاد و خشتی بر خشتی نگذاشت . نه ملکی را اِقطاع (تیول) خود کرد و نه طلا و یا نقره ای به ارث گذاشت . به مردم ، نان گندم و گوشت می خورانْد و خود به خانه اش می رفت و نان جو با روغن و سرکه می خورد و هیچ گاه ، دو پیشامدی که مورد رضایت خدا بودند ، برایش اتّفاق نیفتاد ، جز آن که آنی را برگزید که بر بدنش سخت تر بود.

اخلاق محتشمی :عامل آذربایجان در ماه رمضان با اموال آن جا به کوفه نزد علی علیه السلام آمده بود . علی علیه السلام وقتی نماز شام را با مردم خواند ، با دست خویش گوشت و تِرید بر بیچارگان و دیگر اهل مسجد تقسیم کرد . وی دستور داده بود که هر روز ، شتری برای این منظور بکشند و وی تا از دو نمازْ فارغ نمی شد و به دست خود همه غذا را تقسیم نمی کرد ، به خانه نمی رفت . [ در آن شبْ] وی به عامل آذربایجان فرمود: «بهره ای از این گوشت و تِرید بردار و با آن افطار کن». عامل گفت: من نزد امیر مؤمنان روزه می گشایم . و پیش خود می پنداشت که غذای بهتری بهره او خواهد شد . هنگامی که علی علیه السلام از کار خویش بیاسود و با عامل به خانه برگشت ، قرصی از خشکار و اندکی سویق نزدشان آوردند که بین آن دو تقسیم شد . علی علیه السلام به کارگزار فرمود: «بخور» وخود به خوردن پرداخت. کارگزار گفت: من گوشت شتر و ترید را به طمع چیزی بهتر گذاشته ام! علی علیه السلام فرمود: «مگر نمی دانی که هر کس کارهای مردم را به دست گیرد ، شایسته نیست که چیزی بهتر از خوردنی آنان بخورد؟» . سپس به قنبر فرمود: «برو پیش حسن و ببین نزد او طعامی هست که مهمان ما را به کار آید!» . قنبر ، پیش حسن علیه السلام رفت و دو گرده نان و اندکی ترید برای او آورد . حسن علیه السلام فرمود: «نزد ما جز این نمانده است» . قنبر ، آن را نزد کارگزار گذاشت و او از آن خورد .

.


ص: 300

راجع : ص 300 (طعامه) . ج 9 ص 488 (زینه الزهد) وص 528 (التواضع عن رفعه) .

3 / 5 2طَعامُهُالإمام علیّ علیه السلام :أکتَفی مِن دُنیاکُم بِمِلحی وأقراصی ، فَبِتَقوَی اللّهِ أرجو خَلاصی ، ما لِعَلِیٍّ ونَعیمٍ یَفنی ، ولَذَّهٍ تَنتِجُهَا المَعاصی ! (1)

تنبیه الخواطر :رُوِیَ أنَّهُ کَتَبَ إلی بَعضِ عُمّالِهِ یَقولُ لَهُ : إنَّ إمامَکَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ قَدِ اقتَنَعَ مِن دُنیاه بِطِمرَیهِ (2) ، ویَسُدُّ فَورَهَ جوعِهِ بِقُرصَیهِ ، ولا یَطعَمُ الفِلذَهَ (3) إلّا فی سَنَهِ اُضحِیَّهٍ ، ولَن تَقدِروا عَلی ذلِکَ ، فَأَعینونی بِوَرَعٍ وَاجتِهادٍ . (4)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 722 ح 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 40 ص 348 ح 29 .
2- .الطِّمْرُ : الثوب الخَلَقُ (لسان العرب : ج 4 ص 503 «طمر») .
3- .الفِلذَهُ : القطعه من الکبد واللحم (لسان العرب : ج 3 ص 502 «فلذ») .
4- .تنبیه الخواطر : ج1 ص 154 ، الخرائج والجرائح : ج2 ص 542 ح 2 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج2 ص 101 کلاهما نحوه .

ص: 301



3 / 5 2 غذای علی

ر . ک : ص 301 (غذای علی) . ج 9 ص 489 (زینت زهد) و ص 529 (فروتنی با وجود بزرگی) .

3 / 5 2غذای علیامام علی علیه السلام :از دنیای شما به نمک و نان خویش ، بسنده کرده ام و با پروای الهی ، امید رهایی دارم . علی کجا و نعمت های ناپایدار و لذّت هایی که از گناه تولید می شوند ، کجا؟

تنبیه الخواطر :روایت شده که وی (علی علیه السلام ) به یکی از کارگزارانش نامه ای نوشت و در آن ، چنین نگاشت : «پیشوای شما ، علی بن ابی طالب ، از دنیایش به دو جامه کهنه بَسنده کرده است و شدّت گرسنگی اش را با دو گِرده نان از بین می برد و جز در مراسم قربانی ، تکّه گوشت و جگر نمی خورَد. شما توانا بر این [ کار ] نیستید ؛ ولی مرا با تلاش و پارسایی ، یاری رسانید».

.


ص: 302

الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ : ألا وإنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقتَدی بِهِ ، ویَستَضیءُ بِنورِ عِلمِهِ ، ألا وإنَّ إمامَکُم قَدِ اکتَفی مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ ، ومِن طُعمِهِ بِقُرصَیهِ ... ولَو شِئتُ لَاهتَدَیتُ الطَّریقَ إلی مُصَفّی هذَا العَسَلِ ، ولُبابِ هذَا القَمحِ ، ونَسائِجِ هذَا القَزِّ ، ولکِن هَیهاتَ أن یَغلِبَنی هَوایَ ، ویَقودَنی جَشَعی إلی تَخَیُّرِ الأَطعِمَهِ ، ولَعَلَّ بِالحِجازِ أوِ الیَمامَهِ (1) مَن لا طَمَعَ لَهُ فِی القُرصِ ، ولا عَهدَ لَهُ بِالشِّبَعِ ، أو أبیتَ مِبطانا وحَولی بُطونٌ غَرثی (2) ، وأکبادٌ حَرّی ، أو أکونَ کَما قالَ القائِلُ : وحَسبُکَ داءً أن تَبیتَ بِبِطنَهٍ وحَولَکَ أکبادٌ تَحِنُّ إلَی القِدِّ أ أَقنَعُ مِن نَفسی بِأَن یُقالَ : هذا أمیرُ المُؤمِنینَ ، ولا اُشارِکَهُم فی مَکارِهِ الدَّهرِ ، أو أکونَ اُسوَهً لَهُم فی جُشوبَهِ العَیشِ ! ... وَایمُ اللّهِ یَمینا أستَثنی فیها بِمَشیئَهِ اللّهِ لَأَروضَنَّ نَفسی رِیاضَهً تَهِشُّ مَعَها إلَی القُرصِ إذا قَدَرَت عَلَیهِ مَطعوما ، وتَقنَعُ بِالمِلحِ مَأدوما ، ولَأَدَعَنَّ مُقلَتی کَعَینِ ماءٍ نَضَبَ مَعینُها ، مُستَفرَغَهً دُموعُها ، أ تَمتَلِئُ السّائِمَهُ مِن رِعیِها فَتَبرُکَ ، وتَشبَعُ الرَّبیضَهُ مِن عُشبِها فَتَربِضَ ، ویَأکُلُ عَلِیٌّ مِن زادِهِ فَیَهجَعَ ؟ ! قَرَّت إذا عَینُهُ إذَا اقتَدی بَعدَ السِّنینَ المُتَطاوِلَهِ بِالبَهیمَهِ الهامِلَهِ ، وَالسّائِمَهِ المَرعِیَّهِ . (3)

.

1- .الیَمَامَه : من بلاد نجد والحجاز ، بینها وبین البحرین عشره أیّام (راجع معجم البلدان : ج5 ص 442) .
2- .الغَرَثُ : أیسَرُ الجوع ، غرِث فهو غَرِثٌ والاُنثی غَرثی (لسان العرب : ج 2 ص 172 «غرث») .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 340 ح 27 . راجع : ج 9 ص 488 (زینه الزهد) .

ص: 303

امام علی علیه السلام در نامه اش به عثمان بن حُنَیف نوشت : آگاه باشید که هر پیروی را پیشوایی است که به وی اقتدا می کند و از نور دانش او ، روشنایی می گیرد . آگاه باشید که پیشوای شما ، از دنیای خود ، به دو جامه کهنه و از غذایش به دو گِرده نان ، بسنده کرده است. ... اگر می خواستم ، راه به سوی عسلِ پالایش شده و مغز گندم و لباس ابریشمی را می جستم ؛ امّا هیهات که هوایم بر من غلبه کند و گرسنگی ام مرا به گزینش خوراک ها رهنمون سازد ، در حالی که شاید در حجاز و یا یمامه کسی باشد که امید گِرده نانی نداشته باشد و سیری را نچشد ، و یا آن که سیر بخوابم و در اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای سوخته باشد ، و یا چنان باشم که شاعر گفته است : این دردْ تو را بس که سیر بخوابی و در اطراف تو شکم ها در آرزوی قطعه پوستِ بزغاله ای [ برای خوردن ] باشند ! آیا دل خویش را به این خوش کنم که به من «امیر مؤمنان» گفته می شود ، و در ناگواری های روزگار ، با آنان شریک نباشم و یا این که در سختی های زندگی ، نمونه ای برایشان نباشم؟ ... و به خدا سوگند سوگندی که در آن ، [ فقط ]خواست خدا را استثنا می کنم ، که نفس خویشتن را چنان ریاضت دهم که اگر بر گِرده نانی دست یابد ، شادمان شود و به نمک ، به عنوان خورشت ، بَسنده کند ، و دیده ام را چنان وا می گذارم که چون چشمه خشکیده ، بی آب گردد و اشکش را بریزد . آیا چرنده ، از چرایش شکمْ سیر کند و بخفتد ، گوسفند پرواری ، از علوفه اش سیر بخورد و بیفتد و علی هم از توشه اش بخورد و بخوابد؟! چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز ، به گوسفند پرواری و یا چرنده رها در چرا اقتدا کند! (1)

.

1- .نیز ، ر . ک : ج 9 ص 489 (زینت زهد) .

ص: 304

تنبیه الخواطر :أکَلَ عَلِیٌّ علیه السلام تَمرَ دَقَلٍ (1) ، وشَرِبَ عَلَیهِ الماءَ ، وضَرَبَ عَلی بَطنِهِ وقالَ : مَن أدخَلَ بَطنَهُ النّارَ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . 2

تنبیه الخواطر :رُوِیَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام کانَ أکلُهُ قُرصَ الشَّعیرِ وَالمِلحَ الجَریشَ . (2)

الکامل فی التاریخ فی ذِکرِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : کانَ یَختِمُ عَلَی الجِرابِ الَّذی فیهِ دَقیقُ الشَّعیرِ الَّذی یَأکُلُ مِنهُ ، ویَقولُ : لا اُحِبُّ أن یَدخُلَ بَطنی إلّا ما أعلَمُ . (3)

الإمام الباقر علیه السلام :کانَ صاحِبُکُم [یَعنی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ] لَیَجلِسُ جِلسَهَ العَبدِ ، ویَأکُلُ إِکلَهَ العَبدِ ، ویُطعِمُ النّاسَ خُبزَ البُرِّ وَاللَّحمَ ، ویَرجِعُ إلی أهلِهِ فَیَأکُلُ الخُبزَ وَالزَّیتَ . (4)

عنه علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یُطعِمُ النّاسَ بِالکوفَهِ الخُبزَ وَاللَّحمَ ، وکانَ لَهُ طَعامٌ عَلی حِدَهٍ ، فَقالَ قائِلٌ مِنَ النّاسِ : لَو نَظَرنا إلی طَعامِ أمیرِ المُؤمِنینَ ما هُوَ . فَأَشرَفوا عَلَیهِ وإذا طَعامُهُ ثَریدَهٌ بِزَیتٍ ، مُکَلَّلَهٌ (5) بِالعَجوَهِ (6) ، وکانَ ذلِکَ طَعامُهُ ، وکانَتِ العَجوَهُ تُحمَلُ إلَیهِ مِنَ المَدینَهِ . (7)

.

1- .الدَّقل : ضَربٌ من النخل ، وتمر الدَّقَل ردیء (لسان العرب : ج 11 ص 246 «دقل») .
2- .تنبیه الخواطر : ج 1 ص 154 .
3- .الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 443 .
4- .الکافی : ج8 ص 130 ح 100 ، الأمالی للطوسی : ص 692 ح 1470 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، الأمالی للصدوق : ص 356 ح 437 عن محمّد بن قیس ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 84 عن عمر بن سعید بن هلال عن الإمام الصادق علیه السلام ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 99 والثلاثه الأخیره نحوه .
5- .مکلّله : محفوفه (لسان العرب : ج 11 ص 596 «کلل») .
6- .العجوه : نوع من تمر المدینه أکبر من الصیحانی یضرب إلی السواد ، من غرس النبیّ صلی الله علیه و آله (النهایه : ج 3 ص 188 «عجا») .
7- .الغارات : ج 1 ص 85 عن بکر بن عیسی عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج2 ص 99 .

ص: 305

تنبیه الخواطر :علی علیه السلام خرمایی [ از نوع دقل ]خورد و روی آن ، آبی نوشید و آن گاه ، با دست ، روی شکمش زد و گفت : «هر کس شکمش او را وارد آتش کند ، خداوند ، او را [ از رحمتش ]دور سازد!».

تنبیه الخواطر :روایت شده است که خوراک امیر مؤمنان ، نان جوین و نمکِ ناسوده بود.

الکامل فی التاریخ در یادکردِ علی علیه السلام : همواره بر کیسه ای که در آن آرد جو بود و از آن می خورد ، مُهر می زد و می فرمود : «دوست ندارم جز آنچه را که می دانم ، به شکمم وارد کنم».

امام باقر علیه السلام :مولای شما [ یعنی امیر مؤمنان] ، چون بردگان می نشست و چون بردگان می خورد . به مردم ، نان گندم و گوشت می خورانْد و خود ، نزد خانواده اش بر می گشت و نان و روغن می خورد.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام در کوفه به مردم ، نان و گوشت می خورانْد و خود ، غذایی مخصوص داشت . یکی از مردم گفت : ببینیم غذای امیر مؤمنان چیست . وقتی که مطلع شدند دیدند که غذای او تِرید با روغن مخلوط با خرمایی به نام «عَجْوه» است. این ، غذای او بود و خرمای عجوه را از مدینه برایش می آوردند.

.


ص: 306

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أشبَهَ النّاسِ طِعمَهً بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ کانَ یَأکُلُ الخُبزَ وَالخَلَّ وَالزَّیتَ ، ویُطعِمُ النّاسَ الخُبزَ وَاللَّحمَ . (1)

عنه علیه السلام فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : ما کانَ قوتُهُ إلَا الخَلَّ وَالزَّیتَ ، وحَلواهُ التَّمرُ إذا وَجَدَهُ ، ومَلبوسُهُ الکَرابیسُ (2) ، فَإِذا فَضَلَ عَن ثِیابِهِ شَیءٌ دَعا بِالجَلَمِ (3) فَجَزَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَأکُلُ الخَلَّ وَالزَّیتَ ، ویَجعَلُ نَفَقَتَهُ تَحتَ طِنفِسَتِهِ (5) . (6)

عنه عن آبائه علیهم السلام: إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ لا یُنخَلُ لَهُ الدَّقیقُ . (7)

الکافی عن محمّد بن علیّ الحلبی :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الطَّعامِ ، فَقالَ : عَلَیکَ بِالخَلِّ وَالزَّیتِ فَإِنَّهُ مَریءٌ ، فَإِنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ یُکثِرُ أکلَهُ ، وإنّی اُکثِرُ أکلَهُ ، وإنَّهُ مَریءٌ . (8)

الکافی عن اُمامه بنت أبی العاص بن الربیع :أتانی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام فی شَهرِ رَمَضانَ ، فَاُتِیَ بِعَشاءٍ وتَمرٍ وکَمأَهٍ ، فَأَکَلَ علیه السلام ، وکانَ یُحِبُّ الکَمأَهَ . (9)

الغارات عن بکر بن عیسی فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : کانَ یُطعِمُ النّاسَ الخُبزَ وَاللَّحمَ ، ویَأکُلُ مِنَ الثَّریدِ بِالزَّیتِ ویُکَلِّلُها بِالتَّمرِ مِنَ العَجوَهِ ، وکانَ ذلِکَ طَعامُهُ . (10)

.

1- .الکافی : ج6 ص 328 ح 3 و ج 8 ص 165 ح 176 ، تنبیه الخواطر : ج2 ص 148 وفیهما «طعمه وسیره» ولیس فیهما «الخلّ» ، المحاسن : ج2 ص 279 ح 1901 کلّها عن زید بن الحسن .
2- .الکِرباس : القُطن ، فارسیّ معرّب (لسان العرب : ج 6 ص 195 «کربس») .
3- .الجَلَمْ : الذی یُجزّ به الشعر والصوف کالمقصّ (مجمع البحرین : ج 1 ص 307 «جلم») .
4- .الکافی : ج 8 ص 163 ح 173 عن الحسن الصیقل ، بحار الأنوار : ج 41 ص 130 ح 40 .
5- .الطِّنْفِسَه : البساط الذی له خمل رقیق (النهایه : ج 3 ص 140 «طنفس») .
6- .الکافی : ج 6 ص 328 ح 9 عن یعقوب بن سالم .
7- .المحاسن : ج 2 ص 222 ح 1669 عن طلحه بن زید ، بحار الأنوار : ج 66 ص 324 ح 7 .
8- .الکافی : ج 6 ص 328 ح 8 .
9- .الکافی : ج 6 ص 369 ح 1 .
10- .الغارات : ج 1 ص 68 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 200 وفیه إلی «بالزیت» .

ص: 307

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، در غذا خوردن ، شبیه ترینِ مردم به پیامبرخدا بود . همواره نان، سرکه و روغن می خورد و به مردم ، نان و گوشت می خورانْد.

امام صادق علیه السلام درباره علی علیه السلام : غذایش جز سرکه و روغن نبود و شیرینی اش اگر پیدا می کرد خرما بود و لباسش کرباس بود ، و اگر از لباسش چیزی اضافه بود ، قیچی می خواست و آن را با قیچی می بُرید.

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، سرکه و روغن می خورد و خرجیِ خود را زیر زیراندازی می گذاشت.

امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش : برای علی علیه السلام آردی اَلَک نمی شد.

الکافی به نقل از محمّد بن علی حلبی : از امام صادق علیه السلام درباره غذا پرسیدم. فرمود : «سرکه و روغن بخور که گواراست و علی علیه السلام آن را بسیار می خورد و من نیز بیشتر ، همان را می خورم ، چون گواراست».

الکافی به نقل از اُمامه دختر ابو العاص بن ربیع : امیر مؤمنان علی علیه السلام در ماه رمضان ، نزد من آمد . شام ، خرما و قارچ آورده شد . خورد و قارچ را دوست می داشت.

الغارات به نقل از بکر بن عیسی ، درباره امام علی علیه السلام : او به مردم ، نان و گوشت می خورانْد و خود ، تِرید روغن می خورد و آن را با خرمای عَجْوه مخلوط می کرد و این ، غذایش بود.

.


ص: 308

المناقب لابن شهر آشوب فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : رَآهُ عَدِیُّ بنُ حاتِمٍ وبَینَ یَدَیهِ شَنَّهٌ (1) فیها قَراحُ ماءٍ وکَسَراتٌ مِن خُبزِ شَعیرٍ ومِلحٌ ، فَقالَ : إنّی لا أری لَکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ لَتَظَلُّ نَهارَکَ طاوِیا مُجاهِدا وبِاللَّیلِ ساهِرا مُکابِدا ثُمَّ یَکونُ هذا فَطورَکَ؟! فَقالَ علیه السلام : عَلِّلِ النَّفسَ بِالقُنوعِ وإلّا طَلَبَت مِنکَ فَوقَ ما یَکفیها (2)

ربیع الأبرار عن الأسود وعلقمه :دَخَلنا عَلی عَلِیٍّ رضی الله عنه وبَینَ یَدَیهِ طَبَقٌ مِن خوصٍ عَلَیهِ قُرصٌ أو قُرصانِ مِن شَعیرٍ ، وأنَّ أسطارَ النُّخالَهِ لَتَبینُ فِی الخُبزِ ، وهُوَ یَکسِرُهُ عَلی رُکبَتِهِ ، ویَأکُلُهُ بِمِلحٍ جَریشٍ . فَقُلنا لِجارِیَهٍ سَوداءَ اسمُها فِضَّهٌ : أ لا نَخَلتِ هذَا الدَّقیقَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ ؟ ! فَقالَت : أ یَأکُلُ هُوَ المَهنَأَ ویَکونُ الوِزرُ فی عُنُقی ؟ فَتَبَسَّمَ وقالَ : أنَا أمَرتُها أن لا تَنخُلَهُ . قُلنا : ولِمَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ ! قالَ : ذلِکَ أجدَرُ أن یُذِلَّّ النَّفسَ ، ویَقتَدِیَ بِیَ المُؤمِنُ ، وألحَقَ بِأَصحابی . (3)

الغارات عن عقبه بن علقمه :دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام فَإِذا بَینَ یَدَیهِ لَبَنٌ حامِضٌ آذَتنی حُموضَتُهُ وکِسَرٌ یابِسَهٌ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ تَأکُلُ مِثلَ هذا ؟ ! فَقالَ لی : یا أبَا الجَنوبِ ، رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَأکُلُ أیبَسَ مِن هذا ، ویَلبَسُ أخشَنَ مِن هذا وأشارَ إلی ثِیابِهِ فَإِن أنَا لَم آخُذ بِما أخَذَ بِهِ خِفتُ ألّا ألحَقَ بِهِ . (4)

.

1- .الشَّنّهُ : الخَلَقُ من کلّ آنیه صُنِعَت من جلد (لسان العرب : ج 13 ص 241 «شنن») .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 ؛ ینابیع المودّه : ج 1 ص 447 ح 15 نحوه .
3- .ربیع الأبرار : ج 2 ص 693 ؛ تنبیه الخواطر : ج 1 ص 48 .
4- .الغارات : ج 1 ص 84 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 345 ح 1115 وفیه «یا أبا الجنود» بدل «یا أبا الجنوب» ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 وفیه من «یا أبا الجنوب ...» ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 201 .

ص: 309

المناقب ، ابن شهر آشوب :عَدیّ بن حاتم ، علی علیه السلام را در حالی دید که در پیش رویش ظرف آبی از جنس چرم و تکّه هایی از نان جو و نمک بود . گفت : ای امیر مؤمنان! من برای تو که همه روز را در تلاشی و همه شب را در بیداری و عبادتی ، روا نمی دانم که این ، غذای تو باشد . علی علیه السلام [ این شعر را ] خواند : نفْس خویش را به قناعت ، عادت ده ، وگرنه از تو بیش از کفایتش خواهد طلبید.

ربیع الأبرار به نقل از اسود و عَلقمه : وارد خانه علی علیه السلام شدیم و در پیش رویش ظرفی [ بافته شده ] از لیف بود که درون آن ، یک یا دو گِرده نان جوین قرار داشت و سبوس های آن ، در نان پیدا بود و وی آن را با زانویش می شکست و با نمک ناسوده می خورد. به کنیزک سیاه پوست خانه که نامش فِضّه بود ، گفتیم : آیا این آرد را برای امیر مؤمنان ، اَلَک نکرده ای؟ گفت : او گوارا بخورد و گناهش به گردن من باشد؟! علی علیه السلام لبخندی زد و فرمود : «من دستور داده ام که اَلَک نکند». گفتیم : چرا ، ای امیر مؤمنان؟ فرمود : «این ، برای خوار کردن نفْس ، مناسب تر است و موجب می شود که مؤمن ، به من اقتدا کند و من به دوستانم ملحق شوم».

الغارات به نقل از عقبه بن علقمه : وارد خانه علی علیه السلام شدم . در پیش رویش ماست ترشی که ترشی آن مرا آزار می داد و نان خشکی قرار داشت . گفتم : ای امیرمؤمنان! این را می خوری؟ فرمود : «ای ابو الجنوب! پیامبر خدا را دیدم که خشک تر از این را می خورد و خشن تر از این را می پوشید (و به لباسش اشاره کرد) و من اگر روشی را که او در پیش داشت ، در پیش نگیرم ، می ترسم که به او نپیوندم».

.


ص: 310

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن زریر :دَخَلتُ عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ رضی الله عنهیَومَ الأَضحی ، فَقَرَّبَ إلَینا خَزیرَهً (1) ، فَقُلتُ : أصلَحَکَ اللّهُ ، لَو قَرَّبتَ إلَینا هذَا البَطَّ یَعنِی الوَزَّ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ قَد أکثَرَ الخَیرَ . فَقالَ : یَابنَ زَریرٍ ، إنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا یَحِلُّ لِلخَلیفَهِ مِن مالِ اللّهِ إلّا قَصعَتانِ ؛ قَصعَهٌ یَأکُلُها هُوَ وأهلُهُ ، وقَصعَهٌ یَضَعُها بَینَ یَدَیِ النّاسِ . (2)

المناقب للخوارزمی عن سوید بن غفله :دَخَلتُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام القَصرَ (3) فَوَجَدتُهُ جالِسا ، وبَینَ یَدَیهِ صَحفَهٌ (4) فیها لَبَنٌ حازِرٌ أجِدُ ریحَهُ مِن شِدَّهِ حُموضَتِهِ ، وفی یَدَیهِ رَغیفٌ أری قُشارَ الشَّعیرِ فی وَجهِهِ ... فَقالَ علیه السلام : اُدنُ فَأَصِب مِن طَعامِنا هذا . قُلتُ : إنّی صائِمٌ . فَقالَ علیه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن مَنَعَهُ الصِّیامُ مِن طَعامٍ یَشتَهیهِ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یُطعِمَهُ مِن طَعامِ الجَنَّهِ ، ویُسقِیَهُ مِن شَرابِها . قالَ : فَقُلتُ لِجارِیَتِهِ وهِیَ قائِمَهٌ بِقُربٍ مِنهُ : وَیحَکَ یا فِضَّهُ ، أ لا تَتَّقینَ اللّهَ فی هذَا الشَّیخِ ! أ لا تَنخُلونَ لَهُ طَعاما مِمّا أری فیهِ مِنَ النُّخالَهِ ! فَقالَت : لَقَد تَقَدَّمَ إلَینا أن لا نَنخُلَ لَهُ طَعاما . قالَ : ما قُلتَ لَها ؟ فَأَخبَرتُهُ . قالَ : بِأَبی واُمّی مَن لَم یُنخَل لَهُ طَعامٌ ، ولَم یَشبَع مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثَهَ أیّامٍ حَتّی قَبَضَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ . (5)

.

1- .الخزیره : لحم یُقطّع صغارا ویُصبّ علیه ماء کثیر ، فإذا نضج ذُرّ علیه الدقیق (النهایه : ج 2 ص 28 «خزر») .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 169 ح 578 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 724 ح 1241 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 481 ح 9045 وفیه «الخبز» بدل «الخیر» ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 644 ، الریاض النضره : ج 3 ص 219 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 3 عن عبد اللّه بن رزین و ص 2 عن عبد اللّه بن أبی رزین وفیه «یطعمها» بدل «یضعها» .
3- .القَصْر من البناء : معروف ، وقال اللحیانی : هو المنزل ، وقیل : کلّ بیت من حَجَر ، قُرشِیّهٌ (لسان العرب : ج 5 ص 100 «قصر») .
4- .الصحفه : إناء کالقصعه المبسوطه ونحوها (النهایه : ج 3 ص 13 «صحف») .
5- .المناقب للخوارزمی : ص 118 ح 130 ، شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 201 نحوه ، فرائد السمطین : ج 1 ص 352 ح 277 ؛ إرشاد القلوب : ص 215 ، الغارات : ج 1 ص 86 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 کلاهما نحوه ، کشف الغمّه : ج 1 ص 163 .

ص: 311

مسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن زریر : در روز عید قربان ، وارد خانه علی بن ابی طالب علیه السلام شدم . شوربایی را جلوی من گذاشت. گفتم : خداوند ، خیرت دهد! ای کاش این مرغابی را [ برای ما آماده می کردی و ] جلوی ما می گذاشتی ! خداوند عز و جل برکت را فراوان ساخته است. فرمود : «ای پسر زریر! از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : برای خلیفه ، از مال خدا جز دو ظرف غذا حلال نیست : ظرف غذایی که خود و خانواده اش آن را می خورند و ظرف غذایی که در پیش مردم می گذارد ».

المناقب ، خوارزمی به نقل از سوید بن غفله : در دار الحکومه ، بر علی علیه السلام وارد شدم و دیدم که نشسته بود و در پیشش کاسه بزرگی بود که در آن ، ماستی ترش بود که از شدّت ترشی ، بوی ترشی اش به دماغم می خورد و در دستش گرده نانی بود که پوست جو را روی آن می دیدم ... فرمود : «پیش بیا و از این غذای ما بخور». گفتم : من روزه ام. فرمود : «از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : هر کس که روزه اش او را از خوردن غذایی که هوس کرده ، باز دارد ، بر خداست که او را از غذاهای بهشتی بخورانَد و از آب های بهشتی بنوشاند ». به کنیزش که در نزد او ایستاده بود گفتم : وای برتو ای فِضّه! از خدا در خصوص این پیرمرد ، نمی ترسی؟ چرا غذای او را از این سبوس هایی که می بینم ، پاک نمی کنی؟ گفت: به ما دستور داده که غذایش را از سبوس ، پاک نکنیم . گفتم : [ چیزی ] به وی نگفتی؟ و به او (علی علیه السلام ) گفتم که [ اجازه دهد] آن را از سبوس پاک کنند . فرمود: «پدر و مادرم فدای آن که هیچ گاه غذایش را از سبوس پاک نکردند و سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد تا آن که خداوند عز و جل وی را قبض روح کرد !»

.


ص: 312

حلیه الأولیاء عن عبد الملک بن عمیر :حَدَّثَنی رَجُلٌ مِن ثَقیفٍ أنَّ عَلِیّا استَعمَلَهُ عَلی عَکبَرا (1) . قالَ : ولَم یَکُنِ السَّوادُ یَسکُنُهُ المُصَلّونَ . وقالَ لی : إذا کانَ عِندَ الظُّهرِ فَرُح إلَیَّ ، فَرُحتُ إلَیهِ فَلَم أجِد عِندَهُ حاجِبا یَحبِسُنی عَنهُ دونَهُ ، فَوَجَدتُهُ جالِسا وعِندَهُ قَدَحٌ وکوزٌ مِن ماءٍ ، فَدَعا بِظَبیَهٍ (2) ، فَقُلتُ فی نَفسی : لَقَد أمِنَنی حَتّی یُخرِجَ إلَیَّ جَوهَرا ولا أدری ما فیها فَإِذا عَلَیها خاتَمٌ ، فَکَسَرَ الخاتَمَ ، فَإِذا فیها سَویقٌ ، فَأَخرَجَ مِنها فَصَبَّ فِی القَدَحِ ، فَصَبَّ عَلَیهِ ماءً ، فَشَرِبَ وسَقانی ، فَلَم أصبِر فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ تَصنَعُ هذا بِالعِراقِ وطَعامُ العِراقِ أکثَرُ مِن ذلِکَ ؟ ! قالَ : أما وَاللّهِ ، ما أختِمُ عَلَیهِ بُخلاً عَلَیهِ ، ولکِنّی أبتاعُ قَدرَ ما یَکفینی ، فَأَخافُ أن یَفنی فَیُصنَعَ مِن غَیرِهِ ، وإنَّما حِفظی لِذلِکَ ، وأکرَهُ أن اُدخِلَ بَطنی إلّا طَیِّبا . (3)

.

1- .عَکْبَرا : بلیده علی دجله فوق بغداد بعشره فراسخ بینها وبین بعقوبه ، وقد بناها شابور ذو الأکتاف ، ویطلقون علیها أیضا «بزرج شابور» (راجع تقویم البلدان : ص 301) .
2- .فی المصدر : «بطینه» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی نسخه ذکرت فی هامش المصدر وکما فی صفه الصفوه والریاض النضره . والظَّبْیه : الجراب (لسان العرب : ج 15 ص 22 «ظبا») .
3- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 82 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 487 ، صفه الصفوه : ج 1 ص 135 ، الریاض النضره : ج 3 ص 219 عن ابن عمر وفیهما «بظبیه» بدل «مَطیبه» وفیها «یفنی» بدل «نمی» ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 175 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 364 ح 726 کلاهما نحوه وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 .

ص: 313

حلیه الأولیاء به نقل از عبد الملک بن عُمَیر : شخصی از قبیله ثقیف به من خبر داد که علی علیه السلام وی را در عُکْبرا (1) به کار گمارد. وی گفت : در آن زمان ، در منطقه ، نمازگزاری سکونت نداشت؛ امّا به من فرمود : «هنگام ظهر ، نزد من بیا». نزد وی رفتم و دربانی که مرا از او باز دارد ، نیافتم . دیدم نشسته و نزدش قدحی و کوزه آبی است. کیسه ای خواست. پیش خود فکر کردم مرا امین دانسته و می خواهد گوهری به من بدهد و نمی دانستم درون آن چیست . دیدم که بر کیسه ، مُهر خورده است . مُهر را شکست. درون کیسه ، قاووت (آرد تَف داده) بود . مقداری از آن بیرون آورد و در قدح ریخت و روی آن آب ریخت، از آن نوشید و به من هم نوشاند. نتوانستم خودم را نگه دارم . گفتم : ای امیرمؤمنان! در عراق چنین می کنی ، حال آن که غذاهای عراق ، خیلی بیشتر از این هاست؟ فرمود : «به خدا سوگند ، از روی بخل بر آن مُهر نمی نهم ؛ بلکه به مقداری که مرا بسنده است ، می خرم و می ترسم که تمام بشود و از غیر آن تهیّه شود . من به این خاطر ، آن را نگه می دارم و خوش ندارم جز چیز پاک به شکمم داخل کنم».

.

1- .روستایی در کنار دجله ، نزدیک بغداد کنونی .

ص: 314

فضائل الصحابه لابن حنبل عن عدیّ بن ثابت :إنّ علیّا اُتِیَ بِفالوذَجٍ فَلَم یَأکُلهُ . (1)

المناقب للخوارزمی عن عدیّ بن ثابت :اُتِیَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِفالوذَجٍ فَأَبی أن یَأکُلَ مِنهُ ، وقالَ : شَیءٌ لَم یَأکُل مِنهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا اُحِبُّ أن آکُلَ مِنهُ . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن حبّه العرنی فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّهُ اُتِیَ بِفالوذَجٍ فَوُضِعَ قُدّامَهُ ، فَقالَ : إنَّکَ لَطَیِّبُ الرّیحِ حَسَنُ اللَّونِ طَیِّبُ الطَّعمِ ، ولکِنّی أکرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسی ما لَم تَعتَد (3) . (4)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام اُتِیَ بِخَبیصٍ (5) ، فَأَبی أن یَأکُلَهُ . فَقالوا لَهُ : أ تُحَرِّمُهُ ؟ قالَ : لا ، ولکِنّی أخشی أن تَتوقَ (6) إلَیهِ نَفسی فَأَطلُبَهُ ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَهَ : «أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا» (7) . (8)

الغارات عن بکر بن عیسی فی ذِکرِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّهُ کانَ یَقولُ ویَضَعُ یَدَهُ عَلی بَطنِهِ : وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، لا تَنطَوی ثَمیلَتی (9) عَلی قِلَّهٍ مِن خِیانَهٍ ، ولَأَخرُجَنَّ مِنها خَمیصا (10) . (11)

.

1- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج1 ص 536 ح 894 ، الزهد لابن حنبل : ص 164 ، حلیه الأولیاء : ج1 ص 81 ، الریاض النضره : ج 3 ص 213 .
2- .المناقب للخوارزمی : ص 119 ح 131 ؛ الغارات : ج 1 ص 88 وفیه صدره ، إرشاد القلوب : ص 215 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 163 وراجع المحاسن : ج 2 ص 178 ح 1503 .
3- .فی المصدر : «لم تعتاد» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری .
4- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 543 ح 910 ، الزهد لابن حنبل : ص 165 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 81 عن عبد اللّه بن شریک عن جدّه ، الریاض النضره : ج 3 ص 213 وراجع المحاسن : ج 2 ص 178 ح 1502 والمناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 99 .
5- .الخَبِیصُ : حلواء معروف معمول من التمر والسمن یخبص بعضه فی بعض (تاج العروس : ج 9 ص 265 «خبص») .
6- .تاقَت نفسی إلی الشیء تَتوق تَوقا : نزَعَت واشتاقت (لسان العرب : ج 10 ص 33 «توق») .
7- .الأحقاف : 20 .
8- .الأمالی للمفید : ص 134 ح 2 عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق علیه السلام ، الغارات : ج 1 ص 90 عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 99 .
9- .الثَّمِیلَه : أصلها ما یَبقی فی بطن الدابّه من العَلف والماء ، وما یَدّخِره الإنسان من طَعام أو غیره ، وکل بقیّه ثمیلهٌ (النهایه : ج 1 ص 223 «ثمل») .
10- .الخُمصانُ : الجائعُ الضامرُ البطن (لسان العرب : ج 7 ص 29 «خمص») .
11- .الغارات : ج 1 ص 69 .

ص: 315

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل به از عَدیّ بن ثابت : پیش علی علیه السلام پالوده ای آوردند . از آن نخورد.

المناقب ، خوارزمی به نقل از عدیّ بن ثابت : پیش علی بن ابی طالب علیه السلام پالوده ای آوردند . از آن نخورد و فرمود : «چیزی را که پیامبر خدا نخورده است ، دوست ندارم بخورم».

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از حَبّه عُرَنی ، درباره امام علی علیه السلام : پالوده ای آوردند و در پیشش نهادند . فرمود : «تو خوش بو، خوش رنگ و خوش طعمی؛ ولی من دوست ندارم نفْسم را به چیزی که عادت ندارد ، عادت بدهم».

امام باقر علیه السلام :پیش امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ، حلوایی آوردند . از آن نخورد. گفتند : آن را حرام می دانی؟ فرمود : «نه؛ ولی می ترسم که نفْسم به آن علاقه مند شود و در نتیجه ، به دنبالش بیفتم» و آن گاه ، این آیه را خواند : «نعمت های پاکیزه خود را در زندگی دنیایتان [ خودخواهانه] صرف کردید و از آنها برخوردار شدید» .

الغارات به نقل از بکر بن عیسی ، در یادکردِ علی علیه السلام : او دستش را روی شکمش می گذاشت و می فرمود : «سوگند به آن که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید که اندرون من ، ذرّه ای از خیانت را در خویش ندارد. و آن را گرسنه از این دنیا خارج خواهم کرد» .

.


ص: 316

راجع : ج 9 ص 98 (أبو جعفر الحسنی) . و ص 488 (زینه الزهد) .

3 / 5 3لِباسُهُالإمام علیّ علیه السلام :وَاللّهِ ، لَقَد رَقَّعتُ مِدرَعَتی هذِهِ حَتَّی استَحیَیتُ مِن راقِعِها ، ولَقَد قالَ لی قائِلٌ : أ لا تَنبِذُها عَنکَ ؟ ! فَقُلتُ : اغرُب عَنّی ، فَعِندَ الصَّباحِ یَحمَدُ القَومُ السُّری (1) . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ لا یَلبَسُ إلَا البَیاضَ أکثَرَ ما یَلبَسُ ، ویَقولُ : فیهِ تَکفینُ المَوتی . (3)

الکافی عن معلّی بن خنیس عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ عِندَکُم ، فَأَتی بَنی دیوانٍ وَاشتَری ثَلاثَهَ أثوابٍ بِدینارٍ ؛ القَمیصُ إلی فَوقِ الکَعبِ ، وَالإِزارُ إلی نِصفِ السّاقِ ، وَالرِّداءُ مِن بَینِ یَدَیهِ إلی ثَدیَیهِ ومِن خَلفِهِ إلی ألیَتَیهِ ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ إلَی السَّماءِ فَلَم یَزَل یَحمَدُ اللّهَ عَلی ما کَساهُ حَتّی دَخَلَ مَنزِلَهُ ، ثُمَّ قالَ : هذَا اللِّباسُ الَّذی یَنبَغی لِلمُسلِمینَ أن یَلبَسوهُ . قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ولکِن لا یَقدِرون أن یَلبَسوا هذَا الیَومَ ، ولَو فَعَلناهُ لَقالوا : مَجنونٌ ، ولَقالوا : مُرائِیٌّ (4) ، وَاللّهُ تَعالی یَقولُ : «وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ» (5) ، قالَ : وثِیابَکَ ارفَعها ولا تَجُرَّها . وإذا قامَ قائِمُنا کانَ هذَا اللِّباسَ . (6)

.

1- .عِندَ الصَّبَاحِ یَحمدُ القَومُ السُّرَی : مثل یضرب للرجل یحتمل المشقّه رجاء الراحه (مجمع الأمثال : ج2 ص 318 الرقم 2382) .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 160 ، إرشاد القلوب : ص 19 ، غرر الحکم : ح7345 وفیهما «اعزب» بدل «اغرب» .
3- .قرب الإسناد : ص152 ح 552 عن أبی البختری عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج81 ص 311 ح 2 .
4- .فی مکارم الأخلاق : «مراءٍ» ، وهو الأنسب .
5- .المدّثّر : 4 .
6- .الکافی : ج6 ص 455 ح 2 ، مکارم الأخلاق : ج1 ص 247 ح 736 عن سالم بن مکرم نحوه .

ص: 317



3 / 5 3 لباس علی

ر . ک : ج 9 ص 99 (ابو جعفر حسنی) . و ص 489 (زینت زهد) .

3 / 5 3لباس علیامام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، که این لباسم چندان پینه برداشته که از پینه دوز آن خجالت می کشم . روزی کسی به من گفت : آیا این را از خودت دور نمی کنی؟ گفتم : رهایم کن! شبروان ، سحرگاهان به سپاس می ایستند [ و از حرکت به موقع خود خُرسندند ] .

امام باقر علیه السلام :بیشترین لباسی که علی علیه السلام می پوشید ، لباس سفید بود و می فرمود : «مردگان در پارچه سفید ، کفن می شوند».

الکافی به نقل از مُعَلَّی بن خُنَیس ، از امام صادق علیه السلام : علی علیه السلام پیش روی شما بود که نزد بنی دیوان آمد و سه قطعه لباس را به یک دینار خرید ؛ پیراهنی که تا بالای قوزک پا را می پوشانْد ؛ ازاری (1) که تا نیمه ساقش می رسید ؛ و ردایی که از جلو تا روی سینه و از پشت تا روی باسن را می پوشانْد . آن گاه ، دست خود را به آسمان بلند کرد و دائما خدا را به خاطر این که او را پوشانده است ، سپاس می گفت تا وارد خانه اش شد و آن گاه فرمود : «این ، لباسی است که سزاوار است مسلمانان ، آن را بپوشند». [ امام صادق علیه السلام فرمود :] امّا در این روزگار ، مسلمانان نمی توانند این لباس را بپوشند و اگر ما چنین کنیم ، خواهند گفت : دیوانه شده و یا خواهند گفت : خودنمایی می کند . و خداوند متعال می فرماید : «و لباس خویشتن را پاک کن» ». لباست را بالا بگیر و روی زمین نکش و هنگامی که قائم ما قیام کند ، لباس[ ها] ، چنین خواهد بود.

.

1- .جامه ای که پایین تنه را با آن می پوشاندند .

ص: 318

فضائل الصحابه لابن حنبل عن حرّ بن جرموز المرادی عن أبیه :رَأَیتُ عَلِیّا وهُوَ یَخرُجُ مِنَ القَصرِ وعَلَیهِ قِطرِیَّتانِ (1) ؛ إزارُهُ إلی نِصفِ السّاقِ ، ورِداؤُهُ مُشَمَّرٌ قَریبا مِنهُ ، ومَعَهُ الدِّرَّهُ ، یَمشی فِی الأَسواقِ ویَأمُرُهُم بِتَقوَی اللّهِ وحُسنِ البَیعِ ، ویَقولُ : أوفُوا الکَیلَ وَالمیزانَ ، ولا تَنفُخُوا (2) اللَّحمَ . (3)

مسند ابن حنبل عن زید بن وهب :قَدِمَ عَلِیٌّ رضی الله عنهعَلی قَومٍ مِن أهلِ البَصرَهِ مِنَ الخَوارِجِ ، فیهِم رَجُلٌ یُقالُ لَهُ : الجَعدُ بنُ بَعجَهَ ، فَقالَ لَهُ : اِتَّقِ اللّهَ یا عَلِیُّ ؛ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ . فَقالَ عَلِیٌّ رضی الله عنه : بَل مَقتولٌ ، ضَربَهٌ عَلی هذا تَخضِبُ هذِهِ یَعنی لِحیَتَهُ مِن رَأسِهِ عَهدٌ مَعهودٌ ، وقَضاءٌ مَقضِیٌّ ، وقَد خابَ مَنِ افتَری . وعاتَبَهُ فی لِباسِهِ ، فَقالَ : ما لَکُم ولِلِّباسِ ؟ ! هُوَ أبعَدُ مِنَ الکِبرِ ، وأجدَرُ أن یَقتَدِیَ بِیَ المُسلِمُ . (4)

.

1- .القِطرِیَّه : ضرب من البُرود (لسان العرب : ج 5 ص 105 «قطر») .
2- .فی المصدر : «تنقحوا» ، والتصحیح من الطبقات الکبری .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 557 ح 938 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 28 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 369 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 484 ، الاستیعاب : ج 3 ص 211 الرقم 1875 عن أبجد بن جرموز عن أبیه ، الریاض النضره : ج 3 ص 211 کلاهما نحوه ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 645 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 3 وفیه «قبطیّتان» بدل «قِطریّتان» و راجع مکارم الأخلاق : ج 1 ص 247 ح 732 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 197 ح 703 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 154 ح 4687 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 543 ح 908 کلاهما نحوه و ح 909 ، الزهد لابن حنبل : ص 165 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 82 کلاهما نحوه ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 647 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 544 و ص 485 ، صفه الصفوه : ج 1 ص 140 ؛ الغارات : ج 1 ص 107 نحوه ، العدد القویّه : ص 237 ح 11 عن الزهری وفیه «من الکفر» بدل «من الکبر» .

ص: 319

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از حُرّ بن جرموز مرادی ، از پدرش : علی علیه السلام را دیدم که از قصر (دارالحکومه) بیرون می آمد و دو قطعه لباس قِطْری پوشیده بود . ازارش تا نیمه ساق می آمد و ردایش به کمر بسته تا نزدیک ازارش می رسید و در دستش تازیانه بود . در بازارها می چرخید و مردم را به پروای الهی و درستی خرید و فروش ، فرمان می داد و می فرمود : «در پیمانه کردن و وزن کردن ، سنگِ تمام بگذارید و در گوشت ، ندمید» .

مسند ابن حنبل به نقل از زید بن وَهْب : علی علیه السلام نزد جماعتی از خوارج بصره رفت . در بین آنان ، مردی بود به نام جعد بن بعجه . وی به علی علیه السلام گفت : ای علی ! از خدا بترس . خواهی مُرد! علی علیه السلام فرمود : «نه ؛ کشته می شوم . بر این جا ضربه ای زده خواهد شد که این جا را رنگین خواهد کرد (یعنی ریشش را از خون سرش) . این ، پیمانی است بسته شده و سرنوشتی است مشخّص شده و آن که افترا بندد ، ناکام است». آن شخص درباره لباس علی علیه السلام بر وی خُرده گرفت . فرمود : «شما را به لباس ، چه کار؟ این لباس ، از تکبّرْ دورتر است و مناسب تر است که مسلمان ، در [ پوشیدن ]آن به من اقتدا کند».

.


ص: 320

تاریخ دمشق عن زید بن وهب الجهنی :خَرَجَ عَلَینا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ذاتَ یَومٍ وعَلَیهِ بُردانِ ، مُتَّزِرٌ بِأَحَدِهِما مُرتَدٍ بِالآخَرِ ، قَد أرخی جانِبَ إزارِهِ ورَفَعَ جانِبا ، قَد رَفَعَ إزارَهُ بِخِرقَهٍ ، فَمَرَّ بِهِ أعرابِیٌّ فَقالَ : أیُّهَا الإِنسانُ ، البَس مِن هذِهِ (1) الثِّیابِ ؛ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ أو مَقتولٌ . فَقالَ : أیُّهَا الأَعرابِیُّ ، إنَّما ألبَسُ هذَینِ الثَّوبَینِ لِیَکونا أبعَدَ لی مِنَ الزَّهوِ ، وخَیرا لی فی صَلاتی ، وسُنَّهً لِلمُؤمِنِ . (2)

الطبقات الکبری عن عبد اللّه بن أبی الهذیل :رَأَیتُ عَلِیّا وعَلَیهِ قَمیصٌ رازِیٌّ ، إذا مَدَّ کُمَّهُ بَلَغَ الظُّفُرَ ، وإذا أرخاهُ بَلَغَ نِصفَ الذِّراعِ . (3)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن مالک بن دینار :حَدَّثَتنی عَجوزٌ مِنَ الحَیِّ : زَوَّجَ أبو موسَی الأَشعَرِیُّ بَعضَ بَنیهِ ، فَأَولَمَ عَلَیهِ ، فَدَعَا النّاسَ ، قالَت : فَأَتی عَلِیٌّ . قیلَ : جاءَ أمیرُ المُؤمِنینَ ، فَفَتَحتُ بابَ الدّارِ قالَت : فَدَخَلَ عَلِیٌّ وفی یَدِهِ دِرَّهٌ وعَلَیهِ قَمیصٌ لَیسَ لَهُ جُرُبّانٌ (4) . (5)

.

1- .فی المصدر : «هذا» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بقیّه المصادر .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 485 ، الزهد لابن المبارک : ص 261 ح 756 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 3 .
3- .أنساب الأشراف : ج 2 ص 368 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 27 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 483 نحوه ، الاستیعاب : ج 3 ص 211 الرقم 1875 وفیه «غلیظ دارس» بدل «رازی» ، المناقب للخوارزمی : ص 117 ح 127 ، الریاض النضره : ج 3 ص 211 ؛ مکارم الأخلاق : ج 1 ص 247 ح 734 وفیه «زابیّا» بدل «رازی» ، الغارات : ج 1 ص 96 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 کلاهما نحوه ، کشف الغمّه : ج 1 ص 162 وفیه «زریّا» بدل «رازیّ» .
4- .الجُرُبّان : جیب القمیص ، والألف والنون زائدتان (النهایه : ج 1 ص 253 «جرب») .
5- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 533 ح 887 ، التواضع والخمول لابن أبی الدنیا : ص 178 ح 136 وفیه «عن الحسن» بدل «من الحیّ» .

ص: 321

تاریخ دمشق به نقل از زید بن وَهْب جُهَنی : روزی علی بن ابی طالب علیه السلام نزد ما آمد ، در حالی که بر تن وی دو قطعه پارچه بود که با یکی پایین تنه و با دیگری بالاتنه اش را پوشانده بود . یک طرف ازارش را رها کرده بود و سمت دیگر را با پارچه ای ، بالاتر بسته بود . اعرابی ای بر وی گذشت و گفت : ای مرد! این لباس ها[ ی خوب] را بپوش که سرانجام یا می میری و یا کشته می شوی. فرمود : «ای اعرابی! من این دو لباس را به این خاطر می پوشم که مرا از تکبّر دور می سازد و برای نماز خواندانم مناسب است و سنّتی برای مؤمن است».

الطبقات الکبری به نقل از عبد اللّه بن ابی هُذَیل : علی علیه السلام را دیدم که پیراهنی از پارچه رازی پوشیده بود . هرگاه آستین آن را می کشید ، تا ناخنش می رسید و اگر رهایش می کرد ، تا نصف ذراع می رسید.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از مالک بن دینار : پیرزنی از عشیره حی به من گفت که ابو موسی اشعری ، یکی از پسرانش را داماد می کرد و به این خاطر ، ولیمه می داد و مردم را دعوت کرده بود. علی علیه السلام آمد . گفتند : امیر مؤمنان آمد. من درِ خانه را باز کردم . علی علیه السلام وارد شد ، در حالی که در دستش تازیانه ای بود و پیراهنی پوشیده بود که یقه نداشت.

.


ص: 322

الغارات عن أبی الأشعث العنزی عن أبیه :رَأَیتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام وقَدِ اغتَسَلَ فِی الفُراتِ یَومَ الجُمُعَهِ ، ثُمَّ ابتاعَ قَمیصَ کَرابیسَ بِثَلاثَهِ دَراهِمَ ، فَصَلّی بِالنّاسِ فیهِ الجُمُعَهَ وما خِیطَ جُرُبّانُهُ بَعدُ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :اِبتاعَ عَلِیٌّ علیه السلام فی خِلافَتِهِ قَمیصا سَمَلاً (2) بِأَربَعَهِ دَراهِمَ ، ثُمَّ دَعَا الخَیّاطَ فَمَدَّ کُمَّ القَمیصَ ، وأمَرَهُ بِقَطعِ ما جاوَزَ الأَصابِعَ . (3)

الطبقات الکبری عن عطاء أبی محمّد :رَأَیتُ عَلِیّا خَرَجَ مِنَ البابِ الصَّغیرِ فَصَلّی رَکعَتَینِ حینَ ارتَفَعَتِ الشَّمسُ وعَلَیهِ قَمیصُ کَرابیسَ کَسکَرِیٌّ فَوقَ الکَعبَینِ ، وکُمّاهُ إلَی الأَصابِعِ ، وأصلُ الأَصابِعِ غَیرُ مَغسولٍ . (4)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن إسماعیل عن اُمّ موسی خادم کانت لعلیّ علیه السلام :... قُلتُ : یا اُمَّ موسی فَما کانَ لِباسُهُ یَعنی عَلِیّا ؟ قالَت : الکَرابیسُ السُّنبُلانِیَّهُ (5) . (6)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن الضحّاک بن عمیر :رَأَیتُ قَمیصَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ الَّذی اُصیبَ فیهِ کرابیسَ سُنبُلانِیَّهً ، ورَأیتُ أثَرَ دَمِهِ عَلَیهِ کَهَیئَهِ الدُّردِیِّ (7) . (8)

.

1- .الغارات : ج 1 ص 97 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 247 ح 735 عن أبی الأشعث العبری عن أبیه ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 عن الأشعث العبدی .
2- .سَمَلَ الثوبُ : أخلقَ فهو سَمَلٌ (لسان العرب : ج 11 ص 345 «سمل») .
3- .شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 202 عن حاتم بن إسماعیل المدنی ؛ بحار الأنوار : ج 41 ص 139 .
4- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 29 و ص 28 نحوه ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 368 ولیس فیه صدره .
5- .قمیصٌ سُنبُلانی : سابغ الطول ، أو منسوب إلی بلد بالروم (القاموس المحیط : ج 3 ص 398 «سنبل») .
6- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 546 ح 917 ، الریاض النضره : ج 3 ص 213 عن اُمّ سلیم .
7- .دُردِیٌّ الزیت وغیره : ما یبقی فی أسفله (لسان العرب : ج 3 ص 166 «درد») .
8- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 547 ح 918 ، الریاض النضره : ج 3 ص 213 وفیه «کأنّه ردیء» بدل «کهیئه الدردیّ» ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 236 عن الصمال بن عمیر .

ص: 323

الغارات به نقل از ابو اشعث عَنزی ، از پدرش : علی علیه السلام را دیدم که روز جمعه ، در فُرات ، غسل کرده بود . آن گاه ، پیراهنی از جنس کرباس به سه درهم خرید و در آن ، نماز جمعه را خواند و پس از آن هم یقه اش را ندوخت .

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام در زمان خلافتش پیراهنی کهنه به چهار درهم خرید و آن گاه ، خیاط را صدا زد ، آستین پیراهن را کشید و فرمود که افزون بر مقدار انگشتان را قطع کند.

الطبقات الکبری به نقل از عطاء ابو محمّد : علی علیه السلام را دیدم که از باب صغیر ، خارج شد و وقتی که خورشید بالا آمد ، دو رکعت نماز به جا آورد ، پیراهن کرباسی کَسکَری که بر تن داشت تا بالای مُچ پایش بود . آستینش تا انگشتانش بود و خودِ انگشتان ، پوشیده نبود.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از اسماعیل ، از اُمّ موسی (خادم علی علیه السلام ) : ... پرسیدم : امّ موسی! لباس علی علیه السلام چگونه بود؟ گفت : کرباسِ سُنبُلانی (1) بود.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ضحّاک بن عُمَیر : پیراهنی را که علی بن ابی طالب علیه السلام در آن ضربت خورد ، دیدم که از جنس کرباس سنبلانی بود و اثر خون او را در آن ، که حالتی چون دُرد داشت ، مشاهده کردم .

.

1- .این لباس را به سبب گشادی و بلندی سنبلانی می گفتند . (م)

ص: 324

الکافی عن زراره بن أعین :رَأَیتُ قَمیصَ عَلِیٍّ علیه السلام الَّذی قُتِلَ فیهِ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، فَإِذا أسفَلُهُ اثنا عَشَرَ شِبرا وبَدَنُهُ ثَلاثَهُ أشبارٍ ، ورَأَیتُ فیهِ نَضحَ دَمٍ . (1)

الکافی عن الحسن الصیقل :قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : تُریدُ اُریکَ قَمیصَ عَلِیٍّ علیه السلام الَّذی ضُرِبَ فیهِ واُریکَ دَمَهُ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم . فَدَعا بِهِ وهُوَ فی سَفَطٍ ، فَأَخرَجَهُ ونَشَرَهُ فَإِذا هُوَ قَمیصُ کَرابیسَ یُشبِهُ السُّنبُلانِیَّ ، فَإِذا مَوضِعُ الجَیبِ إلَی الأَرضِ ، وإذَا الدَّمُ أبیضُ شِبهُ اللَّبَنِ شِبهُ شُطَبِ السَّیفِ ، قالَ : هذا قَمیصُ عَلِیٍّ علیه السلام الَّذی ضُرِبَ فیهِ ، وهذا أثَرُ دَمِهِ . فَشَبَرتُ بَدَنَهُ فَإِذا هُوَ ثَلاثَهُ أشبارٍ ، وشَبَرتُ أسفَلَهُ فَإِذا هُوَ اثنا عَشَرَ شِبرا . (2)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد علیه السلام :أنَّهُ أخرَجَ یَوما إلی أصحابِهِ قَمیصَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام الَّذی اُصیبَ فیهِ ، وفیهِ دَمُهُ ، فَنَشَرَهُ ، فَشَبَروهُ ، فَأَصابوا دَورَ أسفَلِهِ اثنا عَشَرَ شِبرا ، وعَرضَ بَدَنِهِ ثَلاثَهَ أشبارٍ ، وطولَ کُمَّیهِ ثَلاثَهَ أشبارٍ . (3)

المناقب لابن شهر آشوب عن شبیکه :رَأَیتُ عَلِیّا یَأتَزِرُ فَوقَ سُرَّتِهِ ، ویَرفَعُ إزارَهُ إلی أنصافِ ساقَیهِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إذا لَبِسَ القَمیصَ مَدَّ یَدَهُ ، فَإِذا طَلَعَ عَلی أطرافِ الأَصابِعِ قَطَعَهُ . (5)

.

1- .الکافی : ج 6 ص 457 ح 9 .
2- .الکافی : ج 6 ص 457 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 159 ح 54 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 157 ح 558 .
4- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 ؛ أنساب الأشراف : ج 2 ص 368 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 28 عن أبی العلاء مولی الأسلمیّین وفیهما صدره وراجع ص 29 والبدایه والنهایه : ج 8 ص 3 .
5- .الکافی : ج 6 ص 457 ح 7 عن ابن القدّاح ؛ تاریخ دمشق : ج 42 ص 483 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 3 نحوه وکلاهما عن سفیان .

ص: 325

الکافی به نقل از زُراره بن اَعیَن : لباسی را که علی علیه السلام در آن کشته شده بود ، در نزد امام باقر علیه السلام دیدم . پایین آن ، دوازده وجب و بالاتنه آن ، سه وجب بود و در آن ، لکه های خون را مشاهده کردم.

الکافی به نقل از حسن صیقل : امام صادق علیه السلام به من فرمود : «می خواهی لباسی را که علی علیه السلام در آن ، ضربت خورد و خون او را نشانت بدهم؟». گفتم : آری. آن لباس را خواست. لباس در سبدی بود . آن را در آورد و پهن کرد . پیراهنی کرباس ، شبیه به کرباس سنبلانی بود . قسمت گریبان آن ، طرفِ زمین بود و خونی که سفید شده بود ، شبیه به شیر و نظیر خطّ روی شمشیر ، در آن وجود داشت. فرمود : «این ، پیراهن علی علیه السلام است که در آن ، شمشیر خورد و این ، اثر خون او است» . قسمت بالای آن را وجب کردم ، سه وجب بود و قسمت پایین آن را وجب کردم ، دوازده وجب بود.

دعائم الإسلام از امام جعفر صادق علیه السلام :روزی پیراهنی را که علی علیه السلام در آن شمشیر خورده بود و اثر خون او در آن بود ، برای یارانش درآورد و پهن کرد . آن را وجب کردند. دورِ پایین آن ، دوازده وجب و عرض بالای آن ، سه وجب بود و طول آستینش سه وجب بود.

المناقب ، ابن شهر آشوب به نقل از شبیکه : علی علیه السلام را دیدم که ازاری پوشیده و آن را بالای نافش بسته است و بلندی آن تا نیمه ساقش می رسید.

امام صادق علیه السلام :امیرمؤمنان ، هرگاه پیراهن می پوشید ، دستش را می کشید اگر آستین پیراهن از سر انگشتانش می گذشت ، آن را می بُرید.

.


ص: 326

الإمام الباقر علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ یَطوفُ فِی السّوقِ بِیَدِهِ دِرَّهٌ ، فَاُتِیَ بِقَمیصٍ لَهُ سُنبُلانِیٍّ فَلَبِسَهُ ، فَخَرَجَ کُمّاهُ عَلی یَدَیهِ ، فَأَمَرَ بِهِما فَقُطِعا حَتَّی استَوَیا بِیَدَیهِ ، ثُمَّ أخَذَ دِرَّتَهُ فَذَهَبَ یَطوفُ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَلبَسُ القَمیصَ الزّابِیَّ ، ثُمَّ یَمُدُّ یَدَهُ فَیَقطَعُ مَعَ أطرافِ أصابِعِهِ . (2)

المناقب للخوارزمی عن أبی رزین :إنَّ أفضَلَ ثَوبٍ رَأَیتُهُ عَلی عَلِیٍّ القَمیصُ مِن قِهزٍ (3) ، وبُردَینِ قِطرِیَّینِ . (4)

المناقب للخوارزمی عن معاویه عن رجل من بنی کاهل :رَأَیتُ عَلی عَلِیٍّ تُبّانا (5) وقالَ : نِعمَ الثَّوبُ ؛ ما أستَرَهُ لِلعَورَهِ ، وأکَفَّهُ لِلأَذی . (6)

الزهد عن عمر بن قیس :قیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : لِمَ تَرقَعُ قَمیصَکَ ؟ قالَ : یُخشِعُ القَلبَ ، ویَقتَدی بِهِ المُؤمِنُ . (7)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 29 عن سلیمان بن بلال عن الإمام الصادق علیه السلام .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 وراجع صفه الصفوه : ج 1 ص 134 والریاض النضره : ج 3 ص 212 .
3- .القِهز : ثیاب بیض ، یخالطها حریر . وقال الزمخشری : ضرب من الثیاب یتّخذ من صوف کالمرعزّی ، وربّما خالطه الحریر (النهایه : ج 4 ص 129 «قهز») .
4- .المناقب للخوارزمی : ص120 ح 134 وراجع الطبقات الکبری : ج3 ص 26 و ص 28 وأنساب الأشراف : ج2 ص 365 .
5- .التُبّان : سراویل صغیر مقدار شبر ، یستر العوره المغلّظه فقط ، یکون للملّاحین (تاج العروس : ج18 ص 86 «تبن») .
6- .المناقب للخوارزمی : ص120 ح 133 ، فرائد السمطین : ج1 ص 353 ح 279 وراجع مکارم الأخلاق : ج1 ص 223 ح 656 والمناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 .
7- .الزهد لابن حنبل : ص 163 ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 536 ح 893 وفیه «ترفع» بدل «ترقع» و ص 549 ح 923 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 28 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 369 ، تذکره الخواصّ : ص 113 ، صفه الصفوه : ج 1 ص 134 والخمسه الأخیره نحوه وکلّها عن عمرو بن قیس ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 83 ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 235 ؛ مکارم الأخلاق : ج 1 ص 249 ح 739 عن طلحه بن زید عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 .

ص: 327

امام باقر علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام در بازار می گشت و در دست ، تازیانه ای داشت . روزی پیراهنی سنبلانی برایش آوردند . آن را پوشید . آستین هایش از دستانش گذشت . فرمود قسمت اضافیِ آن را قطع کنند تا با دستش هم اندازه شود و آن گاه ، تازیانه اش را برداشت و رفت تا در بازار ، گشت بزند.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام پیراهن زابی (1) می پوشید . آن گاه ، دستش را می کشید و هر آنچه از آستین لباس را که از انگشتان دستش بیشتر بود ، قطع می کرد.

المناقب ، خوارزمی به نقل از ابو رَزین : بهترین لباسی را که بر تن علی علیه السلام دیدم ، پیراهنی از قِهز (پارچه پشمی سفید که رگه هایی از حریر در آن باشد) و دو پارچه قِطرانی (محصول محله ای در شادگان) بود.

المناقب ، خوارزمی به نقل از معاویه ، از شخصی از خاندان بنی کاهل : علی علیه السلام را در حالی که شلوارکی پوشیده بود ، دیدم . فرمود : «بهترین لباس ، آن است که عورت را بپوشاند و به بدن آزار نرساند».

الزهد به نقل از عمر بن قیس : از علی علیه السلام پرسیده شد : چرا پیراهنت را وصله می زنی؟ فرمود : «چون دل را فروتن می کند و مؤمن ، به آن اقتدا می کند».

.

1- .زاب ، نام محلّه ای است در شهر واسط در عراق .

ص: 328

فضائل الصحابه لابن حنبل عن زید بن وهب :إنَّ بَعجَهَ عاتَبَ عَلِیّا فی لِباسِهِ ، فَقالَ : یَقتَدِی المُؤمِنُ ، ویُخشِعُ القَلبَ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام وقَد رُئِیَ عَلَیهِ إزارٌ خَلَقٌ مَرقوعٌ فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ :یَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، وتَذِلُّ بِهِ النَّفسُ ، ویَقتَدی بِهِ المُؤمِنونَ . إنَّ الدُّنیا وَالآخِرَهَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ ، وسَبیلانِ مُختَلِفانِ ، فَمَن أحَبَّ الدُّنیا وتَوَلّاها أبغَضَ الآخِرَهَ وعاداها ، وهُما بِمَنزِلَهِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ؛ وماشٍ بَینَهُما کُلَّما قَرُبَ مِن واحدٍ بَعُدَ مِنَ الآخِرِ ، وهُما بَعدُ ضَرَّتانِ . (2)

المناقب لابن شهر آشوب :رُئِیَ [ عَلی ] عَلِیٍّ علیه السلام إزارٌ غَلیظٌ اشتَراهُ بِخَمسَهِ دَراهِمَ ، ورُئِیَ عَلَیهِ إزارٌ مَرقوعٌ ، فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ ، فَقالَ علیه السلام : یَقتَدی بِهِ المُؤمِنونَ ، ویَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، وتَذِلُّ بِهِ النَّفسُ ، ویَقصِدُ بِهِ المُبالِغُ . وفی رِوایَهٍ : أشبَهُ بِشِعارِ الصّالِحینَ . وفی رِوایَهٍ : أحصَنُ لِفَرجی . وفی رِوایَهٍ : هذا أبعَدُ لی مِنَ الکِبرِ ، وأجدَرُ أن یَقتَدِیَ بِهِ المُسلِمُ . (3)

الطبقات الکبری عن أبی ظبیان :خَرَجَ عَلَینا عَلِیٌّ فی إزارٍ أصفَرَ وخَمیصَهٍ (4) سَوداءَ . (5)

.

1- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 549 ح 924 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 103 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 96 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 250 ح 743 ، نزهه الناظر : ص 53 ح 30 وفیها إلی «المؤمنون» .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 96 وراجع فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 542 ح 908 و 909 .
4- .الخمیصه : ثوب خزّ أو صوف مُعلَم . وقیل : لا تسمّی خمیصه إلّا أن تکون سوداء مُعلَمه (النهایه : ج2 ص 81 «خمص») .
5- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 31 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 408 .

ص: 329

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از زید بن وهب : بعجه [ از خوارج ] ، علی علیه السلام را در لباس پوشیدن ، مورد سرزنش کرد. فرمود : «مؤمن به من اقتدا می کند و [ این شیوه لباس پوشیدنْ] دل را فروتن می سازد».

امام علی علیه السلام هنگامی که جامه ای کهنه و پینه دار پوشیده بود و مورد پرسش قرار گرفته بود : دل با آن ، فروتن می گردد و نفْس ، ذلیل می شود و مؤمنان ، به این کار اقتدا می کنند. دنیا و آخرت ، دو دشمنِ متفاوت اند و دو راه جدا هستند . آن که دنیا را دوست بدارد و به آن علاقه نشان دهد ، آخرت را ناخوش خواهد داشت و با آن ، دشمن خواهد بود . آن دو چون مشرق و مغرب اند و آن که بین آن دو گام می زند ، به هر کدام نزدیک شود ، از دیگری دور می گردد و آن دو ، دو هَوو هستند.

المناقب ، ابن شهر آشوب :بر تن علی علیه السلام جامه ای زِبر که به پنج درهم خریده بود و جامه ای پینه دار دیده شد . از وی در این باره سؤال شد . در پاسخ فرمود : «مؤمنان ، به آن اقتدا می کنند و دل به خاطر آن ، فروتن می شود و نفْس ، ذلیل می گردد و زیاده روی کننده ، به میانه روی می گراید». در روایتی دیگر چنین آمده [ که فرمود] : «به نشانه صالحان ، شبیه تر است» . و در روایتی دیگر ، این گونه آمده است [ که فرمود] : «بهتر نگهدارنده عورت است» . و در روایتی دیگر آمده است [ که فرمود]: «مرا از تکبّر ، بیشتر دور می کند و برای مسلمان ، در اقتدا کردن ، مناسب تر است».

الطبقات الکبری به نقل از ابو ظبیان : علی علیه السلام در حالی که ازاری زرد و لباسی سیاه نقشدار پوشیده بود ، پیش ما آمد.

.


ص: 330

نهج البلاغه عن نوف البکالی :خَطَبَنا ... أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالکوفَهِ وهُوَ قائِمٌ عَلی حِجارَهٍ نَصَبَها لَهُ جَعدَهُ بنُ هُبَیرَهَ المَخزومِیُّ ، وعَلَیهِ مِدرَعَهٌ مِن صوفٍ وحَمائِلُ سَیفِهِ لیفٌ ، وفی رِجلَیهِ نَعلانِ مِن لیفٍ ، وکَأَنَّ جَبینَهُ ثَفِنَهُ بَعیرٍ . (1)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن ابن أبی ملیکه :لَمّا أرسَلَ عُثمانُ إلی عَلِیٍّ فِی الیَعاقیبِ وَجَدَهُ مُتَّزِرا بِعَباءَهٍ ، مُحتَجِزا العِقالَ ، وهُوَ یَهنَأُ (2) بَعیرا لَهُ . (3)

3 / 5 4بَیتُهُالإمام الباقر علیه السلام فی صِفَهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : لَقَد وَلِیَ النّاسَ خَمسَ سِنینَ ، فَما وَضَعَ آجُرَّهً عَلی آجُرَّهٍ ، ولا لَبِنَهً عَلی لَبِنَهٍ . (4)

وقعه صفّین عن الأصبغ بن نباته :إنَّ عَلِیّا لَمّا دَخَلَ الکوفَهَ ، قیلَ لَهُ : أیَّ القَصرَینِ نُنزِلُکَ ؟ قالَ : قَصرُ الخَبالِ لا تُنزِلونیهِ ، فَنَزَلَ عَلی جَعدَهَ بنِ هُبَیرَهَ المَخزومِیِّ. (5)

الکامل فی التاریخ عن سفیان :إنَّ عَلِیّا لَم یَبنِ آجُرَّهً عَلی آجُرَّهٍ ، ولا لَبِنَهً عَلی لَبِنَهٍ ، ولا قَصَبَهً عَلی قَصَبَهٍ ، وإن کانَ لَیُؤتی بِحُبوبِهِ مِنَ المَدینَهِ فی جِرابٍ . (6)

.

1- .نهج البلاغه : صدر الخطبه 182 ؛ ینابیع المودّه : ج 3 ص 443 ح 12 .
2- .هَنَأت البعیر : إذا طلیته بالهناء وهو القَطِران (النهایه : ج 5 ص 277 «هنأ») .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 536 ح 891 ، الزهد لابن حنبل : ص 163 عن أبی ملیکه وفیه «التعاقب» بدل «الیعاقیب» ، الریاض النضره : ج 3 ص 213 ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 236 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 278 ح 110 ولیس فیه «فی الیعاقیب» .
4- .الکافی : ج 8 ص 130 ح 100 ، الأمالی للطوسی : ص 693 ح 1470 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، الأمالی للصدوق : ص 356 ح 437 ، مجمع البیان : ج 9 ص 133 کلاهما عن محمّد بن قیس ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 84 عن عمر بن سعید بن هلال عن الإمام الصادق علیه السلام ، روضه الواعظین : ص 131 .
5- .وقعه صفّین : ص 5 .
6- .الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 443 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 482 وفیه «بجبوبه» بدل «بحبوبه» ، اُسد الغابه : ج 4 ص 97 الرقم 3789 وفیه «بجبوته» ، المناقب للخوارزمی : ص 118 ح 129 وفیه «بحبویه» وکلاهما نحوه .

ص: 331



3 / 5 4 خانه علی

نهج البلاغه به نقل از نَوف بِکالی : امیرمؤمنان علی علیه السلام در کوفه بر روی سنگی که جَعده بن هُبَیره مخزومی برایش گذاشته بود ، برای ما سخنرانی کرد ، در حالی که جامه ای پشمین به تن داشت و بند شمشیرش از لیف بود و در پایش ، دو پاپوش از لیف بود و پیشانی اش چون زانوی شتر ، پینه بسته بود.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابن ابی مَلیکه : هنگامی که عثمان ، کسی را نزد علی علیه السلام در منطقه یعاقیب فرستاد ، او را در حالی که عبایی بر خود پیچیده بود و سربندی بر سر داشت ، دیدند که به شترش قطران می مالید.

3 / 5 4خانه علیامام باقر علیه السلام در وصف امیر مؤمنان علیه السلام : پنج سال بر مردم حکومت کرد و در این مدّت ، آجری بر آجری ننهاد و خشتی بر خشتی نگذاشت.

وقعه صِفّین به نقل از اصبغ بن نُباته : هنگامی که علی علیه السلام وارد کوفه شد ، از وی پرسیدند : در کدام یک از دو قصر ، جایت دهیم؟ فرمود : «مرا در قصر فساد ، سکونت ندهید» . از این رو، به خانه جَعده بن هُبَیره مخزومی رفت.

الکامل فی التاریخ به نقل از سفیان : علی علیه السلام آجری بر آجری ننهاد و خشتی بر خشتی نگذاشت و چوبی به چوبی وصل نکرد و تا زمانی که بود ، آذوقه اش در کیسه از مدینه می آمد.

.


ص: 332

3 / 5 5شِراؤُهُالطبقات الکبری عن فرّوخ :رَأَیتُ عَلِیّا فی بَنی دیوارٍ وأنَا غُلامٌ ، فَقالَ : أ تَعرِفُنی ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، أنتَ أمیرُ المُؤمِنینَ . ثُمَّ أتی آخَرَ فَقالَ : أ تَعرِفُنی ؟ فَقالَ : لا ، فَاشتَری مِنهُ قَمیصا زابِیّا ، فَلَبِسَهُ ، فَمَدَّ کُمَّ القَمیصِ فَإِذا هُوَ مَعَ أصابِعِهِ ، فَقالَ : لَهُ کُفَّهُ . فَلَمّا کَفَّهُ قالَ : الحَمدُِللّهِ الَّذی کَسا عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ . (1)

خصائص الأئمّه علیهم السلام :رُوِیَ عَن مَولیً لِبَنِی الأَشتَرِ النَّخَعِیِّ قالَ : رَأَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیّا علیه السلام وأنَا غُلامٌ وقد أتَی السّوقَ بِالکوفَهِ ، فَقالَ لِبَعضِ باعَهِ الثِّیابِ : أ تَعرِفُنی ؟ قالَ : نَعَم ، أنتَ أمیرُ المُؤمِنینَ ، فَتَجاوَزَهُ . وسَأَلَ آخَرَ ، فَأَجابَ بِمِثلِ ذلِکَ ، إلی أن سَأَلَ واحِدا فَقالَ : ما أعرِفُکَ ، فَاشتَری مِنهُ قَمیصا ، فَلَبِسَهُ ، ثُمَّ قالَ : الحَمدُِللّهِ الَّذی کَسا عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ . وإنَّمَا ابتاعَ علیه السلا ن لا یَعرِفُهُ خَوفا مِنَ المُحاباهِ فی إرخاصِ مَا ابتاعَهُ . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی مطر :رَأَیتُ عَلِیّا مُؤتَزِرا بِإزارٍ ، مُرتَدِیا بِرِداءٍ ، مَعَهُ الدِّرَّهُ ، کَأَنَّهُ أعرابِیُّ یَدورُ بَدَوِیٌّ حَتّی بَلَغَ أسواقَ الکَرابیسِ ، فَقالَ : یا شَیخُ ، أحسِن بَیعی فی قَمیصٍ بِثَلاثَهِ دَراهِمَ . فَلَمّا عَرَفَهُ لَم یَشتَرِ مِنهُ شَیئا . ثُمَّ أتی آخَرَ ، فَلَمّا عَرَفَهُ لَم یَشتَرِ مِنهُ شَیئا . فَأَتی غُلاما حَدَثا ، فَاشتَری مِنهُ قَمیصا بِثَلاثَهِ دَراهِمَ ، ثُمَّ جاءَ أبُو الغُلامِ فَأَخبَرَهُ ، فَأَخَذَ أبوهُ دِرهَما ثُمَّ جاءَ بِهِ ، فَقالَ : هذَا الدِّرهَمُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ . قالَ : ما شَأنُ هذَا الدِّرهَمِ ؟ قالَ : کانَ ثَمَنُ القَمیصِ دِرهَمَینِ (3) . قالَ : باعَنی رِضایَ ، وأخَذَ رِضاهُ . (4)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 28 ، التاریخ الکبیر : ج 7 ص 132 الرقم 600 نحوه ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 369 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 484 .
2- .خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 80 ، حلیه الأبرار : ج 2 ص 236 .
3- .فی المصدر : «کان قمیصاً ثمن درهمین» ، وما أثبتناه من الزهد لابن حنبل والریاض النضره .
4- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 528 ح 878 ، الزهد لابن حنبل : ص 162 ، صفه الصفوه : ج 1 ص 134 عن أبی مطرف ، الریاض النضره : ج 3 ص 220 عن ابن مطرف ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 235 وراجع المناقب للخوارزمی : ص 121 ح 136 .

ص: 333



3 / 5 5 خرید کردن علی

3 / 5 5خرید کردن علیالطبقات الکبری به نقل از فرّوخ : من نوجوان بودم که علی علیه السلام را در [ محلّه ]بنی دیوان دیدم . فرمود : «مرا می شناسی؟» . گفتم : آری. تو امیر مؤمنانی. پیش دیگری رفت و فرمود : «مرا می شناسی؟» . گفت : نه. از وی پیراهنی زابی خرید . آن را پوشید و آستینش را کشید ، که تا انگشتان دستش می رسید . به فروشنده فرمود : «اصلاحش کن» . وی آن را اصلاح کرد . فرمود : «سپاس ، خدایی را که علی بن ابی طالب را پوشاند».

خصائص الأئمّه علیهم السلام: از یکی از غلامان خاندان اَشتر نخعی روایت شده که گفت : زمانی که نوجوان بودم ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب را دیدم که به بازار کوفه آمد . به لباس فروشی فرمود : «آیا مرا می شناسی؟». گفت : آری . تو امیر مؤمنانی . از او رد شد و از دیگری پرسید . او هم همان گونه پاسخ داد . تا آن که به شخصی رسید که گفت : تو را نمی شناسم . از وی پیراهنی خرید و پوشید . آن گاه فرمود : «سپاس ، خدایی را که علی بن ابی طالب را پوشاند». از کسی لباس خرید که وی را نمی شناخت ، از ترس آن که به وی از روی گذشت ، ارزان تر بفروشد.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابو مَطَر : علی علیه السلام را در حالی که ازار و ردایی بر تن داشت و در دستش تازیانه ای بود ، دیدم ، گویی که اعرابی ای است و ناشناس می گردد ، تا آن که به بازار لباس فروشان رسید . به پیرمردی فرمود : «ای پیرمرد! پیراهنی به سه درهم به من بفروش». وقتی آن مرد ، وی را شناخت ، از او چیزی نخرید . نزد دیگری رفت . وقتی او هم وی را شناخت از او هم نخرید تا پیش نوجوانی رفت و از او پیراهنی به سه درهم خرید. وقتی پدر نوجوان آمد و نوجوان به وی خبر داد، پدرش درهمی را برداشت و نزد علی علیه السلام آمد و گفت : این یک درهم توست ، ای امیر مؤمنان! فرمود : «این درهم برای چیست؟ پاسخ داد : قیمت پیراهن ، دو درهم بود . فرمود : «او از روی رضایت من به من فروخت و پول را هم از روی رضایت گرفت».

.


ص: 334

روضه الواعظین عن الأصبغ بن نباته :أتی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ومَعَهُ قَنبَرٌ البَزّازینَ ، فَساوَمَ رَجُلاً بِثَوبَینِ ، فَقالَ : بِعنی ثَوبَینِ . فَقالَ الرَّجُلُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، عِندی حاجَتُکَ . فَلَمّا عَرَفَهُ انصَرَفَ ، حَتّی أتی غُلاما ، فَقالَ : بِعنی ثَوبَینِ ، فَماکَسَهُ (1) الغُلامُ ، حَتَّی اتَّفَقا عَلی سَبعَهِ دَراهِمَ ؛ ثَوبا بِأَربَعَهِ دَراهِمَ ، وثَوبا بِثَلاثَهِ دَراهِمَ ، وقالَ لِغُلامِهِ قَنبَرٍ : اِختَرِ الثَّوبَینِ . فَاختارَ الَّذی بِأَربَعَهٍ ، ولَبِسَ هُوَ الَّذی بِثَلاثَهٍ ، وقالَ : الحَمدُِللّهِ الَّذی رَزَقَنی ما اُواری بِهِ عَورَتی ، وأتَجَمَّلُ بِهِ فی خَلقِهِ . ثُمَّ أتَی المَسجِدَ فَکَوَّمَ کومَهً مِن حَصیً ، فَاستَلقی عَلَیها ، فَجاءَ أبُو الغُلامِ فَقالَ : إنَّ ابنی لَم یَعرِفکَ ، وهذانِ الدِّرهَمانِ رَبِحَهُما ، فَخُذهُما . فَقالَ علیه السلام : ما کُنتُ لِأَفعَلَ ، فَقَد ماکَستُهُ وماکَسَنی ، وَاتَّفَقنا عَلی رِضیً . (2)

دعائم الإسلام فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : خَرَجَ مِنَ المَسجِدِ فَأَتی دارَ فُراتٍ وبِها یَومَئِذٍ یُباعُ الکَرابیسُ ، فَرَأی شَیخا یَبیعُ ، فَقالَ : یا شَیخُ ، بِعنی قَمیصا بِثَلاثَهِ دَراهِمَ . فَقالَ : نَعَم یا أمیرَ المُؤمِنینَ وقامَ قائِما فَلَمّا عَلِمَ علیه السلام أنَّهُ قَد عَرَفَهُ قالَ : اِجلِس . ثُمَّ أتی آخَرَ ، فَکانَ مِثلَ ذلِکَ ، فَقالَ : اِجلِس . ثُمَّ أتی غُلاما ، فَأَعرَضَ عَنهُ ولَم یَلتَفِت إلَیهِ ، فَاشتَری مِنهُ قَمیصا بِثَلاثَهِ دَراهِمَ ، فَلَبِسَهُ ، فَبَلَغَ مِنهُ ما بَینَ الرُّسغَینِ (3) إلَی الکَعبَینِ (4) ، ثُمَّ نَظَرَ إلی کُمَّیهِ فَرآهُما قَد خَرَجا عَلی یَدَیهِ ، فَقَطَعَ ما فَضَلَ عَن أطرافِ أصابِعِهِ ، ثُمَّ قالَ : الحَمدُِللّهِ الَّذی رَزَقَنی مِنَ الرِّیاشِ ما أتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ ، وواری سَوءَتی ، وسَتَرَ عَورَتی ، الحَمدُِللّهِ رَبِّ العالَمینَ . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، هذا قَولٌ قُلتَهُ عَن نَفسِکَ ، أو شَیءٌ سَمِعتَهُ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : کانَ رَسولُ اللّهِ إذا لَبِسَ ثَوبا قالَ مِثلَ هذَا القَولِ . (5)

.

1- .المماکسه فی البیع : انتقاص الثمن واستحطاطه ، والمنابذه بین المتبایعین (النهایه : ج 4 ص 349 «مکس») .
2- .روضه الواعظین : ص 121 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 246 ح 730 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 309 ح 14 .
3- .الرُّسغُ : مجتَمَعُ الساقین والقدمین (لسان العرب : ج 8 ص 428 «رسغ») .
4- .کَعبُ الإنسان : ما أَشرَفَ فوق رُسغِه عند قَدَمِه ، وقیل : هو العظمُ الناشزُ فوق قدمِه (لسان العرب : ج 1 ص 718 «کعب») .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 156 ح 556 وراجع مسند ابن حنبل : ج 1 ص 331 ح 1352 و ح 1354 ومسند أبی یعلی : ج 1 ص 181 ح 290 وتاریخ دمشق : ج 42 ص 486 والبدایه والنهایه : ج 8 ص 4 والمناقب للخوارزمی : ص121 ح 136 .

ص: 335

روضه الواعظین به نقل از اصبغ بن نُباته : امیر مؤمنان به بازار بزّازها آمد و قنبر ، همراه او بود . با مردی برای دو لباس ، چانه زد و فرمود : «دو لباس به من بفروش». مرد گفت : ای امیر مؤمنان! لباسی که می خواهی ، دارم. وقتی آن مرد ، علی علیه السلام را شناخت ، از او گذشت و نزد نوجوانی آمد و فرمود : «دو لباس به من بفروش» . نوجوان ، شروع به چانه زدن کرد تا آن که به هفت درهم توافق کردند؛ یک لباس به چهار درهم و لباس دیگر به سه درهم . به غلامش قنبر فرمود : «یکی از این دو را بردار» . قنبر ، لباس چهار درهمی را برداشت و لباس سه درهمی را خود پوشید و فرمود : «سپاس ، خدایی را که لباسی به من روزی کرد تا با آن ، عورتم را بپوشانم و در بین مردم ، خود را بیارایم». آن گاه به مسجد آمد و از ریگ ها کُپّه ای ساخت و روی آن ، دراز کشید. پدر نوجوان آمد و گفت : پسرم شما را نشناخت . این دو درهم ، سود [ من از ] آن است . اینها را بگیر . فرمود : «آن را قبول نمی کنم . او با من چانه زد و من هم چانه زدم و با هم از روی رضا توافق کردیم».

دعائم الإسلام درباره امام علی علیه السلام [ علی علیه السلام ] از مسجد خارج شد و به منطقه دار فرات که آن روزها بازار کرباس فروش ها بود آمد . پیرمردی فروشنده را دید . فرمود : «ای پیرمرد! پیراهنی به سه درهم به من بفروش؟» . مرد سر پا ایستاد و گفت : آری ، ای امیر مؤمنان! وقتی فهمید که او وی را شناخته است ، فرمود : «بنشین» . آن گاه ، نزد دیگری آمد . او هم چنین کرد. فرمود : «بنشین». آن گاه ، پیش نوجوانی آمد . نوجوان از وی روی برگردانْد و به وی توجّه نکرد . از او پیراهنی به سه درهم خرید و آن را پوشید . بلندی آن ، بین مچ تا روی پا[ یش] می رسید . آن گاه به آستین آن نگاه کرد . دید که از دستش بیرون زده است . قسمت زیادیِ آن (از مقدار انگشتانش) را قطع کرد و آن گاه گفت : «سپاس ، خدایی را که از لباس چیزی به من ارزانی داشت که با آن در بین مردم ، خود را می آرایم، عیوب خود را می پوشانم و شرمگاهم را پوشیده می دارم . سپاس ، خدای جهان راست». مردی به وی گفت : ای امیر مؤمنان! این ، سخنی است که از پیش خود گفتی یا حدیثی است که از پیامبر خدا شنیدی؟ فرمود : «پیامبر خدا ، هرگاه لباس می پوشید ، این را می گفت».

.


ص: 336

فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی بحر عن شیخ لهم :رَأَیتُ عَلی عَلِیٍّ إزارا غَلیظا ، قالَ : اِشتَرَیتُهُ بِخَمسَهِ دَراهِمَ ، فَمَن أربَحَنی فیهِ دِرهَما بِعتُهُ . ورَأَیتُ مَعَهُ دَراهِمَ مَصرورهً ، فَقالَ : هذِهِ بَقِیَّهُ نَفَقَتِنا مِن یَنبُعَ (1) . (2)

إرشاد القلوب :رُوِیَ أنَّ عَلِیّا علیه السلام اجتازَ بِقَصّابٍ وعِندَهُ لَحمٌ سَمینٌ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، هذَا اللَّحمُ سَمینٌ ، اشتَرِ مِنهُ ! فَقالَ لَهُ : لَیسَ الثَّمَنُ حاضِرا . فَقالَ : أنَا أصبِرُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ لَهُ : أنا أصبِرُ عَنِ اللَّحمِ . (3)

.

1- .یَنْبُع : بلیده بالقرب من المدینه ، وبها عیون وحضر وحصن (تقویم البلدان : ص 89) .
2- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 532 ح 885 ، الزهد لابن حنبل : ص 163 ، السنن الکبری : ج 5 ص 538 ح 10794 ولیس فیه ذیله ، اُسد الغابه : ج4 ص97 الرقم 3789 ، الریاض النضره : ج 3 ص 212 نحوه .
3- .إرشاد القلوب : ص 119 .

ص: 337

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابو بحر ، از یکی از استادانش : بر تن علی علیه السلام لباسی زِبر دیدم . فرمود : «این را به پنج درهم خریده ام . هرکس یک درهم سود بدهد ، آن را می فروشم . در پیشش چند درهم در کیسه دیدم. فرمود : «این ، باقی مانده خرجی مان از [ منطقه ] یَنبُع است».

إرشاد القلوب :روایت شده که علی علیه السلام از پیش قصّابی گذر کرد که لاشه ای فربه داشت. مرد گفت : ای امیر مؤمنان! این، لاشه ای فربه است. از آن بخر. به او فرمود : «الآن ، پولش را ندارم». گفت : ای امیر مؤمنان! صبر می کنم . به او فرمود : «من برای خوردن گوشت ، صبر می کنم!».

.


ص: 338

3 / 5 6مُواساتُهُالإمام الباقر علیه السلام فی صِفَهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : إن کانَ لَیَشتَرِی القَمیصَ السُّنبُلانِیَّ (1) ، ثُمَّ یُخَیِّرُ غُلامَهُ خَیرَهُما ثُمَّ یَلبَسُ الباقِیَ . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن أبی النوار :أتانی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ومَعَهُ غُلامٌ لَهُ ، فَاشتَری مِنّی قَمیصَ کَرابیسَ ، قالَ لِغُلامِهِ : اِختَر أیَّهُما شِئتَ . فَأَخَذَ أحَدَهُما ، وأخَذَ عَلِیٌّ الآخَرَ فَلَبِسَهُ ، ثُمَّ مَدَّ یَدَهُ ، فَقالَ : اِقطَعِ الَّذی یَفضُلُ مِن قَدرِ یَدی . فَقَطَعَهُ وکَفَّهُ ، فَلَبِسَهُ وذَهَبَ . (3)

الغارات عن أبی مطر فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : أتی سوقَ الکَرابیسِ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ وَسیمٍ ، فَقالَ : یا هذا ، عِندَکَ ثَوبانِ بِخَمسَهِ دَراهِمَ ؟ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَقالَ : نَعَم ، یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَلَمّا عَرَفَهُ مَضی عَنهُ وتَرَکَهُ ، فَوَقَفَ عَلی غُلامٍ فَقالَ لَهُ : یا غُلامُ ، عِندَکَ ثَوبانِ بِخَمسَهِ دَراهِمَ ؟ قالَ : نَعَم ، عِندی ثَوبانِ ، أحَدُهُما أخیَرُ مِنَ الآخَرِ ؛ واحِدٌ بِثَلاثَهٍ ، وَالآخَرُ بِدِرهَمَینِ . قالَ : هَلُمَّهُما . فَقالَ : یا قَنبَرُ ، خُذِ الَّذی بِثَلاثَهٍ . قالَ : أنتَ أولی بِهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؛ تَصعَدُ المِنبَرَ ، وتَخطُبُ النّاسَ . فَقالَ : یا قَنبَرُ ، أنتَ شابٌّ ، ولَکَ شِرَّهُ الشَّبابِ ، وأنَا أستَحیی مِن رَبّی أن أتَفَضَّلَ عَلَیکَ ؛ لِأَ نّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسونَ ، وأطعِموهُم مِمّا تَأکُلونَ . ثُمَّ لَبِسَ القَمیصَ ومُدَّ یَدَهُ فی رُدنِهِ فَإِذا هُوَ یَفضُلُ عَن أصابِعِهِ ، فَقالَ : یا غُلامُ ، اِقطَع هذَا الفَضلَ . فَقَطَعَهُ ، فَقالَ الغُلامُ : هَلُمَّهُ أکُفَّهُ یا شَیخُ . فَقالَ : دَعهُ کَما هُوَ ؛ فَإِنَّ الأَمرَ أسرَعُ مِن ذلِکَ . (4)

.

1- .کذا فی المصدر ، وفی بقیّه المصادر : «القمیصین السنبلانیّین» .
2- .الکافی : ج 8 ص 30 ح 100 ، الأمالی للطوسی : ص 692 ح 1470 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، الأمالی للصدوق : ص 356 ح 437 عن محمّد بن قیس ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 245 ح 728 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 157 ح 559 کلاهما نحوه وراجع صفه الصفوه : ج 1 ص 134 والریاض النضره : ج 3 ص 211 .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 1 ص 544 ح 911 ، الزهد لابن حنبل : ص 165 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 97 الرقم 3789 وفیهما «قمیصَی» بدل «قمیص» ، شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 235 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 278 ح 109 وزاد فیها «وهو خلیفه» بعد «غلام له» .
4- .الغارات : ج 1 ص 106 ، روضه الواعظین : ص 121 .

ص: 339



3 / 5 6 مواسات علی

3 / 5 6مواسات علیامام باقر علیه السلام در وصف امیرمؤمنان علیه السلام : دو پیراهن سنبلانی می خرید و غلامش را در انتخاب بهترینِ آن دو ، آزاد می گذاشت و خود ، دیگری را می پوشید.

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابو نوار : علی بن ابی طالب علیه السلام به همراه غلامش پیش من آمد و از من ، دو پیراهن کرباس خرید و آن گاه به غلامش فرمود : «هر کدام را که می خواهی ، انتخاب کن» . او یکی از آن دو را برگزید و علی علیه السلام دیگری را برداشت و پوشید . آن گاه آستینش را اندازه گرفت و فرمود : «آن مقدار که از دست من بیرون می زند ، قطع کن». غلام ، آن را قطع کرد و دوخت و علی علیه السلام پوشید و رفت.

الغارات به نقل از ابو مَطَر ، درباره امام علی علیه السلام : [ علی علیه السلام ] به بازار کرباس فروش ها آمد و در برابر فرد خوش چهره ایستاد و فرمود : «ای مرد! دو لباس به پنج درهم داری؟» . مرد ، فوری برخاست و گفت : آری ، ای امیر مؤمنان! وقتی مرد او را شناخت ، علی علیه السلام او را رها کرد و از وی گذشت و پیش جوانی آمد و فرمود : «ای جوان! آیا دو لباس به پنج درهم داری؟» . گفت : آری ، دو تا لباس دارم که یکی بهتر از دیگری است؛ یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم. علی علیه السلام فرمود : «آنها را بیاور». آن گاه فرمود : «ای قنبر! آن را که سه درهم است، تو بردار». قنبر گفت : ای امیر مؤمنان! تو به لباس سه درهمی سزاوارتری ؛ چون به منبر می روی و برای مردم ، سخنرانی می کنی. فرمود : «ای قنبر! تو جوانی و نشاطِ جوانی داری و من از پروردگارم شرم می کنم که بر تو برتری جویم ؛ چون از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود : [ به بندگان خود] از آنچه می پوشید ، بپوشانید و از آنچه می خورید ، بخورانید ». آن گاه ، لباس را پوشید و دستش را درون آستین کشید و دید که آستین از انگشتانش می گذرد . فرمود : «ای جوان! این زیادی را ببُر» . جوان ، آن را بُرید و گفت : ای پیرمرد! بده تا آن را بدوزم. فرمود : «همین طور رهایش کن؛ چون عمر ، کوتاه تر از این است».

.


ص: 340

3 / 5 7الجَمعُ بَینَ العِبادَهِ وَالعَمَلِالإمام الباقر علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام إذا صَلَّی الفَجرَ لَم یَزَل مُعَقِّبا إلی أن تَطلُعَ الشَّمسُ ، فَإِذا طَلَعَتِ اجتَمَعَ إلَیهِ الفُقَراءُ وَالمَساکینُ وغَیرُهُم مِنَ النّاسِ فَیُعَلِّمُهُمُ الفِقهَ وَالقُرآنَ ، وکانَ لَهُ وَقتٌ یَقومُ فیهِ مِن مَجلِسِهِ ذلِکَ . (1)

عدّه الداعی :یُروی عَن سَیِّدِنا أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام أنَّهُ لَمّا کانَ یَفرُغُ مِنَ الجِهادِ یَتَفَرَّغُ لِتَعلیمِ النّاسِ وَالقَضاءِ بَینَهُم ، فَإِذا یَفرُغُ مِن ذلِکَ اشتَغَلَ فی حائِطٍ لَهُ یَعمَلُ فیهِ بِیَدِهِ ، وهُوَ مَعَ ذلِکَ ذاکِرٌ لِلّهِ جَلَّ جَلالُهُ . (2)

حلیه الأولیاء فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : کانَ علیه السلام إذا لَزِمَهُ فِی العَیشِ الضّیقُ وَالجَهدُ أعرَضَ عَنِ الخَلقِ ، فَأَقبَلَ عَلَی الکَسبِ وَالکَدِّ . (3)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 4 ص 109 عن أعین ؛ بحار الأنوار : ج 41 ص 132 .
2- .عدّه الداعی : ص 101 ، إرشاد القلوب : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 16 ح 70 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 70 .

ص: 341