گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
3 / 5 7 جمع بین عبادت و کار کردن



3 / 5 7جمع بین عبادت و کار کردنامام باقر علیه السلام :هنگامی که علی علیه السلام نماز صبح می خواند ، تا طلوع خورشید به تعقیبات نماز می پرداخت و هنگامی که آفتاب سر می زد ، تهی دستان و بینوایان و دیگر مردم ، گِرد او جمع می شدند و وی به آنان دین شناسی و قرآن ، آموزش می داد و در وقت مشخّصی این جلسه را ترک می کرد.

عُدّه الداعی :درباره سرورمان امیر مؤمنان روایت شده که هرگاه وی از جنگ فارغ می شد ، وقت خود را به آموزش مردم و داوری بین آنان می گذرانْد و هرگاه از این کار هم رهایی می یافت ، در بوستانی که داشت ، با دست خود ، مشغول به کار می شد و در همین حال ، ذِکرگوی خداوند جل جلاله بود.

حلیه الأولیاء درباره امام علی علیه السلام : [ علی علیه السلام ]هرگاه در زندگی اش تنگ دست می شد ، از مردم جدا می شد و به کسب و کار و تلاش ، رو می آورد.

.


ص: 342

کتاب من لایحضره الفقیه :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَخرُجُ فِی الهاجِرَهِ (1) فِی الحاجَهِ قَد کُفِیَها ؛ یُریدُ أن یَراهُ اللّهُ تَعالی ، یُتعِبُ نَفسَهُ فی طَلَبِ الحَلالِ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :لَقِیَ رَجُلٌ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام وتَحتَهُ وَسَقٌ مِن نَویً ، فَقالَ لَهُ : ما هذا یا أبَا الحَسَنِ تَحتَکَ ؟ فَقالَ : مِئَهُ ألفِ عَذقٍ إن شاءَ اللّهُ ، قالَ : فَغَرَسَهُ ، فَلَم یُغادِر مِنهُ نَواهٌ وَاحِدَهٌ . (3)

علل الشرائع عن ابن عمر :بَینا أنَا مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی نَخیلِ المَدینَهِ وهُوَ یَطلُبُ عَلِیّا علیه السلام إذَا انتَهی إلی حائِطٍ ، فَأَطلَعَ فیهِ ، فَنَظَرَ إلی عَلِیٍّ علیه السلام وهُوَ یَعمَلُ فِی الأَرضِ وقَدِ اغبارَّ ، فَقالَ : ما ألومُ النّاسَ أن یُکَنّوکَ أبا تُرابٍ . (4)

المستدرک علی الصحیحین عن ابن عبّاس فی عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ غَزوَهِ خَیبَرَ : قالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَأَبعَثَنَّ رَجُلاً لا یُخزیهِ اللّهُ أبَدا ، یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ . قالَ : فَاستَشرَفَ لَها مُستَشرِفٌ ، فَقالَ : أینَ عَلِیٌّ ؟ فَقالوا : إنَّهُ فِی الرَّحی یَطحَنُ . قالَ : وما کانَ أحَدُهُم لِیَطحَنَ (5) ! قالَ : فَجاءَ وهُوَ أرمَدُ لا یَکادُ أن یُبصِرُ ، قالَ : فَنَفَثَ فی عَینَیهِ ، ثُمَّ هَزَّ الرّایَهَ ثَلاثا فَأَعطاها إیّاهُ ، فَجاءَ عَلِیٌّ بِصَفِیَّهَ بِنتِ حُیَیٍّ . (6)

.

1- .الهاجِرَه : إنّما تکون فی القیظ ، وهی قبل الظهر بقلیل وبعدها بقلیل (لسان العرب : ج5 ص 255 «هجر») .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 163 ح 3596 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 200 ح 24 .
3- .الکافی : ج 5 ص 75 ح 6 عن زراره و ح 9 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 302 ح 1133 کلاهما نحوه من دون إسنادٍ إلی المعصوم .
4- .علل الشرائع : ص 157 ح 4 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 320 ح 242 ، بحار الأنوار : ج 35 ص 50 ح 2 .
5- .جدیرٌ بالذکر أنّ الإمام علیه السلام حین کان أرمد العین ولم یستطِع أداء عمل ، لم یترک العمل رأسا بل اشتغل بعمل لا یحتاج إلی البصر کالطحن لدعم جیش المسلمین ، ولم یمنعه من ذلک سابقته فی الإسلام ، وقیادته لجیش المسلمین ، وکونه صهرا للنبیّ صلی الله علیه و آله و ... .
6- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 143 ح 4652 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 708 ح 3062 وفیه «الرحل» بدل «الرحی» ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 683 ح 1168 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 71 ح 23 ، المعجم الکبیر : ج 12 ص 77 ح 12593 نحوه ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 99 ، کفایه الطالب : ص 241 ، ذخائر العقبی : ص 156 ، المناقب للخوارزمی : ص 125 ح 140 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 338 ؛ تفسیر فرات : ص 341 ح 466 و ص 420 ح 558 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 299 ح 618 ، العمده : ص 85 ح 102 وص 238 ح 366 .

ص: 343

کتاب من لا یحضره الفقیه :امیر مؤمنان ، در گرمای نیم روز به دنبال معاش به مقداری که برایش بس باشد، می رفت و می خواست که خداوند ، او را در حالی که خود را برای طلب کسب حلال به رنج می افکَند ، ببیند.

امام باقر علیه السلام :شخصی امیرمؤمنان را در حالی که روی باری از هسته خرما نشسته بود ، دید . به وی گفت : ای ابو الحسن! این بار چیست؟ فرمود : «إن شاء اللّه ، هزار نهالِ نخل!» . علی علیه السلام آنها را کاشت و حتی یک هسته را هم واننهاد.

علل الشرائع به نقل از ابن عمر : روزی در مدینه ، همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و ایشان در پی علی علیه السلام می گشت تا آن که به بوستان او رسیدیم . به درون آن سرکشید . علی علیه السلام را در حالی که غبارآلود مشغول کار روی زمین بود ، دید . فرمود : «مردم را از این که تو را ابو تراب خطاب کنند ، سرزنش نمی کنم».

المستدرک علی الصحیحین به نقل از ابن عبّاس، درباره علی علیه السلام در جنگ خیبر : پیامبر خدا به او فرمود : «فردا مردی را خواهم فرستاد که هیچ گاه ، خدا او را شرمنده نمی کند . او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست می دارند». یکی گردن کشید . فرمود : «علی کجاست؟» . گفتند : او در آسیاب ، آرد می کند. (1) فرمود : «کسی از آنها نیست که آرد کند؟». علی علیه السلام در حالی که چشمْ دردی داشت که نمی توانست ببیند ، آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله در چشم او دمید . آن گاه ، پرچم را سه بار به چرخش درآورد و به علی علیه السلام داد و او [ دشمن را شکست داد و ]صفیّه دختر حُیّی (بزرگ یهود خیبر) را آورد.

.

1- .شایان ذکر است که امام علیه السلام حتّی در آن زمان که به سبب چشمْ درد ، توان فعّالیت از او سلب شده بود ، به کارهایی چون آسیاب کردن غلّات برای سپاه اسلام که نیازی به دیدن نداشت می پرداخت ، در حالی که از فرماندهان سپاه و سابقه داران در اسلام و نیز داماد پیامبر خدا بود .

ص: 344

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَحتَطِبُ ویَستَقی ویَکنُسُ ، وکانَت فاطِمَهُ سَلامُ اللّهِ عَلَیها تَطحَنُ وتَعجِنُ وتَخبِزُ . (1)

عنه علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَستَقی ویَحتَطِبُ ، وکانَت فاطِمَهُ علیهاالسلام تَطحَنُ وتَعجِنُ وتَخبِزُ وتَرقَعُ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :تَقاضی عَلِیٌّ وفاطِمَهُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی الخِدمَهِ ، فَقَضی عَلی فاطِمَهَ بِخِدمَهِ ما دونَ البابِ ، وقَضی عَلی عَلِیٍّ ما خَلفَهُ . فَقالَت فاطِمَهُ : فَلا یَعلَمُ ما داخَلَنی مِنَ السُّرورِ إلَا اللّهُ بِإِکفائی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ . (3)

تنبیه الخواطر :دَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی فاطِمَهَ وهِیَ تَطحَنُ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لِأَیِّکُما أعقُبُ ؟ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لِفاطِمَهَ ؛ فَإِنَّها قَد أعیَت . فَقامَت فاطِمَهُ ، فَطَحَنَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَعَ عَلِیٍّ لِفاطِمَهَ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :دَخَلَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفاطِمَهُ جالِسَهٌ عِندَ القِدرِ ، وأنَا اُنقِی العَدَسَ ، قالَ : یا أبَا الحَسَنِ ! قُلتُ : لَبَّیکَ یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : اِسمَع مِنّی وما أقولُ إلّا مِن أمرِ رَبّی ما مِن رَجُلٍ یُعینُ امرَأَتَهُ فی بَیتِها إلّا کانَ لَهُ بِکُلِّ شَعرَهٍ عَلی بَدَنِهِ عِبادَهُ سَنَهٍ ؛ صِیامٌ نَهارُها ، وقِیامٌ لَیلُها . (5)

.

1- .الکافی : ج 5 ص 86 ح 1 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 169 ح 3640 ، الأمالی للطوسی : ص 661 ح 1369 کلّها عن هشام بن سالم ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 79 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 104 وفیه «یستسقی» بدل «یستقی» .
2- .الکافی : ج 8 ص 165 ح 176 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 148 وفیه «ترقع الثوب» وکلاهما عن زید بن الحسن .
3- .قرب الإسناد : ص 52 ح 170 عن أبی البختری عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 43 ص 81 ح 1 .
4- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 230 .
5- .جامع الأخبار : ص 275 ح 751 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 132 ح 1 .

ص: 345

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، هیزم می آورد ، آب می کشید و خانه را جارو می زد و فاطمه علیهاالسلام آرد می کرد، خمیر درست می کرد و نان می پخت.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام آب می کشید و هیزم جمع می نمود و فاطمه علیهاالسلام آرد می ساخت، خمیر می کرد، نان می پخت و لباس وصله می زد.

امام باقر علیه السلام :فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام درباره کار ، از پیامبر خدا داوری خواستند . پیامبر صلی الله علیه و آله بر فاطمه سلام اللّه علیها به کار درون خانه و به علی علیه السلام به کار بیرون از خانه ، حکم کرد. فاطمه علیهاالسلام فرمود : «از این که پیامبر خدا مرا از دوش به دوش شدن با مردان ، معاف داشت ، شادی ای در درونم پیدا شد که اندازه آن را جز خدا نمی داند».

تنبیه الخواطر :پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و او مشغول آرد کردن به همراهی علی علیه السلام بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «به کدام یک از شما کمک کنم؟». علی علیه السلام گفت : به فاطمه . چون او خسته شده است ، فاطمه علیهاالسلام برخاست و پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه علی علیه السلام برای فاطمه علیهاالسلام آرد درست کردند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا به خانه ما آمد ، در حالی که فاطمه علیهاالسلام کنار دیگ نشسته بود و من ، عدس پاک می کردم. فرمود : «ای ابو الحسن!» . گفتم : بلی ، ای پیامبر خدا! فرمود : «از من بشنو که من جز از فرمان الهی سخن نمی گویم . هیچ مردی نیست که در خانه به همسرش کمک کند ، جز آن که در برابر هر موی بدنش [ ثواب ]یک سال عبادت که روزهایش روزه و شب هایش مشغول عبادت باشد ، به وی داده می شود.

.


ص: 346

راجع : ص 352 (صدقاته) .

3 / 6إمامُ المُتَصَدِّقینَ3 / 6 1آیَهٌ ما عَمِلَ بِها غَیرُ الإِمامِ«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً ذَ لِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُواْ وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (1) . 2

.

1- .المجادله : 12 و 13 .

ص: 347



3 / 6 پیشوای صدقه دهندگان

3 / 6 1 آیه ای که جز امام ، کسی بدان عمل نکرد

ر . ک : ص 353 (صدقه های علی) .

3 / 6پیشوای صدقه دهندگان3 / 6 1آیه ای که جز امام ، کسی بدان عمل نکرد«ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با پیامبر [ خدا ]گفتگوی محرمانه ای (نجوایی) دارید، پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه ای بپردازید. این [ کار ]برای شما بهتر و پاکیزه تر است ؛ 1 و اگر چیزی نیافتید ، (1) بدانید که خدا ، آمرزنده مهربان است. آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه هایی بپردازید؟ و چون نکردید و خدا [ هم ] بر شما بخشود، پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و از خدا و فرستاده او فرمان برید و خدا به آنچه می کنید ، آگاه است» .

.

1- .با پیامبر صلی الله علیه و آله سر باز زدند و جز علی علیه السلام کسی با آن حضرت نجوا نکرد . علی علیه السلام ده بار نجوا کرد و هر بار که به نجوا پرداخت ، پیش از آن صدقه داد ، و پس از آن ، آیه نازل شد و حکم را نسخ کرد (المیزان فی تفسیر القرآن : ج 19 ص 189) .

ص: 348

الإمام علیّ علیه السلام :(1) إنَّ فی کِتابِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ لَایَهً ما عَمِلَ بِها أحَدٌ قَبلی ، ولا یَعمَلُ بِها أحَدٌ بَعدی ؛ «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً» ، قالَ : فُرِضَت ثُمَّ نُسِخَت . (2)

عنه علیه السلام :آیَهٌ مِن کِتابِ اللّهِ لَم یَعمَل بِها أحَدٌ قَبلی ، ولا یَعمَل بِها أحَدٌ بَعدی ، کانَ عِندی دینارٌ فَصَرَفتُهُ بِعَشَرَهِ دَراهِمَ ، فَکُنتُ إذا جِئتُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله تَصَدَّقتُ بِدِرهَمٍ ، فَنُسِخَت ، فَلَم یَعمَل بِها أحَدٌ قَبلی ؛ «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً» . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ فی کِتابِ اللّهِ لَایَهً ما عَمِلَ بِها أحَدٌ ، ولا یَعمَلُ بِها أحَدٌ بَعدی ؛ آیَهَ النَّجوی : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَهً» الآیَهَ ؛ قالَ : کانَ عِندی دِینارٌ فَبِعتُهُ بِعَشَرَهِ دَراهِمَ ، فَناجَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَکُنتُ کُلَّما ناجَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَدَّمتُ بَینَ یَدَی نَجوایَ دِرهَما ، ثُمَّ نُسِخَت فَلَم یَعمَل بِها أحَدٌ ، فَنَزَلَت : «ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَکُمْ صَدَقَتٍ» الآیَهَ . (4)

.

1- .السابقه ، وفیه عتاب شدید لصحابه النبیّ صلی الله علیه و آله والمؤمنین ، حیث إنّهم ترکوا مناجاته صلی الله علیه و آله خوفا من بذل المال بالصدقه ، فلم یناجه أحد منهم إلّا علیّ علیه السلام فإنّه ناجاه عشر نجوات ، کلّما ناجاه قدم بین یدی نجواه صدقه ثمّ نزلت الآیه ونسخت الحکم (المیزان فی تفسیر القرآن : ج 19 ص 189) .
2- .تفسیر الطبری : ج 14 الجزء 28 ص 20 عن مجاهد ، المناقب للخوارزمی : ص 277 ح 262 .
3- .تفسیر الطبری : ج 14 الجزء 28 ص 20 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 75 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 505 ح 62 ، المناقب لابن المغازلی : ص 326 ح 373 کلّها عن مجاهد ، تفسیر الفخر الرازی : ج 29 ص 272 ؛ تفسیر القمّی : ج 2 ص 357 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 191 ح 113 کلاهما عن مجاهد ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 673 ح 4 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلی المعصوم وکلّها نحوه .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 524 ح 3794 عن عبد الرحمن بن أبی لیلی ، أسباب نزول القرآن : ص 432 ح 797 ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 84 ؛ الخصال : ص 574 ح 1 عن مکحول ، مجمع البیان : ج 9 ص 379 ، تفسیر فرات : ص 470 ح 615 عن مجاهد وکلّها نحوه وراجع المصنّف لابن أبی شیبه : ج7 ص 505 ح 63 والبرهان فی تفسیر القرآن : ج5 ص 323 ح 326 .

ص: 349

امام علی علیه السلام :در کتاب خداوند عز و جل آیه ای است که پیش از من ، کسی به آن عمل نکرده و پس از من هم کسی به آن عمل نخواهد کرد : «ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با پیامبر [ خدا] گفتگوی محرمانه ای دارید ، پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه ای بپردازید» . [ فرمود : ]این کار ، واجب شد و آن گاه ، نَسخ گشت.

امام علی علیه السلام :آیه ای از کتاب خدا هست که پیش از من ، کسی به آن عمل نکرد و پس از من هم کسی به آن ، عمل نخواهد کرد . نزد من یک دینار بود که آن را به ده درهم تبدیل کردم و هرگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدم ، یک درهم صدقه می دادم. این آیه نَسخ شد و قبل از من ، کسی به آن عمل نکرد: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با پیامبر [ خدا ]گفتگوی محرمانه ای دارید ، پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه ای بپردازید» .

امام علی علیه السلام :در کتاب خدا آیه ای هست که هیچ کس [ جز من] به آن ، عمل نکرد و پس از من هم کسی به آن ، عمل نخواهد کرد . [ این ، ] آیه نجواست : «ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با پیامبر [ خدا ]گفتگوی محرمانه ای دارید ، پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه ای بپردازید؟» تا آخر آیه . من یک دینار داشتم . آن را به ده درهم تبدیل کردم و با پیامبر صلی الله علیه و آله نجوا کردم و هرگاه که با پیامبر صلی الله علیه و آله نجوا می کردم ، پیش از نجوا ، یک درهم صدقه می دادم . سپس آیه منسوخ شد و کسی به آن عمل نکرد و سپس [ این آیه ] نازل شد : «آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود ، صدقه هایی بپردازید» تا آخر آیه.

.


ص: 350

تفسیر ابن کثیر عن مجاهد :نُهوا عَن مُناجاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حَتّی یَتَصَدَّقوا ، فَلَم یُناجِهِ إلّا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ قَدَّمَ دِینارا صَدَقَهً تَصَدَّقَ بِهِ ، ثُمَّ ناجَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَسَأَلَهُ عَن عَشرِ خِصالٍ ، ثُمَّ اُنزِلَتِ الرُّخصَهُ . (1)

فرائد السمطین :رُوِیَ عَن عَلِیٍّ رضی الله عنه أنَّهُ ناجی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرَ مَرّاتٍ بِعَشرِ کَلِماتٍ قَدَّمَها عَشرَ صَدَقاتٍ ، فَسَأَلَ فِی الاُولی : مَا الوَفاءُ ؟ قالَ : التَّوحِیدُ ، وشَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . ثُمَّ قالَ : ومَا الفَسادُ ؟ قالَ : الکُفرُ ، وَالشِّرکُ بِاللّهِ عَزَّ وجَلَّ . قالَ : ومَا الحَقُّ ؟ قالَ : الإِسلامُ ، وَالقُرآنُ ، وَالوِلایَهُ إذَا انتَهَت إلَیکَ . قالَ : ومَا الحیلَهُ ؟ قالَ : تَرکُ الحیلَهِ . قالَ : وما عَلَیَّ ؟ قالَ : طاعَهُ اللّهِ وطاعَهُ رَسولِهِ . قالَ : وکَیفَ أدعُو اللّهَ تَعالی ؟ قالَ : بِالصِّدقِ وَالیَقینِ . قالَ : وماذا أسأَلُ اللّهَ تَعالی ؟ قالَ : العافِیَهَ . قالَ : وماذا أصنَعُ لِنَجاهِ نَفسی ؟ قالَ : کُل حَلالاً ، وقُل صِدقا . قالَ : ومَا السُّرورُ ؟ قالَ : الجَنَّهُ . قالَ : ومَا الرّاحَهُ ؟ قالَ : لِقاءُ اللّهِ تَعالی . فَلَمّا فَرَغَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مِن جَوابِ أسئِلَهٍ عَلِیٍّ نُسِخَ حُکمُ وُجوبِ الصَّدَقَهِ . (2)

.

1- .تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 75 ، تفسیر الطبری : ج 14 الجزء 28 ص 20 ، تفسیر الفخر الرازی : ج 29 ص 272 عن ابن عبّاس ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 84 نقلاً عن عبد بن حمید وابن المنذر وابن أبی حاتم ؛ مجمع البیان : ج 9 ص 379 عن مجاهد وقتاده ، العمده : ص 185 ح 282 کلّها نحوه وراجع شواهد التنزیل : ج 2 ص 311 328 .
2- .فرائد السمطین : ج 1 ص 359 ح 285 .

ص: 351

تفسیر ابن کثیر به نقل از مجاهد : مردم از نجوا کردن (گفتگوی محرمانه) با پیامبر صلی الله علیه و آله نهی شدند ، مگر آن که صدقه بدهند، پس از آن کسی جز علی بن ابی طالب علیه السلام با پیامبر نجوا نکرد . یک دینار ، صدقه داد و آن گاه با پیامبر صلی الله علیه و آله نجوا کرد و از او درباره ده ویژگی پرسید و پس از آن ، آیه «رخصت» نازل شد.

فرائد السمطین :از علی علیه السلام روایت شده که وی ، ده بار و برای ده موضوع با پیامبر خدا نجوا کرد و ده صدقه برای آنها پرداخت . در بار اوّل پرسید : وفا چیست؟ [ پیامبر خدا] فرمود : «توحید و شهادت به لا إله إلّا اللّه ». آن گاه پرسید : فساد چیست؟ فرمود : «کفر و شرک به خداوند عز و جل» . پرسید : حق چیست؟ فرمود : «اسلام، قرآن و ولایت زمانی که به دست تو برسد ». پرسید : زرنگی چیست؟ فرمود : «ترک زرنگی». پرسید : بر من چه واجب است؟ فرمود : «اطاعت خداوند و اطاعت فرستاده او». پرسید : چگونه خداوند متعال را بخوانم؟ فرمود : «از روی صداقت و یقین». پرسید : از خداوند متعال ، چه چیزی بخواهم؟ فرمود : «سلامت [ دین و بدن]» . پرسید : برای نجات خویش ، چه کار کنم؟ فرمود : «حلال بخور و راست بگو». پرسید : شادی چیست؟ فرمود : «بهشت». پرسید : آسایش چیست؟ فرمود : «دیدار خداوند متعال». هنگامی که پیامبر خدا از پاسخ گفتن به پرسش های علی علیه السلام فارغ شد ، حکم وجوب صدقه ، نَسخ شد.

.


ص: 352

3 / 6 2صَدَقاتُهُالإمام علیّ علیه السلام :لَقَد رَأَیتُنی مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وإنّی لَأَربُطُ الحَجَرَ عَلی بَطنی مِنَ الجوعِ ، وإنَّ صَدَقَتِی الیَومَ لَأَربَعونَ ألفا . (1)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق علیهماالسلام :قَد أعتَقَ عَلِیٌّ علیه السلام وِلدانا کَثیرَهً . (2)

الإمام الصادق علیه السلام فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : وَاللّهِ ، لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ لِوَجهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، دَبِرَت (3) فیهِم یَداهُ . (4)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 334 ح 1367 و 1368 وفیه «وإنّ صدقه مالی لتبلغ أربعین ألف دینار» بدل «وإنّ صدقتی ...» ، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 712 ح 1217 و 1218 نحوه و ج 1 ص 539 ح 899 و ص 550 ح 927 ، الزهد لابن حنبل : ص 166 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 85 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 97 الرقم 3789 کلاهما نحوه ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 636 کلّها عن محمّد بن کعب القرظی ، الریاض النضره : ج 3 ص 207 ؛ الصراط المستقیم : ج 3 ص 95 نحوه .
2- .الکافی : ج 6 ص 181 ح 2 عن محمّد بن مسلم ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 302 ح 1136 وفیه «ولدا» بدل «ولدانا» .
3- .الدَّبَر : الجُرح الذی یکون فی ظهر البعیر ، وقیل : هو أن یقرَح خُفّ البعیر (النهایه : ج2 ص 97 «دبر») . والمراد هنا : قرحَت یداه .
4- .الکافی : ج 8 ص 165 ح 175 عن معاویه بن وهب ، الأمالی للصدوق : ص356 ح 437 عن محمّد بن قیس عن الإمام الباقر علیه السلام وفیه «لقد أعتق ألف مملوک من کدّ یده ، تربت فیه یداه وعرق فیه وجهه» ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 148 وفیه «لقد أعتق من صلب ماله ألف مملوک ، کلّ ذلک تحفّی فیه یداه ویعرق فیه جبینه التماس ما عند اللّه والخلاص من النار» ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 302 ح 1133 من دون إسنادٍ إلی المعصوم وفیه «أعتق ألف مملوک کلّهم من کسب یده علیه السلام » .

ص: 353



3 / 6 2 صدقه های علی

3 / 6 2صدقه های علیامام علی علیه السلام :مرا با پیامبر خدا می دیدی که از گرسنگی ، سنگ بر شکم می بستم و امروز ، صدقه های [ واجب] من ، چهل هزار [ سکّه] است.

امام باقر یا امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام بندگان زیادی را آزاد ساخت.

امام صادق علیه السلام درباره علی علیه السلام : به خدا سوگند ، وی در راه خدا ، هزار بنده را آزاد ساخت که در این راه ، دست هایش زخمی گشت (1) .

.

1- .یعنی با دستْ رنج خویش آزادشان ساخت .

ص: 354

عنه علیه السلام :أعتَقَ عَلِیٌّ علیه السلام ألفَ مَملوکٍ مِمّا عَمِلَت یَداهُ وإن کانَ عِندَکُم ، إنَّما حَلواهُ التَّمرُ وَاللَّبَنُ ، وثِیابُهُ الکَرابیسُ . (1)

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَضرِبُ بِالمَرِّ (2) ویَستَخرِجُ الأَرَضینَ ، وکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَمَصُّ النَّوی بِفیهِ ویَغرِسُهُ فَیَطلُعُ مِن ساعَتِهِ ، وإنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ مِن مالِهِ وکَدِّ یَدِهِ . (3)

الغارات عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیهماالسلام :أعتَقَ عَلِیٌّ علیه السلام ألفَ أهلِ بَیتٍ بِما مَجَلَت (4) یَداهُ وعَرِقَ جَبینُهُ . (5)

دعائم الإسلام فِی الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّهُ أعتَقَ عَبداً لَهُ نَصرانِیّاً ، فَأَسلَمَ حینَ أعتَقَهُ . (6)

شرح نهج البلاغه فی ذِکرِ صَدَقاتِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : کانَ یَعمَلُ بِیَدِهِ ، ویَحرُثُ الأَرضَ ؛ ویَستَقِی الماءَ ، ویَغرِسُ النَّخلَ ، کُلُّ ذلِکَ یُباشِرُهُ بِنَفسِهِ الشَّریفَهِ ، ولَم یَستَبقِ مِنهُ لِوَقتِهِ ولا لِعَقِبِهِ قَلیلاً ولا کَثیرا ، وإنَّما کانَ صَدَقَهً . (7)

.

1- .الغارات : ج 1 ص 92 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 119 ح 9 .
2- .المَرّ : المِسحاه (لسان العرب : ج 5 ص 170 «مرر») .
3- .الکافی : ج 5 ص 74 ح 2 عن الفضل بن أبی قرّه .
4- .مَجَلت یدُه ومَجِلت : ثَخُن جِلدُها وتَعَجَّر ، وظَهر فیها ما یُشبه البَثر من العمل بالأشیاء الصُّلبَه الخَشِنه (النهایه : ج 4 ص 300 «مجل») .
5- .الغارات : ج 1 ص 91 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 195 ح 15 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 202 وفیه «أعتق علیّ علیه السلام فی حیاه رسول اللّه صلی الله علیه و آله ألف مملوک ...» .
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 303 ح 1137 .
7- .شرح نهج البلاغه : ج 15 ص 147 .

ص: 355

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام هزار بنده را از دستْ رنج خود ، آزاد کرد و تا زمانی که پیش شما بود ، شیرینی اش خرما و شیر ، و لباسش کرباس بود.

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می کرد و پیامبر خدا ، هسته را می مکید و می کاشت و همان ساعت ، سبز می شد، و امیر مؤمنان ، هزار بنده را از مال خود و دست رنج خویش ، آزاد کرد.

الغارات به نقل از عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام : علی علیه السلام با پینه دست هایش و عرق پیشانی اش هزار خانواده را آزاد ساخت.

دعائم الإسلام درباره علی علیه السلام : او بنده مسیحی خود را آزاد ساخت و آن بنده ، هنگامی که آزاد شد ، اسلام آورد.

شرح نهج البلاغه در یادکردِ صدقه های امیرمؤمنان علیه السلام : او با دستانش کار می کرد، زمین را شخم می زد، آب می کشید، نخل می کاشت و همه این کارها را خود انجام می داد و چیزی از دستاوردش را ، کم و یا زیاد، برای خودش و یا بازماندگانش نگذاشت ؛ بلکه همه آنها وقف شد.

.


ص: 356

الإمام الصادق علیه السلام :تَصَدَّقَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِدارٍ لَهُ بِالمَدینَهِ فی بَنی زُرَیقٍ فَکَتَبَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . هذا ما تَصَدَّقَ بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وهُوَ حَیٌّ سَوِیٌّ ، تَصَدَّقَ بِدارِهِ الَّتی فی بَنی زُرَیقٍ ، صَدَقَهً لا تُباعُ ولا توهَبُ حَتّی یَرِثَهَا اللّهُ الَّذی یَرِثُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ، وأسکَنَ هذِهِ الصَّدَقَهَ خالاتِهِ ما عِشنَ وعاشَ عَقِبَهُنَّ ، فَإِذَا انقَرَضوا فَهِیَ لِذَوِی الحاجَهِ مِنَ المُسلِمینَ . (1)

عنه علیه السلام :قَسَّمَ نَبِیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله الفَیءَ ، فَأَصابَ عَلِیّا علیه السلام أرضا ، فَاحتَفَرَ فیها عَینا ، فَخَرَجَ ماءٌ یَنبُعُ فِی السَّماءِ کَهَیئَهِ عُنُقِ البَعیرِ فَسَمّاها یَنبُعَ ، فَجاءَ البَشیرُ یُبَشِّرُ ، فَقالَ علیه السلام : بَشِّرِ الوارِثَ ؛ هِیَ صَدَقَهٌ بَتَّهٌ بَتلاً فی حَجیجِ بَیتِ اللّهِ وعابِری سَبیلِ اللّهِ ، لاتُباعُ ولا توهَبُ ولا تورَثُ ، فَمَن باعَها أو وَهَبَها فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، لا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرفا ولا عَدلاً . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عُمَرَ أقطَعَ (3) لِعَلِیٍّ رضی الله عنه یَنبُعَ ، ثُمَّ اشتَری عَلِیٌّ رضی الله عنه إلی قَطیعَهِ عُمَرَ أشیاءَ فَحَفَرَ فیها عَینا ، فَبَینَما هُم یَعمَلونَ فیها إذِ انفَجَرَ عَلَیهِم مِثلُ عُنُقِ الجَزورِ مِنَ الماءِ ، فَاُتِیَ عَلِیٌّ رضی الله عنهفَبُشِّرَ بِذلِکَ ، فَقالَ : یَسُرُّ (4) الوارِثَ . ثُمَّ تَصَدَّقَ بِها عَلَی الفُقَراءِ وَالمَساکینِ وفی سَبیلِ اللّهِ وأبناءِ السَّبیلِ ، القَریبِ وَالبَعیدِ ، فِی السِّلمِ وَالحَربِ ، لِیَومٍ تَبیَضُّ فیهِ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ ، لِیَصرِفَ اللّهُ بِها وَجهی عَنِ النّارِ ، ویَصرِفَ النّارَ عَن وَجهی . (5)

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 9 ص 131 ح 560 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 248 ح 5588 وزاد فیه «ولا تورث» بعد «ولا توهب» وکلاهما عن ربعی بن عبد اللّه .
2- .الکافی : ج7 ص 54 ح 9 ، تهذیب الأحکام : ج9 ص 148 ح 609 کلاهما عن أیّوب بن عطیّه الحذّاء .
3- .فی المصدر : «قطع» ، والصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری .
4- .کذا فی المصدر ، وفی ذخائر العقبی : «بشّروا» .
5- .تاریخ المدینه : ج 1 ص 220 عن سلیمان بن بلال عن الإمام الصادق علیه السلام ، ذخائر العقبی : ص 183 ، الریاض النضره : ج3 ص 209 .

ص: 357

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، خانه ای را که در محلّه بنی زُرَیق مدینه داشت ، وقف کرد و در وقف نامه چنین نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . این ، چیزی است که علی بن ابی طالب ، در حیات و سلامتش وقف می کند . خانه اش را که در محلّه بنی زُرَیق است ، وقف می کند ؛ وقفی که نه فروخته می شود و نه بخشیده می گردد تا آن که خداوندی که آسمان ها و زمین را به ارث می بَرَد ، آن را به ارث بَرَد، و در این خانه ، خاله های خود را تا زمانی که زنده اند و کسی از نسل آنان زنده است ، ساکن می کند و هرگاه آنان منقرض شدند ، نیازمندان مسلمان در آن ساکن می شوند».

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، «فَیْ ء» را تقسیم کرد و به علی علیه السلام زمینی رسید . در آن ، چشمه ای کَند که مانند جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، آب از آن می جوشید . آن را «یَنبُع» نام نهاد . بشارتگری برای بشارت دهی آمد . فرمود : «وارثان را بشارت ده . این وقف ، قطعی و غیر قابل بازگشت ، برای زائران خانه خدا و رهروان در راه خداست . نه فروخته می شود، نه بخشیده می شود و نه به ارث بُرده می شود . هر کس آن را بفروشد و یا ببخشد ، نفرین خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد و خداوند ، هیچ گاه از او عذر و یا تاوانی را نخواهد پذیرفت».

امام باقر علیه السلام :عمر ، ناحیه یَنبُع را به اِقطاع (تیول) علی علیه السلام در آورد و علی علیه السلام در کنار اِقطاع عمر ، زمین های دیگری خرید و در میان آنها چشمه ای کَند . کارگران در آن مشغول کار بودند که ناگاه ، چون جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، آب از آن چشمه می جوشید . نزد علی علیه السلام آمدند و بشارت دادند. فرمود : «خوشا به حال وارث! آن گاه ، چشمه را برای مستمندان و بینوایان، و در راه خدا، برای در راه ماندگان، از خویشاوندان و غیر خویشاوندان، در دوران صلح و یا جنگ ، وقف کرد تا ذخیره ای باشد برای روزی که در آن ، چهره هایی درخشان و چهره هایی سیاه می گردند ، بلکه خداوند ، مرا از آتش ، و آتش را از من باز دارد».

.


ص: 358

الکامل للمبرّد عن أبی نیزر :جاءَنی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ وأنَا أقومُ بِالضَّیعَتَینِ ؛ عَینِ أبی نَیزَرَ وَالبُغَیبِغَهِ ، فَقالَ لی : هَل عِندَکَ مِن طَعامٍ ؟ فَقُلتُ : طَعامٌ لا أرضاهُ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ ؛ قَرعٌ من قَرعِ الضَّیعَهِ ، صَنَعتُهُ بِإِهالَهٍ سَنِخَهٍ (1) . فَقالَ : عَلَیَّ بِهِ ، فَقامَ إلَی الرَّبیعِ وهُوَ جَدوَلٌ فَغَسَلَ یَدَیهِ ، ثُمَّ أصابَ مِن ذلِکَ شَیئا ، ثُمَّ رَجَعَ إلَی الرَّبیعِ ، فَغَسَلَ یَدَیهِ بِالرَّملِ حَتّی أنقاهُما ، ثُمَّ ضَمَّ یَدَیهِ کُلَّ واحِدَهٍ مِنهُما إلی اُختِها وشَرِبَ بِهِما حُسیً (2) مِنَ الرَّبیعِ ، ثُمَّ قالَ : یا أبا نَیزَرَ ، إنَّ الأَکُفَّ أنظَفُ الآنِیَهِ . ثُمَّ مَسَحَ نَدی ذلِکَ الماءِ عَلی بَطنِهِ ، وقالَ : مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النّارَ فَأَبعَدَهُ اللّهُ ! ثُمَّ أخَذَ المِعوَلَ وَانحَدَرَ فِی العَینِ ، فَجَعَلَ یَضرِبُ ، وأبطَأَ عَلَیهِ الماءُ ، فَخَرَجَ وقَد تَفَضَّجَ (3) جَبینُهُ عَرَقا ، فَانتَکَفَ العَرَقَ عَن جَبینِهِ (4) ، ثُمَّ أخَذَ المِعوَلَ وعادَ إلَی العَینِ ، فَأَقبَلَ یَضرِبُ فیها ، وجَعَلَ یُهَمهِمُ ، فَانثالَت کَأَنَّها عُنقُ جَزورٍ ، فَخَرَجَ مُسرِعا ، فَقالَ : اُشهِدُ اللّهَ أنَّها صَدَقَهٌ ، عَلَیَّ بِدَواهٍ وصَحیفَهٍ . قالَ : فَعَجَّلتُ بِهِما إلَیهِ ، فَکَتَبَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . هذا ماتَصَدَّقَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ ، تَصَدَّقَ بِالضَّیعَتَینِ المَعروفَتَینِ بِعَینِ أبی نَیزَرَ وَالبُغَیبِغَهِ عَلی فُقَراءِ أهلِ المَدینَهِ وَابنِ السَّبیلِ ؛ لِیَقِیَ اللّهُ بِهِما وَجهَهُ حَرَّ النّارِ یَومَ القِیامَهِ ، لا تُباعا ولا توهَبا حَتّی یَرِثَهُمَا اللّهُ وهُوَ خَیرُ الوارِثینَ ، إلّا أن یَحتاجَ إلَیهِمَا الحَسَنُ أوِ الحُسَینُ فَهُما طِلقٌ (5) لَهُما ، ولَیسَ لِأَحَدٍ غَیرِهِما . (6)

.

1- .کلّ شیء من الأدهان ممّا یؤتدم به إهاله . والسَّنخَه : المتغیّره الریح (لسان العرب : ج 11 ص 32 «أهل») .
2- .الحُسوه : مل ء الفم ممّا یحسی ، والجمع : حسیً وحُسوات (المصباح المنیر : ص 136 «حسا») .
3- .تَفَضّجَ عَرَقا : سال (لسان العرب : ج 2 ص 345 «فضج») .
4- .انتکف العرَقَ عن جبینه : أی مسحه ونحّاه (لسان العرب : ج 9 ص 340 «نکف») .
5- .الطِلق : المطلق الذی یتمکّن صاحبه فیه من جمیع التصرّفات (المصباح المنیر : ص 377 «طلق») .
6- .الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1127 ، ربیع الأبرار : ج 4 ص 388 .

ص: 359

الکامل ، مبرّد به نقل از ابو نیزر : من مسئولیت دو مزرعه را داشتم (چشمه ابو نیزر و بُغیبغه) که امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب نزد من آمد و فرمود : «غذایی داری؟» . گفتم : غذایی دارم که آن را شایسته امیر مؤمنان نمی دانم . کدویی از کدوهای مزرعه است که با روغن غیر مطبوع ، سرخ کرده ام. فرمود : «برایم بیاور» . آن گاه ، کنار نهر رفت و دستش را شست و سپس قدری از آن غذا خورد و بعد ، بر سر نهر برگشت و با ماسه ، دست هایش را شُست تا آن که دست هایش تمیز گشت و سپس ، دو کفه دستش را کنار هم جمع کرد و از آب نهر ، مقداری برداشت و نوشید و آن گاه فرمود : «ای ابو نیزر! دست ها پاکیزه ترینِ ظرف ها هستند» و رطوبت دست هایش را روی شکمش کشید و فرمود : «هر کس شکمش او را وارد آتش کند ، خداوند ، او را از رحمتش دور سازد!» . آن گاه کلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به کلنگ زدن کرد . آبی بیرون نیامد . از چشمه بیرون آمد ، در حالی که عَرَق از پیشانی اش جاری بود . عرق را از پیشانی اش پاک کرد و بار دیگر ، کلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به کلنگ زدن کرد و داشت نفس نفس می زد که ناگاه ، آب ، مانند جوشش خون از گردن شتر نحر شده ، جوشیدن گرفت . با سرعت از چشمه بیرون آمد و فرمود : «خداوند را گواه می گیرم که این ، وقف است. کاغذ و دوات برایم بیاورید. به سرعت آنها را برایش آوردم و وی، چنین نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . این ، آن چیزی است که بنده خدا علی، امیر مؤمنان ، وقف کرد . دو مزرعه معروف به چشمه ابو نیزر و بُغیبغه را بر تهی دستان مدینه و در راه ماندگان ، وقف کرد تا در روز قیامت به سبب آن ، خداوند ، چهره اش را از آتش ، باز دارد . هیچ کدام فروخته و بخشیده نمی شوند تا آن که خداوند که بهترینِ وارثان است ، آن را به ارث بَرَد ، مگر آن که حسن یا حسین بدان محتاج گردند که آن دو مزرعه ملک طلق آنهاست ، و هیچ کس جز آن دو حق تصرف در آنها را ندارد».

.


ص: 360

تاریخ المدینه عن أبی غسّان :کانَت أموالُ عَلِیٍّ رضی الله عنهعُیونا مُتَفَرِّقَهً بِیَنبُعَ ، مِنها عَینٌ یُقالُ لَها : عَینُ البُحَیرِ ، وعَینٌ یُقالُ لَها : عَینُ أبی نَیزَرَ ، وعَینٌ یُقالُ لَها : عَینُ نولا ، وهِیَ الیَومَ تُدعَی: العدرُ ، وهِیَ الَّتی یُقالُ (1) إنَّ عَلِیّا رضی الله عنه عَمِلَ فیها بِیَدِهِ ... وعَمِلَ عَلِیٌّ رضی الله عنه أیضا بِیَنبُعَ : البُغَیبِغاتِ ؛ وهِیَ عُیونٌ ، مِنها عَینٌ یُقالُ لَها: خَیفُ الأَراکِ ، ومِنها عَینٌ یُقالُ لَها : خَیفُ لَیلی ، ومِنها عَینٌ یُقالُ لَها : خَیفُ بسطاس ، فیها خَلیجٌ مِن النَّخلِ مَعَ العَینِ . وکانَتِ البُغَیبِغاتُ مِمّا عَمِلَ عَلِیٌّ رضی الله عنه وتَصَدَّقَ بِهِ ، فَلَم تَزَل فی صَدَقاتِهِ حَتّی أعطاها حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ ؛ یَأکُلُ ثَمَرَها ، ویَستَعینُ بِها عَلی دَینِهِ ومَؤونَتِهِ ، عَلی أن لا یُزَوِّجَ ابنَتَهُ یَزیدَ بنَ مُعاوِیَهَ بنِ أبی سُفیانَ . فَباعَ عَبدُ اللّهِ تِلکَ العُیونَ مِن مُعاوِیَهَ ، ثُمَّ قُبِضَت حَتّی مَلِکَ بَنو هاشِمٍ الصَّوافِیَ ، فَکَلَّمَ فیها عَبدُ اللّهِ بنُ حَسَنِ بنِ حَسَنٍ أبَا العَبّاسِ وهُوَ خَلیفَهٌ فَرَدَّها فی صَدَقَهِ عَلِیٍّ رضی الله عنه ، فَأَقامَت فی صَدَقَتِهِ حَتّی قَبَضَها أبو جَعفَرٍ فی خِلافَتِهِ . وکَلَّمَ فیهَا الحَسَنُ بنُ زَیدٍ المَهدِیَّ حینَ استُخلِفَ وأخبَرَهُ خَبَرَها ، فَکَتَبَ إلی زُفَرَ بنِ عاصِمٍ الهِلالِیِّ وهُوَ والِی المَدینَهِ فَرَدَّها مَعَ صَدَقاتِ عَلِیٍّ رضی الله عنه . ولِعَلِیٍّ رضی الله عنه أیضا ساقِیٌّ عَلی عَینٍ یُقالُ لَها : عَینُ الحدثِ بِیَنبُعَ ، وأشرَکَ عَلی عَینٍ یُقالُ لَهَا : العصیبَهُ ، مَواتٌ بِیَنبُعَ . وکانَ لَهُ أیضا صَدَقاتٌ بِالمَدینَهِ : الفَقیرَینِ بِالعالِیَهِ (2) ، وبِئرُ المَلِکِ بِقَناهَ (3) ، والأدبیّه بِالإِضَمِّ (4) ، فَسَمِعتُ أنَّ حَسَنا أو حُسَینا ابنَ عَلِیٍّ باعَ ذلِکَ کُلَّهُ فیما کانَ مِن حَربِهِم ، فَتِلکَ الأَموالُ الیَومَ مُتَفَرِّقَهٌ فی أیدی ناسٍ شَتّی . ولِعَلِیٍّ رضی الله عنه فی صَدَقاتِهِ عَینُ ناقَهٍ بِوادِی القُری (5) یُقالُ لَها : عَینُ حسن ، بِالبیرَهِ مِنَ العلا ، کانَت حَدیثا مِنَ الدَّهرِ بِیَدِ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ یَعقوبَ بنِ إبراهیمَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ طَلحَهَ التَّیمِیِّ ، فَخاصَمَهُ فیها حَمزَهُ بنُ حَسَنِ بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ بنِ عَلِیٍّ بِوِلایَهِ أخیهِ العَبّاسِ بنِ حَسَنٍ الصَّدَقَهَ حَتّی قُضِیَ لِحَمزَهَ بِها ، وصارَت فِی الصَّدَقَهِ . ولَهُ بِوادِی القُری أیضا عَینٌ مَواتٌ خاصَمَ فیها أیضا حَمزَهُ بنُ حَسَنٍ بِوِلایَهِ أخیهِ العَبّاسِ رَجُلَینِ مِن أهلِ وادِی القُری کانَت بِأَیدیهِما ، یُقالُ لَهُما : مصدر کبیر مَولی حَسَنِ بنِ حَسَنٍ ، ومَروانُ بنُ عَبدِ المَلِکِ بنِ خارست ، حَتّی قُضِیَ [لِ] حَمزَهَ بِها ، فَصارَت فِی الصَّدَقَهِ . ولِعَلِیٍّ رضی الله عنه أیضا حَقٌّ عَلی عَینِ سکر . ولَهُ أیضا ساقِیٌّ عَلی عَینٍ بِالبیرَهِ ، وهُوَ فِی الصَّدَقَهِ . ولَهُ بِحَرَّهِ الرَّجلاءِ (6) مِن ناحِیَهِ شِعبِ زَیدٍ وادٍ یُدعی: الأَحمَرُ ، شَطرُهُ فِی الصَّدَقَهِ ، وشَطرُهُ بِأَیدی آلِ مَنّاع مِن بَنی عَدِیٍّ ، مِنحَهً مِن عَلِیٍّ ، وکانَ کُلُّهُ بِأَیدِیهِم حَتّی خاصَمَهُم فیهِ حَمزَهُ بنُ حَسَنٍ فَأَخَذَ مِنهُم نِصفَهُ . ولَهُ أیضا بِحَرَّهِ الرَّجلاءِ وادٍ یُقالُ لَهُ : البَیضاءُ ، فیهِ مَزارِعُ ، وعَفا ، وهُوَ فی صَدَقَتِهِ . ولَهُ أیضا بِحَرَّهِ الرَّجلاءِ أربَعُ (7) آبُرٍ یُقالُ لَها : ذاتَ کمات ، وذَوات العشراء ، وقعین ، ومعید ، ورعوان ، فَهذِهِ الآ بُرُ فی صَدَقَتِهِ . ولَهُ بِناحِیَهِ فَدَکَ (8) وادٍ بَینَ لابِتَی حَرَّهَ یُدعی : رعیّه ، فیه نَخلٌ ووَشَلٌ مِن ماءٍ ، یَجری عَلی سقا بِزُرنوقَ (9) ، فَذلِکَ فی صَدَقَتِهِ . ولَهُ أیضا بِناحِیَهِ فَدَکَ وادٍ یُقالُ لَهُ : الأسحنُ ، وبَنو فَزارَهَ تَدَّعی فیهِ مِلکا ومُقاما ، وهُوَ الیَومَ فی أیدی وُلاهِ الصَّدَقَهِ فِی الصَّدَقَهِ . ولَهُ أیضا [بِ] ناحِیَهِ فَدَکَ مالٌ بِأَعلی حَرَّهِ الرَّجلاءِ یُقالُ لَهُ : القُصَیبَهُ ، کانَ عَبدُ اللّهِ بنُ حَسَنِ بنِ حَسَنٍ عامَلَ عَلَیهِ بَنی عُمَیرٍ مَولی عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ عَلی أنَّهُ إذا بَلَغَ ثَمَرُهُ ثَلاثینَ صاعا بِالصّاعِ الأَوَّلِ فَالصَّدَقَهُ عَلَی الثُّلُثِ ، فَإِذَا انقَرَضَ بَنو عُمَیرٍ فَمَرجِعُهُ إلَی الصَّدَقَهِ . فَذلِکَ الیَومَ عَلی هذِهِ الحالِ بِأَیدی وُلاهِ الصَّدَقَهِ . (10)

.

1- .فی المصدر : «یقال لها إنّ» وهو تصحیف .
2- .العَالیه : اسم لکلّ ماکان من جهه نجد من المدینه ، من قراها وعمایرها إلی تهامه (معجم البلدان : ج4 ص71) .
3- .قَنَاه : وادٍ بالمدینه ، وهی أحد أودیتها الثلاثه (معجم البلدان : ج 4 ص 401) .
4- .الإضَم : وادٍ بجبال تهامه ، وهو الوادی الذی فیه المدینه ، ویسمّی من عند المدینه القناه ، ومن أعلی منها عند السدّ یسمّی الشظاه ، ومن عند الشظاه إلی أسفل یسمّی إضَما إلی البحر (معجم البلدان : ج 1 ص 214) .
5- .وَادی القُری : وادٍ بین المدینه والشام من أعمال المدینه ، کثیر القری (معجم البلدان : ج5 ص 345) .
6- .حَرَّه الرَّجْلاء : فی دیار بنی القین بین المدینه والشام (معجم البلدان : ج 2 ص 246) .
7- .کذا فی المصدر ، والمذکور خمسه أسماء .
8- .فَدَک : قریه بالحجاز ، بینها وبین المدینه یومان ، وقیل : ثلاثه . أفاءها اللّه علی رسوله صلی الله علیه و آله فی سنه سبع صلحا (معجم البلدان : ج4 ص 238) .
9- .زُرْنُوق : اسم بلد وموضع بالیمامه ، فیه المیاه والزروع (راجع معجم البلدان : ج3 ص 139) .
10- .تاریخ المدینه : ج 1 ص 221 .

ص: 361

تاریخ المدینه به نقل از ابو غسّان : اموال علی علیه السلام چشمه هایی پراکنده در منطقه یَنبُع بود . یکی از آنها چشمه ای بود که به آن ، «چشمه بحیر» می گفتند و به دیگری ، «چشمه ابو نیزر» و چشمه دیگری هم بود که از آن به «نولا» یاد می کردند و اکنون به نام «عدر» نامیده می شود و همین چشمه ، چشمه ای است که می گویند علی علیه السلام شخصا در آن ، کار کرده است ... . علی علیه السلام همچنین در یَنبُع ، بُغَیبغات را هم آباد کرد که چندین چشمه بود از جمله آنها چشمه ای بود که به آن ، «خیف (1) اَراک» می گفتند و چشمه دیگری که به آن «خیف لیلی» می گفتند و چشمه دیگری که از آن به «خیف بسطاس» یاد می شد که در آن ، راسته ای از نخل بود. [ آبادیِ ] بغیبغات ، از جمله آثاری بود که علی علیه السلام خود شخصا آن را ایجاد کرد و وقف نمود و همواره جزو موقوفات بود تا آن که حسین بن علی علیهماالسلام آن را به عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب داد که از محصول آن استفاده کند و از آن برای ادای قرض ها و مخارجش سود بجوید و نیز برای آن که دخترش را به یزید بن معاویه بن ابی سفیان ندهد. عبد اللّه ، این چشمه ها را به معاویه فروخت و به تصرف [ آنان ]درآمد تا آن که بنی هاشم ، خالصه ها را تملّک کردند . در این زمان ، عبد اللّه بن حسن بن حسن ، با ابو العباس [ سفّاح ] که خلیفه وقت بود ، وارد گفتگو شد و وی آن را به موقوفات علی علیه السلام برگردانْد و این چشمه ها ، همچنان جزو موقوفات علی علیه السلام بود تا آن که ابو جعفر [ منصور ]در زمان خلافتش آنها را تصرّف کرد. هنگامی که مهدی عباسی به خلافت رسید ، حسن بن زید با وی گفتگو کرد و جریان آنها را به وی گزارش کرد و مهدی ، نامه ای به زفر بن عاصم هلالی که فرماندار وقت مدینه بود نوشت و آنها را به موقوفات علی علیه السلام برگرداند. علی علیه السلام از چشمه ای به نام «حدث» در ینبع ، سهم آب داشت و در آباد کردن چشمه ای مَوات در ینبع به نام «عصبیّه» نیز مشارکت داشت. او در مدینه نیز موقوفاتی داشت : [ بخش ]«فقیرین» در عالیه (2) ، چاه «ملک» در منطقه قنات (3) و «ادبیّه» در منطقه اِضم. (4) گفته می شود که حسن بن علی علیهماالسلام یا حسین بن علی علیهماالسلامهمه آنها را در جنگ هایشان فروختند و امروزه ، آن اموال در دست افراد گوناگون ، پراکنده است. از جمله موقوفات علی علیه السلام چشمه روانی در «وادی القری» (5) بود که به آن ، «چشمه حسن» می گفتند ، در منطقه بیره ، در سمت بالا ، که تا مدّتی در دست عبد الرحمان بن یعقوب بن ابراهیم بن محمّد بن طلحه تمیمی بود و در زمان حکومت عبّاس بن حسن، برادرش حمزه بن حسن بن عبید اللّه بن عبّاس بن علی ، در خصوص موقوفه بودن آن با عبد الرحمان ، مخاصمه کرد و به نفع حمزه ، داوری شد و به صدقه های علی علیه السلام برگشت. در وادی القری ، چشمه دیگری بود که مَوات بود و باز ، حمزه بن حسن در زمان حکومت برادرش عبّاس علیه دو نفر از اهالی وادی القری به نام های مصدر کبیر ، از آزادشدگان حسن بن حسن، و مروان بن عبد الملک بن خارست که مِلک در دستشان بود اقامه دعوا کرد و به نفع حمزه ، حکم شد و ملک ، جزو موقوفه ها گردید. علی علیه السلام در «چشمه سکر» هم سهمی داشت ، چنان که سهم آبی در چشمه ای در منطقه بیره داشت که از جمله موقوفات بود. در منطقه «حَرّه الرَّجْلاء» (6) از ناحیه شعب زید ، وادی ای است به نام «احمر» که بخشی از آن در موقوفه های علی علیه السلام و بخشی در دست آل منّاع از قبیله بنی عدی بود که علی علیه السلام به آنان بخشیده بود و همه مِلک ، در دست آنان بود تا آن که حمزه بن حسن ، علیه آنان اقامه دعوا کرد و نصف آن را باز پس گرفت . وی در حرّه الرجلاء ، وادی دیگری داشت که به آن «بیضاء» می گفتند و دارای مزارع و قسمتی خاکی بود و از جمله موقوفات اوست . وی در حره الرجلاء ، چهار عدد چاه داشت که به آنها «ذات کمات»، «ذوات العشراء»، «قعین»، «معید» و «رعوان» می گفتند و همه ، جزو موقوفه های وی بود. در ناحیه فدک (7) ، در «زُرنوق» (8) سرزمینی سنگلاخ بود که به آن ، «رعیّه» می گفتند و دارای نخل بود و جریان آب ضعیفی داشت که با دلو و چرخ ، خارج می شد و از جمله موقوفات او بود. وی در منطقه فدک ، زمینی داشت که به آن ، «اَسحن» می گفتند و بنی فزاره بر آن ، ادّعای مالکیّت و سکونت داشتند و اکنون ، جزو موقوفه ها و در دست متولّیان موقوفات است. وی در فدک در قسمت بالای حرّه الرجلاء ، مِلکی داشت که به آن «قصیبه» می گفتند و عبد اللّه بن حسن بن حسن با بنی عمیر ، از آزادشدگان عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب ، قرارداد بست که اگر محصول آن بر پایه (پیمانه) صاع نخستین ، سی صاع شد ، سهم وقف ، یک سوم باشد و اگر بنی عمیر منقرض شدند ، ملک به موقوفه برگردد و اکنون هم ملک به همین روش ، در دست متولّیان موقوفه هاست.

.

1- .خَیف ، در زبان عربی به پایینْ دستِ کوه (کوه پایه) اطلاق می شود که نه درشتی و سنگلاخی کوه را دارد و نه نرمی و یکْ دستی دشت را . (م)
2- .نامی است برای روستاها و آبادی های حدّ فاصل کوه های مدینه تا تهامه (معجم البلدان : ج 4 ص 71) .
3- .یکی از سه درّه موجود در منطقه مدینه (معجم البلدان : ج 4 ص 401) .
4- .درّه ای است در ناحیه کوهستانی تهامه که مدینه در آن واقع شده است (معجم البلدان : ج 1 ص 214) .
5- .درّه ای میان مدینه و شام که از توابع مدینه محسوب می شود و آبادی های بسیار دارد (معجم البلدان: ج 5 ص 345) .
6- .جایی است در سرزمین بنی قین ، میان مدینه و شام (معجم البلدان : ج 2 ص 246) .
7- .آبادی ای است در حجاز ، به فاصله دو روز (و یا سه روز) راه از مدینه که خداوند ، آن را در سال هفتم هجرت به پیامبر خدا بخشید (معجم البلدان : ج 4 ص 238) .
8- .نام سرزمین و آبادی ای در یمامه که آب ها و کشتزارهای فراوان دارد (معجم البلدان : ج 3 ص 139) .

ص: 362

. .


ص: 363

. .


ص: 364

الکافی عن عبد الرحمن بن الحجّاج :بَعَثَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ موسی علیه السلام بِوَصِیَّهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وهِیَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ . هذا ما أوصی بِهِ وقَضی بِهِ فی مالِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِیٌّ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ ؛ لِیولِجَنی بِهِ الجَنَّهَ ، ویَصرِفَنی بِهِ عَنِ النّارِ ، ویَصرِفَ النّارَ عَنّی یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ ، أنَّ ما کان لی مِن مالٍ بِیَنبُعَ یُعرَفُ لی فیها وما حَولَها صَدَقَهٌ ، ورَقیقَها ، غَیرَ أنَّ رَباحا وأبا نَیزَرَ وجُبَیرا عُتَقاءُ لَیس لِأَحَدٍ عَلَیهِم سَبیلٌ ، فَهُم مَوالِیَّ یَعمَلونَ فِی المالِ خَمسَ حِجَجٍ وفیهِ نَفَقَتُهُم ورِزقُهُم وأرزاقُ أهالیهِم ، ومَعَ ذلِکَ ما کانَ لی بِوادِی القُری کُلُّهُ مِن مالٍ لِبَنی فاطِمَهَ ورَقیقُها صَدَقَهٌ ، وما کانَ لی بِدَیمَهَ وأهلُها صَدَقَهٌ ، غَیرَ أنَّ زُرَیقا لَهُ مِثلُ ما کَتَبتُ لِأَصحابِهِ ، وما کانَ لی بِاُذَینَهَ (1) وأهلُها صَدَقَهٌ ، وَالفَقیرَینِ 2 کَما قَد عَلِمتُم صَدَقَهٌ فی سَبیلِ اللّهِ . وإنَّ الَّذی کَتَبتُ مِن أموالی هذِهِ صَدَقَهٌ واجِبَهٌ بَتلَهٌ ، حَیّا أنَا أو مَیِّتا ، یُنفَقُ فی کُلِّ نَفَقَهٍ یُبتَغی بِها وَجهُ اللّهِ فی سَبیلِ اللّهِ ووَجهِهِ وذَوِی الرَّحِمِ مِن بَنی هاشِمٍ وبَنِی المُطَّلِبِ وَالقریبِ وَالبَعیدِ ، فَإِنَّهُ یَقومُ عَلی ذلِکَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ ، یَأکُلُ مِنهُ بِالمَعروفِ ، ویُنفِقُهُ حَیثُ یَراهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ فی حِلٍّ مُحَلَّلٍ لا حَرَجَ عَلَیهِ فیهِ ، فَإِن أرادَ أن یَبیعَ نَصیبا مِنَ المالِ فَیَقضِیَ بِهِ الدَّینَ فَلیَفعَل إن شاءَ ولا حَرَجَ عَلَیهِ فیهِ ، وإن شاءَ جَعَلَهُ سَرِیَّ (2) المِلکِ . وإنَّ وُلدَ عَلِیٍّ ومَوالِیَهُم وأموالَهُم إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ . وإن کانَت دارُ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ غَیرَ دارِ الصَّدَقَهِ فَبَدا لَهُ أن یَبیعَها فَلیَبِع إن شاءَ لا حَرَجَ عَلَیهِ فیهِ ، وإن باعَ فَإِنَّهُ یُقَسِّمُ ثَمَنَها ثَلاثَهَ أثلاثٍ ؛ فَیَجعَلُ ثُلُثا فی سَبیلِ اللّهِ ، وثُلُثا فی بَنی هاشِمٍ وبَنِی المُطَّلِبِ ، ویَجعَلُ الثُّلُثَ فی آلِ أبی طالِبٍ ، وإنَّهُ یَضَعُهُ فیهِم حَیثُ یَراهُ اللّهُ . وإن حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وحُسَینٌ حَیٌّ فَإِنَّهُ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ ، وإنَّ حُسَینا یَفعَلُ فیهِ مِثلَ الَّذی أمَرتُ بِهِ حَسَنا ؛ لَهُ مِثلُ الَّذی کَتَبتُ لِلحَسَنِ ، وعَلَیهِ مِثلُ الَّذی عَلَی الحَسَنِ . وإنَّ لِبَنِی ابنَی فاطِمَهَ مِن صَدَقَهِ عَلِیٍّ مِثلَ الَّذی لِبَنی عَلِیٍّ . وإنّی إنَّما جَعَلتُ الَّذی جَعَلتُ لِابنَی فاطِمَهَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وتَکریمَ حُرمَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وتَعظیمَهُما ، وتَشریفَهُما ، ورِضاهُما . وإن حَدَثَ بِحَسَنٍ وحُسَینٍ حَدَثٌ فَإِنَّ الآخِرَ مِنهُما یَنظُرُ فی بَنی عَلِیٍّ ؛ فَإِن وَجَدَ فیهِم مَن یَرضی بِهُداهُ وإسلامِهِ وأمانَتِهِ فَإِنَّهُ یَجعَلُهُ إلَیهِ إن شاءَ ، وإن لَم یَرَ فیهِم بَعضَ الَّذی یُریدُهُ فَإِنَّهُ یَجعَلُهُ إلی رَجُلٍ مِن آلِ أبی طالِبٍ یَرضی بِهِ ، فَإِن وَجَدَ آلَ أبی طالِبٍ قَد ذَهَبَ کُبَراؤُهُم وذَووا آرائِهِم فَإِنَّهُ یَجعَلُهُ إلی رَجُلٍ یَرضاهُ مِن بَنی هاشِمٍ ، وأنَّهُ یَشتَرِطُ عَلَی الَّذی یَجعَلُهُ إلَیهِ أن یَترُکَ المالَ عَلی اُصولِهِ ویُنفِقَ ثَمَرَهُ حَیثُ أمَرتُهُ بِهِ ؛ مِن سَبیلِ اللّهِ ووَجهِهِ ، وذَوِی الرَّحِمِ مِن بَنی هاشِمٍ وبَنِی المُطَّلِبِ ، وَالقَریبِ وَالبَعیدِ ، لایُباعُ مِنهُ شَیءٌ ، ولا یوهَبُ ، ولا یورَثُ . وإنَّ مالَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ عَلی ناحِیَتِهِ ، وهُوَ إلَی ابنَی فاطِمَهَ . وإنَّ رَقیقِیَ الَّذینَ فی صَحیفَهٍ صَغیرَهٍ الَّتی کُتِبَت لی عُتَقاءُ . هذا ما قَضی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ فی أموالِهِ هذِهِ ، الغَدَ مِن یَومَ قَدِمَ مَسکِنَ (3) ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ وَالدّارَ الآخِرَهِ ، وَاللّهُ المُستَعانُ عَلی کُلِّ حالٍ ، ولا یَحِلُّ لِامرِئٍ مُسلِمٍ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ أن یَقولَ فی شَیءٍ قَضَیتُهُ مِن مالی ، ولا یُخالِفَ فیهِ أمری ، مِن قَریبٍ أو بَعیدٍ . أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ وَلائِدی اللّائی أطوفُ عَلَیهِنَّ السَّبعَهَ عَشَرَ مِنهُنَّ اُمَّهاتُ أولادٍ مَعَهُنَّ أولادُهُنَّ ، ومِنهُنَّ حَبالی ، ومِنهُنَّ مَن لا وَلَدَ لَهُ فَقَضایَ فیهِنَّ إن حَدَثَ بی حَدَثٌ أنَّهُ مَن کانَ مِنهُنَّ لَیسَ لَها وَلَدٌ ولَیسَت بِحُبلی فَهِیَ عَتیقٌ لِوَجهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهِنَّ سَبیلٌ ، ومَن کانَ مِنهُنَّ لَها وَلَدٌ أو حُبلی فَتُمسَکُ عَلی وَلَدِها وهِیَ مِن حَظِّهِ ؛ فَإِن ماتَ وَلَدُها وهِیَ حَیَّهٌ فَهِیَ عَتیقٌ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیها سَبیلٌ . هذا ما قَضی بِهِ عَلِیٌّ فی مالِهِ ، الغَدَ مِن یَومَ قَدِمَ مَسکِنَ . شَهِدَ أبو شِمرِ بنُ أبرَهَهَ ، وصَعصَعَهُ بنُ صوحانَ ، ویَزیدُ بنُ قَیسٍ ، وهَیّاجُ بنُ أبی هَیّاجٍ . وکَتَبَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ بِیَدِهِ لِعَشرٍ خَلَونَ مِن جُمادَی الاُولی سَنَهَ سَبعٍ وثَلاثینَ . (4)

.

1- .اُذَیْنه : اسم وادٍ من أودیه القَبَلیّه ، بین المدینه وینبع (معجم البلدان : ج 1 ص 133) .
2- .السَّرِیُّ : المُختار (لسان العرب : ج 14 ص 379 «سرا») .
3- .مَسْکِن : موضع بالکوفه قریب من أوانا ؛ علی نهر دُجیل عند دیر الجاثلیق ، به کانت الوقعه بین عبد الملک بن مروان ومصعب بن الزبیر ، فقُتل مصعب ، وقبره هناک معروف (معجم البلدان : ج 5 ص 127) .
4- .الکافی : ج 7 ص 49 ح 7 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 341 ح 1284 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 453 ح 813 عن بشیر بن الولید عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 40 ح 19 ؛ تاریخ المدینه : ج 1 ص 225 عن حسن بن زید من دون إسنادٍ إلی المعصوم وکلّها نحوه .

ص: 365

الکافی به نقل از عبد الرحمان بن حَجّاج : ابو الحسن موسی بن جعفر علیهماالسلام متن وصیّت علی علیه السلام را به سوی من فرستاد و مضمون آن ، به این شرح بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان . این ، وصیّت و حکم بنده خدا ، علی بن ابی طالب است در اموال خود ، به خاطر خدا و برای آن که مرا در مقابل آن ، در بهشت داخل کند و مرا از آتش ، باز دارد و آتش را در روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد ، از من بگردانَد. هر آنچه در یَنبُع و اطرافش از املاک من است و به نام من شناخته می شود ، موقوفه است ، و همچنین بندگانی که روی آنها کار می کنند ، جز رباح و ابو نیزر و جبیر که آزادند و هیچ کس بر آنان ، حقّی ندارد . آنان آزاد شده من اند [ با این شرط ]که پنج سال در آن ، کار کنند و مخارج و روزی خود و خانواده هاشان در آن است . و همچنین ، هر آنچه در وادی القری از آنِ من است ، اموالش همه برای فرزندان فاطمه است و بندگان [ شاغل در ] آنها موقوفه اند . اموال من در دیمه و کارکنان آن ، موقوفه است ، جز آن که زُرَیق هم از همان حقّی که برای یاران او نوشتم ، برخوردار است ، و آنچه که من در اُذینه (1) دارم و بندگانی که روی آن کار می کنند ، وقف هستند و همان طور که می دانید ، فقیرین 2 هم وقف در راه خداست. همه آنچه از این اموالم که قلمی کردم ، وقف واجب غیر قابل بازگشت است ؛ چه من زنده باشم و یا بمیرم که در هر جایی که در آن رضایت خداوند است (از قبیل : راه خدا، خشنودی خدا، بستگانم از بنی هاشم، بنی مطّلب و اقوام نزدیک و دور)، صرف می شود و حسن بن علی ، متولّی این کار است که به مقدار متعارف ، از آن ، مصرف می کند و در هر جایی که خداوند برایش حلال کرده ، خرج می کند و آزاد است و ایرادی بر وی نیست و اگر خواست ، بخشی از اموال را بفروشد و قرضی ادا کند ، مانعی ندارد و اگر خواست ، آن را آزاد از مالکیّت قرار دهد. و اختیار فرزندان علی و آزادشدگان آنها و اموال آنها به دست حسن بن علی است. اگر خانه حسن بن علی ، غیر از خانه موقوفه است و خواست بفروشد، ایرادی ندارد و اگر فروخت ، پول آن را سه قسمت کند : یک سوم آن را در راه خدا بدهد، یک سوم را به بنی هاشم و بنی مطّلب بدهد و یک سوم آن را به آل ابو طالب بدهد. وی، آن را در بین آنان، طبق قانون الهی تقسیم خواهد کرد. اگر برای حسن پیشامدی شد و حسین زنده بود ، اختیار در دست حسین بن علی است و حسین ، طبق آنچه به حسن دستور دادم ، انجام خواهد داد . برای او همانی است که برای حسن نوشتم و بر او همانی است که بر حسن است. برای فرزندانم ، دو پسر فاطمه ، از موقوفات علی ، [ سهمی ] مثل [ دیگر ]فرزندان علی است و من آنچه را که [ حقوقی اختصاصی ] برای دو پسر فاطمه قرار دادم ، برای رضای خداوند عز و جل و بزرگداشت حرمت پیامبر خدا و بزرگداشت آن دو و شرافت و رضای آن دو است. اگر برای هر کدام از حسن و حسین اتّفاقی پیش آمد ، آن دیگری بر فرزندان علی سرپرست خواهد بود . تا وقتی که در بین آنان کسی بود که از هدایت، اسلام و امانتداری او خشنود باشد ، اگر خواست ، تولیت موقوفات را به او بسپارد ، و اگر در بین آنان ، کسی را که می خواهد ، پیدا نکرد ، به مردی از آل ابو طالب که از وی رضایت دارد ، بسپارد ، و اگر دید که بزرگان و خردمندان آل ابو طالب از دست رفته اند، اختیار را به مردی از بنی هاشم که از او راضی است ، بدهد و لازم است با کسی که مسئولیت را برعهده اش می نهد ، شرط کند که اصلِ مال را نگه دارد و درآمد آن را در جایی که فرمان دادم (از قبیل : راه خدا و خشنودی خدا، خویشاوندان نزدیک و دور از بنی هاشم و بنی عبد المطّلب) خرج کند و اصل مالْ فروخته نمی شود ، بخشیده نمی گردد و به ارث نخواهد رفت. اموال محمّد بن علی (محمّد بن حنفیه) برپایه نسبش است ، و او با دو پسر فاطمه است و بنده هایم آنان که نامشان در نوشته کوچکی برایم یادداشت شده آزادند. این ، وصیّتی است که علی بن ابی طالب در این اموالش، فردای روز ورودش به [ منطقه] مَسکِن، برای رضای خدا و روز قیامت کرده است و در هر حال ، از خداوند ، یاری خواسته می شود و برای هیچ مسلمانی که به خدا و روز قیامتْ ایمان دارد ، حلال نیست که در آنچه که درباره اموالم وصیّت کرده ام ، کاری کند و یا هیچ کدام از نزدیکان و یا افراد دور ، با فرمانم در این باره مخالفت کنند. امّا بعد ؛ کنیزکانی که با آنان همبستر شده ام، هفده تا هستند . بعضی از آنها مادران فرزندانی هستند که فرزندانشان در نزد آنهاست ، پاره ای از آنان باردارند ، و گروهی فرزند ندارند . وصیّتم درباره آنان ، در صورتی که برایم پیشامدی شد ، این است که آنانی که فرزند ندارند و باردار نیستند ، در راه خدای عز و جل آزادند و هیچ کس [ از ورثه ]حقّی بر آنان ندارد و هر کدام از آنان که فرزند دارند و یا باردار هستند ، به فرزندشان متّصل می شوند و از سهم اوست [ و به عنوان اُمّ ولد ، آزاد می گردد ] و اگر فرزندش مُرد و او زنده ماند ، آزاد خواهد بود و هیچ کس [ از ورثه ] بر او حق ندارد. این ، آن چیزی است که علی در اموالش وصیّت کرده ، فردای روز ورودش به منطقه مَسکِن (2) ، و بر آن ، ابو شمر بن ابرهه، صعصعه بن صوحان، یزید بن قیس، هیّاج بن ابی هیّاج گواهی داده اند و علی بن ابی طالب ، به دست خود ، آن را در دهم جمادی الاولی سال سی و هفتم هجری نوشته است.

.

1- .درّه ای است از ناحیه قَبَلیه ، میان مدینه و یَنبُع (معجم البلدان : ج 1 ص 133) .
2- .جایی است در منطقه کوفه ، نزدیک اَوانا بر کناره نهر دُجَیل . در این ناحیه نبردی میان عبد الملک بن مروان و مُصعَب بن زُبیر در گرفت که به کشته شدن مصعب انجامید و قبر او اکنون آن جاست (معجم البلدان : ج 5 ص 127) .

ص: 366

. .


ص: 367

. .


ص: 368

. .


ص: 369

. .


ص: 370

راجع : ج 9 ص 480 (کمال الإیثار) وص 510 (سماحه الکفّ) . ج 7 ص 552 (الولیّ المتصدّق فیالرکوع) و ص560 (الذی ینفق ماله باللیل والنهار) .

.


ص: 371

ر . ک : ج 9 ص 480 (کمال از خود گذشتگی) و ص 511 (بخشندگی) . ج 7 ص 553 (ولیّ صدقه دهنده در رکوع) و ص 561 (آن که دارایی اش را شب و روز ، نهان و آشکارا انفاق می کند) .

.


ص: 372

الفصل الرابع : الخصائص السیاسیّهُ والاجتماعیّهُ4 / 1الإِخاءُ مَعَ النَّبِیِّ4 / 1 1مُؤاخاهُ النَّبِیِّ بَینَ أصحابِهِ قَبلَ الهِجرَهِالمحبّر فی ذِکرِ مُؤاخاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ المُهاجِرینَ قَبلَ الهِجرَهِ : وکانَ آخی بَینَهُم عَلَی الحَقِّ وَالمُواساهِ ، وذلِکَ بِمَکَّهَ ؛ فَآخی صلی الله علیه و آله بَینَ نَفسِهِ وبَینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ رضی الله عنه . (1)

السیره الحلبیّه :وقَبلَ الهِجرَهِ آخی صلی الله علیه و آله بَینَ المُسلِمینَ ؛ أیِ المُهاجِرینَ ، عَلَی الحَقِّ وَالمُواساهِ ، فَآخی بَینَ أبی بَکرٍ وعُمَرَ ، وآخی بَینَ حَمزَهَ وزَیدِ بنِ حارِثَهَ ، وبَینَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ ، وبَینَ الزُّبَیرِ وَابنِ مَسعودٍ ، وبَینَ عُبادَهَ بنِ الحارِثَهِ وبِلالٍ ، وبَینَ مُصعَبِ بنِ عُمَیرٍ وسَعدِ بنِ أبی وَقّاصٍ ، وبَینَ أبی عُبَیدَهَ بنِ الجَرّاحِ وسالِمٍ مَولی أبی حُذَیفَهَ ، وبَینَ سَعیدِ بنِ زَیدٍ وطَلحَهَ بنِ عُبَیدِ اللّهِ ، وبَینَ عَلِیٍّ ونَفسِهِ صلی الله علیه و آله وقالَ : أ ما تَرضی أن أکونَ أخاکَ ؟ قالَ : بَلی یا رَسولَ اللّهِ رَضیتُ . قالَ : فَأَنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ (2) . 3

.

1- .المحبّر : ص 70 .
2- .السیره الحلبیّه : ج 2 ص 20 ، عیون الأثر : ج 1 ص 264 .