گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
بخش یازدهم : دانش های امام علی



اشاره

بخش یازدهم : دانش های امام علیفصل یکم : آموزش در مکتب پیامبرفصل دوم : جایگاه علمی امامفصل سوم : گونه های دانش امامفصل چهارم : نمونه هایی از دانش امام

.


ص: 474



درآمد

درآمداین بخش ، به بحث و بررسی گستره دانش امام علی علیه السلام اختصاص دارد و از سویی به تلاش های خستگی ناپذیر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله برای پرورش و تربیت علمی امام علی علیه السلام می پردازد و از سوی دیگر ، به استعداد عظیم و درخشان و ظرفیت بی پایان امام علیه السلام و تلاش هایی که در راستای یادگیری و بهره وری از پیامبر صلی الله علیه و آله انجام داده ، اشاره دارد . در نتیجه ، جایگاه رفیع امام علی علیه السلام را در جهان دانش و چیرگی اعجاب آور ایشان را بر همه دانش ها نمایان می سازد. دنبال کردن این روند و کنجکاوی در بحث های بخش یازدهم ، پژوهشگر را به شدّت ، شیفته علم امام می کند و او را با اشتیاق تمام ، در پی الهام گرفتن از پرتوهای علوم گسترده امام علیه السلام و به دست آوردن نمی از آن دریای کران ناپیدا ، به تکاپو می اندازد . از همین رو ، این بخش که عنوان «پرتوی از علم امام علی علیه السلام » را بر خود دارد ، در پاسخ به آن نیاز ، آورده شد و از ملاحظه فصل هایی که آن را تشکیل می دهند ، این نکته به روشنی قابل استفاده است. با این وجود ، آنچه می آوردیم ، جز نمی از یمی و جز توشه ای بس اندک در این عرصه بیش نیست ؛ تلاشی ناچیز برای یادآوری نمونه ها و شواهدی از چشمه دانش علوی! آنچه ما می آوریم ، تنها بخش کوچکی است از آنچه از معارف علوی

.


ص: 475

به دست آورده ایم. آنچه ما بدان دست یافته ایم ، نمی تواند چیزی به حساب آید ، جز اندکی از آنچه امام علیه السلام اقدام به بیان آن کرده و آن را بر امّت ، آشکار ساخته است ، که متأسفانه ، یا خبر آن و یا اصل و اساسش و یا اثرش ، بنا به دلایل گوناگون که در جای خود گفته شده از میان رفته و به ما نرسیده است. شگفتا از دانش امام علیه السلام که کنجکاوی در ابعاد بی پایان آن ، چه بسا موجب بُهت و حیرت می شود . هنگامی که برای شرح یکی از حقایق آن علم ، دست به قلم می بریم ، ناگهان دریایی موج خیز در پیش روی خود می بینیم که رودهای آن به اطراف و اکناف ، روان است . دانش امام ، دریای پایان ناپذیری است که امواجش انباشته و پی در پی می آیند و رودهای آن ، در افق های دوردست ، جریان می یابند و بستر آن ، متلاطم و ناآرام است. قلم ، چگونه می تواند بلندای دانش امام علیه السلام را که دروازه علم و حکمت پیامبر است به تصویر بکشد؟ و کلمات ، چگونه می توانند قله دانش او را فتح کنند ، در حالی که او گنجینه دار دانش پیامبر صلی الله علیه و آله و همه پیامبران است؟ قلم ، چگونه می تواند پابه پای دانش امام علیه السلام پیش برود ، در حالی که دانش او ، همه دانش های قرآنی و معارف دینی و مرگ و میرها و حوادث را در بر می گیرد؟ صاحب این دانش ، به گذشته و حال ، چنان می نگریست که گویی به اشخاص پیش روی خود نگاه می کند . همه چیز ، همانند خورشید در وسط آسمان ، برایش روشن و آشکار بود. تمامی «علم الکتاب» بر اساس تصریح روایات ، نزد امام علی علیه السلام بود ، در حالی که در نزد آصف بن برخیا جز اندکی از آن نبود و او با این وصف ، می توانست تخت بلقیس را در یک پلک به هم زدن ، از فاصله ای دوردست ، نزد سلیمان ، حاضر کند . پس شایسته است با روشن دلی و بصیرت و اندیشه ، در علم آصف (علمٌ مِنَ

.


ص: 476

الکتاب) و علم امام علیه السلام (علم الکتاب) دقت کنیم تا تفاوت آن دو را دریابیم . در این صورت ، کلمات ، واژه ها ، برگ ها و قلم ها هر چند توانمند باشند چگونه یارای بیان دانش امام علی علیه السلام را دارند؟ یا حتّی چگونه می تواند به ابعاد آن ، اشاره ای کنند؟ دانش امام علیه السلام چنان گستره ای دارد که اگر پرتوی از آن ، چهره بنماید ، خردها را مبهوت و حیران می سازد و جان ها را واله می گرداند و لرزه بر اندام ها می افکند . امام ، خود ، آن را چنین توصیف می کند : «در دانشی فرو رفته ام که از شما پنهان است و اگر آنها را آشکار کنم ، لرزان و پریشان می شوید ، آن چنان که ریسمانی در ژرفای چاهی عمیق می لرزد». بیش از چهارده قرن پیش ، پرتوهایی از دانش آن سرچشمه معرفت و گنجینه علم ، تابیدن گرفت که در واقع ، پاسخی به نیازهای آن زمان و مناسبت های پیش آمده بود و نه درصدد بیان کامل حقایق ، و همان ، روزنه هایی از علم به آغاز آفرینش و پیدایش هستی و خلقت فرشتگان و آسمان ها و زمین ها و حیوانات را باز کرد و اُفق های قابل توجّهی را درباره جامعه ، روان شناسی ، تاریخ و ادبیات گشود و حتّی اشاره هایی به فیزیک و زمین شناسی داشت که هنوز هم به رغم پیشرفت و گسترش دانش ، همچنان نو و تازه به شمار می آیند. کسی که تنها اندکی از بقایای دانشش و گوشه ای از معرفتش این باشد ، چگونه می توان به همه ابعاد دانش او آگاهی یافت؟ آیا اصولاً می توان به همه جنبه های دانش و زوایای علم کسی وقوف کامل پیدا کرد که با قامتی استوار و ثابت می ایستد و با صلابت و استواری تمام ، بانگ می زند : «سلونی قبل أن تفقدونی ؛ پیش از آن که مرا از دست بدهید ، از من بپرسید» و هرگز هم از هیچ پاسخی درنماند؟ تاریخ ، همانند این پدیده را به خود ندیده است و انسان ، در درازای تاریخ گذشته و حال خود ، چنین گفته ای را از کسی سراغ ندارد.

.


ص: 477

پرده ابهام ، همواره دانش امام علی علیه السلام را فرا گرفته است و جای شگفتی نیست ؛ چرا که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حقّ او می گوید : «کسی خداوند را آن گونه که شایسته است ، نشناخت ، جز من و تو ، و کسی تو را چنان که سزاوار آنی نشناخت ، جز خدا و من». (1) قلم ، در می ماند و واژه ها به پایان می رسند و برای انسان هر چه قدر هم که توان داشته باشد ، چاره ای جز اعتراف به ناتوانی در برابر این پدیده شگفت ، نمی مانَد. آدمی ، باید چونان متنبّی، (2) ناتوانی خود را از بیان ابعاد معرفت علوی ، اعلام کند ؛ چرا که سکوت در چنین محضری ، از هر سخنی رساتر است . پس چه به جاست که قلم را از نوشتن درباره آن وجود تابان برگیریم و گوش جان بسپاریم به سخنان او ، تا شاید اندکی از آنچه را که دارد ، جاری سازد و قطره ای از دریای جوشان دانشش را آشکار کند و اخگری از حقایق پوشیده اش را برملا نماید.

.

1- .ر . ک : ج 8 ص 253 (جز خدا و من ، کسی او را نشناخت) .
2- .ر . ک : ج 9 ص 269 (متنبّی) .

ص: 478

الفصل الأوّل : التعلّم فی مدرسه النبیّ1 / 1شِدَّهُ اهتِمامِ النَّبِیِّ بِتَعلیمِهِالإمام علیّ علیه السلام :کُنتُ إذا سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أعطانی ، وإذا سَکَتُّ ابتَدَأَنی . (1)

الطبقات الکبری عن محمّد بن عمر بن علیّ علیه السلام :قیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : ما لَکَ أکثَرُ أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَدیثا ؟ فَقالَ : إنّی کُنتُ إذا سَأَلتُهُ أنبَأَنی ، وإذا سَکَتُّ ابتَدَأَنی . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :کُنتُ إذا سَأَلتُهُ [ صلی الله علیه و آله ] أجابَنی، وإذا سَکَتُّ عَنهُ وفَنِیَت مَسائِلِی ابتَدَأَنی. (3)

.

1- .سنن الترمذی : ج 5 ص 637 ح 3722 عن عبد الرحمن بن عبد اللّه بن عمرو بن هند الحبلی و ص 640 ح 3729 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 135 ح 4630 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 221 ح 119 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 495 ح 7 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 104 ح 3789 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 377 ؛ الأمالی للصدوق : ص 315 ح 365 کلّها عن عبد اللّه بن عمرو بن هند ، غرر الحکم : ح 3779 وح 7236 وفیه «أمسکت» بدل «سکتّ» .
2- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 338 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 351 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 378 ، الصواعق المحرقه : ص 123 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 45 .
3- .الکافی : ج 1 ص 64 ح 1 ، الخصال : ص 257 ح 131 ، تحف العقول : ص 196 ، الاعتقادات : ص 121 ، الغیبه للنعمانی : ص 80 ح 10 وفیه «ابتدأت» بدل «سألته» ، المسترشد : ص 235 ح 67 ، بصائر الدرجات : ص 198 ح 3 کلّها عن سلیم بن قیس .

فصل یکم : آموزش در مکتب پیامبر

1 / 1 اهتمام فراوان پیامبر به آموزش علی

فصل یکم : آموزش در مکتب پیامبر1 / 1اهتمام فراوان پیامبر به آموزش علیامام علی علیه السلام :هر گاه از پیامبر خدا می پرسیدم ، به من پاسخ می داد و هر گاه خاموش می ماندم ، خود برایم سخن آغاز می کرد .

الطبقات الکبری به نقل از محمّد بن عمر بن علی علیه السلام : به علی علیه السلام گفته شد : چرا تو از همه یاران پیامبر خدا پُر حدیث تری؟ فرمود : «من هر گاه از او می پرسیدم ، پاسخم را می داد و هر گاه خاموش می ماندم ، خود برایم سخن آغاز می کرد» .

امام علی علیه السلام :هر گاه از پیامبر خدا می پرسیدم ، پاسخم را می داد و هر گاه خاموش می ماندم و پرسش هایم پایان می یافت ، خود برایم آغاز به سخن می کرد .

.


ص: 480

الطبقات الکبری عن أبی البَختَریّ :أتَینا عَلِیّا ... قُلنا : فَأَخبِرنا عَن نَفسِکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ . قالَ : إیّاها أرَدتُم ! کُنتُ إذا سَأَلتُ اُعطیتُ ، وإذا سَکَتُّ ابتُدِئتُ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :ولَیسَ کُلُّ أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن کان یَسأَلُهُ ویَستَفهِمُهُ ، حَتّی إن کانوا لَیُحِبّونَ أن یَجیءَ الأَعرابیُّ وَالطّارِئُ ، فَیَسأَلَهُ علیه السلام حَتّی یَسمَعوا ، وکانَ لا یَمُرُّ بی مِن ذلِکَ شَیءٌ إلّا سَأَلتُهُ عَنهُ وحَفِظتُهُ . (2)

التوحید عن الأَصبَغ بن نُباتَه :لَمّا جَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی الخِلافَهِ وبایَعَهُ النّاسُ خَرَجَ إلَی المَسجِدِ مُتَعَمِّما بِعِمامَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لابِسا بُردَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، مُنتَعِلاً نَعلَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، مُتَقَلِّدا سَیفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَصَعِدَ المِنبَرَ فَجَلَسَ عَلَیهِ مُتَمَکِّنا ، ثُمَّ شَبَّکَ بَینَ أصابِعِهِ فَوَضَعَها أسفَلَ بَطنِهِ ، ثُمَّ قالَ : یا مَعشَرَ النّاسِ سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی ، هذا سَفَطُ العِلمِ ، هذا لُعابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، هذا مازَقَّنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله زَقّا زَقّا ، سَلونی فَإِنَّ عِندی عِلمَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام بَعدَ إخبارِهِ لِحَوادِثَ آتِیَهٍ ، فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ : لَقَد اُعطیتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ عِلمَ الغَیبِ ! فَضَحِکَ علیه السلام ، وقالَ لِلرَّجُلِ ، وکانَ کَلبِیّا : یا أخا کَلبٍ ، لَیسَ هُوَ بِعِلمِ غَیبٍ ، وإنَّما هُوَ تَعَلُّمٌ مِن ذی عِلمٍ وإنَّما عِلمُ الغَیبِ عِلمُ السّاعَهِ ، وما عَدَّدَهُ اللّهُ سُبحانَهُ بِقَولِهِ «إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسُم بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» الآیه (4) فَیَعلَمُ اللّهُ سُبحانَهُ ما فِی الأَرحامِ مِن ذَکَرٍ أو اُنثی ، وقَبیحٍ أو جَمیلٍ ، وسَخِیٍّ أو بَخیلٍ ، وشَقِیٍّ أو سَعیدٍ ، ومَن یَکونُ فِی النّارِ حَطَبا ، أو فِی الجِنانِ لِلنَّبیّینَ مُرافِقا . فَهذا عِلمُ الغَیبِ الَّذی لا یَعلَمُهُ أحَدٌ إلَا اللّهُ ، وما سِوی ذلِکَ فَعِلمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنیهِ ، ودَعا لی بِأَن یَعِیَهُ صَدری ، وتَضطَمَّ (5) عَلَیهِ جَوانِحی . (6)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 346 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 495 ح 6 ، المعجم الکبیر : ج 6 ص 214 ح 6042 ، تهذیب الکمال : ج 33 ص 236 ص 7305 کلاهما عن زاذان ، خصائص أمیرالمؤمنین للنسائی : ص 223 ح 120 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 68 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 377 ، کنز العمّال : ج 13 ص 128 ح 36406 نقلاً عن المستدرک علی الصحیحین عن هبیره نحوه ؛ الأمالی للصدوق : ص 324 ح 377 عن المسیّب بن نجبه ، الغارات : ج 1 ص 178 عن أبی عمرو الکندی ، الاحتجاج : ج 1 ص 616 ح 139 عن الأصبغ بن نباته ، شرح الأخبار : ج 2 ص 202 ح 532 عن سلمان .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 210 ، الاحتجاج : ج 1 ص 631 ح 146 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام .
3- .التوحید : ص 305 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 422 ح 560 ، الاحتجاج : ج 1 ص 609 ح 138 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 91 ح 85 ، فرائد السمطین : ج 1 ص 341 ح 263 کلاهما عن أبی البختری نحوه .
4- .لقمان : 34 .
5- .الاضطمام : فهو افتعال من الضمّ ، اضطممتُ الشیء : ضممته إلی نفسی (لسان العرب : ج 12 ص 358 «ضمم») .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 128 .

ص: 481

الطبقات الکبری به نقل از ابو البَختری : نزد علی علیه السلام رفتیم . . . و گفتیم : ای امیر مؤمنان! از خودت برایمان بگو . فرمود : «آن موضوع ، منظورتان است؟ من هر گاه می پرسیدم ، پاسخم را می داد و هر گاه خاموش می ماندم ، برایم آغاز به سخن می کرد» .

امام علی علیه السلام :همه یاران پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه نبودند که از او بپرسند و درخواست فهم و دانش کنند؛ بلکه دوست داشتند که عربی بادیه نشین یا از راه رسیده ای بیاید و از وی پرسش کند تا آنان بشنوند ؛ امّا من هیچ نکته ای به خاطرم نمی رسید ، مگر آن که از وی درباره آن می پرسیدم و آن را به حافظه می سپردم .

التوحید به نقل از اَصبغ بن نُباته : آن گاه که علی علیه السلام به [ مسند] خلافت نشست و مردم با وی بیعت کردند ، وی در حالی که عمامه پیامبر خدا را بر سر نهاده بود و ردای او را پوشیده و نعلین او را به پا کرده بود و شمشیرش را حمایل ساخته بود ، وارد مسجد شد ، بالای منبر رفت و بر آن نشست . آن گاه، انگشتانش را در هم فرو بُرد و زیر شکمش نهاد و فرمود : «ای مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید ، از من بپرسید . این ، سبد دانش است . این ، لعاب دهان پیامبر خداست . این [ علم] ، چیزی است که پیامبر خدا ذرّه ذرّه در کام من نهاد . از من بپرسید ؛ چرا که دانش پیشینیان و پسینیان، نزد من است» .

امام علی علیه السلام پس از آن که از حوادث آینده خبر داد، یکی از یارانش به او گفت : ای امیر مؤمنان! به راستی که علم غیب به شما داده شده است! امام علیه السلام لبخندی زد و به او که از قبیله کلب بود ، پاسخ داد : ای برادر کلبی! این ، علم غیب نیست ؛ بلکه فراگیری از صاحب دانش است . علم غیب ، علم به زمان برپایی قیامت و به چیزهایی است که خداوند ، آنها را چنین شمرده است : «در حقیقت ، خداست که علم [ به ]قیامت ، نزد اوست و باران را فرو می فرستد ، و آنچه را که در رَحِم هاست ، می داند و کسی نمی داند فردا چه به دست خواهد آورد ، و کسی نمی داند در کدامین زمین می میرد .» . پس خداوند سبحان ، می داند که چه چیز در رَحِم هاست ؛ پسر باشد یا دختر ؛ زشت باشد یا زیبا ؛ بخشنده باشد یا بخیل ؛ بدبخت باشد یا خوش بخت ؛ و این که چه کسی هیزم آتش جهنّم است و یا همنشین پیامبران در بهشت . پس علم غیبی که کسی جز خدا آن را نمی داند ، این است ، و جز آن ، دانشی است که خداوند به پیامبرش آموخت و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به من آموخت و برای من دعا کرد تا سینه ام آن را در خود جای دهد و قلبم آن را با خود ، عجین سازد .

.


ص: 482

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ عِلمَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مِن عِلمِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَعَلِمناهُ نَحنُ فیما عَلِمناهُ ، فَاللّهَ فَاعبُد وإیّاهُ فَارجُ . (1)

المناقب لابن المغازلیّ عن اُمّ سَلَمَهَ :کانَ جَبرَئیلُ یُمِلُّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ورَسولُ اللّهِ یُمِلُّ عَلی عَلِیٍّ . (2)

راجع : ص 550 (علم القرآن) . أهل البیت فی الکتاب والسنّه : علم أهل البیت / مبادئ علومهم .

.

1- .الاختصاص : ص 279 ، بصائر الدرجات : ص 295 ح 1 کلاهما عن أبی یعقوب الأحول والأخیر من دون إسنادٍ إلی المعصوم .
2- .المناقب لابن المغازلی : ص 253 ح 302 .

ص: 483

امام صادق علیه السلام :به راستی که دانش علی بن ابی طالب علیه السلام ، از دانش پیامبر خداست ، و آنچه ما یاد گرفتیم ، از او یاد گرفتیم . پس تنها خدای را بپرست و تنها به او امید بدار .

المناقب ،ابن مغازلی به نقل از امّ سلمه : جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله املا می کرد و پیامبر خدا بر علی علیه السلام املا می کرد .

ر . ک : ص 551 (قرآن شناسی) . اهل بیت در قرآن و حدیث : بخش چهارم : علم اهل بیت / فصل سوم : مبادی علم اهل بیت .

.


ص: 484

1 / 2ساعَهٌ خاصَّهٌ لِتَعلیمِهِالإمام علیّ علیه السلام :کانَت لی ساعَهٌ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ اللَّیلِ یَنفَعُنِی اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِما شاءَ أن یَنفَعَنی بِها . (1)

عنه علیه السلام :کانَت لی ساعَهٌ فِی السَّحَرِ أدخُلُ فیها عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَإِن کانَ قائِما یُصَلّی سَبَّحَ بی ، فَکانَ ذاکَ إذنَهُ لی ، وإن لَم یَکُن یُصَلّی أذِنَ لی . (2)

عنه علیه السلام :کانَت لی مَنزِلَهٌ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم تَکُن لِأَحَدٍ مِنَ الخَلائِقِ ، فَکُنتُ آتیهِ کُلَّ سَحَرٍ ، فَأَقولُ : السَّلامُ عَلَیکَ یا نَبِیَّ اللّهِ ! فَإِن تَنَحنَحَ انصَرَفتُ إلی أهلی ، وإلّا دَخَلتُ عَلَیهِ . (3)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : ولَقَد عَلِمتُم أنّی کانَ لی مِنهُ [ صلی الله علیه و آله ] مَجلِسُ سِرٍّ لا یَطَّلِعُ عَلَیهِ غَیری . (4)

عنه علیه السلام :کانَ لی مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَدخَلانِ : مَدخَلٌ بِاللَّیلِ ، ومَدخَلٌ بِالنَّهارِ ، فَکُنتُ إذا أتَیتُهُ وهُوَ یُصَلّی ، یَتَنَحنَحُ لی . (5)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 317 ح 1289 عن عبد اللّه بن نجی .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 167 ح 570 عن عبد اللّه بن نجی و ص 172 ح 598 عن القاسم بن أبی اُمامه نحوه ، السنن الکبری : ج 2 ص 351 ح 3339 و ح 3340 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 219 ح 115 و ح 116 والأربعه الأخیره عن عبد اللّه بن نجی و ص 217 ح 114 عن نجی نحوه .
3- .سنن النسائی : ج 3 ص 12 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 220 ح 118 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 184 ح 647 نحوه وکلّها عن نجی .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 316 ح 625 .
5- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1222 ح 3708 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 175 ح 608 ، سنن النسائی : ج 3 ص 12 کلّها عن عبد اللّه بن نجی ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 220 ح 117 عن أبی نجی وفیهما «إذا دخلت باللیل» بدل «إذا أتیته وهو یُصلّی» .

ص: 485



1 / 2 اختصاص ساعتی ویژه برای آموزش وی

1 / 2اختصاص ساعتی ویژه برای آموزش ویامام علی علیه السلام :شب هنگام ، ساعتی از وقت پیامبر خدا برای من بود ، و خداوند عز و جل ، هر نفعی را که می خواست به من برساند ، در این وقت می رسانْد .

امام علی علیه السلام :در سحرگاهان ، ساعتی به من اختصاص داشت که در آن هنگام ، به نزد پیامبر خدا می رفتم . اگر به نماز ایستاده بود ، برای من «سبحان اللّه » می گفت و این «سبحان اللّه » گفتن ، اجازه ایشان برای [ ورود] من بود ، و اگر در نماز نبود ، به من اجازه ورود می داد .

امام علی علیه السلام :من در پیشگاه پیامبر خدا، جایگاهی داشتم که هیچ کس چنان جایگاهی نداشت . من هر سحرگاه ، نزد ایشان می رفتم و می گفتم : «سلام بر تو ، ای پیامبر خدا!» . اگر سرفه می کرد ، نزد خانواده ام بر می گشتم ، وگرنه داخل می شدم .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : به یقین می دانید که من با پیامبر خدا ، نشست های خصوصی ای داشتم که جز من ، هیچ کس از [ محتوای] آنها آگاهی نمی یافت .

امام علی علیه السلام :من دو بار [ در شبانه روزْ ]خدمت پیامبر خدا می رفتم ؛ یک بار در شب و یک بار در روز . هر گاه نزد او می رفتم و در نماز بود ، برای من سرفه می کرد .

.


ص: 486

عنه علیه السلام :وقَد کُنتُ أدخُلُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ دَخلَهً وکُلَّ لَیلَهٍ دَخلَهً ، فَیُخَلّینی فیها أدورُ مَعَهُ حَیثُ دارَ ، وقَد عَلِمَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ لَم یَصنَع ذلِکَ بِأَحَدٍ مِنَ النّاسِ غَیری ، فَرُبَّما کانَ فی بَیتی یَأتینی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أکثَرُ ذلِکَ فی بَیتی ، وکُنتُ إذا دَخَلتُ عَلَیهِ بَعضَ مَنازِلِهِ أخلانی ، وأقامَ عَنّی نِساءَهُ . فلا یَبقی عِندَهُ غَیری . وإذا أتانی لِلخَلوَهِ مَعی فی مَنزِلی لَم تَقُم عَنّی فاطِمَهُ ولا أحَدٌ من بَنِیَّ ، وکُنتُ إذا سَأَلتُهُ أجابَنی ، وإذا سَکَتُّ عَنهُ وفَنِیَت مَسائِلِی ابتَدَأَنی . فَما نَزَلَت عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله آیَهٌ مِنَ القُرآنِ إلّا أقرَأَنیها ، وأملاها عَلَیَّ ، فَکَتَبتُها بِخَطّی وعَلَّمَنی تَأویلَها وتَفسیرَها ، وناسِخَها ومَنسوخَها ، ومُحکَمَها ومُتشابِهَها ، وخاصَّها وعامَّها ، ودَعَا اللّهَ أن یُعطِیَنی فَهمَها وحِفظَها ، فَما نَسیتُ آیَهً مِن کِتابِ اللّهِ ، ولا عِلما أملاهُ عَلَیَّ وکَتَبتُهُ ، مُنذُ دَعَا اللّهَ لی بِما دَعا . وما تَرَکَ شَیئا عَلَّمَهُ اللّهُ مِن حَلالٍ ولا حَرامٍ ، ولا أمرٍ ولا نَهیٍ ، کانَ أو یَکونُ ، ولا کِتابٍ مُنزَلٍ عَلی أحَدٍ قَبلَهُ مِن طاعَهٍ أو مَعصِیَهٍ ، إلّا عَلَّمَنیهِ وحَفِظتُهُ ، فَلَم أنسَ حَرفا واحِدا . ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدری ، ودَعَا اللّهَ لی أن یَملَأَ قَلبی عِلما وفَهما ، وحُکما ونورا ، فَقُلتُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ! بِأَبی أنتَ واُمّی ، مُنذُ دَعَوتَ اللّهَ لی بِما دَعَوتَ لَم أنسَ شَیئا ، ولَم یَفُتنی شَیءٌ لَم أکتُبهُ ، أفَتَتَخَوَّفُ عَلَیَّ النِّسیانَ فیما بَعدُ ؟ فَقالَ : لا ، لَستُ أتَخَوَّفُ عَلَیکَ النِّسیانَ وَالجَهلَ . (1)

راجع : ج 8 ص 482 (أبو سعید الخدری ، وأنس بن مالک) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 64 ح 1 ، الخصال : ص 257 ح 131 ، الغیبه للنعمانی : ص 80 ح 10 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 624 ح 10 کلاهما نحوه وکلّها عن سلیم بن قیس .

ص: 487

امام علی علیه السلام :من در هر روز، یک بار و در هر شب، یک بار به نزد پیامبر خدا می رفتم . وی با من نشست خصوصی داشت . رشته سخن را به هر کجا می کشید ، با او بودم و یاران پیامبر خدا ، به یقین می دانستند که پیامبر صلی الله علیه و آله با هیچ کس جز من ، این رفتار را نداشت . چه بسا که پیامبر خدا به خانه من می آمد ، و اکثر این نشست ها در خانه من بود، و هر گاه من به یکی از خانه های ایشان می رفتم ، با من خلوت می کرد و همسرانش را از نزد من برمی خیزاند و نزد وی ، جز من کسی نمی ماند ؛ ولی هر گاه برای گفتگوهای خصوصی به خانه ما می آمد ، نه فاطمه علیهاالسلام و نه هیچ یک از پسرانم،بیرون نمی رفتند. هر گاه از او می پرسیدم،پاسخم را می داد،و چون خاموش می ماندم و پرسش هایم پایان می یافت ، برایم آغاز به سخن می کرد . هیچ آیه ای بر پیامبر خدا نازل نشد ، مگر آن که مرا به خواندنش وا داشت و آن را به من اِملا کرد ، و من به خطّ خود ، آن را نوشتم و تأویل و تفسیر ، ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه ، و خاص و عامّ آن را به من آموخت ، و از خدا خواست که درک و حفظ آن را به من عنایت کند ، و از زمانی که این دعا را در حقّ من کرد ، نه آیه ای از کتاب خدا را فراموش کرده ام و نه دانشی را که او املا کرد و من نوشتم . هیچ چیزی از حلال و حرام ، امر و نهی ، و گذشته و آینده را که خداوند به وی آموخته بود و هیچ کتابی را که خداوند بر یکی از پیامبران قبل از وی ، درباره اطاعت و معصیت ، فرو فرستاده بود ، رها نکرد ؛ بلکه آن را به من آموخت و من ، آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را فراموش نکردم . آن گاه دست خویش را بر سینه ام نهاد و از خدا خواست که دلم را از دانش و فهم و حکمت و نور ، پُر سازد . گفتم : ای پیامبر خدا ، پدر و مادرم فدایت شوند! از هنگامی که آن دعا را در حقّ من کردی ، چیزی را فراموش نکرده ام و هر آنچه را هم که ننوشتم ، از دست نداده ام . آیا می ترسی که پس از این ، فراموشی بر من عارض شود؟ فرمود: «نه؛ از فراموشی و نادانی،بر تو هراسی ندارم».

ر . ک : ج 8 ص 483 (ابو سعید خُدری و انس بن مالک) .

.


ص: 488

1 / 3عَلَّمَهُ ألفَ بابٍالإمام علیّ علیه السلام :عَلَّمَنی[ صلی الله علیه و آله ] ألفَ بابٍ مِنَ العِلمِ ، فَتَحَ لی کُلُّ بابٍ ألفَ بابٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَّمَنی ألفَ بابٍ مِنَ العِلمِ ، یَفتَحُ کُلُّ بابٍ ألفَ بابٍ ، ولَم یُعَلِّم ذلِکَ أحَدا غَیری . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَّمَ عَلِیّا علیه السلام ألفَ بابٍ ، یَفتَحُ کُلُّ بابٍ ألفَ بابٍ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَّمَنی ألفَ بابٍ مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ ، ومِمّا کانَ ومِمّا یَکونُ إلی یَومِ القِیامَهِ ، کُلُّ بابٍ مِنها یَفتَحُ ألفَ بابٍ ، فَذلِکَ ألفُ ألفِ بابٍ حَتّی عُلِّمتُ عِلمَ المَنایا وَالبَلایا وفَصلَ الخِطابِ . (4)

راجع : ج 2 ص 10 (وارث علم النبیّ) .

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 34 ، إعلام الوری : ج 1 ص 318 کلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، الفصول المختاره : ص 106 ، الاختصاص : ص 283 ، بصائر الدرجات : ص 303 ح 6 کلاهما عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلام ، الفضائل لابن شاذان : ص 87 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 801 ح 30 وفیه «علّمنی مفتاح ألف» بدل «علّمنی ألف» وکلاهما عن ابن عبّاس و ص 912 ح 64 عن سلیم ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 123ح 207 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 36 ؛ فرائد السمطین : ج 1 ص 101 ح 70 کلاهما عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 385 ح 8992 عن عبد اللّه بن عمرو ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 360 ، کنز العمّال : ج 13 ص 114 ح 36372 .
2- .الخصال : ص 572 ح 1 عن مکحول .
3- .الخصال : ص 644 ح 25 عن سالم بن أبی حفصه و ص 645 ح 27 عن زراره وراجع الکافی : ج 1 ص 296 ح 4 والخصال : ص 648 ح 38 وبصائر الدرجات : ص 314 ح 5 و ص 304 ح 8 .
4- .الخصال : ص 646 ح 30 و ص 643 ح 22 ، الاختصاص : ص 283 و ص 305 ، بصائر الدرجات : ص 305 ح 11 و ص 358 ح 14 کلّها عن الأصبغ بن نباته .

ص: 489



1 / 3 هزار باب دانش به او آموخت

1 / 3هزار باب دانش به او آموختامام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار باب از دانش به من آموخت که هر بابی [ راه] هزار باب را بر من گشود .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار باب از دانش به من آموخت . هر بابی خود ، [ راه ]هزار باب را می گشود و جز به من ، به هیچ کس آن را نیاموخت .

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار باب [ از دانش ]به علی آموخت که هر بابی [ راه] هزار باب را می گشود .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار باب از حلال و حرام به من آموخت از آنچه بود و یا تا روز قیامت خواهد آمد که هر بابی از آن ، [ راه] هزار باب را می گشود، پس هزار هزار باب دانش شد ، به گونه ای که علم مرگ و میرها و حوادث و فصل الخطاب (1) را آموختم .

ر . ک : ج 2 ص 11 (وارث علم پیامبر) .

.

1- .فصل الخطاب ، به معانی گوناگونی در احادیث آمده است ، از جمله : تمایز دهنده حق از باطل ، سخن روشن ، علم به اوامر و نواهی و احوال گذشته و آینده تا روز قیامت ، علم به کتب آسمانی ، علم به لغات و زبان ها و لهجه ها .

ص: 490

1 / 4عَلَّمَهُ ألفَ حرَفٍالإمام علیّ علیه السلام :عَلَّمَنی [ صلی الله علیه و آله ] ألفَ حَرفٍ ، الحَرفُ یَفتَحُ ألفَ حَرفٍ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :عَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام ألفَ حَرفٍ ، کُلُّ حَرفٍ یَفتَحُ ألفَ حَرفٍ . (2)

1 / 5عَلَّمَهُ ألفَ کَلِمَهٍالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله حَدَّثَ عَلِیّا علیه السلام ألفَ کَلِمَهٍ ، کُلُّ کَلِمَهٍ یَفتَحُ ألفَ کَلِمَهٍ ، فَما یَدرِی النّاسُ ما حَدَّثَهُ . (3)

الخصال عن ذَریحِ بن محمّد بن یَزیدَ المُحارِبیّ :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : نَحنُ وَرَثَهُ الأَنبِیاءِ . ثُمَّ قالَ : جَلَّلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیِّ علیه السلام ثَوبا ، ثُمَّ عَلَّمَهُ ألفَ کَلِمَهٍ ، کُلُّ کَلِمَهٍ یَفتَحُ ألفَ کَلِمَهٍ . (4)

الإمام الجواد علیه السلام :عَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام ألفَ کَلِمَهٍ ، کُلُّ کَلِمَهٍ یَفتَحُ ألفَ کَلِمَهٍ . (5)

.

1- .الخصال : ص 648 ح 40 عن الحارث بن المغیره ، بصائر الدرجات : ص 308 ح 6 عن الحارث بن المغیره وکلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام .
2- .الکافی : ج 1 ص 296 ح 5 ، الخصال : ص 648 ح 41 ، الاختصاص : ص 284 ولیس فیه «کلّ حرف» ، بصائر الدرجات : ص 308 ح 2 و ح 5 کلّها عن أبی بکر الحضرمی .
3- .الخصال : ص 650 ح 47 ، بصائر الدرجات : ص 310 ح 6 ولیس فیه ذیله وکلاهما عن عبد اللّه بن میمون القدّاح عن الإمام الصادق علیه السلام .
4- .الخصال : ص 651 ح 49 ، بصائر الدرجات : ص 309 ح 4 و ص 310 ح 9 وفیهما «حلل» بدل «جلّل» ، الاُصول الستّه عشر : ص 88 نحوه .
5- .الخصال : ص 650 ح 46 عن عبد اللّه بن المغیره ، بصائر الدرجات : ص 310 ح 8 عن الحارث بن المغیره عن الإمام الباقر علیه السلام .

ص: 491



1 / 4 هزار حرف به او آموخت

1 / 5 هزار کلمه به او آموخت

1 / 4هزار حرف به او آموختامام علی علیه السلام :[ پیامبر خدا] هزار حرف به من آموخت که هر حرفی [ راه ]هزار حرف را می گشود .

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار حرف به علی علیه السلام آموخت که هر حرفی [ راه] هزار حرف را می گشود .

1 / 5هزار کلمه به او آموختامام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله هزار کلمه به علی علیه السلام فرمود که هر کلمه ای ، [ راه ]هزار کلمه را [ به روی او ]می گشود و مردم نمی دانند به او چه فرمود .

الخصال به نقل از ذریح بن محمّد بن یزید محاربی : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «ما وارث پیامبرانیم» . آن گاه فرمود : «پیامبر خدا ، لباسی به علی علیه السلام پوشاند . سپس هزار کلمه به وی آموخت . هر کلمه ای [ راه ]هزار کلمه را می گشود» .

امام جواد علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار کلمه به علی علیه السلام آموخت که هر کلمه ای [ راه] هزار کلمه را می گشود .

.


ص: 492

کنز العمّال عن ابن عبّاس :إنّه[ صلی الله علیه و آله ] عَلَّمَهُ[ علیه السلام ] ألفَ ألفِ کَلِمَهٍ ، کُلُّ کَلِمَهٍ تَفتَحُ ألفَ کَلِمَهٍ . (1)

1 / 6عَلَّمَهُ ألفَ حَدیثٍالإمام علیّ علیه السلام :حَدَّثَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِأَلفِ حَدیثٍ ، لِکُلِّ حَدیثٍ ألفُ بابٍ . (2)

الخصال عن الأَصبَغِ بنِ نُباتَهَ :أمَرَنا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِالمَسیرِ إلَی المَدائِنِ مِنَ الکوفَهِ ، فَسِرنا یَومَ الأَحَدِ ، وتَخَلَّفَ عَمرُو بن حُرَیثٍ فی سَبعَهِ نَفَرٍ ، فَخَرَجوا إلی مَکانٍ بِالحیرَهِ (3) یُسَمَّی الخَوَرنَقَ (4) ، فَقالوا : نَتَنَزَّهُ فَإِذا کانَ یَومَ الأَربَعاءِ خَرَجنا فَلَحِقنا عَلِیّا علیه السلام قَبلَ أن یُجَمِّعَ (5) ، فَبَینَما هُم یَتَغَذَّونَ إذ خَرَجَ عَلَیهِم ضَبٌّ فَصادوهُ ، فَأَخَذَهُ عَمرُو بنُ حُرَیثٍ ، فَنَصَبَ کَفَّهُ وقالَ : بایِعوا ، هذا أمیرُ المُؤمِنینَ ، فَبایَعَهُ السَّبعَهُ وعَمرٌو ثامِنُهُم . وَارتَحَلوا لَیلَهَ الأَربَعاءِ فَقَدِمُوا المَدائِنَ یَومَ الجُمُعَهِ ، وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَخطُبُ ولَم یُفارِق بَعضُهُم بَعضا وکانوا جَمیعا حَتّی نَزَلوا عَلی بابِ المَسجِدِ ، فَلَمّا دَخَلوا نَظَرَ إلَیهِم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أسَرَّ إلَیَّ ألفَ حَدیثٍ فی کُلِّ حَدیثٍ ألفُ بابٍ ، لِکُلِّ بابٍ ألفُ مِفتاحٍ : وإنّی سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یَقولُ : «یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَمِهِمْ» (6) وإنّی اُقسِمُ لَکُم بِاللّهِ ، لَیُبعَثَنَّ یَومَ القِیامَهِ ثَمانِیَهُ نَفَرٍ یُدعَونَ بِإِمامِهِم وهُوَ ضَبٌّ ، ولَو شِئتُ أن اُسَمِّیَهُم لَفَعَلتُ ! قالَ : فَلَقَد رَأَیتُ عَمرَو بنَ حُرَیثٍ قَد سَقَطَ کَما تَسقُطُ السَّعَفَهُ حَیاءً ولَوما (7) . (8)

.

1- .کنز العمّال : ج 13 ص 165 ح 36500 نقلاً عن الإسماعیلی فی معجمه .
2- .الخصال : ص 651 ح 51 عن الأصبغ بن نباته و ح 52 ، بصائر الدرجات : ص 314 ح 3 کلاهما عن بکر بن حبیب عن الإمام الباقر علیه السلام و ح 4 عن الأصبغ بن نباته .
3- .الحِیره : مدینه جاهلیّه ، کثیره الأنهار ، وهی عن الکوفه علی نحو فرسخ ، وکانت منازل آل النعمان بن المنذر (تقویم البلدان : ص 299) .
4- .الخَوَرْنَق : قصر بحیرَه الکوفه ، بناه النعمان بن امرئ القیس (تاج العروس : ج 13 ص 113 «خرنق») .
5- .یجمع : أی یصلّی ، أو یصلّون صلاه الجمعه (النهایه : ج 1 ص 297 «جمع») .
6- .الإسراء : 71 .
7- .الخصال : ص 644 ح 26 ، الاختصاص : ص 283 ، بصائر الدرجات : ص 306 ح 15 .
8- .وردت أحادیث «الألف باب» بطرق مختلفه وبنقول کثیره ، ومن جملتها ما ورد فی الخصال : ص 642 652 حیث ذکر فیه أکثر من ثلاثین روایه ، وبصائر الدرجات : ص 302 315 وبحار الأنوار : ج 40 ص 127 151 .

ص: 493



1 / 6 هزار حدیث به وی آموخت

کنز العمّال به نقل از ابن عبّاس : ایشان (پیامبر خدا) هزار هزار کلمه به علی علیه السلام آموخت که هر کلمه ای [ راه] هزار کلمه را می گشود .

1 / 6هزار حدیث به وی آموختامام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، هزار حدیث به من فرمود که هر حدیثی هزار باب داشت .

الخصال به نقل از اَصبغ بن نُباته : امیر مؤمنان به ما دستور رفتن از کوفه به مدائن داد . روز یکشنبه حرکت کردیم . عمرو بن حُرَیث با هفت نفر دیگر ، سرپیچی کردند و عازم جایی در منطقه حیره به نام «خَوَرنَق» شدند و گفتند : گردش می کنیم و چون روز چهارشنبه شد ، به راه می افتیم و پیش از نماز جمعه ، به علی می پیوندیم . در حالی که آنان مشغول خوردن غذا بودند ، ناگاه سوسماری در برابرشان پیدا شد که آن را صید کردند . عمرو بن حُرَیث ، سوسمار را گرفت و دست او را بالا آورد و گفت : این ، امیر مؤمنان است . با وی بیعت کنید! هر هفت نفر بیعت کردند و عمرو ، هشتمین نفرشان بود . شب چهارشنبه ، حرکت کردند و روز جمعه ، هنگامی به مدائن رسیدند که امیر مؤمنان ، خطبه می خوانْد . آنان از هم جدا نشدند و با هم بودند تا آن که به درِ مسجد رسیدند . وقتی وارد شدند ، امیر مؤمنان به آنان نگاهی کرد و فرمود : «ای مردم! پیامبر خدا ، هزار حدیث در گوش من گفت که هر حدیثی ، هزار در داشت و برای هر دری ، هزار کلید بود و من این سخن خداوند عز و جل را که می فرماید : «روزی که هر گروهی را با امامشان فرا می خوانیم » شنیدم و برای شما به خدا قسم یاد می کنم که به یقین ، در روز قیامت ، هشت نفر به همراه امامشان که سوسماری باشد ، برانگیخته خواهند شد ، و اگر می خواستم آنان را نام ببرم ، نام می بردم» . عمرو بن حُرَیث را دیدم که از خجالت و [ از ترس ]سرزنش ، همچون شاخه نخل ، سر فرو افکنده است (1) .

.

1- .احادیث «هزار باب (یا حرف یا کلمه یا حدیث)» با اَسناد مختلف و عبارات متنوّع ، نقل شده اند، از جمله در : الخصال: ص 642652 (بیش از سی روایت) ، بصائر الدرجات : ص 302315 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 127 151 .

ص: 494

1 / 7إملاءُ النَّبِیِّ وکِتابَهُ عَلِیٍّالإمام علیّ علیه السلام :إنَّ کُلَّ آیَهٍ أنزَلَهَا اللّهُ جَلَّ وعَلا عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عِندی بِإِملاءِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطِّ یَدی ، وتَأویلُ کُلِّ آیَهٍ أنزَلَهَا اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وکُلُّ حَرامٍ وحَلالٍ ، أو حَدٍّ أو حُکمٍ ، أو شَیءٍ تَحتاجُ إلَیهِ الاُمَّهُ إلی یَومِ القِیامَهِ مَکتوبٌ بِإملاءِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطِّ یَدی ، حَتّی أرشُ الخَدشِ . (1)

الإمام الحسن علیه السلام :إنَّ العِلمَ فینا ، ونَحنُ أهلُهُ ، وهُوَ عِندَنا مَجموعٌ کُلُّهُ بِحَذافیرِهِ ، وإنَّهُ لا یَحدُثُ شَیءٌ إلی یَومِ القِیامَهِ حَتّی أرشُ الخَدشِ إلّا وهُوَ عِندَنا مَکتوبٌ بِإِملاءِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطِّ عَلِیٍّ علیه السلام بِیَدِهِ . (2)

العلل لابن حنبل عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی :سَأَلتُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ عَن قَولِ عَلِیٍّ فِی الخِیارِ ، فَدَعا بِرَبعَهٍ (3) ، فَأَخرَجَ مِنها صَحیفَهً صَفراءَ مَکتوبٌ فیها قَولُ عَلِیٍّ فِی الخِیارِ . (4)

.

1- .الاحتجاج : ج 1 ص 356 ح 56 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 657 ح 11 کلاهما عن سلیم بن قیس .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 63 ح 155 ، العدد القویّه : ص 50 ح 61 کلاهما عن عبد اللّه بن جعفر، بحار الأنوار : ج44 ص100 ح9.
3- .ربعه : إناء مربّع (لسان العرب : ج 8 ص 107 «ربع») .
4- .العلل لابن حنبل : ج 1 ص 346 ح 639 .

ص: 495



1 / 7 املای پیامبر و نوشتن علی

1 / 7املای پیامبر و نوشتن علیامام علی علیه السلام :هر آیه ای که خداوند عز و جل بر محمّد صلی الله علیه و آله فرو فرستاده است ، با املای پیامبر خدا و دست خطّ خودم ، نزد من است و [ همچنین ]تأویل هر آیه ای که خدا بر محمّد صلی الله علیه و آله فرو فرستاده ، و هر حرام و حلالی ، یا هر حد و حکمی ، یا هر چیزی که امّت تا روز قیامتْ بدان نیازمند خواهد شد ، به املای پیامبر خدا و دست خطّ من ، موجود است ، حتّی دیه یک خَراش .

امام حسن علیه السلام :دانش در بین ماست و ما اهل دانشیم و مجموعه دانش با تمام شاخه های آن ، نزد ماست و چیزی تا روز قیامت ، پیدا نخواهد شد ، حتی دیه یک خراش ، جز آن که به املای پیامبر خدا و دست خطّ علی علیه السلام نوشته شده و نزد ماست .

العلل ، ابن حنبل به نقل از عبد الرّحمان بن ابی لیلی : از حسن بن علی علیهماالسلامدرباره نظر علی علیه السلام درموضوع [ احکام ]اختیار [ فسخ معامله] پرسیدم . ظرف چهارگوشی خواست و از درون آن ، کتابی زرد رنگ بیرون آورد که نظر علی علیه السلام درباره [ احکام] اختیار ، در آن ، نوشته شده بود .

.


ص: 496

الإمام الباقر علیه السلام :فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام کُلُّ شَیءٍ یُحتاجُ إلَیهِ حَتَّی الخَدشُ وَالأَرشُ والهَرشُ . (1)

رجال النجاشی عن عُذافِرٍ الصَّیرفیّ :کُنتُ مَعَ الحَکَمِ بنِ عُتَیبَهَ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، فَجَعَلَ یَسأَلُهُ ، وکانَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام لَهُ مُکرِما ، فَاختَلَفا فی شَیءٍ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یا بُنَیَّ ، قُم فَأَخرِج کِتابَ عَلِیٍّ علیه السلام . فَأَخرَجَ کِتابا مَدروجا عَظیما ، فَفَتَحَهُ وجَعَلَ یَنظُرُ حَتّی أخرَجَ المَسأَلَهَ . فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : هذا خَطُّ عَلِیٍّ علیه السلام وإملاءُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . وأقبَلَ عَلَی الحَکَمِ وقالَ : یا أبا مُحَمَّدٍ ، اِذهَب أنتَ وسَلَمَهُ وأبُو المِقدامِ حَیثُ شِئتُم یَمینا وشِمالاً ، فَوَاللّهِ لا تَجِدونَ العِلمَ أوثَقَ مِنهُ عِندَ قَومٍ کانَ یَنزِلُ عَلَیهِم جَبرَئیلُ علیه السلام . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :وَجَدنا فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا مُنِعَتِ الزَّکاهُ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَکاتِها . (3)

تهذیب الأحکام عن محمّد بن مُسلِم :أقرَأَنی أبو جَعفَرٍ علیه السلام صَحیفَهَ کِتابِ الفَرائِضِ الَّتی هی إملاءُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطُّ عَلِیٍّ علیه السلام بِیَدِهِ ، فَإِذا فیها : إنّ السِّهامَ لا تَعولُ . (4)

.

1- .بصائر الدرجات : ص 164 ح 5 و ص 148 ح 6 وفیه «أرش الخدش والأرش» بدل «الخدش والأرش والهرش» و کلاهما عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 26 ص 35 ح 59 .
2- .رجال النجاشی : ج 2 ص 261 ح 967 .
3- .الکافی : ج 3 ص 505 ح 17 عن أبی حمزه .
4- .تهذیب الأحکام : ج 9 ص 247 ح 959 ، عوالی اللآلی : ج 2 ص 152 ح 424 عن الصادقین علیهماالسلام نحوه .

ص: 497

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام ، هر چیز مورد نیاز ، حتّی [ حکم] خَراش و دیه زخم و زد و خورد ، وجود دارد .

رجال النجاشی به نقل از عُذافِر صَیرُفی : من با حَکم بن عُتَیبه ، نزد امام باقر علیه السلام بودم . وی شروع به پرسیدن کرد و امام باقر علیه السلام به او احترام می گذاشت و بزرگش می شمرد . درباره چیزی با هم اختلاف پیدا کردند که امام باقر علیه السلام [ به فرزندش ]فرمود : «پسرم! برخیز و کتاب علی علیه السلام را بیاور» . فرزند ایشان کتاب طبقه بندی شده بزرگی را آورد ، امام علیه السلام کتاب را گشود و در آن نگریست تا این که [ پاسخ] مسئله را از آن به دست آورد . سپس فرمود : «این ، دست خطّ علی علیه السلام و املای پیامبر خداست» . آن گاه رو به حَکم کرد و فرمود : «ای ابو محمّد! تو ، سَلَمه و ابو المِقدام ، به هر سویی چپ یا راست که می خواهید ، بروید ؛ ولی سوگند به خدا ، دانشی نخواهید یافت که مطمئن تر از دانش کسانی باشد که جبرئیل علیه السلام بر آنان نازل می شود» .

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام یافتیم که پیامبر خدا فرمود : «هر گاه پرداخت زکاتْ قطع شود ، زمین ، برکات خود را قطع می کند» .

تهذیب الأحکام به نقل از محمّد بن مسلم : امام باقر علیه السلام صفحه ای از کتاب فرائض را که کتابی با املای پیامبر خدا و به خطّ علی علیه السلام بود ، به من نشان داد ، و از جمله ، در آن چنین آمده بود : «از سهم ارث کم گذاشته نمی شود» .

.


ص: 498

الکافی عن أبی الجارود (1) عن الإمام الباقر علیه السلام :الکافی عن أبی الجارود (2) عن الإمام الباقر علیه السلام : إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهماالسلام لَمّا حَضَرَهُ الَّذی حَضَرَهُ ، دَعَا ابنَتَهُ الکُبری فاطِمَهَ بِنتَ الحُسَینِ علیه السلام فَدَفَعَ إلَیها کِتابا مَلفوفا ووَصِیَّهً ظاهِرَهً ، وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلاممَبطونا مَعَهُم لایَرَونَ إلّا أنَّهُ لِما بِهِ ، فَدَفَعَت فاطِمَهُ الکِتابَ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ صارَ واللّهِ ذلِکَ الکِتابُ إلَینا یا زِیادُ . قالَ : قُلتُ : ما فی ذلِکَ الکِتابِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ ؟ قالَ : فیهِ وَاللّهِ ما یَحتاجُ إلَیهِ وُلدُ آدَمُ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ إلی أن تَفنَی الدُّنیا ، وَاللّهِ إنَّ فیهِ الحُدودِ ، حَتّی إنَّ فیهِ أرشَ الخَدشِ . (3)

الأمالی للطوسی عن یعقوب بن میثم التمّار مولی علیّ بن الحسین علیهماالسلام :دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّی وَجَدتُ فی کُتُبِ أبی أنَّ عَلِیّا علیه السلام قالَ لِأَبی مَیثَمٍ : ... إنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ : «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» (4) ، ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ وقالَ : هُم وَاللّهِ أنتَ وشیعَتُکَ یا عَلِیُّ ، ومیعادُکَ ومیعادُهُمُ الحَوضُ غَدا ، غُرّا مُحَجَّلینَ مُکتَحِلینَ مُتَوَّجینَ . فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : هکَذا هُوَ عِیاناً فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام . 5

.

1- .هو زیاد بن المنذر الهمدانی الأعمی .
2- .الکافی : ج 1 ص 303 ح 1 ، بصائر الدرجات : ص 148 ح 9 ، الإمامه والتبصره : ص 197 ح 51 .
3- .البیّنه : 7 .
4- .الأمالی للطوسی : ص 405 ح 909 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 831 ح 4 نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 25 ح 46 .

ص: 499

الکافی به نقل از ابو جارود ، از امام باقر علیه السلام : چون هنگام شهادت حسین بن علی علیهماالسلامفرا رسید ، دختر بزرگ خود ، فاطمه را فرا خواند و کتابی سربسته و وصیّتی سرگشاده به وی داد . علی بن حسین علیهماالسلام نیز با آنان همراه بود و به دل دردِ سختی دچار شده بود که گمان نمی کردند جان سالم به در بَرَد . فاطمه آن کتاب را به علی بن حسین علیهماالسلام داد ، و سوگند به خدا ای زیاد! ، که آن کتاب ، به دست ما رسیده است . [ ابو جارود می گوید : «گفتم : فدایت شوم! در آن کتاب ، چه چیزی هست؟» . فرمود : ]سوگند به خدا ، هر آنچه که آدمی زادگان از روز آفرینش آدم علیه السلام تا پایان دنیا بدان نیازمندند ، در آن آمده است . سوگند به خدا ، در آن ، [ احکام ]حدود هست . حتی جریمه خَراش هم در آن آمده است .

الأمالی ، طوسی به نقل از یعقوب بن میثم تمّار ، از آزاد شدگان علی بن حسین علیهماالسلام: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و به وی گفتم : فدایت شوم ، ای پسر پیامبر! من در نوشته های پدرم دیدم که علی علیه السلام به پدرم میثم گفته بود ... : شنیدم پیامبر خدا [ این آیه را ]می خوانْد : «آنان که ایمان آوردند و کار شایسته کردند ، آنان بهترین مردم هستند» ، سپس رو به من کرد و فرمود : «سوگند به خدا ای علی! که آنان ، تو و پیروانت هستید . وعده دیدار تو و آنان ، فردا در کنار حوض است ، که نورانی چهره و سرمه به چشم و تاج بر سر ، خواهید بود» . امام باقر علیه السلام فرمود : این مطلب ، در کتاب علی علیه السلام به طور دقیق ، همین گونه آمده است .

.


ص: 500

الإمام الصادق علیه السلام :دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام ودَعا بِدَفتَرٍ ، فَأَملی عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما بَطنَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ عِندَنا ما لا نَحتاجُ مَعَهُ إلَی النّاسِ ، وإنَّ النّاسَ لَیَحتاجونَ إلَینا . وإنَّ عِندَنا کِتابا إملاءُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وخَطُّ عَلِیٍّ علیه السلام ، صَحیفَهً فیها کُلُّ حَلالٍ وحَرامٍ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :لَو ثُنِیَت لِیَ الوِسادَهُ وعُرِفَ لی حَقّی لَأَخرَجتُ لَهُم مُصحَفا کَتَبتُهُ وأملاهُ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ . (3)

الکافی عن مُعَلَّی بن خُنَیس:کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام إذ أقبَلَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ (4) فَسَلَّمَ ثُمَّ ذَهَبَ ، فَرَقَّ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام ودَمَعَت عَیناهُ ، فَقُلتُ لَهُ : لَقَد رَأَیتُکَ صَنَعتَ بِهِ ما لَم تَکُن تَصنَعُ ! قالَ : رَقَقتُ لَهُ لِأَ نَّهُ یُنسَبُ إلی أمرٍ لَیسَ لَهُ ، لَم أجِدهُ فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام مِن خُلَفاءِ هذِهِ الاُمَّهِ ولا مِن مُلوکِها . (5)

الکافی عن عبد الرحمن بن أبی عبد اللّه :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن جَنائِزِ الرِّجالِ وَالنِّساءِ إذَا اجَتَمَعَت ، فَقالَ : یُقَدِّمُ الرِّجالُ فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام . (6)

.

1- .الاختصاص : ص 275 عن حنان بن سدیر ، بحار الأنوار : ج 39 ص 152 ح 5 .
2- .الکافی : ج 1 ص 241 ح 6 عن بکر بن کرب الصیرفی .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 41 عن جبله بن سحیم عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 40 ص 155 .
4- .هو محمّد بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام (راجع قاموس الرجال ، طبعه مرکز نشر الکتاب : ج 8 ص 241 ومعجم رجال الحدیث : ج 16 ص 235 الرقم 11083) .
5- .الکافی : ج 8 ص 395 ح 594 ، بصائر الدرجات : ص 168 ح 1 .
6- .الکافی : ج 3 ص 175 ح 6 ، الاستبصار : ج 1 ص 472 ح 1826 .

ص: 501

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، علی علیه السلام را خواست و دفتری هم درخواست کرد و [ مطالب ]درون آن را به وی املا کرد .

امام صادق علیه السلام :به راستی که نزد ما چیزی است که با وجود آن ، نیازی به مردم پیدا نمی کنیم و این مردم اند که به ما نیاز پیدا می کنند . نزد ما کتابی است به املای پیامبر خدا و دست خطّ علی علیه السلام ؛ نوشته ای که در آن ، [ حکم] هر حلال و حرامی هست .

امام علی علیه السلام :اگر مَسندی برای من نهاده شود و حقّم شناخته شود، نوشته ای برای شما خواهم آورد که پیامبر خدا آن را بر من املا کرد و من نوشتم.

الکافی به نقل از مُعَلَّی بن خُنَیس : در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که محمّد بن عبداللّه (1) آمد و سلام کرد و رفت . امام صادق علیه السلام نسبت به او دلسوزی کرد و چشمانش اشک آلود شد . به وی گفتم : دیدم که با او رفتاری کردی که معمولاً انجام نمی دهی؟ فرمود : «دلم برایش سوخت ؛ چون وی به کاری دست می زند که صلاحیتش را ندارد و در کتاب علی علیه السلام نیافتم که وی از خلیفگان و پادشاهان این امّت باشد» .

الکافی به نقل از عبد الرحمان بن ابی عبد اللّه : از امام صادق علیه السلام درباره نعش مردان و زنان ، در هنگامی که یک جا جمع آید ، پرسیدم . فرمود : «بر اساس کتاب علی علیه السلام ، مردان ، جلو قرار می گیرند» .

.

1- .از نوادگان امام حسن علیه السلام که ادّعای مهدویت کرد و کشته شد . او محمّد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن امیر المؤمنین علی علیهماالسلام است .

ص: 502

أدب الإملاء والاستملاء عن اُمّ سلمه :دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِأَدیمٍ وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ رضی الله عنهعِندَهُ ، فَلَم یَزَل رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُملی وعَلِیٌّ یَکتُبُ حَتّی مَلَأَ بَطنَ الأَدیمِ وظَهرَهُ وأکارِعَهُ . (1)

الإمامه والتبصره عن اُمّ سلمه :أقعَدَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام فی بَیتِهِ ، ثُمَّ دَعا بِجِلدِ شاهٍ ، فَکَتَبَ فیهِ حَتّی أکارِعَهُ . (2)

.

1- .أدب الإملاء والاستملاء : ص 12 .
2- .الإمامه والتبصره : ص 174 ح 28 ، بصائر الدرجات : ص 163 ح 4 وفیه «ملأ أکارعه» بدل «أکارعه» .

ص: 503

أدب الإملاء والاستملاء به نقل از اُمّ سلمه : پیامبر خدا ، پوستی را خواست و علی بن ابی طالب علیه السلام نزد وی بود . پیامبر خدا ، پیوسته املا می کرد و علی علیه السلام می نوشت تا آن که پشت و رو و جای دست ها و پاهای پوست ، [ از نوشته ]پُر شد .

الإمامه والتبصره به نقل از اُمّ سلمه : پیامبر خدا ، علی علیه السلام را در اتاقش نشاند . سپس پوست گوسفندی خواست و [ علی علیه السلام ] در [ تمام] آن [ پوست] ، حتّی در جای دست ها و پاها نوشت .

.


ص: 504

الفصل الثانی : المنزله العلمیّه2 / 1بابُ عِلمِ النَّبِیِّرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها ، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها ، فَمَن أرادَ المَدینَهَ فَلیَأتِ البابَ . (2)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 138 ح 4639 ، المناقب لابن المغازلی : ص 80 ح 120 کلاهما عن جابر بن عبد اللّه و ص 81 ح 121 ، المعجم الکبیر : ج 11 ص 55 ح 11061 ، تاریخ بغداد : ج 4 ص 348 ح 2186 و ج 11 ص 49 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 379 ح 8977 و ص 381 ح 8981 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 95 ح 3789 ، المناقب للخوارزمی : ص 83 ح 69 والثمانیه الأخیره عن ابن عبّاس ، الاستیعاب : ج 3 ص 205 الرقم 1875 ؛ صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 123 ح 82 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، الاحتجاج : ج 1 ص 196 ح 37 عن أبان عن الإمام الصادق علیه السلام عن عمّار بن یاسر ، شرح الأخبار : ج 1 ص 89 ح 2 عن ابن عبّاس ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 34 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 137 ح 4637 و ح 4638 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 379 ح 8978 کلّها عن ابن عبّاس و ص 383 ح 8985 وفیه «الدار» بدل «المدینه» ، تاریخ بغداد : ج 2 ص 377 ح 887 وفیه «البیت» بدل «المدینه» ، الفردوس : ج 1 ص 44 ح 106 والثلاثه الأخیره عن جابر ، کنز العمّال : ج 13 ص 148 ح 36463 ؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 233 ح 1 عن الریّان بن الصلت ، تحف العقول : ص 430 کلاهما عن الإمام الرضا علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، الفصول المختاره : ص 220 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 19 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 123 ح 205 .