گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سی ام
سوره نَبَأ




خبر مهم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشندهبخشایشگر
1 عَمَیَتَساءَلُونَ
آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال میکنند؟
2 عَنِ النَّبَأِ الْعَظیمِ
از خبر بزرگ و پراهمیت (رستاخیز) .
3 اَلَّذیهُمْفیهِمُخْتَلِفُونَ
همان خبري که پیوسته در آن اختلاف دارند.
به معنی خبري است که مهم باشد و داراي فایده و انسان نسبت به آن علم یا ظن غالب پیدا کند و « مفردات » در « راغب » بهگفته « نَبَأ »
تأکید بیشتري را میرساند و روي هم رفته نشان میدهد این « عَظیم » این امور سهگانه در معنی نبأ شرط است. بنابراین توصیف به
خبر که گروهی در آن تردید داشتند، واقعیتی بوده است شناخته شده، پراهمیت و با عظمت که منظور "خبر روز رستاخیز "میباشد
.
« نبأ عظیم » و « ولایت » مسأله
صفحه 19 از 137
به چند معنی تفسیر شده است ؛ قیامت ، قرآن ، تمام اصول عقاید دینی اعم از مبدأ و معاد . ولی قرائن موجوددر « نَبَأ عَظیم »
بر همه برتري دارد . ولیدر روایات زیادياز طریق اهل بیت « معاد » مجموعهآیات اینسوره نشانمیدهدکه تفسیر آن به
علیهمالسلام و بعضیاز
( جزء سیام ( 11
خبر بزرگ ) به مسأله ولایت و امامت امیر مؤمنان علی که مورد اختلاف و گفتگو از سوي ) « نبأ عظیم » طرق اهل سنت نقل شده
جمعی بود ، یا به مسأله ولایت به طور اعم تفسیر شده است . این روایات گاهیازخود علی و گاهیاز دیگرائمه : نقلشده که به
که از علماي اهل سنت است « حافظ محمد بن مؤمن شیرازي » عنوان نمونه، سه روایت را در اینجا میآوریم : 1 روایتی است که
منظور" ولایتعلی "است که از آنها »: فرمود ،« عَمَّ یَتَساءَلُونَ، عَنِالنَّبَأِالْعَظیم » ، نقل کرده که : رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله در تفسیر
درباره آن در قبرسؤال میشود و هیچ کس در شرق و غرب عالم و در برّ و بحر از دنیا نمیرود، مگر این که فرشتگان از او درباره
2 (1) ؟ « ولایت امیرمؤمنان بعد از مرگ سؤال میکنند و به او میگویند : دینت چیست ؟ پیامبرت کیست ؟ و امامت کیست
درحدیث دیگري آمدهاستکه روز جنگ صفین
. ( طبق نقل احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 484 ) ،« رسالۀالاعتقاد » -1
12 ) سوره نَبَأ )
را تلاوت میکرد ، « نبأ » مردي از لشکر شام در حالی که سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمایل کرده بود ، وارد میدان شد و سوره
اَ تَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظیمَ الَّذي هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ : آیا میدانی نبأ عظیمی که در آن اختلاف » : علی شخصا به میدان آمد و به او فرمود
اَنَا وَ اللّهِ النَّبَأُ الْعَظیمُ الَّذي فیهِ اخْتَلَفْتُمْ وَ عَلی وَلایَتِهِ » : امام فرمود . « نه نمیدانم » : آنمرد در جواب گفت ، !؟ « دارند ، چیست
تَنازَعْتُمْ ، وَ عَنْ وَلایَتی رَجَعْتُمْ بَعْدَ ما قَبِلْتُمْ ... وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ تَعْلَمُونَ ما عَلِمْتُمْ : منم آن نبأ عظیم که درباره آن اختلاف دارید و
در ولایت او به نزاع برخاستهاید ، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید و در قیامت بار دیگر آنچه را قبلًا در این زمینه
2) جمع ). « نبأ عظیم ، همان مسأله ولایت است » : 3 در روایتیاز امامصادق آمدهاست که فرمود (1). « دانستهاید ، خواهید دانست
میان محتواي این
. جلد 4 ، صفحه 420 ، حدیث 9 ، « تفسیر برهان » -1
. جلد 4 ، صفحه 419 ، حدیث 3 ، « تفسیر برهان » -2
( جزء سیام ( 13
مفهوم وسیع و « نبأ عظیم » روایات و آنچه در مورد تفسیر آیه به مسأله معاد ذکر کردیم ، از دو راه ممکن است : نخست اینکه
گستردهاي دارد که همه اینها را شامل میشود ، هرچند به هنگام نزول این آیات تکیه قرآن بیش از همه در بیان این جمله روي
مسأله معاد بود ، ولی این مانع نمیشودکه آیه مصداقهاي دیگري نیز نداشته باشد . دیگر اینکه همانگونه که میدانیم و بارها نیز
گفتهایم ، قرآن داراي بطون مختلفی است ، یعنی یک آیه ممکن است معانی متعددي داشته باشد ، که از میان آنها یک معنی
ظاهر است و معانی دیگر بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفی از آن استفاده میشود و یا به تعبیر دیگر نوعی دلالت التزامی
است که براي هیچکس جز خاصان روشن نیست . تنها این آیه نیست که داراي ظاهر و باطنی است ، آیات زیاد دیگري در قرآن
کریم داریم که در روایات اسلامی تفسیرهاي گوناگونی براي آن
14 ) سوره نَبَأ )
آمده که بعضی هماهنگ با ظاهر است و بعضی معنی باطن را بیان میکند . ولی این نکته را مؤکدا یادآور میشویم که فهم باطن
قرآن بدون وجود قرائن روشن ، یا تفسیرهایی که از شخص پیغمبر و امامان معصوم علیهمالسلام رسیده است ، جایز نیست و
صفحه 20 از 137
وجود بطون براي قرآننبایددستاویزيبرايهوسبازانو منحرفانشودکه آیاتقرآنرا مطابق سلیقه و میلخود تفسیر کنند .
4 کَلّا سَیَعْلَمُونَ
چنین نیست که آنها فکر میکنند ، به زودي میفهمند .
5 ثُمَّ کَلّا سَیَعْلَمُونَ
باز هم چنین نیستکه آنها میپندارند، بهزوديمیفهمند.
56 / زمر ) . آن ) « آن روز باخبر میشوندکه فریاد واحسرتاي آنها بلند است و از تفریط و کوتاهی خود سخت پشیمان میشوند »
روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را میگیرد و تقاضاي بازگشت به دنیا را میکنند ( 44 / شوري ) . حتی لحظه مرگ که
حجابها ازبرابر
( جزء سیام ( 15
چشمانسان کنار میرود و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار میشود و به برزخ و معاد یقین پیدا میکند ، در همان لحظه نیز
99 100 /مؤمنون ). ) « رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّی اَعْمَلُ صالِحا فیما تَرَکْتُ: مرابازگردانید تاعملصالحیانجامدهم » فریادش بلند میشود که
که معمولًا براي آینده نزدیک میآید ) ، اشاره به این است که قیامت ، امري است نزدیک و تمام « س » با ) « سَیَعْلَموُن » تعبیر به
عمر دنیا در برابر آن ساعتی بیش نیست . علت تکرار دو آیه به منظور تأکید بر یک واقعیت است و آن آگاهی آنها در آینده
نزدیک، از قیامت و رستاخیز است .
اینهمه تکیه بر معاد براي چیست ؟
گفتیم از مهمترین مسایلی که در جزء سیام قرآن مجید که اکثریت قریب به اتفاق سورههاي آن مکی است و بر آن تکیه شده ،
مسأله" معاد "و شرح احوال انسان در روز رستاخیز است زیرا نخستین گام در زمینه اصلاح انسان این است که بداند حساب و
کتابی در کار است . نه توصیه و رشوه در آن کارساز است و نه امکان دروغ و انکار و بالاخره هیچ
16 ) سوره نَبَأ )
راهی براي فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست ، تنها راه ، ترك گناه در این دنیاست . ایمان به وجود چنین محکمه و دادگاهی
انسان را تکان میدهد و ارواح خفته را بیدار میکند ، روح تقوا و تعهد و احساس مسؤولیت را زنده میکند و او را به وظیفهشناسی
دعوت مینماید . اصولاً در هرمحیطی که فساد رخنه کند ، عامل آن یکیاز دو چیز است : ضعف نیروي مراقبت ، یا ضعف
« جرمی » تشکیلات قضایی . اگر مراقبین تیزبین اعمال انسانها را زیر نظر بگیرند ، دادگاهها دقیقا به جرایم متخلّفان برسند و هیچ
نماند ، در چنین محیطی مسلما فساد و گناه و تجاوز و تعدي و طغیان به حداقل خواهد رسید . جایی که زندگی « جریمه » بدون
مادي در پرتو چنین مراقبین و دادگاههایی باشد ، تکلیف زندگی معنوي و الهی انسان روشن است . ایمان بهوجود مبدئی که همهجا
3/سبأ) و ایمان بهوجود معادي ) « لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة: به اندازه سنگینی ذرهاي، چیزي از علم او مخفی نمیگردد » : با او است
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا » که بهمصداق
( جزء سیام ( 17
7 و 8 / زلزال ) ، ذرهاي کار خوب و بد به دست فراموشی سپرده نمیشود و در آنجا در برابر او قرار میگیرد . ) « یَرَهُ
چنین ایمانی ، چنان تقوایی در انسان ایجاد میکند که در تمام زندگی میتواند راهنماي او در مسیر خیر باشد.
زمین بستر مناسبی براي آرامش شما
صفحه 21 از 137
لارْضَ مِهادا 􀂗 6 اَلَمْ نَجْعَلِ ا
آیا ما زمین را محلّ آرامش ( شما ) قرار ندادیم ؟
به معنی « مهد » میگوید، به معنی" مکان آماده و صاف و مرتب "است و در اصل از « مفردات » در « راغب » بهطوريکه « مِهاد »
محلی که براي استراحت کودك آماده میکنند ( اعم از گاهواره و یا بستر ) گرفته شده و جمعی از ارباب لغت و مفسران ، آن را
تفسیر کردهاند که هم صاف و نرم است و هم راحت . انتخاب این تعبیر براي زمین ، بسیار پرمعنی است ، « بستر » یعنی « فراش » به
چراکه از یکسو قسمتهاي زیادي از زمین آنچنان نرم و صاف و مرتب است که انسان به خوبی میتواند در آن خانهسازي
کند ، زراعت و باغ احداث نماید . از سويدیگر همه نیازمنديهاي او در سطح زمین یا اعماق آن به صورت مواد اولیه و معادن
گرانبها نهفته است .
18 ) سوره نَبَأ )
ثالثا مواد زاید او را به خود جذب میکند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودي تجزیه و متلاشی میشوند و انواع میکروبها به
واسطه اثر مرموزي که دست آفرینش در خاك نهاده است ، نابود میگردد . رابعا با حرکت نرم و سریع خود به دور خورشید و به
دور خود گردش میکند . شب و روز و فصول چهارگانه را که نقش عمدهاي در حیات انساندارند، میآفریند . خامسا قسمت
زیادي از آبهایی که بر سطح آن میبارد را در درون خود ذخیره میکند و به صورت چشمهها و قناتها بیرون میفرستد .
خلاصه در این بستر آرام ، همه وسایل آسایش و آرامش فرزندان این زمین آماده و مهیا است و هنگامی اهمیت این نعمت
آشکارتر میگردد که مختصر تزلزل و دگرگونی در آن رخ دهد .
چرا قرآن کوهها را میخهاي زمین مینامد ؟
( جزء سیام ( 19
7 وَ الْجِبالَ اَوْتادا و کوهها را میخهاي زمین .
قرآن کریم به چهار دلیل زیر کوهها را میخهاي زمین مینامد 1 ریشههاي عظیمی در اعماق زمین دارند و در آنجا به هم
پیوستهاند و همچون زرهی پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از مواد مذاب درونی و تأثیر جاذبه جزر و مد آفرین ماه از بیرون حفظ
میکنند .
2 دیوارهاي بلندي در برابر طوفانهاي سخت و سنگین محسوب میشوند و پناهگاهمطمئنیبرايمهدآسایشانسان میسازندکهاگر
نبودند، دایما زندگیانسان زیر ضربات کوبنده طوفانها دستخوش ناآرامی بود 3 کانونی هستند براي ذخیره آبها و انواع
معادن گرانبها.
4 علاوه برهمهاینها دراطراف کرهزمین، قشرعظیمیازهوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دندههاي یک چرخ ،
پنجه در این قشر عظیم افکندهاند ، همراه زمین حرکت میکنند ، دانشمندان میگویند اگر سطح زمین صاف بود ، قشر هوا به هنگام
حرکت زمین روي آن میلغزید و طوفانهاي عظیم ایجاد میشد و هم ممکن بود این
20 ) سوره نَبَأ )
اصطکاك دایمی سطح زمین را داغ و سوزان و غیرقابل سکونت کند .
8 وَ خَلَقْناکُمْ اَزْواجا و شما را به صورت زوجها آفریدیم .
و بهمعنی" جفت "و جنسمذکر و مؤنث است و آفرینش انسان از این دو جنس علاوه بر این که ضامن « زوج » جمع « اَزْواج »
وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ » : بقاي نسل اوست ، سبب آرامش جسم و جان او میشود ، چنانکه در آیه 21 سوره روم میخوانیم
صفحه 22 از 137
اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَۀً : از نشانههاي ( عظمت ) خداوند این است که همسرانی از جنس خودتان
.« براي شما آفریدتا درکنار آنها آرامش یابید و در میانشما محبت و رحمت قرار داد
9 وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتا
و خوابشما را مایه آرامشتان قرار دادیم .
بر وزن وقت ) در اصل به معنی" قطع کردن "است و سپس به معنی" تعطیلکار بهمنظور استراحت" ) « سَبْت » از ماده « سُبات »
نامیده شده ، به « یَوْمُ السَّبْت » در لغت عرب « روز شنبه » آمده و اینکه
( جزء سیام ( 21
اشاره « سُبات » خاطر آن است که این نامگذاري متأثر از برنامههاي یهود بوده که روز شنبه را روز تعطیلی میدانستند . تعبیر به
لطیفی به تعطیلی قسمتهاي قابل توجهی از فعالیتهاي جسمی و روحی انسان در حالت خواب میباشد و همین تعطیل موقت سبب
استراحت و بازسازي اعضاي فرسوده ، تقویت روح و جسم ، تجدید نشاط انسان ، دفع هرگونه خستگی و ناراحتی و بالاخره
فراگرفته و همیشه انسان با این مسأله مواجه « خواب » آمادگی براي تجدید فعالیت میشود . با اینکه یک سوم زندگی انسان را
بوده ، هنوز اسرار خواب به خوبی شناخته نشده است و حتی اینکه چه عاملی سبب میشود که در لحظه معینی بخشی از
فعالیتهاي مغزي از کار بیفتد و سپس پلک چشمها روي هم آمده و تمام اعضاي بدن در سکون و سکوت فرورود ، هنوز به
نقش عظیمیدر سلامت انسان دارد وبه همین دلیل روانپزشکان تلاش میکنند که خواب بیماران « خواب » . درستی روشن نیست
خود را به صورت عادي تنظیم کنند ، چراکه بدون آن تعادل روانی آن ممکن نیست .
22 ) سوره نَبَأ )
افرادي که به صورت طبیعی نمیخوابند ، افرادي پژمرده ، عصبانی ، افسرده ، غمگین و ناراحتند و به عکس کسانی که از خواب
معتدلی بهرهمندند ، به هنگامی که بیدار میشوند ، نشاط و توان فوقالعادهاي در خود میبینند . مطالعه بعداز یک خواب آرامبخش
، بسیار سریع پیش میرود و کارهاي فکري و جسمی بعد از چنین خوابی همیشه قرین موفقیت است و اینها همه بیانگر نقش
پراهمیت خواب در زندگی انسان است . البته آنچه درباره اهمیت خواب گفته شد ، منظور یک خواب متعادل و مناسب است
وگرنه پرخوابی مانند پرخوري از صفات زشت و موجب بیماريهاي مختلف است . و عجیب اینکه مقدار خواب طبیعی براي
انسانها یکسان نیست و هیچگونه حد معینی براي آن نمیتوان در نظر گرفت. لذا هر کس باید با تجربه ، نیاز خویش را به خواب
با توجه به میزان فعالیّتهاي جسمی و روحی خود دریابد . و عجیبتر این که به هنگام بروز حوادث سختکه انسان ناچار
است مدتها بیدار بماند، مقاومت انسان
( جزء سیام ( 23
در برابر بیخوابی، موقتا افزایش مییابد ، خواب از سر انسان میپرد و گاه به حداقل لازم یعنی یک یا دو ساعت میرسد ولی بسیار
دیده شده که این کمبود به هنگام عادي شدن اوضاع، جبرانمیگردد و جسم و روحانسان طلب خود را از خواب بازمیستاند .
10 وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباسا و شب را پوششی ( براي شما ) .
پرده شب ، لباس و پوششی است بر اندام زمین و تمام موجودات زندهاي که روي آن زیست میکنند ، فعالیتهاي خستهکننده
زندگی را به حکم اجبار قطع میکند و تاریکی را که مایه سکون و آرامش و استراحت است، بر همهچیز مسلط میسازد ، تا
اندامهاي فرسوده مرمت گردد و روح خسته تجدید قوا کند ، چراکه خواب آرام جز در تاریکی میسر نیست . از این گذشته با
فروافتادن پرده شب ، نور خورشید برچیده میشود که اگر به طور مداوم بتابد ، تمام گیاهان و حیوانات را میسوزاند و زمین جاي
شب » زندگی نخواهد بود . قابل توجه اینکه در قرآن مجید به بسیاري از موضوعات مهم ، یک بار قسم یاد شده ، در حالی که به
صفحه 23 از 137
7 بار سوگند یاد شده است . و میدانیم سوگند به امور مهم یاد میشود و این خود نشانه اهمیت پرده ظلمت شب است . «
24 ) سوره نَبَأ )
آنها که شب را با نور مصنوعی روشن میسازند و تمام شب را بیدارند و بهجاي آن روز را میخوابند ، افرادي رنجور و ناسالم و
فاقد نشاط میباشند . مردمی که در روستاها به عکس شهرها شب زود میخوابند و صبح زود برمیخیزند ، از سلامت بیشتري
برخوردارند. شب ، منافع جانبی دیگري نیز دارد چراکه سحرگاهانش بهترین وقت براي راز و نیاز به درگاه محبوب و عبادت و
لاسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِروُن 􀂗 وَ بِا » : خودسازي و تربیت نفوس است ، همانگونه که قرآن مجید در توصیف پرهیزگاران میگوید
18 / ذاریات ) . ) « : آنها در سحرگاهان استغفار میکنند
11 وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشا
و روز را وسیلهاي براي زندگی و معاش قرار دادیم .
روشنایی روز نیز خود نعمتی است بینظیر ، جنب و جوش و
( جزء سیام ( 25
حرکت میآفریند ، انسان را براي کار و تلاش آماده میسازد ، گیاهان را با نور میرویاند و حیوانات در پرتو آن رشد میکنند و به
تعبیري است از هر نظر رسا که نیاز به ، « روز را وسیله معاش و زندگی شما قرار دادیم » : حق این تعبیر که میفرماید
شرح و توصیف ندارد .
12 وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعا شِدادا
و بر فراز شما هفت ( آسمان ) محکم بنا کردیم .
و اشاره به کُرات متعدد آسمان و مجموعههاي منظومهها و کهکشانها و عوالم « تکثیر » در اینجا ممکن است براي « هفت » عدد
باشد، به این ترتیب که آنچه « تعداد » متعدد جهان هستی باشد که داراي خلقتی محکم و ساختمانی عظیم و قوي هستند و یا براي
اِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَۀٍ الْکَواکِب : ما آسمان پایین را با ستارگان زینت » ما از ستارگان میبینیم ، همه به حکم آیه 6 سوره صافات
متعلق به آسمان اول است و ماوراي آن شش عالم و آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون است . این « بخشیدیم
احتمال نیز
26 ) سوره نَبَأ )
وجود دارد که منظور طبقات متعدد هواي اطراف زمین باشد که در عین رقیق بودن ظاهري ، از چنان استحکامی برخوردار است که
این کُره خاکی را از هجوم مستمر سنگهاي آسمانی حفظ میکند و به محض اینکه یکی از آنها جذب کُره زمین شود ، بر اثر
تصادم شدید با قشر هوا چنان داغ میشود که آتش میگیرد و میسوزد و خاکستر آن به طور ملایم بر زمین مینشیند و اگر این
قشر هوانبود ، شهرها و آباديهاي ما شب و روز در معرض پرتاب این سنگها قرار داشت . بعضی از دانشمندان محاسبه کردهاند
سقف پولادین به ضخامت ده متر » که استقامت قشر هواي اطراف زمین که بیش از یکصد کیلومتر ضخامت دارد ، به اندازه یک
است . « سَبْعا شِدادا » است و این یکی از تفسیرهاي «
13 وَ جَعَلْنا سِراجا وَهّاجا
و چراغی روشن و حرارتبخش آفریدیم .
بر وزن کرج ) به معنی نور و حرارتی است که از آتش صادر میشود ، بنابراین ذکر این وصف براي این ) « وَهَج » از ماده « وَهّاج »
چراغ
( جزء سیام ( 27
صفحه 24 از 137
نور . « حرارت » و « نور » ؛ پرفروغ آسمانی ، اشارهاي به دو نعمت بزرگ است که خمیر مایه همه مواهب مادي این جهان است
خورشید نه تنها صحنه زندگی انسان و تمام منظومه شمسی را روشنی میبخشد ، بلکه تأثیر عمیقی در پرورش موجودات زنده دارد
. حرارت آن نیز علاوه بر تأثیري که در حیات انسان و حیوان و گیاه به طور مستقیم دارد، منبع اصلی وجود ابرها، وزش بادها، نزول
تأثیر فراوانی در کشتن میکروبها ، « ماوراء بنفش » بارانها و آبیاري سرزمینهاي خشک است . خورشید به خاطر اشعه مخصوص
دارد ، که اگر نبود ، کُره زمین به بیمارستان عظیمی تبدیل میشد و چه بسا در مدت کوتاهی نسل موجودات زنده از بین میرفت .
خورشید، نوري سالم ، مجانی ، دایمیو از فاصلهاي مناسب ، نه چندان گرم و سوزان و نه سرد و بیروح در اختیار همه ما میگذارد
. اگر قیمت انرژي حاصل از خورشید را با قیمت منابع دیگر انرژي محاسبه کنیم ، عدد بسیار عظیمی را تشکیل میدهد و اگر فرضا
بخواهیم درخت سیبی را با نور و انرژي مصنوعی
28 ) سوره نَبَأ )
عالم آفرینش همه اینها را به طور رایگان در « سِراج وَهّاج » پرورش دهیم ، قیمت هر دانه سیب سرسامآور خواهد بود . آري این
محاسبهاي درباره نور و حرارتی که خورشید به اهل زمین « آنتري وایت » اختیار ما میگذارد . در کتاب" دنیاي ستارگان "تألیف
» میدهد ، کرده است و میگوید : اگر قرار بود براي نور و حرارتی که رایگان از خورشید دریافت میداریم ، طبق بهاي معمولی
پول بپردازیم ، مردم روي زمین هر ساعتی میبایست یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار بپردازند که در یکسال مبلغ « برق
سرسامآوري میشود . این نشان میدهد که چه ثروت عظیمی از این رهگذر به طور رایگان به ما میرسد . و به گفته نویسنده
اگر مردم زمینبخواهند نوريراکه ازخورشید میگیرند، ازلامپهایی دریافت دارند که در همان محلی « از جهانهاي دور » کتاب
روشن شود . جرم « پنج میلیون میلیارد لامپ 100 شمعی » که خورشید قرار گرفته نصب شود ، باید به تعداد هر یکنفر بیشاز
000/000/ 000 برابر کُره زمین است ، فاصله آن حدود 150 /300/ خورشید حدود 1
( جزء سیام ( 29
000 درجه /000/ کیلومتر میباشد ، حرارت برونی سطح خورشید بالغ بر 6000 درجه سانتیگراد و حرارت درونی آن در حدود 20
تخمین زده شدهاست. تمامی این موارد آنچنان دقیق حساب شده که اگر کمی کمتر یا بیشتر میبود ، عرصه زندگی را بر اهل
زمین تنگ میکرد و ادامه حیات را غیرممکن میساخت که شرح آن در حوصله این بیان مختصرنمیگنجد .
14 وَ اَنْزَلْنا مِنَالْمُعْصِراتِ ماءً ثَجّاجا
و از ابرهاي بارانزا آبی فراوان نازل کردیم .
به معنی" فشار "است که اشارهبه ابرهاي بارانزا است ، گویی خودش را میفشارد تا « عصر » از ماده « مُعْصِ ر » جمع « مُعْصِ رات »
آب از درونش فروریزد . به گفته بعضی از دانشمندان ، هنگام تراکم، سیستمی بر ابرها حاکم میشود که خود را میفشارد و در
نتیجه باران از آن فرو میبارد و این تعبیر در حقیقت از معجزات علمی قرآن مجید محسوب میشود ( به کتاب باد و باران صفحه
از « ثَجّاج » . ( 126 مراجعه شود
30 ) سوره نَبَأ )
صیغه مبالغه ، « ثَجّاج » بر وزن حج ) به معنی" فروریختن آب به صورت پیدرپی و فراوان "است و باتوجه به اینکه ) « ثَج » ماده
است ، کثرت و فزونی بیشتري را بیان میکند و در مجموع معنی آیه چنین میشود که ما از ابرهاي بارانزا آبی فراوان و پیدرپی
فروفرستادیم . نزول باران به خودي خود مایه خیر و برکت است ، هوا را لطیف میکند ، آلودگیها را میشوید، کثافات را با خود
میبرد، گرماي هوا را فرومینشاند و حتی سرما را تعدیل میکند، از عوامل بیماري میکاهد و به انسان روح و نشاط میدهد .
15 لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّا وَ نَباتا
صفحه 25 از 137
تا بهوسیلهآن دانه و گیاهبسیاربرویانیم.
16 وَ جَنّاتٍ اَلْفافا
و باغهایی پر درخت .
در حقیقت در این دو آیه به تمام مواد غذایی که انسان و حیوان از آن استفاده میکنند و از زمین میروید ،اشاره شده است ؛ زیرا
قسمت
( جزء سیام ( 31
مهمی از آنها را دانههاي غذایی تشکیل میدهد ( حَبّا ) و قسمت دیگري سبزیجات و ریشههاست ( وَ نَباتا ) و بخش دیگري نیز
اشاره به این است که درختان این باغها به قدري « مفردات » در « راغب » به گفته « اَلْفاف » . ( میوهها و باغها میباشند ( وَ جَنّات
زیادو انبوه است که به یکدیگر پیچیده شدهاند . درست است که در این دو آیه تنها همین سه منفعت بزرگ براي نزول باران
ذکرشده ، ولی بدون شک منافع باران منحصربه اینها نیست . اصولًا حدود 70 % بدن انسان را آب تشکیل میدهد و سرچشمه
30 / انبیاء ) . نه تنها بدن انسان که ) « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ » ؛ پیدایش همه موجودات زنده ، طبق صریح قرآن ، آب است
غالب کارخانهها نیز بدون آب فلج میشود و نظام صنایع نیز فرو میریزد . زیبایی چهره طبیعت و نشاطآن با آب است و بهترین
جادههاي تجاري و اقتصادي دنیا از طریق راههاي آبی تشکیل میشود .
« معاد » پیوند این آیات با مسأله
دراین آیات که مطرح شد، به مهمترین مواهب الهی و اساسیترین
32 ) سوره نَبَأ )
اشاره شده است. بیان این نظام دقیق از یک سو « گیاهان » و « خاك » و « آب » و « حرارت » و « ظلمت » و « نور » ارکانزندگی انسان، یعنی
دلیل روشنی استبرقدرتخداوندبرهمهچیز،بنابراینجاییبراياینسخنباقینمیماند که چگونه ممکن است خداوند بار دیگر
نیز با کمال وضوح بیان « یس » مردگان را به زندگی و حیات بازگرداندهمانگونه که در پاسخ منکران معاد در آیات آخر سوره
81 / یس ) . ) ؟ « آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده ، قادر نیست همانند آن را بیافریند » : شده است که میفرماید
از سوي دیگر این تشکیلات عظیم حتما هدفی دارد و این هدف مسلما زندگی چند روزه دنیا نمیتواند باشد و به همین
خوردنیهاو آشامیدنیها وخواب وبیداريها اکتفاء شود ، بلکه حکمت خداوند ایجاب میکندکه هدفی والاتر براي آن باشد یا به
و منزلگاهی است براي سیر طولانی بشر ، همانگونه که در آیه 115 « نشئه آخرت » تذکري است براي « نشئه اولی » تعبیر دیگر
اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ : آیا گمان » : سوره مؤمنون میفرماید
( جزء سیام ( 33
و از طرفی مسأله خواب و بیداري که خود نمونهاي از مرگ و ؟ « کردید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوي ما باز نمیگردید
حیات مجدد است و مسأله زنده شدن زمینهاي مرده بر اثر نزول باران که صحنه معاد را همه سال در برابر چشمان انسانها جلوهگر
میکند ، اشاراتی است پرمعنی به مسأله رستاخیز و زندگی پس از مرگ ، همانگونه که در آیه 9 سوره فاطر بعد از ذکر تجدید
. « کَذلِکَ النُّشُور : رستاخیز نیز چنین است » : حیات زمینهاي مرده با نزول باران میفرماید
سرانجام روز موعود فرا میرسد
17 اِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتا
صفحه 26 از 137
روزجدایی میعادهمگان است .
تعبیر بسیارپُرمعنایی است که بیانگر جداییها در آن روز عظیم است . « یَوْمَالْفَصْل » تعبیربه
جدایی حق از باطل .
جدایی صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدکار .
34 ) سوره نَبَأ )
جدایی پدر و مادر از فرزند و برادر از برادر .
به معنی" وقت معین و مقرر "است و اینکه به مکانهاي معینی که زائران خانه خدا از آنجا « وقت » از ماده « میقات »
مُحرم میشوند ، میقات گفته میشود ، به خاطر آن است که در وقت معینی در آنجا اجتماع میکنند .
18 یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ اَفْواجا
دمیده میشود و شما فوج فوج وارد محشر میشوید . « صور » روزي که در
واقع میشود . در حادثه اول نظام جهان هستی « نفخ صور » از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که دو حادثه عظیم به عنوان
بههم میریزد و تمام اهلزمین و همه کسانیکه در آسمانها هستند ، میمیرند و در حادثه دوم جهان نوسازي میشود و مردگان به
به معنی" شیپور "است که معمولًا « صور » به معنی" دمیدن "و « نفخ » . حیات جدید بازمیگردند و رستاخیز بزرگ انجام میگیرد
آن را براي توقف قافله و
( جزء سیام ( 35
لشکر ، یا براي حرکت آن به صدا درمیآورند و اهل قافله و لشگریان از آهنگ مختلف این دو صدا میفهمند که باید توقف کنند
« نفخ صور دوم » ، یا حرکت نمایند . این تعبیر کنایه لطیف زیبایی از آن دو حادثه عظیم است و آنچه در این آیه آمده ، اشاره به
میباشد . این آیه میگوید : در آن روز فوج فوج وارد محشر میشوید ، در حالی « نفخه حیات و زندگی مجدد و رستاخیز » استکه
هر گروهی با پیشواي خودشان وارد عرصه » : و آیه 71 اسراء میگوید « هرکس در آن روز تنها است » : که آیه 95 مریم میگوید
جمع میان این آیات چنین است که فوج فوج بودن مردم ، منافاتی با این ندارد که هر فوج با رهبرش وارد محشر . « محشر میشوند
میشود و اما فردبودن آنها به خاطر این است که قیامت مواقف متعددي دارد ، ممکن است در مواقف نخستین ، مردم گروه گروه
با رهبران هدایت یا گمراهی وارد محشر شوند ، اما به هنگام قرار گرفتن در پاي محکمه عدل الهی فرد فرد باشند و به تعبیر قرآن در
آیه 21 سوره ق هرکدام با یک نفر مأمور و یک گواه در آنجا حاضر میگردند
36 ) سوره نَبَأ )
. « وَ جائَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ »
19 وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْوابا
وآسمانگشودهمیشودوبهصورتدرهايمتعدديدرمیآید.
چیست ؟ و گشودهشدن چه مفهومی دارد ؟ انسان در شرایط موجود در دنیا قادر به حرکت در آسمانها « درها » منظور از این
نیست و اگر هم براي او امکان داشته باشد بسیارمحدود است ، گویی شرایط موجود تمام درهاي آسمان رابه روي او بسته ، ولی در
قیامت انسان از کُره خاکی آزاد میشود و درهاي سفر به آسمانها به روي او گشوده و شرایط آن فراهم میگردد . به تعبیر دیگر :
روز قیامت نخست آسمانها از هم متلاشی شده و به دنبال آن طبق آیه 48 سوره ابراهیم ، آسمانهایی نوین و زمینی نو جاي آن را
و در اینحال درهاي آسمانها بهروي زمینیان گشوده میشود و راه آسمانها « لارْضِ وَ السَّمواتُ 􀂗 لارْضُ غَیْرَ ا 􀂗 یَوْمَ تُبَدَّلُ ا » : میگیرد
به روي انسان بازمیگردد ، بهشتیانبهسويبهشتمیروند و درهاي بهشتبهرويآنهاگشوده خواهد
صفحه 27 از 137
( جزء سیام ( 37
حَتّی اِذا جاءوُها وَ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ : تازمانیکه بهشتیان بهسوي بهشت میآیند و درهاي آن » : شد
73 / زمر ) . و در همین جا است که فرشتگان از هر دري بر ) « گشوده میشود و خازنان بهشت به آنها میگویند درود بر شما
23 /رعد). و درهاي دوزخ نیز بهروي کافران ) « وَالْمَلائِکَۀُ یَدْخُلُونَعَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ » : آنها وارد شده و تبریک و تهنیتمیگویند
71 /زمر). و بهاینترتیب انسان در عرصهاي قدم )« وَ سیقَ الَّذینَ کَفَروُا اِلی جَهَنَّمَ زُمَرا حَتّی اِذا جاءوُها فُتِحَتْ اَبْوابُها » : گشوده میشود
133 /آلعمران). ) « لارْضُ 􀂗 وَ جَنَّۀٍ عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ ا » : میگذارد که پهنایش به پهناي زمین و آسمان کنونی است
20 وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَرابا
و کوهها به حرکت درمیآید و به صورت سرابی میشود .
بر وزن طرف ) به معنی" راهرفتن در سراشیبی "است و از آنجا که در بیابانها در هواي گرم به ) « سرب » از ماده « سَراب »
هنگامی که انسان در سراشیبی حرکت میکند، از دور تلألویی به نظرش میرسد که گمان میکند آب وجود دارد ، در حالی که
نیست ، پس به هر چیزي که ظاهري دارد اما حقیقتی در آن نیست ، سراب گفته میشود . به این ترتیب « شکست نور » چیزي جز
آیه فوق آغاز اینحرکت و پایانآن را بیانمیکند و مراحلدیگر درآیات دیگرآمدهاست.
38 ) سوره نَبَأ )
سرنوشت شش مرحلهاي کوهها در قیامت
به دست میآید ، کوهها مراحلی را به شرح زیر طی میکنند: « سرنوشت کوهها در قیامت » از جمعبندي آیات مختلف قرآن درباره
میگردد ( 14 /حاقه). 3 بهصورت « سخت درهمکوبیده » درمیآید ( 10 /طور). 2 از جاکنده میشود و « حرکت » 1 کوههابه
درمیآید که با تندباد حرکت میکند ( 5/قارعه). « پشمزده شده » درمیآید ( 14 /مزمل). 4 بهشکل « تودهاي از شبنمهاي متراکم »
در فضاپراکندهمیشود ( 5 و 6 / واقعه ). 6 بالاخره چنانکه دراینآیهآمدهاست، تنهااثريازآنباقی « گرد و غبار » 5 بهصورت
میماند
( جزء سیام ( 39
از دور نمایان خواهد شد و به این ترتیب سرانجام کوهها از صفحه زمین برچیده میشود و زمین صاف و هموار « سرابی » و همچون
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّی نَسْفا ، فَیَذَرُها قاعا صَفْ َ ص فا : از تو درباره کوهها سؤال میکنند ، بگو : » : میگردد
105 و 106 / طه) . ) « پروردگارم آنها را بر باد میدهد و زمین را صاف و هموار میسازد
درواقع کوهها بهشکل غباري درفضا بهوضعی سرابمانند درمیآیند . آنجاکه کوه باآن عظمت و صلابت، چنین سرنوشتی پیداکند
، مشخص است که چه دگرگونیها در جهان به موازات آن روي میدهد ؟ همچنین افراد یا قدرتهایی که در زندگی این جهان ،
ظاهري همچون کوه داشتند ، در آنجا سرابی بیش نخواهند بود . قابل توجه اینکه در آیات گذشته ، کوهها به عنوان میخها و
زمین به عنوان گهواره معرّفی شده بود و در آیات مورد بحث میگوید : آن روز که فرمان فناي جهان صادر میشود ، آن گهواره
به هم میخورد واین میخهاي عظیم ازجا کنده خواهد شد، روشن است هنگامی که میخهاي چیزي
40 ) سوره نَبَأ )
را بِکِشند ، از هم متلاشی میشود .
جهنّم ، کمینگاه بزرگ
صفحه 28 از 137
21 اِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصادا
جهنم، کمینگاهی است بزرگ .
اسم مکان است به معنی" جایگاهی که در آن کمین میکنند "و در اینکه چه کسی در دوزخ در کمین طغیانگران « مِرْصاد »
است ؟ ، گفتهاند : فرشتگان عذاب ، زیرا طبق آیه 71 سوره مریم ، همه انسانها اعم از نیک و بد از کنار دوزخ یا از بالاي آن عبور
میکنند ( وَ اِنْ مِنْکُمْ اِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْما مَقْضِ یّا ) در این گذرگاه عمومی و همگانی فرشتگانعذاب درکمینند و
دوزخیانرا میربایند. و اگر به معنی صیغه مبالغه تفسیر کنیم ، خود دوزخ در کمین آنها قرار دارد و هرکداماز طغیانگران به آن
نزدیک میشوند ، آنها را به سوي خود میکشاند و در کام خود فرومیبرد، بههرحال ازاین گذرگاه عمومی، احدياز سرکشان
نمیتوانند بگذرند ؛ یا فرشتگان عذاب آنها را میربایند و یا جاذبه شدید جهنم.
( جزء سیام ( 41
22 لِلطّاغینَ مَابا
ومحلّبازگشتیبرايطغیانگران.
بهمعنی" مرجع و محل بازگشت "است و گاه به معنی" منزلگاه و قرارگاه "میآید و در اینجا بههمین معنی « مَاب »
است.
23 لابِثینَ فیها اَحْقابا
مدتهاي طولانی در آن میمانند .
» بر وزن قفل ) به معنی" مدت نامعلومی از زمان "است . معروف در میان مفسران این است که منظور از ) « حُقْب » جمع « اَحْقاب »
در اینجا این است که مدتهایی طولانی و سالیان دراز پیدرپی میآید و میگذرد ، بیآنکه پایان یابد و هر زمانیکه « اَحْقاب
میگذرد ، زمان دیگري جانشین آن میشود . در بعضی روایات نیز آمده است که این آیه درباره گنهکارانی است که سرانجام
( پاك میشوند و از دوزخ آزاد میگردند نه کافرانی که مخلد در آتشند .( 1
42 ) سوره نَبَأ )
24 لا یَذوُقُونَ فیها بَرْدا وَ لا شَرابا
در آنجا نه چیز خنکی میچشند و نه نوشیدنی گوارایی .
25 اِلاّ حَمیما وَ غَسّاقا
جز آبی سوزان و مایعی از چرك و خون .
به معنی" چرك و خونی است که از زخم جاري میشود "و بعضی آن را به معنی « غَسّ اق » به معنی " آب بسیار داغ "و « حَمیم »
آنها در » : "مایعات بدبو "تفسیر کردهاند . در ایندو آیه به گوشه کوچکیاز عذابهاي بزرگ جهنم اشاره کرده و میافزاید
آنجا نه چیز خنکی میچشند که گرماي وحشتناك دوزخرا فرونشاند و نه نوشیدنی گوارایی که عطش شدید آنها را تسکین
. « بخشد و نمینوشند به جز آب بسیار داغ چرکین بدبو
26 جَزاءً وِفاقا
. جلد 5،صفحه 494 ،حدیث 23 وصفحه 495 ،حدیث 26 ،« نورالثقلین » -1
( جزء سیام ( 43
این مجازاتی است موافق و مناسب (اعمال آنها) .
از آیات قرآن استفاده میشود که حداقل بسیاري از کیفرهاي قیامت ، تجسمی است از اعمال دنیاي انسانها ، چنانکه در آیه 7
صفحه 29 از 137
که اکنون ) « اي کافران امروز عذر مخواهید ، چراکه جزاي شما تنها اعمالی است که انجام میدادید » : سوره تحریم میخوانیم
تجسم یافته و در برابر شما حضور پیدا کرده ) .
27 اِنَّهُمْ کانُوا لایَرْجُونَ حِسابا
چراکهامیديبهحسابنداشتند.
در این آیه علت این مجازات را توضیح میدهد . بیاعتنایی به حساب و روز جزا مایه طغیان و سرکشی و ظلم و ستم آنها شد و
آن ظلم و فساد چنین سرنوشت دردناکی را براي آنان فراهم ساخت . در حقیقت عدم ایمان به حساب ، عاملی است براي طغیان و
آن هم عاملی است براي آن کیفرهاي سخت . آیه بیانگر این واقعیت است که آنان هیچگاه انتظار و ترسی از حساب و کتاب
نداشتند ، یا به تعبیر دیگر
44 ) سوره نَبَأ )
حساب روز قیامت را به دست فراموشی سپرده و از برنامه زندگی خود کاملًا حذف کرده بودند و طبیعی است که چنین افرادي
آلوده گناهان عظیمی شوند و سرانجام گرفتار این عذابهاي سخت و دردناك .
28 وَ کَذَّبُوا بِایاتِنا کِذّابا
و آیات ما را به کلی تکذیب کردند .
پیدا است که آیات در اینجا معنی گستردهاي دارد که همه آیات توحید و نبوت و تشریع و تکوین و معجزات انبیاء و احکام و سنن
را شامل میشود و با توجه به تکذیب اینهمه نشانهها و آیات الهی که جهان تکوین و تشریع را پر کرده ، باید تصدیق کنیم که آن
مجازات برايچنیناشخاصیجزاء وفاقوکیفرمناسباست .
29 وَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ کِتابا
و ماهمهچیزرا احصاء و ثبتکردهایم .
است . این « جزاي وفاق » و حاکمیت « جریمه » و « جرم » آیه بالا هشداري به این طغیانگران و تأکیدي بر مسأله وجود موازنه میان
( جزء سیام ( 45
حقیقت که تمام کارهاي انسان اعم از کوچک و بزرگ ، صغیره و کبیره ، آشکار و پنهان و حتی نیات و عقاید انسان ثبت و ضبط
هرکاريرا که انجامدادند، درنامههاي اعمالشان ثبت » : میشود ، در بسیاري از آیات قرآن منعکس است . در یکجا میفرماید
اِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُروُنَ : » : 52 و 53 / قمر ) . و درجاي دیگر میفرماید ) « است و هر عمل کوچک و بزرگی نوشته میشود
وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ: ما » : 21 / یونس ) . و درجاي دیگر آمده ) « رسولان ما آنچه نیرنگ میکنید ، مینویسند
12 /یس). و لذا هنگامیکه نامه اعمال مجرمان رابه دست آنها ) « آنچهراازپیش فرستادهاند و همچنینتمام آثار آنهارامینویسیم
یاوَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لایُغادِرُ صَ غیرَةً وَ لاکَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها: اي واي بر ما، این چه » : میدهند ، فریادشان بلند میشود ، میگویند
49 / کهف ) بدون شک کسی که این ) ؟ « کتابیاست که هیچ کار کوچک و بزرگینیست مگر اینکه آنرا ثبت کردهاست
واقعیت را با تمام قلبش باور کند ، در انجام کارها بسیار دقیق و حسابگر خواهد بود و همین اعتقاد مانع بزرگی میان انسان و
گناه ایجاد میکند و از عوامل مهم تربیت محسوب میشود .
46 ) سوره نَبَأ )
30 فَذوُقُوا فَلَنْ نَزیدَکُمْ اِلاّ عَذابا
پس بچشید که چیزي جز عذاب بر شما نمیافزاییم.
وَ مایَزیدُهُمْ اِلاّ نُفُورا ) ( ) « جز بر نفرتش چیزي نمیافزود » ، این جزاي کسیاست که وقتی آیات الهی براياو خوانده میشد
صفحه 30 از 137
41 /اسراء ). این است سزاي کسی که از هیچ گناهی رویگردان نبود و به هیچ کار خیري علاقه نداشت . در حدیثی از پیغمبر اسلام
« این آیه شدیدترین آیهاي است که در قرآن مجید درباره دوزخیان آمده است » : صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمود
(1).
بخشیاز پاداش عظیم پرهیزگاران
31 اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازا
. جلد 4، صفحه 690 ،« کشاف » -1 تفسیر
( جزء سیام ( 47
براي پرهیزگاران مسلما پیروزي بزرگی است .
به معنی" رسیدن به خیر و نیکی توأم با سلامت "است و به معنی" نجات و « فوز » اسم مکان یا مصدر میمی از ماده « مَفاز »
به صورت نکره ذکر شده ، اشاره به پیروزي « مَفازا » پیروزي "که لازمه این معنی است نیز آمده و با توجه به اینکه
عظیم و رسیدن به خیر و سعادت بزرگی است .
32 حَدائِقَ وَ اَعْنابا
باغهاییسرسبز وانواعیاز انگورها.
بهمعنی باغ و بستان خرم و سرسبز و پردرخت است که دیوار گرداگرد آن کشیده شده و از هر نظر « حدیقه » جمع « حَ دائِق »
« حدقه » در اصل به زمینی میگویند که داراي آب است ، همچون « حدیقه » : میگوید « مفردات » در « راغب » . محفوظ است
چشمکه همیشه آب در آن وجود دارد . جالب اینکه از میان تمام میوهها در اینجا روي انگور تکیه شده ، به خاطر مزایاي
علاوهبر اینکه از نظر خواص ، یک غذاي « انگور » فوقالعادهاي که این میوه در میان میوهها دارد، زیرا بهگفته دانشمندان غذاشناس
کامل محسوب میشود و مواد غذایی آن بسیار نزدیک بهشیر مادر است ، دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت میکند. گذشته از
داراي خاصیت ضد سم ، مفید « انگور » . این به قدري مواد مفید در آن وجود دارد که میتوان گفت یک داروخانه طبیعی است
براي تصفیه خون ، دفع رماتیسم ، نقرس و عامل مبارزه با افزایش اوره خون است . علاوه بر اینها انگور اعصاب را تقویتکرده و
تولید نشاط کرده و بهخاطر داشتن انواع ویتامینها ، به انسان نیرو و توان میبخشد. اینها گوشهاي از آثار و خواص انگور است و
(1). « خَیْرُ فَواکِهَکُمُ الْعِنَب : بهترین میوههاي شما انگور است » : لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
48 ) سوره نَبَأ )
33 وَ کَواعِبَ اَتْرابا
. جلد 59 ، صفحه 292 ، « بحار الانوار » -1
( جزء سیام ( 49
و حوریانی بسیار جوان و هم سن و سال .
اَتْراب » به معنی" دوشیزهاي است که تازه برآمدگی سینه او آشکار شده "و اشارهبه آغاز جوانی است و « کاعب » جمع « کَواعِب »
بر وزن حزب ) به معنی " افراد هم سن و سال "است و بیشتر در مورد جنس مؤنث بهکار میرود و به گفته بعضی ) « تِرب » جمع «
به معنی" دندههاي قفسه سینه "گرفته شده که شباهت زیادي با هم دارند . این همسن و سالبودن در میان « ترائب » در اصل از
خود زنان بهشتیاست ، یعنی همگی جوان و همسان در زیبایی و حُسن و جمال و اعتدال قامتند.
34 وَ کَأْسا دِهاقا
صفحه 31 از 137
و جامهایی لبریز و پیاپی ( از شراب طهور ) .
« دِهاق » . بر وزن رأس ) به معنی" جام مملو از نوشیدنی "است و گاه به خود جامیا محتواي آن نیز اطلاق میشود ) « کَأْس »
بهمعنی" لبریز" ، "پیدرپی "و" صاف و زلال "است . بنابراین اگر مجموع این معانی را در نظر بگیریم ، مفهوم آیه چنین میشود
که براي بهشتیان
50 ) سوره نَبَأ )
جامهاي مملو از شراب طهور ، زلال ، لبریز و پیدرپی میآورند .
35 لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْوا وَ لا کِذّابا
در آنجا نه سخن لغو و بیهودهاي میشنوند و نه دروغی .
یکی از مواهب بزرگ بهشتیان این است که در آنجا اثري از دروغپردازيها ، بیهودگیها ، تهمتها و افتراها ، تکذیب حق ،
توجیه باطل و گفتگوهاي ناهنجاري که قلب پرهیزگاران را در این دنیا آزار میدهد ، وجود نخواهد داشت و به راستی چه زیبا
جز سلام و تحیت و » است آن محیطی که اثري از این سخنان ناموزون و رنجآور در آن وجود ندارد و طبق آیه 62 سورهمریم
لایَسْمَعُونَ فیها لَغْوا اِلاّسَلاما ). ) « سخنان مسالمتآمیز در آنجا چیزي نمیشنوند
36 جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِسابا
اینجزاییاستازسوي پروردگارت و عطیهاي استکافی.
بیانگر لطف فوقالعادهاي است که در این پاداشها نهفته است . « عَطاء » پروردگار ) همراه با ضمیر مخاطب و توأمبا کلمه ) « رَبّ »
واژه
( جزء سیام ( 51
یعنی آنقدر به او « اَحْسَبْتُ » میباشد ، چنانکه گاه گفته میشود « کافیا » به عقیده بسیاري از مفسران در اینجا به معنی « حِسابا »
کافی است ) .( 1) در حدیثی از امیرمؤمنان علی آمده است که در قیامت خداوند حسنات مؤمنان را ) « حَسْبی » : بخشیدم که گفت
جَزآءً مِنْ رَبِّکَ » : حساب میکند و هر حسنه را ده برابر تا هفتصد برابر پاداش مرحمت میکند، همانگونه که در قرآن فرموده
(2).« عَطآءً حِسابا
لارْضِ وَ ما بَیْنَهُمَاالرَّحْمنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطابا 􀂗 37 رَبِالسَّمواتِ وَا
همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان و هیچکس حق ندارد بیاجازه او سخنی
بگوید ( یا شفاعتی کند ) .
آري آن کس که مالک این جهان باعظمت و مدبر و مربی آن است
ذیل آیه مورد بحث . ، « بیضاوي » -1 تفسیر
. جلد 5 ، صفحه 495 ، حدیث 29 ، « نور الثقلین » -2 تفسیر
52 ) سوره نَبَأ )
و رحمتش همهجا و همهکس را فراگرفته ، هماو بخشنده آنهمه عطایا در قیامت به نیکان و پاکان است . درحقیقتاین آیه
اشارهايبه این واقعیتاست که اگر خداوند چنین وعدههایی را به متقین میفرماید، گوشهاياز آنرا در این دنیا به صورت رحمت
و هیچکس حق ندارد بیاجازه او در پیشگاهش سخنی » : عامش به اهل آسمانها و زمین نشاندادهاست . و در پایان آیه میفرماید
ممکن است به همه اهل آسمانها و زمین برگردد ، یا « لایَمْلِکُونَ » لایَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطابا ) . ضمیر در ) « بگوید ، یا شفاعتی کند
تمام متقین و طاغیان که در عرصه محشر براي حساب و جزاء جمع میشوند و اشاره به این است که هیچکس را در آن روز حق
صفحه 32 از 137
باقی نمیماند . « چون و چرا » اعتراض و چون و چرا نیست ، زیرا آنقدر حساب الهی دقیق و عادلانه است که جایی براي
255 / بقره). ) « مَنْ ذَا الَّذي یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ » علاوهبراین، هیچکسحق شفاعت ندارد جز بهاذن او
38 یَوْمَ یَقُومُالرُّوحُ وَالْمَلائِکَۀُ صَفّا لایَتَکَلَّمُونَاِلاّ مَنْاَذِنَ
( جزء سیام ( 53
لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا
روزي که آن فرشته بزرگ روحالقدس با همه فرشتگان صفزده و به نظم برخیزند و هیچکس سخننگوید جزآن
کسیکهخدايمهربانشاذندهد و او سخنبهصواب گوید.
در آن روز در یک صف و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان ، فقط براي اجراي فرمان « فرشتگان » و « روح » بدون شک قیام
و مُجري فرمانهاي او هستند و در عالم آخرت این امر واضحتر خواهد بود . منظور « مدبرات امر » او است ، آنها در این جهان نیز
در اینجا یکی از فرشتگان بزرگ الهی است که طبق بعضی از روایات حتّی از جبرئیل برتر است ، چنانکه در « روح » از
1) این مخلوق بزرگ الهی خواه از فرشتگان ). « او فرشتهاياست بزرگتر از جبرئیل و میکائیل » : حدیثیاز امام صادق میخوانیم
باشد ، یا
. جلد 10 ، صفحه 427 ، « مجمع البیان » -1
54 ) سوره نَبَأ )
موجود دیگري ، در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند و چنان هول و اضطراب محشر همه را فراگرفته که
هیچکس را یاراي سخن گفتن نیست و آنگاه که ذکري یا سخنی بگویند ، یا شفاعتی کنند ، تنها به اذن پروردگار است ، حمد و
ثناي او میگویند و یا شفاعت براي آنها که شایسته شفاعتند. در حدیثی از امام صادق آمده است ؛ درباره این آیه سؤال کردند ،
در آن روز شما چه » : راوي سؤال میکند .« بهخدا سوگند در روز قیامت به ما اجازه داده میشود و سخن میگوییم » : فرمود
تمجید و ستایش پروردگارمان را میکنیم و بر پیامبرمان درود میفرستیم و براي پیروانمان شفاعتمیکنیم و » : فرمود ؟ « میگویید
1) ازاین روایت استفاده میشود که انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار ).« خداوند شفاعت ما را رد نمیکند
میگیرند و از کسانی که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناي
. جلد 10 ، صفحه 427 ، « مجمع البیان » -1
( جزء سیام ( 55
دلیل بر این است که اگر ملائکه و روح یا انبیاء و اولیاء براي « صَوابا » خداوند و شفاعت ، داده میشود ، آنها هستند . تعبیر
کسانی شفاعت کنند ، آن هم روي حساب است و بیدلیل نیست .
39 ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ اِلی رَبِّهِ مَابا
آنروزحقاست،هرکسبخواهدراهیبهسويپروردگارش برمیگزیند .
به معنی چیزي است که ثابت است ، واقعیت دارد و تحقق مییابد و این معنی در مورد قیامت کاملًا صادق است ، به علاوه « حَقّ »
و اسرار درون به ظهور « حقایق » هرکس به او داده میشود ، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد و « حقّ » روزي است که
به معنی" محل بازگشت "است ، به معنی" طریق و راه "نیز آمده است . « مَاب » . میپیوندد، بنابراین روزي است به تمام معنی حق
تمام اسباب اینحرکتالهی فراهماست، راه و چاه ارائه شده، انبیاء بهقدر کافی ابلاغ فرمان حقکردهاند، عقل انسانی نیز که پیامبري
از درون اوست ، سرنوشت
56 ) سوره نَبَأ )
صفحه 33 از 137
نیز تعیین گردیده ، تنها چیزي که باقیمانده ، « دادرس » و « دادخواه » و « دادگاه » طاغیان و پرهیزگاران را به خوبی تبیین کرده و
تصمیم قاطع انسان است ، که با استفاده از اختیاري که خدا به او داده است ، راه را برگزیند و پیش رود .
کافران میگویند : اي کاش خاك بودیم
40 اِنّا اَنْذَرْناکُمْ عَذابا قَریبا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُرابا
و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم میدهیم ، این عذاب در روزيخواهدبودکهانسان آنچهراازقبلبادستهاي خود فرستاده میبیند و
.« اي کاش خاك بودم » : کافر میگوید
عمر دنیا هرقدر باشد، در برابر عمر آخرت ساعتی بیش نیست. از آیات مختلف قرآن و روایات اسلامی استفاده میشود که اعمال
انسان در آن روز به صورتهاي مناسبی مجسم شده و در برابر او ظاهرمیشوند، او به راستی اعمال خویش را میبیند و از مشاهده
منظره
( جزء سیام ( 57
اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو میرود و از دیدن اعمال حسنهاش ، شاد و مسرور میگردد و اصولًا یکی از بهترین
پاداشهاي نیکوکاران و یکی از بدترین کیفرهاي بدکاران ، همین اعمال مجسم آنها است که همراهشان خواهد بود . و این از
شگفتیهاي عالم قیامت است که اعمال آدمی در آنجا مجسم میگردد و انرژيها تبدیل به ماده شده ، جان میگیرد . تعبیر به
دو دست او آن را از پیش فرستاده ) بهخاطر آن است که انسان غالب کارها را با دست انجام میدهد ، ولی مسلما ) « قَدَّمَتْ یَداه »
منحصر به اعمال دست نیست ، بلکه آنچه با زبان و چشم و گوش نیز انجام میدهد ، همه مشمول این قانون است . به هرحال کفار
بعد از آنکه اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خویش حاضر میبینند ، آنچنان در اندوه و حسرت فرومیروند که میگویند :
اي کاش خاك بودیم . و اي کاش بعد از آنکه انسان شدیم و مردیم ، هرگز پس از مردن و خاك شدن ، زندگی تازهاي در
رستاخیز نمییافتیم. البته آنها میدانند که خاك هم از آنها بهتر است ، چراکه خاك یک دانه
58 ) سوره نَبَأ )
میگیرد و گاه صدها دانه پس میدهد ، خاك منبع انواع مواد غذایی و معادن و سایر برکات است ، خاك بستر انسان و گاهواره
زندگی او است و بیآنکه کمترین ضرري داشته باشد ، آنهمه فایده دارد ، اما آنها یکی از فواید خاك را ندارند ولی معدن
ضررهاي بسیارند. آري کار انسانی که اشرفمخلوقات است، گاه براثر کفر و گناه بهجایی میرسد که آرزو میکند در صف
یکی از موجودات بیروح و پست باشد.
« جبر و اختیار » راه حل روشن دهگانه براي مسأله
این مسأله از قدیمیترین مسایلیاست که در میان دانشمندان مطرح بوده ؛ گروهی طرفدار آزادي اراده انسان و گروهی طرفدار جبر
در عمل « طرفداران اختیار » و هم « جبریّین » بودهاند و هرکدام دلایلیبراي اثبات مقصود خود آوردهاند. ولی جالباین استکه هم
اصل اختیار و آزادي اراده را به رسمیت شناخته و پذیرفتهاند . این وجدان عمومی و فطرت همگانی که یکی از روشنترین دلایل
اختیار
( جزء سیام ( 59
است ، به صورتهاي گوناگونی در زندگی انسان تجلی میکند ، زیرا اگر انسانخودرا دراعمالش مجبور میدانست و اختیاري
براي خودقایل نبود، چرا:
صفحه 34 از 137
1 گاه به خاطر اعمالی که انجام داده و یا بهخاطر اعمالی که انجام نداده ، پشیمان میشود و تصمیم میگیرد در آینده از تجربه
گذشته استفاده کند، این حالت ندامت براي طرفداران عقیده جبر فراوان است ، اگر اختیاري در کار نیست، ندامت چرا؟ 2
بدکاران را همه ملامت و سرزنش میکنند، اگر جبر است، سرزنش چرا ؟ 3 نیکوکاران را مدح و تمجید و ستایش مینمایند
4 در تربیت و تعلیم فرزندان میکوشند تا آنها سعادتمند شوند و اگر همه مجبورند، تعلیم چه مفهومی دارد ؟ 5 براي بالابردن .
سطح اخلاق جامعه ، همه دانشمندان بدون استثناء تلاش دارند . 6 انسان از خطاهاي خود توبه میکند ، با قبول اصل جبر توبه
معنی ندارد . 7 انسان بر کوتاهیهایی که کرده حسرت میخورد ، چرا ؟
60 ) سوره نَبَأ )
8 - در تمام دنیا بدکاران و مجرمان را محاکمه میکنند و آنها را تحت بازپرسی شدید قرار میدهند ، کاري که از اختیار بیرون
است ، دیگر بازپرسی و محاکمه ندارد . 9 در همه دنیا و میان تمام اقوام اعم از خداپرستان و مادّیین براي مجرمان مجازات
قایلند ، مجازات بر کاري که مجبور بوده ؟ 10 حتی طرفداران مکتب جبر هنگامی که کسی به منافع و حیثیت آنها تجاوز کند،
فریاد میکشند و اورا مقصر میشمارند و به دادگاه میکشانند ، همه اینها نشان میدهد که اصل آزادي اراده ، فطري همه انسانها
و موافق وجدان عمومی بشر است ، نه تنها عوام که همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنیناند و حتی جبريها در عمل اختیاري
فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ اِلی » : هستند . و جالب اینکه قرآن مجید نیز کرارا بر همین مسأله تکیه کرده نه تنها در آیات مورد بحث میفرماید
بلکه در آیات دیگر نیز روي مشیت و اراده انسان ، « رَبِّهِ مَابا : هرکس بخواهد میتواند راهی را بهسوي پروردگارش برگزیند
بسیار تکیه کرده است که ذکر همه آنها طولانی میشود ،
( جزء سیام ( 61
اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرا وَ اِمّا کَفُورا : ما راه را به انسان نشان دادیم ، خواه پذیرا شود و » : تنها به سه آیه زیر اکتفامیکنیم
فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ : » : 3/دهر ). و در آیه 29 سوره کهف میفرماید ) « شکرگزارگردد یا مخالفتکند و کفران نماید
ولیبدانند ما برايکافران آتشعظیمی فراهم ) « هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس نمیخواهد ، راه کفر پیش گیرد
اِنَّ هذِهِتَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَاتَّخَ ذَ اِلیرَبِّهِسَبیلاً: این تذکري است، هرکس بخواهد راهی »: ساختهایم). و نیز در آیه 29 دهر میخوانیم
.« بهسويپروردگارش انتخاب میکند
چرا برخی افراد به سرنوشت جبري معتقدند ؟
طرفداري گروهیاز مسأله جبر تنها بهخاطر پارهاي از مشکلات فلسفی و استدلالی نبوده بلکه عوامل مهم روانی و اجتماعی دیگري
قضا و » یا « سرنوشت جبري » یا « جبر » بدون شک در پیدایش و ادامه این عقیده دخالت داشته است . بسیاري از افراد عقیده به
به معنی جبري آن را که همه ریشههاي مشترکی دارند ، بهخاطر فرار از زیربار مسؤولیتها پذیرفتهاند یا این عقیده را پوششی « قدر
براي شکستها و ناکامیهاي خود که بر اثر کوتاهی و سهلانگاري حاصل شده ، قرار دادهاند . و یا پوششی براي هوسهاي
. « مِیْ خوردن ما را حق زِ اَزل میدانسته و ما براي این مِیْ میخوریم که علم خداوند جهل نشود » سرکش خویش که
62 ) سوره نَبَأ )
گاه استعمارگران براي درهمکوبیدن مقاومت مردم و خاموش کردن آتش قهر ملتها ، با توسل به این عقیده خود را بر همه تحمیل
میکردند که سرنوشت شما از اول همین بوده و غیر از تسلیم و رضا هیچ چارهاي نیست . با قبول این مکتب اعمال همه جنایتکاران
موجّه میشود و گناه همه گنهکاران توجیه منطقی مییابد و فرقی میان مطیع و مجرم باقی نخواهدماند .
خداوندا ! ما را از شرّ عقاید انحرافی و پیآمدهاي آن حفظ فرما.
صفحه 35 از 137
پایان سوره نَبَأ
( جزء سیام ( 63
سوره نازعات
سوگند به این فرشتگان پرتلاش
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَ النّازِعاتِ غَرْقا
سوگند به فرشتگانی که ارواح مجرمان را به شدت از بدنهایشان برمیکشند .
2 وَ النّاشِطاتِ نَشْطا
و فرشتگانی که ارواح مؤمنان را با مدارا و نشاط جدا میسازند .
3 وَ السّابِحاتِ سَبْحا
و سوگند به فرشتگانی که در اجراي فرمان الهی با سرعت حرکت میکنند .
4 فَالسّابِقاتِ سَبْقا
64 ) سوره نازعات )
و سپس بریکدیگر سبقتمیگیرند .
5 فَالْمُدَبِّراتِ اَمْرا
و آنها که امور را تدبیر میکنند .
به معنی" چیزي را از جابرکندن و یا کشیدن "است ، مانند کشیدن کمان به هنگام پرتاب تیر و گاه این « نزع » از ماده « نازِعات »
» بر وزن فرق ) به گفته ) « غَرْق » . واژه در امور معنوي نیز به کار میرود ، مانند نزعِ عداوت یا محبت از قلب به معنی برکندن آن
اسمی است که جانشین مصدر شده و به معنی " اغراق "است و اغراق در اصل به معنی" کشیدن « لسان العرب » در « ابن منظور
کمان تا آخرین نقطه ممکن "است ، سپس به معنی مبالغه در هرکار آمده است . و از اینجا به خوبی روشنمیشود که آنچه در
بر ) « نشط » از ماده « ناشِطات » . آیه فوق آمده ، به معنی غرق شدن نیست بلکه به معنی " انجام یک کار تا سر حد امکان "است
وزن هشت ) در اصل به معنی " گشودن گرههایی است که به آسانی باز میشود "و به چاههایی که عمق کمی دارد و دَلو به
( جزء سیام ( 65
گفته میشود وبه شترهایی که بااندك اشارهاي ، به سرعت حرکت میکنند، « انشاط » آسانی و با یک حرکت از آن بیرون میآید
» از ماده « سابِحات » . میگویند ولذا بهطور کلی این واژه در هرنوع حرکتیکه باسهولت انجاممیشود، به کارمیرود « نشیطۀ » نیز
بر وزن سطح ) به معنی" حرکت سریع در آب یا در هوا "است ، لذا در مورد شناکردن در آب و یا حرکت سریع اسب و ) « سَبْح
که به معنی پاك شمردن خداوند از هر عیب و نقص است نیز از همین معنی « تسبیح » ، باسرعت بهدنبال کاري رفتن گفته میشود
گرفته شده ، گویی کسی که تسبیح میگوید ، با سرعت در عبادت پروردگار به پیش میرود .
به معنی" پیشی گرفتن "است و از آنجا که پیشیگرفتن معمولًا بدون سرعت ممکن نیست گاه از این « سِبقت » از ماده « سابِقات »
به معنی" عاقبت چیزي را اندیشیدن "است و از آنجا که « تدبیر » از ماده « مُدَبِّرات » . ماده مفهوم سرعت نیز استفاده میشود
صفحه 36 از 137
در این معنی نیز به کار میرود . « تدبیر » عاقبتاندیشی و آیندهنگري ، سبب سامان یافتن کار به نحو احسن میگردد ، واژه
66 ) سوره نازعات )
اکنون باتوجه به آنچه در معنی لغات این آیات گفته شد ، به سراغ تفسیر آنها میرویم .
بیشتر و عمیقتر و سبب جولان ذهن و « اندیشه » این سوگندهاي پنجگانه که درابتدا در هالهاياز ابهام فرورفته ، ابهامیکه انگیزه
دقت و بررسی است ، اشاره به چه کسان ، یا چه چیزهایی است ؟ منظوراز این سوگندها" فرشتگانی "است که مأمور قبض ارواح
کفار و مجرمانند کهآنهارا به شدتاز بدنهایشان برمیکشند ، ارواحی که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند . و فرشتگانی
که مأمور قبض ارواح مؤمنانند که با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا میسازند . و فرشتگانی که در اجراي فرمانالهی باسرعت
حرکت میکنند ، سپس بر یکدیگر پیشی میگیرند و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبیر میکنند . در روایتی از امیرمؤمنان
منظور فرشتگانی است که ارواح کفار را از بدنهایشان به شدت بیرون میکشند، » : علی میخوانیم که در تفسیر آیه اول فرمود
( جزء سیام ( 67
(1). « آنچنان که تیرانداز، کمان را تا آخرین مرحله میکشد
مراحل پنجگانه اجراي فرمانهاي الهی توسط فرشتگان
البته میتوان همین تفسیر را به صورت کلیتر و عمومیتري بیان کرد که مسأله قبض ارواح مؤمنان و کفار یکی از مصادیق آن
باشد نه تمام محتواي آن ، به این ترتیب که گفته شود منظور از این سوگندها در مجموع فرشتگان است در رابطه با اجراي کل
فرمانهاي الهی که اجراي این فرمانها در پنج مرحله به شرح زیر تحقق مییابد :
1 حرکت شدید نخستین به دنبال تصمیمگیري قاطع.
2 مرحله راه افتادن آرام .
3 مرحله سرعتگرفتن . 4 مرحله پیشی جستن.
5 تدبیر و سامان دادن امور .
ولی به هر حال برنامه فرشتگان در زمینه قبض ارواح کفار و
. جلد 5 ، صفحه 497 ، حدیث 4 ، « نور الثقلین » -1
68 ) سوره نازعات )
مؤمنان یکیاز مصادیق این مفهوم کلی است و زمینهساز بحثهاي آینده این سوره درباره معاد محسوب میشود . آخرین سخن که
در اینجا باید گفته شود این است که همه این سوگندها براي بیان مطلبی است که صریحا در آیه ذکر نشده، ولی از قرینه مقام و
سوگند به این امور که همه شما سرانجام مبعوث و » : همچنین از آیات بعد به خوبی روشن میشود، هدف این است که بگوید
. « محشور میشوید و قیامت و رستاخیز حق است
6 یَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَۀُ
در آن روز که زلزلههاي وحشتناکی همه چیز را بهلرزه درمیآورند .
7 تَتْبَعُهَا الرّادِفَۀُ
و به دنبال آن حادثه دومین ( صیحه عظیم ) رخ میدهد .
بر وزن کشف ) بهمعنی " اضطراب و لرزه شدید "است و از آنجا که اخبار فتنهانگیز مایه اضطراب ) « رَجف » از ماده « راجِفَۀ »
جامعه
صفحه 37 از 137
( جزء سیام ( 69
بر وزن حرف ) به معنی شخصی یا چیزي است که به دنبال ) « ردف » از ماده « رادِفَۀ » . میگویند « اراجیف » میشود ، به آن
همان « راجِفَۀ » میگویند . منظور از « ردیف » دیگري قرار میگیرد و لذا به شخصی که دنبال سر دیگري سوار بر مرکب میشود
اشاره بهصیحه دوم یا" نفخ « رادِفَۀ » صیحه نخستین یا" نفخ صوراول "است که شیپور فناي جهان و زلزله نابودي دنیا است و
صورثانی "است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگی جدید است . بنابراین آیه شبیه چیزي است که در آیه 68 سوره
در صور دمیده میشود و تمام کسانیکه در آسمانها و زمین هستند ، مدهوش میشوند و میمیرند ، مگر آنها » : زمر آمده است
. « که خدا بخواهد ، سپس بار دیگر در صور دمیده میشود ناگهان همه به پامیخیزند و در انتظار حسابند
8 قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَۀٌ
دلهایی در آنروز سخت مضطرب است.
بر وزن حذف ) و در اصل بهمعنی ) « وَجْف » از ماده « واجِفَۀ »
70 ) سوره نازعات )
"سرعت سیر "است و از آنجا که حرکت سریع باعث لرزه و اضطراب است ، این واژه در معنی" شدت اضطراب "نیز به کار
میرود .
9 اَبْصارُها خاشِعَۀٌ
و چشمهايآنان از شدت ترس فروافتاده .
این اضطراب درونی به قدري شدید است که آثار آن در تمام وجود گنهکاران ظاهر میشود . در آنروز چشمها به گودي
مینشیند ، از حرکت بازمیایستد و خیره میشود و گویی دید خود را از شدت ترس از دست میدهد.
10 یَقُولُونَ ءَاِنّا لَمَرْدوُدوُنَ فِي الْحافِرَةِ
(ولیامروز) میگویند: آیا ما به زندگی مجدد بازمیگردیم؟
حافره » نامیده میشود ، سپس « حفره » ، در اصل به معنی " کندن زمین "است و اثري که از آن باقی میماند « حفر » از ماده « حافِرَة »
به عنوان کنایه در حالت نخستین استعمال شده ، زیرا انسان از راهی که میرود زمین را با پاي خود حفر میکند و جاي پاي او «
باقی میماند و
( جزء سیام ( 71
گاممینهد ولذا اینواژه بهمعنی حالتاول آمدهاست . « حفرههاي نخستین » هنگامیکه بازمیگردد، در همان
11 ءَاِذا کُنّا عِظاما نَخِرَةً
آیا هنگامی که استخوانهاي پوسیدهاي شدیم ( ممکن است زنده شویم ) ؟
دراصل بهمعنی" درخت پوسیده وتوخالی" (« شجرة » و همچنین بر وزن « نخل » بر وزن ) « نخر » صفت مشبهه است از ماده « نَخِرَة »
میگویند، سپس این کلمه در مورد هر « نخیر » استکه وقتیباد برآن میوزد صدامیکند و لذا بهصداییکه در بینی میپیچد
موجود پوسیده و متلاشی شده به کار رفته است . این همان چیزي است که همواره منکران معاد روي آن تکیه میکردند و
میگفتند : باورکردنی نیست که استخوان پوسیده بار دیگر لباس حیات بر تن بپوشد، چرا که فاصله میان آن و یک موجود زنده را
بسیار زیاد میدیدند ، در حالی که فراموش کرده بودند که در آغاز نیز از همان خاك آفریده شدهاند. این جمله محذوفی دارد و
.« ءَاِذا کُنّا عِظاما نَخِرَةً اَئِنّا لَمَبْعُوثُونَ » در تقدیر چنین است
72 ) سوره نازعات )
صفحه 38 از 137
12 قالُوا تِلْکَ اِذا کَرَّةٌ خاسِرَةٌ
میگویند: اگر قیامتی در کارباشد، بازگشتی است زیانبار .
برخاسته و به عنوان مسخره میگویند : اگر قیامتی در کار « معاد » منکران معاد به این هم قناعت نمیکنند ، بلکه به استهزاي
باشد، وضع و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود .
معاد تنها با یک صیحه عظیم رخ میدهد
13 فَاِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ
ولی این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم واقع میشود .
14 فَاِذا هُمْ بِالسّاهِرَةِ
ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر میشوند .
در اصل به معنی فریادي است که براي راندن گفته میشود و در اینجا به معنی" نفخه دوم "است ، انتخاب این تعبیر « زَجْرَة »
( جزء سیام ( 73
( زَجْرَةً واحِدَةً ) با توجه به محتواي این دو کلمه ، اشاره به سرعت و ناگهانی بودن رستاخیز و سهولت و آسانی آن در برابر قدرت
خداست که با یک فریاد آمرانه از سوي فرشته رستاخیز، یا صور اسرافیل ، همه مردگان لباس حیات در تن میکنند و در عرصه
محشر براي حساب حاضر میشوند . این کار پیچیده و مشکلی نیست ، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات
» . و زندگی برخیزد ، تمام این خاكها و استخوانهاي پوسیده یک مرتبه جمع میشوند و جان میگیرند و از قبرها بیرون میپرند
بر وزن سحر ) و در اصل به معنی" شب بیداري "است و از آنجا که حوادث وحشتناك ، خواب شبانه را ) « سَهَر » از ماده « ساهِرَة
را « ساهره » به عرصه محشر اطلاق شده ، بعضی نیز گفتهاند « ساهره » از چشم میبرد و زمین قیامت نیز بسیار هولانگیز است، کلمه
به هر بیابانی میگویند ، چون اصولًا همه بیابانها وحشتناكهستند، گوییکه براثروحشت، خوابشبانهرا از چشم میبرند.
آفرینش شما مشکلتر است یا آسمانها؟ (دلیل دیگري بر معاد)
74 ) سوره نازعات )
27 ءَاَنْتُمْ اَشَدُّ خَلْقا اَمِ السَّماءُ بَنیها
آیا آفرینش شما ( بعد از مرگ ) مشکلتر است یا آفرینش آسمانی که خداوند بنا نهاد ؟
به دنبال نقل سرگذشت موسی و فرعون به عنوان یک درس عبرت براي همه طغیانگران و تکذیبکنندگان باردیگر به مسأله معاد و
رستاخیز برمیگردد و نمونههایی از قدرت بیانتهاي حق را در جهان هستی به عنوان یک دلیل براي امکان معاد بیان میکند و
گوشههایی از نعمتهاي بیپایانش را بر انسانها شرح میدهد تا حسّ شکرگزاري را که سرچشمه معرفۀاللّه است ، در آنها
آیا آفرینش شما ( و بازگشت به » : برانگیزد . نخست منکران معاد را مخاطب ساخته و ضمن یک استفهام توبیخی میفرماید
این آیه میگوید هر انسانی در ؟ « زندگی پس از مرگ ) مشکلتر است یا آفرینش این آسمان باعظمت که خداوند بنا نهاده است
هر مرحلهاي از درك و شعور باشد ، میداند که آفرینش این آسمان بلند ، اینهمه کُرات عظیم و کهکشانهاي بیانتها ، قابل
مقایسه با آفرینش انسان نیست. کسیکه این قدرترا داشته، چگونه از بازگرداندن شما به حیات، عاجز است؟
( جزء سیام ( 75
28 رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّیها
صفحه 39 از 137
سقف آن را برافراشته و آن را منظم ساخت .
بروزنسقف) دراصل بهمعنی" ارتفاع و بلندي "است و به معنی" سقف "نیز آمده است. ) « سَمْک »
به معنی" تنظیم و موزون ساختن چیزي "است و اشاره به نظم دقیقی است که بر تمام کُرات آسمانی « تسویه » از ماده « سَوّاها »
حکمفرما است . ممکن است که آیه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسیار زیاد و سرسامآور کُرات آسمانی از ما بوده باشد و
هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظیم هواي اطراف زمینکه آنرا از هجوم سنگهاي پراکنده آسمانی و اشعههاي مرگبار
کیهانی ، حفظ میکند .
29 وَ اَغْطَشَ لَیْلَها وَ اَخْرَجَ ضُحیها
76 ) سوره نازعات )
و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود .
بهمعنی موقعیاستکه نورآفتاب درآسمان و « ضُ حی » . بر وزن عرش ) به معنی" تاریکی "میباشد ) « غَطْش » از ماده « اَغْطَشَ »
زمین پهن میشود. هر کدام از دو نعمت نور و ظلمت، در زندگی انسان و سایر موجودات زنده اعماز حیوان و گیاه نقش
فوقالعاده مهمی دارد. نه انسان بدون نور میتواند زندگی کند که همه برکات و روزيها و حس و حرکت او وابسته به آن است و
نه بدون ظلمت ، زندگی او ممکن نیست که رمز آرامش اوست .
لارْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها 􀂗 30 وَ ا
و زمین را بعد از آن گسترش داد .
این است که در آغاز تمام سطح زمین « لارْض 􀂗 دَحْوُ ا » بر وزن محو ) به معنی " گستردن "است . منظور از ) « دَحو » از ماده « دَحا »
را آبهاي حاصل از بارانهاي سیلابی نخستین فراگرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاي زمین جاي گرفتند و خشکیها از زیر
آب سر بر آوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلی درآمد ( و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان
روي داد ) .
( جزء سیام ( 77
31 اَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعیها
آبش را خارج کرد و چراگاهش را آماده ساخت.
به معنی حفظ و مراقبت حیوان ، خواه از طریق تغذیه یا جهات دیگر « رعی » اسممکان است بهمعنی" چراگاه "و دراصلاز « مَرْعی »
کُلُّکُمْ راعٍ وَکُلُّکُمْ مَسْؤوُلٌ عَنْرَعِیَّتِهِ » گرفته شده و لذا مراعات به معنی محافظت و مراقبت و تدبیر امور آمده است و حدیث معروف
نیز اشاره بهلزوم مراقبت مردم از یکدیگر ، دارد .( 1) این تعبیر نشان میدهد که آب در لابلايقشر نفوذپذیر زمین پنهان بود، ،«
سپس به صورت چشمهها و نهرها جاري شد و حتی دریا و دریاچهها را تشکیل داد .
. « رعی » راغب ، ماده « مفردات » -1
78 ) سوره نازعات )
32 وَ الْجِبالَ اَرْسیها
و کوههاراثابت و محکم نمود .
از آنجا که عوامل مختلفی از جمله طوفانهاي عظیم و دایمی و دیگر جزر و مدهایی که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید
و همچنین لرزههایی که بر اثر فشار مواد مذاب درونی میتوانست آرامش زمین را بر هم زند، آن را به وسیله شبکه نیرومندي از
کوهها که سرتاسر روي زمین را فراگرفته ، آرام کرد.
صفحه 40 از 137
33 مَتاعا لَکُمْ وَ لَاِنْعامِکُمْ
همه اینها براي بهرهگیري شما و چهارپایان شما است.
در پایان میفرماید همه اینها وسیله تمتع و حیات شما و چهارپایانتان میباشد . آري ؛ آسمان باعظمت را برافراشت ؛ و نظام نور و
ظلمت را برقرار ساخت ؛ زمین را گسترش داد و پهن کرد ؛ و آب و گیاهان ، را از آن خارج نمود ؛ کوهها را مراقب حفاظت زمین
نمود ؛ و همه وسایل زندگی انسان رافراهم ساخت؛ و همه را از بهر او سرگشته و فرمانبردارکرد ؛ تا از مواهب حیات بهره گیرد و به
غفلت نخورد و به پاس این همه فرمانبرداران که براي انسان آفریده است ، او نیز در مسیر اطاعت از خدا گام بردارد . اینها از
یکسو نشانههاي قدرت او بر مسأله معاد است و از سوي دیگر دلایل عظمت و نشانههاي وجود او در مسیر توحید و معرفت است
.
( جزء سیام ( 79
34 فَاِذا جاءَتِ الطّامَّۀُ الْکُبْري
هنگامی که آن حادثه بزرگ رخ دهد .
بر وزن فنّ ) در اصل به معنی" پرکردن "است و به هر چیزي که در حدّ اعلا قرار گیرد ، طامّه میگویند و ) « طَمّ » از ماده « طامَّۀ »
لذا به حوادث سخت و مصائب بزرگ که مملو از مشکلات است ، نیز طامّه اطلاق میشود و در اینجا اشاره به قیامت است که
تأکید بیشتري درباره اهمیت و عظمت این حادثه بینظیر است . « کُبري » مملو از حوادث هولناك میباشد و توصیف آن به
35 یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الاِْنْسانُ ما سَعی
80 ) سوره نازعات )
در آن روز انسان به یاد کوششهایش میافتد .
حادثه عظیم قیامت هنگامی که به وقوع پیوندد ، همگان از خواب غفلت بیدار میشوند و انسان به یاد سعی و کوشش و اعمال
خویش اعم از نیک و بد میافتد .
36 وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُلِمَنْ یَري
و جهنم براي هر بینندهاي آشکار میگردد .
جهنم ، کافران را از هر سو ، « وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَ ۀٌ بِالْکافِرینَ » : جهنم هماکنون نیز وجوددارد، بلکه طبق آیه 54 سوره عنکبوت
احاطه کرده اما حجابهاي عالم دنیا ، مانع رؤیت آن است ولی آنروز که روز ظهور و بروز همه چیز است ، جهنم از همه
آشکارتر ظهور میکند .
37 فَاَمّا مَنْطَغی
اما آن کسی که طغیانکرده ،
38 وَ اثَرَ الْحَیوةَ الدُّنْیا
و زندگی دنیا را مقدم داشته ،
( جزء سیام ( 81
39 فَاِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوي
مسلما دوزخ جایگاه اوست .
در جمله اول اشاره به فساد عقیدتی آنها میکند زیرا طغیان ناشی از خودبزرگبینی است و خودبزرگبینی ناشی از عدم معرفۀاللّه
است. کسی که خدا را به عظمت بشناسد ، خود را بسیار کوچک و ضعیف میبیند و هرگز پاي خود را از جاده عبودیت بیرون
صفحه 41 از 137
نمیگذارد . و جمله دوم اشاره به فساد عملی آنهاست ، چراکه طغیان سبب میشود که انسان لذات زودگذر دنیا و زرق و برق آن
را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد . این دو در حقیقت علت و معلول یکدیگرند ، طغیان و فساد عقیده
سرچشمه فساد عمل و ترجیح زندگی ناپایدار دنیا بر همه چیز است و سرانجام این دو آتش سوزان دوزخ است . علی در حدیثی
وَ مَنْ طَغی ضَلَّ عَلی عَمَلٍ بِلا حُجَّۀٍ : کسی که طغیان کند ، گمراه میشود و دست به اعمالی میزند که هیچ دلیلی » : میفرماید
1) و این ناشی از همان ) « براي آن ندارد
. جلد 5 ، صفحه 506 ، حدیث 43 ، « نور الثقلین » -1
82 ) سوره نازعات )
خودبزرگبینی است که انسان تمایلات خویش را بدون هیچ دلیل منطقیمیپذیرد و برايآن ارج قائل است .
« دنیاپرستی » و « طغیان » رابطه
» در حقیقت آیات فشرده بالا اصول سعادت و شقاوت انسان را به نحو زیبا و شایستهاي ترسیم کرده است ، شقاوت انسان را در
و عصاره تمام تعلیمات انبیاء و اولیاء نیز همین « ترك هوي » و « خوف از خدا » میشمرد و سعادت او را در « دنیاپرستی » و « طغیان
اَلْجَنَّۀُ مَحْفُوفَۀٌ بِالْمَکارِهِ وَ الصَّبْرِ ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّۀَ ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفوُفَۀٌ » : است و بس . امامباقر میفرماید
بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهَواتِ ، فَمَنْ اَعْطی نَفْسَها لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّار : بهشت در لابلاي ناراحتیها و صبر و شکیبایی و استقامت پوشیده
شده است ، هرکس در برابر ناراحتیها ( و ترك شهوات ) در دنیا شکیبایی کند ، داخل بهشت میشود و دوزخ در لابلاي لذات
« نامشروع و شهوات سرکش پیچیده شده و هرکس نفس خویش را در برابر این لذات و شهوات آزاد بگذارد ، داخل آتش میشود
1) نه تنها جهنم آخرت زاییده هواپرستیاست، که جهنمهاي سوزان دنیا همچون ناامنیها، بینظمیها، جنگها ، خونریزيها، ).
جدالها و کینهتوزيها همه ناشی از آن است .
( جزء سیام ( 83
آنها که نفس را از هوا و هوس بازدارند
40 وَ اَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوي
و آن کس که از مقام پروردگارش خائف بوده و نفس را از هوي بازداشته .
41 فَاِنَّ الْجَنَّۀَ هِیَالْمَأْوي
بهشت جایگاه او است .
است ، « معرفت » ناشی از « خوف » ، شرط اول بهشتی شدن
. جلد 5 ، صفحه 507 ، حدیث 46 ، « نور الثقلین » -1
84 ) سوره نازعات )
شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او . شرط دومکه در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت"معرفت و خوف"
است که « هواي نفس » ، است ، تسلط بر هواي نفس و بازداشتن آن از سرکشی میباشد . حتی ابزار نفوذ شیطان در وجود آدمی
هماهنگ نشود و در را به روي او نگشاید ، وارد شدن او غیرممکن است، همانگونه که « شیطان برون » با « شیطان درون » اگر این
اِنَّ عِبادي لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ : تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت » : قرآن میگوید
42 / حجر) . ) « مگر بر گمراهانی که از تو پیروي میکنند
صفحه 42 از 137
چیست ؟ « مقام ربّ »
کسی که از » : نمیفرماید ، « کسیکه از" مقام "پروردگارش بترسد » : قابل توجه اینکه در آیات مورد بحث میفرماید
چیست ؟ منظور" ، مواقف قیامت "و" مقام عدالت "و" علم خداوند و مقام مراقبت او" « مقام » منظور از . « پروردگارش بترسد
نسبت به همه انسانها است .
( جزء سیام ( 85
کسیکه میداند خدا او را میبیند و آنچه را میگوید ، میشنود و از آنچه از » : دراینرابطه حدیثیاستاز امامصادق که فرمود
م̘یدهد ، آگاه است و این توجه او را از اعمال قبیح بازمیدارد ، او کسی است که از مقام پروردگارش Š خیر و شر
(1). « خائف است و خود را از هواي نفس بازداشته است
تاریخ قیامت را فقط خدا میداند
42 یَسْئَلُونَکَعَنِالسّاعَۀِ اَیّانَمُرْسیها
ازتودربارهقیامتسؤالمیکنندکهدرچهزمانیواقعمیشود؟
43 فیمَ اَنْتَ مِنْ ذِکْریها
تو را با یادآوري این سخن چه کار ؟
در این آیات به سراغ سؤال همیشگی مشرکان و منکران معاد رفته میفرماید : از تو درباره قیامت سؤال میکنند ، قرآن در پاسخ این
سؤال
. جلد 5، صفحه 197 ،« نورالثقلین » -1
86 ) سوره نازعات )
براي اینکه به آنها بفهماند که هیچکس از لحظه وقوع قیامت باخبر نبوده و نخواهد بود ، روي سخن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
یعنی تاریخ وقوع قیامت حتی از تو پنهان است ، تا چه رسد بهدیگران، ؟ « تو را با یادآوري این سخن چه کار » : کرده ، میگوید
این از آن علم غیبی است که از مختصات ذات پروردگار میباشد و احدي را به آن راهی نیست . از مطالبی که بر همگان مکتوم
است ، زمان قیام قیامت است، چراکه اثر تربیتی آن بدون کتمان ممکن نیست ، زیرا اگر آشکار شود و زمانش دور باشد ، غفلت ،
همگان را فرامیگیرد و اگر نزدیک باشد ، پرهیز از بديها به شکل اضطرار و دور ازآزادي و اختیار، درمیآید و این هر
دو فاقد ارزش تربیتی است .
44 اِلی رَبِّکَمُنْتَهیها
انتهايآن بهسوي پروردگار تواست .
تنها اوست که میداند قیامت چه هنگام برپا میشود ، هیچ شخص دیگري از آن آگاه نیست و هرگونه تلاش و کوشش براي
آگاهی از زمان قیام قیامت بیفایده است .
( جزء سیام ( 87
است « هدایت » عامل « مسؤولیت » احساس
45 اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشیها
صفحه 43 از 137
کار تو فقط انذار کردن کسانی است که از آن میترسند .
وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس و اما تعیین وقت از قلمرو وظیفه و آگاهی تو بیرون است . قابل توجه
اینکه انذار را مخصوص کسانی میشمرد که ترس و خوف از آن روز بزرگ دارند و این شبیه همان مطلبی است که در آیه
ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُديً لِلْمُتَّقینَ : در این کتاب آسمانی تردیدي نیست و مایه » : آمده است « بقره » دوم سوره
اینگونه تعبیرات اشاره به این حقیقت است که تا روح حقجویی و حقطلبی و احساس « هدایت پرهیزگاران است
مسؤولیت در برابر پروردگار در انسان نباشد، بهسراغ تحقیق از کتب آسمانی نمیرود، و به انذارهاي انبیاء و اولیاء
اهمیت قائل نمیشود .
88 ) سوره نازعات )
پایان سوره نازعات
( جزء سیام ( 89
سوره عَبَس
انسانباید بهغذايجسمیوروحیخودبنگرد
24 فَلْیَنْظُرِ الاِْنْسانُ اِلی طَعامِهِ
انسان باید به غذاي خویش بنگرد .
از آنجاکه آیات قبل سخن از مسأله معاد میگفت و آیات آینده نیز باصراحت بیشتري از این مسأله سخن میگوید ، به نظر
میرسد که این آیات به منزله دلیلی است براي مسأله معاد که از طریق بیان قدرت خداوند بر همه چیز و همچنین احیاي زمینهاي
مرده به وسیله نزول باران که خود نوعی معاد در عالم گیاهان است ، امکان رستاخیز را اثبات میکند . نزدیکترین اشیاء خارجی به
انسان غذاي او است که با یک دگرگونی جزء بافت وجود او میشود و اگر به او نرسد ، به زودي راه فنا را پیش میگیرد و به
همین دلیل قرآن از میان تمام موجودات ، روي مواد غذایی آن هم موادي که از طریق گیاهان و درختان ، عاید انسان میشود ،
« نگاه کردن » تکیه کرده است . روشناست که منظوراز
90 ) سوره عَبَس )
تماشاي ظاهري نیست، بلکه نگاه به معنی" دقت و اندیشه "در ساختمان این مواد غذایی و اجزاء حیاتبخش آن و تأثیرات شگرفی
که در وجود انسان دارد و سپس اندیشه در خالق آنهاست . بعضی نیز معتقدند که منظوراز نگاهکردن به موادغذایی ، این است که
انسان هنگامیکه بر سر سفره مینشیند ، دقیقا بنگرد که آنها را از چه راهی تهیه کرده ؟ حلال یا حرام ؟ مشروع یا نامشروع ؟ و به
این ترتیب جنبههاي اخلاقی و تشریعی را مورد توجه قرار دهد . در بعضی از روایات که از معصومین علیهمالسلام نقل شده نیز
آمده است که منظور از طعام دراینجا" علم و دانشی "استکهغذاي روحانساناست، بایدبنگرد که آنرا ازچهکسی گرفته؟
1) بدون شک معنی ظاهري آیه همان )؟ « عِلْمُهُ الَّذي یَأْخُ ذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ » : ازجملهازامامباقر نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود
غذاهاي جسمانی است که در آیات بعد
. جلد 4 ، صفحه 429 ، « برهان » -1 تفسیر
( جزء سیام ( 91
مشروحا ذکر شده، ولی غذاي روح را نیز از طریق قیاس اولویت میتوان استفاده کرد ، چراکه انسان ترکیبی است از روح و جسم ،
صفحه 44 از 137
همانگونه که جسم او نیاز به غذاي مادي دارد، روح او نیز محتاج به غذاي روحانی است . از آنجا که انسان باید در غذاي
جسمانیش دقیق شود و سرچشمه آن راکه باران حیاتبخش است ، طبق آیات بعد بشناسد ، باید در غذاي روحانی خود نیز دقیق شود
که از طریق باران وحی بر سرزمین قلب پاك پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل میگردد و از آنجا در سینههاي معصومین علیهمالسلام
ذخیره میشود و مانند چشمههاي جوشانی در صفحه قلوب جاري میگردد و انواع میوههاي لذتبخش ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی
را پرورش میدهد . آري انسان باید درست بنگرد که سرچشمه اصلی علم و دانش او که غذاي روحانی اوست کجاست ، مبادا از
در آیه شریفه « طعام » سرچشمه آلودهاي تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند یا به هلاکت افکند . خلاصه آن که هم
و بنابراین تفسیرهاي « نگاه کردن » معنی وسیع و گسترده دارد و هم
92 ) سوره عَبَس )
سهگانه فوق در آن جمع میگردد .
آب باران مهمترین مایه حیات است
25 اَنّا صَبَبْنَاالْماءَ صَبّا
ما آب فراوانی را از آسمان فروریختیم .
در آخر آیه براي بیان « صَ بّا » بهمعنی" فروریختن آب است از طرف بالا "و در اینجا منظور" نزول باران "است و تعبیر به « صَبَّ »
تأکید و فراوانی این آب میباشد . آري آب که مهمترین مایه حیات است ، همواره به مقدار فراوان به لطف پروردگار از آسمان
نازل میشود و میدانیم تمام نهرها ، چشمهها ، قناتها و چاههاي آب ذخایر آبی خود را از باران میگیرند و مایه اصلی همه
آنها باران است که :
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودي
بنابراین به هنگام مطالعه مواد غذایی قبل از هر چیز انسان به نظام بارش باران متوجه میشود ، که چگونه دائما آفتاب بر سطح
دریاها میتابد ، ابرها از آن برمیخیزند، بادها آنها را به حرکت درمیآورند، سپس به خاطر دور شدن از سطح زمین و قرار گرفتن
در منطقه سرد جوي بار دیگر تبدیل به آب شده و فرومیریزند ، آبی زلال و پاك و خالی از هر گونه املاح مضر و آلودگی
، آن هم بهصورت قطرات کوچک یا دانههاي نرم برف که به آرامی بر زمین نشسته یا جذب زمین و گیاهان و
درختانمیشود.
( جزء سیام ( 93
لارْضَ شَقّا 􀂗 26 ثُمَّ شَقَقْنَا ا
سپس زمین را از هم شکافتیم .
در آغاز سطح زمین را قشر عظیمی از سنگها پوشانده بود ، بارانهاي سیلابی پیدرپی فروباریدند و سنگها را شکافتند ، ذرات
آن را جدا کردند و در قسمتهاي گود زمین گستردند و به این ترتیب توده خاك قابل زراعت تشکیل شد و هماکنون نیز
سیلابها قسمتیاز آنها را در خود حلکرده و به دریا میریزند، اما خاكهاي جدیديکه
94 ) سوره عَبَس )
بهوسیله برف و باران مجددا تشکیل میشود ، جاي آن را میگیرد وگرنه انسان گرفتار کمبود خاك زراعتی میشد . به این ترتیب
آیه اشاره به یکی از معجزات علمی قرآن است که نشان میدهد اول بارانها فرومیبارند و سپس زمینها شکافتهمیشوند و آماده
و رویاندن گیاه که در « ابنات » زراعت میگردند، نه تنها در روزهاي نخست این عمل صورت گرفته که امروز نیز ادامه دارد . تفسیر
صفحه 45 از 137
به وسیله جوانههاي گیاهی یا شخمزدن انسانها یا حشرات ذکر « شکافتن زمین » آیه بعد ذکر میشود، از دیگر تفاسیر که منظور را
میکنند، مناسبتر به نظر میرسد .
روییدنیهاي هشتگانه،ارکان اساسی غذايانسانیا حیوان
به هشت قسمت از روییدنیها کهاز ارکان اساسی غذاي انسان یا « خاك » و « آب » بعد از ذکر این دو رکن اساسی یعنی
حیوانات است ، اشاره میکند .
27 فَأَنْبَتْنا فیها حَبّا
و در آن دانههاي فراوانی رویانیدیم .
( جزء سیام ( 95
به صورت نکره در اینجا دلیل بر بیان عظمت و یا تنوع انواع دانههاي خوراکی ، دارویی و صنعتی است . دانههاي « حَبّا » تعبیر به
غذایی مایه اصلی تغذیه انسان و انواع حیوانات است و اگر یک سال بر اثر خشکسالی قطع شود ، قحطی و گرسنگی تمام جهان را
فرامیگیرد و انسانها همه در زحمت فرو میروند .
28 وَ عِنَبا وَ قَضْبا
و انگور و سبزي بسیار ،
انگور ) از میان تمام میوهها به خاطر مواد غذایی و حیاتی فراوانی است که در این میوه نهفته شده و آن را بهصورت ) « عِنَب » ذکر
بر وزن جذب ) در اصل به معنی سبزيهایی است که آن را در نوبتهاي مختلف ) « قَضْب » . یک غذاي کامل درآورده است
میچینند و در اینجا به معنی " انواع سبزيهاي خوردنی "است که در علم غذاشناسی امروز فوقالعاده روي آن تکیه میشود . ولی
در اینجا معنی گستردهاي داشته باشد که هم سبزيهاي خوردنی را شامل شود و هم میوههاي « قَضْب » بعید نیست که
بوتهاي و هم ریشههاي غذایی را .
96 ) سوره عَبَس )
29 وَ زَیْتُونا وَ نَخْلًا
و زیتون و نخل فراوان ،
از مهمترین موادغذایی « خرما » و هم « زیتون » تکیه روي این دو میوه نیز دلیلش روشن است چراکه امروزه ثابت شده که هم
نیروبخشومفیدو سلامتآفریناست.
اهمیت مواد غذایی زیتون و خرما و انگور
ممکناست چنین بهنظرآید که اگر قرآن از میان انواع میوهها، روي زیتون و خرما ( نخل ) و انگور تکیه کرده ، به خاطر وجود
آنها در محیط نزول قرآن بوده است ، ولی با توجه به جهانی و جاودانی بودن قرآن و عمق تعبیراتش ، روشن میشود که مطلب از
این فراتر است . غذاشناسان و دانشمندان بزرگی که سالیان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون میوهها صرف
کردهاند ، به ما میگویند کمتر
( جزء سیام ( 97
براي تولید « روغن زیتون » میوهاياست که براي بدن انسان از نظر غذایی به اندازه این سه میوه ، مفید و مؤثر باشد . آنها میگویند
سوخت بدن ، ارزش بسیار فراوان دارد ، کالري حرارتی آن بسیار بالاست و از این جهت یک نیروبخش است و آنها که
صفحه 46 از 137
میخواهند همواره سلامت خود را حفظ کنند ، باید به این اکسیر علاقمند شوند . روغن زیتون دوست صمیمی کبد آدمی است و
براي رفع عوارض کلیهها و سنگهاي صفراوي و قولنجهاي کلیوي و کبدي و رفع یبوست بسیار مؤثر است . به همین دلیل در
» : روایات اسلامی نیز از آن مدح و تمجید فراوان شده ، در حدیثی از امام علیّ بن موسی الرّضا درباره زیتون چنین میخوانیم
غذاي خوبی است ، دهان را خوشبو و بلغم را برطرف میسازد ، صورت را صفاو طراوت میبخشد ، اعصاب را تقویت نموده و
و از آن مهمتر اینکه در خود قرآن از درخت زیتون به . « بیماري و درد را از میان میبرد و آتش خشم و غضب را فرومینشاند
عنوان" شجره مبارکه ( "درخت پُربرکت ) یاد شده است . با پیشرفت
98 ) سوره عَبَس )
نیز به ثبوت رسیده است . در خرما کلسیم وجود دارد که عامل اصلی « خرما » دانش پزشکی و غذاشناسی ، اهمیت دارویی
استحکام استخوانها است و نیز فسفر وجود دارد که از عناصر اصلی تشکیلدهنده مغز و مانع ضعف اعصاب و خستگی است و قوه
بینایی را میافزاید . و همچنین پتاسیم دارد که فقدان آن را در بدن علت حقیقی زخم معده میدانند و وجود آن براي ماهیچهها و
بافتهاي بدن بسیار پرارزش است . این سخن امروزه در میان غذاشناسان معروف است که خرما از سرطان جلوگیري میکند ، زیرا
آمارهایی که در این زمینه تهیه شده ، نشان میدهد در مناطقیکه خرما بیشتر میخورند ، ابتلاي به سرطان کمتر است و اعراب و
صحرانشینانی که در فقر غذایی بهسر میبرند، به واسطه خوردن خرما ، هرگز مبتلا به سرطان نمیشوند ، عامل این موضوع را وجود
میدانند . قند فراوانی که در خرما وجوددارد ، از سالمترین قندها است که حتی در بسیاري از موارد مبتلایان به بیماري « منیزیم »
قند نیز میتوانند به راحتی از آن استفاده کنند .
( جزء سیام ( 99
دانشمندان در خرما سیزده ماده حیاتی و پنج نوع ویتامین کشف کردهاند که آن را به صورت یک منبع غذایی غنی و بسیار پرارزش
درآورده است . به همین دلیل در روایات اسلامی نیز روي این ماده غذایی تأکید فراوان دیده میشود ، از امام علی نقل شده که
1) و نیز روایت شده کهدر بسیارياز ). « لادْواء : خرما بخورید که شفاي بیماريها است 􀂗 کُلُواالتَّمْرَ فَاِنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنَ ا » : فرمودند
خانهاي که در آن خرما نیست ، اهل آن خانه در » : اوقات غذاي علی را نان و خرما تشکیل میداد. و در روایتدیگري میخوانیم
درآیات سوره مریم نیز آمده که خداوند مریم را در آن بیابان که فاقد وسیله بود ، هنگامیکه عیسی" عَلی نَبِیِّنا وَ . « واقع گرسنهاند
آلِهِ وَ عَلَیْهِ السَّلام "را به دنیا آورده بود ، از رطب تازه روزي داد و این اشارهاي است به اینکه یکی از بهترین غذاها براي مادري
که فرزند به دنیا آورده ، رطب تازه است و
. جلد 66 ، صفحه 141 ، « بحار الانوار » -1
100 ) سوره عَبَس )
به گفته « انگور » حتی در روایاتی که ذیل آیه آمده میخوانیم ، بهترین دارو براي چنین زنان همین میوه است . و اما در مورد
دانشمندان غذاشناس به قدري عوامل مؤثر دارد که میتوان گفت ، یک داروخانه طبیعی است . علاوهبراین انگور از نظر خواص ،
بسیار نزدیک به شیر مادر است ، یعنی یک غذاي کامل محسوب میشود. انگور دوبرابر گوشت ، در بدن حرارت ایجاد میکند و
علاوهبراین ضد سم است ، براي تصفیه خون ، دفع رماتیسم ، نقرس و زیادي اوره خون ، اثر درمانی مسلمی دارد . انگور معده و
روده را لایروبی میکند ، نشاطآفرین و برطرفکننده اندوه است ، اعصاب را تقویت کرده و ویتامینهاي مختلف موجود در آن به
انسان نیرو و توان میبخشد و علاوه بر اینکه غذاي بسیار پُرارزشی است ، قدرت میکروبکشی قابلملاحظهاي دارد و عامل مؤثري
خَیْرُطَعامِکُمُ الْخُبُزَ وَ خَیْرُ فاکِهَتِکُمُ »: است براي مبارزه بابیماري سرطان، بههمیندلیلدرحدیثیازپیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیمکه
1) اگر ما بخواهیم آنچه را غذاشناسان در زمینه این میوهها گفتهاند ). « الْعِنَبَ : بهترین طعام شما نان و بهترین میوه شما انگور است
صفحه 47 از 137
و روایات فراوانی که در منابع اسلامی در این رابطه نقل شده، دراینجا بیاوریم، مسلمااز روشتفسیر خارجخواهیمشد، مقصود این
بود روشن سازیم که تکیه کردن قرآن بر این سه نوع میوه بیدلیل نیست و شاید درآنروز قسمت مهمی از آن بر مردم پوشیده بوده
است .
( جزء سیام ( 101
30 وَ حَدائِقَ غُلْبا و باغهایی پُردرخت ،
به معنی" باغی است که اطراف آن دیوار و محفوظ باشد "و در اصل به معنی قطعه زمینی استکه داراي « حَدیقَۀ » جمع « حَدائِق »
چشم گرفته شده که دائما آب در آن جاري است . و از آنجا که اینگونه باغها معمولًا باغهاي میوه « حدقه » آب است، اینواژه از
بهمعنی " گردن « غَلباء » و « اغلب » بر وزن قفل ) جمع ) « غُلْب » . است ، میتواند اشارهاي به انواع میوههاي بهشتی بوده باشد
گرفتهشده و دراینجابهمعنی" درختان بلند و تنومند"است . « غلبه » کلفت "است و دراصلاز ماده
. جلد 62 ، صفحه 292 ، « بحار الانوار » -1
102 ) سوره عَبَس )
31 وَ فاکِهَۀً وَ اَبّا و میوه و چراگاه ،
با تشدید باء ) به معنی گیاهان خودرو و چراگاهی است که آماده چریدن حیوانات و یا چیدن گیاهان باشد و در اصل ) « اَبّ »
گفته شده است . در اینجا « اَبّ » معنی " آمادگی "رامیبخشد و از آنجاکه اینگونه چراگاهها آماده بهرهبرداري است ، به آن
این سؤال پیش میآید که در آیات گذشته بعضی از میوهها بالخصوص مطرح شده بود و در اینجا میوه به طور کلی مطرح شده و
از این گذشته در آیه قبل که سخن از باغها میگفت، ظاهرا نظر به میوههاي باغها داشت ، چگونه بار دیگر میوه در اینجا مطرح
شده است ؟ در پاسخ میگوییم : اما اینکه بعضی از میوهها بالخصوص ذکر شده مانند انگور و زیتون و خرما (به قرینه درخت
باغها ) ) « حَدائِق » میوه ) جداگانه از ) « فاکِهَۀ » نخل) به خاطر اهمیت فوقالعادهاي است که از میان میوهها دارند و اما اینکه چرا
ذکر شده ، ممکن است به خاطر این باشد که باغها منافع دیگري غیر از
( جزء سیام ( 103
میوه نیز دارند ، منظره زیبا ، طراوت و هواي سالم و مانند آن . از این گذشته برگ بعضی از درختان و ریشه و پوست بعضی دیگر ،
جزء مواد خوراکی هستند ( مانند چاي و دارچین و زنجبیل و امثال آن ) بهعلاوه برگهاي بسیارياز درختان، خوراك مناسبی براي
حیوانات است و میدانیم آنچه در آیات فوق آمده ، هم خوراك انسان را شامل میشود ، هم خوراك حیوان را.
32 مَتاعا لَکُمْ وَ لَاِنْعامِکُمْ
تا وسیلهاي براي بهرهگیري شما و چهارپایانتان باشد .
هر چیزي است که انسان از آن متمتع و بهرهمند میشود . در این آیه به نعمتی که خداوند ازطریق گیاهان و حبوبات و « مَتاع »
میوهها براي خوراك انسان و حیوان فراهم آورده است ، اشاره میکند .
عمده مواد غذایی سالم گیاهان، حبوبات و میوهها میباشد
104 ) سوره عَبَس )
آنچه در این آیات آمده بود ، هشت نوع از مواد غذایی براي انسان و چهارپایان بودو جالب اینکه همه آنها ، غذاهاي گیاهی و
در تغذیه انسان دارد ، بلکه غذاي حقیقی انسان « میوهها » و « حبوبات » و « گیاهان » نباتی است ، این به خاطر اهمیتی است که
همینهاست و غذاهاي حیوانی به مقدار کمتر و در درجه بعد قرار دارد . آنچه در اینجا قابل توجه است ، این که : علم غذاشناسی
صفحه 48 از 137
امروز که یکی از علوم گسترده و مهم است و براي خود دنیاي وسیعی با چشماندازهاي وسیعتري را مجسم میکند ، در حقیقت
شرحی است بر آنچه در این آیات آمده ، زیرا توصیه میکند خوردن مواد حیوانی نظیر گوشت و چربی به حداقل ممکن تقلیل
یابد ، این موضوع عظمت قرآن را منعکس میکند ، مخصوصا موادي که در آیات بالا روي آن تکیه شده هریک از دیدگاه علم
غذاشناسی ، بسیار مهم و باارزش است . به هرحال دقت در این امور ، انسان را به عظمت خالق آنها و الطاف و محبتهاي او نسبت
به نوع بشر آشناتر میسازد . آري دقت در غذاي جسم و سپس در غذاي روح ، هم از نظر محتوا و ساختمان و هم از نظر طرق
« آدمی باید در غذایش به دقت بنگرد » اکتساب ، میتواند آدمی را در مسیر معرفۀاللّه و تهذیب نفس و خودسازي پیش برد ، آري
و چه پرمعنی است همین یک جمله کوتاه .
( جزء سیام ( 105
پایان سوره عَبَس
106 ) سوره عَبَس )
سوره تَکویر
سوره تَکویر
5 وَ اِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند .
همان حیواناتی که در حال عادي از هم دور بودند و از یکدیگر میترسیدند و فرار میکردند، ولی شدت وحشت حوادث هولناك
آستانهقیامت آنچناناستکه اینها را گردهم جمع میکند و همه چیز را فراموش میکنند، گویی میخواهند بااین اجتماعشان از
شدت ترس و وحشتخودبکاهند.وبهتعبیردیگر:وقتیآنصحنههاي هولناك خصایص ویژه حیوانات وحشی را از آنها میگیرد،
با انسانها چه میکند ؟
آیا رستاخیز براي حیوانات هم وجود دارد ؟
در دادگاه قیامت است که آنها نیز در عالم خود و در « حشر حیوانات وحشی » بسیاري از مفسران معتقدند که آیه فوق اشاره به
حدود آگاهی خویش مسؤولیتهایی دارندو اگر ظلم و ستمی به یکدیگر کرده باشند ، در آنجا از آنها قصاص میشود و این آیه
را شبیه آیه 38 سوره
( جزء سیام ( 107
لارْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ الی 􀂗 وَ ما مِنْ دابَّۀٍ فِی ا » : انعام میدانند که میگوید
رَبِّهِمْ یُحْشَروُنَ : هیچ جنبندهاي در زمین و هیچ پرندهايکه بادو بال خود پرواز میکند ، وجود ندارد مگر اینکه امتهایی
« همانند شما هستند ، ما چیزي را در این کتاب فروگذار نکردیم ، سپس همگی به سوي پروردگارشان جمع و محشور میشوند
. شک نیست که نخستین شرط حساب و جزا ، مسأله" عقل و شعور "و به دنبال آن" تکلیف و مسؤولیت "است ، طرفداران این
عقیده میگویند : مدارکی در دست است که نشان میدهد حیوانات نیز به اندازه خود داراي درك و فهمند ، از جمله : زندگی
بسیاري از حیوانات آمیخته با نظام جالب و شگفتانگیزي است که روشنگر سطح عالی فهم و شعور آنها است . کیست که درباره
مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفتانگیز لانه و کندو ، سخنانی نشنیده باشدو بر درك و شعور تحسینآمیز
صفحه 49 از 137
آنها آفرین نگفته باشد ؟ گرچه بعضی میل دارند همه اینها
108 ) سوره تَکویر )
را یک نوع الهام غریزي بدانند ، اما هیچ دلیلی بر این موضوع در دست نیست که اعمال آنها به صورت ناآگاه ( غریزه بدون عقل
) انجام میشود . علاقهاي که بسیاري از حیوانات تدریجا به صاحب خود پیدا میکنند ، شاهد دیگري براي این موضوع است ،
بسیاري از سگهاي درنده و خطرناك نسبتبه صاحبان خود و حتی فرزندان کوچک آنان مانند یک خدمتگزار مهربان رفتار
میکنند . داستانهاي زیادي از وفاي حیوانات و این که آنها چگونه خدمات انسانی را جبران میکنند ، در کتابها و در میان
مردم شایع است که همه آنها را نمیتوان افسانه دانست. و مسلماست آنهارا به آسانی نمیتوان ناشی از غریزه دانست ، زیرا غریزه
معمولًا سرچشمه کارهاي یکنواخت و مستمر است ، اما اعمالی که در شرایط خاصی که قابل پیشبینی نبوده بهعنوان عکسالعمل
انجام میگیرد ، به فهم و شعور شبیهتر است تا به غریزه . امروزه بسیارياز حیوانات را براي مقاصد قابل توجهی تربیت میکنند ،
سگهاي پلیس براي گرفتن جنایتکاران ، کبوترها براي رساندن نامهها و
( جزء سیام ( 109
بعضی از حیوانات براي خرید جنس از مغازهها و حیوانات شکاري براي شکار کردن ، آموزش میبینند و وظایف سنگین خود را با
دقت عجیبی انجام میدهند ، امروزه حتی براي بعضی از حیوانات رسما مدرسه افتتاح کردهاند. ازهمه اینها گذشته ، در آیات
متعددي از قرآن ، مطالبی دیده میشود که دلیل قابل ملاحظهاي براي فهم و شعور بعضیاز حیوانات محسوب میشود ، داستان فرار
و آوردن خبرهاي هیجانانگیز براي سلیمان « سبا و یمن » کردن مورچگان از برابر لشکر سلیمان و داستان آمدن هُدهُد به منطقه
شاهد این مدعاست. احادیث متعددي نیز در زمینه رستاخیز حیوانات دیده میشود ، از جمله ؛ از ابوذر نقل شده که میگوید : ما
میدانید » : خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودیم که در پیش روي ما دو بُز به یکدیگر شاخ زدند ، پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
ولی خدامیداند چرا و به زودي در میان » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود ،« نه »: حاضرانعرضکردند ؟« چرااینهابهیکدیگرشاخزدند
1) و در روایتی از طرق اهل تسنن از پیامبر نقل شده که در تفسیر ).« آنها داوري خواهد کرد
. جلد 4 ، صفحه 298 ، « مجمع البیان » -1
110 ) سوره تَکویر )
اِنَّ اللّهَ یَحْشُرُ هذِهِ الاُْمَمَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ یَقْتَصُّ مِنْ بَعْضِ ها لِبَعْضِ حَتّی یَقْتَصُّ لِلْجَماءِ مِنَ الْقَرْناءِ : خداوند تمام این » : این آیه فرمود
جنبندگان را روز قیامت برمیانگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی میگیرد، حتی قصاص حیوانی که شاخ نداشته و دیگري
(1). « بیجهت به او شاخ زده است ، از او خواهد گرفت
اگر حیوانات رستاخیز دارند ، تکلیف هم دارند ؟
آیا میتوانیم قبول کنیم » سؤال مهمی که در اینجا پیش میآید و تا آن حل نشود ، تفسیر آیه فوق روشن نخواهد شد این است که
که حیوانات تکالیفی دارند با اینکه یکی از شرایط مسلم تکلیف عقل است و بههمین جهت کودك و یا شخص دیوانه از دایره
تکلیف بیرون است ؟ آیا حیوانات داراي چنان عقلی هستند که مورد تکلیف واقع شوند ؟ و آیا میتوان باور کرد که یک حیوان
بیش از یک کودك نابالغ و
ذیل 38 / انعام . ، « تفسیر المَنار » -1
( جزء سیام ( 111
حتی بیش از دیوانگان درك داشته باشد ؟ و اگر قبول کنیم که آنها چنان عقل و درکی ندارند ، چگونه ممکناست تکلیف
صفحه 50 از 137
در پاسخ این سؤال باید گفت که : تکلیف مراحلی دارد و هر مرحله ادراك و عقلی متناسب خود میخواهد ، ؟ « متوجه آنها شود
تکالیف فراوانی که در قوانین اسلامی براي یک انسان وجود دارد ، به قدري است که بدون داشتن یک سطح عالی از عقل و درك
، انجام آنها ممکن نیست و ما هرگز نمیتوانیم چنان تکالیفی را براي حیوانات بپذیریم ، زیرا شرط آن ، در آنها حاصل نیست ،
اما مرحله ساده و پایینتري از تکلیف تصور میشود که مختصر فهم و شعور براي آن کافی است ، ما نمیتوانیم چنان فهم و شعور و
چنان تکالیفی را به طور کلی درباره حیوانات انکار کنیم . حتی درباره کودکان و دیوانگانی که پارهاي از مسائل را میفهمند ،
انکار همه تکالیف مشکل است مثلًا اگر نوجوانان 14 ساله که به حد بلوغ نرسیده ولی کاملًا مطالب را خوانده و فهمیدهاند در نظر
بگیریم ، اگر آنها عمدا مرتکب قتل نفس شوند ، در حالی که تمام زیانهاي این
112 ) سوره تَکویر )
عمل را میدانند ، آیا میتوان گفت هیچ گناهی از آنها سرنزده است ؟ قوانین کیفري دنیا نیز افراد غیربالغ را در برابر پارهاي از
گناهان مجازات میکند ، اگرچه مجازاتهاي آنها مسلما خفیفتر است . بنابراین بلوغ و عقل کامل ، شرط تکلیف در مرحله
عالی و کامل است، در مراحل پایینتر یعنی در مورد پارهاي از گناهانی که قُبح و زشتی آن براي افراد پایینتر نیز کاملًا قابل درك
است ، بلوغ و عقل کامل را نمیتوان شرط دانست . باتوجه به تفاوت مراتب تکلیف و تفاوت مراتب عقل ، اشکال بالا در
مورد حیوانات نیز حل میشود .
پایان سوره تکویر
( جزء سیام ( 113
سوره بُرُوج
سوره بُرُوج
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَ السَّماءِ ذاتِالْبُروُجِ
سوگند بهآسمانکه داراي برجهاي بسیاراست.
به معنی" قصر "است و بعضی آن را بهمعنی" شیء ظاهر و آشکار "میدانند و نامگذاري قصرها و « بُرْج » جمع « بُروُج »
عمارتهاي بلند و مرتفع به این نام ، را بهخاطر وضوح و ظهورشان دانستهاند ، لذا قسمت مخصوصی از دیوار اطراف شهر یا محل
« تَبَرَّجَتِ الْمَرْأَةُ » ، نامیده میشود و هنگامی که زن زینت خود را آشکارسازد « برج » ، اجتماع لشکر که بروز و ظهور خاصی دارد
منظور کواکب و » : میگویند . در حدیثی آمده است که از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تفسیر این آیه را خواستند ، فرمود
1) سوگند به ستارگان حکایت از عظمت آن میکند ، عظمتی که شاید در آن زمان در نظر عرب روشن ). « ستارگان است
نبود ولی امروز براي ما کاملًا شناخته شده است .
. جلد 6، صفحه 331 ، « درالمنثور » -1
114 ) سوره بُرُوج )
2 وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ
و سوگند به آن روز موعود .
صفحه 51 از 137
همانروزيکه تمامانبیا و پیامبرانالهی آن را وعده دادهاند و صدها آیه قرآن مجید از آن خبر میدهد ، همان روزي که میعاد و
وعدهگاه همه اولین و آخرین است و روزي است که باید حساب همگان تصفیه شود.
3 وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ
شاهد "پیامبر و گواهان اعمال و"مشهود "اعمال امت است ) . ) « " مشهود » و « شاهد » و
ذکر « نکره » هر چیزي را که بر آن گواهی میدهند و اینکه هر دو به صورت « مَشْهُود » هرگونه گواه را شامل میشود و « شاهِد »
شده
( جزء سیام ( 115
است ، اشاره به عظمت این شاهد و مشهود است . تناسب این آیه با آیات قبل ایجاب میکند که اشاره به شهود روز قیامت باشد ،
اعم از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله یا سایر پیامبران نسبت به امتهاي خود و ملائکه و فرشتگان و اعضاء پیکر آدمی و شب و روز
انسانها یا اعمال آنهاست. همه این سوگندها به این خاطر است که به شکنجهگران ظالم هشداردهد « مشهود » و مانند آنها و
اعمال آنهادر برابر مؤمنان راستین همگی ثبت و برايروزموعودنگهداريمیشودو شهوديکه گرداگردوجود شما رافراگرفتهاند،
اعم از فرشتگان و اعضاي پیکر انسان و شبها و روزها و مانند آن ، همه این کارها را زیر نظر دارند و در آن روز گواهی میدهند.
4 قُتِلَ اَصْحابُ الاُْخْدوُدِ
مرگ و عذاب بر شکنجهگران صاحب گودال (آتش)باد .
به معنی شکاف وسیع و عمیق و گسترده در زمین است ، یا به تعبیر دیگر گودالها و « مفردات » در « راغب » به گفته « اُخْدوُد »
انسان گرفته شده که به معنی دو فرورفتگی است که در دو « خد » و در اصل از « اخادید » خندقهاي بزرگ را گویند و جمع آن
طرف بینی انسان در سمت راست و چپ قرار دارد ( و به هنگام گریه اشک بر آن جاري میشود ) و سپس بهصورتکنایه
برگودالیکه بر صورت زمین ظاهر میشود، اطلاقشده (و بعدا به صورت یکمعنی حقیقی درآمدهاست ).
116 ) سوره بُرُوج )
5 اَلنّارِ ذاتِ الْوَقُودِ گودالهایی پرازآتش شعلهور .
با اینکه همه آتشها « ذاتِ الْوَقُود » در اصل به معنی مادهاي است که آتش با آن میافروزند ، ( مانند هیزم ) و تعبیر به « وَقُود »
احتیاج به هیزم و مانند آن دارد ، اشاره به کثرت مواد آتشزایی است که آنها به کار میگرفتند و طبعا آتش بسیار دامنهدار و
را در اینجا به معنی آتش شعلهور تفسیر کردهاند ، ظاهرا به همین دلیل است « ذاتِ الْوَقُود » پرشعلهاي بهوجود میآمد و اگر بعضی
داراي دو معنی است یکی" هیزم "و دیگري" شعله "و تأسف خوردهاند که چرا مفسران « وقود » ، نه آنچه بعضی پنداشتهاند که
و مترجمان به این نکته توجه نکردهاند .
مؤمنان در برابر کورههاي آدمسوزي
( جزء سیام ( 117
6 اِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ
هنگامی که در کنار آن نشسته بودند .
7 وَ هُمْ عَلی مایَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَشُهُودٌ
و آنچه را نسبت به مؤمنان انجام میدادند ( با خونسردي ) تماشا میکردند .
منظور از این دو آیه این است که گروهی با کمال خونسردي نشسته بودند و صحنههاي شکنجه را تماشا میکردند و لذت میبردند
صفحه 52 از 137
و « تماشاچی » و گروهی « شکنجهگر » که این خود نشانه نهایت قساوت آنها بود . بعضی نیز آنها را دو گروه دانستهاند گروهی
از آنجا که تماشاچیان راضی به اعمال شکنجهگران بودند، این فعل به همه آنهانسبت داده شده است و این طبیعیاست که در
یک چنین برنامههایی همیشه گروهی عاملند و گروهی تماشاگر ، به علاوه سران آنها معمولًا دستور میدهند و مجریان از قشرهاي
به صورت فعل مضارع دلیل بر این است که این عمل مدتی استمرار داشت و یک حادثه زودگذر « یَفْعَلُون » پایینترند . جمله
نبود .
118 ) سوره بُرُوج )
8 وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ اِلاّ اَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِالْعَزیزِ الْحَمیدِ
هیچ ایرادي بر آنها (مؤمنان) نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمانآوردهبودند.
نیز « انتقام » بر وزن قَلَم ) به معنی انکار و عیبگرفتن چیزي است یا به زبان و یا عملًا از طریق مجازات و ) « نَقَم » از ماده « نَقَمُوا »
از همین ماده است . مسلما چنین کاري در مقابل یک جرم بزرگ و گناه آشکار انجام میگیرد ، نه در مقابل ایمان به خداوند توانا
و شایسته هرگونه حمد و ستایش و این نشان میدهد که تا چه حد فرهنگ آن قوم منحط و تحریف یافته بود که بزرگترین
شایسته هرگونه ستایش و ) « حَمید » قدرتمند شکستناپذیر ) و ) « عَزیز » افتخارات نزد آنها بزرگترین جرم و گناه بود . تعبیر به
داراي هرگونه کمال ) در حقیقت پاسخی است به جنایتهاي آنها و دلیلی است بر ضد آنان ، یعنی مگر ایمان به چنین خدایی
جرم و گناه است ؟ و ضمنا تهدید و هشداري نیز بهاینشکنجهگران در طول تاریخ محسوب میشود که خداوند عزیز و حمید
در کمین آنهاست .
( جزء سیام ( 119
لارْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ 􀂗 9 اَلَّذي لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَ ا
همان خدایی که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست و بر همه چیز گواه است.
در حقیقت این چهار وصف ، از اوصافی است که شایستگی براي عبودیت را مسلم میکند ، قدرت و توانایی ، واجد هر گونه
کمال بودن ، مالکیت آسمانها و زمین و آگاهی از همه چیز . در ضمن بشارتی است به مؤمنان که خدا حاضر و ناظر است و صبر
و شکیبایی و استقامتشان را در راه حفظ ایمان میبیند و ناظر ایثارگري و فداکاريهاي آنهاست و البته توجه به این حقیقت به
آنها نیرو و نشاط میدهد . از سوي دیگر تهدیدي است براي دشمنان آنها و هشداري است که اگر خدا مانع کار آنها نمیشود ،
نه به خاطر ناتوانی است ، بلکه به خاطر آزمون و امتحان است و سرانجام طعم تلخ عذاب دردناك خدا را خواهند چشید .
120 ) سوره بُرُوج )
اصحاب اخدود چه کسانی بودند؟
است و منظور در اینجا خندقهاي عظیمی است که مملو از آتش بود تا « خندق » بهمعنی گودال بزرگ یا « اُخْدود » گفتیم
شکنجهگران ، مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند . در اینکه این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومیاست ؟ و آیا این یک
ماجراي خاص و معین بودهو یا اشاره بهماجراهايمتعددياز این قبیل در مناطق مختلف جهاناست؟، در میان مفسران و مورخان
است . توضیح « یمن » 1) در سرزمین ) « حِمْیَر » آخرین پادشاه « ذونواس » گفتگوست . معروفتر از همه آن است که مربوط به
نیز ازاو پیروي کردند ، او نام « حِمْیَر » بود، بهآیین یهود درآمد و گروه « حِمْیَر » که آخرین نفر از سلسله گروه « ذونواس » : اینکه
نهاد و مدتی بر این منوال گذشت ، سپس به او « یوسف » خود را
. « یمن » قبیلهاي بود از قبایل معروف « حِمْیَر » -1
صفحه 53 از 137
( جزء سیام ( 121
او را وادار « ذونواس » در شمال یمن ) هنوز گروهی بر آیین نصرانی هستند ، هم مسلکان ) « نجران » خبر دادند که در سرزمین
را مجبور به پذیرش آیین یهود کند ، او به سوي نجران حرکت کرد و ساکنان آنجا را جمع نمود و آیین « نجران » کردند که اهل
یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شوند ولی آنها ابا کردند حاضر به قبول شهادت شدند اما حاضر به
دستور داد خندق عظیمی کندند و هیزم درآن ریختند و آتش زدند ، « ذونواس » . صرفنظر کردن از آیین خود نبودند
گروهی را زنده زنده به آتش سوزاند و گروهی را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، به طوري که عدد مقتولین و سوختگان
( با آتش به بیست هزار نفر رسید .( 1
گفت : سرزمین « قیصر » . پادشاه روم که مسیحی بود ، شکایت نمود « قیصر » یک نفر از باقیماندگان مردم نجران فرار کرد و به
شمااز من
. جلد 2 ، صفحه 414 ، « تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی » -1
122 ) سوره بُرُوج )
دور است ، اما نامهاي به پادشاه حبشه مینویسم که او مسیحی است و همسایه شماست و از او میخواهم شما را یاري دهد ، سپس
سلطان حبشه آمد . او از شنیدن « نجاشی » نامهاي نوشت و از پادشاه حبشه انتقام خون مسیحیان نجران را خواست . مرد نجرانی نزد
این داستان ، سخت متأثر گشت و از خاموشی شعله آیین مسیح در سرزمین نجران افسوس خورد و تصمیم بر انتقام شهیدان از او را
را شکست دادند و گروه « ذونواس » گرفت . لشکریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یک پیکار سخت سپاه
( زیادي از آنان کشته شد و طولی نکشید که مملکت یمن به دست نجاشی افتاد و به صورت ایالتی از ایالات حبشه درآمد .( 1
بعضی از مفسران نقل کردهاند که طول آن خندق چهل ذراع و عرض آن دوازده ذراع بوده است ( هر ذراع تقریبا نیممتر است و
گاه به
. بلاغی ، صفحه 288 « قصص قرآن » -1
( جزء سیام ( 123
که حدود یک متر است به کار میرود ) و بعضی نقل کردهاند هفت گودال بوده که هرکدام وسعتش به مقداري که « گز » معنی
در بالا ذکر شده ، بوده است .( 1) از آنچه در بالا گفتیم ، روشن میشود که این شکنجهگران بیرحم ، سرانجام به عذاب الهی
گرفتار شدند و انتقام خونهایی که ریخته بودند ، در همین دنیا از آنها گرفته شد و عذاب حریق و سوزنده قیامت نیز در انتظارشان
است . این کورههاي آدمسوزي که به دست یهود به وجود آمد ، احتمالاً نخستین کورههاي آدمسوزي در طول تاریخ بود ، ولی
عجیب اینکه این بدعت قساوتبار ضد انسانی سرانجام دامان خود یهود را گرفت و چنانکه میدانیم گروهی از آنها در ماجراي
این جهان نیز درباره آنها تحقق یافت. « عذاب الحریق » آلمان هیتلري در کورههاي آدمسوزي به آتش کشیده شدند و مصداق
یهودي بنیانگذار اصلی این بناي شوم ، نیز از شرّ اعمال خود برکنار نماند . در عصر ما نیز نمونههاي « ذونواس » علاوه بر این
بسیار زیادياز این موضوع را با چشم خود دیده یا شنیدهایم که پیر و جوان در طریق حفظ دین و ایمان جان برکف نهاده و آگاهانه
و عاشقانه به سوي شهادتگامبرداشتند و باید گفت: بقاء آیینهايالهی در گذشته و امروز بدون چنین ایثارگريهایی امکانپذیر
نبوده و نیست.
ذیل آیات مورد بحث . ، « روح المعانی » -1 تفسیر
124 ) سوره بُرُوج )
شکنجهگران دربرابرمجازاتالهی
صفحه 54 از 137
10 اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَریقِ
کسانیکهمردان و زنان باایمان را مورد شکنجه قراردادند، عذاب دوزخ براي آنهاست و عذاب آتش سوزان .
در اصل به معنی قراردادن طلا در آتش است تا میزان خلوص آن روشن شود ، « فتنه » بر وزن متن ) و ) « فتن » از ماده « فَتَنُوا »
سپس این ماده ( فتنه ) هم به معنی " آزمایش "و هم به معنی" عذاب و مجازات "و هم به معنی " گمراهی و شرك "به کار رفته
است و در آیه مورد بحث به
( جزء سیام ( 125
نشان میدهد که راه توبه حتی براي چنین شکنجهگران ستمگري « ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا » معنی عذاب و آزار و شکنجه آمده است . جمله
باز است و این نهایت لطف پروردگار را نسبت به گنهکاران نشان میدهد و ضمنا هشداري است به مردم مکه که تا دیر نشده است
، دست از آزار و شکنجه مؤمنان بردارند و به سوي خدا بازگردند . قابل توجه اینکه در این آیه دو گونه عذاب براي
عذاب آتش سوزان ) ذکر این دو ممکن است به خاطر ) « عذاب حریق » و دیگري « عذاب جهنم » آنها ذکر کرده ؛ یکی
این باشد که عذاب جهنم در برابر کفر آنها بوده و عذاب حریق به خاطر این است که شکنجهگران مزبور مؤمنان را با
آتش میسوزاندند .
لانْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبیرُ 􀂗 11 اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا ا
کسانیکه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند ، براي آنها باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاري است و این
پیروزي بزرگی است .
126 ) سوره بُرُوج )
باتوجه به اینکه صالحات جمع صالح است ) نشان میدهد تنها یک و یا چند عمل صالح کافی ) « عَمِلُوا ال ّ ص الِحات » تعبیر به
که در لغت عرب براي اشاره به دور است ، در « ذلِک » نیست ، باید برنامه در همهجا بر محور عمل صالح دور زند . تعبیر به
اینگونه مقامات بیانگر اهمیت و علوّ مقام است ، یعنی پیروزي و نجات و افتخارات آنها به قدري است که از دسترس فکر ما
بیرون است . چه فوز و پیروزي از این برتر که در جوار قُرب پروردگار و در میان انواع نعمتهاي پایدار ، با سربلندي و افتخار جاي
است،ایناست سرمایه اصلیاینراه و « ایمان و عملصالح » ، گیرند ولی نباید فراموش کرد که کلید اصلی اینپیروزي و فوز کبیر
بقیههرچههست، شاخ وبرگاست.پایان سوره بُرُوج
( جزء سیام ( 127
سوره طارِق
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَ السَّماءِ وَ الطّارِقِ
سوگند به آسمان و کوبنده شب .
2 وَ ما اَدْریکَ مَا الطّارِقُ
و تو نمیدانی کوبنده شب چیست ؟
3 اَلنَّجْمُ الثّاقِبُ
صفحه 55 از 137
همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیها.
گویند که با پاي رهروان کوبیده « طریق » بر وزن برق ) به معنی کوبیدن است و راه را از این جهت ) « طَرْق » از ماده « طارِق »
میشود و از آنجا که درهاي خانهها را به هنگام شب میبندند و کسی که شب وارد میشودناچار است در را بکوبد، بهاشخاصی
همان « اشعث بن قیس » گویند . امیرمؤمنان علی درباره « طارق » ، که در شب وارد میشوند
128 ) سوره طارِق )
منافقی که شب هنگام به در خانه آن حضرت آمد و حلواي شیرینی با خود آورده بود که به پندارخام خویش قلب علی را به خود
وَ اَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَۀٍ فی وِعائِها : و از این » : متوجه سازد تا در ماجرایی به نفع او حکم کند، میفرماید
شگفتانگیزتر داستان کسی است که شب هنگام ، در خانه را کوبید و بر ما وارد شد و در حالی که ظرف سرپوشیده پر از حلواي
این مسافر شبانه، همان ستاره » : را تفسیر کرده ، میگوید « طارق » 1) اما قرآن خودش در اینجا ). « لذیذ با خود آورده بود
درخشانی است که بر آسمان ظاهر میشود و به قدري بلند است که گویی میخواهد سقف آسمان را سوراخ کند و نورش به
» : منجمی از امام صادق سؤال کرد که . « قدري خیرهکننده است که تاریکیها را میشکافد و به درون چشم آدمی نفوذ میکند
ستاره" زحل "است که طلوعش » : فرمود ؟« چیست « اَلنَّجْمُ الثّاقِب » در کلام خدا « ثاقِب » منظور از
. خطبه 224 ، « نهج البلاغه » -1
( جزء سیام ( 129
« نَجْمٌ ثاقِبٌ » در آسمان هفتمین است و نورش آسمانها را میشکافد و به آسمان پایین میرسد ، به همین جهت خداوند آن را
1) قابل توجه اینکه زحل آخرین و دورترین ستاره منظومه شمسی است که با چشم غیرمسلح دیده میشود و از ). « نامیده است
آنجا که ازنظر ترتیببندي کواکب منظومه شمسی نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته (با محاسبه مدار ماه) امام در این
حدیث مدار آن را آسمان هفتم شمرده است . این ستاره ویژگیهایی دارد که آن را شایسته سوگند میکند ، از یک سو دورترین
شیخ » ستارگان قابل مشاهده منظومه شمسی است و به همین جهت در ادبیات عرب هر چیز بلند را بدان مثال میزنند و گاه آن را
است ، داراي حلقههاي نورانی متعددي است که آن را احاطه کرده و « کیوان » گفتهاند . ستاره زحل که نام فارسیاش « النّجوم
دارد ، حلقههاي نورانی زحل که گرداگرد « قمر » هشت
. جلد 5 ، صفحه 550 ، حدیث 4 ، « نور الثقلین » -1
130 ) سوره طارِق )
آن را گرفته ، از عجیبترین پدیدههاي آسمانی است که دانشمندان فلکی درباره آن نظرات گوناگونی دارند و هنوز هم پدیده
اسرارآمیزي است . البته این اسرار در آن روز که قرآن نازل شد، برکسی روشن نبود ، بعدها با گذشت قرنها آشکار گشت . اما
ممکن است از قبیل بیان یک مصداق روشن باشد و منافاتی با « زحل » به هرحال تفسیر نجم ثاقب به خصوص ستاره
تفسیر آن به دیگر ستارگان بلند و درخشان آسمان ندارد ، ولی میدانیم تفسیر مصداقی ( 1) در روایات ما بسیار است .
4 اِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمّا عَلَیْها حافِظٌ
(بهاینآیتبزرگالهیسوگند)کههرکسمراقبو صاحبیدارد.
شما هرگز تنها نیستید و هرکهباشید و هرکجا باشید ، تحت مراقبت
-1 تفسیر مصداقی یعنی: یک نوع بارز آن بیان میشود که مصداق آن کلّی است .
( جزء سیام ( 131
فرشتگان الهی و مأموران پروردگار خواهید بود ، که آنها اعمال فرد را ثبت و ضبط میکنند و براي حساب و جزا نگهداري
صفحه 56 از 137
چه کسی است ؟ و چه اموري را حفظ میکند ؟ ولی آیات « حافِظ » مینمایند . قابل توجه اینکه : در آیه تبیین نشده است که این
دیگر قرآن به خوبی گواهی میدهد که حافظان ملائکهاند و آنچه را حفظ میکنند ، اعمال آدمی اعم از طاعات و معاصی است .
جالب این که میان سوگندهایی که قبلاً یاد شده ، با مسأله مراقبت فرشتگان از اعمال آدمی ، که جواب قسم محسوب میشود،
رابطه زندهاي است ، چراکه آسمان بلند و ستارگانی که مسیرهاي منظم خود را همواره میپیمایند ، دلیلی بر وجود نظم و حساب
در این عالم بزرگ هستند ، پس چگونه ممکن است اعمال انسانها بدون حساب بوده و مراقبین الهی بر آن نظارت نکنند ؟
پایان سوره طارِق
132 ) سوره طارِق )
سوره