گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سی ام
سوره اَعلی




خداوند بزرگ را تسبیح گوي
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
لاعْلی 􀂗 1 سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ ا
نام پروردگار بلندمرتبهات را منزّه دار .
منظور این است که نام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود و ذات پاك او را از هرگونه عیب و نقص و صفات مخلوقها و
عوارض جسم و جسمانیت و هرگونه محدودیت و نقصان منزّه بشمریم ، نه همچون بتپرستان که نام او را در کنار نام بتهاي خود
بیانگر این حقیقت است که او از هرکس و هرچیز و « اَعْلی » قرار میدهند ، یا کسانی که او را جسم و جسمانی میشمرند . تعبیر به
« رَبِّک » هرچه تصور کنیم و هر خیال و قیاس و گمان و وهم و هرگونه شرك جلی و خفی برتر و بالاتر است . تعبیر به
(پروردگارت) اشاره به این است که پروردگاري که
( جزء سیام ( 133
تو مردم را به سوي او میخوانی ، از پروردگار بتپرستان جداست .
2 اَلَّذي خَلَقَ فَسَوّي
همان خداوندي که آفرید و منظمکرد .
به معنی نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گستردهاي دارد که تمام نظامات جهان را شامل « تسویۀ » از ماده « سَوّي »
میشود ، اعم از نظاماتی که بر منظومهها وکواکب آسمان حاکم است و یا آنچه بر مخلوقات زمینی ، مخصوصا انسان از
نظر جسم و جان .
3 وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدي
و همان کس که تقدیر کرد و هدایت فرمود .
همان اندازهگیري و تعیین برنامههاي حرکت به سوي اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شدهاند . و « تَقْدیر » منظور از
همان هدایت تکوینی است که به صورت انگیزههاي درونی و بیرونی و قوانینی که بر هر موجودي حاکم ساخته « هدایت » منظور از
، میباشد . مثلًا از یک سو پستان مادر و شیر آن را براي تغذیه طفل آفریده و به
134 ) سوره اَعلی )
صفحه 57 از 137
مادر عاطفه شدید مادري داده و از سوي دیگر در طفل انگیزهاي آفریده که او را به سوي پستان مادر میکشاند و این آمادگی و
جاذبه دوجانبه در مسیر هدف ، در همه موجودات دیده میشود . خلاصه اینکه : دقت در ساختمان هر موجود و مسیري که در
طول عمر خود طی میکند ، به وضوح این حقیقت را نشان میدهد که برنامهریزي دقیقی دارد و دست هدایت نیرومندي پشت سر
آن است ، که براي اجراي این برنامهها به او کمک میکند و این نشانه دیگري از ربوبیت پروردگار است . البته در مورد انسان غیر
از برنامه هدایت تکوینی ، نوع هدایت دیگري وجود دارد که از طریق وحی وارسال انبیاء صورت میگیرد و هدایتتشریعی نامدارد
و جالب اینکه هدایت تشریعی انسان نیز در تمام زمینهها مکمّل هدایت تکوینی اوست.
نمونههایی از تقدیر و هدایت عمومی موجودات
مسأله تقدیر ( اندازهگیري ) و هدایت عمومی موجودات که در آیات فوق از مظاهر ربوبیت پروردگار شمرده شده، ازمسائلیاست
که
( جزء سیام ( 135
هرقدر زمان بر آن بگذرد و علم و دانش بشر پیشرفت کند ، حقایق بیشتري از آن بروز میکند. اکتشافات علمی به ما امکان میدهد
که چهرههاي تازه و شگفتانگیز و شوقانگیزتري از این تقدیر و هدایت را در تمام ذرات جهان بنگریم ، بعضی از مفسّران در
نمونههایی از این راز بزرگ را « راز آفرینش انسان » در کتاب « کمریسی موریسن » اینجا با استناد به نوشتههاي دانشمند معروف
درمورد هدایت حیوانات و انواع مختلف جانداران آورده است که ذیلًا به قسمتی از آن بامختصر تغییر و تکمیل اشارهمیشود. 1
پرندگان مهاجر که گاهی در سال هزاران کیلومتر راه بر فراز اقیانوسها و جنگلها و بیابانها میپیمایند ، هرگز آشیانه خود را گم
نمیکنند و بعد از بازگشت درست به وطن اصلی بازمیگردند و همچنین زنبوران عسل هرقدر از کندوي خود دور شوند و باد
آنها را این طرف و آن طرف ببرد ، باز دقیقا به آشیانه خود برمیگردند ، در حالی که انسان براي بازگشت به وطن احتیاج به
نشانهها و آدرسهاي دقیق و راهنما دارد. 2 حشرات
136 ) سوره اَعلی )
چشمهاي میکروسکوپی ( ذرهبین ) دارند که ساختمان و قدرت دید آن ، انسان را به حیرت وامیدارد ، درحالیکه بازهاي
شکاري داراي چشمهاي تلسکوپی ( دوربین ) هستند. 3 انسان براي پیدا کردن راه خویش در شب باید از منبع نور استفاده کند
ولی بسیاري از پرندگان در نهایت ظلمت و تاریکی شب اهداف خود را میبینند و این از طریق چشمانی است که در برابر اشعه
مادون قرمز حساسیت دارد و نیز دستگاهرادار مانندي است که در وجود بعضی از آنها تعبیه شده است . 4 سگها بهخاطر داشتن
شامّه اضافی، میتوانند هر حیوانی را در مسیر آنها باشد ، از طریق بو بشناسند، درحالیکه انسان حتی با وسایلی که در دست
دارد، قادر به چنین مطلبی نیست. 5 تمام حیوانات صداهایی را که شدّت ارتعاش آن بیرون از قدرت سامعه ما است ، درك
میکنند و شنوایی آنها به مراتب از شنوایی ما دقیقتر است ، هرچند انسان توانسته است این مطلب را با وسایل و ابزارعلمی
جبرانکند و صداي بال مگسیرا که چندین کیلومتر
( جزء سیام ( 137
از او دور است ، آنچنان بشنود که گویی روي لاله گوش او قرار گرفته و شاید این تفاوت قدرتی را که خداوند میان انسان و
حیوان قائل شده به خاطر همین است که انسان از طریق علم و عقل ، قادر بر جبران ضعفهایش میباشد ، ولی حیوانات چنین
نیستند . 6 نوعی ماهی کوچک است که سالهادر دریا زندگی میکند ، سپس براي تخمریزي به همان نهري که در آن متولد شده
است ، بازمیگردد و بر ضدّ امواج پیش میرود و موطن اصلی را که مناسب پرورش اوست ، بعد از سالها دوريازآن،درفاصله
صفحه 58 از 137
دوردستی پیدامیکند. 7 و ازاینعجیبتر داستانبعضیازحیواناتآبیاستکه آنهاعکس اینمسیررا طیمیکنند .
4 وَ الَّذي اَخْرَجَ الْمَرْعی
و آن کس که چراگاه را به وجود آورد .
اشاره به این است که گویی همه گیاهان و مخصوصا مواد غذایی چهارپایان در دل زمین وجود « اخراج » از ماده « اَخْرَج » تعبیر به
داشته و خداوند آنها را بیرون فرستاده ، بدیهی است تغذیه حیوانات مقدمهاي است براي تغذیه انسان و فایده آن سرانجام به
انسانها باز میگردد .
138 ) سوره اَعلی )
5 فَجَعَلَهُ غُثاءً اَحْوي
سپس آنراخشک و سیاه قرار داد .
در اصل به معنی گیاهان خشکی است که روي سیلاب قرار میگیرد و همچنین به کفهایی که روي دیگ در حال « غُثاء »
میگویند و این تعبیر به عنوان کنایه از هر چیزي که ضایع میشود و از دست میرود ، استعمال « غثاء » ، جوشیدن پیدا میشود
بر وزن قُوَّة ) به معنی رنگ ) « حُوَّة » از ماده « اَحْوي » . میشود و در آیه مورد بحث به معنی گیاهان خشکیده و درهم ریخته است
گیاهان خشکیده تیره رنگ ) منافع زیادي دربردارد هم غذاي ) « غُثاءً اَحْوي » . سبز سیر و گاه به معنی رنگ سیاه آمده است
مناسبی است براي زمستان حیوانات و هم وسیلهاي است براي سوخت و سوز انسان و هم کود مناسبی است براي زمینها .
دلایل پنجگانه ربوبیت عالی پروردگار
در حقیقت مسأله ربوبیت عالی پروردگار با پنج وصف اخیر یعنی
( جزء سیام ( 139
"خلقت" ، "تسویه" ،"تقدیر"، "هدایت "و" رویاندن گیاهان "به نحو احسن تشریح شده است که مطالعه آنها انسان را به خوبی
با مقام ربوبیت والاي خداوند آشنا میسازد و نور ایمان را در دل او میافکند و مهمترین نعمتهاي الهی را بهطور اجمال بازگو
میکند و حسّ شکرگزاريرا در آدمیبرمیانگیزد .
6 سَنُقْرِئُکَ فَلاتَنْسی
ما به زودي (قرآن را) بر تو قرائت میکنیم و هرگز فراموش نخواهی کرد .
بنابراین هنگام نزول وحی عجله مکن و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش ، آن کس که این آیات بزرگ را براي
هدایت انسانها بر تو فرستاده، هماو حافظ و نگاهبان آنهاست ، آري او نقش این آیات را در سینه پاك تو ثابت میدارد،
بهطوري که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست .
7 اِلاّ ما شاءَ اللّهُ اِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفی
140 ) سوره اَعلی )
مگر آنچه را خدا بخواهد،که او آشکار و پنهان را میداند.
مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر صلیاللهعلیهوآله چیزياز آیات الهی را فراموش میکند وگرنه از گفتار او سلب اطمینان خواهد
شد ، بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهی از سوي خداست و لذا هر لحظه بخواهد میتواند آن را از
پیامبرش بگیرد و یا به تعبیر دیگر هدف بیان تفاوت علمذاتی خداوند و علمموهبتی پیامبرش صلیاللهعلیهوآله است. این
یکیازمعجزات پیغمبراسلام صلیاللهعلیهوآله است که آیات و سورههاي طولانی را با یک بار تلاوت جبرئیل به خاطر میسپرد
صفحه 59 از 137
و همیشه به خاطر داشت و چیزي را فراموش نمیکرد .
ما تو را براي هر کار خیر آماده میکنیم
8 وَ نُیَسِّرُكَ لِلْیُسْري
و ما تو را براي انجام هر کار خیر آماده میکنیم.
ما تو را به انجام هر کار خیري توفیق میدهیم و کارها را بر تو » : در این آیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دلداري داده ، میافزاید
و . « آسان میسازیم
( جزء سیام ( 141
به تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهی که تو در پیش داري ، مشکلات و سختیها فراوان است، هم در راه گرفتن
وحی و حفظ آن و هم در تبلیغ رسالت و اداي آن و هم در انجام کارهاي خیر و عمل به آن ، ما در تمام این امور به تو یاري
میدهیم و مشکلات را بر تو آسانمیسازیم.اینجملهممکناستاشارهبهمحتوايدعوتپیامبر صلیاللهعلیهوآله و تکالیف و برنامههاي
الهی نیز باشد یعنی محتواي آن آسان و شریعت او شریعت سمحه سهله است و تکالیف شاقّ و کمرشکن در آیین الهی وجود
ندارد. زندگی خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم نمونه کامل تعلیم این حقیقت بود . او در هیچ چیز ، اعم از لباس و خوراك و مرکب
و وسایل زندگی سختگیر نبود، هر غذاي مناسبی را تناول میفرمود، هرگونه لباسی را که زنندگی نداشت، میپوشید، گاه در بستر
میآرمید و گاه روي فرش و گاه حتی روي شنهاي بیابان و از هرگونه تعلق و تقیّدي آزاد بود .
پایان سوره اَعلی
142 ) سوره اَعلی )
( جزء سیام ( 143
سوره غاشِیَه
سوره غاشِیَه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 هَلْ اَتیکَ حَدیثُ الْغاشِیَۀِ
روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را میپوشاند ) به تو رسیده است ؟ ) « غاشیه » آیا داستان
بهمعنی" پوشاندن "است ، انتخاب این نام براي قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناك آن « غِشاوَة » از ماده « غاشِیَه »
ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار میدهد .
مخاطب دراین آیه شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و ذکر این جمله به صورت استفهام از شخص پیامبر اکرم
صلیاللهعلیهوآله براي بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است .
2 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَۀٌ
چهرههایی در آن روز خاشع و ذلّتبار است .
144 ) سوره غاشِیَه )
صفحه 60 از 137
ذلّت و ترس از عذاب و کیفرهاي عظیم آن روز تمام وجود آنها را فراگرفته و از آنجا که حالات روحی انسان بیش از همهجا در
چهره او منعکس میشود ، اشاره به خوف و ذلت و وحشتی میکند که سراسر چهره آنها را میپوشاند .
خستگان بینصیب
3 عامِلَۀٌ ناصِبَۀٌ
آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شدهاند (و نتیجهاي عایدشان نشده است) .
آنها تلاش و کوشش زیادي در زندگی دنیا به خرج میدهند ولی هیچ فایدهاي جز خستگی در حقیقت نصیبشان نمیشود ، نه
عمل مقبولی در درگاه خدا دارند و نه چیزياز آنهمه ثروت که اندوختهاند ، میتوانند با خود ببرند و نه نام نیکی از خود به
یادگار میگذارند و نه فرزند صالحی ، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند .
4 تَصْلی نارا حامِیَۀً
( جزء سیام ( 145
و در آتشسوزان واردمیگردند .
بر وزن نَفْی ) به معنی ورود در آتش و ماندن و سوختن با آن است . سرانجام این زحمتکشان خسته و ) « صَ لْی » از ماده « تَصْ لی »
بیهودهگر وارد آتش داغ و سوزان میشوند و با آن میسوزند .
5 تُسْقی مِنْ عَیْنٍ انِیَۀٍ
از چشمهاي فوقالعاده داغ به آنها مینوشانند.
بر وزن حَلْی ) به معنی" تأخیر افکندن "است و براي بیان فرارسیدن وقت چیزي گفته میشود ) « اَنْی » از ماده « آنی » مؤنث « آنِیَۀ »
و اگر تقاضاي » : و در اینجا به معنی آب سوزانی است که حرارتش به منتها درجه رسیده است . در آیه 29 سوره کهف میخوانیم
آب کنند ، آبی براي آنها میآورند مانند فلزگداخته که صورتهایشان را بریان میکند ، چه بدنوشیدنیاست و چهبد
. « محلّاجتماعی
6 لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ اِلاّ مِنْ ضَریعٍ
طعامی جز از ضریع (خار خشک تلخ و بدبو) ندارند.
146 ) سوره غاشِیَه )
به معنی ضعف و ذلت و خضوع است و در اینجا منظور طعامیاست ذلتآفرین و بدبو که دوزخیان براي « ضَ رْع » از « ضَ ریع »
ضریع چیزي است در » : رهایی از آن به درگاه خدا تضرّع میکنند .( 1) در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
. « آتش دوزخ ، شبیه خار ، تلختر از صبر و متعفنتر از مردار و سوزندهتر از آتش
7 لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی مِنْ جُوعٍ
غذایی که نه آنها را فربه میکند و نه گرسنگی را فرومینشاند.
مسلما چنینغذایی براي تقویتجسم و فرونشاندن گرسنگی نیست، غذاییاست گلوگیر که خود نوعی عذاب است ، چنانکه در
آنهاکه .« وَ طَعاما ذا غُصَّۀٍ وَ عَذابا اَلیما : نزد ما غذاهایی است گلوگیر و عذابی است دردناك » : میخوانیم « مزّمِّل » آیه 13 سوره
دراین دنیا
. جلد 10 ، صفحه 7120 ،« تفسیر قرطبی » -1
( جزء سیام ( 147
صفحه 61 از 137
انواع غذاهاي لذیذ و چرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم کردند و آنهاکه اجازهندادند محرومانجزاز
آنها گردد . البته همانگونه که بارها « عذاب الیم » غذاهايگلوگیر وناگواراستفادهکنند، بایددرآنجا غذاییداشتهباشندکه
گفتهایم ، نه نعمتهاي بهشتی و نه عذابهاي دوزخی هیچ کدام را نمیتوان براي ما محبوسان در زندان دنیا توصیف کرد ، اینها
همه اشارات و تنها شَبحهاییاستکه براي ما ترسیم شده است .
دورنماییازنعمتهايروحپروربهشتی
8 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَۀٌ
چهرههایی در آن روز شاداب و باطراوت است.
در اینجا اشاره به چهرههایی است که غرق نعمت شده و تر و تازه و شاداب و مسرور و نورانی است، « نعمۀ » از ماده « ناعِمَ ۀ »
همانگونه که در آیه 24 سوره مطفّفین آمده است که در
148 ) سوره غاشِیَه )
تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْ رَةَ النَّعیمِ : در چهرههاي آنها طراوت و خرمی نعمت را » : توصیف بهشتیان میفرماید
. « مشاهده میکنی
9 لِسَعْیِها راضِیَۀٌ
چراکه از سعی و تلاش خود خشنوداست.
بودند ، بهشتیان نتایج تلاش و « عامِلَۀٌ ناصِ بَۀ » بهعکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگی و رنج بهرهاي نبردند و
کوشش خود رابه احسن وجه میبینند و کاملًا راضیو خشنودند . تلاشهایی که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف ، گاه ده
اِنَّما یُوَفَّی الصّابِروُنَ » : برابر و گاه هفتصد برابر و گاه بیشتر ، رشد ونمو یافته و گاهی با آن جزاي بیحساب را خریداري کردهاند
که صابراناجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند. ( 10 / زمر). « اَجْرَهُمْ بِغَیْرِحِسابٍ
10 فی جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ در بهشتی است عالی.
و هر دو احتمال را « علوّ مقامی » باشد، یعنی آنها در طبقات عالی بهشتند و یا « علوّ مکانی » ممکن است اشاره به « عالِیَۀ » واژه
مفسران گفتهاند ولی تفسیر دوم مناسبتر به نظر میرسد ، هرچند جمع میان دو معنی نیز ممکن است .
( جزء سیام ( 149
11 لا تَسْمَعُ فیها لاغِیَۀً
که در آن هیچ سخن لغو و بیهودهاي نمیشنوي .
نه سخنی که حاکی از نفاق باشد ، یا عداوت و جنگ و جدال و یا کینهتوزي و حسد ، نه سخنان دروغ ، نه تهمت و افترا، نه غیبت
و ایذاء و نه حتی لغو و امور بیفایده . و چه آرامبخش است محیطی که از همه این سخنان پاك باشد و اگر درست بیندیشیم ،
قسمت عمده ناراحتیهاي زندگی دنیا از شنیدن اینگونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعی را
بر هم میزند و آتش فتنهها را شعلهور میسازد .
12 فیها عَیْنٌ جارِیَۀٌ
در آن چشمههاي جاري است .
150 ) سوره غاشِیَه )
است و معمولًا نکره براي بیان یک فرد میآید ، ولی به قرینه سایر آیات قرآن معنی جنس دارد و « نکره » در اینجا « عَیْن » گرچه
صفحه 62 از 137
اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ : پرهیزگاران در » : شامل چشمههايمختلفمیشود، همانگونه که در آیه 15 ذاریات میخوانیم
. « میان باغهاي بهشت و چشمهها قرار دارند
13 فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَۀٌ
درآن تختهاي زیباي بلند است .
به معنی تختهایی است که در مجالس انس و سرور بر آن مینشینند . بلند بودن این « سرور » از ماده « سریر » جمع « سُرُر »
« ابن عباس » . تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنههاي اطراف خود مسلط باشند و از مشاهده آن لذت برند
این تختهاي بلند چنان هستند که وقتی صاحبان آنها اراده جلوس بر آن کنند ، تواضع میکند و » : میگوید
. « فرومینشیند و بعد از جلوس به حال اول بازمیگردد
( جزء سیام ( 151
14 وَ اَکْوابٌ مَوْضُوعَۀٌ
و قدحهایی که در کنار این چشمهها نهاده .
بر وزن خوُب ) به معنی قدح یا ظرفی است که دستهدار باشد . چون استفاده از آن چشمههاي گوارا و ) « کوُب » جمع « اَکْواب »
شرابهاي طهور بهشتی، نیاز بهظرفهایی دارد، در این آیه به آن ظرفها اشاره میکند . هر زمان اراده کنند قدحها از چشمهها پر
میشود و در برابر آنانقرارمیگیرد ، تازه به تازه مینوشند و سیراب میشوند و لذت میبرند، لذتیکه توصیفش براي ساکنان دنیا
غیرممکن است. توجه به این نکته لازم است که در قرآن تعبیرات مختلفی درباره ظرفهاي شراب طهور بهشتیان آمده، در اینجا و
به معنی ظرفی « ابریق » جمع « اَباریق » شده ، در حالی که در بعضی از آیات دیگر تعبیر به « اَکْواب » بعضی از آیات دیگر تعبیر به
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ » : به معنی جام پر از شراب ) آمده است. مانند ) « کَأس » که داراي دسته و لوله براي ریختن مایعات است یا
مُخَلَّدوُنَ ، بِاَکْوابٍ وَ اَباریقَ وَ
152 ) سوره غاشِیَه )
کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ : گرداگرد آنها نوجوانانی میگردند که همیشه طراوت جوانی را دارا هستند، درحالیکه قدحها و کوزهها و
17 و 18 / واقعه ) . ) « جامهایی پر از شراب طهور در دست دارند و به آنها عرضه میکنند
15 وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَۀٌ
و بالشها و پشتیهاي صف داده شده .
بر وزن غلغله ) به معنی پشتی کوچکاست که بر آن تکیه میکنند و معمولًا به هنگام استراحت کامل از ) « نمرقه » جمع « نَمارِق »
اشاره به تعدد و نظم خاصی است که بر آنها حاکم است ، این تعبیر نشان میدهد که « مَصْ فُوفَۀ » آنها استفاده میشود و تعبیر به
آنها جلسات انس دستهجمعی تشکیل میدهند و این اجتماع که خالی از هرگونه لغو و بیهودگی است و تنها از الطاف الهی و
نعمتهاي بیپایان او و نجات از درد و رنجهاي دنیا و عذاب آخرت در آن سخن گفته میشود ، چنان لطف و لذتی دارد که
چیزي با آن برابري نمیکند .
16 وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَۀٌ
( جزء سیام ( 153
و فرشهاي فاخر گسترده .
بهمعنیفرشهايعالیخوابداراست که هم نرموراحت استو همگرانبها و پرقیمت . « زریبۀ » جمع « زَرابیّ »
انواع نعمتهاي بهشتی
صفحه 63 از 137
در آیات مورد بحث هفت نعمت مهم بهشتی ذکر شده که هر یک از دیگري جالبتر و زیباتراست. کوتاه سخن اینکه
بهشتجایگاهی است بینظیرازهرجهت و خالیازهرگونه ناراحتی و جنگ و جدالبا انواع میوههاي رنگارنگ و نغمههاي دلپذیر و
چشمههاي آبجاري و شرابهاي طهور و خدمتگزارانی شایسته و همسرانی بیمانند و تختهایی مرصع و فرشهایی فاخر و
دوستانی باصفا و ظروف و قدحهایی جالب در کنار چشمهها و خلاصه نعمتهایی که نه با الفاظ محدود این جهان قابل شرح است
و نه در عالم خیال قابل درك و همه اینها در انتظار مقدم مؤمنانی است که با اعمال صالح خود، اجازه ورود در این کانون نعمت
الهیرا کسب کردهاند . فراتر از این لذات مادي ،
154 ) سوره غاشِیَه )
و جلوههاي محبوب و الطاف آن معبود است که اگریک لحظه آن به دست آید ، بر « لقاءُاللّه » لذات معنوي و برتر از همه
تمام نعمتهايماديبهشت برتري دارد .
زیباییها و عظمت نهفته در شتر
17 اَفَلا یَنْظُروُنَ اِلَی الاِْبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ
آیا آنها به شتر نمینگرند چگونه آفریده شده؟
تکیه شده است ، مفسران سخنان بسیار دارند ولی پیدا است که روي « شتر » در اینکه چرا در اینجا قبل از هرچیز بر مسأله آفرینش
همه چیز زندگی آنها را تشکیل میداد و شب و روز با آن سر و کار داشتند . از « شتر » سخن در مرحلهاول بهاعراب مکهبود که
این گذشته این حیوان ویژگیهاي عجیبی دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز میکند و به حق آیتی است از آیات خدا، از جمله
اینکه 1 بعضی از چهارپایان تنها از گوشتشان استفاده میشود و بعضی دیگر غالبا از شیرشان ، بعضی دیگر تنها به درد سواري
میخورند و بعضی براي
( جزء سیام ( 155
باربري ، اما شتر حیوانی است که تمام این جهات در آن جمع است ، هم گوشتش قابل استفاده است ، هم شیرش ، هماز آن براي
سواري و هم باربري استفاده میشود. 2 شتر نیرومندترین و از مقاومترین حیوانات اهلی است ، بار زیادي با خود میبرد و عجیب
اینکه به هنگامی که خوابیده است ، بار سنگینی را بر او میگذارند و او با یک حرکت برمیخیزد و روي پا میایستد ، در حالی
که چهارپایان دیگر قدرت بر چنین کاري ندارند . 3 شتر میتواند روزهاي متوالی ( حدود یک هفته الی ده روز ) تشنه بماند و در
مقابل گرسنگی نیز تحمّل بسیار دارد . 4 شتر میتواند هر روز مسافتی طولانی راه را طی کند و از زمینهاي صعبالعبور و
مینامند . 5 او از « کشتی بیابانها » شنزارهایی که هیچ حیوانی قادر به عبور از آن نیست ، بگذرد و به همین دلیل عربها آن را
نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هرگونه خار و خاشاکی را میخورد . 6 او در شرایط نامناسب جوّي در میان طوفانهاي بیابان
که چشم و گوش را کور و کر میکند ،
156 ) سوره غاشِیَه )
باوسایل خاصی که خداوند در پلکها و گوشها و بینی او آفریده ، مقاومت میکند و به راه خود ادامه میدهد . 7 شتر باتمام
قدرتی که دارد، از رامترین حیوانات است به طوري که یک کودك خردسال میتواند مهار یکقطار شتر را در دست گرفته و
هرجا که بخواهد ، ببرد . خلاصه اینکه ویژگیهاي این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگی
میکند که آفریننده چنین موجودي است ، آري قرآن میگوید : آیا این گمشدگان وادي غفلت ، به اسرار شگفتانگیز این موجود
صفحه 64 از 137
نگاهکردن « اَفَلا یَنْظُروُنَ » در جمله « نظر » اندیشه نمیکنند ، تا راهی به حق یافته و از بیراهه بازگردند . ناگفته پیداست منظور از
عادينیست، بلکهنگاهیاستتوأمبااندیشه و دقت.
18 وَ اِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ
و به آسمان نگاه نمیکنند که چگونه برپا شده ؟
چگونه این کُرات عظیم هریک در مدار خود میخکوب شدهاند ؟ و بدون ستونی درجاي خود قرار گرفتهاند ؟ میلیونها سال بر
کُرات
( جزء سیام ( 157
منظومه شمسی میگذرد و محورهاي اصلی حرکت این کرات تغییر نمییابد . آفرینش آسمان اگرچه همیشه عجیب بوده ، ولی در
پرتو اکتشافات علمی امروز شگفتیهایش به مراتب بیشتر و عظمتش جلوهگرتر شده است . آیا نباید درباره خالق و مدبّر این
جهان بزرگ اندیشید و به اهداف بزرگ و والاي او نزدیک شد ؟
کوهها مظهر عظمت و مایه خیر و برکت
19 وَ اِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ
و به کوهها که چگونه در جاي خود نصب گردیده ؟
به معنی ثابت قرار دادن است و ممکن است این تعبیر ضمنا اشارهاي به کیفیت خلقت کوهها در آغاز « نصب » از ماده « نُصِ بَت »
آفرینش نیز بوده باشد، همان چیزي که علم امروز پرده از آن برداشته و پیدایش کوهها را به عوامل متعددي نسبت میدهد و انواع و
اقسامی براي آن قائلاست: کوههایی که بر اثر چینخوردگی زمین پیدا شده .
کوههایی که از آتشفشانها به وجود آمده . کوههایی که نتیجه
158 ) سوره غاشِیَه )
آبرفتهاي ناشی از باران است . کوههایی که در دل دریاها تکوین مییابد و مجموعهاي از رسوبات دریا و باقیمانده حیوانات آن
است ( مانند کوهها و جزایر مرجانی ) . کوههایی که ریشههاي آن به یکدیگر متصل است و مانند حلقههاي زره گرداگرد زمین را
فراگرفته و لرزشهاي ناشی از مواد مذاب درونی و جزرومد ناشی از جاذبههاي ماه و خورشید را به حداقل میرساند . کوههایی که
پناهگاه مطمئن است و سپري است در مقابل طوفانهاکه اگر نبودند، کره زمین بهبیابانی غیرقابلزندگی تبدیل میشد. و بالاخره
کوههایی که آبها را در خود حفظ میکند و تدریجا به سوي سرزمینهاي تشنه روان میسازد و در دامنههاي خود نشاط حیات و
سرسبزي و خرمی و طراوت میآفریند و شاید به خاطر همین جهات است که در آیات دیگر قرآن ، کوهها به عنوان میخها و اوتاد
زمین معرفی شده است . اصولًا کوهها مظهر عظمت و صلابت و همهجا مایه خیر و برکت است و شاید به همین دلیل انسان در دل
« جبل النور » کوهها اندیشه بیدارتري مییابد و بیجهت نیست که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قبل از بعثتش مدتها به عبادت در
مشغول بود . آري هرکدام از این کوهها، تکوین آنهاو آثار و برکات آنها درخور دقت و اهمیت است و براي « غار حرا » و
انسانهاي بیدار نشانههاي زندهاي است ازقدرت پروردگار.
( جزء سیام ( 159
لارْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ 􀂗 20 وَ اِلَی ا
وبهزمینکهچگونهمسطحگشته؟
چگونه بارانهاي مداوم کوهها را شسته و ذرات خاك را به وجود آورده ، سپس در گودالها پهن کرده و زمینهاي صافی که هم
صفحه 65 از 137
آماده کشاورزي است و هم قابل هرگونه ساختمان در اختیار انسان قرار داده است ؟ اگر به راستی کُره زمین تماما کوه و درّه بود ،
زندگی کردن بر آن چه قدر مشکل و طاقتفرسا بود ، چه کسی آن را پیشاز تولد مامسطح و
قابلاستفادهساخت؟اینهاهمهامورياستکهقرآن مارا بهاندیشه کردن در آن دعوت میکند .
وجه اشتراك نعمتهاي چهارگانه حیوانات، آسمان،
160 ) سوره غاشِیَه )
کوهها و زمین
فخر » ؟ در اینجا این سؤال مطرح است که چه ارتباط و پیوندي میان این امور چهارگانه وجود دارد ؛ شتر ، آسمان ، کوهها و زمین
این به خاطر آن است که قرآن به لغت عرب نازل شده و آنها غالبا اقدام به مسافرت میکردند » : در تفسیر خود میگوید « رازي
چون بلادشان خالی از زراعت و فرآوردههاي کشاورزي بود ، از طرفی بیشتر سفرهاي آنها با شتر صورتمیگرفت و هنگامیکه
در این بیابانهاي هولناك و دور از اجتماع سفر میکردند، اندیشه و فکر در آنان زنده میشد ، کسی نبود که باآنها سخن گوید و
چیزي نبود که چشم و گوش آنها رابه خود مشغول دارد ، در این حال هنگامی که فکر میکردند قبل از هر چیز چشمشان به شتري
میافتاد که بر آن سوار بودند ، منظره عجیب آن را میدیدند و در فکر فرومیرفتند و هنگامیکه بالاي سرشان را نگاه میکردند ،
چیزي جز آسمان مشاهده نمینمودند و هنگامی که به چپ و راست خود نظر میافکندند ، جز کوهها چیزي مشاهده نمیشد و
هنگامی که به زیرپاي
( جزء سیام ( 161
خود نظر میافکندند ، چیزي جز زمین وجود نداشت ، گویی خداوند میخواهد به آنها دستور اندیشه کردن دهد ، اندیشهاي به
1) ولی اگر بخواهیم نظر را از محیط زندگی محدود عرب برداریم و ). « هنگام تنهایی که طبعا بر محور این چهار چیز دور میزند
در فضایی وسیعتر به اندیشه پردازیم ، میتوان گفت : امور چهارگانهاي که در آیات فوق آمده ، زیربناي زندگی انسان را تشکیل
میدهد : آسمان کانون نور است و باران و هواو زمین مرکز پرورش انواع مواد غذایی ، کوهها رمز آرامش و ذخیره آب و
موادمعدنی و شتر نمونه روشنیاز چهارپایان اهلی که در اختیار بشر قرار دارد . به این ترتیب هم مسایل کشاورزي ، هم
دامداري و هم صنعتی در این امور چهارگانه نهفته شده است و اندیشه در این نعمتهاي گوناگون ، خواه ناخواه انسان را به
شکر منعم وامیدارد و شکر منعم او را به معرفۀاللّه و شناخت خالق نعمت دعوت میکند
. جلد 31 ، صفحه 158 ، « تفسیر فخر رازي » -1
162 ) سوره غاشِیَه )
پایان سوره غاشِیَه
( جزء سیام ( 163
سوره فَجر
به سپیده صبح شما سوگند
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
صفحه 66 از 137
1 وَ الْفَجْرِ به سپیده دم سوگند .
شده « فجر » دراصل به معنی شکافتن وسیع است و از آنجاکه نور و سپیده صبح تاریکی شب را میشکافد ، از آن تعبیر به « فَجْر »
فجر کاذب ، همان سپیدي طولانی است که در آسمان ظاهر میشود و . « صادق » و « کاذب » ؛ و میدانیم فجر بر دو گونه است
آن را تشبیه به دم روباه میکنند که نقطه باریک آن در طرف افق است و قاعده مخروط آن در وسط آسمان ( در واقع عمود بر
زمین است ) . فجر صادق ، از همان ابتدا در افق گسترش پیدا میکند، صفا و نورانیت و شفافیت خاصی دارد ، مانند یک نهر آب
زلال افق مشرق را فرامیگیرد و بعد در تمام آسمان گسترده میشود ( در واقع موازي زمین است ) . فجر صادق
164 ) سوره فَجر )
اعلام پایان شب و آغاز روز است ، در این موقع روزهداران باید اِمساك کنند و وقت نماز صبح وارد میشود . بعضی معنی آیه را
گستردهتر دانستهاند و گفتهاند منظور از فجر ، هر روشنایی است که در دل تاریکی میدرخشد نظیر فجر آغاز محرّم ، فجر روز
عیدقربان ، درخشیدن اسلام و نور پاك محمدي صلیاللهعلیهوآله در تاریکی عصر جاهلیت ، سپیده صبح قیام مهدي" عج ، "قیام
عاشوراي حسینی ، شکافتن پردههاي تاریک ظلم بنیامیه و همچنین قیام انقلابهاي راستین بر ضدّ کفر و جهل و ظلم و ستم و نیز
جرقههاي بیداري که در دلهاي تاریک گنهکاران ظاهر میشود و آنها را به توبه دعوت میکند . البته موارد مذکور توسعه
در مفهوم آیه است درحالیکه ظاهر آیه همان فجر به معنی طلوع سپیده صبح است .
2 وَ لَیالٍ عَشْرٍ و به شبهاي دهگانه .
شبهاي دهگانه ) مشهور همان شبهاي دهگانه ذيالحجّه است که شاهد بزرگترین و تکاندهندهترین اجتماعات ) « لَیالٍ عَشر »
( جزء سیام ( 165
عبادي سیاسی مسلمین جهان است . این معنی در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است .( 1) در بعضی احادیث و
« شَفْع » به ده امام قبل از او و « لَیالٍ عَشْرٍ » عج "و « " مهدي » به وجود حضرت « فَجْر » ، روایاتی که بهبطون قرآن اشاره میکنند
علیهماالسلام تفسیر شده است . برخی نیز آنرا به ده شب آخرماه « فاطمه زهرا » و « علی » که در آیه بعد میآید ، به حضرت
رمضان که شبهاي قدر در آن است ، تفسیر کردهاند و بعضی آن را به شبهاي آغاز ماه محرم .
3 وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ و به زوج و فرد .
زوج و فرد) در اینآیه چیست، مفسران اقوال و احتمالات فراوانی ذکر کردهاند: بعضی بالغ ) « وَتْر » و « شَ فْع » دراینکه منظوراز
بر بیست قول ( 2) و بعضی بالغ بر سی و شش قول نقل کردهاند ( 3) و مهمترین آنها اقوال زیر است 1 منظور اعداد
. جلد 12 ، صفحه 74 ، « تفسیر ابوالفتوح رازي » -1
. جلد 31 ، صفحه 164 ، « تفسیر فخر رازي » -2
. جلد 20 ، صفحه 406 ، « المیزان » -3
166 ) سوره فَجر )
زوج و فرد است ، مطابق این تفسیر خداوند به کل اعداد که از زوج و فرد تشکیل شده است ، سوگند یاد کرده ، اعدادي که همه
محاسبات و نظامها بر محور آن میچرخد و سراسر عالم هستی را فرامیگیرد ، گویی فرموده است قسم به نظم و حساب و در
حقیقت مهمترین مطلب در جهان هستی همین مسأله نظم و حساب و عدد است و در زندگی انسانها نیز پایه اصلی را تشکیل
خداست که هیچ شبیه « وَتْر » مخلوقات است چراکه همه آنها داراي زوج و قرینی هستند ومنظوراز « شَ فْع » میدهد . 2 منظور از
« زوج ترکیبی » هستند که در فلسفه از آن تعبیر به « وجود » و « ماهیت » و نظیر و مانند ندارد ، به علاوه ممکنات همگی مرکب از
میشود ، تنها هستی بیانتها و بدون ماهیت ذات پاك خدا است ( این تفسیر در بعضی از روایات معصومین علیهمالسلام به آن
صفحه 67 از 137
3 منظور از زوج و فرد ، کلّ مخلوقات ( اشاره شده است ) .( 1
. جلد 10 ، صفحه 485 ،« مجمعالبیان » -1
( جزء سیام ( 167
جهان است که از یک نظر بعضی زوجند و بعضی فرد . 4 منظور نمازهاست که بعضی از نظر تعداد رکعات ، زوج است و بعضی
فرد ( این معنی نیز در روایتیاز معصومین علیهمالسلام نقل شدهاست ) ( 1) یا اینکه منظور هماننماز شفع و وتراست که در آخر
هشتم ماه ذيالحجۀ که حاجیان آماده کوچ به عرفات میشوند ) و ) « ترویه » روز « شفع » نافله شب خوانده میشود . 5 منظور از
است که زائران خانه خدا در عرفاتند ، یا اینکه منظور از شفع ، روز عید قربان ( دهم ماه ذيالحجه ) و « عرفه » روز « وتر » منظوراز
است ( این تفسیر نیز در روایت معصومین آمده است ) .( 2) عمده آن است " اگر الف و لام در این « عرفه » روز « وتر » منظور از
دو کلمه براي عموم باشد (" 3) ، همه این
. جلد 10 ، صفحه 485 ،« مجمعالبیان » -1
. جلد 10 ، صفحه 485 ، « مجمع البیان » -2
-3 الف و لام عموم ؛ چون بر سر اسم درآید ، عمومیت را میرساند .
168 ) سوره فَجر )
و « وتر » و « شفع » معانی در آن جمع میگردد ، چراکه هرکدام از این تفسیرها و غیر اینها بیان مصداقی است از مصداقهاي
ذکر هریک به خصوص به معنی انحصار در آن مفهوم نیست ، بلکه از قبیل تطبیق بریک مصداق روشن است . ولی " اگر الف و
لام در آنها براي عهد باشد (" 1)، اشاره به زوج و فرد خاصی است ودر اینجا به تناسب سوگندهاي گذشته در معنی از همه
مناسبتر است نخست اینکه منظور روز عید و روز عرفه باشد که با شبهاي دهگانه آغاز ذيالحجّه مناسبت کامل دارد و
مهمترین قسمتهاي مناسک حج در آنها انجام میشود و یا اینکه نمازهاست به تناسب سوگند به فجر که وقت
سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است به خصوص اینکه هردو تفسیر در روایاتی که از معصومین علیهمالسلام
نقل شده نیز وارد است.
-1 الف و لام عهد ؛اشارهبه سابقه یاخاطره ذهنی یاذکري جملهاست .
( جزء سیام ( 169
شب نشانه عظمت خداست
4 وَ اللَّیْلِ اِذا یَسْرِ
و به شب هنگامی که ( به سوي روشنایی روز ) حرکت میکند سوگند ( که پروردگارت در کمین ظالمان است ) .
به معنی راه رفتن در شب است . چه تعبیر جالبیکه راه « مفردات » در « راغب » بر وزن شما ) به گفته ) « سُري » از ماده « یَسْر »
رفتن را به خود شب نسبت داده است ، آن هم راه رفتن در شب .
گویی شب موجود زندهاي است و داراي حس و حرکت که در تاریکی خود گام برمیدارد و به سوي صبحی روشن حرکت
میکند . آري قسم به آن تاریکی یادشده که رو بهسوي روشنایی است ، تاریکی متحرك نه ایستا و ثابت ، تاریکی آنگاه
وحشتناك است که به صورت ثابت درآید ، اما اگر در آن حرکتی باشد به سوي نور ، پرارزش است . در اینکه منظور از شب در
اینجا چیست ، آیا همه شبها است یا شب خاصی ، باز در میان مفسران گفتگو است ، اگر الف و لام آن به معنی
170 ) سوره فَجر )
صفحه 68 از 137
عموم باشد ، تمام شبها را شامل میشود که خود آیتی است از آیات خدا و پدیدهاي است از پدیدههاي مهم آفرینش . و اگر الف
» و لام آن عهد باشد ، اشاره به شب معینی است و به تناسب سوگندهاي گذشته منظور شب عیدقربان است که حاجیان از عرفات به
مشعرالحرام ) و بعد از گذراندن شب را در آن وادي مقدس به هنگام طلوع آفتاب بهسوي سرزمینمنا روانمیشوند (این ) « مزدلفه
تفسیر در روایاتیکه از معصومین نقل شده نیز آمده است) .( 1) کسانی که از نزدیک منظره آن شب را در عرفات و مشعر دیدهاند ،
میدانند که چگونه از هر گوشه و کنار هزاران هزار نفر در حال حرکتند ، گویی احساس میکند که شب با تمام وجودش در آنجا
حرکت میکند ، درست است که حجّاج در حرکتند اما این حرکت عمومی به قدري گسترده است که گویی تمام زمین و زمان در
حرکت است و این تنها
. جلد 5 ، صفحه 571 ، « نور الثقلین » -1
( جزء سیام ( 171
وقتی احساس میشود که انسان شب عید را در آن سرزمین باشد و معنی این آیه را با چشمان خود ببیند . بههرحال شب به هرمعنی
بودهباشد (عام یا خاص) ازآیات عظمتالهی است و از موضوعات پراهمیت عالم هستی ، شب حرارت هوا را تعدیل میکند و به
لیله جمع » همه موجودات آرامش میبخشد و جوّ آرامی براي راز و نیاز به درگاه خدا فراهم میسازد و اما شب عیدقربان که آن را
مینامند، آن نیزاز عجیبترین شبهاي سال درآن وادي مقدس مشعرالحرام است . به هر حال پیوند این قسمهاي پنجگانه ( «
سوگند به فجر ، شبهاي دهگانه ، زوج ، فرد و شب به هنگامی که حرکت میکند ) در صورتی که همه را ناظر به ایام ذيالحجّه
و مراسم بزرگ حج بدانیم ، روشن است . در غیراین صورت اشاره به مجموعهاي از حوادث مهم عالم تکوین و تشریع شده که
نشانههایی هستند از عظمت خداوند و پدیدههایی هستند شگفتانگیز در عالم هستی .
5 هَلْ فی ذلِکَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ
172 ) سوره فَجر )
آیا در آنچه گفته شد، سوگند مهمی براي صاحبان خرد نیست؟
بر وزن ) « حجر » در اینجا به معنی عقل است و در اصل به معنی" منع "میباشد ، مثلًا گفته میشود قاضی فلانکس را « حِجْر »
گفته میشود چون محلی است محفوظ و « حجره » ، زجر ) کرد، یعنی او را ازتصرف در اموالش ممنوع ساخت و یا اینکه به اطاق
بر وزن فکر ) گفته میشود، بهخاطر حفظ و منعدیگران و از آنجا ) « حجر » ممنوع از اینکه دیگران وارد آن شوند و به دامان نیز
شده، همانگونهکه خود واژه عقل نیز به معنی" منع" « حجر » نیز انسان را از کارهاينادرستمنعمیکند، ازآنتعبیر به « عقل » که
چیزي که این ) « مقسّم به » میگویند . در اینکه « عقال » ، است، لذابهطنابیکهبر زانويشتر میبندند تا مانعحرکت او شود
پروردگارتو )« اِنَّ رَبَّکَلَبِالْمِرْصاد » سوگندها بهخاطر آنیادشده است ) چیست، دو احتمال وجود دارد؛ نخست اینکه جمله
درکمینگاه است) جواب این قسمها است. دیگر اینکه جواب قسم محذوف است و آیات آینده که سخن از مجازات طغیانگران
به . « قسم به آنچه گفته شد که ما کفار و طغیانگران را عذاب میکنیم » : میگوید ، گواه بر آن است و در معنی چنین است
این ترتیب قسم و مقسم به روشن میگردد .
( جزء سیام ( 173
نهازنعمتشمغرورباشونهازسلبنعمتمأیوس
15 فَاَمَّا الاِْنْسانُ اِذا مَا ابْتَلیهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّیاَکْرَمَنِ
اما انسان هنگامیکه خداوند اورا براي آزمایش اکرام میکندونعمتمیبخشد(مغرورمیشودو)میگوید:پروردگارم مرا گرامی
صفحه 69 از 137
داشته .
او نمیداند که آزمایش الهی گاه با نعمت است و گاه با انواع بلا ، نه روي آوردن نعمت باید مایه غرور گردد و نه بلاها مایه یأس
و نومیدي ولی این انسان کمظرفیت در هر دو حال هدف آزمایش را فراموش میکند ، به هنگام روي آوردن نعمت چنان
میپندارد که مقرب درگاه خدا شده و این نعمت دلیل آن قرب است .
16 وَ اَمّا اِذا مَا ابْتَلیهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی اَهانَنِ
174 ) سوره فَجر )
و اما هنگامی که براي امتحان روزي را بر او تنگ بگیرد، مأیوس میشود و میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده .
یأس سر تا پاي او را فرامیگیرد و از پروردگارش میرنجد و ناخشنود میشود ، غافل از اینکه اینها همه وسایل آزمایش و امتحان
او است ، امتحانی که رمز پرورش و تکامل انسان و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب
است .
کاهش یا افزایش نعمتها ، امتحان الهی است
این دو آیه هشدار میدهد که نه اقبال نعمت دلیل بر تقرّب به خداست و نه ادبار نعمت دلیل بر دوري از حق ، اینها مواد مختلف
امتحانی است که خداوند طبق حکمتش هر گروهی را به چیزي آزمایش میکند ، این انسانهاي کمظرفیتند که گاه مغرور و گاه
وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الاِْنْسانِ اَعْرَضَ وَنَا بِجانِبِهِ وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذوُ دُعآءٍ » : نیز آمده است « فُصِّلَت » مأیوس میشوند . در آیه 51
عَریضٍ : هنگامی که نعمتی به انسان میدهیم ، روي میگرداند و با تکبر از حق
( جزء سیام ( 175
آمده « هود » و در آیه 9 سوره . « دور میشود، اما هنگامی که مختصر ناراحتی به او برسد ، پیوسته دعا میکند و بیتابی مینماید
وَ لَئِنْ اَذَقْنَا الاِْنْسانَ مِنّا رَحْمَ ۀً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ اِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ : هرگاه ما به انسان رحمتی بچشانیم ، سپس از او بگیریم ، » : است
این دو آیه علاوه بر اینکه مسأله آزمایش الهی را از طرق مختلف گوشزد میکند ، این نتیجه را نیز . « نومید و ناسپاس میشود
میبخشد که هرگز نباید برخوردار شدن از نعمتها و یا محرومیت از آن را دلیل بر شخصیت و مقام در پیشگاه خداوند و یا دوري
از ساحت مقدس او بدانیم ، بلکه معیار همیشه و همهجا ایمان و تقواست . چه بسا پیامبرانی که به انواع مصائب در این دنیا گرفتار
شدند و در مقابل چه بسیار کفار ستمگري که از انواع نعمتها برخوردار بودند و این است طبیعت زندگی دنیا . در ضمن ، این آیه
اشاره سربستهاي به فلسفه بلاها و حوادث دردناك نیز میکند و همه آنها را آزمایش الهی میداند .
اي صاحب نفس مطمئنه
176 ) سوره فَجر )
27 یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ
تو اي روح آرام یافته .
28 اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ راضِیَۀًمَرْضِیَّۀً
به سوي پروردگارت بازگرد، در حالیکه هم تو از او خشنودي و هماو ازتوخشنود است.
29 فَادْخُلی فی عِبادي
و در سلک بندگانم داخل شو .
صفحه 70 از 137
30 وَ ادْخُلی جَنَّتی
و در بهشتم ورود کن .
و مؤمنانی که در میان طوفان عظیم آخرت از آرامش کامل برخوردارند ، پرداخته و آنها « نفوس مطمئنّه » در آیات مورد بحث از
را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته است . چه تعبیرات جالب و دلانگیز و روحپروري که لطف و صفا و آرامش و اطمینان
از آن میبارد ، دعوت مستقیم پروردگار براي بازگشت به سوي مالک و مربی
( جزء سیام ( 177
و مصلحشان . دعوتی که آمیخته با رضایت طرفینی است ، رضایت عاشق و دلداده از معشوق و رضایت محبوب و معبود حقیقی . و
بهدنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سراو نهادن و به لباس بندگی مفتخرش کردن و در سلک خاصان درگاه او را جاي دادن . و
دعوتی ، عجب 􀀀􀀀 سپس دعوتاز او براي ورود بهبهشت که نشانمیدهد میزبان این میهمانی تنها و تنها ذات مقدس اوست ،
اشاره به آرامشی است که در « مُطْمَئِنَّه » در اینجا همان" روح آدمی "است و تعبیر به « نَفْس » میزبانی و عجب میهمانی . منظور از
« اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب : بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام میگیرد » : پرتو ایمان پیدا و حاصل شده ، چنان که قرآن میگوید
28 / رعد ) . چنین نفسی هم اطمینان به نعمتهاي الهی دارد و هم به راه و روشی که برگزیده مطمئن است ، هم در اِقبال و هم )
در اِدبار دنیا، هم درطوفانها و هم درحوادث و بلاها و از همه بالاتر در آن هول و وحشت واضطراب عظیم قیامت نیز آرام است .
منظور از بازگشت بهسوي پروردگار، به عقیده جمعیاز
178 ) سوره فَجر )
مفسران" بازگشت به ثواب و رحمت الهی "است ، ولی بهتر آن است که گفته شود بازگشت به سوي خود اوست ، یعنی در جوار
قُرب او جاي گرفتن ، بازگشتی معنوي و روحانی نه مکانی و جسمانی . آیا این دعوت به بازگشت به سوي پروردگار تنها در قیامت
است و یا از لحظه جان دادن و پایان گرفتن عمر ؟ سیاق آیات البته مربوط به قیامت است ، هرچند تعبیر خود این آیه مطلق و
به خاطر آن است که تمام وعدههاي پاداش الهی را بیش از آنچه تصور میکرد ، قرین واقعیت « راضِ یَۀ » گسترده است . تعبیر به
به خاطر « مَرْضِیَّۀ » میبیند و آنچنان فضل و رحمت الهی شامل حال او میگردد که یکپارچه رضا و خشنودي میشود و اما تعبیر به
این است که مورد قبول و رضایت دوست واقع شده است . چنین بندهاي باچنان اوصاف و بارسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل ،
حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است ، دریافته و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده و مسلما جایی
جز بهشت براي او نیست . در بعضی از تفاسیر آمده است که این
( جزء سیام ( 179
نازل شده ، ولی باتوجه به اینکه این سوره مکی است ، این در حقیقت نوعی تطبیق است نه « حمزه سیّدالشّ هداء » آیات در مورد
آیا » : از امام صادق نقل شده میخوانیم که : یکی از یارانش پرسید « کافی » شأن نزول . جالب اینکه در روایتی که در
نه به خدا سوگند ، هنگامی که فرشته مرگ براي قبض روحش میآید، » : فرمود ؟ « ممکناست مؤمناز قبضروحش ناراضی باشد
اظهار ناراحتی میکند، فرشته مرگ میگوید: اي ولیّ خدا ناراحت نباش! سوگند به آنکسکه محمد صلیاللهعلیهوآله را مبعوث
کرده، من بر تو مهربانترم از پدر مهربان، درست چشمهایت را بگشا و ببین. او نگاه میکند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و
امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهاالسلام و حسن و حسین و امامان علیهمالسلام از ذریه او را میبیند . فرشته به او میگوید : نگاه کن
این رسول خدا و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهمالسلام دوستان تو هستند . او چشمانش را باز میکند و نگاه
یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ » : میکند ، ناگهان گویندهاي ازسوي پروردگار بزرگ ندامیدهد و میگوید
180 ) سوره فَجر )
صفحه 71 از 137
الْمُطْمَئِنَّۀ : اي کسی که به محمد و خاندانش اطمینان داشتی ، بازگرد به سوي پروردگارت ، در حالی که تو به ولایت آنها راضی
هستی و او با ثوابش ازتو خشنود است ، داخل شو درمیان بندگانم یعنی محمد و اهل بیتش علیهمالسلام و داخل شو در بهشتم ، در
(1). « این هنگام چیزي براي انسان محبوبتر از آن نیست که هرچه زودتر روحش از تن جدا شود و به این منادي بپیوندد
خداوندا! ما را به چنان آرامشی مفتخر فرما که شایسته این خطاب بزرگ شویم.
پایان سوره فَجر
. جلد 3، بابُ اَنَّ الْمُؤْمِنَ لایُکْرَهُ عَلی قَبْضِ رُوحِه،حدیث 2 ، « کافی » -1
( جزء سیام ( 181
سوره بَلَد
سوگند به مکّه مکرّمه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ
قسم به این شهر مقدس (مکه) .
سنت قرآن در بسیاري از موارد بر این است که بیان حقایق بسیار مهم را با سوگندشروعمیکند، سوگندهایی که خود نیز سبب
حرکت اندیشه و فکر و عقل انسان است ، سوگندهایی که ارتباط خاصی با همان مطلب موردنظر دارد ، در اینجا نیز براي بیان این
واقعیت که زندگیانساندردنیاتوأمبادرد و رنجاست، ازسوگندتازهايشروع میکند.
2 وَ اَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ
شهري که تو ساکن آن هستی .
صریحا نیامده است ، ولی با توجه به « مکه » گرچه در این آیات نام
182 ) سوره بَلَد )
مکّی بودن سوره از یکسو و اهمیت فوق العاده این شهر مقدس از سوي دیگر ، پیداست که منظور همان مکه است و اجماع مفسران
نیز بر همین است . البته شرافت و عظمت سرزمین مکه ایجاب میکند خداوند به آن سوگند یاد نماید، چراکهنخستین مرکزتوحید و
عبادتپروردگاردر اینجا ساخته شده و انبیاي بزرگ گِرد اینخانه طواف کردهاند ، ولی این آیه ، مطلب تازهاي دربردارد ،
میگوید این شهر به خاطر وجود پُرفیض و پُربرکت تو چنانعظمتی بهخود گرفته که شایسته این سوگند شده است .
ارزش سرزمینها به ارزش انسانهاي مقیم در آن است
حقیقت ایناست که ارزش سرزمینها به ارزش انسانهاي مقیم در آن است ، مبادا کفار مکه تصورکنند اگر قرآن به این سرزمین
قسم یاد میکند ، براي وطن آنها و یا کانون بتهایشان اهمیت قائل شده است ، نه چنین نیست ، تنها ارزش این شهر ( گذشته از
سوابق تاریخی خاص آن ) به خاطر وجود ذیجود بنده خاص خدا محمد صلیاللهعلیهوآله است .
3 وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ
( جزء سیام ( 183
صفحه 72 از 137
و قسم به پدر و فرزندش (ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح) .
سوگند یادشده و « مکه » اسماعیل ذبیح است و با توجه به اینکه در آیه قبل به شهر « وَلَد » ابراهیم خلیل و منظور از « والِد » منظور از
میدانیم ابراهیم و فرزندش بنیانگذار کعبه و شهر مکه بودند ، این تفسیر بسیار مناسب بهنظر میرسد، خصوصا اینکه عرب جاهلی
نیز براي حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوقالعادهاي قائل بود و به آنها افتخار میکرد و بسیاري از آنها نَسَب خود را به آن
دو میرساندند .
4 لَقَدْ خَلَقْنَاالاِْنْسانَ فیکَبَدٍ
که ماانسانرا در رنجآفریدیم (و زندگیاو مملو از رنجهاست).
هرچه باشد ، مفهوم فعلی آن همان رنج و ناراحتی است . آري انسان از آغاز زندگی حتّی از آن لحظهاي که « کَبَد » ریشه لغت
نطفه او در قرارگاه رَحِم واقع میشود ، مراحل زیادي از مشکلات و درد و رنجها را طی میکند تا متولد شود و بعد از تولد در
دوران طفولیت و سپس جوانی و از همه مشکلتر دوران پیري ، مواجه با انواع مشقتها و
184 ) سوره بَلَد )
رنجها است و ایناست طبیعت زندگی دنیا و انتظار غیر آن داشتن اشتباه است . نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء اللّه نیز نشان میدهد
که زندگی اینگلهاي سرسبدآفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرین بود ، هنگامی که دنیا براي آنها چنین باشد ، وضع
براي دیگران روشن است . و اگر افراد یا جوامعی را میبینیم که به ظاهر درد و رنجی ندارند، بر اثر مطالعات سطحی ما است و لذا
وقتی نزدیکتر میشویم ، به عمق درد و رنجهايهمین صاحبانزندگی مرفه آشنا میگردیم و یا اینکه براي
مدتیمحدودوزمانیاستثنائیاستکه قانون کلی جهان را بر هم نمیزند .
نعمت چشم و زبان و هدایت
8 اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ
آیا براي او (انسان) دو چشم قرار ندادیم ؟
مهمترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است ، شگفتیهاي چشم به اندازهاي است که به راستی انسان را به خضوع در « چشم »
مقابل خالق آن وامیدارد ، طبقات هفتگانه چشم که به نامهاي صلبیه
( جزء سیام ( 185
(قرنیه) ، مشیمیه ، عنبیه ، جلدیه ، زلالیه ، زجاجیه و شبکیه نامیده شده ، هرکدام ساختمان عجیب و ظریف و شگفتانگیزي دارد
که قوانین فیزیکی و شیمیایی مربوط به نور و آیینهها به دقیقترین وجهی در آنها رعایت شده ، به طوري که پیشرفتهترین دوربینهاي
دقیق عکاسی در برابر آن موجود بیارزشی است و به راستی اگر در تمام دنیا جز انسان و در تمام وجود انسان جز چشم چیز
دیگري نبود ، مطالعه شگفتیهایش براي شناخت علم و قدرت عظیم پروردگار یکتا کافی بود .
شگفتیهاي چشم
چشم را معمولًا به یک دستگاه دوربین عکاسی تشبیه میکنند که با عدسی بسیار ظریف خود از صحنههاي مختلف عکسبرداري
منعکس میشود و از آنجا به وسیله اعصاب بینایی به مغز منتقل میگردد . « شبکیه چشم » میکند ، عکسهایی که به جاي فیلم روي
این دستگاه عکسبرداري فوقالعاده ظریف و دقیق ، در شبانهروز ممکن است هزاران هزار عکس از صحنههاي مختلف بردارد ولی
از جهات زیادي
صفحه 73 از 137
186 ) سوره بَلَد )
قابل مقایسه حتی با پیشرفتهترین دستگاههاي عکسبرداري و فیلمبرداري نیست ، زیرا: 1 دریچه تنظیم نور ( دیافراگم ) در این عضو
است، به طور خودکار در برابر نور تغییرشکل داده ، در مقابل نور قوي تنگتر و در مقابل نور ضعیف « مردمک چشم » که همان
گشادتر میشود ، درحالیکه دستگاههاي عکاسیرا باید به وسیله اشخاص تنظیم کرد. 2 عدسیچشم برخلاف تمامعدسیهایی
5 میلیمتر است و گاه قطر آن تا 8 / که در دوربینهاي عکاسی دنیا به کار رفته ، دایما تغییر شکل میدهد ، بهطوريکه گاه قطر آن 1
میلیمتر میرسد تا آماده عکسبرداري از صحنههاي دور و نزدیک شود و این کار بهوسیله عضلاتی که اطراف عدسی را گرفتهاند و
آن را میکشند یا رها میکنند ، انجام میشود ؛ بهطوريکه یک عدسی چشم به تنهایی کار صدهاعدسیراانجاممیدهد. 3
ایندستگاهعکاسیدرچهار جهت مختلف حرکت میکند و میتواند به کمک عضلات چشم به هر طرف حرکت کرده و
فیلمبرداريکند. 4 نکته مهمدیگر اینجاست که در
( جزء سیام ( 187
دوربینهاي عکاسی باید فیلمها را عوض کنند و یک حلقه فیلم که تمام شد ، باید حلقه دیگري جاي آن بگذارند، اما چشمهاي
انسان در تمام طول عمر فیلمبرداري میکند بیآنکه چیزي از آن عوض شود ، این بهخاطر آن است که در قسمت شبکیّه چشم که
که داراي ماده بسیار حسّاسی در « استوانهاي » و « مخروطی » تصویرها روي آن منعکس میشود ، دو رقم سلول وجود دارد ؛ سلولهاي
برابر نور است و با کمترین تابش نور تجزیه میشود و امواجی به وجود میآورد که به مغز منتقل میشود و بعد اثر آن زایل میشود
و شبکیه مجددا آماده فیلمبرداري جدید خواهد شد. 5 دوربینهاي عکاسی از موادي بسیار محکم ساختهشدهاست
ولیدستگاهعکاسیچشم بهقدري ظریفو لطیف است که با مختصر چیزي خراش مییابد و به همین جهت در محفظه محکم
برايفیلمبردارانوعکاسان مسأله « تنظیم نور » استخوانی قرار گرفته اما در عین ظرافت بسیار از آهن و فولاد پُردوامتر است. 6 مسأله
بسیار مهمی است و براي اینکه تصویرها روشن باشد ، گاهی لازم است
188 ) سوره بَلَد )
چندین ساعت مشغول تنظیم نور و مقدمات آن باشند، درحالیکه چشم در هر شرایطی از نور قوي و متوسط و ضعیف حتی در
تاریکی به شرط آنکه نور بسیار کمی در آنجا باشد ، عکسبرداري میکند و این از عجایب چشم است. 7 گاهی ما از روشنایی به
تاریکی میرویم و یا لامپهاي برق دفعتا خاموش میشود ، در آن لحظه مطلقا چیزي را نمیبینیم ولی با گذشتن چند لحظه چشم ما
به طور خودکار وضع خود را با آن نور ضعیف تطبیق میدهد ، به طوري که وقتی به اطراف خود نگاه میکنیم ، تدریجا اشیاء
زیاديرا میبینیم و میگوییم : چشم ما به تاریکی عادت کرد و این تعبیر" عادت "که با زبان ساده اداء میشود ، نتیجه مکانیسم
بسیار پیچیدهاي است که در چشم قرار دارد و میتواند خود را در زمان بسیار کوتاهی با شرایط جدید تطبیق دهد . عکس این معنی
به هنگامی که از تاریکی به روشنایی منتقل میشویم ، نیز صادق است ، که در آغاز چشم ما تحمل نور قوي را ندارد ولی بعد
ازچند لحظه خودرا با آن تطبیق میدهد و به اصطلاح عادت میکند ، این
( جزء سیام ( 189
امور هرگز دردستگاههاي فیلمبرداري وجودندارد 8 دستگاههاي فیلمبرداري از فضاي محدودي میتوانند فیلم تهیه کنند ، در حالی
که چشم انسان تمام نیمدایره افق را که در مقابل او قرار دارد ، میبیند و به تعبیر دیگر ما تقریبا 180 درجه دایره اطراف خود را
میبینیم در حالی که هیچ دستگاه عکاسی چنین نیست. 9 از مطالب عجیب و جالباینکه دوچشم انسانکه هرکدامدستگاه مستقلّی
است ، چنان تنظیم شده که عکسهاي حاصل از آنهادرست روي یک نقطهمیافتد، به طوري که اگر کمی این تنظیم به هم بخورد ،
دوبین) این معنی مشاهده میشود. 10 نکته ) « احول » انسان با دو چشمش جسم واحدرا دوجسممیبیند. همانگونهکهدراشخاص
صفحه 74 از 137
جالب دیگر اینکه تمام صحنههایی که چشم از آن عکسبرداري میکند ، به طور وارونه روي شبکیه چشم میافتد،
درحالیکهماهیچچیزرا وارونهنمیبینیم، اینبه خاطر عادت کردن چشم و حفظ نسبت اشیاء با یکدیگر میباشد. 11 سطح چشم باید
دایما مرطوب باشد بهطوريکه اگر چند ساعتی خشک شود،
190 ) سوره بَلَد )
ضربه شدیدي بر آن وارد میگردد . این رطوبت دایمی از غدههاي اشک تأمین میشود که از یکسو وارد چشم شده و از رگهاي
بسیار باریک و ظریفی که در گوشه چشمان قرار دارد ، بیرون میرود و به بینیها منتقل میشود و بینی را نیز مرطوب میکند . اگر
غدههاي اشک بخشکد ، چشم به خطر میافتد و حرکت پلکها غیر ممکن میشود و اگر بیش از حد فعالیت کند ، دایما اشک بر
صورت جاري میشود ، یا اگر راه باریک فاضلاب چشم بسته شود ، باید دایما دستمالی به دست داشته باشیم و آبهاي زیادي را از
صورت خشک کنیم و چه فاجعه بزرگی است. 12 ترکیب اشک (آب چشم) ترکیب پیچیدهاياست و از بیشاز ده عنصر تشکیل
مییابد که درمجموع بهترین و مناسبترین مایع براي نگهداري چشم است . خلاصه اینکه عجایب چشم به قدري زیاد است که
باید روزها نشست و درباره آن سخن گفت و کتابها نوشت و با تمام اینها ماده اصلی آنرا که مینگریم، تقریبا" یک تکه پیه"
شگفتا از این انسان که با یک قطعه پیه میبیند و با قطعه گوشتی » : بیشتر نیست. امیر مؤمنان علی در آن سخن پُرمایهاش میفرماید
و این کارهاي بزرگ حیاتی را با وسایل کوچک انجام ) .« سخن میگوید و با استخوانیمیشنود و ازشکافی نفسمیکشد
( میدهد).( 1
( جزء سیام ( 191
آیا به اهمیت زبان و لبهاي خود توجه کردهاید؟!
9 وَ لِسانا وَ شَفَتَیْنِ و یک زبان و دو لب .
مهمترین وسیله ارتباط انسان با انسانهاي دیگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومی به قوم دیگر و از نسلی به نسل « زبان »
دیگر است و اگر این وسیله ارتباطی نبود ، هرگز انسان نمیتوانست تا این حد در علم و دانش و تمدن مادي و مسایل معنوي ترقی
کند . در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم : خداوند متعال به فرزندان آدم
. کلمات قصار ، حدیث 8 ، « نهج البلاغه » -1
192 ) سوره بَلَد )
یَابْنَ آدَمَ اِنْ نازِعَکَ لِسانُکَ فیما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ اَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطِبْقَتَیْنِ فَاطْبِقْ وَ اِنْ نازِعَکَ بَ َ ص رُكَ اِلی بَعْضِ ما » : میگوید
حَرَّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ اَعَنْتُکَ عَلَیْهِ بِطِبْقَتَیْنِ فَاطْبِقْ...: ايفرزند آدم اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند ، من دو لب را براي
جلوگیري از آن در اختیار تو قرار دادهام، لبرا فروبند و اگر چشمت بخواهد تو را به سوي حرام ببرد ، من پلکها را در اختیارتو
(1) .«... قراردادهام، آنها را فروبند
نیز به نوبه خوداز اعضاء بسیار شگفتانگیز بدن است و وظایف سنگینی بر عهده دارد ، علاوه بر اینکه کمکمؤثري در بلع « زبان »
غذا میکند ، در جویدن نیز نقش مهمی دارد ، مرتبا لقمه غذا را به زیر چکش دندانها سوق میدهد ، اما این کار را به قدري
ماهرانه انجام میدهد که خود را از ضربات دندان دور نگه میدارد ، در حالی که دایما کنار آن و چسبیده به آن است . گاه ندرتا
هنگام جویدن غذا زبان خود را
. جلد 5 ، صفحه 581 ، « نورالثقلین » -1
( جزء سیام ( 193
صفحه 75 از 137
جویدهایم و فریاد ما بلند شده و فهمیدهایم که اگر آن مهارت در زبان نبود ، چه بر سر ما میآمد ؟ درضمن بعد از خوردن غذا ،
فضاي دهان و دندانها را جاروب و تمیز میکند . و ازاینکارها مهمتر مسأله سخن گفتن است که با حرکات سریع و منظم و
پیدرپی در جهات ششگانه انجام میگیرد . جالب اینکه خداوند براي حرف زدن وسیلهاي در اختیار انسانها قرار داده که بسیار
آسان و در دسترس همه است ، نه خستگی میآورد و نه ملالی حاصل میشود و نه هزینهاي دارد . و از آن عجیبتر مسأله استعداد
تکلّم در انسان است که در روح آدمی به ودیعت گذارده و انسان میتواند جملهبنديهاي زیادي را در بینهایت شکل مختلف
براي تعبیر از مقاصد فوقالعاده متنوع خود انجام دهد . و باز از آن مهمتر استعداد وضع لغات مختلفی است که با مطالعه هزاران زبان
اولًا نقش مؤثري در تکلّم دارند ، ؛ « لبها » . « اَلْعَظَمَۀُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار » که در دنیا موجود است ، اهمیت آن آشکار میشود ، راستی
چراکه بسیاري از مقاطع حروف بهوسیله لبها ادا میشود و از این گذشته لبها کمک زیادي به جویدن غذا و حفظ رطوبت دهان و
نوشیدن آب میکند و اگر نبودند ، مسأله خوردن و آشامیدن انسان و حتی چهره او بر اثر جریان آب دهان به بیرون و عدم قدرت
بر اداء بسیاري از حروف ، وضع اسفانگیزي داشت .
194 ) سوره بَلَد )
10 وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ
و او را به خیر و شرّش هدایت نمودیم .
ما او را از خیر و شر آگاه کردیم) ، علاوهبراینکه مسأله اختیار و آزادي اراده انسان را بیان میکند ، ) « وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ » جمله
و « بلند بوم » که به سرزمینهاي پَست گفته میشود ، یابه تعبیر دیگر « تهامه » مکان مرتفع است ( در مقابل « نَجْد » باتوجه به اینکه
است و در اینجا کنایه از خیر و شر و مسیر سعادت و شقاوت است ) اشارهبه این است که پیمودن راه خیر ، خالی از « پَست بوم »
مشکلاتو زحمت و رنج نیست، همانگونه که بالارفتناز زمینهاي مرتفع مشکلاتی دارد ، حتی پیمودن راه شر نیز مشکلاتی دارد
، چه بهتر که
( جزء سیام ( 195
را « راه و چاه » را در اختیار انسان گذارده و هم « آفتاب » و « دیده بینا » انسان با سعی و تلاشش راه خیر را برگزیند . آرياو هم
در این چند جمله کوتاه به سه نعمت مهم مادي و یک نعمت بزرگ معنوي که همه .« تا آدمی بنگرد پیشپاي خویش » ، نشانداده
از عظیمترین نعمتهاي الهی است ، اشاره نموده است ؛ نعمت چشمها و زبان و لبها از یکسو و نعمت هدایت و معرفت
خیر و شرّ از سوي دیگر .
« نَجْدَیْن » هدایت به
است، در حدیثی از پیغمبر اکرم « شر » و راه « خیر » چنانکه گفتیم، به معنی بلندي یا سرزمین بلند است و در اینجامنظور راه « نَجد »
یا اَیُّهَا النّاسُ هُما نَجدان ؛ نَجْ دُ الْخَیْرِ وَ نَجْ دُ الشَّرِّ ، فَما جَعَلَ نَجْدَ الشَّرِّ اَحَبُّ اِلَیْکُمْ مِنْ نَجْدِ » : صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که فرمود
الْخَیْرِ: ايمردم دو سرزمین مرتفع وجوددارد؛ سرزمینخیر و سرزمینشر و هرگزسرزمین شرنزد شمامحبوبتراز سرزمینخیر قرار داده
1) بدون شک ).« نشده است
. جلد 10 ، صفحه 494 ، « مجمع البیان » -1
196 ) سوره بَلَد )
و مسؤولیت، بدون شناخت و آگاهی ممکن نیست و خداوند طبق آیه فوق این آگاهی را در اختیار انسانها قرار داده « تکلیف »
است. این آگاهی از سه طریق انجام میگیرد : از طریق ادراکات عقلی و استدلال، از طریق فطرت و وجدان بدون نیاز به استدلال و
صفحه 76 از 137
از طریق وحی و تعلیمات انبیاء و اوصیاء و آنچه را مورد نیاز بشر در پیمودن مسیر تکامل است، خداوند به یکی از این سه طریق یا
در بسیاري از موارد با هر سه طریق به او آموخته است. قابل توجه اینکه در حدیث تصریح شده که پیمودن یکی از این دو راه بر
طبع آدمی آسانتر از دیگري نیست و این در حقیقت تصور عمومی را که انسان تمایل بیشتري به شرور دارد و پیمودن راه شر براي
او آسانتر است، نفی میکند . و به راستی اگر تربیتهاي غلط و محیطهاي فاسد نباشد، عشق و علاقه انسان به نیکیها بسیار زیاد
سرزمین مرتفع) در ) « نَجْد » است و شاید تعبیر به
( جزء سیام ( 197
مورد نیکیها بهخاطر همین است ، زیرا زمینهاي مرتفع هواي بهتر و جالبتري دارند و در مورد شرور، از باب تغلیب است. بعضی
نیز گفتهاند این تعبیر اشاره به ظهور و بروز و آشکار بودن راه خیر و شر است، همانگونه که یک سرزمین مرتفع کاملًا نمایان است .
پایان سوره بَلَد
198 ) سوره بَلَد )
سوره شَمس
سوره شَمس
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها
بهخورشید و گسترشنور آنسوگند .
در اصل به معنی " گسترش نور آفتاب "است و این در هنگامی است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همهجا را « ضُ حی »
اطلاق شده است . « ضُحی » فراگیرد، سپس به آن موقع از روز نیز
به خاطر اهمیت آن است ، چراکه درواقع موجب سلطه نور آفتاب بر زمین است . سوگندهاي پیدرپی و « ضُحی » تکیه بر خصوص
سوگند است و بیشترین تعداد « هفت » سوگند و به حساب دیگر « یازده » مهمی که در آغاز این سوره آمده ، به یک حساب
سوگندهاي قرآن را در خود جاي داده و به خوبی نشان میدهد که مطلب مهمی در اینجا مطرح است ، مطلبی به عظمت آسمانها و
زمین و خورشید و ماه ،
( جزء سیام ( 199
مهمترین و سازندهترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی « خورشید » . مطلبی سرنوشتساز و حیاتبخش
است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار میرود ، منابع دیگر « حرارت » و « نور » دارد ، زیرا علاوه بر اینکه منبع
حیاتی نیز از آن مایه میگیرند ؛ وزش بادها ، نزول بارانها ، پرورش گیاهان ، حرکت رودخانهها و آبشارها و حتی پدید آمدن منابع
انرژيزا همچون نفت و زغالسنگ هرکدام اگردرست دقت کنیم ، بهصورتی با نور آفتاب ارتباط دارد، بهطوريکه اگر روزي
اینچراغ حیاتبخش خاموش گردد ، تاریکی و سکوت و مرگ همهجا را فرا خواهد گرفت .
نقش خورشید در عالم حیات
خورشیدکه مرکزمنظومه شمسی و رهبر و سالارکواکب آن است، برکات و آثارفراوانی به شرح زیر دارد: 1 زندگی بشر و تمام
صفحه 77 از 137
موجودات زنده دیگر در درجه اول نیاز به حرارت و نور دارد و این دو ماده حیاتی بهوسیله این کره عظیم آتشین به طور کاملًا
متعادلی تأمین
200 ) سوره شَمس )
میشود. 2 تمامموادغذاییبهوسیله نورآفتاب تأمینمیشود، حتی موجوداتی که در اعماق دریاها زندگی میکنند ، از گیاهانی
استفاده میکنند که در سطح اقیانوسها در پرتو نور آفتاب و در لابلاي امواج آب پرورش مییابد و تهنشین میشود و یا اگر
موجودات زنده از یکدیگر تغذیه میکنند ، باز غذاي گروهی از آنان از گیاهان و نباتات است که بدون نور خورشید پرورش
نمییابند. 3 تمام رنگها ، زیباییها و جلوههایی که در جهان طبیعت میبینیم ، به نوعی با تابش آفتاب ارتباط دارد و این معنی
در علوم مختلف مخصوصا فیزیک ثابت شده است. 4 بارانهايحیاتبخشازابرهافرومیریزند و ابرهاهمان بخاراتی هستند که از
تابش خورشید برصفحه اقیانوسها به وجود میآیند ، بنابراین تمام منابع آب که از باران تغذیه میشوند ، اعم از نهرها ، چشمهها ،
قناتها و چاههاي عمیق از برکات نور آفتاب است . 5 بادهاکه وظیفه تعدیل هوا و جابجا کردن ابرها و تلقیح نباتات و منتقل
ساختن گرما و سرما از مناطق گرم به سرد و از مناطق سرد به گرم
( جزء سیام ( 201
را بر عهده دارند ، بر اثر تابش نور آفتاب و تغییر درجه حرارت مناطق مختلف روي زمین به وجود میآیند و به این ترتیب آنها نیز
از آفتاب مایه میگیرند. 6 مواد و منابع انرژيزا اعم از آبشارها ، سدهاي عظیمی که در مناطق کوهستانی ایجاد میکنند ، منابع
نفت و معادن زغال سنگ ، همه آنها به نوعی با آفتاب ارتباط دارند که اگر او نبود ، هیچ یک از این منابع وجود نداشت و تمام
حرکتها در صفحه زمین مبدل به سکون میشد. 7 بقاء نظام منظومه شمسی به خاطر تعادل جاذبه و دافعهاي است که میان کره
آفتاب از یکسو و سیاراتی که دور آن میگردند ، از سوي دیگر وجود دارد و به این ترتیب خورشید نقش بسیارمهمی در نگهداري
این سیارات در مدارات خود دارد . از مجموع این سخنان استفاده میکنیم که اگر خداوند نخستین سوگند را از
خورشید شروع کرده ، چه دلیلی داشته است ؟
2 وَ الْقَمَرِ اِذا تَلیها
و به ماه در آن هنگام که بعد از آن درآید .
202 ) سوره شَمس )
اینتعبیر اشاره به ماه در موقع بدر کامل یعنی شب چهارده است و چوناز هر زمان جالبتر و پرشکوهتر است، به آن سوگند یاد
شدهاست.
3 وَ النَّهارِ اِذا جَلّیها
و به روز هنگامیکه صفحه زمین را روشن سازد .
به معنی " اظهار و ابراز "است . سوگند به این پدیده مهم آسمانی به خاطر تأثیر فوقالعاده آن در « تجلیۀ » از ماده « جَلّاها »
زندگی بشر و تمام موجودات زنده است ، چراکه روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کوششهاي
زندگی معمولًا در روشنایی روز صورت میگیرد .
4 وَ اللَّیْلِ اِذا یَغْشیها
و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند .
شب با تمام برکات و آثارش ، که از یکسو حرارت آفتاب روز را تعدیل میکند و از سوي دیگر مایه آرامش و استراحت همه
موجودات زنده است ، که اگر تاریکی شب نبود و آفتاب پیوسته میتابید ، آرامشی
صفحه 78 از 137
( جزء سیام ( 203
وجود نداشت ، زیرا حرارت سوزان آفتاب همه چیز را نابود میکرد حتی اگر نظام شب و روز برخلاف وضع کنونی بود ، همین
مشکل پیش میآمد ، چنانکه در کره ماه که شبهایش معادل دو هفته کره زمین است و روزهایش نیز معادل دو هفته ، در وسط روز
حرارت به حدود سیصد درجه سانتیگراد میرسد که هیچ موجود زندهاي که ما میشناسیم ، در آن شرایط باقی نمیماند و در وسط
شب مقدار زیادي زیر صفر میرود که اگر در آنجا موجود زندهاي باشد ، حتما یخ میزند و نابود میشود .
5 وَ السَّماءِ وَ ما بَنیها
و قسم به آسمان و کسیکه آسمان را بنا کرده است .
اصل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهاي بزرگ خلقت است و بناء و پیدایش اینهمه کواکب و اجرام آسمانی
و نظاماتحاکم بر آنها شگفتی دیگر و از آن مهمتر خالق این آسمان است.
لارْضِ وَ ما طَحیها 􀂗 6 وَ ا
و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانیده است .
204 ) سوره شَمس )
بر وزن سهو ) هم به معنی " انبساط و گستردگی "آمده است و هم به معنی" راندن و دورکردن و از ) « طحو » از ماده « طَحاها »
میان بردن "و در اینجا به معنی " گستردن "است ، چراکه اولًا زمین در آغاز در زیر آب غرق بود ، تدریجا آبها در گودالهاي زمین
نیز میشود . زمین با تمام شگفتیها ؛ کوهها ، « رْض 􀂗 دَحْوُ الا » قرارگرفت و خشکیها سربرآورد و گسترده شد و از آن تعبیر به
دریاها ، درهها ، جنگلها ، چشمهها ، رودخانهها ، معادن و منابع گرانبهایش ، که هر کدام به تنهایی آیتی است از آیات حق و
نشانهاي است از نشانههاي او . و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و کسی که آن را گسترانیده است ، میباشد . زمین درآغاز
بهصورت پستیها و بلنديها با شیبهاي تند و غیرقابل سکونتی بود، بارانهاي سیلابی مداوم باریدند ، ارتفاعات زمین را شستند و
در درهها گستردند و تدریجا زمینهاي مسطح و قابل استفاده براي زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد .
7 وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها
( جزء سیام ( 205
و سوگند به نفْسآدمی و آنکس که آنرا منظم ساخته است.
» در اینجا روح انسان است یا جسم و روح هردو، مفسران احتمالات گوناگونی دادهاند . اگر منظور « نَفْس » در اینکه منظور از
از ماده تسویۀ ) همان" تنظیم و تعدیل قواي روحی انسان "است، ازحواس ظاهرگرفته تا نیروي ) « سَوّاها » باشد، مراد از « روح
مطرح شده است . و اگر « علم النفس » ادراك ، حافظه ، انتقال ، تخیل ، ابتکار ، عشق ، اراده ، تصمیم و مانند آن در مباحث
) « فیزیولوژي » و « تشریح » هر دو باشد، تمام شگفتیهاي نظامات بدن و دستگاههاي مختلف آن را که در علم « روح و جسم » منظور
وظایفالاعضاء ) به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته ، شامل میشود . البته نفس به هر دو معنی در قرآن مجید اطلاق شده است
و . « نْفُسَ حینَ مَوْتِها : خداوند ارواح را به هنگام مرگ میگیرد 􀂗 اَللّهُ یَتَوَفَّی الا » : در آیه 42 سوره زمر میخوانیم « روح » : در مورد
قالَ رَبِّ اِنّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسا فَاَخافُ اَنْ » : در آیه 33 سوره قصص آمده است که موسی میگوید « جسم » در مورد
206 ) سوره شَمس )
ولیدر اینجا . « یَقْتُلُونِ : موسی گفت : پروردگارا من یکی از آنها (از فرعونیان ظالم) را کشتهام ، میترسم مرا به قتل برسانند
مناسب ایناست کههردوراشامل شود،چراکهشگفتیهايقدرتخداوندهم درجسم است و هم در جان و اختصاص به یکی از این دو
در اینجا به صورت نکره ذکر شده است که میتواند اشاره به عظمت و اهمیت نفس آدمی باشد ، عظمتی « نَفْس » ندارد. جالباینکه
صفحه 79 از 137
مافوق تصور و آمیخته با ابهام که آن را به صورت یک موجود ناشناخته معرفی میکند ، همانگونه که بعضی از بزرگترین
نامیدهاند . همان انسانی که عصاره عالم خلقت « موجود ناشناخته » ، دانشمندان امروز از انسان به همین عنوان تعبیر کرده و انسان را
و چکیدهجهان مُلک و ملکوت و گلسرسبد عالم آفرینش است . این خلقت بدیع که مملو از شگفتیها و اسرار است ، آن قدر
اهمیت دارد که خداوند به خودش و خالق آن یکجا قسم یاد کرده است .
8 فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها
سپس فجور و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است .
( جزء سیام ( 207
در اصل به معنی" بلعیدن یا نوشیدن چیزي "است و سپس به معنی القاء مطلبی از سوي پروردگار در « الهام » از ماده « اَلْهَمَها »
روح و جان آدمی آمده است ، گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش مینوشد و میبلعد و گاه به معنی" وحی "نیز آمده
در این است که شخصی که به او الهام میشود ، نمیفهمد « وحی » با « الهام » است ، ولی بعضی از مفسرین معتقدند که تفاوت
» از ماده « فُجُور » . مطلب را از کجا به دست آورده ، درحالیکه هنگام وحی ، میداندکه ازکجا و به چه وسیله به او رسیدهاست
گفته شده است و نیز از آنجا « فجر » به معنی" شکافتن وسیع "است و از آنجا که سپیده صبح پرده شب را میشکافد ، به آن « فجر
به معنی « وقایۀ » که از ماده « تَقْوي » اطلاق شده است . و منظور از « فجور » که ارتکاب گناهان پرده دیانت را میشکافد ، به آن
"نگهداري "است ، ایناست که انسان خود را از زشتیها و بديها و آلودگیها و گناهان نگهدارد و برکنار کند . آري هنگامیکه
را به او تعلیم داد و به این ترتیب موجودي شد از نظر « بایدها و نبایدها » او تحقق یافت ، خداوند « هستی » خلقت انسان تکمیل شد و
و در نتیجه وجودي است که میتواند « آگاه بر فجور و تقوا » و از نظر تعلیمات « روح الهی » و « گِل بدبو » آفرینش مجموعهاي از
« بَلْ هُمْ اَضَ لّ » در قوس صعودي" برتر از فرشتگان "گردد و در قوس نزولی از" حیوانات درنده نیز منحطتر "گردد و به مرحله
برسد و این منوط به آن استکه با اراده و گزینش خویش کدام مسیررا برگزیند . و به تعبیر دیگر خداوند آنچنان قدرت تشخیص و
درمییابد . « فطرت » و « عقل » را از طریق « تَقْوي » و « فُجُور » عقل و وجدان بیدار، به انسان داده که
208 ) سوره شَمس )
9 قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها
که هرکس نفْس خود را تزکیه کرده ، رستگار شده است.
آورده به معنی" رشد و نمو دادن "است و زکات نیز در اصل به « مفردات » در « راغب » در اصل چنانکه « تزکیۀ » از ماده « زَکّیها »
اَلْمالُ تَنْقُصُهُالنَّفَقَۀَ وَالْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَی الاِْنْفاقِ : مال با انفاق » : معنی" نمو و رشد "است و لذا در روایتی از علی میخوانیم
( جزء سیام ( 209
1) سپس این واژه به معنی" تطهیر و پاك کردن "نیز آمده است ، شاید به این ).« نقصان مییابد ، ولی علم با انفاق نمو میکند
مناسبتکه پاکسازي از آلودگیها سبب رشد و نمو است و در آیه مورد بحث هر دو معنی امکان دارد . آري رستگاري از آنِ کسی
است که نفْس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد و از آلودگی به خُلق و خوي شیطانی و گناه و عصیان و کفر پاك سازد و
است ، که اگر باشد، سعادتمند است و الاّ بدبخت و بینوا. در حدیثی آمده « تزکیه » در حقیقت مسأله اصلی زندگی انسان نیز همین
است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هنگامیکه این آیه را تلاوت میفرمودند ، توقف میکردند و چنین دعا مینمودند :
اَللّهُمَّ آتِ نَفْسی تَقْواها ، اَنْتَ وَلِیُّها وَ مَولاها وَ زَکِّها اَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکّاها : پروردگارا بهنفس من تقوایش رامرحمت کن، تو ولی و »
2) این ) . « مولاي آن هستی و آنرا تزکیه فرما که تو بهترین تزکیهکنندگانی
. کلمات قصار ، کلمه 147 ، « نهج البلاغه » -1
صفحه 80 از 137
. جلد 10 ، صفحه 498 ، « مجمع البیان » -2
210 ) سوره شَمس )
سخن نشان میدهد که پیمودن این راه پر پیچ و خم و گذشتن از این گردنه صعبالعبور حتی براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله جُز به
توفیق الهی ممکننیست، یعنی با گامهاییاز سويبندگان و تأییداتیاز سويخداوند و لذا درحدیث دیگري از همان حضرت
رستگار شد نفسی که خدا او را تزکیه کرده و نومید و محروم گشت » : صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که در تفسیر این دو آیه فرمود
(1) . « نفسی که خدا او را از هر خیر محروم نموده است
10 وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّها
و آنکس که نفْس خویشرابا معصیت وگناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است .
در اصل به « دَسَّ » از ماده « دَسّها » . به معنی" نرسیدن به مطلوب و محروم شدن و زیانکار گشتن "است « خیبۀ » از ماده « خابَ »
معنی" داخل کردن چیزي توأم با کراهت "است ، چنانکه قرآن مجید درباره عرب جاهلی و زنده به گور کردن دختران میفرماید :
به کارهاي مخفیانه « دسیسه » و «( اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّراب : آن را با کراهت و نفرت در خاك پنهان میکند ( 59 / نحل »
زیانبار گفته میشود .
. جلد 6 ، صفحه 357 ، « در المنثور » -1
( جزء سیام ( 211
این تعبیر کنایه از فسق و گناه است چراکه اهل تقوي و صلاح ، خود را آشکار میسازند درحالیکه افراد آلوده و گنهکار خود را
پنهان میدارند ، چنانکه نقل شده است سخاوتمندان عرب خیمههاي خود را در نقاط مرتفع میزدند و شبها آتش روشن میکردند
تا نیازمندان در طول شب و روز به سراغشان بروند و مورد محبت آنها واقع شوند ، ولی افراد بخیل و لئیم در زمینهاي پست خیمه
برپا میکردند تا کسی به سراغ آنان نیاید .
ارتباط سوگندهاي قرآن با نتیجه آن
چه رابطهاي میان این سوگندهاي یازدهگانه و بسیار مهم با حقیقتی که به خاطر آن سوگند یادشده، وجود دارد؟ به نظر میرسد که
هدف بیان این حقیقت از سوي خداوند بزرگ که من تمام وسایل مادي و معنوي را براي سعادت و خوشبختی شما انسانها فراهم
ساختهام ، از یکسو با نور آفتاب و ماه صحنه زندگی شما را روشن و پربار نموده و نظام روز و شب و حرکت و سکون شما را
تنظیم کرده و زمین را براي زندگی شما از هر جهت آماده ساختهام .
212 ) سوره شَمس )
از سوي دیگر روح شما را با تمام استعدادهاي لازم آفریدهام، وجدان بیدار به شما داده و حُسن و قبح امور را به شما الهام کردهام ،
بنابراین هیچ کمبودي براي پیمودن راه سعادت ندارید ، با این حال چگونه نفس خویش را تزکیه نمیکنید و تسلیم دسیسههاي
شیطانیمیشوید؟
پایان سوره شَمس
( جزء سیام ( 213
سوره لَیل
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
صفحه 81 از 137
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 وَ اللَّیْلِ اِذا یَغْشی
قسم بهشب در آنهنگامکه جهان را بپوشاند.
ممکن است به خاطر آن باشد که تاریکی شب همچون پردهاي بر نیمی از کره زمین میافتد و آن را زیر پوشش « یَغْشی » تعبیر به
خود قرار میدهد و یا به خاطر اینکه چهره روز یا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسیدن آن پوشانده میشود و به هر حال اشارهاي
است به اهمیت شب و نقش مؤثر آن در زندگی انسانها ، از تعدیل حرارت آفتاب گرفته تا مسأله آرامش و سکون همه موجودات
زنده در پرتو آن و نیز عبادت شبزندهداران بیداردل و آگاه .
2 وَ النَّهارِ اِذا تَجَلّی
و قسم به روز هنگامی که تجلی کند .
214 ) سوره لَیل )
و این از آن لحظهاي است که سپیده صبح پرده ظلمانی شب را میشکافد و تاریکیها را به عقب میراند و بر تمام پهنه آسمان
حاکم میشود و همه چیز را غرق نور و روشنایی میکند ، همان نوري که رمز حرکت و حیات و مایه پرورش تمام موجودات
و تأثیر آنها در زندگی بشر توجه داده شده ، چراکه دو نعمت « ظلمت » و « نور » زنده است . در قرآن مجید زیاد بر مسأله نظام
بزرگ دایمی و دو آیت از آیات مهم پروردگار است .
3 وَ ما خَلَقَالذَّکَرَ وَالاُْنْثی
و قسم به آن کس که جنس مذکر و مؤنث را آفرید .
و دگرگونیهایی که از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد ، رخ میدهد و « نبات » و « حیوان » و « انسان » وجود این دو جنس در عالم
ویژگیهایی که هر یک از دو جنس به تناسب فعالیتها و برنامههایشان دارند و اسرار فراوانی که در مفهوم جنسیت نهفته است ،
همه نشانهها و آیاتی است از جهان بزرگ آفرینش که از طریق آن میتوان به عظمت آفریننده آن واقف شد .
( جزء سیام ( 215
4 اِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتّی
که سعی و تلاششمامختلفاست :
بر وزن شَط ) به معنی" پراکندهکردن جمعیت "است ودراینجا اشاره به تفاوت کوششهاي ) « شَت » ازماده « شَتیت » جمع « شَتّی »
مردم ازنظر کیفیت و هدفگیري و نتیجه آنهاست . این آیه هدف نهایی سوگندهاي آیات قبل است و اشاره به این دارد که شما به
هر حال در زندگی آرام نخواهید گرفت و حتما به سعی و تلاش دست میزنید و نیروهاي خداداد که سرمایههاي وجودتان است ،
در مسیري خرج میشود . ببینید سعی و تلاش شما در کدام مسیر ، به کدام سمت و داراي کدام نتیجه است؟ نکند تمامسرمایهها و
استعدادهاي خود را به بهاي اندکی بفروشید و یا بیهوده به هدر دهید .
5 فَاَمّا مَنْ اَعْطی وَ اتَّقی
اما آنکسکه (درراهخدا)انفاق کند و پرهیزگاري پیشگیرد.
216 ) سوره لَیل )
به دنبال آن ممکن است اشاره به لزوم « تقوي » همان انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان است و تأکید بر « اَعْطی » منظور از
داشتن نیّت پاك و خالص به هنگام انفاق و تهیه اموال از راه مشروع و خالی بودن از هرگونه منّت و اذیت و آزار باشد ، زیرا
مجموعه این اوصاف در عنوان تقوا جمع شده است .
صفحه 82 از 137
6 وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی
و جزاينیک(الهی)راتصدیقکند.
بهمعنی نیکوتر است) اشاره به ایمان داشتن به پاداشهاي نیکوي الهی است. « اَحْسَنْ » مؤنث « حُسْنی ») « حُسْنی » تصدیق کردن
7 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْري
مااورادرمسیرآسانیقرارمیدهیم.
در اصل به معنی زینکردن اسب و لجامنمودن و آماده ساختن آن براي سواري است و سپس به هر کار « یسر » از ماده « یُسْري »
سهل و آسانی اطلاق شده است . ( 1) این آیه ممکن است اشاره به توفیق الهی و آسان کردن امر طاعت بر چنین اشخاص بوده باشد
و یا گشودن راه بهشت به روي آنها و استقبال ملائکه و فرشتگان با تحیّت و سلام از آنان و یا همه اینها . مسلم است آنها که راه
انفاق و تقوا پیش میگیرند و به پاداشهاي بزرگ الهی مؤمن و دلگرمند ، مشکلات براي آنها آسان میشود و در دنیا و آخرت از
آرامش خاصی برخوردارند .
. جلد 4 ، صفحه 762 ، « تفسیر کشاف » -1
( جزء سیام ( 217
8 وَ اَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی
اما کسیکه بُخل ورزد و از این طریق بینیازي طلبد.
بینیازي بطلبد ) یا ) « وَاسْتَغْنی » ، است که در گروه اول (گروهسخاوتمندانسعادتمند) بیانشد « اِعْطاء » دراینجا نقطه مقابل « بُخْل »
بهانهاياست برايبُخل ورزیدن و وسیلهاياست برايثروت اندوختن و یا اشاره بهاین است که او خود را از پاداشهاي الهی بینیاز
میشمرد، برعکس گروه اول که چشمشان دایما به لطف خدا است و یا خود را از
218 ) سوره لَیل )
لطف پروردگار مستغنی میبینند و دایما به گناه آلوده هستند .
9 وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی
و پاداش نیک (الهی) را تکذیب کند .
همان انکار پاداشهاي قیامت است و یا انکار دین و آیین و روش نیکوي پیغمبران. « حُسْنی » منظور از تکذیب
10 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري
ما به زودي او را در مسیر دشواري قرار میدهیم .
« فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْري » این آیه که درواقع دو تعبیر ظاهرا متضاد دارد ( و ما راه آنها رابهسوي مشکلات ، آسان میسازیم ) ، نقطه مقابل
است . به این ترتیب که خداوند گروه اول را مشمول توفیقات خود قرارمیدهد و پیمودن راه اطاعت و انفاق رابر آنها آسان
میسازد تا از مشکلات در زندگی رهایی یابند ولی گروه دوم توفیقاتشانسلبشده و پیمودنراه براي آنها مشکل میشود و در
دنیا و آخرت مواجه با سختیها خواهند بود و اصولًابراي این بخیلان بیایمان انجاماعمالنیک و مخصوصاانفاقدر راهخداکارسخت
ودشواري است، درحالیکهبرايگروه اول نشاطآور و روحافزا است.پایان سوره لَیل
( جزء سیام ( 219
220 ) سوره لَیل )
سوره