گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
باب سوم : موانع خداشناسی



3 / 1 گناهان

3 / 2 غفلت

باب سوم : موانع خداشناسی3 / 1گناهانالکافی به نقل از محمّد بن یزید رفاعی ، بدون ذکر سلسله راویان : از امیر مؤمنان پرسیده شد : چرا [ محلّ] وقوف بر جَبَل ، درون محدوده حرم ، قرار داده نشده است؟ فرمود : «چون کعبه ، خانه خداست و محدوده حرم ، [ به منزله] درِ آن است و هر گاه زائران ، قصد خدای عز و جل کنند ، آنان را بر درِ خانه نگه می دارد تا زاری کنند» . گفته شد : پس چرا مشعر الحرام ، درون حرم قرار گرفته است؟ فرمود : «چون هنگامی که به آنان ، اذنِ ورود داده شد ، آنان را در مانع دوم ، نگه می دارد و هنگامی که زاری آنان در آن جا طولانی شد ، به آنان اذن داده می شود تا قربانی های خود را پیش آورند و هنگامی که آلودگی را از خود دور ساختند و به این وسیله ، از گناهانی که حجابی بین آنان و اوست ، پاک شدند ، به آنان اجازه می دهد با پاکی ، [ خانه خدا را] زیارت کنند» .

3 / 2غفلتامام علی علیه السلام در دعایی که به نوف بِکالی آموخت : خدای من! دیدگانِ ناظرانِ به تو ، به اسرار سینه ها راه می یابد و گوش دهندگان به تو ، نجوای دل ها را می شنوند و دیدگانشان را از آنچه می خواهند، چیزی باز نمی دارد . بین تو و آنان ، پرده غفلتْ دریده شده است، در نور تو جای گزیده اند و به روح تو نفس می کشند .

.


ص: 28

3 / 3أمراضُ القُلوبِالإمام علیّ علیه السلام :لَو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرَهِ وجَسیمِ النِّعمَهِ لَرَجَعوا إلَی الطَّریقِ ، وخافوا عَذابَ الحَریقِ ، ولکِنِ القُلوبُ عَلیلَهٌ ، وَالبَصائِرُ مَدخولَهٌ ! أ لا یَنظُرونَ إلی صَغیرِ ما خَلَقَ ؛ کَیفَ أحکَمَ خَلقَهُ ، وأتقَنَ تَرکیبَهُ ، وفَلَقَ لَهُ السَّمعَ وَالبَصَرَ ، وسَوّی لَهُ العَظمَ وَالبَشَرَ ! ... فَالوَیلُ لِمَن أنکَرَ المُقَدِّرَ ، وجَحَدَ المُدَبِّرَ ! زَعَموا أنَّهُم کَالنَّباتِ ما لَهُم زارِعٌ ، ولا لِاختِلافِ صُوَرِهِم صانِعٌ ؛ ولَم یَلجَؤوا إلی حُجَّهٍ فیمَا ادَّعَوا ، ولا تَحقیقٍ لِما أوعَوا . وهَل یَکونُ بِناءٌ مِن غَیرِ بانٍ ، أو جِنایَهٌ مِن غَیرِ جانٍ ؟ (1)

3 / 4حِجابُ الخَلقِالإمام علیّ علیه السلام :لا تَشمُلُهُ المَشاعِرُ ، ولا تَحجُبُهُ الحُجُبُ ، وَالحِجابُ بَینَهُ وبَینَ خَلقِه خَلقُهُ إیّاهُم ؛ لِامتِناعِهِ مِمّا یُمکِنُ فی ذَواتِهِم ، ولإِمکانٍ (2) ممّا یَمتَنِعُ مِنهُ ، ولِافتِراقِ الصّانِعِ مِنَ المَصنوعِ ، وَالحادِّ مِنَ المَحدودِ ، وَالرَّبِّ مِنَ المَربوبِ . (3)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 481 ح 117 وفیه «الأبصار» بدل «البصائر» .
2- .قال الفیض الکاشانی : «لإمکان» بالتنوین بحذف المضاف إلیه ؛ أی : ولإمکان ذواتهم ، وفی توحید الصدوق هکذا : ولإمکان ذواتهم ممّا یمتنع منه ذاته (الوافی : ج 1 ص 437) .
3- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام .

ص: 29



3 / 3 بیماری دل ها

3 / 4 حجاب آفریدگان

3 / 3بیماری دل هاامام علی علیه السلام :اگر در عظمت قدرت و فراوانی نعمت [ خداوند] بیندیشند ، به راه [ حق] برمی گردند و از عذاب سوزان ، خواهند ترسید ؛ امّا دل ها بیمار ، و بینش ها عیبدار است . آیا به کوچک ترین چیزی که آفریده است ، نمی نگرند که چه سان آفرینشش را استوار کرده و ترکیبش را محکم ساخته ، و گوش و دیده اش را شکافته و استخوان و پوستش را متعادل ساخته است؟ ... پس وای بر آن که تقدیر کننده را منکر شود ، و تدبیر کننده را انکار کند ! می پندارند آنها چون گیاهانی هستند که کارنده ای ندارند و برای گوناگونی چهره هایشان ، سازنده ای نیست . برای آنچه ادّعا می کنند ، دلیلی نیاورده اند ، و در آنچه آموخته اند ، تحقیق نکرده اند . آیا ساختمانی بدون معمار وجود دارد و یا جنایتی بدون جنایت کار ، ممکن است؟

3 / 4حجاب آفریدگانامام علی علیه السلام :فهم ها او را فرا نمی گیرند ، و حجاب ها او را نمی پوشانند . حجاب بین او و بندگانش ، آفرینش آنان به دست اوست ؛ چرا که او از امکانی که در ذات آنان قرار گرفته ، به دور است ، و امکانی در ذات آنان قرار دارد که او از آن برکنار است . به علاوه ، هر سازنده ای از ساخته شده و هر اندازه گیرنده ای از اندازه گرفته شده و هر پروردگاری از پرورش یافته جداست .

.


ص: 30

الباب الرابع : ما یمتنع فی معرفه اللّه4 / 1مَعرِفَهُ اللّهِ بِالحَواسِّالإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ اللّهِ سُبحانَهُ : لا تَلمِسُهُ لامِسَهٌ ، ولا تَحُسُّهُ حاسَّهٌ . (1)

الکافی عن علیّ بن عُقبه :سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : بِمَ عَرَفتَ رَبَّکَ ؟ قالَ : بِما عَرَّفَنی نَفسَهُ . قیلَ : وکَیفَ عَرَّفَکَ نَفسَهُ ؟ قالَ : لا یُشبِهُهُ صورَهٌ ، ولا یُحَسُّ بِالحَواسِّ ، ولا یُقاسُ بِالنّاسِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :ظاهِرٌ لا بِتَأویلِ المُباشَرَهِ ، مُتَجَلٍّ لا بِاستِهلالِ رُؤیَهٍ . (3)

عنه علیه السلام :الرّادِعُ أناسِیَّ (4) الأَبصارِ عَن أن تَنالَهُ أو تُدرِکَهُ . (5)

.

1- .الکافی: ج1 ص142 ح7، التوحید: ص33 ح1 کلاهما عن الحارث الأعور، بحار الأنوار: ج4 ص266 ح14.
2- .الکافی : ج 1 ص 85 ح 2 ، التوحید : ص 285 ح 2 کلاهما عن علیّ بن عقبه بن قیس بن سمعان بن أبی ربیحه مولی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، المحاسن : ج 1 ص 373 ح 818 عن أبی ربیحه رفعه وفیه «بالقیاس» بدل «بالناس» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 270 ح 8 و ج 61 ص 105 .
3- .الکافی : ج 1 ص 138 ح 4 عن محمّد بن أبی عبد اللّه رفعه ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس وکلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 304 ح 34 .
4- .أناسِیّ : جمع إنسان ؛ وهو المثال الذی یُری فی السواد (لسان العرب : ج 6 ص 13 «أنس») .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 106 ح 90 و ج 77 ص 315 ح 17 .

ص: 31



باب چهارم : آنچه در شناخت خدا ممکن نیست

4 / 1 خداشناسی به وسیله حواس

باب چهارم : آنچه در شناخت خدا ممکن نیست4 / 1خداشناسی به وسیله حواسامام علی علیه السلام در وصف خدای عز و جل : هیچ لمس کننده ای او را لمس نمی کند ، و هیچ حس کننده ای او را حس نمی کند .

الکافی به نقل از علی بن عقبه : از امیر مؤمنان پرسیده شد : به چه چیز ، خدایت را شناختی؟ فرمود : «به آنچه او خود ، با آن ، خویش را به من شناساند» . گفته شد : چگونه او خودش را به تو شناساند؟ فرمود : «به این که هیچ چهره ای شبیه او نیست و به حواس ، حس نمی شود ، و با مردم ، قیاس نمی گردد» .

امام علی علیه السلام :[ خداوند ،] آشکار است ، امّا نه به مفهومِ در تماس بودن ؛ و متجلّی است ، امّا نه آن گونه که در پیِ دیدنش باشند .

امام علی علیه السلام :مردمک چشم ها از این که به او دست یابند و یا او را دریابند ، باز داشته شده اند .

.


ص: 32

عنه علیه السلام مُخاطِبا اللّهَ عَزَّ وجَلَّ : لم یَنتَهِ إلَیکَ نَظَرٌ ، ولَم یُدرِککَ بَصَرٌ . أدرَکتَ الأَبصارَ ، وأحصَیتَ الأَعمالَ . (1)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ اللّهِ سُبحانَهُ : لَم تَقَع عَلَیهِ الأَوهامُ فَتُقَدِّرَهُ شَبَحا ماثِلاً ، ولَم تُدرِکهُ الأَبصارُ فَیَکونَ بَعدَ انتِقالِها حائِلاً ... کَلَّت عَن إدراکِهِ طُروفُ العُیونِ ، وقَصُرَت دونَ بُلوغِ صِفَتِهِ أوهامُ الخَلائِقِ . (2)

عنه علیه السلام أیضا : لا تَنالُهُ الأَبصارُ مِن مَجدِ جَبَروتِهِ ؛ إذ حَجَبَها بِحُجُبٍ لا تَنفُذُ فی ثِخَنِ کَثافَتِهِ ، ولا تَخرِقُ إلی ذِی العَرشِ مَتانَهَ خَصائِصِ سُتُراتِهِ ، الَّذی صَدَرَتِ الاُمورُ عَن مَشِیَّتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن حازَ (4) عَلَیهِ البَصَرُ وَالرُّؤیَهُ فَهُوَ مَخلوقٌ ، ولابُدَّ لِلمَخلوقِ مِن الخالِقِ . (5)

4 / 2مَعرِفَهُ کُنهِ ذاتِهِالإمام علیّ علیه السلام مُخاطِبا اللّهَ عَزَّ وجَلَّ : کَلَّتِ الأَوهامُ عَن تَفسیرِ صِفَتِکَ ، وَانحَسَرَتِ العُقولُ عَن کُنهِ عَظَمَتِکَ ... وکَلَّ دونَ ذلِکَ تَحبیرُ (6) اللُّغاتِ ، وضَلَّ هُنالِکَ التَّدبیرُ فی تَصاریفِ الصِّفاتِ ، فَمَن تَفَکَّرَ فی ذلِکَ رَجَعَ طَرفُهُ إلَیهِ حَسیرا ، وعَقلُهُ مَبهورا ، وتَفَکُّرُهُ مُتَحَیِّرا . (7)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 160 ؛ جواهر المطالب : ج 1 ص 351 وراجع بحار الأنوار : ج 95 ص 424 .
2- .الکافی : ج 1 ص 141 و ص 142 ح 7 ، التوحید : ص 31 ح 1 کلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 265 ح 14 .
3- .التوحید : ص 52 ح 13 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 276 ح 16 .
4- .فی بعض النسخ کما فی هامش المصدر : «جاز» .
5- .کفایه الأثر : ص 257 عن هشام عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 54 ح 34 .
6- .حبّرت الشعر والکلام : حسّنته (لسان العرب : ج 4 ص 157 «حبر») .
7- .مهج الدعوات : ص 140 عن عبد اللّه بن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر ، بحار الأنوار : ج 95 ص 243 ح 31 .

ص: 33



4 / 2 شناخت کُنه ذات خدا

امام علی علیه السلام در حال خطاب به خدای عز و جل : هیچ نگاهی به تو نمی رسد ، و هیچ چشمی تو را نمی بیند . نگاه ها را تو در می یابی ، و کارها را تو بر می شماری .

امام علی علیه السلام در وصف خدای عز و جل : اوهام بر او واقف نمی شوند تا او را سایه ای تمثیلی تصوّر کنند ، و دیده ها او را درک نمی کنند تا با جابه جاییِ دیده ها ، [ از دیده ها ]پنهان شود . . . نگاهِ چشم ها از درک او باز مانده ، و اوهام آفریدگان ، از دستیابی به اوصافش کوتاه شده است .

امام علی علیه السلام در وصف خدای عز و جل : به خاطر بزرگی عظمتش ، دیده ها به او نمی رسند ؛ چرا که پرده هایی بر دیدگان افکنده که در وجودش نفوذ پیدا نمی کنند ، و حجاب های ویژه اش از [ شدّت ]استواری ، در راه [ دستیابی به] آن صاحب عرش نمی شکافند . اوست که همه کارها با خواست او انجام می پذیرد .

امام علی علیه السلام :هر چیزی که چشم و نگریستن ، آن را فرا گیرد ، مخلوق است ، و هر مخلوقی نیازمند خالق .

4 / 2شناخت کُنه ذات خداامام علی علیه السلام خطاب به خداوند عز و جل : اوهام از تفسیر صفاتت ، خسته شده ، و خِردها در رسیدن به کُنهِ عظمتت ناتوان گردیده اند ... و آرایه های زبان ها در برابر آن ، فرو مانده اند و در این وادی ، تدبیر ، در ستودن های گوناگون ، گم راه شده است . هر کس در این باره بیندیشد ، اندیشه اش شکست می خورَد و با خِردی بهت زده و اندیشه ای سرگردان ، باز می گردد .

.


ص: 34

عنه علیه السلام :مُمتَنِعٌ عَنِ الأَوهامِ أن تَکتَنِهَهُ ، وعَنِ الأَفهامِ أن تَستَغرِقَهُ ، وعَنِ الأَذهانِ أن تُمَثِّلَهُ . (1)

عنه علیه السلام مُخاطِبا اللّهَ عَزَّ وجَلَّ : فَلَسنا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتِکَ ، إلّا أنّا نَعلَمُ أنَّکَ حَیٌّ قَیّومٌ ، لا تَأخُذُکَ سِنَهٌ ولا نَومٌ ، لَم یَنتَهِ إلَیکَ نَظَرٌ ، ولَم یُدرِککَ بَصَرٌ . (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی أظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ وجَلالِ کِبرِیائِهِ ما حَیَّرَ مُقَلَ (3) العُقولِ مِن عَجائِبِ قُدرَتِهِ ، ورَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ النُّفوسِ عَن عِرفانِ کُنهِ صِفَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :حارَ فی مَلَکوتِهِ عَمیقاتُ مَذاهِبِ التَّفکیرِ ، وَانقَطَعَ دونَ الرُّسوخِ فی عِلمِهِ جَوامِعُ التَّفسیرِ ، وحالَ دونَ غَیبِهِ المَکنونِ حُجُبٌ مِنَ الغُیوبِ ، تاهَت فی أدنی أدانیها طامِحاتُ (5) العُقولِ فی لَطیفاتِ الاُمورِ . (6)

عنه علیه السلام مُخاطِبا اللّهَ عَزَّ وجَلَّ : إنَّکَ أنتَ اللّهُ الَّذی لَم تَتَناهَ فِی العُقولِ فَتَکونَ فی مَهَبِّ فِکرِها مُکَیَّفا، ولا فی رَوِیّاتِ خَواطِرِها فَتَکونَ مَحدودا مُصَرَّفا . (7)

.

1- .التوحید : ص 70 ح 26 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 121 ح 15 کلاهما عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، البلد الأمین : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 138 ح 7 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 160 ؛ جواهر المطالب : ج 1 ص 351 نحوه .
3- .جمع مُقْله ؛ وهی شَحمه العین التی تَجمعُ سوادَها وبیاضَها ، تُستَعار لقوّه العَقل باعتبار إدراکها (مجمع البحرین : ج 3 ص 1709 «مقل») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 314 ح 15 .
5- .طمح بصری إلیه : امتدّ وعلا (لسان العرب : ج 2 ص 534 «طمح») .
6- .الکافی : ج 1 ص 134 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 41 ح 3 عن عبد الرحمن عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 54 ح 13 کلاهما عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، غرر الحکم : ح 7559 وفیه «محدّدا» بدل «فتکون محدودا» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 318 ح 17 .

ص: 35

امام علی علیه السلام :اوهام از رسیدن به کُنه او ، و فهم ها از دربرگرفتنِ او ، و ذهن ها از تصوّر او باز داشته شده اند .

امام علی علیه السلام خطاب به خدای عز و جل : ما کُنه عظمت تو را نمی شناسیم ؛ فقط این را می دانیم که زنده و پابرجایی ، چُرت و خواب ، تو را فرا نمی گیرد ، هیچ نگاهی به تو نمی افتد ، و هیچ چشمی تو را درک نمی کند .

امام علی علیه السلام :سپاسْ خدایی را که از آثار سلطنت و شکوهمندی کبریایش چیزهایی را آشکار ساخته که دیدگان خِرد را از شگفتی های قدرتش متحیّر ساخته است ، و اندیشه جان ها را از شناخت حقیقت صفاتش باز داشته است .

امام علی علیه السلام :راه های ژرف اندیشه ، در قدرت ملکوتی او متحیّر گشته اند ، و همه تفسیرها ، در دستیابی به دانشش ، از هم گسیخته اند ، و در برابر غیبِ پوشیده اش ، پرده هایی از نادیدنی ها افکنده شده است که بالاترین خِردهای به کار رفته در کارهای ظریف ، در پایین ترین حدّ آن پرده ها ، پریشان شده اند .

امام علی علیه السلام خطاب به خدای عز و جل : تو آن خدایی که در خِردها جا نمی گیری تا چگونگی ات در تیررسِ تفکّر خردها قرار گیرد ، و نه در تأمّل خاطره ها می گنجی تا محدود و دگرگونی پذیر باشی .

.


ص: 36

عنه علیه السلام فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : تَتَلَقّاهُ الأَذهانُ لا بِمُشاعَرَهٍ ، وتَشهَدُ لَهُ المَرائی لا بِمُحاضَرَهٍ ، لَم تُحِط بِهِ الأَوهامُ ، بَل تَجَلّی لَها بِها . (1)

عنه علیه السلام :فَتَبارَکَ اللّهُ الَّذی لا یَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ . (2)

عنه علیه السلام فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ : لَم تَبلُغهُ العُقولُ بِتَحدیدٍ فَیَکونَ مُشبَّها ، ولَم تَقَع عَلَیهِ الأَوهامُ بِتَقدیرٍ فَیَکون مُمَثَّلاً . (3)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی مَنَعَ الأَوهامَ أن تَنالَ إلّا وُجودَهُ ، وحَجَبَ العُقولَ أن تَتَخَیَّلَ ذاتَهُ ؛ لِامتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ وَالتَّشاکُلِ . (4)

عنه علیه السلام :أزَلُهُ نُهیَهٌ لِمَجاوِلِ الأَفکارِ ، ودَوامُهُ رَدعٌ لِطامِحاتِ العُقولِ . (5)

عنه علیه السلام :فَانظُر أیُّهَا السّائِلُ ؛ فَما دَلَّکَ القُرآنُ عَلَیهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ ، وَاستَضِئ بِنورِ هِدایَتِهِ ، وما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ مِمّا لَیسَ فِی الکِتابِ عَلَیکَ فَرضُهُ ولا فی سُنَّهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وأئِمَّهِ الهُدی أثَرُهُ ، فَکِل عِلمَهُ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مُنتَهی حَقِّ اللّهِ عَلَیکَ . وَاعلَم أنَّ الرّاسِخینَ فِی العِلمِ هُمُ الَّذینَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ المَضروبَهِ دونَ الغُیوبِ ، الإِقرارُ بِجُملَهِ ما جَهِلوا تَفسیرَهُ مِنَ الغَیبِ المَحجوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تَعالَی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، وسَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . فَاقتَصِر عَلی ذلِکَ ، ولا تُقَدِّر عَظَمَهَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلی قَدرِ عَقلِکَ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ . هُوَ القادِرُ الَّذی إذَا ارتَمَتِ الأَوهامُ لِتُدرِکَ مُنقَطَعَ قُدرَتِهِ ، وحاوَلَ الفِکرُ المُبَرَّأُ مِن خَطَراتِ الوَساوِسِ أن یَقَعَ عَلَیهِ فی عَمیقاتِ غُیوبِ مَلَکوتِهِ ، وتَوَلَّهَتِ القُلوبُ إلَیهِ ؛ لِتَجرِیَ فی کَیفِیَّهِ صِفاتِهِ ، وغَمَضَت مَداخِلُ العُقولِ فی حَیثُ لا تَبلُغُهُ الصِّفاتُ لِتَناوُلِ عِلمِ ذاتِهِ ، رَدَعَها وهِیَ تَجوبُ مَهاوِیَ سُدَفِ (6) الغُیوبِ ، مُتَخَلِّصَهً إلَیهِ سُبحانَهُ ، فَرَجَعَت إذ جُبِهَت مُعتَرِفَهً بِأَنَّهُ لا یُنالُ بِجَورِ الاِعتِسافِ کُنهُ مَعرِفَتِهِ ، ولا تَخطُرُ بِبالِ اُولی الرَوِیّاتِ (7) خاطِرَهٌ مِن تَقدیرِ جَلالِ عِزَّتِهِ . (8)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .
2- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن عبد الرحمن عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 94 وفیه «حدس» بدل «غوص» ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 155 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 317 ح 42 و ج 64 ص 323 ح 2 .
4- .الکافی : ج 8 ص 18 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، التوحید : ص 73 ح 27 ، الأمالی للصدوق : ص 399 ح 515 وفیهما «أعجز» بدل «منع» و«فی امتناعها من الشبه والشکل» بدل «لامتناعها ...» وکلاهما عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر عن آبائه عنه علیهم السلام ، تحف العقول : ص 92 وفیه «أعدم» بدل «منع» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 280 ح 1 .
5- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 287 .
6- .السُّدَف : جمع سُدْفه ؛ وهی من الأضداد ؛ تقع علی الضِیاء والظلمه (النهایه : ج 2 ص 354 355 «سدف») . والمراد هنا الظُّلَم .
7- .هو جمع رَوِیّه ؛ وهی التفکّر فی الأمر (تاج العروس : ج 19 ص 481 «روی») .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 55 و ص 51 ح 13 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 163 ح 5 وفیه إلی «رسوخاً» وکلّها عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، تیسیر المطالب : ص 203 عن زید بن أسلم وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .

ص: 37

امام علی علیه السلام در تنزیه خدای عز و جل : ذهن ها او را می شناسند ، نه از روی حس ، و دیده ها به او گواهی می دهند ، نه با رو به رو شدن ، و وَهْم ها بر او احاطه نمی یابند ؛ بلکه برای آنها از طریق خودِ آنها تجلّی می یابد .

امام علی علیه السلام :خجسته است خدایی که ژرف نگری اندیشه ها، او را درک نمی کند ، و ژرف کاوی تیزهوشی ها به او نمی رسد !

امام علی علیه السلام در تنزیه خدای عز و جل : خِردها ، برای او حدّی نمی یابند تا مشابهی داشته باشد ، و وَهْم ها ، او را اندازه نمی توانند گرفت تا همانندی داشته باشد .

امام علی علیه السلام :سپاسْ خدایی را که وَهْم ها جز [ شناخت] وجودش از دستیابی به او منع شده اند ، و خِردها از تخیّل ذات او باز داشته شده اند ؛ چون ذات او از تشابه و هم شکلی به دور است .

امام علی علیه السلام :ازلی بودن او ، مانعی است برای جولان افکار ، و ابدی بودن او ، بازدارنده ای است برای بلندنگری خِردها .

امام علی علیه السلام :ای سؤال کننده ! بنگر و از آنچه قرآن در وصف خداوند ، تو را بدان راهنمایی کرده ، پیروی کن ، و از نور هدایت قرآن ، روشنایی گیر . آنچه شیطان ، دانستن آن را بر تو لازم کرده ، از آن چیزهایی است که نه وجوب آن در قرآن آمده است و نه در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، و نه در سنّت پیشوایان هدایتگر ، اثری از آن دیده می شود . پس دانش آن را به خدای عز و جل وا گذار که این ، نهایت حقّ خدا بر توست . بدان که راسخان در علم ، کسانی هستند که اقرار آنها به مجموعه آنچه از غیبِ پوشیده که تفسیر آن را نمی دانند ، آنان را از فرو غلتیدن در موانعِ نهاده شده در برابر غیب ، بی نیاز می کند و خداوند متعال ، اعتراف آنان را به ناتوانی از دستیابی به آنچه احاطه علمی به آن ندارند ، ستوده است ، و ژرف اندیشی نکردنِ آنها را در آنچه جستجو از کُنه آن را بر عهده شان نگذاشته اند ، «راسخ بودن [ در علم]» (1) نامیده است . تو نیز به همین اندازه ، بسنده کن و عظمت خدای عز و جل را با توان عقل خود ، اندازه مگیر که از نابود شوندگان خواهی بود . او قادری است که اگر اوهام برای درک سر حدّ قدرتش به پرواز درآیند ، و اندیشه مبرّا از خطرهای وسواس ، تلاش کند که به ژرفای نادیدنی های ملکوتش برسد ، و دل ها به سوی او پر کشند تا در چگونگی اوصاف او جاری شوند ، و باریک اندیشی های خِرد به حوزه ای گام نهد که پیش از دستیابی به صفات ، به فکر دانستن ذات او باشد ، خداوند ، همگی را باز می دارد . آنها ، چون بخواهند پرده های غیب را بدرَند و راه به ساحَت خدای عز و جل بَرَند ، با پیشانی ضربه خورده ، باز می گردند و اعتراف می کنند که با بیراهه رفتن ، به کُنه معرفت او نتوان رسید و خاطره ای از حد و اندازه شکوهمندیِ عزّتش ، به اندیشه صاحبان خرد ، خطور نخواهد کرد .

.

1- .اشاره ای است به آیه 7 از سوره آل عمران .

ص: 38

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : غایَهُ کُلِّ مَتَعَمِّقٍ فی مَعرِفَهِ الخالِقِ سُبحانَهُ الِاعتِرافُ بِالقُصورِ عَن إدراکِها . (1)

عنه علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ : کَیفِیَّهُ المَرءِ لَیسَ المَرءُ یُدرِکُها فَکَیفَ کَیفِیَّهُ الجَبّارِ فِی القِدَمِ هُوَ الَّذی أنشَأَ الأَشیاءَ مُبتَدِعا فَکَیفَ یُدرِکُهُ مُستَحدَثُ النَّسَمِ (2)

.

1- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 292 ح 344 .
2- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 518 الرقم 390 .

ص: 39

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : نهایت کار هر ژرف اندیش در شناخت خالق عز و جل ، اعتراف به ناتوانی از شناخت اوست .

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان : چگونگیِ انسان را انسان درک نمی کند پس چگونه است درک چگونگی خدای جبّاری که [ جبّاریتش] قدمت دارد؟ اوست آن که چیزها را مبتکرانه ایجاد کرد پس چگونه آفریده نوپدید ، او را درک خواهد نمود؟

.


ص: 40

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی ذاتِ اللّهِ ألحَدَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أفکَرَ فی ذاتِ اللّهِ تَزَندَقَ (2) . (3)

راجع : ص 84 (الظاهر الباطن) .

4 / 3إحاطَهُ القَلبِ بِهِالإمام علیّ علیه السلام :لا تَنالُهُ التَّجزِئَهُ وَالتَّبعیضُ ، ولا تُحیطُ بِهِ الأَبصارُ وَالقُلوبُ . (4)

عنه علیه السلام :عَظُمَ عَن أن تَثبُتَ رُبوبِیَّتُهُ بِإِحاطَهِ قَلبٍ أو بَصَرٍ . (5)

4 / 4وَصفُهُ بِغَیرِ ما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُالإمام علیّ علیه السلام :سُبحانَهُ هُوَ کَما وَصَفَ نَفسَهُ ، وَالواصِفونَ لا یَبلُغونَ نَعتَهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَمَدَ عَلَی الرَّأیِ وَالقِیاسِ فی مَعرِفَهِ اللّهِ ضَلَّ وتَشَعَّبَت عَلَیهِ الاُمُورُ. (7)

.

1- .غرر الحکم : ح 8487 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 449 ح 7976 .
2- .أفکر فی الشیء وفکّر فیه وتفکّر بمعنیً ، وتزندق : أی صار زندیقا ، ویطلق الزندیق علی الثنوی ، وعلی المنکر للصانع ، وعلی کلّ ملحد کافر (مرآه العقول : ج 25 ص 48) .
3- .الکافی : ج 8 ص 22 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 96 وفیه «فکّر» بدل «أفکر» ، غرر الحکم : ح 8503 وفیه «تفکّر» بدل «أفکر» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 285 ح 1 ؛ دستور معالم الحکم : ص 29 وفیه «تفکّر» بدل «أفکر» .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 85 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 45 .
5- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 317 ح 41 .
6- .الکافی: ج1 ص135 ح1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن عبد الرحمن عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام ، الغارات : ج 1 ص 172 عن إبراهیم بن إسماعیل الیشکری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 ؛ جواهر المطالب : ج 1 ص 346 .
7- .غرر الحکم : ح 9191 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 433 ح 7463 .

ص: 41



4 / 3 احاطه یافتن قلب بر او

4 / 4 توصیف او با غیر آنچه خودش وصف کرده است

امام علی علیه السلام :هر کس در ذات خدا بیندیشد ، به کژراهه می گراید .

امام علی علیه السلام :هر کس در ذات خدا بیندیشد ، از دین برمی گردد .

ر . ک : ص 85 (آشکار و نهان) .

4 / 3احاطه یافتن قلب بر اوامام علی علیه السلام :تجزیه و تبعیض از ساحت او به دور است ، و دیده ها و قلب ها او را فرا نمی گیرند .

امام علی علیه السلام :[ او] برتر از آن است که ربوبیّتش با فراگیری دل یا چشم ، ثابت گردد .

4 / 4توصیف او با غیر آنچه خودش وصف کرده استامام علی علیه السلام :منزّه است او . او همان گونه است که خود ، خویش را وصف کرده ، و وصف کنندگان از وصف او ناتوان اند .

امام علی علیه السلام :هر کس در خداشناسی به رأی [ خود ]و قیاس ، اعتماد کند ، گم راه می گردد و امورش پراکنده می شود .

.


ص: 42

عنه علیه السلام :إنَّ مَن یَعجِزُ عَن صِفاتِ ذِی الهَیئَهِ وَالأَدَواتِ فَهُوَ عَن صِفاتِ خالِقِهِ أعجَزُ ، ومِن تَناوُلِهِ بِحُدودِ المَخلوقینَ أبعَدُ . (1)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَصِفُ إلهَهُ مَن یَعجِزُ عَن صِفَهِ مَخلوقٍ مِثلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم یُطلِعِ العُقولَ عَلی تَحدیدِ صِفَتِهِ ، ولَم یَحجُبها عَن واجِبِ مَعرِفَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن وَصَفَ اللّهَ فَقَد حَدَّهُ ، ومَن حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، ومَن عَدَّهُ فَقَد أبطَلَ أزَلَهُ ، ومَن قالَ : أینَ ؟ فَقَد غَیّاهُ ، ومَن قالَ : عَلامَ ؟ فَقَد أخلی مِنهُ ، ومَن قالَ : فیمَ ؟ فَقَد ضَمَّنَهُ . (4)

عنه علیه السلام :کَمالُ تَوحیدِهِ الإِخلاصُ لَهُ ، وکَمالُ الإِخلاصِ لَهُ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أنَّها غَیرُ المَوصوفِ ، وشَهادَهِ کُلِّ مَوصوفٍ أنَّهُ غَیرُ الصِّفَهِ ؛ فَمَن وَصَفَ اللّهَ فَقَد قَرَنَهُ ومَن قَرَنَهُ فَقَد ثَنّاهُ ، ومَن ثَنّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ ومَن جَزَّأَهُ فَقَد جَهِلَهُ ، ومَن جَهِلَهُ فَقَد أشارَ إلَیهِ ، ومَن أشارَ إلَیهِ فَقَد حَدَّهُ ، ومَن حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، ومَن قالَ : فیمَ ؟ فَقَد ضَمَّنَهُ ، ومَن قالَ : عَلامَ ؟ فَقَد أخلی مِنهُ . (5)

عنه علیه السلام :قَد جَهِلَ اللّهَ مَنِ استَوصَفَهُ ، وتَعَدّاهُ مَن مَثَّلَهُ ، وأخطَأَهُ مَنِ اکتَنَهَهُ ، فَمَن قالَ : أینَ ؟ فَقَد بَوَّأَهُ (6) ، ومَن قالَ : فیمَ ؟ فَقَد ضَمَّنَهُ ، ومَن قالَ : إلامَ ؟ فَقَد نَهّاهُ ، ومَن قالَ : لِمَ فَقَد عَلَّلَهُ ، ومَن قالَ : کَیفَ ؟ فَقَد شَبَّهَهُ ، ومَن قالَ : إذ فَقَد وَقَّتَهُ ، ومَن قالَ : حَتّی فَقَد غَیّاهُ ، ومَن غَیّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ ، ومَن جَزَّأَهُ فَقَد وَصَفَهُ ، ومَن وَصَفَهُ فَقَد ألحَدَ فیهِ ، ومَن بَعَّضَهُ فَقَد عَدَلَ عَنهُ . (7)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 348 ح 34 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 112 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 143 ح 9 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 49 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 312 ح 640 عن جعفر بن سلیمان بإسناده عنه علیه السلام وفیه «السواتر عن یقین» بدل «عن واجب» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 308 ح 36 .
4- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 152 وفیه إلی «أزله» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 267 ح 5 ؛ دستور معالم الحکم : ص 122 وفیه «نعته» بدل «غیّاه» .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 47 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 ؛ دستور معالم الحکم : ص 122 نحوه .
6- .یقال : بَوّأه اللّه منزِلاً : أی أسکنَه إیّاه ، وتبوّأت منزِلاً : أی اتّخذته ، والمَباءه : المنزل (النهایه : ج 1 ص 159 «بوأ») .
7- .تحف العقول : ص 63 .

ص: 43

امام علی علیه السلام :کسی که از توصیف موجودِ دارای هیئت (پیکر) و ابزارها (اعضا) ناتوان است ، از توصیف خالق آن ، ناتوان تر ، و از دست یافتن به او با شناخت ویژگی های آفریدگان، دورتر خواهد بود .

امام علی علیه السلام :چگونه کسی که از توصیف مخلوقی چون خودش ناتوان است ، می تواند خدایش را توصیف کند؟!

امام علی علیه السلام :خردها را بر تعیین اوصاف خویش آگاه نساخته ، و آنها را از شناخت بایسته خویش در پرده نگاه نداشته است .

امام علی علیه السلام :هر کس خدا را وصف کند ، برایش اندازه مشخّص کرده است، و هر کس برایش اندازه مشخّص کند ، او را به شماره آورده است ، و هر کس او را به شماره درآورَد، ازلی بودنش را نفی نموده است ، و هر کس بگوید : «کجاست؟»، او را محدود و کرانمند ساخته است ، و هر کس بگوید : «بر چیست؟» ، جایی را تهی از او دانسته است ، و هر کس بگوید : «در چه چیز است؟» ، او را جزو چیزی قرار داده است .

امام علی علیه السلام :کمالِ یگانه دانستن او، اخلاص برای اوست، و کمالِ اخلاص برای او ، نفی صفات از اوست ؛ چون هر صفتی گواه است که آن [ صفت] ، غیر از موصوف است ، و هر موصوفی گواه است که آن ، غیر از صفت است . پس هر کس خدا را وصف کند ، او را با چیزی قرین ساخته است ، و هر کس او را با چیزی قرین سازد ، او را دوگانه پنداشته است ، و هر کس او را دوگانه بپندارد ، او را جزء جزء دانسته است ، و هر کس او را جزء جزء بداند ، او را نشناخته است ، و هر کس او را نشناسد ، به او اشاره کرده [ و برای او جهت قائل شده] است ، و هر کس به او اشاره کند ، برای او اندازه تعیین کرده است ، و هر کس محدودش سازد ، او را به شمارْ درآورده است ، و هر کس بگوید : «در چیست؟» ، او را جزو چیزی قرار داده است ، و هر کس بگوید : «بر چه چیز است؟» ، جایی را از [ وجود ]او تهی شمرده است .

امام علی علیه السلام :هر کس توصیف خدا را بخواهد ، او را نشناخته است ، و هر کس او را به چیزی همانند بداند ، از او در گذشته است ، و هر کس [ بخواهد] کنه او را بشناسد ، در شناخت او به خطا رفته است . هر کس بگوید : «کجاست؟» ، او را [ در جایی ]ساکن دانسته است ، و هر کس بگوید : «در چه چیز است؟» ، او را جزو چیزی قرار داده است ، و هر کس بگوید : «تا کجاست؟» ، او را محدود ساخته است ، و هر کس بگوید : «چرا هست؟» ، برای او علّت جویی کرده است ، و هر کس بگوید : «او چگونه است؟» ، او را تشبیه کرده است، و هر کس بگوید: «از کِی هست؟»، او را در زمان ، قرار داده است ، و هر کس بگوید : «تا کی هست؟» ، برای او نهایتی تعیین کرده است ، و هر کس نهایتی برای او تعیین کند ، او را جزء جزء دانسته است ، و هر کس او را جزء جزء بداند ، او را وصف کرده است ، و هر کس او را وصف کند ، درباره او به کژراهه رفته است ، و هر کس او را بخش بخش کند ، از او روی بر تافته است .

.


ص: 44

عنه علیه السلام :لَم تَرَهُ سُبحانَهُ العُقولُ فَتُخبِرَ عَنهُ ، بَل کانَ تَعالی قَبلَ الواصِفینَ بِهِ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَحویهِ الأَماکِنُ ، ولا تَضمَنُهُ الأَوقاتُ ، ولا تَحُدُّهُ الصِّفاتُ ، ولا تَأخُذُهُ السِّناتُ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَقَعُ الأَوهامُ لَهُ عَلی صِفَهٍ ، ولا تُعقَدُ القُلوبُ مِنهُ عَلی کَیفِیَّهٍ . (3)

عنه علیه السلام :تَبارَکَ اللّهُ الَّذی لا یَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ . (4)

عنه علیه السلام :فَلَیسَت لَهُ صِفَهٌ تُنالُ ، ولا حَدٌّ تُضرَبُ لَهُ فیهِ الأَمثالُ ، کَلَّ دونَ صِفاتِهِ تَحبیرُ اللُّغاتِ ، وضَلَّ هُناکَ تَصاریفُ الصِّفاتِ . (5)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی ... لا یَتَعاوَرُهُ زِیادَهٌ ولا نُقصانٌ ، ولا یوصَفُ بِأَینٍ ولا بِمَ ولا مَکانٍ ، الَّذی بَطَنَ مِن خَفِیّاتِ الاُمورِ ، وظَهَرَ فِی العُقولِ بِما یُری فی خَلقِهِ مِن عَلاماتِ التَّدبیرِ ، الَّذی سُئِلَتِ الأَنبِیاءُ عَنهُ فَلَم تَصِفهُ بِحَدٍّ ولا بِبَعضٍ ، بَل وَصَفَتهُ بِفِعالِهِ ، ودَلَّت عَلَیهِ بِآیاتِهِ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ح 7556 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 414 ح 7045 .
2- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 4 عن محمّد بن أبی عبد اللّه رفعه عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس وکلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام وفیه «لا تصحبه» بدل «لا تضمّنه» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 305 ح 34 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 85 ؛ المعیار والموازنه : ص 254 .
4- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 42 ح 3 عن عبد الرحمن عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 94 وفیه «حدس» بدل «غوص» .
5- .الکافی : ج 1 ص 134 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیی جمیعا رفعاه إلی الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 41 ح 3 عن الحصین بن عبد الرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام وفیه «تعبیر اللغات» بدل «تحبیر اللغات» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
6- .الکافی : ج 1 ص 141 ح 7 ، التوحید : ص 31 ح 1 نحوه وکلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 265 ح 14 .

ص: 45

امام علی علیه السلام :خِردها خداوند سبحان را ندیده اند تا از او خبر بدهند ؛ بلکه خدای متعال ، پیش از توصیف کنندگانش ، بوده است .

امام علی علیه السلام :جاها او را در بر نمی گیرند ، و زمان ها او را در خود جای نمی دهند ، و صفات او را محدود نمی کنند ، و چُرت او را فرا نمی گیرد .

امام علی علیه السلام :نه اوهام برای او صفتی می یابند ، و نه دل ها چگونگی ای برایش اثبات می کنند .

امام علی علیه السلام :خجسته است خدایی که بلندیِ همّت ها به او نمی رسد و ژرفکاویِ تیزهوشی ها ، به او نمی رسد .

امام علی علیه السلام :او را صفتی نیست که بدان دسترسی یابند ، و حدّی نیست که برای آن ، مَثَلی زده شود . آرایه های زبان ها در توصیفش در می مانند ، و گونه های توصیف ، در آن جا حیران اند .

امام علی علیه السلام :سپاسْ خدایی را . . . که افزونی و کاستی بر وی عارض نمی شود ، و به کجایی و چیستی و مکان ، توصیف نمی گردد . اوست آن که از حقیقت کارهای پوشیده ، آگاه است ، و به نشانه های تدبیری که در آفریده هایش دیده می شود ، در [ آیینه ]خردها آشکار می گردد ؛ آن که از پیامبران درباره وی پرسش شده است و آنان ، او را به حد و یا جزو ، توصیف نکرده اند ؛ بلکه او را به کارهایش توصیف نموده اند و با نشانه هایش به سوی وی راهنمایی کرده اند .

.


ص: 46

عنه علیه السلام :لا یوصَفُ بِالأَزواجِ ، ولا یَخلُقُ بِعِلاجٍ ، ولا یُدرَکُ بِالحَواسِّ ... بَل إن کُنتَ صادِقا أیُّهَا المُتَکَلِّفُ لِوَصفِ رَبِّکَ ، فَصِف جِبریلَ ومیکائیلَ وجُنودَ المَلائِکَهِ المُقَرَّبینَ فی حُجُراتِ القُدُسِ ، مُرجَحِنّینَ (1) مُتَوَلِّهَهً عُقولُهُم أن یَحُدّوا أحسَنَ الخالِقینَ ؛ فَإِنَّما یُدرَکُ بِالصِّفاتِ ذَوُو الهَیئاتِ وَالأَدَواتِ ، ومَن یَنقَضی إذا بَلَغَ أمَدَ حَدِّهِ بِالفَناءِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن زَعَمَ أنَّ إلهَنا مَحدودٌ فَقَد جَهِلَ الخالِقَ المَعبودَ ، ومَن ذَکَرَ أنَّ الأَماکِنَ بِهِ تُحیطُ لَزِمَتهُ الحَیرَهُ وَالتَّخلیطُ، بَل هُوَ المُحیطُ بِکُلِّ مَکانٍ ؛ فَإِن کُنتَ صادِقا أیُّها المُتَکَلِّفُ لِوَصفِ الرَّحمنِ ، بِخِلافِ التَّنزیلِ وَالبُرهانِ ، فَصِف لی جِبریلَ ومیکائیلَ وإسرافیلَ ، هَیهاتَ ! أ تَعجِزُ عَن صِفَهِ مَخلوقٍ مِثلِکَ وتَصِفُ الخالِقَ المَعبودَ ، وإنَّما لا تُدرِکُ (3) صِفَهَ رَبِّ الهَیئَهِ وَالأَدَواتِ ، فَکَیفَ مَن لَم تَأخُذهُ سِنَهٌ ولا نَومٌ ؟ لَهُ ما فِی الأَرَضینَ وَالسَّماواتِ وما بَینَهُما وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ . (4)

.

1- .ارجَحنَّ الشیء : إذا مَال من ثِقَله وتحرَّک (النهایه : ج 2 ص 198 «رجح») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 182 عن نوف البکالی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 314 ح 40 و ج 77 ص 310 ح 13 .
3- .فی المصدر : «أنت تدرک» ، وما أثبتناه من کنز العمّال .
4- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 73 ، کنز العمّال : ج 1 ص 409 ح 1737 کلاهما عن النعمان بن سعد .

ص: 47

امام علی علیه السلام :به همتا داشتن ، توصیف نمی گردد ، و به تمرین و وسیله نمی آفریند ، و به حواس ، درک نمی شود ... . ای آن که خود را برای توصیف خدایت به رنج افکنده ای! اگر راست می گویی ، جبرئیل و میکائیل و خیل فرشتگان مقرّبِ بارگاه قدس را وصف کن که به خود می لرزند و خردهایشان از این که بهترینِ آفرینندگان را به درستی توصیف کنند ، در حیرت مانده اند ؛ چون موجودی را می توان از روی صفاتش شناخت که دارای پیکر و اندام باشد و چون دورانش به سر آمد ، به نابودی بینجامد .

امام علی علیه السلام :آن که پندارد خدای ما محدود است ، نسبت به آفریدگار معبود ، جهل ورزیده است ، و آن که تصوّر کند که مکان ها او را در بر می گیرند ، همواره گرفتار سرگردانی و در هم ریختگی خواهد شد ؛ چرا که او به همه مکان ها احاطه دارد . ای کسی که بر خلاف قرآن و برهان ، خود را برای توصیف خدای مهربان ، به رنج افکنده ای! اگر راست می گویی ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را برای من توصیف کن . هیهات! تو که از وصف مخلوقی چون خود ناتوانی ، می خواهی آفریدگار معبود را وصف کنی؟! به راستی ، تو که صفاتِ موجودِ دارای پیکر و اندام را درک نمی کنی ، چگونه می توانی آن را که خواب و چُرتی او را فرا نمی گیرد ، درک کنی؟! آنچه در زمین ها و آسمان هاست و آنچه بین آن دو است ، از آنِ اوست ، و او پروردگار عرش عظیم است .

.


ص: 48

الباب الخامس : الصفات الثبوتیّه5 / 1الواحِدالإمام علیّ علیه السلام :الواحِدُ بِلا تَأویلِ عَدَدٍ . (1)

عنه علیه السلام :واحِدٌ لا مِن عَدَدٍ ، ودائِمٌ لا بِأَمَدٍ ، وقائِمٌ لا بِعَمَدٍ . (2)

الخصال عن شُرَیح بن هانی :إنَّ أعرابِیّا قامَ یَومَ الجَمَلِ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ أ تَقولُ : إنَّ اللّهَ واحِدٌ ؟ قالَ : فَحَمَلَ النّاسُ عَلَیهِ ، وقالوا : یا أعرابِیُّ ! أ ما تَری ما فیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ مِن تَقَسُّمِ القَلبِ ؟ فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینِ علیه السلام : دَعوهُ ؛ فَإِنَّ الَّذی یُریدُهُ الأَعرابِیُّ هُوَ الَّذی نُریدُهُ مِنَ القَومِ ، ثُمَّ قالَ : یا أعرابِیُّ ! إنَّ القَولَ فی أنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلی أربَعَهِ أقسامٍ : فَوَجهانِ مِنها لا یَجوزانِ عَلَی اللّهِ عَزَّوجَلَّ ، ووَجهانِ یَثبُتانِ فیهِ . فَأَمَّا اللَّذانِ لا یَجوزانِ عَلَیهِ فَقَولُ القائِلِ : واحِدٌ ، یَقصُدُ بِهِ بابَ الأَعدادِ ، فَهذا ما لا یَجوزُ ؛ لِأَنَّ ما لا ثانِیَ لَهُ لا یَدخُلُ فی بابِ الأَعدادِ ، أما تَری أنَّهُ کَفَّرَ مَن قالَ : إنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَهٍ ؟ وقَولُ القائِلِ : هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ ، یُریدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ ، فَهذا ما لا یَجوزُ عَلَیهِ ؛ لِأَ نَّهُ تَشبیهٌ ، وجَلَّ رَبُّنا وتَعالی عَن ذلِکَ . وأمَّا الوَجهانِ اللَّذانِ یَثبُتانِ فیهِ فَقَولُ القائِلِ : هُوَ واحِدٌ لَیسَ لَهُ فِی الأَشیاءِ شِبهٌ کَذلِکَ رَبُّنا ، وقَولُ القائِلِ : إنَّهُ عَزَّ وجَلَّ أحَدِیُّ المَعنی ، یَعنی بِهِ أنَّهُ لا یَنقَسِمُ فی وُجودٍ ولا عَقلٍ ولا وَهمٍ کَذلِکَ رَبُّنا عَزَّوجَلَّ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 152 ، مجمع البیان : ج 10 ص 862 عن عبد خیر ، روضه الواعظین : ص 24 وفیها «الأحد» بدل «الواحد» ، تحف العقول : ص 63 وفیه «أحد لا بتأویل عدد» .
2- .التوحید : ص 70 ح 26 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 121 ح 15 کلاهما عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 185 ، تیسیر المطالب : ص 198 عن الإمام زین العابدین عنه علیهماالسلاموفیهما «لا بعدد» بدل «لا من عدد» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 222 ح 2 و ج 90 ص 139 ح 7 .
3- .الخصال : ص 2 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 5 ح 2 ، التوحید : ص 83 ح 3 ، روضه الواعظین : ص 45 ، إرشاد القلوب : ص 166 نحوه من «إنّ القول ...» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 206 ح 1 .