گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
باب چهارم : آفرینش انسان



4 / 1 آدم ، ابو البشر

باب چهارم : آفرینش انسان4 / 1آدم ، ابو البشرامام علی علیه السلام در توصیف آفرینش آدم علیه السلام : آن گاه ، خدای عز و جل ، از قسمت های درشت و نرم و شیرین و شور زمین ، خاکی را گِرد آورد و بر آن آب ریخت تا خالص شد و با رطوبت آمیخت تا چسبناک گردید و از آن ، صورتی سرشت دارای انحنا ، کشیدگی ، بند و پیوند و مَفاصلْ ، و آن را خشک کرد تا خود را گرفت ، و محکمش کرد تا چون سفال گردید ، تا هنگامی مشخّص و زمانی معلوم . آن گاه ، از روح خود در آن دمید . سپس آن را در شکل انسانی درآورد ، دارای ذهنی که جولان دهد ، و فکری که با آن تصرّف کند ، و اندام هایی که به کارشان گیرد ، و ابزاری که به حرکتش درآورد ، و شناختی که با آن ، بین حق و باطل ، چشیدنی ها ، بوییدنی ها ، رنگ ها و اجناسْ فرق بگذارد ، و آن انسان را به سرشت رنگ های گوناگون ، و همگونی های هم آهنگ ، ضدهای برابر هم ، و طبیعت های مخالف یکدیگر ، از قبیل : گرمی و سردی ، و تری و خشکی ، عجین کرد . سپس خدای سبحان ، از فرشتگان خواست تا امانتی را که نزد آنان است ، ادا کنند ، و پیمانی را که به آنان سفارش کرده بود ، به جای آورند ، که به سجده بر او تن دهند و در بزرگداشتش فروتن باشند . پس فرمود : «بر آدم ، سجده کنید . پس جز ابلیس ، [ همه] به سجده درافتادند» . ابلیس را تعصّب فرا گرفت ، و تیره بختی بر وی غلبه کرد و آفرینش خود را از آتش ، مایه عزّت پنداشت و آفریده از خاک را خوار شمرد . خداوند ، مهلتی به او داد تا برای خشمش استحقاق پیدا کند ، و گرفتاری اش کامل گردد ، و وعده ای که داده بود ، انجام شود و فرمود : «تو از مهلت یافتگانی تا روز [ و ]وقت معلوم» . آن گاه ، خداوند عز و جل ، آدم علیه السلام را در سرایی سرشار از آسایش و نعمت جای داد و جایگاه او را در آن ، ایمن گردانید ، و از ابلیس و دشمنی او برحذرش داشت . دشمن آدم علیه السلام بر او به خاطر اقامتگاه و همراهی نیکان ، حسد ورزید و او را فریب داد ، و او یقین را به دو دلی ، و استواری را به سستی فروخت ، و سپس شادمانی را با ترس ، و فریب خوردن از ابلیس را با پشیمانی جایگزین کرد . آن گاه ، خداوند سبحان ، راه توبه را برای او هموار ساخت ، و کلمه رحمت را به او القا کرد ، و بازگشت به بهشت خود را به او وعده داد ، و او را به سرای گرفتاری و محلّ زاد و ولد فرزند ، فرو فرستاد .

.


ص: 190

عنه علیه السلام :فَلَمّا مَهَدَ أرضَهُ وأنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ علیه السلام خِیَرَهً مِن خَلقِهِ ، وجَعَلَهُ أوَّلَ جِبِلَّتِهِ وأسکَنَهُ جَنَّتَهُ وأرغَدَ فیها اُکُلَهُ ، وأوعَزَ إلَیهِ فیما نَهاهُ عَنهُ . وأعلَمَهُ أنَّ فِی الإِقدامِ عَلَیهِ التَّعَرُّضَ لِمَعصِیَتِهِ وَالمُخاطَرَهَ بِمَنزِلَتِهِ ، فَأَقدَمَ عَلی ما نَهاهُ عَنهُ مُوافاهً لِسابِقِ عِلمِهِ فَأَهبَطَهُ بَعدَ التَّوبَهِ ؛ لِیَعمُرَ أرضَهُ بِنَسلِهِ ولِیُقیمَ الحُجَّهَ بِهِ عَلی عِبادِهِ . (1)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ خَلقِ آدَمَ مِن طینٍ : ولَو أرادَ اللّهُ أن یَخلُقَ آدَمَ مِن نورٍ یَخطَفُ الأَبصارَ ضِیاؤُهُ ، ویَبهَرُ العُقولَ رُواؤُهُ ، وطیبٍ یَأخُذُ الأَنفاسَ عَرفُهُ لَفَعَلَ . ولَو فَعَلَ لَظَلَّت لَهُ الأَعناقُ خاضِعَهً ، ولَخَفَّتِ البَلوی فیهِ عَلَی المَلائِکَهِ . ولکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ یَبتَلی خَلقَهُ بِبَعضِ ما یَجهَلونَ أصلَهُ تَمییزا بِالِاختِبارِ لَهُم ونَفیا لِلِاستِکبارِ عَنهُم ، وإبعاداً لِلخُیَلاءِ مِنهُم . (2)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 112 ح 90 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 465 ح 37 .

ص: 191

امام علی علیه السلام :آن گاه که خداوند ، زمینش را آماده ساخت ، و فرمانش را به اجرا گذاشت ، آدم علیه السلام (گزیده آفریدگانش) را برگزید ، و او را نخستینِ آفریدگان خود قرار داد و در فردوس خویش جای داد ، و در آن جا خوراکی های گوناگون برایش فراهم آورد ، و آنچه او را از آن برحذر داشته بود ، به وی سفارش کرد ، و به او فهماند که اقدام به آن ، گام نهادن در نافرمانی او و به خطر انداختن منزلت خویش است ؛ ولی او بر چیزهایی که خداوند از آنها نهی کرده بود ، اقدام کرد چنان که خداوند از پیش می دانست . و خدا پس از توبه آدم علیه السلام ، او را فرود آورد تا او با نسل خود ، زمین خدا را آباد کند ، و خداوند ، حجّت خود را به وسیله او بر بندگانش به پا دارد .

امام علی علیه السلام در ویژگی آفرینش آدم علیه السلام از خاک : اگر خدا اراده می کرد که آدم علیه السلام را از نوری بیافریند که روشنایی اش دیده ها را برباید ، و زیبایی آن ، عقل ها را حیران سازد ، و یا از عطری بیافریند که بویش جان ها را در چنگ گیرد ، چنین می کرد ، و اگر چنین می کرد ، گردن ها در برابر آدم ، فرو می افتادند ، و آزمایش آن برای فرشتگان ، آسان تر می شد ؛ اما خدای سبحان ، بندگانش را به چیزی از آنچه که اصل آنها برایشان مجهول است ، می آزماید تا نیکوکار و بدکار با آزمایش از یکدیگر متمایز شوند ، و گردنکشی و خودخواهی را از ایشان دور سازد .

.


ص: 192

4 / 2ذُرِّیَّهُ آدَمَالإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ یَصِفُ فیها خِلقَهَ الإِنسانِ : أم هذَا الَّذی أنشَأَهُ فی ظُلُماتِ الأَرحامِ ، وشُغُفِ الأَستارِ نُطفَهً دِهاقا ... ثُمَّ مَنَحَهُ قَلبا حافِظا ، ولِسانا لافِظا ، وبَصَرا لاحِظا ؛ لِیَفهَمَ مُعتَبِرا ، ویُقَصِّرَ مُزدَجِرا ، حَتّی إذا قامَ اعتِدالُهُ ، وَاستَوی مِثالُهُ ، نَفَرَ مُستَکبِرا . (1)

عنه علیه السلام :أیُّهَا المَخلوقُ السَّوِیُّ ، وَالمُنشَأُ المَرعِیُّ فی ظُلُماتِ الأَرحامِ ، ومُضاعَفاتِ الأَستارِ ، بُدِئتَ مِن سُلالَهٍ مِن طینٍ ، ووُضِعتَ فی قَرارٍ مَکینٍ إلی قَدَرٍ مَعلومٍ ، وأجلٍ مَقسومٍ ، تَمورُ فی بَطنِ اُمِّکَ جَنینا لا تُحیرُ دُعاءً ، ولا تَسمَعُ نِداءً . ثُمَّ اُخرِجتَ مِن مَقَرِّکَ إلی دارٍ لَم تَشهَدها ، ولَم تَعرِف سُبُلَ مَنافِعِها ، فَمَن هَداکَ لِاجتِرارِ الغَذاءِ مَن ثَدیِ اُمِّکَ ، وعَرَّفَکَ عِندَ الحاجَهِ مَواضِعَ طَلَبِکَ وإرادَتِکَ ؟ (2)

عنه علیه السلام :عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرینَ... ومَحَطِّ الأَمشاجِ مِن مَسارِبِ (3) الأَصلابِ. (4)

عنه علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (5) قالَ : سَبیلُ الغائِطِ وَالبَولِ . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 83 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 349 ح 35 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 347 ح 34 .
3- .وفی نسخه : «مشارب» .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 113 ح 90 ؛ النهایه فی غریب الحدیث : ج 4 ص 333 وفیه ذیله .
5- .الذاریات : 21 .
6- .فضیله الشکر للخرائطی : ص 40 ح 22 عن الأصبغ بن نباته ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 619 نقلاً عن مساوئ الأخلاق للخرائطی .

ص: 193



4 / 2 نسل آدم

4 / 2نسل آدمامام علی علیه السلام از سخنرانی ای که در آن ، خلقت آدم علیه السلام را توصیف کرده : این [ انسان] ، همان است که خدا او را در تاریکیِ زهدان ها ، و غلاف پرده ها از نطفه ای پُر آفرید ... و آن گاه ، دلی نگه دارنده ، زبانی گوینده ، و دیدگانی بیننده به او داد تا در حالی که پند می گیرد ، بفهمد ، و روی گردان از بدی ها ، باز ایستد . با این همه ، هنگامی که رشدش به اعتدال رسید و قامتش به حدّ لازم رسید ، از روی خودخواهی ، از راه حق، روی گردان شد .

امام علی علیه السلام :ای آفریده راستْ قامت ، و ایجاد شده و پرورش یافته در تاریکیِ زهدان ها و پرده های روی هم! از عصاره ای از گِل آغاز شدی ، و در قرارگاه امن ، تا زمان معلوم و مدّت عمرِ قسمت شده ، قرار گرفتی . در زمان جنینی ، در شکم مادرت می جنبیدی . نه فراخوانی را می توانستی پاسخ گویی ، و نه ندایی را می شنیدی . آن گاه از جایگاهت به دنیایی آورده شدی که آن را ندیده بودی ، و راه هایِ سودبَری را در آن ، نمی شناختی . چه کسی تو را برای خوردن غذا از پستان مادر ، راهنمایی کرد ؟ و به هنگام نیازمندی ، به آنچه درخواست کردی و اراده نمودی ، آشنایت کرد؟

امام علی علیه السلام :[ اوست] آگاه بر رازهای دلِ مخفی کنندگان رازها ... و جایگاه ریزش نطفه آمیخته از پشت مردان .

امام علی علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «و در خود شما نشانه هاست . پس مگر نمی نگرید؟» : راه بول و غائط [ ، از آن نشانه ها] است .

.


ص: 194

الباب الخامس : خلق الحیوانات5 / 1الطُّیورالإمام علیّ علیه السلام :اِبتَدَعَهُم خَلقاً عَجیباً مِن حَیَوانٍ ومَواتٍ ، وساکِنٍ وذی حَرَکاتٍ . وأقامَ من شَواهِدِ البَیِّناتِ عَلی لَطیفِ صَنعَتِهِ وعَظیمِ قُدرَتِهِ مَا انقادَت لَهُ العُقولُ مُعتَرِفَهً بِهِ ومُسَلِّمَهً لَهُ ، ونَعَقَت فی أسماعِنا دَلائِلُهُ عَلی وَحدانِیَّتِهِ ، وما ذَرَأَ مِن مُختَلَفِ صُوَرِ الأَطیارِ الَّتی أسکَنَها أخادیدَ الأَرضِ وخُروقَ فِجاجِها ، ورَواسِیَ أعلامِها ، من ذاتِ أجنِحَهٍ مُختَلِفَهٍ ، وهَیئاتٍ مُتَبایِنَهٍ ، مُصَرَّفَهٍ فی زِمامِ التَّسخیرِ ، ومُرَفرِفَهٍ بِأَجنِحَتِها فی مَخارِقِ الجَوِّ المُنفَسِحِ ، وَالفَضاءِ المُنفَرِجِ . کَوَّنَها بَعدَ إذ لَم تَکُن فی عَجائِبِ صُوَرٍ ظاهِرَهٍ ، ورَکَّبَها فی حِقاقِ مَفاصِلَ مُحتَجِبَهٍ ، ومَنَعَ بَعضَها بِعَبالَهِ (1) خَلقِهِ أن یَسمُوَ فِی الهَواءِ خُفوفاً ، وجَعَلَهُ یَدِفُّ دَفیفاً . ونَسَقَها عَلَی اختِلافِها فِی الأَصابیغِ بِلَطیفِ قُدرَتِهِ ودَقیقِ صَنعَتِهِ . فَمِنها مَغموسٌ فی قالَبِ لَونٍ لا یَشوبُهُ غَیرُ لَونِ ما غُمِسَ فیهِ ، ومِنها مَغموسٌ فی لَونِ صِبغٍ قَد طُوِّقَ بِخِلافِ ما صُبِغَ بِهِ . (2)

.

1- .العَبْلُ : الضخم من کلّ شیء (لسان العرب : ج 11 ص 420 «عبل») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 165 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 30 ح 1 .

ص: 195\

باب پنجم : آفرینش حیوانات

5 / 1 پرندگان

باب پنجم : آفرینش حیوانات5 / 1پرندگانامام علی علیه السلام :از جانداران و بی جانان ، و ساکنان و جُنبندگان ، آفریده هایی شگفت ایجاد کرد ، و از گواهان روشن بر لطف ساخته هایش و عظمت قدرتش چیزهایی را برپا داشت که خِردها از روی اعتراف و تسلیم،سر به فرمان او شدند ، و فریاد دلایل یگانگی اش در گوش هایمان پیچید . آنچه را از گونه های مختلف پرندگان بود ، آفرید ، و آنها را در دره ها و شکاف های زمین و بر بالای کوه های بلند ، جای داد ، از آنهایی که دارای بال های گوناگون و شکل های مختلف اند و در رشته تسخیر او قرار دارند و با بال هایشان در فضاهای باز گسترده و جوّ بی کران ، در پروازند . آنها را ، پس از آن که نبودند ، در شکلی شگفت به وجود آورد ، و مَفاصل پوشیده آنها را در کاسه مَفصل ، به هم پیوند داد ، و برخی از آنها را به خاطر سِتبری جسمشان از اوجگیری در آسمان ، منع کرد و برایشان بال زدنی اندکْ مقرّر کرد ، و به قدرت ظریف و صنعت دقیق خود ، آنها را بر پایه گوناگونی در رنگ ها سامان داد . پاره ای از آنها در رنگِ یک دستی رنگ آمیزی شدند که بجز آن رنگ ، به رنگ دیگری مخلوط نگشته اند ، و پاره ای دیگر در رنگی رنگ آمیزی شده اند و با رنگی غیر از آن ، طوقدار گشته اند .

.


ص: 196

عنه علیه السلام :فَتَبَارَکَ اللّهُ الَّذی یَسجُدُ لَهُ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ طَوعاً وکَرهاً ، ویُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً ووَجهاً ، ویُلقی إلَیهِ بِالطّاعَهِ سِلماً وضَعفاً ، ویُعطی لَهُ القِیادَ رَهبَهً وخَوفاً ! فَالطَّیرُ مُسَخَّرَهٌ لِأَمرِهِ . أحصی عَدَدَ الرّیشِ مِنها وَالنَّفَسِ ، وأرسی قَوائِمَها عَلَی النَّدی وَالیَبَسِ . وقَدَّرَ أقواتَها ، وأحصی أجناسَها . فَهذا غُرابٌ وهذا عُقابٌ . وهَذا حَمامٌ وهذا نَعامٌ . دَعا کُلَّ طائِرٍ بِاسمِهِ ، وکَفَلَ لَهُ بِرِزقِهِ . (1)

5 / 2الطّاووسالإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ عَجائِبِ خَلقِ الطّاووسِ : ومَن أعجَبِها خَلقاً الطّاووسُ الَّذی أقامَهُ فی أحکَمِ تَعدیلٍ ، ونَضَّدَ ألوانَهُ فی أحسَنِ تَنضیدٍ ، بِجَناحٍ أشرَجَ قَصَبَهُ (2) ، وذَنَبٍ أطالَ مَسحَبَهُ . إذا دَرَجَ إلَی الاُنثی نَشَرَهُ من طَیِّهِ ، وسَما بِهِ مُطِلّاً عَلی رَأسِهِ کَأَنَّهُ قِلعُ دارِیٍّ (3) عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ (4) .یَختالُ بِأَلوانِهِ، ویَمیسُ (5) بِزَیَفانِهِ ، یُفضی کِإِفضاءِ الدِّیَکَهِ ، ویَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ أرَّ (6) الفُحولِ المُغتَلِمَهِ (7) لِلضِّرابِ . اُحیلُکَ مِن ذلِکَ عَلی مُعایَنَهٍ ، لا کَمَن یُحیلُ عَلی ضَعیفٍ إسنادُهُ . ولَو کانَ کَزَعمِ مَن یَزعُمُ أنَّهُ یُلقِحُ بِدَمعَهٍ تَسفَحُها مَدامِعُهُ ، فَتَقِفُ فی ضَفَّتَی جُفونِهِ ، وأنَّ اُنثاهُ تَطعَمُ ذلِکَ ، ثُمَّ تَبیضُ لا مِن لِقاحِ فَحلٍ سِوَی الدَّمعِ المُنبَجِسِ ، لَما کانَ ذلِکَ بِأَعجَبَ مِن مُطاعَمَهِ الغُرابِ ! تَخالُ قَصَبَهُ مَدارِیَ مِن فِضَّهٍ ، وما اُنبِتَ عَلَیها مِن عَجیبِ داراتِهِ وشُموسِهِ خالِصَ العِقیانِ (8) وفِلَذَ الزَّبَرجَدِ . فَإِن شَبَّهتَهُ بِما أنبَتَتِ الأَرضُ قُلتَ : جَنًی جُنِیَ مِن زَهرَهِ کُلِّ رَبیعٍ . وإن ضاهَیتَهُ بِالمَلابِسِ فَهُوَ کَمَوشِیِّ الحُلَلِ ، أو کَمونِقِ عَصبِ الیَمَنِ . وإن شاکَلتَه بِالحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصوصٍ ذاتِ ألوانٍ ، قَد نُطِّقَت بِاللُّجَینِ (9) المُکَلَّلِ . یَمشی مَشیَ المَرحِ المُختالِ ، ویَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وجَناحَیهِ ، فَیُقَهقِهُ ضاحِکاً لِجَمالِ سِربالِهِ وأصابیغِ وِشاحِهِ ، فَإِذا رَمی بِبَصَرِهِ إلی قَوائِمِهِ زَقا (10) مُعوِلاً بِصَوتٍ یَکادُ یُبینُ عَنِ استِغاثَتِهِ ، ویَشهَدُ بِصادِقِ تُوَجُّعِهِ ؛ لِأَنَّ قَوائِمَهُ حُمشٌ (11) کَقَوائِمِ الدِّیکَهِ الخِلاسِیَّهِ (12) ، وقَد نَجَمَت مِن ظُنبوبِ (13) ساقِهِ صیصِیَهٌ خَفِیَّهٌ ، ولَهُ فی مَوضِعِ العُرفِ قُنزُعَهٌ (14) خَضراءُ مُوَشّاهٌ . ومَخرَجُ عُنُقِهِ کَالإِبریقِ ، ومَغرِزُها إلی حَیثُ بَطنُهُ کَصِبغِ الوَسِمَهِ الیَمانِیَّهِ ، أو کَحَریرَهٍ مُلبَسَهٍ مِرآهً ذاتَ صِقالٍ ، وکَأَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعجَرٍ (15) أسحَمَ (16) ، إلّا أنَّهُ یُخَیَّلُ لِکَثرَهِ مائِهِ وشِدَّهِ بَریقِهِ أنَّ الخُضرَهَ النّاضِرَهَ مُمتَزِجَهٌ بِهِ . ومَعَ فَتقِ سَمعِهِ خَطٌّ کَمُستَدَقِّ القَلَمِ فی لَونِ الاُقحُوانِ أبیَضُ یَقَقٌ (17) ، فَهُوَ بِبَیاضِهِ فی سَوادِ ما هُنالِکَ یَأتَلِقُ (18) . وقَلَّ صِبغٌ إلّا وقَد أخَذَ مِنهُ بِقِسطٍ ، وعَلاهُ بِکَثرَهِ صِقالِهِ وبَریقِهِ وبَصیصِ دیباجِهِ ورَونَقِهِ ، فَهُوَ کَالأَزاهیرِ المَبثوثَهِ لَم تُرَبِّها أمطارُ رَبیعٍ ولا شُموسُ قَیظٍ . وقَد یَنحَسِرُ مِن ریشِهِ ، ویَعری مِن لباسِهِ ، فَیَسقُطُ تَتری ، ویَنبُتُ تِباعاً ، فَیَنحَتُّ مِن قَصَبِهِ انحِتاتَ أوراقِ الأَغصانِ ، ثُمَّ یَتَلاحَقُ نامِیاً حَتی یَعودَ کَهَیئَتِهِ قَبلَ سُقوطِهِ ، لا یُخالِفُ سالِفَ ألوانِهِ ، ولا یَقَعُ لَونٌ فی غَیرِ مَکانِهِ ! وإذا تَصَفَّحتَ شَعرَهً مِن شَعَراتِ قَصَبِهِ أرَتکَ حُمرَهً وَردِیَّهً ، وتارَهً خُضرَهً زَبرجَدِیَّهً ، وأحیاناً صُفرَهً عَسجَدِیَّهً (19) . فَکَیفَ تَصِلُ إلی صِفَهِ هذا عَمائِقُ الفِطَنِ ، أو تَبلُغُهُ قَرائِحُ العُقولِ ، أو تَستَنظِمُ وَصفَهُ أقوالُ الواصِفینَ ؟ ! وأقَلُّ أجزائِهِ قَد أعجَزَ الأَوهامَ أن تُدرِکَهُ ، وَالأَلسِنَهَ أن تَصِفَهُ ! فَسُبحانَ الَّذی بَهَرَ العُقولَ عَن وَصفِ خَلقٍ جَلّاهُ لِلعُیونِ فَأَدرَکَته مَحدوداً مُکَوَّناً ، ومُؤَلَّفاً مُلَوَّناً ، وأعجَزَ الأَلسُنَ عَن تَلخیصِ صِفَتِهِ ، وقَعَدَ بِها عَن تَأدِیَهِ نَعتِهِ ! (20)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 483 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 27 ح 1 .
2- .القصَب : کلّ عظم مستدیر أجوف (لسان العرب : ج 1 ص 675 «قصب») .
3- .القِلع : شراع السفینه . والداریّ : البَحَّار والمَلَاح (النهایه : ج 4 ص 102 «قلع») .
4- .عَنَجَه : أی عَطفه ، نُوتیُّه : مَلّاحُه (النهایه : ج 3 ص 307 «عنج») .
5- .یمیس : إذا تَبَختَر فی مَشیِه وتَثنّی (النهایه : ج 4 ص 380 «میس») .
6- .الأرّ : الجماع (النهایه : ج 1 ص 37 «أرر») .
7- .الغُلْمه : هَیَجان شَهوه النکاح من المرأه والرجل وغَیرهما (النهایه : ج 3 ص 382 «غلم») .
8- .العِقْیَان : هو الذهَب الخالِص (النهایه : ج 3 ص 283 «عقا») .
9- .اللُّجَین : هو الفِضّه (النهایه : ج 4 ص 235 «لجن») .
10- .زقا یَزْقو : إذا صاحَ (النهایه : ج 2 ص 307 «زقا») .
11- .حَمَشت قوائمه وحَمُشت : دَقَّت (لسان العرب : ج 6 ص 288 «حمش») .
12- .الخِلاسیُّ من الدِّیکَهِ : بین الدّجاج الهِنْدِیّه والفارسیّه (لسان العرب : ج 6 ص 66 «خلس») .
13- .الظُّنوب : حرف العظم الیابس من الساق (النهایه : ج 3 ص 162 «ظنب») .
14- .القَنازِع : خُصَل الشعر ، واحِدتها قُنزُعه (النهایه : ج 4 ص 112 «قنزع») .
15- .المِعْجَر : ثوب تَعتَجِر به المرأه أصغَر من الرداء وأکبر منَ المِقنَعه (لسان العرب : ج 4 ص 544 «عجر») .
16- .الأسحَم : الأسود (النهایه : ج 2 ص 348 «سحم») .
17- .یقق : أبیض یَقَق ویَقِق ، بکسر القاف الاُولی : شدید البیاض ناصعه (لسان العرب : ج 10 ص 387 «یقق») .
18- .تألَّق البرق : التَمَع (تاج العروس : ج 13 ص 10 «ألق») .
19- .العَسجَدُ : الذهب (لسان العرب : ج 3 ص 290 «عسجد») .
20- .نهج البلاغه : الخطبه 165 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 30 ح 1 .

ص: 197



5 / 2 طاووس

امام علی علیه السلام :خجسته است خدایی که آنچه در آسمان ها و زمین است ، خواسته و ناخواسته ، بر او سجده می کنند ، و صورت و پیشانی بر زمین می سایند و از روی تسلیم شدن و ناتوانی ، از او اطاعت می کنند و از روی بیم و ترس ، رشته فرمانبری او را در گردن می گیرند . پس پرنده ، مسخّرِ فرمان اوست . شمار پَرها و نَفَس زدن های او را شمرده ، و پاهای او را بر تَری و خشکی ، استوار گردانیده است ، روزیِ او را مقدّر کرده و انواع آن را شمرده است . این ، کلاغ است و این ، عقاب ! این ، کبوتر است و این ، شترمرغ ! و هر پرنده ای را به نامش خوانده ، و روزی اش را بر عهده گرفته است .

5 / 2طاووسامام علی علیه السلام در بیان شگفتی آفرینش طاووس : و از شگفت ترین آنها (پرندگان) در آفرینش ، طاووس است که آن را در استوارترین تناسب ، پرداخته است ، و رنگ هایش را در نیکوترین نظم ، چیده است ، با بالی از استخوانِ میانْ تهی ، و دُمی بلند و بر زمین کشیده . طاووس نر، هر گاه به سوی ماده می خرامَد ، به کرشمه، پَرهایش را می گشاید و چون چتر بر سرش می نهد ، گویی که بادبانِ کشتیِ «داری» (1) است که ناخدایش آن را برافراشته است . به رنگ هایش می نازَد و به نازْ می خرامَد . همچون خروس به سوی مادینه می رود و با آن ، چون نَرینه های پُر هیجان ، برای جفت گیری می آمیزد . اینها را بر پایه مشاهده می گویم ، نه بر اساس گزارشی با سندِ ضعیف ، و اگر لقاح آنها بر اساس پندار کسی باشد که می پندارد طاووس ، با اشک چشم ، باردار می کند به این گونه که اشک چشم خویش را جاری می کند و قطرات اشکْ در کناره پلک هایش جمع می شود و مادینه از آن می خورَد و آن گاه ، تخم می گذارد و نه از آمیزش با نرینه باز هم شگفت تر از غذا در دهان یکدیگر گذاشتن زاغان نیست . نیْ پَرهای او را دندانه های شانه ای سیمین و گردی های شگفتِ خورشیدگونِ روییده بر آن را ، زر ناب و پاره های زبرجد پنداری ، و اگر آن را به روییدنی های زمین تشبیه کنی ، می گویی : دسته گلی است چیده شده از شکوفه های بهاری ، و اگر با لباس ها مانند کنی ، جامه ای نگارین و یا بُرد زیبای یمانی انگاری ، و اگر با زیورآلات بسنْجی ، چون نگین های رنگارنگی است که در حلقه سیمین جواهرْ نشان ، قرار گرفته اند . چون نازوَرزانِ پُرکرشمه گام برمی دارد ، دُم و بالش را می گشاید و از زیبایی لباس خویش و رنگ های گوناگونش ، خنده شادی سر می دهد ، امّا هر گاه دیده بر پاهای خود می افکند ، چنان ناله می زند که گویی می خواهد یاری خواستن خود را نشان دهد ، و به درستیِ دردمندی اش گواهی می دهد ؛ چون پاهایش باریک اند ، نظیر پای خروس «خِلاسی» (2) و از کنار پایین ساقش خاری پنهانْ بیرون زده است . بر یال او موهای سبز بلند و پُر نگارْ روییده ، و بالای گردنش چون اِبریق است ، و قسمت زیرین آن تا شکمش ، چون رنگ وَسمه یمانی است و یا به مانند پرده حریر بر آیینه صیقل زده است . گویی به تور سیاه رنگی آراسته است ؛ امّا به خاطر شدّت زیبایی و درخشندگی آن،پنداشته می شود که سبزیِ چشمْ نوازی بدان آمیخته است ، و سوراخ گوش او نگاری است چون نوکِ قلم ، وگوشش با رنگ بابونه سفید خالص ، و با سیاهی ای که در آن است ، می درخشد . کم تر رنگی است که از آن ، بهره ای نبرده باشد ، و صافی، درخشش ، جذّابیت جامه و جلوه گری آن ، در اوج است . جامه او چون گل های پراکنده است که به دست باران بهاری و یا آفتاب تابستانی ، پرورده نشده اند . گاه ، پرهایش می ریزد و از لباسش عریان می گردد و پرهایش از پیِ هم فرو می ریزند و آن گاه ، دوباره می رویند ، و چون برگ درختان ، از بال هایش سر می زنند و آن گاه ، بار دیگر به رشد و نمو ، روی می آورَند تا این که به شمایل پیش از پر ریزانش باز می گردند ، بدون آن که با رنگِ گذشته اش اختلاف پیدا کند . رنگی جای رنگ دیگر قرار نمی گیرد ، و اگر پری از پرهای او را نیک بنگری ، گاه به تو سرخی گُل ، و زمانی سبزی زِبَرجد ، و در وقتی زردی طلا را نشان می دهد . چگونه ژرفای فکر ، به این ویژگی می رسد ، و یا اندیشه های تیز به آن دست می یابند ، و یا توصیف توصیف کنندگان ، آن را به رشته نظم می آورَد؟ کوچک ترین اجزایش قابل درک برای فهم ها و قابل توصیف برای زبان ها نیست . منزّه است آن که خِردها را از وصف آفریده ای مقهور ساخته ، آفریده ای که آن را در برابر دیدگان نمایان کرده و [ دیده ها ]آن را محدود ، مخلوق ، مرکّب و رنگارنگ می بینند ، و زبان ها در توصیفش ناتوان و در بیان ویژگی هایش درمانده اند .

.

1- .داری، کشتی منسوب به شهرکی بر ساحل دریا به نام «دارین» است . به ملّاح هم «داری» می گویند. (م)
2- .خروس دورگه (سفید سیاه) را خِلاسی می گویند . (م)

ص: 198

. .


ص: 199

. .


ص: 200

5 / 3الجَرادَهالإمام علیّ علیه السلام :وإن شِئتَ قُلتَ فِی الجَرادَهِ ، إذ خَلَقَ لَها عَینَینِ حَمراوَینِ ، وأسرَجَ لَها حَدَقَتَینِ قَمراوَینِ ، وجَعَلَ لَهَا السَّمعَ الخَفِیَّ ، وفَتَحَ لَهَا الفَمَ السَّوِیَّ ، وجَعَلَ لَهَا الحِسَّ القَوِیَّ ، ونابَینِ بِهِما تَقرِضُ ، ومِنجَلَینِ بِهِما تَقبِضُ . یَرهَبُهَا الزُّرّاعُ فی زَرعِهِم ، ولا یَستَطیعونَ ذَبَّها ، ولَو أجلَبوا بِجَمعِهِم ، حَتّی تَرِدَ الحَرثَ فی نَزَواتِها ، وتَقضِیَ مِنهُ شَهَواتِها . وخَلقُها کُلُّهُ لا یُکَوِّنُ إصبَعاً مُستَدِقَّهً . (1)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 483 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 27 ح 1 ؛ ربیع الأبرار : ج 4 ص 459 .

ص: 201



5 / 3 ملخ

5 / 3ملخامام علی علیه السلام :اگر می خواهی ، از ملخ بگویم که [ خداوند] برای او ، دو چشم سرخ آفریده و دو حدقه ماه گون افروخته است،و برایش گوشی ناپیدا ساخته و دهانی متناسب گشوده و حسّی قوی قرار داده است ، و دو دندان که با آنها بِبُرد ، و دو دستِ داس گونه که با آنها بگیرد . کشاورزان ، از او بر کِشتشان بیم دارند ، و اگر همه گِرد آیند ، برای دفع او توانمند نیستند تا کِشتشان را از بلای ملخْ دفع کنند،و خواسته هایشان را از آن کِشتْ بر آورده سازند، حالْ آن که همه جثّه او به مقدار انگشتی باریک نیست .

.


ص: 202

5 / 4الخُفّاشالإمام علیّ علیه السلام :ومِن لَطائِفِ صَنعَتِهِ وعَجائِبِ خِلقَتِهِ ما أرانا مِن غَوامِضِ الحِکمَهِ فی هذِهِ الخَفافیشِ الَّتی یَقبِضُهَا الضِّیاءُ الباسِطُ لِکُلِّ شَیءٍ ، ویَبسُطُهَا الظَّلامُ القابِضُ لِکُلِّ حَیٍّ ، وکَیفَ عَشِیَت أعیُنُها عَن أن تَستَمِدَّ مِنَ الشَّمسِ المُضیئَهِ نوراً تَهتَدی بِهِ فی مَذاهِبِها ، وتَتَّصِلُ بِعَلانِیَهِ بُرهانِ الشَّمسِ إلی مَعارِفِها . ورَدَعَها بِتَلَألُوَ ضِیائِها عَنِ المُضِیِّ فی سُبُحاتِ إشراقِها . وأکَنَّها فی مَکامِنِها عَنِ الذَّهابِ فی بُلَجِ ائتِلاقِها ، فَهِیَ مُسدَلَهُ الجُفونِ بِالنَّهارِ عَلی حِداقِها . وجاعِلَهُ اللَّیلِ سِراجاً تَستَدِلُّ بِهِ فِی التِماسِ أرزاقِها . فلا یَرُدُّ أبصارَها إسدافُ ظُلمَتِهِ ، ولا تَمتَنِعُ مِنَ المُضِیِّ فیهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ . فَإِذا ألقَتِ الشَّمسُ قِناعَها ، وبَدَت أوضاحُ نَهارِها ، ودَخَلَ مِن إشراقِ نورِها عَلَی الضِّبابِ فی وِجارِها (1) ، أطبَقَتِ الأَجفانَ عَلی مَآقیها ، وتَبَلَّغَت بِمَا اکتَسَبَتهُ مِنَ المَعاشِ فی ظُلَمِ لَیالیها . فَسُبحانَ مَن جَعَلَ اللَّیلَ لَها نَهاراً ومَعاشاً ، وَالنَّهارَ سَکَناً وقَراراً ! وجَعَلَ لَها أجنِحَهً مِن لَحمِها تَعرُجُ بِها عِندَ الحاجَهِ إلَی الطَّیَرانِ ، کَأَنَّها شَظایَا الآذانِ ، غَیرَ ذواتِ ریشٍ ولا قَصَبٍ . إلّا أنَّکَ تَری مَواضِعَ العُروقِ بَیِّنَهً أعلاماً . لَها جَناحانِ لَمّا یَرِقّا فَیَنشَقّا ، ولَم یَغلُظا فَیَثقُلا . تَطیرُ ووَلَدُها لاصِقٌ بِها لاجِئٌ إلَیها یَقَعُ إذا وَقَعَت ویَرتَفِعُ إذَا ارتَفَعَت . لا یُفارِقُها حَتّی تَشتَدَّ أرکانُهُ ، ویَحمِلُهُ لِلنُّهوضِ جَناحُهُ ، ویَعرِفُ مَذاهِبَ عَیشِهِ ومَصالِحَ نَفسِهِ . فَسُبحانَ البارِیَ لِکُلِّ شَیءٍ عَلی غَیرِ مِثالٍ خَلا مِن غَیرِهِ ! (2)

.

1- .وجارها : جُحْرُها الذی تَأوی إلیه (النهایه : ج 5 ص 156 «وجر») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 155 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 323 ح 2 .

ص: 203



5 / 4 خفّاش

5 / 4خفّاشامام علی علیه السلام :از جمله ظرافت های صنعت و شگفتی های آفرینش او ، حکمت های نهفته در این خفاش هاست که به ما نشان داده است؛ خفّاش هایی که نور که گشاینده [ دیده] هر چیزی است دیده آنها را می بندد ، و تاریکی شب که دیده هر موجود زنده ای را می بندد دیده آنها را باز می کند ؛ و این که : چگونه دیدگانشان توان آن را ندارد که از خورشید درخشان ، نوری به چنگ آورد تا بدان ، در رفت و آمدشان راه را بیابند ، و در هنگام آشکار شدن نور خورشید ، خود را به آنچه می خواهند ، برسانند؟ و این که : چگونه خداوند با درخشش نور خورشید ، آنها را از رفتن به جاهایی که جلوه گاهِ آفتاب اند ، بازداشته است و آنها را در آشیانه هایشان ، از رفتن به جایی که پرتوهای خورشید می درخشند ، پنهان نموده است؟ از این رو ، در روز ، پلک ها را بر حدقه می نهند ، و شب را چراغی می شمارند که به آن ، برای جستجوی روزی ، راه می جویند ، و تاریکی شب ، دیده های آنها را کور نمی کند ، و تیرگی بسیار آن ، آنها را از رفتنْ باز نمی دارد ، و آن گاه که خورشید ، نقاب از صورت افکنْد و روشنایی روزْ آشکار شد و پرتو نور آن به لانه سوسمارها تابید ، پلک های خود را بر هم می نهند و به آنچه در تاریکی شب به دست آورده اند ، بسنده می کنند . منزّه است خدایی که شب را برای آنها ، روز و وسیله روزی قرار داده ، و روز را مایه آرامش و قرار آنها نموده است ، و بال هایی از گوشت برای آنها نهاده که به وسیله آنها ، به هنگام نیازمندی پرواز می کنند ؛ بال هایی که گویی لاله گوش اند ، بدون پر و استخوان . با این حال ، جای رگ ها را در آنها آشکار می بینی . و دو بال دارند که نه آن قدر نازک اند که بشکنند ، و نه آن قدر سخت اند که سنگین باشند . در حالی که بچّه شان به آنها چسبیده و پناه آورده ، پرواز می کنند . بچّه خفّاش ، زمانی که مادرش بنشیند ، می نشیند ، و زمانی که مادرش پرواز کند ، پرواز می کند ، و از او جدا نمی شود تا آن که استخوان بندی اش محکم شود و بال هایش برای پرواز ، آماده شود ، و راه های زندگی و مصلحت خود را بشناسد . پس منزّه است آفریننده هر چیز ، که آفرینشش بدون نمونه به جا مانده از دیگری است .

.


ص: 204

5 / 5النَّملَهالإمام علیّ علیه السلام :أ لا یَنظُرونَ إلی صَغیرِ ما خَلَقَ کَیفَ أحکَمَ خَلقَهُ ، وأتقَنَ تَرکیبَهُ ، وفَلَقَ لَهُ السَّمعَ وَالبَصَرَ ، وسَوّی لَهُ العَظمَ وَالبَشَرَ ! انظُروا إلَی النَّملَهِ فی صِغَرِ جُثَّتِها ولَطافَهِ هَیئَتِها ، لا تَکادُ تُنالُ بِلَحظِ البَصَرِ ، ولا بِمُستَدرَکِ الفِکَرِ ، کَیفَ دَبَّت عَلی أرضِها ، وصُبَّت عَلی رِزقِها ، تَنقُلُ الحَبَّهَ إلی جُحرِها ، وتُعِدُّها فی مُستَقَرِّها . تَجمَعُ فی حَرِّها لِبَردِها ، وفی وِردِها لِصَدرِها ، مَکفولٌ بِرِزقِها مَرزوقَهٌ بِوفقِها ، لا یُغفِلُهَا المَنّانُ ، ولا یَحرِمُهَا الدَّیّانُ ولَو فِی الصَّفَا الیابِسِ وَالحَجَرِ الجامِسِ (1) ! ولَو فَکَّرتَ فی مَجاری أکلِها فی عُلوِها وسُفلِها ، وما فِی الجَوفِ مِن شَراسیفِ (2) بَطنِها ، وما فِی الرَّأسِ مِن عَینِها واُذُنِها لَقَضَیتَ مِن خَلقِها عَجَباً ، ولَقیتَ مِن وَصفِها تَعَباً ! فَتَعالَی الَّذی أقامَها عَلی قَوائِمِها ، وبَناها عَلی دَعائِمِها ! لَم یَشرَکهُ فی فِطرَتِها فاطِرٌ ، ولَم یُعِنهُ عَلی خَلقِها قادِرٌ . ولَو ضَرَبتَ فی مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ، ما دَلَّتکَ الدَّلالَهُ إلّا عَلی أنَّ فاطِرَ النَّملَهِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَهِ ، لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَیءٍ ، وغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَیٍّ . ومَا الجَلیلُ وَاللَّطیفُ وَالثَّقیلُ وَالخَفیفُ وَالقَوِیُّ وَالضَّعیفُ فی خَلقِهِ إلّا سَواءٌ . (3)

.

1- .الجَمْس بالفتح : الجامِدُ (النهایه : ج 1 ص 294 «جمس») .
2- .الشُّرسُوف واحد الشَّراسیف ، وهی أطراف الأضلاع المشرِفه علی البطن ، وقیل : هو غُضروف مُعلّق بکلّ بَطن (النهایه : ج 2 ص 459 «شرسف») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 481 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 26 ح 1 ؛ ربیع الأبرار : ج 4 ص 481 وفیه إلی «قادر» .

ص: 205



5 / 5 مورچه

5 / 5مورچهامام علی علیه السلام :آیا به کوچک چیزی که آفریده ، نمی نگرند که چگونه آفرینشش را استوار ساخته و ترکیبش را مستحکم کرده و برای او گوش و چشم نهاده و بدو استخوان و پوست داده است؟ به مورچه بنگرید که با همه کوچکیِ جُثّه و ظرافت اندام که به چشم نمی آید و به اندیشه درک نمی گردد چگونه بر زمین می جنبد و به روزی اش دست می یابد ، دانه را به لانه اش می بَرد و آن را در قرارگاه خود فراهم می آورَد . در روزهای گرم ، برای سرمایش جمع می کند و هنگام ورود [ و اقامت در لانه خویش] ، برای زمان بازگشتن ، ذخیره می کند . روزی اش ضمانت گردیده و در خور نیازش ، روزی داده شده است . خدای نعمت بخش ، او را فراموش نمی کند و پروردگار پاداش دهنده ، او را از روزی محروم نمی سازد ، گرچه در دل صخره خشک و سنگ سخت باشد . و اگر در بالا و پایین گذرگاه خوراکش و آنچه درون اوست از سراستخوان های پهلو و شکمش و چشم و گوشی که در سرش قرار دارند ، بیندیشی ، از آفرینش او شگفت زده می شوی و از توصیف آن ، به رنج و سختی می افتی . بلندمرتبه است آن که او را بر پاهایش استوار کرد و بر استوانه های پیکرش بساخت! در آفرینش او ، هیچ کس شریک خدا نبود ، و هیچ توانمندی وی را در آفرینش آن ، یاری نکرد . اگر اندیشه ات را در راه های گوناگون به کار گیری تا به نهایتِ آن برسی ، برهانْ جز به این راهنمایی ات نخواهد کرد که آفریننده مورچه ، همان آفریننده خرما بُن [ با همه بلندی و ستبری اش] است ، به خاطر دقّتی که جدا جدا در [ آفرینش ]هر چیز به کار رفته است و تفاوت های دقیقی که در خلقت هر جاندار با جاندار دیگر نهفته است ، و این که [ برای خداوند] در کار آفرینش ، میان اجسام سخت و نرم ، و سنگین و سبک ، و قوی و ضعیف ، هیچ فرقی نیست .

.


ص: 206

5 / 6الوُحوشُ وَالحیتانُالإمام علیّ علیه السلام :وسُبحانَ مَن أدمَجَ قَوائِمَ الذَّرَّهِ (1) والهَمَجَهِ (2) إلی ما فَوقَهُما مِن خَلقِ الحیتانِ وَالفِیَلَهِ ! (3)

عنه علیه السلام :یَعلَمُ عَجیجَ الوُحوشِ فِی الفَلَواتِ ، ومَعاصِیَ العِبادِ فی الخَلَواتِ ، وَاختِلافَ النّینانِ (4) فِی البِحارِ الغامِراتِ ، وتَلاطُمَ الماءِ بِالرِّیاحِ العاصِفاتِ . (5)

.

1- .الذَّرُّ : النَّمل الأحمر الصّغیر ، واحِدتُها ذَرَّهٌ (النهایه : ج 2 ص 157 «ذرر») .
2- .الهَمَجه : واحده الهمج ؛ وهو ذُبابٌ صَغیرٌ یَسقط علی وجوه الغنم والحَمیر . وقیل : هو البعوض (النهایه : ج 5 ص 273 «همج») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 165 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 32 ح 1 .
4- .النُّونُ : الحوت ، والجمع أنوانٌ ونِینانٌ ، وأصله نُونانٌ فقلبت الواو یاء لکسره النون (لسان العرب : ج 13 ص 427 «نون») .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 198 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 315 ح 16 .

ص: 207



5 / 6 جانوران و ماهیان

5 / 6جانوران و ماهیانامام علی علیه السلام :و منزّه است آن که در آفرینش ، ارکان بدن مورچه ها و پشه ها و بزرگ تر از آنها را تا ماهیان و فیل ها ، استوار ساخت .

امام علی علیه السلام :[ خداوند] سر و صدای جانوران را در صحراها ، گناه بندگان را در خلوت ها ، گشت و گذار ماهیان را در دریاهای ژرف ، و تلاطم آب را با وزش توفان ها می داند .

.


ص: 208

. .


ص: 209