گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
پرتو سوم : شاخه های گوناگون دانشِ او



اشاره

پرتو سوم : شاخه های گوناگون دانشِ اوباب اوّل : جامعه شناسیباب دوم : روان شناسیباب سوم : تاریخباب چهارم : سخنوریباب پنجم : ادبیاتباب ششم : اتم شناسیباب هفتم : ریاضیّاتباب هشتم : فیزیکباب نهم : زمین شناسی و هواشناسیباب دهم : پیش از آن که مرا از دست بدهید ، از من بپرسیدباب یازدهم : حاضرجوابی

.


ص: 210

الباب الأوّل : علم الاجتماع1 / 1المُجتَمَعُ قَبلَ البِعثَهِالإمام علیّ علیه السلام من خُطبَهٍ لَهُ علیه السلام یَصِفُ فیهَا العَرَبَ قَبلَ بِعثَهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نَذیراً لِلعالَمینَ ، وأمیناً عَلَی التَّنزیلِ . وأنتُم مَعشَرَ العَرَبِ عَلی شَرِّ دینٍ وفی شَرِّ دارٍ . مُنیخونَ بَینَ حِجارَهٍ خُشنٍ وحَیّاتٍ صُمٍّ ، تَشرَبونَ الکَدِرَ وتَأکُلونَ الجَشِبَ (1) ، وتَسفِکونَ دِماءَکُم وتَقطَعونَ أرحامَکُم . الأَصنامُ فیکُم مَنصوبَهٌ والآثامُ بِکُم مَعصوبَهٌ . (2)

عنه علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ علیه السلام یَصِفُ فیهَا النّاسَ قَبلَ بِعثَهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالدّینِ المَشهورِ ، وَالعِلمِ المَأثورِ وَالکِتابِ المَسطورِ ، وَالنّورِ السّاطِعِ وَالضِّیاءِ اللّامِعِ ، وَالأَمرِ الصّادِعِ ، إزاحَهً لِلشُّبُهاتِ ، وَاحتِجاجاً بِالبَیِّناتِ ، وتحذیراً بِالآیاتِ ، وتَخویفاً بِالمَثُلاتِ ، وَالنّاسُ فی فِتَنٍ اِنجَذَمَ (3) فیها حَبلُ الدّینِ وتَزَعزَعَت سَوارِی الیَقینِ ، وَاختَلَفَ النَّجرُ وتَشَتَّتَ الأَمرُ ، وضاقَ المَخرَجُ ، وعَمِیَ المَصدَرُ ، فَالهُدی خامِلٌ وَالعَمی شامِلٌ . عُصِیَ الرَّحمنُ ، ونُصِرَ الشَّیطانُ ، وخُذِلَ الإِیمانُ ، فَانهارَت دَعائِمُهُ ، وتَنَکَّرَت مَعالِمُهُ ، ودَرَسَت سُبُلُهُ ، وعَفَت شُرُکُهُ . أطاعُوا الشَّیطانَ فَسَلَکوا مَسالِکَهُ ، ووَرَدوا مناهِلَهُ . بِهِم سارَت أعلامُهُ ، وقامَ لِواؤُهُ فی فِتَنٍ داسَتهُم بِأَخفافِها ، ووَطِئَتهُم بِأَظلافِها وقامَت عَلی سَنابِکِها . فَهُم فیها تائِهونَ حائِرونَ جاهِلونَ مَفتونونَ فی خَیرِ دارٍ وشَرِّ جیرانٍ . نَومُهُم سُهودٌ وکُحلُهُم دُموعٌ . بِأَرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ وجاهِلُها مُکرَمٌ . (4)

.

1- .الجشب : الغلیظ الخشِنُ من الطعام ، وقیل : غیر المأدوم ، وکلّ بشع الطَّعم جَشْبٌ (النهایه : ج 1 ص 272 «جشب») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 26 ، الغارات : ج 1 ص 303 عن جندب نحوه ، بحار الأنوار : ج 18 ص 226 ح 68 .
3- .الجَذْم : القَطع (النهایه : ج 1 ص 251 «جذم») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 2 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 217 ح 49 .

ص: 211



باب اول : جامعه شناسی

1 / 1 جامعه پیش از بعثت

باب اول : جامعه شناسی1 / 1جامعه پیش از بعثتامام علی علیه السلام در سخنرانی اش که در آن ، عرب پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله را توصیف می کند : خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را بیم دهنده برای جهانیان ، و امین بر وحی اش برانگیخت ، در حالی که شما ای جماعت عرب بر بدترین آیین و بدترین سرای ، در میان سنگلاخ های ناهموار و مارهای گُنگ می زیستید ، آب آلوده می نوشیدید ، و غذای ناگوار می خوردید ، و خون یکدیگر را می ریختید ، و پیوند خویشاوندی بین خویش را قطع می کردید . بت ها در میانتان برپا بودند ، و شما دربند گناهان ، گرفتار بودید .

امام علی علیه السلام در سخنرانی اش که در آن ، مردم پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله را توصیف می کند: گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله ، بنده او و فرستاده اوست که او را با دینِ روشن ، و دانش به ارث برده [ از پیامبران پیشین] ، و کتابِ نگارش یافته ، و آفتاب پُر فروغ ، و روشناییِ درخشنده ، و فرمانِ قاطعْ فرستاد ، برای کنار زدن شُبهه ها ، و استدلال به برهان های روشن ، و بر حذر داشتن به وسیله آیه ها ، و بیم دادن با عذاب ها ، در حالی که مردم در فتنه ای به سر می بردند که در آن ، رشته دین بُریده بود ، و ارکان یقین ، از هم پاشیده بود . در اصول ، اختلاف شده و کارها از هم گسیخته بود . راه گریزْ تنگ ، و راه خروجْ کور بود . هدایتْ بی رونق و کوریْ فراگیر بود . پروردگار ، نافرمانی می گشت ، و شیطانْ یاری می شد ، و ایمانْ بی یاور بود ، و پایه های آن ساقط و نشانه های آن ناشناخته گشته بود ، و راه هایش متروک و جاده های آن ، نابود شده بود . شیطان را پیروی می کردند ، و راه او را می رفتند ، و به آبشخور او گام می نهادند ، و در فتنه ای که در زیر گام هایش نابود می شدند و در پایش لگدکوب می گشتند و بر روی پاهایش می ایستاد ، پرچم های شیطان به وسیله آنان حمل می شد و درفش او به وسیله آنان بر پا نگه داشته می شد و آنان ، در آن فتنه ، در بهترین خانه و در کنار بدترین همسایه سرگردان ، حیران ، نادان و فریب خورده بودند ، خوابشانْ پریشانی و سرمه شانْ اشک بود ، در سرزمینی که دانشورش به بند ، و نادانش محترم بود .

.


ص: 212

1 / 2أصنافُ النّاسِالإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ علیه السلام یَصِفُ زَمانَهُ بِالجَورِ ، ویَقسِمُ النّاسَ فیهِ خَمسَهَ أصنافٍ ، ثُمَّ یُزَهِّدُ فِی الدُّنیا : أیُّهَا النّاسُ ، إنّا قَد أصبَحنا فی دَهرٍ عَنودٍ ، وزَمَنٍ کَنودٍ ، یُعَدُّ فیهِ المُحسِنُ مُسیئاً ، ویَزدادُ الظّالِمُ فیهِ عُتُوّاً ، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا ، ولا نَسأَلُ عَمّا جَهِلنا ، ولا نَتَخَوَّفُ قارِعَهً حَتّی تَحُلَّ بِنا . وَالنّاسُ عَلی أربَعَهِ أصنافٍ : مِنهُم مَن لا یَمنَعُهُ الفَسادَ فِی الأَرضِ إلّا مَهانَهُ نَفسِهِ وکَلالَهُ حَدِّهِ ونَضیضُ وَفرِهِ . ومِنهُمُ المُصلِتُ لِسَیفِهِ ، وَالمُعلِنُ بِشَرِّهِ ، وَالمُجلِبُ بِخَیلِهِ ورَجِلِهِ ، قَد أشرَطَ نَفسَهُ وأوبَقَ دینَهُ لِحُطامٍ یَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ (1) یَقودُهُ أو مِنبَرٍ یَفرَعُهُ . ولَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَی الدُّنیا لِنَفسِکَ ثَمَناً ومِمّا لَکَ عِندَ اللّهِ عِوَضاً ! ومِنهُم مَن یَطلُبُ الدُّنیا بِعَمَلِ الآخِرَهِ ولا یَطلُبُ الآخِرَهَ بِعَمَلِ الدُّنیا ، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ وقارَبَ مِن خَطوِهِ وشَمَّرَ مِن ثَوبِهِ وزَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمانَهِ ، وَاتَّخَذَ سِترَ اللّهِ ذَریعَهً إلَی المَعصِیَهِ . ومِنهُم مَن أبعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلکِ ضُؤولَهُ نَفسِهِ وَانقِطاعُ سَبَبِهِ ، فَقَصَرَتهُ الحالُ عَن حالِهِ فَتَحَلّی بِاسمِ القَناعَهِ وتَزَیَّنَ بِلِباسِ أهلِ الزَّهادَهِ ، ولَیسَ مِن ذلِکَ فی مَراحٍ ولا مَغدًی . وبَقِیَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِکرُ المَرجِعِ ، وأراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ ، فَهُم بَینَ شَریدٍ نادٍّ ، وخائِفٍ مَقموعٍ ، وساکِتٍ مَکعومٍ ، وداعٍ مُخلِصٍ ، وثَکلانَ موجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ التَّقِیَّهُ وشَمِلَتهُمُ الذِّلَّهُ ، فَهُم فی بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم ضامِزَهٌ (2) ، وقُلوبُهُم قَرِحَهٌ ، قَد وَعَظوا حَتّی مَلّوا وقُهِروا حَتّی ذَلّوا ، وقُتِلوا حَتّی قَلّوا . فَلتَکُنِ الدُّنیا فی أعیُنِکُم أصغَرَ مِن حُثالَهِ القَرَظِ (3) ، وقُراضَهِ (4) الجَلَمِ (5) ، وَاتَّعِظوا بِمَن کانَ قَبلَکُم ، قَبلَ أن یَتَّعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم ، وَارفُضوها ذَمیمَهً ، فَإِنَّها قَد رَفَضَت مَن کانَ أشغَفَ بِها مِنکُم . (6)

.

1- .المِقنَب بالکسر : جَماعه الخیل والفُرسان (النهایه : ج 4 ص 111 «قنب») .
2- .الضامِز : المُمسک (النهایه : ج 3 ص 100 «ضمز») .
3- .القَرَظ : وَرقُ السَّلَم (النهایه : ج 4 ص 43 «قرظ») .
4- .القُراضه : ما سقط بالقَرض (لسان العرب : ج 7 ص 216 «قرض») .
5- .الجَلَم : الذی یُجَزُّ به الشَّعَر والصُّوف کالمقصّ (مجمع البحرین : ج 1 ص 307 «جلم») . وهما کنایه عن الغایه فی الزهاده .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 32 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 4 ح 54 ؛ مطالب السؤول : ص 32 .

ص: 213



1 / 2 انواع مردم

1 / 2انواع مردمامام علی علیه السلام در سخنرانی اش که در آن ، روزگارش را به «بیداد» توصیف کرده و مردم را در آن به سه گروه تقسیم می کند و به زهد در دنیا سفارش می کند : ای مردم! ما در روزگاری واژگونه ، و زمانه ای ناسپاس ، به سر می بریم ؛ روزگاری که نیکوکار ، در آن ، بدکار به شمار می آید ، و ستمکار ، بر طغیانگری می افزاید . از آنچه می دانیم ، بهره نمی بریم ، و از آنچه نمی دانیم ، نمی پرسیم ، و از حادثه ای نمی هراسیم تا آن که بر ما فرود می آید. مردم ، چهار گروه شده اند : گروهی از آنان ، کسانی هستند که چیزی جز خواریِ نفس ، کندیِ سلاح و کمیِ دارایی ، آنها را از فساد ، باز نمی دارد . گروه دیگر ، آنانی هستند که شمشیر از نیام برکشیده اند و شرارت خود را آشکار ساخته اند و نیروی سواره و پیاده خود را گرد آورده اند ، خود را آماده ساخته و دینشان را برای مالی که فرصت طلبانه آن را به دست آوردند و یا سوارانی که فرماندهی کنند و یا منبری که بر آن نشینند ، نابود کرده اند ، و چه بد داد و ستدی است که دنیا را برای جان خویش ، قیمت بشماری و آن را جای گزین آنچه برای تو در نزد خدا هست ، بپنداری . گروهی دیگر ، آنانی هستند که با کار آخرت ، دنیا را می جویند ، و با کار دنیا ، در پی آخرت نیستند . از خود ، فروتنی نشان می دهند ، گام های کوتاه برمی دارند ، دامن خویش را بالا نگه می دارند ، و خود را برای امانت گرفتن ، آراسته می سازند ، و خطاپوشی خداوند را به گونه ابزاری برای نافرمانی از او به کار می گیرند . گروهی از آنان که پستی و نداشتن وسیله ، آنان را از حکومتْ دور کرده به آنچه دارند ، بسنده می کنند ، خود را به اسم قناعت می آرایند ، و به لباس اهل زهد ، آراسته می شوند ، حالْ آن که هیچ شب و روزی با زهد ، همراه نبوده اند . انسان هایی باقی می مانند که یاد بازگشت قیامت ، نگاه هایشان را فرو هشته و بیم محشر ، اشکشان را جاری ساخته است . اینان ، گریزان از مردم ، ترسان و مقهور ، ساکتِ لب بسته ، دعا کننده مخلص و گریانِ دردمندند که پرهیزگاری ، آنان را گم نام کرده ، و خواری دامنگیرشان گشته و در دریایی شور ، غوطه ورند . دهان هایشان بسته ، و دل هایشان زخمی است . آن قدر پند داده اند که به ستوه آمده اند ، و از چیرگی هواپرستان ، خوار گشته اند ، و کشته شده اند و کم شمار گردیده اند . باید که دنیا در چشمانتان کوچک تر از تفاله برگ درخت سلَم و خرده پشم افتاده از قیچی باشد . از گذشتگان خود ، پند بگیرید ، پیش از آن که آیندگان از شما پند بگیرند . دنیا نکوهیده را از خود برانید ؛ چرا که این دنیا ، کسانی را که شیفته تر از شما به آن بودند ، راند .

.


ص: 214

نهج البلاغه :مِن کَلامٍ لَهُ علیه السلام لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ النَّخَعِیِّ ، قالَ کُمَیلُ بنُ زِیادٍ : أخَذَ بِیَدی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام فَأَخرَجَنی إلَی الجَبّانِ (1) ، فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءِ ثُمَّ قالَ : یا کُمَیلَ بنَ زِیادٍ ، إنَّ هذِهِ القُلوبَ أوعِیَهٌ فَخَیرُها أوعاها ، فَاحفَظ عَنّی ما أقولُ لَکَ : النّاسُ ثَلاثَهٌ : فَعالِمٌ رَبّانِیٌّ ، ومُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاهٍ ، وهَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ کُلِّ ناعِقٍ ، یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ ، لَم یَستَضیئوا بِنورِ العِلمِ ، ولَم یَلجَؤوا إلی رُکنٍ وَثیقٍ . یا کُمَیلُ ، العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ یَحرُسُکَ وأنتَ تَحرُسُ المالَ ، وَالمالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَهُ ، وَالعِلمُ یَزکو عَلَی الإِنفاقِ ، وصَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِهِ . یا کُمَیلَ بنَ زِیادٍ ، مَعرِفَهُ العِلمِ دینٌ یُدانُ بِهِ ، بِهِ یَکسِبُ الإِنسانُ الطّاعَهَ فی حَیاتِهِ ، وجَمیلَ الاُحدوثَهِ بَعدَ وَفاتِهِ . وَالعِلمُ حاکِمٌ وَالمالُ مَحکومٌ عَلَیهِ . یا کُمَیلُ ، هَلَکَ خُزّانُ الأَموالِ وهُم أحیاءٌ ، وَالعُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهرُ : أعیانُهُم مَفقودَهٌ ، وأمثالُهُم فِی القُلوبِ مَوجودَهٌ . ها ، إنَّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً وأشارَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَهً ! بَلی أصَبتُ لَقِناً (2) غَیرَ مأمونٍ عَلَیهِ ، مُستَعمِلاً آلَهَ الدّینِ لِلدُّنیا ، ومُستَظهِراً بِنِعَمِ اللّهِ عَلی عِبادِهِ ، وبِحُجَجِهِ عَلی أولِیائِهِ ، أو مُنقاداً لِحَمَلَهِ الحَقِّ ، لا بَصیرَهَ لَهُ فی أحنائِهِ (3) ، یَنقَدِحُ الشَّکَّ فی قَلبِهِ لِأَوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَهٍ . ألا لا ذا ولا ذاکَ ! أو مَنهوماً بِاللَّذَّهِ ، سَلِسَ القِیادِ لِلشَّهوَهِ ، أو مُغرَماً بِالجَمعِ وَالِادِّخارِ ، لَیسا مِن رُعاهِ الدّینِ فی شَیءٍ ، أقرَبُ شَیءٍ شَبَهاً بِهِما الأَنعامُ السّائِمَهُ ! کَذلِکَ یَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِلیهِ . اللّهُمَّ بَلی ! لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّهٍ ، إمّا ظاهِراً مَشهوراً أو خائِفاً مَغموراً ؛ لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَیِّناتِهِ . وکَم ذا ؟ وأینَ اُولِئَکَ ؟ اُولئِکَ وَاللّهِ الأَقَلّونَ عَدَداً ، وَالأَعظَمونَ عِندَ اللّهِ قَدراً . یَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبَیِّناتِهِ حَتّی یودِعوها نُظَراءَهُم ، ویَزرَعوها فی قُلوبِ أشباهِهِم . هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلی حَقیقَهِ البَصیرَهِ ، وباشَروا روحَ الیَقینِ ، وَاستَلانوا مَا استَعوَرَهُ المُترَفونَ ، وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، وصَحِبُوا الدُّنیا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَهٌ بِالمَحَلِّ الأَعلی . اُولئِک خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ وَالدُّعاهُ إلی دینِهِ . آهِ آهِ شَوقاً إلی رُؤیَتِهِم ! اِنصَرِف یا کُمَیلُ إذا شِئتَ . (4)

.

1- .الجَبّان والجبّانه : الصحراء ، وتسمّی بهما المقابر ؛ لأنّها تکون فی الصحراء تسمیهً للشیء بموضعه (لسان العرب : ج 13 ص 85 «جبن») .
2- .أی فَهِمٌ حَسَنُ التَّلَقُّن لِمَا یَسْمَعُه (النهایه : ج 4 ص 266 «لقن») .
3- .الحِنْوُ : واحد الأحناء ، وهی الجَوانِب (لسان العرب : ج 14 ص 206 «حنا») .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 147 ، الإرشاد : ج 1 ص 227 ، الأمالی للمفید : ص 247 ح 3 ، کمال الدین : ص 290 ح 2 ، الخصال : ص 186 ح 257 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 105 ، تحف العقول : ص 169 ، الأمالی للطوسی : ص 20 ح 23 ، الغارات : ج 1 ص 149 ؛ حلیه الأولیاء : ج 1 ص 79 ، تاریخ بغداد : ج 6 ص 379 الرقم 3413 وفیه إلی «آله الدِّین للدنیا» ، المعیار والموازنه : ص 79 ، کنز العمّال : ج 10 ص 262 ح 29391 .

ص: 215

نهج البلاغه از سخنان علی علیه السلام به کُمَیل بن زیاد نَخَعی : کمیل بن زیاد گفت : امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام دستم را گرفت و به صحرا بُرد . هنگامی که به صحرا رسید ، آهی کشید و فرمود : «ای کمیل بن زیاد! این دل ها مثل ظروف اند . بهترینِ آنها ، نگهدارترینِ آنهاست . آنچه را به تو می گویم ، به یاد بسپار . مردم ، سه گروه اند : عالمان الهی ، جویندگان دانش در راه رستگاری ، و فرومایگانِ بی مقدار که پیِ هر صدایی را می گیرند و با هر بادی که می وزد ، به سویی می گرایند و به نور دانش ، روشنایی نمی گیرند و به پایه استواری پناه نمی جویند . ای کمیل! دانش ، بهتر از دارایی است . دانش ، تو را نگه می دارد ؛ ولی این تویی که دارایی را نگهداری می کنی ، و بخشش ، مال را کم می کند ، در حالی که دانش ، با بخشیدنْ رشد می کند ، و مال اندوز با رفتن آن از بین می رود . ای کمیل بن زیاد! آشنایی با دانش، دینی است که به سبب آن ، دیندار می شوند ، و انسان ، به وسیله آن ، در زندگی اش اطاعت را و پس از درگذشتش نام نیک را به دست می آورَد . دانش ، حکم کننده است و دارایی ، حکم پذیر . ای کمیل! مال اندوزانْ مُرده اند ، گرچه زنده باشند ، و دانشمندان ، تا روزگار باقی است، پاینده اند. تن هایشان از دست رفته ؛ ولی نشانه هایشان در دل ها موجود است . بدان که در این جا ، دانشی فراوان انباشته است (و با دست به سینه اش اشاره کرد) . ای کاش فرا گیرندگانی برای آن می یافتم ! آری ، [ گاهْ ]تیزفهمانی یافتم که برای آن ، امین نبودند ؛ چرا که ابزار دین را برای دنیا به کار می بردند ، و با نعمت های خداوند ، بر بندگانش برتری می جستند ، و با برهان های الهی ، بر دوستان خدا فخر می فروختند ، و یا [ کسانی را یافتم که] سر به فرمان حق مداران بودند ؛ امّا در شناخت زوایای حق ، بصیرت نداشتند و با نخستین شُبهه ای که پیش می آمد ، شک و تردید در دلشان رخنه می کرد . [ برای فرا گرفتن چنان دانشی] نه این در خور است و نه آن . یا کسی [را یافتم] که سختْ در پی لذّت است و رام شهوت و یا شیفته گِرد آوردن مال و انبار کردن آن . هیچ یک از این دو [نیز] ، توان پاسداری از دین را ندارند و بیشتر به چارپایان چرنده شباهت دارند . چنین است که دانش ، با مرگ دانشوران می میرد . بار خدایا ، آری ، زمین از برپا دارنده حجّت الهی ، خالی نمی ماند که یا آشکار و شناخته شده است و یا بیمناک و پنهان از دیده ، تا حجّت ها و نشانه های خدایی باطل نشوند . اینان ، چند تن ، و کجایند؟ به خدا سوگند ، اینان کمْ شمارند ، و در پیش خدا با ارزش ترین اند . خداوند به وسیله اینان ، حجّت ها و نشانه های خود را نگه می دارد تا آنها را به همگون های خویش بسپارند و در دل کسانی همچون خود بکارند . دانش ، حقیقت بینایی را بر آنان تابانده است و آنان ، روح یقین را دریافته اند . آنچه را که ثروت اندوزانْ دشوار شمرده اند ، آنان به آسانی پذیرفته اند ، و به آنچه نادانان از آن وحشت دارند ، انس گرفته اند . با بدن های خویش همنشین دنیا شده اند و روح آنها به جایگاه بالا درآویخته است . آنان ، جانشینان خدا در زمین او و فراخوانان به دین او هستند . آه که چه قدر آرزومند دیدارشانم! ای کمیل! اگر می خواهی ، برگرد» .

.


ص: 216

. .


ص: 217

. .


ص: 218

1 / 3أوصافُ المُنافِقینَالإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ علیه السلام یَصِفُ فیهَا المُنافِقینَ : اُحَذِّرُکُم أهلَ النِّفاِق فَإنَّهُمُ الضّالّونَ المُضِلّونَ ، وَالزّالّونَ المُزِلّونَ ، یَتَلَوَّنونَ ألواناً ، ویَفتَنّونَ افتِناناً ، ویَعمِدونَکُم بِکُلِّ عِمادٍ ، ویَرصُدونَکُم بِکُلِّ مِرصادٍ . قُلوبُهُم دَوِیَّهٌ ، وصِفاحُهُم نَقِیَّهٌ . یَمشونَ الخَفاءَ ، ویَدِبّونَ الضَّرّاءَ . وَصفُهُم دَواءٌ ، وقَولُهُم شِفاءٌ ، وفِعلُهُمُ الدّاءُ العَیاءُ . حَسَدَهُ الرَّخاءِ ، ومُؤَکِّدُو البَلاءِ ، ومُقنِطو الرَّجاءِ . لَهُم بِکُلِّ طَریقٍ صَریعٌ ، وإلی کُلِّ قَلبٍ شَفیعٌ ، ولِکُلِّ شَجوٍ دُموعٌ . یَتَقارَضونَ الثَّناءَ ، ویَتَراقَبونَ الجَزاءَ : إن سَأَلوا ألحَفوا،وإن عَذَلوا کَشَفوا، وإن حَکَموا أسرَفوا.قَد أعَدّوا لِکُلِّ حَقٍّ باطِلاً ، ولِکُلِّ قائِمٍ مائِلاً ، ولِکُلِّ حَیٍّ قاتِلاً ، ولِکُلِّ بابٍ مِفتاحَاً،ولِکُلِّ لَیلٍ مِصباحاً.یَتَوَصَّلونَ إلَی الطَّمَعِ بِالیَأسِ لِیُقیموا بِهِ أسواقَهُم ، ویُنفِقوا بِهِ أعلاقَهُم (1) . یَقولونَ فَیُشَبِّهونَ ، ویَصِفونَ فَیُمَوِّهونَ . قَد هَوَّنُوا الطَّریقَ ، وأضلَعُوا المَضیقَ (2) . فَهُم لُمَهُ الشَّیطانِ ، وحُمَهُ (3) النّیرانِ : «أُوْلَلءِکَ حِزْبُ الشَّیْطَنِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَنِ هُمُ الْخَسِرُونَ» (4) . (5)

.

1- .الأعلاق : جمع العِلْق ؛ وهو النفِیس من کلّ شیء (تاج العروس : ج 13 ص 350 «علق») .
2- .أی : یجعلونها معوجّه یصعب تجاوزها ، فیهلکون (صبحی الصالح) .
3- .حُمَهُ العَقرب : سمّها وضرّها (تاج العروس : ج 19 ص 344 «حما») .
4- .المجادله : 19 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 194 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 177 ح 6 وراجع عیون الحکم والمواعظ : ص 105 ح 2358 و ص 234 ح 4492 و ص 554 ح 10209 .

ص: 219



1 / 3 صفات منافقان

1 / 3صفات منافقانامام علی علیه السلام در سخنرانی اش که در آن ، منافقان را توصیف کرده است : شما را از منافقان برحذر می دارم ؛ چرا که آنان ، گم راهان و گم راه کنندگان ، خطاکاران و به خطا وادارندگان اند . رنگ های گوناگون می گیرند و فتنه ها می انگیزند . به هر وسیله ای بر ضدّ شما تکیه می کنند و در هر کمینگاهی در کمین شما می نشینند . آنان دل هایشان بیمار ، و چهره هایشان پاک است . در پنهانْ گام می زنند و به سوی زیان می خزند. وصفشان همچون مَرهم و کلامشان شفاست ؛ ولی کارهایشان دردِ بی درمان است . حسدورزان بر راحتی [ مردم] ، و فزایندگان گرفتاری و نومیدسازندگانِ امیدواری اند . در هر راهی ، به خاک افتاده ای دارند ، و در هر دلی ، راه نفوذی ، و برای هر اندوهی اشک هایی . به همدیگر ثنا قرض می دهند و در انتظار پاداش از یکدیگرند . هر گاه درخواست کنند ، پافشاری می کنند ، و اگر ملامت کنند ، پرده دری می کنند ، و اگر داوری کنند ، زیاده روی می کنند . برای هر حقّی ، باطلی آماده دارند ، و برای هر راستی ، کجی ، و برای هر زنده ای ، قاتلی ، و برای هر دری ، کلیدی ، و برای هر شبی ، چراغی! برای طمع ورزی ، به یأس متوسّل می شوند تا بازارشان را با آن به پا دارند و بر بهای کالایشان بیفزایند . سخن می گویند و شُبهه می پراکنند ، توصیف می کنند و مشوّش می کنند . راه را ساده می نمایند و پیچ و خم هایش را می افزایند . آنان ، یاران شیطان اند و زبانه های آتش . «آنان، حزب شیطان اند. آگاه باش که حزب شیطان، همان زیانکاران اند» .

.


ص: 220

1 / 4مَبادِئُ اختِلافِ النّاسِالإمام علیّ علیه السلام وقَد ذُکِرَ عِندَهُ اختِلافُ النّاسِ : إنَّما فَرَّقَ بَینَهُم مَبادِئُ طینِهِم ، وذلِکَ أنَّهُم کانوا فِلقَهً مِن سَبَخِ أرضٍ وعَذبِها ، وحَزنِ تُربَهٍ وسَهلِها ، فَهُم عَلی حَسَبِ قُربِ أرضِهِم یَتَقارَبونَ ، وعَلی قَدرِ اختِلافِها یَتَفاوَتونَ . فَتامُّ الرُّواءِ (1) ناقِصُ العَقلِ ، ومادُّ القامَهِ قَصیرُ الهِمَّهِ ، وزاکِی العَمَلِ قَبیحُ المَنظَرِ ، وقَریبُ القَعرِ بَعیدُ السَّبرِ (2) ، ومَعروفُ الضَّریبَهِ (3) مُنکَرُ الجَلیبَهِ (4) ، وتائِهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وطَلیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ. (5)

عنه علیه السلام :إنَّما أنتُم إخوانٌ عَلی دینِ اللّهِ ، ما فَرَّقَ بَینَکُم إلّا خُبثُ السَّرائِرِ ، وسوءُ الضَّمائِرِ . فَلا تَوازَرونَ ولا تَناصَحونَ ، ولا تَباذلونَ ولا تَوادّونَ . (6)

.

1- .الرُّواء : المنظَر الحسَن (النهایه : ج 2 ص 280 «روی») .
2- .السَّبْر : التجرِبَه واستِخراج کُنْهِ الأمر ، وسَبَره : حَزَره وخَبَرَه (لسان العرب : ج 4 ص 340 «سبر») . والمراد إنّک إذا سبرته واختبرت ما عنده وجدّته لبیبا فطنا لا یوقف علی أسراره (شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 22) .
3- .الضریبه : الطَبیعه والسَجیّه (النهایه : ج 3 ص 80 «ضرب») .
4- .قال المجلسی قدس سره : الجلیبه : ما یجلبه الإنسان ویتکلّفه ؛ أی خلقه حسن یتکلّف فعل القبیح (بحار الأنوار : ج 5 ص 254) .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 234 عن مالک بن دحیه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 254 ح 50 .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 113 .

ص: 221



1 / 4 سرچشمه اختلاف مردم

1 / 4سرچشمه اختلاف مردمامام علی علیه السلام هنگامی که در نزدش از اختلاف مردمْ یاد شد : بین آنان را سرچشمه سرشتشان فرق نهاده است و این از آن روست که آنان ، قطعه ای از خاک شور یا شیرین ، و درشت یا نرم بودند . آنان بر پایه مشابهت خاکشان به هم نزدیک می شوند ، و بر اساس اختلاف آن خاک ، از هم متفاوت می گردند . از این رو ، نیکوچهره ای می بینی کم خِرد ، یا بلندبالایی کوتاه همّت ، یا نیکوکرداری بدمنظر ، یا خُرد جثّه ای ژرف نگر ، یا نیکوسرشتی بدسیرت ، یا شیفته دلی آشفته خِرد ، و یا زبان آوری دل آگاه .

امام علی علیه السلام :شما بر پایه دین خدا برادرید . چیزی جز پلیدی جان و بدنهادی بین شما جدایی نمی افکنَد ، و چون تفرقه افکنْد ، به همدیگر کمک نمی کنید ، خیرخواه یکدیگر نمی شوید، چیزی به همدیگر نمی بخشید، و همدیگر را دوست نمی دارید .

.


ص: 222

عنه علیه السلام :لو سَکَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسِ . (1)

1 / 5النَّوادِرالإمام علیّ علیه السلام :النّاسُ بِزَمانِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِم . (2)

عنه علیه السلام :خَوضُ النّاسِ فِی الشَّیءِ مُقَدِّمَهُ الکائِنِ . (3)

عنه علیه السلام :النّاسِ کَالشَّجَرِ ؛ شَرابُهُ واحِدٌ وثَمَرُهُ مُختَلِفٌ . (4)

نهج البلاغه :قال علیه السلام فی صِفَهِ الغَوغاءِ : ... هُمُ الَّذینَ إذَا اجتَمَعوا ضَرَّوا ، وإذا تَفَرَّقوا نَفَعوا ، فَقیلَ : قَد عَرَفنا مَضَرَّهَ اجتِماعِهِم فَما مَنفَعَهُ افتِراقِهِم ؟ فَقالَ علیه السلام : یَرجِعُ أصحابُ المِهَنِ إلی مِهنَتِهِم ، فَیَنتَفِعُ النّاسُ بِهِم ؛ کَرُجوعِ البَنّاءِ إلی بِنائِهِ ، وَالنَّسّاجِ إلی مَنسَجِهِ ، وَالخَبّازِ إلی مَخبَزِهِ . (5)

.

1- .کشف الغمّه : ج 3 ص 139 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 75 ؛ الفصول المهمّه : ص 271 .
2- .المائه کلمه : ص 19 ح 3 ، المناقب للخوارزمی : ص 375 ح 395 ، شرح نهج البلاغه : ج 19 ص 209 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 412 ح 90 ؛ خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 115 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 66 ح 1674 .
3- .غرر الحکم : ح 5067 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 242 ح 4612 .
4- .غرر الحکم : ح 2097 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 64 ح 1649 ؛ جواهر المطالب : ج 2 ص 145 ح 40 .
5- .نهج البلاغه : الحکمه 199 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 113 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 11 ح 13 .

ص: 223



1 / 5 گوناگون

امام علی علیه السلام :اگر نادانْ خاموش باشد ، مردمْ اختلاف نمی کنند .

1 / 5گوناگونامام علی علیه السلام :مردم به روزگار خویش همانندترند تا به پدران خویش .

امام علی علیه السلام :ورود مردمان در چیزی ، سرآغاز پیدایش آن چیز است .

امام علی علیه السلام :مردم ، چون درخت اند . آبیاری شان همگون ، و میوه هایشان ناهمگون است .

نهج البلاغه :امام علی علیه السلام در توصیف فرومایگان فرمود : « ... آنان کسانی اند که اگر گِرد آیند ، زیان می رسانند ، و اگر پراکنده شوند ، سود می رسانند» . گفته شد : زیان گِرد آمدنشان را می دانیم . سودمندی پراکندگی شان چیست؟ فرمود : «پیشه وران ، به کار خود برمی گردند ، و مردم ، به سبب آنان ، بهره می برند ، همچون رفتن بنّا به سوی ساختمان خود ، بافنده به سوی بافندگیِ خود ، و نانوا به سوی نانواییِ خود» .

.


ص: 224

الباب الثانی : علم النفس2 / 1أصنافُ النُّفوسِ 1الإمام علیّ علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ عَزَّوجَلَّ النّاسَ عَلی ثَلاثِ طَبَقاتٍ ، وأنزَلَهُم ثَلاثَ مَنازِلَ ، وذلِکَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ فِی الکِتابِ : أصحابُ المَیمَنَهِ وأصحابُ المَشأَمَهِ وَالسّابِقونَ . فَأَمّا ما ذَکَرَهُ مِن أمرِ السّابِقینَ فَإِنَّهُم أنبِیاءُ مُرسَلونَ ، وغَیرُ مُرسَلینَ جَعَلَ اللّهُ فیهِم خَمسَهَ أرواحٍ : روحَ القُدُسِ وروحَ الإِیمانِ وروحَ القُوَّهِ وروحَ الشَّهوَهِ وروحَ البَدَنِ ... ثُمَّ ذَکَرَ أصحابَ المَیمَنَهِ وهُمُ المُؤمِنونَ حَقّا بِأَعیانِهِم ، جَعَلَ اللّهُ فیهِم أربَعَهَ أرواحٍ : روحَ الإِیمانِ وروحَ القُوَّهِ وروحَ الشَّهوَهِ وروحَ البَدَنِ ... فَأَمّا أصحابُ المَشأَمَهِ ... فَسَلَبَهُم روحَ الإِیمانِ وأسکَنَ أبدانَهُم ثَلاثَهَ أرواحٍ : روحَ القُوَّهِ وروحَ الشَّهوَهِ وروحَ البَدَنِ ، ثُمَّ أضافَهُم إلَی الأَنعامِ ، فَقالَ : «إِنْ هُمْ إِلَا کَالْأَنْعَمِ» (1) لِأَنَّ الدّابَّهَ إنَّما تَحمِلُ بِروحِ القُوَّهِ وتَعتَلِفُ بِروحِ الشَّهوَهِ وتَسیرُ بِروحِ البَدَنِ . (2)

.

1- .الفرقان : 44 .
2- .الکافی : ج 2 ص 282 ح 16 ، بصائر الدرجات : ص 449 ح 6 کلاهما عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول : ص 189 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 65 ح 46 .