گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سی ام
سوره فیل




سوره فیل
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 اَلَمْتَرَکَیْفَ فَعَلَرَبُّکَ بِاَصْحابِالْفیلِ
آیا ندیدي پروردگارت با اصحاب فیل (لشگر ابرهه که به قصد نابودي کعبه آمده بودند) چه کرد؟
آیا ندیدي ؟ ) با اینکه این حادثه زمانی رخ داد کهپیامبر صلیاللهعلیهوآله دیدهبهجهاننگشودهبود و ) « اَلَمْ تَرَ » تعبیر به
یامقارنتولدآنحضرت صلیاللهعلیهوآله بود ، به خاطر آن است که حادثه مزبور بسیار نزدیک به عصر پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
بود و بهعلاوه به قدري مشهور و معروف و متواتر بود که گویی پیغمبر با چشم مبارکش آن را مشاهده کرده بود و جمعی از
بهخاطر همان چند فیلی است که « اَصْحابُ الْفیل » معاصران پیامبر صلیاللهعلیهوآله مسلما آن را با چشم خود دیده بودند. تعبیر به
آنها با خود از یمن آورده بودند ، تا مخالفان را مرعوب ساخته و شترها و اسبها از مشاهده آن رم کنند و در میدان جنگ
نمانند .
صفحه 113 از 137
( جزء سیام ( 319
داستان اصحاب فیل
پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین میزیستند ، تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آیین « ذونواس »
که بر « قیصر روم » از میان آنها جان سالم بهدربرد و خود را به « دوس » مسیحیت بازگردند . بعد از این جنایت بزرگ مردي به نام
نجاشی » نامهاي به « قیصر » ، زیاد بود « یمن » و « روم » آیین مسیح بود رسانید و ماجرا را براي او شرح داد . از آنجا که فاصله میان
بگیرد و نامه را با همان شخص براي نجاشی فرستاد . نجاشی سپاهی « ذونواس » سلطان حبشه نوشت ، تا انتقام نصاراي نجران را از «
ذونواس » . ( روانه یمن کرد . ( ابرهه نیز از فرماندهان این سپاه بود « اریاط » عظیم بالغ بر هفتادهزار نفر به فرماندهی شخصی به نام
حکمران یمن شد، بعد از مدتی ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جاي او نشست . خبر « اریاط » شکست خورد و «
این ماجرا به نجاشی رسید . او تصمیم
320 ) سوره فیل )
گرفت ابرهه را سرکوب کند . ابرهه براي نجات خود موهاي سر را تراشید و با مقداري از خاك یمن به نشانه تسلیم کامل نزد
نجاشی فرستاد و اعلام وفاداري کرد . نجاشی وقتی چنین دید، او را بخشید و در پُست خود ابقاء نمود . در این هنگام ابرهه براي
اثبات خوشخدمتی کلیساي بسیار زیبا و مهمی برپا کرد که مانند آن در آن زمان در کرهزمین وجود نداشت و به دنبال آن تصمیم
گرفت مردم شبه جزیره عربستان را به جاي کعبه بهسوي آن فراخواند و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد و مرکزیت
مهم مکه را به آنجا منتقل کند . به همینمنظور مبلغان بسیاري به اطراف و در میان قبایل عرب و سرزمینهاي حجاز فرستاد . اعراب
که سخت به مکه و کعبه علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ ابراهیم خلیل میدانستند ، احساس خطر کردند . طبق بعضی روایات
گروهی آمدند و مخفیانه کلیسا را آتش زدند و طبق نقل دیگري بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوَّث ساختند و به اینترتیب دربرابر
این دعوت بزرگ ، عکسالعمل شدید نشان دادند و معبد ابرهه را بیاعتبار کردند . ابرهه سخت خشمگین شد و تصمیم گرفت
خانه کعبه را به کلی ویران سازد تا هم انتقام گرفته باشد و هم عرب را متوجه معبد جدید کند . با لشگر عظیمی که بعضی از
سوارانش از فیل استفاده میکردند ، عازم مکه شد.
( جزء سیام ( 321
هنگامیکه نزدیک مکه رسید ، کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت برند و در این میان دویست شتر از
عبدالمطلب غارت شد . ابرهه کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند و به او بگوید : ابرهه پادشاه یمن
میگوید : من براي جنگ نیامدهام ، تنها براي این آمدهام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید ، نیازي به
ریختن خونتان ندارم . فرستاده ابرهه وارد مکه شد واز رییس و شریف مکه جستجو کرد ، همه عبدالمطلب را به او نشان دادند،
ماجرا را نزد عبدالمطلب بازگو کرد، عبدالمطلب نیز گفت : ما توانایی جنگ با شمارا نداریم و اما خانه کعبه را خداوند خودش
حفظ میکند . فرستاده ابرهه به عبدالمطلب گفت : باید با من
322 ) سوره فیل )
نزد او بیایی ، هنگامی که عبدالمطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تأثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوقالعاده
عبدالمطلب قرارگرفت ، تا آنجا که ابرهه براي احترام او از جا برخاست و روي زمین نشست و عبدالمطلب را درکنار دست خود
جاي داد ، زیرا نمیخواست او را روي تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت : از او بپرس حاجت تو چیست ؟
مترجم گفت : او میگوید : دویست شتر از من را به غارت بردهاند ، دستور دهید اموالم را بازگردانند . ابرهه سخت از این تقاضا
صفحه 114 از 137
متعجب شد و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامیکه تو را دیدم ، عظمتیاز تو در دلم جاي گرفت، اما این سخنرا که گفتی، در
نظرم کوچک شدي . تو درباره دویست شترت سخن میگویی ، اما درباره کعبه که دین تو و اجداد تو است و من براي ویرانیش
اَنَا رَبُّ الاِْبِلِ وَ اَنَّ لِلْبَیْتِ رَبّا سَیَمْنَعُهُ : من صاحب شترانم و این خانه صاحبی » : آمدهام ، مطلقا سخن نمیگویی ؟ عبدالمطلب گفت
این سخن ابرهه را تکان داد و در ) .« دارد که از آن دفاع میکند
( جزء سیام ( 323
فکر فرو رفت ) . عبدالمطلب به مکه آمد و به مردم اطلاع داد که به کوههاي اطراف پناهنده شوند و خودش با جمعی کنار خانه
خداوندا ! هر کس از خانواده » : کعبه آمد تا دعا کند و یاري طلبد ، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند
خویش دفاع میکند ، تو نیز از ساکنان حرم امنت دفاع کن و امروز ساکنان این حرم را بر آل صلیب و عبادتکنندگانش یاري فرما
سپس عبدالمطلب به یکی از درههاي اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت و به یکی از فرزندانش دستور داد . «
بالاي کوه ابوقبیس برود و ببیند چه خبر میشود . فرزندش به سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر ! ابري سیاه از ناحیه دریا ( دریاي
اي جمعیت قریش ! به منزلهاي » : احمر ) به چشم میخورد که به سوي سرزمین ما میآید ، عبدالمطلب خرسند شد ، صدا زد
نام داشت « محمود » این از یکسو . از سوي دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که « خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد
، با لشگر انبوهش براي درهم کوبیدن کعبه از کوههاي اطراف سرازیر مکه
324 ) سوره فیل )
شد ، ولی هرچه بر فیل خود فشار میآورد ، پیش نمیرفت ، اما وقتیکه سر او را بهسوي یمن بازمیگرداندند ، به سرعت حرکت
میکرد ، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد و در حیرت فرو رفت . در این هنگام پرندگانی از سوي دریا فرارسیدند ، همانند
پرستوها و هریک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت ؛ یکی به منقار و دو تا در پنجهها ، تقریبا به اندازه نخود . این
سنگریزهها رابر سر لشگریان ابرهه فروریختند و به هرکدام از آنها که اصابت میکرد ، هلاك میشد و بعضی گفتهاند : سنگریزهها
به هر جاي بدن آنها میافتاد ، سوراخ میکرد و از طرف مقابل خارج میشد . دراین هنگام وحشت عجیبی برتمام لشگر ابرهه
سایهافکند، آنها که زنده مانده بودند ، پا به فرار گذاشتند و راه یمن را سؤال میکردند که بازگردند ، ولی پیوسته در وسط جاده
پایتخت ) « صنعا » مانند برگ خزان روي زمین میریختند . خود ابرهه نیز مورد اصابت سنگی واقع شد و مجروح گشت و او را به
یمن ) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید . بعضی گفتهاند اولین بار که
( جزء سیام ( 325
» بیماري حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد ، آن سال بود . تعداد فیلهایی را که ابرهه با خود آورده بود ، بعضی همان فیل
و بعضی هشت فیل و بعضی ده و بعضی دوازده نوشتهاند . و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تولد « محمود
یافت و جهان به نور وجودش روشن شد و لذا جمعی معتقدند که : میان این دو ، رابطهاي وجود داشته است . به هرحال اهمیت این
سال فیل ) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شد . ) « عام الفیل » حادثه بزرگ به حدي بود که آن سال را
امدادهاي الهی همواره یارمؤمنیناست
آیا ندیدي پروردگارت با اصحاب فیل » : در نخستین آیه این سوره ، پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را مخاطب ساخته و میفرماید
آنها با آنهمه لشگر و قدرت آمده بودند تا خانه خدا را ویران سازند و خداوند با لشگري به ظاهر بسیارکوچک و ؟ « چه کرد
از کار انداخت تا « سجیل » ناچیز ، آنها را درهمکوبید ، فیلها را با پرندههاي کوچک و سلاحهاي پیشرفته آن روز را با سنگریزه
ضعف و ناتوانی این انسان مغرور و خیرهسر
صفحه 115 از 137
326 ) سوره فیل )
در برابر قدرت الهی را ظاهر و آشکار سازد .
2 اَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ
آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهی قرار نداد ؟
آنها قصد داشتند خانه کعبه را خراب کنند ، به این امید که به کلیساي یمن مرکزیت بخشند و تمام قبایل عرب را متوجه آنجا سازند
، اما آنها نه تنها به مقصد خود نرسیدند ، بلکه این ماجرا که آوازهاش در تمام جزیره عربستان پیچید ، بر عظمت مکه و خانه کعبه
افزود و دلهاي مشتاقانرا بیشازپیش متوجهآنساخت وبهآندیارامنیتبیشتريبخشید.
3 وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرا اَبابیلَ
و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد .
برخلاف آنچه در زبانها مشهور است ، نام آن پرنده نبود ، بلکه معناي ، « اَبابیل » معنی جمعیدارد یعنی" پرندگان "و « طَیْر »
وصفی دارد . به این معنی که پرندگان مزبور ، گروه گروه از هر طرف به سوي لشگر فیل آمدند و این دو واژه مجموعا به معنی
"پرندگان گروه گروه "
( جزء سیام ( 327
است (نه اینکه ابابیل نام آن پرندگان باشد). این پرندگان شبیه پرستو و چلچلهبودندکهاز طریق دریاياحمربرخاستند و
بهسراغلشگرفیل آمدند.
4 تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجّیلٍ
که با سنگهاي کوچکی آنها را هدف قرار میدهند .
گرفته شده است ، بنابراین چیزي است که نه همچون سنگ ، سخت است و « گل » و « سنگ » کلمهاي فارسی است کهاز « سِجّیل »
نه همچون گِل ، سست . هر یک از این پرندگان کوچک ، سه سنگریزه به اندازه نخود یا کوچکتر با خود داشتند که یکی را با
منقار و دو تا را با پاهاي خویش حمل میکردند و این سنگهاي کوچک بر هرکس فرود میآمد ، او را از هم متلاشی میساخت
.
5 فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ
در نتیجه آنها را همچون کاه خوردهشده قرار داد.
بر وزن حذف ) به معنی برگهایی است که بر ساقه زراعت است و سپس خشکیده و کوبیده شده است و به تعبیري ) ، « عَصْف »
دیگر به
328 ) سوره فیل )
اشاره به آن است که این کاه در زیر دندانهاي حیوان بار دیگر کوبیده شده و کاملًا از هم ، « مَأْکُول » معنی " کاه "است . تعبیر به
متلاشی گشته ، سپس معده حیوان نیز آن را براي سومین بار خرد کرده است و این نشان میدهد که سنگریزهها بر هر کس فرو
میافتاد ، او را کاملاً از هممتلاشی میکرد. اینتعبیر علاوه بر اینکه دلیل بر شدت متلاشی شدن آنهااست، اشارهايبهمعنی
"بیارزش بودن و ضعف و ناتوانی "این گروه و جمعیتطغیانگر و مستکبر وظاهرا نیرومنداست .پایان سوره فیل
( جزء سیام ( 329
سوره قُرَیش
صفحه 116 از 137
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 لاِیلافِ قُرَیْشٍ
(مجازاتاصحابفیل)بهخاطراینبودکهقریش(بهاینسرزمین مقدس) الفت گیرند ( و مقدمات ظهور پیامبر فراهم شود ).
است ، میفرماید : ما لشگر فیل را نابود کردیم و آنها را همچونکاه « فیل » در اولین آیه این سوره که در واقع مکمّل سوره
و مقدمات ظهور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فراهم « تا قریش بهاینسرزمین مقدس الفت گیرند » درهمکوبیده شده متلاشیساختیم
به معنی اجتماع توأم با انسجام و انس و التیام است و « الفت » مصدر است و به معنی " الفت بخشیدن "و « ایلاف » . گردد
منظور ایجاد الفت میان قریش و سرزمین مکه و خانه کعبه است ، زیرا آنها و تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین
در آنجا سکنی گزیده بودند ، بسیاري از مردم
330 ) سوره قُرَیش )
حجاز هر سال به آنجا آمده ، مراسم حج را بهجا میآوردند و مبادلات اقتصادي و ادبیداشتند و از برکات مختلف این سرزمین
بهره میبردند . همه اینها در سایه امنیت ویژه آن بود . اگر با لشگرکشی ابرهه و امثال او این امنیت خدشهدار میشد یا خانه کعبه
در لغت به معناي" اجتماع "نیز آمده است و چون این « قُرَیْش » . ویران میگشت ، دیگر کسی با این سرزمین الفتی پیدا نمیکرد
قبیله از اجتماع و انسجام خاصی برخوردار بودند ، این نام براي آنها انتخاب شده است .
2 ایلافِهِمْ رِحْلَۀَالشِّتاءِ وَالصَّیْفِ
الفت آنها در سفرهاي زمستانه و تابستانه است.
بر وزن شهر ) به معنی پوششی است که براي سوار شدن مینهند ، سپس به همین مناسبت آن را به ) « رحل » دراصلاز « رِحْلَۀ »
خود شتر و یا مسافرتهایی که با آن یا وسیله دیگري انجام داده میشود ، اطلاق کردهاند . زمین مکه باغ و زراعتی نداشت ،
دامداري آن نیز محدود بود ، بیشترین درآمد از طریق همین کاروانهاي تجاري تأمین میشد، در فصل زمستان به سوي جنوب
یعنی سرزمین یمن که هواي آن نسبتا گرم بود، روي میآوردند و در فصل تابستان به سوي شمال و سرزمین شام که هواي ملایم و
مطلوبی داشت و اتفاقا هم سرزمین یمن و هم سرزمین شام از کانونهاي مهم تجارت در آن روز بودند و مکه و مدینه حلقه
اتصالی در میان آن دو محسوب میشد .
( جزء سیام ( 331
منظور از آیه ، ایجاد الفت بین قریش و سایر مردم در طول سفرهاي زمستانه و تابستانه و حفظ عشق و علاقه به" مکه "به خاطر
امنیت آن میباشد . البته قریش با کارهاي خلافی که انجاممیدادند، مستحق اینهمه لطف و محبت الهی نبودند ، اما چون مقدر بود
از میاناین قبیله و از آن سرزمین مقدس ، اسلام و پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله طلوع کند، خداوند این لطف را در حق آنها انجام
داد .
3 فَلْیَعْبُدوُا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ
پس ( به شکرانه این نعمت بزرگ ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند .
332 ) سوره قُرَیش )
در این آیه چنین نتیجه میگیرد که : قریش با اینهمه نعمت الهی که به برکت کعبه پیدا کردهاند ، باید خداي کعبه رابپرستند، نه
بتها را .
4 اَلَّذي اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ امَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ
صفحه 117 از 137
همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ناامنی رهایی بخشید .
از یکسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود و جلب منفعت نمود و از سوي دیگر ناامنی را از آنها دور کرد و دفع ضرر فرمود و اینها
همه با شکست سپاه ابرهه فراهم گشت .
پایان سوره قُرَیش
( جزء سیام ( 333
سوره ماعُون
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 اَرَأَیْتَ الَّذي یُکَذِّبُ بِالدّینِ
آیاکسیکه روزجزا را پیوستهانکارمیکند، مشاهدهکردي؟
در اینجا جزا یا روز جزا است و انکار روز جزا و دادگاه بزرگ آن ، بازتاب وسیعی در اعمال انسان دارد که در ، « دین » منظور از
عدم تشویق دیگران به اطعام افراد مسکین » و « راندن یتیمان با خشونت » : این سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است . از جمله
« دین » است ، یعنی نه خود انفاق میکنند و نه دیگران را دعوت به این کار مینمایند . بعضی نیز احتمال دادهاند که منظور از «
آیه 9 ( کَلّا بَلْ « انفطار » در اینجا قرآن یا تمام آیین اسلام است ، ولی معنی اول مناسبتر به نظر میرسد و نظیر آن را در سوره
تُکَذِّبوُنَ بِالدّینِ ) و سوره تین آیه 7 ( فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدّینِ ) نیز آمده است که به قرینه آیات دیگر آن
334 ) سوره ماعُون )
سورهها منظور از دین" ، روز جزا " است .
2 فَذلِکَ الَّذي یَدُعُّ الْیَتیمَ
او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند.
بر وزن حَ دَّ ) به معنی" دفع شدید و راندن توأم با خشونت و عنف "است . در اینجا این نکته جلب توجه ) « دَعَّ » از ماده ، « یَدُعُّ »
میکند که در مورد یتیمان ، مسأله عواطف انسانی بیشتر مطرح است تا اطعام و سیر کردن، چراکهبیشترین رنج یتیم ، از دست
دادن کانون عاطفه و غذاي روح است و تغذیه جسمی در مرحله بعد قرار دارد .
3 وَلایَحُضُّ عَلیطَعامِالْمِسْکینِ
و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمیکند.
که از مهمترین « مستمندان » به معنی" ترغیب دیگران بر چیزي "میباشد . و باز در این آیات به مسأله « حض » از ماده « یَحُضُّ »
اگر خود قادر به اطعام مستمندي نیست ، دیگران را به آن » : کارهاي خیر است ، برخورد میکنیم ، تا آنجا که میفرماید
. « تشویق کند
( جزء سیام ( 335
4 فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ
پس واي بر نمازگزارانی که ...
5 اَلَّذینَهُمْ عَنْصَلاتِهِمْساهُونَ
نماز خود را به دست فراموشی میسپارند .
صفحه 118 از 137
در اصل به معنی" خطایی که از روي غفلت سرزند ، "خواه در فراهم کردن مقدماتش مضر باشد یا نه « سهو » از ماده ، « ساهُون »
، البته در صورت اول معذور نیست و در صورت دوم معذور است ، ولی در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است . باید توجه داشت
از اصل » : چون سهو در نماز به هر حال براي هر کسی واقع میشود ، بلکه میفرماید ، « در نمازشان سهو میکنند » : که نمیفرماید
و کل آن را به دست فراموشی میسپرند . « نماز سهو میکنند
6 اَلَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ
آنها که ریا میکنند .
مسلما یکی از سرچشمههاي تظاهر و ریاکاري ، عدم ایمان به روز قیامتوعدمتوجهبهپاداشهايالهیاستوگرنهچگونهممکناست
انسان، پاداشهاي الهی را رها کند و رو بهسوي خَلق و خوشآیند آنها آورد ؟
336 ) سوره ماعُون )
تظاهر و ریاکاري یک بلاي بزرگ اجتماعی
» تشکیل میدهد ، آن هم « نیت » ارزش هر عمل بستگی به انگیزه آن دارد و یا به تعبیر دیگر از دیدگاه اسلام ، اساس هر عمل را
اِنَّمَ ا الَاعْمالُ بِالنِّیّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِءٍ ما نَوي : هر » : در حدیث معروفی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آمده است که . « نیت خالص
آنکس که » : در ذیل این حدیث آمده است . « عملیبستگی به نیت او دارد و بهره هرکس مطابق نیتی است که در عمل دارد
) « عِقال » براي خدا جهاد کند ، اجرش بر خداوند بزرگ است و کسیکه براي متاع دنیا پیکار کند ، یا حتی نیت به دست آوردن
، « نیت » 1) اینها به خاطر آن است که ) . « طناب کوچکی که پاي شتر را با آن میبندند ) را کرده باشد ، بهرهاش فقط همان است
. جلد 1 ، صفحه 35 ، « وسائل الشیعه » -1
( جزء سیام ( 337
شکل میدهد ، آنکس که براي خدا کاري را انجام میدهد ، شالوده آن را محکم میکند و تمام تلاش او این « عمل » همیشه به
است که مردم از آن بهره بیشتر بگیرند ، ولی کسیکه براي تظاهر و ریاکاري ، عملی را انجام میدهد ، تنها به ظاهر و زرق و برق
آن میپردازد ، بیآنکه به عمق و باطن و شالوده و بهرهگیري نیازمندان اهمیت دهد . در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
زمانی بر مردم فرامیرسد که باطنهاي آنها زشت و آلوده میشود و ظاهرشان زیبا ، به خاطر طمع در دنیا ، این » : آمده است
درحالی است که علاقهاي به پاداشهاي پروردگارشان ندارند ، دین آنها ریا میشود و خوف خدا در دل آنها وجود ندارد ،
.« خداوند همه آنها را به عذاب سختی گرفتار میکند و هرقدر خدا را مانند شخص غریق بخوانند ، هرگزدعایشانمستجابنمیشود
مَنْ عَمِلَ » : فرمود « زراره » 1) در روایتیاز امامصادق میخوانیم که به یکی از یاران خود به نام )
. جلد 2 ، باب الریاء ، حدیث 14 ، « اصول کافی » -1
338 ) سوره ماعُون )
لِلنّاسِ ، کانَ ثَوابُهُ عَلَی النّاسِ یا زُرارَةُ کُلُّ رِیاءٍ شِرْكٌ : کسی که براي مردم عمل کند ، ثوابش بر مردم است ، اي
(1) . « زراره ! هر ریائی شرك است
شخص ریاکار در روز قیامت با چهار نام صدا زده میشود ؛ اي کافر ! ، اي » : در حدیثی دیگر از پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است
فاجر ! ، اي حیلهگر ! و اي زیانکار ! عملت نابود شد و اجرت باطل گشت . امروز هیچ راه نجاتی نداري، پاداشخود را از کسی
(2) . « بخواه که از براي او عمل کردي
7 وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ
و دیگرانرااز ضروریات زندگی منع میکنند .
صفحه 119 از 137
بر وزن شأن ) به معنی" چیز کم "است و بسیاري از مفسران معتقدند که منظور از آن در اینجا ، اشیاء ) « مَعْن » از ماده « ماعُون »
جزیی است که مردم مخصوصا همسایهها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک
. جلد 1 ، صفحه 49 ، ذیل حدیث 11 ، « وسائل الشیعه » -1
. جلد 1 ، صفحه 51 ، ذیل حدیث 16 ، « وسائل الشیعه » -2
( جزء سیام ( 339
میگیرند . مانند : مقداري نمک ، آب ، آتش ( کبریت ) ، ظروف و غیره .
بدیهی است کسیکه از دادن چنین اشیاییبه دیگران خودداري میکند ، آدم بسیار پست و بیایمانی است ، یعنی آنها به قدري
بخیلند که حتی از دادن این اشیاء کوچک ، مضایقه دارند ، درحالیکه تأمین همین اشیاء کوچک گاه نیازهاي بزرگی را در
هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ ، وَ الْمَتاعُ » : فرمود « ماعون » زندگی مردم برطرف مینماید . در روایتی از امام صادق آمده است که در تفسیر
یُعیرُهُ ، وَ الْمَعْروُفُ یَصْ نَعُهُ : ماعون ، وامی است که انسان به دیگري میدهد و وسایل زندگی استکه بهعنوان عاریه در اختیار
(1) . « دیگران میگذارد و کمکها و کارهاي خیري که انسان انجام میدهد
کسی که وسایل ضروري و کوچک را از » : اینسخن را با حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پایان میدهیم ، فرمود
همسایهاش دریغ دارد ، خداوند
. جلد 5 ، صفحه 679 ، « نور الثقلین » - 1 و 2
340 ) سوره ماعُون )
. « در قیامت او را از خیر خود منع میکند و او را به حال خود وامیگذارد و هرکس خدا او را به خود واگذارد ، چه بد حالی دارد
(1)
پایان سوره ماعُون
( جزء سیام ( 341
سوره کَوثَر
ما به تو خیر فراوان دادیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 اِنّا اَعْطَیْناكَ الْکَوْثَرَ
ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.
گرفته شده و به معنی" خیر و برکت فراوان "است . « کثرت » وصف است که از ، « کَوْثَر »
تمام مواهب الهی بر شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله در تمام زمینهها حتی پیروزيهایش در غزوات بر دشمنان و حتی علماي امتش
که در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسداري میکنند و به هر گوشهاي از جهان میبرند ، همه در این خیر
کثیر وارد هستند .
« کوثر » علیهاالسلام و « فاطمه »
صفحه 120 از 137
زیاد است ، ولی بسیاري از بزرگان « خیر کثیر » مصادیق این
342 ) سوره کَوثَر )
علیهاالسلام دانستهاند ، چراکه شأن نزول آیه « فاطمه زهرا » علماي شیعه یکی از روشنترین مصداقهاي آن را وجود مبارك
ما به تو » : میگوید : آنها پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را متهم میکردند که بلاعقب است . قرآن ضمن نفی سخن آنها میگوید
همان فاطمه زهرا علیهاالسلام است ، زیرا نسل و ذریه پیامبر « خیر کثیر » از این تعبیر استنباط میشود که این . « کوثر دادیم
صلیاللهعلیهوآله بهوسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت . نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیغمبر بودند ، بلکه آیین او و
تمام ارزشهاي اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند ، نه تنها امامان معصوم اهل بیت علیهمالسلام که آنها حساب
مخصوص به خود دارند ، بلکه هزاران هزار از فرزندان فاطمه علیهاالسلام در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماي
بزرگ و نویسندگان و فقهاء و محدثان و مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاري در حفظ آیین
اسلام کوشیدند .
2 فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
( جزء سیام ( 343
اکنون که چنین است، براي پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن .
آري بخشنده نعمت او است، بنابراین نماز و عبادت و قربانی که آنهم نوعی عبادت است، براي غیر او معنی ندارد، مخصوصا با
خواه بهصورت « عبادت » که حکایت از تداوم نعمتها و تدبیر و ربوبیت پروردگار میکند . خلاصه اینکه « رَبّ » توجه به مفهوم
رو ، « وَ انْحَرْ » و ولیّنعمت است و او منحصرا ذات پاك خدا است . منظور از جمله « رَبّ » نماز باشد، یا قربانی کردن ، مخصوص
« نحر » به قبله ایستادن به هنگام نماز و بلند کردن دستها به هنگام تکبیر و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است ، چراکه ماده
به معنی گلوگاه میباشد ، سپس عرب آن را در معنی" مقابله با هرچیز "استعمال کرده است.
لابْتَرُ 􀂗 3 اِنَّ شانِئَکَ هُوَ ا
مسلما دشمن تو ابتر و بلاعقب است .
بر وزن ضَرَبان ) به معنی" عداوت و ) « شَنَئآن » از ماده « شانِیء »
344 ) سوره کَوثَر )
در اصل به معنی" حیوان دم « اَبْتَر » . کسی است که داراي این وصف باشد « شانِیء » کینهورزي و بدخلقی کردن "است و
بریده "است و انتخاب این تعبیر از سوي دشمنان اسلام، به منظور هتک و توهین بود .
اعجاز سوره کوثر
» این سوره در حقیقت سه پیشگویی بزرگ در بر دارد ؛ از یکسو اعطاء خیر کثیر را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نوید میدهد ( اگرچه
فعل ماضی است ، ولی ممکن است از قبیل مضارع مسلم باشد که در شکل ماضی بیان شده است ) و این خیر کثیر تمام « اَعْطَیْنا
پیروزيها و موفقیتهایی را که بعدا نصیب پیامبر صلیاللهعلیهوآله شد و به هنگام نزول این سوره در مکه قابل پیشبینی نبود ،
شامل میشود . از سوي دیگر خبر میدهد که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بلاعقب نخواهد بود ، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان
در جهان وجود خواهند داشت . از سوي سوم خبر میدهد که دشمنان او اَبتر و بلاعقب خواهند بود ، این پیشگویی نیز تحقق یافت
و چنان دشمنانش تار و مار شدند که امروز اثري از آنها باقی نمانده است ،
( جزء سیام ( 345
صفحه 121 از 137
که به مقابله با پیغمبر صلیاللهعلیهوآله و فرزندان او برخاستند ، روزي آنقدر « بنیعباس » و « بنیامیه » درحالیکه طوایفی همچون
جمعیت داشتندکه فامیل و فرزندانآنها قابل شمارش نبود، ولی امروز اگر هم چیزي از آنها باقی مانده باشد، هرگز شناخته
نیست .
ضمیرجمع دربارهخدا براي چیست؟
ما » : از خود یاد میکند، میفرماید « متکلم معالغیر » قابلتوجه اینکه دراینجا و درآیات فراواندیگري ازقرآن مجید،خداوندباصیغه
کوثر را به تو عطا کردیم . این تعبیر و مانند آن براي بیان عظمت و قدرت است ، زیرا بزرگان هنگامی که از خود سخن میگویند «
، نه فقط از خود ، بلکه از مأمورانشان نیز خبر میدهند و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانی در مقابل اوامر است .
دلیل براین « آتَیْناكَ » به جاي « اَعْطَیْناكَ » نیز تأکید دیگري بر این معنی است و تعبیر به « اِنَّ » در آیه اول این سوره ، کلمه
را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله بخشیده و اعطاء فرمودهاست و این بشارتیاست بزرگ به « کوثر » استکه خداوند
346 ) سوره کَوثَر )
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تا در برابر یاوهگوییهاي دشمنان ، قلب مبارکش آزرده نشود و در عزم آهنینش فتور و سستی راه
نیابد و بداند تکیهگاه او خدایی است که منبع همه خیرات است و خیر کثیر را در اختیار او نهاده است.
پایان سوره کَوثَر
( جزء سیام ( 347
سوره کافِرون
سوره کافِرون
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ
بگو اي کافران .
2 لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدوُنَ
آنچه را شما میپرستید، من نمیپرستم .
3 وَ لا اَنْتُمْ عابِدوُنَ ما اَعْبُدُ
و نه شما آنچه را که من میپرستم، عبادت میکنید .
4 وَ لا اَنَا عابِدٌ ما عَبَدْتُمْ
و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید، میپرستم.
5 وَ لا اَنْتُمْ عابِدوُنَ ما اَعْبُدُ
و نه شما آنچه را که من میپرستم، عبادت میکنید .
6 لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ
348 ) سوره کافِرون )
صفحه 122 از 137
(حالکه چنین است) آیین شما براي خودتان و آیین من براي خودم .
و « عاص بن وائل » و « ولیدبنمغیره » در روایات آمده که این سوره درباره گروهی از سران مشرکان قریش نازل شده، مانند
اي محمد! تو بیا از آیین ما پیروي کن ، ما نیز از آیین تو پیروي میکنیم و تو را در » : و ... گفتند « اُمَیَّۀبنخَلْف » و « حارثبنقیس »
تمام امتیازات خود شریک میسازیم، یکسال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر ما خداي تو را عبادت میکنیم. اگر آیین تو
بهتر باشد، ما با تو در آن شریک شدهایم و بهره خود را گرفتهایم و اگر آیین ما بهتر باشد، تو در آیین ما شریک شده و بهرهات را
لااقل بعضی از خدایان » : گفتند .« پناه بر خدا که من چیزي را همتاي او قرار دهم »: پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود . « از آن گرفتهاي
من » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود .« مارا لمس کن و ازآنها تبرك بجوي، ما هم تو را تصدیق میکنیم و خداي تو را میپرستیم
در این هنگام این سوره نازل شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مسجدالحرام آمد ، در حالیکه جمعی ،« منتظر فرمان پروردگارم هستم
از سران قریش در آنجا جمع بودند، بالاي سر آنها ایستاد و این سوره را تا آخر بر آنها خواند. آنها وقتی پیام این سورهراشنیدند،
( کاملًا مأیوسشده و حضرت و یارانشرا آزاردادند .( 1
( جزء سیام ( 349
مگر بتپرستان منکر خدا بودند ؟
میدانیم بتپرستان هرگز خدا را انکار نمیکردند و طبق صریح آیات قرآن اگر از خالق آسمان و زمین از آنها سؤال میشد ،
پاسخ این ؟ « نه من معبود شما را میپرستم و نه شما معبود مرا » : 2) پس چگونه در این سوره میگوید ). « خدا است » : میگفتند
» سؤال نیز با توجه به اینکه بحث از مسأله خلقت نیست ، بلکه از مسأله عبادت است ، روشن میشود ، بتپرستان خالق جهان را
میدانستند ، ولی معتقد بودند باید بتها را عبادت کرد ، تا آنها واسطه در درگاه خدا شوند، یا اینکه اصلًا ما لایق نیستیم که « خدا
خدا را پرستش کنیم ، بلکه باید بتهاي
ذیل آیه . ، « تفسیر قرطبی » و « مجمع البیان » -1
25 / لقمان . -2
350 ) سوره کافِرون )
جسمانی را پرستش کنیم ، اینجا است که قرآن قلم سرخ بر اوهام و پندارهاي آنها میکشد و میگوید : عبادت باید فقط براي
خدا باشد ، نه بتها و نه هر دو .
این تکرار براي چیست ؟
اینتکراربراي" تأکید"است،همانگونهکهدرحدیثامامصادق نیز اشاره به آن شده است آنجا که در پاسخ یکی از یارانش که از
سبب نزول این آیات و تکرار آن ، این بود که قریش به رسول خدا پیشنهاد کردند که » : دلیل تکرار این آیات سؤال کرد ، فرمود
یک سال تو خدایان ما را بپرست ، سال دیگر ما خداي تو را میپرستیم و همچنین سال بعد تو خدایان ما را بپرست و سال دیگر (
(1).« سال چهارم ) ما خداي تورا میپرستیم، آیات فوق نازل شد و تمام این پیشنهادها را نفی کرد
پایان سوره کافِرون
جلد 2 ، صفحه 445 ( با تلخیص ) . ، « علی بن ابراهیم » -1 تفسیر
( جزء سیام ( 351
352 ) سوره کافِرون )
صفحه 123 از 137
سوره نَصر
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
هنگامی که پیروزي نهایی فرارسد ...
1 اِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ
هنگامیکه یاريخدا وپیروزيفرارسد.
2 وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجا
و مردم را ببینی گروه گروه وارد دین خدا میشوند .
در اینجا به صورت مطلق گفته شده و بدون شک منظور از آن"، فتح مکه "است که چنین بازتاب گستردهاي داشت، فتح « فَتْح »
مکه را باید مرحله تثبیت اسلام و استقرار آن در جزیرةالعرب و سپس در جهان دانست و لذا بعد از فتح مکه دیگر هیچ
مقاومتیازناحیه مشرکان ( جز در یک مورد که آن هم به سرعت سرکوب شد ) دیده نشد و مردم از تمام نقاط جزیره براي پذیرش
اسلام خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله میآمدند. در
( جزء سیام ( 353
شده است (نَصْ رُاللّه تنها در اینجا نیست که این اضافه دیده میشود، در بسیاري از آیات قرآن « خداوند » اضافه به « نصرت » این آیه
این معنی منعکس است .( 1) اشاره به اینکه به هرحال یاري و پیروزي به اراده حق است. درستاستکه برايغلبه بر دشمن باید
تأمین قوا و تهیه نیرو کرد ، ولی یک انسان موحد ، نصرت را تنها از ناحیه خدا میداند و به همین دلیل به هنگام پیروزي
مغرور نمیشود ، بلکه در مقام شکر و سپاس الهی برمیآید.
3 فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّابا
پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبهپذیر است .
« استغفار » براي توصیف او به صفات کمالیه است و « حَمْد » بهمعنی منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است و « تَسْبیح »
در
-1 از جمله 214 / بقره و 126 / آل عمران و 10 / انفال .
354 ) سوره نَصر )
برابر نقصانها و تقصیرهاي بندگان است. این پیروزي بزرگ سبب شد که افکار شركآلود زدوده شود ، کمال و جمال خداوند
ظاهرتر گردد و گمکرده راهان به سوي حق بازگردند . این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها
میگذارد (پاکی از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعدههایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به
غرور » نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند. ممکن است به هنگام پیروزي واکنشهاي نامطلوبی در انسان پیدا شود و گرفتار
زند ، این سهدستور بهاو تعلیممیدهدکه « انتقامجویی و تسویه حساب شخصی » گردد و یا دربرابردشمن دست به « و خودبرتربینی
در لحظه حسّ اس پیروزي به یاد صفات جلال و جمال خدابیفتد، همهچیز را ازاوبداند،درمقاماستغفاربرآیدتاهم غرور و غفلت او
زایلگردد و هماز انتقامجوییبرکنارماند .
پایان سوره نَصر
( جزء سیام ( 355
صفحه 124 از 137
سوره تَبَّت
بریده