گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
فصل دوم : بازگشت خورشید برای امام علی



2 / 1 کسی که خورشید برایش بازگشت

فصل دوم : بازگشت خورشید برای امام علی2 / 1کسی که خورشید برایش بازگشتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبری از پیامبران ، [قصد ]جنگی کرد و به قوم خود گفت : مردی که زنی در اختیار دارد و می خواهد با او نزدیکی کند ، ولی هنوز چنین نکرده است ، وکسی که اتاق هایی ساخته ، ولی سقف آن را نزده است ، و نیز آن که گوسفند یا ماده شترِ بارداری خریده و امید زاییدن آن را دارد ، در پیِ من نیاید . آن پیامبر جنگید و هنگام نماز عصر و یا نزدیک آن [ هنگام] به آن شهر ، نزدیک شد . به خورشید گفت : تو مأموری و من هم مأمورم.خداوندا! آن را برای مانگه دار. خورشید ، نگه داشته شد تا خداوند ، آن شهر را برای او گشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خورشید برای هیچ کس جز یوشع ، نگه داشته نشد .

امام صادق علیه السلام :روزی به هنگام عصر ، یک گلّه اسب بر سلیمان بن داوود علیهماالسلام عرضه شدو وی به بررسی آنها پرداخت ، تا آن که خورشید ، ناپدید شد . به فرشتگان فرمود : خورشید را برای من برگردانید تا نمازم را در وقت آن ، بگزارم . آنان ، خورشید را برگرداندند . آن گاه ، وی برخاست و پاها و گردنش را مسح کرد که این شیوه وضوی آنان برای نماز بود و به آن دسته از یارانش که نمازشان قضا شده بود ، فرمان داد چنین کنند . سپس ایستاد و نماز گزارد . هنگامی که از نمازْ فارغ شد ، خورشیدْ پنهان شد وستاره ها طلوع کردند . این ، [ همان ]کلام خدای عز و جل است که : «و سلیمان را به داوود بخشیدیم . چه نیکو بنده ای! به راستی ، او توبه کار بود . هنگامی که [ طرف ]غروب ، اسب های اصیل را بر او عرضه کردند ، [ سلیمان ]گفت : به راستی که من دوستیِ اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم ، تا [ هنگام نماز گذشت و ]خورشید در پس حجاب ظلمت شد . [ سپس گفت : ]خورشید را نزد من باز گردانید . پس ، شروع کرد به دست کشیدن بر ساق ها و گردن ها» .

.


ص: 8

فتح الباری عن ابن عبّاس :قالَ لی عَلِیٌّ : ما بَلَغَکَ فی قَولِ اللّهِ تَعالی حِکایَهً عَن سُلَیمانَ عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ : « رُدُّوهَا عَلَیَّ » ؟ فَقُلتُ : قالَ لی کَعبٌ : کانَت أربَعَهَ عَشَرَ فَرَسا عَرَضها ، فَغابَتِ الشَّمسُ قَبلَ أن یُصلِّیَ العَصرَ ، فَأَمَرَ بِرَدِّها فَضَرَبَ سوقَها وأعناقَها بِالسَّیفِ فَقَتَلَها ، فَسَلَبَهُ اللّهُ مُلکَهُ أربَعَهَ عَشَرَ یَوما ؛ لِأَ نَّهُ ظَلَمَ الخَیلَ بِقَتلِها . فَقالَ عَلِیٌّ : کَذَبَ کَعبٌ ، وإنَّما أرادَ سُلَیمانُ جِهادَ عَدُوِّهِ فَتَشاغَلَ بِعَرضِ الخَیلِ حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَقالَ لِلمَلائِکَهِ المُوَکّلَینِ بِالشَّمسِ بِإِذنِ اللّهِ لَهُم : « رُدُّوهَا عَلَیَّ » فَرَدّوها عَلَیهِ حَتّی صَلَّی العَصرَ فی وَقتِها ، وإنَّ أنبِیاءَ اللّهِ لا یَظلِمونَ ولا یَأمُرون بِالظُّلمِ . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :عَن ابنِ عَبّاسٍ بِطُرُقٍ کَثیرَهٍ أ نَّهُ لَم تُرَدِّ الشَّمسُ إلّا لِسُلَیمانَ وَصِیّ داووُدَ ، ولِیوشَعَ وَصِیِّ موسی ، ولِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وَصِیِّ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ . (2)

.

1- .فتح الباری : ج 6 ص 222 .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 318 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 175 ح 10 .

ص: 9

فتح الباری به نقل از ابن عبّاس : علی علیه السلام به من فرمود : «درباره کلام خداوند متعال در حکایت سلیمان علیه السلام : «خورشید را نزد من بازگردانید» ، چه شنیده ای؟» گفتم : کعب به من گفته است که : چهارده اسب بودند که [سلیمان علیه السلام ] به بررسی آنها مشغول شد [و ]خورشید ، پیش از آن که وی نماز عصرش را بخواند ،غروب کرد . پس ، دستور داد که اسبان را برگردانند و با شمشیر ، بر گردن وپای آنها زد و آنها را کشت و خداوند ، چهارده روز پادشاهی اش را از او گرفت ؛چون با کشتن اسب ها ، به آنها ستم کرده بود . علی علیه السلام فرمود : «کعب ، دروغ گفته است . سلیمان می خواست با دشمنانش بجنگد که سان دیدن از سواران ، او را مشغول ساخت تا آن که خورشید ،غروب کرد . به فرشتگان موکّل بر خورشید ، به اذن خدا گفت : آن را برای من برگردانید . و آنان ، خورشید را برگرداندند تا این که وی نماز عصر را دروقت آن خواند . پیامبران خدا ستم نمی کنند و به ستم ، فرمان نمی دهند» .

المناقب ، ابن شهر آشوب :به طریق های فراوان ، از ابن عبّاسْ نقل شده که خورشید ، جز برای سلیمان (وصیّ داوود) ، یوشع (وصیّ موسی) و علی بن ابی طالب (وصیّ محمّد) که درود خدا بر همه آنان باد برنگشته است .

.


ص: 10

الإمام الصادق علیه السلام فی زِیارَهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : السَّلامُ عَلَیکَ یامَن رُدَّت لَهُ الشَّمسُ فَسامی شَمعونَ الصَّفاءَ . (1)

فتح الباری عن عروه بن الزبیر :إنَّ اللّهَ لَمّا أمَرَ موسی بِالمَسیرِ بِبَنی إسرائیلَ أمَرَهُ أن یَحمِلَ تابوتَ یوسُفَ فَلَم یُدَلَّ عَلَیهِ حَتّی کادَ الفَجرُ أن یَطلُعَ ، وکانَ وعَدَ بَنی إسرائیلَ أن یَسیرَ بِهِم إذا طَلَعَ الفَجرُ ، فَدَعا رَبَّهُ أن یُؤَخِّرَ الطُّلوعَ حَتّی یَفروغَ (2) مِن أمرِ یوسُفَ ، فَفَعَلَ . (3)

2 / 2رَدُّ الشَّمسِ لِلإِمامِ مَرَّتَینِالإمام علی علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی رَدَّ عَلَیَّ الشَّمسَ مَرَّتَینِ ، ولَم یَرُدَّها عَلی أحَدٍ مِن اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله غَیری . (4)

المناقب للخوارزمی عن مجاهد :قیلَ لاِبنِ عَبّاسٍ : ما تَقولُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؟ فَقالَ : ذَکَرتَ واللّهِ أحَدَ الثَّقَلَینِ (5) ؛ سَبَقَ بِالشَّهادَتَینِ ، وصَلَّی القِبلَتَینِ ، وبایَعَ البَیعَتَینِ ، واُعطِیَ السِّبطَینِ؛ وهُوَ أبُو السِّبطَینِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ ، ورُدَّت عَلَیهِ الشَّمسُ مَرَّتَینِ بَعدَما غابَت عَنِ الثَّقَلَینِ (6) ، وجَرَّدَ السَّیفَ تارَتَینِ ، وهُوَ صاحِبُ الکَرَّتَینِ ، فَمَثَلُهُ فِی الاُمَّهِ مَثَلُ ذِی القَرنَینِ ، ذاکَ مَولایَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام . (7)

.

1- .المزار للشهید الأوّل : ص 91 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 374 ح 9 .
2- .فی المصدر : « فرغ » ، والصواب ما أثبتناه . (المطالب لابن الدمشقی ، تحقیق الشیخ محمّد باقر المحمودی : ج 1 ص 145) .
3- .فتح الباری : ج 6 ص 221 .
4- .الخصال : ص 580 ح 1 عن مکحول .
5- .فی الحدیث : «إنّی تارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ : کِتابَ اللّه ِ وعِترَتی» سمّاهما ثَقَلَین ؛ لأنّ الأخذ بهما والعمل بهما ثقیل . ویقال لکلّ خطیرٍ نفیسٍ ثَقَل ، فسمّاهُما ثَقَلین إعظاما لقَدرِهما وتفخیما لشأنِهِما (النهایه : ج 1 ص 216 «ثقل») .
6- .الثَّقَلان : هما الإنس والجنّ ؛ لأنّهما قُطّان الأرض (النهایه : ج 1 ص 217 «ثقل») .
7- .المناقب للخوارزمی : ص 330 ح 349 ؛ مائه منقبه : ص 130 ح 75 نحوه وزاد فیه «وهما حرب بدر وحنین» بعد «الکرّتین» .

ص: 11



2 / 2 دو بار بازگشت خورشید برای امام

امام صادق علیه السلام در زیارت امام علی علیه السلام : سلام بر تو ، ای آن که خورشید برایش برگشت و بر شمعون در خلوص ، برتری یافت .

فتح الباری به نقل از عروه بن زبیر : هنگامی که خداوند به موسی علیه السلام فرمان داد که بنی اسرائیل را حرکت دهد ، دستور داد تا تابوت یوسف علیه السلام را هم ببرد ؛ ولی تابوت ، پیدا نشد تا این که طلوع خورشید ، نزدیک شد و او به بنی اسرائیل ،وعده داده بود ، که آنان را به هنگام طلوع فجر ، حرکت دهد . بنا بر این ،از خدا خواست که طلوع را به تأخیر اندازد تا از کار یوسف علیه السلام فارغ شود ، وخداچنین کرد .

2 / 2دو بار بازگشت خورشید برای امامامام علی علیه السلام :خداوند که خجسته و والاست ، خورشید را دو بار برای من برگرداند وبجز برای من ، برای هیچ کس از امّت محمّد صلی الله علیه و آله خورشید را برنگرداند.

المناقب ، خوارزمی به نقل از مجاهد : به ابن عبّاس گفته شد : درباره علی بن ابی طالب ، چه می گویی؟ گفت : به خدا سوگند که از یکی از دو ثقل (1) ، را یاد کردی که به دو شهادتْ سبقت جست ، بر دو قبله نماز گزارد ، دو بار بیعت کرد ، دو سِبط به او داده شد و او پدر سبطین ، حسن و حسین علیهماالسلام است ، خورشیدْ دو بار پس از آن که بر جن و اِنس غروب کرد ، برایش برگشت و دو بار ، شمشیر از نیام کشید . او صاحب دو یورش است . مَثَل او در بین امّت ، چون ذو القرنین است . او مولایم علی بن ابی طالب علیه السلام است .

.

1- .در حدیث نبوی آمده است : «من ، دو چیز گران بها در میان شما بر جا می گذارم : کتاب خدا و عترتم» . از آن جا که به هر چیز خطیر و ارزشمند ، «ثَقَل» گفته می شود ، پیامبر صلی الله علیه و آله آن دو را برای بزرگداشت قدر و عظمت شأنشان «ثقلین» نامید . (م)

ص: 12

الإرشاد :ومِمّا أظهَرَهُ اللّهُ تَعالی مِنَ الأَعلامِ الباهِرَهِ عَلی یَدِ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مَا استَفاضَت بِهِ الأَخبارُ ، ورَواهُ عُلَماءُ السِّیَرِ وَالآثارِ ، ونَظَّمَت فیهِ الشُّعَراءُ الأَشعارَ : رُجوعَ الشَّمسِ لَهُ علیه السلام مَرَّتَینِ ؛ فی حَیاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله مَرَّهً ، وبَعدَ وَفاتِهِ اُخری . (1)

2 / 3رَدُّ الشَّمسِ فی عَهدِ النَّبِیِّالإمام الصادق علیه السلام :صَلّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العَصرَ ، فَجاءَ عَلِیٌّ علیه السلام ولَم یَکُن صَلّاها ، فَأَوحَی اللّهُ إلی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله عِندَ ذلِکَ ، فَوَضَعَ رَأسَهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن حِجرِهِ حینَ قامَ وقَد غَرَبَتِ الشَّمسُ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، أما صَلَّیتَ العَصرَ ؟ فَقالَ : لا ، یا رَسولَ اللّهِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ إنَّ عَلِیّا کانَ فی طاعَتِکَ ، فَاردُد عَلَیهِ الشَّمسَ . فَرُدَّت عَلَیهِ الشَّمسُ عِندَ ذلِکَ . (2)

البدایه والنهایه عن عمرو بن ثابت :سَأَلتُ عَبدَ اللّهِ بنَ حَسنِ بنِ حُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَن حَدیثِ رَدِّ الشَّمسِ عَلی عَلِیٍّ بنِ أبی طالِبٍ : هَل یَثبُتُ عِندَکُم ؟ فَقالَ لی : ما أنزَلَ اللّهُ فی کِتابِهِ أعظَمُ مِن رَدِّ الشَّمسِ ! قُلتُ : صَدَقتَ جَعَلَنی اللّهُ فِداکَ ، ولکِنّی اُحِبُّ أن أسمَعَهُ مِنکَ . فَقالَ : حَدَّثنی أبی الحَسَنُ عَن أسماءَ بِنتِ عُمَیسٍ أ نَّها قالَت : أقبَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ذاتَ یَومٍ وهُوَ یُریدُ أن یُصَلِّیَ العَصرَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَوافَقَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَدِ انصَرَفَ ونَزَلَ عَلَیهِ الوَحیُ ، فَأَسنَدَهُ إلی صَدرِهِ ، فَلَم یَزَل مُسنَدِهُ إلی صَدرِهِ حَتّی أفاقَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : أصَلَّیتَ العَصرَ یا عَلِیُّ ؟ قالَ : جِئتُ وَالوَحیُ یَنزِلُ عَلَیکَ ، فَلَم أزَل مُسنِدُکَ إلی صَدری حَتّی السّاعَهَ . فَاستَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله القِبلَهَ وقَد غَرُبَتِ الشَّمسُ وقالَ : اللّهُمَّ إنَّ عَلِیّا کانَ فی طاعَتِکَ فَاردُدها عَلَیهِ . قالَت أسماءُ : فَأَقبَلَتِ الشَّمسُ ولَها صَریرٌ کَصَریرِ الرَّحی حَتّی کانَت فی مَوضِعِها وَقتَ العَصرِ ، فَقامَ عَلِیٌّ مُتَمَکِّناً فَصَلّی ، فَلَما فَرَغَ رَجَعَتِ الشَّمسُ ولَها صَریرٌ کَصَریرِ الرَّحی ، فَلَمّا غابَتِ اختَلَطَ الظَّلامُ وبَدَتِ النُّجومُ . (3)

.

1- .الإرشاد : ج 1 ص 345 ، إعلام الوری : ج 1 ص 350 نحوه .
2- .قرب الإسناد : ص 175 ح 644 عن أبی جمیله ، بحار الأنوار : ج 41 ص 169 ح 4 .
3- .البدایه والنهایه : ج 6 ص 83 .

ص: 13



2 / 3 بازگشت خورشید برای امام در عهد پیامبر

الإرشاد :از نشانه های درخشانی که خداوند عز و جل به دست امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب ، آشکار کرد و اخبار فراوان ، آن را گزارش نموده و دانشورانِ تاریخ نگار و نویسنده آثار ، آن را نقل کرده و شاعران درباره آن ، شعرها سروده اند ، دو بار بازگشت خورشید برای وی است : یک بار در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و بار دیگر ، پس از درگذشت ایشان .

2 / 3بازگشت خورشید در عهد پیامبرامام صادق علیه السلام :پیامبر خدا نماز عصر را خواند . آن گاه ، علی علیه السلام آمد و [هنوز] نماز عصر را نخوانده بود . در این هنگام ، خداوند به پیامبرش وحی فرستاد و [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] سرش را در دامن علی علیه السلام گذاشت . هنگامی پیامبر خدا از دامن علی علیه السلام برخاست که خورشیدْ غروب کرده بود . فرمود : «ای علی! نماز عصر را نخوانده ای؟» . گفت : نه ، ای پیامبر خدا! پیامبر خدا فرمود : «خداوندا! علی در اطاعت تو بود . خورشید را برایش برگردان» . در این هنگام ، خورشیدْ برای علی علیه السلام بازگشت .

البدایه و النهایه به نقل از عمرو بن ثابت : از عبد اللّه بن حسن بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام درباره حدیث بازگشت خورشید برای علی بن ابی طالب علیه السلام پرسیدم که : آیا این حدیث ، از نظر شما درست است؟ به من گفت : آنچه خداوند در کتابش [ درباره او ]نازل فرموده، بزرگ تر از بازگرداندن خورشید است. گفتم : راست گفتی ، فدایت شوم ؛ ولی دوست دارم آن را از تو بشنوم . گفت : پدرم حسن علیه السلام برایم از اسماء (دختر عُمَیس) نقل کرد که وی گفت : روزی ، علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و می خواست نماز عصر را با پیامبر خدا به جا آورد [ ؛ امّا ]وقتی رسید که پیامبر خدا نمازش را تمام کرده بود و بر او وحی نازل شده بود . پس ، علی علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به سینه خود گرفت و همچنان او را بر روی سینه داشت تا این که [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] از آن حالت ، بیرون آمد و فرمود : «ای علی! آیا نماز عصر را خوانده ای؟» . [ علی علیه السلام ] گفت : من ، در حالی که وحی بر تو نازل می شد ، آمدم و تاکنون ، تو رادر سینه خود گرفته بودم . خورشیدْ غروب کرده بود که پیامبر خدا ، رو به قبله کرد و گفت : «خدایا! علی دراطاعت تو بود . خورشید را برای او برگردان» . خورشید ، بازگشت و صدایی چون صدای آسیاب داشت تا آن که در همان جای قرار گرفتنش به هنگام عصر ، قرار گرفت . علی علیه السلام برخاست و سر فرصت ، نماز خواند و هنگامی که فارغ شد ، خورشیدبرگشت و صدایی چون صدای آسیاب داشت . هنگامی که خورشید غروب کرد ، تاریکی فراگیر شد و ستارگانْ آشکار شدند .

.


ص: 14

المعجم الکبیر عن أسماء بنت عمیس :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا نَزَلَ عَلَیهِ الوَحیُ یَکادُ یُغشی عَلَیهِ ، فَاُنزِلَ عَلَیهِ یَوما وهُوَ فی حِجرِ عَلِیٍّ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صَلَّیتَ العَصرَ یاعَلِیُّ ؟ قالَ : لا یا رَسولَ اللّهِ . فَدَعا اللّهَ فَرَدَّ عَلَیهِ الشَّمسَ حَتّی صَلَّی العَصرَ . قالَت : فَرَأَیتُ الشَّمسَ طَلَعَت بَعدَما غابَت حینَ رُدَّت حَتّی صَلَّی العَصرَ . (1)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 24 ص 152 ح 391، المناقب لابن المغازلی : ص 98 ح 141 عن أبی رافع نحوه .

ص: 15

المعجم الکبیر به نقل از اسماء (دختر عمیس) : هر گاه بر پیامبر خدا وحی می آمد ، درآستانه بیهوشی قرار می گرفت . روزی ، در حالی که سر پیامبر صلی الله علیه و آله دامن علی علیه السلام بود ، بر ایشان وحی نازل شد . پیامبر خدا [ پس از تمام شدن نزول وحی] به علی علیه السلام فرمود : «ای علی! آیا نمازعصرت را خوانده ای؟» . گفت : نه ، ای پیامبر خدا! پیامبر خدا دعا کرد و خداوند ، خورشید را برای علی برگرداندْ تا آن که او نمازعصر را به جای آورْد . من خورشید را دیدم که چگونه پس از غروب نمودن ، طلوع کرد تا آن که[ علی علیه السلام ] نماز عصرش را خواند .

.


ص: 16

تاریخ دمشق عن أسماء بنت عمیس :إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ رضی الله عنه دَفَعَ إلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقَد اُوحِیَ إلَیهِ ، فَجَلَّلَهُ بِثَوبِهِ ، فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی أدبَرَتِ الشَّمسُ تَقولُ : غابَت أو کادَت أن تَغیبَ ، ثُمَّ إنَّ نَبِیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله سُرِّیَ عَنهُ فَقالَ : أصَلَّیتَ یا عَلِیُّ ؟ قالَ : لا . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ رُدَّ عَلی عَلِیٍّ الشَّمسَ . فَرَجَعَتِ الشَّمسُ حَتّی بَلَغَت نِصفَ المَسجِدِ . (1)

علل الشرائع عن اُمّ جعفر أو (2) اُمّ محمّد ابنتی محمّد بن جعفر عن أسماء بنت عمیس وهِیَ جَدَّتُهُما علل الشرائع عن اُمّ جعفر أو (3) اُمّ محمّد ابنتی محمّد بن جعفر عن أسماء بنت عمیس : خَرَجتُ مَعَ جَدَّتی أسماءَ بِنتِ عُمَیسٍ وعَمّی عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ حَتّی إذا کُنّا بِالصَّهباءِ (4) قالَت : حَدَّثَتنی أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ قالَت : یا بُنَیَّهُ ، کُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی هذَا المَکانِ فَصَلّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الظُّهرَ ثُمَّ دَعا عَلِیّا علیه السلام فَاستَعانَ بِهِ فی بَعضِ حاجَتِهِ ، ثُمَّ جاءَتِ العَصرُ فَقامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَصَلَّی العَصرَ ، فَجاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَعَدَ إلی جَنبِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فَوَضَعَ رَأسَهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ علیه السلام حَتّی غابَتِ الشَّمسُ لا یُری مِنها شَیءٌ لا عَلی أرضٍ ولا عَلی جَبَلٍ ، ثُمَّ جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ لِعَلِیّ علیه السلام : هَل صَلَّیَت العَصرَ ؟ فَقالَ : لا یا رَسولَ اللّهِ ، اُنبِئتُ أ نَّکَ لَم تُصَلِّ فَلَمّا وَضَعتَ رَأسَکَ فی حِجری لَم أکُن لاُحَرِّکَهُ . فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّ هذا عَبدُک (5) عَلِیٌّ احتَبَسَ نَفسَهُ عَلی نَبِیِّکَ ، فَردَُّ عَلَیهِ شَرقَها . فَطَلَعَتِ الشَّمسُ فَلَم یَبقَ جَبَلٌ ولا أرضٌ إلّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ ، ثمَّ قامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَتَوَضَّأَ وصَلّی ثُمَّ انکَسَفَت . 6

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 314 ، البدایه والنهایه : ج 6 ص 78 .
2- .فی المصدر : «و» بدل «أو» ، والتصحیح من بحار الأنوار .
3- .الصَّهباء : اسم موضع قرب خیبر علی مرحله أو مرحلتین (راجع معجم البلدان : ج 3 ص 435) .
4- .فی المصدر : «عبد» ، والصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار .
5- .علل الشرائع : ص 351 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 167 ح 2 .

ص: 17

تاریخ دمشق به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) : علی بن ابی طالب علیه السلام ، در حالی که برپیامبر خدا وحی نازل می شد ، به کار ایشان پرداخت و ایشان را در لباس خودگرفت و در این حال بود تا آن که خورشید ، غروب کرد یا نزدیک غروب شد . پیامبر خدا از آن حال ، بیرون آمد و فرمود : «ای علی! آیا نماز خوانده ای؟» . گفت : نه . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «خداوندا! خورشید را برای علی برگردان» . خورشید برگشت تا به نیمه بالای مسجد رسید .

علل الشرائع به نقل از اُمّ جعفر یا اُمّ محمّد (دختران محمّد بن جعفر) : با مادر بزرگم اسماء (دختر عُمَیس) و عمویم عبد اللّه بن جعفر ، [از خانه ]خارج شدیم تااین که به منطقه صَهباء (1) رسیدیم . [ اسماء] گفت : دخترکم! با پیامبر خدا در این جا بودیم که نماز ظهر را به جای آورد و آن گاه ، علی علیه السلام را صدا زد و از او در انجام دادن کاری کمک خواست [ وعلی علیه السلام به دنبال کار ایشان رفت] . وقت عصر شد و پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و نماز عصر را به جای آورْد . سپس علی علیه السلام آمد و در کنار پیامبر خدا نشست . خداوند به پیامبرش وحی فرستاد [ و ]پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را در دامن علی علیه السلام گذاشت تا آن که خورشید ، غروب کرد و چیزی از آفتاب ،نه در روی زمین و نه بالای کوه ، دیده نمی شد . آن گاه ، پیامبر صلی الله علیه و آله نشست و به علی علیه السلام فرمود : «آیا نماز عصر را به جا آورده ای؟» . گفت : نه ، ای پیامبر خدا! خبردار شدم که نماز نخوانده ای و وقتی سرت را دردامنم گذاشتی ، من کسی نبودم که آن را حرکت دهم . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «خداوندا! این ، بنده ات علی است . خودش را وقف پیامبرت کرد . آفتاب را برایش برگردان» . خورشید ، طلوع کرد و کوه یا زمینی نمانْد ، مگر آن که خورشید بر آن تابید . آن گاه ، علی علیه السلام برخاست ، وضو گرفت و نماز خواند . سپس خورشید ، غروب کرد .

.

1- .جایی در یک منزلی یا دو منزلیِ خیبر (معجم البلدان : ج 3 ص 435) .

ص: 18

البدایه والنهایه عن جابر وأبی سعید :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَ عَلَیهِ جِبریلُ یَوما یُناجیهِ مِن عِندِ اللّهِ ، فَلَمّا تَغَشّاهُ الوَحیُ تَوَسَّدَ فَخِذَ أمیرِ المُؤمِنینَ ، فَلَم یَرفَع رَأسَهُ حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَصَلّی عَلِیٌّ العَصرَ بِالإیماءِ ، فَلَمَّا استَیقَظَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ : سَلِ اللّهَ أن یَرُدَّ عَلَیکَ الشَّمسَ فَتُصَلِّیَ قائِماً . فَدَعا فَرُدَّتِ الشَّمسُ ، فَصَلَّی العَصرَ قائِما . (1)

الإرشاد عن أسماء بنت عمیس واُمّ سلمه زوج النبیّ صلی الله علیه و آله وجابر بن عبد اللّه الأنصاری وأبی سعید الخدری فی جماعه من الصحابه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ ذاتَ یَومٍ فی مَنزِلِهِ ، وعَلِیٌّ علیه السلام بَینَ یَدَیهِ إذ جاءَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام یُناجیهِ عَنِ اللّهِ سُبحانَهُ ، فَلَمّا تَغَشّاهُ الوَحیُ تَوَسَّدَ فَخِذَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَلَم یَرفَع رَأسَهُ عَنهُ حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَاضطُرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام لِذلِکَ إلی صَلاهِ العَصرِ جالِسا یُومِئُ بِرُکوعِهِ وسُجودِهِ إیماءً ، فَلَمّا أفاقَ مِن غَشیَتِهِ قالَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : أ فاتَتکَ صَلاهُ العَصرِ ؟ قالَ لَهُ : لَم أستَطِع أن اُصَلِّیَها قائِما لِمَکانِکَ یا رَسولَ اللّهِ ، وَالحالِ التَّی کُنتَ عَلَیها فِی استِماعِ الوَحیِ . فَقالَ لَهُ : اُدعُ اللّهَ لِیَرُدَّ عَلَیکَ الشَّمسَ حَتّی تُصَلِّیَها قائِما فی وَقتِها کَما فاتَتکَ ، فَإِنَّ اللّهَ یُجیبُکَ لِطاعَتِکَ للّهِِ ورَسولِهِ . فَسَأَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام اللّهَ عَزَّ اسمُهُ فی رَدِّ الشَّمسِ ، فَرُدَّت عَلَیهِ حَتّی صارَت فی مَوضِعِها مِنَ السَّماءِ وَقتَ العَصرِ ، فَصَلّی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام صَلاهَ العَصرِ فی وَقتِها ، ثُمَّ غَرَبَت . فَقالَت أسماءُ : أمَ واللّهِ ، لَقَد سَمِعنا لَها عِندَ غُروبِها صَریرا کَصَریرِ المِنشارِ فِی الخَشَبَهِ . (2)

.

1- .البدایه والنهایه : ج 6 ص 86 .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 345 ، إعلام الوری : ج 2 ص 350 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 316 نحوه وفیه «ما روت اُمّ سلمه وأسماء بنت عمیس وجابر الأنصاری وأبو ذرّ وابن عبّاس والخدری وأبو هریره والصادق علیه السلام » .

ص: 19

البدایه و النهایه به نقل از جابر و ابو سعید : روزی ، جبرئیل علیه السلام بر پیامبر خدا فرود آمد تا از سوی خدا برایش رازگویی کند . وقتی وحی ، پیامبر صلی الله علیه و آله را فرا گرفت ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر ران امیر مؤمنان تکیه کرد و سرش را برنداشت تا آن که خورشید ، غروب کرد . علی علیه السلام نماز عصر را به اشاره خواند . هنگامی که پیامبر خدا به خود آمد ، به علی علیه السلام گفت : «از خدا بخواه که خورشید را برایت برگردانَد تا نمازت را ایستاده بخوانی». علی علیه السلام دعا کرد . خورشید بازگشت و او نماز عصر را ایستاده به جا آورد .

الإرشاد به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) ، اُمّ سَلَمه (همسر پیامبر صلی الله علیه و آله ) ، جابر بن عبد اللّه انصاری ، ابو سعید خُدْری و گروهی از صحابه : روزی ، پیامبر صلی الله علیه و آله در منزلش بودو علی علیه السلام هم نزد او ، که جبرئیل علیه السلام بر ایشان نازل شد تا از طرف خدای پاک ،برایش رازگویی کند . هنگامی که وحی ، پیامبر صلی الله علیه و آله را فرا گرفت ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر ران امیر مؤمنانْ تکیه کرد وسرش را برنداشت تا آن که خورشید ، غروب کرد . از این رو ، امیر مؤمنان ، ناچارشد نماز عصر را نشسته بخواند و برای رکوع و سجود آن ، اشاره کند . پیامبر خدا ، هنگامی که از آن حالت بیرون آمد ، به امیر مؤمنان فرمود : «آیا نماز عصرت فوت شده است؟» . گفت : ای پیامبر خدا! به خاطر وضعیّت و حالتی که در وقت گرفتن وحی داشتی ، نتوانستم ایستاده نماز بخوانم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «از خدا بخواه که خورشید را برایت برگردانَد تا بتوانی نمازت را ایستاده و در وقت آن ، همان وقتی که از تو فوت شد ، بخوانی . خداوند به خاطر اطاعتت از خدا و پیامبرش ، خواسته ات را اجابت می کند» . امیر مؤمنان ، از خداوند که نامش بلند باد ، بازگشت خورشید را درخواست کرد . خورشید برای او برگشت و در آسمان ، در همان جایی که هنگام عصر بود ، قرار گرفت و امیر مؤمنان ، نماز عصرش را در وقت آن خواند .سپس خورشید ، غروب کرد . اسماء گفت : به خدا سوگند ، به هنگام غروب خورشید ، صدایی چون صدای حرکت ارّه در چوب از آن شنیدیم .

.


ص: 20

المعجم الکبیر عن أسماء بنت عمیس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَلَّی الظُّهرَ بِالصَّهباءِ ثُمَّ أرسَلَ عَلِیّا فی حاجَهٍ فَرَجَعَ وقَد صَلَّی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله العَصرَ ، فَوَضَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله رَأسَهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ فَنامَ فَلَم یُحَرِّکهُ حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ إنَّ عَبدَکَ عَلِیّا احتَبَسَ بِنَفسِهِ عَلی نَبِیِّهِ فَرُدَّ عَلَیهِ الشَّمسَ . قالَت : فَطَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ حَتّی رُفِعَت عَلَی الجِبالِ وعَلَی الأَرضِ ، وقامَ عَلِیٌّ فَتَوَضَّأَ وصَلَّی العَصرَ ثُمَّ غابَت ، وذلِکَ بِالصَّهباءِ . (1)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن أسماء بنت عمیس :بَینَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله نائِمٌ ذاتَ یَومٍ ورَأسُهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ علیه السلام فَفاتَتهُ العَصرُ حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّ عَلِیّا کانَ فی طاعَتِکَ وطاعَهِ رَسولِکَ فَاردُد عَلَیهِ الشَّمسُ . قالَت أسماءُ : فَرَأَیتُها وَاللّهِ غَرَبَت ثُمَّ طَلَعَت بَعدَما غَرَبَت ، ولَم یَبقَ جَبَلٌ ولا أرضٌ إلّا طَلَعَت عَلَیهِ ، حَتّی قامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَتَوَضَّأ وصَلّی ثُمَّ غَرَبَت . (2)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 24 ص 145 ح 382 ، مشکل الآثار : ج 2 ص 9 ، البدایه والنهایه : ج 6 ص 80 وفیه «بالصهباء من أرض خیبر» ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 517 ح 1022 وفیه «بالصهباء فی غزوه خیبر» ، قصص الأنبیاء : ص 290 ح 358 وزاد فی آخره «فقالت أسماء : وذلک بالصهباء فی غزوه حنین ، وأنّ علیّا لعلّه صلّی إیماءً قبل ذلک أیضا» .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 203 ح 610 ؛ المعجم الکبیر : ج 24 ص 150 ح 390 ، مشکل الآثار : ج 2 ص 8 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 314 ح 8865 ، المناقب لابن المغازلی : ص 96 ح 140 ، تذکره الخواصّ : ص 50 کلّها نحوه إلی «طلعت بعدما غَربت» .

ص: 21

المعجم الکبیر به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) : پیامبر خدا ، نماز ظهر را در منطقه صهباء خواند و آن گاه ، علی علیه السلام را در پی نیازی فرستاد . پیامبر صلی الله علیه و آله نماز عصر را خوانده بود که علی علیه السلام بازگشت . پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را دردامن علی علیه السلام گذاشت و خوابید . علی علیه السلام او را تکان نداد تا آن که خورشید ،غروب کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله [پس از آن که بیدار شد] ، گفت : «خداوندا! بنده ات علی ، خودش راوقف پیامبرش کرد . پس ، خورشید را برایش برگردان!» . خورشید برای وی طلوع کرد و بر کوه ها و زمین تابید . علی علیه السلام برخاست ، وضوگرفت و نماز عصر را خواند . سپس خورشید ، غروب کرد و این حادثه ، درمنطقه صهباء اتّفاق افتاد .

کتاب من لایحضره الفقیه به نقل از اسماء (بنت عُمَیس) : یک روز ، پیامبر خدا درخواب و سرش در دامن علی علیه السلام بود که نماز عصر علی علیه السلام فوت شد تا این که غروب شد . پیامبر صلی الله علیه و آله [پس از بیداری] گفت : «خداوندا! علی در اطاعت تو واطاعت پیامبر تو بود . پس ، خورشید را برایش برگردان!» . سوگند به خدا ، خورشید را که غروب کرده بود ، دیدم که پس از غروب ، طلوع کرد و کوه و زمینی نمانْد ، مگر این که خورشید بر آن تابید ، تا آن که علی علیه السلام برخاست ، وضو گرفت و نماز خواند . آن گاه ، خورشید ، غروب کرد .

.


ص: 22

الإمام علی علیه السلام فِی احتِجاجِهِ عَلی أبی بَکرٍ : أنشِدُکَ بِاللّهِ ، أنتَ الَّذی رُدَّت لَهُ الشَّمسُ لِوَقتِ صَلاتِهِ فَصَلّاها ثُمَّ تَوارَت ، أم أنا ؟ ! قالَ [أبو بَکرٍ] : بَل أنتَ . (1)

عنه علیه السلام یَومَ الشّوری : أنشِدُکُم بِاللّهِ ، هَل فیکُم مَن رُدَّت عَلَیهِ الشَّمسُ غَیری حینَ نامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وجَعَلَ رَأسَهُ فی حِجری حَتّی غابَتِ الشَّمسُ ، فَانتَبَهَ فَقالَ : یا عَلِیُّ صَلَّیتَ العَصرَ ؟ قُلتُ : اللّهُمَّ لا . فَقالَ : اللّهُمَّ اردُدها عَلَیهِ فَإِنَّهُ کان فی طاعَتِکَ وطاعَهِ رَسولِکَ ؟ (2)

2 / 4رَدُّ الشَّمسِ أیّامَ إمارَهِ الإِمامِکتاب من لا یحضره الفقیه عن جویریه بن مسهر :أقبَلنا مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مِن قَتلِ الخَوارِجِ ، حَتّی إذا قَطَعنا فی أرضِ بابِلَ حَضَرَت صَلاهُ العَصرِ ، فَنَزَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ونَزَلَ النّاسُ ، فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ هذِهِ أرضٌ مَلعونَهٌ قَد عُذِّبَت فِی الدَّهرِ ثَلاثَ مَرّاتٍ وفی خَبَرٍ آخَرَ : مَرَّتَینِ وهِیَ تَتَوَقَّعُ الثّالِثَهَ ، وهِیَ إحدَی المُؤتَفِکاتِ (3) ، وهِیَ أوَّلُ أرضٍ عُبِدَ فیها وَثَنٌ ، وإنَّهُ لا یَحِلُّ لِنَبِیٍّ ولا لِوَصِیِّ نَبِیٍّ أن یُصَلِّیَ فیها ، فَمَن أرادَ مِنکُم أن یُصَلِّیَ فَلیُصَلِّ . فَمالَ النّاسُ عَن جَنبَیِ الطَّریقِ یُصَلّونَ ، ورَکِبَ هُوَ علیه السلام بَغلَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَضی . قالَ جُوَیرِیَهُ : فَقُلتُ : وَاللّهِ لَأَتبَعَنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ولَاُقَلِّدَنَّهُ صَلاتِیَ الیَومَ . فَمَضَیتُ خَلفَهُ ، فَوَاللّهِ ما جُزنا جِسرَ سوراءَ (4) حَتّی غابَتِ الشَّمسُ فَشَکَکتُ ، فَالتَفَتَ إلَیَّ وقالَ : یاجُوَیرِیَهُ ، أشَکَکتَ ؟ فَقُلتُ : نَعم یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! فَنَزلَ علیه السلام عَن ناحِیَهٍ فَتَوَضَّأَ ، ثُمَّ قامَ فَنَطَقَ بِکَلامٍ لا أُحسِنُهُ إلّا کَأَ نَّهُ بِالعِبرانِیِّ ، ثُمَّ نادی بِالصَّلاهِ (5) ، فَنَظَرتُ وَاللّهِ إلَی الشَّمسِ قَد خَرَجَت مِن بَینِ جَبَلَینِ لَها صَریرٌ ، فَصَلَّی العَصرَ وصَلَّیتُ مَعَهُ ، فَلَمّا فَرَغنا مِن صَلاتِنا عادَ اللَّیلُ کَما کانَ. فَالتَفَتَ إلَیَّ وقالَ : یا جُوَیرِیَهَ بنَ مُسهِرٍ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یَقولُ : «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» (6) وإنّی سَأَلتُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ بِاسمِهِ العَظیمِ فَرَدَّ عَلَیَّ الشَّمسَ . ورُوِیَ أنَّ جُوَیرِیَهَ لَمّا رأی ذلِکَ قالَ : أنتَ وَصِیُّ نَبِیٍّ ورَبِّ الکَعبَهِ . (7)

.

1- .الخصال : ص 550 ح 30 عن أبی سعید الورّاق عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام .
2- .کشف اللبس للسیوطی : ص 106 عن أبی ذرّ ؛ الخصال : ص 558 ح 31 عن عامر بن واثله نحوه .
3- .ائتفکتِ البَلده بأهلها : أی انقلَبت ؛ فهی مُؤتَفکه (النهایه : ج 1 ص 56 «أفک») .
4- .سُوراء : موضع بالعراق من أرض بابل ، وهی قریبه من الوقف والحِلّه المزیدیّه (معجم البلدان : ج 3 ص 278) .
5- .فی المصدر : «الصلاه» ، وما أثبتناه من المصادر الاُخری .
6- .الواقعه : 74 .
7- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 203 ح 611 ، بصائر الدرجات : ص 217 ح 1 و ص 218 ح 3 ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 224 ح 69 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 721 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 168 ح 3 و ص 178 ح 13 .