گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
فصل چهارم : محبوبیت امام علی در نزد خداوند ، پیامبر و فرشتگان



4 / 1 خداوند و پیامبرش

فصل چهارم : محبوبیت امام علی در نزد خداوند ، پیامبر و فرشتگان4 / 1خداوند و پیامبرشسنن التِّرمَذی به نقل از بَراء : همانا پیامبر صلی الله علیه و آله دو لشکر را ، یکی به فرماندهی علی بن ابی طالب علیه السلام و دیگری به فرماندهی خالد بن ولید ، فرستاد و فرمود : «هر گاه درگیری رخ داد ، علی فرماندهی کند» . علی علیه السلام دژی را گشود و [از بین اسیران] ، کنیزی را برگزید . خالد بن ولید ، نامه ای به همراه من به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد و در آن از علی علیه السلام بدگویی کرد . نامه را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادم . آن را خواند و رنگ چهره اش دگرگون شد . آن گاه فرمود : «نظرت در مورد [ بدگویی] از مردی که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند ، چیست ؟» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام ، در روز خیبر : فردا پرچم را به مردی می سپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند .

.


ص: 250

عنه صلی الله علیه و آله حینَ قَدِمَ عَلَیهِ وَفدُ أهلِ الطّائِفِ : یا أهلَ الطّائِفِ ، وَاللّهِ لَتُقیمُنَّ الصَّلاهَ ولَتُؤتُنَّ الزَّکاهَ أو لَأَبعَثَنَّ إلَیکُم رَجُلاً کَنَفسی ، یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، یَقصَعُکُم (1) بِالسَّیفِ . فَتَطاوَلَ لَها أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَأَشالَها ، ثُمَّ قالَ : هُوَ هذَا . قالَ أبو بَکرٍ وعُمَرُ : ما رَأَینا کَالیَومِ فِی الفَضلِ قَطُّ . (2)

تاریخ بغداد عن عبد اللّه بن العبّاس :کُنتُ أنا وأبِیَ العَبّاسُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ جالِسَینِ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، إذ دَخَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ فَسَلَّمَ ، فَرَدَّ عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وبَشَّ بِهِ ، وقامَ إلَیهِ ، وَاعتَنَقَهُ ، وقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ ، وأجلَسَهُ عَن یَمینِهِ . فَقالَ العَبّاسُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أ تُحِبُّ هذَا ؟ فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا عَمَّ رَسولِ اللّهِ، وَاللّهِ! لَلّهُ أشَدُّ حُبّا لَهُ مِنّی، إنَّ اللّهَ جَعَلَ ذُرِّیَّهَ کُلِّ نَبِیٍّ فی صُلبِهِ ، وجَعَلَ ذُرِّیَّتی فی صُلبِ هذَا. (3)

المحاسن والمساوئ عن ابن عبّاس:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ عِندَ اُمِّ سَلَمَهَ بِنتِ أبی اُمَیَّهَ ، إذ أقبَلَ عَلِیٌّ علیه السلام یُریدُ الدُّخولَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَنَقَرَ (4) نَقرا خَفِیّا ، فَعَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَقرَهُ ، فَقالَ : ... قومی یا اُمَّ سَلَمَهَ ، فَإِنَّ بِالبابِ رَجُلاً ... . یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ . (5)

.

1- .قَصَعَ الغلامَ قصعا : ضربه ببُسط کفّه علی رأسه (لسان العرب : ج 8 ص 275 «قصع») .
2- .الأمالی للطوسی : ص 579 ح 1196 عن أبی ذرّ وراجع تحف العقول : ص 459 .
3- .تاریخ بغداد : ج 1 ص 316 الرقم 206 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 259 ح 8789 ، ذخائر العقبی : ص 124 ، فرائد السمطین : ج 1 ص 324 ح 252 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 151 ح 420 نحوه ولیس فیه من «إنّ اللّه جعل ذریّه ...» ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 94 وراجع مروج الذهب : ج 3 ص 6 .
4- .نَقَرَه : ضربه (لسان العرب : ج 5 ص 227 «نقر») .
5- .المحاسن والمساوئ : ص 44 ، المناقب للخوارزمی : ص 86 ح 77 عن عبد اللّه و ص 344 ح 364 عن سلمان ؛ علل الشرائع : ص 65 ح 3 ، الیقین : ص 414 ح 154 عن الإمام علیّ علیه السلام ، شرح الأخبار : ج 2 ص 199 ح 531 کلّها نحوه وراجع ج 1 ص 206 ح 107 .

ص: 251

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زمانی که هیئتی از اهل طائف به نزد ایشان آمدند : «ای اهل طائف! به خدا سوگند ، یا نماز به پا می دارید و زکات می پردازید ، یا شخصی همانند خودم را به سویتان گسیل می دارم که او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند تا با شمشیر ، به حسابتان برسد» . یاران پیامبر خدا سر برکشیدند [ تا بنگرند که این فرد ، چه کسی است] . پیامبر خدا دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود : «آن شخص ، این است» . ابو بکر و عمر گفتند : تاکنون کسی را در این مرتبه از فضل (برتری) ندیده ایم .

تاریخ بغداد به نقل از عبد اللّه بن عبّاس : من و پدرم عبّاس بن عبد المطّلب ، نزد پیامبر خدا نشسته بودیم که علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد و سلام کرد . پیامبر خدا ، جواب سلام او را داد و از آمدنش خوش حال شد و به سوی او رفت و وی را در آغوش کشید و میان چشمانش را بوسید و وی را در سمت راست خود نشاند . عبّاس پرسید : ای پیامبر خدا! آیا این مرد را دوست داری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ داد : «ای عموی پیامبر خدا! به خدا سوگند که خداوند ، او را بیشتر از من دوست دارد . خداوند ، خاندان هر پیامبر را در پشت آن پیامبر نهاده است و خاندان مرا در پشت این مرد نهاده است» .

المَحاسن و المساوئ به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا نزد اُمّ سلمه (دختر ابو اُمیّه) بود که علی علیه السلام آمد . وقتی علی علیه السلام می خواست نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید ، آهسته به در می کوبید و پیامبر خدا از نحوه کوبیدن در می فهیمد که وی پشت در است . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : « ... ای اُمّ سلمه! برخیز . همانا مردی پشت در است که ... خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند» .

.


ص: 252

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :حَدَّثَنی جَبرائیلُ عَنِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ وقالَ : إنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَلِیّا ما لا یُحِبُّ المَلائِکَهَ مِثلَ حُبِّ عَلِیٍّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ لِیَ الجَلیلُ جَلَّ جَلالُهُ : یا مُحَمَّدُ ، مَن تُحِبُّ مِن خَلقی ؟ قُلتُ : اُحِبُّ الَّذی تُحِبُّهُ أنتَ ، یا رَبّی . قالَ لی جَلَّ جلالُهُ : فَأَحِبَّ عَلِیّا ؛ فَإِنّی اُحِبُّهُ ، واُحِبُّ مَن یُحِبُّهُ . فَخَرَرتُ للّهِِ ساجِدا مُسَبِّحا ؛ شاکِرا لِرَبِّی تَبارَکَ وَتعالی . فَقالَ لی : یا مُحَمَّدُ ، عَلِیٌّ وَلِیّی ، وخیرَتی بَعدَکَ مِن خَلقی ، اِختَرتُهُ لَکَ أخا ، ووَصِیّا ، ووَزیرا ، وصَفِیّا ، وخَلیفَهً ، وناصِرا لَکَ عَلی أعدائی . (2)

راجع : ج 1 ص 340 (الدور المصیری فی فتح خیبر) .

4 / 2اللّهُ ومَلائِکَتُهُالمعجم الکبیر عن الضحّاک الأنصاری :لَمّا سارَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی خَیبَرَ جَعَلَ عَلِیّا رضی الله عنهعَلی مُقَدِّمَتِهِ ، فَقالَ : مَن دَخَلَ النَّخلَ فَهُوَ آمِنٌ . فَلَمّا تَکَلَّمَ بِهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله نادی بِها عَلِیٌّ رضی الله عنه ، فَنَظَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی جِبریلَ علیه السلام ، فَضَحِکَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما یُضحِکُکَ ؟ فَقالَ : إنّی اُحِبُّهُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ : إنَّ جِبریلَ یَقولُ : إنّی اُحِبُّکَ . قالَ : وبَلَغتُ أن یُحِبَّنی جِبریلُ ؟ قالَ : نَعَم ، ومَن هُوَ خَیرٌ مِن جِبریلَ ؛ اللّهُ تَعالی . (3)

اُسد الغابه عن أبی الضحّاک الأنصاری :لَمّا سارَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی خَیبَرَ جَعَلَ عَلِیّا عَلی مُقَدِّمَتِهِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ : إنَّ جِبریلَ زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّکَ . فَقالَ : وقَد بَلَغتُ إلی أن یُحِبَّنی جِبریلُ ؟ قالَ : نَعَم ، ومَن هُوَ خَیرٌ مِن جِبریلَ ؛ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ یُحِبُّکَ . (4)

.

1- .ینابیع المودّه : ج 2 ص 309 ح 883 عن أنس رفعه .
2- .الیقین : ص 425 ح 158 عن ابن عبّاس .
3- .المعجم الکبیر : ج 8 ص 301 ح 8145 ، اُسد الغابه : ج 3 ص 45 الرقم 2549 .
4- .اُسد الغابه : ج 6 ص 173 الرقم 6026 ، کنز العمّال : ج 11 ص 621 ح 33020 .

ص: 253



4 / 2 خداوند و فرشتگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل از خداوند عز و جل برایم خبر آورد و گفت : «به درستی که خدا آن قدر علی را دوست دارد که حتّی فرشتگان را به اندازه او دوست ندارد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوندِ بِشْکوه عز و جل فرمود : «ای محمّد! از مخلوقاتم چه کسی را دوست داری؟» . گفتم : کسی را دوست دارم که تو نیز او را دوست داری ، ای پروردگار من! پروردگار عز و جل فرمود : «علی را دوست بدار ، که من او را دوست می دارم و دوستدار کسی هستم که او را دوست می دارد» . آن گاه ، برای شکر پروردگار متعال ، تسبیح گویان به سجده افتادم . پس به من فرمود : «ای محمّد! علی ، ولیّ من است و پس از تو ، منتخب من از بین بندگانم . او را برای تو برادر ، وزیر (دستْ یار) ، صفی (برگزیده) ، جانشین و یاری دهنده ات بر ضدّ دشمنانم برگزیده ام» .

ر . ک : ج 1 ص 341 (تلاش سرنوشت ساز در جنگ خیبر) .

4 / 2خداوند و فرشتگانالمعجم الکبیر به نقل از ضحّاک انصاری : هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خیبر در حرکت بود ، علی علیه السلام را پیشاپیش لشکر قرار داد و فرمود : «هر کس داخل نخلستان شود ، در امان است» . هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله این سخن را گفت ، علی علیه السلام آن را با صدای بلند تکرار کرد . نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به جبرئیل علیه السلام افتاد و دید که جبرئیل علیه السلام می خندد . پیامبر خدا از جبرئیل علیه السلام پرسید : «چه چیزْ تو را می خنداند؟» . جبرئیل علیه السلام گفت : او را دوست دارم . پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت : «همانا جبرئیل می گوید که تو را دوست دارد» . علی علیه السلام گفت : من ، بدان جا رسیده ام که جبرئیلْ مرا دوست دارد؟ [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «آری ؛ و آن که بهتر از جبرئیل است ، خدای متعال هم دوستت دارد» .

اُسد الغابه به نقل از ابو ضحّاک انصاری : زمانی که پیامبر خدا به سوی خیبر در حرکت بود ، علی علیه السلام را پیشاپیش لشکر قرار داد . آن گاه به علی علیه السلام فرمود : «همانا جبرئیل ، یقین دارد که تو را دوست دارد» . علی علیه السلام گفت : من بدان جا رسیده ام که جبرئیلْ مرا دوست داشته باشد؟ [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «آری ؛ و آن که بهتر از جبرئیل است ، خداوند عز و جل [ نیز] تو را دوست دارد» .

.


ص: 254

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ أخا مِن أهلِ السَّماءِ إسرافیلُ ، ثُمَّ میکائیلُ ، ثُمَّ جَبرَئیلُ . وأوَّلُ مَن أحَبَّهُ مِن أهلِ السَّماءِ حَمَلَهُ العَرشِ ، ثُمَّ رِضوانُ خازِنُ الجِنانِ ، ثُمَّ مَلَکُ المَوتِ . وإنَّ مَلَکَ المَوتِ یَتَرَحَّمُ عَلَی مُحِبّی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ کَما یَتَرَحَّمُ عَلَی الأَنبِیاءِ علیهم السلام . (1)

راجع : ص 272 (تقرّب الملائکه إلی اللّه بحبّه) .

4 / 3أحَبُّ الخَلقِ إلَی اللّهِ 2سنن الترمذی عن أنس بن مالک :کانَ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله طَیرٌ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ ؛ یَأکُلُ مَعی هذَا الطَّیرَ . فَجاءَ عَلِیٌّ ، فَأَکَلَ مَعَهُ . (2)

خصائص أمیر المؤمنین للنسائی عن أنس بن مالک :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ عِندَهُ طائِرٌ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ ؛ یَأکُلُ مَعی مِن هذَا الطَّیرِ . فَجاءَ أبو بَکرٍ ، فَرَدَّهُ ، ثُمَّ جاءَ عُمَرُ ، فَرَدَّهُ ، ثُمَّ جاءَ عَلِیٌّ ، فَأَذِنَ لَهُ . (3)

.

1- .المناقب للخوارزمی : ص 72 ح 49 ؛ مائه منقبه : ص 119 ح 64 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 103 ، إرشاد القلوب : ص 235 کلّها عن عبد اللّه بن مسعود .
2- .سنن الترمذی : ج 5 ص 636 ح 3721 ، المعجم الکبیر : ج 7 ص82 ح6437 عن سفینه ، تاریخ بغداد: ج9ص369 الرقم4944، التاریخ الکبیر : ج 1 ص 358 الرقم 1132 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 105 الرقم 3789 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 246 ح 8767 و ح 8765 و ح 8766 ، المناقب للخوارزمی : ص 107 ح 113 والثلاثه الأخیره عن ابن عبّاس و ح 114 ؛ بشاره المصطفی : ص 165 عن ابن عبّاس نحوه ، کشف الغمّه : ج 1 ص 150 وراجع فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 560 ح 945 .
3- .خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 50 ح 12 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 130 ح 4039 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 105 الرقم 3789 وفیه «عثمان» بدل «عمر» .

ص: 255



4 / 3 محبوب ترینِ خلق خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از اهل آسمان ، نخستین کسانی که علی بن ابی طالب را برادر خویش برگزیدند ، اسرافیل علیه السلام ، سپس میکائیل علیه السلام و آن گاه جبرئیل علیه السلام بودند و از اهل آسمان ، نخستین کسانی که او را دوست داشتند ، حاملان عرش ، سپس فرشته رضوان (خزانه دار بهشت) و آن گاه ، فرشته مرگ (عزرائیل) بودند . به درستی که فرشته مرگ بر دوستداران علی بن ابی طالبْ مهربانی می کند ، همان گونه که بر انبیا مهربانی می نماید .

ر . ک : ص 273 (تقرّب جستن فرشتگان به خدا با دوست داشتن علی) .

4 / 3محبوب ترینِ خلق خدا (1)سنن الترمذی به نقل از انس بن مالک : نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مرغی [ بریان] بود . فرمود : «بار الها! محبوب ترینْ بنده خود را برسان تا با من از این مرغ بخورد» . علی علیه السلام آمد و با وی [ از آن] خورد .

خصائص أمیر المؤمنین ، نسائی به نقل از انس بن مالک : همانا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله پرنده ای [ بریان ]بود . فرمود : «بار الها! بهترین بنده ات را برسان تا با من از این مرغ بخورد» . ابو بکر آمد . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] وی را رد کرد . آن گاه ، عمر آمد . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] وی را نیز برگرداند . سپس علی علیه السلام آمد . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] به وی اجازه داد .

.

1- .ذیل این عنوان ، شماری از روایاتِ نام گرفته به «حدیث طیر (پرنده)» را آورده ایم که از احادیث مستفیض و متواتر در نزد شیعه و سنّی است . در این باره ذهبی در تذکره الحفّاظ (ج 3 ص 1042) می گوید : «حدیث طیر ، از طرق بسیاری نقل شده است که آنها را در کتابی جداگانه ، گرد آورده ام. مجموعه این احادیث ، ایجاب می کند که دارای مبنایی باشند» . دانشمند بلندپایه ، میر حامد حسین هندی ، جلد چهارم کتاب بزرگش عبقات الأنوار (قطع رحلی) را صرفا به بررسی این حدیث ، اختصاص داده است و هر آنچه را مربوط به راویان و نقد و بررسی و ردّ و اثبات این حدیث بوده ، به بحث نهاده است .

ص: 256

تاریخ دمشق عن أنس بن مالک :اُهدِیَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حِجلٌ مَشویٌ بِخُبزِهِ وصِنابِهِ (1) ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ ؛ یَأکُلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ . فَقالَت عائِشَهُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی . وقالَت حَفصَهُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ أبی قال أنَسٌ : وقُلتُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ سَعدَ بنَ عُبادَهَ . قالَ أنَسٌ : فَسَمِعتُ حَرَکَهً بِالبابِ ، فَخَرَجتُ ، فَإِذا عَلِیٌّ بِالبابِ ، فَقُلتُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی حاجَهٍ ، فَانصَرَفَ . ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکَهً بِالبابِ ، فَخَرَجتُ ، فَإِذا عَلِیٌّ بِالبابِ ، فَقُلتُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی حاجَهٍ ، فَانصَرَفَ . ثُمَّ سَمِعتُ حَرَکَهً بِالبابِ ، فَسَلَّمَ عَلِیٌّ ، فَسَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَوتَه فَقالَ : اُنظُر مَن هذَا . فَخَرَجتُ فَإِذا هُوَ عَلِیٌّ ، فَجِئتُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرتُهُ ، فَقالَ : اِیذَن لَهُ . فَدَخَلَ عَلِیٌّ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ وإلَیَّ ، اللّهُمَّ وإلَیَّ . (2)

شرح الأخبار عن أبی أیّوب الأنصاری :اُهدِیَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله طَیرٌ یُقالَ لَهُ : الحِجلُ ، فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهِ ، قالَ : اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ ءالَیکَ ؛ یَأکُلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ . وکانَ أنَسُ بنُ مالِکٍ وعائِشَهُ وحَفصَهٌ قَریبٌ مِنهُ ، فَقالَت عائِشَهُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ أبا بِکرٍ . وقالَت حَفصَهُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ عُمَرَ . وقالَ أنَسٌ : اللّهُمَّ اجعَلهُ سَعدَ بنَ عُبادَهَ أو رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ . وقالَ : وحُرِّکَ البابُ ، فَقالَ : یا أَنسُ انظُر مَن بِالبابِ ! قالَ أنَسٌ : فَخَرَجتُ ، فَإِذا هُوَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فقُلتُ لَهُ : النَّبِیُّ عَلی حاجَهٍ . فَرَجَعَ عَلِیٌّ علیه السلام . ومَکَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ماشاءَ اللّهُ ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وقالَ : اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ ؛ لِیَأکُلَ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ . ثُمَّ قالَ : وحُرِّکَ البابُ ثانِیَهً ، ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ : یا أَنسُ اُنظُر مَن بِالبابِ ! فَخَرَجتُ ، فَإِذا هُوَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقُلتُ لَهُ : النَّبِیُّ عَلی حاجَهٍ . فَانصَرَفَ . فَمَکَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ وقالَ : اللّهُمَّ ائتِنی بِهِ السّاعَهَ . قالَ : وحُرِّکَ البابُ ، ثُمَّ قالَ : یا أنَسُ ، انظرُ مَن [ ب ] (3) البابِ؟ قالَ أنَسٌ: فَخَرَجتُ، فَإِذا هُوَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقُلتُ لَهُ : النَّبِیُّ عَلی حاجَهٍ . قالَ : فَوَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدری ، ثُمَّ دَفَعَنی فَأَلصَقَنی بِالحائِطِ ، ثُمَّ دَخَلَ . قالَ : فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عانَقَهُ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ وإلَیَّ ، اللّهُمَّ وإلَیَّ ؛ یَعنی إنَّهُ أحَبُّ خَلقِکَ إلَیکَ وإلَیَّ . ثُمَّ قالَ لَهُ : یا عَلِیُّ ما حَبَسَکَ ؟ قالَ : جِئتُ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، کُلُّ ذلِکَ یَرُدُّنی أنَسٌ . فَنَظَرَ إلَیَّ النَّبِیُّ ، وقالَ : ما حَمَلَکَ عَلی هذَا یا أنَسُ ؟ ! فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أرَدتُ أن تَکونَ الدَّعوَهُ لِرَجُلٍ مِن قَومِیَ الأَنصارِ . فَقالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَستَ بِأَوَّلِ مَن أحَبَّ قَومَهُ . (4)

.

1- .الصِناب : الخردل المعمول بالزیت ، وهو صباغ یؤتدم به (النهایه : ج 3 ص 55 «صنب») .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 247 ح 8768 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 351 وفیه «اللّهُمَّ والِ ...» بدل «اللّهُمَّ وإلیّ ...» .
3- .ما بین المعقوفین إضافه یقتضیها السیاق .
4- .شرح الأخبار : ج 1 ص 137 ح 67 وراجع المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 142 ح 4650 وتاریخ بغداد : ج 3 ص 171 والمعجم الکبیر : ج 1 ص 253 ح 730 وحلیه الأولیاء : ج 6 ص 339 وتاریخ دمشق : ج 42 ص 245 ح 8764 والبدایه والنهایه : ج 7 ص 354 والمناقب لابن المغازلی : ص 161 ح 191 وکفایه الطالب : ص 155 والأمالی للصدوق : ص 753 ح 1012 والأمالی للطوسی : ص 253 ح 454 .

ص: 257

تاریخ دمشق به نقل از انس بن مالک : به پیامبر خدا کبکی بریان با نان و خَردَل پرورده در روغن زیتون ، هدیه شد . فرمود : «بار الها! محبوب ترینْ بنده ات را برسان تا با من از این غذا تناول کند» . عایشه گفت : بار الها! آن شخص پدرم باشد . حفصه گفت : الهی! پدر من آن شخص باشد . من نیز گفتم : الهی! سعد بن عُباده را مشمول این دعا قرار بده . صدای در را شنیدم و خارج شدم . علی علیه السلام پشتِدر بود . به وی گفتم : پیامبر خدا مشغول است . او برگشت . دوباره صدای در شنیدم و خارج شدم . علی علیه السلام پشت در بود . گفتم : پیامبر خدا مشغول است . وی برگشت . بار دیگر ، صدای در آمد و علی علیه السلام [ از پشت در] سلام کرد . پیامبر خدا ، صدای علی علیه السلام را شنید و [ به من ]فرمود : «بنگر که چه کسی است» . خارج شدم . علی علیه السلام ، پشت دمِ در بود . نزد پیامبر خدا آمدم و به ایشان خبر دادم . فرمود : «بگذار وارد شود» . علی علیه السلام آمد . پیامبر خدا دوبار فرمود : «بار الها! او نزد من دوست داشتنی ترین بنده ات است !» .

شرح الأخبار به نقل از ابو ایّوب انصاری : به پیامبر خدا مرغی که به آن ، کبک گفته می شود هدیه گردید و پیش روی ایشان قرار داده شد . فرمود : «بار الها! محبوب ترینْ بنده ات را برسان تا با من از این طعام ، تناول کند» . انس بن مالک ، عایشه و حفصه نزدیک ایشان نشسته بودند . عایشه گفت : بار الها! ابو بکر را مشمول این دعا قرار بده . حفصه گفت : بار الها! عمر را مشمول این دعا قرار بده . انس نیز گفت : بار الها! سعد بن عباده یا مردی از انصار را مشمول این دعا قرار بده . در ، به صدا درآمد . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «ای انس! بنگر چه کسی پشت در است» . انس گفت : رفتم و علی بن ابی طالب علیه السلام پشتِ در بود . به او گفتم : پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول است . علی علیه السلام برگشت . پیامبر خدا تأمّلی کرد . آن گاه ، سرش را بلند کرد و گفت : «بار الها! بهترین بنده ات را برسان تا همراه من از این غذا بخورد» . بار دوم ، در به صدا در آمد . پیامبر خدا فرمود : «ای انس! بنگر چه کسی پشت در است» . رفتم و علی بن ابی طالب علیه السلام پشتِ در بود . به وی گفتم : پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول است . وی برگشت . پیامبر خدا مقداری درنگ کرد و آن گاه ، دو دستش را بلند کرد و فرمود : «بار الها! در همین لحظه او را برسان» . در به صدا در آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای انس! بنگر چه کسی پشت در است» . علی بن ابی طالب علیه السلام پشتِ در بود . به علی علیه السلام گفتم : پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول است . آن گاه علی علیه السلام دستش را بر سینه ام گذاشت و مرا به سمت دیوار راند و سپس داخل شد . وقتی پیامبر خدا وی را دید ، در آغوشش کشید و دو بار فرمود : «بار الها! دوست داشتنی ترین بنده ات برای من!» ؛ یعنی او محبوب ترین بنده در نزد من و در نزد توست . سپس به علی علیه السلام فرمود : «ای علی! چه چیز مانع ورود تو شد؟» . [ علی علیه السلام ] پاسخ داد : سه بار آمدم و هر بار ، اَنَسْ مرا برگرداند . پیامبر صلی الله علیه و آله به من نگاه کرد و فرمود : «ای انس! چه چیز ، تو را به این کار وا داشت ؟» . پاسخ دادم : ای پیامبر خدا! می خواستم این دعا شامل یکی از مردان قومم (انصار) شود . پیامبر خدا به من فرمود : «تو نخستین کسی نیستی که قومش را دوست دارد» .

.


ص: 258

المستدرک علی الصحیحین عن ثابت البنانی :إنَّ أنَسَ بنَ مالِکٍ کانَ شاکِیا ، فَأَتاهُ مُحَمَّدُ بنُ الحَجّاجِ یَعودُهُ فی أصحابٍ لَهُ ، فَجَرَی الحَدیثُ حَتّی ذَکَروا عَلِیّا رضی الله عنه ، فَتَنَقَّصَهُ (1) مُحَمَّدُ بنُ الحَجّاجِ ، فَقالَ أنَسٌ : مَن هذَا ! ! أقعِدونی ، فَأَقعَدوهُ ، فَقالَ : یَابنَ الحَجّاجِ ، ألّا أراکَ تَنَقَّصُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ ! وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ لَقَد کُنتُ خادِمَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بَینَ یَدَیهِ ، وکانَ کلَّ یَومٍ یَخدِمُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله غُلامٌ مِن أبناءِ الأَنصارِ ، فَکانَ ذلِکَ الیَومُ یَومی ، فَجاءَت اُمُّ أیمَنَ مَولاهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِطَیرٍ فَوَضَعَتهُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا اُمُّ أیمَنَ ، ما هذَا الطّائِرُ ؟ قالَت : هذَا الطّائِرُ أصَبتُهُ ، فَصَنَعتُهُ لَکَ . فَقال رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ جِئنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ وإلیَّ ؛ یَأکُلُ مَعی مِن هذَا الطّائِرِ . وضُرِبَ البابُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أنَسُ ، انظُر مَن عَلَی البابِ ! قُلتُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ ، فَذَهَبتُ فَإِذا عَلِیٌّ بِالبابِ ، قُلتُ : إنَّ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله عَلی حاجَهٍ . فَجِئتُ حَتّی قُمتُ مِن مَقامی ، فَلَم ألبَث أن ضُرِبَ البابُ ، فَقالَ : یا أنَسُ ، انظُر مَن عَلَی البابِ ! فَقُلتُ : اللّهُمَّ اجعَلهُ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ ، فَذَهَبتُ فَإِذا عَلِیٌّ بِالبابِ ، قُلتُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی حاجَهٍ . فَجِئتُ حَتّی قُمتُ مَقامی ، فَلَم ألبَث أن ضُرِبَ البابُ ، فَقالَ رَسَولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أنَسُ ، اذهَب فَأَدخِله ، فَلَستَ بِأَوَّلِ رَجُلٍ أحَبَّ قَومَهُ ، لَیسَ هُوَ مِنَ الأَنصارِ . فَذَهَبتُ فَأَدخَلتُهُ ، فَقالَ : یا أنَسُ قَرِّب إلَیهِ الطَّیرَ . قالَ : فَوَضَعتُهُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَکَلا جَمیعا . قالَ مُحَمَّدُ بنُ الحَجّاجِ : یا أنَسُ ، کانَ هذَا بِمَحضَرٍ مِنکَ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اُعطی بِاللّهِ عَهدا ألّا أنتَقِصَ عَلِیّا بَعدَ مَقامی هذَا ، ولا أعلَمَ أحَدَا یَنتَقِصُهُ إلّا أشَنتُ لَهُ وَجهَهُ . (2)

.

1- .فلانٌ یَتَنَقَّصُ فلانا : أی یقعُ فیه ویثلُبه (الصحاح : ج 3 ص 1059 «نقص») .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 142 ح 4651 .

ص: 259

المستدرک علی الصحیحین به نقل از ثابت بنانی : انس بن مالک ، بیمار بود . محمّد بن حَجّاج ، همراه با دوستانش نزد اَنَس آمدند تا از وی عیادت کنند که سخن به گفتگو در باره علی علیه السلام رسید . محمّد بن حَجّاج ، از علی علیه السلام عیبجویی کرد . انس گفت : این دیگر کیست؟ مرا بنشانید . انس را نشاندند . پس گفت : «ای پسر حجّاج! پس از این نبینم که از علی عیبجویی کنی . سوگند به کسی که محمّد صلی الله علیه و آله را به حق فرستاد ، من نزد پیامبر خدا خدمت گزار بودم . هر روز ، جوانی از فرزندان انصار ، برای پیامبر خدا خدمت می کرد . روزی که نوبت من بود ، اُمّ اَیمَن (کنیز پیامبر خدا) مرغی آورد و آن را جلوی پیامبر خدا نهاد . پیامبر خدا فرمود : «ای امّ ایمن! این پرنده چیست؟» امّ ایمن پاسخ داد : این مرغی است که به دست آورده و برای شما طبخ کرده ام . پیامبر خدا فرمود : «بار الها! محبوب ترین بنده نزد خودت و نزد من را برسان تا از این پرنده با من بخورد» . در ، به صدا در آمد . پیامبر خدا فرمود : «ای انس! ببین چه کسی پشت در است» . [ با خود] گفتم : بار الها! مردی از انصار باشد! به سمت در رفتم و علی علیه السلام آن جا بود . گفتم : پیامبر خدا مشغول است . آن گاه برگشتم و سر جایم نشستم . طولی نکشید که [ دوباره] در به صدا درآمد . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «ای انس! بنگر چه کسی پشت در است» . [ با خود] گفتم : بار الها! مردی از انصار باشد . رفتم و علی علیه السلام آن جا بود . گفتم : پیامبر خدا مشغول است . باز آمدم و در جایم نشستم . طولی نکشید که در به صدا در آمد . پیامبر خدا فرمود : «ای انس! برو و او را به درون بیاور . تو نخستین فردی نیستی که قومش را دوست دارد . آن فرد [مورد نظر من] از انصار نیست . رفتم و علی علیه السلام را به درون آوردم . آن گاه ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای انس! این مرغ را نزدیک وی بگذار» . آن را جلوی پیامبر خدا نهادم و آن دو با هم را خوردند . محمّد بن حَجّاج گفت : ای انس! این جریان ، پیش روی تو اتّفاق افتاد؟ گفت : بله . حَجّاج گفت : با خدا عهد می بندم که پس از این ، هرگز از علی عیبجویی نکنم و اگر متوجّه شدم که کسی از او عیبجویی می کند ، بر صورتش سیلی بزنم .

.


ص: 260

. .


ص: 261

. .


ص: 262

علل الشرائع عن المفضّل بن عمر :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ جَعفرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیهماالسلام : لِمَ صارَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بن أبی طالِبٍ قَسیمَ الجَنَّهِ وَالنارِ ؟ قالَ : لِأَنَّ حُبَّهُ إیمانٌ ، وبُغضَهُ کُفرٌ ، وإنَّما خُلِقَتِ الجَنَّهُ لِأَهلِ الإیمانِ ، وخُلِقَتِ النّارُ لِأَهلِ الکُفرِ ، فَهُوَ علیه السلام قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِ لِهذِهِ العِلَّهِ ؛ فَالجَنَّهُ لا یَدخُلُها إلّا أهلُ مَحَبَّتِهِ ، وَالنّارُ لا یَدخُلُها إلّا أهلُ بُغضِهِ . قالَ المُفَضَّلُ : فَقُلتُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَالأَنبِیاءُ وَالأَوصِیاءُ علیهم السلام کانوا یُحِبّونَهُ ، وأعداؤُهُم کانوا یُبغِضونَهُ ؟ قالَ : نَعَم . قُلتُ : فَکَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : أما عَلِمتَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ یَومَ خَیبَرَ : «لَاُعطِیَنَّ الرّایَهَ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ، ویُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، ما یَرجِعُ حَتّی یَفتَحَ اللّهُ عَلَی یَدَیهِ» ، فَدَفَعَ الرّایَهَ إلی عَلِیٍّ علیه السلام ، فَفَتَحَ اللّهُ تَعالی عَلی یَدَیهِ ؟ قُلتُ : بَلی . قال : أما عَلِمتَ أنّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا اُتِیَ بِالطّائِرِ المَشوِیِّ قالَ صلی الله علیه و آله : « اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ وإلَیَّ ؛ یَأکُلُ مَعی مِن هذَا الطّائِرِ » وعَنی بِهِ عَلِیّا علیه السلام ؟ قُلتُ : بَلی . قالَ : فَهَل یَجوزُ ألّا یُحِبَّ أنبیاءُ اللّهِ ورُسُلُهُ وأوصِیاؤُهُم علیهم السلام رجُلاً یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، ویُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ؟ ! فَقُلتُ لَهُ : لا . قالَ : فَهَل یَجوزُ أن یَکونَ المُؤمِنونَ مِن اُمَمِهِم لا یُحِبّونَ حَبیبَ اللّهِ وحَبیبَ رَسولِهِ وأنبِیائِهِ علیهم السلام ؟ قُلتُ : لا . قالَ : فَقَد ثَبَتَ أنَّ جَمیعَ أنبیاءِ اللّهِ ورُسُلِهِ وجَمیعَ المُؤمِنینَ کانوا لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ مُحِبّینَ ، وثَبَتَ أنَّ أعداءَهُم وَالمُخالِفینَ لَهُم کانوا لَهُم ولِجَمیعِ أهلِ مَحَبَّتِهِم مُبغِضینَ . قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَلا یَدخُلُ الجَنَّهَ إلّا مَن أحَبَّهُ مِنَ الأَوَّلین وَالآخِرینَ ، ولا یَدخُلُ النّارَ إلّا مَن أبغَضَهُ مِنَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ ، فَهُوَ إذَن قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِ . (1)

.

1- .علل الشرائع : ص 162 ح 1 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 216 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 790 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 194 ح 5 .

ص: 263

علل الشرائع به نقل از مفضّل بن عمر : از ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام پرسیدم : به چه علت امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب ، تقسیم کننده بهشت و جهنّم شده است؟ فرمود : «برای این که دوست داشتن او ایمان ، و دشمن داشتن او کفر است و نیز بهشت برای مؤمنان و جهنّم برای کافران ، آفریده شده است . به این علّت ، او تقسیم کننده بهشت و جهنّم است . از این رو، جز دوستداران علی، داخل بهشت نمی شوند و جز دشمنان وی، وارد جهنّم نمی گردند». گفتم : ای پسر پیامبر خدا! پس انبیا و اوصیا علیهم السلام علی را دوست می داشتند و دشمنان آنان ، وی را دشمن می داشتند ؟ فرمود : «آری» . گفتم : چگونه؟ فرمود : «مگر نمی دانی که در روز جنگ خبیر ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : فردا پرچم را به دست مردی می دهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند . او از جنگ بر نمی گردد ، مگر آن که خدا پیروزی را نصیب وی کند و سپس پرچم را به دست علی علیه السلام داد و خداوند،پیروزی را به دست علی علیه السلام تحقّق بخشید؟». گفتم : چرا . [نیز] فرمود : «مگر نمی دانی هنگامی که مرغ بریان برای پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند ، فرمود : بار الها! محبوب ترینْ بنده نزد خودت و نزد من را برسان تا با من از این مرغ بخورد و منظورش علی علیه السلام بود؟». گفتم : چرا . فرمود : «آیا رواست که پیامبران و فرستادگان خدا و اوصیای آنها مردی را دوست نداشته باشند که خدا و پیامبرش وی را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد؟». گفتم : خیر . فرمود: «و آیا رواست که مؤمنان امّت آنان،دوست خدا و دوست پیامبر خدا و انبیایش را دوست نداشته باشند؟». گفتم : خیر . فرمود : «بنا بر این ، ثابت شد که تمامی پیامبران خدا و فرستادگان او و نیز تمامی مؤمنان ، علی بن ابی طالب را دوست داشته اند و نیز ثابت شد که دشمنان و مخالفان پیامبران و فرستادگان خدا ، آنان و دوستداران آنان را دشمن می داشته اند» . گفتم : آری . فرمود : «بنا بر این ، از اوّلین و آخرین ، جز کسانی که علی را دوست داشته اند ، کسی وارد بهشت نمی شود و از اوّلین و آخرین ، جز کسانی که علی را دشمن داشته اند ، کسی وارد جهنّم نمی گردد . از این رو ، علی علیه السلام تقسیم کننده بهشت و جهنّم است» .

.


ص: 264

راجع : تاریخ دمشق : ج 42 ص 244260 ، وعبقات الأنوار ، المجلّد الرابع .

4 / 4أحَبُّ أهلِ بَیتِ النَّبیِّ إلَیهِالمستدرک علی الصحیحین عن أسماء بنت عمیس :کُنتُ فی زَفافِ فاطِمَهَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا أصبَحنا جاءَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلَی البابِ ، فَقالَ : یا اُمَّ أیمَنَ ادعی لی أخی . فَقالَت : هُوَ أخوکَ وتُنکِحُهُ ؟ ! قالَ : نَعَم یا اُمَّ أیمَنَ . فَجاءَ عَلِیٌّ ، فَنَضَحَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَیهِ مِنَ الماءِ ، ودَعا لَهُ ، ثُمَّ قالَ : ادعی لی فاطِمَهَ . قالَت : فَجاءَت تَعَثَّرُ مِنَ الحَیاءِ ، فَقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اسکُنی ؛ فَقَد أنکَحتُکِ أحَبَّ أهلِ بَیتی إلَیَّ . قالَت : ونَضَحَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَیها مِنَ الماءِ . ثُمَّ رَجَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَرَأی سَوادا بَینَ یَدَیهِ ، فَقالَ : مَن هذَا ؟ فَقُلتُ : أنَا أسماءُ . [قالَ :] (1) بِنتُ عُمَیسٍ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : جِئتِ فی زَفافِ ابنَهِ رَسولِ اللّهِ ؟ قُلتُ : نَعَم . فَدَعا لی 2 . (2)

.

1- .أثبتنا ما بین المعقوفین من المصادر الاُخری .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 173 ح 4752 ، المعجم الکبیر : ج 24 ص 136 ح 364 و ص 137 ح 365 ، ذخائر العقبی : ص 68 ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 365 کلّها نحوه .

ص: 265



4 / 4 محبوب ترینْ فردِ خاندان پیامبر نزدِ ایشان

ر . ک : تاریخ دمشق : ج 42 ص 244 260 ، عبقات الأنوار : ج 4 .

4 / 4محبوب ترینْ فردِ خاندان پیامبر نزدِ ایشانالمستدرک علی الصحیحین به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) : در شب عروسی فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبر خدا ، حضور داشتم . صبحگاه ، پیامبر صلی الله علیه و آله دمِ در آمد و فرمود : «ای اُمّ اَیمَن! برادرم را فرا بخوان» . امّ ایمن گفت : او برادرت است و تو دخترت را به عقد وی در آورده ای؟! فرمود : «آری ، ای امّ ایمن!» . علی علیه السلام آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله بر وی آب پاشید و برای وی دعا کرد . آن گاه فرمود : «امّ ایمن! فاطمه را نیز فرا بخوان» . فاطمه علیهاالسلام ، در حالی که از شرم می لرزید ، آمد . پیامبر خدا به او فرمود : «آرام باش . تو را به همسریِ بهترین فرد خاندانم نزد خودم در آورده ام» . امّ ایمن گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله بر وی نیز آب پاشید . آن گاه ، پیامبر خدا برگشت و در مقابل خویش شَبَحی (سایه ای) دید . گفت : «کیستی؟» . گفتم : من هستم ، اسماء . فرمود : «دختر عمیس؟» . گفتم : آری . فرمود: «برای شب عروسی دختر پیامبر خدا آمده ای؟». گفتم : آری . [ پیامبر صلی الله علیه و آله ] برای من دعا کرد . 1

.


ص: 266

4 / 5أحَبُّ الرِّجالِ إلَی النَّبِیِّالإصابه عن معاذه الغفاریّه :کُنتُ أنیسا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، أخرُجُ مَعَهُ فِی الأَسفارِ ؛ أقومُ عَلَی المَرضی ، واُداوِی الجَرحی ، فَدَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَیتَ عائِشَهَ وعَلِیٌّ رضی الله عنهخارجٌ مِن عِندِها (1) ، فَسَمِعتُهُ یَقولُ لِعائِشَهَ : إنَّ هذَا أحَبُّ الرِّجالِ إلَیَّ ، وأکرَمُهُم عَلَیَّ ، فَاعرِفی لی حَقَّهُ ، وأکرِمی مَثواهُ . (2)

المناقب لابن شهر آشوب عن بریده :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ النِّساءِ أحَبُّ إلَیکَ ؟ قالَ : فاطِمَهُ . قُلتُ : مِنَ الرِّجالِ ؟ قالَ : زَوجُها . (3)

.

1- .کذا فی المصدر ، وفی بقیّه المصادر : «عنده» ، والظاهر أنّه الصواب .
2- .الإصابه : ج 8 ص 308 الرقم 11731 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 259 الرقم 7292 وفیه «فاعرفی له» بدل «فاعرفی لی» ، ذخائر العقبی : ص 118 وفیه من «فدخلت ...» .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 331 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 38 ح 40 .

ص: 267



4 / 5 محبوب ترینِ مردان در نزد پیامبر

4 / 5محبوب ترینِ مردان در نزد پیامبرالإصابه به نقل از مُعاذه غِفاری : با پیامبر خدا مأنوس بودم . در سفرها همراه ایشان می رفتم و بر بالین بیماران ، حاضر می شدم و مجروحان را مداوا می کردم . در خانه عایشه بر پیامبر خدا وارد شدم که علی علیه السلام از نزد ایشان خارج می شد . شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه می فرمود : «او محبوب ترین و گرامی ترینِ مردان در نزد من است . پس به خاطر من ، حقّ وی را بشناس و جایگاهش را گرامی بدار» .

المناقب ، ابن شهر آشوب به نقل از بُرَیده : از پیامبر خدا پرسیدم : محبوب ترینِ زنان در نزدت چه کسی است؟ فرمود : «فاطمه» . گفتم : و از مردان؟ فرمود : «همسرش» .

.


ص: 268

مسند ابن حنبل عن النعمان بن بشیر :اِستَأذَنَ أبو بَکرٍ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ودَخَلَ ، فَسَمِعَ صَوتَ عائِشَهَ عالِیا وهِیَ تَقولُ : وَاللّهِ ، لَقَد عَرَفتُ أنَّ عَلِیّا أحَبُّ إلَیکَ مِن أبی ومِنّی مَرَّتَین أو ثَلاثا . فَاستَأذَنَ أبو بَکرٍ فَدَخَلَ ، فَأَهوی إلَیها ، فَقالَ : یا بِنتَ فُلانَهَ ، ألّا أسمَعَکِ تَرفَعینَ صَوتَکِ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ! (1)

المستدرک علی الصحیحین عن جمیع بن عمیر :دَخَلتُ مَعَ اُمّی عَلی عائِشَهَ ، فَسَمِعتُها مِن وَراءِ الحِجابِ وهِیَ تَسأَلُها عَن عَلِیٍّ ، فَقالَت : تَسأَلُنی عَن رَجُلٍ واللّه ما أعلَمُ رَجُلاً کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن عَلِیٍّ ! ولا فِی الأَرضِ امرَأهً کانَت أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنِ امرَأَتِهِ . (2)

سنن الترمذی عن جمیع بن عمیر التیمی :دَخَلتُ مَعَ عَمَّتی عَلی عائِشَهَ ، فَسُئِلَت : أیُّ النّاسِ کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ؟ قالَت : فاطِمَهُ . فَقیلَ : مِنَ الرِّجالِ ؟ قالَت : زَوجُها ، أن کانَ ما عَلِمتُ صَوّاما قَوّاما . (3)

الأمالی للطوسی عن جمیع بن عمیر :قالَت عَمَّتی لِعائِشَهَ وأنَا أسمَعُ : أ رأَیتِ مَسیرَکِ إلی عَلِیٍّ علیه السلام ما کانَ ؟ قالَت : دَعینا مِنکِ ! إنَّهُ ما کانَ مِنَ الرِّجالِ أحَبُّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن عَلِیٍّ علیه السلام ، ولا مِنَ النِّساءِ أحَبُّ إلَیهِ مِن فاطِمَهَ علیهاالسلام . (4)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 388 ح 18448 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 209 ح 110 ، مجمع الزوائد : ج 9 ص 170 ح 14730 نقلاً عن البزّار ولیس فیه «ومنّی» .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 167 ح 4731 ، خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 211 ح 112 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 262 ، المناقب للخوارزمی : ص 79 ح 63 ؛ الأمالی للطوسی : ص 249 ح 440 کلّها نحوه .
3- .سنن الترمذی : ج 5 ص 701 ح 3874 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 263 ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 140 ح 70 نحوه وراجع المناقب للکوفی : ج 2 ص 470 ح 964 .
4- .الأمالی للطوسی : ص 332 ح 663 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 331 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 140 ح 72 کلاهما نحوه .

ص: 269

مسند ابن حنبل به نقل از نُعمان بن بشیر : ابو بکر از پیامبر خدا اجازه ورود خواست و داخل شد . صدای بلند عایشه را شنید که می گفت : به خدا سوگند ، می دانم که علی ، نزد تو محبوب تر از من و پدرم است . او دو یا سه بار این جمله را تکرار کرد . ابو بکر ، اجازه خواست و وارد شد و به سمت وی رفت و گفت : ای دختر فلان! دیگر نشنوم که صدایت را بر پیامبر خدا بلند کنی!

المستدرک علی الصحیحین به نقل از جمیع بن عُمَیر : با مادرم نزد عایشه رفتیم ... . از پشت پرده شنیدم که مادرم درباره علی علیه السلام از عایشه سؤال می کرد . وی گفت : درباره این مرد از من می پرسی؟ به خدا سوگند ، مردی محبوب تر از علی نزد پیامبر خدا نمی شناسم و بر روی زمین ، زنی محبوب تر از همسر وی نزد پیامبر خدا نمی شناسم .

سنن الترمذی به نقل از جمیع بن عُمَیر تیمی : همراه عمّه ام نزد عایشه رفتیم . پرسیدم : چه کسی نزد پیامبر خدا عزیزترینِ مردم بود؟ گفت : فاطمه علیهاالسلام . پرسیده شد : از مردان ، چه کسی؟ گفت : همسرش که تا آن جا که می دانم ، همواره روزه دار و نمازگزار بوده است .

الأمالی ، طوسی به نقل از جمیع بن عُمَیر : شنیدم که عمّه ام به عایشه گفت : لشکرکشی ات علیه علی را چگونه دیدی؟ عایشه گفت : راحتم بگذار . در نزد پیامبر خدا ، از مردان کسی محبوب تر از علی نبود و از زنان ، زنی محبوب تر از فاطمه نبود .

.


ص: 270

تاریخ دمشق عن عائشه :ما خَلَقَ اللّهُ خَلقا کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن عَلِیٍّ . (1)

سنن الترمذی عن بریده :کانَ أحَبَّ النِّساءِ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فاطِمَهُ ، ومِنَ الرِّجالِ عَلِیٌّ . (2)

خصائص أمیر المؤمنین للنسائی عن ابن بریده :جاءَ رَجُلٌ إلی أبی فَسَأَلَهُ : أیُّ النّاسِ کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : مِنَ النِّساءِ فاطِمَهُ علیهاالسلام ، ومِنَ الرِّجالِ عَلِیٌّ علیه السلام . (3)

مسند الرویانی عن بریده :جاءَ قَومٌ مِن خُراسانَ ، فَقالوا : أقلنا . فَقالَ : أما مِن بَنی فلا( ؟) (4) . فَقالوا : أما (5) عَن أحَبِّ النّاسِ کانَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . قالوا : فَأَخبرِنا عَن أبغَضِ النّاسِ کانَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ: بَنو اُمَیَّهَ ، وثَقیفٌ ، وحَنیفَهُ. (6)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَعاشِرَ النّاسِ ، مَن أحَبَّ عَلِیّا أحبَبتُهُ ، ومَن أبغَضَ عَلِیّا أبغَضتُهُ ، ومَن وَصَلَ عَلِیّا وَصَلتُهُ ، ومَن قَطَعَ عَلِیّا قَطَعتُهُ ، ومَن جَفا عَلِیّا جَفَوتُهُ ، ومَن والی عَلِیّا والَیتُهُ ، ومَن عادی عَلِیّا عادَیتُهُ . (7)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 260 ، کفایه الطالب : ص 324 .
2- .سنن الترمذی : ج 5 ص 698 ح 3868 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 168 ح 4735 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 260 ح 8791 .
3- .خصائص أمیر المؤمنین للنسائی : ص 214 ح 113 .
4- .کذا فی المصدر، وجاء الحدیث فی کتاب شرح الأخبار : ج 1 ص 431 ح 75 نقلاً عن الرویانی هکذا : «جاء قوم من خراسان فقالوا : أنبئنا ، فقال : أما من بنی فلانه . فقالوا : أنبئنا ، فقال : أما من بنی فلانه . فقالوا : أنبئنا عن أحبّ النّاس کان إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؟ قال : علیّ بن أبی طالب» . وجاء فی ص 143 ح 75 عن ابن بریده : «إنّ نفراً دخلوا علی أبیه بریده، فقالوا له : أخلِ لنا ! فأمر من حوله بالقیام . قال : فبقیتُ معه ، فنظروا إلیّ وقالوا : تَنحَّ . فقال أبی : أمّا ابنی فلا . فقالوا : أما إذا رضیت به فقد رضینا . حدّثنا أیّ النّاس کان أحبّ إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؟ قال أبی : کان أحبّ النّاس إلیه علیّ بن أبی طالب» .
5- .فی هامش المصدر : کذا بالمخطوط ، ویظهر علامه إلحاق فی هذا الموضع ولم یظهر فی الهامش شیء ، والظاهر أنّ الصواب : « أما تخبِرنا» .
6- .مسند الرویانی : ج 1 ص 80 ح 41 .
7- .الأمالی للصدوق : ص 188 ح 197 ، بشاره المصطفی : ص 24 ، التحصین لابن طاووس : ص 550 ح 12 کلّها عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، روضه الواعظین : ص 116 ، بحار الأنوار : ج 37 ص 109 ح 2 .

ص: 271

تاریخ دمشق به نقل از عایشه : خداوندْ بنده ای نیافریده است در نزد پیامبر خدا ، از علی محبوب تر باشد .

سنن الترمذی به نقل از بُرَیده : محبوب ترینِ زنان نزد پیامبر خدا فاطمه علیهاالسلامو از مردان ، علی علیه السلام بود .

خصائص أمیر المؤمنین ، نسائی به نقل از پسر بُرَیده : مردی نزد پدرم آمد و از وی پرسید : چه کسی نزد پیامبر خدا محبوب تر بود؟ گفت : از زنان ، فاطمه علیهاالسلام و از مردان ، علی علیه السلام .

مُسنَد الرویانی به نقل از بُرَیده : گروهی از خراسان آمدند و گفتند : [ محفل را ]برایمان خلوت کن . پدرم گفت : ولی از فرزندم ، نه . (1) گفتند : درباره محبوب ترینِ مردم در نزد پیامبر خدا باخبرمان کن . گفت : علی بن ابی طالب [است] . گفتند : از بدترینِ مردم در نزد پیامبر خدا به ما خبر بده . گفت : بنی امیّه ، بنی ثَقیف و بنی حنیفه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! هر که علی را دوست بدارد ، دوستش می دارم و هر که علی را دشمن بدارد ، دشمنش می دارم و به هر که به علی بپیوندد ، می پیوندم و از هر که از علی ببُرد ، می برم و از هر که از علی بیزار باشد ، بیزارم و با آن که با علی دوست باشد ، دوستم و با آن که با علی دشمنی کند ، دشمنم .

.

1- .این حدیث در مصدر ، چنین نقل شده است ؛ ولی در کتاب شرح الأخبار (ج 1 ص 431 ح 75) به نقل از رویانی چنین آمده است : «گروهی از خراسان آمدند و گفتند : به ما خبر دهید . گفت : درباره بنی فلان . گفتند : باز هم به ما خبر بده . گفت : درباره بنی فلان . سپس گفتند : ما را از محبوب ترین شخص نزد پیامبر خدا آگاه ساز . گفت : علی بن ابی طالب» . نیز در آن کتاب (ص 143 ح 75) به نقل از فرزند بریده آمده است که : «گروهی بر پدرم بریده وارد شدند و به وی گفتند : جلسه را برای ما خلوت کن . وی دستور داد که اطرافیان برخیزند . من نزد او ماندم . آنان به من نگریستند و گفتند : می خواهیم تنها باشیم . پدرم گفت : این ، پسرم است . این جا می ماند . گفتند : چنانچه تو راضی باشید ، ما نیز راضی هستیم . به ما بگو که کدام شخص ، محبوب تر از همه نزد پیامبر خدا بود؟ پدرم گفت : محبوب ترینِ مردم در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی بن ابی طالب علیه السلام بود» .

ص: 272

راجع : ص 184 (حبّه حبّ النبیّ) .

4 / 6تَقَرُّبُ المَلائِکَهِ إلَی اللّهِ بِحُبِّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی آخی بَینی وبَینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، وزَوَّجَهُ ابنَتی مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتِهِ ، وأشهَدُ عَلی ذلِکَ مُقَرَّبی مَلائِکَتِهِ ، وجَعَلَهُ لی وَصِیّا ، وخَلیفَهً ؛ فَعَلِیٌّ مِنّی ، وأنَا مِنهُ ، مُحِبُّهُ مُحبّی ، ومُبغِضُه مُبغِضی ، وإنَّ المَلائِکَهَ لَتَتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ بِمَحَبّتِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : إنَّ المَلائِکَهَ لَتَتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ تَقَدَّسَ ذِکرُهُ بِمَحَبِّتکَ ووَلایَتِکَ ، وَاللّهِ إنَّ أهلَ مَوَدَّتِکَ فِی السَّماءِ لَأَکثَرُ مِنهُم فِی الأَرضِ (2) .

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 187 ح 195 ، بشاره المصطفی : ص 23 کلاهما عن ابن عبّاس .
2- .الأمالی للصدوق : ص 411 ح 533 ، بشاره المصطفی : ص 55 کلاهما عن أبی سعید عقیصا عن الإمام الحسین عن أبیه علیهماالسلام .

ص: 273



4 / 6 تقرّب جستن فرشتگان به خدا با دوست داشتن علی

ر . ک : ص 185 (دوست داشتن علی ، دوست داشتن پیامبر است) .

4 / 6تقرّب جستن فرشتگان به خدا با دوست داشتن علیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند خُجسته و والا ، میان من و علی بن ابی طالب ، پیوند برادری بسته و از بالای هفت آسمان خویش ، دخترم را به عقد وی در آورده و فرشتگان مقرّبش را بر این امر ، گواه گرفته است و او را برایم جانشین و وصی قرار داده است . پس ، علی از من است و من از علی هستم . دوستدار او دوستدار من است و دشمن او دشمن من است . به درستی که فرشتگان ، با دوست داشتن وی ، به خداوند تقرّب می جویند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به علی علیه السلام : به درستی که فرشتگان ، با محبّت و ولایت تو به خداوند که یادش مُنزّه است تقرّب می جویند . به خدا سوگند ، دوستداران تو در آسمان ، بیشتر از دوستدارانت در زمین اند .

.


ص: 274

الفصل الخامس : التحذیر من الغلوّ فی حبّهالإمام علیّ علیه السلام :دَعانی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنَّ فیکَ مِن عیسی مَثَلاً ؛ أبغَضَتهُ یَهودُ حَتّی بَهَتوا اُمَّهُ ، وأحَبَّتهُ النَّصاری حَتّی أنزَلوهُ بِالمَنزِلِ الَّذی لَیسَ بِهِ . ألا وإنَّهُ یَهلِکُ فِیَّ اثنانِ : مُحِبٌّ یُقَرِّظُنی بِما لَیسَ فِیَّ ، ومُبغِضٌ یَحمِلُهُ شَنَآنی عَلی أن یَبهَتَنی . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، إنَّ فیکَ مَثَلاً مِن عیسیَ بنِ مَریَمَ ؛ أحَبَّهُ قَومٌ فَأَفرَطوا فی حُبِّهِ فَهَلَکوا فیهِ ، وأبغَضَهُ قَومٌ فَأَفرَطوا فی بُغضِهِ فَهَلَکوا فیهِ ، وَاقتَصَدَ فیهِ قَومٌ فَنَجوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، مَثَلُکَ فی اُمَّتی مَثَلُ المَسیحِ عیسَی بنِ مَریَمَ ؛ افتَرَقَ قَومُهُ ثَلاثَ فِرَقٍ : فِرقَهٌ مُؤمِنونَ ، وهُمُ الحَوارِیّونَ ، وفِرقَهٌ عادَوهُ ، وهُمُ الیَهودُ ، وفِرقَهٌ غَلَوا فیهِ فَخَرَجوا عَنِ الإیمانِ . وإنَّ اُمَّتی سَتَفتَرِقُ فیکَ ثَلاثَ فِرَقٍ : فِرقَهٌ شیعَتُکَ ، وهُمُ المُؤمِنونَ ، وفِرقَهٌ أعداؤُکَ ، وهُمُ النّاکِثونَ ، وفِرقَهٌ غَلَوا فیکَ ، وهُمُ الجاحِدونَ السّابِقونَ . فَأَنتَ یا عَلِیُّ وشیعَتُکَ فِی الجَنَّهِ ، ومُحِبّو شیعَتِکَ فِی الجَنَّهِ ، وعَدُوُّکَ وَالغالی فیکَ فِی النّارِ . (3)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 337 ح 1377 عن ناجذ ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 133 ح 4622 ، مسند أبی یعلی : ج 1 ص 273 ح 530 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 293 296 ، المناقب لابن المغازلی : ص 71 ح 104 ؛ الغارات : ج 2 ص 589 ، الأمالی للطوسی : ص 256 ح 462 کلّها عن ربیعه بن ناجذ .
2- .الأمالی للطوسی : ص 345 ح 709 عن عبید اللّه بن علیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 35 ص 319 ح 14 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 325 ح 333 عن الأصبغ عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه .
3- .المناقب للخوارزمی : ص 317 ح 318 ؛ مائه منقبه : ص 103 ح 48 وفیه «الشاکّون» بدل «الناکثون» وکلاهما عن عمر بن اُذینه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین علیهم السلام .

ص: 2