گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
بخش پانزدهم : دشمنی با امام علی



اشاره

بخش پانزدهم : دشمنی با امام علیفصل یکم : انگیزه های دشمنی با امام علیفصل دوم : بر حذر داشتن از دشمنی با امام علیفصل سوم : زیان های دشمنی با امام علیفصل چهارم : ویژگی های دشمنان امام علیفصل پنجم : شماری از دشمنان امام علیفصل ششم : قبایلی که با امام علی دشمنی می ورزیدندفصل هفتم : نیرنگ های دشمنان امام علی برای خاموش کردن نور اوفصل هشتم : نافرجامی آرزوهای دشمنان امام علی

.


ص: 296

الفصل الأوّل : بواعث بُغضه1 / 1أحقادٌ عَلی رَسولِ اللّهِالإمام علیّ علیه السلام :کُلُّ حِقدٍ حَقَدَتهُ قُرَیشٌ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أظهَرَتهُ فِیَّ ، وسَتُظهِرُهُ فی وُلدی مِن بَعدی . ما لی ولِقُرَیشٍ ! إنَّما وَتَرتُهُم (1) بِأَمرِ اللّهِ وأمرِ رَسولِهِ ، أفَهذا جَزاءُ مَن أطاعَ اللّهَ ورَسولَهُ إن کانوا مُسلِمینَ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم أضمَروا لِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله ضُروبا مِنَ الشَّرِّ وَالغَدرِ ، فَعَجَزوا عَنها وحُلتَ بَینَهُم وبَینَها ، فَکانَتِ الوَجبَهُ (3) بی ، وَالدّائِرَهُ (4) عَلَیَّ . اللّهُمَّ احفَظ حَسَنا وحُسَینا ولا تُمَکِّن فَجَرَهَ قُرَیشٍ مِنهُما ما دُمتُ حَیَّا ، فَإِذا تَوَفَّیَتَنی فَأَنتَ الرَّقیبُ عَلَیهِم ، وأنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ . (5)

شرح نهج البلاغه :قالَ لَهُ قائِلٌ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ رَأَیتَ لَو کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَرَکَ وَلَدا ذَکَرا قَد بَلَغَ الحُلُمَ ، وآنَسَ مِنهُ الرُّشدَ ؛ أکانَتِ العَرَبُ تُسَلِّمُ إلَیهِ أمرَها ؟ قالَ : لا ، بَل کانَت تَقتُلُهُ إن لَم یَفعَل ما فَعَلتُ . إنَّ العَرَبَ کَرِهَت أمرَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وحَسَدَتهُ عَلی ما آتاهُ اللّهُ مِن فَضلِهِ ، وَاستَطالَت أیَّامَهُ حَتّی قَذَفَت زَوجَتَهُ ، ونَفَّرَتِ بِهِ ناقَتَهُ ، مَعَ عَظیمِ إحسانِهِ إلَیها ، وجَسیمِ مِنَنِهِ عِندَها ، وأجمَعَت مُذ کانَ حَیّا عَلی صَرفِ الأَمرِ عَن أهلِ بَیتِهِ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَولا أنَّ قُرَیشا جَعَلتِ اسمَهُ ذَریعَهً إلی الرِّیاسَهِ ، وسُلَّما إلَی العِزِّ وَالإِمرَهِ ، لَما عَبَدَتِ اللّهَ بَعدَ مَوتِهِ یَوما واحِدا ، ولَارتَدَّت فی حافِرَتِها (6) ، وعادَ قارِحُها جَذَعا ، وبازِلُها بِکرا (7) ، ثُمَّ فَتَحَ اللّهُ عَلَیَها الفُتوحَ ، فَأَثرَتْ بَعدَ الفاقَهِ ، وتَمَوَّلَت بَعدَ الجَهدِ وَالمَخمَصَهِ ؛ فَحَسُنَ فی عُیونِها مِنَ الإِسلامِ ما کان سَمِجا (8) ، وثَبَتَ فی قُلوبِ کَثیرٍ مِنها مِنَ الدّینِ ما کانَ مُضطَرِبا ، وقالَت : لَولا أنَّهُ حَقٌّ لَما کانَ کَذا . ثُمَّ نَسَبَت تِلکَ الفُتوحَ إلی آراءِ وُلاتِها ، وحُسنِ تَدبیرِ الاُمَراءِ القائِمینَ بِها ، فَتَأَکَّدَ عِندَ النّاسِ نَباهَهُ قَومٍ وخُمولُ آخَرینَ ؛ فَکُنّا نَحنُ مِمَّن خَمَلَ ذِکرُهُ ، وخَبَت نارُهُ ، وَانقَطَعَ صَوتُهُ وصیتُهُ ، حَتّی أکَلَ الدَّهرُ عَلَینا وشَرِبَ ، ومَضَتِ السِّنونَ وَالأَحقابُ بِما فیها ، وماتَ کَثیرٌ مِمَّن یُعرَفُ ، ونَشَأَ کَثیرٌ مِمَّن لا یُعرَفُ . وما عَسی أن یَکونَ الوَلَدُ لَو کانَ ؟ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یُقَرِّبنی ما تَعلَمونَهُ مِنَ القُربِ لِلنَّسبِ وَاللُّحمَهِ ؛ بَل لِلجِهادِ وَالنَّصیحَهِ ؛ أفَتَراهُ لَو کانَ لَهُ وَلَدٌ هَل کانَ یَفعَلُ ما فَعَلتُ ؟ وکَذاکَ لَم یَکُن یُقرَّبُ ما قُرِّبتُ ، ثُمَّ لَم یَکُن عِندَ قُرَیشٍ وَالعَرَبِ سَبَبا لِلحُظوَهِ وَالمَنزِلَهِ ، بَل لِلحِرمانِ وَالجَفوَهِ . اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّی لَم اُرِدِ الإِمرَهَ ، ولا عُلُوَّ المُلکِ وَالرِّیاسَهِ ؛ وإنَّما أرَدتُ القِیامَ بِحُدودِکَ ، وَالأَداءَ لِشَرعِکَ ، ووَضعَ الاُمورِ فی مَواضِعِها ، وتَوفیرَ الحُقوقِ عَلی أهلِها ، وَالمُضِیَّ عَلی مِنهاجِ نَبِیِّکَ ، وإرشادَ الضّالِّ إلی أنوارِ هِدایَتِکَ . (9)

.

1- .وَتَرْتُ الرجل : إذا قتلت له قتیلاً وأخذت له مالاً (لسان العرب : ج 5 ص 274 «وتر») .
2- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 328 ح 764 ، ینابیع المودّه : ج 1 ص 407 ح 6 .
3- .الوَجْبه : السقطه مع الهدّه ، أو صوت الساقط یسقط ، فتُسمع له هدّه (تاج العروس : ج 2 ص 465 و466 «وجب») .
4- .الدائره : السوء . ودارَت علیه الدوائِر : أی نزلت به الدّواهی (لسان العرب : ج 4 ص 297 «دور») .
5- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 298 ح 413 .
6- .قال المیدانی : «عاد فی حافرته» أی عاد إلی طریقته الاُولی . یُضرب فی عاده السوء یدعها صاحبها ثمّ یرجع إلیها (مجمع الأمثال : ج 2 ص 359 الرقم 2482) .
7- .القارح : الناقه أوّل ما تحمل . والجَذَع من الإبل : ما استکمل أربعه أعوام . والبازِل منها : هو ما استکمل السنه الثامنه وظعن فی التاسعه وفطر نابه . والبِکر : الفتیّ من الإبل بمنزله الغلام من النّاس (اُنظر لسان العرب : ج 2 ص 559 «قرح» و ج 8 ص 43 «جذع» و ج 11 ص 52 «بزل» و ج 4 ص 79 «بکر») .
8- .سَمُج الشیءُ فهو سَمِج : أی قبح فهو قبیح (النهایه : ج 2 ص 399 «سمج») .
9- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 298 ح 414 .

ص: 297



فصل یکم : انگیزه های دشمنی با امام علی

1 / 1 کینه توزی ها نسبت به پیامبر خدا

فصل یکم : انگیزه های دشمنی با امام علی1 / 1کینه توزی ها نسبت به پیامبر خداامام علی علیه السلام :قریش ، تمام کینه هایی را که از پیامبر خدا در دل داشتند ، با من آشکار کردند و پس از من نیز آن را درباره فرزندانم ، آشکار خواهند کرد . مرا چه با قریش؟! من فقط به امر خدا و پیامبرش به مبارزه با آنان برخاستم . اگر مسلمان بودند ، آیا این ، پاداش کسی است که خدا و پیامبرش را اطاعت می کند؟!

امام علی علیه السلام :خداوندا! در برابر قریش از تو یاری می طلبم . آنان ، انواع زشتی ها و خیانت ها را نسبت به فرستاده ات در دل ، پنهان داشتند که از انجام دادنِ آنها درماندند ، و تو میان آنان و او جدایی انداختی . پس ، این بلاها و مصیبت ها قسمت من شد و بر من فرود آمد . خداوندا! تا زمانی که من زنده ام ، حسن و حسین را در پناه خویش نگاه دار و فاسقان قریش را بر آنان مسلّط مکن ، و آن هنگام که مرا به سوی خود می خوانی ، خود بر ایشان نگهبانی و تو بر همه چیز ، ناظر و گواهی .

شرح نهج البلاغه :پرسشگری از امام علی علیه السلام پرسید : ای امیر مؤمنان! به نظر تو ، اگر پیامبر خدا فرزند پسری از خود به جا می گذاشت که به سنّ رشد رسیده بود ، عرب ، امورشان را به او واگذار می کردند؟ فرمود : «خیر ؛ بلکه او را می کشتند ، اگر چه آنچه من انجام دادم ، انجام نمی داد . عرب ، از کار محمّد صلی الله علیه و آله ناخرسند بودند و به آنچه خداوند از فضل خویش به وی بخشیده بود ، حسادت می ورزیدند و در زمان حیاتش به وی بی حرمتی کردند ، تا آن جا که به همسرش تهمت زدند و شترش را رم دادند ، با این که نیکی های بسیاری به آنان کرده و نعمت های بزرگی به آنان ارزانی داشته بود . در زمان حیاتش برای این که رهبری را پس از رحلتش از خاندانش باز ستانند ، همراه شدند و اگر قریش ، نمی خواستند نام وی را وسیله ای برای ریاستْ و نردبانی برای عزّت و حکومت کنند ، پس از رحلت او هرگز یک روز هم خدا را عبادت نمی کردند و به خوی های پیشین خود برمی گشتند و شتران باردار ، چهارساله می شدند و هشت ساله هایش باکره می گشتند . (1) خداوند ، کشورهای بسیاری را برای آنان فتح کرد [ و آنان] پس از فقر و مسکنت و گرسنگی ، به رفاه و نعمت رسیدند . سپس آنچه از اسلام در دیدگانشان زشت می نمود ، زیبا جلوه کرد و در قلب های بسیاری از ایشان که نسبت به دستورهای دینی تردید داشتند ، ثبات برقرار شد و گفتند : چنانچه آن [دینِ] حق نبود ، این گونه نمی شد . آن گاه ، این کشورگشایی ها را به اندیشه های سردَمداران و حُسن تدبیر فرماندهان دست اندرکار ، نسبت دادند و نزد مردم ، قومشان را بلندپایه و دیگران را دون پایه معرّفی کردند و ما از فراموش شدگان بودیم . التهابشان خاموش گشت و صدا و آوازه شان بریده شد و روزگار ، بر خلاف میل ما خورد و نوشید و سال ها به همین منوال گذشت و بسیاری از نامداران مُردند و افرادی که گم نام بودند ، پا به عرصه نهادند . اگر [پیامبر صلی الله علیه و آله را] فرزندی بود ، چه می شد؟! شما آگاهید که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا به خاطر نژاد و خویشاوندی ، به خود نزدیک نکرد ؛ بلکه به خاطر جهاد و خیرخواهی [ من ]چنین کرد . آیا فکر می کنی که اگر او پسری داشت ، آنچه را من انجام داده ام ، انجام می داد؟! و همچنین به اندازه ای که من به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شدم ، نزدیک نمی شد . افزون بر آن ، این نزدیکی ، نزد قریش ، سبب برخورداری و شأن و مقام نبود ؛ بلکه خود ، سبب محرومیت و پشت کردن مردم به ما بود . بار الها! تو آگاهی که من ، نه خواهان حکومت بوده ام و نه خواهان بهره مندی از جاه و مقام و خواهان برپا داشتن فرمان های تو ، اجرای دستورهایت ، قرار دادن امور در جایگاهش ، دادن حق به صاحبانش ، گام نهادن بر روش پیامبرت ، و راهنمایی گم گشتگان به راه های رستگاری ات بوده ام» .

.

1- .مَثَلی است که در بازگشتن کارها به وضع سابق خود ، زده می شود . (م)

ص: 298

. .


ص: 299

. .


ص: 300

1 / 2أحقادٌ بَدرِیَّهٌ وحُنَینِیَّهٌ وغَیرُهُنَّالإمام الصادق علیه السلام :قالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ : ما أشَدَّ بُغضَ قُرَیشٍ لِأبیکَ ! قالَ : لِأنَّهُ أورَد أوّلَهُمُ النّارَ ، وألزَمَ آخِرَهُمُ العارَ . (1)

تاریخ دمشق عن ابن طاووس عن أبیه :قُلتُ لِعَلِیِّ بنِ حُسَینِ بنِ عَلِیٍّ : ما بالُ قُرَیشٍ لا تُحِبُّ عَلِیّا ؟ ! فَقالَ : لِأنَّهُ أورَدَ أوَّلَهُمُ النّارَ ، وألزَمَ آخِرَهُمُ العارَ . (2)

عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الحسن بن علیّ بن فضّال عن الإمام الرضا علیه السلام ، قالَ :سَأَلتُهُ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام کَیفَ مالَ النّاسُ عَنهُ إلی غَیرِهِ وقَد عَرَفوا فَضلَهُ وسابِقَتَهُ ومَکانَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فَقالَ : إنَّما مالوا عَنهُ إلی غَیرِهِ وقَد عَرَفوا فَضلَهُ ؛ لِأَنَّهُ قَد کانَ قَتَلَ مِن آبائِهِم وأجدادِهِم وإخوانِهِم وأعمامِهِم وأخوالِهِم وأقرِبائِهِمُ المُحادّینَ للّهِِ ولِرَسولِهِ عَدَدا کَثیرا ، فَکانَ حِقدُهُم عَلَیهِ لِذلِکَ فی قُلوبِهِم ؛ فَلَم یُحِبّوا أن یَتَولّی عَلَیهِم ، ولَم یَکُن فی قُلوبِهِم عَلی غَیرِهِ مِثلُ ذلِکَ ؛ لِأَنَّهُ لَم یَکُن لَهُ فِی الجِهادِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِثلُ ما کانَ لَهُ ، فَلِذلِکَ عَدَلوا عَنهُ ومالوا إلی سِواهُ . (3)

.

1- .نثر الدرّ : ج 1 ص 340 عن أبی محمّد الجعفری عن أبیه عن عمّه ، کشف الغمّه : ج 2 ص 319 عن أبی محمّد الجعفری عن أبیه عن عمّه عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 159 ح 10 .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 290 ، المعجم لابن الأعرابی : ج 1 ص 300 ح 573 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 81 ح 15 ، علل الشرائع : ص 146 ح 3 وفیه «المحاربین» بدل «المحادّین» .

ص: 301



1 / 2 کینه های برجا مانده از جنگ های بدر و حنین و جز اینها

1 / 2کینه های برجا مانده از جنگ های بدر و حنین و جز اینهاامام صادق علیه السلام :مردی به علی بن حسین علیهماالسلامگفت : شدّت کینه توزی قریش نسبت به پدرت چه قدر زیاد است! فرمود : «بِدان جهت است که نخستینِ ایشان را به جهنّم فرستاد و آخرینِ ایشان را به ننگ ، مبتلا ساخت» .

تاریخ دمشق به نقل از ابن طاووس ، از پدرش : به علی بن حسین بن علی علیهم السلام گفتم : چرا قریش ، علی علیه السلام را دوست نمی دارند؟ فرمود : «چون علی علیه السلام نخستینِ ایشان را به جهنّم فرستاد و آخرینِ ایشان را به ننگ ، مبتلا ساخت» .

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از حسن بن علی بن فضّال ، در گفتگو با امام رضا علیه السلام : درباره امیر مؤمنان از ایشان پرسیدم که : چگونه مردم از وی روی گرداندند و به سوی دیگران رفتند ، با آن که از برتری ، سبقت در مسلمانی ، و جایگاه وی نزد پیامبر خدا باخبر بودند؟ فرمود : «آنان ، فقط به این جهت از علی علیه السلام روی گرداندند و به سوی دیگران رفتند با آن که از برتری وی آگاه بودند که علی علیه السلام بسیاری از پدران ، پدر بزرگان ، برادران ، عموها ، دایی ها و نزدیکان ایشان را که دشمن خدا و پیامبرش بودند کشته بود . از این رو ، آنان کینه علی علیه السلام را در دل داشتند و مایل نبودند که او بر ایشان حکومت کند . چنین کینه ای از دیگران در دل هایشان نبود ؛ برای این که [ دیگران] در جهاد، مانند وی پیشاپیش پیامبر خدا نبودند . بدین سبب ، از وی روی گرداندند و به دیگرانْ روی آوردند» .

.


ص: 302

معرفه الصحابه عن ابن عبّاس :قالَ عُثمانُ لِعَلِیٍّ : ما ذَنبی إن لَم تُحِبُّکَ قُرَیشٌ وقَد قَتَلتَ مِنهُم سَبعینَ رَجُلاً ؛ کَأَنَّ وُجوهَهُم سُیوفُ الذَّهَبِ ؟ (1)

الغارات فی وَصفِ الوَلیدِ بنِ عُقبَهَ : هُوَ مِن مُبغِضی عَلِیٍّ علیه السلام وأعدائِهِ وأعداءِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؛ لِأَنَّ أباهُ قَتَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عَلِیٍّ صَبرا (2) یَومَ بَدرٍ بِالصَّفراءِ (3) . (4)

شرح نهج البلاغه :إنَّ قُریشا کُلَّها کانَت تُبغِضُهُ أشَدَّ البُغضِ ، ولَو عَمَّرَ عُمَرَ نوحٍ ، وتَوَصَّلَ إلَی الخِلافَهِ بِجَمیع أنواعِ التَّوصُّلِ ؛ کَالزُّهِد فیها تارَهً ، والمُناشَدَهِ بِفَضائِلِهِ تارَهً ، وبِما فَعَلَهُ فِی ابتِداءِ الأَمرِ مِن إخراجِ زَوجَتِهِ وأطفالِهِ لَیلاً إلی بُیوتِ الأَنصارِ ، وبِمَا اعتَمَدَهُ إذ ذاکَ مِن تَخَلُّفِهِ فی بَیتهِ وإظهارِ أنَّهُ قَدِ انعَکَفَ عَلی جَمعِ القُرآنِ ، وبِسائِرِ أنواعِ الحِیَلِ فیها ، لَم تَحصُل لَهُ إلّا بِتَجریدِ السَّیفِ کَما فَعَلَ فی آخِرِ الأَمرِ . ولَستُ ألومُ العَرَبَ ، لا سِیَّما قُرَیشا فی بُغضِها لَهُ ، وانحِرافِها عَنهُ ؛ فَإِنَّهُ وَتَرَها ، وسَفَکَ دِماءَها ، وکَشَفَ القِناعَ فی مُنابَذَتِها ، ونُفوسُ العَرَبِ وأکبادُها کَما تَعلَمُ ! ولَیسَ الإِسلامُ بِمانِعٍ مِن بَقاءِ الأَحقادِ فِی النُّفوسِ ، کَما نُشاهِدُهُ الیَومَ عِیانا ، وَالنّاسُ کَالنّاسِ الاُوَلِ ، وَالطَّبائِعُ واحِدَهٌ ، فَاحسَب أنَّکَ کُنتَ مِن سَنَتَینِ أو ثَلاثٍ جاهِلِیّا أو مِن بَعضِ الرّومِ ، وقَد قَتَلَ واحِدٌ مِنَ المُسلِمینَ ابنَکَ أو أخاکَ ، ثُمَّ أسلَمتَ ؛ أکانَ إسلامُکَ یُذهِبُ عَنکَ ما تَجِدُهُ مِن بُغضِ ذلِکَ القاتِلِ وشَنَآنِهِ ؟ کَلّا ، إنَّ ذلِکَ لَغیرُ ذاهِبٍ ، هذَا إذا کانَ الإِسلامُ صَحیحا ، وَالعَقیدَهُ مَحَقَّقَهً ، لا کَإِسلامِ کَثیرٍ مِنَ العَرَبِ ؛ فَبَعضُهُم تَقلیدا ، وبَعضُهُم لِلطَّمَعِ وَالکَسبِ ، وبَعضُهُم خَوفا مِنَ السَّیفِ ، وبَعضُهُم عَلی طَریقِ الحَمِیَّهِ وَالِانتِصارِ ، أو لِعَداوَهِ قَومٍ آخَرینَ مِن أضدادِ الإِسلامِ وأعدائِهِ . وَاعلَم أنَّ کُلَّ دَمٍ أراقَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسَیفِ عَلِیٍّ علیه السلام وبِسَیفِ غَیرِهِ ؛ فَإِنَّ العَرَبَ بَعدَ وَفاتِهِ علیه السلام عَصَبَت (5) تِلکَ الدِّماءَ بِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وَحدَهُ ؛ لِأَنَّهُ لَم یَکُن فی رَهطِهِ مَن یَستَحِقُّ فی شَرعِهِم وسُنَّتِهِم وعادَتِهِم أن یُعصَبَ بِهِ تِلکَ الدِّماءُ إلّا بِعَلِیٍّ وَحدَهُ ، وهذِهِ عادَهُ العَرَبِ إذا قُتِلَ مِنها قَتلی طالَبَت بِتِلکَ الدِّماءِ القاتِلَ ؛ فَإِن ماتَ أو تَعَذَّرَت عَلَیها مُطالَبَتُهُ ، طالَبَت بِها أمثَلَ النّاسِ مِن أهلِهِ ... . سَأَلتُ النَّقیبَ أبا جَعفَرٍ یَحیَی بنَ أبی زَیدٍ رَحِمَهُ اللّهُ ! فَقُلتُ لَهُ : إنّی لَأَعجَبُ مِن عَلِیٍّ علیه السلام ! کَیفَ بَقِیَ تِلکَ المُدَّهَ الطَّویلَهَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ وکَیفَ مَا اغتیلَ وفُتِکَ (6) بِهِ فی جَوفِ مَنزِلِهِ ، مَعَ تَلَظِّی الأَکبادِ عَلَیهِ ؟ ! فَقالَ : لَولا أنَّهُ أرغَمَ أنفَهُ بِالتُّرابِ ، ووَضَعَ خَدَّهُ فی حَضیضِ الأَرضِ لَقُتِلَ ، ولکِنَّهُ أخمَلَ نَفسَهُ ، وَاشتَغَلَ بِالعِبادَهِ وَالصَّلاهِ وَالنَّظَرِ فِی القُرآنِ ، وخَرَجَ عَن ذلِکَ الزِّیِّ الأَوَّلِ وذلِکَ الشِّعارِ ، ونَسِیَ السَّیفَ ، وصارَ کَالفاتِکِ یَتوبُ ویَصیرُ سائِحا فِی الأَرضِ ، أو راهِبا فِی الجِبالِ . ولَمّا أطاعَ القَومَ الَّذینَ وَلُّوا الأَمرَ ، وصارَ أذَلَّ لَهُم مِنَ الحِذاءِ ، تَرَکوهُ وسَکَتوا عَنهُ ، ولَم تَکُنِ العَرَبُ لِتَقدَمَ عَلَیهِ إلّا بِمُواطَأَهٍ مِن مُتَوَلِّی الأَمرَ ، وباطِنٍ فِی السِّرِّ مِنهُ ، فَلَمّا لَم یَکُن لِوُلاهِ الأَمرِ باعِثٌ وداعٍ إلی قَتلِهِ وَقَعَ الإِمساکُ عَنهُ ، ولَولا ذلِکَ لَقُتِلَ . (7)

.

1- .معرفه الصحابه : ج 1 ص 86 ح 338 .
2- .الصَّبْر هنا : نَصْبُ الإنسان للقتل ، وأصل الصَّبر : الحبس ، وکلّ ذی روح یُصبر حیّا ، ثمّ یُرمی حَتّی یُقتل فقد قُتل صبرا (لسان العرب : ج 4 ص 438 «صبر») .
3- .وادی الصفراء : من ناحیه المدینه ، وهو وادٍ کثیر النخل والزرع والخیر فی طریق الحاجّ ، وسلکه رسول اللّه صلی الله علیه و آله غیر مرّه ، وبینه وبین بدر مرحله (معجم البلدان : ج 3 ص 412) .
4- .الغارات : ج 2 ص 519 .
5- .أی قرنوا هذه الحال به ونسبوها إلیه (اُنظر النهایه : ج 3 ص 244 «عصب») .
6- .فَتَک بالرجل فَتْکا : انتهز منه غِرّه فقتله أو جرحه ، وکلّ من قتل رجلاً غارّا فهو فاتک (لسان العرب : ج 10 ص 472 «فتک») .
7- .شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 299 .

ص: 303

معرفه الصحابه به نقل از ابن عبّاس :عثمان به علی علیه السلام گفت : گناه من چیست که قریش ، تو را دوست ندارند؟ تو هفتاد نفر از مردانشان را که چهره هایشان مانند شمشیرهای طلایی بود ، کشته ای .

الغارات در توصیف ولید بن عُقْبه : او از کینه توزان نسبت به علی علیه السلام و از دشمنان او و پیامبر صلی الله علیه و آله بود ؛ چون پدرش در جنگ بدر در منطقه صَفراء (1) به دست علی علیه السلام که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله بر این کار گمارده شده بود ، کشته شد .

شرح نهج البلاغه :تمامی قریش از دشمنان سرسخت علی علیه السلام بودند . اگر علی علیه السلام عمر نوح می داشت و انواع روش ها[ ی رسیدن به حکومت] (نظیر : روی گردانی از حکومت ، توجّه دادن به برتری های خویش ، توجّه دادن به آنچه در آغاز کار انجام داد و همسر و بچّه هایش را شبانه به در خانه های انصار برد ، و دیگر روش هایی که انتخاب کرد ، از قبیل : خانه نشینی و وانمود کردن آن برای جمع آوری قرآن ، و نیز دیگر چاره جویی ها را به کار می برد ، برایش نتیجه ای حاصل نمی شد ، مگر با برهنه کردن شمشیر ، همان گونه که در نهایت ، این کار را انجام داد . من ، عرب و بویژه قریش را به خاطر دشمنی شان با علی علیه السلام و روی گردانی از وی سرزنش نمی کنم ؛ چرا که علی علیه السلام به آنان ضربه زد و خون هایشان را ریخت و پرده از حیله هایشان برداشت ؛ و می دانی که جان و دل عرب ، چگونه است! اسلام ، مانع وجود کینه در دل ها نیست ، چنان که امروزْ آشکارا می بینیم ، مردمْ همان مردم اوّل اند و نیز طینت ها یک سان . تصوّر کن که در سال دوم یا سوم جاهلی یا در روم باستان بودی و یکی از مسلمانان ، پسر یا برادرت را کشته بود . سپس تو مسلمان می شدی . آیا اسلامِ تو ، کینه ات را نسبت به قاتل و دشمنی ای را که با او داشتی ، از دلت پاک می کرد ؟ هرگز! کینه ، از بین رفتنی نیست . تازه ، اینْ هنگامی بود که اسلام و عقیده و ایمانَت استوار و درست باشد ، نه به سان اسلام آوردن بسیاری از عرب ها که برخی به خاطر پیرویِ کورکورانه ، اسلام آوردند و برخی از روی آز و مال دوستی ، و برخی از ترس کشته شدن ، و برخی به خاطر غیرت و [ پیمان] یاری ، و برخی به دلیل دشمنی با اقوامی که با اسلام ، ضدّیت داشتند و دشمن بودند . بدان که عرب ، تمام خون هایی را که پیامبر خدا با شمشیر علی علیه السلام و غیر او روان ساخت ، پس از وفات پیامبر خدا ، به تمامی فقط به علی علیه السلام نسبت داد ؛ چون در بین اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله که بر طبق روش ، آداب و سننشان سزاوار باشد که این خون ها را به گردن او بیندازند ، یافت نمی شد ، مگر علی علیه السلام . و این ، سیره عرب بود که وقتی فردی از آنان کشته می شد ، خون بهای او را از قاتل ، طلب می کردند و چنانچه قاتل می مرد یا خونخواهی از او ناممکن می شد ، از فردی از خاندانش که نزدیک تر از همه به وی بود ، طلب می نمودند . به نقیب ، ابو جعفر یحیی بن ابی زید که رحمت خدا بر او باد گفتم : در شگفتم که چگونه علی علیه السلام پس از پیامبر خدا مدّتی طولانی دوام آورد و چگونه با افروخته بودن کینه ها علیه او ، در درون خانه اش ترور نشد! او پاسخ داد : چنانچه علی علیه السلام تواضع نشان نمی داد و گونه اش را بر روی خاک نمی نهاد ، حتما کشته می شد ؛ امّا او خود را پنهان داشت و به عبادت و نماز و تدبّر در قرآنْ مشغول شد و از آن روش و شعار نخستین ، فاصله گرفت ، شمشیر را کنار نهاد و چون عیّارانی گشت که توبه می کنند و به سیاحت می پردازند و یا در کوه ها رهبانیت را در پیش می گیرند . چون از کسانی که زمام حکومت را به دست گرفتند ، اطاعت کرد و در برابرشان فروتنی و تواضع نشان داد ، رهایش کردند و از وی دست شستند . عرب به او روی نیاورد ، مگر با موافقت سردَمداران و یا به طور مخفیانه . بدین ترتیب ، زمانی که حاکمان ، انگیزه و دلیلی برای کشتن وی نداشتند ، از این کار ، دست کشیده شد . اگر چنین نبود ، حتما علی علیه السلام کشته می شد .

.

1- .صَفراء ، جایی از توابع مدینه که سرزمینی است پر از کشت و زرع و نخلستان و نعمت و در مسیر حُجّاج قرار دارد و پیامبر خدا ، بارها به آن جا رفته بود . . بین آن جا و بدر ، یک منزلْ فاصله است (معجم البلدان : ج 3 ص 412) .

ص: 304

. .


ص: 305

. .


ص: 306

راجع : ص 426 (الولید بن عقبه) . ج 10 ص 412 (المظلومیّه بعد النبیّ) .

1 / 3الحَسَدُشرح نهج البلاغه :جاءَ فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَآ ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» (1) أنَّها اُنزِلَت فی عَلِیٍّ علیه السلام وما خُصَّ بِهِ مِنَ العِلمِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :ما لَنا ولِقُرَیشٍ ! ! وما تَنکُرُ مِنّا قُرَیشٌ غَیرَ أنّا أهلُ بَیتٍ شَیَّدَ اللّهُ بُنیانَهُم بِبُنیانِنا ، وأعلَی اللّهُ فَوقَ رُؤوسِهِم رُؤوسَنا ، وَاختارَنَا اللّهُ عَلَیهِم ؛ فَنَقَموا عَلَی اللّهِ أنِ اختارَنا عَلَیهِم ، وسَخِطوا ما رَضِیَ اللّهُ وأحَبّوا ما کَرِهَ اللّهُ ، فَلَمَّا اختارَنا اللّهُ عَلَیهِم شَرَکناهُم فی حَریمِنا ، وعَرَّفناهُمُ الکِتابَ وَالنُّبُوَّهَ ، وعَلَّمناهُمُ الفَرضَ وَالدّینَ ، وحَفَّظناهُمُ الصُّحُفَ وَالزُّبُر ، ودَیَّنّاهُمُ الدّینَ وَالإِسلامَ ، فَوَثَبوا عَلَینا ، وجَحَدوا فَضلَنا ،ومَنَعونا حَقَّنا ، وألَتونا (3) أسبابَ أعمالِنا وأعلامِنا ! ! اللّهُمَّ فَإِنّی أستَعدیکَ (4) عَلی قُرَیشٍ ؛ فَخُذ لی بِحَقّی مِنها ، ولا تَدَع مَظلَمَتی لَدَیها، وطالِبُهم یا رَبِّ بِحَقّی ؛ فَإِنَّکَ الحَکَمُ العَدلُ . (5)

.

1- .النساء : 54 .
2- .شرح نهج البلاغه : ج 7 ص 220 .
3- .یقال : ألَته یألِتُه إذا نَقَصَه (النهایه : ج 1 ص 59 «ألت») .
4- .استعداه : استنصره واستعانه (لسان العرب : ج 15 ص 39 «عدا») .
5- .العدد القویّه : ص 189 ح 19 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 201 ، الصراط المستقیم : ج 3 ص 42 نحوه .

ص: 307



1 / 3 حسادت

ر . ک : ص 427 (ولید بن عقبه) . ج 10 ص 413 (مظلومیت پس از پیامبر) .

1 / 3حسادتشرح نهج البلاغه :در تفسیر این سخنِ خداوند متعال : «آیا مگر به آنچه خداوند از لطف خویش [ به بعضی از] مردمان بخشیده ، رشک می برند؟» ، آمده است که این آیه ، درباره علی علیه السلام و دانشی که به وی اختصاص یافته ، نازل شده است .

امام علی علیه السلام :ما را با قریش ، چه کار؟ قریش ، [ حقّ ]ما را انکار نمی کنند ، جز به خاطر این که ما اهل خاندانی هستیم خداوند عز و جل بنیان ایشان را بر بنیاد ما بر افراشته و افراد ما را بر افراد آنان ، برتری داده و ما را بر آنان برگزیده است . از این که خداوندْ ما را بر آنان برگزیده است ، از او خشمگین اند و با آنچه خداوند می پسندد و دوست دارد ، دشمنی می ورزند . هنگامی که خداوندْ ما را بر آنان برگزید ، ما آنان را در حرمت (احترام) خود ، شریک گرداندیم ، کتاب و نبوّت را به آنان شناساندیم و از واجبات و آیین اسلام ، آگاهشان ساختیم و صحف (نوشته ها) و زبورها (نامه ها) را برایشان حفظ کردیم و آنان را به دین و آیین اسلام ، پایبند ساختیم . آن گاه ، در برابر ما ایستادند و برتری هایمان را انکار کردند و حقّمان را از ما گرفتند و اعمال و نشان های ما را کوچک شمردند . بار الها! از تو علیه قریش ، یاری می طلبم . حقّم را از ایشان بگیر و آنان را به خاطر ظلمی که بر من روا داشته اند ، رها مساز . پروردگارا! حقّم را از ایشان باز ستان ، که تو حاکمی عادلی .

.


ص: 308

عنه علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ عِندَ خُروجِهِ لِقِتالِ أهلِ البَصرَهِ ، وفیها یَذُمُّ الخارِجینَ عَلَیهِ : ما لی ولِقُرَیشٍ ! وَاللّهِ لَقَد قاتَلتُهُم کافِرینَ ، ولَاُقاتِلَنَّهُم مَفتونینَ ، وإنّی لَصاحِبُهُم بِالأَمسِ کَما أنَا صاحِبُهُمُ الیَومَ ! وَاللّهِ ما تَنقِمُ مِنّا قُرَیشٌ إلّا أنَّ اللّهَ اختارَنا عَلَیهِم ، فَأَدخَلناهُم فی حَیّزِنا فَکانوا کَما قالَ الأَوَّلُ : أدَمتَ لَعَمری شُربَکَ المَحضَ (1) صابِحا وأکلَکَ بِالزُّبدِ المُقَشَّرَهَ البُجرا (2) ونَحنُ وهَبناکَ العَلاءَ ولَم تَکُن عَلِیّا ، وحُطنا حَولَکَ الجُردَ وَالسُّمرا (3)

شرح نهج البلاغه عن ابن عبّاس مِن کَلامِهِ لِعُثمانَ : فَأَمّا صَرفُ قَومِنا عَنّا الأَمرَ ، فَعَن حَسَدٍ قَد وَاللّهِ عَرَفتَهُ ، وبَغیٍ قَد وَاللّهِ عَلِمتَهُ ، فَاللّهُ بَینَنا وبَینَ قَومِنا . (4)

1 / 4الجَهالهُالإمام علیّ علیه السلام مِن کَلامِهِ فی شَأنِ الحَکَمَینِ وذَمِّ أهلِ الشّامِ : جُفاهٌ طَغامٌ (5) ، وعَبیدٌ أقزامٌ (6) ، جُمِعوا مِن کُلِّ أوبٍ (7) ، وتُلُقِّطوا مِن کُلِّ شَوبٍ ؛ مِمَّن یَنبَغی أن یُفَقَّهَ ویُؤَدَّبَ ، ویُعَلَّمَ ویُدَرَّبَ ، ویُوَلّی عَلَیهِ ، ویُؤخَذَ عَلی یَدَیهِ . لَیسوا مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، ولا مِنَ الَّذینَ تَبَوَّؤُوا الدّارَ وَالإیمانَ . (8)

.

1- .اللبن الخالص بلا رغوه (لسان العرب : ج 7 ص 227 «محض») .
2- .البَجْر والبَجَر : انتفاخ البطن ، وبَجِر الرجل بَجَرا : امتلأ بطنه من الماء واللبن (لسان العرب : ج 4 ص 40 «بجر») . والمراد : أنّک أکلت وشربت من لذیذ الطعام حَتّی امتلأت وانتفخت بطنک .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 33 ، الإرشاد : ج 1 ص 248 نحوه .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 9 ص 9 .
5- .الطَّغام : من لا عقل له ولا معرفه . وقیل : هم أوغاد النّاس وأراذلهم (النهایه : ج 3 ص 128 «طغم») .
6- .الأقزام : جمع قَزَم ؛ وهو اللئیم الدنیء الَّذی لا غناء عنده (لسان العرب : ج 12 ص 477 «قزم») .
7- .جاؤوا من کلّ أوبٍ : أی من کلّ طریق ووجه وناحیه (لسان العرب : ج 1 ص 220 «أوب») .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 238 ، الغارات : ج 1 ص 312 نحوه .

ص: 309



1 / 4 نادانی

امام علی علیه السلام در سخنرانی ای که ایشان به هنگام عزیمت برای جنگ بصره ایراد نمود و در آن ، شورشیانی را که علیه وی برخاسته بودند ، مذمّت کرد : مرا چه با قریش؟ به خدا سوگند ، آن روز که کافر بودند ، با آنان پیکار نمودم و اکنون که فریب خورده اند [ نیز ]آماده کارزار با آنانم امروز نیز همانند دیروز ، هماورد آنان هستم . به خدا سوگند ، قریش از ما کینه به دل نگرفتند ، مگر برای آن که خدا ما را بر آنان برگزید . با آن که ما آنان را در زمره خود در آوردیم ، ولی آنان ، چنان بودند که شاعر گفته است : به جانم سوگند ، بامدادان ، پیوسته شیر خالص می نوشیدی و سرشیر و خرمای بی هسته می خوردی . ما ، این رتبه را به تو دادیم ، وگرنه تو شایسته این مرتبه بلند نبودی و ما بودیم که اسبان کوتاه مو و نیزه ها را گرداگرد تو فراهم آوردیم . (1)

شرح نهج البلاغه به نقل از ابن عبّاس ، در گفتگو با عثمان : امّا علّت این که قوم ما حکومت را از ما دور ساخت ، حسدی است که به خدا سوگند آن را می دانی و ظلمی است که به خدا سوگند از آن ، آگاه بودی . خداوند ، میان ما و ایشان قضاوت کند .

1 / 4نادانیامام علی علیه السلام در سخنانی که درباره دو داورِ عراق و شام و نکوهش شامیان بیان داشت : درشت خویانی دون پایه و بندگانی فرومایه از هر گوشه گرد آمده و از این سو و آن سو چیده شده اند ، آن هم از مردمی که باید احکام دین و ادب بیاموزند و تعلیم داده شوند و کارآزموده گردند و بر آنان ، سرپرست گمارده شود و دستشان گرفته شود [ و آزاد گذاشته نشوند] . نه از مهاجران اند و نه از انصار ، و نه از آنان که در خانه (مدینه) جای گرفته ، در ایمان ، استوار ماندند . (2)

.

1- .نیز ، ر . ک : ج 4 ص 439 ح 2023 .
2- .ذیل خطبه ، به آیه 9 سوره حشر اشاره دارد که درباره انصار نازل شده است : «آنان ، ایمان آوردند و خانه هایشان را در اختیار مهاجران قرار دادند» . (م)

ص: 310

عنه علیه السلام مِن کِتابٍ لَهُ إلی عَقیلٍ : ألا وإنَّ العَرَبَ قَدِ اجتَمَعَت عَلی حَربِ أخیکَ الیَومَ اجتِماعَها عَلی حَربِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَبلَ الیَومِ ، فَأَصبَحوا قَد جَهِلوا حَقَّهُ وجَحِدوا فَضلَهُ . (1)

الفتوح فی وَقائِعِ النَّهرَوانِ : صاحَ ذُو الثُّدَیَّهِ حُرقوصٌ وقالَ : وَاللّهِ یَابنَ أبی طالِبٍ ، ما نُریدُ بِقِتالِنا إیّاکَ إلّا وَجهَ اللّهِ وَالدّارَ الآخِرَهَ ! ! قالَ : فَقالَ عَلِیٌّ رضی الله عنه : هَل اُنَبِّئُکُم بِالأَخسَرینَ أعمالاً ؟ «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُون أنّهم یُحْسِنُونَ صُنْعا» (2) مِنهُم أهلُ النَّهرَوانِ ورَبِّ الکَعبَهِ ! (3)

راجع : ج 2 ص 574 (البغض) ، و ص 578 (الحسد) . ج 4 ص 430 (الحقد) ، و ص 436 (الحسد) ، و ص 448 (الجهاله) .

.

1- .الغارات : ج 2 ص 431 عن زید بن وهب ؛ شرح نهج البلاغه : ج 2 ص 119 ، الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 75 نحوه وراجع نهج البلاغه : الکتاب 36 .
2- .الکهف : 104 .
3- .الفتوح : ج 4 ص 271 ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 266 وفیه «تقدّم عبد اللّه بن وهب وذو الثُّدَیه حرقوص وقالا ...» إلی «نهایه الآیه» .

ص: 311

امام علی علیه السلام در نامه اش به عقیل : بدان که عرب ، امروز برای جنگ با برادرت گرد آمده اند ، همان گونه که پیش از این [ نیز] برای مبارزه با پیامبر صلی الله علیه و آله گرد آمده و به حقّ وی ، جاهل و برتری هایش را منکر شده بودند .

الفتوح درباره حوادث نهروان : ذو ثُدَیّه ، حرقوص ، بانگ بر آورد و گفت : به خدا سوگند ، ای پسر ابو طالب! ما از جنگ با تو برنخاسته ایم ، مگر برای خدا و جهان آخرت . امام علی علیه السلام فرمود : «آیا مایلید که از زیانبارترین انسان ها به شما خبر دهم؟ «کسانی اند که کوشش آنان در راه زندگانی دنیا ، نقش بر آب شده است و چنین می انگارند که نیکوکردارند» . به خدای کعبه سوگند که اهل نهروان ، از این گروه اند» .

ر . ک : ج 2 ص 575 (دشمنی قریش) ، و ص 579 (حسادت) . ج 4 ص 431 (کینه) ، و ص 437 (حسد) ، و ص 449 (نادانی) . ج 6 ص 293 (پژوهشی درباره مارقین و ریشه های انحراف آنان) .

.


ص: 312

الفصل الثانی : التحذیر من بُغضه2 / 1بُغضُهُ بُغضُ اللّهِ ورَسولِهِمجمع الزوائد عن أبی رافع :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا أمیرا عَلَی الیَمَنِ وخَرَجَ مَعَهُ رَجُلٌ مِن أسلَمَ یُقالُ لَهُ : عَمرُو بنُ شاسٍ الأَسلَمِیُّ ، فَرَجَعَ وهُوَ یَذُمُّ عَلِیّا ویَشکوهُ ، فَبَعَثَ إلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اِخسَا یا عَمرُو ! هَل رَأَیتَ مِن عَلِیٍّ جَورا فی حُکمِهِ أو أثَرَهً فی قَسمِهِ ؟ قالَ : اللّهُمَّ لا ، قالَ : فَعَلامَ تَقولُ الَّذی بَلَغَنی ؟ قالَ : بُغضُهُ ، لا أملک . قالَ : فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی عُرِفَ ذلِکَ فی وَجهِهِ ، ثُمَّ قالَ : مَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ، ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ ؛ ومَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ، ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ تَعالی . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّنی فَلیُحِبَّ عَلِیّا ؛ ومَن أبغَضَ عَلِیّا فَقَد أبغَضَنی ، ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ، ومَن أبغَضَ اللّهَ أدخَلَهُ النّارَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله فی وَصفِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّهُ عَزَّوجَلَّ یَقولُ : مَن عاداهُ عادانی ، ومَن والاهُ والانی ، ومَن ناصَبَهُ ناصَبَنی ، ومَن خالَفَهُ خالَفَنی ، ومَن عَصاهُ عَصانی ، ومَن آذاهُ آذانی ، ومَن أبغَضَهُ أبغَضَنی ، ومَن أحَبَّهُ أحَبَّنی ، ومَن أرداهُ أردانی ، ومَن کادَهُ کادَنی ، ومَن نَصَرَهُ نَصَرَنی . (3)

.

1- .مجمع الزوائد : ج 9 ص 174 ح 14737 نقلاً عن البزّار ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 153 ح 98 نحوه .
2- .تاریخ بغداد : ج 13 ص 32 الرقم 6988 عن عبد اللّه بن مسعود .
3- .الأمالی للطوسی : ص 118 ح 185 ، بشاره المصطفی : ص 65 و ص 111 کلّها عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر علیه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری