گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام علی علیه سلام
جلد چهاردهم


بخش دوم : خرد



اشاره

بخش دوم : خردفصل یکم : شناخت خردفصل دوم : ارزش خردفصل سوم : خردورزیفصل چهارم : عوامل رُشد خردفصل پنجم : نشانه های خردفصل ششم : آسیب های خردفصل هفتم : وظایف خردمند

.


ص: 174

. .


ص: 175



پژوهشی در معنای خرد

پژوهشی در معنای خرداندیشه و تعقّل، اصلی ترین تکیه گاه های اسلام در عقاید، اخلاق و اعمال اند. از نظر این آیین آسمانی، انسان حق ندارد آنچه را که خردْ نادرست می داند، باور کند؛ به صفاتی که خردْ ناپسند می داند، بدان متّصف شود. و کارهایی را که خردْ ناشایست می داند، انجام دهد. از این رو، در فرهنگ قرآن و احادیث پیامبر خدا و اهل بیت علیهم السلام آن بزرگوار، واژه هایی که مردم را به تعقّل و اندیشه دعوت می کنند (مانند: تفکّر، تذکّر، تدبّر، تعقّل، تعلّم، تفقّه، ذکر، لُبّ و نُهی) به عنوان محور و اساس سخن آنان با مردم و بیش از هر چیز دیگر، مورد توجه و تأکیدند . در قرآن کریم، مشتقّات «علم» 779 بار، «عقل» 49 بار، «فقه» 20 بار، «فکر» 18 بار، «ذکر» 274 بار، «تدبّر» 4 بار و «لُبّ» 16 بار آمده است. از نظر اسلام، خرد، اصل انسان، معیار ارزش و درجات کمال او، ملاک ارزیابی اعمال، میزان جزا و حجّت باطنی خداوند متعال است . (1)

.

1- .ر . ک : ص 223 (ارزش خرد) .

ص: 176



واژه «عقل» در لغت

خرد، از بهترین هدیه های الهی به انسان، نخستین پایگاه اسلام، اساسی ترین پایه های زندگی و زیباترین زیور انسان است . خرد، گران بهاترین ثروت، بهترین دوست و راهنما، و اصلی ترین تکیه گاه اهل ایمان است . از نظر اسلام، علم، نیازمند خرد است؛ زیرا علمِ بدون خرد، برای عالم، زیانبار است و هر که دانشش بر خردش فزونی یابد، باری بر او خواهد بود. (1) کوتاه سخن ، این که : از نظر اسلام، تنها راه تکامل مادّی و معنوی و سازندگی دنیا و آخرت و رسیدن به جامعه مطلوب و مقصد اعلای انسانیت، درست فکر کردن است و همه گرفتاری های انسان، نتیجه نادانی و به کار نگرفتن اندیشه است. از این رو، در جهان پس از مرگ، آنان که به فرجام عقاید، اخلاق و اعمال ناشایسته خود گرفتار می شوند، درباره ریشه گرفتاری های خود ، چنین می گویند: «وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَبِ السَّعِیرِ * فَاعْتَرَفُواْ بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لّأصْحَبِ السَّعِیرِ . (2) و گویند اگر [ سخن حق را] شنیده [و پذیرفته] بودیم یا خردورزی می نمودیم، در [میان ]دوزخیان نبودیم. پس به گناه خود، اقرار می کنند؛ و مرگ باد بر اهل جهنّم!» .

واژه «عقل» در لغتواژه «عقل» در زبان عرب، به معنای نگه داشتن، باز داشتن و حبس کردن است،

.

1- .ر . ک : ص 223 (ارزش خرد) .
2- .ملک : آیه 10 11 .

ص: 177



واژه «عقل» در احادیث اسلامی

اشاره

همانند بستن شتر با عقال . (1) همان گونه که عقال، شتر را از حرکت بیجا باز می دارد، نیرویی در جان انسان به نام «عقل» وجود دارد که او را از نادانی و لغزش در اندیشه و عمل، باز می دارد. از این رو، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آلهمی فرماید: العَقلُ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ . (2) خرد، بازدارنده از نادانی است .

واژه «عقل» در احادیث اسلامیمحدّث بزرگوار، شیخ حرّ عاملی رحمه الله در انتهای باب «وجوب طاعه العقل و مخالفه الجهل (لزوم پیروی از عقل و نافرمانی از نادانی)» درباره معانی عقل، چنین می گوید: عقل ، در سخن اندیشمندان و حکیمان، معانی بسیار دارد (3) و با جستجو در احادیث، سه معنا برایش به دست می آید: 1 . نیرویی که بدان خوبی ها و بدی ها و تفاوت ها و زمینه های آن، شناخته می گردد، و این، معیار تکلیف شرعی است . 2 . ملکه ای که به انتخاب خوبی ها و پرهیز از بدی ها فرا می خواند . 3 . تعقّل و دانستن . و از این رو، در برابر جهل (نادانی) قرار می گیرد ، نه در برابر دیوانگی .

.

1- .ر. ک: النهایه : ج 5 ص 213 ، الصحاح : ج 5 ص 1769 ، المصباح المنیر : ص 422 423 ، معجم مقاییس اللّغه : ج 4 ص 69 ، المفردات ، راغب : ص 577 578 ، التعریفات ، جرجانی : ص 65 ، العین ، خلیل : ص 565 .
2- .ر . ک : ص 344 ح 316 .
3- .ر . ک : نهایه الحکمه : ص 305 و 308 ، کشف المراد : ص 234 و 245 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 99 101 .

ص: 178



الف کاربردهای «عقل» به عنوان منشأ ادراکات انسان

1 . منشأ تمام معارف انسانی

بیشترین استعمال «عقل» در احادیث، معنای دوم و سوم اند . (1) با تتبّع و تأمّل در مواردی که کلمه «عقل» و کلماتِ هم خانواده آن در نصوص اسلامی به کار رفته است، معلوم می شود که این کلمه، گاه درباره منشأ ادراکات انسان و گاه، درباره نتیجه ادراکات او به کار رفته است ، که در هر یک از این دو نیز کاربردهای مختلفی دارد .

الف . کاربردهای «عقل» به عنوان منشأ ادراکات انسان1 . منشأ تمام معارف انسانیاحادیثی که حقیقت عقل را به نور ، تفسیر می کنند (2) و یا مبدأ پیدایش عقل را نور می دانند (3) و یا عقل را هدیه الهی و اصل انسان می دانند، (4) اشاره به این معنا دارند. طبق این احادیث، انسان در ژرفای هستی خود، از نیرویی نورانی برخوردار است که حیات روح او محسوب می شود. اگر این نیرو پرورش یابد انسان در پرتو آن می تواند حقایق هستی را درک کند و حقایق محسوس را از نامحسوس، حق را از باطل، خیر را از شر و نیک را از بد، تشخیص دهد. اگر این نیروی نورانی و این شعور مرموز و پیچیده، تقویت شود، انسان از ادراکاتی فوق تصوّر ، برخوردار می گردد و می تواند با دیده غیبی ، در جهان غیب سیر کند و اینچنین غیب برای او مبدّل به شهود می گردد، (5) که از این مرتبه از عقل،

.

1- .وسائل الشیعه : ج 15 ص 208 .
2- .ر . ک : ص 193 (حقیقت خرد) و 195 (آفرینش خرد و نادانی) .
3- .همان .
4- .ر . ک : ص 223 (ارمغان خدایی) و 225 (بهترین بخشش) و 229 (بنیاد انسان) .
5- .ر . ک : ج 2 ص 433 (دل) .

ص: 179



2 . منشأ تفکّر

3 . منشأ وجدان اخلاقی

در نصوص اسلامی به «یقین» تعبیر می شود .

2 . منشأ تفکّرکاربرد دیگر «عقل» در متون اسلامی، به عنوان منشأ فکر است . در این کاربرد، عقل به عنوان منشأ «الفطنه (زیرکی)» و «الفهم (دانستن)» و «الحفظ (نگهداری)» (1) تعریف می شود و جایگاه آن ، «دِماغ (مغز)» معرفی می گردد. (2) آیات و احادیثی که بر تعقّل و تفکّر تأکید می کنند ، همچنین احادیثی که عقل تجربی و عقل تعلّمی را در کنار عقل طبعی و عقل موهبتی مطرح می نمایند، نمونه هایی از استعمال واژه «عقل» درباره منشأ تفکرند.

3 . منشأ وجدان اخلاقیوجدان اخلاقی، نیرویی در متن وجود انسان است که او را به ارزش های اخلاقی دعوت می کند و از ضدّ ارزش ها باز می دارد. به عبارت دیگر، احساس جاذبه فطری نسبت به ارزش های اخلاقی و احساس نفرت طبیعی نسبت به ضدّ ارزش ها، وجدان اخلاقی نامیده می شود. اگر انسان، خود را از همه عقاید و رسوم و آداب مذهبی و اجتماعی جدا فرض کند و مفهوم عدل و ظلم، خیر و شر، صدق و کذب، وفای به عهد و عهدشکنی را تصوّر نماید، فطرت او داوری می کند که عدل، خیر، صدق و وفای به عهد، زیبا هستند و ظلم، شر، کذب و عهدشکنی، زشت اند .

.

1- .ر . ک : ص 231 ح 55 .
2- .ر . ک : ص 209 211 ح 19 21 .

ص: 180



توجّه به یک نکته

ب کاربردهای «عقل» به عنوان نتیجه ادراکات انسان

اشاره

احساس جاذبه نسبت به ارزش ها و نفرت نسبت به ضدّ ارزش ها، از نظر قرآن کریم، الهام الهی است: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا . (1) سوگند به نفْس و آن کس که آن را درست کرد . سپس پلیدکاری و پرهیزگاری اش را به آن، الهام کرد» . این احساس و الهام، اساسی ترین بخش هدیه معرفتی خداوند متعال به انسان است . در متون اسلامی، مبدأ این شعور مرموز که احساس ارزش های اخلاقی را در انسان به وجود می آورد، «عقل» نامیده می شود. از این رو، همه ارزش های اخلاقی، جنود عقل (2) ، و همه ضدّ ارزش ها ، جنود جهل شمرده می شوند .

توجّه به یک نکتهدر برخی از کتب فلسفی، درباره تفسیر «عقل»، سخنی به امام علی علیه السلام نسبت داده شده که منطبق با یکی از معانی «عقل» در فلسفه است. متن سخن، این است: قالَ السّائِلُ: یا مَولایَ وَمَا العَقلُ؟ قالَ علیه السلام: العَقلُ جَوهرٌ دَرّاکٌ، مُحیطٌ بِالأَشیاءِ مِن جَمیعِ جِهاتِها، عارِفٌ بِالشَّی ءِ قَبلَ کَونِهِ فَهُوَ عِلَّهُ المَوجوداتِ ونِهایَهُ المَطالِبِ . (3) پرسشگر گفت: آقای من! خِرد چیست؟ فرمود: «خرد، گوهری درک کننده است که بر حقایق از همه جهت، احاطه دارد [ و] اشیا را قبل ازآفرینش می شناسد . این گوهر، علّت موجودات و پایان خواسته هاست . گفتنی است که با همه تفحّصی که در منابع حدیثی در این زمینه انجام گرفت،

.

1- .شمس : آیه 7 8 .
2- .ر . ک : ص 331 (سپاهیان خِرد و نادانی) .
3- .کلمات مکنونه ، فیض کاشانی : ص 76 ، اتحاد عاقل به معقول : ص 12 .

ص: 181



1 . شناخت حقایق

2 . کار بر پایه خرد

مصدری برای آن، یافت نشد.

ب کاربردهای «عقل» به عنوان نتیجه ادراکات انسان1 . شناخت حقایقدر نصوص اسلامی، واژه «عقل»، علاوه بر استعمال در مبدأ ادراکات ، در مُدرَکات عقلی و شناخت حقایق مربوط به مبدأ و معاد نیز به کار می رود. نمونه این استعمال، احادیثی هستند که عقل را در کنار انبیای الهی، حجّت باطنی خداوند متعال معرّفی می کنند ، (1) یا احادیثی که عقل را قابل پرورش و تهذیب معرفی و آن را به عنوان معیار سنجش انسان و سنجش پاداش و کیفر ، ذکر می کنند و یا عقل را به «طبع» و «تجربه»، و «مطبوع» و «مسموع» تقسیم می کنند . مقصود از عقل در تمام این موارد ، شناخت و آگاهی است.

2 . کار بر پایه خردگاه کلمه «عقل» از باب مبالغه ، برای عمل کردن به مقتضای قوّه عاقله به کار می رود، چنان که از پیامبر خدا در تعریف عقل ، روایت شده است که : العَمَلُ بِطاعَهِ اللّهِ، وَ إنَّ العُمّالَ بِطاعَهِ اللّهِ هُمُ العُقَلاءُ . (2) [ خرد]، پیروی از دستورهای خداوند است . به درستی که خردمندان، کسانی هستند که فرمان خداوند را پیروی می کنند. نیز از امام علی علیه السلام روایت شده است:

.

1- .ر . ک : ص 291 (حجیت خرد) .
2- .ر . ک : ص 368 ح 400 .

ص: 182



زندگی عقل

العَقلُ أن تَقولَ ما تَعرِفُ و تَعمَلَ بِما تَنطِقُ بِهِ . (1) خِرد، آن است که آنچه می دانی، بر زبان بیاوری و به آنچه می گویی، عمل کنی . در مقابل، جهل نیز در عمل کردن به مقتضای نادانی به کار رفته است ، چنان که در مقام طلب مغفرت از خداوند متعال می گوییم : أسأَلُکَ ... أن تَهَبَ لی کُلَّ جُرمٍ أجرَمتُهُ ... وکُلَّ جَهلٍ عَمِلتُهُ . (2) از تو می خواهم که بر من ببخشی ، هر جُرمی را که مرتکب شده ام و هر [ کار ]جاهلانه ای را که انجام داده ام.

زندگی عقلهر چند عقل، حیات روح است، (3) لیکن از نظر نصوص اسلامی، خودش نیز حیات و مرگ دارد و تکامل مادّی و معنوی انسان، در گرو حیات آن است. میزان حیات عقلی بشر، به اندازه فعالیت قوّه عاقله به عنوان محرّک اخلاقی است و این، یکی از رازهای اصلی بعثت انبیای الهی است. امام علی علیه السلام در بیان فلسفه بعثت پیامبران می فرماید: و یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ . (4) گنجینه های خرد را در آنان، آشکار کنند. فعّال کردن اندیشه در جهت کشف اسرار طبیعت، از انسان ، ساخته است ؛ ولی زنده کردن عقل در زمینه شناخت کمال مطلق و برنامه ریزی برای حرکت در

.

1- .ر . ک : ص 370 ح 409 .
2- .مفاتیح الجنان : دعای کمیل.
3- .ر . ک : ص 193 ح 4 .
4- .ر . ک : ص 302 ح 240 .

ص: 183

مسیر مقصد اعلای انسانیت، جز از انبیای الهی ساخته نیست. آنچه در کتاب و سنّت درباره عقل (اسباب، موانع ، آثار ، علائم و احکام) و جهل آمده است، همگی مربوط به این معنا از معانی عقل و اندیشه اند. هنگامی که انسان در پرتو تعالیم پیامبران الهی به بالاترین مراتب حیات عقلی رسید، به نورانیت و معرفتی دست می یابد که نه تنها خطاپذیر نیست ، بلکه او را تا رسیدن به مقصد اعلای انسانیت همراهی می کند. امام علی علیه السلامدر این باره می فرماید: قَد أَحیا عَقلَهُ، وأَماتَ نَفسَهُ، حَتّی دَقَّ جَلیلُهُ ، ولَطُفَ غَلیظُهُ، وبَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ؛ فَأَبانَ لَهُ الطَّریقَ، وسَلَکَ بِهِ السَّبیلَ، وتَدافَعَتهُ الأَبوابُ إِلی بابِ السَّلامَهِ ومَنزِلِ الإِقامَهِ، وثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأَمنِ والرّاحَهِ بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ وأَرضی رَبَّهُ. (1) خِردش را زنده گردانید و نفْسش را میرانید تا پیکر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گرایید. فروغی سختْ روشن بر او تابید و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت. درها او را به آستان سلامت و سرای اقامت راندند و به آرامشی که در بدنش پدید آمده بود، پاهایش در قرارگاه ایمنی و آسایش استوار بمانْد؛ زیرا دل خود را به کار وا داشت و پروردگارش را خشنود ساخت . بر این اساس و بر مبنای آنچه در تعریف علم و حکمت حقیقی خواهد آمد، علم و حکمت و عقل، در متون اسلامی ، سه تعبیر مختلف از یک نیروی نورانیِ باطنی و سازنده در وجود انسان اند. این نیرو، از آن جهت که انسان را به تکامل

.

1- .ر . ک : ص 440 ح 647 .

ص: 184



عقل نظری و عقل عملی

مادّی و معنوی هدایت می کند، نورِ علم، و به دلیل آن که از استحکامی برخوردار است که خطاناپذیر است ، حکمت حقیقی، و به لحاظ آن که انسان را به انتخاب کردار نیک، وادار می سازد و از لغزش های فکری و عملی باز می دارد، عقل نامیده می شود. بررسی مبادی، اسباب ، آثار، آفات و موانع علم، حکمت (1) و عقل (2) به روشنی ، این مدّعا را اثبات می کند.

عقل نظری و عقل عملیدر تفسیر عقل نظری و عقل عملی، دو نظریه وجود دارد: نظریه اوّل ، این است که عقل، مبدأ ادراک است و در این مورد، تفاوتی میان عقل نظری و عقل عملی وجود ندارد؛ بلکه تفاوت ، در هدف است. اگر هدف از ادراک چیزی، شناخت بود، مبدأ ادراک آن، عقل نظری نامیده می شود، مانند شناخت حقیقت هستی؛ و اگر هدف از ادراک چیزی، عمل بود، مبدأ ادراک آن، عقل عملی نامیده می شود، مانند شناختِ نیکو بودنِ عدل و زشت بودن ظلم، پسندیده بودن صبر و ناپسند بودن جزع و ... . این نظریه به مشهورِ فلاسفه نسبت داده شده است. بر اساس این نظریه، عقل عملی، مبدأ ادراک است ، نه تحریک. نظریه دوم، این است که تفاوت میان عقل نظری و عقل عملی، جوهری

.

1- .ر . ک : ج 2 ص 481 (خاستگاه الهام) و 519 (حجاب های دانش و حکمت) و 577 (آنچه حجاب ها را می زداید) .
2- .ر . ک : ص 303 (آنچه خرد را نیرومند می سازد) و 331 (نشانه های خرد) و 451 (آسیب های خرد) و 481 (وظایف خردمند) .

ص: 185



عقل طبع و عقل تجربه

است؛ یعنی تفاوت ، در ماهیت کارکرد آنهاست. عقل نظری، مبدأ ادراک است، خواه هدف از ادراک، معرفت باشد یا عمل؛ و عقل عملی، مبدأ تحریک است و نه ادراک. به بیان دیگر ، وظیفه عقل عملی، اجرای مدرَکات عقل نظری است. نخستین کسی که این نظریه را در برابر مشهورْ اختیار کرده، ابن سینا و پس از وی، قطب الدین رازی، صاحب محاکمات و اخیرا محقّق نراقی، صاحب جامع السعادات است. (1) به نظر می رسد که نظریه نخست، به مفهوم واژه «عقل»، نزدیک تر است و صحیح تر ، آن است که عقل عملی، به مبدأ ادراک و تحریک تفسیر شود؛ زیرا شعوری که بایدها و نبایدهای اخلاقی و عملی را هدف قرار می دهد، هم مبدأ ادراک است و هم مبدأ تحریک، و این نیروی ادراکی، همان است که قبلاً وجدان اخلاقی نامیده شد و در متون اسلامی از آن به «عقل طبع» یاد شده است .

عقل طبع و عقل تجربهدر متون اسلامی به جای تقسیم عقل به نظری و عملی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد و آن، تقسیم عقل به «عقل طبع» و «عقل تجربه» یا «عقل مطبوع» و «عقل مسموع» است. امام علی علیه السلام می فرماید: العَقلُ عَقلانِ: عَقلُ الطَّبعِ و عَقلُ التَّجرِبَهِ، و کِلاهُما یُؤَدِّی المَنفَعَهَ. (2) عقل ، دو گونه است: طبیعی و تجربی، و هر دو ، سودآورند .

.

1- .جامع السعادات : ج 1 ص 75. برای توضیح بیشتر ، ر . ک : حسن و قبح عقلی، فصل ششم: عقل نظری و عقل عملی .
2- .ر . ک : ص 212 ح 22 .

ص: 186

و نیز فرموده است: رَأیتُ العَقلَ عَقلَینِ فَمَطبوعٌ و مَسموعُ، و لا یَنفَعُ مَسموعٌ إذا لَم یَکُ مَطبوعُ، کما لا یَنفَعُ الشَّمسُ و ضَوءُ العَینِ مَمنوعُ. عقل را دو گونه یافتم: / مطبوع و مسموع (1) . عقل مسموع، بدون عقل طبیعی/ سودمند نیست چنان که با فقدان نور چشم / خورشید، سودی ندارد . (2) جالب توجّه است که از ایشان همین تقسیم، درباره علم، روایت شده است: العِلمُ عِلمانِ: مَطبوعٌ و مَسموعٌ و لایَنفَعُ المَسموعُ إذا لَم یَکُنِ المَطبوعُ. (3) دانش، دو گونه است: مطبوع و مسموع. دانش مسموع، بدون دانش طبیعی، سودمند نیست . سؤال ، این است که عقل و علم مطبوع چیست و چه تفاوتی با عقل و علم مسموع دارد، و چرا اگر عقل و علم مطبوع نباشد، عقل تجربه و علم مسموع برای انسان مفید نیست؟ پاسخ ، این است که به حسب ظاهر، مقصود از عقل و علم مطبوع، معارفی هستند که خداوند متعال در طبیعت همه انسان ها نهاده تا بتوانند راه کمال را

.

1- .عقل مسموع ، یعنی آنچه با اسباب و عوامل بیرونی (چون آموزش، تربیت و...) حاصل شود. مترجم.
2- .ر . ک : ص 213 ح 23.
3- .ر . ک : ج 2 ص 262 ح 1284 .

ص: 187



فرق عاقل و عالم

بیابند و به مقصد نهایی آفرینش خود، راه یابند. قرآن کریم، از این معارف فطری به «الهام فجور و تقوا» تعبیر کرده است: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا . (1) سوگند به نفْس و آن کس که آن را درست کرد . سپس پلیدکاری و پرهیزگاری اش را به آن، الهام کرد» . عقل طبع که امروزه از آن به وجدان اخلاقی یاد می شود هم مبدأ ادراک است و هم مبدأ تحریک، و اگر بر اساس تعالیم پیامبران الهی احیا شود و رشد کند، انسان می تواند از سایر معارفی که از طریق تحصیل وتجربه می اندوزد، بهره بگیرد وبه حیات طیّبه انسانی دست یابد. اگر عقل طبع (وجدان اخلاقی) در اثر پیروی از تمایلات نفسانی و وساوس شیطانی بمیرد، هیچ معرفتی برای رساندن انسان به زندگی مطلوبش سودمند نیست. همان گونه که در کلام زیبای امیرالمؤمنین آمد، عقل طبع، نقش چشم را دارد و عقل تجربه، نقش خورشید را. برای دیدن حقایق، هم چشم سالم لازم است و هم نور خورشید، و چنان که نور خورشید نمی تواند جلوی لغزش نابینا را بگیرد، عقل تجربه هم نمی تواند مانع لغزش و انحطاط کسانی گردد که عقل طبع آنان مرده است.

فرق عاقل و عالمدر درآمد بخش چهارم خواهد آمد که واژه «علم» در نصوص اسلامی ، دو کاربرد دارد: یکی جوهر و حقیقت علم، و دیگری، پوسته وظاهر آن. در کاربرد اوّل،

.

1- .شمس : آیه 7 8 .

ص: 188



خطر علمِ بدون عقل

عقل و علم ، تلازم دارند، همان گونه که امیر مؤمنان فرموده است: العَقلُ وَ العِلمُ مَقرونانِ فی قَرنٍ لا یَفتَرِقانِ ولایَتَبایَنانِ . (1) خرد و دانش همراه اند ؛ نه از یکدیگر جدا می شوند و نه با یکدیگر ستیز می کنند . بر این مبنا فرقی میان عالم و عاقل نیست. عاقل، عالم است و عالم، عاقل. خداوند نیز فرموده است : «وَ تِلْکَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَلِمُونَ . (2) واین مَثَل ها را برای مردم می زنیم؛ و[لی] جز دانشوران، آنها را در نمی یابند» . امّا در کاربرد دوم، عاقل و عالم ، متفاوت اند و علم، به عقل نیازمند است؛ چرا که ممکن است کسی عالم باشد، ولی عاقل نباشد. اگر علمْ همراه عقل شد، برای عالِم و عالَم سودمند است، و اگر از عقل جدا شد، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیانبار و خطرناک است.

خطر علمِ بدون عقلبه فرموده امام علی علیه السلام : العَقلُ لَم یَجنِ عَلی صاحِبِهِ قَطُّ وَالعِلمُ مِن غَیرِ عَقلٍ یَجنی عَلی صاحِبِهِ. (3) خرد، هرگز، بر صاحبش جنایت نمی ورزد؛ امّا دانشِ بدون خرد ، بر صاحب خویش جفا می کند . در جهان امروز، علمْ رشد کرده؛ ولی عقلْ کاهش یافته است. جامعه کنونی،

.

1- .ر . ک : ص 344 ح 315.
2- .عنکبوت : آیه 43 .
3- .ر . ک : ص 244 ح 105 .

ص: 189

مصداق این فرمایش آن امامِ بزرگ است که: مَن زادَ عِلمُهُ عَلی عَقلِهِ کانَ وَبالاً عَلَیهِ . (1) هر که دانش وی بر خردش افزون شود ، دانش، باری بر او خواهد بود . و نیز مصداق این شعر است: إذا کُنتَ ذا عِلمٍ وَ لَم تَکُ عاقِلاً فَأنتَ کَذی نَعلٍ وَلَیسَ لَهُ رِجلُ (2) اگر دانشورِ بدون خردی به سان کسی هستی که کفش دارد، ولی پا ندارد . امروز ، علم در اثر جدا شدن از عقل، به جای آن که عامل آرامش ، آسایش ، رشد و تکامل مادّی و معنوی جامعه بشر باشد، موجب ناامنی ، اضطراب ، فساد و انحطاط مادّی و معنوی انسان ها گردیده است؛ چرا که در جهان امروز، علم به صورت ابزاری برای رسیدن به مطامع سیاسی و اقتصادی و لذایذ مادّیِ جمعی رفاه طلب و مستکبر و بی عقل در آمده که با استفاده از این ابزار کارآمد ، بیش از هر زمان دیگر ، توده های مردم را به انحراف و استضعاف می کشند. تا زمانی که علم در کنار عقل قرار نگیرد و عقل به موازات علم، رشد نکند، جامعه بشر روی آرامش و آسایش را نخواهد دید و به گفته امام علی علیه السلام: أفضلُ ما مَنَّ اللّهُ سُبحانَهُ بِهِ عَلی عِبادِهِ عِلمٌ و عَقلٌ، و مُلکٌ و عَدلٌ . (3) برترین بخشش خداوند بر بندگانش ، دانش و خرد است و حکمرانی و عدالت پیشگی .

.

1- .ر . ک : ص 244 ح 107 .
2- .ر . ک : ص 246 ح 111 .
3- .ر . ک : ص 244 ح 108 .

ص: 190

بنا بر این، علم در جهان امروز، بیش از هر وقت دیگر، نیازمند عقل است و بخش یکم از کتاب حاضر، بیش از هر زمان دیگر، کاربرد فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی دارد .

.


ص: 191

. .


ص: 192

الفصل الأوّل: معرفه العقل1 / 1حَقیقَهُ العَقلِ8456.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :العَقلُ نورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلإِنسانِ ، وجَعَلَهُ یُضیءُ عَلَی القَلبِ لِیَعرِفَ بِهِ الفَرقَ بَینَ المُشاهَداتِ مِنَ المُغَیَّباتِ. (1)8455.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :العَقلُ نورٌ فِی القَلبِ، یُفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحَقِّ والباطِلِ. (2)8454.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در مُژده دادن به یاران خویش ) عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ العَقلِ فِی القَلبِ کَمَثَلِ السِّراجِ فی وَسَطِ البَیتِ. (3)8457.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ : الرّوحُ حَیاهُ البَدَنِ ، وَالعَقلُ حَیاهُ الرّوحِ. (4)8456.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ تَعالَی العَقلَ مِن أربَعَهِ أشیاءَ : مِنَ العِلمِ ، وَالقُدرَهِ ، وَالنّورِ ، والمَشیئَهِ بِالأَمرِ ، فَجَعَلَهُ قائِمًا بِالعِلمِ دائِمًا فِی المَلَکوتِ. (5) .

1- .عوالی اللآلی : ج 1 ص 248 ح 4 .
2- .إرشاد القلوب : ص 198 ؛ ربیع الأبرار : ج 3 ص 137 .
3- .علل الشرائع : ص 98 ح 1 عن عمر بن علی عن أبیه الإمام علی علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 99 ح 14 .
4- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 278 ح 204 .
5- .الاختصاص : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 98 ح 12 .

ص: 193



فصل یکم : شناخت خرد

1 / 1 حقیقت خرد

فصل یکم : شناخت خرد1 / 1حقیقت خرد8452.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در سخنرانی خویش در آخرین جمعه ماه شعبان ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد ، نوری است که خداوند، آن را برای انسان آفرید و وسیله روشنی بخشی دل قرار داد تا بِدان ، تفاوت دیدنی ها را از نادیدنی ها باز شناسد .8451.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد ، نوری است در دل که بدان ، حق را از باطل جدا می کند.8450.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد در دل ، مانند چراغ در میان خانه است .8449.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان : جان ، حیات تن ، و خرد، حیات جان است .8448.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند ، خرد را از چهار چیز آفرید : دانش ، قدرت ، نور و اراده کار . پس ، خرد را متّکی بر دانش و جاودانه در ملکوت ، قرار داد .

.


ص: 194

8453.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :قِوامُ الإِنسانِ وبَقاؤُهُ بِأَربَعَهٍ : بِالنّارِ ، وَالنّورِ ، وَالرّیحِ ، وَالماءِ . فَبِالنّارِ یَأکُلُ ویَشرَبُ ، وبِالنّورِ یُبصِرُ ویَعقِلُ . . . ولَولا أنَّ النّورَ فی بَصَرِهِ لَما أبصَرَ ولا عَقَلَ . (1)8452.عنه صلی الله علیه و آله ( مِن خُطبَتِهِ فی آخِرِ جُمُعَهٍ مِن شَعبانَ ) الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ ضَوءَ الرّوحِ العَقلُ. (2)راجع : ص 178 (منشأ المعارف الإنسانیه کلِّها) و 320 ح 293 294 ، ج 2 ص 218 (حقیقه العلم) ص 228 (حقیقه العلم) .

1 / 2خَلقُ العَقلِ وَالجَهلِالکتاب«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» . (3)

«وَ لاَ اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ» . (4)

«وَ مَا اُبَرِّئُ نَفْسِی إنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهُ بِالسُّوءِ إلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . (5)

الحدیث8447.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ فی سابِقِ

عِلمِهِ الَّذی لَم یَطَّلِع عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ ولا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ. (6) .

1- .الخصال : ص 227 ح 62 عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 61 ص 293 ح 3 .
2- .تحف العقول : ص 396 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 153 .
3- .الشمس : 7 و 8 .
4- .القیامه : 2 .
5- .یوسف : 53 .
6- .معانی الأخبار : ص 313 ح 1 ، الخصال : ص 427 ح 4 کلاهما عن یزید الکحّال عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، الأمالی للطوسی : ص 542 ح 1164 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، مشکاه الأنوار : ص438 ح 1470 ، روضه الواعظین : ص 7 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 107 ح 3 .

ص: 195



1 / 2 آفرینش خرد و نادانی

اشاره

8446.فضائل الأوقات عن أنس :امام صادق علیه السلام :بنیاد و بقای انسان به چهار چیز است : آتش ، نور ، باد و آب ؛ با آتش می خورد و می آشامد ، با نور می بیند و تعقّل می کند . . . ؛ و اگر در چشم آدمی نور نبود ، توان دیدن و خردورزی نداشت .8431.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام کاظم علیه السلام :خرد ، روشنایی جان است .ر . ک : ص 178 (منشأ تمام معارف انسانی) و 321 ح 293 294 ، ج 2 ص 250 (حقیقت دانش) و 261 (حقیقت دانش) .

1 / 2آفرینش خرد و نادانیقرآن«سوگند به نفْس و آن کس که آن را درست کرد ، سپس پلیدی و پرهیزگاری اش را به آن الهام نمود» .

«و سوگند به وجدان بیدار و ملامتگر (نفْس لوّامه) [ که رستاخیز، حق است]» .

«و من ، نفْس خود را تبرئه نمی کنم ؛ چرا که نفْس ، قطعا به بدی امر می کند ، مگر کسی را که خدا به او رحم کند ؛ زیرا پروردگار من ، آمرزنده مهربان است» .

حدیث8435.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، خرد را از نورِ ذخیره شده و پنهان در دانش

پیشین خود ، آفرید ؛ دانشی که هیچ پیامبرِ فرستاده شده و فرشته مقرّبی بر آن آگاهی نیافت .

.


ص: 196

8436.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالَی العَقلُ. (1)8437.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله فی حَدیثِ خَلقِ العَقلِ : ... ثُمَّ خَلَقَ العَقلَ فَاستَنطَقَهُ فَأَجابَهُ ، فَقالَ : وعِزَّتی وجَلالی ما خَلَقتُ خَلقًا هُوَ أحَبُّ إلَیَّ مِنکَ ، [بِکَ] (2) آخُذُ، وبِکَ اُعطی ، وعِزَّتی لاَُکَمِّلَنَّکَ فیمَن أحبَبتُ ، ولَأَنقُصَنَّکَ فیمَن أبغَضتُ. (3)8438.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل رَکَّبَ فِی المَلائِکَهِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ ، ورَکَّبَ فِی البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ ، ورَکَّبَ فی بَنی آدَمَ کِلَیهِما ، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَیرٌ مِنَ المَلائِکَهِ ، ومَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ. (4)8439.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ العَقلَ وهُوَ أوَّلُ خَلقٍ مِنَ الرّوحانِیّینَ عَن یَمینِ العَرشِ مِن نورِهِ ، فَقالَ لَهُ : أدبِر فَأَدبَرَ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : أقبِل فَأَقبَلَ ، فَقالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : خَلَقتُکَ خَلقًا عَظیمًا وکَرَّمتُکَ عَلی جَمیعِ خَلقی .

ثُمَّ خَلَقَ الجَهلَ مِنَ البَحرِ الاُجاجِ ظُلمانِیًّا فَقالَ لَهُ : أدبِر فَأَدبَرَ ؛ ثُمَّ قالَ لَهُ : أقبِل فَلَم یُقبِل ، فَقالَ لَهُ : اِستَکبَرتَ ، فَلَعَنَهُ. (5) .

1- .حلیه الأولیاء: ج 7 ص 318 عن عائشه ؛ عوالی اللآلی: ج 4 ص 99 ح 141 ، المحجّه البیضاء: ج 5 ص 7 ، سعد السعود: ص 202 وفیه «وکان المسلمون قد رووا : ... » ، بحار الأنوار: ج 1 ص 97 ح 8.
2- .مابین المعقوفین سقط من المصدر ، وهو ممّا یقتضیه السیاق .
3- .مسند زید : ص 409 عن زید عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام وراجع نوادر الاُصول : ج 2 ص 60 .
4- .علل الشرائع : ص 4 ح 1، مشکاه الأنوار: ص 439 ح 1474 عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج 60 ص 299 ح 5 .
5- .الکافی : ج 1 ص 21 ح 14 ، الخصال: ص 589 ح 13 ، علل الشرائع : ص 114 ح 10 ، المحاسن : ج 1 ص 311 ح 620، مشکاه الأنوار : ص 441 ح 1485 ولیس فیه «من البحر الاُجاج ظلمانیًّا» وکلّها عن سماعه بن مهران، بحار الأنوار : ج 1 ص 109 ح 7 .

ص: 197

8440.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد ، نخستین آفریده خداوند سبحان است .8441.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، خرد را آفرید . سپس او را به سخن آورد و او پاسخ داد . آن گاه خداوند [ به خرد ]فرمود : «سوگند به عزّت و جلالم که آفریده ای دوست داشتنی تر از تو نیافریدم ؛ به وسیله تو می گیرم و به وسیله تو می بخشم . به جلالم سوگند که تو را در هر که دوست بدارم، کامل می سازم و در هر کس که مبغوض بدارم ، ناقص می گذارم».8442.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خداوند عز و جل در نهاد فرشتگان ، خردی بدون شهوت ، قرار داد و در چارپایان ، شهوتی بدون خرد آفرید ؛ امّا در آدمیان ، خرد و شهوت را به هم در آمیخت . پس ، هر آن کس که خردش بر شهوتش پیروز گردد ، از فرشتگان، برتر است و هر آن کس که شهوتش بر خردش غالب گردد ، از چارپایان ، پست تر است .8443.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام : خداوند، خرد را که نخستین آفریده روحانیِ او در سَمت راست عرش است امام صادق علیه السلام : خداوند، خرد را از نور خود آفرید . آن گاه بدو گفت : «پشت کن» . او نیز پشت کرد . پس فرمود : «روی آور» . خرد ، روی آورد . پس از آن ، خداوند متعال فرمود : «تو را بزرگ آفریدم و بر تمام آفریده هایم ارجمند داشتم» .

پس از آن، جهل (نادانی) را از دریای شور و تاریک ، خلق کرد و بدان فرمود : «پشت کن» . او نیز پشت کرد . پس فرمود : «روی آور» . او رو نیاورد . پس به جهل فرمود : «گردنکشی کردی» . آن گاه او را لعنت کرد . 1 .


ص: 198

8437.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» : بَیَّنَ لَها ما تَأتی وما تَترُکُ. (1)8438.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا» : خَلَقَها وصَوَّرَها ، وقَولُهُ : «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» أی عَرَّفَها وألهَمَها ، ثُمَّ خَیَّرَها فَاختارَت. (2)راجع: ص 330 ح 311 .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 163 ح 3 ، التوحید : ص 411 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 430 ح 993 کلّها عن حمزه بن الطیّار ، الاعتقادات : ص 36 ، مجمع البیان : ج 10 ص 755 عن زراره وحمران ومحمّد بن مسلم عن الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 196 ح 3.
2- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 424 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 24 ص 70 ح 4 .

ص: 199

8440.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «سپس پلیدی و پرهیزگاری اش را به آن الهام نمود» : [خداوند ]برای خرد روشن ساخت که چه کاری انجام دهد و چه چیزی را ترک نماید.8441.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «سوگند به نفْس و آن کس که آن را درست کرد» : «[ خداوند،] نفْس آدمی را آفرید و صورت داد» .

امام علیه السلام در تفسیر آیه «سپس پلیدی و پرهیزگاری اش را به آن الهام نمود» فرمود : «[خداوند،] به نفْس [ ، خوبی ها و بدی ها را ]شناساند و الهام کرد . آن گاه مخیّرش کرد و او برگزید» .ر . ک : ص 331 ح 311 .

.



چشم اندازی بر آفرینش خرد و نادانی

1 . آفرینش خرد
الف نخستین آفریده

چشم اندازی بر آفرینش خرد و نادانیآفرینش خرد و نادانی ، چگونگی ترکیب این دو عنصر متضاد و فلسفه ترکیب آنها در انسان، از اصلی ترین مسائل انسان شناسی اسلامی و مهم ترین مبانی تربیتی در این آیین الهی است و اینک، با الهام از احادیث این باب، توضیحات کوتاهی درباره این مسائل ، ارائه می شود :

1 . آفرینش خرددر پرتو احادیثی که ذکر شد ، می توان گفت که مقصود از آفرینش خرد، آفرینش شعور مرموزی است که حقیقت آن را تنها خدا می داند و بس . از این رو نمی توان انتظار داشت که تحقیقات علمی، بتواند کُنه نیروی خرد را کشف کند؛ لیکن از طریق ویژگی ها و علائم ، می توان این پدیده را تعریف کرد . مهم ترینِ این ویژگی ها، عبارت اند از :

الف نخستین آفریدهاین ویژگی که در چند حدیث (1) مورد توجّه قرار گرفته ، ممکن است اشاره به این

.

1- .ر . ک : ص 197 ح 9 و 12 و 331 ح 311 .

ص: 202



ب آفرینش از نور

ج حق گرایی

2 . آفرینش نادانی
اشاره

نکته باشد که هویت واقعی انسان، چیزی جز خرد نیست؛ نکته ای که در احادیث دیگر نیز بدان تصریح شده است . (1) طبق این احادیث ، اصل و اساس انسان در آفرینش ، خرد است و دیگر چیزها به دنبال خرد برای او آفریده شده است .

ب آفرینش از نوراین تعبیر ، اشاره به این دارد که کار اصلی خرد ، روشنگری ، (2) واقع نمایی، آینده نگری و قرار دادن انسان در مسیر عقاید ، اخلاق و اعمال شایسته (3) و در یک جمله ، رساندن به کمال است .

ج حق گرایینیروی خرد ، تسلیمِ محضِ حق است و اگر تنها باشد و با نادانی آمیخته نگردد ، از حق تبعیت می کند و چیزی جز حق را نمی پذیرد : ... فَقالَ لَهُ : أدبِر ، فَأَدبَرَ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : أقبِل ، فَأَقبَلَ . (4) ... [خداوند] بدو (خرد) فرمود : «پشت کن» . او نیز پشت کرد . سپس فرمود: «روی آور» . پس روی آورد .

2 . آفرینش نادانیدر نگاه ابتدایی ، به نظر می رسد که آفرینش نادانی، بی معناست؛ چرا که نادانی، عدم علم است و عدم آفرینش ندارد . بنا بر این، باید احادیثی را که دلالت بر

.

1- .ر . ک : ص 223 (ارزش خرد) .
2- .ر . ک : ص 193 (حقیقت خرد) و 331 (نشانه های خرد) .
3- .ر . ک : ص 331 (نشانه های خرد) .
4- .ر . ک : ص 196 ح 12 .

ص: 203



الف پس از خرد آفریده شد

ب آفرینش از تیرگی و تاریکی

ج باطل گرایی

آفرینش نادانی دارند، توجیه کرد ؛ لیکن با تأمّل در این احادیث ، معلوم می شود که مقصود از آفرینش نادانی، آفرینش شعور مرموزی در مقابل خرد است که به لحاظ آن که انسان را به کارهای ناشایست دعوت می کند ، «جهل» و «حمق»، و به لحاظ آن که او را به زشتی ها وا می دارد ، «نفْس أمّاره به سوء» و نیز به لحاظ آن که کارهای زشت را لذیذ و دل پذیر جلوه می دهد ، «شهوت» (1) نامیده می شود . نادانی، ویژگی هایی بدین شرح دارد :

الف پس از خرد آفریده شداین ویژگی، اشاره به آن دارد که وجود «نادانی»، یک وجود تبعی است و به دنبال آفرینش خرد، با فلسفه و حکمت خاصّ خود ، در وجود انسان قرار داده شده است.

ب آفرینش از تیرگی و تاریکیدر مقابل نیروی خرد که از نور آفریده شده، نیروی نادانی، از تیرگی و تاریکی آفریده شده است و این ، اشاره بدان است که مقتضای نیروی نادانی، ندیدن حقایق، گرایش به باورهای موهوم و اخلاق و اعمال ناشایست و در یک جمله، گم راهی است (2) و ثمری جز تلخی و ناکامی ندارد .

ج باطل گراییبر خلاف خرد، نیروی نادانی، تسلیم محض باطل است و اگر تنها باشد ، هیچ گاه

.

1- .ر . ک : ص 197 ح 11 .
2- .ر . ک : ج 2 ص 19 (لغزش) .

ص: 204



3 . ترکیب خرد و نادانی
4 . حکمت ترکیب خرد و نادانی
از حق تبعیت نمی کند . فَقالَ لَهُ: «أدبِر» فَأدبَرَ، ثُمَّ قالَ لَهُ: «أقبِل» فَلَم یُقبِل. (1) پس [ خداوند] بدو (نادانی) فرمود : «پشت کن» . او نیز پشت کرد. سپس بدو فرمود: «روی آور». پس رو نیاورد .

3 . ترکیب خرد و نادانییکی از مهم ترین نکاتی که درباره آفرینش خرد و نادانی، قابل تأمّل است ، مسئله ترکیب این دو عنصر در وجود انسان است . امام علی علیه السلامدر شرح این ترکیب می فرماید : إنَّ اللّهَ عزّوجلّ رَکَّبَ فِی المَلائِکَهِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ ، ورَکَّبَ فِی البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ ، ورَکَّبَ فی بَنی آدَمَ کِلَیهِما . (2) خداوند، در نهاد فرشتگان، خردی بدون شهوت قرار داد و در چارپایان، شهوتی بدون خرد آفرید؛امّا در آدمیان، خرد و شهوت را به هم در آمیخت. عنصر «نادانی» در این سخن، شهوت نامیده شده است . فرشتگان، فقط از عنصر خرد برخوردارند و چارپایان، فقط از عنصر شهوت. فرشته، خرد محض است و چارپا، نادانی محض ؛ ولی انسان ، ترکیبی است از خرد و نادانی ، یا خرد و شهوت ، یا خرد و نفْس امّاره .

4 . حکمت ترکیب خرد و نادانیمهم ترین مسئله در مورد آفرینش خرد و نادانی ، حکمت ترکیب این دو عنصر

.

1- .ر . ک : ص 196 ح 12 .
2- .ر . ک : ص 196 ح 11 .

ص: 205

متضاد است : چرا خداوند حکیم، به انسان، نفْس امّاره داد؟ چرا به او شهوت داد تا به جاهلیّت گرایش پیدا کند؟ چرا به انسان، مانند فرشته، خرد بدون شهوت داده نشد تا هرگز بر گِرد زشتی ها نگردد؟ پاسخ ، این است که: خداوند حکیم می خواست موجودی بیافریند که بتواند انتخاب کند . حکمت و رمز ترکیب خرد و نادانی در انسان، آفرینش موجودی آزاد و انتخابگر است . فرشتگان چون شهوت ندارند ، صدور اعمال ناشایست از آنها غیر ممکن است. (1) از این رو نمی توانند جز راهی را که خرد می گوید ، انتخاب کنند. چارپایان نیز چون خرد ندارند، نمی توانند جز راهی را که شهوتْ آنها را بدان می خواند ، انتخاب کنند ؛ امّا انسان، چون آمیخته ای از خرد و شهوت است ، آزاد است و می تواند انتخاب کند . همین آزادی و قدرت انتخاب ، موجب برتری خمیرمایه انسان بر سایر پدیده هاست، و شاید همین امر، موجب شد که آفریدگار متعال ، هنگام آفرینشِ انسان، به خود تبریک بگوید. (2) از این رو ، روایت شده که: ما مِن شَیءٍ أکرَم عَلَی اللّهِ مِنِ ابنِ آدَمَ. قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ! ولاَ المَلائِکَهُ؟ قالَ: المَلائِکَهُ مَجبورونَ بِمَنزِلَهِ الشَّمسِ وَالقَمَرِ . (3)

.

1- .. تحریم : آیه 6 : «لاَّ یَعْصُونَ اللَّهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ؛ از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند، انجام می دهند» .
2- .مؤمنون : آیه 12 14 : «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن سُلَلَهٍ مِّن طِینٍ... فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِینَ ؛ و به یقین ایشان را از عصاره ای از گل آفریدیم .. . آفرین باد بر خدا که بهترینِ آفرینندگان است» .
3- .شعب الإیمان : ج 1 ص 153 و 174، تاریخ بغداد : ج 4 ص 45 ش 1652، الفردوس : ج 4 ص 105 ش6231 ، کنز العمّال : ج 12 ص 192 ش 34621 .

ص: 206

[پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :] «هیچ چیزی نزد خداوند ، گرامی تر از فرزند آدم نیست» . گفته شد : حتّی فرشتگان ؟ فرمود : «فرشتگان مانند ماه و خورشید ، مجبورند» . البته این فضیلتِ بالقوّه، هنگامی فعلیت می یابد که انسان از این آزادی در جهت تکامل اختیاری خود، بهره برداری نماید؛ امّا اگر از آزادی ، سوء استفاده کند و در رویاروییِ خرد و شهوت ، خردْ مغلوب گردد ، نعمت آزادی ، به نقمت تبدیل می گردد . از این رو، امام علیه السلامدر ادامه سخنی که در تبیین ترکیب خرد و نادانی از ایشان نقل کردیم ، می فرماید : فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوتَهُ هُوَ خَیرٌ مِنَ المَلائِکَهِ ، ومَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِن البَهائِمِ. (1) هر آن که خردش بر شهوتش پیروز گردد ، از فرشتگان ، برتر است و هر آن که شهوتش بر خردش غالب گردد، از چارپایان پست تر است .

.

1- .ر . ک : ص 196 ح 11 .

ص: 207

. .


ص: 208

1 / 3مَوضِعُ العَقلِ8524.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ العَقلَ فِی القَلبِ. (1)8525.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :القَلبُ وهُوَ أمیرُ الجَوارِحِ الَّذی بِهِ تَعقِلُ وتَفهَمُ وتَصدُرُ عَن أمرِهِ ورَأیِهِ. (2)8526.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( لِاُسامَهَ بنِ زَیدٍ ) الإمام الصادق علیه السلام :العَقلُ مَسکَنُهُ فِی القَلبِ. (3)8527.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام مِن کِتابِهِ الَّذی کَتَبَهُ إلَی المُفَضَّلِ یَذکُرُ فیهِ مُناظَرَهً لَهُ مَعَ طَبیبٍ هِندِیٍّ : ثُمَّ قالَ [الطَّبیبُ] : أخبِرنی بِمَ تَحتَجُّ فی مَعرِفَهِ رَبِّکَ الَّذی تَصِفُ قُدرَتَهُ ورُبوبِیَّتَهُ ، وإنَّما یَعرِفُ القَلبُ الأَشیاءَ کُلَّها بِالدَّلالاتِ الخَمسِ الَّتی وَصَفتُ لَکَ ؟

قُلتُ : بِالعَقلِ الَّذی فی قَلبی ، وَالدَّلیلِ الَّذی أحتَجُّ بِهِ فی مَعرِفَتِهِ. (4)8528.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ ، ألا تَری أنَّ الرَّجُلَ إذا کانَ قَلیلَ العَقلِ قیلَ لَهُ: ما أخَفَّ دِماغَکَ ؟ ! (5)8529.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدرّ المنثور عن ابن عبّاس :أوحَی اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی إلی داوُدَ علیه السلام : . . . اُنظُر إلَی ابنِکَ فَاسأَلهُ عَن أربَعَ عَشرَهَ کَلِمَهً ، فَإِن أخبَرَکَ فَوَرِّثهُ العِلمَ وَالنُّبُوَّهَ . . . فَقالَ داوُدُ

لِسُلَیمانَ علیه السلام : أخبِرنی یا بُنَیَّ أینَ مَوضِعُ العَقلِ مِنکَ ؟ قالَ : الدِّماغُ.... (6) .

1- .الأدب المفرد : ص 166 ح 547 عن عیاض بن خلیفه ، شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 256 ح 10 ، کنز العمّال : ج 16 ص 268 ح 44393 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 627 ح 3215.
3- .الکافی: ج 8 ص 190 ح 218 ، علل الشرائع: ص 107 ح 3 کلاهما عن أبی جمیله عمّن ذکره عن الإمام الباقر علیه السلام .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 153 عن المفضّل بن عمر .
5- .تفسیر القمّی: ج 2 ص 239 عن أبی خالد القمّاط، تحف العقول : ص 371 وفیه صدره فقط ، بحار الأنوار : ج 14 ص 140 ح 9 .
6- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 176 ؛ بحار الأنوار : ج 61 ص 331 ح 32 .

ص: 209



1 / 3 جایگاه خرد

1 / 3شناخت خردجایگاه خرد8526.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به اُسامه بن زید ) امام علی علیه السلام :خرد ، در قلب ، جای دارد .8527.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :قلب ، فرمان روای اعضاست که بدان می سنجند و می فهمند و با رأی و دستور قلب به حرکت در می آیند .8528.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد ، قلب است .8529.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام در نامه ای که برای مفضّل نوشت و در آن از گفتگویش با پزشک هندی یاد کرد : آن گاه پزشک گفت : به من بگو چگونه بر شناخت پروردگاری که او را به توانایی و ربوبیّت وصف می کنی ، استدلال می کنی، حال آن که قلب، همه چیز را با حواس پنجگانه که شرح دادم، باز می شناسد ؟

گفتم : [ شناخت خداوند،] با خردی است که در قلب من جای دارد و با برهانی که در شناخت خداوند، بدان استدلال می کنم .8530.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد ، مغز است . آیا نمی بینی به انسان کم خرد می گویند : چه قدر سبک مغزی؟8531.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدرّ المنثور به نقل از ابن عبّاس : خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرستاد : «... به فرزندت بنگر و از چهارده چیز از او پرسش کن . اگر پاسخ گفت، دانش و نبوّت را برایش به ارث گذار» ... .

آن گاه ، داوود علیه السلام به سلیمان علیه السلام گفت: فرزندم! به من بگو جایگاه عقل تو در کجاست؟

سلیمان گفت : در مغز ... .

.


ص: 210

8532.عنه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع عن وهب بن منبِّه :أنَّهُ وُجِدَ فِی التَّوراهِ صِفَهُ خَلقِ آدَمَ علیه السلام : ... وجُعِلَ عَقلُهُ فی دِماغِهِ. (1)تعلیق:وکما یلاحظ فإنّ قسمًا من أحادیث هذا الباب اعتبرت «القلب» کمرکز للعقل والإدراک، فی حین صرّح قسم آخر منها بأنّ «الدماغ» هو موضع الإدراکات . فهل هنالک ثمّه تعارض بین هاتین المجموعتین من الروایات ؟ أم أنّ لإدراکات الإنسان مرکزین ، وأنّ «القلب» و «الدماغ» مرکزان للمعرفه ویقعان فی عرض بعضهما ؟ أم یتعامدان مع بعضهما طولیًا ؟ والجواب : هو أنّ هاتین المجموعتین من الروایات لا تعارض بینهما ، وإنّما تکمن المفارقه فی أنّ کلمه القلب استخدمت فی النصوص الإسلامیه علی أربعه معانٍ ، هی : 1 مضخّه للدم 2 العقل 3 مرکز للمعرفه الشهودیّه 4 الروح. (2) والقلب بالمعنی الرابع هو المبدأ الأساسی لجمیع إدراکات الإنسان (3) ، والروایات التی اعتبرت القلب مسکنًا للعقل تشیر إلی هذا المعنی . وفی مثل هذه الحاله یقع «الدماغ» کما هو الحال بالنسبه للحواس الخمس فی طول القلب لا فی عرضه ، فاستنادًا إلی هذه الرؤیه یمکن القول إنّ موضع العقل هو الدماغ ؛ لأنّ إدراکات الإنسان تنتقل إلی الروح عن طریق الدماغ ، ویصح القول بأنّ مسکن العقل هو القلب ؛ لأنّ القلب إذا کان بمعنی الروح یصبح مبدأ لجمیع الإدراکات الحسیّه والعقلیّه والمعارف الشهودیّه .

.

1- .علل الشرائع : ص 110 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 61 ص 287 ح 1 .
2- .راجع : البقره : 225 و 283 ، ق : 33 ، الشعراء : 89 .
3- .راجع : ج 2 ص 436 «المبدأ الأصلی لجمیع الإدراکات» .

ص: 211

8535.عنه صلی الله علیه و آله :علل الشرائع به نقل از وهب بن منبه : درباره چگونگی آفرینش آدم علیه السلامدر تورات چنین آمده است : «... و خرد او در مغزش گذاشته شد» .توضیحچنان که ملاحظه گردید، در پاره ای احادیث ، «قلب (دل)» ، جایگاه عقل و ادراک معرّفی شده، در حالی که در پاره ای دیگر ، «دِماغ (مغز)»، جایگاه ادراک دانسته شده است . آیا این دو دسته احادیث ، با یکدیگر تعارض دارند یا ادراکات انسانی ، دو جایگاه دارند و «قلب» و «دماغ»، دو مرکز شناخت و در عرض یکدیگرند و یا این که دو مرکزند و در طول یکدیگر واقع شده اند؟ پاسخ این است که در این احادیث، تعارضی نیست و حلّ مسئله ، در این نکته نهفته است که واژه «قلب»، در متون اسلامی به چهار معنا به کار رفته است : 1 . تصفیه کننده خون ، 2 . خرد ، 3 . جایگاه شناخت شهودی ، 4 . روح . قلب به معنای چهارم، منشأ اصلی تمام ادراکات انسانی است و احادیثی که قلب را جایگاه خرد می دانند، به این معنا اشاره دارند. در این صورت، مغز که به حواس پنجگانه مربوط است در طول قلب قرار دارد، نه در عرض آن . بر این پایه ، هم می توان گفت که جایگاه خرد، دماغ است؛ زیرا ادراکات انسانی، از طریق مغز به روح منتقل می گردند ، و هم می توان گفت که جایگاه خرد، قلب است؛ زیرا هنگامی که قلب به معنای روح باشد ، مبدأ تمام ادراکات حسی، عقلی و شهودی است .

.


ص: 212

1 / 4أنواعُ العَقلِ8534.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :العَقلُ عَقلانِ : عَقلُ الطَّبعِ وعَقلُ التَّجرِبَهِ ، وکِلاهُما یُؤَدِّی المَنفَعَهَ. (1)8535.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام : رَأیتُ العَقلَ عَقلَینِ

فَمَطبوعٌ ومَسموعُ ولا یَنفَعُ مَسموعٌ

إذا لَم یَکُ مَطبوعُ کَما لا یَنفَعُ الشَّمسُ

وضَوءُ العَینِ مَمنوعُ (2)راجع : ص 185 (عقل الطبع وعقل التجربه) و 222 (هدیّه من اللّه ) .

1 / 5زِیادَهُ العَقلِ ونُقصانُهُ فی أدوارِ الحَیاهِ8539.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ ، إذا شابَ الجاهِلُ شَبَّ جَهلُهُ. (3)8540.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لا یَزالُ العَقلُ وَالحُمقُ یَتَغالَبانِ عَلَی الرَّجُلِ إلی ثَمانِیَ عَشرَهَ سَنَهً ، فَإِذا بَلَغَها غَلَبَ عَلَیهِ أکثَرُهُما فیهِ. (4) .

1- .مطالب السؤول : ص 49 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 6 ح 58 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 577 ح 327 ، إحیاء علوم الدین: ج 3 ص 28 ، أدب الدنیا والدین : ص 29 .
3- .غرر الحکم : ح 4169 و 4170 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 131 ح 2955 .
4- .کنز الفوائد : ج 1 ص 200 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 140 عن الإمام الجواد علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 96 ح 39 .

ص: 213



1 / 4 انواع خرد

1 / 5 فزونی و کاستی خرد در دوران زندگی

اشاره
1 / 4انواع خرد8543.کنز العمّال عن خالد بن الولید :امام علی علیه السلام :خرد ، دو گونه است : فطری و اکتسابی، و هر دو، منفعت می رسانند .8536.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خرد را دو گونه یافتم/

سرشتی و شنیدنی [ اکتسابی] .خرد اکتسابی سودمند نیست/

بدون خرد فطریْهمان گونه که نور خورشید/

بی فروغ چشم ، سودی نمی بخشد .ر . ک : ص 185 (عقل طبع و عقل تجربه) و223 (ارمغان خدایی).

1 / 5فزونی و کاستی خرد در دوران زندگی8540.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :چون خردمند ، پیر شود ، خردش جوان می گردد ، و چون نادان پیر گردد ، نادانی اش جوان می شود .8541.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خرد و نادانی تا هجده سالگی برای چیرگی بر آدمی ، در نبردند . چون به هجده سالگی رسید ، هر یک از آن دو در او افزون بود ، بر او چیره می شود .

.


ص: 214

8542.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :یَثَّغِرُ (1) الصَّبِیُّ لِسَبعٍ ، ویُؤمَرُ بِالصَّلاهِ لِتِسعٍ ، ویُفَرَّقُ بَینَهُم فِی المَضاجِعِ لِعَشرٍ ، ویَحتَلِمُ لِأَربَعَ عَشرَهَ ، ویَنتَهی طولُهُ لاِءِحدی وعِشرینَ سَنَهً، ویَنتَهی عَقلُهُ لِثَمانٍ وعِشرینَ إلاَّ التَّجارِبَ. (2)8543.کنز العمّال ( به نقل از خالد بن ولید ) عنه علیه السلام :إنَّ الغُلامَ إنَّما یَثَّغِرُ فی سَبعِ سِنینَ ، ویَحتَلِمُ فی أربَعَ عَشرَهَ سَنَهً ، ویُستَکمَلُ طولُهُ فی أربَعٍ وعِشرینَ سَنَهً ، ویُستَکمَلُ عَقلُهُ فی ثَمانٍ وعِشرینَ سَنَهً ، فَما کانَ بَعدَ ذلِکَ فَإِنَّما هُوَ بِالتَّجارِبِ. (3)8544.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :یُرَبَّی الصَّبِیُّ سَبعًا، ویُؤَدَّبُ سَبعًا، ویُستَخدَمُ سَبعًا، ومُنتَهی طولِهِ فی ثَلاثٍ وعِشرینَ سَنَهً ... ، وعَقلِهِ فی خَمسٍ وثَلاثینَ سَنَهً ، وما کانَ بَعدَ ذلِکَ فَبِالتَّجارِبِ. (4)8545.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ إذا کَبِرَ ذَهَبَ شَرُّ شَطرَیهِ وبَقِیَ خَیرُهُما ؛ ثَبَتَ عَقلُهُ ، وَاستَحکَمَ رَأیُهُ ، وقَلَّ جَهلُهُ. (5)8546.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :یَزیدُ عَقلُ الرَّجُلِ بَعدَ الأَربَعینَ إلی خَمسینَ وسِتّینَ ، ثُمَّ یَنقُصُ عَقلُهُ بَعدَ ذلِکَ. (6)راجع : ص 302 (ما یقوّی العقل) .

.

1- .الاثِّغار : سقوط سنّ الصبی ونباتها (النهایه : ج 1 ص 213) .
2- .الکافی : ج 7 ص 69 ح 8 و ج 6 ص 46 ح 1 ، تهذیب الأحکام: ج 9 ص 183 ح 738 کلّها عن عیسی بن زید عن الإمام الصادق علیه السلام وفی الثانی من دون إسناده إلی الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 60 ص 360 ح 50 .
3- .الجعفریّات : ص 213 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 493 ح 4746 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 478 ح 1653 نحوه ، بحار الأنوار : ج 104 ص 96 ح 46 .
5- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 468 ح 4621 عن جابر ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 494 ح 1710 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 228 ح 24 .
6- .الاختصاص : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 131 ح 27 .

ص: 215

8548.إحیاء علوم الدین عن عائشه :امام علی علیه السلام :بچه ها دندان های شیری شان در هفت سالگی می افتد ؛ در نُه سالگی به نماز وا داشته می شوند ؛ در ده سالگی جای خوابیدن آنان جدا می گردد ؛ در چهارده سالگی ، بالغ می شوند ؛ تا بیست و یک سالگی قد می کشند و تا بیست و هشت سالگی خِردشان رشد می کند ، بجز تجربه [که پس از آن نیز زمینه رشد دارد] .8544.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بچه ها دندان های شیری شان در هفت سالگی می افتد ؛ در چهارده سالگی بالغ می شوند؛ قدشان در بیست و چهار سالگی به بیشترین حدّ خود می رسد ، و خِردشان در بیست و هشت سالگی به کمال می رسد . پس از آن ، هر چه باشد ، بر اثر تجربه است .8545.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بچه ها هفت سال پرورش می یابند ؛ هفت سال تربیت می شوند ؛ هفت سال به کار گماشته می شوند ؛ نهایت افزایش قدشان در بیست و سه سالگی است ، و پایان دوره رشد خِردشان سی و پنج سالگی است . پس از آن، هر چه [ رشد عقلشان] باشد ، بر اثر تجربه است .8546.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :مرد ، چون بزرگ شود ، نیمه بد خصلت هایش از میان می رود و نیمه خوب آنها باقی می ماند ؛ خِردش پا بر جا می شود ؛ رأی و نظرش استوار می گردد و نادانی اش اندک می شود .8547.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خِرد آدمی پس از چهل سالگی تا پنجاه یا شصت سالگی افزایش می یابد و پس از آن، رو به کاستی می نهد .ر . ک : ص 303 (آنچه خرد را نیرومند می سازد) .

.


ص: 216

. .


ص: 217



پژوهشی درباره زمان افزایش و کاهش رشد عقل
الف مقطع سرنوشت ساز

پژوهشی درباره زمان افزایش و کاهش رشد عقلیکی از مسائل مهم در تعلیم و تربیت، رعایت هنگام آن است. بی تردید، تعلیم و تربیت نابه هنگام، موفّق نیست. از این رو، تحقیق درباره این که تا چه سنّی قوای عقلی در انسان رشد می کنند و در چه زمانی رشد عقلی او متوقّف می گردد، برای تعیین بهترین فرصت برای تربیت انسان ، ضروری است و احادیث این باب، به این مسئله مهم، اختصاص دارند. در این احادیث، مقطع سرنوشت ساز عمر انسان، سنّ توقّف رشد عقلی، آغاز فرسودگی عقل و امکان جوان ماندن همیشگی اندیشه، مورد توجّه قرار گرفته است:

الف مقطع سرنوشت سازدر حدیث بیست و پنجم، مقطع سرنوشت سازِ عمر انسان تا سن هیجده سالگی تعیین شده است و در این هنگام، سرنوشت پرورشی او مشخّص می شود: یا قوای عقلی ، او را تسخیر می کنند و یا در چنبر هوس و شهوت ، قرار می گیرد . از این پس، تغییر مسیر زندگی انسان، دشوار می گردد.

.


ص: 218



ب سنّ توقّف رشد عقلی

ج آغاز فرسودگی عقل

د جوان شدن عقل در پیری

چند نکته در خور توجّه

اشاره

ب سنّ توقّف رشد عقلیبر اساس احادیث بیست و ششم و بیست و هفتم ، رشد طبیعی عقل انسان در سن بیست و هشت سالگی متوقّف می شود و مطابق روایت بیست و هشتم، مقطع توقّف رشد طبیعی عقل ، سی و پنج سالگی است و پس از آن، افزایش نیروی عقل ، تنها از طریق تجربه امکان پذیر است.

ج آغاز فرسودگی عقلمطابق روایت سی ام، افزایش قوای عقلانی در انسانْ تا شصت سالگی امکان پذیر است و از این هنگام، فرسودگی عقل آغاز می گردد. قرآن کریم نیز بدون مشخّص کردن دقیق هنگام آغاز فرسودگی عقل، در دو آیه به فرسوده شدن نیروی ادراک در هنگام پیری انسان، اشاره کرده است. (1)

د جوان شدن عقل در پیریدر احادیث بیست و چهارم و بیست و نهم ، امکان جوان شدن و توانمند شدن عقل در پیری، مورد توجّه قرار گرفته است ، با این توضیح که پیری ، نه تنها از خرد شخص عاقل نمی کاهد و عقلش فرسوده و پیر نمی گردد ، بلکه عقلش جوان تر و نیرومندتر می گردد . از این رو، در حدیثی دیگر از امام علی علیه السلامآمده است:

.

1- .نحل : آیه 70 : «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لاَ یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً؛ و خدا شما را آفرید، سپس [جان] شما را می گیرد و بعضی از شما تا خوارترین [دوره ]سال های زندگی [ یعنی فرتوتی، مهلت داده شده ، سپس] باز گردانده می شود، به طوری که بعد از [ آن همه ]دانستن،] دیگر[ چیزی نمی داند» . حج : آیه 5 : «وَ مِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلاَ یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً ؛ و برخی از شما به غایت پیری می رسند، به گونه ای که پس از دانستن ]بعضی چیزها]، چیزی نمی دانند» .

ص: 219



1 . توجّه به مفهوم «عقل»

2 . اختلاف روایات بند «ب»

رَأیُ الشَّیخِ أحَبُّ إلَیَّ مِن جِلدِ الغُلامِ. (1) در نزد من ، نظر پیر، از تیزی جوان ، پسندیده تر است . و در حدیثی دیگر از امام علی علیه السلام چنین نقل شده است : رَأیُ الشَّیخِ أحَبَّ إلَیَّ مِن حیلَهِ الشّابِّ. (2) در نزد من ، نظر پیر، از چاره جویی جوان، پسندیده تر است . امّا پیری ، نه تنها از نادانیِ شخص نادان نمی کاهد ، بلکه به عکس ، نادانی وی را افزایش می دهد. بنا بر این ، فرسودگی عقل در هنگام پیری، ویژه کسانی است که در جوانی ، عوامل تقویت آن را فراهم نکرده باشند.

چند نکته در خور توجّهدر پایان، در زمینه تفسیر احادیث این باب بر اساس دسته بندی ارائه شده، چند نکته حائز اهمّیت است:

1 . توجّه به مفهوم «عقل»تأمّل در این احادیث، نشان می دهد که مقصود از عقل در همه آنها، یکسان نیست؛ بلکه مراد از عقل در بندهای «الف» و «د» ، عقل عملی و در بند «ب» و «ج»، نخستین معنا از معانی عقل، یعنی استعداد معرفت و آگاهی است.

2 . اختلاف روایات بند «ب»مقطع توقّف رشد طبیعی عقل ، در احادیث

.

1- .نهج البلاغه : حکمت 86 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 95 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 178 .
2- .کنز الفوائد : ج 1 ص 367 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 105 ح 39 .

ص: 220



3 . ضرورت پژوهش میدانی

4 . سایر عوامل مؤثّر بر کاهش یا افزایش رشد عقل

بیست و ششم و بیست و هفتم ، بیست و هشت سالگی و در روایت بیست و هشتم ، سی و پنج سالگی تعیین شده است . در صورتی که بتوانیم صدور هر دو دسته از این احادیث را از معصوم اثبات کنیم، اختلاف آنها، حمل بر اختلاف اشخاص می شود.

3 . ضرورت پژوهش میدانیبا عنایت به اهمّیت موضوع و با توجّه به این که احادیث باب، از نظر سند دارای اعتبار لازم نیستند، برای اثبات صدور آنها و نیز حلّ اختلاف میان آنها با حمل بر اختلاف اشخاص، پژوهش های میدانی، ضروری است. امید می رود مرکز تحقیقات دار الحدیث، مقدّمات این گونه پژوهش ها را فراهم سازد ، إن شاء اللّه .

4 . سایر عوامل مؤثّر بر کاهش یا افزایش رشد عقلمقاطع مختلف زندگی ، یکی از عوامل افزایش ، کاهش و یا توقّف رشد عقل است. عوامل دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که در فصل های چهارم، پنجم و ششم ، با عناوین «عوامل رُشد خرد» ، «نشانه های خرد» و «آسیب های خرد» خواهند آمد.

.


ص: 221

. .


ص: 222

الفصل الثّانی : قیمه العقل2 / 1هَدِیَّهٌ مِنَ اللّهِ8488.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :العَقلُ هَدِیَّهٌ مِنَ اللّهِ. (1)8489.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :العُقولُ مَواهِبُ ، الآدابُ مَکاسِبُ. (2)8490.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :العَقلُ وِلادَهٌ ، وَالعِلمُ إفادَهٌ. (3)8491.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرًا مَنَحَهُ عَقلاً قَویمًا وعَمَلاً مُستَقیمًا. (4)8492.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إنَّ مَن رَزَقَهُ اللّهُ عَقلاً قَویمًا وعَمَلاً مُستَقیمًا فَقَد ظاهَرَ لَدَیهِ النِّعمَهَ وأعظَمَ عَلَیهِ المِنَّهَ. (5) .

1- .شُعب الإیمان : ج 5 ص 388 ح 7040 ، الفردوس : ج 3 ص 155 ح 4419 کلاهما عن عائشه ، کنز العمّال : ج 16 ص 122 ح 44144 ؛ جامع الأحادیث للقمّی : ص 101 عن إسماعیل عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آلهولیس فیه «من اللّه » ، بحار الأنوار: ج 77 ص 175.
2- .غرر الحکم : ح 227 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 61 ح 1566 و 1567 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 44 .
3- .کنز الفوائد : ج 1 ص 56 ، إرشاد القلوب : ص 198 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 40 .
4- .غرر الحکم : ح 4113 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 136 ح 3108 .
5- .غرر الحکم : ح 3545 .
ص