گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل پنجم : جاهلیّت نخست



5 / 1 معنای جاهلیّت

اشاره

فصل پنجم : جاهلیّت نخست5 / 1معنای جاهلیّتقرآن«و مانند روزگار جاهلیّت نخست ، زینت های خود را آشکار مکنید» .

«و ما کتاب هایی به آنان نداده بودیم که آن را بخوانند و پیش از تو، هشدار دهنده ای به سویشان نفرستاده بودیم» .

«و آن دم که [موسی را] ندا در دادیم ، تو در جانب طور نبودی ؛ ولی [این اطّلاع تو،] رحمتی است از پروردگارت ، تا قومی را که هیچ هشدار دهنده ای پیش از تو برایشان نیامده است، بیم دهی ؛ باشد که آنان پند پذیرند» .

ر . ک : مائده : آیه 19 ، سجده : آیه 3 .

حدیث4542.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[ دوران قبل از اسلام،] به جهت سستی کارها و نادانی مردمان، جاهلیّت نامیده شد ... . به درستی که اهل جاهلیّت، غیر خدا را پرستش کردند و آنان دورانی دارند که آن را سر کنند و به پایانش برسند.

کیفر آنان تا روز رستاخیز ، به تأخیر افتاده است. خداوند، آنان را از روی توان ، بزرگی و عزّتش ، مهلت داد . پس نیرومندان ، بر ضعیفان پیروز شدند و بزرگان ، کوچک ها را در این دوران خوردند .

.


ص: 136

4543.الإمام الصادق علیه السلام :مسند ابن حنبل عن جعفر بن أبی طالب فیما وَصَفَ بِهِ قَومَهُ لِلنَّجاشِیِّ مَلِکِ الحَبَشَهِ : أیُّهَا المَلِکُ ، کُنّا قَوماً أهلَ جاهِلِیَّهٍ ؛ نَعبُدُ الأَصنامَ ، ونَأکُلُ المَیتَهَ ، ونَأتِی الفَواحِشَ ، ونَقطَعُ الأَرحامَ ، ونُسیءُ الجِوارَ ، یَأکُلُ القَوِیُّ مِنَّا الضَّعیفَ ، فَکُنّا عَلی ذلِکَ حَتّی بَعَثَ اللّهُ إلَینا رَسولاً مِنّا ، نَعرِفُ نَسَبَهُ وصِدقَهُ ، وأمانَتَهُ وعَفافَهُ ، فَدَعانا إلَی اللّهِ لِنُوَحِّدَهُ ونَعبُدَهُ ونَخلَعَ ما کُنّا (نَعبُدُ) (1) نَحنُ وآباؤُنا مِن دونِهِ مِنَ الحِجارَهِ وَالأَوثانِ ، وأمَرَنا بِصِدقِ الحَدیثِ ، وأداءِ الأَمانَهِ ، وصِلَهِ الرَّحِمِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، وَالکَفِّ عَنِ المَحارِمِ وَالدِّماءِ ، ونَهانا عَنِ الفَواحِشِ ، وقَولِ الزّورِ ، وأکلِ مالِ الیَتیمِ ، وقَذفِ المُحصَنَهِ ، وأمَرَنا أن نَعبُدَ اللّهَ وَحدَهُ لا نُشرِکُ بِهِ شَیئاً ، وأمَرَنا بِالصَّلاهِ وَالزَّکاهِ وَالصِّیامِ ... فَصَدَّقناهُ ، وآمَنّا بِهِ ، وَاتَّبَعناهُ عَلی ما جاءَ بِهِ ، فَعَبَدنَا اللّهَ وَحدَهُ فَلَم نُشرِک بِهِ شَیئاً ، وحَرَّمنا ما حَرَّمَ عَلَینا ، وأحلَلنا ما أحَلَّ لَنا ، فَعَدا عَلَینا قَومُنا فَعَذَّبونا وفَتَنونا عَن دینِنا، لِیَرُدّونا إلی_'feعِبادَهِ الأَوثانِ مِن عِبادَهِ اللّهِ، وأن نَستَحِلَ ما کُنّا نَستَحِلُّ مِنَ الخَبائِثِ. (2)4544.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله ولَیسَ أحَدٌ مِنَ العَرَبِ یَقرَاُ کِتاباً ، ولا یَدَّعی نُبُوَّهً ولا وَحیاً. 3 .

1- .سقط ما بین القوسین من الطبعه المعتمده وأثبتناه من طبعه اُخری .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 432 ح 1740 ، السیره النبویّه لابن هشام : ج 1 ص 359 وراجع دلائل النبوّه للبیهقی : ج 2 ص 302 وتاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 29 وتفسیر القمّی : ج 1 ص 177 .

ص: 137

4545.عنه صلی الله علیه و آله :مسند ابن حنبل به نقل از جعفر بن ابی طالب ، هنگامی که قومش را برای نجاشی، پادشاه حبشه، توصیف کرد : ای پادشاه ! ما مردمانی نادان بودیم که بُتان را پرستش می کردیم ، مُردار می خوردیم ، مرتکب زشتی ها می شدیم ، از خویشاوندان می بریدیم و به همسایگان ، بدی روا می داشتیم . زورمندان ما ، ضعیفان را می خوردند .

ما اینچنین بودیم ، تا این که خداوند ، پیامبری را از میان ما به سوی ما برانگیخت که نَسَب او ، راستگویی اش ، امانتداری و پاک دامنی اش را می شناختیم . ما را به سوی خدا فرا خواند تا او را یگانه بدانیم و تنها او را بپرستیم و سنگ ها و بُت هایی را که ما و پدرانمان می پرستیدیم، کنار بگذاریم .

ما را به راستی در سخن ، ادای امانت ، ارتباط با خویشاوندان ، نیک همسایه داری کردن ، خودداری از گناه و خونریزی ، فرمان داد و ما را از زشتی ها، سخن باطل ، خوردن مال یتیم و اتّهام زدن به پاک دامنان نهی نمود و ما را فرمان داد تا خدا را به یگانگی بپرستیم و برایش شریک نسازیم و ما را به نماز و زکات و روزه . . . فرمان داد .

پس ، ما او را تصدیق کردیم و به او ایمان آوردیم و در آنچه آورده بود، پیروی اش نمودیم و خدا را به یگانگی ، پرستش کردیم و چیزی را با او شریک نساختیم ، و آنچه را بر ما حرام کرد، حرام نمودیم و آنچه را حلال کرد، حلال دانستیم . پس، قوم ما بر ما ستم نمودند و برای بازگرداندنمان از دین خود، شکنجه مان داده ، تطمیع کردند تا از عبادت خدا به بت پرستی برگردیم و آنچه از بدی ها حلال می دانستیم، [باز ]حلال بدانیم .4546.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :پس [ از حمد و ستایش خداوند] ، به راستی که خداوند سبحان، محمّد صلی الله علیه و آله را برانگیخت، در شرایطی که کسی از عرب، کتاب نمی خواند و مدّعی وحی و پیامبری نبود . .


ص: 138

4542.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :أرسَلَهُ عَلی حینِ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وهَفوَهٍ عَنِ العَمَلِ ، وغَباوَهٍ مِنَ الاُمَمِ. (1)4543.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ وأعلامُ الهُدی دارِسَهٌ ، ومَناهِجُ الدّینِ طامِسَهٌ ، فَصَدَعَ بِالحَقِّ ، ونَصَحَ لِلخَلقِ. (2)4544.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :بَعَثَهُ حینَ لا عَلَمٌ قائِمٌ ، ولا مَنارٌ ساطِعٌ ، ولا مَنهَجٌ واضِحٌ. (3)4545.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ حینَ دَنا مِنَ الدُّنیا الاِنقِطاعُ ، وأقبَلَ مِنَ الآخِرَهِ الاِطِّلاعُ ، وأظلَمَت بَهجَتُها بَعدَ إشراقٍ ، وقامَت بِأَهلِها عَلی ساقٍ ، وخَشُنَ مِنها مِهادٌ ، وأزِفَ (4) مِنها قِیادٌ ، فِی انقِطاعٍ مِن مُدَّتِها ، وَاقتِرابٍ مِن أشراطِها ، وتَصَرُّمٍ (5) مِن أهلِها ، وَانفِصامٍ مِن حَلقَتِها ، وَانتِشارٍ مِن سَبَبِها ، وعَفاءٍ (6) مِن أعلامِها ، وتَکَشُّفٍ مِن عَوراتِها ، وقِصَرٍ مِن طولِها. (7)4546.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :بَعَثَهُ وَالنّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَهٍ ، وحاطِبونَ فی فِتنَهٍ ، قَدِ استَهوَتهُمُ الأَهواءُ ، وَاستَزَلَّتهُمُ الکِبرِیاءُ ، وَاستَخَفَّتهُمُ الجاهِلِیَّهُ الجَهلاءُ ، حَیاری فی زَلزالٍ مِنَ الأَمرِ وبَلاءٍ مِنَ الجَهلِ ، فَبالَغَ صلی الله علیه و آله فِی النَّصیحَهِ ، ومَضی عَلَی الطَّریقَهِ ، ودَعا إلَی الحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ. (8)4547.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أرسَلَ إلَیکُمُ الرَّسولَ صلی الله علیه و آله وأنزَلَ إلَیهِ الکِتابَ بِالحَقِّ وأنتُم اُمِّیّونَ عَنِ الکِتابِ ومَن أنزَلَهُ ، وعَنِ الرَّسولِ ومَن أرسَلَهُ ، عَلی حینِ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وطولِ هَجعَهٍ (9) مِنَ الاُمَمِ ، وَانبِساطٍ مِنَ الجَهلِ ، وَاعتِراضٍ مِنَ الفِتنَهِ ، وَانتِقاضٍ مِنَ المُبرَمِ (10) ، وعَمًی عَنِ الحَقِّ ، وَاعتِسافٍ (11) مِنَ الجَورِ ، وَامتِحاقٍ مِنَ الدّینِ ، وتَلَظٍّ (ی) مِنَ الحُروبِ ، عَلی حینِ اصفِرارٍ مِن رِیاضِ جَنّاتِ الدُّنیا ، ویُبسٍ مِن أغصانِها ، وَانتِثارٍ مِن وَرَقِها ، ویَأسٍ مِن ثَمَرِها ، وَاغوِرارٍ مِن مائِها ، قَد دَرَسَت أعلامُ الهُدی ، فَظَهَرت أعلامُ الرَّدی .

فَالدُّنیا مُتَهَجِّمَهٌ فی وُجوهِ أهلِها مُکفَهِرَّهٌ (12) ، مُدبِرَهٌ غَیرُ مُقبِلَهٍ ، ثَمَرَتُهَا الفِتنَهُ ، وطَعامُهَا الجیفَهُ ، وشِعارُهَا الخَوفُ ، ودِثارُهَا السَّیفُ ، مُزِّقتُم کُلَّ مُمَزَّقٍ وقَد أعمَت عُیونَ أهلِها ، وأظلَمَت عَلَیها أیّامُها ، قَد قَطَعوا أرحامَهُم ، وسَفَکوا دِماءَهُم ، ودَفَنوا فِی التُّرابِ المَوؤودَهَ بَینَهُم مِن أولادِهِم ، یَجتازُ دونَهُم طیبُ العَیشِ ورَفاهِیَهُ خُفوضِ الدُّنیا . لا یَرجونَ مِنَ اللّهِ ثَواباً ، ولا یَخافونَ وَاللّهِ مِنهُ عِقاباً . حَیُّهُم أعمی نَجِسٌ ، ومَیِّتُهُم فِی النّارِ مُبلِسٌ (13) ، فَجاءَهُم بِنُسخَهِ ما فِی الصُّحُفِ الاُولی ، وتَصدیقِ الَّذی بَینَ یَدَیهِ ، وتَفصیلِ الحَلالِ مِن رَیبِ الحَرامِ. (14) .

1- .نهج البلاغه : الخطبه 94 ، بحار الأنوار : ج 19 ص 379 ح 91 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 195 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 224 ح 63 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 196 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 224 ح 64 .
4- .أی دنا وقَرُب (النهایه : ج 1 ص 45) .
5- .الانصرام : الانقطاع (مجمع البحرین : ج 2 ص 1028) .
6- .العفاء : الدروس والهلاک (مجمع البحرین : ج 2 ص 1239) .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 198 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 225 ح 65 .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 95 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 219 ح 51 .
9- .أی علی طول مُدّه من بعد الاُمم السالفه ، والهجعه قد یراد بها : الغفله والجهل والموت (مجمع البحرین: ج 3 ص 1862) .
10- .أبرم الأمر : أی أحکمه ، ومنه القضاء المبرم (مجمع البحرین : ج 1 ص 145) .
11- .العَسْف : الأخذ علی غیر الطریق ، والظلم (مجمع البحرین : ج 2 ص 1215).
12- .مکفهرّ : أی عابس قطوب (النهایه : ج 4 ص 193) .
13- .المُبْلِس : الساکت من الحزن أو الخوف (النهایه : ج 1 ص 152) .
14- .الکافی : ج 1 ص 60 ح 7 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 2 وراجع نهج البلاغه : الخطبه 89 .

ص: 139

4548.الإمام الباقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :[ خداوند،] او را هنگامی به رسالت مبعوث کرد که مدّت ها بود که کسی به رسالت برانگیخته نشده بود و مردم در انجام دادن وظیفه ، از راه حق ، منحرف گشته بودند و امّت های پیامبران پیشین، در غفلت و نادانی ، سرگردان بودند .4549.الإمام الصادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله ، بنده و فرستاده اوست . او را هنگامی فرستاد که نشانه های هدایت ، از میان رفته بود و روش های دینداری، محو گشته بود . او آشکارا به سوی حق فرا خواند و برای بندگان، خیرخواهی نمود .4550.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :[ خداوند،] هنگامی او را برانگیخت که هیچ نشانه ای بر پا نبود و هیچ نوری نمی درخشید و هیچ راهِ روشنی وجود نداشت .4551.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، محمّد صلی الله علیه و آله را به راستی و درستی برانگیخت، هنگامی که پایان دنیا ، نزدیک ، و آخرت ، رو آورده بود و جهان ، پس از روشنی و زیبایی، تاریک شده بود و زندگی مردمش ، دشوار و حمل آرام آنان ، ناهموار گردیده و مهارشدنی به دست کِشنده ای سپرده شده بود و [ هنگامی که] جهان به نیستی ، نزدیک و نشانه های خرابی آن ، آشکار ، و پیوند مردم با زندگی ، بریده و حلقه های پیوند مردم با یکدیگر ، از هم دریده و اسباب این از هم گسیختگی، بر ملا و نشانه های رستگاری ، ناپایدار ، و زشتی های دنیا ، آشکار ، و رشته عمرش کوتاه گردیده بود.4552.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوند، او را به پیامبری برگزید ، هنگامی که مردم، گم راه شده، سرگردان بودند و در راه فساد، از روی نادانی ، قدم می نهادند و هوس ها آنان را به سقوط کشانیده بود و کبر و نخوت، آنان را به لغزش وا داشته و نادانی ، آنها را سبُک سر و نفهم نموده بود ، در حالتی که پریشان حال و در کار خویش، مضطرب و نگران و مبتلا به نادانی بودند . پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله در خیرخواهی [ برای آنان ]کوشید و بر راه راست ، حرکت نمود و به سوی حکمت و دانش و پندِ نیکو، دعوت کرد .4553.عیسی علیه السلام :امام علی علیه السلام :ای مردم ! خداوند متعال ، پیامبر صلی الله علیه و آله را به سوی شما فرستاده و به راستی و درستی، کتاب را بر او فرو فرستاده است ، در حالی که شما از خواندن کتاب و فرو فرستنده آن ، و از رسول و فرستنده اش ، بیگانه و ناآگاه بودید ، به هنگام توقّفِ آمدن رسولان ، و خواب طولانی و عمیق ملّت ها، و فراگیری نادانی و بروز آشوب ها ، و شکسته شدن پیمان های محکم ، و نابینایی نسبت به حقیقت ، و انحراف بر اثر ستم ، و زیر پرده شدن دینداری ، و شعله ور شدن آتش جنگ ، همزمان با پژمردگی و زردی گل های باغ های جهان و خشکیدن شاخه های درختان آنها، و خزان شدن و ریختن برگ های آنها، و نومیدی از میوه دادن آنها ، و فرو کشیدن آب چشمه سارها ، در حالی که پرچم های هدایت، سرنگون شده بودند و به جای آنها، پرچم های هلاکت ، برافراشته بودند .

دنیا با چهره رو دَر هم کشیده، به آنان پشت کرده بود و روی خوش ، نشان نمی داد ؛ میوه اش آشوب بود، و خوراکش مردارِ گندیده، و لباس زیرینش هراس، و لباسِ رویین او، همه تیغ .

شما مردم، قطعه قطعه شده بودید . دیده های مردم جهان، همه نابینا و روزگار همه ، سیاه بود ؛ از خویشاوندان ، بریده بودند و خون یکدیگر را می ریختند و نوزادان دختر را زنده به گور می کردند . زندگی خوش ، و آسایش و آرامش ، از میان آنان رخت بر بسته بود . نه از درگاه حق، امید ثوابی داشتند و نه از قهر او می ترسیدند. زنده آنان، کوری پلید بود و مرده شان در لا به لای آتش غلطان .

پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله نسخه ای از کتاب های پیشین را برایشان آورد و چیزهای درستی را که در دست داشتند، تأیید کرد و حلال و حرام را به خوبی از هم جدا نمود . .


ص: 140

4547.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالدّینِ المَشهورِ ... وَالنّاسُ فی فِتَنٍ اِنجَذَمَ فیها حَبلُ الدّینِ ، وتَزَعزَعَت سَوارِی (1) الیَقینِ ، وَاختَلَفَ النَّجرُ (2) ، وتَشَتَّتَ الأَمرُ ، وضاقَ المَخرَجُ ، وعَمِیَ المَصدَرُ ، فَالهُدی خامِلٌ ، وَالعَمی شامِلٌ . عُصِیَ الرَّحمنُ ، ونُصِرَ الشَّیطانُ ، وخُذِلَ الإِیمانُ ، فَانهارَت دَعائِمُهُ ، وتَنَکَّرَت مَعالِمُهُ ، ودَرَسَت سُبُلُهُ ، وعَفَت شُرُکُهُ . أطاعُوا الشَّیطانَ فَسَلَکوا مَسالِکَهُ ، ووَرَدوا مَناهِلَهُ ، بِهِم سارَت أعلامُهُ ، وقامَ لِواؤُهُ ، فی فِتَنٍ داسَتهُم بِأَخفافِها ، ووَطِئَتهُم بِأَظلافِها ، وقامَت عَلی سَنابِکِها. (3) فَهُم فیها تائِهونَ حائِرونَ جاهِلونَ مَفتونونَ ، فی خَیرِ دارٍ وشَرِّ جیرانٍ . نَومُهُم سُهودٌ وکُحلُهُم دُموعٌ ، بِأَرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ وجاهِلُها مُکرَمٌ. (4) .

1- .الساریه : الاُسطوانه والجمع سوارٍ (مجمع البحرین : ج 2 ص 843) .
2- .النجر : الطبع والأصل (النهایه : ج 5 ص 21) .
3- .السُنْبک : طرف مقدّم الحافر ، الجمع سنابک (مجمع البحرین : ج 2 ص 889) .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 2 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 217 ح 49 .

ص: 141

4548.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله ، بنده و فرستاده خداست. او را با دینی که شهرت عالمگیر دارد، فرستاد . . . ، در حالی که مردم به فتنه های بسیاری مبتلا بودند که در آنها، ریسمان دین ، پاره ، ستون های یقین ، متزلزل ، آهنگ ها گوناگون ، امور ، پراکنده ، و راه خارج شدن، تنگ شده بود و وسیله ای برای هدایت نبود ؛ راهنمایی و هدایت ، از بین رفته بود و کوری و گم راهی ، شیوع داشت ؛ خداوند رحمان، نافرمانی می شد و شیطان ، یاری می گشت؛ ایمان ، خوار و ستون های آن، ویران گشته بود و نشانه های آن ، تغییر کرده و راه های آن ، خراب و نابود شده بود .

مردم، پیرو شیطان بودند و در راه های او قدم نهاده ، به سرچشمه هایش وارد می شدند . به کمک آنان، حیله های شیطان به کار افتاد و بیرق کفر و ضلالتش افراشته گردید ، در فتنه هایی که مردم را پایمال کرد و همگی در آن ، سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند ، در بهترین خانه دنیا و میان بدترین همسایه ها . خواب آنان، بی خوابی و سرمه چشمانشان، گریه بود ، در سرزمینی که دهان دانای آن ، بسته و نادانش ارجمند بود . .


ص: 142

4549.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهَ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَجیبُهُ وصَفوَتُهُ . لا یُؤازی فَضلُهُ ، ولا یُجبَرُ فَقدُهُ . أضاءَت بِهِ البِلادُ بَعدَ الضَّلالَهِ المُظلِمَهِ ، وَالجَهالَهِ الغالِبَهِ ، وَالجَفوَهِ الجافِیَهِ ، وَالنّاسُ یَستَحِلّونَ الحَریمَ ویَستَذِلّونَ الحَکیمَ ، یَحیَونَ عَلی فَترَهٍ ویَموتونَ عَلی کَفرَهٍ. (1)4550.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وأنتُم مَعاشِرَ العَرَبِ عَلی شَرِّ حالٍ ، یَغذو أحَدُکُم کَلبَهُ ، ویَقتُلُ وَلَدَهُ ، ویُغیرُ عَلی غَیرِهِ فَیَرجِعُ وقَد اُغیرَ عَلَیهِ ، تَأکُلونَ العِلهِزَ (2) وَالهَبیدَ (3) وَالمَیتَهَ وَالدَّمَ ، تُنیخونَ عَلی أحجارٍ خُشنٍ وأوثانٍ مُضِلَّهٍ ، وتَأکُلونَ الطَّعامَ الجَشِبَ ، وتَشرَبونَ الماءَ الآجِنَ ، تَسافَکونَ دِماءَکُم ویَسبی بَعضُکُم بَعضاً. (4)4551.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام مِن رِسالَتِهِ إلی أصحابِهِ بَعدَ مَقتَلِ مُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ : إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نَذیراً لِلعالَمینَ ، وأمیناً عَلَی التَّنزیلِ ، وشَهیداً عَلی هذِهِ الاُمَّهِ ، وأنتُم یا مَعشَرَ العَرَبِ یَومَئِذٍ عَلی شَرِّ دینٍ وفی شَرِّ دارٍ ، مُنیخونَ عَلی حِجارَهٍ خُشنٍ وحَیّاتٍ صُمٍّ وشَوکٍ مَبثوثٍ فِی البِلادِ ، تَشرَبونَ الماءَ الخَبیثَ ، وتَأکُلونَ الطَّعامَ الجَشیبَ ، وتَسفِکونَ دِماءَکُم ، وتَقتُلونَ أولادَکُم ، وتَقطَعونَ أرحامَکُم ، وتَأکُلونَ أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ ، سُبُلُکُم خائِفَهٌ ، وَالأَصنامُ فیکُم مَنصوبَهٌ ، وَالآثامُ بِکُم مَعصوبَهٌ ، ولا یُؤمِنُ أکثَرُهُم بِاللّهِ إلاّ وهُم مُشرِکونَ. (5) .

1- .نهج البلاغه : الخطبه 151 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 221 ح 56 .
2- .العلهز: یتّخذونه فی سنیالمجاعه، یخلطون الدم بأوبار الإبل ثمّ یشوونه بالنار ویأکلونه (النهایه: ج 3 ص 293) .
3- .الهبید : الحنظل یُکسر ویستخرج حبّه ویُنقع لتذهب مرارته ویتّخذ منه طبیخ یؤکل عند الضروره (النهایه: ج 5 ص 239) .
4- .کشف المحجّه : ص 236 نقلاً عن الکلینی فی الرسائل ، بحار الأنوار : ج 30 ص 8 ح 1 .
5- .الغارات : ج 1 ص 303 عن جندب ، نهج البلاغه : الخطبه 26 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 567 ح 722 .

ص: 143

4552.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که جز خدای یگانه، خدایی نیست و گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله ، بنده و فرستاده و پسندیده و برگزیده اوست . چیزی به پایه فضلش نمی رسد و فقدانش جبران پذیر نیست .

شهرها پس از گم راهی و تاریک و نادانی بسیار و بدخویی در معاشرت، به نور او روشن شد ، هنگامی که مردم، حرام را حلال می شمردند و خردمند را خوارمی داشتند [ و آن هنگام که ]بدون پیامبر، زندگی می کردند وبر کفر می مردند.4553.عیسی علیه السلام :امام علی علیه السلام :[خداوند متعال،] محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برانگیخت، در حالی که شما عربها در بدترین حالت ، زندگی می کردید : یکی از شما سگش را می خورد و فرزندش را می کشت و دیگران را غارت می کرد و برمی گشت، در حالی که دیگران وی را غارت کرده بودند . شما دانه حنظل و خون و کُرک شتران و مردار و خوک می خوردید . پناهگاهتان ، سنگ های خشن و بت های گم راه کننده بود و غذاهای زُمُخت می خوردید و آب های متعفّن می آشامیدید . خون یکدیگر را می ریختید ویکدیگر را به اسارت می گرفتید.4554.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام بخشی از نامه ایشان به یارانش ، پس از کشته شدن محمّد بن ابی بکر : خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را هشدار دهنده به جهانیان برانگیخت و امینِ بر کتاب و گواهِ بر این امّت، قرار داد . شما ای جماعت عرب! در آن روز، بدترین آیین را داشتید و در بدترین منزل بودید. اقامتگاه شما ، سرزمین های سنگلاخ و در میان مارهای کَر و خارهای مُغیلان بود . آب کثیف می آشامیدید و غذای خشن می خوردید و خون یکدیگر را می ریختید و فرزندانتان را می کشتید و از خویشاوندانتان می بریدید و اموالتان را به ستم و غصب می خوردید . راه هایتان ترسناک بود و بُتان در میان شما بر پا بودند و از گناهان ، اجتناب نمی کردید و ایمان بیشترتان به خدا، شرک آلود بود . .


ص: 144

4555.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام فِی الاِعتِبارِ بِالاُمَمِ السّابِقَهِ وتَحذیرِ العُصاهِ المُتَکَبِّرینَ : اِعتَبِروا بِحالِ وُلدِ إسماعیلَ وبَنی إسحاقَ وبَنی إسرائیلَ عَلَیهِمُ السَّلامُ . فَما أشَدَّ اعتِدالَ الأَحوالِ ، وأقرَبَ اشتِباهَ الأَمثالِ ! تَأَمَّلوا أمرَهُم فی حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم ، لَیالِیَ کانَتِ الأَکاسِرَهُ وَالقَیاصِرَهُ أرباباً لَهُم ، یَحتازونَهُم (1) عَن ریفِ الآفاقِ ، وبَحرِ العِراقِ ، وخُضرَهِ الدُّنیا ، إلی مَنابِتِ الشّیحِ (2) ، ومَهافِی الرّیحِ ، ونَکَدِ (3) المَعاشِ ، فَتَرَکوهُم عالَهً مَساکینَ إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ (4) ، أذَلَّ الاُمَمِ داراً ، وأجدَبَهُم قَراراً ، لا یَأوونَ إلی جَناحِ دَعوَهٍ یَعتَصِمونَ بِها ، ولا إلی ظِلِّ اُلفَهٍ یَعتَمِدونَ عَلی عِزِّها ، فَالأَحوالُ مُضطَرِبَهٌ ، وَالأَیدی مُختَلِفَهٌ ، وَالکَثرَهُ مُتَفَرِّقَهٌ ، فی بَلاءِ أزلٍ وأطباقِ جَهلٍ ! مِن بَناتٍ مَوؤودَهٍ ، وأصنامٍ مَعبودَهٍ ، وأرحامٍ مَقطوعَهٍ ، وغاراتٍ مَشنونَهٍ .

فَانظُروا إلی مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَیهِم حینَ بَعَثَ إلَیهِم رَسولاً فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلی دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم کَیفَ نَشَرَتِ النِّعمَهُ عَلَیهِم جَناحَ کَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم

جَداوِلَ نَعیمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّهُ بِهِم فی عَوائِدِ بَرَکَتِها ، فَأَصبَحوا فی نِعمَتِها غَرِقینَ ، وفی خُضرَهِ عَیشِها فَکِهینَ .

قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم فی ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلی کَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَیهِم فی ذُری (5) مُلکٍ ثابِتٍ . فَهُم حُکّامٌ عَلَی العالَمینَ ، ومُلوکٌ فی أطرافِ الأَرَضینَ . یَملِکونَ الاُمورَ عَلی مَن کانَ یَملِکُها عَلَیهِم ، ویُمضونَ الأَحکامَ فیمَن کانَ یُمضیها فیهِم ! لا تُغمَزُ (6) لَهُم قَناهٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاهٌ (7) ألا وإنَّکُم قَد نَفَضتُم أیدِیَکُم مِن حَبلِ الطّاعَهِ ، وثَلَمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَیکُم ، بِأَحکامِ الجاهِلِیَّهِ. (8) .

1- .الحَوز : السیر الشدید والرّوید ، وقیل : الحوز والحیز : السوق اللیّن (لسان العرب : ج 5 ص 339) .
2- .نبات سهلی یتّخذ من بعضه المکانس ، وهو من الأمرار ، له رائحه طیّبه وطعم مر (لسان العرب : ج 2 ص 502) .
3- .عیش نکِدٌ : أی قلیل عَسِرٌ (مجمع البحرین : ج 3 ص 1831) .
4- .وبر الرجل : تشرّد فصار مع الوبر [ حیوان] فی التوحّش (لسان العرب : ج 5 ص 272) .
5- .الذُّری : جمع ذروه : وهی أعلی سنام البعیر (لسان العرب : ج 14 ص 284) .
6- .یکنی عن العزیز الذی لا یضام فیقال : لا یغمز له قناه ؛ أی هو صلب والقناه إذا لم تلن فی ید الغامز کانت أبعد عن الحطم والکسر (شرح نهج البلاغه : ج 13 ص 179) .
7- .لا تقرع لهم صفاه : أی لا ینالهم أحد بسوء (النهایه : ج 3 ص 41) .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 473 ح 37 .

ص: 145

4556.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در موضوع خصوص عبرت گرفتن از امّت های پیشین و هشدار به عصیانگران گردنکش : پس ، از سرنوشت فرزندان اسماعیل و اسحاق و اولاد اسرائیل، عبرت بگیرید ، که چه بسیار متناسب اند سرگذشت ها، و چه شبیه و نزدیک اند داستان ها !

در سرگذشت آنان و چگونگی پراکندگی و جدایی شان از یکدیگر، اندیشه نمایید ، در شب هایی که کسراها (پادشاهان عجم) و قیصرها (پادشاهان روم)، سَرور آنان بودند . آنها را از کشتزارها و دریای عراق و سبزه زار جهان ، به جاهایی راندند که دَرْمَنه می رویید و

بادهای تُند می وزید و زندگانی ، سخت بود . پس ، آنان را درویش و مستمند و بادیه نشین و چراننده شتران پشتْ ریش ، رها کردند ، در حالی که خوارترینِ امّت ها از جهت جایگاه، و بدبخت ترینِ آنان از جهت آسایشگاه بودند .

[ آنان] به زیر بار مِهتری گرد نمی آمدند که به آن پناه برند، و به زیر سایه اُلفتی نمی رفتند که بر عزّت آن، تکیه کنند . پس با حالات نگران و دست های پراکنده مختلف و جمع پریشان ، در رنج و نادانی (از قبیل: زنده به گور کردن دختران و پرستیدن بت ها و دوری جستن از خویشان و حمله های غارتگرانه) به سر می بردند.

پس به فرود آمدن نعمت های خداوند بر آنها هنگامی که بر آنان پیامبری فرستاد و آنها را فرمانبر شریعت او گردانید و آنان را بر دعوت او با هم مهربان ساخت بنگرید که چگونه نعمت [ و آسایش]، بال بزرگواری خود را به روی

آنها گسترد و نهرهای نعمت را برای آنان روان کرد و شریعت [او ]آنها را در سودهای پُربرکت خود، گرد آورد ؛ پس ، غرق نعمت او شدند و از خرّمی زندگانی، خشنود گردیدند .

زندگانی آنان ، در سایه دولتی نیرومند، برقرار شد و نیکوییِ حالشان آنان را به عزّت رسانید و کارها برایشان در سایه دولتی استوار، آسان گردید. پس آنان، فرمان دهنده جهانیان و حاکم اطراف زمین بودند . بر کسانی که بر آنها تسلّط داشتند ، مسلّط شدند و بر کسانی که فرمانده بودند ، فرمان می راندند . نه نیزه شان می شکست و نه سنگ سختشان خُرد می شد (کسی نمی توانست به آنان آسیبی برساند).

آگاه باشید! شما دست هایتان را از ریسمان طاعت رهانیدید و به وسیله حکم های جاهلیّت ، در حصار خدا که به اطراف شما کشیده شده بود ، رخنه کردید . .


ص: 146

4557.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :فاطمه علیهاالسلام فی خِطابِها لِلمُسلِمینَ بَعدَ أبیها : کُنتُم عَلی شَفا حُفرَهٍ مِنَ النّارِ مَذقَهَ الشّارِبِ ، ونُهزَهَ (1) الطّامِعِ ، وقَبسَهَ العَجلانِ ، ومَوطِئَ الأَقدامِ ، تَشرَبونَ الطَّرقَ (2) ، وتَقتاتونَ القَدَّ (3) ، أذِلَّهً خاسِئینَ صاغِرینَ ، تَخافونَ أن یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ مِن حَولِکُم ، فَأَنقَذَکُمُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِأَبی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (4)4558.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام الهادی علیه السلام فی خُطبَتِهِ : الحَمدُ للّهِِ العالِمِ بِما هُوَ کائِنٌ مِن قَبلِ أن یَدینَ لَهُ مِن خَلقِهِ دائِنٌ . . . وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ المُصطَفی ووَلِیُّهُ المُرتَضی وبَعیثُهُ بِالهُدی ، أرسَلَهُ عَلی حینِ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وَاختِلافٍ مِنَ المِلَلِ ، وَانقِطاعٍ مِنَ السُّبُلِ ، ودُروسٍ مِنَ الحِکمَهِ ، وطُموسٍ مِن أعلامِ الهُدی وَالبَیِّناتِ ، فَبَلَّغَ رِسالَهَ رَبِّهِ ، وصَدَعَ بِأَمرِهِ ، وأدَّی الحَقَّ الَّذی عَلَیهِ ، وتُوُفِّیَ فَقیداً مَحموداً صلی الله علیه و آله . (5) .

1- .النُّهزه : الفرصه ، وانتهزتها : اغتنمتها (النهایه : ج 5 ص 135) .
2- .الطَّرق : الماء الذی خاضته الإبل وبالت فیه وبعرت (النهایه : ج 3 ص 123) .
3- .هو جلد السخله فی الجدب (النهایه : ج 4 ص 21) .
4- .الاحتجاج : ج 1 ص 260 ح 49 عن عبداللّه بن الحسن عن آبائه علیهم السلام ، شرح الأخبار : ج 3 ص 35 ح 974 ، الشافی : ج 4 ح 72 عن ابن عائشه ، دلائل الإمامه : ص 114 ح 36 عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 29 ص 224 ح 8 ؛ بلاغات النساء: ص 24 عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلامنحوه .
5- .الکافی : ج 5 ص 372 ح 6 عن عبدالعظیم بن عبداللّه [ الحسنی].

ص: 147

4554.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاطمه علیهاالسلام در سخنرانی برای مسلمان ها پس از رحلت پدرش : شما بر لب پرتگاه آتش بودید و جرعه شیرِ به آب آمیخته برای نوشندگان، و فرصتی برای فرصتجویان و شتاب زدگان، و لگدمال دیگران بودید . آب های آمیخته به سرگین و ادرار شتران می آشامیدید و پوست برّه ، غذایتان بود . خوار و پست بودید و هراس داشتید که شما را از اطراف بربایند . پس ، خداوند متعال، شما را به واسطه پدرم محمّد صلی الله علیه و آله ، نجات داد .4555.امام علی علیه السلام :امام هادی علیه السلام در خطبه اش : ستایش ، از آنِ خداوندی است که به آنچه هست، آگاه است ، پیش از آن که کسی به دینش گردن نهد؛ و به راستی که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده برگزیده او، و دوست پسندیده، و مبعوث شده به هدایت است . او را در زمان نیامدن پیامبران و اختلاف ملّت ها و بریدگی راه ها و کهنه شدن حکمت و محو شدن نشانه ها و شواهد هدایت فرستاد . او رسالت پروردگار را ابلاغ کرد و فرمانش را آشکار ساخت و وظیفه ای که بر او بود، به انجام رسانید و دنیا را ترک کرد، در حالی که ستوده بود . .


ص: 148

راجع : الإسراء : 31 35 ، الأنعام : 152 ، الممتحنه : 12 .

.


ص: 149

ر . ک : اسراء : آیه 31 35 ، انعام : آیه 152 ، ممتحنه : آیه 12 .

.


ص: 150

. .


ص: 151



سخنی درباره جاهلیّت

سخنی درباره جاهلیّتقرآن، روزگار قبل از اسلامِ عرب را «دوره جاهلیّت» نامیده است و این، از آن جهت است که در آن روزگار، به جای علم، جهل و به جای حق، یک سلسله آرای سفیهانه و باطل ، بر آنان حکومت می کرده است. قرآن، خصوصیات آنان را چنین بیان می کند: «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَهِلِیَّهِ . (1) درباره خدا، گمان های ناروا، همچون گمان های [دوران] جاهلیّت می برند» . «أَفَحُکْمَ الْجَهِلِیَّهِ یَبْغُونَ . (2) آیا خواستار حکم جاهلیّت اند؟» . «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَهِلِیَّهِ . (3) آن گاه که کافران در دل های خود، تعصّب [، آن هم] از نوع تعصّب جاهلیّت ورزیدند ...» .

.

1- .آل عمران : آیه 154 .
2- .مائده : آیه 50 .
3- .فتح : آیه 26 .

ص: 152

«وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّهِ الْأُولَی . (1) و مانند روزگار جاهلیّت نخست، زینت های خود را آشکار مکنید» . جامعه عرب در آن روزگار ، از طرف جنوب، به حبشه که مردمش نصرانی بودند و از طرف مغرب ، به امپراتوری روم که آنان نیز نصرانی بودند و از طرف شمال به ایران که زردشتی بودند محدود می گشت و با سرزمین های هند و مصر که اکثر مردمشان بت پرست بودند ارتباط داشت. در میان خود عرب ها ، طوایفی از یهود زندگی می کردند و خود عرب ها نیز دارای آیین بت پرستی بودند و اغلب ، زندگی قبیلگی داشتند. این اوضاع و شرایط، برای آنان جامعه ای بی قانون و دور از تمدّن و باورهایی بی اساس که مخلوطی از آداب و رسوم یهود و نصارا و مجوس بود ، به وجود آورده بود و مردم در نادانی و بی خبری کامل به سر می بردند ، که خداوند [درباره آنها ]چنین فرموده است: «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ . (2) و اگر از بیشتر کسانی که در [این سر]زمین اند، پیروی کنی، تو را از راه خدا گم راه می کنند. آنان جز از گمانِ [خود،] پیروی نمی کنند و جز به حدس زدن نمی پردازند» . این قبایل بیابانگرد، زندگی پستی داشتند و پیوسته گرفتار جنگ و غارت و چپاول اموال و تجاوز به نوامیس یکدیگر بودند و هیچ گونه امنیت ، امانتداری و

.

1- .احزاب : آیه 33 .
2- .انعام : آیه 116 .

ص: 153

صلح و صفایی در بین آنان نبود . در آن شرایط ، کسی پیش می افتاد که چنگالی تیزتر می داشت و ریاست، از آنِ کسی بود که می توانست با زور ، ناحیه ای را تسخیر کند. در بین مردان، فضیلت ، این بود که : خونریزی کنند ، تعصّب جاهلی داشته باشند ، متکبّر و مغرور باشند، از ستمکاران پیروی نمایند، حقوق ستم دیدگان را پایمال کنند، ظلم و تجاوز نمایند قمار ببازند، شراب بنوشند ، زنا کنند ، و مردار و خون و خُرمای پَست بخورند. زنان آنان هم از مزایای انسانی ، محروم بودند و به هیچ وجه ، مالک اراده و اعمال خود نبودند و به آنها ارث نمی رسید . مردان ، بی حساب ، زن می گرفتند، همان طور که یهود و بعضی از بت پرستان عادت داشتند. در عین حال، زنها خود را می آراستند و هر که را دوست می داشتند ، به خود می خواندند. زنا و بی ناموسی، در بین آنان رایج بود و حتّی زن های شوهردار هم آلوده بودند و بسا که در مراسم حج هم با بدن برهنه شرکت می کردند. فرزندان آنها به پدران ، منتسب می شدند؛ ولی به هنگام کودکی، از ارث محروم بودند و تنها فرزندان بزرگ، میراث را تصرّف می کردند و از جمله چیزهایی که آنان به ارث می بردند، زنِ شخص متوفّا بود . به طور کلّی، دختران، چه کوچک و چه بزرگ، و همچنین پسران کوچک، از ارث ، حقّی نداشتند . آری، اگر کسی می مرد و تنها فرزند نابالغی از خود باقی می گذارد، او ارث می بُرد؛ لیکن اشخاص زورمند ، سرپرستی اموال یتیم را به عهده گرفته، اموال وی را می خوردند، و اگر این فرزند یتیم، دختر می بود، با او ازدواج کرده، اموالش را تصرّف می کردند و سپس او را طلاق می دادند و رهایش می نمودند. در این

.


ص: 154

موقع، آن دختر، نه ثروتی داشت که گذران زندگی کند، و نه کسی به ازدواج با او رغبت می کرد تا مخارجش را متحمّل شود. مسئله غصب حقوق ایتام، از بزرگ ترین کارهای شایع در میان آنان بود؛ چرا که دائما دست به گریبان جنگ و غارت بودند و طبعا چون قتل و کشتارْ زیاد بود ، ماجرای یتیمان بی سرپرست، تکرار می شد. از بدبختی های فرزندانشان، یکی هم این بود که شهرهای خراب و اراضی بی آب و علف آنها ، به سرعت ، گرفتار قحطی می شد و کار به جایی می رسید که مردم از ترس فقر، فرزندان خود را می کشتند. آنان دختران را زنده به گور می کردند و بزرگ ترین خبر ناگوار، این بود که به کسی خبر دهند که زنش دختر زاییده است. امّا از نظر حکومت ، اگرچه در اطراف شبه جزیره عربستان، پادشاهانی حکومت می کردند و این مردمان، تحت الحمایه همسایگان زورمند و نزدیک خود (مثل: ایران برای نواحی شمال ، روم برای نواحی مغرب ، و حبشه برای نواحی مشرق) بودند ، لیکن قسمت های مرکزی (مانند: مکّه ، یثرب و طائف)، در وضعیتی به سر می بردند که شبیه جمهوری بود، هر چند جمهوری هم نبود و قبایل در بیابان ها و حتّی گاهی هم در شهرها ، به وسیله رؤسا و بزرگان قبیله اداره می شدند و گاهی این وضع، تبدیل به حکومت پادشاهی می شد. این هرج و مرج عجیب ، در بین هر جمعی از آنان، به صورتی جلوه می کرد و در هر ناحیه ای از سرزمین شبه جزیره عربستان، با آداب و رسوم عجیب و عقاید خرافی ، آشکار می شده است، گذشته از این، همه آنها گرفتار بلای بزرگ بی سوادی بودند و آموزاندن و آموختن، حتّی در شهرهای آنان وجود نداشت ، تا

.


ص: 155

چه رسد به عشایر و قبایل. تمام این احوال و اعمال و عادات و رسومی که برای آنان ذکر شد، به خوبی از آیات قرآن و خطاباتی که متوجّه آنان شده، استفاده می شود. از این رو ، باید در آیات و خطاباتی که نخست در مکّه و سپس بعد از قدرت یافتن اسلام در مدینه نازل شده و اوصاف آنها را مورد بررسی قرار داده است، همچنین در آیات و خطاباتی که سرزنش ها و نهی های شدید و ضعیفی را متوجّه آنان ساخته تدبّر نمود . تدبّر، بزرگ ترین سند صحّت مطالبی است که به آنان نسبت دادیم، گذشته از آن که تاریخ نیز تمام این مطالب را ذکر کرده است و آنچه را هم که ما به موجب اجمال و اختصار آیات قرآن، بیان نکردیم، به طور مفصّل تذکّر می دهد. مختصرترین کلمه ای که به خوبی ، همه این امور را می رساند، «دوره جاهلیّت» است که قرآن برای این دوره نام نهاده است و همین تعبیر مختصر، تمام آن معانی دامنه دار را در بر دارد. این بود وضع عرب در آن روزگار. (1)

.

1- .المیزان فی تفسیر القرآن : ج 4 ص 151 . همچنین ، ر . ک : فصل نامه پژوهش های قرآنی : ش 32 ص 216 (پژوهش درباره جاهلیّت) .

ص: 156

5 / 2دینُ الجاهِلِیَّهِأ عِبادَهُ غَیرِ اللّهِ«وَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَهً لاَّ یَخْلُقُونَ شَیْئا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لاَ یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاَ نَفْعًا وَ لاَ یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَ لاَ حَیَوهً وَلاَ نُشُورًا» . (1)

راجع: الأعراف : 191 195 ، سبأ : 22 .

ب جَعلُ الوَلَدِ للّهِِالکتاب«وَ یُنذِرَ الَّذِینَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا * مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لاَ لاِبَالءِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَهً تَخْرُجُ مِنْ أفْوَ هِهِمْ إن یَقُولُونَ إلاَّ کَذِبًا» . (2)

«وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَتِ سُبْحَنَهُ وَ لَهُم مَّا یَشْتَهُونَ» . (3)

«أفَأَصْفَلکُمْ رَبُّکُم بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلَلءِکَهِ إنَثًا إنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیمًا» . (4)

«أمْ لَهُ الْبَنَتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ» . (5)

.

1- .الفرقان : 3 .
2- .الکهف : 4 و 5 . قال العلاّمه الطباطبائی قدس سره : قوله تعالی : «وَ یُنذِرَ الَّذِینَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» وهم عامّه الوثنیّین القائلین بأنّ الملائکه أبناء أو بنات له ، وربّما قالوا بذلک فی الجنّ والمصلحین من البشر ، والنصاری القائلین بأنّ المسیح ابن اللّه ، وقد نسب القرآن إلی الیهود أنّهم قالوا : عزیر ابن اللّه (المیزان فی تفسیر القرآن : ج 13 ص 238 وراجع تفسیر القمّی : ج 2 ص 30 وتفسیر الطبریّ : ج 9 الجزء 15 ح 193 والدرّ المنثور : ج 3 ص 334) .
3- .النحل : 57 .
4- .الإسراء : 40 .
5- .الطور: 39 .

ص: 157



5 / 2 دین جاهلیّت

الف عبادت کردن غیر خدا

ب فرزند قرار دادن برای خداوند

5 / 2دین جاهلیّتالف عبادت کردن غیر خدا«و به جای او، خدایانی برای خود گرفته اند که چیزی را خلق نمی کنند و خود، خلق شده اند و برای خود، نه زیانی در اختیار دارند و نه سودی را و نه مرگی در اختیار دارند و نه حیاتی و نه رستاخیزی را» .

ر . ک : اعراف : آیه 191 195 ، سبأ : آیه 22 .

ب فرزند قرار دادن برای خداوندقرآن«... و تا کسانی را که گفته اند : «خداوند ، فرزندی گرفته است» ، هشدار دهد . نه آنان و نه پدرانشان ، به این [ادّعا]، دانشی ندارند . بزرگ سخنی است که از دهانشان بر می آید ؛ [آنان ]جز دروغ نمی گویند» . (1)

«و برای خدا دخترانی قرار می دهند منزّه است او و [ نیز] برای خودشان ، آنچه را میل دارند» .

«آیا [پنداشتید که] پروردگارتان ، [داشتن] پسران را مخصوص شما گردانیده و خود از فرشتگان، دخترانی بر گرفته است ؟ راستی که شما سخنی بس بزرگ می گویید» .

«آیا خدا را دختران است و شما را پسران؟» .

.

1- .علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی در تفسیر و توضیح این آیه می گوید : یعنی تمامی بت پرستان را که می گفتند : «فرشتگان ، پسران یا دختران خدایند» و گاه درباره جِن یا برخی مصلحان بشری ، چنین عقیده ای داشتند ، و نیز مسیحیان را که معتقد بودند : «مسیح ، پسر خداست» ، هشدار دهد و قرآن حتّی به یهودیان ، نسبت داده که می گفتند : «عُزَیر ، پسر خداست» .

ص: 158

«أفَرَءَیْتُمُ اللَّتَ وَ الْعُزَّی * وَمَنَوهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرَی * ألَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنثَی * تِلْکَ إذًا قِسْمَهٌ ضِیزَی» . 1

راجع: الأنعام : 100 101 ، الصافّات : 149 154 ، الزخرف : 16 .

الحدیث4570.امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ( در زیارت جامعه ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ : کَذَّبَنِی ابنُ آدَمَ ولَم یَکُن لَهُ ذلِکَ ، وشَتَمَنی ولَم یَکُن لَهُ ذلِکَ . فَأَمّا تَکذیبُهُ إیّایَ فَزَعَمَ أنّی لا أقدِرُ أن اُعیدَهُ کَما کانَ ، وأمّا شَتمُهُ إیّایَ فَقَولُهُ : لی وَلَدٌ ، فَسُبحانی أن أتَّخِذَ صاحِبَهً أو وَلَداً. (1)4571.امام هادی علیه السلام ( در زیارت جامعه کبیره ) صحیح البخاری عن مجاهد :قالَ کُفّارُ قُرَیشٍ : المَلائِکَهُ بَناتُ اللّهِ ، واُمَّهاتُهُم بَناتُ سَرَواتِ (2) الجِنِّ. (3)4572.امام مهدی علیه السلام ( در زیارت ، خطاب به أئمّه علیهم السلام ) تفسیر الطبری عن ابن عبّاس فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَتِ ...» الآیه : یَجعَلونَ للّهِِ البَناتِ ، تَرضَونَهُنَّ لی ولا تَرضَونَهُنَّ لِأَنفُسِکُم . وذلِکَ أنَّهُم کانوا فِی الجاهِلِیَّهِ إذا وُلِدَ لِلرَّجُلِ مِنهُم جارِیَهٌ أمسَکَها عَلی هونٍ أو دَسَّها فِی التُّرابِ وهِیَ حَیَّهٌ. (4) .

1- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1629 ح 4212 عن ابن عبّاس وص 1903 ح 4690 ، سنن النسائی : ج 4 ص 112 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 199 ح 8227 و ص 264 ح 8618 کلّها عن أبی هریره نحوه ، کنز العمّال : ج 14 ص 353 ح 38913 .
2- .سروات الجنّ : أی أشرافهم (النهایه : ج 2 ص 363) .
3- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1200 وراجع تفسیر الطبریّ : ج 12 الجزء 23 ح 108 .
4- .تفسیر الطبریّ : ج 8 الجزء 14 ح 123 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 138 وفیه «یرضونهنّ له ولا یرضونهنّ لأنفسهم» .

ص: 159

«به من خبر دهید از لات و عزّی ، و مَنات، آن سومین دیگر . آیا [به خیالتان ]برای شما پسران است و برای او دختر ؟ در این صورت ، این ، تقسیمی نادرست است» .

ر . ک : انعام : آیه 100 101 ، صافّات : آیه 149 154 ، زخرف : آیه 16 .

حدیث4576.الإمام علیّ علیه السلام ( بَعدَ انصِرافِهِ مِن صِفّینَ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرمود : «فرزند آدم، مرا تکذیب کرد ، با این که این حق را نداشت ، و مرا دشنام داد، با آن که چنین حقّی نداشت . و امّا تکذیبش درباره من ، این بود که گمان می کرد که نمی توانم او را آن گونه [ که در دنیا بوده،] باز گردانم ، و امّا دشنامش به من ، این بود که برای من، فرزند قرار داد . منزّهم از این که همسر یا فرزندی داشته باشم» .4577.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :صحیح البخاری به نقل از مجاهد : کافران قریش می گفتند : فرشتگان، دختران خدایند و مادرانشان، دختران بزرگان پریان اند .4574.امام علی علیه السلام :تفسیر الطبری به نقل از ابن عبّاس ، در تفسیر آیه «و برای خدا دخترانی قرار می دهند» : [ یعنی ]آنان را برای من (خداوند) می پسندید و برای خود نمی پسندید؛ زیرا در جاهلیّت ، هنگامی که دختری برای کسی به دنیا می آمد، او را با سبُکی (خواری) ، نگاه می داشتند و یا زنده به گورش می کردند . .


ص: 160

ج جَعلُ الجِنِّ شُرَکاءَ للّهِِ«وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِینَ وَبَنَتِ م بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَنَهُ وَتَعَلَی عَمَّا یَصِفُونَ» . (1)

«وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَلءِکَهِ أهَؤُلاَءِ إیَّاکُمْ کَانُواْ یَعْبُدُونَ * قَالُواْ سُبْحَنَکَ أنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُواْ یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ» . (2)

د جَعلُ النَّسَبِ بَینَ اللّهِ وَالجِنِّ«وَ جَعَلُواْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَبًا وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» . (3)

ه تَحریمُ بَعضِ الأَنعامِالکتاب«قُلْ أرَءَیْتُم مَّا أنزَلَ اللَّهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَ حَلَلاً قُلْ ءَاللَّهُ أذِنَ لَکُمْ أمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُونَ» . (4)

.

1- .الأنعام : 100 .
2- .سبأ : 40 و 41 .
3- .الصافّات : 158 . اختلفت أقوال المفسّرین فی تعیین هذا النسب ؛ فابن عبّاس یذهب إلی أنّها تختصّ بثلاثه أحیاء من قریش وهم : سلیم ، وخزاعه ، وجهینه ، حیث یقولون : صاهر إلی کرام الجنّ . ونُقل عن ابن عبّاس أیضًا : زعم أعداء اللّه أنّه تبارک وتعالی وإبلیس أخوان . وطبقًا لنقل بعض المفسّرین أنّ جماعه من العرب یعتبرون الجنّ ملائکه ، وأنّ الملائکه هم بنات اللّه ! لکن الذی یقوی فی النظر هو أنّ الآیه عامّه وهی تشمل کلّ العلاقات حتّی العلاقه النسبیّه ، راجع الدرّ المنثور : ج 7 ص 133 وتفسیر الطبریّ : ج 12 الجزء 23 ح 108 والمیزان فی تفسیر القرآن : ج 17 ص 173 وتفسیر نمونه (بالفارسیه) : ج 19 ص 174 وص 222 ح 1129 .
4- .یونس : 59 .

ص: 161



ج جن را شریک خداوند قرار دادن

د اعتقاد به خویشاوندی خداوند با جِن

ه برخی چارپایان را حرام کردن

ج جن را شریک خداوند قرار دادن«و برای خدا شریکانی از جِن قرار دادند ، با این که خدا آنها را خلق کرده است ، و برای او بی هیچ دانشی، پسران و دخترانی تراشیدند . او برتر است از آنچه توصیف می کنند» .

«و [یاد کن] روزی را که همه آنان را محشور می کند . آن گاه به فرشتگان می فرماید : «آیا اینها بودند که شما را می پرستیدند ؟». می گویند : «منزّهی تو . سرپرست ما ، تویی ، نه آنها؛ بلکه جنّیان را می پرستیدند . بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند»» .

د اعتقاد به خویشاوندی خداوند با جِن«و میان خدا و جِن ها پیوندی انگاشتند، حال آن که جِنّیان ، نیک دانسته اند که خودشان [برای حساب پس دادن،] احضار خواهند شد» .

ه برخی چارپایان را حرام کردنقرآن«بگو : روزی ای را که خدا برای شما فرود آورده است، [چرا ]بخشی از آن را حرام و [بخشی] را حلال گردانیده اید؟ بگو : آیا خدا به شما اجازه داده است ، یا بر خدا دروغ می بندید؟» .

.


ص: 162

«فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَلاً طَیِّبًا وَ اشْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إن کُنتُمْ إیَّاهُ تَعْبُدُونَ * إنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَا اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ ألْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ إنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ» . (1)

«وَقَالُواْ هَذِهِ أنْعَمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ یَطْعَمُهَا إلاَّ مَن نَّشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأنْعَمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأنْعَمٌ لاَّ یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفْتَرُونَ * وَقَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَمِ خَالِصَهٌ لِّذُکُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَی أزْوَ جِنَا وَإن یَکُن مَّیْتَهً فَهُمْ فِیهِ شُرَکَاءُ سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ» . (2)

«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنم بَحِیرَهٍ وَلاَ سَالءِبَهٍ وَلاَ وَصِیلَهٍ وَلاَ حَامٍ وَ لَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَأکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» . (3)

الحدیث4587.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :البَحیرَهُ إذا وَلَدَت ووَلَدَ وَلَدُها بُحِرَت. (4)4588.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنم بَحِیرَهٍ وَلاَ سَالءِبَهٍ وَلاَ وَصِیلَهٍ وَلاَ حَامٍ» : إنَّ أهلَ الجاهِلِیَّهِ کانوا إذا وَلَدَتِ النّاقَهُ وَلَدَینِ فی بَطنٍ واحِدٍ قالوا : وَصَلَت ، فَلا یَستَحِلّونَ ذَبحَها ولا أکلَها ، وإذا وَلَدَت عَشراً جَعَلوها سائِبَهً ، ولا یَستَحِلّونَ ظَهرَها ولا أکلَها ، وَالحامُ : فَحلُ الإِبِلِ لَم یَکونوا یَستَحِلّونَهُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل : أنَّهُ لَم یُحَرِّم شَیئاً مِن ذلِکَ (5) . (6) .

1- .النحل : 114 116 .
2- .الأنعام : 138 و 139 .
3- .المائده : 103 .
4- .تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 348 ح 215 عن عمّار بن أبی الأحوص ، بحار الأنوار : ج 9 ص 199 ح 56 .
5- .معانی الأخبار : ج 148 ص 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 347 ح 213 کلاهما عن محمّد بن مسلم وراجع مجمع البیان : ج 3 ص 390 والتبیان فی تفسیر القرآن : ج 4 ص 41 وتفسیر القمّی : ج 1 ص 188 .
6- .قال الشیخ الصدوق قدس سره بعد ذکره للحدیث الشریف : «وقد روی أنّ البحیره الناقه إذا أنتجت خمسه أبطن ، فإن کان الخامس ذکراً نحروه فأکله الرجال والنساء ، وإن کان الخامس اُنثی بحروا اُذنها أی شقّوه ، وکانت حرامًا علی النساء والرجال لحمها ولبنها ، وإذا مات حلّت للنساء . والسائبه البعیر یسیب بنذر یکون علی الرجل إن سلّمه اللّه عز و جل من مرض أو بلّغه منزله أن یفعل ذلک . والوصیله من الغنم کانوا إذا ولدت الشاه سبعه أبطن ، فإن کان السابع ذکراً ذبح فأکل منه الرجال والنساء ، وإن کانت اُنثی ترکت فی الغنم ، وإن کان ذکراً واُنثی قالوا : وصلت أخاها فلم تذبح ، وکان لحومها حرامًا علی النساء إلاّ أن یکون یموت منها شیء فیحلّ أکلها للرجال والنساء . والحام الفحل إذا رکب ولد ولده قالوا : قد حمی ظهره . وقد یروی أنّ الحام هو من الإبل إذا أنتج عشره أبطن ، قالوا : قد حمی ظهره فلا یرکب ولا یمنع من کلاء ولا ماء (معانی الأخبار: ص 148 ح 1) .

ص: 163

«پس ، از آنچه خدا شما را روزی کرده است ، حلال [و] پاکیزه بخورید و نعمت خدا را شکر بگزارید، اگر تنها او را می پرستید . جز این نیست که [خدا،]، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام گردانیده است . [البتّه] هر کس که [به خوردن آنها] ناگزیر شود و سرکش و زیاده خواه نباشد ، قطعا خدا آمرزنده مهربان است . و برای آنچه زبان شما به دروغ می پردازد ، مگویید : «این حلال است و آن حرام» تا [ این چنین ]بر خدا دروغ ببندید ؛ زیرا کسانی که بر خدا دروغ می بندند، رستگار نمی شوند» .

«و به گمان خودشان گفتند: «اینها دام ها و کشتزار[های] ممنوع است که جز کسی که ما بخواهیم، نباید از آن بخورد، و دام هایی است که [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است» و دام هایی [داشتند] که [هنگام ذبح،] نام خدا را بر آنها نمی بردند، به صِرف افترا [بر خدا] . به زودی [خدا] آنان را به خاطر آنچه افترا می بستند، جزا می دهد. و گفتند: «آنچه در شکم این دام هاست، اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است، و اگر [آن جنین، ]مرده باشد، همه آنان [از زن و مرد] در آن شریک اند. به زودی [خدا ]توصیف آنان را سزا خواهد داد؛ زیرا او حکیم داناست» .

«خدا [چیزهایی از قبیل:] بَحیره (ماده شتری که پنج بار زاییده است) و سائبه (ماده شتری که دوازده بار زاییده است) و وَصیله (ماده گوسفندی که هفت بار بچّه آورده است) و حام (حیوان نری که برای آبستن کردن حیوانات ماده از آن استفاده می شود) را [ ممنوع] قرار نداده است؛ ولی کسانی که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ می بندند و بیشترشان تعقّل نمی کنند» .

حدیث4588.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هنگامی که شتر ماده بزاید و فرزند او هم بزاید، بَحیره نامیده می شود.4589.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام در تفسیر سخن خداوند که: «خدا [چیزهای ممنوعی از قبیل: ]بحیره و سائبه و وصیله و حام را قرار نداده است» : مردمان جاهلی، شتر ماده ای را که دوقلو بزاید، «وصیله» می دانستند . از این رو، کُشتن و خوردن آن را جایز نمی شمردند؛ و اگر ده بچه می زایید، آن را «سائبه» می نامیدند وسواری گرفتن از آن و خوردن آن را حلال نمی دانستند. و «حام»، حیوان نری بود [که برای آبستن کردن حیوانات ماده از آن استفاده می شد] که آن را نیز حلال نمی دانستند. سپس خداوند [ این آیه را] نازل کرد که هیچ یک از اینها را حرام ننموده است. .


ص: 164

تعلیق :کان الجهل المُطبِق الذی خیّم علی العرب قبل الإسلام قد مهّد الأجواء لشیوخهم ورؤسائهم لاستغلال تلک الظروف ؛ فانتهزوا تلک الفتره من الرسل وسخّروا عواطف الناس الصادقه ومشاعرهم وسنّوا أحکاماً وعادات اجتماعیّه تعود علیهم بالمنفعه ، وابتدعوا الکثیر من البدع ، وکان من جمله هؤلاء شخص اسمه عمر بن لحی ، وکان هذا الشخص قد استحوذ حینذاک علی واحده من أهمّ ثروات العرب ، ألا وهی الإبل ، وابتدع لها سنناً وأضفی علیها طابعاً قدسیًّا قیّد بموجبه سبل الاستفاده والانتفاع من أربعه أنواع من الإبل کانت تُسمّی : البحیره ، والسائبه ، والوصیله ، والحامی ، وکانت لها دلالات متباینه ولکنّها علی نحو متقارب. (1) وتشترک جمیعها فی نقطه واحده هی إضفاء نوع من الحرمه علی هذه الإبل وتحریم لبنها ولحمها ووبرها وظهرها علی الکثیر من الناس ، فیما أباحها للبعض الآخر کسدنه بیوت الأصنام وخدّامها . لقد اقترنت هذه البدعه بنظره الاستخفاف التی کان العرب یعاملون بها المرأه ، فنجم عن ذلک تشدید هذا الحکم علی النساء ، فکان لا یحقّ لهنّ أکل لحم هذه الإبل إلاّ بعد موتها . وکان من نتیجه هذا التقلید أنّ السدنه وخدمه الأصنام اُبیحت لهم الاستفاده من المراعی والعیون والآبار علی ندرتها فی الجزیره العربیّه ، ونجم عن ذلک أیضاً أنّهم صاروا ینذرون الإبل للأصنام وسدنتها من باب الشکر أو لقضاء حاجه معیّنه ، إلاّ أنّ القرآن انبری لمحاربه هذه البدعه الجاهلیّه بأربع آیات بیّنات ، واعتبر فی سیاق مکافحته لعباده الأصنام والسنن البالیه المرتبطه بها هذه الادّعاءات افتراءات محضه ، وفَضَحَ حقیقه سدنه الآلهه والأصنام وعبدتها ، وأعلن أنّ تحریم الإبل وتحلیلها منوط بحکم اللّه سبحانه وتعالی الذی لم یحرّم هذه الأنواع الأربعه من الإبل ، وإنّما حرّم وخلافاً لمعتقدات العرب فی الجاهلیّه المیته وما اُهلّ لغیر اللّه به .

.

1- .وردت بعض معانی هذه الکلمات فی النصّ وفی الهوامش ، وللاطّلاع علی مزید من المعانی راجع کتب التفسیر ، ومنها : مجمع البیان : ج 3 ص 390 والتبیان فی تفسیر القرآن : ج 4 ص 41 وتفسیر القمّی : ج 1 ص 188 والمیزان فی تفسیر القرآن : ج 6 ص 156 وتفسیر الطبریّ : ج 5 الجزء 7 ح 86 والدرّ المنثور : ج 3 ص 211 وأیضًا : السیره النبویّه لابن هشام : ج 1 ص 91 .

ص: 165

توضیحجهالت عمیق اعراب پیش از اسلام، زمینه سودجویی سران و شیوخ آنان را فراهم آورده بود. طاغوت های جاهلی، در دوران فترت رسولان الهی، با نام سنّت های دینی و رسوم اجتماعی، از احساسات پاک مردم، سوء استفاده می کردند و در جهت تأمین منافع خود، بدعتهایی را بنا نهادند. یکی از آنان که تاریخ، او را به نام عمرو بن لحی می شناسد، بر یکی از مهمترین دارایی های عرب، یعنی شتر دست نهاد و احکامی را برای آن وضع کرد و به صورت سنّتی مقدّس درآورد. در نتیجه این بدعت، استفاده از چهار دسته شتر محدود گشت. این چهار دسته که به نام «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام» خوانده می شدند، به معانی متفاوت، ولی متقارب، تفسیر شده اند؛ (1) امّا همه آنها در این نکته مشترک اند که برای این شتران، حرمتی خودْ ساخته قائل شده و استفاده از شیر و گوشت و پشم و قدرت حمل این چهار دسته، برای بسیاری حرام و برای بعضی و از جمله متولّیان و خدمتگزار بتها حلال خوانده می شد. پیوند این بدعت با دیدگاه تحقیرآمیز اعراب جاهلی به زن، موجب تشدید و غلظت این حکم بر زنان شد و آنان، فقط در صورت مردار شدن شتر، حق خوردن گوشت آن را پیدا می کردند. این حرمت تخیّلی، دست متولّیان و خدمتگزاران بتها را در استفاده بی محابا از مرتعها و آب چشمه ها و چاه های کمیاب عربستان باز می گذاشت؛ همچنین موجب می گشت که شتران را برای شکرگزاری و یا برآورده شدن حاجات، نذر بت های سنگی و متولّیان آن کنند. قرآن مجید با چهار آیه روشن به پیکار با این بدعت جاهلی برخاست و در جهت مبارزه با بت و بت پرستی و انهدام سنّت های پوشالیِ گره خورده به آن، ادّعای آنان را افترایی بیش ندانسته، چهره متولّیان و بت پرستان و بت سازان را افشا کرده و اعلان نموده است که تحلیل و تحریم چارپایان منحصرا در اختیار خدای سبحان است و او این چهار دسته را درست بر خلاف عقیده جاهلانه اعراب حرام ندانسته و مردار و هر آنچه را برای بتها و غیر خدا سر می برند، حرام کرده است.

.

1- .برخی معانی این الفاظ در متن و پاورقی آمد و برای اطلاع از معانی دیگر به کتب تفسیری مراجعه کنید. ر . ک : از جمله تفسیر مجمع البیان : ج 3 ص 390 ، تفسیر التبیان : ج 4 ص 41 ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 188 ، تفسیر المیزان : ج 6 ص 156 ، تفسیر الطبری : ج 5 جزء 7 ص 86 ، تفسیر الدرّ المنثور : ج 3 ص 211 و نیز سیره ابن هشام ، ج 1 ص 91 .

ص: 166

و تَقسیمُ الحَرثِ وَالأَنعامِ بَینَ اللّهِ وَالأَصنامِ«وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَمِ نَصِیبًا فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَکَالءِنَا فَمَا کَانَ لِشُرَکَالءِهِمْ فَلاَ یَصِلُ إلَی اللَّهِ وَمَا کَانَ لِلَّهِ فَهُوَ یَصِلُ إلَی شُرَکَالءِهِمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» . (1)

«وَقَالُواْ هَذِهِ أنْعَمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ یَطْعَمُهَا إلاَّ مَن نَّشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأنْعَمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأنْعَمٌ لاَّ یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفْتَرُونَ» . (2)

.

1- .الأنعام : 136 .
2- .الأنعام : 138 .

ص: 167

و کشتزارها و دام ها را بین خدا و بُتان تقسیم کردن

و کشتزارها و دام ها را بین خدا و بُتان تقسیم کردنقرآن«و [مشرکان] برای خدا از کِشت و دام هایی که آفریده است، سهمی گذاشتند و به پندار خودشان گفتند : «این، ویژه خداست و این، ویژه بُتان ما» . پس آنچه خاصّ بتانشان بود ، به خدا نمی رسید ، و[لی] آنچه خاصّ خدا بود، به بتانشان می رسید . چه بد داوری می کنند!» .

«و به گمان خودشان گفتند : «اینها دام ها و کشتزار[های] ممنوع است که جز کسی که ما بخواهیم، نباید از آن بخورد ، و دام هایی است که [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است» و دام هایی [داشتند] که [هنگام ذبح،] نام خدا را بر آنها نمی بردند، به خاطر افترا بر خدا . به زودی [خدا ]آنان را به خاطر آنچه افترا می بستند، جزا می دهد» .

.


ص: 168

«وَ یَجْعَلُونَ لِمَا لاَ یَعْلَمُونَ نَصِیبًا مِّمَّا رَزَقْنَهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَفْتَرُونَ» . (1)

تعلیق :إنّ المعتقدات الجاهلیّه التی کانت تسود أوساط المجتمع العربی الجاهلی دفعت العرب باعتبارهم یؤمنون بوجود شرکاء للّه (الأصنام) إلی بناء بیوت للآلهه والأصنام وتوفیر المعاش لسدنتها وإشراکهم فی حیاتهم وأرزاقهم وممتلکاتهم من الزرع والماشیه وتعیین سهم لهم إلی جانب سهم اللّه ، وجعلوا سهم اللّه ، للنفقات العامّه کإطعام الضیف وابن السبیل ، فی حین جعلوا سهم الأصنام تحت تصرّف السدنه . وکان السدنه الطمّاعون کلّما أصابت الزرع آفه أو أعطی محصولاً أقلّ أو اختلط سهمهم بسهم اللّه ، یتذرّعون بخدعه مفادها «إنّ اللّه غنیّ» ، فیستوفون سهمهم کاملاً غیر منقوص ، ویعوّضون نقص أسهمهم من سهم اللّه ، ولا یعوّضون بأیّ حال من الأحوال سهم اللّه من سهم الأصنام . ربّما کانت الزیاده والنقصان فی المحصول تقع أحیاناً نتیجه لأسالیب التحایل التی سبقت الإشاره إلیها ، وهی أنّ الماء کان إذا انساب عند السقی من الأرض التی زرع فیها سهم اللّه إلی الأرض التی فیها سهم الأصنام لم یکونوا یحولون دونه ، وإذا حصل العکس کانوا یمنعونه . إنّ هذه السنّه البالیه کانت سائده أیضاً فی المشارکه فی الماشیه وتقسیمها ، وهو ما اُشیر إلیه فی الفصل السابق .

راجع : مجمع البیان : ج 4 ص 571 ، تفسیر القمّیّ : ج 1 ص 217 ؛ تفسیر الطبریّ : ج 5 الجزء 8 ص 40 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 362 ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الإسلام : ج 6 ص 193 .

.

1- .النحل : 56 .

ص: 169

«و از آنچه به آنان روزی دادیم ، سهمی برای آن [خدایانی] که نمی دانند [چیست]، می نهند . به خدا سوگند که از آنچه دروغ بر می بافتید ، حتما سؤال خواهید شد» .

توضیحعقیده جاهلانه به وجود شریکان متعدّد برای خداوند که همان بت ها بودند عرب ها را بر آن می داشت تا به ساختن بتکده ها و تأمین معاش خدمت گزاران آنها روی آورده، آنها را شریک زندگی خود قرار دهند و دارایی عمده خود (دام و زراعت) را با آنها تقسیم و سهمی را برای آنها در کنار سهم خداوند، معیّن کنند . آنان سهم خداوند را به مصارف عمومی (همچون : اِطعام مهمانان و در راه ماندگان) می رساندند و سهم بتان را در اختیار خدمت گزاران آنها می گذاردند. افزون بر این، خدمت گزارانِ پُر طمع بتکده ها، هر گاه آفتی به زراعت مربوط به بت ها می رسید و یا رشد آن کمتر می شد و یا با سهم خداوند مخلوط می گشت، با ترفند مکّارانه «خدا بی نیاز است»، سهم خود را به تمام و کمال، استیفا می کردند و کسریِ آن را از سهم خداوند، جبران می نمودند و هیچ گاه در جهت جبران سهم خداوند از سهم بت ها بر نمی آمدند. این کاهش و افزونی در محصول، گاه نتیجه ترفندهای پیشین بود ، بدین گونه که هنگام آبیاری، اگر آب زمینی که در آن ، سهم خداوند کِشت شده بود، به زمین بت ها می رفت، جلوی آن را نمی گرفتند؛ امّا در حالت عکس آن، آب را می بستند. سنّت پوشالی تقسیم، در «دام» نیز جریان داشت که در بیان فصل پیشین به آن اشاره شد.

.


ص: 170

ز الطَّوافُ عُریًا4601.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَتِ العَرَبُ فِی الجاهِلِیَّهِ عَلی فِرقَتَینِ : الحِلِّ وَالحُمسِ ، فَکانَتِ الحُمسُ قُرَیش اً ، وکانَتِ الحِلُّ سائِرَ العَرَبِ ، فَلَم یَکُن أحَدٌ مِنَ الحِلِّ إلاّ ولَهُ حِرمِیٌّ مِنَ الحُمسِ ، ومَن لَم یَکُن لَهُ حِرمِیٌّ مِنَ الحُمسِ لَم یُترَک أن یَطوفَ بِالبَیتِ إلاّ عُریاناً .

وکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حِرمِیًّا لِعِیاضِ بنِ حِمارٍ المُجاشِعِیِّ ، وکانَ عِیاضٌ رَجُلاً عَظیمَ الخَطَرِ ، وکانَ قاضِیاً لِأَهلِ عُکاظٍ فِی الجاهِلِیَّهِ ، فَکانَ عِیاضٌ إذا دَخَلَ مَکَّهَ ألقی عَنهُ ثِیابَ الذُّنوبِ وَالرَّجاسَهِ وأخَذَ ثِیابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِطُهرِها فَلَبِسَها وطافَ بِالبَیتِ ، ثُمَّ یَرُدُّها عَلَیهِ إذا فَرَغَ مِن طَوافِهِ . فَلَمّا أن ظَهَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتاهُ عِیاضٌ بِهَدِیَّهٍ فَأَبی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقبَلَها وقالَ : یا عِیاضُ ، لَو أسلَمتَ لَقَبِلتُ هَدِیَّتَکَ ، إنَّ اللّهَ عز و جلأبی لی زَبدَ (1) المُشرِکینَ . ثُمَّ إنَّ عِیاضاً بَعدَ ذلِکَ أسلَمَ وحَسُنَ إسلامُهُ فَأَهدی إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله هَدِیَّهً فَقَبِلَها مِنهُ. (2)4602.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :کانَ سُنَّهً فِی العَرَبِ فِی الحَجِّ أنَّهُ مَن دَخَلَ مَکَّهَ وطافَ بِالبَیتِ فی ثِیابِهِ لَم یَحِلَّ لَهُ إمساکُها ، وکانوا یَتَصَدَّقونَ بِها ولا یَلبَسونَها بَعدَ الطَّوافِ ، وکانَ مَن وافی مَکَّهَ یَستَعیرُ ثَوباً ویَطوفُ فیهِ ثُمَّ یَرُدُّهُ ، ومَن لَم یَجِد عارِیَهً اِکتَری ثِیاباً ، ومَن لَم یَجِد عارِیَهً ولا کِراءً ولَم یَکُن لَهُ إلاّ ثَوبٌ واحِدٌ طافَ بِالبَیتِ عُریاناً . فَجاءَتِ امرَأهٌ مِنَ العَرَبِ وَسیمَهٌ جَمیلَهٌ فَطَلَبَت ثَوباً عارِیَهً أو کِراءً فَلَم تَجِدهُ ، فَقالوا لَها: إن طُفتِ فی ثِیابِکِ احتَجتِ أن تَتَصَدَّقی بِها .

فَقالَت : وکَیفَ أتَصَدَّقُ بِها ولَیسَ لی غَیرُها ؟! فَطافَت بِالبَیتِ عُریانَهً ، وأشرَفَ عَلَیهَا النّاسُ فَوَضَعَت إحدی یَدَیها عَلی قُبُلِها وَالاُخری عَلی دُبُرِها ، فَقالَت مُرتَجِزَهً :


الیَومَ یَبدو بَعضُهُ أو کُلُّهُ

فَما بَدا مِنهُ فَلا اُحِلُّهُ


فَلَمّا فَرَغَت مِنَ الطَّوافِ خَطَبَها جَماعَهٌ فَقالَت: إنَّ لی زَوجاً. (3) .

1- .الزَبْد: الرفد والعطاء (النهایه: ج 2 ص 293).
2- .الکافی : ج 5 ص 142 ح 3 عن أبی بکر الحضرمی ، بحار الأنوار : ج 22 ص 294 ح 4 وراجع الدرّ المنثور : ج 3 ص 440 .
3- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 281 عن أبی الصباح الکنانی ، بحار الأنوار : ج 35 ص 291 ح 7 وراجع أخبار مکّه للأزرقی : ج 1 ص 181 و 182 .

ص: 171



ز برهنه طواف کردن

ز برهنه طواف کردن4604.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :مردم در جاهلیّت ، دو گروه بودند : حِل و حُمْس . حُمْس، همان قریش بودند و حِل، سایر طوایف عرب . هر یک از [ افراد ]حِل، باید پناه دهنده ای از حُمْسیان می داشت [تا لباسش را به عاریت بگیرد]، و گرنه می بایست برهنه بر گِرد خانه طواف کند .

پیامبر صلی الله علیه و آله پناه دهنده عیاض بن حمارِ مجاشعی بود . عیاض، مردی دارای منزلت زیاد بود و در جاهلیّت، قاضی اهل عُکاظ بود. او هر گاه وارد مکّه می شد، لباس های گناه آلود خود را کنار می گذاشت و لباس پیامبر صلی الله علیه و آله را چون پاک بود می گرفت و می پوشید و طواف می کرد و پس از طواف، آن را بر می گرداند .

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شد، عیاض ، هدیه ای برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد؛ ولی ایشان نپذیرفت و فرمود : «ای عیاض! اگر مسلمان شوی، هدیه ات را قبول می کنم . به راستی که خداوند، [ پذیرفتن] بخشش مشرکان را برای من نمی پسندد» .

پس از آن، عیاض ، اسلام آورد و مسلمانی اش نیکو شد و هدیه ای برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و ایشان نیز پذیرفت .4605.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در میان عرب، سنّتی بود که هر کس وارد مکّه می شد و با لباسش طواف می کرد، جایز نبود آن لباس ها را نگه بدارد؛ بلکه آن را دیگر نمی پوشید و صدقه می داد. کسانی که وارد مکّه می شدند ، لباسی را عاریه می گرفتند و پس از طواف ، باز می گرداندند و اگر لباسِ عاریه ای پیدا نمی شد، اجاره می کردند و اگر این هم میسّر نمی شد و جز یک لباس نداشتند ، برهنه طواف می کردند .

زنی عرب که زیبا و خوب رو بود، وارد مکّه شد و لباس عاریه ای و اجاره پیدا نکرد . بدو گفتند: «اگر در لباست طواف کنی، باید آن را صدقه دهی» . زن گفت : «چگونه صدقه دهم ، با این که لباس دیگری ندارم ؟». پس ، برهنه طواف کرد و مردم به تماشا پرداختند . پس ، او با یک دست ، جلو و با دستی ، پشت خود را پوشاند و چنین رجز خواند :


امروز قسمتی از عورت یا تمامش آشکار می شود /

و آنچه آشکار شد، آن را حلال نمی دانم .


پس از آن که زن ، طواف را تمام کرد، گروهی از او خواستگاری کردند؛ ولی وی گفت: «همسر دارم» .

.


ص: 172

ح إنکارُ المَعادِ«وَ أمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ أفَلَمْ تَکُنْ ءَایَتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ * وَ إذَا قِیلَ إنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لاَ رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَهُ إن نَّظُنُّ إلاَّ ظَنًّا وَ مَا نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ * وَ بَدَا لَهُمْ سَیِّئاتُ مَا عَمِلُواْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ * وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنسَلکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا وَ مَأْوَلکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن نَّصِرِینَ * ذَ لِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ ءَایَتِ اللَّهِ هُزُوًا وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیَوهُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لاَیُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» . (1)

.

1- .الجاثیه : 31 35 .

ص: 173



ح انکار رستاخیز

ح انکار رستاخیز«و امّا کسانی که کافر شدند، [در قیامت بدانها می گویند:] «پس مگر آیات من بر شما خوانده نمی شد؟ و[لی] تکبّر نمودید و مردمی بدکار بودید». و چون گفته شد : «وعده خدا راست است و شکّی در رستاخیز نیست» ، گفتید : «ما نمی دانیم که رستاخیز چیست . جز گمان نمی ورزیم و ما یقین نداریم» و [حقیقتِ] بدی هایی که کرده اند ، بر آنان پدیدار می شود و آنچه بدان ریشخند می زدند ، آنان را فرو می گیرد و گفته می شود : «همان گونه که دیدار امروزتان را فراموش کردید ، امروز ، شما را فراموش خواهیم کرد و جایگاهتان در آتش است و برای شما یاورانی نخواهد بود»» .

.


ص: 174

. .


ص: 175



پژوهشی در عقاید جاهلیّت

پژوهشی در عقاید جاهلیّتاعراب زمان جاهلیّت، در زمانی که آمدن پیامبر و وحی به تأخیر افتاده بود ، به وادی ضلالت فرو رفته ، سرگردان و دچار تشتّتِ مذهبی و فکری بودند . اینک به صورت اشاره ، این دسته ها و مذاهب را معرّفی می کنیم : دسته اوّل ، به خدا و معاد معتقد نبودند و هستی را محدود به همین دنیا می پنداشتند و می گفتند: «وَ مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا یُهْلِکُنَآ إِلاَّ الدَّهْرُ . (1) غیر از زندگانی دنیای ما [ چیز دیگری] نیست. می میریم و زنده می شویم و ما را جز طبیعت، هلاک نمی کند» . دسته دوم ، معاد را باور نداشتند، چنان که از این آیه استفاده می شود: «وَ إِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لاَ رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِی مَا السَّاعَهُ. (2) و چون گفته شد: «وعده خدا راست است و شکّی در رستاخیز نیست»، گفتید: ما نمی دانیم که رستاخیز چیست» . همچنین از آیه زیر ، می توان استفاده کرد که این دسته ، به آفرینش نخستینِ

.

1- .جاثیه : آیه 23.
2- .جاثیه : آیه 32 .

ص: 176

عالم معتقد بوده و به تعبیر حدیث، (1) خدا را پذیرفته بودند؛ ولی به پاداش خداوند ، امید نداشتند و از کیفر او نمی هراسیدند : «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَمَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّهٍ. (2) و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد. گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است ، زندگی می بخشد؟ بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد، و اوست که به هر [گونه ]آفرینشی داناست» . دسته سوم ، خداوند را همراه با شریکانی برای او می پذیرفتند؛ شریکانی که گاه از ملائکه و جِنّیان بودند و گاه از بت ها و شیاطین. آنان شریک را گاه در اصل آفرینش ، دخالت می دادند و گاه در تدبیر امور ، یا او را به موجودات مادّی تشبیه می کردند و یا یکی از همان موجودات مادّی (همچون: کرات آسمانی، حیوانات و درختان) را به عنوان خدای جهان می پرستیدند . صاحبان این عقیده که با دسته قبل اشتراک هم داشته اند، بیشترین تعداد را در عربستان جاهلیّت داشته اند: (3) «وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُم مُّشْرِکُونَ . (4) بیشتر آنان ، ایمانشان به شرک ، آلوده بود» . دسته چهارم ، اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان بودند که در بعضی از مناطق جزیره العرب وجود داشتند . از جمله دلایل تاریخیِ وجود اهل کتاب در جزیره العرب، یکی: آیه مباهله (5) است که بر وجود علما و مردمان مسیحی که

.

1- .«لا یَرجونَ مِنَ اللّه ِ ثَوابا ولا یَخافونَ اللّه َ مِنهُ عِقابا ». (الکافی : ج 1 ص 61 ح 57) .
2- .یس : آیه 78 79.
3- .الغارات : ج 1 ص 303 .
4- .یوسف : آیه 106 .
5- .آل عمران : آیه 61 .

ص: 177

در نجران (در جنوب مدینه) می زیسته اند دلالت می کند ، و دیگری: جنگ های بزرگ صدر اسلام است که در آنها یهودیان ، نقش اساسی داشتند، مثل: غزوه احزاب (خندق) و کشمکش های پس از آن (بنی قینقاع و بنی قریظه) تا خیبر . دسته پنجم ، افراد مجوسی و صابئی بودند که البتّه قابل توجّه نبوده اند . دسته ششم ، کسانی بودند که به دین حنیف ابراهیم اعتقاد داشتند و تعدادشان اندک بوده است . در این جا اسامی آنان را می آوریم : 1 . ابو طالب (عموی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ) 12 . عامر بن ضرب عدوانی 2 . ابو قیس ، صرمه بن ابی اَنَس 13 . عبد الطانجه بن ثعلب بن وبره بن قضاعه 3 . ارباب بن رئاب 14 . عبد اللّه قضاعی 4 . اسعد ، ابو کرب حمیری 15 . عبد اللّه (پدر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ) 5 . اُمیّه بن ابی صلت 16 . عبد المطّلب (جدّ حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ) 6 . بحیرای راهب 17 . عبید بن ابرص اسدی 7 . خالد بن سِنان عبسی 18 . علاف بن شهاب تمیمی 8 . زهیر بن ابی سلمی 19 . عمیر بن جندب جهنی 9 . زید بن عمرو بن نفیل بن عبد العُزّی 20 . کعب بن لُؤَی بن غالب 10 . سوید بن عامر مصطلقی 21 . ملتمس بن اُمیّه کِنانی 11 . سیف بن ذی یزن 22 . وکیع بن زهیر ایادی .

.


ص: 178

5 / 3أخلاقُ الجاهِلِیَّهِالکتاب«إذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَهِلِیَّهِ» . (1)

«أرَءَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ * فَذَ لِکَ الَّذِی یَدُعُ الْیَتِیمَ * وَ لاَ یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ» . (2)

الحدیث4606.امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ( درباره این فرموده خداوند : {Q} «دستگیره محکم» { ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ فی قَلبِهِ حَبَّهٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِیَّهٍ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِیَّهِ . (3)4607.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :مَن قاتَلَ تَحتَ رایَهٍ عُمِّیَّهٍ (4) یَغضَبُ لِعَصَبَهٍ ، أو یَدعو إلی عَصَبَهٍ ، أو یَنصُرُ عَصَبَهً ، فَقُتِلَ ، فَقِتلَهٌ جاهِلِیَّهٌ. (5)4608.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ أذهَبَ فَخرَ الجاهِلِیَّهِ وتَکَبُّرَها بِآبائِها ، کُلُّکُم لاِدَمَ وحَوّاءَ کَطَفِّ الصّاعِ (6)

بِالصّاعِ ، وإنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتقاکُم ، فَمَن أتاکُم تَرضَونَ دینَهُ وأمانَتَهُ فَزَوِّجوهُ. (7) .

1- .الفتح : 26 .
2- .الماعون : 1 3 ، وقال علیّ بن إبراهیم فی تفسیره : نزلت فی أبی جهل وکفّار قریش (تفسیر القمّی : ج 2 ص 444) .
3- .الکافی : ج 2 ص 308 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 264 ح 5 ، الأمالی للصدوق : ص 704 ح 966 کلّها عن إسماعیل بن أبی زیاد السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، الجعفریّات : ص 163 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 284 ح 2 .
4- .العمّیّه : قیل : هو فِعِّیله ، من العماء : الضلاله ، وحکی بعضهم فیها ضمّ العین (النهایه : ج 3 ص 304) .
5- .صحیح مسلم: ج 3 ص 1476 ح 53 ، سنن ابن ماجه: ج 2 ص 1302 ح 3948، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 174 ح 8067 ، سنن النسائی: ج 7 ص 123 کلّها عن أبیهریره والثلاثه الأخیره نحوه؛ المجازات النبویّه: ص 333 ح 257، کنزالعمّال: ج 3 ص 509 ح 7655 .
6- .طفّ الصاع : أی قریب بعضکم من بعض ، والمعنی : کلّکم فی الانتساب إلی أب واحد بمنزله واحده (النهایه : ج 3 ص 129) .
7- .شعب الإیمان : ج 4 ص 288 ح 5136 عن أبی أمامه ، کنز العمّال : ج 16 ص 459 ح 45427 وراجع شرح نهج البلاغه : ج 17 ص 281 ودعائم الإسلام : ج 2 ص 199 ح 729 .

ص: 179



5 / 3 اخلاق جاهلیّت

5 / 3اخلاق جاهلیّتقرآن«آن گاه که کافران در دل های خود ، تعصّب [، آن هم] از نوع تعصّب جاهلیّت ورزیدند ...» .

«آیا کسی را که [روزِ] جزا را دروغ می خواند ، دیدی ؟ این ، همان کسی است که یتیم را به سختی می رانَد و به خوراک [ دادن به] بینوا ترغیب نمی کند» .

حدیث4611.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دل او به اندازه دانه خَردَلی تعصّب باشد ، خداوند ، او را در روز رستاخیز ، با عرب های [ عصر] جاهلیّت محشور می گرداند .4612.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که زیر پرچم گم راهی پیکار کند و برای تعصّبی ، خشمگین شود ، یا به تعصّبی فرا بخواند و یا تعصّبی را یاری کند و کشته شود ، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است .4613.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به درستی که خداوند، غرور جاهلیّت و تکبّرورزی به پدران را از

میان بُرد . همه شما فرزندان آدم و حوّا ، و نزدیک به یکدیگر هستید . به راستی که بهترینِ شما در نزد خداوند، پارساترینِ شماست . پس اگر کسی [ برای خواستگاری] آمد که دینداری و امانتداری اش را می پسندید ، به او زن بدهید .

.


ص: 180

4614.امام رضا علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :صَعِدَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المِنبَرَ یَومَ فَتحِ مَکَّهَ فَقالَ : أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ قَد أذهَبَ عَنکُم نَخوَهَ الجاهِلِیَّهِ وتَفاخُرَها بِآبائِها . ألا إنَّکُم مِن آدَمَ علیه السلام وآدَمُ مِن طینٍ ، ألا إنَّ خَیرَ عِبادِ اللّهِ عَبدٌ اِتَّقاهُ ، إنَّ العَرَبِیَّهَ لَیسَت بِأَبٍ والِدٍ ولکِنَّها لِسانٌ ناطِقٌ ، فَمَن قَصُرَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُبلِغهُ حَسَبُهُ. (1)4615.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( فی جَوابِ مَن سَأَلَهُ عَن عَلامَهِ الإِیمانِ ) الإمام علیّ علیه السلام :أطفِئوا ما کَمَنَ فی قُلوبِکُم مِن نیرانِ العَصَبِیَّهِ وأحقادِ الجاهِلِیَّهِ ، فَإِنَّما تِلکَ الحَمِیَّهُ تَکونُ فِی المُسلِمِ مِن خَطَراتِ الشَّیطانِ ونَخَواتِهِ ونَزَغاتِهِ ونَفَثاتِهِ (2) . (3)4615.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ شخصی که از وی درباره نشانه ایمان پرسید ) عنه علیه السلام :إیّاکُم وَالتَّحاسُدَ وَالأَحقادَ ، فَإِنَّهُما مِن فِعلِ الجاهِلِیَّهِ «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا تَعْمَلُونَ» (4) . (5)4616.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی کِبرِ الحَمِیَّهِ وفَخرِ الجاهِلِیَّهِ ! فَإِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ ومَنافِخُ الشَّیطانِ الَّتی خَدَعَ بِهَا الاُمَمَ الماضِیَهَ وَالقُرونَ الخالِیَهَ ، حَتّی أعنَقوا فی حَنادِسِ (6) جَهالَتِهِ ومَهاوی ضَلالَتِهِ ، ذُلُلاً عَن سِیاقِهِ ، سُلُساً فی قِیادِهِ . أمراً تَشابَهَتِ القُلوبُ فیهِ ، وتَتابَعَتِ القُرونُ عَلَیهِ ، وکِبراً تَضایَقَتِ الصُّدورُ بِهِ .

ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَهِ ساداتِکُم وکُبَرائِکُمُ الَّذینَ تَکَبَّروا عَن حَسَبِهِم ، وتَرَفَّعوا فَوقَ نَسَبِهِم ، وألقَوُا الهَجینَهَ (7) عَلی رَبِّهِم ، وجاحَدُوا اللّهَ عَلی ما صَنَعَ بِهِم ، مُکابَرَهً لِقَضائِهِ ، ومُغالَبَهً لاِلائِهِ ! فَإِنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبِیَّهِ ، ودَعائِمُ أرکانِ الفِتنَهِ ، وسُیوفُ اعتِزاءِ (8) الجاهِلِیَّهِ. (9) .

1- .الکافی : ج 8 ص 246 ح 342 ، معانی الأخبار : ص 207 ح 1 کلاهما عن حنّان عن أبیه ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، الزهد للحسین بن سعید : ص 56 ح 150 عن أبی عبیده الحذّاء عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 322 والثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 21 ص 137 ح 31 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 257 و402 .
2- .نفث الشیطان : هو ما یُلقیه فی قلب الإنسان ویُوقعه فی باله ممّا یصطاده به (مجمع البحرین : ج 3 ص 1808) .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 466 ح 37 .
4- .الحشر : 18 .
5- .تحف العقول : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 408 ح 38 .
6- .لیله ظلماء حِندس : أی شدیده الظلمه والجمع حنادس (مجمع البحرین : ج 1 ص 465) .
7- .الهجین : مأخوذ من الهجنه وهی الغِلظ ، وتهجین الأمر : تقبیحه (لسان العرب : ج 13 ص 433 و 434) .
8- .التعزّی : الانتماء والانتساب إلی القوم (النهایه : ج 3 ص 233) .
9- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 467 ح 37 .

ص: 181

4617.عنه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکّه ، بر منبر رفت و فرمود : «ای مردم! خداوند، غرور جاهلیّت و فخرفروشی به پدران را از میان بُرد . بدانید که همه شما از آدم هستید و آدم ، از گِل است . بدانید که بهترین بنده خدا ، بنده ای است که از خداوند پروا داشته باشد . عربیّت ، پدر [و تبار] نیست ؛ بلکه زبانی است گویا . آن که در کارش کاستی باشد، تبارش آن را جبران نمی کند» .4618.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آنچه در دل هایتان از شعله های تعصّب و کینه های جاهلیّتْ پنهان شده، خاموش کنید . چنین تعصّبی در مسلمان ، [ ناشی] از وسوسه ، تکبّر ، عیبجویی و القای شیطان است .4619.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بپرهیزید از حسادت و کینه ؛ زیرا این دو ، از خصلت های جاهلیّتْ اند . [خداوند فرمود :] «و هر کسی باید بنگرد که برای فردا[ی خود] از پیش ، چه فرستاده است . از خدا بترسید . در حقیقت ، خدا به آنچه می کنید، آگاه است» .4620.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خدا را ، خدا را [در نظر بگیرید] در گردنکشیِ ناشی از تعصّب و خودپسندی جاهلیّت؛ زیرا آبستنگاه دشمنی و جایگاه دمیدن شیطان است ، که او امّت های پیشین و گذشتگان را بدان فریب داد، چنان که در تاریکی های شَدیدِ نادانی و دام های گم راهی او ، پنهان، و در برابر راندن او رام ، و در برابر رهبری اش تسلیم شدند . او کاری را در پیش گرفت که دل ها در آن یکسان ، و قرن ها در پیِ آن ، روان بودند ، با تکبّری که بر دل ها سنگینی می کرد .

هان ! حذر کنید ، حذر کنید از فرمانبری از مِهتران و بزرگانتان که به تبار خود نازیدند و نژاد خویش را برتر دیدند و چیزی را که ناپسند بود، به پروردگار نسبت دادند و آنچه را خداوند با آنان انجام داد ، از روی ستیز با قضا و قدر و پیروزیجویی بر نعمت هایش انکار کردند . به راستی که اینان ، پایه های اساسی تعصّب و ستون های اساسی آشوب و شمشیرهای غرور و تفاخر جاهلیّت اند . .


ص: 182

4616.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لِیَتَأَسَّ صَغیرُکُم بِکَبیرِکُم ، وَلیَرأف کَبیرُکُم بِصَغیرِکُم ، ولا تَکونوا کَجُفاهِ الجاهِلِیَّهِ : لا فِی الدّینِ یَتَفَقَّهونَ ، ولا عَنِ اللّهِ یَعقِلونَ ، کَقَیضِ (1) بَیضٍ فی أداحٍ (2) یَکونُ کَسرُها وِزراً ، ویُخرِجُ حِضانُها شَرًّا. (3)4617.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفسیر العیّاشی عن محمّد القصریّ عن الإمام الصّادق علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الصَّدَقَهِ .

فَقالَ : اِقسِمها فیمَن قالَ اللّهُ ، ولا یُعطی مِن سَهمِ الغارِمینَ الَّذینَ یَغرَمونَ فی مُهورِ النِّساءِ ، ولاَ الَّذینَ یُنادونَ بِنِداءِ الجاهِلِیَّهِ .

قُلتُ : وما نِداءُ الجاهِلِیَّهِ ؟

قالَ : الرَّجُلُ یَقولُ : یا آلَ بَنی فُلانٍ ، فَیَقَعُ بَینَهُمُ القَتلُ ! ولا یُؤَدّی ذلِکَ مِن سَهمِ الغارِمینَ ، وَالَّذینَ لا یُبالونَ ما صَنَعوا بِأَموالِ النّاسِ. (4)4618.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم عن جابر :اِقتَتَلَ غُلامانِ ؛ غُلامٌ مِنَ المُهاجِرینَ وغُلامٌ مِنَ الأَنصارِ ، فَنادَی المُهاجِرُ أوِ المُهاجِرونَ : یالَلمُهاجِرینَ ! ونادَی الأَنصارِیُّ : یالَلأَنصارِ ! فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : ما هذا دَعوی أهلِ الجاهِلِیَّهِ ؟

قالوا : لا یا رَسولَ اللّهِ ، إلاّ أنَّ غُلامَینِ اقتَتَلا فَکَسَعَ أحَدُهُمَا الآخَرَ .

قالَ : فَلا بَأسَ ، وَلیَنصُرِ الرَّجُلُ أخاهُ ظالِماً أو مَظلوماً ، إن کانَ ظالِماً فَلیَنهَهُ ، فَإِنَّهُ لَهُ نَصرٌ ، وإن کانَ مَظلوماً فَلیَنصُرهُ. (5) .

1- .القیض : قشر البیض (النهایه : ج 4 ص 132) .
2- .الأداحیّ جمع الاُدحیّ : وهو الموضع الذی تبیض فیه النعامه وتُفرّخ (النهایه : ج 2 ص 106) .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 166 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 219 ح 47 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 94 ح 80 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 60 ح 14 .
5- .صحیح مسلم : ج 4 ص 1998 ح 62 ، کنز العمّال : ج 3 ص 414 ح 7206 .

ص: 183

4619.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :کوچکِ شما باید به بزرگتان تأسّی کند و بزرگتان، باید با کوچکتان مهربان باشد ، و مانند ستمکاران زمان جاهلیّت نباشید ؛ آنان که نه در دین ، فهمی داشتند و نه از خداوند ، درکی ، همانند پوست تخمی که در لانه مرغان پیدا می شود: شکستن آن ، وزر و وبال است و نگه داشتن آن ، شَرّ .4620.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفسیر العیّاشی به نقل از محمّد قصری ، در گفتگو با امام صادق علیه السلام : درباره زکات سؤال کردم . فرمود : «آن را در میان کسانی که خداوند دستور داده است ، قسمت کن ؛ لیکن از سهم بدهکاران ، به کسانی که به سبب مهریه زنان ، بدهکار شده اند و آنان که به فریاد جاهلیّت ، فریاد می کنند ، داده نمی شود» .

گفتم : فریاد جاهلیّت چیست ؟

فرمود : «کسی که می گوید : ای فرزندان فلان قبیله ! و کشتار میانشان در می گیرد، به چنین کسی نباید از سهم بدهکاران پرداخت . همچنین نباید از این سهم ، به کسانی که در اموال مردم ، بی مبالات اند ، پرداخت شود» .4621.الإمام الصادق علیه السلام :صحیح مسلم به نقل از جابر : دو جوان از طایفه مهاجران و انصار ، با یکدیگر پیکار می کردند. جوان مهاجر ، فریاد بر آورد : «ای مهاجران! [کمک]» و جوان انصاری فریاد زد: «ای انصار! [کمک]».

پیامبر خدا بیرون آمد و فرمود: «این فریاد جاهلیّت چیست؟».

گفتند: نه ، [فریاد جاهلیّت نیست]، جز این که دو جوان، پیکار می کردند و یکی از آنان، دیگری را بر زمین زد.

پیامبر خدا فرمود: «باکی نیست . هر مردی باید برادرش را یاری کند ، چه ستمگر باشد و چه ستم دیده. اگر ستمگر است، او را از ستم ، باز دارد و این ، برای وی کمک است ، و اگر ستم دیده است، یاری اش رساند». .


ص: 184

4622.عنه علیه السلام :تفسیر القمّی :کانَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَأتونَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَیَسأَلونَهُ أن یَسأَلَ اللّهَ لَهُم ، وکانوا یَسأَلونَ ما لا یَحِلُّ لَهُم ، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ یَتَنَجَوْنَ بِالاْءِثْمِ وَالْعُدْوَ نِ وَ مَعْصِیَتِ الرَّسُولِ» وقَولُهُم لَهُ إذا أتَوهُ : أنعِم صَباحاً ، وأنعِم مَساءً ، وهِیَ تَحِیَّهُ أهلِ الجاهِلِیَّهِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ إذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ» فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : وقَد أبدَلَنَا اللّهُ بِخَیرٍ مِن ذلِکَ تَحِیَّهِ أهلِ الجَنَّهِ «السَّلامُ عَلَیکُم». (1)5 / 4أعمالُ الجاهِلِیَّهِأ وَأدُ البَناتِالکتاب«وَإذَا بُشِّرَ أحَدُهُم بِالْأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَ رَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ ألاَ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» . (2)

«وَ إذَا الْمَوْءُودَهُ سُلءِلَتْ * بِأَیِّ ذَمنبٍ قُتِلَتْ» . (3)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 354 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 28 ح 4 .
2- .النحل : 58 و 59 .
3- .التکویر : 8 و 9 . قال ابن شهرآشوب نقلاً عن ابن الحریری البصری فی درّه الغوّاص وابن فیّاض فی شرح الأخبار : إنّ الصحابه قد اختلفوا فی «الموؤوده» فقال لهم علیّ علیه السلام : إنّها لا تکون موؤوده حتّی یأتی علیها الثارات السبع ، فقال له عمر : صدقت أطال اللّه بقاک ، أراد بذلک المبیّنه فی قوله : «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن سُلَلَهٍ ...» الآیه ، المؤمنون : 12 14 ، فأشار أنّه إذا استهلّ بعد الولاده ثمّ دفن فقد وئد (المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 49 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 164) .

ص: 185



5 / 4 کارهای جاهلیّت

الف زنده به گور کردن دختران

4624.الکافی ( به نقل از اسماعیل جُعفی ) تفسیر القمّی :یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند و از ایشان می خواستند که از خدا بخواهد که خواسته شان را بر آورد . آنان تقاضای آنچه برایشان روا نبود، می داشتند . از این رو ، خداوند این آیه را نازل کرد : «با یکدیگر نجوا می کنند، درباره گناهان ، سرکشی و نافرمانی از پیامبر» .

نیز این سخن آنان که : «أنعم صباحا و أنعم مساءً؛ صبح خوبی داشته باشی و شب خوبی داشته باشی» در هنگامی که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند ، در حالی که این، تحیّت جاهلیّت بود. از این رو ، خداوند چنین نازل کرد : «و آن گاه که نزد تومی آیند، تحیّتی غیر از تحیّتِ خداوند بر زبان می آورند» . پس ، پیامبر خدا فرمود: «خدا جایگزین بهتری برایمان قرار داد و آن، تحیّت بهشتیان است: سلامٌ علیکم».5 / 4کارهای جاهلیّتالف زنده به گور کردن دخترانقرآن«و هر گاه یکی از آنان را به دخترْ مژده آورند ، از تلخیِ مژده ای که به او داده اند، چهره اش سیاه می گردد . او خشم [و اندوه] خود را فرو می خورد [و با خود می اندیشد که: ]آیا او را با خواری نگه دارد ، یا آن که در خاک ، پنهانش کند ؟ هان ! بد ، داوری می کنند» .

«و چون از آن دخترکِ زنده به گور شده بپرسند که : به کدامین گناه، کشته شده است» . 1

.


ص: 186

الحدیث4629.الإمام الصادق علیه السلام ( فی قَولِ اللّه ِ عز و جل : {Q} «صِبْغَهَ اللَّه ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَیکُم : عُقوقَ الاُمَّهاتِ ، ووَأدَ البَناتِ ، ومَنعَ وَهاتِ (1) ، وکَرِهَ لَکُم قیلَ وقالَ ، وکَثرَهَ السُّؤالِ ، وإضاعَهَ المالِ. (2)4630.الکافی عن زراره عن الإمام الباقر علیه السلام ، قاالإمام الصادق علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنّی قَد وَلَدتُ بِنتاً ورَبَّیتُها حَتّی إذا بَلَغَت فَأَلبَستُها وحَلَّیتُها ، ثُمَّ جِئتُ بِها إلی قَلیبٍ (3) فَدَفَعتُها فی جَوفِهِ ، وکانَ آخِرُ ما سَمِعتُ مِنها وهِیَ تَقولُ : یا أبَتاه ، فَما کَفّارَهُ ذلِکَ ؟

قالَ : ألَکَ اُمٌّ حَیَّهٌ ؟

قالَ : لا .

قالَ : فَلَکَ خالَهٌ حَیَّهٌ ؟

قالَ : نَعَم .

قالَ : فَابرَرها فَإِنَّها بِمَنزِلَهِ الاُمِّ یُکَفَّرُ عَنکَ ما صَنَعتَ .

قالَ أبو خَدیجَهَ : فَقُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : مَتی کانَ هذا ؟

فَقالَ : کانَ فِی الجاهِلِیَّهِ ، وکانوا یَقتُلونَ البَناتِ مَخافَهَ أن یُسبَینَ فَیَلِدنَ فی قَومٍ آخَرینَ. (4)راجع: ص 138 ح 1178 و 142 ح 1181 1182 .

.

1- .أی : منع الواجبات من الحقوق وأخذ ما لا یحلّ لکم من الأموال أو طلب ما لیس لکم فیه حقّ (هامش المصدر) .
2- .صحیح البخاری : ج 2 ص 848 ح 2277 و ج 5 ص 2229 ح 5630 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1341 ح 12 ، السنن الکبری : ج 6 ص 103 ح 11340 کلّها عن المغیره ، کنز العمّال : ج 15 ص 895 ح 43540 وراجع معانی الأخبار : ص 279 و 280 .
3- .القلیب : البئر التی لم تُطْوَ (النهایه : ج 4 ص 98) .
4- .الکافی : ج 2 ص 162 ح 18 عن أبی خدیجه ، بحار الأنوار : ج 15 ص 173 ح 99 .

ص: 187

حدیث4630.الکافی ( به نقل از زراره ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، نافرمانی از مادران [ عاق مادران] ، زنده به گور کردن دختران ، و ادا نکردن حقوق واجب (1) را بر شما حرام ساخت و قیل و قال نمودن ، زیاد درخواست کردن ، و ضایع ساختن مال را برای شما نمی پسندد .4631.امام باقر علیه السلام ( در تفسیر این فرموده خداوند عز و جل : {Q} «با هم ) امام صادق علیه السلام :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : دختری برایم زاده شد و او را تا سنّ بلوغ ، تربیت کردم. پس بر او لباس پوشاندم و زینتش کردم . سپس او را به نزد چاهی بردم و وی را در آن انداختم. آخرین سخنی که از او شنیدم، این بود : «پدر !» کفّاره این رفتار چیست ؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا مادرت زنده است ؟».

گفت : نه .

فرمود : «آیا خاله ات زنده است ؟».

گفت : آری .

فرمود : «به وی نیکی کن که خاله به سانِ مادر است و کفّاره گناهت خواهد بود» .

ابو خدیجه می گوید که از امام صادق علیه السلام پرسیدم : این در چه زمانی رُخ داد ؟

فرمود : «در جاهلیّت . آنان دختران را می کُشتند ، از ترس این که به اسارت گرفته شوند و در طوایف دیگر ، فرزند بیاورند» .ر . ک : ص 139 ح 1178 و 143 ح 1181 1182 .

.

1- .یعنی از حقوق واجب ، جلوگیری کند ، یا مالی را که حلال نیست ، بستاند و یا آنچه را حقّ او نیست ، مطالبه نماید .

ص: 188

ب قَتلُ الأَولادِ«وَکَذَ لِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أوْلَدِهِمْ شُرَکَاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَلِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ» . (1)

«قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ أوْلَدَهُمْ سَفَهَام بِغَیْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَی اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ» . (2)

«یَأَیُّهَا النَّبِیُّ إذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أن لاَّ یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لاَ یَسْرِقْنَ وَ لاَ یَزْنِینَ وَ لاَ یَقْتُلْنَ أوْلَدَهُنَّ وَ لاَ یَأْتِینَ بِبُهْتَنٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أیْدِیهِنَّ وَ أرْجُلِهِنَّ وَلاَ یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . (3)

«وَ لاَ تَقْتُلُواْ أوْلَدَکُمْ خَشْیَهَ إمْلَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إیَّاکُمْ إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئا کَبِیرًا» . (4)

ج الزِّناالکتاب«قُلْ إنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأن تُشْرِکُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَنًا وَأن تَقُولُواْ عَلَی اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (5)

الحدیث4636.الکافی ( به نقل از حسن بن عمّار ) الإمام زین العابدین علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ «الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» : «مَا

ظَهَرَ» : نِکاحُ امرَأهِ الأَبِ ، و «مَا بَطَنَ» : الزِّنا. (6) .

1- .الأنعام : 137 .
2- .الأنعام : 140 .
3- .الممتحنه : 12 .
4- .الإسراء : 31 وراجع الأنعام : 151 . روی الطبریّ فی تفسیره : ج 9 الجزء 15 ص 79 عن ابن عبّاس أنّ الإملاق الفقر ، وروی: قتلوا أولادهم خشیه الفقر ، ونحوه عن قتاده والسدی وابن جریج والضحّاک . وفی الدرّ المنثور : ج 5 ص 278 روی ذلک عن قتاده وقال : کان أهل الجاهلیّه یقتلون البنات خشیه الفاقه . وقال فی مجمع البیان : ج 6 ص 637 : أی بناتکم ، خوف فقر وعجز عن النفقه علیهنّ .
5- .الأعراف : 33 وراجع الأنعام : 151 .
6- .الکافی : ج 5 ص 567 ح 47 ، تهذیب الأحکام: ج 7 ص 472 ح 1894 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 383 ح 124 کلّها عن عمرو بن أبی المقدام عن أبیه .

ص: 189