گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد دوم
بخش چهارم : دانش



اشاره

بخش چهارم : دانشفصل یکم : حقیقت دانشفصل دوم : فضیلت دانشفصل سوم : آثار دانشفصل چهارم : انواع دانش

.


ص: 246

. .


ص: 247



پژوهشی درباره معنای «دانش»

اشاره

پژوهشی درباره معنای «دانش»«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ. (1)

بگو آیا دانایان و نادانان با هم برابرند ؟ تنها خردمندان متذکّر می شوند» .

هیچ مکتبی مانند اسلام برای دانش و معرفت و آگاهی ارزش قائل نیست و هیچ دینی مانند اسلام ، مردم را از خطر جهل بر حذر نداشته است . از نظر اسلام ، علم (دانش) ، اساس همه ارزش ها و جهل (نادانی و ناآگاهی)، ریشه همه معایب و مفاسد فردی و اجتماعی است . (2) همچنین از نظر اسلام ، انسان در هر حرکتی نیاز به شناخت و آگاهی دارد (3) و عقاید ، اخلاق و اعمال انسان باید مبنای علمی داشته باشد . (4) آنچه در مقدّمه طرح دیدگاه های اسلام درباره دانش و معرفت بیش از هر چیز اهمّیت دارد ، این است که : اسلام برای کدام رشته از دانش ها، اهمّیت و ارزش قائل است؟

.

1- .زمر : آیه 9 .
2- .ر . ک : ص 275 (بنیاد هر نیکی).
3- .ر . ک : ص 311 ح 1431 .
4- .«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء: آیه 36).

ص: 248



مفهوم «دانش» در متون اسلامی

کدام دانش ، معیار ارزش انسان و اساس همه ارزش هاست؟ (1) کدام دانش ، دل را زنده می کند و انسان را راهنمایی می نماید؟ (2) کدام دانش ، سودمندترین گنج ، میراث انبیای الهی ، شرط عمل و موجب کمال ایمان است؟ (3) کدام دانش ، موجب علاقه مند شدن خداوند منّان به انسان و احترام فرشتگان به او و استغفار همه موجودات برای او و آسان شدن راه بهشت برای عالِم است؟ (4) خلاصه این که آن همه تأکید اسلام نسبت به تعلیم و تعلّم ، و آن همه فضائلی که در متون اسلامی برای دانش و دانشمند ذکر شده است و در این کتاب ملاحظه خواهید کرد ، مربوط به کدام رشته از دانش هاست؟ آیا رشته خاصّی از دانش ها مورد نظر اسلام است یا این که مطلقِ دانش از نظر اسلام ارزشمند است و از این همه فضیلت برخوردار است؟

مفهوم «دانش» در متون اسلامیبررسی دقیق موارد کاربرد واژه دانش و معرفت در متون اسلامی نشان می دهد که دانش در اسلام به طور کلّی در دو مفهوم به کار رفته است : یکی را حقیقت و اصل دانش می نامیم ، و دیگری را ظاهر و فرع آن . از نظر اسلام ، دانش ، حقیقت و جوهری دارد و ظاهر و پوسته ای . انواع دانش های رسمی ، اعم از اسلامی

.

1- .ر . ک : ص 269 (فضیلت دانش) .
2- .ر . ک : ص 281 (حقیقت زندگی) و 287 (بهترین هدایت).
3- .ر . ک : ص 297 (پرسودترین گنج) و 299 (میراث پیامبران) و 307 (کمال ایمان) و 309 (شرط عمل) .
4- .ر . ک : ج 3 ص 55 (دوستی خدا) و (احترام فرشتگان) و 61 (آمرزش خواهی همه چیز) و 63 (هموار شدن راه بهشت) .

ص: 249

و غیر اسلامی ، پوسته دانش محسوب می شوند و حقیقت دانش و معرفت ، چیز دیگری است . آن جا که گفته می شود : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَلءِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ. (1) خدا وفرشتگان ودانشمندان، گواهی می دهند که جز او هیچ معبودی نیست» . و یا «وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ. (2) آنان که دانش یافته اند ، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ، حقّ است» . و یا «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ . (3) از میان بندگان خدا ، تنها دانایان از او بیم دارند» . سخن از حقیقت و جوهر دانش است . وآن جا که گفته می شود : «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ. (4) خدا او را دانسته گم راه گردانید» . و یا «وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلاَّ مِنم بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ . (5)

.

1- .آل عمران: آیه 18 .
2- .سبأ : آیه 6 .
3- .فاطر : آیه 28 .
4- .جاثیه : آیه 23 .
5- .شورا : آیه 14 .

ص: 250



حقیقت «دانش»

فقط پس از آن که دانش برایشان حاصل آمد ، راه تفرقه پیمودند» . و یا « وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَبَ إِلاَّ مِنم بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ . (1) کسانی که کتابِ آسمانی به آنان داده شده ، با یکدیگر به اختلاف نپرداختند ، مگر پس از آن که دانش برای آنان حاصل آمد» . سخن از ظاهر و پوسته دانش است . در این جا این سؤال مطرح می شود که حقیقت دانش چیست؟ و چگونه می توان حقیقت دانش را از ظاهر و پوسته آن تمیز داد؟ و چگونه می توان آن را به دست آورد؟

حقیقت «دانش»حقیقت دانش ، نوری است که در پرتو آن ، انسان ، جهان را آن گونه که هست ، می بیند و جایگاه خود را در هستی می یابد . نور دانش ، مراتبی دارد که بالاترین آن ، نه تنها انسان را با راه تکامل خود آشنا می کند ؛ بلکه او را در این مسیر حرکت می دهد و به مقصد اعلای انسانیّت می رساند . قرآن کریم ، با صراحت از این نور سخن می گوید : «أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا (2) ؟ ! آیا کسی که مُرده دل بود و زنده اش کردیم و برای او نوری پدید آوردیم ، تا در پرتو آن در میان مردم برود ، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟» .

.

1- .آل عمران : آیه 19 .
2- .انعام : آیه 122 .

ص: 251

و به عبارت دیگر «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ (1) ؟ ! آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان اند » . امام علی علیه السلام درباره این نور و مهم ترین خواص آن ، که رساندن انسان به مقصد اعلای انسانیت است ، می فرماید که صاحب چنین نوری : قَد أحیا بعَقلِهِ ، وأماتَ نَفسَهُ ، حَتّی دَقَّ جَلیلُهُ ، ولَطُفَ غَلیظُهُ ، وبَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فَأبانَ لَهُ الطَّریقَ ، وسَلَکَ بِهِ السَّبیلَ ، وتَدافَعَتهُ الأبوابُ إلی بابِ السَّلامَهِ ، ودارِ الإقامَهِ ، وثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأمنِ وَالرّاحَهِ ، بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ ، وأرضی رَبَّهُ (2) . عقلش را زنده داشته و نفسش را کشته است ، تا آن جا که درشتی هایش خُرد ، و خشونت هایش نرم شده ، و نوری پُرفروغ برایش درخشیدن گرفته است که شاه راه توحید را روشن می سازد و در پرتوش راه پیموده می شود . بدین سان ، درها یکی پس از دیگری ، او را به آستانِ سلامت مطلق و برای اقامت جاوید ، می راند و ثابت قدم و استوار در جایگاه امنیت و آسایش ثبات می یابد؛ زیرا که او قلب خود را به کار گرفت و پروردگارش را خشنود کرد . آیات و احادیثی که نورانیت انسان را مقدّمه حرکت صحیح او در جامعه و به سوی کمال مطلق می دانند ، و یا دانش را به نور تفسیر می کنند ، و یا دانش را ملازم با ایمان به خدا و رسالت انبیای الهی ، و همراه با صفات پسندیده و اعمال شایسته می دانند ، در واقع ، جوهر و حقیقت دانش را توضیح می دهند . دلیل این که این نور را مغز دانش و همه دانش های رسمی را پوسته دانش می شماریم ، آن

.

1- .زمر : آیه 9.
2- .نهج البلاغه : خطبه 220 ؛ بحارالأنوار : ج 69 ص 316 ح 34 .

ص: 252

است که ارزش دانش های رسمی وابسته به آن است . جوهر دانش است که به دانش ، ارزش حقیقی می بخشد؛ یعنی دانش را در خدمت انسان و در جهت تکامل و بِهْ روزی او قرار می دهد و بدون آن ، نه تنها دانش ، فاقد خواص و آثار دانش می شود ، بلکه تبدیل به یک عنصر ضدّ ارزش و ضدّ انسانیت می گردد . این است معنای آنچه بدان اشارت رفت که ارزش حقیقت دانش ، مطلق است و ارزش دانش های رسمی ، مشروط . شرط ارزشمند بودن دانش های رسمی این است که در خدمت انسان باشند و بدون جوهر دانش ، دانش های رسمی نمی توانند در خدمت انسان قرار گیرند و چه بسا بر ضدّ انسان به کار گرفته می شوند . نکته مهم و قابل توجّه این است که وقتی دانش ، جوهر و خاصیت خود را از دست داد ، نه تنها با جهل مساوی می شود ، بلکه از جهل زیانبارتر می گردد؛ زیرا حرکت انسان را به سوی انحطاط و سقوط ، تسریع می بخشد . دانش ، وقتی جوهر و جهت حقیقی خود را از دست داد ، درست مانند راهنمایی است که به جای آن که انسان را در مسیر قرار دهد ، او را به سوی چاه سوق می دهد . این جاست که دانش هر چه بیشتر پیشرفت کند ، برای جامعه انسانی خطرناک تر خواهد بود . خطر بزرگی که امروز جامعه بشر را تهدید می کند ، این است که دانش ، رشد کرده ، ولی جوهر و جهت و خاصیت خود را از دست داده و در مسیر انحطاط و سقوط انسانی به کار گرفته شده است . با اندکی تأمّل ، به سادگی می توان دریافت که در جهان امروز ، دانش ، چه

.


ص: 253

آفاتی را بر جامعه بشری تحمیل کرده است و شمشیر دانش در کف قدرت های بزرگ جهان ، چه به روز انسان آورده است . دزدهایی که برای غارت مادّه و معنای انسان از چراغ دانش بهره می گیرند ، چگونه با قساوت عمل می کنند و به هیچ چیز و به هیچ کس ، رحم نمی کنند . سنایی غزنوی ، شاعر برجسته قرن ششم ، چه زیبا سروده است : چو علم آموختی از حرص، آن گه ترس ، کاندر شب چو دزدی با چراغ آید ، گزیده تر بَرَد کالا. بِرِشت ، درباره دانش امروزی گفته است : انسان امروز از علم بیزار است؛ زیرا علم بود که فاشیسم را به وجود آورد و به بشریّت تحمیل کرد ، و علم بود که برای نخستین بار ، مسئله گرسنگی را در سطحی به این وسعت که از هر سه تن ، دو تن در جهان گرسنه اند ، ایجاد کرد . (1) آیا فنون و ابزار دزدی ، گرسنگی ، قتل و فساد را می توان دانش نامید؟ آیا دانشی که جامعه را به فساد و تباهی می کشد ، دانش است و نور ، یا جهل است و ظلمت؟ این جاست که معنای سخن دقیق پیامبر خدا مشخّص می گردد که فرمود : إنَّ مِنَ العِلمِ جَهلاً . (2) برخی از دانش ها ، نادانی است . این سؤال به نظر می رسد که : چگونه دانش می تواند موجب جهل گردد؟ آیا این سخن ، تناقض گویی نیست ؟ با اندکی تأمّل ، روشن می شود که نه تنها این سخن ، تناقض گویی نیست ، بلکه کلامی نغز و دقیق است . هنگامی که دانش ،

.

1- .تاریخ و شناخت ادیان : ص 34 .
2- .ر. ک : ج 3 ص 510 ح 3239 .

ص: 254

جوهر و خاصیت نداشته باشد ، با جهل ، یکی است . از همین رو ، امام علی علیه السلام می فرماید : لا تَجعَلوا عِلمَکُم جَهلاً . (1) دانش خود را به نادانی تبدیل نکنید . یعنی کاری نکنید که دانش ، بی خاصیت شود و ویژگی های دانش از آن سلب شود . دانش در دنیای امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستین خود ، به این سرنوشت شوم گرفتار شده که همچون جهل ، کُشنده و فاسد کننده و خانمانسوز گردیده است ؛ بلکه از جهل نیز زیانبارتر شده است . امام علی علیه السلام چه زیبا و دقیق فرموده است : رُبَّ عالِمٍ قد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وعِلمُهُ مَعَهُ لا یَنفَعُهُ . (2) بسی دانشمند که نادانی اش او را کشته و دانشی که به همراه داشته ، او را سودی نبخشیده است . سرنوشت تأسّفبار و رقّت انگیز دانشمندی که از جهل هلاک می شود ، حقیقتا موجب شگفتی است . هنگامی که سعد بن ابی وقّاص ، گزارش سفری را برای پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند ، جهل آنان را چنین به تصویر می کشد : ای پیامبر خدا ! من از نزد قومی به سوی تو می آیم که آنان و چارپایانشان یکسان اند . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : یا سَعدُ ، ألا اُخبِرُکَ بِأعجَبَ مِن ذلِکَ ؟ قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ هؤُلاءِ ثُمَّ جَهِلوا کَجَهلِهِم . (3)

.

1- .ر.ک : ج 3 ص 512 ح 3243 .
2- .ر.ک : ج 3 ص 512 ح 3245 .
3- .ر.ک : ج 3 ص 512 ح 3241 .

ص: 255



ویژگی های جوهر «دانش»

1 . ریشه داشتن نور دانش در فطرت انسان

ای سعد! آیا تو را به شگفت تر از این ، آگاه کنم ؛ قومی که آنچه را اینان نمی دانند ، می دانند و سپس به مانند ایشان ، نادانی می کنند ؟. این سخن ، بیانگر سرنوشت دانش در جهان امروز است . جامعه متمدّن و دانای امروز ، حقیقتا از نادانی در سختی است و قربانی جهل خویش است . این چنین است که دانش ، بشر را به کره ماه می رساند ، امّا نمی تواند کمترین نقشی در حرکت انسان به سوی کمال مطلق و رشد و تکامل انسانیت او داشته باشد .

ویژگی های جوهر «دانش»ویژگی ها و آثار و علایم جوهر دانش (1) در قرآن و روایات اسلامی ، مشابه ویژگی ها و آثار و علایم حقیقت حکمت (2) و جوهر عقل (3) است . این تشابه ، کمک فراوانی در راه شناخت حقیقت دانش و عقل از نظر اسلام می کند . در این جا تنها به فهرست مهم ترینِ این ویژگی ها اشاره می کنیم :

1 . ریشه داشتن نور دانش در فطرت انساناحادیثی که دانش را «سرشته در قلب» (4) می دانند و یا آن را به «فطری» و «اکتسابی» (5) تقسیم می کنند و یا از آن به «نوری که خداوند متعال به دل افاضه می نماید» تعبیر می نمایند (6) و همچنین ، همه آیات و روایاتی که خداشناسی را

.

1- .ر . ک : ص 261 (حقیقت دانش) .
2- .ر . ک : ص 359 (پژوهشی درباره معنای «حکمت» و اقسام آن) .
3- .ر.ک : ج 1 ص 193 (شناخت خرد) و 331 (نشانه های خرد) .
4- .ر . ک : ص 261 (حقیقت دانش) .
5- .. ر.ک : همان .
6- .ر.ک : همان .

ص: 256



2 . یکی بودن جوهر دانش

3 . تفکیک ناپذیری حقیقت دانش از ایمان

4 . همراهی دانش با خشیت از خدا

فطری می دانند ، (1) بدین ویژگی دانش ، اشاره دارند .

2 . یکی بودن جوهر دانشبه عکس دانش های رسمی و یا به تعبیر روایات ، دانش های سمعی که رشته های مختلف دارد ، جوهر دانش ، یک حقیقت بیش نیست و شاید این سخن که «العِلمُ نُقطَهٌ کَثَّرَهَا الجاهِلونَ ؛ دانش ، نقطه ای بود . نادانان آن را زیاد کردند» (2) ، اشاره به این ویژگی باشد .

3 . تفکیک ناپذیری حقیقت دانش از ایماناین ویژگی در آیات و روایات فراوانی مورد توجّه قرار گرفته است و حاصل آن ، این است که انسان ، نمی تواند عالم به مفهوم حقیقی آن باشد و مؤمن نباشد . به گفته امام علی علیه السلام : الإیمانُ وَالعِلمُ أخَوانِ تَوأمانِ ، ورَفیقانِ لا یَفتَرِقانِ . (3) ایمان و دانش ، برادران هم زادند و دو رفیق اند که از هم جدا نمی شوند .

4 . همراهی دانش با خشیت از خدااز نظر قرآن کریم ، دانش همراه با خشیت از خداوند متعال است . این کتاب آسمانی با صراحت و با قاطعیت اعلام کرده است که : «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ . از بندگان خدا تنها دانایان اند که از خدا می ترسند» .

.

1- .. ر . ک : مبانی خداشناسی ، محمّد محمّدی ری شهری .
2- .ر.ک : ص 264 ح 1289.
3- .ر . ک : ص 328 ح 1489.

ص: 257



5 . اخلاق شایسته از برکات نور دانش

نکته قابل تأمّل این است که اثبات ملازم بودن دانش با خشیت خدا از سوی قرآن ، در ادامه سخن درباره چند رشته از دانش های ، طبیعی است . خداوند در قرآن چنین می فرماید : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَ تٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَ نُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُم بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهَا وَ غَرَابِیبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ کَذَ لِکَ إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ . (1) آیا ندیده ای که خدا از آسمان ، آبی فرود آورد و به وسیله آن ، میوه هایی که رنگ های آنها گوناگون است ، بیرون آوردیم؟ و از برخی کوه ها ، راه ها و رگه های سپید و گلگون به رنگ های مختلف و سیاه پُررنگ آفریدیم ، و از مردمان و جانوران و دام ها که رنگ هایشان همان گونه مختلف است ، پدید آوردیم . از میان بندگان خدا ، تنها دانایان اند که از او می ترسند . آری ! خدا ، پیروزِ آمرزنده است» . بنا بر این دانش های طبیعی نیز می توانند موجب خشیت در مقابل خدا شوند ، به شرط آن که نور هدایتگر حقیقت دانش ، همراه آن گردد و دانشمند با نور دانش به طبیعت بنگرد و در پدیده های اعجاب انگیزش تأمّل نماید .

5 . اخلاق شایسته از برکات نور دانشیکی از آثار و برکات حقیقت نورانی دانش ، خودسازی ، اخلاق نیکو و صفات پسندیده است . این ویژگی مهم در روایات فراوانی مورد توجّه قرار گرفته است . به گفته امام علی علیه السلام : کُلَّمَا ازدادَ عِلمُ الرَّجُلِ زادَت عِنایَتُهُ بِنَفسِهِ ، وبَذَلَ فی رِیاضَتِها وصَلاحِها جُهدَهُ . (2)

.

1- .فاطر : آیه 27 28 .
2- .ر . ک : ص 342 ح 1535 .

ص: 258



6 . جدا ناپذیری جوهر دانش از عمل شایسته

راه کسب نور دانش

هر اندازه دانش انسان افزون گردد ، توجّه وی نسبت به نفس خود ، بیشتر گردد و در ریاضت و اصلاح آن ، کوشش بیشتری مبذول کند .

6 . جدا ناپذیری جوهر دانش از عمل شایستهیکی از ویژگی های برجسته نور دانش که در روایات فراوانی مورد تأکید قرار گرفته ، عمل صالح است . (1) از نظر این احادیث ، اعمال شایسته ، ثمره دانش است و بدون عمل ، چراغ دانش در وجود انسان ، خاموش می شود .

راه کسب نور دانشدر این کتاب ملاحظه خواهید کرد که مبدأ دانش های رسمی ، حسّ و عقل (2) و راه به دست آوردن آنها تعلیم وتعلّم است (3) و مبدأ نور دانش ، قلب است . (4) امّا این دانش ، آموختنی نیست و راه تحصیل آن در گام نخست ، زایل کردن موانع و در گام دوم ، فراهم ساختن زمینه های پیدایش آن است . (5) نور دانش ، ریشه در فطرت انسان دارد و تحصیل آن به معنای فراهم ساختن شرایط شکوفایی فطرت است که در این حالت ، دانش خود آشکار می گردد . امام علی علیه السلام می فرماید : العِلمُ مَجبولٌ فی قُلوبِکُم ، تَأدَّبوا بِآدابِ الرَّوحانِیّینَ یَظهَرُ لَکُم . (6)

.

1- .ر . ک : ص 335 (عمل) .
2- .ر . ک : ص 427 (ابزارهای دانش و حکمت) و 443 (راه های معرفت عقلی) .
3- .ر . ک : ص 443 (راه های معرفت عقلی) .
4- .ر . ک : ص 433 (دل) و 437 (خاستگاه اصلی همه ادراکات) و 443 (راه های معرفت عقلی) .
5- .ر . ک : ص 519 (حجاب های دانش و حکمت) و 577 (آنچه حجابها را می زداید) .
6- .ر . ک : ص 263 ح 1285 .

ص: 259

دانش در دل های شما سرشته است . به آداب روحانیان متأدِّب شوید ، تا برایتان آشکار می گردد . نقشِ محصِّل در تحصیل نور دانش ، تنها در فراهم ساختن زمینه پیدایش آن است ، وگرنه چراغ پر فروغ نور دانش ، هدیه ای است الهی به انسان های شایسته که از عالم غیب ، فیض می گیرد و کانون جان را روشن می سازد : العِلمُ نورٌ وضیاءٌ یَقذِفُهُ اللّهُ فی قُلوبِ أولِیائِهِ . (1) دانش ، پرتوی است که خدا در دل های دوستانش می اندازد . نکته مهم و قابل توجّه این که هر چند نور دانش ، قابل تعلیم و تعلّم نیست ؛ امّا بی تردید ، مقدّمات آن نیاز به تعلیم و تعلّم دارد و واجب ترین وظیفه انبیای الهی و اوصیا و وارثان آنان ، یعنی عالمان ربّانی به شمار می آید . (2) آنچه در آداب تعلیم و تعلّم و احکام آن در این کتاب آمده است ، سخنانی در باب مقدّمات تحصیل نور دانش است که مورد نیاز استادان و دانشجویان علوم اسلامی است . امید آن که استادان و دانشجویان در همه رشته های علمی با در نظر گرفتن این آداب و احکام ، بتوانند به نور دانش دست یابند . إن شاء اللّه !

.

1- .ر . ک : ص 262 ح 1282 .
2- .ر.ک : ج 3 ص 299 (وارثان پیامبران) .

ص: 260

الفصل الأوّل : حقیقه العلمالکتاب«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَلءِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَالءِمَام بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (1)

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَ طِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . (2)

«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِلَی صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ» . (3)

«إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ» . (4)

الحدیث4773.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :العِلمُ عِلمانِ : عِلمٌ فِی القَلبِ فَذاکَ العِلمُ النّافِعُ ، وعِلمٌ عَلَی اللِّسانِ فَتِلکَ حُجَّهُ اللّهِ عَلی عِبادِهِ. (5) .

1- .آل عمران : 18 .
2- .سبأ: 6.
3- .الحجّ: 54.
4- .فاطر: 28.
5- .المصنّف لابن أبی شیبه: ج 8 ص 133 ح 60 عن الحسن ، کنزالعمّال : ج 10 ص 182 ح 28946 ؛ کنزالفوائد: ج 2 ص 107 ، معدن الجواهر: ص 25 ، منیه المرید : ص 136 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 274 ح 99 وفیهما «ابن آدم» بدل «عباده» ، تنبیه الخواطر: ج 2 ص 214 ، إرشاد القلوب: ص 15 کلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 37 ح 46 .

ص: 261



فصل یکم : حقیقت دانش

فصل یکم : حقیقت دانشقرآن«خدا ، که همواره به عدل قیام دارد ، و فرشتگان و دانشمندانْ گواهی می دهند که جز او ، که توانا و حکیم است ، هیچ معبودی نیست» .

«و آنان که از دانش بهره یافته اند ، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ، حقّ است و به راه خدای پیروز ستوده، راهبری می کند» .

«و تا آنان که دانش یافته اند ، بدانند که این [قرآن] حقّ است [و ]از جانب پروردگار توست ، و بدان ایمان آورند و دل هایشان برای او خاشع گردد . و به راستی خداوند ، راهنمای مومنان به راه راست است» .

«از بندگان خدا ، تنها دانایان اند که از او بیم دارند» .

حدیث4777.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( - به نقل از جبرئیل علیه السلام ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش ، دو گونه است : دانشِ در دل ، که دانشی سودمند است ، و دانشِ بر زبان ، که حجّت خدا بر بندگانش است .

.


ص: 262

4778.المعجم الکبیر ( به نقل از ابن عبّاس ) عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ نورٌ وضیاءٌ یَقذِفُهُ اللّهُ فی قُلوبِ أولِیائِهِ، ونَطَقَ بِهِ عَلی لِسانِهِم. (1)4779.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :لَیسَ العِلمُ بِکَثرَهِ التَّعَلُّمِ ، إنَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ أن یَهدِیَهُ ، فَإِذا أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوَّلاً فی نَفسِکَ حَقیقَهَ العُبودِیَّهِ ، وَاطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ ، وَاستَفهِمِ اللّهَ یُفهِمکَ. (2)4780.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :العِلمُ عِلمانِ : مَطبوعٌ ومَسموعٌ ، ولا یَنفَعُ المَسموعُ إذا لَم یَکُنِ المَطبوعُ. (3)4781.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لَیسَ العِلمُ فِی السَّماءِ فَیُنزَلُ إلَیکُم ، ولا فی تُخومِ الأَرضِ فَیُخرَجُ لَکُم ، ولکِنَّ العِلمَ مَجبولٌ فی قُلوبِکُم ، تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِیّینَ یَظهَر لَکُم. (4)4782.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :العِلمُ مِصباحُ العَقلِ. (5) .

1- .قرّه العیون للفیض الکاشانی : ص 438 ، ولم نجده فی المصادر الأصلیّه .
2- .منیه المرید: ص 149 عن عنوان البصری وص 167 وفیه «یقذفه اللّه تعالی» بدل «یقع» ولیس فیه ذیله «فإذا ...» ، مشکاه الأنوار : ص 563 ح 1901 عن عنوان البصری وفیه «لیس العلم بالتعلّم...» ، بحارالأنوار: ج 1 ص 225 ح 17 ؛الدرّ المنثور : ج 7 ص 20 وفیه «عن مالک بن أنس قال : إنّ العِلمَ لَیسَ بِکَثرَهِ الرِّوایهِ ، إنّما العِلمُ نُورٌ یَقذِفُه اللّه ُ فی القلبِ» فقط .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 338 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 137 ، غررالحکم : ح 2102 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 64 ح 1651 وفیهما «ولا یَنفَعُ المَطبوعُ إذا لَم یَکُ مَسموعٌ» والظاهر أنّ الصحیح ما فی المتن ، بحارالأنوار : ج 78 ص 80 ح 64 .
4- .قرّه العیون للفیض الکاشانی : ص 439 ، ولم نجده فی المصادر الأصلیّه .
5- .غرر الحکم : ح 1583 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 50 ص 1280 .

ص: 263

4783.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش ، نور و پرتوی است که خداوند ، در دل های دوستانش می تابانَد و بدان بر زبان آنان ، سخن می رانَد .4784.عیسی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :دانش به فراوانیِ آموختن نیست ؛ بلکه نوری است که در دل آن که خدا هدایتش را بخواهد ، می تابد . پس هرگاه در پی دانش بودی ، ابتدا جوهره بندگی را در جانت بجوی و با به کار بستن دانش ، آن را به دست آور و فهم را از خدا بطلب تا به تو بفهمانَد . (1)4785.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :دانش ، دو گونه است : سرشته [ در طبیعت] و شنیده [ به گوش] ، و تا سرشته نباشد ، شنیده سود نمی دهد .4780.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :دانش ، نه در آسمان است که بر شما فرود آید ، و نه در زیر زمین تا برایتان بیرون آید؛ بلکه دانش در دل هایتان سرشته شده است . به آداب روحانیان ، متأدّب شوید تا برایتان آشکار گردد .4781.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :دانش ، چراغی برای خرد است . .

1- .و در الدرّ المنثور ، از مالک بن اَنَس، چنین نقل شده است : «دانش ، به فراوانی نقل نیست ؛ بلکه نوری است که خداوند در دل می اندازد» .

ص: 264

4782.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ. (1)4783.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فی صِفَهِ مَن یَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبَیِّناتِهِ : هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلی حَقیقَهِ البَصیرَهِ ، وباشَروا روحَ الیَقینِ ، وَاستَلانوا مَا استَوعَرَهُ (2) المُترَفونَ ، وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، وصَحِبُوا الدُّنیا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَهٌ بِالمَحَلِّ الأَعلی . اُولئِکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ ، وَالدُّعاهُ إلی دینِهِ . آهِ آهِ شَوقاً إلی رُؤیَتِهِم. (3)4784.عیسی علیه السلام :عنه علیه السلام :العِلمُ نُقطَهٌ کَثَّرَهَا الجاهِلونَ. (4)4785.امام علی علیه السلام :تنبیه الخواطر :سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَنِ العِلمِ فَقالَ : أربَعُ کَلِماتٍ : أن تَعبُدَ اللّهَ بِقَدرِ حاجَتِکَ إلَیهِ ، وأن تَعصِیَهُ بِقَدرِ صَبرِکَ عَلَی النّارِ ، وأن تَعمَلَ لِدُنیاکَ بِقَدرِ عُمُرِکَ فیها ، وأن تَعمَلَ لاِخِرَتِکَ بِقَدرِ بَقائِکَ فیها. (5)4786.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ کُلَّهُ فی أربَعٍ : أوَّلُها : أن تَعرِفَ رَبَّکَ ، وَالثّانی : أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِکَ ، وَالثّالِثُ : أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنکَ ، وَالرّابِعُ : أن تَعرِفَ ما یُخرِجُکَ مِن دینِکَ. (6)4787.عنه علیه السلام :قصص الأنبیاء عن وهب بن منبّه الیمانیّ :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی آدَمَ علیه السلام : إنّی أجمَعُ لَکَ العِلمَ کُلَّهُ فی أربَعِ کَلِماتٍ : واحِدَهٌ لی ، وواحِدَهٌ لَکَ ، وواحِدَهٌ فیما بَینی وبَینَکَ ، وواحِدَهٌ فیما بَینَکَ وبَینَ النّاسِ .

فَأَمَّا الَّتی لی فَتَعبُدُنی ولا تُشرِکُ بی شَیئاً ، وأمَّا الَّتی لَکَ فَأَجزیکَ بِعَمَلِکَ أحوَجَ ما تَکونُ إلَیهِ ، وأمَّا الَّتی فیما بَینی وبَینَکَ فَعَلَیکَ الدُّعاءُ وعَلَیَّ الإِجابَهُ ، وأمَّا الَّتی فیما بَینَکَ وبَینَ النّاسِ فَتَرضی لِلنّاسِ ما تَرضی لِنَفسِکَ. (7) .

1- .غرر الحکم : ح 720 .
2- .فی المصدر : «استعوَرَه» والصحیح ما أثبتناه بقرینه السیاق و شرح نهج البلاغه .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 147 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 514 ح 9351 نحوه ، بحارالأنوار : ج 1 ص 188 ح 4 ؛ کنزالعمّال : ج 10 ص 264 ح 29391 نقلاً عن ابن الأنباری فی المصاحف .
4- .مستدرک نهج البلاغه لکاشف الغطاء : ص 185 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 129 ح 223 .
5- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 37 .
6- .الکافی : ج 1 ص 50 ح 11 ، الخصال : ص 239 ح 87 ، معانی الأخبار : ص 394 ح 49 ، الأمالی للطوسی : ص 651 ح 1351 ، المحاسن : ج 1 ص 365 ح 788 کلّها عن سفیان بن عیینه ، الإرشاد : ج 2 ص 203 ، مشکاه الأنوار : ص 453 ص 1512 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 73 ، عدّه الداعی : ص 72 ، أعلام الدین : ص 40 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 212 ص 6 .
7- .قصص الأنبیاء : ص 69 ح 50 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 115 ح 42 .

ص: 265

4788.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :دانش ، حجابی در برابر آفات است .4789.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :در توصیف آنان که خداوند ، حجّت ها و نشانه هایش را به واسطه ایشان نگاه می دارد : دانش ، آنان را به نهایت بصیرت رسانده است و به روح یقین رسیده اند . آنچه را نازپروردگان دشوار دیده اند ، به راحتی پذیرفته اند و بدانچه نادانان از آن رمیده اند ، انس گرفته اند . با کالبدهایشان با دنیا همراه گشته اند ؛ ولی جان هایشان به جهان برتر آویخته است . اینان ، جانشینان خداوند در زمین و دعوتگران به دینش هستند . وه که چه مشتاق دیدار آنانم!4790.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :دانش ، نقطه ای است . نادانان آن را زیاد کردند .4791.عنه علیه السلام ( فی دُعائِهِ فی قُنوتِ الوَترِ ) تنبیه الخواطر :از امیر مؤمنان درباره دانش پرسیدند . فرمود : «چهار کلمه است : خدا را به اندازه نیازت به او بپرستی ؛ او را به اندازه مقاومتت بر آتش سرپیچی کنی ؛ برای دنیایت به اندازه عمرت کار کنی ؛ برای آخرتت به اندازه ماندنت در آن ، تلاش کنی» .4792.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :همه دانش مردم را در چهار چیز یافتم : نخست این که پروردگارت را بشناسی ؛ دوم این که بدانی با تو چه کرده است ؛ سوم این که بدانی چه از تو می خواهد ؛ و چهارم این که بدانی چه چیزی تو را از دینت بیرون می بَرَد .4786.امام علی علیه السلام :قصص الأنبیاء به نقل از وَهب بن مُنَبّه یمانی : خداوند متعال به آدم وحی کرد : «من ، همه دانش را برایت در چهار عبارت ، گِرد می آورم : یکی برای خودم؛ یکی برای تو؛ یکی میان من و تو؛ و یکی هم میان تو و مردم . آنچه برای من است ، این که مرا بپرستی و هیچ چیز را شریک من نکنی؛ و آنچه برای توست این که من در برابر عمل تو هنگامی به تو پاداش می دهم که بیشترین نیاز را به آن داری ؛ و آنچه میان من و توست ، این که وظیفه تو دعا کردن است و اجابت کردن بر عهده من؛ و آنچه میان تو و مردم است ، این که برای مردم ، همان را بپسندی که برای خود می پسندی» . .


ص: 266

راجع : ص 326 (آثار العلم) و 346 (أقسام العلوم) و 466 (الإلهام) .

.


ص: 267

ر . ک : ص 247 (پژوهشی درباره معنای «دانش») و 327 (آثار دانش) و 347 (انواع دانش) و 467 (الهام) .

.


ص: 268

الفصل الثانی : فضل العلم2 / 1مِعیارُ قیمَهِ الإِنسانِالکتاب«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیث4795.الإمام الباقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ النّاسِ قیمَهً أکثَرُهُم عِلماً ، وأقَلُّ النّاسِ قیمَهً أقَلُّهُم عِلماً. (2)4793.الأمالی ، صدوق ( به نقل از اصبغ بن نباته ) صفات الشیعه عن ابن أبی عمیر یرفعه إلی أحدهم علیهم السلام، أنّه قال : بَعضُکُم أکثَرُ صَلاهً مِن بَعضٍ ، وبَعضُکُم أکثَرُ حَجّا مِن بَعضٍ ، وبَعضُکُم أکثَرُ صَدَقَهً مِن بَعضٍ ، وبَعضُکُم أکثَرُ صِیاما مِن بَعضٍ ، وأفضَلُکُم أفضَلُکُم (3) مَعرِفَهً. (4) .

1- .الزمر: 9.
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 395 ح 5840 ، الأمالی للصدوق: ص 73 ح 41 کلاهما عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، معانی الأخبار : ص 195 ح 1 عن أبی حمزه الثمالی ، کنزالفوائد : ج 1 ص 300 کلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله .
3- .فی المصدر : «أفضل» والتصویب من بحارالأنوار .
4- .صفات الشیعه : ج 93 ص 28 ، بحارالأنوار : ج 3 ص 14 ح 38 ؛ ربیع الأبرار : ج 3 ص 203 ، مروج الذهب : ج 2 ص 302 کلاهما عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وفیهما ذیله .