گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد سوم
فصل چهارم : انواع دانشمندان



فصل چهارم : انواع دانشمندان3751.الإمام علیّ علیه السلام ( فی خُطبَهٍ لَهُ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانشمندان این امّت ، دو گونه اند : مردی که خدا به او دانش داده و وی ، آن را به مردم می بخشد و بر آن چیزی نمی گیرد و مزدی نمی طلبد . برای چنین دانشمندی ، ماهیان دریا و جنبندگان خشکی و پرندگان در فضای آسمان ، آمرزش می طلبند و مانند سروری بزرگ ، بر خداوند وارد می شود ، تا آن جا که با فرستادگان الهی همراه می گردد ؛ و گونه دیگر ، کسی است که خداوند به او دانش داده ، ولی او آن را به بندگان خدا نمی بخشد و بر آن ، چیزی می گیرد و مزد می طلبد . این شخص ، در روز قیامت ، لگامی از آتش بر دهانش زده می شود و منادی ندا می دهد : «این ، کسی است که خداوند ، بدو دانشی بخشید ؛ ولی او از دادن آن به بندگان خدا بخل ورزید و بر آن چیزی گرفت و مزد طلبید» و این گونه می مانَد تا از حساب ، فارغ شود .3751.امام علی علیه السلام ( در یکی از خطبه هایش ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانشمندان ، دو گونه اند : مردی دانا که به دانش خود ، عمل می کند و این ، نجات یافته است ؛ و دانشمندی که دانش خود را وا نهاده و این ، هلاک شده است و دوزخیان از بوی دانشمند وا گذارنده دانش خود ، اذیّت می شوند .3752.الکافی عن معمّر بن خلّاد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانشمندان ، سه گونه اند : مردی که مردم از او بهره می برند و او نیز از دانش خود بهره می برد ؛ و مردی که مردم از دانش او بهره می گیرند، ولی او خود را تباه می کند ؛ و مردی که خود از دانشش بهره می برد ، ولی جز او کسی از دانشش بهره مند نمی شود .

.



ص: 468

3753.الإمام الباقر علیه السلام ( فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : {Q} «أَثَثًا وَرِء ) الإمام الصادق علیه السلام :طَلَبَهُ العِلمِ ثَلاثَهٌ فَاعرِفهُم بِأَعیانِهِم وصِفاتِهِم : صِنفٌ یَطلُبُهُ لِلجَهلِ وَالمِراءِ ، وصِنفٌ یَطلُبُهُ لِلاِستِطالَهِ وَالخَتلِ ، وصِنفٌ یَطلُبُهُ لِلفِقهِ وَالعَقلِ .

فَصاحِبُ الجَهلِ وَالمِراءِ موذٍ مُمارٍ مُتَعَرِّضٌ لِلمَقالِ فی أندِیَهِ الرِّجالِ بِتَذاکُرِ العِلمِ وصِفَهِ الحِلمِ ، وقَد تَسَربَلَ بِالخُشوعِ وتَخَلّی مِنَ الوَرَعِ فَدَقَّ اللّهُ مِن هذا خَیشومَهُ ، وقَطَعَ مِنهُ حَیزومَهُ .

وصاحِبُ الاِستِطالَهِ وَالخَتلِ ، ذو خِبٍّ ومَلَقٍ ، یَستَطیلُ عَلی مِثلِهِ مِن أشباهِهِ ، ویَتَواضَعُ لِلأَغنِیاءِ مِن دونِهِ ، فَهُوَ لِحَلوائِهِم هاضِمٌ ، ولِدینِهِ حاطِمٌ ، فَأَعمَی اللّهُ عَلی هذا خَبَرَهُ وقَطَعَ مِن آثارِ العُلَماءِ أثَرَهُ .

وصاحِبُ الفِقهِ وَالعَقلِ ذو کَآبَهٍ وحُزنٍ وسَهَرٍ ، قَد تَحَنَّکَ فی بُرنُسِهِ ، وقامَ اللَّیلَ فی حِندِسِهِ ، یَعمَلُ ویَخشی وَجِلاً داعِیاً مُشفِقاً ، مُقبِلاً عَلی شَأنِهِ ، عارِفاً بِأَهلِ زَمانِهِ ، مُستَوحِشاً مِن أوثَقِ إخوانِهِ ، فَشَدَّ اللّهُ مِن هذا أرکانَهُ ، وأعطاهُ یَومَ القِیامَهِ أمانَهُ. (1)3752.الکافی ( به نقل از معمّر بن خلّاد ) عنه علیه السلام :إنَّ مِنَ العُلَماءِ مَن یُحِبُّ أن یَخزُنَ عِلمَهُ ولا یُؤخَذَ عَنهُ ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ الأَوَّلِ مِنَ النّارِ . ومِنَ العُلَماءِ مَن إذا وُعِظَ أنِفَ وإذا وَعَظَ عَنُفَ ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ الثّانی مِنَ النّارِ . ومِنَ العُلَماءِ مَن یَری أن یَضَعَ العِلمَ عِندَ ذَوِی الثَّروَهِ وَالشَّرَفِ ، ولا یَدری لَهُ فِی المَساکینِ وَضعاً ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ الثّالِثِ مِنَ النّارِ .

ومِنَ العُلَماءِ مَن یَذهَبُ فی عِلمِهِ مَذهَبَ الجَبابِرَهِ وَالسَّلاطِینِ ، فَإِن رُدَّ عَلَیهِ

شَیءٌ مِن قَولِهِ أو قُصِّرَ فی شَیءٍ مِن أمرِهِ غَضِبَ ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ الرّابِعِ مِنَ النّارِ .

ومِنَ العُلَماءِ مَن یَطلُبُ أحادیثَ الیَهودِ وَالنَّصاری لِیُغزِرَ بِهِ ویُکثِرَ بِهِ حَدیثَهُ ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ الخامِسِ مِنَ النّارِ .

ومِنَ العُلَماءِ مَن یَضَعُ نَفسَهُ لِلفُتیا ویَقولُ : سَلونی ، ولَعَلَّهُ لا یُصیبُ حَرفاً واحِداً وَاللّهُ لا یُحِبُّ المُتَکَلِّفینَ ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ السّادِسِ مِنَ النّارِ .

ومِنَ العُلَماءِ مَن یَتَّخِذُ عِلمَهُ مُروءَهً وعَقلاً (2) ، فَذاکَ فِی الدَّرَکِ السّابِعِ مِنَ النّارِ. (3) .

1- .الکافی : ج 1 ص 49 ح 5 عن علیّ بن إبراهیم رفعه ، الخصال : ص 194 ح 269 عن سعید بن علاقه عن الإمام علیّ علیه السلام ، الأمالی ، الصدوق : ص 727 ح 997 عن ابن عبّاس عن الإمام علیّ علیه السلام ، روضه الواعظین : ص 14 عن الإمام علیّ علیه السلام وکلّها نحوه .
2- .یتّخذ علمه مروءهً وعقلاً : أی یطلب العلم ویبذله لیعدّه الناس من أهل المروءه والعقل (المصدر) .
3- .الخصال : ص 353 ح 33 ، منیه المرید : ص 139 ، روضه الواعظین : ص 11 نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 108 ح 11 .


ص: 469

3753.امام باقر علیه السلام ( در تفسیر این سخن خداوند متعال : {Q} «اثاثی بهتر ) امام صادق علیه السلام :جویندگان دانش ، سه گونه اند . آنان را به ذات و صفاتشان بشناس : دسته ای آن را برای نادانی و ستیزه جویی ، و دسته ای برای برتری و دام گستری ، و گروهی نیز برای فهم و خردورزی می جویند .

صاحب نادانی و ستیزه جویی ، آزار دهنده و ستیزه گر است و در حلقه های علمی به سخن درمی آید و از دانش و بردباری می گوید و جامه فروتنی به تن می کند ، ولی از پرهیزگاری تهی است . خداوند ، به همین سبب ، بینی او را به خاک می مالد و خرخره اش را می بُرد .

آن که برای برتری و دام گستری آمده است ، پنهانکار و چاپلوس است ، بر همانند خود ، برتری می جوید و برای توانگرانِ فروتر از خود ، فروتنی می کند ، خورنده حلوای آنان و پایمال کننده دین خویش است . خداوند هم به این سبب ، او را کور می گردانَد و اثرش را از میان آثار دانشمندان می زداید.

آن که صاحب فقه و خرد است ، اندیشناک و غمین و شب زنده دار است ، ردای خود را بر سر می کشد و در تاریکی شب ، بر می خیزد ، عمل می کند و ترسان و خواهان و هراسان است ، به کار خود ، توجّه دارد و به اهل روزگارش آگاه است و از مطمئن ترین برادران خود نیز بیم دارد . خداوند به این سبب، پایه هایش را استوار می سازد و در روز قیامت ، او را امان می دهد.3754.الإمام علیّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :برخی از دانشمندان دوست دارند که دانش خود را ذخیره کنند و از ایشان ، فرا گرفته نشود . اینان ، در طبقه اوّل آتش اند . برخی از دانشمندان نیز چون اندرز داده شوند ، سر می پیچند و چون خود اندرز دهند ، زور می گویند . اینان، در طبقه دوم آتش اند. برخی دیگر، چنین می بینند که دانش را نزد ثروتمندان و اشراف بنهند و برای مسکینان ، قابلیتی نمی یابند . اینان ، در طبقه سوم آتش اند .

همچنین از دانشمندان ، کسی است که در دانش خود ، راه زورگویان و فرمان روایان را می پیماید که اگر چیزی از سخنش رد گردد یا در اجرای فرمانش

کوتاهی شود ، به خشم در می آید . اینان ، در طبقه چهارم آتش اند .

نیز از دانشمندان ، کسی است که در جستجوی احادیث یهود و نصاراست ، تا اخبار خود را انبوه و فراوان نشان دهد . اینان ، در طبقه پنجم آتش اند .

همچنین از دانشمندان ، کسی است که خود را در معرض فتوا قرار می دهد و می گوید : «بپرسید» و شاید که یک حرف هم بلد نباشد و خداوند ، متکلّفان را دوست ندارد . اینان ، در طبقه ششم آتش اند .

نیز از دانشمندان ، کسی است که دانش خود را وسیله اثبات مردانگی و فرزانگی خود می کند . اینان نیز در طبقه هفتم آتش اند . .



ص: 470

3754.امام علی علیه السلام :عیسی علیه السلام لِلحَوارِیّینَ : بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ النّاسَ فِی الحِکمَهِ رَجُلانِ : فَرَجُلٌ أتقَنَها بِقَولِهِ وصَدَّقَها بِفِعلِهِ . ورَجُلٌ أتقَنَها بِقَولِهِ وضَیَّعَها بِسوءِ فِعلِهِ ، فَشَتّانَ بَینَهما ! فَطوبی لِلعُلَماءِ بِالفِعلِ ، ووَیلٌ لِلعُلَماءِ بِالقَولِ. (1) .

1- .تحف العقول : ص 392 عن الإمام الکاظم علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 145 ح 30 .


ص: 471

3755.تفسیر العیّاشی :عیسی علیه السلام به حواریان : به حقیقت برایتان می گویم : مردم در حکمت دو گونه اند : مردی که آن را با گفتارش استوار ساخته و با کردارش تصدیق نموده است ؛ و مردی که با گفتارش آن را استوار کرده ، ولی با زشتی کردارش تباهش ساخته است . پس چه تفاوت فاحشی میان این دو هست . خوشا به سعادت دانشمندان با کردار و وای بر دانشمندان [تنها ]اهل گفتار ! .



ص: 472

الفصل الخامس : الأمثال العلیا فی العلم والحکمه5 / 1الأَنبِیاءالکتاب«أُوْلَئِکَ الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَبَ وَالْحُکْمَ (1) وَالنُّبُوَّهَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُواْ بِهَا بِکَفِرِینَ» . (2)

«وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ النَّبِیِّینَ لَمَا ءَاتَیْتُکُم مِّن کِتَبٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَی ذَ لِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَا مَعَکُم مِّنَ الشَّهِدِینَ» . (3)

«وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الاْءِشْرَاقِ * وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَهً کُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ * وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَءَاتَیْنَهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ» . (4)

.

1- .کلمه «الحُکم» فُسّرت بالحکمه ، والفهم ، واللّب ، والحکم بین الناس (راجع : مجمع البیان: ج 4 ص 513 والتبیان : ج 6 ص 117 و ج 7 ص 111 والدرّ المنثور: ج 5 ص 484) ویمکن إرجاع کلّ ما قیل فی معناها إلی ما قدّمنا فی تعریف الحکمه من أنّها عباره عن المقدّمات العلمیّه والعملیّه والرّوحیّه لبلوغ الإنسان الهدف الأعلی للإنسانیّه وأنّ کلّ ما قیل فی تفسیرها مصداق من مصادیق هذا التعریف العام. فراجع: ج 2 ص 73 .
2- .الأنعام: 89 .
3- .آل عمران: 81 .
4- .ص: 17 20 . 2 . البقره : 22 .


ص: 473

فصل پنجم : نمونه های والای دانش و حکمت

5 / 1 پیامبران

فصل پنجم : نمونه های والای دانش و حکمت5 / 1پیامبرانقرآن«آنها کسانی اند که کتاب و حکمت (1) و نبوّت به آنان دادیم و اگر بدان کفر ورزند ، گروهی دیگر را بر آن برگماریم که بدان ، کافر نباشند» .

«چون خدا از پیامبران پیمان گرفت که پس از آن که به شما کتاب و حکمت دادم ، هر گاه پیامبری آمد که تصدیق کننده آنچه با شماست ، بود ، حتماً به او ایمان بیاورید و وی را یاری کنید ، فرمود : «آیا اعتراف کردید و پیمان مرا پذیرفتید؟» . گفتند : اعتراف کردیم . فرمود : «گواه باشید و من [ نیز ] با شما از گواهانم»» .

«بنده ما داوود را به یاد آر که هم توانا بود و هم توبه کار . ما کوه ها را به تسخیر او درآوردیم و با او شامگاه و پگاه ، تسبیح می گفتند . پرندگان را نیز همگی مسخّر او کردیم و همه به سوی او بازگشت کننده بودند و فرمان روایی او را استوار داشتیم و به او حکمت و فصل الخطاب دادیم» .


.

1- .واژه «حُکم» را به «حکمتْ» ترجمه کردیم ، هرچند به معنای «داوری میان مردم» و نیز «فهم و درک» هم آمده است و می توان همه آنچه را که گفته شده ، به همان تعریفی که در مقدمه از «حکمت» کردیم، بازگرداند (یعنی مقدّمات علمی و عملی و روحی برای رسیدن انسان به هدف برتر خویش) و بقیّه معانی را مصداق هایی از این تعریف عام دانست .(م)


ص: 474

«فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَءَاتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَلَمِینَ» .

«وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالاْءِنجِیلَ» . (1)

«إِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَ لِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالاْءِنجِیلَ» .

«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (2)

«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» .

«وَ لَمَّا جَاءَ عِیسَی بِالْبَیِّنَتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَهِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ» . (3)

«وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا» .

«ذَ لِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَرَ فَتُلْقَی فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا» . (4)

«یَیَحْیَی خُذِ الْکِتَبَ بِقُوَّهٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» .

الحدیث3767.الخصال :الإمام الباقر علیه السلام :ماتَ زَکَرِیّا علیه السلام فَوَرِثَهُ ابنُهُ یَحیَی علیه السلام الکِتابَ وَالحِکمَهَ وهُوَ صَبِیٌّ صَغیرٌ، أما تَسمَعُ لِقَولِهِ عز و جل: «یَیَحْیَی خُذِ الْکِتَبَ بِقُوَّهٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» . (5) .

1- .آل عمران: 48. 4 . المائده : 110 .
2- .یوسف : 22 . 6 . القصص : 14 .
3- .الزخرف: 63. 8 . النساء : 113 .
4- .الإسراء: 39. 10 . مریم : 12 .
5- .الکافی: ج 1 ص 382 ح 1 عن یزید الکناسی ، بحارالأنوار : ج 14 ص 256 ح 51 .


ص: 475

«ایشان ، آنها را به اذن خداوند ، هزیمت دادند و داوود ، جالوت را کشت و خدا به او پادشاهی و حکمت داد و از آنچه می خواست ، به او آموخت و هر آینه ، اگر دفع پاره ای از مردم به وسیله پاره ای دیگر از مردم نبود ، قطعاً زمین را فساد فرا می گرفت؛ لیکن خدا بر جهانیان دارنده فضل آشکار است» .

«و به او (عیسی علیه السلام ) کتاب و حکمت و تورات و انجیل می آموزد» .

«چون خدا فرمود : «ای عیسی بن مریم! نعمتم را بر خود و بر مادرت به یاد آور ، هنگامی که تو را به روح القُدُس ، تأیید کردم ، در گاهواره و در بزرگ سالی با مردم سخن می گفتی ، و آن گاه که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم»» .

«وچون به حدّ رشدرسید، اوراحکمت ودانش عطاکردیم،ونیکوکاران راچنین پاداش می دهیم» .

«و چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم» .

«هنگامی که عیسی با دلایل آشکار آمد ، گفت : «در حقیقت ، برای شما حکمت آوردم و تا آن که بعضی چیزهایی را که در مورد آن اختلاف دارید ، بر شما روشن گردانم . پس از خدا پروا کنید و از من ، فرمان برید»» .

«خداوند بر تو کتاب و حکمت ، نازل فرمود و آنچه را که نمی دانستی ، به تو آموخت ، و فضل خدا بر تو بس بزرگ است» .

«اینها از حکمت هاست که پروردگارت به تو وحی فرموده است . با خدا ، معبود دیگری قرار مده که نکوهیده و رانده ، در جهنّم فرو انداخته می شوی» .

«ای یحیی! کتاب را با استواری بگیر ؛ و او را در خردسالی حکمت دادیم» .

حدیث3772.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :زکریّا علیه السلام درگذشت و پسرش یحیی علیه السلام کتاب و حکمت را از او به ارث برد ، در حالی که پسربچّه ای بود . آیا سخن خدای متعال را نمی شنوی که می فرماید : «ای یحیی! کتاب را با استواری بگیر ؛ و او را در خردسالی حکمت دادیم» . .



ص: 476

3773.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن علیّ بن أسباط :رَأَیتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام وقَد خَرَجَ عَلَیَّ فَأَخَذتُ النَّظَرَ إلَیهِ، وجَعَلتُ أنظُرُ إلی رَأسِهِ ورِجلَیهِ لِأَصِفَ قامَتَهُ لِأَصحابِنا بِمِصرَ، فَبَینا أنَا کَذلِکَ حَتّی قَعَدَ فَقالَ: یا عَلِیُّ ، إنَّ اللّهَ احتَجَّ فِی الإِمامَهِ بِمِثلِ مَا احتَجَّ بِهِ فِی النُّبُوَّهِ، فَقالَ: «وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» ، «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ» (1) ، «وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً» (2) ، فَقَد یَجوزُ أن یُؤتَی الحِکمَهَ وهُوَ صَبِیٌّ ، ویَجوزُ أن یُؤتاها وهُوَ ابنُ أربَعینَ سَنَهً. (3)3774.عنه صلی الله علیه و آله :مجمع البیان عن علیّ بن أسباط :قَدِمتُ المَدینَهَ وأنَا اُریدُ مِصرَ، فَدَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدٍ بنِ عَلِیٍّ الرِّضا علیهماالسلام وهُوَ إذ ذاکَ خُماسِیٌّ ، فَجَعَلتُ أتَأَمَّلُهُ لِأَصِفَهُ لِأَصحابِنا بِمِصرَ ، فَنَظَرَ إلَیَّ فَقالَ لی: یا عَلِیُّ ، إنَّ اللّهَ قَد أخَذَ فِی الإِمامَهِ کَما أخَذَ فِی النُّبُوَّهِ، قالَ: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا» (4) وقالَ: «وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» فَقَد یَجوزُ أن یُعطَیَ الحُکمَ ابنَ أربَعینَ سَنَهً، ویَجوزُ أن یُعطاهُ الصَّبِیَّ. (5)3775.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ الغِلمانُ لِیَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام : اِذهَب بِنا نَلعَبُ.

فَقالَ یَحیی علیه السلام : ما لِلَّعِبِ خُلِقنا! اِذهَبوا نُصَلّی، فَهُوَ قَولُ اللّهِ: «وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» . (6)3776.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : اِختارَهُ مِن شَجَرَهِ الأَنبِیاءِ ، ومِشکاهِ الضِّیاءِ ، وذُؤابَهِ (7) العَلیاءِ ، وسُرَّهِ البَطحاءِ ، ومَصابیحِ الظُّلمَهِ ، ویَنابیعِ الحِکمَهِ. (8) .

1- .یوسف: 22 ، القصص: 14.
2- .الأحقاف: 15.
3- .الکافی: ج 1 ص 384 ح 7 وراجع: بصائر الدرجات: ص 238 ح 10.
4- .القصص: 14.
5- .مجمع البیان: ج 6 ص 781 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 176 ح 13 .
6- .الدرّ المنثور: ج 5 ص 485 نقلاً عن الحاکم فی تاریخه عن ابن عبّاس وراجع: کنزالعمّال: ج 2 ص 30 ح 3011 والبدایه والنهایه: ج 2 ص 50 ومجمع البیان : ج 6 ص 781 والتبیان : ج 7 ص 111 .
7- .الذؤابه: من کلّ شیء: أعلاه، ومنه ذؤابه العرش وذؤابه الجبل. ثمّ استُعیر للعزّ والشرف (مجمع البحرین: ج 1 ص 628) .
8- .نهج البلاغه: الخطبه 108 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 381 ح 94 .


ص: 477

3777.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از علی بن اَسباط : امام جواد علیه السلام را در حالی که به طرف من بیرون می آمد ، دیدم و من به سر و پاهایش می نگریستم ، تا قامت وی را برای همراهانم در مصر ، توصیف کنم . همین گونه بودم تا ایشان نشست و فرمود : «ای علی! خداوند در امر امامت ، همان گونه احتجاج می کند که در امر رسالت احتجاج کرده است و فرموده است : «و او را در خردسالی حکمت دادیم» ، «و چون به کمال بلوغش رسید» ، «و به چهل سالگی رسید» . پس می شود که بدو حکمت ، داده شود و او کودک باشد ، و می شود که بدو حکمت داده شود و او چهل ساله باشد» .3774.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجمع البیان به نقل از علی بن اسباط : در حالی که روانه مصر بودم، وارد مدینه شدم و به نزد امام جواد علیه السلام رفتم و او در آن هنگام ، پنج ساله بود . به دقّت به او می نگریستم تا برای دوستانم در مصر ، او را توصیف کنم . امام علیه السلام به من نگاهی کرد و فرمود : «ای علی! خداوند ، همان که در نبوّت می کند ، در امامت هم انجام می دهد . خداوند می فرماید : «و چون به کمال بلوغ و رشد رسید ، بدو حکمت و دانش دادیم» و می فرماید : «و در کودکی به او حکمت دادیم» . پس می شود که حکمت به چهل ساله داده شود و می شود که به کودک ، عطا شود» .3775.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پسربچّگان به یحیی بن زکریّا علیهماالسلام گفتند : بیا برویم بازی کنیم . یحیی علیه السلام فرمود : «برای بازی آفریده نشده ایم . برویم نماز بخوانیم» . این ، همان گفته خداوند است : «و بدو در خردسالی حکمت دادیم» .3776.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در یادکردِ پیامبر صلی الله علیه و آله : [خداوند ،] وی را از میان سلسله پیامبران و مشعل های فروزان و ستیغ های سرافرازی و دلِ سرزمین بطحا و چراغ های تاریکی و چشمه های حکمت برگزید . .



ص: 478

3777.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :سَأَلَ داوُدُ النَّبِیُّ سُلَیمانَ علیهماالسلاموأرادَ عِلمَ ما بَلَغَ مِنَ الحِکمَهِ .

قالَ : یا بُنَیَّ أخبِرنی أیُّ شَیءٍ أبرَدُ ؟

قالَ: عَفوُ اللّهِ عَنِ النّاسِ ، وعَفوُ النّاسِ بَعضِهِم عَن بَعضٍ لا شَیءَ أبرَدُ مِنهُ .

قالَ : فَأَیُّ شَیءٍ أحلی ؟

قالَ : المَحَبَّهُ ، هِیَ رَوحُ اللّهِ بَینَ عِبادِهِ حَتّی إنَّ الفَرَسَ لَیَرفَعُ حافِرَهُ عَن وَلَدِهِ . فَضَحِکَ داوُدُ علیه السلام عِندَ إجابَهِ سُلَیمانَ علیه السلام . (1)5 / 2آلُ إبراهیمالکتاب«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَ هِیمَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَءَاتَیْنَهُم مُّلْکًا عَظِیمًا» . (2)

الحدیث3779.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی: «فَقَدْ ءَاتَیْنَآ ءَالَ إِبْرَ هِیمَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَءَاتَیْنَهُم مُّلْکًا عَظِیمًا» : فَأَمَّا الکِتابُ فَهُوَ النُّبُوَّهُ، وأمَّا الحِکمَهُ فَهُمُ الحُکَماءُ مِنَ الأَنبِیاءِ مِنَ الصَّفوَهِ. (3) .

1- .جامع الأحادیث للقمّی: ص 193 عن إبراهیم بن شعیب المزنی .
2- .النساء: 54 .
3- .الکافی: ج 8 ص 118 ح 92، تفسیر العیّاشی¨: ج 1 ص 168 ح 31 وص 248 ح 161، کمال الدین : ص 218 ح 2 وفیه «الأنبیاء والأصفیاء» بدل «الأنبیاء» وکلّها عن أبی حمزه الثمالی ، بحارالأنوار : ج 11 ص 49 ح 49 .


ص: 479



5 / 2 خاندان ابراهیم

3780.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :داوود پیامبر از سلیمان علیهماالسلامپرسش کرد و می خواست بداند در حکمت به کجا رسیده است .

گفت : «پسرکم! از خنک ترین چیزها آگاهم کن» .

گفت : گذشتِ خدا از مردم و گذشت مردم از همدیگر که هیچ چیز از آن خنک تر نیست .

پرسید : «شیرین ترین چیز چیست؟».

گفت : محبّت که روح الهی در میان بندگانش است ، تا آن جا که اسب هم سُم خود را از روی کرّه اش بر می دارد . داوود علیه السلام از پاسخ سلیمان علیه السلام خوش حال شد .5 / 2خاندان ابراهیمقرآن«یا به مردم بر آنچه خداوند از فضل خویش به آنها داده ، حسد می ورزند . بی گمان ، ما به خاندان ابراهیم ، کتاب و حکمت دادیم و فرمان روایی بزرگی به آنان بخشیدیم» .

حدیث3784.مسند ابن حنبل عن صفوان :امام باقر علیه السلام در تفسیر گفته خدای متعال : «بی گمان ، ما به خاندان ابراهیم ، کتاب و حکمت دادیم و فرمان رواییِ بزرگی به آنان بخشیدیم» : منظور از کتاب ، همان نبوّت است و مقصود از حکمت ، همان حکیمان از میان پیامبران برگزیده هستند .

.



ص: 480

3785.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّمَا الحُجَّهُ فی آلِ إبراهیمَ علیه السلام لِقَولِ اللّهِ عز و جل: «فَقَدْ ءَاتَیْنَآ ءَالَ إِبْرَ هِیمَ الْکِتَبَ وَالْحِکْمَهَ وَءَاتَیْنَهُم مُّلْکًا عَظِیمًا» فَالحُجَّهُ الأَنبِیاءُ علیهم السلام وأهلُ بُیوتاتِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام حَتّی تَقومَ السّاعَهُ، لِأَنَّ کِتابَ اللّهِ یَنطِقُ بِذلِکَ ووَصِیَّهُ اللّهِ جَرَت بِذلِکَ فِی العَقِبِ مِنَ البُیوتِ الَّتی رَفَعَها تَبارَکَ وتَعالی عَلَی النّاسِ فَقالَ : «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (1) وهِیَ بُیوتاتُ الأَنبِیاءِ وَالرُّسُلِ وَالحُکَماءِ وأئِمَّهِ الهُدی. (2)5 / 3بَنو إسرائیلَ«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا بَنِی إِسْرَ ءِیلَ الْکِتَبَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطَّیِّبَتِ وَ فَضَّلْنَهُمْ عَلَی الْعَلَمِینَ» . (3)

5 / 4آلُ مُحَمَّدٍ3788.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام فی وَصفِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام : هُم مَوضِعُ سِرِّهِ (4) ولَجَأُ أمرِهِ ، وعَیبَهُ (5) عِلمِهِ، ومَوئِلُ (6) حُکمِهِ، وکُهوفُ کُتُبِهِ، وجِبالُ دینِهِ. (7) .

1- .النور: 36 .
2- .کمال الدین : ص 218 ح 2، الکافی : ج 8 ص 119 ح 92 ولیس فیه «جَرَت بِذلِکَ فِی العَقبِ مِنَ البُیوتِ» وکلاهما عن أبی حمزه .
3- .الجاثیه: 16.
4- .أی النبیّ صلی الله علیه و آله .
5- .عیبتی: أی خاصّتی وموضع سِرّی . والعرب تکنّی عن القلوب والصدور بالعیاب ، لأنّها مستودع السرائر (النهایه : ج 3 ص 327) .
6- .المَوْئِل: الملجَأُ (الصحاح : ج 5 ص 1838).
7- .نهج البلاغه : الخطبه 2، غرر الحکم: ح 10062 نحوه ، بحارالأنوار : ج 23 ص 117 ح 32 .


ص: 481



5 / 3 بنی اسرائیل

5 / 4 خاندان محمّد

3789.الإمام علیّ علیه السلام ( فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ ) امام باقر علیه السلام :حجّت ، تنها در میان خاندان ابراهیم علیه السلام است ، به دلیل گفته خدای متعال : «بی گمان ، ما به خاندان ابراهیم ، کتاب و حکمت دادیم و فرمان رواییِ بزرگی به آنها بخشیدیم» . پس حجّت ، پیامبران و اهل بیت پیامبران اند ، تا آن گاه که رستاخیز برپا شود؛ زیرا کتاب خدا در این باره سخن گفته و سفارش الهی درباره فرزندان همین خانه هاست که برخی را خداوند تبارک و تعالی رفیع تر از مردم قرار داده و فرموده است : «در خانه هایی که خداوند ، اجازه داده است که رفعت یابند و نامش در آنها یاد شود» و آن ، همان خانه های پیامبران و فرستادگان و حکیمان و پیشوایان هدایت است .5 / 3بنی اسرائیل«بی گمان ، ما به بنی اسرائیل ، کتاب و حکمت و نبوّت دادیم و روزیِ آنان را از پاکیزه ها مقرّر کردیم و آنان را بر جهانیان ، برتری بخشیدیم» .

5 / 4خاندان محمّد3790.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در توصیف خاندان محمّد صلی الله علیه و آله : آنان ، نهان خانه راز و پناهگاه امر وی و ودیعتگاه دانش و پناهگاه حکمت و نهانگاه کتاب های او و کوه های دینش هستند .

.



ص: 482

3791.امام علی علیه السلام ( در خطبه معروف به «قاصعه» ) عنه علیه السلام أیضا : هُم مَصابیحُ الظُّلَمِ، ویَنابیعُ الحِکَمِ، ومَعادِنُ العِلمِ، ومَواطِنُ الحِلمِ. (1)3792.الإمام الباقر علیه السلام ( مِن رِسالَتِهِ إلی سَعدِ الخَیرِ ) عنه علیه السلام :إنَّهُم خاصَّهُ نورٍ یُستَضاءُ بِهِ ، وأئِمَّهٌ یُقتَدی بِهِم ، وهُم عَیشُ العِلمِ ومَوتُ الجَهلِ ، هُمُ الَّذینَ یُخبِرُکُم حُکمُهُم [ حِلمُهُم ]عَن عِلمِهِم ، وصَمتُهُم عَن مَنطِقِهِم ، وظاهِرُهُم عَن باطِنِهِم ، لا یُخالِفونَ الدّینَ ولا یَختَلِفونَ فیهِ. (2)3792.امام باقر علیه السلام ( از نامه ایشان به سَعد الخیر ) عنه علیه السلام :نَحنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، ومَحَطُّ الرِّسالَهِ، ومُختَلَفُ المَلائِکَهِ ، ومعادِنُ العِلمِ، ویَنابیعُ الحُکمِ، ناصِرُنا ومُحِبُّنا یَنتَظِرُ الرَّحمَهَ، وعَدُوُّنا ومُبغِضُنا یَنتَظِرُ السَّطوَهَ. (3)3793.الإمام الصادق علیه السلام :عنه علیه السلام :ألا وإنّا أهلَ البَیتِ أبوابُ الحِکَمِ ، وأنوارُ الظُّلَمِ ، وضِیاءُ الاُمَمِ. (4)3793.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :نَحنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، وبَیتُ الرَّحمَهِ، ومَفاتیحُ الحِکمَهِ، ومَعدِنُ العِلمِ. (5)3794.السیره النبویّه لابن هشام :الإمام علیّ علیه السلام :تَاللّهِ لَقَد عُلِّمتُ تَبلیغَ الرِّسالاتِ، وإتمامَ العِداتِ، وتَمامَ الکَلِماتِ، وعِندَنا أهلَ البَیتِ أبوابُ الحُکمِ، وضِیاءُ الأَمرِ. (6)3794.السیره النبویه ، ابن هشام ( به نقل از ابن اسحاق ) تاریخ دمشق عن عبد اللّه (ابن مسعود) :کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَسُئِلَ عَن عَلِیٍّ علیه السلام .

فَقالَ: قُسِمَتِ الحِکمَهُ عَشَرَهَ أجزاءٍ فَاُعطِیَ عَلِیٌّ تِسعَهَ أجزاءٍ، وَالنّاسُ جُزءاً واحِداً. (7) .

1- .غرر الحکم: ح 10062 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 514 ح 9357 و 9358 .
2- .الکافی: ج 8 ص 391 ح 586 ، تحف العقول: ص 227 عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 77 ح 370 ح 34 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 109 ، غرر الحکم : ح 10005 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 499 ح 9208 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 265 ح 52 .
4- .غرر الحکم: ح 2786.
5- .الکافی: ج 1 ص 221 ح 3 عن خثیمه ، بصائر الدرجات: ص 57 ح 3 عن خیثمه الإمام الباقر علیه السلام ، تفسیر فرات : ص 395 ح 527 عن زیاد بن المنذر عن الإمام الباقر علیه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 23 ص 245 ح 16 .
6- .نهج البلاغه: الخطبه 120.
7- .تاریخ دمشق: ج 42 ص 384 ح 8988 و8989 ، حلیه الأولیاء: ج 1 ص 65، المناقب لابن المغازلی : ص 286 ح 328 ، المناقب للخوارزمی : ص 82 ح 68 ، الفردوس : ج 3 ص 227 ح 4666 ، کنزالعمّال : ج 11 ص 615 ح 32982 ؛ العمده: ص 378 ح 744، إرشاد القلوب : ص 212 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 113 کلّها عن عبداللّه [بن مسعود] ، بحارالأنوار : ج 40 ص 149 ح 54 .


ص: 483

3795.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام در توصیف اهل بیت علیهم السلام : آنان ، چراغ هایی در دلِ تاریکی و چشمه سارهای حکمت و کان های دانش و جایگاه های بردباری اند .3796.عنه علیه السلام ( مِن کتابٍ لَهُ إلی اُمَراءِ الأَجنادِ حینَ استِ ) امام علی علیه السلام :آنان ، روشناییِ ویژه اند که از نورشان برگرفته می شود و پیشوایانی اند که به آنان ، اقتدا می شود . زندگانیِ دانش و مرگِ نادانی اند و آنان اند که حکمتشان (یا بردباری شان) از دانش ایشان و سکوت آنها از سخنان [حکیمانه ]آنها و برون ایشان از درونشان خبر می دهد ؛ نه با حق مخالفت می کنند و نه در آن ، اختلاف می ورزند .3797.الإمام زین العابدین علیه السلام :امام علی علیه السلام :ما درخت نبوّت و مهبط رسالت و محلّ آمد و شدِ فرشتگان و کان های دانش و چشمه سارهای حکمتیم . یاور و دوستدارمان ، رحمت ، و دشمن و کینه جوی ما ، خشم را انتظار می کشند .3795.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :هان! بی گمان ، ما اهل بیت ، درهای حکمت و نورهای در ظلمت و روشنی امّت ها هستیم .3796.امام علی علیه السلام ( از نامه ایشان به سرداران سپاه ، آن گاه که به خل ) امام صادق علیه السلام :ما درخت نبوّت و خانه رحمت و کلیدهای حکمت و کان دانش هستیم .3797.امام زین العابدین علیه السلام :امام علی علیه السلام :سوگند به خدا ، بی گمان ، آیین ابلاغ رسالت ها و اتمام وعده ها و همه کلمات ، به من آموخته شده است و نزد ما (اهل بیت) درهای حکمت و روشنی امر است .3798.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق به نقل از عبد اللّه بن مسعود : نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که [نظر ایشان ]درباره علی علیه السلام پرسیده شد . فرمود : «حکمت ، به ده جزء قسمت شده است : نُه جزء آن به علی و یک جزء آن به مردم ، عطا شده است» . .



ص: 484

3799.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن یزید الکناسیّ :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام ... فَقالَ : ... لَیسَ تَبقَی الأَرضُ یا أبا خالِدٍ یَوماً واحِداً بِغَیرِ حُجَّهٍ للّهِِ عَلَی النّاسِ مُنذُ یَومِ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ علیه السلام وأسکَنَهُ الأَرضَ .

فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ، أکانَ عَلِیٌّ علیه السلام حُجَّهً مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ عَلی هذِهِ الاُمَّهِ فی حَیاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟

فَقالَ: نَعَم، یَومَ أقامَهُ لِلنّاسِ ونَصَبَهُ عَلَماً ودَعاهُم إلی وَلایَتِهِ وأمَرَهُم بِطاعَتِهِ .

قُلتُ: وکانَت طاعَهُ عَلِیٍّ علیه السلام واجِبَهً عَلَی النّاسِ فی حَیاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وبَعدَ وَفاتِهِ؟

فَقالَ: نَعَم، ولکِنَّهُ صَمَتَ فَلَم یَتَکَلَّم مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکانَتِ الطّاعَهُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی اُمَّتِهِ وعَلی عَلِیٍّ علیه السلام فی حَیاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکانَتِ الطّاعَهُ مِنَ اللّهِ ومِن رَسولِهِ عَلَی النّاسِ کُلِّهِم لِعَلِیٍّ علیه السلام بَعدَ وَفاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام حَکیماً عالِماً. (1)5 / 5لُقمان3800.الإمام علیّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :حَقًّا أقولُ: لَم یَکُن لُقمانُ نَبِیًّا ولکِن کانَ عَبداً کَثیرَ التَّفَکُّرِ، حَسَنَ الیَقینِ، أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ ومَنَّ عَلَیهِ بِالحِکمَهِ. (2) .

1- .الکافی: ج 1 ص 382 ح 1، قصص الأنبیاء: ص 266 ح 307 نحوه ، بحارالأنوار : ج 38 ص 318 ح 26 .
2- .مجمع البیان: ج 8 ص 494 عن ابن عمر ، بحارالأنوار : ج 13 ص 424 ؛ کنزالعمّال: ج 14 ص 34 ح 37865 نقلاً عن الدیلمی وابن عساکر .


ص: 485



5 / 5 لقمان

3801.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی به نقل از یزید کُناسی : از امام باقر علیه السلام پرسیدم ... پس فرمود : «... ای ابو خالد ! زمین از روز خلقت آدم و اسکان او در زمین تاکنون ، یک روز هم از حجّت خدا خالی نمانده است» .

گفتم : فدایت شوم ! آیا علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر خدا هم از طرف خدا و پیامبرش حجّت بر این امّت بود؟

فرمود : «آری . از آن همان روز که وی را نزد مردم برپا داشت و [چون ]پرچمی برافراشت و آنان را به ولایت او فرا خواند و به فرمان برداری اش فرمان داد» .

گفتم : آیا فرمان برداری از علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و پس از رحلتش بر مردم واجب بود؟

فرمود : «آری ؛ ولی او خاموش مانْد و در حضور پیامبر خدا سخن نگفت و در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان برداری از ایشان بر امّت و نیز بر علی علیه السلام واجب بود و پس از رحلت پیامبر خدا ، فرمان برداری مردم از خدا و پیامبرش در فرمان برداری از علی علیه السلام خلاصه می شد و علی علیه السلام حکیم و دانا بود» .5 / 5لقمان3802.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به حقیقت می گویم : لقمان ، پیامبر نبود ؛ ولی بنده ای بسیار اندیشمند و نیکو یقین بود . او خدا را دوست داشت . پس خدا هم او را دوست داشت و با عطای حکمت ، بر وی منّت نهاد .

.



ص: 486

3803.عنه صلی الله علیه و آله ( لَمَّا بَعَثَ أصحابَهُ بِأَمرٍ فَتَفَرَّقوا فیم ) تفسیر القمّی عن حمّاد :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام عَن لُقمانَ وحِکمَتِهِ الَّتی ذَکَرَهَا اللّهُ عز و جل .

فَقالَ : أما وَاللّهِ ما اُوتِیَ لُقمانُ الحِکمَهَ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ فی جِسمٍ ولا جَمالٍ، ولکِنَّهُ کانَ رَجُلاً قَوِیًّا فی أمرِ اللّهِ، مُتَوَرِّعاً فِی اللّهِ، ساکِتاً سَکیناً، عَمیقَ النَّظَرِ، طَویلَ الفِکرِ، حَدیدَ النَّظَرِ، مُستَعبِراً بِالعِبَرِ، لَم یَنَم نَهاراً قَطُّ، ولَم یَرَهُ أحَدٌ مِنَ النّاسِ عَلی بَولٍ ولا غائِطٍ ولاَ اغتِسالٍ لِشِدَّهِ تَسَتُّرِهِ، وعُمقِ نَظَرِهِ، وتَحَفُّظِهِ فی أمرِهِ، ولَم یَضحَک مِن شَیءٍ قَطُّ مَخافَهَ الإِثمِ، ولَم یَغضَب قَطُّ، ولَم یُمازِح إنساناً قَطُّ، ولَم یَفرَح بِشَیءٍ إن أتاهُ مِن أمرِ الدُّنیا، ولا حَزِنَ مِنها عَلی شَیءٍ قَطُّ.

وقَد نَکَحَ مِنَ النِّساءِ ووُلِدَ لَهُ مِنَ الأَولادِ الکَثیرَهِ وقَدَّمَ أکثَرَهُم أفراطاً (1) ، فَما بَکی عَلی مَوتِ أحَدٍ مِنهُم، ولَم یَمُرَّ بِرَجُلَینِ یَختَصِمانِ أو یَقتَتِلانِ إلاّ أصلَحَ بَینَهُما، ولَم یَمضِ عَنهُما حَتّی یُحابّا، ولَم یَسمَع قَولاً قَطُّ مِن أحَدٍ استَحسَنَهُ إلاّ سَأَلَ عَن تَفسیرِهِ وعَمَّن أخَذَهُ، وکانَ یُکثِرُ مُجالَسَهَ الفُقَهاءِ وَالحُکَماءِ ، وکانَ یَغشَی القُضاهَ وَالمُلوکَ وَالسَّلاطینَ، فَیَرثی لِلقُضاهِ مَا ابتُلوا بِهِ، ویَرحَمُ لِلمُلوکِ وَالسَّلاطینِ لِغِرَّتِهِم بِاللّهِ وطُمَأنینَتِهِم فی ذلِکَ ، ویَعتَبِرُ ویَتَعَلَّمُ ما یَغلِبُ بِهِ نَفسَهُ ویُجاهِدُ بِهِ هَواهُ ویَحتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّیطانِ.

فَکانَ یُداوی قَلبَهُ بِالفِکرِ ، ویُداوی نَفسَهُ بِالعِبَرِ، وکانَ لا یَظعَنُ إلاّ فیما یَنفَعُهُ، فَبِذلِکَ اُوتِیَ الحِکمَهَ ومُنِحَ العِصمَهَ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أمَرَ طوائِفَ مِنَ المَلائِکَهِ حینَ انتَصَفَ النَّهارُ وهَدَأَتِ العُیونُ بِالقائِلَهِ، فَنادَوا لُقمانَ حَیثُ یَسمَعُ ولا یَراهُم،

فَقالوا: یا لُقمانُ ، هَل لَکَ أن یَجعَلَکَ اللّهُ خَلیفَهً فِی الأَرضِ تَحکُمُ بَینَ النّاسِ؟

فَقالَ لُقمانُ : إن أمَرَنِی اللّهُ بِذلِکَ فَالسَّمعُ وَالطّاعَهُ لِأَنَّهُ إن فَعَلَ بی ذلِکَ أعانَنی عَلَیهِ وعَلَّمَنی وعَصَمَنی، وإن هُوَ خَیَّرَنی قَبِلتُ العافِیَهَ .

فَقالَتِ المَلائِکَهُ : یا لُقمانُ ، لِمَ قُلتَ ذلِکَ؟

قالَ: لِأَنَّ الحُکمَ بَینَ النّاسِ مِن أشَدِّ المَنازِلِ مِنَ الدّینِ وأکثَرِها فَتناً وبَلاءً ما یُخذَلُ (2) ولا یُعانُ ویَغشاهُ الظُّلَمُ مِن کُلِّ مَکانٍ، وصاحِبُهُ فیهِ بَینَ أمرَینِ، إن أصابَ فیهِ الحَقَّ فَبِالحَرِیِّ أن یَسلَمَ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَریقَ الجَنَّهِ، ومَن یَکُن فِی الدُّنیا ذَلیلاً وضَعیفاً کانَ أهوَنُ عَلَیهِ فِی المَعادِ أن یَکونَ فیهِ حَکَماً سَرِیًّا شَریفاً، ومَنِ اختارَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَهِ یَخسَرُهُما کِلتَیهِما، تَزولُ هذِهِ ولا تُدرَکُ تِلکَ.

قالَ: فَتَعَجَّبَتِ المَلائِکَهُ مِن حِکمَتِهِ وَاستَحسَنَ الرَّحمنُ مَنطِقَهُ، فَلَمّا أمسی وأخَذَ مَضجَعَهُ مِنَ اللَّیلِ أنزَلَ اللّهُ عَلَیهِ الحِکمَهَ فَغَشّاهُ بِها مِن قَرنِهِ إلی قَدَمِهِ وهُوَ نائِمٌ، وغَطّاهُ بِالحِکمَهِ غِطاءً فَاستَیقَظَ وهُوَ أحکَمُ النّاسِ فی زَمانِهِ، وخَرَجَ عَلَی النّاسِ یَنطِقُ بِالحِکمَهِ ویُثبِتُها فیها. (3) .

1- .فَرَطَ له ولد : مات صغیرا (العین : ص 623) .
2- .فی قصص الأنبیاء «یخذل صاحبه ولا یعان» .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 162 ، قصص الأنبیاء : ص 192 ح 241، بحارالأنوار : ج 13 ص 409 ح 2 وراجع: مجمع البیان : ج 8 ص 497 .


ص: 487

3802.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفسیر القمّی به نقل از حمّاد : از امام صادق علیه السلام درباره لقمان و حکمتی که خداوند عز و جل از آن یاد کرده است ، پرسیدم .

فرمود : «به خدا سوگند که به لقمان ، به سبب تبار و دارایی و خانواده و زورمندی و زیبایی ، حکمت داده نشد ؛ بلکه وی مردی بود در کار خدا نیرومند و برای خدا پرهیزگار ، خاموش و آرام ، ژرف بین ، دوراندیش ، تیزبین و عبرت گیرنده ؛ هیچ گاه در روز نخفت و به سبب شدّت پرده پوشی و ژرف بینی و خویشتنداری اش ، کسی او را در حال ادرار و قضایِ حاجت و غسل ندید و به سبب بیم از گناه ، به چیزی نخندید و خشم نگرفت و با هیچ کس شوخی نکرد و اگر چیزی از دنیا به وی می رسید ، شادی نمی کرد و اگر از دستش می رفت ، اندوهناک نمی شد .

لقمان ، ازدواج کرد و فرزندان بسیاری یافت و بیشتر آنها را از دست داد؛ ولی بر مرگ هیچ یک از آنها نگریست و بر دو کس که با هم زد و خورد می کردند نگذشت ، مگر آن که آن دو را سازش داد و از آن دو نگذشت تا آن که با هم دوست شدند و سخنی مورد پسندش را نشنید ، جز آن که از معنا و گوینده اصلی اش پرسید و با فقیهان و حکیمان ، بسیار می نشست و با قاضیان و پادشاهان و فرمان روایان ، رفت و آمد می کرد . پس بر گرفتاری قاضیان ، تأسّف می خورد و دلش به حال پادشاهان و فرمان روایان به دلیل اعتماد و سکون نادرستشان به خداوند ، می سوخت و عبرت می اندوخت و چیزی را می آموخت که با آن بر نفسش غلبه کند و با هوایش بجنگد و از شیطان ، در امان بماند .

دلش را با اندیشه و نفسش را با عبرت ها مداوا می نمود و جز در آنچه بهره ای داشت ، وارد نمی شد . پس بدین سبب ، حکمت داده شد و عصمت بخشیده شد . خداوند تبارک و تعالی به گروه هایی از فرشتگان فرمان داد هنگامی که روز به نیمه رسید و چشم ها به خواب نیم روز سنگین شد ، لقمان را ندا در دهند ، به گونه ای که بشنود ، ولی آنان را نبیند . پس گفتند : ای لقمان! آیا می خواهی خداوند ، تو را در زمین خلیفه کند و میان مردم داوری کنی؟

لقمان پاسخ داد : اگر خداوند ، مرا به این فرمان می دهد ، از دل و جان پذیرایم؛ چون اگر به من فرمان دهد ، مرا بر آن یاری می دهد و به من می آموزد و حفظم می کند؛ امّا اگر مرا مخیّر می گردانَد ، عافیت را می پذیرم .

فرشتگان گفتند : ای لقمان! چرا چنین گفتی؟

گفت : چون حکم راندن میان مردم ، از سخت ترین مراحل دین و پُرفتنه ترین آنها و آکَنده از آزمایش ها و گرفتاری هاست تا هنگامی که فرو گذارده شود و یاری نشود ، و از هر سو تاریکی ها آن را در بر گرفته است و صاحب [حکم ]میان دو چیز است : اگر به حق برسد ، سزاوار سلامت است ، و اگر خطا کند ، راه بهشت را گم کرده است . آن که در دنیا خوار و ناتوان باشد، در قیامت ، راحت تر از کسی است که حکمران و سرور و بزرگ بوده است . هرکه دنیا را بر آخرت ترجیح دهد ، هر دو را از کف داده است . این ، می رود و آن ، به دست نمی آید .

فرشتگان ، از حکمت لقمان به شگفت آمدند و خداوند رحمان ، گفتارش را پسندید . چون شب شد و به خوابگاهش رفت ، خداوند ، حکمت را بر او نازل کرد و در خواب ، سر تا پای او را فرا گرفت و او را جامه حکمت پوشانْد . و چون بیدار شد ، از حکیم ترین مردمِ روزگار خویش بود و به سوی مردم بیرون آمد ، در حالی که به حکمتْ سخن می گفت و در آن ، استوار می گشت» . .



ص: 488

5 / 6قُسُّ بنُ ساعِدَهَ3805.المستدرک علی الصحیحین عن حذیفه بن الیمان :الإمام الباقر علیه السلام :بَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ بِفِناءِ الکَعبَهِ یَومَ افتَتَحَ مَکَّهَ إذ أقبَلَ إلَیهِ وَفدٌ فَسَلَّموا عَلَیهِ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَنِ القَومُ؟ قالوا: وَفدُ بَکرِ بنِ وائِلٍ .

قالَ: فَهَل عِندَکُم عِلمٌ مِن خَبَرِ قُسِّ بنِ ساعِدَهَ الأَیادِیِّ؟

قالوا: نَعَم یا رَسولَ اللّهِ .

قالَ: فَما فَعَلَ؟

قالوا: ماتَ .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ المَوتِ ورَبِّ الحَیاهِ، کُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المَوتِ (1) ، کَأَنّی أنظُرُ إلی قُسِّ بنِ ساعِدَهَ الأَیادِیِّ وهُوَ بِسوقِ عُکاظٍ عَلی جَمَلٍ لَهُ أحمَرَ وهُوَ یَخطُبُ النّاسَ ویَقولُ:

اِجتَمِعوا أیُّهَا النّاسُ، فَإِذَا اجتَمَعتُم فَأَنصِتوا، فَإِذا أنصَتُّم فَاسمَعوا، فَإِذا سَمِعتُم فَعوا، فَإِذا وَعَیتُم فَاحفَظوا، فَإِذا حَفِظتُم فَاصدُقوا .

ألا إنَّهُ مَن عاشَ ماتَ، ومَن ماتَ فاتَ، ومَن فاتَ فَلَیسَ بِآتٍ، إنَّ فِی السَّماءِ خَبَراً ، وفِی الأَرضِ عِبَراً، سَقفٌ مَرفوعٌ، ومِهادٌ مَوضوعٌ، ونُجومٌ تَمورُ (2) ، ولَیلٌ یَدورُ، وبِحارُ ماءٍ ( لا ) تَغورُ.

یَحلِفُ قُسٌّ ما هذا بِلَعِبٍ ، وإنَّ مِن وَراءِ هذا لَعَجَباً، ما لی أرَی النّاسَ یَذهَبونَ فَلا یَرجِعونَ ! أرَضوا بِالمُقامِ فَأَقاموا ؟! أم تُرِکوا فَناموا ؟! یَحلِفُ قُسٌّ یَمیناً غَیرَ کاذِبَهٍ، إنَّ للّهِِ دیناً هُوَ خَیرٌ مِنَ الدّینِ الَّذی أنتُم عَلَیهِ.

ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : رَحِمَ اللّهُ قُسًّا یُحشَرُ یَومَ القِیامَهِ اُمَّهً وَحدَهُ .

قالَ: هَل فیکُم أحَدٌ یُحسِنُ مِن شِعرِهِ شَیئاً؟

فَقالَ بَعضُهُم: سَمِعتُهُ یَقولُ:



فِی الأَوَّلینَ الذّاهِبینَمِنَ

القُرونِ لَنا بَصائِر لَمّا رَأَیتُ مَوارِدَ

لِلمَوتِ لَیسَ لَها مَصادِر ورَأَیتُ قَومی نَحوَها

تَمضِی الأَکَابِرُ وَالأَصاغِر لا یَرجِعُ الماضِی إلَیَّ

ولا مِنَ الباقینَ غابِر (3) أیقَنتُ أنّی لا مَحالَهَ

حَیثُ صارَ القَومُ صائِر


وبَلَغَ مِن حِکمَهِ قُسِّ بنِ ساعِدَهَ ومَعرِفَتِهِ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَسأَلُ مَن یَقدَمُ عَلَیهِ مِن أیادٍ مِن حِکَمِهِ ویُصغی إلَیهِ سَمعَهُ. (4) .

1- .إشاره إلی الآیه 185 من آل عمران .
2- .تمور: أی تذهب وتجیء (لسان العرب : ج 5 ص 187).
3- .الغابر: الباقی (لسان العرب : ج 5 ص 3).
4- .کمال الدین : ص 166 ح 22 عن محمّد بن مسلم ، بحارالأنوار : ج 15 ص 183 ح 8 وراجع: الأمالی ، المفید : ص 341 ح 7 ومروج الذهب: ج 1 ص 69 .


ص: 489



5 / 6 قُسّ بن ساعده

5 / 6قسّ بن ساعده3804.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :در ایّام فتح مکّه ، روزی پیامبر خدا در محوّطه کعبه ایستاده بود که هیئت نمایندگی قبیله ای به سوی ایشان آمدند و سلام دادند . ایشان فرمود : «از چه قبیله ای هستید؟» .

گفتند : نمایندگان قبیله بکر بن وائل هستیم .

فرمود : «آیا خبری از قُسّ بن ساعده ایادی دارید؟» .

گفتند : آری .

فرمود : «چه می کند؟» .

گفتند : مُرد .

پیامبر خدا فرمود : «سپاس ، خدایی را که هم پروردگارِ مرگ است و هم پروردگارِ زندگی . هر جانی چشنده مرگ است . گویی به قسّ بن ساعده ایادی می نگرم که در عُکاظ بر شتر سرخْ مویش نشسته است و برای مردم ، خطبه می خواند و می گوید : ای مردم! گِرد آیید و چون گِرد آمدید ، خاموش شوید و چون خاموش شدید ، گوش دهید و چون شنیدید ، بیندیشید و خوب بگیرید و چون گرفتید ، به خاطر بسپرید و چون به خاطر سپردید ، درست نقل کنید .

هان! هر زنده ای ، می میرد و هرکس بمیرد ، از دست می رود و هرکس از دست برود ، نمی آید . در آسمان ، خبری و در زمین ، عبرت هایی است: سقفی افراشته و گاهواره ای نهاده و ستارگانی متحرّک و شبی در گردش و دریاهای پُر آب ژرف .

قس ، سوگند یاد می کند که این ، بازیچه نیست و از پس این ، شگفتی است . چگونه است که می بینم مردم می روند و دیگر باز نمی گردند ؟ آیا به جایگاهشان خشنود شدند که ماندند؟ یا چون رها شدند ، خفتند؟ قس سوگند یاد می کند ، سوگندی بی دروغ که خداوند را دینی است که بهتر از دین شماست» .

سپس پیامبر خدا فرمود : «خدا قس را رحمت کند که روز قیامت ، به تنهایی چون امّتی برانگیخته می شود» و سپس فرمود : «آیا در میان شما کسی هست که برخی شعرهای او را نیک بداند؟» .

یکی از آنها گفت : شنیدم که می گوید :

در نسل های پیشین درگذشته مان/

برای ما عبرت هایی هست .



آن گاه که دیدم مرگ/

راه بی بازگشت است .و قبیله ام را دیدم که از/

بزرگ و کوچک به سوی آن روان اند .و آن که می رود بازنمی گردد/

و از جاماندگان کسی بر جای نمی ماند .یقین کردم که من هم ناچار ، ره سپارم/

به همان جا که قبیله ام رفته اند .

از حکمت و معرفت قسّ بن ساعده ایادی چنین رسیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از هر کس که از قبیله ایاد بر او وارد می شد ، درباره حکمت هایش می پرسید و به او گوش می سپرد .

.



ص: 490

. .



ص: 491

. .



ص: 492

5 / 7مثرمُ بنُ رَغیبٍ3807.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی صِفَهِ المثرمِ بنِ رغیبِ بنِ الشَّیقبان (1) : کانَ مِن أحَدِ العُبّادِ، قَد عَبَدَ اللّهَ تَعالی مِئَتَینِ وسَبعینَ سَنَهً، لَم یَسأَلهُ حاجَهً إلاّ أجابَهُ، إنَّ اللّهَ عز و جل أسکَنَ فی قَلبِهِ الحِکمَهَ، وألهَمَهُ بِحُسنِ طاعَتِهِ لِرَبِّهِ. (2)5 / 8سَلمان3810.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ ابنُ الکَوّا : یا أمیرَالمُؤمِنینَ ، فَأَخبِرنی عَن سَلمانَ الفارِسِیّ : بَخٍ بَخٍ! سَلمانُ مِنّا أهلَ البَیتِ، ومَن لَکُم بِمِثلِ لُقمانَ الحَکیمِ عَلِمَ عِلمَ الأَوَّلِ وَالآخِرِ. (3) .

1- .فی بحار الأنوار : «المثرم بن رعیب» .
2- .الفضائل : ص 49 عن جابر بن عبداللّه الأنصاری ، بحارالأنوار : ج 35 ص 100 ح 33 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 616 ح 139 عن الأصبغ بن نباته ، بحارالأنوار : ج 10 ص 123 ح 2 وراجع: الغارات : ج 1 ص 177 وتاریخ دمشق: ج 21 ص 422 .


ص: 493



5 / 7 مَثرم بن رَغیب

5 / 8 سلمان

5 / 7مَثرم بن زَغیب3808.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در توصیف مَثرم بن رغیب بن شَیقبان : او یکی از عابدان بود که خداوند متعال را دویست و هفتاد سال عبادت کرد و چیزی از خدا نخواست ، مگر آن که برآورده شد و خداوند عز و جلحکمت را در دلش جای داد و طاعت نیکوی پروردگارش را به وی ، الهام کرد .5 / 8سلمان3811.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام هنگامی که ابن کوّا به ایشان گفت : ای امیرمؤمنان! مرا از سلمان فارسی خبر ده : به به ! سلمان از ما اهل بیت است و شما چه کسی مانند لقمان حکیم دارید که علم اوّل و آخر را بداند؟

.



ص: 494

3812.المعجم الکبیر ( به نقل از کثیر بن عبد اللّه ، از پدرش ، از جدّش ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّما صارَ سَلمانُ مِنَ العُلَماءِ ، لِأَنَّهُ امرُؤٌ مِنّا أهلَ البَیتِ ، فَلِذلِکَ نَسَبتُهُ إلَی العُلَماءِ . (1)3813.الإمام علیّ علیه السلام :رجال الکشّی عن الفضیل بن یسار عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قالَ لی : تَروی ما یَروِی النّاسُ أنَّ عَلِیًّا علیه السلام قالَ فی سَلمانَ : أدرَکَ عِلمَ الأَوَّلِ وعِلمَ الآخِرِ؟

قُلتُ: نَعَم .

قالَ: فَهَل تَدری ما عَنی؟

قُلتُ: یَعنی عِلمَ بَنی إسرائیلَ وعِلمَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله .

فَقالَ: لَیسَ هکَذا یَعنی، ولکِن عِلمَ النَّبِیِّ وعِلمَ عَلِیٍّ وأمرَ النَّبِیِّ وأمرَ عَلِیٍّ علیهماالسلام. (2)3814.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أدرَکَ سَلمانُ العِلمَ الأَوَّلَ وَالعِلمَ الآخِرَ ، وهُوَ بَحرٌ لا یُنزَحُ ، وهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ . (3)5 / 9روبیل3814.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله عَن جَبرَئیلَ علیه السلام :أنَّ یونُسَ بنَ مَتّی علیه السلام بَعَثَهُ اللّهُ إلی قَومِهِ وهُوَ ابنُ

ثَلاثینَ سَنَهً ... فَلَم یُؤمِن بِهِ ولَم یَتَّبِعهُ مِن قَومِهِ إلاّ رَجُلانِ ، اسمُ أحَدِهِما روبیلُ وَاسمُ الآخَرِ تَنوخا ، وکانَ روبیلُ مِن أهلِ بَیتِ العِلمِ وَالنُّبُوَّهِ وَالحِکمَهِ، وکانَ قَدیمَ الصُّحبَهِ لِیونُسَ بنِ مَتّی مِن قَبلِ أن یَبعَثَهُ اللّهُ بِالنُّبُوَّهِ، وکانَ تَنوخا رَجُلاً مُستَضعَفاً عابِداً زاهِداًمُنهَمِکاً فِی العِبادَهِ ولَیسَ لَهُ عِلمٌ ولا حُکمٌ ، وکانَ روبیلُ صاحِبَ غَنَمٍ یَرعاها ویَتَقَوَّتُ مِنها ، وکانَ تَنوخا رَجُلاً حَطّاباً یَحتَطِبُ عَلی رَأسِهِ ویَأکُلُ مِن کَسبِهِ ، وکانَ لِروبیلَ مَنزِلَهٌ مِن یونُسَ غَیرُ مَنزِلَهِ تَنوخا لِعِلمِ روبیلَ وحِکمَتِهِ وقَدیمِ صُحبَتِهِ. (4) .

1- .الکافی : ج 1 ص 401 ح 2 عن مسعده بن صدقه ، مختصر بصائر الدرجات : ص 125 ، بصائر الدرجات : ص 25 ح 21 وفیه «نسبه إلینا» بدل «نسبته إلی العلماء» وکلاهما عن الإمام الباقر عن الإمام زین العابدین علیهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 22 ص 343 ح 53 .
2- .رجال الکشّی : ج 1 ص 64 ح 37 ، بحارالأنوار : ج 22 ص 350 ح 73 .
3- .رجال الکشّی : ج 1 ص 52 ح 25 عن زراره ؛ الطبقات الکبری : ج 4 ص 85 عن أبی البختری وفیه «لا یُدرَکُ ما عِندَهُ» بدل «وهُوَ بَحرٌ لا یُنزَحُ ، وهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ» وراجع: المسترشد : ص 654 ح 326 .
4- .تفسیر العیّاشی¨ : ج 2 ص 129 ح 44 عن أبی عبیده الحذّاء عن الإمام الباقر علیه السلام عن بعض کتب الإمام علیّ علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 14 ص 392 ح 12 .


ص: 495



5 / 9 روبیل

3815.الخصال ( به نقل از زراره ، از امام باقر علیه السلام ) امام صادق علیه السلام :سلمان ، در زمره دانشمندان درآمد؛ چون مردی از ما اهل بیت است . از این روست که او را به دانشمندان ، منسوب می دارم .3816.الإمام علیّ علیه السلام ( لَمّا سُئِلَ عَن فَسادِ العامَّهِ ) رجال الکشّی به نقل از فضیل بن یسار : امام باقر علیه السلام به من فرمود : «آیا آنچه را مردم روایت می کنند که علی علیه السلام درباره سلمان گفته : او علم اوّل و آخر را یافته است ، بازگو می کنی؟».

گفتم : آری .

فرمود : «می دانی منظورش چه بوده است؟».

گفتم : آری . علم بنی اسرائیل و علم پیامبر صلی الله علیه و آله .

فرمود : «منظورش این نیست ؛ بلکه منظورش علم پیامبر صلی الله علیه و آله و علم علی علیه السلام و فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و فرمان علی علیه السلام است» .3816.امام علی علیه السلام ( در پاسخ به پرسش از تباهی توده مردم ) امام صادق علیه السلام :سلمان ، علم اوّل و آخر را یافت و او ، دریایی پایان ناپذیر و از ما اهل بیت است .5 / 9روبیل3819.سنن أبی داوود عن ثوبان عن رسول اللّه صلی الله علیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نقل از جبرئیل علیه السلام : خداوند یونس بن مَتّی را در سی سالگی به

سوی قومش فرستاد... اما از قوم یونس بن متّی علیه السلام جز دو تن او را پیروی نکردند : نام یکی از آنها روبیل بود و نام دیگری تنوخا . روبیل ، از خاندان دانش و نبوّت و حکمت بود و پیش از بعثت یونس ، دیر زمانی با وی همراه بود و تنوخا ، مردی مستضعف و عابد و زاهد و غرق در عبادت بود و بهره ای از دانش و حکمت نداشت . روبیل ، گوسفنددار بود . آنها را می چرانْد و قوت خود را از آن به دست می آورد و تنوخا ، مردی هیزم شکن بود و هیزم ها را بر سرِ خود ، حمل می کرد و از دست رنج خویش ، نان می خورد و روبیل ، به سبب دانش و حکمت و سابقه دوستی دیرینه اش ، نزد یونس ، منزلتی داشت که غیر از منزلت تنوخا بود .

.



ص: 496

. .



ص: 497

. .



ص: 498

الفصل السادس : علماء السّوء6 / 1تَحذیرُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ3820.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لِمَن لا یَعلَمُ ، ووَیلٌ لِمَن عَلِمَ ثُمَّ لا یَعمَلُ. (1)3821.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لِمَن عَلِمَ ولَم یَنفَعهُ عِلمُهُ سَبعَ مَرّاتٍ ، ووَیلٌ لِمَن لَم یَعلَم ولَو شاءَ لَعَلِمَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ . (2)3822.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ عِلمٍ وَبالٌ عَلی صاحِبِهِ یَومَ القِیامَهِ إلاّ مَن عَمِلَ بِهِ. (3)3823.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِعَبدِاللّهِ بنِ مَسعودٍ : یَابنَ مَسعودٍ ، مَن تَعَلَّمَ العِلمَ ولَم یَعمَل بِما فیهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ أعمی. (4)3824.السنن الکبری عن عبد اللّه بن حواله :عنه صلی الله علیه و آله :العالِمُ وَالعِلمُ وَالعَمَلُ فِی الجَنَّهِ ، فَإِذا لَم یَعمَلِ العالِمُ بِما یَعلَمُ کانَ العِلمُ وَالعَمَلُ فِی الجَنَّهِ وکانَ العالِمُ فِی النّارِ. (5) .

1- .حلیه الأولیاء : ج 4 ص 111 عن حذیفه ، الجامع الصغیر: ج 2 ص 720 ح 9656 عن أبی نعیم فی الحلیه عن أبی حذیفه .
2- .جامع الأحادیث للقمّی : ص 129 .
3- .المعجم الکبیر: ج 22 ص 55 ح 131 عن واثله بن الأسقع ، کنزالعمّال : ج 15 ص 405 ح 41581 ؛ منیه المرید: ص 135 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 38 ح 63 .
4- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 348 ح 2660 عن ابن مسعود .
5- .فردوس الأخبار : ج 3 ص 102 ح 4038 عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 10 ص 134 ح 28674 .