گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
بهترین کتاب خداشناسی



بررسی پژوهش های خداشناسی

بهترین کتاب خداشناسیبی تردید ، بهترین کتاب خداشناسی ، کتابی است که به وسیله بهترین خداشناس ، نگارش یافته باشد و بهترین خداشناس ، ذات مقدّس باری تعالی است . هیچ کس مانند خداوند متعال نمی تواند خود را شناساند و پس از او در میان آفریده ها ، هیچ کس مانند انبیای الهی و اوصیای آنها خداوند متعال را نشناخته است . از این رو ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، خطاب به علی علیه السلاممی فرماید : یا علیّ ! ما عَرَفَ اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ غَیری وغَیرُکَ . (1) ای علی! جز من و تو ، کسی خدا را آن چنان که باید ، نشناخت. بر این پایه ، قرآن و سخنان نورانی اهل بیت علیهم السلام بهترین وسیله آشنا شدن و آشنا کردن با خداوند متعال است و بهترین کتاب خداشناسی ، کتابی است که بر اساس رهنمودهای قرآن و سنّت ، نگارش یافته باشد . نادیده گرفتن این رهنمودها و تکیه کردن بر اندیشه ناقص بشر ، نه تنها راه رسیدن به مقصد را بر پژوهشگر دور می کند ، بلکه احتمال گم راهی او را نیز افزون می نماید .

بررسی پژوهش های خداشناسیبررسی دقیق پژوهش هایی که تاکنون درباره خداشناسی انجام گرفته از یک سو ، و تأمّل در رهنمودهای قرآن و سنّت در این زمینه از سوی دیگر ، به روشنی نشان می دهد که جوامع اسلامی ، بویژه دانش پژوهان آنها ، تا چه حد در این باره قصور و یا تقصیر داشته اند . این بررسی نشان می دهد که خداوند متعال ، خود ، بهترین ، عمیق ترین و در

.

1- .ر . ک : دانش نامه أمیرالمؤمنین علیه السلام : ح 3587 .

ص: 11



تعقّل ، نه تعبّد

عین حال ، ساده ترین و مفیدترین دلایل خداشناسی را توسّط فرستادگان خود برای مردم بیان کرده است ؛ امّا به نظر می رسد که آنچه در زمینه تأمّل و تحقیق درباره این دلایل فرموده ، به درستی انجام نشده است . این بررسی نشان می دهد که با این که پژوهشگران اسلامی تاکنون اوقات فراوانی را صرف تحقیق در موضوع خداشناسی کرده اند و کتاب های بسیاری در این زمینه نگارش یافته است ، امّا هنوز دلایل خداوند متعال بر وجود خود ، آن گونه که شایسته است ، مورد پژوهش قرار نگرفته است. این بررسی نشان می دهد که اگر آیات خداشناسی از نگاه قرآن ، یعنی : انسان ، حیوانات ، زمین ، کوه ها ، آب ها ، دریاها ، گیاهان ، بادها ، ابرها ، باران ، خورشید ، ماه ، شب ، روز ، ستارگان و خلاصه از کوچک ترین ذرات جهان تا بزرگ ترین کُرات آسمان ، به صورت علمی و دانشگاهی مورد پژوهش قرار می گرفت ، امروز ، مسلمانان نه تنها در کلام و فلسفه و حکمت ، بلکه در همه علوم تجربی پیش گام بودند و خداشناسی بر پایه رهنمودهای قرآن ، دین و دنیای آنان را آباد می کرد ؛ چرا که : «فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالاْخِرَهِ . (1) پاداش دنیا و آخرت ، نزد خداست» .

تعقّل ، نه تعبّد

.

1- .نساء : آیه 134 .

ص: 12



خداشناسی از نگاه قرآن و حدیث

پیش بیاید که حجّیت قرآن و حدیث ، متّکی به اثبات وجود خداست و اگر اثبات وجود خدا هم متّکی به قرآن و حدیث شود ، دور است و عقلاً باطل ؛ بلکه مقصود ، بهره گیری از ادلّه و برهان های عقلی مستفاد از قرآن و حدیث است ، به گونه ای که عقل با تأمّل در هر یک از آن براهین ، جدا از این که گوینده آن کیست ، بتواند به وجود آفریدگار و صفات او پی ببرد . بنا بر این ، تعقّل ، مبنای پذیرفتن وجود خدا خواهد بود ، نه تعبّد . بر این اساس ، برای بهره گیری از احادیث خداشناسی ، بررسی سندهای آنها و تحقیق درباره انتساب آنها به اهل بیت علیهم السلامضرورتی ندارد ؛ زیرا آنچه در این احادیث کارایی دارد ، برهان های عقلی ای است که در آنهاست ، نه انتساب آنها به اهل بیت علیهم السلام . آری . پس از اثبات عقلی توحید و نبوّت ، و حجّیت سخنان اهل بیت علیهم السلام ، اگر از طریق نقل ، سخنی از آنان درباره صفات خداوند متعال بازگو شود که متّکی بر برهان نباشد ، باید انتساب آن سخن به آنان ، مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در صورتی که به طور قطع ثابت شود که آن سخن ، فرموده اهل بیت علیهم السلام است ، عقل می گوید که تعبّدا باید آن سخن را پذیرفت .

خداشناسی از نگاه قرآن و حدیثبا عنایت به نکاتی که بدانها اشاره شد ، مجموعه ای که اینک با نام «شناخت خدا» در برابر شماست ، کوششی است در راه آشنایی با خداوند متعال بر پایه رهنمودهای خود او . این مجموعه ، در واقع ، دومین حلقه از حلقه های دانش نامه عقاید اسلامی از نگاه قرآن و حدیث و ادامه مبحث مقدّماتیِ «معرفت شناسی» است که در آن،

.


ص: 13

مسائل مختلف مربوط به «شناخت» از دیدگاه قرآن و حدیث ، مورد بررسی قرار گرفت . در این مجموعه ، متون (نصوص) اسلامی درباره خداشناسی جمع آوری شده اند که با نظمی نوین و سهل الوصول ، به همراه تحلیل ها و تبیین های مورد نیاز ، در اختیار پژوهشگران قرار می گیرند . بخش اوّل این مجموعه ، با عنوان «آشنایی با خدا» ، شامل ده فصل است که به ترتیب : ارزش خداشناسی ، راهنمایان خداشناسی ، سرچشمه های خداشناسی ، راه های خداشناسی ، نقش شناخت موجودات در شناخت خالق ، راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی ، آثار خداشناسی ، آفاق خداشناسی ، آنچه در باره حجاب های خداشناسی نقل شده ، و موانع خداشناسی را از نگاه قرآن و حدیث ، مورد بررسی قرار می دهد . بخش دوم با عنوان : «آشنایی با یگانگی خدا» ، شامل دو فصل است : فصل یکم ، درباره ارزش توحید که در واقع ، این فصل ، مکمّل فصل اوّل از بخش اوّل است ؛ زیرا خداشناسی حقیقی ، چیزی جز توحید نیست؛ و فصل دوم ، درباره مراتب توحید است که در ضمن آن ، توحید در ذات ، توحید در صفات ، توحید در افعال ، توحید در طاعت و توحید در عبادت ، تبیین شده است. بخش سوم با عنوان : «آشنایی با نام های خدا» ، شامل پنج فصل است که در آنها ، ضمن تبیین مقصود از نام های خداوند متعال ، معانی : اله ، اللّه ، اللّه اکبر و بسم اللّه ، از نگاه احادیث اسلامی تفسیر شده است . همچنین ، اقسام «اسماء اللّه » ، اسمای لفظی ، اسمای تکوینی ، اسمای برگزیده ، عدد اسمای لفظی و تکوینی ، تفسیر اسم اعظم و نقش اسمای الهی در

.


ص: 14

اداره جهان هستی ، در این بخش ، توضیح داده می شود . بخش چهارم با عنوان : «آشنایی با صفات ثبوتی» ، شامل 93 فصل است که در آنها ضمن تبیین نکات مهمّی که در چگونگی توصیف خداوند متعال باید مورد توجّه قرار گیرد ، برجسته ترین صفات ثبوتی آفریدگار جهان ، بر اساس آیات قرآن و احادیث اسلامی تفسیر و تبیین می شود. بخش پنجم با عنوان : «آشنایی با صفات سلبی» ، شامل هشت فصل است که در آنها مهم ترین صفات سلبی حق تعالی ، مانند : مِثْل ، حد ، تجزّی ، تغییر ، جسم ، صورت ، والد ، وَلَد ، سَنَه ، نَوْم ، حرکت و سکون ، از زبان متون اسلامی توضیح داده می شود. در پایان ، از همه محقّقان مرکز تحقیقات دار الحدیث که در ساماندهی این مجموعه سهیم اند ، بویژه از فاضل گران قدر حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر رضا برنجکار که این کتاب ، با همکاری ایشان نگارش یافت ، صمیمانه سپاس گزارم و از خداوند منّان ، نگارنده حقیقی آن ، برای همه آنان ، پاداشی درخور فضل و کرامتش خواستارم . ربّنا تقبّل منا ، إنّک أنت السمیع العلیم ! محمّد محمّدی ری شهری 19 اُردی بهشت 1382 7 ربیع اوّل 1424 9 مِی 2003

.

بخش یکم : آشنایی با خدا

اشاره

بخش یکم : آشنایی با خدافصل یکم : ارزش شناخت خدافصل دوم : راهنمایان به سوی معرفت خدافصل سوم : ابزارهای معرفت خدافصل چهارم : راه های معرفت خدافصل پنجم: نقش شناخت خلقت در شناخت خالقفصل ششم: راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسیفصل هفتم: آثار معرفت خدافصل هشتم: آفاق معرفت خدا

.


ص: 16

الفصل الأوّل : قیمه معرفه اللّه1 / 1رَأسُ العِلمِ وثَمَرَتُهُالإمام الرضا علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إِلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وقالَ : ما رَأسُ العِلمِ؟ قالَ : مَعرِفَهُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :ثَمَرَهُ العِلمِ مَعرِفَهُ اللّهِ . (2)

1 / 2أَعلَی المَعارِفِالإمام علیّ علیه السلام :مَعرِفَهُ اللّهِ سُبحانَهُ أَعلَی المَعارِفِ . (3)

عنه علیه السلام :العِلمُ بِاللّهِ أَفضَلُ العِلمَینِ . (4)

.

1- .جامع الأخبار : ص 36 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 14 ح 36 .
2- .غرر الحکم : ح 4586 .
3- .غرر الحکم : ح 9864 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 486 ح 8989 .
4- .غرر الحکم : ح 1674 .

ص: 17



فصل یکم : ارزش شناخت خدا

1 / 1 قلّه دانش و ثمره آن

1 / 2 بالاترین معرفت

فصل یکم : ارزش شناخت خدا1 / 1قلّه دانش و ثمره آنامام رضا علیه السلام :مردی نزد پیامبر خدا آمد و پرسید : قلّه دانش چیست؟ فرمود : «معرفت خدا ، آن چنان که بایسته است» .

امام علی علیه السلام :ثمره دانش ، معرفت خداست .

1 / 2بالاترین معرفتامام علی علیه السلام :معرفت خدای سبحان ، بالاترین معرفت است .

امام علی علیه السلام :علم به خدا ، برترینِ دو علم (خداشناسی و جهان شناسی) است .

.


ص: 18

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ کَمُلَت مَعرِفَتُهُ . (1)

1 / 3قِوامُ الدِّینِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دِعامَهُ الدِّینِ وأَساسُهُ المَعرِفَهُ بِاللّهِ عز و جل ، وَالیَقینُ ، وَالعَقلُ النَّافِعُ ؛ وهُوَ الکَفُّ عَن مَعاصِی اللّهِ عز و جل . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :أَوَّلُ الدِّینِ مَعرِفَتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :رَأسُ الأَمرِ مَعرِفَهُ اللّهِ تَعالی ، وعَمودُهُ طاعَهُ اللّهِ عز و جل . (4)

الإمام الرضا علیه السلام :أَوَّلُ عِبادَهِ اللّهِ مَعرِفَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :لا دِیانَهَ إِلاّ بَعدَ المَعرِفَهِ ، ولا مَعرِفَهَ إِلاّ بِالإِخلاصِ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ح 7999 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 431 ح 7384 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 222 ح 3077 عن عائشه ، کنز العمّال : ج 3 ص 381 ح 7047 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 126 ح 215 ، الکافی : ج 1 ص 140 ح 6 عن فتح بن عبداللّه مولی بنی هاشم عن الإمام الکاظم علیه السلام وفیه «أوّل الدیانه به معرفته» ، التوحید : ص 57 ح 14 عن فتح ابن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام وفیه «أوّل الدِّیانه معرفته» ، بحار الأنوار : ج 57 ص 176 ح 136 .
4- .دستور معالم الحکم : ص 20 .
5- .التوحید : ص 34 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 150 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 253 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری، الأمالی للطوسی : ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری ، الاحتجاج : ج 2 ص 360 ح 283 ، الإرشاد : ج 1 ص 223 عن صالح بن کیسان عن الإمام علی علیه السلام ، تحف العقول : ص 61 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 43 ح 17 .
6- .التوحید : ص 40 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 153 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، تحف العقول : ص 67 عن الإمام علی علیه السلام وفیه «بتصدیق» بدل «بالإخلاص» ، الاحتجاج : ج 2 ص 364 ح 283 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 230 ح 3 .

ص: 19



1 / 3 استواری دین

امام علی علیه السلام :هر که خدا را بشناسد ، شناختش کامل شده است .

1 / 3استواری دینپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پایه و بنیان دین ، معرفت به خدا ، یقین ، و عقل سودمند یعنی عقلِ خویشتنداری از گناهان است .

امام علی علیه السلام :سرآغاز دین ، معرفت اوست .

امام علی علیه السلام :سرلوحه کار ، معرفت خدای متعال است و ستون آن ، اطاعت خدا .

امام رضا علیه السلام :سرآغاز عبادت خدا ، شناخت اوست .

امام رضا علیه السلام :دینی نیست ، جز پس از معرفت خدا ، و معرفتی نیست ، جز به اخلاص .

.


ص: 20

1 / 4أَفضَلُ الفَرائِضِتنبیه الخواطر :سَأَلَ رَجُلٌ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أَفضَلِ الأَعمالِ، فَقالَ : العِلمُ بِاللّهِ وَالفِقهُ فی دینِهِ ، وکَرَّرَهُما عَلَیهِ . فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أسأَ لُکَ عَنِ العَمَلِ فَتُخبِرُنی عَنِ العِلمِ ! فَقالَ صلی الله علیه و آله : إِنَّ العِلمَ یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ ، وإِنَّ الجَهلَ لا یَنفَعُکَ مَعَهُ کَثیرُ العَمَلِ . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :التَّفَکُّرُ فی عَظَمَهِ اللّهِ وجَنَّتِهِ ونارِهِ ساعَهً خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَهٍ. (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ أَفضَلَ الفَرائِضِ وأَوجَبَها عَلَی الإِنسانِ مَعرِفَهُ الرَّبِّ ، وَالإِقرارُ لَهُ بِالعُبودِیَّهِ . (3)

1 / 5أَطیَبُ اللَّذائِذِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِذا دَخَلَ أَهلُ الجَنَّهِ الجَنَّهَ نودوا : یا أَهلَ الجَنَّهِ ، إِنَّ لَکُم عِندَ اللّهِ مَوعِدا لَم تَرَوهُ . فَقالوا : وما هُوَ ؟ ألَم یُبَیِّض وُجوهَنا ، ویُزَحزِحنا عَنِ النَّارِ ، ویُدخِلنَا الجَنَّهَ ؟ قالَ : فَیُکشَفُ الحِجابُ ، قالَ : فَیَنظُرونَ إِلَیهِ، فَوَاللّهِ ما أَعطاهُمُ اللّهُ شَیئا أحَبَّ إِلَیهِم مِنهُ . (4)

.

1- .تنبیه الخواطر : ج 1 ص 82 وراجع : کنز العمّال : ج 10 ص 144 ح 28731 .
2- .کنز العمّال : ج 3 ص 107 ح 5712 نقلاً عن أبی الشیخ عن ابن عبّاس .
3- .کفایه الأثر : ص 258 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 407 ح 16 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 240 ح 23980 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 687 ح 2552 و ج 5 ص 286 ح 3105 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 67 ح 187 ، صحیح ابن حبّان : ج 16 ص 471 ح 7441 کلّها عن صهیب نحوه ، کنز العمّال : ج 14 ص 447 ح 39205 .

ص: 21



1 / 4 برترینِ واجبات

1 / 5 گواراترینِ لذّت ها

1 / 4برترینِ واجباتتنبیه الخواطر :مردی از پیامبر خدا درباره برترین عمل پرسید . پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمود : «علم به خدا و فهم در دینش» . و اینها را تکرار کرد . مرد گفت : ای پیامبر خدا ! من از عمل می پرسم ، از علم می گویی؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «با علم است که عمل اندک هم به تو سود می رسانَد ، در حالی که با جهل ، فراوانی عمل هم سودی نمی بخشد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ساعتی تفکّر در عظمت خدا و بهشت و دوزخ او ، بهتر از یک شب [به عبادت ]ایستادن است .

امام صادق علیه السلام :برترینِ واجبات و ضروری ترین آنها برای انسان ، شناخت خدا و اقرار به بندگی اوست .

1 / 5گواراترینِ لذّت هاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون بهشتیان به بهشت درآیند ، ندا داده می شود : «ای بهشتیان ! شما نزد خدا وعده ای دارید که هنوز آن را ندیده اید» . بهشتیان می گویند : آن چیست؟ مگر ما را روسپید نکرده و از آتش ، دور نداشته و به بهشتمان در نیاورده است؟! پس حجاب ها کنار می رود و بهشتیان به خدا می نگرند . (1) به خدا سوگند ، خداوند ، چیزی به ایشان نداده است که نزدشان محبوب تر از آن باشد .

.

1- .ر . ک : ص 515 (سخنی درباره عدم امکان رؤیت خدا با چشم) .

ص: 22

عنه صلی الله علیه و آله :أَسأَ لُکَ الرِّضاءَ بَعدَ القَضاءِ ، وأَسأَ لُکَ بَردَ العَیشِ بَعدَ المَوتِ ، وأَسأَ لُکَ لَذَّهَ النَّظَرِ إِلی وَجهِکَ ، وَالشَّوقَ إِلی لِقائِکَ ، فی غَیرِ ضَرّاءَ مُضِرَّهٍ ، ولا فِتنَهٍ مُضِلَّهٍ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :ما یَسُرُّنی لَو مِتُّ طِفلاً وأُدخِلتُ الجَنَّهَ ولَم أکبُر فَأَعرِفَ رَبّی عز و جل . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام :إِلهی ما ألَذَّ خَواطِرَ الإِلهامِ بِذِکرِکَ عَلَی القُلوبِ ! وما أَحلَی المَسیرَ إِلَیکَ بِالأَوهامِ فی مَسالِکِ الغُیوبِ ! وما أَطیَبَ طَعمَ حُبِّکَ ! وما أَعذَبَ شُربَ قُربِکَ ! فَأَعِذنا مِن طَردِکَ وإِبعادِکَ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :لَو یَعلَمُ النَّاسُ ما فی فَضلِ مَعرِفَهِ اللّهِ عز و جل ما مَدّوا أَعیُنَهُم إِلی ما مَتَّعَ اللّهُ بِهِ الأَعداءَ مِن زَهرَهِ الحَیاهِ الدُّنیا ونَعیمِها ، وکانَت دُنیاهُم أَقَلَّ عِندَهُم مِمّا یَطَؤونَهُ بِأَرجُلِهِم ، ولَنَعِموا بِمَعرِفَهِ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ ، وتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم یَزَل فی رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أَولِیاءِ اللّهِ . إِنَّ مَعرِفَهَ اللّهِ عز و جل آنِسٌ مِن کُلِّ وَحشَهٍ ، وصاحِبٌ مِن کُلِّ وَحدَهٍ ، ونورٌ مِن کُلِّ ظُلمَهٍ ، وقُوَّهٌ مِن کُلِّ ضَعفٍ ، وشِفاءٌ مِن کُلِّ سُقمٍ . (4)

راجع : ج 5 ص 10 (الفصل الأوّل : قیمه التوحید) .

.

1- .سنن النسائی: ج 3 ص 55 عن عمّار بن یاسر ، صحیح ابن حبّان : ج 5 ص 305 ح 1971 عن عطاء بن السائب عن أبیه ، المعجم الکبیر: ج 5 ص 157 ح 4932 عن زید بن ثابت ، السنّه لابن أبی عاصم: ص 186 ح 427 عن فضاله بن عبید ؛ مکارم الأخلاق : ج 2 ص 31 ح 2069 نحوه .
2- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 74 ، العمر والشیب لابن أبی الدنیا : ص 59 ح 34 کلاهما عن أبی الفرج ، ربیع الأبرار : ج 2 ص 60 ، کنز العمّال : ج 13 ص 151 ح 36472 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 ح 21 نقلاً عن العدد القویّه عن إبراهیم بن محمّد .
4- .الکافی : ج 8 ص 247 ح 347 عن جمیل بن درّاج .

ص: 23

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از تو ، رضای به قضای واقع شده ات و زندگی گوارای پس از مرگ را می خواهم و نیز لذّت نگریستن به سیمایت و شوق دیدارت بدون سختیِ زیان رسان و فتنه گم راه کننده .

امام علی علیه السلام :خوش حال نمی کند مرا این که در کودکی می مُردم و وارد بهشت می شدم و[لی ]بزرگ نمی شدم تا خدایم را بشناسم .

امام زین العابدین علیه السلام :معبود من ! چه لذیذ است خطور الهام یاد تو بر دل ها! و چه شیرین است سیر به سوی تو با شه پَر خیال ، در وادی غیب! و چه خوش طعم است محبّت تو! و چه گواراست نوشیدنِ قرب تو! پس ما را از راندن و دور کردنت پناه ده .

امام صادق علیه السلام :اگر مردم می دانستند که معرفت خدا چه فضیلتی دارد ، به آنچه خدا از شکوفه زندگی دنیا و نعمت آن در اختیار دشمنان نهاده بود ، چشم نمی دوختند و دنیای آنان ، نزدشان از آنچه بر آن پا می نهند ، کمتر می نمود و بی گمان ، از معرفت خدای عز و جل ، بهره مند می شدند و چونان کسی که همواره در باغ های بهشت با اولیای خداست ، از آن لذّت می بردند . بی گمان ، معرفت خدا ، مونس هر هراس ، همراه هر تنهایی ، نور هر تاریکی ، نیروی هر ناتوانی و شفای هر بیماری است .

ر .ک : ج 5 ص 11 (فصل یکم : ارزش توحید) .

.


ص: 24

الفصل الثانی: الهداه إلی معرفه اللّه2 / 1اللّهُالکتاب«إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی » . (1)

«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لاَّ تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسْلَمَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلاْءِیمَنِ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ » . (2)

«لَیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ» . (3)

«إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» . (4)

راجع : البقره : 120 ، آل عمران : 73 ، الأنعام : 71 ، الأعراف: 43 ، طه: 50 ، النور : 35 .

.

1- .اللیل : 12 .
2- .الحجرات : 17 .
3- .البقره: 272 .
4- .القصص: 56 .

ص: 25



فصل دوم : راهنمایان به سوی معرفت خدا

2 / 1 خداوند

اشاره

فصل دوم : راهنمایان به سوی معرفت خدا2 / 1خداوندقرآن«بی گمان ، هدایت ، بر [عهده] ماست» .

«از این که اسلام آورده اند ، بر تو منّت می نهند . بگو : با اسلام آوردنتان بر من منّت ننهید ؛ بلکه خداست که با هدایت کردن شما به ایمان ، بر شما منّت می نهد ، اگر راستگو باشید» .

«هدایت آنان بر عهده تو نیست ؛ بلکه خدا هر که را بخواهد ، هدایت می کند» .

«بی گمان ، تو هر که را دوست داشتی ، نمی توانی ره بنمایی ؛ بلکه خدا هر که را بخواهد ، ره می نماید ، و او به رهیافتگان داناتر است» .

ر . ک : بقره : آیه 120 ، آل عمران : آیه 73 ، انعام : آیه 71 ، اعراف : آیه 43 ، طه : آیه 50 ، نور : آیه 35 .

.


ص: 26

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : عِبادی ، کُلُّکُم ضالٌّ إِلاّ مَن هَدَیتُهُ ، وکُلُّکُم فَقیرٌ إِلاّ مَن أَغنَیتُهُ ، وکُلُّکُم مُذنِبٌ إِلاّ مَن عَصَمتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أَصبَحَ ولایَذکُرُ أَربَعَهَ أَشیاءَ أَخافُ عَلَیهِ زَوالَ النِّعمَهِ : أَوَّلُها أن یَقولَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ ولَم یَترُکنی عُمیانَ القَلبِ . .. . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :اِعرِفُوا اللّهَ بِاللّهِ ، وَالرَّسولَ بِالرِّسالَهِ ، وأُولِی الأَمرِ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالعَدلِ وَالإِحسانِ . (3)

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ الجَمَلِ : لکِنَّکَ یا مَولایَ بَدَأتَنی أَوَّلاً بِإِحسانِکَ ، فَهَدَیتَنیِ لدِینِکَ ، وعَرَّفتَنی نَفسَکَ . (4)

عنه علیه السلام فی دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِکالِیّ : أَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّهِ أولِیائِکَ فَوَحَّدوکَ وعَرَفوکَ فَعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ ، أن تُعَرِّفَنی نَفسَکَ لِأُقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیَّتِکَ عَلی حَقیقَهِ الإِیمانِ بِکَ ، ولا تَجعَلنی یا إِلهی مِمَّن یَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنی ، وَالحَظنی بِلَحظَهٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّر بِها قَلبی بِمَعرِفَتِکَ خاصَّهً ومَعرِفَهِ أولِیائِکَ ، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (5)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 397 ح 5848 ، الأمالی للصدوق : ص 162 ح 161 عن علقمه بن محمّد الحضرمی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 5 ص 198 ح 16 وراجع : سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1422 ح 4257 ومسند ابن حنبل : ج 8 ص 85 ح 21425 وص 128 ح 21596 و کنز العمّال : ج 15 ص 925 ح 43591 .
2- .الدعوات : ص 81 ح 204 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 282 ح 45 وراجع : مصباح المتهجّد : ص 293 ح 404 والدروع الواقیه : ص 162 .
3- .الکافی : ج 1 ص 85 ح 1 ، التوحید : ص 286 ح 3 ولیس فیه «بالأمر» وکلاهما عن الفضل بن السکن عن الإمام الصادق علیه السلام ، روضه الواعظین : ص 38 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 270 ح 7 .
4- .مهج الدعوات : ص 125 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 234 ح 9 .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 96 ح 12 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی .

ص: 27

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند که عظمتش بشکوه باد می فرماید : «بندگان من! همه شما بیراهید ، جز آن که را من ره بنمایم و همگی نادارید ، جز آن که را من دارا کنم و همه گناهکارید ، جز آن که را من نگاه دارم» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که صبح برخیزد و چهار چیز را یاد نکند ، از زوال نعمتش بیمناکم : نخست آن که بگوید : سپاس ، خدایی را که خودش را به من شناسانْد و مرا کوردل وا ننهاد ... .

امام علی علیه السلام :خدا را با خدا بشناسید ، پیامبر را با پیامش ، و فرمان روایان را با فرمانشان به نیکی و عدل و احسان .

امام علی علیه السلام در بخشی از دعایش در جنگ جمل : امّا تو ، ای مولای من ! با احسان به من ، آغازیدی و به دینت ره نمودی و خودت را به من شناساندی .

امام علی علیه السلام در دعایی که به نوف بِکالی آموخت : به [حقّ] نامی که بدان بر اولیای خاصّت تجلّی کردی ، پس تو را یگانه شمردند و شناختند و حقیقتت را پرستیدند ، از تو می خواهم که خود را به من نیز بشناسانی تا بر اساس ایمان حقیقی به تو ، نزد تو به ربوبیّتت اقرار آورم . ای معبود من ! مرا از کسانی قرار مده که اسم بدون معنا را می پرستند و گوشه چشمی به من بینداز تا دلم را تنها از نور معرفتت و نیز معرفت اولیایت نور گیرد ، که تو بر هر کاری توانایی .

.


ص: 28

عنه علیه السلام فی دُعاءٍ کانَ یَدعو بِهِ بَعدَ رَکعَتَیِ الفَجرِ : یا مَن دَلَّ عَلی ذاتِهِ بِذاتِهِ ، وتَنَزَّهَ عَن مُجانَسَهِ مَخلوقاتِهِ ، وجَلَّ عَن مُلاءَمَهِ کَیفِیّاتِهِ . (1)

الکافی عن علیّ بن عقبه :سُئِلَ أَمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام : بِمَ عَرَفتَ رَبَّکَ؟ قالَ : بِما عَرَّفَنی نَفسَهُ . قیلَ: وکَیفَ عَرَّفَکَ نَفسَهُ؟ قالَ : لا یُشبِهُهُ صورَهٌ ، ولا یُحَسُّ بِالحَواسِّ ، ولا یُقاسُ بِالنَّاسِ ، قَریبٌ فی بُعدِهِ بَعیدٌ فی قُربِهِ ، فَوقَ کُلِّ شَیءٍ ولا یُقالُ: شَیءٌ فَوقَهُ ، أَمامَ کُلِّ شَیءٍ ولا یُقالُ : لَهُ أَمامٌ ، داخِلٌ فِی الأَشیاءِ لا کَشَیءٍ داخلٍ فی شَیءٍ ، وخارِجٌ مِنَ الأَشیاءِ لا کَشَیءٍ خارِجٍ مِن شَیءٍ ، سُبحانَ مَن هُوَ هکَذا ولا هکَذا غَیرُهُ ، ولِکُلِّ شَیءٍ مُبتَدَأٌ . (2)

التوحید عن سلمان الفارسیّ :سَأَلَ الجاثَلِیقُ (3) مِن عَلِیٍّ علیه السلام : أخبِرنی ، عَرَفتَ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ ، أَم عَرَفتَ مُحَمَّد ا بِاللّهِ عز و جل ؟ فَقالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام : ما عَرَفتُ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ولکِن عَرَفتُ مُحَمَّدا بِاللّهِ عز و جلحینَ خَلَقَهُ وأَحدَثَ فیهِ الحُدودَ مِن طولٍ وعَرضٍ ، فَعَرَفتُ أنَّهُ مُدَبَّرٌ مَصنوعٌ بِاستِدلالٍ وإِلهامٍ مِنهُ وإِرادَهٍ ، کَما أَلهَمَ المَلائِکَهَ طاعَتَهُ وعَرَّفَهُم نَفسَهُ بِلا شِبهٍ ولا کَیفٍ . (4)

.

1- .بحار الأنوار : ج 87 ص 339 ح 19 نقلاً عن الاختیار .
2- .الکافی : ج 1 ص 85 ح 2 ، التوحید : ص 285 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 373 ح 818 وفیه «بالقیاس» بدل «بالناس» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 270 ح 8 .
3- .الجاثَلیق : هو رئیس النصاری فی بلاد الإسلام ، ولغتهم السریانیّه (مجمع البحرین : ج 1 ص 270) .
4- .التوحید : ص 287 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 272 ح 9 .

ص: 29

امام علی علیه السلام در دعایی که پس از دو رکعت نماز صبح می خواند : ای آن که بر ذات خود ، با ذات خود ، راه می نماید و از همسانی با آفریده هایش منزّه و از سازگاری با چگونگیِ آنها ، دور است !

الکافی به نقل از علی بن عقبه : از امیر مؤمنان پرسیده شد : به چه چیز ، خدایت را شناختی؟ فرمود : «به همان که خدا خودش را به من شناساند» . گفته شد : چگونه خودش را شناساند؟ فرمود : «صورتی به او شبیه نیست و با حواس ، حس نمی شود و با مردم سنجیده نمی شود . در عین دور بودن ، نزدیک و در عین نزدیکی ، دور است . بالاتر از همه چیز است و گفته نمی شود که چیزی بالای اوست . جلوتر از هر چیزی است و گفته نمی شود که او جلو دارد . درون اشیاست ، نه به شکل چیزی درون چیزی ، و بیرون از اشیاست ، نه مانند بیرون بودن چیزی از چیزی . منزّه است آن که این گونه است و جز او ، کسی این گونه نیست و هر چیزی آغازی دارد» .

التوحید به نقل از سلمان فارسی : جاثلیق از علی علیه السلام پرسید : به من بگو که خدا را به محمّد شناختی یا محمّد را به خدا؟ علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «خدا را به محمّد نشناختم ؛ بلکه محمّد را به خدا شناختم . آن گاه که او را آفرید و طول و عرضش را معیّن نمود ، فهمیدم که او (محمّد) با استدلال و الهام و اراده او (خدا) ، پرورده و تدبیر شده است ، همان گونه که اطاعت خود را به فرشتگانش الهام کرد و خود را بدون مشابهت و کیفیت ، به آنان شناساند» .

.


ص: 30

الإمام الحسین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أنتَ الَّذی هَدَیتَ . (1)

عنه علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَهَ : إِلهی عَلِمتُ بِاختِلافِ الآثارِ وتَنَقُّلاتِ الأَطوارِ ، أنَّ مُرادَکَ مِنّی أن تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا أجهَلَکَ فی شَیءٍ... إِلهی تَرَدُّدی فِی الآثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ ، فَاجمَعنی عَلَیکَ بِخِدمَهٍ توصِلُنی إِلَیکَ ، کَیفَ یُستَدَلُّ عَلیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إِلَیکَ ، أیَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرُ لَکَ! مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ إِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ! ومَتی بَعُدتَ حَتّی تَکونَ الآثارُ هِیَ الَّتی توصِلُ إِلَیکَ ! عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیبا ، وخَسِرَت (2) صَفقَهُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّکَ نَصیبا . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ أبی حَمزَهَ الثُّمالِیِّ : (بِکَ) عَرَفتُکَ وأنتَ دَلَلتَنی عَلَیکَ ، ودَعَوتَنی إِلَیکَ ، ولَولا أنتَ لَم أدرِ ما أنتَ . (4)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وقِنا مِنکَ ، وَاحفَظنا بِکَ ، وَاهدِنا إِلَیکَ ، ولاتُباعِدنا عَنکَ؛ إِنَّ مَن تَقِهِ یَسلَم، ومَن تَهدِهِ یَعلَم، ومَن تُقَرِّبهُ إِلَیکَ یَغنَم. (5)

عنه علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : سُبحانَکَ! بَسَطتَ بِالخَیراتِ یَدَکَ ، وعُرِفَتِ الهِدایَهُ مِن عِندِکَ ، فَمَنِ التَّمَسَّکَ لِدینٍ أو دُنیا وَجَدَکَ . (6)

.

1- .الإقبال : ج 2 ص 82 ، البلد الأمین : ص 255 ، المصباح للکفعمی : ص 998 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 221 .
2- .کما فی بحار الأنوار وفی المصدر «حسرت» والظاهر أنه تصحیف .
3- .الإقبال (الطبعه الحجریّه) : ص 348 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 225 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 582 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 157 ، المصباح للکفعمی : ص 781 کلّها عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 98 ص 82 ح 2 .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 36 الدعاء 5 .
6- .الصحیفه السجّادیّه : ص 187 الدعاء 47 ، المصباح للکفعمی : ص 888 ، الإقبال : ج 2 ص 150 عن الإمام الصادق علیه السلام ولیس فیه ذیله ، بحار الأنوار : ج 98 ص 263 .

ص: 31

امام حسین علیه السلام در بخشی از دعای عرفه اش : تو کسی هستی که ره نمودی .

امام حسین علیه السلام در دعای منسوب به ایشان : معبود من ! از اختلاف آثار و دگرگونی احوال ، دانستم که می خواهی خود را در همه امور به من بشناسانی تا در هیچ چیز ، از تو ناآگاه نمانم ... معبود من ! پرداختن من به آثار ، موجب دوری دیدار می گردد ، پس همه کارهایم را در خدمتی گرد آور که مرا به تو برساند . چگونه بر وجود تو ، به چیزی استدلال شود که در وجودش نیازمند توست ؟! آیا برای غیر تو ، ظهوری هست که تو نداشته باشی تا بتواند ظاهر کننده تو باشد؟! کی نهان شدی تا به دلیلی که بر تو دلالت کند ، نیاز افتد؟! و کی دور گشتی تا آثار ، تنها رساننده به تو باشد؟! کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند ! زیانبار باد سودای بنده ای که نصیبی از محبت خودت برایش قرار نداده ای !

امام زین العابدین علیه السلام در دعای مشهور به ابو حمزه ثُمالی : تو را به خودت شناختم و تو مرا به خود ره نمودی و به سوی خود فرا خواندی و اگر تو نبودی ، نمی دانستم کیستی؟

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از [عذاب ]خودت نگاه دار و ما را با [نیروی] خودت محفوظ دار و به سوی خودت رهنمون شو و از خودت دور مگردان که در حقیقت ، هر که را تو نگاه داشتی ، به سلامت مانْد و هر که را تو ره نمودی ، آگاهی یافت و هر که را تو نزدیک کردی ، غنیمت بُرد .

امام زین العابدین علیه السلام در بخشی از دعای روز عرفه اش : تو منزّهی! دستت را به نیکی گشودی و از جانب خود ، ره نمودی . پس هر کس تو را به خاطر دین یا دنیا بجوید ، تو را می یابد .

.


ص: 32

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ بِلا أوَّلٍ کانَ قَبلَهُ، وَالآخِرِ بِلا آخِرٍ یَکونُ بَعدَهُ، الَّذی قَصُرَت عَن رُؤیَتِهِ أَبصارُ النّاظِرینَ، وعَجَزَت عَن نَعتِهِ أَوهامُ الواصِفینَ، ابتَدَعَ بِقُدرَتِهِ الخَلقَ ابتِداعا وَاختَرَعَهُم عَلی مَشِیَّتِهِ اختِراعا، ثُمَّ سَلَکَ بِهِم طَریقَ إِرادَتِهِ وبَعَثَهُم فی سَبیلِ مَحَبَّتِهِ. (1) وَالحَمدُ للّهِِ الَّذی لَو حَبَسَ عَن عِبادِهِ مَعرِفَهَ حَمدِهِ عَلی ما أَبلاهُم مِن مِنَنِهِ المُتَتابِعَهِ ، وأسبَغَ عَلَیهِم مِن نِعَمِهِ المُتَظاهِرَهِ ، لَتَصَرَّفوا فی مِنَنِهِ فَلَم یَحمَدوهُ ، وتَوَسَّعوا فی رِزقِهِ فَلَم یَشکُروهُ ، ولَو کانوا کذلِکَ لَخَرَجوا مِن حُدودِ الإِنسانِیَّهِ إِلی حَدِّ البَهیمِیَّهِ ، فَکانوا کما وَصَفَ فی مُحکَمِ کِتابِهِ : «إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً» . (2) وَالحَمدُ للّهِِ عَلی ما عَرَّفَنَا مِن نَفسِهِ ، وألهَمَنا مِن شُکرِهِ ، وفَتَحَ لَنا مِن أَبوابِ العِلمِ بِرُبوبِیَّتِهِ ، ودَلَّنا عَلَیهِ مِنَ الإِخلاصِ لَهُ فی تَوحیدِهِ ، وجَنَّبَنا مِنَ الإِلحادِ وَالشَّکِّ فی أمرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ ... فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَامنَعنا بِعِزِّکَ مِن عِبادِکَ، وأغنِنا عَن غَیرِکَ بِإِرفادِکَ (4) ، وَاسلُک بِنا سَبیلَ الحَقِّ بِإِرشادِکَ. (5)

عنه علیه السلام :سُبحانَکَ ما أَضیَقَ الطُّرُقَ عَلی مَن لَم تَکُن دَلیلَهُ! وما أَوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَن هَدَیتَهُ سَبیلَهُ! إِلهی فَاسلُکِ بِنا سُبُلَ الوُصولِ إِلَیکَ، وسَیِّرنا فی أقرَبِ الطُّرُقِ لِلوُفودِ عَلَیکَ، قَرِّب عَلَینَا البَعیدَ وسَهِّل عَلَینَا العَسیرَ الشَّدیدَ. (6)

.

1- .الصحیفه السجّادیه: ص 19 الدعاء 1 ، ینابیع المودّه: ج 3 ص 411 ولیس فیه ذیله من «ابتدع بقدرته...».
2- .الفرقان : 44 .
3- .الصحیفه السجّادیّه : ص 20 الدعاء 1 .
4- .الرِّفْدُ : العَطَاء والصِّلَه (القاموس المحیط : ج 1 ص 295) .
5- .الصحیفه السجّادیّه : ص 36 الدعاء 5 .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 147 نقلاً عن بعض کتب الأصحاب .

ص: 33

امام زین العابدین علیه السلام :ستایش ، خدایی را که اوّل است ؛ بدون اوّلِ دیگری پیش از او ، و آخر است ؛ بدون آخری پس از او . او که دیده بینندگان ، از دیدنش کوتاه است و خیال توصیف کنندگان از وصف او عاجز . آفرینش را به قدرت خود و بدیعانه آفرید و به خواست خود ، از نیستی بیرون کشید ، سپس آن گونه که خواست ، راهشان برد و در طریق محبتش بر انگیخت . ستایش ، خدایی را که اگر بندگانش را از قدرشناسیِ الطاف پی در پی و مایه آزمون خویش و فرو ریختنِ نعمت های آشکارش بر آنان ، باز می داشت ، در نعمت هایش تصرّف می کردند و او را سپاس نمی نهادند و روزیِ او را به گشادگی هزینه می کردند و شکرش را به جا نمی آوردند ، و اگر چنین می شد ، از حدود انسانیت بیرون می رفتند و به حدّ حیوانیت سقوط می کردند و چنان می شدند که خدا در آیه های استوار کتابش توصیف کرده است : «آنان جز مانند چارپایان نیستند ؛ بلکه از آنها هم گم راه ترند» . سپاس ، خدای را بر آنچه از خودش به ما شناسانْد و از شکرش به ما الهام کرد و از دروازه های علم به ربوبیتش ، برایمان گشود و از توحید خالصانه به ما نمود و از الحاد و شک در کارش ، دورمان داشت .

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا ! ... بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را به عزّتت ، از [شرّ برخی ]بندگانت نگاه دار و به عطای خویش ، از غیر خودت بی نیازمان کن و با ارشادت ، ما را به طریق حق ببَر .

امام زین العابدین علیه السلام :منزّهی تو ! چه تنگ است راه ها بر آن که تو راهنمایش نباشی ، و چه روشن است حقیقت برای کسی که تو رهش نمودی . خدای من! ما را به راه های وصالت ببر و از کوتاه ترین مسیرهای بر تو در آمدن ، حرکت ده . دورها را برایمان نزدیک بگردان و راه سخت و تنگ را بر ما هموار ساز .

.


ص: 34

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ أَنتَ وَلِیُّ الأَصفِیاءِ وَالأَخیارِ، ولَکَ الخَلقُ وَالاِختِیارُ، وقَد أَلبَستَنی فِی الدُّنیا ثَوبَ عافِیَتِکَ، وأَودَعتَ قَلبی صَوابَ مَعرِفَتِکَ،... اجعَلنا مِنَ الَّذین أَوضَحتَ لَهُمُ الدَّلیلَ عَلَیکَ، وفَسَحتَ لَهُمُ السَّبیلَ إِلَیکَ، فَاستَشعَروا (1) مَدارِعَ الحِکمَهِ، وَاستَطرَفوا (2) سُبُلَ التَّوبَهِ، حَتّی أَناخوا فی رِیاضِ الرَّحمَهِ، وسَلِموا مِنَ الاِعتِراضِ بِالعِصمَهِ. (3)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ اجعَلنی مِنَ الَّذینَ جَدّوا فی قَصدِکَ فَلَم یَنکِلوا، وسَلَکُوا الطَّریقَ إِلَیکَ فَلَم یَعدِلوا (4) ، وَاعتَمَدوا عَلَیکَ فِی الوُصولِ حَتّی وَصَلوا، فَرَوِیَت قُلوبُهُم مِن مَحَبَّتِکَ، وأَنِسَت نُفوسُهُم بِمَعرِفَتِکَ، فَلَم یَقطَعهُم عَنکَ قاطِعٌ، ولا مَنَعَهُم عَن بُلوغِ ما أمَّلوهُ لَدَیکَ مانِعٌ، فَهُم فیمَا اشتَهَت أنفُسُهُم خالِدونَ. (5)

عنه علیه السلام :فَیامَن أَکرَمَنی بِتَوحیدِهِ ، وعَصَمَنی عَنِ الضَّلال بِتَسدیدِهِ ، وألزَمَنی إِقامَهَ حُدودِهِ ، لا تَسلُبنی ما وَهَبتَ لی مِن تَحقیقِ مَعرِفَتِکَ ، وأحیِنی بِیَقینٍ أَسلَمُ بِهِ مِن الإِلحادِ فی صِفَتِکَ . (6)

الإمام الباقر علیه السلام :یا من أَتحَفَنی بِالإِقرارِ بِالوَحدانِیَّهِ ، وحَبانی بِمَعرِفَهِ الرُّبوبِیَّهِ ، وخَلِّصنی مِنَ الشَّکِّ وَالعَمی ... . (7)

عنه علیه السلام لِرَجُلٍ وقَد کَلَّمَهُ بِکَلامٍ کَثیرٍ : أَیُّهَا الرَّجُلُ ، تَحتَقِرُ الکَلامَ وتَستَصغِرُهُ! اِعلَم أنَّ اللّهَ عز و جل لَم یَبعَثْ رُسُلَهُ حَیثُ بَعَثَها ومَعَها ذَهَبٌ ولا فِضَّهٌ ، ولکِن بَعَثَها بِالکَلامِ ، وإِنَّما عَرَّفَ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ نَفسَهُ إِلی خَلقِهِ بِالکَلامِ وَالدَّلالاتِ عَلَیهِ وَالأَعلامِ . (8)

.

1- .الشِّعار : الثوب الّذی یلی الجسد ؛ لأنّه یلی شعره (النهایه : ج 2 ص 480) أی جعلوا الحکمه کالمِدرعه وهی لباس خاص وجعلوها ملاصفه لهم .
2- .استَطْرَفَهُ : أی عدّه طریفا، أو استحدثه (الصحاح: ج 4 ص 1394).
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 172 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین.
4- .عَدَلَ عن الطریق: أی مال عنه (المصباح المنیر: ص 396) .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 156 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 161 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .
7- .مهج الدعوات : ص 400 عن جابر بن یزید الجعفی ، بحار الأنوار : ج 95 ص 338 ح 8 .
8- .الکافی : ج 8 ص 148 ح 128 عن مسعده عن الإمام الصادق علیه السلام ، وسائل الشیعه : ج 12 ص 190 ح 16050 .

ص: 35

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا ! تو ولیّ برگزیدگان و نیکان هستی و خلق و اختیار با توست . (1) در دنیا لباس عافیتت را بر من پوشاندی و معرفتِ درستت را به دلم سپردی .... ما را از کسانی قرار ده که دلیل بر خودت را بر ایشان آشکار کردی و راه به سوی خودت را بر ایشان گشاده ساختی ، پس زره حکمت به تن کردند و راه توبه پیش گرفتند تا در بوستان رحمت ، فرود آمدند و از انحراف ، به سلامتی رهیدند .

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا ! مرا از کسانی قرار ده که به قصد تو ، کوشیدند و باز نایستادند و راه به سوی تو پیمودند و کژ نشدند و در رسیدن ، به تو اعتماد کردند تا رسیدند ، دل هایشان از محبت تو سیراب گشت و جان هایشان به معرفت تو انس یافت و هیچ چیز ، آنان را از تو نگسست و هیچ مانعی ، نتوانست آنان را از رسیدن به آنچه از تو امید می بردند ، باز دارد . پس در آنچه که جان ها بدان اشتیاق دارد ، جاودان اند .

امام زین العابدین علیه السلام :ای آن که مرا به یگانه دانستن خودت گرامی داشتی و با استوار داشتن ، از گم راهی نگاه داشتی و بر به پا داشتن حدودت وادارم ساختی ! آنچه از معرفت حقیقی ات به من بخشیدی ، از من مگیر و مرا به یقینی زنده بدار که بدان ، از کژروی در صفات تو ، به سلامت مانم .

امام باقر علیه السلام :ای آن که اقرار به یگانگی ات را ارمغان من کرده ای و شناخت ربوبیتت را به من عطا نموده ای و مرا از شک و کوردلی ، رها ساخته ای ! ... .

امام باقر علیه السلام خطاب به مردی پُرگو : ای مرد ! سخن را حقیر و کوچک می شماری؟ بدان که خدای عز و جل پیامبرانش را به هنگام فرستادن آنان ، با طلا و نقره همراه نکرد ؛ بلکه آنان را با سخن بر انگیخت و خدای عز و جل ، خود را نیز با سخن و نشانه ها و دیگر آثار دلالت کننده بر او ، به آفریدگان خویش شناساند .

.

1- .منظور از خلق ، یعنی آفرینش همه موجودات ، و اختیار ، یعنی قدرت تغییر و تقدیر موجودات . (م)

ص: 36

الإمام الصادق علیه السلام :أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی تَجَلَّیتَ بِهِ لِلکَلیمِ عَلَی الجَبَلِ العَظیمِ ، فَلَمّا بَدا شُعاعُ نورِ الحُجُبِ العَظیمَهِ أثبَتَّ مَعرِفَتَکَ فی قُلوبِ العارِفینَ بِمَعرِفَهِ تَوحیدِکَ ، فَلا إِلهَ إِلاّ أنتَ . (1)

عنه علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : فَکِّر یا مُفَضَّلُ ، فیما أُعطِیَ الإِنسانُ عِلمَهُ وما مُنِعَ ؛ فَإِنَّهُ أُعطِیَ عِلمَ جَمیعِ ما فیهِ صَلاحُ دینِهِ ودُنیاهُ ، فَمِمّا فیهِ صَلاحُ دینِهِ مَعرِفَهُ الخالِقِ تبارَکَ وتَعالی بِالدَّلائِلِ وَالشَّواهِدِ القائِمَهِ فِی الخَلقِ . (2)

عنه علیه السلام :لا دَلیلَ عَلَی اللّهِ بِالحَقیقَهِ غَیرُ اللّهِ ، ولا داعِیَ إِلَی اللّهِ فِی الحَقیقَهِ سِوَی اللّهِ ، إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ دَلَّنا بِنَفسِهِ مِن نَفسِهِ عَلی نَفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لَیسَ للّهِِ عَلی خَلقِهِ أن یَعرِفوا قَبلَ أن یُعَرِّفَهُم ، ولِلخَلقِ عَلَی اللّهِ أن یُعَرِّفَهُم ، وللّهِِ عَلَی الخَلقِ إِذا عَرَّفَهُم أن یَقبَلوهُ . (4)

الکافی عن منصور بن حازم :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إِنّی ناظَرتُ قَوما ، فَقُلتُ لَهُم : إِنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ أَجَلُّ وأَعَزُّ وأَکرَمُ مِن أن یُعرَفَ بِخَلقِهِ ، بَلِ العِبادُ یُعرَفونَ بِاللّهِ . فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ . (5)

.

1- .مصباح المتهجّد : ص 339 ح 450 ، جمال الاُسبوع : ص 216 کلاهما عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 45 ح 9 .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 82 عن المفضل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل .
3- .إحقاق الحقّ : ج 12 ص 289 نقلاً عن کتاب علم القلوب .
4- .التوحید : ص 412 ح 7 ، الکافی : ج 1 ص 164 ح 1 نحوه وکلاهما عن برید بن معاویه .
5- .الکافی : ج 1 ص 86 ح 3 وص 168 ح 2 وص 188 ح 15 ، التوحید : ص 285 ح 1 ، رجال الکشّی : ج 2 ص718 ح 795 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 270 ح 6 .

ص: 37

امام صادق علیه السلام :از تو می خواهم ، به نامی که بدان برای کلیم (موسی علیه السلام) بر کوه بزرگ ، جلوه نمودی و چون پرتو نور ، از پسِ حجاب های سترگ ، پدیدار شد ، شناخت خود را در دل های عارفان به یگانگی ات استوار داشتی . ای که جز تویی ، خدایی نیست !

امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! بیندیش در آنچه که آگاهی از آن ، به انسان عطا شده و آنچه نشده است . آگاهی از همه آنچه دین و دنیایش را به سامان می آورَد ، به او داده شده است . و از جمله آنچه دینش را سامان می دهد ، معرفت خالق تبارک و تعالی با دلیل ها و شواهد استوار در خلقت است .

امام صادق علیه السلام :در حقیقت ، هیچ دلیلی بر خدا ، جز خدا نیست و هیچ دعوتگری به سوی خدا ، جز خدا نیست . خداوند سبحان ، ما را با خود و از سوی خویش ، بر خود ره نمود .

امام صادق علیه السلام :مردم ، پیش از آن که خدا خود را به آنان بشناساند ، وظیفه ای در شناخت خداوند ندارند و این ، حقّ آنان بر خداست که خود را به آنان بشناساند . و مردم ، در برابر خدا وظیفه دارند که چون خود را به آنان شناسانْد ، بپذیرند .

الکافی به نقل از منصور بن حازم : به امام صادق علیه السلام گفتم : من ، با گروهی مناظره کردم و به آنان گفتم : خداوند که جلالتش بشکوه باد ، بزرگ تر و ارجمندتر و گرامی تر از آن است که با آفریدگانش شناخته شود ؛ بلکه بندگان ، با خدا شناخته می شوند . امام صادق علیه السلامفرمود : «خدایت رحمت کند!» .

.


ص: 38

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ أَمرَ اللّهِ کُلَّهُ عَجیبٌ ، إِلاّ أنَّهُ قَدِ احتَجَّ عَلَیکُم بِما قَد عَرَّفَکُم مِن نَفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أو بِصورَهٍ أو بِمِثالٍ فَهُوَ مُشرِکٌ ؛ لِأَنَّ الحِجابَ وَالمِثالَ وَالصّورَهَ غَیرُهُ ، وإِنَّما هُوَ واحِدٌ مُوَحَّدٌ ، فَکَیفَ یُوَحِّدُ مَن زَعَمَ أنَّهُ عَرَفَهُ بِغَیرِهِ ! إِنَّما عَرَفَ اللّهَ مَن عَرَفَهُ بِاللّهِ ، فَمَن لَم یَعرِفهُ بِهِ فَلَیسَ یَعرِفُهُ ، إِنَّما یَعرِفُ غَیرَهُ . وَاللّهُ خالِقُ الأَشیاءِ لا مِن شَیءٍ ، یُسَمّی بِأَسمائِهِ ، فَهُوَ غَیرُ أسمائِهِ وَالأَسماءُ غَیرُهُ ، وَالموصوفُ غَیرُ الواصِفِ ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یُؤمِنُ بِما لا یَعرِفُ فَهُوَ ضالٌّ عَنِ المَعرِفَهِ ، لا یُدرِکُ مَخلوقٌ شَیئا إِلاّ بِاللّهِ ، ولا تُدرَکُ مَعرِفَهُ اللّهِ إِلاّ بِاللّهِ . (2)

الکافی عن عبد الأعلی :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أَصلَحَکَ اللّهُ ، هَل جُعِلَ فِی النّاسِ أَداهٌ یَنالونَ بِهَا المَعرِفَهَ ؟ قالَ : فَقالَ : لا . قُلتُ : فَهَل کُلِّفُوا المَعرِفَهَ ؟ قالَ : لا ، عَلَی اللّهِ البَیانُ : «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (3) و «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَا ءَاتَاهَا» (4) . (5)

تفسیر العیّاشی عن محمّد بن حکیم :کَتَبتُ رُقعَهً إِلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فیها : أتَستَطیعُ النَّفسُ المَعرِفَهَ ؟ فَقالَ : لا . فَقُلتُ : یَقولُ اللّهُ : «الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی وَ کَانُواْ لاَ یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا» (6) ! قالَ : هُوَ کَقَولِهِ : «مَا کَانُواْ یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ مَا کَانُواْ یُبْصِرُونَ» (7) . قُلتُ : یُعاتِبُهُم (8) ؟ قالَ : لَم یَعتِبهُم بِما صَنَعَ قُلوبُهُم ، ولکِن یُعاتِبُهُم بِما صَنَعوا ، ولَو لَم یَتَکَلَّفوا لَم یَکُن عَلَیهِم شَیءٌ . (9)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 86 ح 3 عن إبراهیم بن عمر .
2- .التوحید : ص 143 ح 7 عن عبد الأعلی ، بحار الأنوار : ج 4 ص 161 ح 6 وراجع : التوحید : ص 192 ح 6 .
3- .البقره : 286 .
4- .الطلاق : 7 .
5- .الکافی : ج 1 ص 163 ح 5 ، التوحید : ص 414 ح 11 ، المحاسن : ج 1 ص 431 ح 996 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 30 ح 10 .
6- .الکهف : 101 .
7- .هود : 20 .
8- .فی بحار الأنوار : «قلت : فعابهم؟ قال : لم یعبهم . . . لکن عابهم» ، وهو الأنسب للسیاق.
9- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 351 ح 88 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 306 ح 28 .

ص: 39

امام صادق علیه السلام :بی گمان ، امر خدا ، سراسرش شگفتی است ، جز آن که او به شناساندن خود به شما ، بر شما احتجاج کرد .

امام صادق علیه السلام :هر که می پندارد که خدا را به پرده و شکل و نمادی می شناسد ، مشرک است . چون پرده و نماد و شکل ، غیر اوست و او یکتا و یگانه است . پس چگونه کسی که می پندارد او را با غیر او شناخته است ، موحّد باشد؟! تنها کسی خدا را شناخته که او را با [خودِ ]خدا شناخته است . پس هر کس او را با خودش نشناخته باشد ، او را نشناخته ، بلکه کس دیگری را شناخته است . خداوند ، آفریننده اشیا از نیستی است . او به نام هایش نامیده می شود ؛ امّا غیر آنهاست و نام ها هم غیر اویند و وصف شده ، غیر از وصف است . پس هر کس می پندارد که به چیزی ایمان دارد که نمی شناسد ، به شناخت [خدا] ره نبرده است . آفریده ، چیزی به دست نمی آورد ، جز با خدا ، و شناخت خدا ، جز با خدا ، به دست نمی آید .

الکافی به نقل از عبد الأعلی : به امام صادق علیه السلام گفتم : خدایت به صلاح دارد ! آیا ابزاری در مردم قرار داده شده است که بدان به معرفت برسند؟ فرمود : «نه» . گفتم : آیا به معرفت ، تکلیف یافته اند؟ فرمود : «نه . بیان بر عهده خداست . «خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش مکلّف نمی کند» و «خدا هیچ کس را جز به اندازه آنچه به او داده است ، مکلّف نمی کند» » .

تفسیر العیّاشی به نقل از محمّد بن حکیم : نامه ای به امام صادق علیه السلام نوشتم که در آن پرسیده بودم : آیا انسان ، تواناییِ شناخت را دارد؟ فرمود : «نه» . گفتم : [پس چرا] خداوند [با عتاب ]می فرماید : «کسانی که چشمانشان از یاد من در پرده بود و توانایی شنیدن [حق] را نداشتند» . فرمود : «آن گفته ، مانند این آیه است : «نه می توانستند بشنوند و نه ببینند» » . گفتم : آیا آنان را سرزنش می کند؟! فرمود : «عتاب آنان ، بر آن چیزی نیست که در دل نیّت کردند ، ولی انجام ندادند ؛ بلکه بر چیزی است که به عمل در آوردند و اگر خود را به تکلّف نمی انداختند ، سرزنشی بر آنها نبود .

.


ص: 40

الإمام الصادق علیه السلام فی جَوابِ عَبدِالرَّحیمِ القَصیرِ لمّا سَأَلَهُ عَنِ المَعرِفَهِ وَالجُحودِ هَل هُما مَخلوقانِ : سَأَلتَ عَنِ المَعرِفَهِ ما هِیَ ، فَاعلَم رَحِمَکَ اللّهُ أنَّ المَعرِفَهَ مِن صُنعُ اللّهِ عز و جل فِی القَلبِ مَخلوقَهٌ ، وَالجُحودَ صُنعِ اللّهِ فِی القَلبِ مَخلوقٌ ، ولَیسَ لِلعِبادِ فیهِما مِن صُنعٍ ، ولَهُم فیهِمَا الاِختیارُ مِنَ الاِکتِسابِ ، فَبِشَهوَتِهِمُ الإِیمانَ اختارُوا المَعرِفَهَ ، فَکانوا بِذلِکَ مُؤمِنینَ عارِفینَ ، وبِشَهوَتِهِمُ الکُفرَ اختارُوا الجُحودَ ، فَکانوا بِذلِکَ کافِرینَ جاحِدینَ ضُلاّلاً ، وذلِکَ بِتَوفیقِ اللّهِ لَهُم وخِذلانِ مَن خَذَلَهُ اللّهُ ، فَبِالاِختِیارِ وَالاِکتسابِ عاقَبَهُمُ اللّهُ وأَثابَهُم . (1)

الکافی عن محمّد بن حکیم :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : المَعرِفَهُ مِن صُنعِ مَن هِیَ ؟ قالَ : مِن صُنعِ اللّهِ ، لَیسَ لِلعِبادِ فیها صُنعٌ . (2)

.

1- .التوحید : ص 226 ح 7 عن عبدالرحیم القصیر ، بحار الأنوار : ج 5 ص 30 ح 39 .
2- .الکافی : ج 1 ص 163 ح 2 ، التوحید : ص 410 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 165 .

ص: 41

امام صادق علیه السلام در پاسخ عبدالرحیم قصیر ، هنگامی که از مخلوق بودن معرفت و انکار پرسید : از چیستیِ معرفت پرسیدی . پس بدان خدا رحمتت کند ! که معرفت ، کار خداوند و مخلوق او در دل است و انکار نیز کار و مخلوق او در دل است و بندگان ، در آن دو هیچ کاره اند و تنها در به دست آوردن ، حقّ انتخاب دارند . پس به اشتیاق ایمان ، معرفت را بر می گزینند و بدین وسیله ، مؤمن و عارف می شوند و به میل کفر ، انکار را بر می گزینند و بدین گونه ، کافر و منکر و گم راه می شوند و این ، به توفیق الهی و یا رها کردن و خذلان اوست و به همین انتخاب و به دست آوردن است که خداوند ، عقاب و ثواب می دهد .

الکافی به نقل از محمّد بن حکیم : به امام صادق علیه السلام گفتم : معرفت ، کار کیست؟ فرمود : «کار خداست ، و بندگان را در آن ، کاری نیست» .

.


ص: 42

التوحید عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام :أنَّهُ سُئِلَ عَنِ المَعرِفَهِ أهِیَ مُکتَسَبَهٌ ؟ فَقالَ : لا . فَقیلَ لَهُ : فَمِن صُنعِ اللّهِ عز و جل ومِن عَطائِهِ هِیَ ؟ قالَ : نَعَم ، ولَیسَ لِلعِبادِ فیها صُنعٌ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :سِتَّهُ أشیاءَ لَیسَ لِلعِبادِ فیها صُنعٌ : المَعرِفَهُ ، وَالجَهلُ ، وَالرِّضا ، وَالغَضَبُ ، وَالنَّومُ ، وَالیَقظَهُ . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی أَکرَمَنی بِمَعرِفَتِهِ ومَعرِفَهِ رَسولِهِ صلی الله علیه و آله ، ومَن فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ رَحمَهً مِنهُ لی ، وتَطَوُّلاً مِنهُ عَلَیَّ بِالإِیمانِ . (3)

قرب الإسناد عن البزنطیّ :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام : لِلنّاسِ فِی المَعرِفَهِ صُنعٌ ؟ قالَ : لا . قُلتُ : لَهُم عَلَیها ثَوابٌ ؟ قالَ : یَتَطَوَّلُ عَلَیهِم بِالثَّوابِ کَما یَتَطَوَّلُ عَلَیهِم بِالمَعرِفَهِ . (4)

الإمام الجواد علیه السلام :قامَ رَجُلٌ إِلَی الرِّضا علیه السلام ، فَقالَ لَهُ: یَا بنَ رَسولِ اللّهِ صِف لَنا رَبَّکَ ، فَإِنَّ مَن قَبلَنا قَدِ اختَلَفوا عَلَینا . فَقالَ الرِّضا علیه السلام : إِنَّهُ مَن یَصِفُ رَبَّهُ بِالقِیاسِ لا یَزالُ الدَّهرَ فِی الاِلتِباسِ ، مائِلاً عَنِ المِنهاجِ ، ظاعِنا فِی الاِعوِجاعِ ، ضالاًّ عَنِ السَّبیلِ ، قائِلاً غَیرَ الجَمیلِ . أُعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ مِن غَیرِ رُؤیَهٍ ، وأَصِفُهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ مِن غَیرِ صورَهٍ ، لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ ولا یُقاسُ بِالنّاسِ ، مَعروفٌ بِغَیرِ تَشبیهٍ ، ومُتَدانٍ فی بُعدِهِ لا بِنَظیرٍ ، لا یُمَثَّلُ بِخَلیقَتِهِ ولا یَجورُ فی قَضِیَّتِهِ ، الخَلقُ إِلی ما عَلِمَ مُنقادونَ وعَلی ما سَطَرَ فِی المَکنونِ (5) مِن کِتابِهِ ماضونَ ، ولا یَعمَلونَ خِلافَ ما عَلِمَ مِنهُم ولا غَیرَهُ یُریدونَ ، فَهُوَ قَریبٌ غَیرُ مُلتَزِقٍ وبَعیدٌ غَیرُ مُتَقَصٍّ ، یُحَقَّقُ ولا یُمَثَّلُ ، ویُوَحَّدُ ولا یُبَعَّضُ ، یُعرَفُ بِالآیاتِ ویُثبَتُ بِالعَلاماتِ ، فَلا إِلهَ غَیرُهُ الکَبیرُ المُتَعالِ . (6)

.

1- .التوحید : ص 416 ح 15 .
2- .الکافی : ج 1 ص 164 ح 1 ، الخصال : ص 325 ح 13 ، التوحید : ص 411 ح 6 ، المحاسن : ج 1 ص 72 ح 29 ، مشکاه الأنوار : ص 261 ح 774 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 221 ح 2 .
3- .کامل الزیارات : ص 95 ح 95 عن محمّد بن الحسن بن الولید ، فرحه الغری : ص 80 عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق علیه السلام، کتاب من لایحضره الفقیه: ج 2 ص 587 ح 3197 من دون إسنادٍ إلی المعصوم، بحار الأنوار: ج 100 ص 271 ح 14.
4- .قرب الإسناد : ص 347 ح 1256 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 221 ح 1 وراجع : تحف العقول : ص 444 .
5- .کَنّ الشیء : ستره ، أکْنَنتُم : أَخْفَیتم (لسان العرب : ج 13 ص 360) .
6- .التوحید : ص 47 ح 9 عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن أبیه علیهماالسلام ، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : ص 50 ح 24 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 297 ح 23 .

ص: 43

التوحید به نقل از ابوبصیر : از امام صادق علیه السلام پرسیده شد : آیا معرفت ، به دست آوردنی است؟ فرمود : «نه» . گفته شد : آیا کار خدا و از عطای اوست؟ فرمود : «آری و بندگان را در آن ، کاری نیست» .

امام صادق علیه السلام :بندگان ، در شش چیز ، کار و اختیاری ندارند : معرفت ، نادانی ، خشنودی ، خشم ، خواب و بیداری .

امام کاظم علیه السلام :سپاس ، خدایی را که از سرِ رحمت و بخششِ نعمت ایمان به من ، مرا به معرفتش و معرفت پیامبرش و هر کس که خداوند ، اطاعتش را بر من واجب کرده ، گرامی داشت .

قرب الإسناد به نقل از بِزَنطی : به امام رضا علیه السلام گفتم : آیا مردم در معرفت ، اختیاری دارند؟ فرمود : «نه» . گفتم : برای آن پاداش می برند؟ فرمود : «[خداوند] پاداش را از سر عطا و تفضّل ، به ایشان می دهد ، همان گونه که معرفت را هم از سر تفضّل می دهد» .

امام جواد علیه السلام :مردی نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت : ای پسر پیامبر خدا ! پروردگارت را برایم توصیف کن ؛ چرا که پیشینیان ما ، در آن اختلاف کرده اند . امام رضا علیه السلام فرمود : «آن که خدایش را با تشبیه ، توصیف می کند ، همیشه روزگار در اشتباه است و منحرف از راه؛ رفته به سوی کژی؛ گم راه از راه و گوینده سخنان نازیبا . من خدا را آن گونه می شناسانم که خودش شناسانده است ؛ بدون آن که دیده باشم ، و او را آن گونه که خود توصیف کرده ، توصیف می کنم ؛ بدون تصویر . به حواس ، درک نمی شود و به مردمان ، تشبیه نمی گردد . شناخته شده است بدون تشبیه . در عین دوری ، نزدیک است ، ولی بدون نظیر . به آفریده هایش مانند نمی شود و در قضای خود ، ستم نمی کند . مردم ، به آن جا که او می داند ، کشیده می شوند و بر همان چیزی که در کتاب نهان (سرنوشت) نوشته شده ، راه می سپارند ؛ کاری جز آنچه او می داند ، نمی کنند و جز آن نمی طلبند . پس او نزدیک است ؛ بی چسبندگی . دور است ؛ امّا در دسترس . حقیقت دارد ؛ امّا نه در نماد و جسم . یگانه است و بی جزء . به آیه ها شناخته می شود و به نشانه ها ثابت می گردد . پس خدایی جز او نیست که بزرگ و والاست .

.


ص: 44

بحار الأنوار عن صُحف إدریس علیه السلام :بِالحَقِّ عُرِفَ الحَقُّ ، وبِالنُّورِ أُهتُدِی إِلَی النُّورِ ، وبِالشَّمسِ أُبصِرَتِ الشَّمسُ ، وبِضَوءِ النّارِ رُئِیَتِ النّارُ ، ولَن یَسَعَ صَغیرٌ ما هُوَ أکبَرُ مِنهُ ، ولا یَقِلُّ ضَعیفٌ ما هُوَ أَقوی مِنهُ ، ولا یُحتاجُ فِی الدَّلالَهِ عَلَی الشَّیءِ المُنیرِ بِما هُوَ دونَهُ ، ولا یَضِلُّ عَنِ الطَّریقِ إِلاّ المَأخوذُ بِهِ عَنِ التَّوفیقِ ، وَاللّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ . (1)

راجع: ص 66 (الفطره) ، و 90 (المیثاقُ الفِطریُّ) و 96 (تجلّی الفطره عند الشّدائد) .

.

1- .بحار الأنوار : ج 95 ص 466 نقلاً عن ابن متّویه .

ص: 45

بحار الأنوار به نقل از صُحُف ادریس علیه السلام : حق ، با حق شناخته شد و با نور ، به نور ره برده شد و با آفتاب ، آفتاب دیده شد (1) و با پرتو آتش ، آتش دیده شد و کوچک ، بزرگ تر از خود را در بر نمی گیرد و ناتوان ، نیرومندتر از خود را بر نمی دارد . و برای ره نمودن به چیز نورانی ، به کم نورتر از آن نیازی نیست . و جز دور مانده از توفیق الهی ، کسی از راه گم نمی شود . و خداوند ، بر هر چیزی آگاه است .

ر . ک : ص 67 (فطرت) و 91 (میثاق سرشت) و 97 (تجلی فطرت در سختی ها).

.

1- .شاید جمله معروف «آفتاب آمد دلیل آفتاب» از این حدیث اقتباس شده باشد .

ص: 46

. .


ص: 47



بحثی درباره احادیث «شناخت خدا از طریق خدا»

اشاره

بحثی درباره احادیث «شناخت خدا از طریق خدا»در احادیث این باب ، خواندیم که خداوند متعال ، خود را به مردم معرفی کرده است و مردم نیز باید خدا را به خدا بشناسند . با ملاحظه این احادیث ، این مسئله مطرح می شود که مقصود از «شناخت خدا به خدا» چیست؟ محدّثان و حُکما ، در پاسخ این سؤال ، دیدگاه های مختلفی دارند ، چنان که در متن احادیث نیز در نظر ابتدایی ، تفاسیر گوناگونی از «شناخت خدا به خدا» دیده می شود ؛ امّا با تأمّل ، مشخص می گردد که اختلافی در بین نیست . آنچه با تأمّل در مجموع نصوص اسلامی در این باره به دست می آید ، این است که شناخت خدای حقیقی ، جز به وسیله خود او ممکن نیست و هیچ کس جز خدا نمی تواند او را آن گونه که شایسته است ، به مردم معرفی کند . از این رو ، خداوند ، هدایت مردم را به سوی خود ، بر خود لازم دانسته است ؛ چنان که می فرماید : «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی . (1) بی گمان ، هدایت ، بر عهده ماست» .

.
چگونه خداوند ، خود را شناسانده است ؟

اشاره
در این جا ، سؤال دیگری پیش می آید و آن این که : چگونه خداوند متعال ، خود را به مردم معرفی کرده و آنان را به سوی خود رهنمون گردیده است؟

چگونه خداوند ، خود را به انسان، شناسانده است؟اگر دقّت کنیم ، خواهیم دید که خداوند متعال ، خود را از هر طریق ممکن ، به مردم معرفی کرده و انواع ابزار و امکانات درونی و برونیِ خداشناسی را برای بشر فراهم ساخته است . از این رو ، شیخ المحدّثین ، صدوق رحمه الله در تفسیر سخن امام علی علیه السلامکه می فرماید : «اِعرِفوا اللّهَ باللّهِ ؛ خدا را به خدا بشناسید!» می گوید : عَرَفنَا اللّهَ بِاللّهِ لأَِنّا إن عَرَفناهُ بعُقولِنا فَهُوَ عز و جل واهِبُها؛ وإن عَرَفناهُ عز و جل بِأَنبِیائِهِ ورُسُلِهِ وحُجَجِهِ علیهم السلام فَهُوَ عز و جلباعِثُهُم ومُرسِلُهُم ومُتَّخِذُهُم حُجَجا؛ وإن عَرَفناهُ بِأَنفُسِنا فَهُوَ عز و جلمُحدِثُها ، فَبِهِ عَرَفناهُ . (1) خدا را به خدا شناختیم ؛ چون اگر او را به خردهایمان بشناسیم ، خرد را همو بخشیده ، و اگر با پیامبران و فرستادگان و حجت هایش بشناسیم ، باز خدای عز و جلخود ، آنان را بر انگیخته و فرستاده و به عنوان حجّت بر گرفته ، و اگر با نفْس خود بشناسیم ، باز هم خدای عز و جلآن را پدید آورده است . پس خدا را به خدا شناخته ایم . آنچه خداوند متعال ، برای آشنایی با خود ، در درونِ وجود انسان قرار داده است ، سرشت خداشناسی ، عقل و قلب است که در فصل سوم ، تحت عنوان «ابزارهای خداشناسی» ، شرح آن خواهد آمد ، و آنچه در بیرون از وجود انسان قرار داده ، عبارت است از وحی و انبیا .

.

1- .التوحید : ص 290 ذیل ح 10 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 273 .

ص: 49



1 . شناخت خدا از طریق آثار
وظیفه انبیای الهی همان طور که امام علی علیه السلامفرموده هدایت فطرت و عقل ، و زدودن موانع و حجاب های معرفت از دیده آنهاست : فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، وواتَرَ إِلَیهِم أَنبِیاءَهُ ، لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ ، ویُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، ویَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ ، ویُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ ، ویُروهُم آیاتِ المَقدِرَهِ ... . (1) پس در میان آنان ، پیامبرانش را برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان فرستاد تا ادای میثاق فطرت را از آنان بخواهند و نعمت های از یاد رفته را به آنان یادآور شوند و با اطلاع ، بر آنان احتجاج کنند . و دفینه های خرَدِ ایشان را بیرون کشند و نشانه های قدرتش را بر آنان بنمایانند . بنا بر این ، همان طور که در شماری از احادیث آمده است ، (2) معرفت ، ساخته و پرداخته خداست . اوست که ابزار شناخت را به انسان عنایت کرده و امکان تحصیل آن را فراهم ساخته است و انسان ، می تواند با بهره گیری از هدایت انبیای الهی و زدودن موانع معرفت ، با دیده عقل و دل ، به روشنیْ جلوه های جمال حضرت احدیت را مشاهده کند. بر اساس این تحلیل ، می توانیم بسته به مراتب خداشناسی ، سه تفسیر روشن را از «شناخت خدا به خدا» ارائه کنیم :

1 . شناخت خدا از طریق آثارخداوند متعال ، با ارائه آثار علم و قدرت و حکمت در نظام آفرینش به انسان ، او را با آفریدگار حکیم و توانای جهان آشنا می کند . شماری از احادیث ، به این

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 1 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 60 ح 70 .
2- .ر . ک : ص 25 (خداوند) .

ص: 50



2 . شناخت خدا از طریق تنزیه و تقدیس
تفسیر اشاره دارند ، مانند : إِنَّما عَرَّفَ اللّهُ جَلَّ و عَزَّ نَفسَهُ إِلی خَلقِهِ بِالکَلامِ وَالدَّلالاتِ عَلَیهِ وَالأَعلامِ . (1) بی تردید ، خدای عز و جل ، خود رابا سخن و دلالت و نشانه ها به مردم شناسانده است.

2. شناخت خدا از طریق تنزیه و تقدیستنزیه و تقدیس آفریدگار از مشابهت با آفریده ها ، دومین تفسیر شناخت خدا به خداست ، پیش گام محدّثان ، شیخ کلینی قدس سره ، در تبیین این تفسیر می گوید : خداوند ، اشخاص و نورها و جواهر و اعیان را آفریده است . اعیان ، همان جسم ها هستند و جوهرها ، همان روح ها هستند و خدای عز و جل نه شبیه جسم است و نه روح . هیچ کس در آفرینش روح حسّاس ادراک کننده ، نقش و تأثیری ندارد . او به تنهایی ، ارواح و اجسام را می آفریند و چون هر دو شباهت به جسم و روح ، از او نفی شد ، خدا به خدا شناخته شده است و اگر او به روح یا بدن و یا نور تشبیه بشود ، خدا به خدا شناخته نشده است . (2) صدر الدین شیرازی قدس سره نیز درباره شناخت خدا به خدا از طریق تنزیه و تقدیس می گوید : معنایش این است که در آغاز با وجود اشیا ، بر وجود او استدلال شود . سپس ذات او ، با نفیِ مانند و شبیه داشتن ، شناخته شود . پس چون غیر او از او نفی

.

1- .ر . ک : ص 36 ح 3350 .
2- .الکافی : ج 1 ص 85 ح 1 .

ص: 51



3 . شناخت خدا از طریق شهود قلبی
شد و شبیهی چه جسم باشد و چه روح برای او تصوّر نشد ، دانسته می شود که او از توصیف به غیر ذات خود ، منزّه است . پس هر کس خدا را این گونه بشناساند که به هیچ چیزی شبیه نیست و چیزی هم شبیه او نیست ، بی گمان ، خدا را به خدا شناخته است ، نه به غیر او . (1) این تفسیر ، در شماری از احادیث نیز آمده است ؛ مانند آن که امیر مؤمنان علیه السلامدر پاسخ کسی که از ایشان پرسید : «چگونه خدا ، خود را به تو شناسانده است ؟» فرمود : لا یَشبَهُهُ صورَهٌ ، ولا یُحَسُّ بالحَواسِّ ، ولا یُقاسُ بِالنّاسِ . (2) هیچ تصویری ، شبیه او نیست و با حواسْ حس نمی شود و با مردم مقایسه نمی گردد .

3 . شناخت خدا از طریق شهود قلبیکامل ترین تفسیر شناخت خدا به خدا ، شناخت او از طریق شهود قلبی است که : «آفتاب آمد دلیل آفتاب». در شماری از احادیث ، بدین تفسیر اشاره شده ؛ (3) از جمله آنچه در احادیث ، از صُحُف ادریس ، نقل شده است : بِالحَقِّ عُرِفَ الحَقُّ ، وبِالنّورِ أُهتُدِیَ إِلَی النّورِ وبِالشَّمسِ أُبصِرَتِ الشَّمسُ . (4) با حق ، حق شناخته می شود و با نور ، به نور ره برده می شود و با خورشید ، خورشید دیده می شود.

.

1- .شرح اُصول الکافی : ج 3 ص 61 .
2- .ر . ک : ص 520 ح 3783 .
3- .ر . ک : ص 117 (دل) .
4- .ر . ک : ص 420 ح 3667 .

ص: 52

صدر الدین شیرازی قدس سره در شرح اُصول الکافی ، درباره شناخت خدا به خدا می گوید : معرفت خدا با خدا ، دو گونه است: یکی ، ادراک ذات او با شهود و عرفان ناب و دیگری ، با تنزیه و تقدیس. (1) امام خمینی رحمه الله نیز در شرح عبارت «إعرفوا اللّهَ باللّهِ» می گوید : پس از آن که سالک إلی اللّه ، به قدم ریاضت و تقوای کامل ، از بیت نفس خارج شده و علاقه و تعیّنات ، همراه بر نداشت و سفر إلی اللّه محقق شد ، اوّل تجلّی[ ای ]که حق تعالی بر قلب مقدسش [می]کند ، تجلّی به الوهیت و مقام ظهور اسماء و صفات است و این تجلّی نیز به یک ترتیب منظّمی است از اسمای مُحاطه تا به اسمای محیطه رسد ، حسب قوّت و ضعف سیر و قلب سایر (سالک) به تفصیلی که در این مختصر نگنجد تا آن که منتهی شود به رفض (کنار نهادن) کل تعیّنات عالم وجود ؛ چه از خود و چه از غیر که در منازل و مراحل بعد ، آن نیز از خود است و پس از رفض مطلق ، تجلی به الوهیّت و مقام اللّه که مقام احدیت ، جمع اسمای ظهوری است واقع شود ، و «إعْرِفوا اللّه بِاللّه » ، به مرتبه نازله اوّلیه ، ظهور پیدا کند.

.

1- .شرح اُصول الکافی : ج 3 ص 61 .

ص: 53

و در اوّل ، وصول عارف به این مقام و منزل ، فانی شود در آن تجلّی و اگر عنایت ازلی شامل شود ، عارف ، اُنسی حاصل کند و وحشت و تعب سیر ، مرتفع گردد و به خود آید و به این مقام ، قناعت نکند و با قدم عشق ، شروع به سیر کند و در این سفر عشقی ، حق ، مبدأ سفر و اصل سفر و منتهای آن است و در انوار تجلّیات ، قدم زند و «تَقَدَّمْ ؛ پیش بیا» شنود تا آن که اسما و صفات در مقام واحدیت ، بر قلب او به ترتیب منظّمی تجلی کند تا آن که به مقام احدیت جمعی و مقام اسم اعظم ظهور نماید که اسم «اللّه » است و در این مقام ، «إعْرِفُوا اللّه باللّه » ، به مقام عالی تحقّق یابد ، و پس از این نیز مقام دیگری است که اکنون از مورد نظر ما خارج است . (1)

.

1- .شرح چهل حدیث ، امام خمینی قدس سره : ص 625 .

ص: 54

2 / 2الأَنبیاءالکتاب«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ» . (1)

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَلَهُ فَسِیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ» . (2)

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُواْ إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَنَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» . (3)

«أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الاْءِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ * وَ إِلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ * فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ * لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ» . (4)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الحَمدُ للّهِِ ... المُحتَجِبِ بِنورِهِ دونَ خَلقِهِ ... وَابتَعَثَ فیهِمُ النَّبِیِّینَ ... لِیَعقِلَ العِبادُ عَن رَبِّهِم ما جَهِلوهُ؛ فَیَعرِفوهُ بِرُبوبِیَّتِهِ بَعَدما أَنکَروا ، ویُوَحِّدوهُ بِالإِلهِیَّهِ بَعدَما عَضَدوا (5) . (6)

.

1- .الأنبیاء : 25 .
2- .النحل : 36 .
3- .یوسف : 108 .
4- .الغاشیه : 17 22 .
5- .عَضَدوا : أی ذهبوا یمینا وشمالاً؛ من قولک عَضَدتُ الدابَّهَ : أی مَشیت إلی جانبها یمینا أو شمالاً (انظر المصباح المنیر : ص 415) وفی بحارالأنوار وعلل الشرائع : «عندوا» بدل «عضدوا» .
6- .التوحید : ص 44 ح 4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق علیه السلامنحوه ، کفایه الأثر : ص 160 عن هشام بن محمّد عن أبیه عن الإمام الحسن علیه السلامولیس فیه ذیله ، بحارالأنوار : ج 4 ص 288 ح 19 .

ص: 55



2 / 2 پیامبران

2 /2پیامبرانقرآن«و پیش از تو ، هیچ پیامبری را نفرستادیم ، مگر این که به او وحی کردیم که : خدایی جز من نیست ، پس مرا بپرستید» .

«در حقیقت ، در میان هر امّتی ، پیامبری را برانگیختیم که [بگوید :] خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید . پس برخی از ایشان را خدا هدایت کرد و برخی هم ، سزاوار گم راهی شدند . پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان ، چگونه بوده است» .

«بگو : این ، راه من است که من و پیروانم ، با بینش ، به سوی خدا فرا می خوانیم . و منزّه است خدا ، و من از مشرکان نیستم» .

«آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟! و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟! و به کوه ها که چه سان برپا داشته شده؟! و به زمین که چگونه گسترده شده است؟! پس تذکر ده ، [چرا] که تو تنها ، تذکردهنده ای ، بر آنان تسلّطی نداری» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستایش ، خدای را ... که به نور خود ، از خلقش در پرده است ... و در میان آنان ، پیامبران را بر انگیخت ... تا بندگان ، آنچه را نمی دانند ، از خدایشان فرا گیرند و پس از انکار ، او را به ربوبیتش بشناسند و پس از این سو و آن سو رفتن ، او را به یگانگی بخوانند .

.


ص: 56

الإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ رِسالَهِ الأَنبِیاءِ : فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، وواتَرَ (1) إِلَیهِم أنبِیاءَهُ؛ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ ، ویُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، ویَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ . (2)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ عِبادِهِ إِلی عِبادَتِهِ ، ومِن عُهودِ عِبادِهِ إِلی عُهودِهِ ، ومِن طاعَهِ عِبادِهِ إِلی طاعَتِهِ ، ومِن وِلایَهِ عِبادِهِ إلی وِلایَتِهِ ؛ بَشیرا ونَذیرا وداعِیا إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجا مُنیرا ، عَودا وبَدءا وعُذرا ونُذرا ، بِحُکمٍ قَد فَصَّلَهُ وتَفصیلٍ قَد أَحکَمَهُ ، وفُرقانٍ قَد فَرَّقَهُ وقُرآنٍ قَد بَیَّنَهُ ، لِیَعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إِذ جَهِلوهُ ، ولِیُقِرّوا بِهِ إِذ جَحَدوهُ ، ولِیُثبِتوهُ بَعدَ إِذ أَنکَروهُ . (3)

عنه علیه السلام :بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالحَقِّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ الأَوثانِ إِلی عِبادَتِهِ ، ومِن طاعَهِ الشَّیطانِ إِلی طاعَتِهِ ، بِقُرآنٍ قَد بَیَّنَهُ وأحکَمَهُ ، لِیَعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إِذ جَهِلوهُ ، ولِیُقِرّوا بِهِ بَعدَ إِذ جَحَدوهُ ، ولِیُثبِتوهُ بَعدَ إِذ أَنکَروهُ . (4)

الإمام الصّادق علیه السلام لِلزِّندیقِ الّذی سألَهُ : مِن أینَ أَثبَتَّ الأَنبیاءَ ؟ : إِنّا لَمّا أثبَتنا أنّ لَنا خالِقا صانِعا مُتَعالِیا عنّا وعن جَمیعِ ما خَلَقَ ، وکانَ ذلکَ الصّانِعُ حَکیما مُتَعالِیا لَم یَجُز أن یُشاهِدَهُ خَلقُهُ ، ولا یُلامِسوهُ ، فیُباشِرَهُم ویُباشِروهُ ، ویُحاجَّهُم ویُحاجُّوهُ ، ثَبَتَ أنَّ لَهُ سُفَراءَ فی خَلقِهِ یُعَبِّرونَ عَنهُ إِلی خَلقِهِ وعِبادِهِ ، ویَدُلّونَهُم علی مصالِحِهِم ومَنافِعِهِم ، وما بهِ بَقاؤهُم وفی تَرکِهِ فَناؤهُم . (5)

.

1- .واتَرْتُ الکتبَ فتواتَرَت : أی جاءت بعضُها فی إثْر بعض وِتْرا وِتْرا من غیر أن تنقطع (الصحاح : ج 2 ص 843) .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 60 ح 70 .
3- .الکافی : ج 8 ص 386 ح 586 عن محمّد بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن أبیه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 365 ح 34 وراجع : التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 599 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 147 ، بحارالأنوار : ج 18 ص 221 ح 55 .
5- .الکافی : ج 1 ص 168 ح 1 ، التوحید : ص 249 ح 1 ، علل الشرائع : ص 120 ح 3 کلها عن هشام بن الحکم ، الاحتجاج : ج 2 ص 213 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 29 ح 20 .

ص: 57

امام علی علیه السلام در بیان رسالت پیامبران : پس در میان آنان ، پیامبرانش را بر انگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان فرستاد تا ادای میثاق فطرت را از آنان بخواهند و نعمت های از یاد رفته را به آنان یادآور شوند و با ابلاغ ، بر آنان احتجاج کنند .

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی محمّد را به حق بر انگیخت تا بندگانش را از بندگیِ بندگانش ، به بندگیِ خود و از پیمان بندگانش ، به پیمان خود و از اطاعت بندگانش ، به اطاعت خود و از ولایت بندگانش ، به ولایت خود درآورَد ؛ مژده دهنده و بیم دهنده و دعوتگر به سوی خدا به اذن همو و چراغی نور افشان ، تکرار کننده دعوت و قاطع عذر [بهانه جویان ]و بیم دهنده[ی غافلان] ، با حکمتی به روشنی بیان شده ، و تفصیلی حکیمانه و استوار ، و جداکننده حق از باطل و به تدریج نازل شده و قرآنِ تبیین شده ، تا بندگان از پسِ ناآگاهی ، از خدایشان آگاه شوند و پس از انکار او ، بدو اقرار آورند و از پسِ انکار ، اثباتش کنند .

امام علی علیه السلام :خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق بر انگیخت تا بندگانش را از بندگیِ بت ها به بندگیِ خودش و از اطاعت شیطان ، به اطاعت خودش درآورَد ؛ با قرآنی که آن را تبیین کرده و استوار داشته است تا بندگان ، خدایشان را از پسِ ناآگاهی ، بشناسند و از پسِ نپذیرفتن ، اقرار آورند و پس از انکار ، اثباتش کنند .

امام صادق علیه السلام خطاب به زندیقی که پرسیده بود : از کجا وجود پیامبران را اثبات می کنی؟ : ما چون ثابت کردیم که خالقی صانع داریم که والاتر از ما و همه آفریده هایش است و ممکن نیست که مردم ، آن صانع حکیم والا را مشاهده یا لمس کنند تا با هم درآمیزند و احتجاج کنند ، ثابت می گردد که او سفیرانی میان مردمانش دارد که مقصود او را برای مخلوقات و بندگانش بیان می کنند و آنها را به صلاح و منفعت خویش و نیز به آنچه که از لوازم حیات و بقاست و ترکش موجب نابودی آنهاست ، ره می نمایند .

.


ص: 58

الإمام الکاظم علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ أنبِیاءَهُ ورُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّهِ . (1)

2 / 3أهل البیترسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنا وعَلِیٌّ أبَوا هذِهِ الاُمَّهِ ، مَن عَرَفَنا فَقَد عَرَفَ اللّهَ عز و جل ، ومَن أَنکَرَنا فَقَد أنکَرَ اللّهَ عز و جل . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، ما عُرِفَ اللّهُ إِلاّ بی ثُمَّ بِکَ ، مَن جَحَدَ وِلایَتَکَ جَحَدَ اللّهَ رُبوبِیَّتَهُ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَو شاءَ لَعَرَّفَ العِبادَ نَفسَهُ ، ولکِن جَعَلَنا أبوابَهُ وصِراطَهُ وسَبیلَهُ وَالوَجهَ الَّذی یُؤتی مِنهُ ؛ فَمَن عَدَلَ عَن وِلایَتِنا أو فَضَّلَ عَلَینا غَیرَنا فَإِنَّهُم عَنِ الصِّراطِ لَناکِبونَ ، فَلا سَواءٌ مَنِ اعتَصَمَ النَّاسُ بِهِ ولا سَواءٌ (4) حَیثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلی عُیونٍ کَدِرَهٍ یَفرَغُ بَعضُها فی بَعضٍ ، وذَهَبَ مَن ذَهَبَ إِلَینا إِلی عُیونٍ صافِیَهٍ تَجری بِأَمرِ رَبِّها ، لا نَفادَ لَها ولا انقِطاعَ . (5)

عنه علیه السلام :أنَا بابُ حِطَّهٍ ، مَن عَرَفَنی وعَرَفَ حَقّی فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ ؛ لِأَنّی وَصِیُّ نَبِیِّهِ فی أَرضِهِ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 16 ح 12 عن هشام بن الحکم ، تحف العقول : ص 386 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 300 ح 1 .
2- .کمال الدین : ص 261 ح 7 عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، الأمالی للصدوق : ص 755 ح 1015 عن سلیمان بن مهران عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلامعنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 16 ص 364 ح 66 .
3- .کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 855 ح 44 عن سلمان وأبی ذرّ والمقداد ، بحار الأنوار : ج 22 ص 148 ح 141 .
4- .فی بصائر الدرجات ومختصره : «ولا سواء من ذهب حیث ذهب الناس ، ذهب الناس ...» .
5- .الکافی : ج 1 ص 184 ح 9 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 55 ، بصائر الدرجات : ص 497 ح 8 کلّها عن مقرن عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 24 ص 253 وراجع تفسیر فرات : ص 143 ح 174 .
6- .التوحید : ص 165 ح 2 ، معانی الأخبار : ص 18 ح 14 ، الاختصاص : ص 248 کلّها عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 9 ح 18 .

ص: 59



2 / 3 اهل بیت

امام کاظم علیه السلام :خداوند ، پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش برنینگیخت ، جز برای آن که [دانستنی ها را] از خدا فرا گیرند . (1)

2 / 3اهل بیتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من و علی ، پدران این امّتیم . هر کس ما را بشناسد ، خدای عز و جل را شناخته است و هر کس ما را نشناسد ، خدای عز و جل را نشناخته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! خداوند ، جز به من و سپس به تو ، شناخته نشده است . هر کس ولایت تو را انکار کند ، ربوبیت خداوند را انکار کرده است .

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی اگر می خواست ، خود را به بندگانش می شناسانْد ؛ امّا ما را دروازه خود و مسیر و راه و جانبی که از آن درمی آیند ، قرار داده است . پس هر کس ، از ولایت ما عدول کند یا غیر ما را بر ما برتری دهد ، از مسیر اصلی ، باز گشته و بیرون رفته است . آن که مردم ، خود را با او نگاه می دارند ، با کسی که هر جا مردم بروند ، او هم می رود ، برابر نیست . مردم ، در پی چشمه هایی کدر و درهم ریخته روانه شدند و آن که در پی ما آمد ، به چشمه هایی زلال رسید که به فرمان خدایشان جاری می شوند و نه پایان می گیرند و نه قطع می شوند .

امام علی علیه السلام :من دروازه حِطّه (2) هستم . هر کس مرا بشناسد و حقّ مرا بداند ، خدایش را شناخته است ؛ چون من وصیّ پیامبرش در زمین او هستم .

.

1- .دانستنی هایی که مردم به وسیله پیامبران از خداوند دریافت می کنند ، بخشی مربوط به خداشناسی است چنان که در اکثر روایات این باب به آن اشاره شده و بخشی اعم از آن است چنان که دو روایت اخیر بدان اشاره دارند .
2- .اشاره به آیه 58 سوره بقره است و به معنای «دروازه مغفرت» و «وسیله آمرزش الهی» . (م)

ص: 60

عنه علیه السلام :مَعرِفَتی بِالنُّورانِیَّهِ مَعرِفَهُ اللّهِ عز و جل ، ومَعرِفَهُ اللّهِ عز و جل مَعرِفَتی بِالنُّورانِیَّهِ ، وهُوَ الدّینُ الخالِصُ الَّذی قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ مَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُواْ الزَّکَوهَ وَ ذَ لِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ» (1) . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :بِنا عُبِدَ اللّهُ ، وبِنا عُرِفَ اللّهُ ، وبِنا وُحِّدَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی . (3)

تفسیر العیّاشی عن أبی حمزه الثمالی :قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یا أبا حَمزَهَ ، إِنَّما یَعبُدُ اللّهَ مَن عَرَفَ اللّهَ ، فَأَمّا مَن لا یَعرِفُ اللّهَ کَأَنَّما یَعبُدُ غَیرَهُ هکَذا ضالاًّ . قُلتُ : أصلَحَکَ اللّهُ ، وما مَعرِفَهُ اللّهِ ؟ قالَ : یُصَدِّقُ اللّهَ ویُصَدِّقُ مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مُوالاهِ عَلِیٍّ وَالاِئتِمامِ بِهِ ، وبِأَئِمَّهِ الهُدی مِن بَعدِهِ ، وَالبَراءَهِ إِلَی اللّهِ مِن عَدُوِّهُم ، وکَذلِکَ عِرفانُ اللّهِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :جاءَ ابنُ الکَوّاءِ إِلی أَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ، «وَعَلَی الأَْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاَّ بِسِیمَاهُمْ» (5) . فَقالَ : نَحنُ عَلَی الأَعرافِ ، نَعرِفُ أَنصارَنا بِسیماهُم ، ونَحنُ الأَعرافُ الَّذی لا یُعرَفُ اللّهُ عز و جل إِلاّ بَسبیلِ مَعرِفَتِنا . (6)

.

1- .البیّنه : 5 .
2- .بحار الأنوار : ج 26 ص 1 ح 1 نقلاً عن کتاب عتیق ، مشارق أنوار الیقین : ص 160 نحوه وکلاهما عن سلمان وأبی ذرّ .
3- .الکافی : ج 1 ص 145 ح 10 ، بصائر الدرجات : ص 64 ح 16 وفیه «وعد» بدل «وحّد» وکلاهما عن برید العجلی ، التوحید : ص 152 ح 9 عن ابن أبی یعفور عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه و لیس فیه ذیله ، بحار الأنوار : ج 23 ص 102 ح 8 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 116 ح 155 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 57 ح 16 .
5- .الأعراف : 46 .
6- .الکافی: ج1 ص184 ح 9 عن مقرن ، مختصر بصائر الدرجات : ص 52 ، بصائر الدرجات : ص 497 ح 6 ، تفسیر فرات: ص143 ح 174 کلّها عن الأصبغ بن نباته عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 8 ص338 ح14 .

ص: 61

امام علی علیه السلام :شناخت دقیق من ، شناخت خداست و شناخت خداوند عز و جل ، شناخت دقیق من است و آن همان دین خالصی است که خداوند متعال فرموده است : «و فرمان نیافته بودند جز آن که خدا را بپرستند و در حالی که به توحید گراییده اند ، دین خود را برای او خالص سازند و نماز بخوانند و زکات بدهند و دین پایدار ، همین است» .

امام باقر علیه السلام :به ما ، خدا پرستیده شد و به ما ، خدا شناخته شد و به ما ، خداوند تبارک و تعالی یگانه شمرده شد .

تفسیر العیاشی به نقل از ابو حمزه ثمالی : امام باقر علیه السلام فرمود : «ای ابو حمزه ! تنها کسی خدا را می پرستد ، که او را بشناسد ؛ امّا کسی که خدا را نمی شناسد ، گویی از سرِ گم راهی ، غیر او را می پرستد . گفتم : خدا به صلاحت باقی بدارد ! شناخت خدا ، به چه معناست؟ فرمود : «خدا را تصدیق کند و نیز رسالت محمّد را از سوی او در اِعلام ولایت علی و پذیرش پیشواییِ او و امامانِ هدایت پس از او ، و همچنین بیزاری از دشمنان آنان را . این گونه است شناخت خدا» .

امام صادق علیه السلام :ابن کوّاء نزد امیر مؤمنان آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! [مقصود از مردان ، در این آیه کیان اند؟] : «و بر اعراف ، (1) مردانی هستند که هر یک [ از گذرندگان] را از سیمایشان می شناسند» . علی علیه السلام فرمود : «ما بر اعراف هستیم . ما یاران خود را از سیمایشان می شناسیم و ما اعرافی هستیم که جز از طریق معرفت به ما ، معرفت به خدا حاصل نمی شود» .

.

1- .اَعراف ، جایگاهی میان بهشت و دوزخ است که معصومان علیهم السلام در آن جا نشسته اند تا با دست شفاعت خویش ، یاران خویش را به بهشت برسانند .

ص: 62

عنه علیه السلام :الأَوصِیاءُ هُم أَبوابُ اللّهِ عز و جل الَّتی یُؤتی مِنها ، ولَولاهُم ما عُرِفَ اللّهُ عز و جل ، وبِهِمُ احتَجَّ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی عَلی خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ خَلَقَنا فَأَحسَنَ خَلقَنا ، وصوََّرَنا فَأَحسَنَ صُوَرَنا ، فَجَعَلَنا خُزّانَهُ فی سَماواتِهِ وأَرضِهِ ، ولَولانا ما عُرِفَ اللّهُ . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام فی زِیارَهِ الأَئِمَّهِ علیهم السلام : السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَهِ اللّهِ . . . مَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ ، ومَن جَهِلَهُم فَقَد جَهِلَ اللّهَ . (3)

راجع: أهل البیت فی الکتاب والسنّه : القسم الثالث / الفصل الأوّل / أبواب اللّه .

2 / 4أَتبَاعُ الأَنبِیَاءِالکتاب«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُواْ إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» . (4)

الحدیثالکافی عن الزّهریّ :دَخَلَ رِجالٌ مِن قُرَیشٍ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما فَسَأَلوهُ : کَیفَ الدَّعوَهُ إِلَی الدِّینِ ؟ قالَ : تَقولُ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، أَدعوکُم إِلَی اللّهِ عز و جل ، وإِلی دینِهِ . وجِماعُهُ أَمرانِ : أَحَدُهُما : مَعرِفَهُ اللّهِ عز و جل ، وَالآخَرُ : العَمَلُ بِرِضوانِهِ . وإِنَّ مَعرِفَهَ اللّهِ عز و جل : أن یُعرَفَ بِالوَحدانِیَّهِ ، وَالرَّأفَهِ ، وَالرَّحمَهِ ، وَالعِزَّهِ ، وَالعِلمِ ، وَالقُدرَهِ ، وَالعُلُوِّ عَلی کُلِّ شَیءٍ ، وأنَّهُ النَّافِعُ الضّارُّ ، القاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ ، الَّذی لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، وهُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ ، وهُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ . وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ ما جاءَ بِهِ هُوَ الحَقُّ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل ، وما سِواهُ هُوَ الباطِلُ . فَإِذا أَجابوا إِلی ذلِکَ فَلَهُم ما لِلمُسلِمینَ ، وعَلَیهِم ما عَلَی المُسلِمینَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 193 ح 2 عن أبی بصیر .
2- .مسائل علیّ بن جعفر : ص 319 ح 801 ، بصائر الدرجات : ص 105 ح 9 کلاهما عن علیّ بن جعفر عن أخیه الإمام الکاظم علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 26 ص 107 ح 10 وراجع : بصائر الدرجات : ص 105 ح 11 .
3- .الکافی : ج 4 ص 579 ح 2 عن علیّ بن حسّان عن الأمام الرضا علیه السلام ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 102 ح 178 ، کتاب من لایحضره الفقیه : ج 2 ص 608 ح 3212 ، عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 271 ح 1 کلّها عن علیّ بن حسّان عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 100 ص 222 ح 20 .
4- .یوسف : 108 .
5- .الکافی : ج 5 ص 36 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 141 ح 239 .

ص: 63



2 / 4 پیروانِ پیامبران

امام صادق علیه السلام :اوصیا ، همان دروازه های الهی اند که [بندگان ،] از آن درمی آیند و اگر آنان نبودند ، خدا شناخته نمی شد و خداوند تبارک و تعالی به آنان بر خلقش احتجاج کرده است .

امام صادق علیه السلام :خداوند ، ما را به خلقتی نیکو آفرید و به صورتی زیبا تصویر کرد ، سپس ما را خزانه دار خود در آسمان ها و زمین کرد و اگر ما نبودیم ، خدا شناخته نمی شد .

امام کاظم علیه السلام در زیارت امامان علیهم السلام : سلام بر جایگاه های معرفت خدا ... هر کس آنان را بشناسد ، بی گمان ، خدا را شناخته است و هر کس آنان را نشناسد ، از خدا بی خبر است .

ر . ک : اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث : بخش سوم / فصل یکم / درهای الهی .

2 / 4پیروانِ پیامبرانقرآن«بگو : این ، راه من است که من و پیروانم ، با بینش ، به سوی خدا فرا می خوانیم» .

حدیثالکافی به نقل از زُهری : مردانی از قبیله قریش ، بر امام سجّاد که درودهای خدا ، بر او و پدرش باد وارد شدند و از او پرسیدند : دعوت به سوی دین ، چگونه است؟ فرمود : «می گویی : به نام خداوند بخشنده مهربان . شما را به سوی خدا و آیین او فرا می خوانم و چکیده دین ، دو چیز است : یکی معرفت خداست و دیگری ، عمل به آنچه مایه خشنودی اوست . معرفت خدا ، یعنی به یگانگیْ شناختن او و نیز اثبات رأفت ، رحمت ، عزّت ، علم ، قدرت و سیطره بر هر چیز برای او ، و این که او سودرسان و زیان رسان است و چیره بر هر چیز است . نادیدنی است و همه دیده ها را می بیند و باریک بین و آگاه است ؛ و این که محمّد ، بنده و فرستاده اوست و آنچه آورده ، حقیقت دارد و از جانب خداست و غیر او ، پوچ و باطل . پس چون به این دعوت ، پاسخ مثبت دادند ، مانند مسلمانان ، حقوقی می یابند و تکالیفی» .

.


ص: 64

. .


ص: 65

. .


ص: 66

الفصل الثالث: مبادئ معرفه اللّه3 / 1الفِطْرَهالکتاب«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَ لِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ » . (1)

«صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عَبِدُونَ » . (2)

«حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ » . (3)

«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» . (4)

راجع : العنکبوت : 61 و الزخرف : 9 .

.