گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد چهارم
فصل پنجم: نقش شناخت خلقت در شناخت خالق



اشاره

فصل پنجم: نقش شناخت خلقت در شناخت خالققرآن کریم ، سراسر جهان هستی را نشانه های روشن و دلیل های واضح و قاطع خداشناسی می داند ؛ یعنی موجودات جهان ، از کوچک ترین ذرّات تا بزرگ ترین کرات ، از اتم گرفته تا بزرگ ترین اَجرام آسمانی و عظیم ترین کهکشان ها ، از آفریده های محسوس تا آفریده های نامحسوس ، همه و همه به گونه ای آفریده شده اند که دلیل روشن و آیه و آینه آفریدگار خود هستند . اگر دیده انسانْ حجاب نداشته باشد و موانع شناخت های عقلی و قلبی جلوی دیده عقل و قلب را مسدود نکرده باشند ، او به هر چیزی که بنگرد ، خدا را مشاهده می کند . در آینه زمین ، کوه ، صحرا ، دریا ، درختان و در نهایت در همه چیز ، دیده بینا خدا را می بیند . 1 شاعر عرب ، چه زیبا گفته : شگفتا ! چگونه خدا نافرمانی می شود؟!/ یا چه سانْ منکران ، انکارش می کنند؟!در حالی که در هر چیز ، او را نشانه ای است / که بر یگانگی اش دلالت می کند . از نظر قرآن ، انسان نمی تواند به واقع ، جهان شناس باشد و خداشناس نباشد ؛ جهان را ببیند و خدا را نبیند . انسان نمی تواند در آینه جهان هستی بنگرد و آفریدگار جهان را در این آینه مشاهده نکند ، مگر این که نقصی در دیده او باشد . امام علی علیه السلام این حقیقت قرآنی را در موارد مختلفی با عباراتی گوناگون و به گونه ای زیبا و دلنشین ، مطرح کرده است . سخنان امام علیه السلام در این زمینه ، بهترین تفسیر و تبیین خداشناسی از طریق آیات است ، از جمله این سخن دقیق و زیبا که : ستایش ، خدای را که با خلقتش برای خلقش جلوه نموده و با حجّتش بر دل هایشان آشکار شده است. به سادگی و با سرعت ، از این جملات مگذرید . زیبایی و عمق این جملات واقعا قابل توضیح نیست . تجلّی خداوند بر انسان ، گفتنی و نوشتنی نیست ؛ چشیدنی و دیدنی است ، البتّه برای کسانی که ذائقه جانشان سالم باشد و دیده بصیرتشان بینا . برای چنین کسانی همچون امام علی علیه السلام همه آفریده ها آینه های جمال و جلال آفریدگارند .

.


ص: 184

تجلّی الخالق فی مرآه الخلقإِنّ إِدراک تجلّی الخالق فی مرآه الخلق یتناسب شدّهً وضعفا مع میزان قوّه رؤیه الإنسان ، فکلّما کانت موانع المعرفه عنده أقلّ وقوّه الرؤیه العقلیه والقلبیه أکثر ، فإنّ تجلّی الخالق تبارک وتعالی فی مرآه الخلق بالنسبه له أکثر إِحساسا وأشدّ إِدراکا . إِنّ المحقّق البحرانی ، فی بیانه لأَنواع الادراکات الإنسانیه لتجلّیات الخالق فی الخلق ، یُصنّف الناسَ إِلی أَربعه أَصناف فیقول : إنّ تجلّیه یعود إلی إجلاء معرفته من مصنوعاته لقلوب عباده ، حتی أَشبهت کلّ ذرهٍ من مخلوقاته مرآهً ظهر فیها لهم ، فهم یشاهدونه علی قدر قبولهم لمشاهدته وتفاوت تلک المشاهده بحسب تفاوت أَشعّه أَبصار بصائرهم ؛ فمنهم : من یری الصنیعه أَولاً والصانع ثانیا . ومنهم : من یراهما معا . ومنهم : من یری الصانع أولاً . ومنهم : من لا یری مع الصّانع غیره . (1) ولأَجل توضیح هذا التقسیم فإنّنا نذکر مثالاً یوضّح إِلی حدّ ما هذا المطلب ؛ لو کانت لدیک مرآه وترید أن تنظر إِلی صوره شیء معیّن فیها ، فإنّک تاره تری المرآه أَوّلاً ثمّ تری الصوره ، وتاره تری المرآه والصوره معا ، أی عند رؤیه الصوره تنتبه إِلی المرآه أیضا ، وتاره تری الصوره أَوّلاً ثُمّ تنتبه إِلی المرآه ، وتاره تُمعِن النّظر فی الصوره إِلی الحدّ الذی لا تنتبه إِلاّ إِلی الصوره التی فی المرآه ، فلا تری شیئا آخر غیرها . ومع الاعتناء بهذا المثال فإنّه یمکن تقسیم الناس ، الذین یتمتّعون بالبصیره العقلیه من حیث إِدراک تجلّی الخالق فی مرآه الخلق ، إِلی أربعه أقسام : القسم الأول : أُولئک الذین یراجعون مرآه الخلق ، فیشاهدون تلک المرآه أَوّلاً ، ثُمّ یتجلّی الخالق ثانیا لعقولهم من خلال مطالعه مرآه الخلق وملاحظتها . القسم الثانی : الذین یتمتعون بقوّه رؤیه أَدقّ ، فیعرفون الخالق قبل معرفه القسم الأَوّل ، حیث یرون مرآه الخلق والخالق فی آنٍ واحد ، وبعباره أُخری : إِنّهم یرون الخالق فی هذه المرآه وبواسطتها ، أی فی الوقت الذی تری عیونهم الجبل والبحر والشجر وغیرها من الموجودات ، فإنّهم یرون الخالق جلّ وعلا بالبصیره العقلیه . القسم الثالث : أُولئک الّذین تعشّقوا الخالق وتولّهوا به إِلی درجه ، حینما ینظرون إِلی مرآه الخلق ، یرون الخالق أَوّلاً ، ثُمّ ینتبهون إِلی الخلق ، فهم یتوصّلون إِلی الخلق عن طریق الخالق ، ولا یتوصّلون إِلی الخالق عن طریق الخلق . القسم الرابع : هم الذین فی أَوج المعرفه الإلهیه ، وإِنّ معرفتهم ومحبّتهم للّه سبحانه بلغت حدّا بحیث لا یرون شیئا إِلاّ هو تعالی ، وهذه المرتبه لا یبلغها إِلاّ الأَنبیاء علیهم السلام ومن بلغ الکمال من البشر الذین یرون أنّ الوجود الحقیقی منحصر باللّه تعالی وحدَه ، ووجود ما عداه سبحانه اعتباریّ کالظلّ (2) .

.

1- .شرح نهج البلاغه لابن میثم البحرانی : ج 3 ص 38 .
2- .هؤلاء الذین یقولون عند مناجاه الخالق جلّ وعلا ما ورد فی دعاء عرفه المنسوب إلی الإمام الحسین علیه السلام ، والذی جاء فیه : «کیف یُستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیک ، أ لغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکون هو المُظهِر لک؟ متی غِبتَ حتّی تحتاجَ إلی دلیلٍ یدلُّ علیک؟ ومتی بَعُدتَ حتّی تَکونَ الآثارُ هی التی توصِل إلیک؟ عمیت عین لا تراک علیها رقیبا ...» .

ص: 185



آفریدگار در آینه آفریده ها

آفریدگار در آینه آفریده هاادراک تجلّی آفریدگار در آینه آفریده ها ، به میزان قدرت دیدِ انسان ، شدّت و ضعف پیدا می کند . هر قدر موانع شناخت ، کمتر و قدرت دید عقلی و قلبی انسان ، بیشتر باشد ، تجلّی خداوند تبارک و تعالی در آینه آفریده ها برای او محسوس تر است . محقّق بحرانی ، در بیان انواع ادراک انسان از تجلّیّات آفریدگار در آفریده ها ، مردم را به چهار دسته تقسیم می کند و می گوید : جلوه خدا به این معنا باز می گردد که معرفتش از طریق مخلوقاتش برای بندگانش جلوه می یابد تا آن جا که هر ذرّه از مخلوقاتش به سان آینه ای می شود که در آن برای مردم ظاهر می شود و آنان ، او را به اندازه ظرفیت خود ، مشاهده می کنند و تفاوت این مشاهده به سبب تفاوت نور دیدگان ایشان است : پس برخی ابتدا مخلوق را می بینند و سپس خالق را ، و برخی ، هر دو را با هم می بینند ، و برخی ابتدا صانع را می بینند ، و برخی چیز دیگری را با صانع نمی بینند . برای توضیح این تقسیم بندی ، ذکر یک مثال ، مطلب را تا حدّی روشن می کند . شما وقتی برای رؤیت تصویر چیزی به آینه نگاه می کنید ، گاه ، ابتدا آینه را می بینید ، بعد تصویر را . گاه ، آینه و تصویر را با هم ملاحظه می کنید ، یعنی هنگام رؤیت تصویر ، توجّه به آینه هم دارید . گاه ، ابتدا تصویر را می بینید ، بعد توجّه به آینه می کنید ، و گاه ، چنان در تصویر دقیق می شوید که به چیزی جز صورتی که در آینه است ، توجّه ندارید و چیزی جز صورت نمی بینید . با توجّه به این مثال ، مردمی که دیده عقل آنان بیناست ، در زمینه ادراک تجلّی آفریدگار در آینه آفریده ها ، به چهار دسته تقسیم می شوند : دسته اوّل ، افرادی هستند که با مراجعه به آینه آفریده ها ، ابتدا این آینه را می بینند و دیده عقل آنان با مطالعه و ملاحظه آینه خلق ، خالق را مشاهده می کند . دسته دوم ، که از قدرتِ دید بیشتری برخوردارند و آفریدگار را بیش از طایفه اوّل شناخته اند ، آینه آفریده ها و آفریدگار را با هم می بینند و به عبارت دیگر ، خدا را در این آینه و با این آینه می بینند ؛ یعنی وقتی که چشمِ سر ، کوه و دریا و سایر آیات الهی را می بیند ، چشمِ عقل ، خدا را مشاهده می کند . دسته سوم ، چنان عاشق و واله آفریدگارند که در ملاحظه و مطالعه آینه خلق ، ابتدا خالق را می بینند ، بعد متوجّه خلق می شوند . اینان ، از آفریدگار به آفریده می رسند ، نه از آفریده به آفریدگار . دسته چهارم ، که در اوج خداشناسی هستند ، معرفت و محبّت آنان به خدا به حدّی است که چیزی جز خدا نمی بینند . این مرتبه از خداشناسی ، ویژه انبیا و انسان های کامل است که هستی حقیقی را منحصر به خدا می بینند و هستیِ جز او را ، همچون سایه ، نمودها و هستی هایی اعتباری می دانند . (1)

.

1- .این دسته در مقام مناجات با خداوند متعال ، آن گونه صحبت می کنند که در دعای عرفه منسوب به امام حسین علیه السلام آمده است : «کیف یَستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مُفتَقرٌ الیک . ألِغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکونَ هو المُظهِرُ لک ؟ مَتی غِبْتَ حتّی تَحتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیک ؟ ومتی بَعُدْتَ حتی تکونَ الآثار ُ هی الّتی توصل إلیک ؟ عَمِیَتْ عینٌ لا تَراک علیها رقیبا ! ؛ چگونه با چیزی که در وجودش به تو محتاج است ، بر وجود تو استدلال می شود ؟ مگر برای جز تو جلوه و ظهوری هست که در تو نیست تا او تجلّی دهنده تو باشد ؟ کِی از دیده ها پنهان بوده ای که به راهنمایی که به تو رهنمون شود ، نیاز افتد؟ کِی دور بوده ای که نشانه ها به تو راه بنمایانند ؟ کور باد چشمی که تو را به عنوان نگهبان نبیند !» .

ص: 186

. .


ص: 187

. .


ص: 188

. .


ص: 189

. .


ص: 190

الباب الأوّل: جوامع آیات معرفه اللّه فی الخلقهالکتاب«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَفِ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَتٍ لاِّوْلِی الْأَلْبَبِ * الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَطِلاً سُبْحَنَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ » . (1)

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَفِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّهٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ » . (2)

«إِنَّ فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ لاَیَتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّهٍ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ * وَ اخْتِلَفِ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ تَصْرِیفِ الرِّیَحِ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ * تِلْکَ ءَایَتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثِم بَعْدَ اللَّهِ وَ ءَایَتِهِ یُؤْمِنُونَ » . (3)

.

1- .آل عمران : 190 و 191 .
2- .البقره : 164 .
3- .الجاثیه : 3 6 .

ص: 191



باب یکم: نشانه های گوناگون خدا در خلقت

باب یکم: نشانه های گوناگون خدا در خلقتقرآن«بی گمان ، در آفرینش آسمان ها و زمین و در پیِ یکدیگر آمدن شب و روز ، برای خردمندان ، نشانه هایی است . کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده ، یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [که] پروردگارا ! اینها را بیهوده نیافریدی . تو منزّهی . پس ما را از عذاب آتش دوزخ ، نگاه دار» .

«بی گمان ، در آفرینش آسمان ها و زمین و در پیِ یکدیگر آمدن شب و روز و کشتی هایی که در دریا روان اند و به مردم سود می رسانند و آن آبی که خداوند از آسمان فرو فرستاده و با آن ، زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و هر گونه جنبنده ای را در آن پراکنده کرده است ، و نیز در گردش بادها [به هر سو] و ابری که میان آسمان و زمین آرمیده است ، برای گروهی که می اندیشند ، واقعا نشانه هایی [گویا] وجود دارد» .

«به راستی ، در آسمان ها و زمین ، برای مؤمنان ، نشانه هایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از انواع جنبنده ها پراکنده می گردانَد ، برای مردمی که یقین دارند ، نشانه هایی است . [و نیز] در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به وسیله آن ، زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و همچنین ، در گردش بادها [به هر سو] ، برای مردمی که می اندیشند ، نشانه هایی است . اینهاست آیات خدا که به راستی آن را بر تو می خوانیم . پس ، بعد از خدا و نشانه های او به کدام سخن خواهند گروید؟» .

.


ص: 192

«إِنَّ فِی اخْتِلَفِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَتَّقُونَ » . (1)

«وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ * قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الاْیَتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ » . (2)

«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ » . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی بَیانِ صِفاتِ الباری جَلَّ و عَلا : فَوقَ کُلِّ شَیءٍ عَلا ، ومِن کُلِّ شَیءٍ دَنا ، فَتَجَلّی لِخَلقِهِ مِن غَیرِ أن یَکونَ یُری . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَن فِی السَّماءِ عَظَمَتُهُ ، یا مَن فِی الأَرضِ آیاتُهُ ، یا مَن فی کُلِّ شَیءٍ دَلائِلُهُ ، یا مَن فِی البِحارِ عَجائِبُهُ ، یا مَن فِی الجِبالِ خَزائِنُهُ ، یا مَن یَبدَأُ الخَلقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ، یا مَن إِلَیهِ یَرجِعُ الأَمرُ کُلُّهُ ، یا مَن أَظهَرَ فی کُلِّ شَیءٍ لُطفَهُ ، یا مَن أَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ ، یا مَن تَصَرَّفَ فِی الخَلائِقِ قُدرَتُهُ . (5)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أَتاهُ ناسٌ مِن أَیادٍ ، فَقالَ لَهُم : وَیحَکُم! ما فَعَلَ قُسُّ بنُ ساعِدَهَ ؟ قالوا : ماتَ یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله: ما أَحَدٌ کانَ مِن أَهلِ الجاهِلِیَّهِ کانَ أَحَبَّ إِلَیَّ أن أَلقاهُ مِنهُ لِشَیءٍ سَمِعتُهُ مِنهُ فِیسوقٍ، وأنَا مَعَ عَمّی أَبیطالِبٍ غُلامٌ ، سَمِعتُهُ وَالنَّاسُ حَولَهُ، وهُوَ یَقولُ : أَیُّهَا النَّاسُ ، إِنّی قد بَلَغتُ سِنّا ، فَاسمَعوا مَقالَتی : أَری سَماءً مَبنیَّهً، وأَری شَمسا مَضحِیَّهً، وأَری قَمَرا بَدرِیّا، وأَری نُجوما تَسری، وأَری جِبالاً مَرسِیَّهً ، وأَری أَرضا مَدحُوَّهً ، وأری لَیلاً ونَهارا ومَطَرا وشِتاءً وصَیفا ونَباتا، وأَری مَن ماتَ لا یَرجِعُ، فَلا أَدری رَضوا فَقاموا، أم سَخَطوا فَناموا ! أمّا بَعدُ ؛ فَإِنّ لِهذِهِ الأَشیاءِ رَبّا یُدَبِّرُها لِمَن عَقِلَ فِی اختلافِ هذِهِ الأَشیاءِ . (6)

.

1- .یونس : 6 .
2- .یونس : 100 و 101 .
3- .إبراهیم : 10 .
4- .التوحید : ص 45 ح 4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق علیه السلام ، کفایه الأثر : ص 161 عن هشام بن محمّد عن أبیه عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 11 ص 38 ح 35 .
5- .البلد الأمین : ص 407 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 391 .
6- .الجعفریّات : ص 174 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام .

ص: 193

«بی گمان ، در آمد و شدِ پیاپی شب و روز و آنچه خدا در آسمان ها و زمین آفرید ، نشانه هایی برای کسانی است که تقوا می ورزند» .

«و هیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد و [خدا] بر کسانی که نمی اندیشند ، پلیدی را قرار می دهد . بگو : بنگرید که در آسمان ها و زمین چیست؟ و نشانه ها و هشدارها ، گروهی را که ایمان نمی آورند ، سود نمی بخشد» .

«پیامبرانشان گفتند : مگر درباره خدا ، پدید آورنده آسمان ها و زمین ، تردیدی هست؟» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیان صفات آفریدگار عز و جل : بالاتر از هر بالایی ، ولی نزدیک به همه چیز است . برای خلقش جلوه نمود ، بی آن که دیده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای آن که در آسمان ، عظمتش پیداست و در زمین ، نشانه هایش ! ای آن که هر چیز ، راهنمایی به سوی اوست ! ای آن که شگفتی هایش در دریا و اندوخته هایش در کوه هاست ! ای آن که خلق را پدید آورد و سپس ، بازمی گردانَد ! ای که همه کارها به او بازمی گردد ! ای که لطفش را در همه چیز هویدا کرد ! ای که هر چه آفرید ، نیکو آفرید ! ای که قدرتش ، همه مخلوقات را می چرخانَد !

امام علی علیه السلام :مردمی از قبیله اَیاد نزد پیامبر خدا آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود : «وای بر شما! قُسّ بن ساعده چه شد؟». گفتند : ای پیامبر خدا ! مُرد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «دیدار هیچ کس از مردم روزگار جاهلی نزد من محبوب تر از دیدار او نبود ؛ چون در روزگار جوانی با عمویم ابو طالب در بازار بودم که شنیدم در میان مردمی که گِردش بودند ، می گفت : ای مردم ! من سال هایی را سپری کرده ام . پس سخنم را گوش کنید : من ، آسمانی بنا شده ، خورشیدی فروزان ، ماهی تمام و ستارگانی در حرکت می بینم و نیز کوه هایی استوار ، زمینی گسترده ، شبی و روزی ، و بارانی و زمستانی و تابستانی و گیاهی می بینم. همچنین می بینم آن که درگذشت ، باز نگشت و نمی دانم که خشنود شدند و ماندگار شدند یا ناراحت شدند و به خواب رفتند . امّا بعد ، بی گمان ، برای همه این چیزها پروردگاری است که آنها را تدبیر می کند و [ این ، نشانه] برای کسی است که در اختلاف این چیزها بیندیشد» .

.


ص: 194

عنه علیه السلام :کَفی بِإِتقانِ الصُّنعِ لَها [ أی المَخلوقاتِ ] آیَهً ، وبِمُرَکَّبِ الطَّبعِ عَلَیها دَلالَهً ، وبِحُدوثِ الفِطَرِ عَلَیها قِدمَهً ، وبِإِحکامِ الصَّنعَهِ لَها عِبرَهً . (1)

عنه علیه السلام :بِصُنعِ اللّهِ یُستَدَلُّ عَلَیهِ ، وبِالعُقولِ تُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، وبِالفِکرَهِ تَثبُتُ حُجَّتُهُ ، وبِایاتِهِ احتَجَّ عَلی خَلقِهِ . (2)

عنه علیه السلام :بِصُنعِ اللّهِ یُستَدَلُّ عَلَیهِ ، وبِالعُقولِ تُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، وبِالنَّظرِ تَثبُتُ حُجَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :بِصُنعِ اللّهِ یُستَدَلُّ عَلَیهِ ، وبِالعُقولِ تُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، وبِالتَّفَکُّرِ تَثبُتُ حُجَّتُهُ ، مَعروفٌ بِالدَّلالاتِ ، مَشهودٌ بِالبَیِّناتِ . (4)

.

1- .التوحید : ص 71 ح 26 عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، البلد الأمین : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 222 .
2- .تحف العقول : ص 62 ، التوحید : ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الاحتجاج : ج 2 ص 360 ح 283 عن الإمام الرضا علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 228 ح 3 .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 223 عن صالح بن کیسان ، الاحتجاج : ج 1 ص 475 ح 114 وفیه «بالفکر» بدل «بالنظر» .
4- .جامع الأخبار : ص 35 ح 14 ، روضه الواعظین : ص 25 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 55 ح 28 .

ص: 195

امام علی علیه السلام :استواری آفرینش ، نشانه ای کافی بر اوست و ترکیب طبیعت ، در دلالت بر او بس است ، و حدوث پدیده ها بر قدمت او دلیل است و محکم داشتن خلقت ، عبرتی بسنده برای [پی بردن به ]اوست .

امام علی علیه السلام :به آفریده خدا ، بر او دلالت می شود و به خردها ، معرفتش شکل می گیرد و به اندیشه ، حجّتش ثابت می شود و به نشانه هایش بر خلقش احتجاج می کند .

امام علی علیه السلام :به آفریده خدا ، بر او دلالت می شود و به خردها ، معرفتش شکل می گیرد و به اندیشیدن حجّتش ثابت می شود . به نشانه ها ، شناخته و به دلیل های روشن ، مشاهده می شود .

امام علی علیه السلام :به آفریده خدا ، بر او دلالت می شود و به خردها ، معرفتش شکل می گیرد و به دقّت ورزیدن ، حجّتش ثابت می شود ، با دلیل ها شناخته شده است و با نشانه های روشن، حضور دارد .

.


ص: 196

عنه علیه السلام :ظَهَرَ للعُقولِ بِما أَرانا مِن عَلاماتِ التَّدبیرِ المُتقَنِ ، وَالقَضاءِ المُبرَمِ . (1)

عنه علیه السلام :ظَهَرَ فِی العُقولِ بِما یُری فی خَلقِهِ مِن عَلاماتِ التَّدبیرِ . . . وهُوَ الحَکیمُ العَلیمُ ، أَتقَنَ ما أَرادَ مِن خَلقِهِ مِنَ الأَشباحِ کُلِّها ، لا بِمِثالٍ سَبَقَ إِلَیهِ ، ولا لُغوبٍ دَخَلَ عَلَیهِ فی خَلقِ ما خَلَقَ لَدَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :ظَهَرَت فِی بَدائِعِ الَّذی أَحدَثَها آثارُ حِکمَتِهِ ، وصارَ کُلُّ شَیءٍ خَلَقَ حُجَّهً لَهُ ومُنتَسِبا إِلَیهِ ؛ فَإِن کانَ خَلقا صامِتا فَحُجَّتُهُ بِالتَّدبیرِ ناطِقَهٌ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن شَکَّ فِی اللّهِ وهُوَ یَری خَلقَ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن إِثباتِ الصّانِعِ : البَعرَهُ تَدُلُّ عَلَی البَعیرِ ، وَالرَّوثَهُ تَدُلُّ عَلَی الحَمیرِ ، وآثارُ القَدَمِ تَدُلُّ عَلَی المَسیر ، فَهَیکَلٌ عِلوِیٌّ بِهذِهِ اللَّطافَهِ ، ومَرکَزٌ سِفلِیٌّ بِهذِهِ الکَثافَهِ ، کَیفَ لا یَدُلاّنِ عَلَی اللَّطیفِ الخَبیرِ ؟! (5)

عنه علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ أنَّهُ کانَ کَثیرا ما یَقولُ إِذا فَرَغَ مِن صَلاهِ اللَّیلِ : أَشهَدُ أنَّ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما بَینَهُما آیاتٌ تَدُلُّ عَلَیکَ، وشواهِدُ تَشهَدُ بِما إِلَیهِ دَعَوتَ. کُلُّ ما یُؤَدّی عَنکَ الحُجَّهَ ، ویَشهَدُ لَکَ بِالرُّبوبِیَّهِ ، مَوسومٌ بِاثارِ نِعمَتِکَ ومَعالِمِ تَدبیرِکَ. عَلَوتَ بِها عَن خَلقِکَ، فَأَوصَلتَ إِلَی القُلوبِ مِن مَعرِفَتِکَ ما آنَسَها مِن وَحشَهِ الفِکرِ ، وکَفاها رَجمَ الاِحتِجاجِ ؛ فَهِیَ مَعَ مَعرِفَتِها بِکَ ووَلَهِها إِلَیکَ شاهِدَهٌ بِأَنَّک لا تَأخُذُکَ الأَوهامُ ، ولا تُدرِکُکَ العُقولُ وَلاَ الأَبصارُ . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 182 عن نوف البکالی ، بحار الأنوار : ج 77 ص 308 ح 13 .
2- .الکافی : ج 1 ص 141 ح 7 ، التوحید : ص 31 ح 1 وفیه «الأشیاء» بدل «الأشباح» وکلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 57 ص 167 ح 107 .
3- .التوحید : ص 52 ح 13 ، نهج البلاغه : الخطبه 91 نحوه وکلاهما عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 276 ح 16 .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 126 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص101 ، الأمالی للطوسی: ص663 ح1387 ، المحاسن : ج1 ص378 ح832 کلاهما عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام زین العابدین علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج7 ص42 ح14 .
5- .جامع الأخبار : ص 35 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 55 ح 27 وراجع روضه الواعظین : ص 39 .
6- .شرح نهج البلاغه : ج 20 ص 255 ح 1 .

ص: 197

امام علی علیه السلام :با آنچه از نشانه های تدبیر استوارش و حکم محکمش به ما نشان داد ، برای خردها پدیدار شد .

امام علی علیه السلام :با آنچه از نشانه های تدبیر در خلقش دیده می شود ، برای خردها پدیدار می شود ... و اوست استوار کار دانا . هر چه از کالبدها (1) که خواست ، آفرید ، بی آن که نمونه ای داشته باشد و یا در آفرینش چیزی از آن درمانَد .

امام علی علیه السلام :آثار حکمتش در پدیده هایی که آفرید ، هویدا شد و هر چه آفرید ، حجّتی برای او و منسوب به اوست . پس اگر پدیده ای ساکت است ، تدبیرِ [به کار رفته در ]آن ، حجّتی گویاست .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که در خدا شک می کند ، در حالی که خلقت خدا را می بیند !

امام علی علیه السلام در پاسخ به سؤال از دلیل اثبات صانع : سرگین شتر ، بر شتر دلالت دارد و سرگین درازگوش بر درازگوش ، و جای پا ، بر راه رفتن دلالت دارد . آن وقت ، آسمانی در فراز و با این لطافت و زمینی پست با این غلظت ، چگونه بر آگاه باریک بین دلالت نکند؟!

امام علی علیه السلام در سخنی منسوب به ایشان بسیار می شد که چون از نماز شب فارغ می شد ، می گفت : گواهی می دهم که آسمان ها و زمین و آنچه در میان آن دوست ، نشانه هایی است که بر تو دلالت می کند و شاهدهایی است که بر آنچه فرا می خوانی ، شهادت می دهد . هر چه که حجّت تو را می رساند و بر ربوبیت تو گواهی می دهد ، به آثار نعمت تو و نشانه های تدبیرت نشان دار شده است ، با آنها از خَلقت فاصله گرفتی و از معرفت خود به دل ها چیزی رساندی که مایه انس آنها در تنهایی تفکّرند و استدلال در همنشینی با آنها بس باشد که دل با وجود شناختش و اشتیاقش به تو ، این را شهادت می دهد که وهم ها به تو نمی رسند و خردها و دیده ها به تو دست نمی یابند .

.

1- .نسخه بدل : چیزها .

ص: 198

عنه علیه السلام :بِها [ أی بِالمَخلوقَاتِ ] تَجَلّی صانِعُها لِلعُقولِ . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی ... تَتَلَقّاهُ الأَذهانُ لا بِمُشاعَرَهٍ ، وتَشهَدُ لَهُ المَرائی لا بِمُحاضَرَهٍ . لَم تُحِط بِهِ الأَوهامُ ، بَل تَجَلّی لَها بِها . (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُتَجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ ، وَالظّاهِرِ لِقُلوبِهِم بِحُجَّتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أَقامَ مِن شَواهِدِ البَیِّناتِ عَلی لَطیفِ صَنعَتِهِ ، وعَظیمِ قُدرَتِهِ ، مَا انقادَت لَهُ العُقولُ مُعتَرِفَهً بِهِ ، ومُسَلِّمَهً لَهُ ، ونَعَقَت فی أَسماعِنا دَلائِلُهُ عَلی وَحدانِیَّتِهِ . (4)

عنه علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ الجاثَلیقُ فی مُناظَرَتِهِ : خَبِّرنی عَنهُ تَعالی ، أ مُدرَکٌ بِالحَواسِّ عِندَکَ فَیَسلُکَ المُستَرشِدُ فی طَلَبِهِ استِعمالَ الحَواسِّ ، أم کَیفَ طَریقُ المَعرِفَهِ بِهِ إِن لَم یَکُنِ الأَمرُ کَذلِکَ؟ فَقالَ : تَعالَی المَلِکُ الجَبّارُ أن یُوصَفَ بِمِقدارٍ ، أو تُدرِکَهُ الحَواسُّ أو یُقاسَ بِالنّاسِ ، وَالطَّریقُ إِلی مَعرِفَتِهِ صَنائِعُهُ الباهِرَهُ لِلعُقولِ، الدّالَّهُ ذَوِی الاِعتبارِ بِما هُوَ عِندَهُ مَشهودٌ ومَعقولٌ. (5)

عنه علیه السلام فی خلَقِ السَّماءِ وَالکَونِ : وکَذلِکَ السَّماءُ وَالهَواءُ ، وَالرِّیاحُ وَالماءُ ، فَانظُر إِلَی الشَّمسِ وَالقَمَرِ ، وَالنَّباتِ وَالشَّجَرِ ، وَالماءِ وَالحَجَرِ ، وَاختِلافِ هذَا اللَّیلِ وَالنَّهارِ ، وتَفَجُّرِ هذِهِ البِحارِ ، وکَثرَهِ هذِهِ الجِبالِ ، وطولِ هذِهِ القِلالِ (6) ، وتَفَرُّقِ هذِهِ اللُّغاتِ ، وَالأَلسُنِ المُختَلِفاتِ . فَالوَیلُ لِمَن أنکَر المُقَدِّرَ ، وجَحَدَ المُدَبِّرَ ! زَعَموا أنَّهُم کَالنَّباتِ ما لَهُم زارِعٌ ، ولا لاِختِلافِ صُوَرِهِم صانِعٌ ؛ ولَم یَلجَؤوا إِلی حُجَّهٍ فیمَا ادَّعَوا ، ولا تَحقیقٍ لِما أَوعَوا . وهَل یَکونُ بِناءٌ مِن غَیرِ بانٍ ، أو جِنایَهٌ مِن غَیرِ جانٍ؟! (7)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، تحف العقول : ص 66 ، الاحتجاج : ج 1 ص 476 ح 116 وج 2 ص 364 ح 283 عن الإمام الرضا علیه السلام ، التوحید : ص 39 ح 2 عن محمّد بن یحیی وأحمد بن عبد اللّه العلوی عن الإمام الرضا علیه السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 230 ح 3 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 108 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 239 ح 999 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 165 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 30 ح 1 .
5- .الأمالی للطوسی : ص 220 ح 382 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 555 ح 14 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 258 کلّها عن سلمان الفارسی ، بحار الأنوار : ج 10 ص 56 ح 2 .
6- .هی جمع القُلَّه : أعلی الجبل (القاموس المحیط : ج 4 ص 40 «قلل») .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 482 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 39 ح 19 .

ص: 199

امام علی علیه السلام :با آفریده هاست که سازنده شان برای خِردها جلوه می کند .

امام علی علیه السلام :ستایش ، خدای را که ... ذهن ها او را درمی یابند ، امّا نه به درک ذات و احاطه به او ، و دیده ها او را مشاهده می کنند ، امّا نه به حضور . گمان ها بر او احاطه نمی یابند ، بلکه بدان برایشان جلوه می کند .

امام علی علیه السلام :ستایش ، خدای را که برای خلقش به آفرینش خود جلوه کرده و برای دل هایشان به حجّت خود ، پدیدار است .

امام علی علیه السلام :و از دلیل های روشن بر لطافت خلقتش و بزرگی قدرتش گواه آورد ، به گونه ای که خردها ، رام و معترف و تسلیم آن شدند و دلایل یگانگی او در گوش هایمان به صدا درآمد .

امام علی علیه السلام : چون جاثلیق در مناظره اش به او گفت : از خدای متعال خبرم ده که آیا به وسیله حواس ، قابل درک است تا پیجوی راه ، حواس را در طلب او به کار اندازد ، یا اگر این گونه نیست ، راه شناخت او چگونه است؟ : والاست سلطان جبّار ، از این که به اندازه وصف شود و یا حواسّ او را دریابد و یا با مردم سنجیده شود . راه معرفت او ، ساخته های اوست که خِردها را خیره می کند و دیدگان عبرت بین را به آنچه نزدش مشهور و معقول است ، ره می نماید .

امام علی علیه السلام در خلقت آسمان و هستی : و همچنین ، آسمان و فضا و بادها و آب . پس به خورشید ، ماه ، گیاه ، درخت ، آب ، سنگ ، آمد و شد شب و روز ، شکافته شدن دریاها ، فراوانی کوه ها ، بلندی قلّه ها ، پراکندگی لغت ها و زبان های گوناگون بنگر! پس وای بر کسی که اندازه کننده را انکار کند و تدبیرکننده را نفی نماید! می پندارند که آنان ، مانند گیاهان خودرو ، نه زارعی دارند ، و نه کسی تفاوت صورت هایشان را پدید آورده است و در ادّعایشان نه به دلیلی [قانع کننده] تکیه کرده اند ، و نه به تحقیقی درباره آنچه بدان عقیده دارند . آیا ساختمانی بی بانی می شود و یا جنایتی بی جانی؟!

.


ص: 200

عنه علیه السلام فی ذِکرِ الدُّنیا وَ المَخلوقاتِ : ولَوِ اجتَمَعَ جَمیعُ حَیَوانِها ؛ مِن طَیرِها وبَهائِمِها ، وما کانَ مِن مُراحِها وسائِمِها ، وأَصنافِ أَسناخِها وأَجناسِها ، ومُتَبَلِّدَهِ أُمَمِها وأَکیاسِها ، عَلی إِحداثِ بَعوضَهٍ ، ما قَدَرَت عَلی إِحداثِها ، ولا عَرَفَت کَیفَ السَّبیلُ إِلی إِیجادِها ، ولَتَحَیَّرَت عُقولُها فی عِلمِ ذلِکَ وتاهَت ، وعَجَزَت قُواها وتَناهَت ، ورَجَعَت خاسِئَهً حَسیرَهً ، عارِفَهً بِأَنَّها مَقهورَهٌ ، مُقِرَّهً بِالعَجزِ عَن إِنشائِها ، مُذعِنَهً بِالضَّعفِ عَن إِفنائِها ! (1)

الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَهَ : أنتَ الَّذی تَعَرَّفتَ إِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ ، فَرَأَیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ ، وأنتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ مَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الاْخِرَهِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» (3) : مَن لَم یَدُلَّهُ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَاختِلافُ اللَّیلِ وَالنَّهارِ ، ودَوَرانُ الفَلَکِ وَالشَّمسِ وَالقَمَرِ ، وَالآیاتُ العَجیباتُ عَلی أنَّ وَراءَ ذلِکَ أَمرا أَعظَمَ مِنهُ «فَهُوَ فِی الْأَخِرَهِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» ، فَهُوَ عَمّا لَم یُعایِن أَعمی وأَضَلُّ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 186 ، الاحتجاج : ج 1 ص 478 ح 116 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 330 ح 16 .
2- .الإقبال (طبعه دار الکتب الإسلامیه) : ص 350 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 142 .
3- .الإسراء : 72 .
4- .التوحید : ص 455 ح 6 ، الاحتجاج : ج 2 ص 165 ح 193 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 28 ح 2 .

ص: 201

امام علی علیه السلام در ذکر دنیا و آفریدگان : و اگر همه جانداران جهان ، از پرندگان و چارپایان و آنچه در آغل است و نیز چراکنندگان ، از هر گونه و دسته و مردمان نادان و زیرک ، فراهم آیند تا پشه ای را هستی ببخشند ، نمی توانند آن را بیافرینند و راه پدیدآوردنش را نیز نمی دانند و خِردهایشان در شناخت آن ، سرگشته می شود و نیرویشان سست می شود و به پایان می رسد و رانده و مانده باز می گردند و خواهند دانست که مقهورند و در آفرینش آن به ناتوانی خویش اقرار می آورند و به ضعف خود از نابود کردن آن ، اعتراف می نمایند .

امام حسین علیه السلام در آنچه نسبت داده شده است به او از دعای عرفه : تو کسی هستی که خود را در همه چیز به من شناساندی و تو را در هر چیز نمایان دیدم و تو ، نمایان کننده هر چیزی .

امام باقر علیه السلام درباره گفته خدای عز و جل : «و هر کس در این جا کور باشد ، در آخرت ، کورتر و گم راه تر خواهد بود» : هر که را آفرینش آسمان ها و زمین ، آمد و شد ، شب و روز ، چرخش فلک و خورشید و ماه ، و نشانه های شگفت به این نکته ره نبرد که در پسِ آنها ، کاری بزرگ تر از آن نهفته است ، «او در آخرت ، کورتر و گم راه تر است» ؛ زیرا آنها دیدنی بودند و امر آخرت ، نادیدنی .

.


ص: 202

عنه علیه السلام :کَفی لِأُولِی الأَلبابِ بِخَلقِ الرَّبِّ المُسَخِّرِ ، ومُلکِ الرَّبِّ القاهِرِ ، وجَلالِ الرَّبِّ الظّاهِرِ ، ونورِ الرَّبِّ الباهِرِ ، وبُرهانِ الرَّبِّ الصّادِقِ ، وما أَنطَقَ بِهِ أَلسُنَ العِبادِ، وما أَرسَلَ بِهِ الرَّسُلَ، وما أَنزَلَ عَلَی العِبادِ؛ دَلیلاً عَلَی الرَّبِّ. (1)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : مَا الدَّلیلُ عَلَیهِ ؟ قالَ : وُجودُ الأَفاعیلِ دَلَّت عَلَی أنَّ صانِعا صَنَعَها . ألا تَری أنَّکَ إِذا نَظَرتَ إِلی بِناءٍ مُشَیِّدٍ مَبنِیٍّ عَلِمتَ أنَّ لَهُ بانِیا وإِن کُنتَ لَم تَرَ البانِیَ ولَم تُشاهِدهُ؟! (2)

عنه علیه السلام :لَو لَم یَکُنِ الشّاهِدُ دَلیلاً عَلَی الغائِبِ ، لَما کانَ لِلخَلقِ طَریقٌ إِلی إِثباتِهِ تَعالی . (3)

عنه علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : یا مُفَضَّلُ ، أَوَّلُ العِبَرِ وَالأَدِلَّهِ عَلَی الباری جَلَّ قُدسُهُ تَهیِئَهُ هذَا العالَمِ ، وتَألیفُ أَجزائِهِ ونَظمُها عَلی ما هِیَ عَلَیهِ ؛ فَإِنَّکَ إِذا تَأَمَّلتَ العالَمَ بِفِکرِکَ ومَیَّزتَهُ بِعَقلِکَ وَجَدتَهُ کَالبَیتِ المَبنِیِّ ، المُعَدِّ فیهِ جَمیعُ ما یَحتاجُ إِلَیهِ عِبادُهُ ، فَالسَّماءُ مَرفوعَهٌ کَالسَّقفِ ، وَالأَرضُ مَمدودَهٌ کَالبِساطِ ، وَالنُّجومُ مَنضودَهٌ کَالمَصابیحِ ، وَالجَواهِرُ مَخزونَهٌ کَالذَّخائِرِ ، وکُلُّ شَیءٍ فیها لِشَأنِهِ مُعَدٌّ ، وَالإِنسانُ کَالمُمَلَّکِ ذلِکَ البَیتِ ، وَالمُخَوَّلِ جَمیعَ ما فیهِ ، وضُروبُ النَّباتِ مُهَیَّأَهٌ لِمَارِبِهِ ، وصُنوفُ الحَیَوانِ مَصروفَهٌ فی مَصالِحِهِ ومَنافِعِهِ ، فَفی هذا دَلالهٌ واضِحَهٌ عَلی أنَّ العالَمَ مَخلوقٌ بِتَقدیرٍ وحِکمَهٍ ، ونِظامٍ ومُلاءَمَهٍ ، وأنَّ الخالِقَ لَهُ واحِدٌ ، وهُوَ الَّذی أَلَّفَهُ ونَظَمَهُ بَعضا إِلی بَعضٍ . (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 82 ح 6 عن أبی سعید الزهری .
2- .الکافی : ج 1 ص 81 ح 5 ، التوحید : ص 244 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 197 ح 213 کلّها عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 10 ص 195 ح 3 .
3- .عوالی اللآلی : ج 3 ص 286 ح 28 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 61 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 203

امام باقر علیه السلام :برای اندیشمندان ، آفرینش پروردگار تسخیرکننده و چیرگی خدای قاهر و شکوه پیدای پروردگار و نور خیره کننده خدا و برهان راست خداوند و آنچه زبان بندگان را بدان گویا کرده و پیامبر را فرستاده و بر بندگان نازل کرده ، در دلالت بر وجود پروردگار ، کافی است .

امام صادق علیه السلام : چون زندیق از او پرسید : چه دلیلی بر وجود خداوند ، وجود دارد؟ : وجود ساخته ها[ی آفرینش] دلالت بر آن دارد که سازنده ای آن را ساخته است . آیا نمی بینی که چون به ساختمانی استوار و برافراشته می نگری ، می فهمی که سازنده ای دارد ، اگرچه سازنده را ندیده و مشاهده نکرده ای ؟

امام صادق علیه السلام :اگر شاهد ، دلیلی بر غایب نبود ، مردم را راهی به اثبات خدای متعال نبود .

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! نخستین نشانه و دلیل بر آفریدگار که قداستش بزرگ باد آمادگی این جهان و هماهنگی اجزای آن و نظم آن به شکل کنونی است . بی گمان ، چون با اندیشه ات در جهان تأمّل کنی و با خِردت در آن بنگری ، آن را مانند یک خانه ساخته شده می بینی که همه آنچه بندگانش بدان نیاز دارند ، در آن آماده شده است . پس آسمان ، چون سقف برافراشته ، و زمین ، مانند فرش گسترده و ستارگان انبوه به سان چراغ ها و جواهرات مانند اندوخته ها ، [در زمین ]ذخیره شده است . و هر چیز در آن ، برای کار خود ، آماده شده و انسان ، مانند مالک آن خانه است و همه امور به او وا نهاده شده و همه گونه های گیاهان برای نیازهای او مهیّا شده و انواع حیوانات در مصالح و منافع او به کار آمده است و در این ، دلالتی آشکار است بر آن که جهان به اندازه و حکمت و نظام مندی و هماهنگی آفریده شده و این که آفریدگار آن ، یکی است و اوست که هر یک از اجزا را با دیگری پیوند و نظم داده است .

.


ص: 204

عنه علیه السلام أَیضا : اِعلَم یا مُفَضَّلُ أنَّ اسمَ هذَا العالَم بِلِسانِ الیونانِیَّهِ الجارِیَ المَعروفَ عِندَهُم «قوسموس» وتَفسیرُهُ «الزّینَهُ» وکَذلِکَ سَمَّتهُ الفَلاسَفَهُ ومَنِ ادَّعَی الحِکمَهَ ، أفَکانوا یُسَمّونَهُ بِهذَا الاِسمِ إِلاّ لِما رَأَوا فیهِ مِنَ التَّقدیرِ وَالنِّظامِ ؟ فَلَم یَرضَوا أن یُسَمّوهُ تَقدیرا ونِظاما حَتّی سَمَّوهُ زینَهً ؛ لِیُخبِروا أنَّهُ مَعَ ما هُوَ عَلَیهِ مِنَ الصَّوابِ وَالإِتقانِ عَلی غایَهِ الحُسنِ وَالبَهاءِ . أَعجَبُ یا مُفَضَّلُ مِن قَومٍ لا یَقضونَ صَناعَهَ الطِّبِّ بِالخَطَاَءوهُم یَرَونَ الطَّبیبَ یُخطِئُ ، ویَقضون عَلَی العالَمِ بِالإِهمالِ ولا یَرَون شَیئا مِنهُ مُهمَلاً ! بَل أعجَبُ مِن أَخَلاقِ مَن ادَّعَی الحِکمَهَ حَتّی جَهِلوا مَواضِعَها فِی الخَلقِ ، فَأَرسَلوا أَلسِنَتَهُم بِالذَّمِّ لِلخالِقِ جَلَّ وعَلا ! بَلِ العَجَبُ مِنَ المَخذولِ «مانیّ » حینَ ادَّعی عِلمَ الأَسرارِ ، وعَمِیَ عَن دَلائِلِ الحِکمَهِ فِی الخَلقِ ، حَتّی نَسَبَهُ إِلَی الخَطَاَء، ونَسَبَ خالِقَهُ إِلَی الجَهلِ ، تَبارَکَ الحَلیمُ الکَریمُ ! وأَعجَبُ مِنهُم جَمیعا المُعَطِّلَهُ الَّذین راموا أن یُدرَکَ بِالحِسِّ ما لا یُدرَکُ بِالعَقلِ ، فَلَمّا أَعوَزَهُم ذلِکَ خَرَجوا إِلَی الجُحُودِ وَالتَّکذیبِ فَقالوا : ولِمَ لا یُدرَکُ بِالعَقلِ ؟ قیلَ : لِأَنَّهُ فَوقَ مَرتَبَهِ العَقلِ کَما لا یُدرِکُ البَصَرُ ما هُوَ فَوقَ مَرتَبَتِهِ ؛ فَإِنَّکَ لَو رَأَیتَ حَجَرا یَرتَفِعُ فِی الهَواءِ عَلِمتَ أنَّ رامِیا رَمی بِهِ ، فَلَیسَ هذَا العِلمُ مِن قِبَلِ البَصَرِ ، بَل مِن قِبَلِ العَقلِ ؛ لِأَنَّ العَقلَ هُوَ الَّذی یُمَیِّزُهُ ، فَیَعلَمُ أنَّ الحَجَرَ لا یَذهَبُ عُلوا مِن تِلقاءِ نَفسِهِ . أفَلا تَری کَیفَ وَقَفَ البَصَرُ عَلی حَدِّهِ فَلَم یَتَجاوَزهُ ؟ فَکذلِکَ یَقِفُ العَقلُ عَلی حَدِّهِ مِن مَعرِفَهِ الخالِقِ فَلا یَعدوهُ ، ولکِن یَعقِلُهُ بِعَقلٍ أقَرَّ أنَّ فیهِ نَفسا ولَم یُعایِنها ولَم یُدرِکها بِحاسَّهٍ مِنَ الحَواسِّ . وعَلی حَسَبِ هذا أَیضا نَقولُ : إِنَّ العَقلَ یَعرِفُ الخالِقَ مِن جِهَهٍ توجِبُ عَلَیهِ الإِقرارَ ، ولا یَعرِفُهُ بِما یوجِبُ لَهُ الإِحاطَهَ بِصِفَتِهِ . . . فَأَمّا أَصحابُ الطَّبائِعِ فَقالوا : إِنَّ الطَّبیعَهَ لا تَفعَلُ شَیئا لِغَیرِ مَعنیً ، ولا تَتَجاوَزُ عَمّا فیهِ تَمامُ الشَّیءِ فی طَبیعَتِهِ ، وزَعَموا أنَّ الحِکمَهَ تَشهَدُ بِذلِکَ ، فَقیلَ لَهُم : فَمَن أَعطَی الطَّبیعَهَ هذِهِ الحِکمَهَ وَالوُقوفَ عَلی حُدودِ الأَشیاءِ بِلا مُجاوَزَهٍ لَها ، وهذا قَد تَعجِزُ عَنهُ العُقولُ بَعدَ طولِ التَّجارِبِ ، فَإِن أَوجَبوا لِلطَّبیعَهِ الحکِمَهَ وَالقُدرَهَ عَلی مِثلِ هذِهِ الأَفعالِ فَقَد أَقَرّوا بِما أَنکَروا ؛ لِأَنَّ هذِهِ هِیَ صِفاتُ الخالِقِ ، وإِن أَنکَروا أن یَکونَ هذا لِلطَّبیعَهِ فَهذا وَجهُ الخَلقِ یَهتِفُ بِأَنَّ الفِعلَ لِلخالِقِ الحَکیمِ . (1)

.

1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 146 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 205

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! نام این جهان به زبان یونانی کنونی ، «قوسموس» است که به معنای «زینت» است و فیلسوفان و مدّعیان حکمت نیز آن را چنین می نامند . آیا این نام گذاری جز به این خاطر است که در آن ، اندازه گیری و نظم دیده اند ، تا آن جا که راضی نشده اند آن را اندازه گیری و یا نظام بنامند ؟ آن را زینت نامیدند تا این نکته را بگویند که دنیا با وجود درستی و استواری نظامش ، در نهایتِ زیبایی و ارزش است . ای مفضّل ! من در شگفتم از گروهی که علم پزشکی را خطا نمی شمُرَند ، با آن که می بینند که پزشک ، خطا می کند و به خطا در جهان حکم می رانند ، با آن که خطایی در آن نمی بینند! . بلکه ، در شگفتم از خُلق و خوی کسانی که ادّعای حکمت می کنند و مواضع حکمت را در آفرینش ندانسته ، زبان به نکوهش خالق بزرگ و والا می گشایند! . و نیز شگفتی از «مانی» ، این وا نهاده[ی الهی] است که ادّعای علم اسرار دارد و از نشانه های حکمت در آفرینش نابیناست تا آن جا که به آفرینش ، خطا را و به آفریدگار ، جهل را نسبت می دهد . خجسته باد خدای بردبارِ بزرگوار! و از همه اینها شگفت تر ، مُعطِّله (1) هستند که می خواستند آنچه را که با عقل هم درک نمی شود ، به حسّ درک کنند و چون عاجز شدند ، به انکار و تکذیب گراییدند و گفتند : چرا [حقیقت آن] به عقل درک نمی شود؟ گفته شد : چون او بالاتر از رتبه عقل است ، همان گونه که چشم ، هر چیز فراتر از حدّ درک چشم را نمی بیند . تو اگر ببینی سنگی در هوا بالا می رود ، می فهمی که کسی آن را پرتاب کرده است ؛ امّا این فهم از دیدن حاصل نمی آید ، بلکه با عقل است که می فهمی ، چون عقل است که آن را تمیز می دهد و می فهمد که سنگ به خودیِ خود ، بالا نمی رود. آیا نمی بینی که چشم بر حدّ خود می ایستد و فراتر نمی رود؟ پس همین گونه ، عقل بر حدّ خود در شناخت خالق هستی می ایستد و از آن درنمی گذرد ؛ امّا به درک خویش می فهمد که وجودی هست و به آن اقرار دارد ، با آن که او را نمی بیند و با هیچ یک از حواسّ خود ، وی را درنمی یابد . و بر این اساس ، همچنین می گوییم که عقل ، خالق را از این جهت که بدان اقرار کند ، می شناسد؛ امّا از آن رو که به صفات او احاطه یابد ، درنمی یابد ... امّا طبیعت پرستان می گویند : طبیعت ، هیچ کار بی معنایی نمی کند و هیچ چیز از مقتضای طبیعت خویش ، فراتر نمی رود و می پندارند که حکمت بر آن گواه است . پس به آنان گفته می شود : چه کسی این حکمت و ایستادن بر حدّ و مرز خویش و فراتر نرفتن از آن را به طبیعت داده است؟ این ، چیزی است که عقل ها را با وجود تجربه های طولانی ، عاجز می کند . پس اگر برای طبیعت ، حکمت و توانایی چنین کارهایی را اثبات کنند ، به آنچه انکار می کردند ، اقرار می آورند ؛ زیرا اینها ویژگی های خالق است و اگر انکار ورزند که این ، از آنِ طبیعت است . این ، سیمای آفرینش است که فریاد می زند فعلِ آفریدگار حکیم است .

.

1- .معطّله (در برابر مُشبِّهه) ، کسانی اند که عقل را از داشتن هر نوع شناختی نسبت به خداوند ، ناتوان می دانند .

ص: 206

عنه علیه السلام :فَنَظَرَتِ العَینُ إِلی خَلقٍ مُختَلِفٍ مُتَّصِلٍ بَعضُهُ بِبَعضٍ ، ودَلَّهَا القَلبُ عَلی أنَّ لِذلِکَ خالِقا ، وذلِکَ أنَّهُ فَکَّرَ حَیثُ دَلَّتهُ العَینُ عَلی ما عایَنَت مِن عِظَمِ السَّماءِ وَارتِفاعِها فِی الهَواءِ ، بِغَیرِ عَمَدٍ ولا دِعامَهٍ تُمسِکُها ، وأنَّها لا تَتَأَخَّرُ فَتَنکَشِطَ، ولاتَتَقَدَّمُ فَتَزولَ، ولاتَهبِطُ مَرَّهً فَتَدنُوَ، ولاتَرتَفِعُ فَلا تُری. (1)

عنه علیه السلام لِزِندیقٍ قالَ لَهُ : أَخبِرنی أَیُّهَا الحَکیمُ ، ما بالُ السَّماءِ لا یَنزِلُ مِنها إِلَی الأَرضِ أَحدٌ ، ولا یَصعَدُ مِنَ الأَرضِ إِلَیها بَشَرٌ ، ولا طَریقٌ إِلَیها ولا مَسلَکٌ ، فَلَو نَظَرَ العِبادُ فی کُلِّ دَهرٍ مَرَّهً مَن یَصعَدُ إِلَیها ویَنزِلُ لَکانَ ذلِکَ أَثبَتُ فِی الرُّبوبِیَّهِ ، وأَنفی لِلشَّکِّ وأَقوی لِلیَقینِ ، وأَجدَرُ أن یَعلَمَ العِبادُ أنَّ هُناکَ مُدَبِّرا إِلَیهِ یَصعَدُ الصّاعِدُ ، ومِن عِندِهِ یَهبِطُ الهابِطُ؟ : إِنَّ کُلَّ ماتَری فِی الأَرضِ مِنَ التَّدبیرِ إِنَّما هُوَ یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ، ومِنها یَظهَرُ ، أما تَرَی الشَّمسَ مِنها تَطلَعُ ، وهِیَ نورُ النَّهارِ ، وفیها قِوامُ الدُّنیا ، ولَو حُبِسَت حارَ مَن عَلَیها وهَلَکَ ، وَالقَمرَ مِنها یَطلَعُ ، وهُوَ نورُ اللَّیلِ ، وبِهِ یُعلَمُ عَدَدُ السِّنینَ وَالحِسابُ وَالشُّهورُ وَالأَیّامُ ، ولَو حُبِسَ لَحارَ مَن عَلَیها وفَسَدَ التَّدبیرُ ، وفِی السَّماءِ النُّجومُ الَّتی یُهتَدی بِها فی ظُلُماتِ البَرِّ وَالبَحرِ ، ومِنَ السَّماءِ یَنزِلُ الغَیثُ الَّذی فیهِ حَیاهُ کُلِّ شَیءٍ ؛ مِنَ الزَّرعِ وَالنَّباتِ وَالأَنعامِ ، وکُلِّ الخَلقِ لَو حُبِسَ عَنهُم لَما عاشوا . وَالرِّیحَ لَو حُبِسَت أیّاما لَفَسَدَتِ الأَشیاءُ جَمیعا وتَغَیَّرَت ، ثُمَّ الغَیمَ وَالرَّعدَ وَالبَرقَ وَالصَّواعِقَ ، کُلُّ ذلِکَ إِنَّما هُوَ دَلیلٌ عَلی أنَّ هُناکَ مُدَبِّرا یُدَبِّرُ کُلَّ شَیءٍ ، ومِن عِندِهِ یَنزِلُ ، وقَد کَلَّمَ اللّهُ موسی وناجاهُ ، ورَفَعَ اللّهُ عیسَی بنَ مَریَمَ ، وَالمَلائِکَهُ تَنزِلُ مِن عِندِهِ ، غَیرَ أنَّکَ لا تُؤمِنُ بِما لَم تَرَهُ بِعَینِکَ ، وفیما تَراهُ بِعَینِکَ کِفایَهٌ أن تَفهَمَ وتَعقِلَ . (2)

.

1- .تفسیر نور الثقلین : ج 4 ص 195 ح 16 نقلاً عن کتاب الإهلیلجه وراجع بحار الأنوار : ج 3 ص 162 .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 229 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 174 .

ص: 207

امام صادق علیه السلام :چشم [ انسان] به آفریده متفاوتی که اجزای آن به هم پیوسته اند ، نگریست و دل از آن به وجود خالق پی برد ، چون چشم ، او را به اندیشیدن بر آنچه از بزرگی آسمان می بیند ، ره نمود و نیز افراشته بودن آن در فضا ، بدون ستون و تکیه گاهی که آن را نگاه دارد و عقب نرفتن آن تا همه چیز پیدا شود و جلو نیامدن تا از میان برود ، و هیچ گاه فرو نمی افتد تا نزدیک [زمین ]شود و بالا نمی رود تا دیده نشود ، ره نمود .

امام صادق علیه السلام خطاب به زندیقی که از ایشان پرسید : ای حکیم! به من بگو که چرا کسی از آسمان به زمین نمی آید و انسانی به آن جا صعود نمی کند و راه رسیدن و مسیری به آن جا نیست ؛ چه ، اگر مردم هر از چند گاهی ، یکی را می دیدند که بدان صعود می کند یا از آن فرود می آید ، این ، ربوبیت خدا را بهتر اثبات می کرد و شک را بهتر می زدود و یقین را قوی تر می کرد و مردم ، بهتر می دانستند که در آن بالا ، مدبّری هست که بالارونده به آن جا صعود می کند و از نزد او کسی فرود می آید؟! : همه تدبیرهایی که در زمین می بینی ، از آسمان فرود می آید و از آن جا پدیدار می شود . آیا نمی بینی که خورشید از آن جا طلوع می کند و آن ، نور روز است و قوام دنیا بدان ؟ و اگر خورشید حبس شود ، همه زمینیان ، سرگردان و هلاک می شوند و ماه از آن جا طلوع می کند و آن ، نور شب است و عدد سال ها و حساب و کتاب و ماه و روز ، بدان معلوم می شود و اگر حبس شود ، زمینیان ، حیران می شوند و تدبیر امور به هم می ریزد ؛ و در آسمان ، ستارگانی هستند که در تاریکی های خشکی و دریا ، بدان راه می یابند ؛ و از آسمان ، بارانی فرو می بارد که زندگی همه چیز را در بر دارد ، از زراعت و گیاه و چارپایان و همه مخلوقات ، اگر آب باران از آنها بازداشته شود ، نمی پایند و باد ، اگر روزگاری حبس شود ، همه چیزها تباه و دگرگون می شوند . سپس ابر و رعد و برق و صاعقه ها ، همگی دلالت بر آن دارند که آن جا ، مدبّری هست که همه چیزها را تدبیر می کند و از نزد او فرود می آید . خداوند با موسی علیه السلام گفتگو کرده و با او راز گفته و عیسی بن مریم علیهماالسلام را بالا برده و فرشتگان از نزد او فرود می آیند ، جز آن که تو آنچه را چشمت نمی بیند ، باور نمی کنی ، در حالی که آنچه می بینی ، برای فهم و درکت بسنده است .

.


ص: 208

عنه علیه السلام :ولَعَمری لَو تَفَکَّروا فی هذِهِ الأُمورِ العِظامِ لَعایَنوا مِن أَمرِ التَّرکیبِ البَیِّنِ ، ولُطفِ التَّدبیرِ الظّاهِرِ ، ووُجودِ الأَشیاءِ مَخلوقَهً بَعدَ أن لَم تَکُن ، ثُمَّ تَحَوُّلِها مِن طَبیعَهٍ إِلی طَبیعَهٍ ، وصَنیعَهٍ بَعدَ صَنیعَهٍ ، ما یَدُلُّهُم ذلِکَ عَلَی الصَّانِعِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَخلو شَیءٌ مِنها مِن أن یَکونَ فیهِ أَثرُ تَدبیرٍ وتَرکیبٍ یَدُلُّ عَلی أنَّ لَهُ خالِقا مُدَبِّرا ، وتَألیفٍ بِتَدبیرٍ یَهدی إِلی واحِدٍ حَکیمٍ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ : فَمَا الدَّلیلُ عَلَیهِ ؟ : إِنّی لَمّا نَظَرتُ إِلی جَسَدی ولَم یُمکِنّی فیهِ زِیادَهٌ ولا نُقصانٌ فِی العَرضِ وَالطُّولِ ودَفعِ المَکارِهِ عَنهُ وجَرِّ المَنفَعَهِ إِلَیهِ ، عَلِمتُ أنَّ لِهذَا البُنیانِ بانِیا ، فَأَقرَرتُ بِهِ مَعَ ما أَری مِن دَوَرانِ الفَلَکِ بِقُدرَتِهِ ، وإِنشاءِ السَّحابِ وتَصریفِ الرِّیاحِ ومَجرَی الشَّمسِ وَالقَمَرِ وَالنُّجومِ ، وغَیرِ ذلِکَ مِنَ الآیاتِ العَجیباتِ المُبَیَّناتِ ، عَلِمتُ أنَّ لِهذَا مُقَدِّرا ومُنشِئا . (2)

.

1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 153 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .
2- .الکافی : ج 1 ص 78 ح 3 ، التوحید : ص 251 ح 3 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 132 ح 28 ، الاحتجاج : ج 2 ص 355 ح 281 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی ، بحار الأنوار : ج 3 ص 36 ح 12 .

ص: 209

امام صادق علیه السلام :به جانم سوگند ، اگر در این امور بزرگ می اندیشیدند ، از ترکیب روشن و ظرافت پیدای تدبیر ، و هستی یافتن مخلوقات پس از نبودن و سپس تحوّل آنها از طبیعتی به طبیعتی دیگر و ساختاری به ساختاری دیگر ، به سازنده ره می بردند که بی گمان ، هیچ یک از اینها از اثر تدبیر و ترکیبی که به خالق مدبّر خود رهنمون شود ، تهی نیست ، و نیز کنار هم آوردن مدبّرانه ای که به حکیم یگانه هدایت می کند .

امام رضا علیه السلام در پاسخ مردی از زندیقان که از ایشان پرسید : دلیل بر وجود خداوند چیست؟ : من چون به کالبدم نگریستم و دیدم نمی توانم بر طول و عرض آن بیفزایم و یا از آن بکاهم و ناخوشی ها را از آن برانم و یا منافع آن را به سویش بکشانم ، دانستم که این بنا بانی دارد . پس بدان اقرار کردم و افزون بر آن ، چرخش فلک را به قدرت او و پدید آوردن ابرها و چرخاندن بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و دیگر نشانه های شگفت و آشکار را دیدم ، دانستم که اینها را تقدیرکننده و پدیدآورنده ای هست .

.


ص: 210

عیون أخبار الرضا عن الحسن بن علیّ بن فضّال :قُلتُ لَهُ [ الإمامِ الرِّضا علیه السلام] : یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ، لِمَ خَلَقَ اللّهُ عز و جل الخَلقَ عَلی أَنواعٍ شَتّی ولَم یَخلُقهُ نَوعا واحِدا؟ فَقالَ : لِئَلاّ یَقَعَ فِی الأَوهامِ أنَّهُ عاجِزٌ ، فَلا تَقَعُ صورَهٌ فی وَهمِ مُلحِدٍ إِلاّ وقَد خَلَقَ اللّهُ عز و جل عَلَیها خَلقا ، ولا یَقولُ قائِلٌ : هَل یَقدِرُ اللّهُ عز و جلعَلی أن یَخلُقَ عَلی صُورَهِ کَذا وکَذا إِلاّ وَجَدَ ذلِکَ فی خَلقِهِ تَبارَکَ وتَعالی فَیَعلَمُ بِالنَّظَرِ إِلی أَنواعِ خَلقِهِ أنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :یُدَلُّ عَلَی اللّهِ عز و جل بِصِفاتِهِ ، ویُدرَکُ بِأَسمائِهِ ، ویُستَدَلُّ عَلَیهِ بِخَلقِهِ . (2)

عنه علیه السلام :نِظامُ تَوحیدِ اللّهِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَهِ العُقولِ أنَّ کُلَّ صِفَهٍ ومَوصوفٍ مَخلوقٌ ، وشَهادَهِ کُلِّ مَخلوقٍ أنَّ لَهُ خالِقا لَیسَ بِصِفَهٍ ولا مَوصوفٍ ، وشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ ومَوصوفٍ بِالاِقتِرانِ ، وشَهادَهِ الاِقتِرانِ بِالحَدَثِ ، وشَهادَهِ الحَدَثِ بِالامتِناعِ مِنَ الأَزَلِ المُمتَنِعِ مِنَ الحَدَثِ . (3)

عنه علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَ مَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الاْخِرَهِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلا» : یَعنی أَعمی عِنِ الحَقائِقِ المَوجودَهِ . (4)

.

1- .عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 75 ح 1 ، علل الشرائع : ص 14 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 41 ح 15 .
2- .التوحید : ص 437 ح 1 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 175 ح 1 کلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی ، بحار الأنوار : ج 10 ص 315 .
3- .التوحید : ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 150 ح 51 نحوه وکلاهما عن محمّد بن یحیی بن عمر بن علیّ بن أبیطالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی ، الاحتجاج : ج 2 ص 360 ح 283 ، تحف العقول : ص 61 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 43 ح 17 .
4- .التوحید:ص 438 ح 1، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 175 ح 1کلاهماعن الحسن بن محمّدالنوفلی، بحارالأنوار: ج 10 ص 316 ح 1.

ص: 211

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از حسن بن علی بن فضّال : به امام رضا علیه السلامگفتم : ای پسر پیامبر خدا ! چرا خداوند ، مخلوقات را به گونه های متفاوت آفرید و آنها را به یک گونه نیافرید؟ فرمود : «تا آن که در اوهام نیاید که او ناتوان است و هیچ صورتی در خیال ملحدی نقش نبندد ، مگر آن که خداوند ، آن را آفریده باشد و کسی نگوید : آیا خدا می تواند فلان شکل را خلق کند ، مگر آن که آن را در میان آفریدگان خدای تبارک و تعالی بیابد ، و تا با نگریستن به انواع خلقتش بداند که او بر هر کاری تواناست» .

امام رضا علیه السلام :به خدا با ویژگی هایش ره برده می شود. او با نام هایش درک می گردد و با خلقتش بر او استدلال می شود .

امام رضا علیه السلام :سامانِ یگانه دانستن خدا در [گروی] نفی صفات از اوست ؛ چون عقل ها بر مخلوق بودن هر صفت و موصوفی گواهی می دهند و هر مخلوقی گواهی می دهد که خالقی دارد که نه صفت است ، نه موصوف ، و هر صفت و موصوفی بر همراهی با یکدیگر گواهی می دهند و همراهی ، بر حدوث ، گواهی می دهد و حدوث و ازلی بودن با هم جمع نمی شوند . (1)

امام رضا علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «و هر کس در این دنیا نابینا باشد ، در آخرت نیز نابیناست و گم راه تر» : یعنی نابینا از حقایق موجود است .

.

1- .این ، گونه ای «برهان خُلف» است ؛ یعنی صفت داشتن به حدوث می انجامد و حدوث با ازلی بودن خداوند ، سازگار نیست . پس خدای ازلی از صفات مبرّاست .

ص: 212

الإمام الجواد علیه السلام :کُلُّ مُتَجَزِّیً أو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلی خالِقٍ لَهُ . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ : صارَ کُلُّ شَیءٍ خَلَقتَهُ حُجَّهً لَکَ ومُنتَسَبا إِلی فِعلِکَ ، وصادِرا عَن صُنعِکَ ، فَمِن بَینِ مُبتَدَعٍ یَدُلُّ عَلی إِبداعِکَ ، ومُصَوَّرٍ یَشهَدُ بِتَصویرِکَ ، ومُقَدَّرٍ یُنبِئُ عَن تَقدیرِکَ ، ومُدَبَّرٍ یَنطِقُ عَن تَدبیرِکَ ، ومَصنوعٍ یومِئُ إِلی تَأثیرِکَ ، وأنتَ لِکُلِّ جِنسٍ مِن مَصنوعاتِکَ ومَبروءاتِکَ (2) ومَفطوراتِکَ صانِعٌ و بارِئٌ وفاطِرٌ . (3)

بحار الأنوار عن المولی محمّد تقی المجلسی قدس سره :قالَ سُبحانَهُ : کُنتُ کَنزا مَخفِیّا ، فَأَحبَبتُ أن أُعرَفَ ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أعرَفَ . (4)

راجع : ص 102 (العقل) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 116 ح 7 ، التوحید : ص 193 ح 7 ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 153 ح 1 وراجع : الاحتجاج : ج 2 ص 375 ح 285 .
2- .فی المصدر : «مبروراتک» ، والتصویب من بحار الأنوار .
3- .المزار الکبیر: ص 99 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 223 ح 20 .
4- .بحار الأنوار : ج 87 ص 199 ، إحقاق الحقّ : ج 1 ص 431 ، رسائل الکرکی : ج 3 ص 159 وفیه «لأن اُعرف» بدل «لکی اُعرف» ، شرح الأسماء للسبزواری : ج 1 ص 64 . ولم نعثر علی هذا الحدیث فی المصادر الأصلیّه .

ص: 213

امام جواد علیه السلام :هر شی ء تجزیه پذیر یا چیزی که کم و بسیار برایش تصوّر شود ، مخلوق است و بر خالقش دلالت می کند .

پیامبر خدا در دعا : هر چه آفریدی ، حجّتی برای توست و منسوب به فعل تو و صدور یافته از کار تو . آنها یا نوپدیدند و بر خلقت بدیعانه ات دلالت دارند ، و یا صورت یافته که بر تصویرگری ات گواهی می دهند ، و یا اندازه شده که از اندازه سنجی ات خبر می دهند ، و یا تدبیرشده که از تدبیرت می گویند ، و یا ساخته که به ساختنت اشاره دارند ، و تو برای هر گونه از ساخته ها و پرداخته ها و آفریده هایت ، سازنده و پردازنده و پدیدآورنده ای .

بحار الأنوار به نقل از ملاّ محمّد تقی مجلسی : خدای سبحان می فرماید : «من ، گنجی نهان بودم که دوست داشتم شناخته شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم» . (1)

راجع : ص 103 (عقل) .

.

1- .این حدیث را در منابع اوّلیه حدیث نیافتیم .

ص: 214

الباب الثّانی: خلق الإنسان2 / 1جَوامِعُ آیات مَعْرِفَهِ اللّهِ فی خلق الإنسانالکتاب«وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّهٍ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ» .

«وَ فِی الْأَرْضِ ءَایَتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ» . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ » (2) : قالَ : سَبیلُ الغائِطِ وَالبَولِ . (3)

عنه علیه السلام :أَیُّهَا المَخلوقُ السَوِیُّ ، وَالمُنشَأُ المَرعِیُّ فی ظُلُماتِ الأَرحامِ ، ومُضاعَفاتِ الأَستارِ ، بُدِئتَ مِن سُلالَهٍ مِن طینٍ ، ووُضِعتَ فی قَرارٍ مَکینٍ ، إِلی قَدَرٍ مَعلومٍ ، وأَجَلٍ مَقسومٍ ، تَمورُ (4) فی بَطنِ أُمِّکَ جَنینا لا تُحیرُ دُعاءً ، ولا تَسمَعُ نِداءً . ثُمَّ أُخرِجتَ مِن مَقَرِّکَ إِلی دارٍ لَم تَشهَدها ، ولَم تَعرِف سُبُلَ مَنافِعِها ؛ فَمَن هَداکَ لاِجتِرارِ الغِذاءِ مِن ثَدیِ أُمِّکَ ، وعَرَّفَکَ عِندَ الحاجَهِ مَواضِعَ طَلَبِکَ وَإِرادَتِکَ ؟ (5)

.

1- .. الجاثیه : 4 ، الذاریات : 20 و 21 .
2- .الذاریات : 21 .
3- .فضیله الشکر للخرائطی : ص 40 ح 22 عن أصبغ بن نباته ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 619 نقلاً عن مساوئ الأخلاق للخرائطی .
4- .مار الشیء مورا : اضطرب وتحرّک (تاج العروس : ج 7 ص 496 «مور») .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 347 ح 34 .


باب دوم : آفرینش انسان

2 / 1 نشانه های روشن خداشناسی در آفرینش انسان

باب دوم : آفرینش انسان2 / 1نشانه های روشن خداشناسی در آفرینش انسانقرآن«و در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان پراکنده ساخته است ، نشانه هایی برای یقین مداران است» .

«و در زمین ، نشانه هایی برای یقین داران است ، و نیز در خودتان . آیا نمی بینید؟» .

حدیثامام علی علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «و در خودتان . آیا نمی بینید؟» : [یکی از نشانه ها ]مخرج بول و غائط است .

امام علی علیه السلام :ای آفریده متناسب و پدیده حفظ شده زِهدان های تاریک و پرده های تو در تو ! ای نشئت گرفته از عصاره گل و قرار یافته در جایی مطمئن تا سرنوشتی معلوم و مهلتی قسمت شده ! جنینی لرزان در شکم مادرت بودی ، بی آن که بتوانی ندایی را پاسخ دهی و یا صدایی را بشنوی . سپس از قرارگاهت ، به سرایی رانده شدی که هرگز ندیده بودی و راه های بهره گیری اش را نمی شناختی . پس چه کس تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت ره نمود و جایگاه های طلب و خواسته ات را در تأمین نیازت به تو نشان داد .

.


ص: 216

بحار الأنوار عن المفضّل بن عمر :قالَ الصادقُ علیه السلام : فَکِّر یا مُفَضَّلُ فی أَعضاءِ البَدَنِ أَجمَعَ وتَدبیرِ کُلٍّ مِنها لِلإِربِ (1) ؛ فَالیَدانِ لِلعِلاجِ ، وَالرِّجلانِ لِلسَّعیِ ، وَالعَینانِ لِلاِهتِداءِ ، وَالفَمُ لِلاِغتِذاءِ ، وَالمِعدَهُ لِلهَضمِ ، وَالکَبِدُ لِلتَّخلیصِ ، وَالمَنافِذُ لِتَنفیذِ الفُضولِ ، وَالأَوعِیَهُ لِحَملِها ، وَالفَرجُ لاِءِقامَهِ النَّسلِ ، وکَذلِکَ جَمیعُ الأَعضاءِ إِذا تَأَمَّلتَها وأَعمَلتَ فِکرَکَ فیها ونَظَرَکَ ؛ وَجَدتَ کُلَّ شَیءٍ مِنها قَد قُدِّرَ لِشَیءٍ عَلی صَوابٍ وحِکمَهٍ . فَقُلتُ : یا مَولایَ ، إِنَّ قَوما یَزعُمونَ أنَّ هذا مِن فِعلِ الطَّبیعَهِ ! فَقالَ : سَلهُم عَن هذِهِ الطَّبیعَهِ ، أهِیَ شَیءٌ لَهُ عِلمٌ وقُدرَهٌ عَلی مِثلِ هذِهِ الأَفعالِ ، أم لَیسَت کَذلِکَ ؟ فَإِن أَوجَبوا لَهَا العِلمَ وَالقُدرَهَ فَما یَمنَعُهُم مِن إِثباتِ الخالِقِ فَإِنَّ هذِهِ صَنعَتُهُ؟ وإِن زَعَموا أنَّها تَفعَلُ هذِهِ الأَفعالَ بِغَیرِ عِلمٍ ولا عَمدٍ ، وکانَ فی أَفعالِها ما قَد تَراهُ مِنَ الصَّوابِ وَالحِکمَهِ عُلِمَ أنَّ هذَا الفِعلَ لِلخالِقِ الحَکیمِ ، وأنَّ الَّذی سَمَّوهُ طَبیعَهً هُوَ سُنَّهٌ فی خَلقِهِ الجارِیَهِ عَلی ما أَجراها عَلَیهِ ... . أُنظُرِ الآنَ یا مُفَضَّلُ إِلی هذِهِ الحَواسِّ الَّتی خُصَّ بِهَا الإِنسانُ فی خَلقِهِ وشُرِّفَ بِها عَلی غَیرِهِ ، کَیفَ جُعِلَتِ العَینانُ فِی الرَّأسِ کَالمَصابیحِ فَوقَ المَنارَهِ لِیَتَمَکَّنَ مِن مُطالَعَهِ الأَشیاءِ ، ولَم تُجعَل فِی الأَعضاءِ الَّتی تَحتَهُنَّ کَالیَدَینِ وَالرِّجلَینِ فَتَعرِضَهَا الآفاتُ ، وتُصیبَها مِن مُباشَرَهِ العَمَلِ وَالحَرَکَهِ ما یُعَلِّلُها ویُؤَثِّرُ فیها ویَنقُصُ مِنها ، ولا فِی الأَعضاءِ الَّتی وَسَطَ البَدَنِ کَالبَطنِ وَالظَّهرِ فَیَعسُرَ تَقَلُّبُها وَاطِّلاعُها نَحوَ الأَشیاءِ ، فَلَمّا لَم یَکُن لَها فی شَیءٍ مِن هذِهِ الأَعضاءِ مَوضِعٌ کانَ الرَّأسُ أَسنَی المَواضِعِ لِلحَواسِّ ، وهُوَ بِمَنزِلَهِ الصَّومِعَهِ لَها . فَجَعَلَ الحَواسَّ خَمسا تَلقی خَمسا لِکَیلا یَفوتَها شَیءٌ مِنَ المَحسوساتِ ، فَخَلَقَ البَصَرَ لِیُدرِکَ الأَلوانَ ؛ فَلَو کانَتِ الأَلوانُ ولَم یَکُن بَصَرٌ یُدرِکُها لَم یَکُن مَنفَعَهٌ فیها ، وخَلَقَ السَّمعَ لِیُدرِکَ الأَصواتَ ؛ فَلَو کانَتِ الأَصواتُ ولَم یَکُن سَمعٌ یُدرِکُها لَم یَکُن فیها إِربٌ ، وکَذلِکَ سائِرُ الحَواسِّ . ثُمَّ هذا یَرجِعُ مُتَکافِئا ؛ فَلَو کانَ بَصَرٌ ولَم یَکُن ألوانٌ لَما کانَ لِلبَصَرِ مَعنیً ، ولَو کانَ سَمعٌ ولَم یَکُن أصواتٌ لَم یَکُن لِلسَّمعِ مَوضِعٌ . فَانظُر کَیفَ قَدَّرَ بَعضَها یَلقی بَعضا فَجَعَلَ لِکُلِّ حاسَّهٍ مَحسوسا یَعمَلُ فیهِ ، ولِکُلِّ مَحسوسٍ حاسَّهً تُدرِکُهُ . ومَعَ هذا فَقَد جُعِلَت أَشیاءُ مُتَوَسِّطَهً بَینَ الحَواسِّ وَالمَحسوساتِ ، لا یَتِمُّ الحَواسُّ إِلاّ بِها ، کَمِثلِ الضِّیاءِ وَالهَواءِ ؛ فَإِنَّهُ لَو لَم یَکُن ضِیاءٌ یُظهِرُ اللَّونَ لِلبَصَرِ لَم یَکُنِ البَصَرُ یُدرِکُ اللَّونَ ، ولَو لَم یَکُن هَواءٌ یُؤَدِّی الصَّوتَ إِلَی السَّمعِ لَم یَکُنِ السَّمعُ یُدرِکُ الصَّوتَ ، فَهَل یَخفی عَلی مَن صَحَّ نَظَرُهُ وأَعمَلَ فِکرَهُ أنَّ مِثلَ هذَا الَّذی وَصَفتُ من تَهیِئَهِ الحَواسِّ وَالمَحسوساتِ بَعضُها یَلقی بَعضا ، وتَهِیئَهِ أَشیاءَ أُخَرَ بِها تَتِمُّ الحَواسُّ لا یَکونُ إِلاّ بِعَمدٍ وتَقدیرٍ مِن لَطیفٍ خَبیرٍ ؟ (2)

.

1- .الإرْبُ : الحاجه (لسان العرب : ج 1 ص 208) .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 69 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل .

ص: 217

بحار الأنوار به نقل از مفضّل بن عمر : امام صادق علیه السلام فرمود : «ای مفضّل! در همه اندام بدن بیندیش که چه سان هر یک برای نیازی در نظر گرفته شده اند ؛ دست ها برای چاره جویی کارها ، پاها برای تلاش ، چشم ها برای راه یافتن ، دهان برای غذا خوردن ، معده برای گوارش ، جگر برای عصاره گیری ، سوراخ ها برای بیرون راندن فضولات بدن ، ظرف ها (1) برای حمل آنها ، آلت تناسلی برای برپایی نسل بشر و همین گونه ، اگر در همه اندام ها به دقّت بنگری و فکرت را به کار اندازی ، می بینی که هر یک به درستی و با حکمت ، تقدیر و تدبیر شده است» . گفتم: ای مولای من ! گروهی می گویند که این ، کارِ طبیعت است . امام علیه السلام فرمود : «از آنان بپرس. آیا این طبیعت ، بر مانند این کارها دانایی و توانایی دارد ، یا این گونه نیست؟ اگر آن را دارای دانایی و توانایی دانستند ، پس چرا از قبول آفریدگار ، تن می زنند؟ کار او همین است؛ و اگر گفتند که طبیعت ، این کارها را بدون علم و قصد [و به تصادف] می کند ، درستی و حکمت این کارها ، دلالت بر خلافِ این می کند و این کارها را از آفریدگاری حکیم می بیند و آنچه آنان طبیعت می نامند ، سنّتی جاری در خلقت اوست که همو جاری اش کرده است ... . ای مفضّل! به حواسّ ویژه انسان که بدان بر غیر خود برتری یافته ، بنگر که چگونه چشم ها را در سر قرار داده است؛ مانند چراغ های بالای مناره ، تا بتواند چیزها را از بالا ببیند و در اندام زیر آن ، مانند دست و پاها قرار نداد تا آسیب پذیر باشند و به جهت پرداختن به کارها و حرکت [دست و پا ]آسیب ببینند و متأثر و ناقص شوند. نیز در اندام میانی بدن ، مانند شکم و پشت هم قرار نداد تا چرخش و سرکشی اش به چیزها ، سختش آید . پس چون در هیچ یک از این اندام ها جایگاه مناسبی نبود ، سر ، بهترین جایگاه برای حواس و به منزله پناهگاهی برای آنها شد . حواس را پنج [گونه] قرار داد تا پنج [چیز] را حس کنند و از درک هیچ محسوسی در نمانند . چشم را برای درک رنگ ها قرار داد و اگر رنگ ها بودند ، امّا چشمی نبود تا آنها را درک کند ، هیچ فایده ای نداشتند و گوش را آفرید تا صداها را درک کند و اگر صداها بودند ، امّا گوشی نبود که آنها را درک کند ، هیچ نیازی به آنها نبود و چنین است حواسّ دیگر . آن سو نیز می شود استدلال نمود . اگر چشمی بود ، ولی رنگ هایی وجود نداشتند ، برای چشم معنایی نبود و اگر گوشی بود و صداهایی نبود ، گوش ، جایگاهی نداشت . پس بنگر که چگونه برخی را بر این تقدیر نموده که چیزهایی دیگر را دریابند و برای هر حسّی ، محسوسی قرار داده که بدان می پردازد و برای هر محسوسی ، حسّی قرار داده که آن را درک می کند . و با وجود این ، اشیایی را واسطه میان حسّ و محسوس قرار داده که حواس ، جز بدانها راه به جایی نمی برند ؛ مانند نور و هوا که اگر نوری نبود تا رنگ را برای چشم آشکار کند ، چشم نمی توانست رنگ را درک کند و اگر هوایی نبود که صدا را به گوش برساند ، گوش نمی توانست صدا را درک کند . حال آیا بر کسی که درست بیندیشد و فکرش را به کار اندازد ، مخفی می مانَد که فراهم آوردن چنین زمینه ها و هماهنگی میان حواسّ و محسوسات و آماده کردن واسطه هایی برای درک و نیل حواس به محسوسات بدین گونه که من توصیف کردم ، جز از خواست و تقدیر فاعلی باریک بین و آگاه است؟».

.

1- .مانند مثانه.

ص: 218

الإمام الصادق علیه السلام فی بَیانِ مَراحِلِ کَمالِ الطِّفلِ : لَو کانَ المَولودُ یُولَدُ فَهِما عاقِلاً لَأَنکَرَ العالَمَ عِنَد وِلادَتِهِ، ولَبَقِیَ حَیرانَ تائِهَ العَقلِ إِذا رَأی ما لَم یَعرِف ووَرَدَ عَلَیهِ ما لَم یَرَ مِثلَهُ مِنِ اختِلافِ صُوَرِ العالَمِ مِنَ البَهائِمِ وَالطَّیرِ إِلی غَیرِ ذلِکَ مِمّا یُشاهِدُهُ ساعَهً بَعدَ ساعَهٍ ویَوما بَعدَ یَومٍ، وَاعتَبَرَ ذلِکَ بِأَنَّ مَن سُبِیَ مِن بَلَدٍ إِلی بَلَدٍ وهُوَ عاقِلٌ یَکونُ کَالوالِهِ الحَیرانِ، فَلا یُسرِعُ فی تَعَلُّمِ الکَلامِ وقَبولِ الأَدَبِ کَما یُسرِعُ الَّذی یُسبی صَغیرا غَیرَ عاقِلٍ . ثُمَّ لَو وُلِدَ عاقِلاً کانَ یَجِدُ غَضاضَهً (1) إِذا رَأینَفسَهُ مَحمولاً مُرضَعا مُعَصَّبا بِالخِرَقِ مُسَجّیً فِی المَهدِ ؛ لِأَ نَّهُ لا یَستَغنی عَن هذا کُلِّهِ لِرِقَّهِ بَدَنِهِ ورُطوبَتِهِ حینَ یولَدُ، ثُمَّ کانَ لا یوجَدُ لَهُ مِنَ الحَلاوَهِ وَالوَقعِ مِنَ القُلوبِ ما یوجَدُ لِلطِّفلِ، فَصارَ یَخرُجُ إِلَی الدُّنیا غَبِیّا غافِلاً عَمّا فیهِ أهلُهُ فَیَلقَی الأَشیاءَ بِذِهنٍ ضَعیفٍ ومَعرِفَهٍ ناقِصَهٍ، ثُمَّ لا یَزالُ یَتَزایَدُ فِی المَعرِفَهِ قَلیلاً قَلیلاً وشَیئا بَعدَ شَیءٍ وحالاً بَعدَ حالٍ حَتّی یَألَفَ الأَشیاءَ ویَتَمَرَّنَ ویَستَمِرَّ عَلَیها، فَیَخرُجَ مِن حَدِّ التَّأَمُّلِ لَها وَالحَیرَهِ فیها إِلَی التَّصَرُّفِ وَالاِضطِرابِ إِلَی المَعاشِ بِعَقلِهِ وحیلَتِهِ، وإِلَی الاِعتِبارِ وَالطَّاعَهِ وَالسَّهوِ وَالغَفلَهِ وَالمَعصِیَهِ. وفی هذا أَیضا وُجوهٌ أُخَرُ ؛ فَإِنَّهُ لَو کانَ یولَدُ تامَّ العَقلِ مُستَقِلاًّ بِنَفسِهِ لَذَهَبَ مَوضِعُ حَلاوَهِ تَربِیَهِ الأَولادِ ، وما قَدَرَ أن یَکونَ لِلوالِدَینِ فِی الاِشتِغالِ بِالوَلَدِ مِنَ المَصلَحَهِ وما یوجِبُ التَّربِیَهَ لِلآباءِ عَلَی الأَبناءِ مِنَ المُکَلَّفاتِ بِالبِرِّ وَالعَطفِ عَلَیهِم عِندَ حاجَتِهِم إِلی ذلِکَ مِنهُم، ثُمَّ کانَ الأَولادُ لا یَألَفونَ آباءَهُم ، ولا یَألَفُ الآباءُ أَبناءَهُم ؛ لِأَنَّ الأَولادَ کانوا یَستَغنونَ عَن تَربِیَهِ الآباءِ وحِیاطَتِهِم فَیَتَفَرَّقونَ عَنهُم حینَ یولَدونَ، فَلا یَعرِفُ الرَّجُلُ أَباهُ وأُمَّهُ ولا یَمتَنِعُ مِن نِکاحِ أُمِّهِ وأُختِهِ وذَواتِ المَحارِمِ مِنهُ إِذا کانَ لا یَعرِفُهُنَّ، وأَقَلُّ ما فی ذلِکَ مِنَ القَباحَهِ ، بَل هُوَ أَشنَعُ وأَعظَمُ وأَفظَعُ وأَقبَحُ وأَبشَعُ لَو خَرَجَ المَولودُ مِن بَطنِ أُمِّهِ وهُوَ یَعقِلُ أن یَری مِنها ما لا یَحِلُّ لَهُ ولا یَحسُنُ بِهِ أن یَراهُ. أفَلا تَری کَیفَ أُقیمَ کُلُّ شَیءٍ مِنَ الخِلقَهِ عَلی غایَهِ الصَّوابِ وخَلا مِنَ الخَطَاَءدَقیقُهُ وجَلیلُهُ. (2)

.

1- .الغَضَاضَهُ : الذِلّهُ والمَنقصه (الصحاح: ج 3 ص 1095 «غضض»).
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 63 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل.

ص: 219

امام صادق علیه السلام در بیان مراحل تکامل کودک : اگر کودک زاده شده ، فهیم و خردمند به دنیا بیاید ، به هنگام تولّد با دنیایی ناشناخته رو به رو می شود و سرگردان و حیران می ماند که هر چه می بیند ، نمی شناسد و [ترسی] بی نظیر بر او وارد می شد که در دنیا ، این همه صورت های گوناگون از چارپایان و پرندگان و دیگر چیزها که پیاپی و هر روز می بیند . [برای درک بهتر این مسئله] حال اسیری را در نظر آور که از شهری به شهر دیگرش می برند و با آن که عاقل است ، به حیرت زده سرگردان می مانَد و به فراگیری سخن و پذیرش آداب ، شتاب نمی ورزد ، آن گونه که کودک اسیر شده ، پیش از بارور شدن عقلش ، شتاب می کند . همچنین ، اگر کودک ، عاقل متولّد شود ، احساس خواری می کند ، هنگامی که خود را محمول و شیرخواره و پیچیده در پارچه و نهاده در گهواره می بیند ؛ زیرا به سبب لطافت و رطوبت بدنش هنگام تولّد ، از این همه کار ، بی نیاز نیست . همچنین ، آن شیرینی و نفوذی که کودک در قلب ها می یابد ، برای او پدید نمی آمد . از این رو ، کودک ، نادان و غافل از کار دنیا و اهل آن به دنیا می آید و با ذهن ضعیف و معرفت ناقص خود با اشیا برخورد می کند و سپس ، آرام آرام و اندک اندک ، شناختش با برخورد با هر چیز ، در هر حال ، افزایش می یابد تا با اشیا انس می یابد و به آنها خو می گیرد و مسلّط می شود و از مرز اندیشیدن در آنها و حیرت زدگی به مرحله تصرّف و جوش و خروش معاش با عقل و چاره جویی درمی آید ، و نیز به عبرت گیری و اطاعت و فراموشی و غفلت و معصیت . و در این [تولّد با عقل ناقص ]حکمت های دیگری هم هست . اگر کودک با عقل کامل و مستقل به دنیا می آمد ، شیرینی تربیت فرزند ، جایگاهی نداشت و نمی شد که پدر و مادر بر اساس مصلحت فرزند ، بارِ تربیت او را بر دوش گیرند و در جای نیاز به او نیکی و توجّه کنند . همچنین ، فرزندان با پدران خود الفت نمی گرفتند و پدران هم با فرزندان خود الفت نمی یافتند ؛ زیرا فرزندان از تربیت پدران و مواظبت آنان بی نیاز می شدند و از همان اوان تولّد ، از ایشان جدا می شدند و دیگر کسی پدر و مادر خود را نمی شناخت و چون مادر و خواهر و محارم خود را نمی شناخت ، با آنان ازدواج می کرد و کم ترین قباحت تولّدی این گونه ، بلکه شنیع ترین ، بزرگ ترین ، فجیع ترین ، زشت ترین و ناگوارترینِ آنها این بود که کودک به هنگام بیرون آمدن از دل مادرش ، چیزهایی ناروا را می دید که نیکو و شایسته نیست . حال، آیا نمی بینی که هر چیزی از خلقت ، کوچک و بزرگش ، در نهایت درستی و بدون خطا ، برپا شده است؟!

.


ص: 220

. .


ص: 221

. .


ص: 222

راجع : ص 134 (معرفه النفس) و 158 (التجربه).

2 / 2خَلقُ الإِنسانِ مِنَ التُّرابِالکتاب«وَمِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ » . (1)

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَهُم مِّن طِینٍ لاَّزِبِ م » . (2)

«خَلَقَ الاْءِنسَنَ مِن صَلْصَلٍ کَالْفَخَّارِ » . (3)

راجع : الحجّ : 5 ، الأنعام : 2 ، الحِجْر : 26 ، المؤمنون : 12 ، غافر : 67 ، فاطر : 11 .

الحدیثعلل الشرائع عن أبی عبد اللّه بن یزید :حَدَّثَنی یَزیدُ بنُ سَلاّمٍ أنَّهُ سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهفَقالَ لَهُ .. . : فَأَخبِرنی عَن آدَمَ لِمَ سُمِّیَ آدَمَ ؟ قالَ : لِأَنَّهُ خُلِقَ مِن طینِ الأَرضِ وأَدیمِها . قالَ : فَادَمُ خُلِقَ مِن طینٍ کُلِّهِ أو طینٍ واحدٍ ؟ قالَ : بَل مِنَ الطِّینِ کُلِّهِ ، ولَو خُلِقَ مِن طینٍ واحِدٍ لَما عَرَفَ النّاسُ بَعضُهُم بَعضا ، وکانوا عَلی صورَهٍ واحِدَهٍ . قالَ : فَلَهُم فِی الدُّنیا مَثَلٌ ؟ قالَ : التُّرابُ فیهِ أَبیضُ وفیهِ أَخضَرُ وفیهِ أَشقَرُ وفیهِ أَغبَرُ وفیهِ أَحمَرُ وفیهِ أَزرَقُ ، وفیهِ عَذبٌ وفیهِ مِلحٌ ، وفیهِ خَشِنٌ وفیهِ لَیِّنٌ وفیهِ أَصهَبُ ، فَلِذلِکَ صارَ النّاسُ فیهِم لَیِّنٌ وفیهِم خَشِنٌ ، وفیهِم أَبیَضُ وفیهِم أَصفَرُ وأحمَرُ وأَصهَبُ وأَسوَدُ عَلی ألوانِ التُّرابِ . (4)

.

1- .الروم : 20 .
2- .الصافّات : 11 .
3- .الرحمن : 14 .
4- .علل الشرائع : ص 471 ح 33 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 244 نقلاً عن بعض الکتب القدیمه عن عبد اللّه بن سلام .

ص: 223



2 / 2 خلقت انسان از خاک

ر . ک : ص 135 (معرفت نفس) و 159 (تجربه) .

2 / 2خلقت انسان از خاکقرآن«و از جمله نشانه های او این است که شما را از خاکی آفرید . سپس شما انسان شده ، [در زمین ]پراکنده شدید» .

«پس از ایشان بپرس: آیا آفرینش آنان استوارتر است یا آنانی که آفریده ایم ؟ ما ایشان را از گِلی چسبنده آفریده ایم» .

«انسان را از گلِ خشکِ همچون سفال آفرید» .

ر . ک : حجّ : آیه 5 ؛ انعام : آیه 2 ؛ حجر : آیه 26 ؛ مؤمنون : آیه 12 ؛ غافر : آیه 67 ؛ فاطر : آیه 11 .

حدیثعلل الشرائع به نقل از ابو عبد اللّه بن یزید : یزید بن سلاّم برای من چنین گفت که از پیامبر خدا پرسیده است ... : چرا آدم علیه السلام ، آدم نامیده شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چون او از گِل زمین و پوسته آن آفریده شد» . یزید بن سلاّم گفت : آیا آدم از یک گِل آفریده شد یا از همه گل های زمین؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بلکه از همه گِل ها و اگر از یک گِل آفریده می شد ، مردم ، یکدیگر را نمی شناختند و بر یک صورت می بودند» . یزید گفت : آیا در دنیا شبیهی برای آن داریم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خاک سفید داریم و سبز و قهوه ای و خاکستری و سرخ و کبود ، و در آن ، شیرین و شور است ، و خشن و نرم و سفیدِ مایل به سرخ؛ و از این روست که آدمیانِ آرام و خشن داریم ، و نیز سفیدپوست و زردپوست و سرخ پوست و سرخ و سفید و سیاه پوست ، همچون رنگ های خاک .

.


ص: 224

الإمام الصادق علیه السلام :أَوَّلُ مَن قاسَ إِبلیسُ ؛ قالَ : «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» (1) ، ولَو عَلِمَ إِبلیسُ ما جَعَلَ اللّهُ فی آدَمَ لَم یَفتَخِر عَلَیهِ . ثُمَّ قالَ : إِنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ المَلائِکَهَ مِنَ النّورِ ، وخَلَقَ الجانَّ مِنَ النّارِ ، وخَلَقَ الجِنَّ ؛ صِنفا مِنَ الجانِّ مِنَ الرِّیحِ ، وخَلَقَ صِنفا مِنَ الجِنِّ مِنَ الماءِ ، وخَلَقَ آدَمَ مِن صَفحَهِ الطّینِ . (2)

2 / 3خَلقُ الإِنسانِ مِنَ النُّطفَهِالکتاب«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا » . (3)

«فَلْیَنظُرِ الاْءِنسَنُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ * یَخْرُجُ مِنم بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائبِ » . (4)

.

1- .الأعراف : 12 ، ص : 76 .
2- .الاختصاص : ص 109 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 102 ح 8 .
3- .الفرقان : 54 .
4- .الطارق : 5 7 .

ص: 225



2 / 3 خلقت انسان از نطفه

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که قیاس کرد ، ابلیس بود که گفت : «مرا از آتش آفریدی و او (آدم) را از گل» و اگر ابلیس می دانست که خداوند ، چه چیز در آدم نهاده است ، بر او نمی بالید . سپس فرمود : خداوند عز و جل فرشتگان را از نور آفرید ، جن را از آتش ، گروهی از جنّیان را از باد ، گروهی را از آب و آدم را از رویه گِل (زمین) .

2 / 3خلقت انسان از نطفهقرآن«و او کسی است که از آب ، انسانی آفرید ، و او را دارای پیوند نسبی و سببی گردانید ، و پروردگار تو تواناست» .

«پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است . از آبی جهیده آفریده شده است که از میانه پشت و سینه ها بیرون می آید» . (1)

.

1- .تفسیر نمونه ، شش احتمال برای آیه آورده و سپس افزوده است : «قرآن ، به یکی از دو جزء اصلی نطفه که همان نطفه مرد است و برای همه محسوس می باشد اشاره کرده و منظور از صُلب و ترائب ، قسمت پشت و پیشِ روی انسان است ؛ چرا که آب نطفه مرد از میان این دو خارج می شود . مؤیّد این تفسیر ، تعبیر آیه از این آب به دافق (جهنده) است که درباره نطفه مرد ، صادق است» (تفسیر نمونه : ج 26 ص 364) .

ص: 226

«أَلَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ * فَجَعَلْنَهُ فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ » . (1)

«إِنَّا خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَهُ سَمِیعَا بَصِیرًا » . (2)

راجع : النحل : 4 ، القیامه : 37 ، 38 ، فاطر : 11 ، غافر : 67 ، المؤمنون : 14 ، یس : 77 .

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ یَصِفُ فیها خَلقَ الإِنسانِ : أم هذَا الَّذی أَنشَأَهُ فی ظُلُماتِ الأَرحامِ وشُغُفِ الأَستارِ نُطفَهً دِهاقا .. . ثُمَّ مَنَحَهُ قَلبا حافِظا ، ولِسانا لافِظا ، وبَصَرا لاحِظا ؛ لِیَفهَمَ مُعتَبِرا ، ویُقَصِّرَ مُزدَجِرا ، حَتّی إِذا قامَ اعتِدالُهُ ، وَاستَوی مِثالُهُ ، نَفَرَ مُستَکبِرا . (3)

عنه علیه السلام فی تَقدیسِ اللّهِ جَلَّ و عَلا : عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرینَ . . . ومَحَطِّ الأَمشاجِ (4) مِن مَسارِبِ (5) الأَصلابِ . (6)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ» : ماءُ الرَّجُلِ وماءُ المَرأَهِ اختَلَطا جَمیعا . (7)

بحار الأنوار عن صحُف إدریس علیه السلام :فازَ یا أَخنوخُ مَن عَرَفَنی ، وهَلَک مَن أَنکَرَنی . عَجَبا لِمَن ضَلَّ عَنّی ولَیسَ یَخلو فی شَیءٍ مِنَ الأَوقاتِ مِنّی ، کَیفَ یَخلو وأنا أَقرَبُ إِلَیهِ مِن کُلِّ قَریبٍ ، وأَدنی إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ ؟ ألَستَ أَیُّهَا الإِنسانُ العَظیمُ عِندَ نفَسِهِ فی بُنیانِهِ ، القَوِیُّ لَدی هِمَّتِهِ فی أَرکانِهِ ، مَخلوقا مِنَ النُّطفَهِ المَذِرهِ ، ومُخرَجا مِنَ الأَماکِنِ القَذِرَهِ ، تَنحَطُّ مِن أَصلابِ الآباءِ کَالنُّخاعَهِ إِلی أَرحامِ النِّساءِ ، ثُمَّ یَأتیکَ أَمری فَتَصیرُ عَلَقَهً ، لَو رَأَتکَ العُیونُ لاَستَقذَرَتکَ ، ولَو تَأَمَّلَتکَ النُّفوسُ لَعافَتکَ ، ثُمَّ تَصیرُ بِقُدرَتی مُضغَهً لا حَسَنَهً فِی المَنظَرِ ، ولا نافِعَهً فِی المَخبَرِ ، ثُمَّ أَبعَثُ إِلَیکَ أَمرا مِن أَمری ، فَتُخلَقُ عُضوا عُضوا ، وتُقَدَّرُ مَفصِلاً مَفصِلاً ، مِن عِظامٍ مَغشِیَّهٍ ، وعُروقٍ مُلتَوِیَهٍ ، وأَعصابٍ مُتَناسِبَهٍ ، ورِباطاتٍ ماسِکَهٍ ، ثُمَّ یَکسوکَ لَحما ، ویُلبِسُکَ جِلدا ، تُجامَعُ مِن أَشیاءَ مُتَبایِنَهٍ ، وتُخلَقُ مِن أَصنافٍ مُختَلِفَهٍ ، فَتَصیرُ بِقُدرَتی خَلقا سَوِیّا لا روحَ فیکَ تُحَرِّکُکَ ، ولا قُوَّهَ لَکَ تُقِلُّکَ ... فَأَنفُخُ فیکَ الرّوحَ ، وأَهَبُ لَکَ الحَیاهَ ، فَتَصیرُ بِإِذنی إِنسانا ، لا تَملِکُ نَفعا ولا ضَرّا ، ولا تَفعَلُ خَیرا ولا شَرّا ، مَکانُکَ مِن أُمِّکَ تَحتَ السُّرَّهِ ، کَأنَّکَ مَصرورٌ فی صُرَّهٍ ، إِلی أن یَلحَقَکَ ما سَبَقَ مِنّی مِنَ القَضاءِ ، فَتَصیرَ مِن هُناکَ إِلی وَسعِ الفَضاءِ ، فَتَلقی ما قَدَّرَکَ مِنَ السَّعادَهِ أوِ الشَّقاءِ ، إِلی أَجَلٍ مِنَ البَقاءِ مُتَعَقِّبٌ لا شَکَّ بِالفَناءِ ، أأنتَ خَلَقتَ نَفسَکَ ، وسَوَّیتَ جِسمَکَ ، ونَفَختَ روحَکَ ؟ إِن کُنتَ فَعَلتَ ذلِکَ وأنتَ النُّطفَهُ المَهینَهُ ، وَالعَلَقَهُ المُستَضعَفَهُ ، وَالجَنینُ المَصرورُ فی صُرَّهٍ ، فَأَنتَ الآنَ فی کَمالِ أَعضائِکَ ، وطَراءَهِ مائِکَ ، وتَمامِ مَفاصِلِکَ ، ورَیَعانِ شَبابِک ، أَقوی وأَقدَرُ ؛ فَاخلُق لِنَفسِکَ عُضوا آخَرَ ، وَاستَجلِب قُوَّهً إِلی قُوَّتِکَ ، وإِن کُنتَ أنتَ دَفَعتَ عَن نَفسِکَ فی تِلکَ الأَحوالِ طارِقاتِ الأَوجاعِ وَالأَعلالِ ، فَادفَع عَن نَفسِکَ الآنَ أَسقامَکَ ، ونَزِّه عَن بَدَنِکَ آلامَکَ ، وإِن کُنتَ أنتَ نَفَختَ الرّوحَ فی بَدَنِکَ وجَلَبتَ الحَیاهَ الَّتی تُمسِکُکَ ، فَادفَعِ المَوتَ إِذا حَلَّ بِکَ ، وأبقِ یَوما واحِدا عِندَ حُضورِ أَجَلِکَ . فَإِن لَم تَقدِر أَیُّهَا الإِنسانُ عَلی شَیءٍ مِن ذلِکَ ، وعَجَزتَ عَنهُ کُلِّهِ ، فَاعلَم أنَّکَ حَقّا مَخلوقٌ ، وأنّی أنَا الخالِقُ ، وأنَّکَ أنتَ العاجِزُ ، وأنّی أنَا القَوِیُّ القادِرُ ، فَاعرِفنی حینَئِذٍ وَاعبُدنی حَقَّ عِبادَتی ، وَاشکُر لی نِعمَتی أَزِدکَ مِنها ، وَاستَعِذ بی مِن سُخطَتی أُعِذکَ مِنها ؛ فَإِنّی أنَا اللّهُ الَّذی لا أعبَأُ بِما أَخلُقُ ، ولا أَتعَبُ ولا أَنصَبُ فیما أَرزُقُ ، ولا أَلغَبُ ، إِنّما أَمری إِذا أَرَدتُ شَیئا أن أَقولَ لَهُ کُن فَیَکونُ . (8)

.

1- .المرسلات : 20 و21 .
2- .الإنسان : 2 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 83 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 349 ح 35 .
4- .الأمشاج : یرید المنیّ الذی یتولّد منه الجنین (النهایه : ج 4 ص 333) .
5- .وفی نسخه : «مشارب» .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 113 .
7- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 398 عن أبی الجارود وراجع بحار الأنوار : ج 60 ص 327 .
8- .بحار الأنوار : ج 95 ص 454 نقلاً عن ابن متّویه .

ص: 227

«آیا شما را از آبی بی مقدار نیافریده ایم . سپس ، آن را در جایگاهی استوار قرار دادیم؟» .

«ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریده ایم و به آزمونش کشانده ایم ، و او را شنوا و بینا ساخته ایم» .

ر .ک : نحل : آیه 4 ؛ قیامت : آیه 37 و 38 ؛ فاطر : آیه 11 ؛ غافر : آیه 67 ؛ مؤمنون : آیه 14 ؛ یس : آیه 77 .

حدیثامام علی علیه السلام از خطبه اش که خلقت انسان را در آن توصیف می کند : یا این انسان که در تاریک جای زِهدان ، او را آفرید و در پرده های تیره و تار پیچید ، نطفه ای جهنده بود ... سپس ، او را دلی فراگیر و زبانی گویا و دیده ای نگرنده بخشید تا عبرت ها را بفهمد و کوتاه بیاید و باز ایستد ، چندان که جوانی راست قامت و تن درست شد و گردن کشانه دوری گزید .

امام علی علیه السلام در تقدیس خدای بزرگ والا : به رازِ درون رازداران ، آگاه است ... و نیز محلّ نزول آب ها از مجرای پشت [مردان] .

امام باقر علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «نطفه ای آمیخته و به آزمونش کشاندیم» : آب مرد و زن که با هم آمیخته می شود .

بحار الأنوار به نقل از صحف ادریس علیه السلام : ای اَخنوخ ! (1) هر کس مرا شناخت ، رستگار شد و هر کس مرا باور نداشت ، هلاک شد . شگفت از کسی که مرا نمی یابد ، در حالی که هیچ گاه بدون من نیست . چگونه بدون من باشد ، در حالی که من از هر نزدیکی به او نزدیک ترم و حتّی از رگ گردنش به او نزدیک ترم؟! ای انسان که بنیان خویش را بزرگ می دانی و به گاه همّت ، ارکان خود را نیرومند می پنداری! آیا تو از نطفه ای بد بو آفریده نشده ای و از جاهایی کثیف بیرون نیامده ای؟ همچون آب بینی از پشتِ پدران به زِهدان زنان فرود آمدی و سپس ، امر من آمد و خون بسته شده گشتی . اگر چشم ها تو را می دیدند ، پلیدت می شمردند و اگر انسان ها تو را نیک می دیدند ، ناخوشَت می داشتند . سپس با قدرت من ، استخوان دار شدی ، بدون زیبایی در ظاهر و نفع در باطن . سپس بر اساس فرمانی از فرمان هایم ، عضو عضو می شوی و برایت از استخوان هایی روکش شده و رگ هایی درهم پیچیده و عصب هایی متناسب و رباط هایی نگه دارنده مفصل خلق می گردد . سپس [فرشته] بر تو گوشت می پوشانَد و پوست می رویانَد ، از چیزهایی جدا ، گِرد آورده می شوی و از گونه هایی مختلف ، آفریده می شوی و با قدرت من ، مخلوقی درست و استوار می گردی؛ امّا نه روحی داری که حرکتت دهد ، نه نیرویی که برپایت دارد ... . پس در تو روح می دمم و به تو حیات می بخشم و به اذن من ، انسان می شوی ؛ امّا نه سود و زیانت به دست توست ، و نه نیک و بد می کنی ، جایگاهت ، [زهدان ]زیر ناف مادرت است . گویی که در کیسه ای گرفتار آمده ای تا آن که به قضایی که پیش تر مقرّر کرده ام ، برسی و از آن جای تنگ ، به فضایی گسترده بیایی و به آنچه از سعادت و شقاوت برایت تقدیر شده ، برسی ، در مدّتی معیّن از بقا که بدون تردید ، فنا را در پی دارد . آیا تو خود را آفریدی و بدنت را استوار نمودی و روحت را دمیدی؟! اگر [می گویی] تو همه این کارها را کردی ، در حالی که نطفه ای پست و لَخته خون ناتوان و جنین گرفتار در کیسه ای بودی ، پس الان که در کمال سلامت و شادابی هستی و تمام اعضا و مفاصلت در بهار جوانی ، نیرومندتر و تواناتر شده ، برای خود ، یک عضو دیگر بیافرین و نیرویی به نیروهایت بیفزای و اگر آن هنگام ، دردها و بیماری های عارض شده را خود از خویش دور می کردی ، اینک ، بیماری هایت را از خود بران و دردهای بدنت را دور کن و اگر تو خود در کالبدت روح دمیدی و حیاتی که تو را نگاه می دارد ، خود فراهم آوردی ، پس الان ، مرگ را چون درآید ، از خود دور کن و به هنگام رسیدن اجلت ، تنها یک روز ، باقی بمان . ای انسان ! اگر بر هیچ یک از اینها توانایی نداری و از همه آنها ناتوانی ، پس بدان که تو در حقیقت ، مخلوقی و من ، خالق و تو ، ناتوانی و من ، نیرومند و توانا . پس این هنگام ، مرا بشناس و آن گونه که حقّ عبودیت است ، مرا عبادت کن و نعمتم را سپاس بگزار تا از آن برایت بیفزایم ، و از خشمم به من پناه بر تا از آن پناهت دهم که بی گمان ، من آنچه را آفریده ام ، به چیزی نشمُرَم و از روزی دادن ، به زحمت نمی افتم و خسته و درمانده نمی شوم . کار من به هنگام آفریدنِ چیزی ، تنها این است که به آن بگویم: «باش» ، پس «می شود» .

.

1- .اَخنوخ ، نام عبرانی ادریس علیه السلام (لغت نامه دهخدا) .

ص: 228

. .


ص: 229

. .


ص: 230

2 / 4تَصویرُ الجَنینِ فِی الرَّحِمِالکتاب«هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » . (1)

«یَأَیُّهَا الاْءِنسَنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ » . (2)

«خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ » . (3)

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَتِ ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِینَ » . (4)

«هُوَ اللَّهُ الْخَلِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » . (5)

«لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ فِی کَبَدٍ » . (6)

.

1- .آل عمران : 6 .
2- .الانفطار : 6 و 7 .
3- .التغابن : 3 .
4- .غافر : 64 .
5- .الحشر : 24 .
6- .البلد : 4 .

ص: 231



2 / 4 شکل دادن جنین در زِهدان

2 / 4شکل دادن جنین در زِهدانقرآن«اوست کسی که شما را در زهدان ها چنان که می خواهد ، شکل می دهد . خدایی جز او نیست که پیروزمند فرزانه است» .

«ای انسان ! چه چیز تو را به پروردگار کریمت غرّه ساخته است ؛ آن که تو را آفرید و استوار و معتدل ساخت؟» .

«آسمان ها و زمین را به حق آفرید و شما را شکل بخشید و شکل هایتان را نیکو کرد ، و بازگشت به سوی اوست» .

«خداوند ، کسی است که زمین را برای شما آرامگاه و آسمان را بنایی [برافراشته] قرار داد و شما را شکل بخشید و شکل هایتان را نیکو کرد و از پاکیزه ها روزی تان داد . این است خدای شما ، بابرکت و بزرگ و جاویدان ، خدای جهانیان» .

«اوست خدای آفریننده پدید آورنده شکل دهنده . بهترین نام ها از آنِ اوست . آنچه در آسمان ها و زمین است ، او را به پاکی می ستایند ، و اوست پیروزمند فرزانه» .

«به راستی ، انسان را در رنج آفریدیم» .

.


ص: 232

«مَّا لَکُمْ لاَ تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا » . (1)

«یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ خَلْقًا مِّنم بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَتٍ ثَلَثٍ ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ» . (2)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَلَقَدْ خَلَقْنَکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَکُمْ» (3) : أمّا «خَلَقْنَکُمْ» ؛ فَنُطفَهً ثُمَّ عَلَقَهً ثُمَّ مُضغَهً ، ثُمَّ عَظما ثمَّ لَحما ، وأمّا «صَوَّرْنَکُمْ» ؛ فَالعَینَ وَالأَنفَ وَالأُذُنَینِ وَالفَمَ وَالیَدَینِ وَالرِّجلَینِ صَوَّرَ هذا ونَحوَهُ ، ثُمَّ جَعَلَ الدَّمیمَ وَالوَسیمَ وَالطَّویلَ وَالقَصیرَ وأَشباهَ هذا . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَقولُ فی کِتابِهِ : «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ فِی کَبَد» یَعنی : مُنتَصِبا فی بَطنِ أُمِّهِ ، مَقادیمُهُ إِلی مَقادیمِ أُمِّهِ ، ومَاخیرُهُ إِلی مَاخیرِ أُمِّهِ ، غِذاؤُهُ مِمّا تَأکُلُ أُمُّهُ ، ویَشرَبُ مِمّا تَشرَبُ أُمُّهُ ، تُنَسِّمُهُ (5) تَنسیما . (6)

علل الشرائع عن حمّاد بن عثمان :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إِنّا نَرَی الدَّوابَّ فی بُطونِ أَیدیهَا الرُّقعَتَینِ مِثلَ الکَیِّ ؛ فَمِن أیِّ شَیءٍ ذلِکَ ؟ فَقالَ: ذلِکَ موَضِعُ مِنخَرَیهِ فی بَطنِ أُمِّهِ وَابنُ آدَمَ مُنتَصِبٌ فی بَطنِ أُمِّهِ ، وذلِکَ قَولُ اللّهِ تَعالی: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ فِی کَبَدٍ» وما سِوَی ابنِ آدَمَ فَرَأسُهُ فی دُبُرِهِ ویَداهُ بَینَ یَدَیهِ . (7)

.

1- .نوح : 13 ، 14 .
2- .الزمر : 6 .
3- .الأعراف : 11 .
4- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 224 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 60 ص 365 ح 60 .
5- .تنسّم : تنفّس . وتنَسَّم النسیم : إذا تشمّمه (تاج العروس : ج 17 ص 685) .
6- .المحاسن : ج 2 ص 14 ح 1085 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 60 ص 342 ح 23 وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 254 .
7- .علل الشرائع : ص 495 ح 1 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 289 ح 2476 لیس فیه ذیله من «وابن آدم» ، بحار الأنوار : ج 64 ص 126 ح 8 .

ص: 233

«شما را چه شده است که از عظمت خدا بیم ندارید ، حال آن که شما را مرحله به مرحله آفریده است؟!» .

«شما را در شکم مادرانتان می آفریند ؛ آفرینشی پس از آفرینشی و در تاریکی های سه گانه (مشیمه ، زِهدان ، شکم) . این است خداوند ، پروردگار شما . فرمان روایی از آنِ اوست . معبودی جز او نیست . پس به کجا روی می گردانید؟» .

حدیثامام باقر علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «و شما را آفریدیم و شکل بخشیدیم» : مقصود از «آفریدیم» ، [ آفرینش] نطفه و لخته خون و سپس گوشت کوفته و پس از آن ، استخوان و گوشت است ؛ و امّا «شکل بخشیدیم» ، چشم و بینی و گوش ها و دهان و دستان و پاهاست . این و امثال آن را شکل داد ، سپس زشت و زیبا ، بلند و کوتاه و مانند آن قرار داد .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی در کتابش می فرماید : «بی گمان ، انسان را در رنج آفریدیم» ؛ یعنی در شکم مادرش به حالت ایستاده ، مشابه مادر ، جلویش به جلو و پشتش به پشت مادر ، غذایش از آنچه مادرش می خورد و از آنچه مادرش می نوشد ، می آشامد و نفسش هم از هموست .

علل الشرائع به نقل از حمّاد بن عثمان : به امام صادق علیه السلام گفتم : در درون دست چارپایان دو لکّه[ی سیاه] مانند نشانِ داغ می بینیم . این از کجاست؟ امام علیه السلام فرمود : «این ، جای سوراخ های بینی اش در شکم مادرش است و آدمی زاده در شکم مادرش ایستاده است و این ، همان سخن خدای متعال است : «بی گمان ، انسان را در رنج آفریدیم» و جز آدمی زاده ، سرش در پشتش و دستانش در میان دستان [مادرش] است» .

.


ص: 234

تفسیر القمّی : «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ فِی کَبَدٍ» أی مُنتَصِبا ولَم یُخلَق مِثلُهُ شَیءٌ . (1)

تفسیر ابن أبی حاتم عن أبی ذرّ :قالَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إذا مَکَثَ المَنِیُّ فِی الرَّحِمِ أربَعینَ لَیلَهً أتاهُ مَلَکُ النُّفوسِ فَعَرَجَ بِهِ إلیَ الرَّبِّ فَیَقولُ : یا رَبِّ أذَکَرُ أم اُنثی؟ فَیَقضِی اللّهُ ما هُوَ قاضٍ فَیَقولُ : أشَقِیٌّ أم سَعیدٌ؟ فَیُکتَبُ ما هُوَ لاقٍ . وقَرَأَ أبو ذَرٍّ مِن فاتِحَهِ التَّغابُنِ خَمسَ آیاتٍ (2) إلی قَولِهِ : «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» . (3)

الإمام الحسین علیه السلام :أَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ : یا أَبَا الحَسَنِ ... ما أَوَّلُ نِعمَهٍ بَلاکَ اللّهُ عز و جل وأَنعَمَ عَلَیکَ بِها ؟ قالَ : أن خَلَقَنی جَلَّ ثَناؤُهُ ولَم أَکُ شَیئا مَذکورا . قالَ : صَدَقتَ ، فَمَا الثّانِیَهُ؟ قالَ : أن أَحسَنَ بی إِذ خَلَقَنی فَجَعَلَنی حَیّا لا مَیِّتا . قالَ : صَدَقتَ ، فَمَا الثّالِثَهُ ؟ قالَ : أن أَنشَأَنی فَلَهُ الحَمدُ فی أَحسَنِ صورَهٍ وأعدَلِ تَرکیبٍ . قالَ : صَدَقتَ . (4)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 422 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 251 ح 157 .
2- .«یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ * هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَ مِنکُم مُّؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ * خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ * یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِیمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ * أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُاْ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ فَذَاقُواْ وَ بَالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» .
3- .تفسیر ابن أبی حاتم : ج 10 ص 3358 ح 18902 ، تفسیر الطبری : ج 14 الجزء 28 ص 119 من دون إسناد إلی المعصوم ، الدر المنثور : ج 8 ص 182 نقلاً عن عبد بن حمید وابن المنذر وابن مردویه ؛ بحار الأنوار : ج 60 ص 384 ح 114 .
4- .الأمالی للطوسی : ص 492 ح 1077 عن عمر بن علیّ عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 21 ح 17 .

ص: 235

تفسیر القمی : «بی گمان ، ما انسان را در رنج آفریدیم» ؛ یعنی در حال ایستاده ، و مانند او چیزی آفریده نشده است .

تفسیر ابن أبی حاتم ابو ذر ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهنقل می کند که فرمود: «مَنی ، چون چهل روز در رَحِم ماند ، فرشته جان ها می آید و او را به سوی خداوند می برد و می گوید : خدای من! این، پسر است یا دختر؟ پس خداوند، آنچه را حکم کرده، تحقق می بخشد. فرشته، سپس می پرسد : بدبخت است یا خوش بخت؟ و آنچه را [نشانش می دهند و] می بیند، می نویسد». ابوذر، سپس، پنج آیه آغازین سوره تغابن را تا «شما را نقش و نگار کرد و زیبا آراست و البته فرجام کار به سوی اوست» (1)

امام حسین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام رو کرد و فرمود : «ای ابو الحسن! ... نخستین نعمتی که خدای عز و جل تو را بدان آزموده و بر تو احسان نموده چیست؟». علی علیه السلام گفت : این که خداوند که ثنایش بشکوه باد مرا آفرید ، در حالی که در یادها نبودم . فرمود : «درست گفتی . دومین نعمت چیست؟». گفت : این که به من احسان کرد و مرا زنده آفرید ، نه مُرده . فرمود : «راست گفتی . سومین چیست؟». گفت : این که خدا که ستایش او راست مرا در نیکوترین شکل و معتدل ترین ترکیب ، پدید آورد . فرمود : «درست گفتی» .

.

1- .گفتنی است این متن، در آیه سوم سوره است .

ص: 236

الإمام الباقر علیه السلام :إِذا وَقَعَتِ النُّطفَهُ فِی الرَّحِمِ استَقَرَّت فیها أَربَعینَ یَوما ، وتَکونُ عَلَقَهً أَربَعینَ یَوما ، وتَکونُ مُضغَهً أَربَعینَ یَوما ، ثُمَّ یَبعَثُ اللّهُ مَلَکَینِ خَلاّقَینِ فَیُقالُ لَهُما : اُخلُقا کَما یُریدُ اللّهُ ذَکَرا أو أُنثی ، صَوِّراهُ وَاکتُبا أَجَلَهُ ورِزقَهُ ومَنِیَّتَهُ وشَقِیّا أو سَعیدا ، وَاکتُبا للّهِِ المیثاقَ الَّذی أَخَذَهُ عَلَیهِ فِی الذَّرِّ بَینَ عَینَیهِ ، فَإِذا دَنا خُروجُهُ مِن بَطنِ أُمِّهِ بَعَثَ اللّهُ إِلَیهِ مَلَکا یُقالُ لَهُ زاجِرٌ فَیَزجُرُهُ ، فَیَفزَعُ فَزَعا فَیَنسَی المیثاقَ ویَقَعُ إِلَی الأَرضِ یَبکی مِن زَجرَهِ المَلَکِ . (1)

عنه علیه السلام فی ذِکرِ أطوارِ الخِلقَهِ : ثُمَّ یَبعَثُ اللّهُ مَلَکَینِ خَلاّقَینِ یَخلُقانِ فِی الأَرحامِ ما یَشاءُ اللّهُ ، فَیَقتَحِمانِ فی بَطنِ المَرأَهِ مِن فَمِ المَرأَهِ فَیَصلانِ إِلَی الرَّحِمِ ، وفیهَا الرّوحُ القَدیمَهُ المَنقولَهُ فی أَصلابِ الرِّجالِ وَأَرحامِ النِّساءِ ، فَیَنفُخانِ فیها روحَ الحَیاهِ وَالبَقاءِ ، ویَشُقّانِ لَهُ السَّمعَ وَالبَصَرَ وجَمیعَ الجَوارِحِ وجَمیعَ ما فِی البَطنِ بِإِذنِ اللّهِ ، ثُمَّ یوحِی اللّهُ إِلَی المَلَکَینِ : اُکتُبا عَلَیهِ قَضائی وقَدَری ونافِذَ أَمری ، وَاشتَرِطا لِیَ البَداءَ فیما تَکتُبانِ . فَیَقولانِ : یا رَبِّ ما نَکتُبُ ؟ فَیوحِی اللّهُ إِلَیهِما أنِ ارفَعا رُؤوسَکُما إِلی رَأسِ أُمِّهِ . فَیَرفَعانِ رُؤوسَهُما ، فَإِذَا اللَّوحُ یَقرَعُ جَبهَهَ أُمِّهِ ، فَیَنظُرانِ فیهِ ، فَیَجِدانِ فِی اللَّوحِ صورَتَهُ وزینَتَهُ وأَجَلَهُ ومیثاقَهُ شَقِیّا أو سَعیدا وجَمیعَ شَأنِهِ . قالَ : فَیُملی أَحَدُهُما عَلی صاحِبِهِ فَیَکتُبانِ جَمیعَ ما فِی اللَّوحِ ویَشتَرِطانِ البَداءَ فیما یَکتُبانِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام فی بَیانِ کَیفِیَّهِ نُشوءِ الأَبدانِ : أَوَّلُ ذلِکَ تَصویرُ الجَنینِ فِی الرَّحِمِ حَیثُ لا تَراهُ عَینٌ ولا تَنالُهُ یَدٌ، ویُدَبِّرُهُ حَتّییَخرُجَ سَوِیّا مُستَوفِیا جَمیعَ ما فیهِ قِوامُهُ وصَلاحُهُ مِنَ الأَحشاءِ وَالجَوارِحِ وَالعَوامِلِ ، إِلی ما فی تَرکیبِ أَعضائِهِ مِنَ العِظامِ وَاللَّحمِ وَالشَّحمِ وَالمُخِّ وَالعَصَبِ وَالعُروقِ وَالغَضاریفِ ، فَإِذا خَرَج إِلَی العالَمِ تَراهُ کَیفَ یَنمی بِجَمیعِ أَعضائِهِ ، وهُوَ ثابِتٌ عَلی شَکلٍ وهَیئَهٍ لا تَتَزایَدُ ولا تَنقُصُ ، إِلی أن یَبلُغَ أشُدَّهُ ، إِن مُدَّ فی عُمُرِهِ أو یَستَوفِی مُدَّتَهُ قَبلَ ذلِکَ، هَل هذا إِلاّ مِن لَطیفِ التَّدبیرِ وَالحِکمَهِ؟ (3)

.

1- .الکافی : ج 6 ص 16 ح 7 عن زراره بن أعین ، بحار الأنوار : ج 60 ص 364 ح 58 .
2- .الکافی : ج 6 ص 14 ح 4 عن زراره ، بحار الأنوار : ج 60 ص 344 ح 31 .
3- .بحار الأنوار : ج 3 ص 68 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 237

امام باقر علیه السلام :چون نطفه در رَحِم قرار گرفت ، چهل روز در آن می مانَد و چهل روز به شکل لَخته خون و چهل روز به صورت گوشت کوفته می مانَد . سپس ، خداوند ، دو فرشته آفرینشگر می فرستد و به آن دو می گوید : آن گونه که خداوند می خواهد ، بیافرینید ، مرد یا زن ، او را صورت دهید و اجل و روزی و مرگ و شقاوت و سعادتش را بنویسید و میثاق خداییِ گرفته شده از او در عالم ذرّ را برای خدا در میان چشمانش بنگارید . پس چون بیرون آمدنش از شکم مادرش نزدیک می شود ، خداوند فرشته ای به نام «زاجر» را به سوی او می فرستد تا او را پس بزند و او بی تاب شود و پیمان الهی را از یاد ببرد و به زمین فرود می آید و از راندن فرشته ، گریه می کند .

امام باقر علیه السلام در یادکرد دگرگونی های هستی : سپس ، دو فرشته خلقت گر می فرستد تا آنچه را خداوند می خواهد ، در رَحِم ها بیافریند . پس ، از دهان زن به درونش می روند تا به رَحِم برسند و در آن ، روح قدیمی انتقال یافته از پشت مردان و رَحِم زنان هست . پس روح زندگی و بقا را در آن می دمند و به اذن خدا ، گوش و چشم و همه اندام و همه آنچه را در درون است ، برایش می شکافند . سپس ، خداوند به دو فرشته وحی می کند : «قضا و قدر و امر حتمی ام را بر او بنویسید و حقّ تغییر را برای من در آنچه می نویسید ، لحاظ کنید». آن دو فرشته می گویند : خدایا! چه بنویسیم؟ پس خدا به آن دو وحی می کند که: «سرتان را به سوی سرِ مادرش بلند کنید» . پس سرشان را بلند می کنند که لوح بر پیشانی مادرش کوبیده می شود و آن دو ، صورت و زیور و اجل و پیمان شقاوت و سعادت و همه امورش را در آن لوح می یابند . پس یکی از دو فرشته بر دیگری آن را املا می کند و هر دو ، همه آنچه را در لوح است ، می نویسند و شرط تغییر و بداء را در آن ، لحاظ می کنند .

امام صادق علیه السلام در بیان کیفیّت پدید آمدن بدن ها : آغاز آن ، شکل بخشیدن جنین در رَحِم است؛ جایی که نه چشمی او را می بیند و نه دستی به آن می رسد ، و او را تدبیر می کنند تا در حالت سلامت و کمال همه ارکان و اعضا و اندرون و حواسّ بدن و نیز ترکیب اندام ها از استخوان و گوشت و چربی و مغز و عصب و رگ ها و غضروف ها ، متولّد شود . پس چون به دنیا می آید ، می بینی که چگونه همه اعضایش رشد می کند ، در حالی که بر شکل و هیئت خود ، باقی است ، بدون افزایش و کاهش ، تا به کمال برسد ، چه عمرش دراز شود یا زودتر بمیرد . آیا این کار ، جز از شخصی باحکمت و تدبیری نازک اندیشانه ، ساخته است ؟

.


ص: 238

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی إِذا أرادَ أن یَخلُقَ خَلقا جَمَعَ کُلَّ صورَهٍ بَینَهُ وبَینَ آدَمَ ، ثُمَّ خَلَقَهُ عَلی صورَهِ إِحداهُنَّ ، فَلا یَقولَنَّ أَحَدٌ لِوَلَدِهِ هذا لا یُشبِهُنی ولا یُشبِهُ شَیئا مِن آبائی . (1)

عنه علیه السلام لِلمُفَضَّل بنِ عُمَرَ : نَبتَدِئُ یا مُفَضَّلُ بِذِکرِ خَلقِ الإِنسانِ فَاعتَبِر بِهِ؛ فَأَوَّلُ ذلِکَ ما یُدَبَّرُ بِهِ الجَنینُ فِی الرَّحِمِ ، وهُوَ مُحجوبٌ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ : ظُلمَهِ البَطنِ، وظُلمَهِ الرَّحِمِ، وظُلمَهِ المَشیمَهِ، حَیثُ لا حیلَهَ عِندَهُ فیطَلَبِ غِذاءٍ ولادَفعِ أذیً، ولاَ استِجلابِ مَنفَعَهٍ ولادَفعِ مَضَرَّهٍ؛ فَإِنَّهُ یَجری إِلَیهِ مِن دَمِ الحَیضِ ما یَغذوهُ کَما یَغذُو الماءُ النَّباتَ ، فَلا یَزالُ ذلِکَ غِذاؤُهُ حَتّی إِذا کَمُلَ خَلقُهُ، وَاستَحکَمَ بَدَنُهُ، وقَوِیَ أَدیمُهُ عَلی مُباشَرَهِ الهَواءِ ، وبَصَرُهُ عَلی مُلاقاهِ الضِّیاءِ، هاجَ الطَّلقُ بِأُمِّهِ فَأَزعَجَهُ أَشَدَّ إِزعاجٍ وأَعنَفَهُ حَتّی یولَدَ، و إِذا وُلِدَ صُرِفَ ذلِکَ الدَّمُ الَّذی کانَ یَغذوهُ مِن دَمِ أُمِّهِ إِلی ثَدیَیها، فَانقَلَبَ الطَّعمُ وَاللَّونُ إِلی ضَربٍ آخَرَ مِنَ الغِذاءِ ، وهُوَ أَشَدُّ مُوافَقَهً لِلمَولودِ مِنَ الدَّمِ ، فَیُوافیهِ فی وَقتِ حاجَتِهِ إِلَیهِ . فَحینَ یُولَدُ قَد تَلَمَّظَ وحَرَّکَ شَفَتَیهِ طَلَبا لِلرِّضاعِ فَهُوَ یَجِدُ ثَدیَی أُمِّهِ کَالإداوَتَینِ (2) المُعَلَّقَتَینِ لِحاجَتِهِ إِلَیهِ ، فَلا یَزالُ یَغتَذی بِاللَّبَنِ ما دامَ رَطبَ البَدَنِ ، رَقیقَ الأَمعاءِ ، لَیِّنَ الأَعضاءِ ، حَتّی إِذا تَحَرَّکَ وَاحتاجَ إِلی غِذاءٍ فیهِ صَلابَهٌ لِیَشتَدَّ ویَقوی بَدَنُهُ طَلَعَت لَهُ الطَّواحِنُ مِنَ الأَسنانِ وَالأَضراسِ ، لِیَمضَغَ بِهِ الطَّعامَ فَیَلینَ عَلَیهِ ویَسهُلَ لَهُ إِساغَتُهُ ، فَلا یَزالُ کَذلِکَ حَتّی یُدرِکَ ، فَإِذا أَدرَکَ وکانَ ذَکَرا طَلَعَ الشَّعرُ فی وَجهِهِ ، فَکانَ ذلِکَ عَلامَهَ الذَّکَرِ وعِزَّ الرَّجُلِ الَّذی یَخرُجُ بِهِ مِن حَدِّ الصِّبا وشَبَهَ النِّساءِ ، وإِن کانَت أُنثی یَبقی وَجهُها نَقِیّا مِنَ الشَّعر ، لِتَبقی لَهَا البَهجَهُ وَالنَّضارَهُ الَّتی تُحَرِّکُ الرِّجالَ لِما فیهِ دَوامُ النَّسلِ وبَقاؤُهُ . اِعتَبِر یا مُفَضَّلُ فیما یُدَبَّرُ بِهِ الإِنسانُ فی هذِهِ الأَحوالِ المُختَلِفَهِ ، هَل تَری یُمکِنُ أن یَکونَ بِالإِهمالِ ؟ أفَرَأَیتَ لَو لَم یَجرِ إِلَیه ذلِکَ الدَّمُ وهُوَ فِی الرَّحِمِ ؛ ألَم یَکُن سَیَذوی (3) ویَجِفُّ کَما یَجِفُّ النَّباتُ إِذا فَقَدَ الماءَ ؟ ولَو لَم یُزعِجهُ المَخاضُ عِندَ استِحکامِهِ ؛ ألَم یَکُن سَیَبقی فِی الرَّحِمِ کَالمَوؤودِ فِی الأَرضِ ؟ ولَو لَم یُوافِقهُ اللَّبَنُ مَعَ وِلادَتِهِ ؛ ألَم یَکُن سَیَموتُ جوعا ، أو یَغتَذی بِغِذاءٍ لا یُلائِمُهُ ولا یَصلَحُ عَلَیهِ بَدَنُهُ ؟ ولَو لَم تَطلَع عَلَیهِ الأَسنانُ فی وَقتِها ؛ ألَم یَکُن سَیَمتَنِعُ عَلَیهِ مَضغُ الطَّعامُ وإِساغَتُهُ ، أو یُقیمُهُ عَلَی الرِّضاعِ فَلا یَشُدُّ بَدَنَهُ ، ولا یَصلَحَ لِعَمَلٍ ؟ ثُمَّ کانَ تَشتَغِلُ أُمُّهُ بِنَفسِهِ عَن تَربِیَهِ غَیرِهِ مِنَ الأَولادِ ، ولَو لَم یَخرُجِ الشَّعرُ فی وَجهِهِ فی وَقتِهِ ؛ ألَم یَکُن سَیَبقی فی هَیئَهِ الصِّبیانِ وَالنِّساءِ ؛ فَلا تَری لَهُ جَلالَهً ولا وَقارا ؟ فَإِن کانَ الإِهمالُ یَأتی بِمِثلِ هذَا التَّدبیرِ فَقَد یَجِبُ أن یَکونَ العَمدُ وَالتَّقدیرُ یَأَتِیانِ بِالخَطَاَءوَالمُحالِ ؛ لِأَنَّهُما ضِدُّ الإِهمالِ ، وهذا فَظیعٌ مِنَ القَولِ ، وجَهلٌ مِن قائِلِهِ ؛ لِأَنَّ الإِهمالَ لا یَأتی بِالصَّوابِ ، وَالتَّضادَّ لا یَأتی بِالنِّظامِ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَقولُ المُلحِدونَ عُلُوّا کَبیرا . (4)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 484 ح 4709 ، علل الشرائع : ص 103 ح 1 ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 475 ح 1636 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 309 ح 131 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 93 ح 29 .
2- .الإداوَتان: مثنّی إداوه ؛ وهی بالکسر إناء صغیر من جلد یتّخذ للماء (النهایه : ج 1 ص 33) .
3- .ذوی یذوی ذیا : هو أن لا یصیب النبات والحشیش رِیّه (العین : 290) .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 62 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 239

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی چون بخواهد که بیافریند ، همه صورت های از آدم علیه السلامتا او را گِرد می آورد و او را بر صورت یکی از آنها می آفریند . پس هیچ کس نمی گوید : این فرزندم ، شبیه من و هیچ یک از پدرانم [که دیده ام ]نیست .

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! از خلقت انسان آغاز می کنیم . پس ، از آن عبرت گیر . اوّل آن ، تدبیر جنین در رَحِم است و آن ، در پس سه پرده تاریک است : تاریکی شکم و رَحِم و جفت ؛ جایی که هیچ چاره ای برای طلب غذا و دفع آزار و جلب سود و راندن زیان ندارد و از این رو ، از خون حیض ، غذا به او می رسد ، آن گونه که آب ، گیاه را تغذیه می کند. پیوسته این غذایش است تا آن گاه که خلقتش کامل و بدنش محکم گردد و پوستش برای تماس با هوا و چشمش برای دیدن نور ، قدرت یابد . مادرش درد زایمان می گیرد و چنان فشارش می دهد و در تنگنایش می گذارد تا زاده شود و چون متولّد شد ، همان خونی که از خون مادرش می خورد ، به پستان های مادرش می رود و مزه و رنگش عوض می شود و غذایی دیگر می شود که برای کودک ، از خون مناسب تر است و به گاه نیازش به او می رسد . پس چون متولّد می شود ، زبان می چرخاند و لب هایش را تکان می دهد تا شیرش بدهند و دو پستان مادرش را مانند دو مَشک آویخته می یابد که نیازش را بر طرف می کند . پس پیوسته تا آن گاه که بدنش مرطوب و روده هایش نازک و اعضایش نرم است ، از آن شیر ، تغذیه می کند و چون به حرکت درآمد و نیاز به غذای سفت و محکم پیدا کرد تا بدنش استوار و نیرومند شود ، دندان های آسیا ونیش او پدیدار می شود تا غذا را بجَوَد و نرم کند و به راحتی فرو دهد و همواره این گونه است تا بالغ شود و چون بالغ شد ، اگر پسر باشد ، موی صورتش در می آید تا نشان مردی او و عزّت مردانه اش باشد و بدان از کودکی و شباهت به زنان بیرون آید و اگر دختر باشد ، صورتش از مو پاک می ماند تا خرّمی و سرسبزی تحریک کننده مردان برایش بپاید که این ، ضامن دوام و بقای نسل انسانی است . ای مفضّل ! به آنچه انسان را در این حالت های گوناگون تدبیر می کند ، بیندیش . آیا می توانی آن را مهمل (تصادفی) بدانی؟ آیا نمی بینی که اگر در رَحِم خون به او نرسد ، پژمرده و خشکیده می شود ، همان گونه که گیاه از بی آبی خشک می شود؟ و اگر به هنگام محکم و استوار شدن ، درد زایمان او را بیرون نراند ، چون کودک زنده به گور شده ، در آن مدفون خواهد شد؟ و اگر به همراه تولّدش شیر نتراود ، از گرسنگی خواهد مُرد و یا مجبور به تغذیه از غذایی ناملایم با طبعش و ناسازگار با بدنش خواهد شد؟ و اگر دندان هایش در زمان مناسبش نروید ، جویدن و فرو دادن غذا برایش مشکل خواهد شد؟ و یا باید همچنان فقط شیر بخورد که در این صورت ، بدنش استوار و مناسب برای کار نمی شود و نیز مادرش فقط بدان مشغول می شود و به تربیت دیگر فرزندانش نمی رسد؟ و اگر در زمان مناسب خود ، موی صورتش درنمی آمد ، آیا به شکل کودکان و زنان و بدون هیبت و وقار نمی شد؟ پس اگر اهمال [و بی تدبیری] ، چنین تدبیرهایی را برآورد ، لازم می آید که قصد و تدبیر هم ، خطا بیاورد و محال را سبب شود ؛ زیرا آنها (قصد و تدبیر) با اهمال متضادند [و دو متضاد با هم جمع نمی شوند] . پس این ، سخنی بس نادرست است و نشان از جهل گوینده دارد ؛ زیرا اهمال (خطا و تصادف) ، صواب به بار نمی آورد و تضاد ، سبب هماهنگی نمی شود . خدا از آنچه ملحدان می گویند ، بالا و والا باد ؛ والاییِ بس سترگ !

.


ص: 240

. .


ص: 241

. .


ص: 242

2 / 5نَفخُ الرّوحِ فی الجَنینِالکتاب«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن سُلَلَهٍ مِّن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِینَ » . (1)

«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَ تًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » . (2)

راجع : الحجّ : 66 ، الجاثیه : 26 ، 56 .

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ» : هُوَ نَفخُ الرّوحِ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل إِذا أَرادَ أن یَخلُقَ النُّطفَهَ الَّتی مِمّا أَخَذَ عَلَیها المیثاقَ فی صُلبِ آدَمَ أو ما یَبدو لَهُ فیهِ ویَجعَلَها فِی الرَّحِمِ حَرَّکَ الرَّجُلَ لِلجِماعِ ، وأَوحی إِلَی الرَّحِمِ أنِ افتَحی بابَکِ حَتّی یَلِجَ فیکَ خَلقی وقَضائِیَ النّافِذُ وقَدَری ، فَتَفتَحُ الرَّحِمُ بابَها ، فَتَصِلُ النُّطفَهُ إِلَی الرَّحِمِ ، فَتَرَدَّدُ فیهِ أَربَعینَ یَوما ، ثُمَّ تَصیرُ عَلَقَهً أَربَعینَ یَوما ، ثُمَّ تَصیرُ مُضغَهً أَربَعینَ یَوما ، ثُمَّ تَصیرُ لَحما تَجری فیهِ عُروقٌ مُشتَبِکَهٌ . ثُمَّ یَبعَثُ اللّهُ مَلَکَینِ خَلاّقَینِ یَخلُقانِ فِی الأَرحامِ ما یَشاءُ اللّهُ ، فَیَقتَحِمانِ فی بَطنِ المَرأَهِ مِن فَمِ المَرأَهِ ، فَیَصِلانِ إِلَی الرَّحِمِ وفیهَا الرّوحُ القَدیمَهُ المَنقولَهُ فی أصلابِ الرِّجالِ وأَرحامِ النِّساءِ ، فَیَنفُخانِ فیها روحَ الحَیاهِ وَالبَقاءِ ، ویَشُقّانِ لَهُ السَّمعَ وَالبَصَرَ وجَمیعَ الجَوارِحِ وجَمیعَ ما فِی البَطنِ بِإِذنِ اللّهِ . (4)

.

1- .المؤمنون : 12 14 .
2- .البقره : 28 .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 91 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 60 ص 369 ح 75 وراجع الکافی : ج 7 ص 348 ح 1 وتهذیب الأحکام : ج 10 ص 271 ح 1065 .
4- .الکافی : ج 6 ص 13 ح 4 عن زراره ، بحار الأنوار : ج 60 ص 344 ح 31 .

ص: 243

2 / 5 دمیدن روح در جنین

2 / 5دمیدن روح در جنینقرآن«و بی گمان ، ما انسان را از عصاره گل آفریدیم . سپس او را نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم . آن گاه از آن نطفه ، لَخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون ، پاره گوشتی و از آن پاره گوشت ، استخوان ها را آفریدیم و بر استخوان ، گوشت پوشاندیم . سپس ، او را آفرینشی دیگر دادیم. پس بزرگ باد خداوندی که بهترین آفریدگار است!» .

«چگونه خدا را انکار می کنید ، در حالی که مرده بودید و او شما را زنده کرد و باز می میرانَد و زنده می سازد و سپس به سوی او باز می گردید؟» .

ر . ک : حج : آیه 66 ؛ جاثیه : آیه 26 56 .

حدیثامام باقر علیه السلام درباره سخن خدای متعال : «سپس ، او را آفرینشی دیگر دادیم» : آن [ آفرینش] ، دمیدن روح در جنین است .

امام باقر علیه السلام :چون خدای عز و جل اراده خلقتِ نطفه ای را کرد که در پشت آدم علیه السلاماز او پیمان گرفته و یا به بَداء ، او را نیافریند و ساقطش کند و فقط در رَحِم جای دهد ، مرد را به جماع برمی انگیزد و رَحِم زن را به مقتضای طبیعتش می گشاید و به آن می فرماید : «دریچه ات را باز کن تا آفریده و حکم نافذ و تقدیر من به تو درآید» . پس رَحِم ، دریچه خویش را باز می کند و نطفه به رَحِم راه می یابد و چهل روز در آن می مانَد تا خون بسته شده شود و چهل روز لَخته خون می مانَد تا چون گوشتی کوبیده شود و پس از چهل روز ، گوشت می شود و دارای رگ هایی درهم فرو رفته می گردد . سپس ، خداوند ، دو فرشته آفرینشگر را که هر چه خدا خواهد در رَحِم ها می آفرینند ، برمی انگیزانَد تا از دهان زن به درونش راه یابند تا به رَحِم برسند که در آن ، روح قدیمیِ (قبلی) منتقل شده از پشت مردان و رَحِم زنان است . پس روحِ حیات و بقا را در آن می دمند و به اذن خدا ، گوش و چشم و همه اندام ها و آنچه را در درون بدن است ، برایش درست می کنند .

.


ص: 244

الإمام الصّادق علیه السلام فِی الجَنینِ : إِذا بَلَغَ أَربَعَهَ أشهُرٍ فَقَد صارَت فیهِ الحَیاهُ ، وقَدِ استَوجَبَ الدِّیَهَ . (1)

2 / 6اِختِلافُ الأَلسِنَهِ وَالأَلوانِالکتاب«وَ مِنْ ءَایَتِهِ خَلْقُ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَاخْتِلَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَ نِکُمْ إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّلْعَلِمِینَ» . (2)

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَ تٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَ نُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُم بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهَا وَ غَرَابِیبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ کَذَ لِکَ إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ » . (3)

الحدیثمجمع الزوائد عن ابن عبّاس :جاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : أیَصبِغُ رَبُّکَ ؟ فقالَ : نَعَم ، صِباغا لا یَنفَضُّ ؛ أَحمَرَ وأَصفَرَ وأَبیَضَ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : تَأَمَّل یا مُفَضَّلُ ما أَنعَمَ اللّهُ تَقَدَّسَت أَسماؤُه بِهِ عَلَی الإِنسانِ ، مِن هذَا النُّطقِ الَّذی یُعَبِّرُ بِهِ عَمّا فی ضَمیرِهِ ، وما یَخطُرُ بِقَلبِهِ ، ونَتیجَهِ فِکرِهِ ، وبِهِ یَفهَمُ عَن غَیرِهِ ما فی نَفسِهِ ، ولَو لا ذلِکَ کانَ بِمَنزِلَهِ البَهائِمِ المُهمَلَهِ ، الَّتی لا تُخبِرُ عَن نَفسِها بِشَیءٍ ، ولا تَفهَمُ عَن مُخبِرٍ شَیئا . (5)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 91 عن سلیمان بن خالد وراجع الکافی: ج 7 ص 346 ح 11 وتهذیب الأحکام : ج 10 ص 284 ح 1105 وبحار الأنوار : ج 60 ص 355 ح 39 .
2- .الروم : 22 .
3- .فاطر : 27 ، 28 .
4- .مجمع الزوائد: ج 5 ص 225 ح 8556 ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 19 کلاهما نقلاً عن البزّار .
5- .بحار الأنوار : ج 3 ص 82 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 245



2 / 6 اختلاف زبان ها و رنگ ها

امام صادق علیه السلام درباره جنین : چون به چهار ماهگی رسید ، روح حیات در او [وارد ]می شود و مستحق دیه[ی کامل انسان] .

2 / 6اختلاف زبان ها و رنگ هاقرآن«و از نشانه های اوست آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان ها و رنگ هایتان . در این ، نشانه هایی برای دانایان است» .

«آیا ندیده ای که خدا از آسمان ، باران فرستاد و بدان ، میوه های گوناگون رویاندیم؟ و از کوه ها راه ها و رگه هایی پدید آوردیم ، سفید و سرخ و رنگارنگ و سیاه پُررنگ ، و نیز از مردمان و جنبندگان و چارپایان ، به همان گونه ، رنگ به رنگ . از میان بندگان خدا ، تنها دانایان اند که از او می ترسند . بی گمان ، خداوند ، پیروزمند و آمرزنده است» .

حدیثمجمع الزوائد به نقل از ابن عبّاس : مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت : آیا خدایت رنگ آمیزی می کند؟ فرمود : «آری . رنگی که از میان نمی رود : سرخ و زرد و سفید» .

امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر : ای مفضّل! در نعمت هایی که خداوند که نام هایش پاک باد بر انسان ارزانی داشته است ، خوب بیندیش . از این قدرت سخن گفتن که آنچه را در ضمیر خود دارد و به دلش خطور می کند و نتیجه اندیشه خود را بازگو می نماید و به همین سخن ، اندیشه دیگران را می فهمد و اگر این نبود ، به سان چارپایان زبان بسته می شد که نه از درون خویش خبر می دهد ، نه از خبر دهنده ای چیزی می فهمد .

.


ص: 246

2 / 7الرَّزقالکتاب«یَأَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَلِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ » . (1)

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَ لِکُم مِّن شَیْ ءٍ سُبْحَنَهُ وَ تَعَلَی عَمَّا یُشْرِکُونَ » . (2)

«قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ» . (3)

«قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ » . (4)

«أَمَّن یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ » . (5)

.

1- .فاطر : 3 .
2- .الروم : 40 .
3- .سبأ : 24 .
4- .یونس : 31 .
5- .النمل : 64 .

ص: 247



2 / 7 روزی

2 / 7روزیقرآن«ای مردم! نعمت هایی از که خداوند بر شما ارزانی داشته است ، یاد کنید . آیا جز خدا ، آفریدگار دیگری هست که شما را از آسمان و زمین ، روزی دهد؟ خدایی جز او نیست . پس کجا منحرفتان می کنند؟» .

«خداوند ، کسی است که شما را آفرید و روزی تان بخشید . سپس می میرانَد و پس از آن ، زنده می کند . آیا از شریکانی که برای خدا ساخته اید ، کسی چنین می کند؟! منزّه است او و برتر از آنچه شریکش می گردانند» .

«بگو : چه کسی شما را از آسمان ها و زمین ، روزی می دهد؟ بگو : خدا» .

«بگو : چه کسی شما را از آسمان و زمین ، روزی می دهد ، یا کیست که مالک گوش ها و چشم هاست و چه کسی زنده را از مُرده و مُرده را از زنده بیرون می کشد ، و چه کس کار [جهان] را تدبیر می کند ؟ زود خواهند گفت : خدا . پس بگو : آیا پروا نمی کنید؟» .

«[آیا شریکان ادعایی بهترند] یا آن که آفرینش را می آغازد ، سپس آن را بازمی گردانَد و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد ؟ آیا خدایی همراه خداوند است؟ بگو: اگر راست می گویید ، دلیلتان را بیاورید» .

.


ص: 248

«أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّواْ فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ » . (1)

راجع: الأنفال : 26 ، النحل : 72 ، غافر : 64 ، البقره : 22 و172 ، الجاثیه : 5 ، إبراهیم : 32 ، الذاریات : 58 .

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام :قَالَ عز و جل : «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّکُمْ» یَعنی : مِمّا یُخرِجُهُ مِنَ الأَرضِ رِزقا لَکُم ، «فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا» أی : أَشباها وأَمثالاً مِنَ الأَصنامِ الَّتی لا تَعقِلُ ولا تَسمَعُ ولا تُبصِرُ ولا تَقدِرُ عَلی شَیءٍ ، «وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ» (2) أنَّها لا تَقدِرُ عَلی شَیءٍ مِن هذِهِ النِّعَمِ الجَلیلَهِ الَّتی أَنعَمَها عَلَیکُم رَبُّکُم تَبارَکَ وتَعالی . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :تَمورُ فی بَطنِ أُمِّکَ جَنینا ، لا تُحیرُ دُعاءً ولا تَسمَعُ نِداءً ، ثُمَّ أُخرِجتَ مِن مَقَرِّکَ إِلی دارٍ لَم تَشهَدها ، ولَم تَعرِف سُبُلَ مَنافِعِها ؛ فَمَن هَداکَ لاِجتِرارِ الغِذاءِ مِن ثَدیِ أُمِّکَ، وعَرَّفَکَ عِندَالحاجَهِ مَواضِعَ طَلَبِکَ وإِرادَتِکَ ؟ (4)

الإمام الحسین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أنتَ الَّذی رَزَقتَ ، أنتَ الَّذی أَعطَیتَ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :ما أَقبَحَ بِالرَّجُلِ یَأتی عَلَیهِ سَبعونَ سَنَهً ، أو ثَمانونَ سَنَهً ، یَعیشُ فی مُلکِ اللّهِ ، ویَأکُلُ مِن نِعَمِهِ ، لا یَعرِفُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ . (6)

بحار الأنوار عن صُحف إدریس علیه السلام :یا أَیُّهَا الإِنسانُ ، اُنظُر وتَدَبَّر ، وَاعقِل وتَفَکَّر ، هَل لَکَ رازِقٌ سِوایَ یَرزُقُکَ ؟ أو مُنعِمٌ غَیری یُنعِمُ عَلَیکَ ؟ ألَم أُخرِجکَ مِن ضیقِ مَکانِکَ فِی الرَّحِمِ إِلی أَنواعٍ مِنَ النِّعَمِ ؟ أخرَجتُکَ مِنَ الضّیقِ إِلَی السَّعَهِ ، ومِنَ التَّعَبِ إِلَی الدَّعَهِ ، ومِنَ الظُّلمَهِ إِلَی النّورِ ، ثُمَّ عَرَفتُ ضَعفَکَ عَمّا یُقیمُکَ ، وعَجزَکَ عَمّا یَفوتُکَ ، فَأَدرَرتُ لَکَ مِن صَدرِ أُمِّکَ عَینَینِ مِنهُما طَعامُکَ وشَرابُکَ ، وفیهِما غِذاؤُکَ ونَماؤُکَ ، ثُمَّ عَطَفتُ بِقَلبِها عَلَیکَ ، وصَرَفتُ بِوُدِّها إِلَیکَ ، کَی لا تَتَبَرَّمَ بِکَ مَعَ إِیذائِکَ لَها ، ولا تَطرَحَکَ مَعَ إِضجارِک إِیّاها ، ولا تَقَزَّزَکَ مَعَ کَثرَهِ عاهاتِکَ ، ولا تَستَقذِرَکَ مَعَ تَوالی آفاتِکَ وقاذوراتِکَ ، تَجوعُ لِتُشبِعَکَ ، وتَظمَأُ لِتُروِیَکَ ، وتَسهَرُ لِتُرقِدَکَ ، وتَنصَبُ لِتُریحَکَ ، وتَتعَبُ لِتُرفِدَکَ ، وتَتَقَذَّرُ لِتُنظِّفَکَ ، لَولا ما أَلقَیتُ عَلَیها مِنَ المَحَبَّهِ لَکَ لَأَلقَتکَ فی أَوّلِ أذیً یَلحَقُها مِنکَ ، فَضلاً عَن أن تُؤثِرَکَ فی کُلِّ حالٍ ، ولا تُخَلِّیکَ لَها مِن بالٍ ، ولَو وَکَلتُکَ إِلی وُکدِکَ (7) ، وجَعَلتُ قُوَّتَکَ وقِوامَکَ مِن جُهدِکَ ، لَمُتَّ سَریعا ، وفُتَّ ضائِعا . هذِهِ عادَتی فِی الإِحسانِ إِلَیکَ، وَالرَّحمَهِ لَکَ ، إِلی أن تَبلُغَ أَشُدَّکَ ، وبَعدَ ذلِکَ إِلی مُنتَهی أَجلِکَ ، أُهَیِّئُ لَکَ فی کُلِّ وَقتٍ مِن عُمُرِکَ ما فیهِ صَلاحُ أَمرِکَ مِن زِیادَهٍ فی خَلقِکَ ، وتَیسیرٍ لِرِزقِکَ ، أُقدِّرُ مُدَّهَ حَیاتِکَ قَدرَ کِفایَتِکَ ما لا تَتَجاوَزُهُ وإِن أَکثَرتَ مِنَ التَّعَبِ ، ولا یَفوتُکَ وإِن قَصُرتَ فِی الطَّلَبِ ؛ فَإِن ظَنَنتَ أنَّکَ الجالِبُ لِرِزقِکَ ، فَما لَکَ تَرومُ أن تَزیدَ فیهِ ولا تَقدِرَ ؟ أم ما لَکَ تَتعَبُ فی طَلَبِ الشَّیءِ فَلَستَ تَنالُهُ ، ویَأتیکَ غَیرُهُ عَفوا مِمّا لا تَتَفَکَّرُ فیهِ ، ولا تَتَعَنّی لَهُ ، أم ما لَکَ تَری مَن هُوَ أَشَدُّ مِنکَ عَقلاً وأَکثَرُ طَلَبا مَحروما مَجذوذا ؟ ومَن هُوَ أَضعَفُ مِنکَ عَقلاً وأَقَلُّ طَلَبا مَحروزا مَجدودا ؟ أَتَراکَ أنتَ الَّذی هَیَّأتَ لِمَشرَبِکِ ومَطعَمِکَ سِقاءَینِ فی صَدرِ أُمِّکَ ؟ أم تَراکَ سَلَّطتَ عَلی نَفسِکَ وَقتَ السَّلامَهِ الدَّاءَ ، أو جَلَبتَ لَها وَقتَ السُّقمِ الشِّفاءَ ؟ ألا تَنظُرُ إِلَی الطَّیرِ الَّتی تَغدو خِماصا ، وتَروحُ بِطانا ؟ ألَها زَرعٌ تَزرَعُهُ ، أو مالٌ تَجمَعُهُ ، أو کَسبٌ تَسعی فیهِ ، أوِ احتِیالٌ تَتَوَسَّمُ بِتَعاطیهِ ؟ اِعلَم أَیُّهَا الغافِلُ ، أنَّ ذلِکَ کُلَّهُ بِتَقدیری ، لا أُنادُّ ولا أُضادُّ فی تَدبیری ، ولا یَنقُصُ ولا یَزادُ مِن تَقدیری ؛ ذلِکَ أنّی أنَا اللّهُ الرَّحیمُ الحَکیمُ . (8)

.

1- .الملک : 21 .
2- .البقره : 22 .
3- .عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 138 ح 36 ، التوحید : ص 404 ح 11 کلاهما عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، الاحتجاج : ج 2 ص 507 ح 336 عن الإمام العسکری علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 35 ح 10 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 71 نحوه ، بحار الأنوار : ج 60 ص 347 ح 34 .
5- .الإقبال : ج 2 ص 82 ، البلد الأمین : ص 255 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 221 ح 3 .
6- .کفایه الأثر : ص 256 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 406 ح 16 .
7- .وکد فلان أمرا یکِده وکْدا : إذا قصده وطلبه . تقول : ما زال ذلِکَ وُکْدِی ؛ أی دأبی وقصدی (النهایه : ج 5 ص 219) .
8- .بحار الأنوار : ج 95 ص 455 نقلاً عن ابن متّویه .

ص: 249

«یا کیست که به شما روزی دهد ، اگر او روزی اش را بازدارد ؟ [می دانند کسی نیست] امّا آنان در گردن کشی و گریز [از حق ]لجاجت می کنند» .

ر . ک : انفال : آیه 26 ؛ نحل : آیه 72 ؛ غافر : آیه 64 ؛ بقره : آیه 22 و 172 ؛ جاثیه : آیه 5 ؛ ابراهیم : آیه 32 ؛ ذاریات : آیه 58 .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام :خدای عز و جل فرمود : «پس با آن [آب] از میوه ها روزی برای شما بیرون آورد» ؛ یعنی روزی هایی که از زمین برای شما بیرون می آورد . «پس برای خدا همتایانی قرار مدهید» . یعنی ، همسان و همگنانی از بت هایی که نه توان اندیشیدن دارند و نه توان شنیدن و دیدن و هیچ کار دیگری . «و شما می دانید» که آنها توان ایجاد هیچ یک از این نعمت های بزرگی را که خدای شما تبارک و تعالی به شما ارزانی داشته است ، ندارند .

امام علی علیه السلام :جنینی لرزان در رَحِم مادرت بودی ، ناتوان از پاسخ گفتن و ندایی را شنیدن . سپس ، از قرارگاهت به سرایی بیرون شدی که نه آن را دیده بودی ، نه راه های سودش را می شناختی . پس چه کس به تو راه کشیدن غذا از پستان مادرت را آموخت و به گاه نیاز ، جایگاه پیجویی و خواست را به تو نمایانْد؟

امام حسین علیه السلام در بخشی از دعای عرفه اش : تویی که روزی دادی . تویی که عطا کردی .

امام صادق علیه السلام :چه زشت است برای مرد که هفتاد سال یا هشتاد سال در مُلک خدا بِزید و از نعمت های او بخورد ، امّا خدا را آن چنان که شایسته اوست ، نشناسد .

بحار الأنوار به نقل از صحف ادریس علیه السلام : ای انسان ! بنگر و تدبّر کن و بیندیش و فکر کن که آیا جز من ، روزی رسانی داری که روزی ات دهد؟ یا جز من منعمی داری که نعمتی ارزانی ات دارد؟ آیا از جایگاه تنگت در رَحِم به سوی نعمت های گوناگون ، بیرونت نیاوردم؟ تو را از تنگنا به جایی فراخناک ، و از سختی به آسودگی ، و از تاریکی به نور درنیاوردم؟ و چون ناتوانی ات را از آنچه برپایت دارد ، دیدم و نیز عجزت را از آنچه از دستت می رود ، از سینه مادرت ، دو چشمه برای خوراک و نوشیدنی ات ، جاری ساختم که در آن دو ، غذا و رشد توست . پس دلش را متوجّه تو کردم و مهربانی اش را به سوی تو ، تا با وجود آزارهایت برای او ، از تو ملول نگردد و با وجود آن که در تنگنایش می گذاری ، تو را از خود ، دور نسازد و با همه آفت هایت ، از تو نفرت نیابد و با وجود پی در پی بودن آفت ها و کثیفی هایت ، تو را پلید و ناخوش ندارد . گرسنه می مانَد تا سیرت کند و تشنه می مانَد تا سیرابت نماید و بیدار می مانَد تا تو را بخوابانَد و به سختی می افتد تا آسوده ات نهد و رنج می کشد تا به تو یاری دهد و خود ، کثیف می شود تا تو تمیز باشی و اگر نبود که من ، محبّت تو را در دلش انداخته ام ، در نخستین آزاری که از تو می دید ، رهایت می کرد ، چه رسد که تو را در همه حال ، بر خود مقدّم بدارد و هیچ گاه از اندیشه تو بیرون نمی رود و اگر تو را به خودت وا می نهادم و فراهم آوردن نیرو و مایه قوامت را به تلاش خودت می سپردم ، خیلی زود ، می مُردی و تباه شده ، از دست می رفتی . این عادت من ، در احسان و رحمت به توست تا آن که به سنّ رشد برسی و پس از آن به انتهای مهلتت ، برای هر دوره از عمرت ، چیزی فراهم کردم که کارت را به سامان درآورد ؛ رشد وجودت و آسان ساختن روزی ات که به قدر کفایتت در طول زندگی ات به تو برسد و از آن درنگذرد ، هر چند خود را به رنج اندازی و از دستت نرود ، هر چند در طلبش کوتاهی ورزی . پس اگر می پنداری که خود ، روزی ات را فراهم می آوری ، پس چرا نمی خواهی که بسیار شود و تنگ نگردد؟ یا چرا در طلب چیزی خود را به رنج می اندازی و به آن نمی رسی و چیزی دیگر جز آن به تو می رسد ، بدون آن که بدان اندیشیده و یا خود را به زحمت انداخته باشی؟ یا چرا آن کس را که از تو عاقل تر و پُرکارتر است ، محروم و بی ثروت می بینی و آن که عقل و طلبش از تو کمتر است ، دارا و ثروتمند می یابی؟ آیا چنین می بینی که تو خود ، دو مَشک آماده برای غذا و نوشیدنی ات را در سینه مادرت فراهم آوردی؟ یا تو به هنگام سلامتت ، بیماری را بر خود مسلّط کردی و یا به گاه بیماری ، شفا را به سوی خود کشیدی؟ آیا به پرنده نمی نگری که گرسنه بیرون می آید و با شکم پُر ، بازمی گردد؟ آیا زراعتی کاشته یا مالی گِرد آورده یا کسب و کاری دارد و یا با فکر و چاره جویی به دادوستد پرداخته است؟ بدان ای غافل که اینها همه به تقدیر من است که در تدبیرم ، نه همتایی دارم و نه معارضی ، و هیچ از تقدیرم نمی کاهد و نمی افزاید . این از آن روست که من ، خدای رحیم و حکیمم .

.


ص: 250

. .


ص: 251

. .


ص: 252

2 / 8الطَّیِّبات من الرِّزقالکتاب«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَتِ ذَ لِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِینَ » (1)

«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَتِ مَا رَزَقْنَکُمْ وَ اشْکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ » . (2)

راجع : البقره : 57 ، الأعراف : 32 و160 ، الأنفال : 26 ، النحل : 72 ، الإسراء : 70 ، طه : 81 ، المؤمنون : 51 .

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعاءٍ لَهُ فِی التَّحمیدِ للّهِِ عز و جل : الحَمدُ للّهِِ الَّذِی اختارَ لَنا مَحاسِنَ الخَلقِ ، وأَجری عَلَینا طَیِّباتِ الرِّزقِ ، وجَعَلَ لَنا الفَضیلَهَ بِالمَلَکَهِ عَلی جَمیعِ الخَلقِ ، فَکُلُّ خَلیقَتِهِ مُنقادَهٌ لَنا بِقُدرَتِهِ ، وصائِرَهٌ إِلی طاعَتِنا بِعِزَّتِهِ . (3)

.

1- .غافر : 64 .
2- .البقره : 172 .
3- .الصحیفه السجّادیّه : ص 21 الدعاء 1 .

ص: 253



2 / 8 روزی های پاکیزه

2 / 8روزی های پاکیزهقرآن«خدا ، کسی است که زمین را آرامشگاه و آسمان را سرپناه شما قرار داد و شما را صورت بندی کرد و صورت هایتان را نیکو ساخت و شما را از چیزهای پاکیزه ، روزی داد . این است خداوند ، پروردگار شما . بزرگ باد پروردگار جهانیان !» .

«ای مؤمنان ! از چیزهای پاکیزه ای که روزی تان کرده ایم ، بخورید و خدا را سپاس بگزارید ، اگر او را می پرستید» .

ر .ک : بقره: آیه 57 ؛ اعراف : آیه 32 و 160 ؛ انفال : آیه 26 ؛ نحل : آیه 72 ؛ اسراء : آیه 70 ؛ طه : آیه 81 ؛ مؤمنون : آیه 51 .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در بخشی از دعای سپاس گزاری اش از خدای عز و جل : سپاس ، خداوندی را که نیکوهای آفرینش را برای ما برگزید و روزی های پاکیزه را برای ما روان ساخت و برای ما فضیلت تسلّط بر همه آفریده هایش را قرار داد و همه مخلوقاتش به قدرت او رام ماست و به عزّت او در فرمان ما .

.


ص: 254

2 / 9شَهوَهُ الأَکلِالکافی عن عبد اللّه بن بکیر عن رجل :أمَرَ أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام بِلَحمٍ فَبُرِّدَ ، ثُمَّ أُتِیَ بِهِ مِن بَعدُ ، فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَنی أَشتَهیهِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : فَکِّر یا مُفَضَّلُ فِی الأَفعالِ الَّتی جُعِلَت فِی الإِنسانِ مِنَ الطَّعمِ وَالنَّومِ وَالجِماعِ وما دُبِّرَ فیها ؛ فَإِنَّهُ جُعِلَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنها فِی الطِّباعِ نَفسِهِ مُحَرِّکٌ یَقتَضیهِ ویَستَحِثُّ بِهِ . . . ولَو کانَ الإِنسانُ إِنَّما یَصیرُ إِلی أَکلِ الطَّعامِ لِمَعرِفَتِهِ بِحاجَهِ بَدَنِهِ إِلَیهِ ، ولَم یَجِد مِن طِباعِهِ شَیئا یَضطَرُّهُ إِلی ذلِکَ ؛ کانَ خَلیقا أن یَتَوانی عَنهُ أَحیانا بِالتَّثَقُّلِ وَالکَسَلِ ، حَتّی یَنحَلَّ بَدَنُهُ فَیَهلِکَ . (2)

2 / 10وُصولُ الغِذاءِ إلَی البَدَنِالإمام الصادق علیه السلام لِلمُفضَّلِ بنِ عُمَرَ : فَکِّر یا مُفَضَّلُ فی وُصولِ الغِذاءِ إِلَی البَدَنِ وما فیهِ مِنَ التَّدبیرِ ؛ فَإِنَّ الطَّعامَ یَصیرُ إِلَی المِعدَهِ فَتَطبَخُهُ ، وتَبعَثُ بِصَفوِهِ إِلَی الکَبِدِ فی عُروقٍ رِقاقٍ واشِجَهٍ (3) بَینَها ، قَد جُعِلَت کَالمَصفی لِلغِذاءِ ، لِکَیلا یَصِلَ إِلَی الکَبِدِ مِنهُ شَیءٌ فَیَنکَأَها ، وذلِکَ أنَّ الکَبِدَ رَقیقَهٌ لا تَحتَمِلُ العُنفَ ، ثُمَّ إِنّ الکَبِدَ تَقبَلُهُ ، فَیَستَحیلُ بِلُطفِ التَّدبیرِ دَما ، ویَنفُذُ إِلَی البَدَنِ کُلِّهِ فی مَجاری مُهَیَّأَهٍ لِذلِکَ ، بِمَنزِلَهِ المَجارِی الَّتی تُهَیَّأُ لِلماءِ حَتّی یَطَّرِدَ فِی الأَرضِ کُلِّها ، ویَنفُذُ ما یَخرُجُ مِنهُ مِنَ الخَبَثِ وَالفُضولِ إِلی مَفائِضَ قَد أُعِدَّت لِذلِکَ ، فَما کانَ مِنهُ مِن جِنسِ المِرَّهِ الصَّفراءِ جَری إِلَی المَرارَهِ ، وما کانَ مِن جِنسِ السَّوداءِ جَری إِلَی الطِّحالِ ، وما کانَ مِنَ البُلَّهِ وَالرُّطوبَهِ جَری إِلَی المَثانَهِ . فَتَأَمَّل حِکمَهَ التَّدبیرِ فِی تَرکیبِ البَدَنِ ، ووَضعِ هذِهِ الأَعضاءِ مِنهُ مَواضِعَها ، وإِعدادِ هذِهِ الأَوعِیَهِ فیهِ لِتَحمِلَ تِلکَ الفُضولَ ، لِئَلاّ تَنتَشِرَ فِی البَدَنِ فَتُسقِمَهُ وتَنهَکَهُ ، فَتَبارَکَ مَن أَحسَنَ التَّقدیرَ وأَحکَمَ التَّدبیرَ ، ولَهُ الحَمدُ کَما هُوَ أَهلُهُ ومُستَحِقُّهُ . (4)

.

1- .الکافی : ج 6 ص 296 ح 24 ، المحاسن : ج 2 ص 172 ح 1479 عن عبد اللّه بن بکر ، بحار الأنوار : ج 66 ص 59 ح 11 .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 78 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل .
3- .وَشَجَت العروقُ والأغصانُ : اشتبکت ، وکلّ شیء یشتِبک فقد وَشَجَ ؛ أی تداخل و تشابک والتفّ (تاج العروس : ج 3 ص 509) .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 67 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 255



2 / 9 اشتهای خوردن

2 / 10 رسیدن غذا به بدن

2 / 9اشتهای خوردنحدیثالکافی به نقل از عبد اللّه بن بکیر از مردی : امام صادق علیه السلام به طبخ گوشتی فرمان داد و چون سرد شد و نزدش آوردند ، فرمود : «سپاس ، خدایی را که اشتهای آن را به من داد» .

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل! بیندیش در کارهایی که در انسان قرار داده شده است از خوردن و خوابیدن و آمیزش و آنچه در آنها تدبیر شده است ، که به درستی برای هر یک از آنها در طبیعت انسانی ، محرّکی قرار داده شده که آن را اقتضا می کند و به سوی آن برمی انگیزانَد ... و اگر انسان ، فقط از سرِ آگاهی به نیاز بدنش به سوی غذا خوردن می رفت و در طبعش چیزی نبود که او را بدان مضطر کند ، می توانست چنین شود که گاه از سرِ سنگینی و کسالت ، از آن تن زند تا آن جا که بدنش تحلیل می رفت و هلاک می شد .

2 / 10رسیدن غذا به بدنامام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل! در رسیدن غذا به بدن و تدبیر نهفته در آن بیندیش که غذا به معده می رود و معده ، آن را می پزد و گُزیده آن را از راه رگ هایی ظریف و درهم پیچیده به جگر می فرستد و معده ، صافیِ غذا می شود تا چیزی به جگر نرسد که بر آن خراش اندازد ؛ زیرا جگر ، نازک است و تحمّل فشار را ندارد. سپس ، پس از آمدن به جگر ، به تدبیری لطیف ، خون می شود و از طریق مجاری آماده شده ، در سراسر بدن جاری می گردد ، همچون لوله های آب که برای آبیاری زمین می کشند و آنچه کثیف و زیادی است ، به لوله هایی که برای همین کار فراهم شده ، می فرستد و هر چه از جنس زردآب است ، به کیسه صفرا و هر چه از جنس سوداست ، به طحال و آنچه از مایعات و رطوبت است ، به مثانه می فرستد . پس به حکمت تدبیر در ترکیب بدن بیندیش و نیز جای دادن هر یک از این اندام در جای خود و آماده سازی این ظرف ها برای ذخیره هر یک از این موادّ زیادی تا در بدن پخش نشود و آن را بیمار و نزار کند . بزرگ باد آن که نیک تقدیر کرد و تدبیرش را استوار ساخت ، و ستایش ، ویژه اوست ، همان گونه که شایسته و سزاوار اوست .

.


ص: 256

2 / 11النَّومالکتاب«وَ مِنْ ءَایَتِهِ مَنَامُکُم بِالَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ » . (1)

«أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّا جَعَلْنَا الَّیْلَ لِیَسْکُنُواْ فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ » . (2)

راجع : الفرقان : 47 ، النبأ : 9 ، الزمر : 42 .

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام لِلمفُضَّلِ بنِ عُمَرَ : فَکِّر یا مُفَضَّلُ فِی الأَفعالِ الَّتی جُعِلَت فِی الإِنسان مِنَ الطَّعمِ وَالنَّومِ . . . لَو کانَ إِنَّما یَصیرُ إِلَی النَّومِ بِالتَّفَکُّرِ فی حاجَتِهِ إِلی راحَهِ البَدَنِ وإِجمامِ قُواهُ کانَ عَسی أن یَتَثاقَلَ عَن ذلِکَ فَیَدمَغَهُ حَتّی یَنهَکَ بَدنُهُ . (3)

.

1- .الروم : 23 .
2- .النمل : 86 .
3- .بحار الأنوار : ج 3 ص 78 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .

ص: 257



2 / 11 خواب

2 / 11خوابقرآن«و از نشانه های او خواب شما در شب و روز است و در پیِ روزی رفتن . بی گمان ، در این ، نشانه هایی است برای آنان که گوش شنوا دارند» .

«آیا نمی بینید که شب را برای آرمیدن در آن قرار دادیم و روز را روشنی بخشیدیم ؟ بی گمان ، در این ، نشانه هایی برای مؤمنان است» .

ر . ک : فرقان : آیه 47 ، نبأ : آیه 9 ، زمر : آیه 42 .

حدیثامام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : ای مفضّل ! در کارهایی که برای انسان قرار داده شده ، مانندخوردن و خوابیدن ، بیندیش ... اگر انسان ، تنها از سرِ اندیشه و فهم نیاز به آسایش بدن و آسوده گذاشتن قوای خود به خواب می رفت ، شاید گاه گران جانی می کرد و نمی خوابید و بدنش را می فرسود .

.


ص: 258

2 / 12اللِّباسالکتاب«یَبَنِی ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَ رِی سَوْءَ تِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَ لِکَ خَیْرٌ ذَ لِکَ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ » . (1)

«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَلاً وَ جَعَلَ لَکُم مِّنَ الْجِبَالِ أَکْنَنًا وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرَ بِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرَ بِیلَ تَقِیکُم بَأْسَکُمْ کَذَ لِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ » . (2)

«وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَهَا» . (3)

راجع: فاطر: 12 .

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تعالی : «یَبَنِی ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَ رِی سَوْءَ تِکُمْ وَرِیشًا...» : فَأَمَّا اللِّباسُ فَالثِّیابُ الَّتی یَلبَسونَ ، وأمَّا الرِّیاشُ فَالمَتاعُ وَالمالُ ، وأمّا لِباسُ التَّقوی فَالعَفافُ ؛ لِأَنَّ العَفیفَ لا تَبدو لَهُ عُورَهٌ وإِن کانَ عارِیا مِنَ الثِّیابِ ، وَالفاجِرُ بادِی العَورَهِ وإِن کان کاسِیا مِنَ الثِّیابِ ، یَقولُ : «وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَ لِکَ خَیْرٌ» یَقولُ : العَفافُ خَیرٌ «ذَ لِکَ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (4)

.

1- .الأعراف : 26 .
2- .النحل : 81 .
3- .النحل : 14 .
4- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 225 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 71 ص 271 ح 15 .

ص: 259



2 / 12 لباس

2 / 12لباسقرآن«ای آدمی زادگان ! برایتان جامه ای فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشد و زینتی باشد ، و جامه تقوا از هر جامه ای بهتر است . این ، یکی از نشانه های خداست ، باشد که پند گیرند» .

«و خدا برای شما از چیزهایی که آفریده است ، سایه هایی پدید آورد و در کوه ها ، پناهگاه هایی برایتان قرار داد و برای شما جامه هایی ساخت که از گرما حفظتان می کند و جامه هایی که در جنگ ، نگهتان می دارد . او این چنین ، نعمت هایش را بر شما تمام می کند ، باشد که گردن نهید» .

«و زیورهایی بیرون کشید و به تن کنید» .

ر . ک : فاطر : آیه 12 .

حدیثامام باقر علیه السلام درباره گفته خدای متعال : «ای آدمی زادگان ، برایتان جامه ای فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشد و زینتی باشد ...» : امّا جامه ، همین لباس هایی است که می پوشند ؛ و امّا زینت ، همان اسباب و لوازم و دارایی است ؛ و امّا جامه تقوا ، عفّت است ، زیرا عفیف ، حتّی اگر لباس نداشته باشد ، عورتش نمایان نشود و فاجر ، حتّی اگر لباس پوشیده باشد ، عورتش را آشکار کند . خدا می گوید : «و جامه تقوا از هر جامه ای بهتر است» ، یعنی عفّت بهتر است. «این ، یکی از نشانه های خداست ، باشد که پند گیرند» .

.


ص: 260

2 / 13البَیتالکتاب«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنم بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ الْأَنْعَمِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْوَافِهَا وَ أَوْبَارِهَا وَ أَشْعَارِهَا أَثَثًا وَ مَتَعًا إِلَی حِینٍ » .

الحدیثالإمامُ الباقرُ علیه السلام فی قول اللّه تعالی: «لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا کَذَ لِکَ» (1) : لَم یَعْلَموا صَنْعَهَ البُیوتِ . (2)

2 / 14الزوجالکتاب«وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ » . (3)

«فَاطِرُ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا وَ مِنَ الْأَنعَمِ أَزْوَ جًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » . (4)

«وَ اللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَ جًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلاَ یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتَبٍ إِنَّ ذَ لِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ » . (5)

راجع : الأعراف : 189 ، النحل : 72 ، النجم : 45 ، القیامه : 39 ، النبأ : 8 ، اللیل : 3 .

.

1- .. النحل : 80 ، الکهف : 90 .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 350 ح 84 عن أبی بصیر ، المحاسن : ج 2 ص 448 ح 2543 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 12 ص 206 ح 32 .
3- .الروم : 21 .
4- .الشوری : 11 .
5- .فاطر : 11 .

ص: 261



2 / 13 خانه

2 / 14 جفت

2 / 13خانهقرآن«و خدا ، خانه هایتان را آرامشگاه شما قرار داد و از پوست چارپایان ، برایتان خیمه ها ساخت تا آنها را [به هنگام حمل ]در سفر و حضر ، سَبُک بیابید و از پشم و کُرْک و مویشان ، تا روز قیامت برایتان اثاث خانه و اسباب زندگی ساخت» .

حدیثامام باقر علیه السلام:درباره آیه «غیر از پرتو آن (آفتاب) برایشان هیچ پوششی قرار نداده ایم» فرمود : خانه سازی بلد نبودند.

2 / 14جفتقرآن«و از نشانه های اوست که جفت هایی از جنس خودتان برایتان آفرید تا با ایشان ، آرام گیرید و میانتان ، دوستی و مهربانی نهاد . در این ، نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند» .

«آفریدگار آسمان ها و زمین ، جفت هایی از خودتان برایتان قرار داد و چارپایان را نیز جفت قرار داد . [با آفرینش جفت ها ]بر شمارِ شما می افزاید . هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و بیناست» .

«و خدا ، شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید . آن گاه ، شما را جفت یکدیگر قرار داد و هیچ زنی باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند ، مگر به علم او ، و عمر هیچ سالخورده ای به درازا نمی کشد و از عمرش کاسته نمی شود ، جز آن که در کتابی نوشته شده است و اینها برای خدا آسان است» .

راجع : اعراف : آیه 189 ، نحل : آیه 72 ، نجم : آیه 45 ، قیامت : آیه 39 ، نبأ : آیه 8 ، لیل : آیه 3 .

.


ص: 262

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ : لَو رَأَیتَ فَردا مِن مِصراعَینِ فیهِ کَلُّوبٌ (1) أکُنتَ تَتَوَهَّمُ أنَّهُ جُعِلَ کَذلِکَ بِلا مَعنیً ؟ بَل کُنتَ تَعلَمُ ضَرورَهً أنَّهُ مَصنوعٌ یَلقی فَردا آخَرَ، فَتَبَرُّزُهُ لِیَکونَ فِی اجتِماعِهِما ضَربٌ مِنَ المَصلَحَهِ، وهکَذا تَجِدُ الذَّکَرَ مِنَ الحَیَوانِ کَأَنَّهُ فَردٌ مِن زَوجٍ مُهَیَّأٌ مِن فَردٍ أُنثی، فَیَلتَقِیانِ لِما فیهِ مِن دَوامِ النَّسلِ وبَقائِهِ ، فَتَبّا وخَیبَهً وتَعسا لِمُنتَحِلِی الفَلسَفَهِ ! کَیفَ عَمِیَت قُلوبُهُم عَن هذِهِ الخِلقَهِ العَجیبَهِ حَتّی أَنکَرُوا التَّدبیرَ وَالعَمدَ فیها؟! (2)

2 / 15أَداهُ التَّعلمِالکتاب«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الاْءِنسَنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ » . (3)

«وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّنم بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفْئدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » . (4)

الحدیثتفسیر القمّیّ : «اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» قالَ : عَلَّمَ الإِنسانَ الکِتابَهَ الَّتی بِها تَتِمُّ أُمورُ الدُّنیا فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها . (5)

.

1- .الکَلُّوب بالتشدید : حدیده معوجّه الرأس (النهایه : ج 4 ص 195) . وفی بعض النسخ «کلون» وهو فارسی .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 75 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل .
3- .العلق : 4 و5 .
4- .النحل : 78 .
5- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 430 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 252 ح 158 .

ص: 263



2 / 15 ابزارهای یادگیری

اشاره

حدیثامام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر : اگر کُلونی بر یکی از دو لنگه در دیدی ، آیا می پنداری که آن ، بیهوده نصب شده است؟ بلکه به ضرورت می دانی که آن را ساخته اند تا با لنگه دیگر ، کنار هم آید و مصلحت (بستن در) را نتیجه دهد و بدین گونه ، حیوان نر را می بینی که گویی برای جفت ماده اش آماده شده است تا برای دوام و بقای نسل ، به هم برسند . پس هلاک و ناکامی و نگون بختی ، از آنِ فیلسوفْ نمایان ، که چه سان دل هایشان از این آفرینش شگفت ، کور است تا آن جا که تدبیر و هدفمندی آن را انکار می کنند.

2 / 15ابزارهای یادگیریقرآن«خدایی که به وسیله قلم ، به انسان ، آنچه را نمی دانست ، یاد داد» .

«و خداوند ، شما را از دل مادرانتان بیرون آورد ، در حالی که چیزی نمی دانستید و برایتان گوش ها و چشمان و دل ها قرار داد ، باشد که سپاس بگزارید» .

حدیثتفسیر القمی : «بخوان و پروردگارت ، ارجمندترین است ؛ خدایی که به وسیله قلم ، یاد داد» . به انسان ، نوشتن را آموخت که کارهای دنیا در شرق و غرب زمین ، با آن به سرانجام می رسد .

نشانه های خدا در آفرینش انسان

1 . پیدایش انسان از خاک
نشانه های خدا در آفرینش انساناز نگاه قرآن ، در آفرینش انسان ، نشانه های روشنِ فراوانی برای خداشناسی وجود دارد و این ، بدان معناست که انسان نمی تواند خود را آن گونه که هست ، ببیند ، امّا آفریدگار خود را نبیند ، و خودشناس باشد ، امّا خدا را نشناسد . نشانه های خدا در وجود انسان ، در این باب ، به نُه دسته تقسیم شده است و اینک ، توضیح کوتاهی (1) درباره این نشانه ها :

1 . پیدایش انسان از خاکپژوهشگر ، در مطالعه کیفیت سیر تکاملی خاک و فعل و انفعالاتی که در این مادّه فاقد حیات انجام می شود تا به صورت انسان درآید ، به قدری نظم ، حکمت و تدبیر ملاحظه می کند که اگر اندکی انصاف داشته باشد ، چاره ای جز اعتراف به خالق حکیم و مدبّر دانا و توانای هستی ندارد . قرآن کریم ، درباره موادّ اوّلیه ای که تشکیل دهنده هسته نخستین آفرینش

.

1- .برای توضیح بیشتر این نشانه ها ، به کتب تفسیر مراجعه شود و یا ، ر . ک : مبانی خداشناسی ، محمد محمدی ری شهری .

ص: 265



2 . صورت بندی جنین
انسان است ، نظریه های دقیق و جالبی دارد که پیشرفت علم ، صحّت آنها و ارتباط آورنده این کتاب آسمانی را با منبع وحی تأیید می کند . از نگاه قرآن ، خاک ، (1) عصاره گِل ، (2) آب ، (3) عَلَق (4) و نطفه ، (5) مبادی آفرینش هستند که عقل با تأمّل در سیر تکاملی خاک تا به وجود آمدن انسان ، گریزی جز اعتراف به آفریدگار توانا و حکیم ندارد و جالب توجّه این که در چهارده قرن پیش ، در محیطی که مردم معتقد بودند زن ، تنها جایگاه پرورش انسان است و هیچ نقشی در به وجود آمدن آن ندارد ، قرآن ، تصریح می کند هسته اوّلیه آفرینش انسان ، آمیخته ای از نطفه مرد و زن است : «إِنَّا خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ . (6) ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم» . (7)

2 . صورت بندی جنینپس از تکمیل مصالح ساختمان بدن ، جنین برای صورت بندی و نقّاشی آماده می شود . اکنون ، آفریدگار دانا و توانا ،

.

1- .ر . ک : ص 223 (خلقت انسان از خاک) .
2- .«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَنَ مِن سُلَلَهٍ مِّن طِینٍ؛ و بی گمان ، ما انسان را از عصاره گل آفریدیم» (مؤمنون : آیه 11) .
3- .«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا؛ و اوست که از آب ، آدم آفرید» (فرقان : آیه 54) .
4- .«خَلَقَ الاْءِنسَنَ مِنْ عَلَقٍ؛ انسان را از علق (خون بسته شده) آفرید» (علق : آیه 1) .
5- .ر . ک : ص 225 (خلقت انسان از نطفه) .
6- .انسان : آیه 2 .
7- .ر . ک : ص 235 ح 3550 .

ص: 266



3 . پیدایش حیات
4 . خواب
سلّول های مغز ، چشم ، گوش ، قلب ، دست ، پا و سایر اعضای بدن را از یکدیگر جدا و با وظیفه نهایی خویش آشنا می کند و آن گونه که حکمتش ایجاب می کند ، صورت بندی می نماید : «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ . اوست کسی که شما را در زِهدان ها چنان که می خواهد ، شکل می دهد. خدایی نیست ، جز او که پیروزمند فرزانه است» . (1)

3 . پیدایش حیاتقرآن کریم ، در موارد متعدد (2) پدیده شگفت حیات را مستند به آفریدگار توانای جهان کرده است و آن را یکی از آیات الهی و ادلّه غیر قابل انکار وجود خدا می داند و گاه ، منکران را با توجّه به این حقیقت ، مورد ملامت قرار می دهد : «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَ تًا فَأَحْیَکُمْ . چگونه به خدا کفر می ورزید ، در حالی که مُرده بودید و زنده تان ساخت؟» . (3)

4 . خوابخواب ، مایه تجدید قوای فرسوده شده ، رمز نشاط و طراوت است که تقریبا یکْ سوم عمر انسان هزینه آن می گردد ، کم خوابی ، علاوه بر این که نشاط زندگی را سلب می کند ، موجب فرسودگی اعصاب و قوا ، ضعف دستگاه تفکّر و ادامه بی خوابی به مرگ قطعی می انجامد ، تا آن جا که گفته شده :

.

1- .ر . ک : ص 231 (شکل دادن جنین در زِهدان) .
2- .بقره : آیه 28 ، نجم : آیه 14 ، حج : آیه 66 ، ق : آیه 43 ، بقره : آیه 158 ، اعراف : آیه 158 ، توبه : آیه 116 ، یونس : آیه 31 ، 56 ، مؤمنون : آیه 80 ، 192 ، غافر : آیه 68 ، دخان : آیه 8 ، حدید : آیه 2 ، جاثیه : آیه 26 ، انعام : آیه 95 ، آل عمران : آیه 27 .
3- .ر . ک : ص 243 (دمیدن روح در جنین) .

ص: 267



5 . روزی
انسان ، ممکن است تا شش هفته بدون غذا زنده بماند ، ولی اگر ده شبانه روز به خواب نرود ، خواهد مُرد . (1) بنا بر این ، تدبیر خواب برای زندگی انسان ، یکی دیگر از نشانه های خداشناسی است : «وَ مِنْ ءَایَتِهِ مَنَامُکُم بِالَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ . (2) و از نشانه های او ، خواب شما در شب و روز است و نیز [روزی] جستن شما از فضلش. بی گمان ، در این ،نشانه هایی برای انسان های شنواست» . (3)

5 . روزیپیش بینی منابع مورد نیاز برای تغذیه انسان و همه موجودات زنده و هماهنگی موادّ مورد نیاز انسان با کشش های طبیعی او ، دلیل دیگری بر توحید و خداشناسی است : «هَلْ مِنْ خَلِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ؟ ! (4) آیا جز خداوند ، آفریدگاری هست که از آسمان و زمین روزی تان دهد؟ جز او خدایی نیست . پس به کجا منحرف می شوید؟!» . (5)

.

1- .دانستنی های جهان علم : ص 250 .
2- .روم : آیه 23 .
3- .ر . ک : ص 257 (خواب) .
4- .فاطر : آیه 3 .
5- .ر . ک : ص 247 (روزی) .

ص: 268



6 . همسر
7 . پوشاک
6 . همسربا فرض مُحال ، اگر بگوییم که مرد ، در نتیجه اتّفاقات پی درپی (تصادف) به وجود آمده ، آیا می توان باور کرد که باز هم تصادف ، برای تأمین آرامش زندگی و بقای نسل ، زن را از همان جنس آفرید و میان آنها با رشته عشق و محبّت ، پیوند برقرار کرد ؟ ! آیا این برهان به تنهایی کافی نیست که ثابت کند جهان هستی دارای آفریدگاری حکیم و تواناست ؟ ! آری : «وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ . (1) و از نشانه های اوست که جفت هایی از جنس خودتان برایتان آفرید تا با ایشان آرام گیرید و میانتان ، دوستی و مهربانی نهاد. در این ، نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند» . (2)

7 . پوشاکوجود منابع پوشاک در زمین ، مانند وجود منابع تغذیه و خوراک ، ثابت می کند که جهان ، طبق نقشه و محاسبه دقیق و حکیمانه ای پدید آمده که حتّی جزئی ترین مسائل ضروری زندگی نیز از دیده تیزبین پدید آورنده آن ، پنهان نمانده است . او که می دانست انسان ، مانند حیوانات در برابر سرما و گرما مقاومت ندارد و افزون بر این ، رعایت عفّت عمومی و ارزش های اخلاقی بدون پوشش میسّر نیست ، منابع مورد نیاز برای تهیّه لباس و خانه را برای او فراهم آورد و حتّی مواد لازم برای تهیه لباس هایی که برای آرایش خود بدان نیازمند است یا برای

.

1- .روم : آیه 21 .
2- .ر . ک : ص 261 (جفت) .

ص: 269



8 . ابزارهای یادگیری
جنگیدن ضروری است را نیز پیش بینی فرمود : «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنم بُیُوتِکُمْ سَکَنًا ... . (1) . و خدا خانه هایتان را برای شما ، مایه آرامش قرار داد» . «قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَ رِی سَوْءَ تِکُمْ . (2) [ ای آدمی زادگان !] برایتان جامه ای فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشد» . «وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرَ بِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرَ بِیلَ تَقِیکُم بَأْسَکُمْ . (3) و برای شما جامه هایی ساخت که از گرما حفظتان می کند و جامه هایی که در جنگ ، نگهتان می دارد» . «وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَهَا . (4) و زیورهایی از آن (دریا) بیرون می کشید و به تن می کنید» . (5)

8 . ابزارهای یادگیریپیش بینی ابزارهای درونی و برونی در وجود انسان برای کسب آگاهی ، نشانه دیگری از نشانه های آفرینش انسان و دلیل دیگری برای اثبات توحید و خداشناسی است . آفریدگار حکیم ، از یک سو ابزار درونی فرا گرفتن علم را در درون وجود انسان تعبیه کرد :

.

1- .نحل : آیه 80 .
2- .اعراف : آیه 26 .
3- .نحل : آیه 81 .
4- .نحل : آیه 14 .
5- .ر . ک : ص 259 (لباس) .

ص: 270

«وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّنم بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفْئدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . (1) و خداوند ، شما را از دل مادرانتان بیرون کشید ، در حالی که چیزی نمی دانستید و برایتان گوش و چشمان و دل ها قرار داد ، باشد که سپاس بگزارید» . و از سوی دیگر ، انواع لوازم و ابزارهایی که برای خواندن و نوشتن و تحصیل دانشْ ضروری است ، فراهم آورد . نکته قابل تأمّل ، این که قرآن ، در میان ابزارهای متنوّع تعلیم و تعلّم ، به «قلم» و «نوشته» سوگند می خورد : «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ . (2) نون. سوگند به قلم و آنچه می نگارند!» . و این ، بدان جهت است که قلم و نوشته ، ابزار بیرونی همه علوم و معارف انسانی است و از این رو ، این کتاب آسمانی ، موضوع «قلم» و «نوشته» را از آیات الهی و نشانه وجود شعور و تدبیر در نظام هستی می داند : «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الاْءِنسَنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ . (3) خدایی که به وسیله قلم یاد داد ، به انسان آنچه را نمی دانست ، یاد داد»

ر . ک : ص 263 (ابزارهای یادگیری) .

.

1- .نحل : آیه 78 .
2- .قلم : آیه 1 .
3- .قلم : آیه 4 5 .

ص: 271



9 . اختلاف زبان ها و شکل ها
9 . اختلاف زبان ها و شکل هااختلاف زبان ها ، شکل ها و رنگ های مردم ، یکی دیگر از دلایل خداشناسی است ؛ زیرا اگر کارخانه آفرینش شعور نداشت ، مانند همه ماشین های دیگر ، تولیدات آن یک نواخت بود . از سوی دیگر ، زندگی اجتماعی بشر ، بدون شناخت یکدیگر میسّر نیست . فرض کنید در یک جامعه همه انسان ها دارای یک شکل و قیافه ، یک رنگ و با یک نوع گویش هستند و هیچ کس از دیگری قابل شناسایی نیست ؛ نه پدر از فرزند ، نه همسر از بیگانه ، نه مجرم از بیگناه ، نه بدهکار از طلبکار ، نه فرمانده از فرمانبر ، نه رئیس از مرئوس ، و نه دوست از دشمن ، چگونه می توان در این جامعه زندگی کرد ؟ ! از این رو ، قرآن تأکید می فرماید : «وَ مِنْ ءَایَتِهِ خَلْقُ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَاخْتِلَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَ نِکُمْ (1) إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاَیَتٍ لِّلْعَلِمِینَ (2) . و از نشانه های اوست آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان ها و رنگ هایتان. در این ، نشانه هایی برای دانایان است» . (3)

.

1- .«الوان» ، هم به معنای اختلاف صورت ها و هم به معنای اختلاف رنگ ها تفسیر شده است . هر دو تفسیر ، صحیح است و اختلاف الوان ، به هر دو معنا از ادلّه توحید است (ر . ک : مفردات ألفاظ القرآن : ذیل : «اللون» ، التفسیر الکبیر : ج 25 ص 92 ، الجواهر : ج 15 ص 499 ، تفسیر نمونه : ج16 ص394) .
2- .روم : آیه 22 .
3- .ر . ک : ص 245 (اختلاف زبان ها و رنگ ها).

ص: 272

الباب الثّالث: خلق الحیوانالکتاب«وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّهٍ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ » . (1)

«وَ أَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ» . (2)

«أَوَ لَمْ یَرَوْاْ أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَمًا فَهُمْ لَهَا مَلِکُونَ * وَ ذَلَّلْنَهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَ مِنْهَا یَأْکُلُونَ * وَ لَهُمْ فِیهَا مَنَفِعُ وَ مَشَارِبُ أَفَلاَیَشْکُرُونَ» . (3)

«وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَمِ لَعِبْرَهً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَ لَکُمْ فِیهَا مَنَفِعُ کَثِیرَهٌ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ * وَ عَلَیْهَا وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ » . (4)

«وَ جَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعَمِ مَا تَرْکَبُونَ * لِتَسْتَوُاْ عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُواْ نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ » . (5)